عصمت امام: تفاوت میان نسخهها
بدون خلاصۀ ویرایش |
|||
خط ۶: | خط ۶: | ||
| پرسش مرتبط = عصمت (پرسش) | | پرسش مرتبط = عصمت (پرسش) | ||
}} | }} | ||
[[شیعه]] '''عصمت''' را صفتی میداند که به موجب آن، [[انبیاء]] و اوصیای ایشان از هر گونه خطا و [[اشتباه]]، گناه و [[عصیان]] در تمام مراحل [[زندگی]]، حتی قبل از [[امامت]] و در زمان کودکی، مصون هستند. در نتیجه به وسیله این صفت، از [[سهو]] و [[نسیان]] هم مبرا و [[پاک]] هستند. در محدوده و قلمرو عصمت سه دیدگاه وجود دارد که مشهور متکلمین دیدگاه "اطلاق عصمت از حیث زمانی و حالات [[معصوم]]" را قبول دارند. [[ادله نقلی]] محض عصمت، مشتمل بر [[آیات]] و روایاتی است که بر عصمت دلالت میکنند. آیات بیانگر عصمت عبارتاند از [[آیه عهد]] ، [[آیه اولی الامر]]، [[آیه صادقین]] و [[آیه تطهیر]] و [[روایات]] دالّه بر عصمت عبارتاند از: [[حدیث ثقلین]]، [[حدیث سفینه]]، [[حدیث منزلت]]. ادلّۀ [[عقلی]] عصمت عبارتند از: [[برهان]] [[وجوب اطاعت امام]]، [[برهان]] [[امتناع]] [[تسلل]]، برهان [[حفظ]] شرعیت، برهان عدم عصمت امام ([[خلف]]). از آنجایی که به زعم و توهم برخی | [[شیعه]] '''عصمت''' را صفتی میداند که به موجب آن، [[انبیاء]] و اوصیای ایشان از هر گونه خطا و [[اشتباه]]، گناه و [[عصیان]] در تمام مراحل [[زندگی]]، حتی قبل از [[امامت]] و در زمان کودکی، مصون هستند. در نتیجه به وسیله این صفت، از [[سهو]] و [[نسیان]] هم مبرا و [[پاک]] هستند. [[امامیه]] عصمت را از ضروریترین شروط إعطای امامت میدانند. در محدوده و قلمرو عصمت سه دیدگاه وجود دارد که مشهور متکلمین دیدگاه "اطلاق عصمت از حیث زمانی و حالات [[معصوم]]" را قبول دارند. [[ادله نقلی]] محض عصمت، مشتمل بر [[آیات]] و روایاتی است که بر عصمت دلالت میکنند. آیات بیانگر عصمت عبارتاند از [[آیه عهد]] ، [[آیه اولی الامر]]، [[آیه صادقین]] و [[آیه تطهیر]] و [[روایات]] دالّه بر عصمت عبارتاند از: [[حدیث ثقلین]]، [[حدیث سفینه]]، [[حدیث منزلت]]. ادلّۀ [[عقلی]] عصمت عبارتند از: [[برهان]] [[وجوب اطاعت امام]]، [[برهان]] [[امتناع]] [[تسلل]]، برهان [[حفظ]] شرعیت، برهان عدم عصمت امام ([[خلف]]). از آنجایی که به زعم و توهم برخی خطاناپذیری از اوصاف [[خدا]]ست و [[انسانها]] نمیتوانند دارای چنین مقامی باشند، شیعه را به خاطر اعتقاد به عصمت متهم به [[غلو]] و خدا انگاری [[اهل بیت]] و [[انبیاء]] میکنند و این در حالی است که [[دلایل]] متعدد عقلی بر [[اثبات]] چنین صفتی برای نبی و امام اقامه شده است. | ||
== مقدمه == | == مقدمه == |
نسخهٔ ۱۸ ژوئن ۲۰۲۲، ساعت ۰۷:۴۳
شیعه عصمت را صفتی میداند که به موجب آن، انبیاء و اوصیای ایشان از هر گونه خطا و اشتباه، گناه و عصیان در تمام مراحل زندگی، حتی قبل از امامت و در زمان کودکی، مصون هستند. در نتیجه به وسیله این صفت، از سهو و نسیان هم مبرا و پاک هستند. امامیه عصمت را از ضروریترین شروط إعطای امامت میدانند. در محدوده و قلمرو عصمت سه دیدگاه وجود دارد که مشهور متکلمین دیدگاه "اطلاق عصمت از حیث زمانی و حالات معصوم" را قبول دارند. ادله نقلی محض عصمت، مشتمل بر آیات و روایاتی است که بر عصمت دلالت میکنند. آیات بیانگر عصمت عبارتاند از آیه عهد ، آیه اولی الامر، آیه صادقین و آیه تطهیر و روایات دالّه بر عصمت عبارتاند از: حدیث ثقلین، حدیث سفینه، حدیث منزلت. ادلّۀ عقلی عصمت عبارتند از: برهان وجوب اطاعت امام، برهان امتناع تسلل، برهان حفظ شرعیت، برهان عدم عصمت امام (خلف). از آنجایی که به زعم و توهم برخی خطاناپذیری از اوصاف خداست و انسانها نمیتوانند دارای چنین مقامی باشند، شیعه را به خاطر اعتقاد به عصمت متهم به غلو و خدا انگاری اهل بیت و انبیاء میکنند و این در حالی است که دلایل متعدد عقلی بر اثبات چنین صفتی برای نبی و امام اقامه شده است.
مقدمه
یکی از اعتقادات شیعه دربارۀ پیامبران و امامان معصوم(ع)، مصونیت آنها از هرگونه گناه، خطا، اشتباه و نسیان است چرا که حجتهای الهی، هادیان بشر و پیشوایان مردمند و هادی بودن امامان به معنای لزوم اقتدای به آنها در همه امور است، از این رو ائمۀ هدی(ع) باید مصون از هر خطا، اشتباه و گناهی باشند که این همان عصمت است[۱].[۲]
معناشناسی عصمت
معنای لغوی
عصمت، واژهای عربی و از ماده عَصِمَ، یعصِمُ است که در لغت در دو معنا به کار رفته؛ یکی مَسَک به معنای حفظ و نگهداری و دیگری مَنَع به معنای مانع شدن. استعمال واژه عصمت در معنای حفظ و نگهداری به ویژه هنگامی که این کلمه و مشتقات آن به خداوند اسناد داده شود مورد اتفاق لغتنویسان معروف زبان عربی است[۳]. برخی هم این واژه را به امتناع به معنای منع کردن یا مانع شدن معنا کرده اند[۴].
معنای اصطلاحی
«عصمت» صفتی درونی و شرطی است لازم برای اعطای مقام امامت از طرف حق تعالی به امام[۵]
از منظر امامیه عصمت، لطفی از الطاف الهی است که فارغ از هرگونه اجبار، انسان معصوم را به طاعت خدا نزدیک و از معصیتها دور میکند. به عبارت دیگر عصمت لطفی است که خدای تعالی در حق مکلف روا میدارد، به طوری که وقوع گناه و ترک اطاعت از مکلف با وجود آن ممتنع بوده و فرد با وجود قدرت بر ارتکاب معصیت، انگیزه ای بر انجام آن ندارد[۶].
قلمرو عصمت
مقصود از قلمرو عصمت، ابعادی است که امام (ع) در آنها معصوم است. به بیان دیگر میتوان عصمت امام را از جنبههای متعددی بررسی و آنها را در دو بخش کلی مطرح کرد:
- عصمت عملی: مقصود از عصمت عملی آن است که امام در کدامیک از اعمال خود به استعانت خداوند معصوم است. این بخش خود به انواعی قابل تقسیم است:
- عصمت از گناه پیش یا پس از امامت؛
- عصمت از ترک اولی پیش یا پس از امامت؛
- عصمت از اشتباه در مرحله عمل به دین، پیش یا پس از امامت.
- عصمت علمی: مقصود از عصمت علمی آن است که آیا امام در نظریاتی که ارائه میکند، از اشتباه معصوم است؟ به دیگر بیان، آیا نظریات ارائه شده از سوی امام با واقع مطابق است؟ این بخش از عصمت نیز میتواند دارای انواع زیر باشد:
در قلمرو عصمت، از نگاه شیعه سه نظریه وجود دارد که براساس مهمترین آنها امام در همۀ افعال حتی شخصیه نظیر کارهای روزمره و... معصوم است[۸].[۹].
منشأ عصمت
در مورد منشأ یا همان موجبات عصمت دیدگاههای مختلفی از سوی متکلمان مطرح شده است:
- دیدگاه اول: اسباب چهارگانه: قائلان این دیدگاه[۱۰] میگویند اجتماع چهار عنصر (سبب) موجب پیدایشِ صفت عصمت (لطف خفی) میشود:
- در نفس یا بدن مطهر معصوم، خاصیتی (عاملی/ عنصری) وجود دارد که اقتضا میکند ملکه مانع از فجور در او پدید آید.
- علم و یقین نسبت به زیانها و مفاسد معاصی و فوائد طاعات در او حاصل است.
- وحی یا الهام مستمرّ به معصومان، بینش ایشان نسبت به حقیقت معاصی و طاعات را موکد و عمیق میسازد.
- توجه به اینکه در صورت ترک اولی و راجح، مورد مواخذه و سختگیری الهی قرار خواهد گرفت؛ به عبارت دیگر معصوم توجه به این امر دارد که: خداوند هیچ گونه اغماض و اهمالی در ترک اولی، درباره آنها روا نمیدارد[۱۱].
- دیدگاه دوم: علم ویژه: بسیاری از اندیشوران اسلامی، به ویژه در عصر کنونی علت و منشأ عصمت را نوعی خاصّ از علم و آگاهی میدانند[۱۲]. به این بیان که وجود علم قطعی و تام نسبت به خدای متعال و صفات جمال و جلال او و یا علم تامّ نسبت به حقیقت معاصی و طاعات در نفس معصومان، موجب پیدایش صفت عصمت در ایشان میگردد.
- دیدگاه سوم: علم و اراده: برخی از اندیشمندان معاصر، عصمت را معلول علم و اراده معصومان دانستهاند[۱۳].[۱۴].
- دیدگاه چهارم: اراده و انتخاب: برخی عصمت را زاییده اراده قوی و حسن انتخاب میدانند. از نظر آنان عصمت پدیدهای است کاملا ارادی و اختیاری و اراده انسان در پیدایش این ویژگی نقش تعیین کنندهای دارد و در انحصار افراد معدودی نیست، بلکه همه انسانها میتوانند این ویژگی را در خود ایجاد کنند[۱۵].
- دیدگاه پنجم: تمامیّت عقل: برخی از حکمای الهی، تامّ و کامل بودن «قوّه عقل» را ریشه و منبع «عصمت» شمردهاند[۱۶]. برخی از معاصرین نیز بر همین عقیدهاند"[۱۷].
حاصل سخن اینکه استوراترین دیدگاه در باب «منشأ عصمت»، همان «علم خاص» است. عمدهترین مشکل دیدگاه سوم (علم و اراده)، این است که ظاهرا علم و اراده به عنوان مبادی فعل اختیاری، هم عرض و هم سطح تلقی شده است و الا اگر مقصود، اراده در طول علم باشد، تفاوت چندانی با دیدگاه دوم (علم خاص) ندارد. در خصوص دیدگاه برخی حکما (کمال عقل) نیز باید گفت: اگر گفتار ایشان دقیق و کامل تبیین گردد، مشخص خواهد شد که دیدگاه ایشان در عرض قول به منشأیت «علم خاص» نبوده است؛ چراکه «کمال عاقله» با «علم ویژه» تلازم وجودی دارد[۱۸].
شرطیت عصمت برای امامت
متکلمین اسلامی برای امام شرایطی را بر شمردهاند که دستهای از آنها مورد اتفاق شیعه و سنی هستند، مثل مرد بودن، حر بودن، عالم بودن به امور دینی، عاقل بودن، مسلمان بودن[۱۹]. امّا در مقابل برخی از شروط مورد اختلاف فریقین هستند. امامیه برخلاف سایر مذاهب اسلامی، منصوص بودن ، عصمت و افضلیت را از شرایط اساسی در انتصاب امام میدانند[۲۰]. تاکید بر وجود این شرایط در امام حاکی از ضرورت وجود این شرایط در اوست که از جمله آنها شرط عصمت است.
ادله عصمت
اندیشمندان جهت اثبات عصمت امام به ادلهای تمسک کردهاند. این ادله را میتوان به دو دسته عقلی و نقلی تقسیم کرد:
ادله عقلی
براهین عقلی اثبات عصمت امام عبارتاند از:
برهان وجوب اطاعت از امام
اگر از امام خطا سرزند، مخالفت و انکار او واجب خواهد بود و این با دستور خداوند بر اطاعت از او مغایرت دارد: ﴿أَطِيعُوا اللَّهَ وَأَطِيعُوا الرَّسُولَ وَأُولِي الْأَمْرِ﴾[۲۱].[۲۲].[۲۳].
برهان تسلسل
اگر امام معصوم نباشد، تسلسل به وجود میآید و چون تسلسل ممتنع است، لاجرم معصوم نبودن امام نیز منتفی است. در توضیح این برهان چنین آمده است: "از آنجا که امام طریق رسیدن بندگان به رحمت پروردگار است، باید منزّه از همه آلودگیها باشد. در غیر این صورت، امّت محتاج امامی دیگر برای اصلاح خطاهای اوّلی خواهد بود و اگر دومی هم معصوم نباشد، تسلسل لازم میآید که باطل است. در نتیجه، امامت بر امّت میباید به شخصی معصوم ختم شود"[۲۴]
برهان حفظ شریعت
امام که حافظ شریعت است حتما باید معصوم باشد و الا شریعت حفظ نمیشود. امام، حافظ شریعت است، (حافظ شریعت باید معصوم باشد)، پس واجب است امام، معصوم باشد. برخی از متکلمین در تحلیل صغرای این استدلال مینویسند: "هرگز نمیتوان کتاب خدا ـ قرآن ـ را حافظ شرع دانست، چون همه احکام را به تفصیل در بر ندارد، اجماع و [اتفاق] امت بر یک مسئله نیز حافظ شرع نیست؛ زیرا هریک از امت با فرضِ نبود معصوم در بین آنها، خطاپذیرند؛ بنابراین، مجموع امت هم خطاپذیر خواهد بود. به علاوه، هیچ دلالت و نشانهای از اجماع و اتفاق امت گزارش نشده است... بدینسان، راهی جز عصمت امام برای حفظ شرع باقی نمیماند[۲۵].[۲۶]
برهان خلف
برهان لزوم اطمینان: صغری: امام میخواهد رضا و سخط ـ شریعت ـ را به ما برسد و اگر خطاکار باشد ما اطمینان به این مورد نداریم، لذا باید معصوم باشد. فرق این برهان با برهان قبل این است که انسانها باید در اینجا اطمینان بکنند به رسیدن شریعت، اگر امام دچار معصیت شود، مستلزم نقض غرض از نصب امام خواهد بود[۲۷].
ادله نقلی
ادله نقلی، مشتمل بر آیات و روایاتی است که بر عصمت دلالت میکنند. بارزترین آنها موارد ذیلاند:
آیات کریمه قرآن
از جمله آیات دال بر عصمت امام عبارتاند از:
آیه ابتلا
﴿وَإِذِ ابْتَلَى إِبْرَاهِيمَ رَبُّهُ بِكَلِمَاتٍ فَأَتَمَّهُنَّ قَالَ إِنِّي جَاعِلُكَ لِلنَّاسِ إِمَامًا قَالَ وَمِنْ ذُرِّيَّتِي قَالَ لَا يَنَالُ عَهْدِي الظَّالِمِينَ﴾[۲۸]. خداوند متعال در پاسخ حضرت ابراهیم(ع) که در خواست کرد امامت در نسل و ذریه او قرار گیرد، فرمود: ﴿لَا يَنَالُ عَهْدِي الظَّالِمِينَ﴾[۲۹].
ظلم دارای اقسامی است:
- ظلم به خدا: بزرگترین ظلم به خدا، شرک و کفر است؛ خداوند متعال میفرماید: ﴿فَمَنْ أَظْلَمُ مِمَّنْ كَذَّبَ بِآيَاتِ اللَّهِ﴾[۳۰].
- ظلم به دیگران: خداوند میفرماید: ﴿إِنَّمَا السَّبِيلُ عَلَى الَّذِينَ يَظْلِمُونَ النَّاسَ...﴾[۳۱].
- ظلم به خود: خداوند میفرماید: ﴿وَمَنْ يَفْعَلْ ذَلِكَ فَقَدْ ظَلَمَ نَفْسَهُ﴾[۳۲].
از عبارت: ﴿لَا يَنَالُ عَهْدِي الظَّالِمِينَ﴾[۳۳] استفاده میشود عهد امامت به هیچ ظالمی نمیرسد و کسی جز معصوم شایسته امامت نیست و تنها اوست که هیچ یک از انواع ظلم را حتی در دوران کودکی نداشته است[۳۴].
آیه اولی الامر
﴿يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُواْ أَطِيعُواْ اللَّهَ وَأَطِيعُواْ الرَّسُولَ وَأُولِي الأَمْرِ مِنكُمْ فَإِن تَنَازَعْتُمْ فِي شَيْءٍ فَرُدُّوهُ إِلَى اللَّهِ وَالرَّسُولِ إِن كُنتُمْ تُؤْمِنُونَ بِاللَّهِ وَالْيَوْمِ الآخِرِ ذَلِكَ خَيْرٌ وَأَحْسَنُ تَأْوِيلاً﴾[۳۵]؛ روایات متعددی در منابع شیعه[۳۶] و اهل سنت[۳۷] وجود دارد که مراد از "اولی الامر" را ائمه معصومین (ع) معرفی میکنند[۳۸].[۳۹] مفسران امامیه بر اساس این روایات، مصداقهای اولو الامر را امامان دوازدهگانه میدانند[۴۰].
با استفاده از قاعده عقلی، عصمت امامان ثابت میشود و آن اینکه امر به اطاعت از پیامبر در آیه مطلق آمده است. در حالی که اگر در صدور امر یا نهی، خطایی در مورد آن حضرت امکان پذیر بود، باید در آیه، امر به اطاعت آن حضرت مقید شده باشد. اطاعت آن حضرت در آیات متعددی از قرآن ملازم با اطاعت خدا آمده است: ﴿قُلْ أَطِيعُوا اللَّهَ وَالرَّسُولَ فَإِنْ تَوَلَّوْا فَإِنَّ اللَّهَ لَا يُحِبُّ الْكَافِرِينَ﴾[۴۱] پس همان گونه که اطاعت از خداوند واجب است، اطاعت پیامبر نیز واجب است بر این اساس اطلاق در امر به اطاعت پیامبر قطعی و تردید ناپذیر بوده و این اطلاق اقتضای عصمت دارد. از طرفی در آیه کریمه امر به اطاعت از اولی الامر نیز به طور مطلق ذکر شده است، این اطلاق حاکی از آن است که تمام اوامر و نواهی آنان واجب الاطاعه است و امر مطلق به اطاعت از شخصی مساوی با عصمت اوست[۴۲].
آیه صادقین
﴿يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا اتَّقُوا اللَّهَ وَكُونُوا مَعَ الصَّادِقِينَ﴾[۴۳]. خدای متعال در این آیه، مؤمنان را به همراهی و معیت با صادقان امر کرده است. معیت به معنای اقتدا و تمسک است که ملازم با اطاعت خواهد بود. این امر الهی در صورتی امکانپذیر است که اولاً همواره افراد صادقی در جامعه وجود داشته باشند. ثانیاً صادقین نیز دائم الصدق و از هر جهت صادق باشند؛ چرا که اگر امکان ارتکاب گناه و یا خطا در آنها وجود داشته باشد در آن صورت دیگر صادق ـ به نحو مطلق ـ نخواهند بود. بدیهی است، بعد از رحلت پیامبر(ص) تنها افرادی که در مورد آنها صدق و عصمت متصور است، ائمه دوازدهگانه(ع) هستند[۴۴].
آیه تطهیر
﴿إِنَّمَا يُرِيدُ اللَّهُ لِيُذْهِبَ عَنْكُمُ الرِّجْسَ أَهْلَ الْبَيْتِ وَيُطَهِّرَكُمْ تَطْهِيرًا﴾[۴۵]؛ استدلال به این آیه، بر سه مقدمه استوار است:
- اراده تکوینی الهی به اذهاب رجس و تطهیر اهل بیت تعلّق گرفته است.
- هر کس که اراده تکوینی الهی به اذهاب رجس و تطهیر او تعلّق گرفته باشد معصوم است.
- بر پایه بسیاری از روایات، ائمه شیعه مصداق اهل بیتاند.
نتیجه: امامان شیعه(ع)، معصوماند.
روایات دال بر عصمت امام
از جمله بارزترین روایات موارد ذیلاند:
حدیث ثقلین
«قَالَ رَسُولُ اللَّهِ(ص): إِنِّي تَارِكٌ فِيكُمُ الثَّقَلَيْنِ كِتَابَ اللَّهِ وَ عِتْرَتِي أَهْلَ بَيْتِي مَا إِنْ تَمَسَّكْتُمْ بِهِمَا لَنْ تَضِلُّوا أَبَداً إِنَّهُمَا لَنْ يَفْتَرِقَا حَتَّى يَرِدَا عَلَيَّ الْحَوْضَ»[۴۶]. استدلال به این حدیث بر عصمت ائمه(ع) متوقّف بر چند مقدمه است:
- قرآن از هرگونه خطا و اشتباه و انحراف و باطلی مبرّاست: ﴿وَإِنَّهُ لَكِتَابٌ عَزِيزٌ * لَا يَأْتِيهِ الْبَاطِلُ مِنْ بَيْنِ يَدَيْهِ وَلَا مِنْ خَلْفِهِ تَنْزِيلٌ مِنْ حَكِيمٍ حَمِيدٍ﴾[۴۷]، حال عِدل قرآن (اهل بیت) نیز باید چنین باشد، تا بتواند عِدل قرآن باشد. در غیر این صورت چه چیز این دو را در یک مقام جمع میکند؟
- قرآن معصوم است و تمسّک به آن باعث میشود انسان هرگز گمراه نشود، اهل بیت نیز باید چنین باشند، زیرا این دو هیچگاه از هم جدا نیستند.
- پیامبر(ص) خبر داده است که، این دو تا روز قیامت از هم جدا نخواهند شد. این فرض در صورتی صحیح است که هر چه قرآن میگوید، همان را اهل بیت بگویند و تمام افعال و کردار آنها منطبق بر قرآن و کلام خدا باشد[۴۸].
حدیث سفینه
«قَالَ رَسُولُ اللهِ(ص): إِنَّمَا مَثَلُ أَهْلِ بَيْتِي كَمَثَلِ سَفِينَةِ نُوحٍ مَنْ رَكِبَهَا نَجَا وَ مَنْ تَخَلَّفَ عَنْهَا غَرِقَ وَ مَنْ تَقَدَّمَهَا مَرَقَ وَ مَنْ لَزِمَهَا لَحِقَ»[۴۹]. وجه استدلال به حدیث، به این ترتیب است:
- پیامبر(ص) به طور مطلق ملازمت اهلبیت را دستور دادهاند و آن را به منزله کشتی نوح دانستهاند. به عبارت دیگر فرمودهاند: اولاً: هرکه همراه اهل بیت باشد نجات مییابد و هرکه نباشد هلاک خواهد شد. ثانیاً: تنها کسانی نجات مییابند که همراه اهل بیت باشند و دیگران لزوماً غرق خواهند شد.
- در صورتی اهل بیت همانند سفینه نوح به طور مطلق وسیله نجات خواهند بود و هرکه همراه آنان باشد به مقصد خواهد رسید که از هر اشتباه و انحراف و خطای علمی و عملی مصون باشند. یعنی به طور مطلق معصوم باشند، در غیر این صورت، امکان غرق شدن و همراهان خود را نیز غرق کردن برای آنها وجود دارد و این با محتوای کلام پیامبر(ص) نمیسازد[۵۰].
حدیث منزلت
یکی از احادیث متواتر، حدیث منزلت است که پیغمبر اکرم(ص) در ده مورد خطاب به حضرت علی(ع) فرمود: «أَنْتَ مِنِّي بِمَنْزِلَةِ هَارُونَ مِنْ مُوسَى إِلَّا أَنَّهُ لَا نَبِيَّ بَعْدِي»[۵۱].
وجه استدلال به حدیث بر عصمت اهل بیت چنین است: اگر چه در احادیث پیامبر(ص) مقامهای هارون برای علی(ع) به صراحت، بیان شده است[۵۲]، اما باید توجه داشت، حدیث منزلت عام است و همۀ شؤون پیامبر غیر از نبوت را در برمیگیرد و در کنار طرح منزلت، خلیفه بودن نیز مطرح شده است. بنابراین هم بر منزلت امام علی(ع) گواهی میدهد که برترین و استوارترین یاور پیامبر(ص) در امر تبلیغ بوده و نزد پیامبر(ص) جایگاهی داشته است که هیچ یک از صحابه یارای رسیدن به آن را نداشتهاند و هم به عصمت، خلافت و امامت علی(ع) اشاره دارد؛ زیرا پیامبر(ص) همۀ فضایل و خصایص و مناصب هارون(ع) را برای امام(ع) ثابت کرده است، مگر نبوت[۵۳].
پرسشهای وابسته
جستارهای وابسته
- عصمت مطلق
- عصمت نسبی
- عصمت از خطا
- عصمت از گناه
- عصمت در احکام
- عصمت در اعتقاد
- عصمت در افعال
- عصمت در تبلیغ
- عصمت علمی
- عصمت عملی
- عصمت امرای امام
- عصمت انبیا
- عصمت اهل اجماع
- عصمت اهل بیت
- عصمت اولوالامر
- عصمت غیر انبیا
- عصمت ملائکه
- عصمت نواب امام
- آیات عصمت
- اسباب عصمت
- اعتراف معصومین به گناه
- انسان معصوم
- زمان عصمت
- علم به مثالب معاصی
- علم به مناقب طاعات
- مقام عصمت
- وجوب عصمت
منبعشناسی جامع عصمت
منابع
- حسینی میلانی، سید علی، عصمت از منظر فریقین
- حسینی میلانی، سید علی، جواهر الکلام فی معرفة الامامة و الامام ج۲
- قربانی، علی، امامتپژوهی
- ربانی گلپایگانی، علی، درآمدی به شیعهشناسی
- ربانی گلپایگانی علی؛ واعظ حسینی، سید کریم، منشأ عصمت، فصلنامه کلام اسلامی، ش ۹۰
- خسروپناه، عبدالحسین، کلام نوین اسلامی
- قدردان قراملکی، محمد حسن، امامت
- اکبری و یوسفی، ولایت از دیدگاه علامه طباطبایی
- فیاضبخش و محسنی، ولایت و امامت از منظر عقل و نقل ج۱
- علیاحمدی، سید قاسم، حقانیت در اوج مظلومیت ج۱
- محمدی، رضا، عصمت در قرآن
- فاریاب، محمد حسین، عصمت امام
پانویس
- ↑ در همین خصوص امیرالمؤمنین (ع) میفرمایند: "اینکه خداوند به اطاعت پیامبر و اولیالامر فرمان داده است به این دلیل است که آنان پاک و معصومند و هرگز به معصیت خداوند فرمان نمیدهند"، «إِنَّمَا الطَّاعَةُ لِلَّهِ وَ لِرَسُولِهِ وَ لِوُلَاةِ الْأَمْرِ وَ إِنَّمَا أَمَرَ اللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ بِطَاعَةِ الرَسُولِ لِأَنَّهُ مَعْصُومٌ مُطَهَّرٌ لَا یَأْمُرُ بِمَعْصِیَتِهِ وَ إِنَّمَا أَمَرَ بِطَاعَةِ أُولِی الْأَمْرِ لِأَنَّهُمْ مَعْصُومُونَ مُطَهَّرُونَ لَا یَأْمُرُونَ بِمَعْصِیَتِهِ»؛ الخصال، ج۱، ص۱۳۰. همچنین امام رضا(ع) در نامهای به مأمون، عصمت هادیان بشر را اینگونه بیان میکند: "خداوند هرگز اطاعت کسی را واجب نمیکند با اینکه میداند مردم را گمراه کرده و باعث فریب آنها میشود و هرگز کسی را که میداند به خدا و پرستش او کافر میشود و شیطانپرست میشود انتخاب نمیکند"، «لَا یَفْرِضُ اللَّهُ تَعَالَی طَاعَةَ مَنْ یَعْلَمُ أَنَّهُ یُضِلُّهُمْ وَ یُغْوِیهِمْ وَ لَا یَخْتَارُ لِرِسَالَتِهِ وَ لَا یَصْطَفِی مِنْ عِبَادِهِ مَنْ یَعْلَمُ أَنَّهُ یَکْفُرُ بِهِ وَ بِعِبَادَتِهِ وَ یَعْبُدُ الشَّیْطَانَ دُونَهُ»؛ عیون أخبار الرضا، ج۲، ص۱۲۵. «بِأَنْ عَصَمَهُمْ مِنَ الذُّنُوبِ وَ بَرَّأَهُمْ مِنَ الْعُیُوبِ وَ طَهَّرَهُمْ مِنَ الدَّنَسِ وَ نَزَّهَهُمْ مِنَ اللَّبْسِ وَ جَعَلَهُمْ خُزَّانَ عِلْمِهِ وَ مُسْتَوْدَعَ حِکْمَتِهِ وَ مَوْضِعَ سِرِّهِ وَ أَیَّدَهُمْ بِالدَّلَائِلِ وَ لَوْ لَا ذَلِکَ لَکَانَ النَّاسُ عَلَی سَوَاءٍ»؛ مجلسی، بحارالأنوار، ج ۲۵ص ۱۸۲: همچنین در توقیعی که حضرت مهدی(ع) در پاسخ نامۀ احمد بن اسحاق اشعری نوشت، عصمت امامان را یکی از وجه تمایزات بین امام و مردم معرفی کرده و فرمودند: "فرق میان امام و مأموم، عصمت از گناهان و پاکی از عیبها و آلودگیها و منزّه بودن از اشتباه است و امامان خزانهداران علم الهی و امین حکمت و راز خداوند هستند و اگر چنین نبود، آنان با مردم فرقی نداشتند و حق و باطل شناخته نمیشد و هرکس به دروغ ادعای امامت میکرد".
- ↑ خسروپناه، عبدالحسین، کلام نوین اسلامی، ج۲، ص۳۵۹ ـ ۳۶۲.
- ↑ خلیل بن احمد فراهیدی در کتاب"العین" میگوید: "عصمت، یعنی اینکه خداوند تو را از بدی حفظ کند. العین، ج۱، ص۳۱۳. بر این اساس، عَصَمَهُ، یعنی او را حفظ و نگهداری کرد. مصباح المنیر، جزء ۲، ص۷۴. راغب اصفهانی نیز با استناد به آیه ﴿لَا عَاصِمَ الْيَوْمَ مِنْ أَمْرِ اللَّهِ إِلَّا مَنْ رَحِمَ﴾ «امروز هیچ پناهی از «امر» خداوند نخواهد بود جز (برای) آن کس که (خداوند بر او) بخشایش آورده باشد» سوره هود، آیه ۴۳. میگوید: "امروز، نگهدارنده و حافظی از امر خدا نیست" المفردات فی غریب القرآن، ص۳۳۷.
- ↑ زبیدی میگوید: "عصمت به معنای منع و بازداشتن (از چیزی) است ﴿لَا عَاصِمَ الْيَوْمَ مِنْ أَمْرِ اللَّهِ﴾ «امروز هیچ پناهی از «امر» خداوند نخواهد بود» سوره هود، آیه ۴۳. یعنی امروز هیچ منع کننده و بازدارندهای از کار خداوند نیست" زبیدی، تاج العروس، ج۸، ص۳۹۹؛ ابراهیم انیس و دیگران، معجم الوسیط، ص۶۰۵.
- ↑ اکبری و یوسفی، ولایت از دیدگاه علامه طباطبایی، ص۸۳-۸۵.
- ↑ "العصمة" لطف یفعله الله تعالی بالمکلف بحیث یمتنع منه وقوع المعصیة و ترک الطاعة مع قدرته علیهما، ر.ک: مفید، النکت الاعتقادیة، ص۳۷. إعلم أن العصمة هی اللطف الذی یفعله الله تعالی، فیختار العبد عنده الإمتناع من فعل القبیح، فیقال علی هذا: إن الله عصمه، بأن فعل له ما اختار عنده العدول عن القبیح؛ رسائل المرتضی، ج۳، ص۳۲۵- ۳۲۶. العصمة لطف خفی یفعل الله تعالی بالمکلف، بحیث لا یکون له داع إلی ترک الطاعة و ارتکاب المعصیة، مع قدرته علی ذلک، علامه حلی، النافع یوم الحشر فی شرح الباب الحادی عشر، ص۸۹. از نظر خواجه نصیر طوسی و علامه حلّی و دیگر اندیشمندان شیعه، عصمت، منافی قدرت نیست، بلکه معصوم قادر به انجام معصیت است. من فسرها بأنها ملکة نفسانیة لا یصدر عن صاحبها معها المعاصی. وآخرون قالوا: العصمة لطف یفعله الله تعالی بصاحبها لا یکون له معه داع إلی ترک الطاعة وارتکاب المعصیة، وأسباب هذا اللطف أمور أربعة: أحدها: أن یکون لنفسه أو لبدنه خاصیة تقتضی ملکة مانعة من الفجور وهذه الملکة مغایرة للفعل. الثانی: أن یحصل له علم بمثالب المعاصی ومناقب الطاعات. الثالث: تأکید هذه العلوم بتتابع الوحی والإلهام من الله تعالی». الرابع: مؤاخذته علی ترک الأولی بحیث یعلم أنه لا یترک مهملا بل یضیق علیه الأمر فی غیر الواجب من الأمور الحسنة. فإذا اجتمعت هذه الأمور کان الانسان معصوما؛ کشف المراد فی شرح تجرید الاعتقاد، ص۳۶۵.
- ↑ فاریاب، محمد حسین، عصمت امام، ص۳۸ و ۳۹.
- ↑ اذا عرفت هذا فنقول افعال الانبیا لا تخلوا من الااربعه:.... الافعال المتعلقه بهم فی الدنیا؛ حلّی، حسن بن یوسف، معارج الفهم فی شرح النظم، ص۴۶۴.
- ↑ ربانی گلپایگانی، علی، درآمدی به شیعهشناسی، ص۲۰۶-۲۰۷
- ↑ برای نمونه: رازی، فخرالدین، المحصل، ص۵۲۲؛ سیوری، فاضل مقداد، اللوامع الالهیة، ص۲۴۴.
- ↑ حلی، حسن بن یوسف، کشف المراد، ص۳۶۵.
- ↑ طباطبائی، المیزان، ج ۲، ص۱۳۹ و ج ۱۱، ص۱۶۳؛ سبحانی، جعفر، الالهیات علی هدی الکتاب و السنة و العقل، ج۳، ص۱۵۹.
- ↑ مصباح یزدی، محمدتقی، آموزش عقاید، ص۲۰۵.
- ↑ حسن یوسفیان؛ احمد حسین شریفی، پژوهشی در عصمت معصومان، ص۵۹-۵۱.
- ↑ محمدی ریشهری، محمد، فلسفه وحی و نبوت، ص۲۱۸ -۲۱۰.
- ↑ لاهیجی، عبدالرزاق، سرمایه ایمان در اصول اعتقادات، ص۱۲۸؛ جوادی آملی، عبدالله، سرچشمه اندیشه، ج، ص۲۲۹. حکیم ملامهدی نراقی در این زمینه مینویسند: "قابل رتبه نبوّت کسی است که جمیع قوای طبیعیّه و حیوانیّه و نفسانیّه او، مطیع و منقاد و مقهور عقل او شده باشد و کسی که جمیع قوّتهای او تابع عقل او شوند، محال است که معصیت از او سرزند و صادر شود؛ زیرا که جمیع معاصی در نظر عقل قبیح است و هر که معصیتی از او صادر میشود تا یکی از قوّتهای او مثل قوّت غضبی یا قوّت شهوی یا غیرهما، بر عقل او غالب نشود، محال است که مرتکب معصیت شود. نراقی، ملامهدی، انیس الموحدین، ص۹۴.
- ↑ جوادی آملی، عبدالله، سرچشمه اندیشه، ج، ص۲۲۶-۲۳۱.
- ↑ ربانی گلپایگانی علی؛ واعظ حسینی، سید کریم، مقاله: منشأ عصمت، فصلنامه کلام اسلامی، ش ۹۰، ص۷۴-۵۰.
- ↑ أما الشّروط المتّفق علیها فثمانیة شروط: الأول: أن یکون مجتهدا فی الأحکام الشّرعیةو...؛ آمدی، سیفالدین، أبکار الأفکار فی أصول الدین، ج۵، ص ۱۹۱.
- ↑ یجب ان یکون الإمام معصوما من القبائح و الاخلال بالواجبات...، شیخ طوسی، الاقتصاد فیمایتعلق بالاعتقاد، ص۳۰۵ و قال: الثّانی یجب أن یکون الإمام معصوما، و إلاّ تسلسل، علامه حلی، باب حادی عشر.
- ↑ «ای مؤمنان، از خداوند فرمان برید و از پیامبر و زمامدارانی که از شمایند فرمانبرداری کنید» سوره نساء، آیه ۵۹.
- ↑ علی شیروانی، ترجمه و شرح کشف المراد، ص۲، ص۶۷-۶۸.
- ↑ اکبری و یوسفی، ولایت از دیدگاه علامه طباطبایی، ص۸۰-۸۲
- ↑ انه یجب أن یکون الإمام معصوما، و یدل علیه وجهان: (احدهما) لولم یکن معصوما للزم وجوب اثبات ائمة لا نهایه لها، لکن اللازم باطل فالملزوم کذلک. بیان الملازمة: انه لولم یکن معصوما فبتقدیر صدور المعصیه عنه نفتقر الی امام آخر یؤد به علیها و یثقفه عند الاعوجاج عن سبیل الله، و الا لم یکن ملطوفا له، و هو باطل علی ما مر، و یکون الکلام فی ذلک الأمام کالکلام فیه، و یلزم التسلسل. و اما بطلان اللازم فظاهر، بحرانی، ابن میثم، قواعد المرام فی علم الکلام، ص۱۷۸.
- ↑ علی شیروانی، ترجمه و شرح کشف المراد، ج۲، ص۶۶.
- ↑ اکبری و یوسفی، ولایت از دیدگاه علامه طباطبایی، ص۸۰-۸۲.
- ↑ اکبری و یوسفی، ولایت از دیدگاه علامه طباطبایی، ص۸۰-۸۲.
- ↑ «و (یاد کن) آنگاه را که پروردگار ابراهیم، او را با کلماتی آزمود و او آنها را به انجام رسانید؛ فرمود: من تو را پیشوای مردم میگمارم. (ابراهیم) گفت: و از فرزندانم (چه کس را)؟ فرمود: پیمان من به ستمکاران نمیرسد»(و تنها آن دسته از فرزندان تو که پاک و معصوم باشند، شایسته این مقامند») سوره بقره، آیه ۱۲۴.
- ↑ «پیمان من به ستمکاران نمیرسد» سوره بقره، آیه ۱۲۴.
- ↑ «اکنون ستمگرتر از آن کس که آیات خداوند را دروغ شمارد و از آنها روی گرداند کیست؟» سوره انعام، آیه ۱۵۷.
- ↑ «ایراد تنها بر کسانیست که به مردم ستم میورزند.».. سوره شوری، آیه ۴۲.
- ↑ «و هر کس چنین کند، به خود ستم کرده است» سوره بقره، آیه ۲۳۱.
- ↑ «پیمان من به ستمکاران نمیرسد» سوره بقره، آیه ۱۲۴.
- ↑ علیاحمدی، سید قاسم، حقانیت در اوج مظلومیت ج۱، ص ۱۵۴.
- ↑ ای کسانی که ایمان آوردهاید، اطاعت کنید خدا را و اطاعت کنید از پیامبر خدا و صاحبان امر را، پس هرگاه در چیزی اختلاف گردید آن را به خدا و پیامبر ارجاع دهید، اگر ایمان به خدا و روز رستاخیز دارید، این برای شما بهتر و عاقبت و پایانش نیکوتر است. سوره نساء، آیه۵۹.
- ↑ ر.ک: بحرانی، غایة المرام و حجة الخصام، ۱۴۲۲ق، ج۳، ص۱۰۹-۱۱۵.
- ↑ ابنمردویه، مناقب علی بن ابیطالب، ۱۴۲۴ق، ص۲۳۶؛ حاکم حسکانی، شواهد التنزیل، ۱۴۱۱ق، ج۱، ص۱۹۰ و ۱۹۱.
- ↑ مکارم شیرازی، ناصر، آیات ولایت در قرآن، ص۱۱۶.
- ↑ جابر بن عبدالله انصاری، در روایتی که به حدیث جابر معروف است، از پیامبر(ص) درباره واژه "اولی الامر" سؤال کرد. پیامبر (ص) در پاسخ فرمود: «آنان جانشینان من و امامان مسلمانان بعد از من هستند که اولِ ایشان علی بن ابی طالب است و بعد از او به ترتیب حسن و حسین و علی بن الحسین و محمد بن علی. خزاز رازی، کفایه الاثر، ۱۴۰۱ق، ص۵۴-۵۵؛ قندوزی، ینابیع الموده، ۱۴۲۲، ج۱، ص۳۴۱. امام باقر(ع) در تفسیر این آیه میفرماید: «اولی الامر امامان از فرزندان علی و فاطمهاند، تا آنکه روز قیامت برپا شود». ایشان در جای دیگر نیز فرموده است: «خداوند از اولی الامر فقط ما را قصد کرده است و همه مؤمنان را تا روز قیامت به پیروی ما فرمان داده است» بحرانی، البرهان، اسماعیلیان، ص۳۸۳ و ۳۸۶. امام صادق(ع) نیز میفرماید: «آنان (اولی الامر) علی بن ابی طالب، حسن، حسین، علی بن الحسین، محمد بن علی و جعفر یعنی من هستیم. سپاس خدا را بهجای آورید که امامان و رهبرانتان را در زمانی به شما شناساند که مردم آنان را انکار میکنند».عیاشی، تفسیر عیاشی، ۱۳۶۳ش، ص۲۵۲، ح۱۷۴.
- ↑ طوسی، التبیان فی تفسیر القرآن، داراحیاء التراث العربی، ج۳، ص۲۳۶؛ طبرسی، مجمع البیان، ۱۳۷۲ش، ج۳، ص۱۰۰؛ طباطبایی، المیزان، ۱۳۹۰ق، ج۴، ص۳۹۹. با این حال علمای اهل سنت درباره مصادیق اولو الامر دیدگاههای مختلفی دارند. مصادیقی چون خلفای سه گانه، عالمان دینی، فرماندهان سریهها، فخر رازی، التفسیر الکبیر، ۱۴۲۰ق، ج۱۰، ص۱۱۳، ۱۱۴. و اهل حل و عقد از این جملهاند. فخر رازی، التفسیر الکبیر، ۱۴۲۰ق، ج۱۰، ص۱۱۳.
- ↑ «بگو از خداوند و پیامبر فرمان برید و اگر پشت کردند (بدانند که) بیگمان خداوند کافران را دوست نمیدارد» سوره آل عمران، آیه ۳۲.
- ↑ طباطبایی، سید محمدحسین، المیزان، بیروت، مؤسسه الاعلمی للمطبوعات، ج۴، ص۳۹۹.
- ↑ «ای مؤمنان! از خداوند پروا کنید و با راستگویان باشید!» سوره توبه، آیه ۱۱۹.
- ↑ محمدی، رضا، عصمت در قرآن، ص۵۵.
- ↑ «جز این نیست که خداوند میخواهد از شما اهل بیت هر پلیدی را بزداید و شما را به شایستگی پاک گرداند» سوره احزاب، آیه ۳۳.
- ↑ ابن کثیر، تفسیر، ج۷، ص۲۰۳؛ سنن التزمدی، ج۵، ص۳۲۸؛ طبرانی، المعجم الکبیر، ج۳، ص۶۶، احتجاج، ج۲، ص۳۸۰. پیامبر(ص) فرمود: من در بین شما دو چیز بسیار گرانقدر به یادگار گذاشتم: کتاب خدا (قرآن) و عترتم (اهل بیتم). مادامی که به این دو چنگ زنید هرگز گمراه نخواهید شد. و این دو هیچ گاه از هم جدا نخواهند شد، تا در کنار حوض کوثر بر من وارد شوند.
- ↑ «و به راستی آن کتابی است ارجمند * در حال و آینده آن، باطل راه ندارد، فرو فرستاده (خداوند) فرزانه ستودهای است» سوره فصلت، آیه ۴۱-۴۲.
- ↑ محمدی، رضا، عصمت در قرآن، ص ۶۰.
- ↑ احتجاج، ج۲، ص۳۸۰، حاکم نیشابوری، المستدرک علی الصحیحین، ج۲، ص۳۷۳؛ طبرانی، المعجم الأوسط، ج۵، ص۳۵۵. یعنی پیامبر(ص) فرمود: این است و جز این نیست. مثل اهل بین من همانند سفینه نوح است، که هرکه در آن سفینه سوار شد، نجات یافت و هرکه از آن تخلف کرد، غرق (هلاک) شد. (تنها باید با اهل بیت باشد نه جلوتر از آنها و نه عقبتر از آنها، زیرا) و هرکه جلو افتاد منحرف شد و هرکه همراه و ملازم این سفینه بود به حق ملحق شد و به مقصود رسید.
- ↑ محمدی، رضا، عصمت در قرآن، ص ۶۳.
- ↑ «نسبت تو به من همان نسبتی است که هارون به موسی داشت منهای نبوت». صحیح البخاری، ج۶، ص۳؛ صحیح مسلم، ج۷، ص۱۱۹، شرح ابن ابی الحدید، ج۱۳، ص۲۱۰؛ قندوزی حنفی، ینابیع المودة، ص۲۵۴؛ ترمزی، سنن الترمذی، ج۵، ص۵۹۶، حدیث ۳۷۲۴ و....
- ↑ «ای علی! تو نسبت به من همانند هبة الله نسبت به آدم، و همانند سام نسبت به نوح، و همانند اسحاق نسبت به ابراهیم، و همانند هارون نسبت به موسی، و همانند شمعون نسبت به عیسی میباشی جز اینکه پس از من پیامبری نیست، ای علی! تو وصی و جانشین من هستی، پس هر کس با وصی بودن و جانشینی تو بجنگد از من نیست و من از او نیستم و من دشمن او در روز قیامت میباشم، ای علی! تو برترین افراد امت من و قدیمیترین ایشان در اسلام هستی، و عالمترین ایشان، و بردبارترین آنها، و شجاعترین ایشان، و بخشندهترین ایشان میباشی، ای علی! تو امام و امیر پس از من، و وزیر و رئیس بعد از من میباشی، و همانند تو در امت من نیست»؛ مجلسی، محمد باقر، بحار الأنوار، ج ۳۷، ص ۲۵۴.
- ↑ ر.ک: فرهنگ شیعه، ص ۲۲۸؛ محدثی، جواد، فرهنگ غدیر، ص۲۱۹.