تمدن اسلامی
ویژگی تمدن اسلامی
- تمدن غرب بر اساس تجزیه ساحتهای مختلف زندگی و جدایی آنها از معنویت شکل گرفت در ابتدا «علم را از اخلاق و معنویت جدا کرد»[۱] و بر اساس دانش و تفکر جدا از معنویت به اندیشه در حوزه سیاست پرداخت و معنویت را از سیاست جدا کرد. سپس خلاء به وجود آمده با «عقل بشری» که «مطلق» انگاشته میشد، جایگزین گردید. اما ناتوانی عقل از فهم همه حقایق عالم و یافتن ساختار درست زندگی به جایی رسید که «در عقل هم به تردید افتادند و اصول عقلی و علمی را به شکاکیت کشاندند»[۲]. معنویت اسلامی اما بر اساس طاعت خدا استوار است و شاخص آن معنویت است. اطاعت از خدای متعال گاهی «موردی» است. یک نفر برای خودش نماز میخواند، حج میرود و سایر طاعات را انجام میدهد. از این مهمتر «اطاعت خطی» «یعنی روش و راه و نقشهای که خدای متعال برای زندگی معین میکند» و تحقق آن به «کار جمعی نیاز دارد». اجزای هندسه الهی که بر اساس طاعت خطی صورت گرفته و در نظام اسلامی نقش اساسی پیدا کرده عبارت است از توحید که «پایه اصلی» است و دو پایه مهم دیگر «عدل» و «کرامت انسان» است. تأمین این پایهها برای زندگی با «هیچ حرکت فردی امکان پذیر نبود»[۳]. «نظام اسلامی یعنی آن نظامی که مبنی بر هندسه الهی است» و اولین گام ایجاد تمدن اسلامی است. گامهای دیگر به ترتیب عبارتاند است: «دولت اسلامی»، «کشور اسلامی»، «تمدن اسلامی یا بین الملل اسلامی» این مراحل با تقوا محقق خواهد شد؛ اما نه فقط تقوای فردی، بلکه «تقوای جماعت و امت»[۴].[۵]
- انسان سازنده تمدن است و تمدن، میراثی است که از یک نسل برای نسل بعد از خود میگذارد و نسل جدید بر میراث نسل گذشته میافزاید، بیشتر حیوانات در همان سال اول تولد به بلوغ میرسند، در حالی که رشد و نمو جسمانی و عقلانی انسان، پس از گذشت بیست سال کامل میشود، این طفولیت بلندمدت انسان یک ضرورت جسمی، ذهنی و اجتماعی است که به او امکان میدهد زبان، اخلاق، آداب و رسوم و تمدن قوم خود را فراگیرد. از این جهت میتوان گفت تمدن درجاتی دارد و انسان از راه پاسخگویی به نیازهای اساسی خود تمدن را پایهریزی کرده است. بدین روی میتوان گفت که تمدن، محصول توان انسان بر غلبه بر نیروهای طبیعی از طریق شناسایی قوانین حاکم بر آن از مسیر علم و دانش و امکان کنترل و تصرف نیروهای آن به نفع خواستههای بشر به وسیله تکنولوژی است. این غلبه از یک سو غلبه بر تأثیرات نیروهای طبیعی در شکلگیری بعد مادی زندگی انسان و از سوی دیگر غلبه بر ضعف انسان در تأثیرپذیری روحی و نفسانی از غلبه شرائط محیطی است. آنچه در سیره انبیای الهی و پیامبر اسلام اصل گرفته شده و مبنای تمدنسازی دینی است، توانمندکردن انسان در بعد دوم است که میتوان به نیرومندی انسان در بعد اول نیز بینجامد و این با ارائه، بینش، امکانپذیر است. انسان به نسبت شکوفایی و فعلیت یافتن استعدادهای نهفته انسانیاش میتواند نقش عوامل محیطی را کمرنگ و خنثی کند. بر اساس بینش الهی و حکمت معنوی اسلام، انسان با اینکه در تاریخ و با تاریخ میزید، از تاریخ بزرگتر است و دارای شأن و حیثیتی فراتاریخی است و آگاهی و اراده او میتواند دستکم با درک موقعیت تاریخی خود در تعیین سرنوشت مؤثر باشد. پس تمدن، اسلامی انسان را در هر دو بعد حیوانی و خلیفةاللهی تعریف میکند و بر همین مبنا دغده آباد کردن هر دو بعد او را دارد و با اصالت دادن به جهان پس از مرگ، آبادی دنیوی او را به عنوان زمینه و مقدمه حیات اخروی مورد توجه قرار میدهد[۶].[۷]
جایگاه تمدن در منظومه اندیشهای اسلام
یکی از دغدغههای اصلی مقام معظم رهبری، بحث پیشرفت و تمدن اسلامی است، به گونهای که بسیاری از پیشرفتها و تمدنهای غربی و شرقی را مورد نقد قرار میدهند و برای این منظور مبانی اسلامی تمدن را به صورت تشریحی در بیانات خود ارائه میدهند و میفرمایند تمدن اسلامی باید در همه عرصهها و زمینههای اجتماع نمود پیدا کند؛ این نظریه به گونهای است که اگر بنا باشد جامعه اسلامی را متمدن بنامیم، باید از همه جهت متمدن باشند نه فقط در صنعت و مسائل دنیوی، بلکه از لحاظ معنوی باید رشد کند و روح خداشناسی و توحید، در همه عرصههای جامعه حکمفرما باشد. به این منظور جایگاه تمدن در منظومه فکری مقام معظم رهبری، به اینگونه است که تمدن به عنوان روند رو به رشد جامعه، باید پایبند به اصول اسلامی باشد، اصول اسلامی عبارت است از توحید، عدالت، انصاف با مردم، ارج نهادن به حقوق مردم، رسیدگی به حال ضعفا، ایستادگی در مقابل جبهههای ضد اسلام و ضد دین، پافشاری بر مبانی حق و اسلام و دفاع از حق و حقیقت؛ این گزینهها در همه زمانها قابل پیاده شدن است[۸]. پس تمدنی که در حال شکلگیری در یک جامعه اسلامی است، باید در عرصههای فرهنگی، سیاسی، اجتماعی و نظامی با یکدیگر هماهنگی داشته باشند و اگر این مبانی صحیح و با روح خداباوری در بین مردم رشد کند و همه با هم همت مضاعف داشته و در عرصههای صنعتی هم اتحاد یکدیگر را حفظ نمایند، این تعاملات به گونهای میشود که با یکدیگر نظام تمدن اسلامی را پایهگذاری میکنند. تمدن اسلامی در منظومه فکری مقام معظم رهبری به عنوان یکی از اهداف مهم اجتماعی است که به دنبال نظامهای اجتماعی تحقق مییابد و به شدت بر نظام ارزشی و نظام بینشی اسلامی مبتنی است. خداشناسی و انسانشناسی و جامعه مطلوب و ارزشهای اسلامی، نقش مؤثری در چیستی و گستره تمدنسازی دارد.[۹]
لزوم رسیدن به تمدن اسلامی - ایرانی
یکی از هدفها و دغدغههای مقام معظم رهبری، توسعه، پیشرفت و تمدن همه جانبه کشور میباشد، پیشرفتی که پایه و اساس آن، رضایت خدا و در راه رسیدن به خداست، و در راه رسیدن به این پیشرفت باید از همه قوا استفاده کرد و تلاش مادی را به قصد قربت انجام دادن است که این تلاش و کوشش را عبادت قطعی میدانند و ما باید امروز در صدد ساختن تمدن خود باشیم و باور کنیم که این ممکن است. در تبلیغات گذشته این کشور در خصوص ناتوانی ایرانی و توانایی غربیها آنقدر مبالغه شده که امروز اگر کسی بگوید ما کاری کنیم که غربیها به علم ما احتیاج پیدا کنند، میبینید که در دلها یک حالت ناباوری به وجود میآید[۱۰]، نکتهای که حائز اهمیت است این است که این پیشرفت مایه عزت و افتخار ما خواهد بود، به گونهای که ما باید به پیشرفت اسلامی ایرانی فکر کنیم و به فکر آبادانی و رشد سرزمین خود، از طریق داشتهها و اندوختههای خود باشیم تا به تمدن ایرانی اسلامی نزدیک شده و از همه مردم جهان هم جلو بزنیم و این امر با تلاش مادی و معنوی هر دو امکان پذیر است[۱۱]. از آنجا که مقام معظم رهبری برای ورود در هر بحثی اول از جنبه تاریخی آن وارد میشوند، در این موضوع هم از ریشه تاریخی به قضیه نگاه کرده و موضوع تمدن و پیشرفت را مورد بررسی قرار میدهند و میفرمایند، دو گرایش غلط همیشه درباره پیشرفت و تحول منتهی به پیشرفت وجود داشته است. یک گرایش عبارت است از خیانتهایی که به نام پیشرفت و تحول انجام گرفته؛ ضربههایی که به نام خدمت و زیر پرچم اصلاحگری، بر پیکر ملت ما وارد شده است. از دوران قاجار خیلی از درباریان قاجار و شاهزادگان قاجاری - که هم بیسواد بودند و هم دنیاپرست، در عین حال با محافل غربی ارتباط داشتند - عامل و وسیله وابستگی نادانسته کشور و فرهنگ ما به غرب شدند و ادعایشان این بود که این، پیشرفت و تحول است! در قضیه مشروطه، آن خطِّ انگلیسی ماجرای مشروطه حرف و شعارش ترقی خواهی توسعه و پیشرفت بود. همان کسانی که رهبران مشروطه را نابود کردند؛ شیخ فضل الله را به دار کشیدند، مرحوم آیتالله بهبهانی را ترور کردند، ستارخان و باقرخان را غیر مستقیم به قتل رساندند و خلع سلاح کردند، رهبران صادق مشروطه را زیر فشار قرار دادند و یک عده افرادی را که وابسته به غرب و سیاستهای استعماری بودند، به نام مشروطهخواه بر مردم مسلط کردند، شعار آنها هم ترقیخواهی بود! آنها هم میگفتند: پیشرفت و تحول! زیر این نام، چنان خیانتهای بزرگی انجام گرفت و ضربههایی به این ملت و کشور زده شد که جبران ناپذیر است؛ رضا خان با شعار ترقی و اصلاح سر کار آمد. کودتا کرد؛ بعد هم آن دیکتاتوری سیاه و بینظیر، که همه تحت عنوان و زیر پرچم پیشرفت و توسعه و ترقی انجام گرفت. محمدرضا پسرش هم ادعای حرکت اصلاحی داشت که آن هم حکومت موروثی و بعد هم کودتا در مرداد ۳۲ را راه انداخت و این همه فاجعه برای این کشور به وجود آوردند. در سطح جهانی هم همین طور است. استعمار ملتها به نام پیشرفت ملتها انجام گرفت. استعمار یعنی نوسازی. انگلیسیها، هلندیها، پرتغالیها، فرانسویها در نقاط مختلف آسیا و آفریقا و آمریکای لاتین رفتند بومیها را قتل عام کردند، سرزمینها را تصرف کردند، دزدی کردند، خیانت کردند، هزار فاجعه به وجود آوردند؛ و همه اینها زیر نام نوسازی، پیشرفت، استعمار انجام گرفت.
در دوره بعد هم که نواستعمار پدید آمد، باز هم همین بود. این همه تجاوز، جنگافروزی و کودتا که به وسیله سرویسهای امنیتی کشورهای غربی - چه آمریکا چه انگلیس و چه غیر اینها - انجام گرفت، همه زیر پرچم تجددخواهی و پیشرفت و تحول و توسعه انجام گرفته است. پس نام توسعه از یک طرف مورد چنین سوء استفادههایی در طول تاریخ و در زمان خود ما در سرتاسر دنیا و در کشور خود ما انجام گرفته است. از یک طرف هم در نقطه مقابل، کسانی بودهاند و هستند که با هر نوع نوآوری و تحولی مخالفت کردهاند؛ به اسم اینکه این سابقه ندارد، این را نمیشناسیم، این را نمیدانیم، به این مشکوکیم. حدیث «شَرُّ الْأُمُورِ مُحْدَثَاتُهَا» را بد معنا کردهاند. با اینکه نوآوری سنت تاریخ است؛ سنت طبیعت است و بدون نوآوری زندگی بشر معنا پیدا نمیکند؛ اما اینها مخالفت کردند. این دو گرایش متضاد وجود داشته است. پس ما باید پیشرفت و آن چیزی را که از تحول اراده میکنیم و میخواهیم، درست برای خودمان معنا کنیم و بفهمیم دنبال چه هستیم، تا نه آن سوء استفاده انجام بگیرد، نه این مخالفت و ضدیت. البته این به معنای این نیست که ما تازه میخواهیم پیشرفت را شروع کنیم؛ لذا الگو برای پیشرفت میخواهیم؛ بلکه پیشرفت در کشور ما با انقلاب و با نهضت انقلابی شروع شد. یک جامعه ایستای راکد، زیر فشار، استعدادهای خفته، بدون اجازه هیچ تحرکی در دریای عمیق استعدادهای ملی ما، با حرکت انقلابی دگرگون شد.
امروزه علاوه بر اینکه خود تشکیل نظام جمهوری اسلامی یک تحول بزرگ و یک پیشرفت شگفتآور و عظیم است بلکه یک حکومت موروثی کودتانی فاسد وابسته را به یک حکومت مردمی تبدیل کرد و خود این، بزرگترین تحول و پیشرفت است، بعد از انقلاب هم تاکنون، در زمینه علمی، اجتماعی، سیاسی بینالمللی و هم در زمینههای اقتصادی و عمرانی پیشرفتهایی که کردهایم، بهتآور است. اگر کشورمان را با یک کشور پیشرفتهای که مثلاً دویست سال سابقه تحرک علمی و پیشرفت علمی و تحقیق دارد نگاه کنیم، میبینیم کمبود دارد، گفته میشود کمبود است. اما این مقایسه، مقایسه علمی و دقیقی نیست. کشور را باید با آنچه که بود، مقایسه کرد؛ کشور را باید با کشورهای مشابه و همجوار مقایسه کرد. امروز در آمارهای جهانی، رشد علمی ایران در درجه اول یا در درجات اول در همه دنیاست. البته با همین سرعت، هنوز خیلی عقبیم؛ اما کارهایی که شده در همه زمینهها پیشرفت بوده است. و الان پیچیدهترین فناوریها را کشور ما میتواند خودش درست کند. به هر حال بحثی که برای الگوی پیشرفت میکنیم، به این معناست که با بحث نظری و تعریف شفاف و ضابطهمند از پیشرفت، قصد داریم یک باور همگانی در درجه اول در بین نخبگان، بعد در همه مردم به وجود بیاید که بدانند دنبال چه هستیم و به کجا میخواهیم برسیم و بخشهای گوناگون نظام بدانند چه کار باید بکنند. این را باید پیدا کنیم و در پی بیان لزوم این کار هستیم. مدلسازی و الگوسازی، باید از خود نخبگان ما باشد. در تحقیقات دانشگاهی باید تلاش و بحث کنند و در نهایت مدل پیشرفت را برای ایران اسلامی، برای این جغرافیا، با این تاریخ، با این ملت، با این امکانات، با این آرمانها ترسیم و تعیین کنند و بر اساس او، حرکت عمومی کشور به سوی پیشرفت در بخشهای مختلف شکل بگیرد. چرا لزوم این کار را باید بیان کرد؟ به خاطر اینکه امروز در چشم بسیاری از نخبگان و کارگزاران، مدل پیشرفت صرفاً مدلهای غربی است؛ توسعه و پیشرفت را باید از روی مدلهایی که غربیها برای ما درست کردهاند، دنبال و تعقیب کنیم. این خطرناک و غلط است؛ غربیها در تبلیغات خیلی ماهرند؛ در طول این دویست سیصد سالی که کار تبلیغاتی پی در پی میکنند، با تبلیغات موفق خودشان توانستهاند این باور را در بسیاری از ذهنها به وجود بیاورند که توسعه یافتگی مساوی است با غرب و غربی شدن! البته غربیها این تبلیغات را کردهاند و ملاک و معیار توسعه یافتگی را الگوهای خودشان قرار دادهاند؛ اما حقیقتاً در مقام عمل، به آن کشورهایی که میخواستند غربی بشوند، کمک درستی هم نکردهاند؛ غربیها هیچ مایل نبودند و نیستند که غیر غربی وارد باشگاه علمی غرب شود. این کشورهای آسیایی که الآن پیشرفت کردهاند- مثل ژاپن، چین و تا حدودی هند، غرب به هیچ کدام از اینها کمکی نکرد.
باید برای شکستن این طلسم که کسی تصور کند که پیشرفت کشور باید لزوماً با الگوهای غربی انجام بگیرد، چارهای اندیشید. درست است که به قدرت و ثروت رسیدهاند؛ اما بشریت را دچار فاجعه کردهاند. پیشرفتهای غربی، پیشرفتهایی است که امروز همه دنیا و همه بشریت از آن رنج میبرند؛ کشورهای عقبمانده یک جور، کشورهای پیشرفته یکجور. این همان پیشرفت و توسعهای است که توانسته است گروههای معدود و انگشتشماری از خانوادههای ثروت را به ثروت برساند؛ اما ملتهای دیگر را دچار اسارت و تحقیر و استعمار کرده؛ در آنجا کار و تلاش زیاد است؛ اما دستاورد و محصول برای فرد و برای خانواده کم میباشد. بنابراین، پیشرفت غربی پیشرفت ناموفقی است. ما باید پیشرفت را با الگوی اسلامی - ایرانی پیدا کنیم. این برای ما حیاتی است. اسلامی به خاطر اینکه بر مبانی نظری و فلسفی اسلام و مبانی انسان شناختی اسلام استوار است. و ایرانی است، چون فکر و ابتکار ایرانی، این را به دست آورده؛ اسلام در اختیار ملتهای دیگر هم بود. این ملت ما بوده است که توانسته است یا میتواند این الگو را تهیه و فراهم کند. پس الگوی اسلامی ایرانی است. البته کشورهای دیگر هم از آن، بدون تردید استفاده خواهند کرد؛ همچنانی که تا امروز هم ملت ما و کشور ما برای بسیاری از کشورها در بسیاری از چیزها الگو قرار گرفته، اینجا هم یقیناً این الگو مورد تقلید و متابعت بسیاری از ملتها واقع خواهد شد.
آنچه که موجب میشود ما الگوی غربی را برای پیشرفت جامعه خودمان ناکافی بدانیم، در درجه اول این است که نگاه جامعه غربی و فلسفههای غربی به انسان با نگاه اسلام به انسان، به کلی متفاوت است؛ لذا پیشرفت که برای انسان و به وسیله انسان است، در منطق فلسفه غرب معنای دیگری پیدا میکند، پیشرفت از نظر غرب، پیشرفت مادی است؛ محور، سود مادی است؛ هر چه سود مادی بیشتر شد، پیشرفت بیشتر شده است؛ یعنی افزایش ثروت و قدرت در رأس امور است. این، معنای پیشرفتی است که غرب به دنبال اوست؛ پیشرفت وقتی مادی شد، معنایش این است که اخلاق و معنویت را میشود در راه چنین پیشرفتی قربانی کرد. یک ملت به پیشرفت دست پیدا کند؛ ولی اخلاق و معنویت در او وجود نداشته باشد. اما از نظر اسلام، پیشرفت این نیست. البته پیشرفت مادی مطلوب است، اما به عنوان وسیله. هدف، رشد و تعالی انسان است. پیشرفت کشور و تحولی که به پیشرفت منتهی میشود، باید طوری برنامهریزی و ترتیب داده شود که انسان بتواند در آن به رشد و تعالی برسد؛ انسان در آن تحقیر نشود. هدف، انتفاع انسانیت است، نه طبقهای از انسان، حتی نه انسان ایرانی. پیشرفتی که ما میخواهیم بر اساس اسلام و با تفکر اسلامی معنا کنیم، فقط برای انسان ایرانی سودمند نیست، چه برسد بگوییم برای طبقهای خاص. این پیشرفت، برای کل بشریت و برای انسانیت است. در اسلام نگاه به انسان از دو زاویه است که این دو زاویه هر دو مکمل همدیگر هستند. این دو زاویهای که اسلام از آن به انسان نگاه میکند، یکی نگاه به فرد انسان به عنوان یک فرد است؛ موجودی که دارای عقل و اختیار نگاه است و او را مخاطب قرار میدهد؛ از او مسئولیتی میخواهد و به او شأنی میدهد، یک نگاه دیگر به انسان به عنوان یک کل و یک مجموعه انسانهاست. این دو نگاه باهم منسجم و مکمل یکدیگرند.
در نگاه اول که نگاه اسلام به فرد انسانی است، یک فرد مورد خطاب اسلام قرار میگیرد. در اینجا انسان یک رهروی است که در راهی حرکت میکند، که اگر درست حرکت کند، این راه، او را به خدا خواهد رساند؛ ﴿يَا أَيُّهَا الْإِنْسَانُ إِنَّكَ كَادِحٌ إِلَى رَبِّكَ كَدْحًا فَمُلَاقِيهِ﴾[۱۲]. اگر بخواهیم این راه را تعریف کنیم، در یک جمله کوتاه میشود گفت این راه، عبارت است از مسیر خودپرستی تا خداپرستی. اگر انسان از خودپرستی به سمت خداپرستی حرکت کند. مسیر صحیح و صراط مستقیم را طی کرده است. یکایک ما مخاطب این آیه هستیم؛ و چه دنیا را ظلمات کفر بگیرد یا نور ایمان بگیرد، از این جهت تفاوت نمیکند. وظیفه هر فردی به عنوان یک فرد این است که در این راه حرکت کند؛ ﴿يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا عَلَيْكُمْ أَنْفُسَكُمْ لَا يَضُرُّكُمْ مَنْ ضَلَّ إِذَا اهْتَدَيْتُمْ إِلَى اللَّهِ مَرْجِعُكُمْ جَمِيعًا فَيُنَبِّئُكُمْ بِمَا كُنْتُمْ تَعْمَلُونَ﴾[۱۳]. باید این حرکت را انجام بدهد؛ حرکت از ظلمت به نور، از ظلمت خودخواهی به نور توحید. جاده این راه، همان واجبات و ترک محرمات است. ایمان قلبی موتور حرکت در این راه است؛ ملکات اخلاقی و فضائل اخلاقی، آذوقه و توشه این راه است، که راه و حرکت را برای انسان آسان و تسهیل میکند؛ سرعت میبخشد. وظیفه فرد در نگاه اسلام به فرد، در همه زمانها این است. اسلام در این نگاه به انسان به عنوان یک فرد، در عین اینکه توصیه به زهد میکنند، قطع رابطه با دنیا و کنار گذاشتن دنیا را ممنوع میشمارند. دنیا همین طبیعت، همین بدن ما، زندگی ما، جامعه ما، سیاست ما، اقتصاد ما، روابط اجتماعی ما، فرزند ما، ثروت ما و خانه ماست. دلبستگی به این دنیا، دل باخته شدن به این نمونهها، در این خطاب فردی، کار مذمومی است. در عین حال اینها را رها هم نباید کرد. کسی که از متاع دنیا، زینت دنیا، از نعمتهای الهی در دنیا رو برگرداند، این هم ممنوع است. ﴿قُلْ مَنْ حَرَّمَ زِينَةَ اللَّهِ الَّتِي أَخْرَجَ لِعِبَادِهِ وَالطَّيِّبَاتِ مِنَ الرِّزْقِ قُلْ هِيَ لِلَّذِينَ آمَنُوا فِي الْحَيَاةِ الدُّنْيَا خَالِصَةً يَوْمَ الْقِيَامَةِ كَذَلِكَ نُفَصِّلُ الْآيَاتِ لِقَوْمٍ يَعْلَمُونَ﴾[۱۴]. در کنار او یک لذت بالاتر را که لذت انس با خدا و لذت ذکر خداست، آن را هم به او یاد میدهند. هدف این حرکت و تلاش، رستگاری انسان است. اگر انسان به این دستورالعمل و نسخهای که به او داده شده است. عمل بکند، رستگار میشود: ﴿مَنْ عَمِلَ صَالِحًا مِنْ ذَكَرٍ أَوْ أُنْثَى وَهُوَ مُؤْمِنٌ فَلَنُحْيِيَنَّهُ حَيَاةً طَيِّبَةً وَلَنَجْزِيَنَّهُمْ أَجْرَهُمْ بِأَحْسَنِ مَا كَانُوا يَعْمَلُونَ﴾[۱۵]. در زاویهای دیگر در نگاه کلان، همین انسانی که مخاطب به خطاب فردی است، خلیفه خدا در زمین معرفی شده؛ یک وظیفه دیگری به او واگذار شده و آن عبارت است از وظیفه مدیریت دنیا. دنیا را باید آباد کند؛ ﴿وَاسْتَعْمَرَكُمْ فِيهَا﴾[۱۶]. آباد کردن یعنی از استعدادهای فراوان و غیر قابل شمارشی که خدای متعال در این طبیعت قرار داده، این استعدادها را استخراج کند و از آنها برای پیشرفت زندگی بشر استفاده کند. در این زمین و پیرامون آن، استعدادهایی هست که خدای متعال اینها را قرار داده و بشر باید اینها را پیدا کند. یک روزی بشر آتش، الکتریسیته، قوه جاذبه، قوه بخار را نمیشناخت، اما همه اینها در طبیعت بود. امروز هم استعدادها و قوای بیشمار فراوانی از این قبیل در این طبیعت هست؛ بشر بایستی سعی کند اینها را بشناسد. چون خلیفه است و یکی از لوازم خلیفه بودن انسان، شناخت اطراف پیرامون خود است. البته غرب هم تمام محور پیشرفت خود را انسان قرار داده است که به اصطلاح، اومانیزم میگویند، ولی نه به این معنایی که اسلام بیان کرده است، بلکه به این معنا که هدف، دنیاست و این انسان برای رسیدن به آن باید تلاش کند، اگرچه مردم و ملتها تحقیر شوند، مهم ثروت و مقام است که این انسان باید به آن برسد، درست برعکس تفکر اسلام، که هدف، تعالی انسان است و دنیا وسیله برای رسیدن به آن میباشد، بنابراین، آن چیزی که ما به آن نیاز داریم، این است که نقشه پیشرفت کشورمان را بر اساس جهانبینی اسلام برای این انسان، انسان در منطق اسلام، فراهم و تهیه کنیم[۱۷].[۱۸]
شاخصههای رسیدن به تمدن ایرانی – اسلامی
پیشرفت و تمدن در عرصه فکر
پایه اصلی تمدن، بر صنعت و فناوری و علم تنها قرار داده نشده است، بلکه بر فرهنگ، بینش، معرفت و کمال فکری انسانی پایهگذاری شده است. این است که همه چیز را برای یک ملت فراهم میکند و علم را هم برای او به ارمغان میآورد. ما در این صراط و در این جهت هستیم. نه اینکه ما تصمیم بگیریم این کار را بکنیم؛ بلکه حرکت تاریخی ملت ایران در حال به وجود آوردن آن است[۱۹]. جامعه بایستی به سمت یک جامعه متفکر حرکت کند؛ این یک درس قرآنی است. در قرآن آیاتی از این قبیل ﴿لِقَوْمٍ يَتَفَكَّرُونَ﴾[۲۰]، ﴿لِقَوْمٍ يَعْقِلُونَ﴾[۲۱]، ﴿أَفَلَا يَعْقِلُونَ﴾[۲۲]، ﴿أَفَلَا يَتَدَبَّرُونَ﴾[۲۳] زیاد وجود دارد. باید جوشیدن فکر و اندیشهورزی در جامعه به یک حقیقت نمایان و واضح تبدیل شود[۲۴].[۲۵]
پیشرفت معنوی عامل قدرتمند پیشرفت مادی
ما در تمدن اسلامی و در نظام مقدس جمهوری اسلامی که به سمت تمدن حرکت میکند، این را هدف گرفتهایم که دانش را همراه با معنویت پیش ببریم[۲۶]، معنویت و اخلاق باید به قدر حرکت پیشرونده مادی پیشرفت کند. دلهای مردم با خدا و معنویات آشنا بشود. انس با خدا، انس با عالم معنا، ذکر الهی و توجه به آخرت، در یک چنین جامعهای باید رایج شود. اینجاست که آن خصوصیت استثنایی جامعه و تمدن اسلامی، خود را نشان میدهد؛ دنیا و آخرت باید باهم ترکیب و آمیختگی داشته باشند. تمدن مادی غرب در علم و تکنولوژی پیشرفت کرد. در روشهای پیچیده مادی، توفیقات بزرگی به دست آورد؛ اما در کفه معنوی روز به روز بیشتر خسارت کرد. نتیجه این شد که علم و پیشرفت تمدن مادی غرب، به ضرر بشریت تمام شد. علم باید به سود بشریت تمام شود. سرعت و سهولت و ارتباطات زود دسترس، باید در خدمت آرامش و امنیت و راحتی مردم باشد. آن علمی که از ترس دستاورد آن- یعنی از ترس بمب اتم و موشک دوربُرد و انفجار نادانسته – مردم، شب و روز نداشته باشند، آن علم برای بشریت مفید نیست. دنیای غرب با پیشرفت علمی خود، در این دام خطرناک افتاد. تمدن و فکر اسلامی، پیشرفت مادی را میخواهد؛ اما برای امنیت، آسایش، رفاه و همزیستی مهربانانه مردم با یکدیگر، این خصوصیات نظام اسلامی است[۲۷].[۲۸]
مدیریت قوی و از خود گذشته
کشوری که میخواهد تمدن اسلامی داشته باشد، نیاز به مدیریتی توانمند دارد که همه جوره از خود گذشتگی داشته باشد، به این صورت که باید فردی مانند حضرت علی(ع) را الگو قرار دهد و از همه زندگی خود برای مردم و اعتلای کلمه اسلامی مایه بگذارد، امیرالمؤمنین(ع) کسی است که برای خدا و در راه خدا از دوران کودکی تا لحظه شهادت یک لحظه و در یک قضیه پا عقب نکشید و دچار تردید نشد و همه وجود خود را در راه خدا به میدان آورد. آن وقتی که باید تبلیغ میکرد، تبلیغ کرد؛ زمانی که باید شمشیر میزد، در رکاب پیغمبر شمشیر زد و از مرگ نترسید؛ وقتی که لازم بود صبر کند، صبر کرد؛ زمانی هم که لازم بود زمام سیاست را به دست بگیرد، سیاست را به دست گرفت و وارد میدان سیاست شد. و در همه این دورانهای گوناگون، آنچه لازمه فداکاری از آن بزرگوار بود، بروز و ظهور پیدا کرد. این نشان میدهد که برای اداره جامعه اسلامی و جوامع اسلامی و امت اسلامی، معیار، اینهاست[۲۹].[۳۰]
عشق و ایمان، همت و بصیرت
عشق و ایمان، بصیرت و همت؛ ستونهای اصلی هستند. انسانی که ایمان ندارد، محوری برای حرکت خود نمیتواند تصویر کند. انسانی که از احساس عاشقانه و عمیق قلبی برخوردار نیست. نمیتواند این حرکت را ادامه دهد و استمرار بخشد. انسانی که همت ندارد، به کارهای کوچک، به فرازهای محدود اکتفاء میکند؛ چشم به برترین قلهها نمیدوزد. انسانی که بصیرت ندارد، راه را عوضی میرود؛ اگر عشق و ایمانی هم در او هست، آن را در راه غلط مصرف میکند اگر با این عوامل حرکت کنیم همان شجره طیبهای که در قرآن از آن نام برده شده است: ﴿أَلَمْ تَرَ كَيْفَ ضَرَبَ اللَّهُ مَثَلًا كَلِمَةً طَيِّبَةً كَشَجَرَةٍ طَيِّبَةٍ أَصْلُهَا ثَابِتٌ وَفَرْعُهَا فِي السَّمَاءِ﴾[۳۱] میشود. کلمه طیب مثل درخت نیکونهاد و سالم و طیب، ریشهدار، دارای ریشه عمیق و مستحکم و دارای شاخ و برگ فراگیر.[۳۲]
جوانانی با شور و نشاط
یکی از موتورهای قوی پیش برنده، حضور پرشور و نشاط جوانهاست که باید روز به روز گسترش این روحیه در بین جوانهای ما در میحطهای مختلف اجتماعی بیشتر شود؛ حرفهای یأس آلود، حرفهای ناشی از افسردگی - که غالباً علتش هم نومیدی و افسردگی گوینده همین حرفهاست - راه به جایی نخواهد برد[۳۳].[۳۴]
کنار گذاشتن ضد ارزشها
مردم، گروهها و اجتماعات، باید از ضد ارزشها اجتناب کنند. همه جا، چیزهایی هست که از نظر دین، مکتب یا آن تمدن یا فرهنگ خاص، مطرود و منفی است که باید کنار گذاشته شود. در عرف شرعی و دینی، به این ضد ارزشها «محرمات» یا امور مذموم و صفات زشت میگویند. همچنین، در همه جا ارزشهایی هست که اگر مورد توجه قرار نگیرند و رعایت نشوند، نمیتوان به هدفهایی که دین، تمدن و فرهنگ به آنها دعوت میکنند، رسید. اگر عدهای ارزشهای فرهنگی یا دینی را دنبال کنند؛ مثلاً واجبات یا مستحبات را انجام دهند، اما از محرمات خودداری نکنند به آن هدفها نمیرسند[۳۵].[۳۶]
جهاد و تمدن
بعضی از افراد خیال میکنند که تأسیس یک کشور، ایجاد یک تمدن، نظم در زندگی، پیشرفت در زندگی مادی و معنوی و رفاه مشروع برای انسانها، با جهاد نمیسازد و جهاد ضد اینهاست! در صورتی که بدون جهاد، هیچ چیز به دست انسان نمیآید؛ نه دنیا و نه آخرت. بدون جهاد، در مقابل گرگ بیدست و پای بیابان هم نمیشود ایستاد؛ چه رسد به گرگهای بسیار بسیار خطرناک دنیای سیاست و دنیای اقتصاد و سرپنجههای خونینی که میلیونها انسان را دریدند و نابود کردند و خوردند و بردند![۳۷].[۳۸]
فرایند تحقق تمدن نوبنیاد اسلامی
امروز دنیا تشنه حقیقت است، تشنه اسلام است، دانشمندان، متفکران، انسانهای با وجدان، روشنفکران و جوانان بخشهای حساس پیکره جوامع غربی، امروز تشنه مکتب و درسی از زندگی هستند که آنها را از هزاران دشواری واقعی زندگی نجات دهد. بسیاری از این مشکلات زندگی، مشکلات واقعی نیست. مشکل واقعی، احساس ناامنی روحی، تنهایی، افسردگی، تزلزل و عدم اطمینان و سکینه روحی است. اینها مشکلات واقعی بشر است که در اوج ثروت و شهرت، یک نفر را به خودکشی وادار میکند. جوان پولدار و دارای امکانات تنعم و بهرهبرداری از زندگی است؛ اما خودکشی میکند. دردی که امروز گریبان جوامع مادی دنیا و تمدن غربی را گرفته است، عدم اطمینان، عدم آرامش عدم نقطه اتکای روحی، عدم انس و تواصل بین انسانها، احساس غربت و تنهایی، و انکسار است و همه اینها به خاطر دور بودن از اصل و حقیقت خویش و اسلام واقعی است[۳۹]. اگر کشوری بتواند در میدانهای تحرک و پیشرفت مادی به موفقیتهایی دست پیدا کند و توانست علم و فناوری و صنعت پیدا کند؛ و یک سیاست بینالمللی و یک دیپلماسی قوی پیدا کند؛ و اقتصاد جامعه را سر و سامان دهد؛ و همچنین اگر توانست از منابع عظیم ثروت در زیر زمین و روی زمین، اعم از معدن و کشاورزی و امثال اینها استفاده کند و از سرزمین وسیع و متنوع خدادادی آن استفاده کند؛ و خلاصه، اگر توانست با معیارهای پیشرفت جهانی و مدنی خودش را همراه کند، این اولین کشور و دولتی خواهد بود که توانسته است پیشرفت مادی را در زیر روشنی چراغ برافروخته فضیلت و معنویت به دست آورد؛ این یک تمدن جدید است و در تاریخ کم سابقه خواهد بود[۴۰].
امروز دروازه آسیا به اروپا، دروازه اروپا به آسیا و آفریقا، آفریقا به اروپا و آسیا، متعلق به مسلمانان است. این منطقه سوق الجیشی و سرزمینهای بابرکتی است که امروزه حامل و حاوی امکاناتی چون نفت و گاز و امثال اینهاست که بشر برای تمدن خود، به صورت روزمره به آن احتیاج دارد؛ همه در دست مسلمانان میباشد، آن هم با برافراشته شدن پرچم اسلام در قلب این منطقه - یعنی در ایران اسلامی که امروز قلب و مرکز اصلی دنیای اسلام است – وقت آن رسیده است که دنیای اسلام به خود آید و اسلام را به عنوان صراط مستقیم الهی و راه نجات انتخاب کند و در آن، با استحکام قدم بردارد، اتحاد خود را حفظ کند، شعارهای واحدی بدهد، تبلیغ واحدی بکند و راه واحدی را بپیماید[۴۱]. این را به حتم میدانیم که یک فرایند بزرگی در حال شکلگیری است؛ زیرا افق در پیش چشم امت اسلامی امروز از همیشه روشنتر و امید برای رسیدن به هدفهایی که اسلام برای فرد و جامعه مسلمان ترسیم کرده، از همیشه بیشتر است. اگر امت اسلامی در دو قرن گذشته دچار فروپاشی و هزیمت در برابر تمدن مادی غرب و مکتبهای الحادی از هر دو نوع چپ و راست آن بود، اکنون در قرن پانزدهم هجری این مکاتب سیاسی و اقتصادی غربند که پای در گل و دچار ضعف و فروپاشی و هزیمتاند و اسلام با بیداری مسلمانان و بازیافت هویت خویش و با مطرح شدن اندیشه توحیدی و منطق عدالت و معنویت، دور تازهای از شکوفایی و عزت خویش را آغاز کرده است. کسانی که در گذشتهای نه چندان دور آیه یأس میخواندند و نه تنها اسلام و مسلمین بلکه اساس معنویت و دینداری را در برابر هجوم تمدن غرب، از دست رفته میپنداشتند، امروز سر بر افراشتن اسلام و تجدید حیات قرآن و اسلام، و متقابلاً ضعف و زوال تدریجی آن مهاجمان را به چشم میبینند. و با زبان و دل تصدیق میکنند. تحقق کامل وعده الهی یعنی پیروزی حق بر باطل و بازسازی امت قرآن و تمدن نوین اسلامی در راه است: ﴿وَعَدَ اللَّهُ الَّذِينَ آمَنُوا مِنْكُمْ وَعَمِلُوا الصَّالِحَاتِ لَيَسْتَخْلِفَنَّهُمْ فِي الْأَرْضِ كَمَا اسْتَخْلَفَ الَّذِينَ مِنْ قَبْلِهِمْ وَلَيُمَكِّنَنَّ لَهُمْ دِينَهُمُ الَّذِي ارْتَضَى لَهُمْ وَلَيُبَدِّلَنَّهُمْ مِنْ بَعْدِ خَوْفِهِمْ أَمْنًا يَعْبُدُونَنِي لَا يُشْرِكُونَ بِي شَيْئًا وَمَنْ كَفَرَ بَعْدَ ذَلِكَ فَأُولَئِكَ هُمُ الْفَاسِقُونَ﴾[۴۲]. نشانه این وعده تخلف ناپذیر در اولین و مهمترین مرحله، پیروزی انقلاب اسلامی در ایران و بنای بلندآوزه نظام اسلامی بود که ایران را به پایگاه مستحکمی برای اندیشه حاکمیت و تمدن اسلامی تبدیل کرد. سر بر آوردن این پدیده معجزه آسا، درست در اوج هیاهوی مادیگری و اسلامستیزی چپ و راست فکری و سیاسی، و آنگاه مقاومت و استحکام آن در برابر ضربات سیاسی و نظامی و اقتصادی و تبلیغاتی که از همه سو نواخته میشد، در دنیای اسلام امیدی تازه برانگیخت و شوری در دلها پدید آورد هرچه زمان گذشته، این استحکام بیشتر و آن امید ریشهدارتر شده است. در طول سه دههای که بر این ماجرا میگذرد، خاورمیانه و کشورهای مسلمان آسیا و آفریقا، صحنه این هماورد پیروزمندانه است[۴۳]. ما یک انقلاب اسلامی داشتیم، بعد نظام اسلامی تشکیل دادیم، مرحله بعد تشکیل دولت اسلامی است، مرحله بعد تشکیل کشور اسلامی است، مرحله بعد تشکیل تمدن بین الملل اسلامی است. ما امروز در مرحله دولت اسلامی و کشور اسلامی قرار داریم؛ تا حدی دولت اسلامی را ایجاد کردیم ولی این کافی نیست، باید به سمت زندگی علوی برویم. رفتن به سمت زندگی علوی معنایش این نیست که اگر آن روز لنگ میبستند و راه میرفتند، امروز هم لنگ ببندیم و راه برویم؛ باید روح زندگی علوی - یعنی عدالت، تقوا، پارسایی، پاکدامنی، بیپروایی در راه خدا و میل و شوق به مجاهدت در راه خدا - را در خودمان زنده کنیم؛ این اساس کار است، در آن صورت کارآمدی جمهوری اسلامی هم مضاعف خواهد شد؛ چون مشکل اساسیای که ممکن است برای نظام اسلامی پیش بیاید، کارآمدی در نگاه جهانی است؛ چشم همه دنیا به کشور ما دوخته شده است که ببیند ما چقدر در شعارها و اصولی که پایهگذاری کردهایم موفق هستیم، اگر ما قدم به قدم تحول درونی خود را جدی بگیریم و پیش ببریم و پایبندی خود را به ارزشها و اصول خود عملاً نشان دهیم، کارایی و توفیقات ما هم بیشتر خواهد شد، اسلام ثابت کرده است ظرفیت آن را دارد که امت خود را به اعتلای مدنی و علمی و عزت و قدرت سیاسی برساند. ایمان و مجاهدت و پرهیز از تفرقه، تنها شرطهای تحقق این هدف بزرگ است و قرآن به ما میآموزد: ﴿وَلَا تَهِنُوا وَلَا تَحْزَنُوا وَأَنْتُمُ الْأَعْلَوْنَ إِنْ كُنْتُمْ مُؤْمِنِينَ﴾[۴۴] و میآموزد: ﴿وَالَّذِينَ جَاهَدُوا فِينَا لَنَهْدِيَنَّهُمْ سُبُلَنَا وَإِنَّ اللَّهَ لَمَعَ الْمُحْسِنِينَ﴾[۴۵] و میآموزد: ﴿وَأَطِيعُوا اللَّهَ وَرَسُولَهُ وَلَا تَنَازَعُوا فَتَفْشَلُوا وَتَذْهَبَ رِيحُكُمْ وَاصْبِرُوا إِنَّ اللَّهَ مَعَ الصَّابِرِينَ﴾[۴۶]. اگر این شد، به فضل پروردگار در طول سالهای آینده و دهها سال آینده، چنان بنای تمدن رفیعی در این جا و بسی جاهای دیگر، شالودهریزی خواهد شد و چنان عظمتی از اسلام و مسلمین آشکار خواهد شد که دیگر حقیقت و واقعیتی برای استکبار جهانی باقی نخواهد ماند و دیگر استکباری وجود نخواهد داشت و با امید و توکل بر حضرت حق و با استعانت و امداد از حضرت (بقیة الله الاعظم ارواحنافداه) به سوی یک تمدن عظیم و بین الملل اسلامی و جهانی خواهیم رفت[۴۷].[۴۸]
منابع
پانویس
- ↑ حضرت آیتالله خامنهای، بیانات، ۲۰/۸/۱۳۸۵.
- ↑ حضرت آیتالله خامنهای، بیانات، ۱۹/۲/۱۳۸۴.
- ↑ حضرت آیتالله خامنهای، بیانات، ۶/۱۲/۱۳۸۸.
- ↑ حضرت آیتالله خامنهای، بیانات، ۲۸/۵/۱۳۸۴ و ۶/۸/۱۳۸۳.
- ↑ مظاهریسیف، حمید رضا، مقاله «نظام معنویت اسلامی»، منظومه فکری آیتالله العظمی خامنهای ج۱ ص ۳۹۶.
- ↑ سیر تمدن اسلامی، ص۵۷.
- ↑ خسروپناه و شاهرخ اصفهانی، مقاله «تمدن اسلامی»، منظومه فکری آیتالله العظمی خامنهای ج۲ ص ۱۳۰۷.
- ↑ حضرت آیتالله خامنهای، بیانات در خطبههای نماز جمعه تهران، ۱۵/۸/۱۳۸۳.
- ↑ خسروپناه و شاهرخ اصفهانی، مقاله «تمدن اسلامی»، منظومه فکری آیتالله العظمی خامنهای ج۲ ص ۱۳۱۳.
- ↑ حضرت آیتالله خامنهای، بیانات در دیدار با جمعی از برگزیدگان المپیادهای جهانی و کشوری و افراد ممتاز آزمونهای سراسری، ۳/۷/۱۳۸۱.
- ↑ حضرت آیتالله خامنهای، سخنرانی در دیدار با گروه کثیری از معلمان و کارگران، به مناسبت روز معلم و روز جهانی کارگر، ۱۲/۲/۱۳۶۹.
- ↑ «ای انسان! بیگمان تو به سوی پروردگارت سخت کوشندهای، پس به لقای او خواهی رسید» سوره انشقاق، آیه ۶.
- ↑ «ای مؤمنان! خویش را دریابید! چون رهیاب شده باشید آن کس که گمراه است به شما زیان نمیرساند؛ همگان بازگشتتان به سوی خداوند است آنگاه شما را از آنچه میکردهاید آگاه میگرداند» سوره مائده، آیه ۱۰۵.
- ↑ «بگو: چه کسی زیوری را که خداوند برای بندگانش پدید آورده و (نیز) روزیهای پاکیزه را، حرام کرده است؟ بگو: آن (ها) در زندگی این جهان برای کسانی است که ایمان آوردهاند، در روز رستخیز (نیز) ویژه (ی مؤمنان) است؛ این چنین ما آیات خود را برای گروهی که دانشورند روشن میداریم» سوره اعراف، آیه ۳۲.
- ↑ «کسانی از مرد و زن که کار شایستهای کنند؛ و مؤمن باشند، بیگمان آنان را با زندگانی پاکیزهای زنده میداریم و به یقین نیکوتر از آنچه انجام میدادند پاداششان را خواهیم داد» سوره نحل، آیه ۹۷.
- ↑ «و شما را در آن به آبادانی گمارد» سوره هود، آیه ۶۱.
- ↑ حضرت آیتالله خامنهای، بیانات در دیدار با اساتید دانشگاههای استان، خراسان، در دانشگاه فردوسی مشهد، ۲۵/۲/۱۳۸۶.
- ↑ خسروپناه و شاهرخ اصفهانی، مقاله «تمدن اسلامی»، منظومه فکری آیتالله العظمی خامنهای ج۲ ص ۱۳۶۳.
- ↑ حضرت آیتالله خامنهای، بیانات به مناسبت حلول سال ۱۳۷۳ شمسی، ۱/۱/۱۳۷۳.
- ↑ «برای گروهی که میاندیشند» سوره یونس، آیه ۲۴.
- ↑ «برای گروهی که خرد میورزند» سوره بقره، آیه ۱۶۴.
- ↑ «پس آیا نمیاندیشند؟» سوره یس، آیه ۶۸.
- ↑ «آیا نیک نمیاندیشند» سوره نساء، آیه ۸۲.
- ↑ حضرت آیتالله خامنهای، بیانات در نخستین نشست اندیشههای راهبردی، ۱۰/۹/۱۳۸۹.
- ↑ خسروپناه و شاهرخ اصفهانی، مقاله «تمدن اسلامی»، منظومه فکری آیتالله العظمی خامنهای ج۲ ص ۱۳۷۱.
- ↑ حضرت آیتالله خامنهای، بیانات در دیدار پرستاران و جانبازان به مناسبت روز پرستار، ۱۹/۶/۱۳۷۶.
- ↑ حضرت آیتالله خامنهای، بیانات در دیدار با مردم شاهرود، ۲۰/۸/۱۳۸۵.
- ↑ خسروپناه و شاهرخ اصفهانی، مقاله «تمدن اسلامی»، منظومه فکری آیتالله العظمی خامنهای ج۲ ص ۱۳۷۱.
- ↑ حضرت آیتالله خامنهای، بیانات در دیدار با هزاران نفر از قشرهای مختلف مردم به مناسبت عید سعید غدیر خم، ۲۷/۹/۱۳۸۷.
- ↑ خسروپناه و شاهرخ اصفهانی، مقاله «تمدن اسلامی»، منظومه فکری آیتالله العظمی خامنهای ج۲ ص ۱۳۷۲.
- ↑ «آیا درنیافتهای که خداوند چگونه به کلمهای پاک مثل میزند که همگون درختی پاک است، ریشهاش پابرجاست و شاخهاش سر بر آسمان دارد» سوره ابراهیم، آیه ۲۴.
- ↑ خسروپناه و شاهرخ اصفهانی، مقاله «تمدن اسلامی»، منظومه فکری آیتالله العظمی خامنهای ج۲ ص ۱۳۷۳.
- ↑ حضرت آیتالله خامنهای، بیانات در دیدار با جهادگران بسیج سازندگی، ۳۱/۶/۱۳۸۹.
- ↑ خسروپناه و شاهرخ اصفهانی، مقاله «تمدن اسلامی»، منظومه فکری آیتالله العظمی خامنهای ج۲ ص ۱۳۷۳.
- ↑ حضرت آیتالله خامنهای، بیانات در دیدار با اقشار مختلف مردم در «صحن امام خمینی» حرم حضرت علی بن موسی الرضا(ع)، ۳/۱/۱۳۷۴.
- ↑ خسروپناه و شاهرخ اصفهانی، مقاله «تمدن اسلامی»، منظومه فکری آیتالله العظمی خامنهای ج۲ ص ۱۳۷۴.
- ↑ حضرت آیتالله خامنهای، بیانات در مراسم صبحگاه لشکر سیدالشهداء(ع)، ۲۶/۷/۱۳۷۷.
- ↑ خسروپناه و شاهرخ اصفهانی، مقاله «تمدن اسلامی»، منظومه فکری آیتالله العظمی خامنهای ج۲ ص ۱۳۷۴.
- ↑ حضرت آیتالله خامنهای، بیانات در دیدار با روحانیون و وعاظ، در آستانه ماه محرم، ۳/۳/۱۳۷۴.
- ↑ حضرت آیتالله خامنهای، بیانات در دیدار با روحانیون و وعاظ، در آستانه ماه محرم، ۳/۳/۱۳۷۴.
- ↑ حضرت آیتالله خامنهای، بیانات در کنفرانس وحدت اسلامی، سالروز میلاد پیامبر اکرم(ص) و امام جعفر صادق(ع)، ۱/۵/۱۳۷۶.
- ↑ «خداوند به کسانی از شما که ایمان آوردهاند و کارهای شایسته کردهاند وعده داده است که آنان را به یقین در زمین جانشین میگرداند -چنان که کسانی پیش از آنها را جانشین گردانید- و بیگمان دینی را که برای آنان پسندیده است برای آنها استوار میدارد و (حال) آنان را از پس هراس به آرامش بر میگرداند؛ (آنان) مرا میپرستند و چیزی را شریک من نمیگردانند و کسانی که پس از این کفر ورزند نافرمانند» سوره نور، آیه ۵۵.
- ↑ حضرت آیتالله خامنهای، پیام به کنگره عظیم حج، ۱۷/۹/۱۳۸۷.
- ↑ «و سستی نورزید و اندوهگین مباشید که اگر مؤمن باشید شما برترید» سوره آل عمران، آیه ۱۳۹.
- ↑ «و راههای خویش را به آنان که در (راه) ما بکوشند مینماییم و بیگمان خداوند با نیکوکاران است» سوره عنکبوت، آیه ۶۹.
- ↑ «و از خداوند و پیامبرش فرمانبرداری کنید و در هم نیفتید که سست شوید و شکوهتان از میان برود و شکیبا باشید که خداوند با شکیبایان است» سوره انفال، آیه ۴۶.
- ↑ حضرت آیتالله خامنهای، بیانات در دیدار با مسئولان نظام، ۶/۸/۱۳۸۳.
- ↑ خسروپناه و شاهرخ اصفهانی، مقاله «تمدن اسلامی»، منظومه فکری آیتالله العظمی خامنهای ج۲ ص ۱۳۷۴.