خزیمة بن ثابت انصاری

از امامت‌پدیا، دانشنامهٔ امامت و ولایت

نسخه‌ای که می‌بینید، نسخهٔ فعلی این صفحه است که توسط Wasity (بحث | مشارکت‌ها) در تاریخ ‏۱۶ اوت ۲۰۲۳، ساعت ۱۲:۵۰ ویرایش شده است. آدرس فعلی این صفحه، پیوند دائمی این نسخه را نشان می‌دهد.

(تفاوت) → نسخهٔ قدیمی‌تر | نمایش نسخهٔ فعلی (تفاوت) | نسخهٔ جدیدتر ← (تفاوت)
خزیمة بن ثابت انصاری
تصویری کهن از مدینه
نام کاملابو عماره خزیمة بن ثابت بن فاکه
جنسیتمرد
لقبذوالشهادتین
از قبیلهاوس
از تیرهبنی‌خطمه
مادرکبشة بنت اوس
محل تولدمدینه
محل زندگی
تاریخ شهادت۳۷ هجری
از اصحاب
حضور در جنگ

خزیمة بن ثابت از صحابه و پیشگامان در اسلام بود. او در تمام جنگ‌های صدر اسلام حاضر بود و در روز فتح مکه پرچم‌دار قبیله بنی خطمه بود. منزلت و عدالت او نزد پیامبر اکرم (ص) آنقدر بود که شهادت دادن او در محکمه را به منزله شهادت دو مرد قرار داد و لذا به «ذو الشهادتین» مشهور شد. او از جمله کسانی بود که خلافت را حق امام علی (ع) می‌دانست و در این راه هیچگاه سستی به دل راه نداد و در جنگ جمل و صفین در کنار امیرالمؤمنین (ع) بود تا اینکه در جنگ صفین به شهادت رسید.

خزیمه در زمان پیامبر اکرم (ص)

ابو عماره خزیمة بن ثابت بن فاکه از خاندان بنی خطمه، از قبیل اوس انصاری و از صحابه و پیشگامان در اسلام بود. او در تمام جنگ‌های صدر اسلام حاضر بود و در روز فتح مکه پرچم‌دار بنی خطمه بود. او هم در جاهلیت و هم در اسلام از اشراف و بزرگان طایفه اوس و از شعرا و راویان حدیث و از مشاهیر تهور، غیرت و شهامت در میان این قبیله قدرت‌مند محسوب می‌شد[۱].

منزلت و عدالت او نزد پیامبر اکرم (ص) آنقدر بود که شهادت دادن او در محکمه را به منزله شهادت دو مرد قرار داد و لذا به «ذو الشهادتَین» مشهور شد[۲].[۳]

علت ذوالشهادتین نامیدن خزیمه

درباره اینکه چرا به خزیمة بن ثابت، ذوالشهادتین می‌گفتند دو نقل است که هر دو را عبدالرزاق آورده است:

  1. مردی یهودی برای دریافت طلب خود نزد پیامبر آمد. حضرت فرمود: من قرضت را داده‌ام. یهودی گفت: بینه تو چیست؟ خزیمۀ انصاری آمد و گفت: من گواهی می‌دهم پیامبر قرضش را ادا کرده است. پیامبر فرمود: چه چیزی تو را آگاه کرده است؟ گفت: شما را به بیشتر از این تصدیق کرده‌ام. تو را دربارۀ اخبار آسمان‌ها تصدیق می‌کنیم. پس رسول خدا(ص) گواهی او را به جای دو گواهی قرار داد[۴]. دیگران گرچه این واقعه را نقل کرده‌اند[۵]، بیشتر قول دوم را پذیرفته‌اند.
  2. ابن جریح، از عمارة بن خزیمه نقل کند و گوید: پیامبر از مردی اعرابی اسبی ماده خرید. به قیمتی مشخص که پیامبر فرمود. مرد اعرابی، مدعی قیمت دیگری بود. خزیمة بن ثابت انصاری آن دو را دید که دربارۀ خرید اسب اختلاف دارند. او به نفع پیامبر گواهی داد. پیامبر پرسید آیا تو هنگام معامله پیش ما بودی؟ گفت: من نبودم و شما راست‌گو هستید، جز حق بر زبان جاری نمی‌کنید. پس پیامبر شهادت وی را مانند گواهی دو نفر قرار داد[۶]. نام این اسب را «مرتجز» دانسته‌اند[۷].

مورد دوم، در آثار مختلف مفصل‌تر آمده است[۸]. کلینی در کتاب کافی[۹] و دیگر علمای شیعه نیز آن را نقل کرده‌اند[۱۰].[۱۱]

خزیمه و دفاع از ولایت

خزیمه پس از رحلت پیامبر اکرم (ص) از جمله کسانی بود که خلافت را حق امام علی (ع) می‌دانست و با ابوبکر به مخالفت برخاست و بر موضع خود ایستادگی می‌کرد. زید بن وهب نقل می‌کند: «دوازده نفر از چهره‌های برجسته مهاجر و انصار، خلافت ابوبکر را انکار نمودند، و بر ضرورت انتقال امر خلافت به علی (ع) تأکید کردند. از مهاجرین: مقداد بن اسود، عمار یاسر، سلمان فارسی، ابوذر غفاری، بریده اسلمی، عبدالله بن مسعود، خالد بن سعید و ابی بن کعب. و از انصار: خزیمة بن ثابت، سهل بن حنیف، ابوایوب انصاری، و أبو الهیثم بن تیهان بودند». او با ایراد سخنانی استوار و متقن و با یادآوری سخنان پیامبر (ص) درباره وصایت امام علی (ع) درصدد دفع فتنه و احقاق حق امامت برآمد و در مجلسی خطاب به ابوبکر چنین گفت: «ای ابابکر! آیا نمی‌دانی که رسول خدا (ص) شهادت مرا به جای دو نفر پذیرفت و کسی را در این فضیلت با من شریک نکرد؟» ابوبکر گفت: آری می‌دانم. خزیمه گفت: باید بگویم که: خدا را شاهد می‌گیرم که از رسول خدا (ص) شنیدم، می‌فرمود: «اهل بیت من فرق گذارنده بین حق و باطل‌اند، آنان ائمه و پیشوایانی هستند که بایستی به ایشان اقتدا کرد»[۱۲].[۱۳]

خزیمه بر اساس همین اعتقاد و ایمانی که به امیرالمؤمنین (ع) و خلافت و ولایت او داشت هیچگاه سستی به دل راه نداد و در این راه استوار و پا برجا باقی ماند و لذا در همان روز نخست که مردم پس از قتل عثمان با حضرت بیعت کردند او نیز با حضرت بیعت کرد که تا پای جان از کیان خلافتش دفاع نماید[۱۴].

روزی امیرالمؤمنین (ع) از دارالاماره کوفه خارج شد در این هنگام جمعی از افراد به پیشواز حضرت آمدند و سلام کردند. حضرت جواب سلام آنان را داد و فرمود: «در میان شما چه کسانی از اصحاب پیامبر (ص) هستند» ـ و سپس از آنها راجع به شنیدن حدیث غدیر خم شهادت‌‌طلبید ـ عده‌ای از جمله خزیمة بن ثابت، ابوایوب انصاری، خالد بن زید، قیس بن سعد بن عباده، عبدالله بن بدیل بن ورقاء برخاستند و شهات دادند که در روز غدیر از زبان مبارک پیامبر (ص) شنیده‌اند که فرمود: «مَنْ کُنْتُ مَوْلاَهُ فَعَلِیٌّ مَوْلاَهُ»، «هرکس که من مولای اویم، پس از من علی مولای اوست». و در میان این جمع کثیر، براء بن عازب و انس بن مالک نیز حضور داشتند اما آن دو، شهادت به حدیث غدیر ندادند و مورد نفرین حضرت قرار گرفتند[۱۵].[۱۶]

حضور در جنگ جمل و صفین

خزیمه در زمان امیرالمؤمنین (ع) در جنگ جمل و صفین شرکت کرد. مسعودی در مروج الذهب در بخش حوادث مربوط به جنگ جمل می‌نویسد: «از میان مردم مدینه گروهی از انصار از جمله صحابی معروف خزیمة بن ثابت ذوالشهادتین به علی (ع) ملحق شدند. سپس از منذر بن جارود نقل می‌کند: زمانی که امیرمؤمنان (ع) وارد بصره شد، در محلی به نام زاویه استقرار یافت. من نزد او رفتم و نگاه کردم که موکب و گروهی از سواره‌نظام سپاه در قالب حدود هزار نفر نیرو وارد شدند که پیشاپیش آنان سوارکاری بود که عمامه به سر، لباس سفید بر تن و شمشیری به کمر بسته و کمانی به شانه انداخته بود و در حالی که پرچمی در دست داشت، بر مرکبی بور سوار بود که دیدن او مرا به تعجب واداشت، لذا پرسیدم: این شخصیت با هیبت و شوکت کیست؟ گفتند: این خزیمة بن ثابت انصاری صحابی رسول خدا معروف به ذو الشهادتین است»[۱۷].[۱۸]

او در جنگ صفین بعد از شهادت برخی از یاران صدیق امام (ع) مانند عمار بن یاسر به میدان آمد و چنین رجز خواند: «چقدر امید دارد کسی که در دفاع از امام علی (ع) به قصد زنده ماندن کوتاهی می‌کند. حال آنکه مردم تنها میراثی برای دیگری بر جای می‌گذارند. این علی است که هر که فرمانش نبرد و پیروی‌اش نکند، بیعت و پیمان خویش را نقض کرده است»[۱۹]. ابن ابی لیلی می‌گوید: زمانی که من در صفین سرگرم جنگ بودم مردی را دیدم که روی خود را پوشانده بود و چهره‌اش را در نقاب پنهان نموده به طوری که فقط سفیدی کناره‌های ریش او پیدا بود و با شدت هر چه تمام‌تر می‌جنگید. به وی گفتم: ای پیرمرد، آیا با مسلمانان می‌جنگی؟ در این لحظه نقاب از چهره برداشت و به من گفت: آری من خزیمة بن ثابتم و خود از رسول خدا (ص) شنیدم که فرمود: «هرکس با علی از در جنگ و قتال وارد شد، تو هم علیه او وارد جنگ شو و با او پیکار نما»[۲۰].[۲۱]

شهادت در صفین

خزیمه سرانجام در جنگ صفین بعد از نبردی دلاورانه به دست لشکریان معاویه در سال ۳۷ هجری به شهادت رسید[۲۲].[۲۳]

شهادت خزیمه و فراق او هیچگاه از خاطر حضرت علی (ع) نمی‌رفت، امام در فراق او می‌سوخت و اشک می‌ریخت. نوف بکالی می‌گوید: موقعی که امام (ع) پس از پایان جنگ صفین به کوفه آمد روزی روی سنگ‌هایی که جعدة بن هبیره برایش نصب کرده بود ایستاد و خطبه‌ای برای مردم کوفه ایراد نمود، مرحوم سید رضی آن خطبه را در نهج البلاغه آورده که حضرت در ابتدا به سپاس و حمد پروردگار و تنزیه باری تعالی پرداخت و به دنبال آن مردم را به تقوا و پرهیزکاری سفارش نمود و سپس درباره شخصیت والای مقام حضرت مهدی (ع) مطالبی را بیان کرد و سرانجام در غم از دست دادن یاران باوفا و همراهان فداکارش چون عمار، ابن التهیان، ذو الشهادتین (خزیمة بن ثابت) و... اظهار تأسف و تأثر نمود و با دلی اندوهگین و چشمانی گریان فرمود: «کجایند برادران من؟ همان‌هایی که سواره به راه می‌افتادند و در راه حق قدم برمی‌داشتند، کجاست عمار؟ کجاست ابن التیهان؟ کجاست ذوالشهادتین؟ و کجایند آنان از برادرانشان که پیمان بر جانبازی بستند و سرهای آنان برای ستم‌گران فرستاده شد؟»[۲۴].[۲۵]

منابع

پانویس

  1. اسد الغابه، ج۲، ص۱۱۴؛ الاصابه، ج۲، ص۲۷۸؛ شرح ابن ابی الحدید، ج۱۰، ص۱۰۸؛ طبقات الکبری ج۴، ص۳۷۸؛ سیر أعلام النبلاء، ج۴، ص۱۱۲ و معرفة الصحابه، ج۲، ص۱۷۴.
  2. چرا به او ذوالشهادتین می‌گویند و شهادت او به جای دو شاهد قبول می‌کردند این است که: عربی، یک اسب به پیامبر (ص) فروخت ولی چون اسب خوبی بود او را تحریک کردند که برو بگو نفروختم و اسبت را بگیر خیلی بیشتر در بازار می‌خرند. مرد عرب آمد و به دروغ گفت: من اسب را به شما نفروختم، خزیمه آنجا شهادت داد که من شاهد بودم، تو اسب را فروختی، مرد عرب گفت وقتی اسب را فروختم کسی نبود. پیامبر از خزیمه پرسید، کیف شهدت بهذا؟ خزیمه گفت: پدر و مادرم به فدایت، شما از خدا و آسمان‌ها خبر میدهی ما قبول می‌کنیم، آیا از این قیمت معامله و انجام آن خبر میدهی ما قبول نکنیم. پیامبر (ص) شهادت او را به جای دو شاهد قرار داد، و از آن به بعد به ذوالشهادتین معروف شد. بحارالانوار، ج۲۲، ص۱۴۱؛ اسد الغابه، ج۲، ص۱۱۴ و الاصابه، ج۲، ص۲۷۸.
  3. ر.ک: دین‌پرور، سیدجمال‌الدین، دانشنامه نهج البلاغه ج۱ ص۳۲۹ ـ ۳۳۰؛ محمدی ری‌شهری، محمد، گزیده دانشنامه امیرالمؤمنین ص۸۳۶؛ ناظم‌زاده، سید اصغر، اصحاب امام علی ج۱، ص۴۸۷-۴۸۸.
  4. عبدالرزاق، المصنف، ج۸، ص۳۶۷.
  5. ابن حمدون، التذکرة الحمدونیه، ج۸، ص۲۹۶؛ زمخشری، ربیع الأبرار، ج۲، ص۴۶۰.
  6. عبدالرزاق، المصنف، ج۸، ص۳۶۶.
  7. ابن قتیبه، المعارف، ص۱۴۹.
  8. ابن سعد، طبقات الکبری، چ دارالکتب العلمیه، ج۴، ص۲۷۸؛ ابوداوود، سنن أبی داوود، ج۳، ص۳۰۸، ح۳۶۰۷؛ شیرازی مدنی، الدرجات الرفیعه، ص۳۱۰؛ نویری، نهایة الأرب، ج۱۰، ص۳۴.
  9. کافی، ج۷، ص۴۰۱.
  10. من لا یحضره الفقیه، ج۳، ص۱۰۸؛ الإختصاص، ص۶۴؛ سید مرتضی، فصول المختاره، ص۸۹.
  11. ذاکری، علی اکبر، سیمای کارگزاران علی بن ابی طالب امیرالمؤمنین ج۴، ص ۱۶۷ – ۱۶۹؛ عباسی، حبیب، مقاله «خزیمه بن ثابت ذوالشهادتین»، دایرة المعارف صحابه پیامبر اعظم ج۵، ص ۵۹-۶۰.
  12. یا أبابکر، ألست تعلم أن رسول الله (ص) قبل شهادتی وحدی، ولم یرد معی غیری؟؛ خصال صدوق، ج۲، باب اثنی عشر، ص۴۶۴.
  13. ر.ک: دین‌پرور، سیدجمال‌الدین، دانشنامه نهج البلاغه ج۱، ص ۳۲۹- ۳۳۰؛ ناظم‌زاده، سید اصغر، اصحاب امام علی ج۱، ص۴۸۸-۴۹۰.
  14. الجمل، ص۱۰۵.
  15. رجال کشی، ص۴۵، ش۹۵ و بحارالانوار، ج۴۱، ص۲۱۳.
  16. ر.ک: ناظم‌زاده، سید اصغر، اصحاب امام علی ج۱، ص۴۸۸-۴۹۰.
  17. مروج الذهب، ج۲، ص۳۶۸ و شرح ابن ابی الحدید، ج۱، ص۲۴۵.
  18. ر.ک: ناظم‌زاده، سید اصغر، اصحاب امام علی ج۱، ص۴۹۰-۴۹۲.
  19. ر.ک: دین‌پرور، سیدجمال‌الدین، دانشنامه نهج البلاغه ج۱، ص ۳۲۹- ۳۳۰؛ محمدی ری‌شهری، محمد، گزیده دانشنامه امیرالمؤمنین، ص ۸۳۶.
  20. «قاتل مع علی جمیع من یقاتله»؛ اعیان الشیعه، ج۶، ص۳۱۹.
  21. ر.ک: ناظم‌زاده، سید اصغر، اصحاب امام علی ج۱، ص۴۹۰-۴۹۲.
  22. رجال کشی، ص۵۲؛ شرح ابن ابی الحدید، ج۱۰، ص۱۰۹؛ تهذیب التهذیب، ج۲ و، ۱۷۶ ص۵۵۷؛ اسد الغابه، ج۲، ص۲۸۰؛ معرفه الصحابه، ج۲، ص۲۸۰؛ ص۱۷۵ و وقعة صفین، ص۳۶۳.
  23. ر.ک: دین‌پرور، سیدجمال‌الدین، دانشنامه نهج البلاغه ج۱، ص ۳۲۹- ۳۳۰؛ محمدی ری‌شهری، محمد، گزیده دانشنامه امیرالمؤمنین، گزیده دانشنامه امیرالمؤمنین، ص ۸۳۶؛ ناظم‌زاده، سید اصغر، اصحاب امام علی ج۱، ص۴۹۲.
  24. «أَیْنَ إِخْوَانِیَ اَلَّذِینَ رَکِبُوا اَلطَّرِیقَ وَ مَضَوْا عَلَی اَلْحَقِّ؟ أَیْنَ عَمَّارٌ؟ وَ أَیْنَ اِبْنُ اَلتَّیِّهَانِ؟ وَ أَیْنَ ذُو اَلشَّهَادَتَیْنِ؟ وَ أَیْنَ نُظَرَاؤُهُمْ مِنْ إِخْوَانِهِمُ اَلَّذِینَ تَعَاقَدُوا عَلَی اَلْمَنِیَّةِ، وَ أُبْرِدَ بِرُءُوسِهِمْ إِلَی اَلْفَجَرَةِ؟»؛ نهج البلاغه، ص۲۶۴، خطبه ۱۸۲.
  25. ر.ک: دین‌پرور، سیدجمال‌الدین، دانشنامه نهج البلاغه ج۱، ص ۳۲۹- ۳۳۰؛ ناظم‌زاده، سید اصغر، اصحاب امام علی ج۱، ص۴۹۲-۴۹۳.