نظام سیاسی امامت الهی

نسخه‌ای که می‌بینید نسخه‌ای قدیمی از صفحه‌است که توسط Wasity (بحث | مشارکت‌ها) در تاریخ ‏۱۶ مارس ۲۰۲۱، ساعت ۱۸:۰۲ ویرایش شده است. این نسخه ممکن است تفاوت‌های عمده‌ای با نسخهٔ فعلی بدارد.

متن این جستار آزمایشی و غیرنهایی است. برای اطلاع از اهداف و چشم انداز این دانشنامه به صفحه آشنایی با دانشنامه مجازی امامت و ولایت مراجعه کنید.
اين مدخل از چند منظر متفاوت، بررسی می‌شود:
در این باره، تعداد بسیاری از پرسش‌های عمومی و مصداقی مرتبط، وجود دارند که در مدخل نظام سیاسی امامت الهی (پرسش) قابل دسترسی خواهند بود.

مقدمه

نظام امامت از نگاه شیعه بالاترین مدل و نمونۀ دولت اسلامی است که رهبری آن بر عهده شخص معصوم است. از‌این‌رو، موضوع امامت یکی از اساسی‌ترین مباحث در فلسفۀ سیاسی شیعه به شمار می‌رود. رهبر در اندیشۀ سیاسی شیعه جایگاهی ویژه دارد که هرکسی شایستۀ احراز آن نیست. امام همۀ وظایف پیامبر، جز وحی را بر عهده دارد؛ چراکه امامت استمرار نبوت است. از‌این‌رو، امام جانشین پیامبر در وظایف و شئون سه‌گانۀ تبلیغ احکام دین، قضاوت و ادارۀ حکومت است[۱]. بنابراین امامت منصبی الهی است که خداوند آن را همانند نبوت به کسانی می‌بخشد که شرایط خاصی داشته باشند[۲]. به همین دلیل، امام افزون بر وظیفۀ زعامت سیاسی، تکلیف هدایت، تفسیر قرآن و تبیین معارف دینی را نیز بر عهده دارد. بی‌شک، چنین فرد کاملی بنابر قاعدۀ لطف از سوی خداوند نصب می‌شود. بر اساس این سخنان، نظام امامت ویژگی‌های منحصربه‌فرد و خاصی دارد که به مهم‌ترین آنها اشاره خواهیم کرد[۳].

نصب الهی

شیعه با اعتقاد به ضرورت و وجوب نصب امام، دربارۀ چگونگی آن نیز نظری خاص دارد. شیعیان بر این مسئله تأکید دارند که انتخاب جانشین پیامبر، تنها در حیطۀ اختیارات الهی است و خداوند حق انتخاب امام را حتی به پیامبر خود نیز واگذار نکرده است. نقش پیامبر در این میان، تنها انجام مأموریت و ابلاغ پیام الهی است. در منابع اسلامی، افزون بر ادلۀ عقلی، آیات و روایات بسیاری مبنی بر امامت و رهبری ائمه اطهار وجود دارد. آیۀ ۵۹ سورۀ نساء بر این امر دلالت دارد: ﴿يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا أَطِيعُوا اللَّهَ وَأَطِيعُوا الرَّسُولَ وَأُولِي الْأَمْرِ مِنْكُمْ فَإِنْ تَنَازَعْتُمْ فِي شَيْءٍ فَرُدُّوهُ إِلَى اللَّهِ وَالرَّسُولِ إِنْ كُنْتُمْ تُؤْمِنُونَ بِاللَّهِ وَالْيَوْمِ الْآخِرِ ذَلِكَ خَيْرٌ وَأَحْسَنُ تَأْوِيلًا[۴]. این آیۀ نورانی اطاعت از خداوند، پیامبر و اولی‌الامر را بر مؤمنان واجب می‌کند. وجوب اطاعت از خداوند امری است که عقل و وجدان بشر، بدان شهادت می‌دهد؛ زیرا خدا آفریدگار و مالک همۀ هستی است. احکام و قوانین الهی با واسطۀ پیامبران به مردم می‌رسد و پیامبر، تنها آن‌چه را بدو وحی شده است ابلاغ می‌کند. افزون بر اطاعت از اوامر الهی، این آیه بر اطاعت از رسول خدا نیز دلالت دارد؛ یعنی پیامبر در امر ادارۀ جامعۀ اسلامی دستورهایی می‌دهد که باید از آنها اطاعت شود. دستۀ سومی که اطاعتشان واجب است، اولی‌الامرند که به باور مفسران شیعه – بر پایۀ روایات بسیاری که در این زمینه هست – مراد ائمۀ اطهارند؛ یعنی کسانی که از سوی خداوند برای زمامداران مسلمانان تعیین شده‌اند، نه کسانی که زمام جامعه را از هر راهی به دست آورند و یا با انتخاب مردم روی کار آیند[۵]. علمای شیعه با استناد به آیۀ ابتلا[۶]، امامت پس از پیامبر اسلام، بلکه از زمانی که پیامبران ظهور کردند را استفاده می‌کنند و باور دارند که امام باید معصوم باشد. پس هر کسی نمی‌تواند در مقام امامت قرار بگیرد[۷]. شهید مطهری دربارۀ مقام امامت می‌نویسد: “امامت تالی تلو نبوت و بلکه از بعضی از درجات نبوت بالاتر است؛ یعنی انبیای اولوالعزم آنهایی هستند که امام هم می‌باشند. خیلی از انبیا اصلاً امام نبوده‌اند. انبیای اولوالعزم در آخر کار به امامت رسیده‌اند”[۸]. پس چنین فردی را همچون پیامبر، بلکه به مفهوم اولویت، باید خدا انتخاب کند، نه مردم. اگر فردی در رأس حکومتی قرار گرفت که چنین ویژگی‌ای نداشت، بر پایۀ آیۀ نورانی ﴿لَا يَنَالُ عَهْدِي الظَّالِمِينَ[۹]، مصداق حکومت ظالم و جائر خواهد بود. مقصود از عهد در این آیه همان امامت است که تعیین آن با خداست، نه با مردم، و مراد از ظالم کسی است که به نفس خود یا به دیگری ظلم کند. در واقع کسی که به دیگری ظلم کند، به خود ظلم کرده است[۱۰]. پس اولاً هرکسی حق قرار گرفتن در منصب امامت را ندارد؛ ثانیاً باید چنین فردی معصوم باشد؛ ثالثاً انتخاب چنین فردی با خداست نه با مردم و اگر کسی یا کسانی این حق را غصب کنند، به باور شیعه ظالم و جائرند. همچنین روایات بسیاری دربارۀ نصب الهی امام، نفی اختیار مسلمانان دربارۀ تعیین امام، به ویژه تصریح بر نصب الهی حضرت علی(ع) به امامت و جانشینی پیامبر اکرم(ص) در متون روایی شیعه ثبت شده است. دسته‌ای از احادیث که بر نصب الهی حضرت علی(ع) ناظرند، همچون حدیث غدیر به منابع شیعی منحصر نیست، بلکه در متون روایی اهل سنت نیز به تواتر نقل شده است[۱۱].

پذیرش مردمی

به باور شیعه، مشروعیت نظام امامت به خواست و ارادۀ مردم نیست، اما چنین نظامی هیچ‌گاه بدون خواست و ارادۀ مردم محقق نمی‌شود. تفاوت اساسی حکومت‌های استبدادی در این نکته است که نظام امامت مردمی است و بر پایۀ زور و اجبار استوار نیست. هرچه مردم از اخلاق و معارف دینی بهره‌مندی بیشتری داشته باشند و احکام الهی را بهتر به کار بندند و از هم‌بستگی و الفت الهی بیشتری برخوردار باشند، حکومت اسلامی استوراتر و در نیل به اهدافش موفق‌تر خواهد بود[۱۲]. در چنین نظامی انسان آفریدۀ خداست و به سوی او باز خواهد گشت و زندگی او در سرای دیگر به چگونگی زندگی وی در دنیا بستگی کامل خواهد داشت. چنین انسانی برای اینکه زندگی سعادتمندی داشته باشد، باید قوانینی را که خداوند برای بشر نازل فرموده در زندگی فردی و اجتماعی خود به کار بندد. البته در نظام امامت برای اینکه نظام از هرگونه آسیبی در امان باشد، چنین نیست که تنها مشمول قانون باشند، بلکه مردم به منزلۀ ناظر بر اعمال حکومت می‌توانند ایفای نقش کنند. اسلام مردم را ناظر حسن اجرای قانون دینی و الهی قرار داده و امربه معروف و نهی از منکر را بر همه واجب کرده است. حتی عده‌ای از فقیهان امامیه مانند مرحوم محقق حلی آن را بر همگان واجب عینی دانسته‌اند؛ به گونه‌ای که هنگام قیام برخی برای انجام این واجب، موضوع وجوب از دیگران سلب نمی‌شود[۱۳]. البته میان فقها مشهور است که امر به معروف و نهی از منکر “واجب کفایی” است[۱۴]. بدین ترتیب وظیفۀ مردم در نظام امامت، اطاعت از امام و به‌کارگیری قوانینی است که ایشان به مردم ابلاغ می‌کند. چنین امامی را خداوند بر می‌گزیند و مردم در تعیین او هیچ‌گونه دخالتی ندارند. تنها نقش مردم، نظارت بر عملکرد امام خواهد بود[۱۵].

صفات و شرایط حاکم در نظام امامت

بحث دربارۀ شرایط حاکم اسلامی امری است که اندیشمندان علم سیاست از دیرباز بدان توجه داشته‌اند. در اندیشۀ سیاسی غرب باستان نیز شرایطی برای حاکمان در نظر گرفته می‌شد؛ گرچه در عصر مدرنیته و نظام دموکراسی غرب جدید بدان کمتر توجه شده است. در حکومت اسلامی به تناسب اهداف و وظایف مهمی که بر عهدۀ حاکم اسلامی قرار دارد، شرایط رهبر بیشتر اهمیت پیدا می‌کند. از آنجا که نظام سیاسی اسلام اهدافی فراتر از تأمین منافع و لذات دنیوی جامعه دارد و بر تأمین مصالح اخروی و تثبیت ارزش‌های دینی و الهی می‌کوشد، شرایط مجریان قانون در نظام اسلامی جایگاهی ویژه دارد. دربارۀ صفات و ویژگی‌های حاکم مشروع اسلامی و نایب معصوم، فقها سخن بسیار گفته‌اند و صفاتی را برای وی برشمرده‌اند. در اینجا نخست شرایط حاکم را هنگام حضور امام معصوم به طور خلاصه بررسی می‌کنیم و سپس به این مبحث در عصر غیبت خواهیم پرداخت[۱۶].

ویژگی‌های حاکم در عصر حضور

شیعه بر این باور است که امام و پیشوای امت اسلامی پس از پیامبر اکرم(ص) باید از خطا و گناه معصوم باشد، و به دو دسته دلایل عقلی و نقلی استناد کرده است. محقق طوسی چنین استدلال کرده که عصمت نداشتن امام گمراهی مردم را در پی خواهد داشت: يجب أن يكون الإمام معصوماً لئلّا يضلّ الخلق[۱۷]؛ “امام باید معصوم باشد تا موجب گمراهی مردم نگردد”. البته دلایل عقلی دیگری نیز در این‌باره وجود دارد که در جای خود به تعمق و بررسی نیازمند است. شهید مطهری می‌فرماید: از آنجا که شیعه اعتقاد دارد امام در مقام نبوت است و همه شئون پیامبر را به استثنای وحی داراست، یعنی “حافظ و نگهبان شریعت و مرجع مردم برای شناساندن اسلام است”[۱۸]، پس باید معصوم نیز باشد.

آیت الله جوادی آملی در تقریر دلیل عقلی عصمت می‌نویسد: تنها کسی که بالاصاله حق ولایت و سرپرستی انسان و جامعۀ بشری را دارد، خالق انسان و جهان است، و از میان انسان‌ها، آن کس می‌تواند جانشین باشد و از سوی او بر مردم حکومت کند که در مقام علم و عمل عصمت داشته باشد؛ یعنی هیچ خطا و لغزشی از او در علم و عملش رخ ندهد، و در این صورت، علم و عملش مطابق و تابع علم و عمل خداوند خواهد بود[۱۹]. متکلمان و مفسران امامیه نیز با استناد به برخی آیات از جمله آیۀ نورانی ﴿لَا يَنَالُ عَهْدِي الظَّالِمِينَ[۲۰][۲۱]، بر عصمت امام استدلال کرده‌اند[۲۲]؛ بدین ترتیب که خداوند فرموده است: عهد او، یعنی امامت، نصیب ستمگران نمی‌شود. کسی که گناه مرتکب شود - خواه آشکارا یا پنهان - ظلم کرده است؛ زیرا چنین فرد گناهکاری حدود الهی را نقض کرده و به نص آیۀ قرآن، کسی که حدود الهی را نقض کند، ظالم است: ﴿وَمَنْ يَتَعَدَّ حُدُودَ اللَّهِ فَأُولَئِكَ هُمُ الظَّالِمُونَ[۲۳]. فاضل مقداد استدلال یادشده را چنین تقریر کرده است: غیرمعصوم ظالم است. ظالم شایستۀ امامت نیست؛ پس غیرمعصوم شایسته امامت نیست. مراد از ظلم که در صغرای استدلال قرار دارد، یعنی چیزی در غیر جایگاه مناسب خود نهاده شود، و غیرمعصوم چنین می‌کند. در کبرای استدلال خداوند فرموده است: ﴿لَا يَنَالُ عَهْدِي الظَّالِمِينَ و مقصود از “عهد”، امامت است؛ زیرا پیش از این آیه، جمله ﴿إِنِّي جَاعِلُكَ لِلنَّاسِ إِمَامًا[۲۴] آمده است[۲۵]. پس قرینۀ سیاق گویای این است که مقصود از عهد، امامت است؛ زیرا خداوند مقام امامت را به ابراهیم عطا کرد؛ آن‌گاه ابراهیم آن را برای فرزندان خود درخواست کرد و خداوند در پاسخ فرمود: “عهد من به ظالمان نمی‌رسد”. اگر مقصود از عهد در جملۀ یادشده امامت نباشد، پاسخ با پرسش‌ها هم‌آهنگ نخواهد بود. افزون بر این، اگر عهد را بر معنای عام آن حمل کنیم باز هم شامل امامت خواهد شد، و مفاد آیه این است که عهد الهی - خواه نبوت باشد یا امامت - نصیب ظالمان نمی‌شود[۲۶]. بر فرض اثبات عصمت امام، لوازمی چون علم و ولایت بر آن مترتب می‌شود که گویای مدل خاص حکومتی است و هر کسی سزاوار تصدی آن نخواهد بود، بلکه با وجود آنها حکومت در جوهر وجودی دارندگان ملکۀ عصمت متعین خواهد شد و هیچ‌کس جز آنها حق اعمال حاکمیت نخواهد داشت.

یکی از لوازم عصمت امام، قلمرو و چگونگی دریافت علم اوست که به لحاظ پیشینه، از همان روزهای نخستین پس از رحلت رسول خدا(ص) و غصب خلافت مطرح شد. از نگاه شیعه، امام افزون بر رهبری سیاسی و نظامی، حافظ شریعت پیامبر و مفسر احکام دین و کاشف اسرار آن برای مردم نیز هست. بنابراین شایسته است که علم کافی را در این زمینه داشته باشد. البته این علوم در اختیار دیگر افراد بشر نیست، بلکه علومی متفاوت است و امام به سبب دارا بودن مقام امامت از آن بهره‌مند است. این علم را علم لدنی می‌خوانند. علامه طباطبایی دربارۀ علم لدنی امام می‌نویسد: “علمی است که اسباب عادی مثل حس و تفکر در آن نقشی ندارند تا اکتسابی باشد و دلیل آن هم تعبیر ﴿مِنْ لَدُنَّا است، بلکه علمی موهبتی و غیر اکتسابی است که مخصوص اولیای الهی است”[۲۷]. غزالی علم لدنی را همان علم الهی دانسته است. وی معتقد است که الهام مرتبه‌ای پایین‌تر از وحی است. وحی به انبیا اختصاص دارد و علم حاصل از آن را علم نبوی گویند. الهام نیز به اولیا اختصاص دارد و علم حاصل از آن را علم لدنی گویند. غزالی می‌گوید: “علم لدنی آن است که در حصول آن، واسطه‌ای بین نفس و باری‌تعالی وجود ندارد. همانند نوری که از چراغ غیب بر قلب صاف می‌تابد”[۲۸]. شیخ محمد رضا مظفر نیز دربارۀ چگونگی دریافت علم امام می‌نویسد: “اما علم او، پس او به دست می‌آورد دانش‌ها و احکام الهی و دیگر معلومات را از طریق پیامبر(ص) یا امام قبل از خود، و هرگاه با چیز جدید مواجه شود، ناگزیر علم آن را از طریق الهام به وسیله قوۀ حدسیه‌ای که خداوند در او به ودیعت نهاده کسب می‌کند و نیازمند برهان‌های عقلی یا آموزش معلمان نیست”[۲۹]. پس امام که جانشین رسول خدا(ص) در همه شئون است باید از علمی خاص برخوردار باشد که متکلمان و مفسران شیعه دربارۀ چگونگی کسب آن و کمّ و کیفش و همچنین قلمرو علم امام به طور مفصل بحث کرده‌اند که خود جای بررسی دارد[۳۰][۳۱].

از لوازم انکارناپذیر عصمت و علم الهی امام، حق اعمال ولایت به معنای سرپرستی جامعه است. چنان‌که گذشت، به اعتقاد شیعه امام فردی کامل، مرتبط با عالم غیب، خطاناپذیر و دارای علم لدنی است. در چنین فرضی امام بر دیگر مردم که از چنین مواهبی برخوردار نیستند، برتری دارد و خداوند نقصان مردم را با کمال دیگری جبران کرده است.

ناگفته نماند که ولایت امام بر مردم به اعتبار و جعل نیازمند است؛ زیرا اصل اولی ولایت نداشتن افراد بشر بر یکدیگر است. این جعل و اعتبار نه از سوی مردم، بلکه از جانب خداوند یا کسانی که خود دارای منصب ولایت‌اند صورت می‌گیرد؛ زیرا افرادی که در بسیاری از امور عاجز و ناتوان‌اند، نمی‌توانند چنین امامی را انتخاب کنند[۳۲]. در هندسۀ معرفت سیاسی شیعه، کسی حق ولایت و سرپرستی مردم را خواهد داشت که از نظر داشتن کمالات خاص و مواهب الهی در علم، عمل و عصمت، از دیگران برتر باشد و از سوی خداوند نیز که خالق هستی است انتخاب شده باشد. بنابراین در عصر حضور هیچ‌کس جز امام معصوم که علم لدنی دارد و ملکه عصمت است، حق اعمال حاکمیت بر مردم ندارد و هرگونه حاکمیتی جز این، حاکم جائر و طاغوت شمرده می‌شود. پس اطاعت از امام امری تشریعی است و در پی دو مقام دیگر، یعنی علم و عصمت می‌آید. درحقیقت اعتقاد به امامت از مشخصه‌های شیعه است که در اسلام راستین تبلور یافته و مبدأ پیدایش آن به عصر پیامبر باز می‌گردد[۳۳].

ویژگی‌های حاکم در عصر غیبت

از دیدگاه شیعه، در عصر غیبت بنابر اصل تنزل تدریجی، حاکم مرتبه‌ای نازل‌تر از امام معصوم(ع) دارد. بنابراین باید همۀ شرایط و صفات امام معصوم را که با رهبری جامعۀ اسلامی ارتباط دارد، هرچند در حدی نازل‌تر، داشته باشد. دربارۀ ویژگی‌های حاکم اسلامی در عصر غیبت، اندیشمندان شیعه سخن بسیار گفته‌اند و صفاتی را برای وی برشمرده‌اند، اما از آنجا که پرداختن به همۀ ویژگی‌های حاکم از حوصلۀ این بحث خارج است، ضمن برشمردن ویژگی‌های حاکم، تنها به بررسی صفت عدالت که نظام سیاسی شیعه را از دیگر نظام‌ها متمایز می‌کند خواهیم پرداخت. محقق حلی معتقد است امام افزون بر صفات والیان، باید چهار صفت اختصاصی داشته باشد: معصوم بودن از گناه و خطا، برترین و آگاه‌ترین مردم بودن، شجاع‌ترین بودن در جهاد، و در امر (فرمان دادن) مقدم بودن بر دیگران[۳۴]. بنابراین محقق حلی، صفات حاکم را ایمان، بلوغ، فقاهت، حلال‌زادگی، ذکوریت و عدالت برشمرده و مهم‌ترین صفتی که بر آن تکیه دارد، صفت عدالت است[۳۵]. برخی دیگر، افزون بر شرایط بالا، شرط سلامت جسمانی و عاری بودن از مرض‌های پیسی، نابینایی و جذام را بر آن افزوده‌اند[۳۶]. محقق حلی اغلب شرایط بالا را برای امام جمعه نیز بر می‌شمارد و معتقد است کسی که منصب امامت جمعه را می‌پذیرد باید از صفات عقل، ایمان، بلوغ، حلال‌زادگی، ذکوریت و عدالت بهره‌مند باشد[۳۷]. محقق حلی اشاره می‌کند که این صفات از آنِ امام معصوم است و فرق امام و نایب ایشان، در عصمت امام و معصوم نبودن نایب اوست[۳۸]. آیت الله جوادی آملی سه شرط اساسی “اجتهاد مطلق، عدالت مطلق و قدرت مدیریت و استعداد رهبری” را برای حاکم اسلامی در عصر غیبت برشمرده است. ایشان در توضیح شرط عدالت حاکم می‌نویسد: “فقیه عادل، باید به میل و هوس کاری نکند؛ مطیع هواهای نفسانی نگردد و گناهی از او سر نزند، نه واجبی را ترک کند و نه حرامی را مرتکب شود”[۳۹]. به هر حال، دربارۀ صفات و شرایط حاکم در عصر غیبت میان اندیشمندان شیعه سخن بسیار است، ولی آنچه مسلم است، فقهای شیعه یکی از شرایط عمدۀ امام جمعه، جماعت[۴۰]، شاهد[۴۱] و نیز حاکم اسلامی[۴۲] را صفت عدالت بیان کرده‌اند. پس می‌توان صفات حاکم را در سه شرط اصلی “تدبیر، عدالت و علم” خلاصه کرد که حاکم شیعه در هر حال باید از آنها بهره‌مند باشد. البته هرکدام از این ویژگی‌ها به توضیح مفصل نیازمند است که خود جای بررسی دارد[۴۳].

جستارهای وابسته

منابع

  1. میرعلی، محمد علی، اطاعت از حاکم جائر در نظام امامت و خلافت

پانویس

 با کلیک بر فلش ↑ به محل متن مرتبط با این پانویس منتقل می‌شوید:  

  1. ر.ک: روح‌الله موسوی خمینی، الرسائل، ج۱، ص۵۰-۵۱.
  2. کاشف‌الغطا در این باره می‌نویسد: «شیعه امامت را همانند نبوت منصب الهی می‌داند. پس، همچنان‌که خداوند سبحان کس (یا کسانی) را از میان بندگان خود به نبوت و رسالت برمی‌گزیند و او را با معجزاتی که از جانب خداوند است تأیید می‌نماید، همچنین برای امامت نیز آن‌که را که می‌خواهد برمی‌گزیند و به پیامبرش دستور می‌دهد امامت او را با دلیل خاصی تصریح نماید و او را برای انجام وظایف رهبری مردم پس از پیامبر به امامت منصوب نماید. تفاوت امام با پیامبر تنها در این است که بر امام همانند پیامبر وحی نمی‌شود، بلکه احکام الهی بر او القا و الهام می‌شود. پس پیامبر مبلّغ و پیام‌رسانده از جانب خداست و امام نیز از طرف پیامبر، و سلسلۀ امامت تا دوازده امام ادامه دارد که همواره امام قبلی بر امام بعدی تصریح و توصیه نموده‌اند و شرط و تأکید کرده‌اند که همۀ آنان همچون پیامبر معصوم هستند» (محمدحسین کاشف‌الغطاء اصل الشیعه و اصولها، ص۶۱).
  3. میرعلی، محمد علی، اطاعت از حاکم جائر در نظام امامت و خلافت، ص ۵۶.
  4. «ای مؤمنان، از خداوند فرمان برید و از پیامبر و زمامدارانی که از شمایند فرمانبرداری کنید و اگر به خداوند و روز بازپسین ایمان دارید، چون در چیزی با هم به ستیز برخاستید آن را به خداوند و پیامبر بازبرید که این بهتر و بازگشت آن نیکوتر است» سوره نساء، آیه ۵۹.
  5. آیات دیگری نیز در این باره وجود دارد؛ برای مثال: ﴿الْيَوْمَ يَئِسَ الَّذِينَ كَفَرُوا مِنْ دِينِكُمْ فَلَا تَخْشَوْهُمْ وَاخْشَوْنِ الْيَوْمَ أَكْمَلْتُ لَكُمْ دِينَكُمْ وَأَتْمَمْتُ عَلَيْكُمْ نِعْمَتِي وَرَضِيتُ لَكُمُ الْإِسْلَامَ دِينًا فَمَنِ اضْطُرَّ فِي مَخْمَصَةٍ غَيْرَ مُتَجَانِفٍ لِإِثْمٍ فَإِنَّ اللَّهَ غَفُورٌ رَحِيمٌ «امروز کافران از دین شما نومید شدند پس، از ایشان مهراسید و از من بهراسید! امروز دینتان را کامل و نعمتم را بر شما تمام کردم و اسلام را (به عنوان) آیین شما پسندیدم پس، هر که در قحطی و گرسنگی ناگزیر (از خوردن گوشت حرام) شود بی‌آنکه گراینده به گناه باشد بی‌گمان خداوند آمرزنده‌ای بخشاینده است» سوره مائده، آیه ۳؛ ﴿إِنَّمَا وَلِيُّكُمُ اللَّهُ وَرَسُولُهُ وَالَّذِينَ آمَنُوا الَّذِينَ يُقِيمُونَ الصَّلَاةَ وَيُؤْتُونَ الزَّكَاةَ وَهُمْ رَاكِعُونَ «سرور شما تنها خداوند است و پیامبر او و (نیز) آنانند که ایمان آورده‌اند، همان کسان که نماز برپا می‌دارند و در حال رکوع زکات می‌دهند» سوره مائده، آیه ۵۵؛ ﴿يَا أَيُّهَا الرَّسُولُ بَلِّغْ مَا أُنْزِلَ إِلَيْكَ مِنْ رَبِّكَ وَإِنْ لَمْ تَفْعَلْ فَمَا بَلَّغْتَ رِسَالَتَهُ وَاللَّهُ يَعْصِمُكَ مِنَ النَّاسِ إِنَّ اللَّهَ لَا يَهْدِي الْقَوْمَ الْكَافِرِينَ «ای پیامبر! آنچه را از پروردگارت به سوی تو فرو فرستاده شده است برسان و اگر نکنی پیام او را نرسانده‌ای؛ و خداوند تو را از (گزند) مردم در پناه می‌گیرد، خداوند گروه کافران را راهنمایی نمی‌کند» سوره مائده، آیه ۶۷؛ ﴿إِنَّمَا يُرِيدُ اللَّهُ لِيُذْهِبَ عَنْكُمُ الرِّجْسَ أَهْلَ الْبَيْتِ وَيُطَهِّرَكُمْ تَطْهِيرًا «و در خانه‌هایتان آرام گیرید و چون خویش‌آرایی دوره جاهلیت نخستین خویش‌آرایی مکنید و نماز بپا دارید و زکات بپردازید و از خداوند و فرستاده او فرمانبرداری کنید؛ جز این نیست که خداوند می‌خواهد از شما اهل بیت هر پلیدی را بزداید و شما را به شایستگی پاک گرداند» سوره احزاب، آیه ۳۳؛ ﴿رَبَّنَا إِنِّي أَسْكَنْتُ مِنْ ذُرِّيَّتِي بِوَادٍ غَيْرِ ذِي زَرْعٍ عِنْدَ بَيْتِكَ الْمُحَرَّمِ رَبَّنَا لِيُقِيمُوا الصَّلَاةَ فَاجْعَلْ أَفْئِدَةً مِنَ النَّاسِ تَهْوِي إِلَيْهِمْ وَارْزُقْهُمْ مِنَ الثَّمَرَاتِ لَعَلَّهُمْ يَشْكُرُونَ «پروردگارا! من برخی از فرزندانم را در درّه‌ای کشت‌ناپذیر نزدیک خانه محترم تو جای دادم تا در آن نماز برپا دارند؛ پس دل‌هایی از مردم را خواهان آنان گردان و به آنها از میوه‌ها روزی فرما باشد که سپاس گزارند» سوره ابراهیم، آیه ۳۷.
  6. ﴿وَإِذِ ابْتَلَى إِبْرَاهِيمَ رَبُّهُ... «و (یاد کن) آنگاه را که پروردگار ابراهیم، او را با کلماتی آزمود.».. سوره بقره، آیه ۱۲۴.
  7. ر.ک: فضل بن حسن طبرسی، مجمع البیان فی تفسیر القرآن، ترجمه جمعی از مترجمان، ج۲، ص۳۹.
  8. مطهری، مرتضی، مجموعه آثار (امامت و رهبری)، ج۴، ص۷۸۰.
  9. «پیمان من به ستمکاران نمی‌رسد» سوره بقره، آیه ۱۲۴.
  10. ر.ک: مطهری، مرتضی، مجموعه آثار (امامت و رهبری)، ج۴، ص۷۸۴.
  11. میرعلی، محمد علی، اطاعت از حاکم جائر در نظام امامت و خلافت، ص ۵۷.
  12. ر.ک: جوادی آملی، عبدالله، ولایت فقیه: ولایت فقاهت و عدالت، ص۸۳.
  13. الأمر بالمعروف و النهي عن المنكر واجبان إجماعا و وجوبهما على الكفاية يسقط بقيام من فيه غناء و قيل بل على الأعيان و هو أشبه (ر.ک: نجم‌الدین جعفر بن حسن حلی، شرائع الإسلام فی مسائل الحلال و الحرام، ج۱، ص۳۱۰).
  14. ر.ک: جوادی آملی، عبدالله، ولایت فقیه: ولایت فقاهت و عدالت، ص۸۹.
  15. میرعلی، محمد علی، اطاعت از حاکم جائر در نظام امامت و خلافت، ص ۵۹.
  16. میرعلی، محمد علی، اطاعت از حاکم جائر در نظام امامت و خلافت، ص ۶۰.
  17. خواجه نصیرالدین طوسی، قواعد العقائد، ص۱۲۱.
  18. مطهری، مرتضی، مجموعه آثار (امامت و رهبری)، ج۴، ص۷۴۱.
  19. جوادی آملی، عبدالله، ولایت فقیه: ولایت فقاهت و عدالت، ص۹۷.
  20. «پیمان من به ستمکاران نمی‌رسد» سوره بقره، آیه ۱۲۴.
  21. التبیان فی تفسیر القرآن، ج۱، ص۴۴۹؛ الشافی فی الإمامه، ج۳، ص۱۳۹؛ مجمع البیان، ج۱، ص۲۰۲؛ اللوامع الإلهیة، ص۳۳۲؛ دلائل الصدق، ج۲، ص۱۱۶؛ به نقل از: گلپایگانی، علی ربانی، «قرآن و عصمت»، سایت حوزه.
  22. ر.ک: أبوجعفر محمد بن حسن الطوسی، التبیان فی تفسیر القرآن، تحقیق و تصحیح أحمد حبیب قصیر العاملی، ج۱، ص۴۴۸؛ طباطبایی، سید محمد حسین، المیزان فی تفسیر القرآن، ج۱، ص۱۵۸، المکتبة الشاملة.
  23. «و آنان که از حدود خداوند تجاوز کنند ستمگرند» سوره بقره، آیه ۲۲۹.
  24. «من تو را پیشوای مردم می‌گمارم» سوره بقره، آیه ۱۲۴.
  25. ر.ک: اللوامع الإلهیة، ص۳۳۲-۳۳۳؛ به نقل از: جمعی از فضلا، تفسیر نمونه، ج۱، ص۱۰.
  26. ر.ک: الشافی فی الإمامة، ج۳، حققه و علق علیه: السید عبدالزهرا الحسینی أبی القاسم علی بن الحسین الموسوی (شریف مرتضی)، ص۱۴۱.
  27. طباطبایی، سید محمد حسین، المیزان فی تفسیر القرآن، ج۱۳، ص۳۳۷.
  28. ابوحامد الغزالی، الرسالة اللدنیة، تحقیق احمد شوحان، ص۵۰.
  29. محمد رضا مظفر، عقاید الامامیة، تحقیق محمدجواد الطریحی، ص۳۱۴.
  30. برای مطالعه بیشتر در این باره، ر.ک: ناصرالدین اوجاقی، علم امام از دیدگاه کلام امامیه از قرن اول تا هفتم هجری.
  31. میرعلی، محمد علی، اطاعت از حاکم جائر در نظام امامت و خلافت، ص ۶۲.
  32. ر.ک: جوادی آملی، عبدالله، پیرامون وحی و رهبری، ص۱۵۹.
  33. میرعلی، محمد علی، اطاعت از حاکم جائر در نظام امامت و خلافت، ص ۶۱.
  34. و يختص الإمام زيادة على غيره من الولاة بصفات اربع: كونه معصوماً، و أفضل الرعية، و... (ر.ک: جعفر بن حسن الحلی، المسلک فی اصول الدین و تلیه الرسالة الماتعیة، التحقیق رضا الاستادی، ص، ۱۹۸).
  35. ر.ک: روح‌الله شریعتی، «حکومت در اندیشۀ سیاسی محقق حلی» فصلنامۀ علوم سیاسی، ش۱۴، تابستان ۱۳۸۰، ص۷۱-۷۲.
  36. ر.ک: حسن بن یوسف بن مطهر حلی، نهایة الأحکام فی معرفة الأحکام، ج۲، ص۱۵.
  37. ر.ک: نجم‌الدین جعفر بن حسن حلی، شرائع الإسلام فی مسائل الحلال والحرام، ج۱، ص۸۷.
  38. ر.ک: نجم‌الدین جعفر بن حسن حلی، المسلک فی اصول الدین و تلیه الرسالة المانعیة، ص۲۰۳-۲۰۴.
  39. جوادی آملی، عبدالله، ولایت فقیه: ولایت، فقاهت عدالت، ص۱۳۸.
  40. لا يجوز أن يكون إمام الجمعة فاسقاً... و أيضا فقد بينا أنه لا يجوز امامة الفاسق في الجماعة، و كل من قال ذلك في الجماعة قال مثله في الجمعة، و ليس في الأمة من فرق بينهما (ر.ک: ابوجعفر محمدبن حسن طوسی، الخلاف، ج۲، ص۱۲۴).
  41. الحاكم إن عرف عدالة الشاهدين حكم... و إن عرف فسقهما اطرح و إن جهل الأمرين بحث عنهما (ر.ک: نجم‌الدین جعفر بن حسن حلی، شرائع الاسلام فی مسائل الحلال و الحرام، ج۵، ص۴۰۳).
  42. از آنجا بن حسن که حاکم اسلامی مناصب امامت جمعه و قضا را بر عهده دارد و می‌تواند آنها را نصب کند، به طریق اولی باید عادل باشد.
  43. میرعلی، محمد علی، اطاعت از حاکم جائر در نظام امامت و خلافت، ص ۶۵.