کاربر:Puranzab/صفحه تمرین1
نبوت به معنای خبررسانی، مقامی الهی است که به بعضی از انسانهای شایسته داده میشود تا پیام خداوند را به مردم ابلاغ کنند. دلایل عقلی مانند نیاز انسانها به قانون الهی و دلایل نقلی، اثبات کننده آن هستند. اعتقاد به نبوت آثار فردی مانند معرفتزایی و آثار اجتماعی مانند عدالت را در پی دارد.
معناشناسی نبوت
نبوت در کتابهای لغت[۱] در چهار معنا استعمال شده است: خبر، ارتفاع، طریق و صوت خفی و در اصطلاح دینی یعنی گرفتن خبر از جانب خداوند به صورت وحی برای هدایت مردم و نبی انسان والامقامی است که حجت و واسطۀ بین خدا و انسانهاست برای هدایت ایشان[۲].
"رسول" در لغت به معنای فرستاده و پیامبر و پیامآور است[۳]، چنانکه قرآن مجید میفرماید: ﴿تَوَفَّتْهُ رُسُلُنَا وَهُمْ لَا يُفَرِّطُونَ﴾[۴] و در اصطلاح عبارت است از پیامآور خداوند به سوی آفریدههای دارای عقل و شعور[۵] و معنای رسالت این است که خداوند متعال مأموریتی بر عهده کسی بگذارند و او موظف به تبلیغ و ادای آن شود[۶].
فرق نبوت با رسالت در قرآن
فرق نبوت با رسالت: آیات: ﴿ وَ كاَنَ رَسُولًا نَّبِيًّا﴾[۷]؛ ﴿وَمَا أَرْسَلْنَا مِنْ قَبْلِكَ مِنْ رَسُولٍ وَلَا نَبِيٍّ﴾[۸] و روایاتی که تعداد رسولان را ۳۱۳ نفر و تعداد پیامبران را ۱۲۴ هزار نفر دانسته اند[۹]، بیانگر این است که نبوت و رسالت دو مقام الهی هستند، با این تفاوت که همۀ پیامبران دارای مقام نبوتاند؛ اما مقام رسالت تنها به گروهی از پیامبران اختصاص دارد به این معنی که هر دو در دریافت و ابلاغ وحی الهی و ابلاغ آن به مردم شریکاند ولی در نوع شهود فرشتگان و مأموریتشان با یکدیگر متفاوتند[۱۰].
فلسفه بعثت در قرآن
برخی از اهداف نبوت در قرآن عبارتاند از:
- تعلیم و تربیت: قرآن کریم تعلیم و تربیت را از اهداف فرستادن پیامبران دانسته است: ﴿لَقَدْ مَنَّ اللَّهُ عَلَى الْمُؤْمِنِينَ إِذْ بَعَثَ فِيهِمْ رَسُولًا مِنْ أَنْفُسِهِمْ يَتْلُو عَلَيْهِمْ آيَاتِهِ وَيُزَكِّيهِمْ وَيُعَلِّمُهُمُ الْكِتَابَ وَالْحِكْمَةَ﴾[۱۱]؛ ﴿كَمَا أَرْسَلْنَا فِيكُمْ رَسُولًا مِنْكُمْ يَتْلُو عَلَيْكُمْ آيَاتِنَا وَيُزَكِّيكُمْ وَيُعَلِّمُكُمُ الْكِتَابَ وَالْحِكْمَةَ وَيُعَلِّمُكُمْ مَا لَمْ تَكُونُوا تَعْلَمُونَ﴾[۱۲]؛ جملۀ ﴿وَيُعَلِّمُكُمْ مَا لَمْ تَكُونُوا تَعْلَمُونَ﴾ از معارف و حقایقی خبر میدهد که فکر و اندیشۀ انسان، با همۀ پیشرفت او در علم و صنعت از دسترسی به آنها ناتوان است و تنها از طریق نبوت و دستاوردهای وحی، میتوان بر آنها آگاه شد. اگر پیامبران الهی نباشند عقل انسانهای اولین و آخرین از درک دریای ژرف توحید و معاد بیبهرهاند[۱۳].
- دعوت به عبادت خدا و اجتناب از طاغوت: اساسیترین هدف پیامبران الهی دعوت به توحید و بندگی خداست. همۀ پیامبران، بدون استثنا، دعوت به توحید و دوری از شرک و بتپرستی را، سرلوحۀ برنامۀ خود قرار داده بودند: ﴿وَلَقَدْ بَعَثْنَا فِي كُلِّ أُمَّةٍ رَسُولًا أَنِ اعْبُدُوا اللَّهَ وَاجْتَنِبُوا الطَّاغُوتَ﴾[۱۴]. امام علی(ع) در این باره میفرماید: «خدا پیامبر را برانگیخت تا بندگان او آنچه از خداشناسی نمیدانند فراگیرند و به پروردگاری او، پس از انکار و عناد، ایمان بیاورند»[۱۵].[۱۶]
- آزادی انسانها از قید و بندهای ناروا: یکی از اهدافی که قرآن برای پیامبر اکرم(ص) میشمارد، آزاد کردن انسانها از تمام قید و بندهای ناروای فکری و اعتقادی درونی و بیرونی است: ﴿وَيَضَعُ عَنْهُمْ إِصْرَهُمْ وَالْأَغْلَالَ الَّتِي كَانَتْ عَلَيْهِمْ﴾[۱۷]؛ «اِصْر» بهمعنای بستن چیزی و حبس کردن کسی با قهر و غلبه است و مراد از آن در آیۀ مورد نظر اموری است که انسان را از رسیدن به نیکیها بازمیدارد[۱۸]. «اَغْلال» جمع «غُل» بهمعنای طوق آهنی است که بر گردن مجرمان بسته میشود[۱۹] و اینجا معنای کنایی آنْ مراد است. با عنایت به وضع فرهنگی مردم در صدر اسلام میتوان استفاده کرد مراد از «اصر» و «غل»، قید و بندهای فرهنگی است. آیه علاوه بر اثبات حقانیت پیامبر اسلام(ص)، گویای آن است که آن حضرت پاکیها را برای آنها حلال و پلیدیها را حرام کرده و مردم را به خوبیها امر و از بدیها نهی فرموده است[۲۰]. ایشان از طریق تبلیغ و تعلیم و عوض کردن بینش مردم و بیان احکام واقعی الهی برای آنان و فرمان دادن به خوبیها و نهی از بدیها، زمینۀ رهایی آنها را از قید و بندهای ناروا فراهم ساخته است. میتوان گفت پیامبران دیگر نیز همانند حضرت محمد(ص)، زنجیرهای اخلاقی و فرهنگی را با آموزش و تزکیه برمیداشتند و برای آزادی انسانها از چنگال طاغوتیان به مبارزه با آنها میپرداختند[۲۱].
- اتمام حجت: ﴿رُسُلًا مُبَشِّرِينَ وَمُنْذِرِينَ لِئَلَّا يَكُونَ لِلنَّاسِ عَلَى اللَّهِ حُجَّةٌ بَعْدَ الرُّسُلِ﴾[۲۲]؛ انسانها با بهرهگیری از ابزار منابع معرفتی و خدادادی، مانند: حس و تجربه و عقل و وجدان نمیتوانند راه سعادت خود را بهطور کامل تشخیص دهند و در این صورت به هدایت دست نمییابند و این بشر هدایت نیافته میتواند با استدلال عقلی در برابر حق تعالی احتجاج و استدلال کند که چرا با وجود این نقص معرفتی، منبع معرفتی دیگری را در اختیارم قرار ندادی تا راه سعادت و هدایت را پیدا کنم. خدای سبحان به خاطر اینکه این احتجاج صورت نگیرد، پیامبرانی را برای انسانها فرستاد تا با تبشیر و انذار به هدایت آنها بپردازند[۲۳].
- تکامل عقول: مهم ترین هدف از آموزش و پرورش مردم به دست پیامبران، تکامل عقلانی آنهاست: پیامبر(ص) نیز در این باره فرمودند: «خدا به بندگانش چیزی بهتر از عقل نبخشیده است، زیرا خوابیدن عاقل از شب بیداری جاهل بهتر است و در منزل بودن عاقل از مسافرت جاهل (بهسوی حج و جهاد) بهتر است و خدا پیغمبر و رسول را جز برای تکمیل عقل مبعوث نسازد و عقل او برتر از عقول تمام امتش باشد و آنچه پیغمبر در خاطر دارد، از اجتهاد مجتهدین بالاتر است و تا بندهای واجبات را با عقل خود نفهمد آنها را انجام نداده است. همه عابدان در فضیلت عبادتشان بپای عاقل نرسند. عقلا همان صاحبان خردند که در بارۀ ایشان فرموده: «تنها صاحبان خرد اندرز میگیرند»[۲۴].[۲۵]
- حکومت و داوری به حق میان مردم و مخالفت با هواهای نفسانی: ﴿يَا دَاوُودُ إِنَّا جَعَلْنَاكَ خَلِيفَةً فِي الْأَرْضِ فَاحْكُمْ بَيْنَ النَّاسِ بِالْحَقِّ﴾[۲۶]؛ اگر گفته شود انسان بدون نیاز به شریعت و براساس حسن و قبح عقلی میتواند حق را از باطل تشخیص دهد و حکم حق را دریابد؛ پاسخ داده میشود اولأ: بسیاری از قوانین هستند که عقل بشر، توان درک آنها را ندارد و با ذوق و سلیقه و عرفهای مختلف به دست نمیآیند؛ ثانیأ: چه بسا احکامی که اگر انسان بخواهد از طریق عقل یا تجربه به حسن و قبح و بایستی و نبایستی آنها پی ببرد، گرفتار ضرر جبران ناپذیر میگردد؛ حقایقی که به یک معنا تجربه پذیر و جبران ناپذیرند و با تجربۀ آنها گوهر آدمی متلاشی میشود؛ مثل روابط جنسی که در اسلام به محدودیت آن حکم شده است، اگر حکمش به دست تجربۀ بشری نهاده شود، ذات و گوهر انسانی تنزل مییابد و پس از کشف ضررهای آزادی جنسی، توان جبرانش از بشر گرفته میشود. پس باید به شریعت رو آورد تا قوانین مطابق با تکامل انسان، رایگان و بدون تجربۀ جبران ناپذیر به دست میآید.
- ایجاد عدالت اجتماعی توسط مردم: ﴿لَقَدْ أَرْسَلْنَا رُسُلَنَا بِالْبَيِّنَاتِ وَأَنْزَلْنَا مَعَهُمُ الْكِتَابَ وَالْمِيزَانَ لِيَقُومَ النَّاسُ بِالْقِسْطِ﴾[۲۷]؛ حقیقت شریعت و معارف و قوانین الهی توسط پیامبران به مردم ابلاغ شود تا به دست تودۀ مردم، عدالت تحقق یابد.
- نجات از تاریکیها و هدایت مردم: یکی دیگر از آثاری که قرآن کریم برای پیامبر اکرم(ص) و برخی پیامبران برمیشمارد، نجات مردم از تاریکیهاست که به گونهای تمام اهداف آنان را دربرمیگیرد. خداوند به پیامبر اسلام(ص) میفرماید: ﴿كِتَابٌ أَنْزَلْنَاهُ إِلَيْكَ لِتُخْرِجَ النَّاسَ مِنَ الظُّلُمَاتِ إِلَى النُّورِ بِإِذْنِ رَبِّهِمْ إِلَى صِرَاطِ الْعَزِيزِ الْحَمِيدِ﴾[۲۸]. مراد از ظلمات در این آیه، گمراهیها و مراد از نور، هدایت است که مصادیق مختلفی دارد. آیه گویای آن است که مصداق خارج کردن از ظلمات به نور، هدایت به راه خداست. در آیات دیگری نیز به این هدف اشاره شده است. ﴿وَلَقَدْ أَرْسَلْنَا مُوسَى بِآيَاتِنَا أَنْ أَخْرِجْ قَوْمَكَ مِنَ الظُّلُمَاتِ إِلَى النُّورِ﴾[۲۹]؛ ﴿قَدْ جَاءَكُمْ مِنَ اللَّهِ نُورٌ وَكِتَابٌ مُبِينٌ يَهْدِي بِهِ اللَّهُ مَنِ اتَّبَعَ رِضْوَانَهُ سُبُلَ السَّلَامِ وَيُخْرِجُهُمْ مِنَ الظُّلُمَاتِ إِلَى النُّورِ بِإِذْنِهِ وَيَهْدِيهِمْ إِلَى صِرَاطٍ مُسْتَقِيمٍ﴾[۳۰]؛ از مجموع آیات استفاده میشود با هدایت پیامبران، انسانها از هر نوع تاریکی خارج میشوند و به وادی نور و روشنایی گام مینهند[۳۱].
- بشارت و انذار: ﴿كَانَ النَّاسُ أُمَّةً وَاحِدَةً فَبَعَثَ اللَّهُ النَّبِيِّينَ مُبَشِّرِينَ وَمُنْذِرِينَ﴾[۳۲]؛ از آیات قرآن استفاده میشود گاهی انسان با وجود آگاهی از چیزی و حتی توجه به آن، انگیزۀ عمل بر اساس آن را ندارد. در چنین حالتی باید انگیزهای در انسان پدید آید تا او را به حرکت درآورد. انبیا در جایگاه «مُنذِر و مبشّر»، این وظیفه را به عهده دارند؛ آنان در مردم انگیزۀ عمل به وجود میآورند و گرایشهای خفتۀ آنان را بیدار میکنند. گرچه هر انسانی از عذاب میترسد و حتی احتمال ضعیف آن هم باید در وی مؤثر باشد، در عمل چنین تأثیری در مردم دیده نمیشود. پیامبران عذابهای اخروی و نعمتهای بهشتی را برای انسانها توصیف میکنند و با انذار و تبشیر، گرایشها را به کنش و علمها را به آگاهی تبدیل میکنند. بیم دادن بارزترین صفت پیامبران است و ضرورتش هم کاملاً احساس میشود؛ زیرا کسی باید در جامعه باشد تا مردم را از خطرات پیش رو آگاه کند. قرآن کریم، در چند آیۀ مختلف پیامبر اسلام(ص) را نیز با واژگان «بشیر» و «نذیر» توصیف میفرماید؛ از جمله: ﴿إِنَّا أَرْسَلْنَاكَ بِالْحَقِّ بَشِيرًا وَنَذِيرًا﴾[۳۳].[۳۴]
دلیل اثبات نبوت در قرآن
قاعدۀ لطف: بر خداوند واجب است به عنوان لطف و رحمت بر بندگانش پیامبرانی را مبعوث کند تا آیات الهی را بر آنان بخوانند و آنها را تزکیه نمایند و به آنان کتاب و حکمت بیاموزند و آنان را از چیزی که در آن فساد است بترسانند و به چیزی که در آن صلاح و سعادت است نوید دهند. فوجب أن یبعث الله تعالی فی الناس رحمة لهم ولطفاً بهم ﴿ْرَسُولاً مِنْهُمْ يَتْلُوا عَلَيْهِمْ آياتِكَ وَ يُعَلِّمُهُمُ الْكِتابَ وَ الْحِكْمَةَ﴾ و ینذرهم عمّا فیه فسادهم و یبشّرهم بما فیه صلاحهم وسعادتهم}}؛ خرازی، محسن، بدایة المعارف الالهیة، ج۱، ص ۲۲۸.
راه های اثبات نبوت در قرآن
فطرت انسان اقتضا میکند ادعایی را بدون دلیل نپذیرد لذا ادعای نبوت نیز باید همراه با دلیل باشد. متفکران اسلامی، برای اثبات و شناخت نبی حقیقی از پیامبر دروغین، دو راه را معرفی کرده اند:
- راه اعجاز: معجزه عبارت است از کارهای عجیب و خارق عادتی که دیگران از انجام آن ناتوان باشند به شرطی که معجزه با ادعای نبی هماهنگ و همراه با تحدی بوده و معارضی هم نداشته باشد مانند: تبدیل عصای چوبین به اژدها. ﴿فَأَلْقَىٰ عَصَاهُ فَإِذَا هِيَ ثُعْبَانٌ مُبِينٌ﴾[۳۵]. ﴿وَأَلْقِ عَصَاكَ فَلَمَّا رَآهَا تَهْتَزُّ كَأَنَّهَا جَانٌّ وَلَّىٰ مُدْبِرًا وَلَمْ يُعَقِّبْ يَا مُوسَىٰ لَا تَخَفْ إِنِّي لَا يَخَافُ لَدَيَّ الْمُرْسَلُونَ﴾[۳۶]. ﴿وَأَنْ أَلْقِ عَصَاكَ فَلَمَّا رَآهَا تَهْتَزُّ كَأَنَّهَا جَانٌّ وَلَّىٰ مُدْبِرًا وَلَمْ يُعَقِّبْ يَا مُوسَىٰ أَقْبِلْ وَلَا تَخَفْ إِنَّكَ مِنَ الْآمِنِينَ﴾[۳۷].
- تصدیق پیامبر سابق نسبت به پیامبر لاحق: ﴿وَإِذْ قَالَ عِيسَى ابْنُ مَرْيَمَ يَا بَنِي إِسْرَائِيلَ إِنِّي رَسُولُ اللَّهِ إِلَيْكُمْ مُصَدِّقًا لِمَا بَيْنَ يَدَيَّ مِنَ التَّوْرَاةِ وَمُبَشِّرًا بِرَسُولٍ يَأْتِي مِنْ بَعْدِي اسْمُهُ أَحْمَدُ فَلَمَّا جَاءَهُمْ بِالْبَيِّنَاتِ قَالُوا هَذَا سِحْرٌ مُبِينٌ﴾[۳۸]. براساس این آیه حضرت عیسی(ع) به بنی اسرائیل بشارت میدهد که رسولی بعد از من خواهد آمد که اسمش احمد است[۳۹].
ختم نبوت در قرآن
از دلایل قرآنی این مطلب آیه چهلم سوره احزاب است: ﴿ما کانَ مُحَمدٌ أبا أَحَدٍ مِنْ رجالِکمْ وَلکنْ رسولَ اللّهِ و خاتمَ النبیینَ﴾[۴۰] در این آیه کلمه خاتم به دو صورت خاتَم و خاتِم قرائت شده است: در قرائت عاصِم، خاتم بهفتح «تا» خوانده شده است که یا فعل ماضیِ باب مفاعله بهمعنای ختمکردن است، یا اسم و بهمعنای مُهر و آخر پیامبران[۴۱]. در قرائت دیگر به کسر «تا»، خاتِم اسم فاعل و بهمعنای ختمکننده پیامبری است[۴۲]. بهگفته مرتضی مطهری در هر دو قرائت، مفهوم آیه این است که حضرت محمد(ص) آخرین پیامبر خدا خواهد بود[۴۳].
نبوت پیامبر خاتم در قرآن
از مسلمات شریعت اسلام ختم سلسلۀ نبوت و رسالت توسط رسول اکرم(ص) است. خداوند متعال در قرآن کریم به صراحت این حقیقت را اعلام نموده و در آیات متعدد با مضامین گوناگون مورد تاکید قرار داده است از جمله: ﴿مَا كَانَ مُحَمَّدٌ أَبَا أَحَدٍ مِنْ رِجَالِكُمْ وَلَكِنْ رَسُولَ اللَّهِ وَخَاتَمَ النَّبِيِّينَ وَكَانَ اللَّهُ بِكُلِّ شَيْءٍ عَلِيمًا﴾[۴۴]. در این آیه ختم نبوت توسط رسول اکرم(ص) به صراحت اعلام گردیده است و در جای دیگر میفرماید: ﴿هُوَ الَّذِي أَرْسَلَ رَسُولَهُ بِالْهُدَى وَدِينِ الْحَقِّ لِيُظْهِرَهُ عَلَى الدِّينِ كُلِّهِ وَلَوْ كَرِهَ الْمُشْرِكُونَ﴾[۴۵]. در این آیه به این حقیقت که دین اسلام، خاتم ادیان و دینی است که از سوی خدا چیرگی و غلبۀ آن بر همۀ ادیان مقرر شده مورد تأکید قرار گرفته است.
آثار اعتقاد به نبوت در قرآن
- معرفتزایی و بسترسازی برای فرهنگ و تمدن: یکی از کارکردهای مهم انبیا، معرفت زایی در بُعد فردی و آشکار نمودن حقایق و مبارزه با تحریفها و خرافات و آداب و رسوم نشاًت یافته از جهل و نادانی است، تا اینکه انسانها بتوانند شناخت درستی در رابطه با خود و جهان هستی و رابطۀ میان انسان و جهان پیدا کنند. نخستین نقش و کارکرد دین و پیامبران، مسأله شناخت است؛ خداوند یکی از وظایف پیامبران را تعلیم حکمت و دانش میداند که انسان از آن خالی الذهن بود: ﴿وَيُعَلِّمُكُمُ الْكِتَابَ وَالْحِكْمَةَ وَيُعَلِّمُكُمْ مَا لَمْ تَكُونُوا تَعْلَمُونَ﴾[۴۶]. دین افزون بر آموزش اصل شناخت در مقولات دینی به تعلیم انسان پرداخته است مانند: مبدأشناسی؛ انسانشناسی؛ معادشناسی و....
- آزادی اجتماعی: در قرآن کریم آمده است: ﴿وَ لَقَدْ بَعَثْنَا فىِ كُلِّ أُمَّةٍ رَّسُولاً أَنِ اعْبُدُواْ اللَّهَ وَ اجْتَنِبُواْ الطَّاغُوتَ﴾[۴۷]، پیامبران با الهام از وحی آسمانی، امّتها را به آزادی از یوغ حاکمان ظالم هر چند از راهکار جنگ، تشویق میکردند و سکوت و بی تفاوتی در این امر را ناروا و مذمت میکردند: ﴿وَ مَا لَكمُْ لَا تُقَاتِلُونَ فىِ سَبِيلِ اللَّهِ وَ الْمُسْتَضْعَفِينَ مِنَ الرِّجَالِ وَ النِّسَاءِ وَ الْوِلْدَانِ الَّذِينَ يَقُولُونَ رَبَّنَا أَخْرِجْنَا مِنْ هَاذِهِ الْقَرْيَةِ الظَّالِمِ أَهْلُهَا﴾[۴۸].
- عدالت اجتماعی: عدالت اجتماعی آرمان انسانی است که تحقّق آن به آموزههای آسمانی نیاز دارد. وظیفه و مأموریت پیامبران فقط در دعوت به خدا و مقابله با حاکمان جور و براندازی آنان خلاصه نشده است؛ بلکه خداوند و پیامبران به فکر حکومت پس از فروپاشی حکومتهای جور هستند که مشخصه آن، توجه و اهتمام خاص به اصل عدالت اجتماعی است: ﴿قُلْ أَمَرَ رَبىِّ بِالْقِسْطِ﴾[۴۹].
منابع
- خسروپناه، عبدالحسین، کلام نوین اسلامی
- مصباح یزدی، محمد تقی، راه و راهنماشناسی
- اراکی، محسن، نگاهی به رسالت و امامت
- سبحانی، جعفر، منشور جاوید
- مصباح یزدی، محمد تقی، نبوت پیامبر خاتم امامت و ولایت
- جوادی آملی، عبدالله، وحی و نبوت در قرآن
- خرازی، محسن، بدایة المعارف الالهیة
- قدردان قراملکی، محمد حسن، کارکرد دین در جامعه و اسلام
پانویس
- ↑ معانی القرآن (للفراء)؛ ابن منظور، لسان العرب؛ کسایی، معانی القرآن، جوهری، صحاح اللغه.
- ↑ ر.ک: مصباح یزدی، محمد تقی، راه و راهنماشناسی، ص ۵۶؛ جوادی آملی، عبدالله، وحی و نبوت در قرآن، ص ۴۴؛ سبحانی، جعفر، منشور جاوید، ج ۳، ص ۸۷؛ خسروپناه، عبدالحسین، کلام نوین اسلامی، ص ۲۷ ـ ۲۸.
- ↑ راغب اصفهانی، حسین بن محمد، مفردات راغب، ص۳۵۳.
- ↑ «و او بر بندگان خویش چیره است و بر شما نگهبانانی میفرستد تا چون مرگ هر یک از شما در رسد فرشتگان ما جان او را بستانند و آنان کوتاهی نمیورزند» سوره انعام، آیه ۶۱.
- ↑ نگری، جامع العلوم، ج۲، ص۱۳۵.
- ↑ ر.ک: حقجو، عبدالله، ولایت در قرآن، ص:۵۶-۵۸.
- ↑ سورۀ مریم، آیۀ ۵۱،
- ↑ «و ما پیش از تو هیچ فرستاده و هیچ پیامبری نفرستادیم» سوره حج، آیه 52.
- ↑ «عَنْ أَبِی ذَرٍّ رَحِمَهُ اللَّهُ قَالَ قُلْتُ یَا رَسُولَ اللَّهِ کَمِ النَّبِیُّونَ قَالَ مِائَهُ أَلْفٍ وَ أَرْبَعَهٌ وَ عِشْرُونَ أَلْفَ نَبِیٍّ قُلْتُ کَمِ الْمُرْسَلُونَ مِنْهُمْ قَالَ ثَلَاثُ مِائَهٍ وَ ثَلَاثَهَ عَشَرَ جَمّاً غَفِیراً قُلْتُ مَنْ کَانَ أَوَّلَ الْأَنْبِیَاءِ قَالَ آدَمُ قُلْتُ وَ کَانَ مِنَ الْأَنْبِیَاءِ مُرْسَلًا قَالَ نَعَمْ خَلَقَهُ اللَّهُ بِیَدِهِ وَ نَفَخَ فِیهِ مِنْ رُوحِهِ ثُمَّ قَالَ یَا أَبَا ذَرٍّ أَرْبَعَهٌ مِنَ الْأَنْبِیَاءِ سُرْیَانِیُّونَ آدَمُ وَ شَیْثٌ وَ أُخْنُوخُ وَ هُوَ إِدْرِیسُ وَ هُوَ أَوَّلُ مَنْ خَطَّ بِالْقَلَمِ وَ نُوحٌ وَ أَرْبَعَهٌ مِنَ الْعَرَبِ هُودٌ وَ صَالِحٌ وَ شُعَیْبٌ وَ نَبِیُّکَ مُحَمَّدٌ ص وَ أَوَّلُ نَبِیٍّ مِنْ بَنِی إِسْرَائِیلَ مُوسَی وَ آخِرُهُمْ عِیسَی وَ سِتُّمِائَهِ نَبِیٍّ قُلْتُ یَا رَسُولَ اللَّهِ کَمْ أَنْزَلَ اللَّهُ تَعَالَی مِنْ کِتَابٍ قَالَ مِائَهَ کِتَابٍ وَ أَرْبَعَهَ کُتُبٍ أَنْزَلَ اللَّهُ تَعَالَی عَلَی شَیْثٍ(ع)خَمْسِینَ صَحِیفَهً وَ عَلَی إِدْرِیسَ ثَلَاثِینَ صَحِیفَهً وَ عَلَی إِبْرَاهِیمَ عِشْرِینَ صَحِیفَهً وَ أَنْزَلَ التَّوْرَاهَ وَ الْإِنْجِیلَ وَ الزَّبُورَ وَ الْفُرْقَانَ الْخَبَرَ»؛ بحارالانوار، ج ۱۱، باب ۱، ص ۳۲.
- ↑ ر.ک: خسروپناه، عبدالحسین، کلام نوین اسلامی، ص ۳۱.
- ↑ «بیگمان خداوند بر مؤمنان منّت نهاد که از خودشان فرستادهای در میان آنان برانگیخت که آیات وی را بر آنان میخواند و آنها را پاکیزه میگرداند و به آنها کتاب و فرزانگی میآموزد و به راستی پیش از آن در گمراهی آشکاری بودند» سوره آل عمران، آیه 164.
- ↑ «چنان که از خودتان پیامبری در میان شما فرستادیم که آیههای ما را بر شما میخواند و (جان) شما را پاکیزه میگرداند و به شما کتاب آسمانی و فرزانگی میآموزد و آنچه را نمیدانستید به شما یاد میدهد» سوره بقره، آیه 151.
- ↑ ر.ک: جوادی آملی، عبدالله، وحی و نبوت در قرآن، ص ۱۶۹ ـ ۱۷۴.
- ↑ «و به راستی ما، در میان هر امّتی پیامبری برانگیختیم (تا بگوید) که خداوند را بپرستید و از طاغوت دوری گزینید.» سوره نحل، آیه 36.
- ↑ «لیعقل العباد من ربهم ما جهلوه، فیعرفوه بربوبیته بعد ما انکروا و یوحده بالالوهیه بعد ما عندوا»؛ بحارالانوار، ج۴ ص ۲۸۷.
- ↑ ر.ک: جوادی آملی، عبدالله، وحی و نبوت در قرآن، ص ۱۷۵ ـ ۱۷۶.
- ↑ «و بار (تکلیف) های گران و بندهایی را که بر آنها (بسته) بود از آنان برمیدارد» سوره اعراف، آیه 157.
- ↑ راغب اصفهانی، حسینبنمحمد، معجم مفردات الفاظ القرآن، مادۀ اصر، ص۱۴.
- ↑ مقری فیّومی، احمدبنمحمدبنعلی، مصباح المنیر، ج۲، ص۱۴.
- ↑ طباطبایی، سیدمحمدحسین، المیزان فی تفسیر القرآن، ج۸، ص۲۹۴ـ ۲۹۵.
- ↑ ر.ک: جوادی آملی، عبدالله، وحی و نبوت در قرآن، ص ۱۷۹ ـ ۱۸۰؛ مصباح یزدی، محمد تقی، راه و راهنماشناسی، ص ۱۳۷ ـ ۱۳۸.
- ↑ «پیامبرانی نویدبخش و هشدار دهنده تا پس از این پیامبران برای مردم بر خداوند حجتی نباشد و خداوند پیروزمندی فرزانه است» سوره نساء، آیه 165.
- ↑ ر.ک: خسرو پناه، عبدالحسین، کلام نوین اسلامی، ج۲، ص ۵۴.
- ↑ «قَالَ رَسُولُ اَللَّهِ صَلَّی اَللَّهُ عَلَیْهِ وَ آلِهِ: مَا قَسَمَ اَللَّهُ لِلْعِبَادِ شَیْئاً أَفْضَلَ مِنَ اَلْعَقْلِ فَنَوْمُ اَلْعَاقِلِ أَفْضَلُ مِنْ سَهَرِ اَلْجَاهِلِ وَ إِقَامَةُ اَلْعَاقِلِ أَفْضَلُ مِنْ شُخُوصِ اَلْجَاهِلِ وَ لاَ بَعَثَ اَللَّهُ نَبِیّاً وَ لاَ رَسُولاً حَتَّی یَسْتَکْمِلَ اَلْعَقْلَ وَ یَکُونَ عَقْلُهُ أَفْضَلَ مِنْ جَمِیعِ عُقُولِ أُمَّتِهِ وَ مَا یُضْمِرُ اَلنَّبِیُّ صَلَّی اَللَّهُ عَلَیْهِ وَ آلِهِ فِی نَفْسِهِ أَفْضَلُ مِنِ اِجْتِهَادِ اَلْمُجْتَهِدِینَ وَ مَا أَدَّی اَلْعَبْدُ فَرَائِضَ اَللَّهِ حَتَّی عَقَلَ عَنْهُ وَ لاَ بَلَغَ جَمِیعُ اَلْعَابِدِینَ فِی فَضْلِ عِبَادَتِهِمْ مَا بَلَغَ اَلْعَاقِلِ وَ اَلْعُقَلاَءُ هُمْ أُولُو اَلْأَلْبَابِ اَلَّذِینَ قَالَ اَللَّهُ تَعَالَی: وَ مَا یَتَذَکَّرُ «إِلاّٰ أُولُوا اَلْأَلْبٰابِ»؛ اصول کافی، ج ۱، ص ۱۲.
- ↑ ر.ک: جوادی آملی، عبدالله، وحی و نبوت در قرآن، ص ۱۶۹ ـ ۱۷۴.
- ↑ «ای داود! ما تو را در زمین خلیفه (خویش) کردهایم پس میان مردم به درستی داوری کن» سوره ص، آیه 26.
- ↑ «ما پیامبرانمان را با برهانها (ی روشن) فرستادیم و با آنان کتاب و ترازو فرو فرستادیم تا مردم به دادگری برخیزند» سوره حدید، آیه 25.
- ↑ «(این) کتابی است که بر تو فرو فرستادهایم تا مردم را به اذن پروردگارشان به سوی راه آن (خداوند) پیروزمند ستوده، از تیرگیها به سوی روشنایی برون آوری» سوره ابراهیم، آیه 1.
- ↑ «و به راستی موسی را با نشانههای خویش فرستادیم (و گفتیم) که قومت را به سوی روشنایی از تیرگیها بیرون بر» سوره ابراهیم، آیه 5.
- ↑ «به راستی، روشنایی و کتابی روشن از سوی خداوند نزد شما آمده است خداوند با آن (روشنایی) هر کسی را که پی خشنودی وی باشد به راههای بیگزند، راهنمایی میکند و آنان را به اراده خویش از تیرگی ها به سوی روشنایی بیرون میآورد و آنها را به راهی راست رهنمون میگردد» سوره مائده، آیه 15 ـ 16
- ↑ ر.ک: جوادی آملی، عبدالله، وحی و نبوت در قرآن، ص ۱۷۵؛ مصباح یزدی، محمد تقی، راه و راهنماشناسی، ص۱۳۵،۱۳۸.
- ↑ «مردم (در آغاز) امّتی یگانه بودند، (آنگاه به اختلاف پرداختند) پس خداوند پیامبران را مژدهآور و بیمدهنده برانگیخت» سوره بقره، آیه 213.
- ↑ «ما تو را به درستی مژدهآور و بیمدهنده فرستادیم» سوره بقره، آیه ۱۱۹.
- ↑ مصباح یزدی، محمد تقی، راه و راهنماشناسی، ص ۱۳۳ـ۱۳۴.
- ↑ «موسی هم عصای خود را بیفکند به ناگاه آن عصا اژدهایی عظیم پدیدار گردید» سوره الأعراف، آیۀ 107؛ سوره الشعراء، آیۀ 32.
- ↑ «و تو عصای خود بیفکن، چون موسی (عصا افکند و ناگاه) بر آن نگریست که به جنبش و هیجان در آمد چنانکه اژدهایی مهیب گردید، رو به فرار نهاد و دیگر واپس نگردید، (در آن حال بدو خطاب شد) ای موسی مترس که پیغمبران در حضور من هرگز نمیترسند» سوره النمل، آیۀ 10.
- ↑ «و تو (در این مقام) عصای خود بیفکن. چون (عصا افکند و) بر آن نگریست و دید که گویی اژدهایی مهیب و سبک خیز است رو به فرار نهاد و واپس نگردید. (در آن حال بدو خطاب شد) ای موسی پیش آی و مترس که تو از ایمنان هستی» سوره القصص، آیۀ 31.
- ↑ «و (یاد کن) آنگاه را که عیسی پسر مریم گفت: ای بنی اسرائیل! من فرستاده خداوند به سوی شمایم، توراتی را که پیش از من بوده است راست میشمارم و نویددهنده به پیامبری هستم که پس از من خواهد آمد، نام او احمد است؛ امّا چون برای آنان برهانها (ی روشن) آورد، گفتند: این جادویی آشکار است» سوره صف، آیه 6.
- ↑ ر.ک: خسرو پناه، عبدالحسین، کلام نوین اسلامی، ج۲، ص۱۰۳ ـ ۱۰۹.
- ↑ «محمد، پدر هیچ یک از مردان شما نیست، بلکه او فرستاده خدا و خاتم پیامبران است.» سورۀ احزاب، آیه ۴۰.
- ↑ مطهری، خاتمیت، ص۱۴.
- ↑ میبدی، کشف الاسرار، ج۸، ص۶۲.
- ↑ مطهری، خاتمیت، ص۱۴.
- ↑ «محمّد، پدر هیچ یک از مردان شما نیست اما فرستاده خداوند و واپسین پیامبران است و خداوند به هر چیزی داناست» سوره احزاب، آیه ۴۰.
- ↑ «اوست که پیامبرش را با رهنمود و دین راستین فرستاد تا آن را بر همه دینها برتری دهد اگر چه مشرکان نپسندند» سوره توبه، آیه ۳۳.
- ↑ «چنان که از خودتان پیامبری در میان شما فرستادیم که آیههای ما را بر شما میخواند و (جان) شما را پاکیزه میگرداند و به شما کتاب آسمانی و فرزانگی میآموزد و آنچه را نمیدانستید به شما یاد میدهد» سوره بقره، آیه 151.
- ↑ «و به راستی ما، در میان هر امّتی پیامبری برانگیختیم (تا بگوید) که خداوند را بپرستید و از طاغوت دوری گزینید»؛ سورۀ نحل، آیۀ ۳۶.
- ↑ «و چرا شما در راه خداوند نبرد نمیکنید و (نیز) در راه (رهایی) مستضعفان از مردان و زنان و کودکانی که میگویند: پروردگارا! ما را از این شهر که مردمش ستمگرند رهایی بخش»؛ سورۀ نساء؛ آیۀ ٧۵.
- ↑ «بگو: پروردگارم به دادگری فرمان داده است»؛ سورۀ اعراف، آیۀ ۲۹.