نزول قرآن
مقدمه
قرآن کریم کلام خداوند است که در طول بیست و سه سال بر حضرت محمد(ص) نازل شده است. در قرآن بارها آمده است که قرآن از جانب خدا نازل شده است. استفاده از تعبیرهایی چون "نزول"، "تنزیل" و "انزال" برای قرآن شاید به سبب تأکید بر وحیانی بودن این کتاب است تا کسی نپندارد که قرآن کلام بشر و ساخته ذهن و زبان شخص پیامبر(ص) است[۱].
معنای نزول
همان طور که اشاره شد، قرآن کریم در بیان چگونگی انتقال پیام الهی به پیامبر(ص) از ماده "نزل" و مشتقات آن بهره گرفته است. سؤال این است که نزول در مورد قرآن به چه معنا است؟
ابن فارس در معجم مقاییس اللغه در باره معنای اصلی ماده "نزل" مینویسد: "این کلمه بر هبوط و وقوع چیزی دلالت دارد"[۲] پس نزول یک امر بر این دلالت دارد که آن امر از جایگاه بلندی فرود آمده و در جای پایینتری قرار گرفته است؛ بنا بر این حقیقت و اصل قرآن کریم ـ که کلام خداوند است ـ در امّ الکتاب نزد خداوند است که جایگاهی بس بلند و عالیمرتبه دارد: ﴿وَإِنَّهُ فِي أُمِّ الْكِتَابِ لَدَيْنَا لَعَلِيٌّ حَكِيمٌ﴾[۳]
حقایقی که قرآن از آن سخن میگوید فراتر از لفظ و معنا است؛ خداوند خواسته است با نزول این حقایق به صورت قرآن، این امکان را برای انسان فراهم کند که معارف آن را درک کند و با پیروی از دستوراتش به آن حقایق نایل شود؛ بر این اساس میتوان گفت که تنزیل قرآن در واقع همان «تیسیر قرآن» است که در برخی از آیات بیان شده است: ﴿وَلَقَدْ يَسَّرْنَا الْقُرْآنَ لِلذِّكْرِ فَهَلْ مِن مُّدَّكِرٍ﴾[۴]
خداوند منویّات خود را به زبان بشر درآورد تا برای او قابل فهم باشد: ﴿فَإِنَّمَا يَسَّرْنَاهُ بِلِسَانِكَ لَعَلَّهُمْ يَتَذَكَّرُونَ﴾[۵]
در سخنی از امام علی(ع) آمده است که خداوند در قرآن تجلّی کرده است[۶]. خداوند نور آسمانها و زمین است [۷]؛ بدین معنا که آنچه در آسمانها و زمین ظاهر شده است، همگی جلوههایی از اسماء و صفات باریتعالی است. قرآن کریم نیز جلوهای از اسماء و صفات خداوند است. پس قرآن کریم در حقیقت نازلهای از اسماء و صفات او است. در خود قرآن هم تصریح شده است که این کتاب تنزیلی از خدای رحمن، رحیم، حکیم، حمید، عزیز، علیم، و ربُّ العالمین است[۸].
این معنا با یک مثال ساده روشنتر میشود. فرض کنید اداره یک آموزشگاه کودکان را به یک مربی متخصص و باتجربه بسپارند. او با دانش و تجربهای که در زمینه تعلیم و تربیت کودک اندوخته است برای آن آموزشگاه برنامه آموزشی و پرورشی تهیه میکند. آنچه او در برنامهها قرار میدهد ـ اعم از بازی، نقاشی، قصه، شعر و... ـ همگی از منبع دانش و تجربه او منشأ گرفته است و نازله علم و تجربه اوست. نوآموزان نیز با انجام آنچه او برنامهریزی کرده است میتوانند به اهداف او دست یابند.
قرآن کریم هم نازله خداوند حکیم و علیم و حمید است و از علم، حکمت و جمال خداوندی ناشی شده است. خداوند حقایق متعالی را، که دوست دارد بندگانش به آن برسند، در قالب مَثَل، قصّه، امر و نهی و... نازل کرد تا مردم در آن اندیشه کنند. در حدیثی از امام علی(ع) آمده است: "خداوند قرآن را بر هفت قسم نازل کرده است که هر قسمی به نوع خود کامل است و آنها عبارت است از: امر، نهی، بشارت، اندرز، جَدَل، اَمثال و قصّه" [۹].
از آنچه گفته شد دانستیم که مراد از نزول قرآن، نزول مکانی نیست. برخی پنداشتهاند که چون قرآن از آسمان به زمین نازل شده، این نزول، نزول مکانی است[۱۰][۱۱]
تفاوت انزال با تنزیل
در قرآن مفهوم نزول با صیغههای مختلفی بیان شده است؛ صیغههای ثلاثی مجرد و بابهای إفعال و تفعیل از ماده "نزل" از آن جمله است[۱۲]. از آنجا که در بحث تعدد نزول قرآن به تفاوت صیغههای إنزال و تنزیل استناد شده، مناسب است که نظرات لغتپژوهان را در اینباره گزارش کنیم.
فیروزآبادی، در القاموس المحیط مینویسد: "نَزَّلّهُ" و "اَنْزَلَهُ" و "إستَنزَلَه" به یک معنا است، اما "تَنَزَّلَ" برای نزول تدریجی به کار میرود[۱۳].
ابن منظور، در لسان العرب مینویسد: "تَنَزَّله" و "اَنْزَله" و "نَزَّلَه" به یک معنا است. سیبویه میگوید: ابو عمرو بین "نَزَّلَ" و "أَنْزَلَ" فرق میگذاشت، اما وجه این فرق را بیان نمیکرد. اما ابو الحسن میگوید: "از نظر من فرقی بین "نَزَّلَ" و "أَنْزَلَ" وجود ندارد، جز آنکه "نَزَّلَ" صیغه تکثیر است[۱۴].
در مقابل، برخی به فرق إنزال و تنزیل تصریح کردهاند؛ نور الدین بن نعمة الله جزایری در فروق اللغات مینویسد: "برخی از مفسّران گفتهاند که انزال برای نزول دفعی و تنزیل برای نزول تدریجی به کار میرود"[۱۵].
در معجم متن اللغه نیز آمده است: "إنزال دفعی است و تنزیل به معنای ترتیب و نیز تقریب به فهم به نحو تفصیل است"[۱۶].
راغب اصفهانی، لغتپژوه و قرآنشناس شهیر، در این باره نظر دیگری دارد. وی میگوید:تفاوت بین إنزال و تنزیل در وصف قرآن و فرشتگان آن است؛ تنزیل به مواردی اختصاص دارد که نزول به صورت تدریجی و یکی پس از دیگری است، ولی إنزال عام است. یعنی هم بر فرود آمدن چیزی به صورت تدریجی و هم به صورت دفعی قابل اطلاق است[۱۷][۱۸]
ترتیب و تقویم نزول
مراد از ترتیب نزول، ترتیب آیات و سور قرآن، از اولین آیات نازلشده تا آخرین آیات است. مراد از تقویم نزول، زمانبندی آیات و سور نازلشده در مقاطع زمانی است؛ به طور مثال تقسیم آیات و سور قرآن به مکّی و مدنی، بیان نوعی تقویم نزول است.
به طور کلی تعیین ترتیب نزول آیات و سور قرآن دو شیوه است:
- شیوه روایی: این شیوه به روایاتی مستند است که در آنها سورههای قرآن به ترتیب نزول ذکر شده است.
- شیوه اجتهادی: این شیوه عمدتاً بر اسلوب بیان آیات قرآن و موضوعات مطرحشده در آنها و نیز تطبیق آیات قرآن بر حوادث تاریخی استوار است[۱۹].
جایگاه بحث نزول قرآن در قرآن
بیشتر مطالبی که از آن در موضوع نزول قرآن سخن به میان آمده است درون قرآنی است. در اینجا تنها به اهم آیاتی که بدان استناد شده است، اشاره میکنیم[۲۰]
مراحل نزول قرآن
برخی از عالمان با استفاده از آیات قرآن، مراحل زیر را برای نزول قرآن بر شمردهاند:
- ثبوت در لوح محفوظ: در سوره بروج آمده است: ﴿بَلْ هُوَ قُرْآنٌ مَّجِيدٌ فِي لَوْحٍ مَّحْفُوظٍ﴾[۲۱] در باره لوح محفوظ توضیحی در قرآن نیامده است، ولی از روایات استفاده میشود که آن لوحی آسمانی است که آنچه بوده و خواهد بود در آن نوشته شده است و تنها فرشتگان از آن آگاهی دارند. این لوح از آن رو محفوظ نامیده شده است که از دستبُرد شیاطین و خطر افزایش و کاهش محفوظ است و خداوند با قلم سرنوشت، همه چیز را در آن نوشته است[۲۲]. بر اساس این آیه حقایق و معارف قرآن نیز در آن لوح نوشته شده و از آن مقام به عوالمِ بعدی نازل شده است. در آیه دیگری هم آمده است که حقیقت قرآن از اُمّ الکتاب نازل شده است: ﴿وَالْكِتَابِ الْمُبِينِ إِنَّا جَعَلْنَاهُ قُرْآنًا عَرَبِيًّا لَّعَلَّكُمْ تَعْقِلُونَ وَإِنَّهُ فِي أُمِّ الْكِتَابِ لَدَيْنَا لَعَلِيٌّ حَكِيمٌ﴾[۲۳]. مفسّران معمولاً لوح محفوظ را همان ام الکتاب دانستهاند[۲۴]. احتمالاً مراد از ﴿كِتَابٍ مَّكْنُونٍ﴾ در سوره واقعه نیز همان ام الکتاب باشد: ﴿إِنَّهُ لَقُرْآنٌ كَرِيمٌ فِي كِتَابٍ مَّكْنُونٍ لّا يَمَسُّهُ إِلاَّ الْمُطَهَّرُونَ تَنزِيلٌ مِّن رَّبِّ الْعَالَمِينَ﴾[۲۵]. مسلّماً فرشتگان الهی از پاکانِ یادشده در این آیات هستند.
- نزول بر عالم فرشتگان: قرآن کریم در سوره عبس چنین وصف شده است: ﴿كَلاَّ إِنَّهَا تَذْكِرَةٌفَمَن شَاء ذَكَرَهُ فِي صُحُفٍ مُّكَرَّمَةٍ مَّرْفُوعَةٍ مُّطَهَّرَةٍ بِأَيْدِي سَفَرَةٍ كِرَامٍ بَرَرَةٍ﴾[۲۶]. بنا بر نظر بیشتر مفسّران، مراد از ﴿سَفَرَةٍ﴾ در این آیات، فرشتگان الهی هستند[۲۷]. شاید منظور از آنچه در روایات با عنوان "نزول قرآن در شب قدر بر آسمان دنیا" آمده است، همان عالَمِ فرشتگان باشد.
- نزول بر قلب پیامبر اکرم(ص): بنا به گفته قرآن جبرئیل، که از فرشتگان بزرگ الهی است، قرآن را بر قلب پیامبر اکرم(ص) نازل کرده است. در آیه زیر از او با وصف «روح الامین» یاد شده است: ﴿وَإِنَّهُ لَتَنزِيلُ رَبِّ الْعَالَمِينَ نَزَلَ بِهِ الرُّوحُ الأَمِينُ عَلَى قَلْبِكَ لِتَكُونَ مِنَ الْمُنذِرِينَ﴾[۲۸].[۲۹]
فترت وحی
در بحث فترت وحی به آیاتی از قرآن استشهاد شده است که مهمترین آنها آیات سوره ضحی، آیه ۶۴ سوره مریم و آیات ۲۳ و ۲۴ سوره کهف است[۳۰].
نزول دفعی و تدریجی
آیات قرآن تصریح دارد که قرآن به تدریج بر پیامبر اکرم(ص) نازل شده است. و نیز به برخی از حکمتهای این شیوه از نزول اشاره کرده است. در عین حال برخی از آیات تصریح دارد که قرآن در شبی مبارک "لیلة القدر" از ماه رمضان نازل شده است که برخی از مفسّران معتقدند این آیات به نزول دفعی قرآن اشاره دارد[۳۱].
ترتیب و تقویم نزول
گرچه در قرآن به صراحت نیامده است که آیه یا سورهای در چه زمانی نزول یافته، یا فلان سوره چندمین سوره قرآن است و بعد از چه سورهای نازل شده است، اما در برخی از آیات قرآن به حوادث تاریخی، مانند شکست روم. و جنگ بدر اشاره شده است. همچنین از مضامین و محتوای بسیاری از آیات میتوان فهمید که به کدام دوره تاریخی از عصر رسالت اشاره دارند[۳۲].
جایگاه بحث نزول قرآن در روایات
بسیاری از مباحث نزول قرآن منبع روایی دارد، حتی به برخی از آنچه که در آیات آمده، اختصاصاً در روایات پرداخته شده است. در اینجا نمونههایی از بحثهای روایی مرتبط با نزول قرآن را میآوریم[۳۳].
مراحل نزول قرآن
در روایاتی که بیشتر در کتب اهل سنت وارد شده است میخوانیم که قرآن در شب قدر به صورت یکجا و دفعی از بیت المعمور نازل شده است؛ این دسته از احادیث کم و بیش در منابع شیعی هم وجود دارد؛ تا جایی که شیخ صدوق در کتاب اعتقادات گفته است: اعتقاد ما در باره قرآن این است که همه قرآن به طور دفعی در ماه رمضان ـ در شب قدر ـ به بیت المعمور نازل شده و سپس در مدت بیست سال تدریجاً بر رسول خدا(ص) فرود آمده است[۳۴].
شیخ مفید در نقد سخن شیخ صدوق میگوید: حدیثی که شیخ صدوق بدان استناد کرده، خبر واحد است که در این باره نمیتوان به آن استناد کرد[۳۵].
در روایات از تعابیر "بیت العزة" و "آسمان دنیا" نیز به عنوان جایگاه نزول قرآن استفاده شده است[۳۶]. سیوطی اسناد برخی از این احادیث را به طور کامل صحیح دانسته است[۳۷].[۳۸]
فترت وحی
در برخی از روایات به مسئله فترت وحی و مدت زمان آن آشکارا اشاره شده است[۳۹]. البته شمار اینگونه روایات بسیار اندک است و در حدی نیست که بتوان به آنها استناد کرد[۴۰].
ترتیب و تقویم نزول
دو دسته از روایات است که در تاریخگذاری نزول آیات در طول دوره رسالت پیامبر اکرم(ص) بسیار به کار میآید. دسته اول روایات ترتیب نزول و دسته دیگر روایات اسباب نزول است. روایات ترتیب نزول روایاتی است که در آنها ترتیب سور قرآن بر حسب نزول آمده است. این روایات به چهارده تن از صحابه و تابعان میرسد[۴۱].
ترتیب سورهها، طبق روایت ابن عباس و تکمیل آن بر اساس روایت جابر بن زید [۴۲] با تصحیح از روی نسخههای متعدد قابل اعتماد، به شرح زیر است[۴۳]
روایات اسباب نزول به ارتباط آیات قرآن و حوادث تاریخی میپردازد که در درس جداگانهای به تفصیل از آنها سخن خواهیم گفت[۴۴].
تلاشهای علمی متقدمان
در آثار دانشمندان متقدم علوم قرآنی به موضوعات زیر توجه شده است:
- کیفیت نزول قرآن و مراحل این نزول؛
- اولین آیه و سوره نازل شده بر پیامبر(ص)؛
- آخرین آیه و سوره نازل شده بر پیامبر(ص)؛
- چگونگی توجیه اختلاف تاریخ بعثت با تاریخ نزول قرآن.
جلال الدین سیوطی نوع هفتم و هشتم از کتاب الاتقان فی علوم القرآن را به بحث شناخت اولین و آخرین واحد نزول بر پیامبر(ص) اختصاص داده است[۴۵]. وی همچنین در نوع شانزدهم به بیان کیفیت إنزال قرآن و مراحل آن پرداخته است[۴۶]. قبل از وی بدرالدین زرکشی در نوعهای دهم و دوازدهم البرهان فی علوم القرآن به همین مباحث پرداخته است[۴۷]. هر دو دانشمند یادشده روایات نزول قرآن را آورده و تلاش کردهاند تا اختلاف میان آنها را حل کنند.
نظریه غالب در میان دانشمندان اهل سنت آن است که قرآن در شب قدر و به صورت دفعی بر بیت المعمور یا آسمان دنیا و از آنجا به تدریج بر پیامبر اکرم(ص) نازل شده است. حکمتهای نزول تدریجی قرآن و نیز سِرّ نزول دفعی تورات و انجیل در کتابهای متقدمان بیان شده است[۴۸].[۴۹]
تحقیقات متأخران و معاصران
دانشمندان در دهههای اخیر تلاشهای علمی نسبتاً مفصلی در زمینه تاریخ و کیفیت نزول قرآن انجام دادهاند. در این میان علاوه بر علمای اسلامی مستشرقان نیز آثاری را عرضه کردهاند که اهم این آثار را به اختصار گزارش میکنیم:
۱. ثبت ترتیب نزول سورهها در مصحف ازهر: در سال ۱۳۳۷ هجری گروهی از دانشمندان مصر در راستای اصلاح علائم وقف و ابتدا در مصحف شریف، علائم جدیدی وضع کردند و مصحف خود را بر اساس آن علائم منتشر ساختند[۵۰]. از ویژگیهای این مصحف آن است که در صدر هر سوره ترتیب نزول و آیات مکی و مدنی آن ذکر شده است. این ترتیب نزول، با کمی تفاوت، با یکی از روایتهای ترتیب نزول سازگاری دارد.
۲. تفسیر قرآن بر اساس ترتیب نزول سورهها: برخی از دانشمندان مسلمان یک دوره تفسیر قرآن بر اساس ترتیب نزول سورهها نوشتند؛ تا کنون دو دوره کامل تفسیر قرآن از این نوع منتشر شده:
- تفسیر بیان المعانی علی حسب ترتیب النزول، نوشته سید عبدالقادر مُلاّحویش [۵۱]. که سورهها را مطابق ترتیب مصحف الازهر تفسیر کرده است. این اثر در سال ۱۳۵۵ هجری تدوین شده است.
- التفسیر الحدیث، ترتیب السور حسب النزول نوشته محمد عزّة دروزه [۵۲].که وی بر خلاف مفسر پیشین، در ترتیب نزول مصحف الازهر تغییراتی ایجاد کرده است. این تفسیر در سال ۱۳۸۰ هجری منتشر شده است و ظاهراً نویسنده کتاب از وجود تفسیر بیان المعانی اطلاعی نداشته است.
۳. تاریخ اسلام و سیره پیامبر بر اساس ترتیب نزول: برخی از پژوهشگران مسلمان سیره پیامبر(ص) و نیز تاریخ اسلام را بر اساس آیات قرآن و ترتیب نزول آنها گرد آوردهاند. محمد عزّة دروزه کتابی را به نام "سیرة الرّسول، صورٌ مقتبسةٌ من القرآن الکریم" تألیف کرده است. وی در این کتاب موضوعات مربوط به زندگی پیامبر اکرم(ص) و تشریع احکام اسلام را به ترتیب نزول بررسی کرده و سیر تاریخی آنها را بیان نموده است[۵۳]. در سال ۱۳۶۱ شمسی آقای جلال الدین فارسی دورهای سهجلدی از سیره پیامبر اکرم و تاریخ اسلام را با عناوین پیامبری و انقلاب، پیامبری و جهاد و پیامبری و حکومت منتشر ساخت. این کتاب بر اساس ترتیب نزول سورهها، که در تفسیر شهرستانی از قول امام صادق(ع) آمده، نوشته شده است. وی به طور کامل از این ترتیب پیروی نکرده، بلکه تغییراتی را در آن به وجود آورده است[۵۴].
۴. نظریهپردازی در مورد تعدد نزول قرآن: گرچه سابقه بحث تعدد نزول قرآن به روایات بر میگردد، اما روایات بیشتر از نزول دفعی قرآن بر بیت المعمور یا آسمان سخن گفتهاند. علامه طباطبایی در تفسیر المیزان به بیان مدلّل نظریه دوگانگی "دفعی و تدریجی بودن" نزول پرداخته است. مباحث ایشان در مقایسه با نظریههای مشابه دو ویژگی مهم دارد:
۵. نظریهپردازی در باره ارتباط مبعث با نزول قرآن: از عالمان معاصر، آیتالله محمد هادی معرفت در باره تاریخ آغاز نزول قرآن نظریه جدیدی را ابراز داشته است؛ وی بر این باور است که نزول قرآن، به عنوان کتاب آسمانی، سه سال پس از مبعث پیامبر(ص) اتفاق افتاده است[۵۶].
۶. تعیین ترتیب نزول سورهها با معیارهای اجتهادی: ضعف سند و اختلاف روایاتی که ترتیب سورههای قرآن را بر اساس تاریخ نزول بیان کردهاند موجب شده است که پژوهشگران ترتیب نزول سورهها را با معیارهای دیگری تعیین کنند. در میان دانشمندان مسلمان علامه طباطبایی در کتاب قرآن در اسلام ضعفهای روایات ترتیب نزول را بر شمرده است. ایشان معتقد است که با توجه به مضمون سورهها و قرائن دیگر میتوان تا حدودی ترتیب سورهها را به دست آورد[۵۷]. مهندس مهدی بازرگان معتقد است که با معیار قرار دادن طول متوسط آیات قرآن میتوان ترتیب نزول سورهها را کشف کرد. فرضیه وی آن است که قالب آیات قرآن در سیر نزول از کوتاه به بلند تغییر یافته است. ایشان نظریات خویش را در اینباره در کتاب سیر تحول قرآن به تفصیل بیان داشته است[۵۸].
بسیاری از مستشرقان نیز در تحقیقات خود در باره تاریخ اسلام، زندگی حضرت محمد(ص) و قرآن کریم، به موضوع تاریخگذاری سورههای قرآن کریم علاقه نشان داده و نظریاتی را ابراز داشتهاند. تئودور نولدکه، ریچارد بل، بلاشر، گریم و مویر از دانشمندانی هستند که تحقیقات خود را در این زمینه منتشر ساختهاند[۵۹].
۷. بازسازی روایات ترتیب نزول: برخی از محققان معاصر با تمرکز فعالیتهای پژوهشی خود بر تاریخگذاری قرآن، ابعاد این موضوع را موشکافانه بررسی کرده و آثار مفیدی را نیز عرضه نمودهاند. کتاب درآمدی بر تاریخگذاری قرآن، اثر دکتر جعفر نکونام از آن جمله است. این پژوهشگر قرآنی تلاش کرده است تا ترتیب نزول منقّحی را از سورههای قرآن با محوریت روایات ترتیب نزول ارائه کند که با توجه به ادله و شواهد دیگر میتوان اشکالات آن را نیز برطرف ساخت[۶۰].[۶۱]
بعثت و زمان نزول قرآن
مطابق آیات قرآن، زمان نزول قرآن، شب قدر در ماه مبارک رمضان است. از سوی دیگر، مشهور است که اولین آیات قرآن هنگام بعثت رسول اکرم(ص) نازل شده است، همچنین در بین شیعه مشهور است که مبعث آن حضرت در ماه رجب واقع شده است. با این پیشفرضها این سؤال مطرح میشود که چگونه ممکن است نزول قرآن در ماه رمضان باشد و بعثت پیامبر(ص) ـ که مطابقِ فرض، مقارن با آغاز نزول قرآن است ـ در ماه رجب باشد؟
جهت ایجاد سازگاری بین بعثت پیامبر(ص) و نزول قرآن در ماه مبارک رمضان نظریاتی مطرح شده است که در ذیل به برخی از آنها میپردازیم[۶۲].
نظریه اول: نظریه دو نوع نزول
منظور از دو نوع نزول، نزول دفعی و تدریجی قرآن است. نزول تدریجی به این معنی است که قرآن کریم در طول دوره پیامبری رسول خدا(ص)، به تدریج و در زمانهای مختلف نازل شده است. این نزول از امور مسلّم است،؛ چراکه خود قرآن به آن تصریح کرده است ﴿وَقَالَ الَّذِينَ كَفَرُوا لَوْلا نُزِّلَ عَلَيْهِ الْقُرْآنُ جُمْلَةً وَاحِدَةً كَذَلِكَ لِنُثَبِّتَ بِهِ فُؤَادَكَ وَرَتَّلْنَاهُ تَرْتِيلا﴾ [۶۳]
اما آیا غیر از نزول تدریجی، نزول دیگری هم وجود داشته است یا خیر؟ بر اساس این نظریه، اگر چه نزول تدریجی قرآن از زمان بعثت پیامبر(ص) آغاز شده است، اما قرآن قبل از آن شروع نزول تدریجی، در شب قدر به صورت یکجا و دفعی نازل شده است. این نظریه، خود در دو شکل مختلف مطرح شده است:
- همه قرآن به صورت دفعی در شب قدر بر بیت المعمور فرود آمده و سپس به تدریج بر پیامبر(ص) نازل شده است.
- همه قرآن به صورت دفعی و یکجا در شب قدر بر قلب پیامبر(ص) نازل شده و سپس در طول ۲۳ سال رسالت آن حضرت به تدریج در قالب آیات و سور نازل شده است[۶۴].
نزول دفعی بر بیت المعمور و آغاز نزول تدریجی در مبعث
در روایاتی که بیشتر از طریق اهل سنت رسیده، آمده است که همه قرآن در شب قدر بر بیت المعمور نازل شده و آنگاه به تدریج بر پیامبر(ص) وحی شده است. در این روایات منظور از بیت المعمور جایگاهی آسمانی است. در برخی روایات نیز به جای آن، بیت العزّه، آسمان دنیا یا آسمان چهارم آمده است.
در روایتی آمده است که حفص بن غیاث گوید: "از امام صادق(ع) در باره آیه ﴿شَهْرُ رَمَضَانَ الَّذِيَ أُنزِلَ فِيهِ الْقُرْآنُ﴾ [۶۵] سؤال کردم که چگونه قرآن در ماه رمضان نازل شده در حالی که در طول بیست سال بر پیامبر(ص) نازل گشته است؟ امام صادق(ع) فرمود: "قرآن به طور یکجا در ماه رمضان بر بیت المعمور نازل شده و سپس در طول بیست سال بر پیامبر اکرم(ص) نازل گشته است"[۶۶].
شیخ صدوق مضمون این حدیث را در کتاب الإعتقادات به عنوان اعتقاد شیعه بیان کرده است[۶۷]. اما شیخ مفید این رأی را نپذیرفته است و این حدیث را قابل استناد نمیداند[۶۸]. برخی از محققان معاصر هم معتقدند که این حدیث از طریق اهل سنت وارد روایات شیعه شده است و به احتمال قوی، انتساب آن به امام صادق(ع) نیز جعلی است[۶۹].
با این حال، در کتب روایی اهل سنت روایات زیادی از قول صحابه و تابعین با مضمون بالا نقل شده است که سیوطی پس از گزارش برخی از آنها میگوید: "همه اسانید این روایات صحیح است"[۷۰][۷۱].
نزول دفعی بر قلب پیامبر(ص) در شب قدر و آغاز نزول تدریجی در مبعث
در پارهای از روایات آمده است که همه قرآن در شب قدر بر قلب پیامبر(ص) نازل شده است امّا در آن زمان حضرت مأمور به ابلاغ آن به مردم نبود. برخی از مفسران معاصر نیز این نظریه را پذیرفته و دلایلی از قرآن نیز در تأیید آن آوردهاند[۷۲]. به هر حال این نظریه، صرف نظر از درستی یا نادرستی آن، میتواند نزول قرآن در ماه رمضان و بعثت پیامبر(ص) در ماهی دیگر را توجیه کند. در اینجا در باره این نظریه به تفصیل سخن خواهیم گفت[۷۳].
نظریه دوم: تفکیک بین آغاز نزول قرآن و زمان بعثت
عدهای از جمله محمد بن اسحاق، شعبی، زمخشری و نیز شیخ مفید و ابن شهرآشوب، مراد از نزول قرآن در شب قدر را، نزول آیات نخستین سوره علق میدانند. در این صورت چنانچه بعثت در ماه رجب یا ربیع الاول باشد، باید گفت که بعثت همزمان با نزول اولین آیات سوره علق نبوده است.
سیوطی بعد از نقل این گفتار میگوید:اینکه آغاز نزول قرآن در شب قدر در ماه رمضان باشد، با فرض آنکه مبعث در ماه ربیع الاول باشد ـ چنانکه مشهور است ـ ناسازگار است.
در پاسخ این اشکال گفتهاند که پیامبر(ص) در ماه میلادی "ربیع الاول" در رؤیا به نبوت رسیده و پس از گذشت ششماه، در بیداری، قرآن بر او نازل شده است[۷۴]. برخی از محققان معاصر شیعه هم گفتهاند که روز بعثت رسول اکرم(ص)، بیست و هفتم رجب است، اما آغاز نزول قرآن به عنوان کتاب آسمانی در شب قدر از ماه رمضان، سه سال بعد از مبعث بوده است[۷۵].همچنین این محقق پذیرفته است که سوره علق همزمان با بعثت نیز نازل شده است. اما در آن زمان به عنوان جزئی از کتاب آسمانی (قرآن) نبوده است! [۷۶].
اصل این نظریه، یعنی جدایی بعثت از نزول قرآن، با مضمون روایات مبعث رسول خدا(ص) در رجب یا ربیع الاول سازگار است؛ زیرا این روایات بر نزول قرآن در هنگام بعثت تأکید نمیکند، بلکه بیشتر این روایات بیانگر آن است که در این روز، یعنی مبعث، حضرت محمد(ص) پیامبر شد و به عبارت دیگر نبوت بر آن حضرت نازل شد[۷۷]، و حتی برخی از روایات تصریح دارد که حضرت محمد(ص) در چهل سالگی به نبوّت رسید در حالیکه هنوز قرآن بر ایشان نازل نشده بود و پس از گذشت مدت زمانی، نزول قرآن به عنوان کتاب آسمانی شروع شد[۷۸].[۷۹]
نظریه سوم: وقوع همزمان بعثت و آغاز نزول قرآن
از آنجا که در باره تاریخ بعثت پیامبر(ص) نیز اختلاف است و سه تاریخ ماه رجب، ماه ربیع الاول و ماه رمضان در روایات ذکر شده است، بنا بر این ممکن است گفته شود که بعثت پیامبر(ص) در ماه مبارک رمضان همزمان با نزول قرآن کریم بوده است.
در برخی از روایاتی که بعثت را در ماه رمضان معرفی میکند، بر نزول اولین آیات سوره علق تصریح شده است؛ به عنوان نمونه وهب بن کیسانگوید: "عبید بن عمیر بن قتاده لیثی گفت: ماه آن سالی که پیامبر(ص) در آن مبعوث شد، ماه رمضان بود. جبرئیل(ع) به فرمان خدا نزد پیامبر آمد... و گفت: بخوان..." [۸۰].
فضل بن شاذاننیز گوید: من از امام رضا(ع) شنیدم که فرمود: ماه رمضان، ماهی است که خدای تعالی در آن قرآن را نازل کرد تا راهنمایی برای مردم و دلایل روشنی از هدایت و تمییز حق از باطل باشد، در آن ماه محمد(ص) پیامبر شد و آن شب قدر است که از هزار ماه بهتر است[۸۱].
قرائن موجود، نظریه سوم را تقویت میکند،؛ چراکه روایاتی که نزول آیات نخستین سوره علق را گزارش میکنند، مکان نزول را غار حرا بیان میکنند[۸۲]. همچنین در چند روایت تصریح شده که زمان نزول نخستین آیات قرآن در ماه رمضان بوده است[۸۳]. افزون بر این مطلب ظاهراً پیامبر اکرم(ص) هر سال در ماه مبارک رمضان برای عبادت به غار حرا میرفته است و پس از بعثت نیز هر سال دهه اول یا وسط یا آخر ماه رمضان را در مسجد اعتکاف میکردند. حتی در بعضی از روایات آمده است که عبد المطلب ـ نیای پیامبر(ص) ـ برای نخستین بار ماه مبارک رمضان را در غار حرا تحنّث گزید[۸۴].
در نتیجه به نظر میرسد نظریههای دوم و سوم از نظریه اول قویتر است[۸۵].
انواع نزول قرآن
نزول دفعی
بدون تردید آیات و سورههای قرآن به تدریج در طول دوره رسالت پیامبر اکرم(ص) نازل شده است، چنانکه قرآن کریم میفرماید: ﴿وَقُرْآناً فَرَقْنَاهُ لِتَقْرَأَهُ عَلَى النَّاسِ عَلَى مُكْثٍ وَنَزَّلْنَاهُ تَنزِيلاً﴾[۸۶].
برخی از محققان معتقدند که قرآن علاوه بر نزول تدریجی، نزول دیگری هم به صورت دفعی داشته است. با توجه به آنچه که طرفداران نزول دفعی گفتهاند، برای نزول دفعی میتوان دو فرض در نظر گرفت:
- نزول حقیقت قرآن به صورت غیر لفظی قبل از تجزیه به آیات و سور؛
- نزول قرآن موجود به صورت یکجا و یکپارچه.
درباره جایگاه نزول دفعی قرآن نیز دو نظریه وجود دارد:
- نزول بر بیت المعمور؛
- نزول بر قلب پیامبر اکرم(ص).
اما ادلّهای که برای نزول دفعی ذکر شده است، به دو دسته دلایل قرآنی و دلایل روایی قابل تقسیم است که در زیر به بررسی هر یک از این دلایل میپردازیم[۸۷].
ادلّه قرآنی نزول دفعی
در قرآن کریم چند آیه وجود دارد که مورد استناد طرفداران نزول دفعی قرار گرفته است. در ادامه، به بررسی مهمترین این آیات و دلالت آنها میپردازیم:
قرآن میگوید که قرآن در ماه رمضان نازل شده است، یا آنکه قرآن در شبی مبارک ـ لیلة القدر ـ نازل شده است، در حالیکه همه میدانند که نزول تدریجی قرآن به ماه رمضان و شب قدر اختصاص ندارد و بیشک، بخشهایی از قرآن در ماههای دیگر نازل شده است. طرفداران این نظریه از این نکته چنین نتیجه میگیرند که آیات مذکور به نزولی دیگر از قرآن اشاره دارد. البته فرض استدلالکنندگان این است که منظور از واژه قرآن مجموع آیات قرآن است.
در پاسخ به این استدلال میتوان گفت که اگر چه امروزه در عرف مسلمین هرگاه کلمه قرآن را به کار میبرند، انصراف به کتاب آسمانی حاوی ۱۱۴ سوره دارد، اما در اصل و کاربردهای اولیه چنین نبوده است؛ قرآن کلام الهی است که خداوند آن را به تدریج بر حضرت محمد(ص) نازل کرده و به آن تحدّی نموده است. همان طور که یک سوره، قرآن است، یک آیه هم قرآن است و حتی بخشی از یک آیه را نیز میتوان قرآن نام نهاد[۸۸]. شاید بتوان گفت که در قرآن هیچ آیهای وجود ندارد که در آن واژه قرآن به مجموع آنچه امروزه قرآنش مینامیم اطلاق شده باشد،؛ چراکه تا روز نزول آیه مربوطه، همه قرآن نازل نشده بود. بنا بر این، آیاتی که حاکی از نزول قرآن در شب قدر و ماه رمضان است، مربوط به آغاز نزول قرآن میباشد،؛ چراکه بعض القرآن هم قرآن است.
- یکی از محققان مثال خوبی برای این مطلب ذکر کرده است که بیان آن خالی از فایده نیست. ایشان میگوید که اگر شخصی که مشغول احداث قنات است، هنگام بیرون آمدن آب قنات بگوید: "آب قنات روز جمعه بیرون آمد"، آیا معنای این سخن آن است که همه آب قنات روز جمعه بیرون آمد؟ البته که نه، بلکه معنای آن سخن این است که شروع بیرون آمدن آب قنات، روز جمعه بوده است،؛ چراکه بیرون آمدن آب قنات تدریجی است و ممکن نیست همه آبی که در طول سالها بیرون خواهد آمد، روز جمعه از قنات خارج شود و این خود قرینهای است بر اینکه مقصود از این سخن که میگوییم: "آب قنات روز جمعه بیرون آمد". این است که بیرون آمدن آب قنات روز جمعه شروع شده است و این نه مجاز است و نه لازم است که کلمهای نظیر "بعض" در تقدیر باشد؛ زیرا آن قسمت از آب قنات که روز جمعه بیرون میآید، در حقیقت آب قنات است و اطلاق آب قنات بر آن، اطلاق حقیقی است نه مجازی و این مطلب در همه امور تدریجی صادق و جاری است[۸۹].
- یکی دیگر از دلایل طرفداران نزول دفعی این است که إنزال به معنای نزول دفعی و تنزیل به معنای نزول تدریجی است و در قرآن، نزول قرآن در شب قدر و ماه مبارک رمضان با صیغه إنزال گزارش شده است؛ بنا بر این، این آیات دلالت دارند که خداوند قرآن را به طور یکجا و یکپارچه در شب قدر بر پیامبر(ص) نازل کرده و سپس به تدریج نیز بر آن حضرت وحی نموده است[۹۰].در پاسخ به این استدلال باید گفت که چنین فرقی بین صیغه إنزال و تنزیل مورد تأیید لغتپژوهان نیست و تنها در برخی از کتب لغت، آن هم با استناد به قول بعضی از مفسّران، چنین مطلبی بیان شده است. این در حالی است که منابع اصیل و معتبر لغوی بر عدم اختلاف معنا بین إنزال و تنزیل اشاره دارند.علاوه بر این، کاربردهای این واژه در قرآن نیز نشانگر آن است که چنین تفاوتی در کاربرد این دو صیغه مورد نظر نبوده است، برای مثال باران که یک امر تدریجی است، یعنی آب به تدریج از آسمان فرو میریزد، گاهی با لفظ إنزال و گاهی با لفظ تنزیل گزارش شده است: ﴿الَّذِي جَعَلَ لَكُمُ الأَرْضَ فِرَاشاً وَالسَّمَاء بِنَاء وَأَنزَلَ مِنَ السَّمَاء مَاء فَأَخْرَجَ بِهِ مِنَ الثَّمَرَاتِ رِزْقًا لَّكُمْ فَلاَ تَجْعَلُواْ لِلَّهِ أَندَادًا وَأَنتُمْ تَعْلَمُونَ﴾ [۹۱]، ﴿ وَنَزَّلْنَا مِنَ السَّمَاء مَاء مُّبَارَکًا فَأَنبَتْنَا بِهِ جَنَّاتٍ وَحَبَّ الْحَصِیدِ﴾ [۹۲].
- دلیل دیگر طرفداران نزول دفعی این است که آیات ﴿لا تُحَرِّكْ بِهِ لِسَانَكَ لِتَعْجَلَ بِهِ﴾ [۹۳] و ﴿فَتَعَالَى اللَّهُ الْمَلِكُ الْحَقُّ وَلا تَعْجَلْ بِالْقُرْآنِ مِن قَبْلِ أَن يُقْضَى إِلَيْكَ وَحْيُهُ وَقُل رَّبِّ زِدْنِي عِلْمًا﴾ [۹۴] دالّ بر این است که پیامبر اکرم(ص) زودتر از جبرئیل آیات قرآن را بر زبان میآوردند و لازمه این امر آن است که ایشان قبل از نزول تدریجی قرآن، به آیات قرآن عالم بوده باشند، بنا بر این مجموع قرآن قبل از نزول تدریجی بر ایشان وحی شده بود. از این استدلال چنین برداشت میشود که این دسته از قائلانِ به نزول دفعی صرفاً به نزول دفعی حقیقت کلی قرآن بر پیامبر(ص) اکتفا نکردهاند، بلکه معتقدند که پیامبر(ص) به همه الفاظ آیات و سور قرآن نیز آگاهی داشته است. البته لازم به ذکر است که مضمون این استدلال در برخی از روایات نیز آمده است[۹۵]. در تفسیر المیزان نیز تصریح شده است که اگر پیامبر(ص) قبلاً نسبت به قرآن آگاهی نداشت، عجله به قرائت قرآن در آیات سوره طه و سوره قیامت معنا ندارد[۹۶].
در جواب این استدلال باید گفت که نهی از عجله در خواندن قرآن مستلزم این نیست که پیامبر(ص) قبلاً به آیات قرآن آگاهی داشته باشد. بلکه تفسیر راجح از این آیات، به نظر بسیاری از مفسران و از جمله مرحوم شیخ طبرسی ـ صاحب مجمع البیان ـ این است که پیامبر اکرم(ص) از ترس اینکه مبادا آیات قرآن را فراموش کنند، در بین آیات و قبل از اتمام القای وحی توسط جبرئیل، قسمتهای قبلی را تکرار میکردند. این قول با ظاهر آیات دیگر قرآن نیز سازگاری دارد. در سوره قیامت بعد از آیه ﴿لا تُحَرِّكْ بِهِ لِسَانَكَ لِتَعْجَلَ بِهِ﴾ [۹۷] میفرماید: ﴿إِنَّ عَلَيْنَا جَمْعَهُ وَقُرْآنَهُ﴾ [۹۸] که مفسرین "جمع" را به معنای "حفظ" تفسیر کردهاند. در آیه ششم سوره اعلی نیز آمده است: ﴿سَنُقْرِؤُكَ فَلا تَنسَى﴾ [۹۹] که خداوند وعده اِقرای قرآن را به پیامبر(ص) میدهد تا خیال آن حضرت از مسئله فراموشی آیات قرآن کریم راحت باشد. معنای آیه این است که ما زبان تو را به آنچه وحی شده، گویا خواهیم ساخت، پس فراموش نخواهی کرد.
علاوه بر این، آیه ۳۲ سوره فرقان در عدم نزول دفعی قرآن بر پیامبر(ص) ظهور دارد: ﴿وَقَالَ الَّذِينَ كَفَرُوا لَوْلا نُزِّلَ عَلَيْهِ الْقُرْآنُ جُمْلَةً وَاحِدَةً كَذَلِكَ لِنُثَبِّتَ بِهِ فُؤَادَكَ وَرَتَّلْنَاهُ تَرْتِيلا﴾ [۱۰۰]. کلمه ﴿كَذَلِكَ﴾ در آیه شریف، مهر تأییدی است بر این مطلب که قرآن کریم، تنها به صورت تدریجی بر پیامبر اکرم(ص) نازل شده است[۱۰۱].
ادلّه روایی نزول دفعی
در میان روایات، تنها یک روایت است که با نظریه نزول دفعی قرآن در شب قدر بر پیامبر اکرم(ص) سازگار است و آن روایت مفضّل بن عمر از امام صادق(ع) است که میفرماید: "ای مفضّل! خداوند همه قرآن را به پیغمبرش عطا فرموده بود، ولی ایشان به تبلیغ و قرائت آن مأمور نبود، جز در موارد امر و نهی، که جبرئیل نازل میشد و آنچه را که باید به مردم ابلاغ کند، ابلاغ میکرد و این است تأویلِ ﴿لا تُحَرِّكْ بِهِ لِسَانَكَ لِتَعْجَلَ بِهِ﴾ [۱۰۲].[۱۰۳]
در ارزیابی این روایت باید گفت که سند این حدیث بسیار مخدوش است؛ چراکه محمّد بن نصیر نمیری، که کذّاب و غالی است، در سند این حدیث قرار دارد[۱۰۴]. علاوه بر این عمر بن فراتِ بغدادی نیز غالی است[۱۰۵]. و محمّد بن مفضّل نیز مجهول است[۱۰۶]. چنانکه گفتیم در منابع روایی اهل سنت روایاتی دالّ بر نزول دفعی قرآن بر بیت المعمور آمده و حتی برخی از این احادیث به منابع شیعی هم راه پیدا کرده است. شیخ مفید در ردّ اعتبار روایتی که شیخ صدوق آن را مبنای اعتقاد به نزول دفعی قرآن بر بیت المعمور قرار داده است، مینویسد: " گفته شیخ صدوق در باره نزول دفعی و تدریجی قرآن مضمون خبر واحدی است که نه موجب علم و نه موجب عمل است. علاوه بر این ویژگی آیاتی از قرآن کریم که به دنبال حوادثی که به تدریج اتفاق میافتاد، نازل میشد، با مضمون حدیث مزبور مخالف است؛ زیرا اینگونه آیات، در بر دارنده حکم آن حوادث و ذکر آن چیزی بود که اتفاق افتاده بود و این امری عقلانی است که نزول این گونه آیات، بعد از تحقّق اسباب نزول آنها باشد. نمونهای از این آیات، آیهای است که در باره حکم ظِهار آمده و مجادله زنی را در باره رفتار شوهرش حکایت میکند و مخاطب آیه مزبور رسول خدا(ص) است. میدانیم که قصه شکایت این زن در مدینه واقع شده است. حال چگونه ممکن است آیاتی که در باره مجادله این زن آمده است، در مکه و قبل از هجرت نازل شده باشد و حکایت کند که این قصه واقع شده است در حالیکه هنوز این قصه اتفاق نیفتاده و بعداً در مدینه واقع خواهد شد؟ اگر قصههای قرآن را دنبال کنیم از این نمونهها بسیار خواهیم یافت و سخن گسترده خواهد شد[۱۰۷].[۱۰۸]
نزول تدریجی
از برخی روایات چنین استفاده میشود که کتب پیامبران پیشین به صورت دفعی و یکپارچه نازل شده است و شاید با همین تصوّر بود که مخالفان پیامبر اکرم(ص) سؤال کردند که چرا قرآن به گونهای یکپارچه بر وی نازل نشده است: ﴿وَقَالَ الَّذِينَ كَفَرُوا لَوْلا نُزِّلَ عَلَيْهِ الْقُرْآنُ جُمْلَةً وَاحِدَةً كَذَلِكَ لِنُثَبِّتَ بِهِ فُؤَادَكَ وَرَتَّلْنَاهُ تَرْتِيلا﴾ [۱۰۹]. از آنجا که در ادامه این آیات به ردّ سخن کافران نپرداخته است، چنین برداشت میشود که این آیه هم نوعی تأیید نزول دفعی کتب پیشین است. صرف نظر از این موضوع، قرآن در این آیه و برخی آیات دیگر به حکمتهای نزول تدریجی قرآن اشاره کرده است که در اینجا به بیان آنها میپردازیم[۱۱۰].
حکمتهای نزول تدریجی
با توجه به آیات ۳۲ و ۳۳ سوره فرقان و آیه ۱۰۶ سوره إسراء میتوان سه حکمت عمده را برای نزول تدریجی قرآن بر شمرد:
- تقویت روحی پیامبر(ص): خداوند در آیه ۳۲ سوره فرقان، پس از تأیید عدم نزول دفعی قرآن بر پیامبر اکرم(ص)، حکمت آن را چنین بیان داشته است: ﴿لِنُثَبِّتَ بِهِ فُؤَادَكَ﴾ تقویت روحی پیامبر اکرم(ص) به وسیله نزول تدریجی قرآن از چند راه به شرح زیر میسّر میشود:
- تجدید ارتباط با فرشته وحی و شنیدن سخن خداوند به خودی خود، عامل مهمی برای قوّتِ قلب بخشیدن به پیامبر(ص) است،؛ چراکه کلام خدا، روحافزا و جانبخش است و روح القدس ـ فرشته وحی ـ با نزولش بر قلب پیامبر، روح و حیات را در جان پیامبر(ص) میدمید.
- در مواقع مختلف و در کوران حوادث سخت، که پیامبر(ص) در مقابل کافران و مشرکان نیاز به دلداری داشتند، خداوند ضمن آیات وحی، پیامبرش را قوّت قلب میبخشد و نگرانیها را از ایشان رفع میکند. در آیات زیادی از قرآن ملاحظه میکنیم که خداوند با خطاب به پیامبرش او را به صبر و استقامت دعوت میکند و از او میخواهد که نگران سخنان کافران نباشد، چنانکه میفرماید: ﴿ لَهُمُ الْبُشْرَى فِي الْحَيَاةِ الدُّنْيَا وَفِي الآخِرَةِ لاَ تَبْدِيلَ لِكَلِمَاتِ اللَّهِ ذَلِكَ هُوَ الْفَوْزُ الْعَظِيمُ﴾ [۱۱۱] یا اینکه میفرماید: ﴿فَاصْبِرْ عَلَى مَا يَقُولُونَ وَسَبِّحْ بِحَمْدِ رَبِّكَ قَبْلَ طُلُوعِ الشَّمْسِ وَقَبْلَ غُرُوبِهَا وَمِنْ آنَاء اللَّيْلِ فَسَبِّحْ وَأَطْرَافَ النَّهَارِ لَعَلَّكَ تَرْضَى﴾ [۱۱۲] و یا میفرماید: ﴿وَاصْبِرْ لِحُكْمِ رَبِّكَ فَإِنَّكَ بِأَعْيُنِنَا وَسَبِّحْ بِحَمْدِ رَبِّكَ حِينَ تَقُومُ﴾[۱۱۳]. بدون شک اگر خداوند در فواصل مختلف به پیامبرش بگوید که مورد عنایت او قرار دارد، بالاترین تأثیر را در تقویت قلب پیامبر(ص) دارد.
- حرکت آهسته و پیوسته در مسیر تثبیت احکام خدا: قرآن به عنوان آخرین کتاب آسمانی که حاوی معارف و احکام آخرین شریعت الهی است، به طور طبیعی باید با بسیاری از عقاید و اعمال نادرست مقابله کند و بسیاری از خوبیها و راستیها را بنیان نهد. بدیهی است که در جامعه جاهلی آن عصر، حکمت اقتضا میکرد که این کار با درنگ انجام پذیرد و طی مراحلی به کمال برسد. شاید بتوان گفت که در آیه ﴿وَقُرْآناً فَرَقْنَاهُ لِتَقْرَأَهُ عَلَى النَّاسِ عَلَى مُكْثٍ وَنَزَّلْنَاهُ تَنزِيلاً﴾ [۱۱۴]. هدف از درنگ و مکث همین باشد؛ چراکه نمیتوان گفت که این درنگ فقط مربوط به خواندن قرآن است تا مردم فرصت حفظ آن را داشته باشند؛ زیرا حفظ تدریجی قرآن پس از نزول دفعی و یکباره آن نیز امکانپذیر است. از این رو مسئله اصلی، عمل به دستورات قرآن و فهم معارف قرآن است.
- پاسخ بهموقع به مسائل و پیشامدها: واقعیت آن است که بسیاری از آیات قرآن کریم در پاسخ به پرسشهای مردم یا به دنبال وقوع حوادثی نازل شده است. به عنوان مثال در قرآن از روح، ذو القرنین، ماههای حرام، خمر و میسر، انفاق، خوردنیهای حلال و یتیمان سؤال شده است. همچنین در آیات مربوط به ظهار، افک و تخلّف از جنگ، ابتدا حادثهای اتفاق افتاده و سپس آیاتی در روشن کردن حکم آنها نازل شده است. روشن است که سؤالات و پیشامدها به تدریج و به مرور زمان به وجود میآیند و نزول آیاتی در باره آنها نیز مستلزم تدریج در نزول قرآن است. نزول آیات قرآن به شکلی متناسب با برخوردهای گفتاری و رفتاری مخالفان اسلام به دنبال وقوع حوادث مربوطه و پرسش افراد، به طور قطع تأثیر بهتری در مخاطبان قرآن میگذارد. خداوند پس از بیان اینکه میفرماید قرآن را به صورت مرتّل و به تدریج نازل کرده است، میفرماید: ﴿وَلا يَأْتُونَكَ بِمَثَلٍ إِلاَّ جِئْنَاكَ بِالْحَقِّ وَأَحْسَنَ تَفْسِيرًا﴾ [۱۱۵]
آیه بیانگر آن است که آنچه مورد نظر خداوند بوده، نزول برخی از آیات به دنبال برخی از حوادث یا سخنان مخالفان اسلام بوده است از این رو میتوان آن را از حکمتهای نزول تدریجی قرآن دانست[۱۱۶].
فترت وحی
بررسی معنای فترت
معنای لغوی: فترت در لغت، مصدر مرّه از "فَتِرَ یَفْتَرُ فَتراً" است که در دو معنای سستی و شکستگی یا مدت زمان میان دو زمان یا دو پیامبر به کار میرود. قرآن کریم میفرماید: ﴿يَا أَهْلَ الْكِتَابِ قَدْ جَاءَكُمْ رَسُولُنَا يُبَيِّنُ لَكُمْ عَلَى فَتْرَةٍ مِّنَ الرُّسُلِ أَن تَقُولُواْ مَا جَاءَنَا مِن بَشِيرٍ وَلاَ نَذِيرٍ فَقَدْ جَاءَكُم بَشِيرٌ وَنَذِيرٌ وَاللَّهُ عَلَى كُلِّ شَيْءٍ قَدِيرٌ﴾ [۱۱۷].
معنای اصطلاحی: در اصطلاح علوم قرآنی فترت به معنای انقطاع وحی برای یک مدت است، اما باید دانست که به طور مسلّم چنین نبوده است که در طول بیست و سه سال رسالت پیامبر اکرم(ص) هر روز و هر شب وحی نازل شود. اگر فرض کنیم که در هر شبانهروز تنها یک آیه از قرآن نازل میشد، در طول ۲۳ سال باید حدود ۸۰۰۰ آیه نازل شده باشد، در حالیکه مجموع آیات قرآن تنها کمی بیش از ۶۲۰۰ آیه است. این در حالی است که بسیاری از سورههای قرآن به صورت دفعی و یکجا نازل شدهاند، چنانکه در قرآن در چند مورد آمده است: ﴿وَإِذَا مَا أُنزِلَتْ سُورَةٌ﴾ [۱۱۸]، ﴿وَإِذَا أُنزِلَتْ سُورَةٌ﴾ [۱۱۹] و ﴿فَإِذَا أُنزِلَتْ سُورَةٌ﴾ [۱۲۰]. بنا بر این طبیعی است که از نظر زمانی فواصل زیادی بین واحدهای نزول قرآن وجود داشته باشد و نمیتوان به همه این فواصل فترت وحی اطلاق کرد، بلکه فترت وحی به مواردی اطلاق میشود که پیامبر(ص) انتظار آمدن وحی را داشته، اما مصلحت الهی در این بوده که برای مدتی ارتباط پیامبر(ص) را با فرشته وحی قطع کند[۱۲۱].
موارد فترت وحی
فترت وحی در چند مورد در روایات گزارش شده است که در زیر به این موارد اشاره میکنیم.
- بعد از اولین واحدِ نزول: گفته شده که پس از نزول نخستین وحی و بازگشت پیامبر(ص) از غار حرا مدتی نزول وحی قطع شد. مدت این انقطاع را از سه روز یا سه ماه تا سه سال گفتهاند! [۱۲۲]. مستند این قول روایتی از عایشه و روایتی از جابر بن عبد الله انصاری است. روایت عایشه دلالت دارد که فترت، پس از نزول سوره علق حاصل شده است و روایت جابر دلالت دارد که بعد از این فترت سوره مدثر نازل شده است. لازم به ذکر است که آیات سوره مدثر هیچ گونه دلالتی بر وقوع فترت وحی ندارد.
- پیش از نزول سوره ضحی: برخی از روایات حکایت از آن دارد که قبل از نزول سوره ضحی نیز فترت وحی اتفاق افتاده است. برخی این امر را قبل از نزول سوره علق و برخی آن را قبل از سوره تبّت میدانند. از این روایات چنین بر میآید که شاهد قرآنی این فترت، آیه ۳ سوره ضحی است که میفرماید: ﴿مَا وَدَّعَكَ رَبُّكَ وَمَا قَلَى﴾ [۱۲۳]. در حالیکه این آیه و آیات پس از آن حاکی از آن است که مشرکان، از دست رفتن برخی از نعمتهای دنیوی پیامبر(ص) مانند مرگ فرزندان و تهیدست شدن آن حضرت را بر اثر بخشش اموالی که از همسرش خدیجه نزد خود داشت، نشانه وانهادگی و خشم پروردگار میدانستند، که این آیات، این تصور باطل را رد کرده و نعمتهای اخروی را از نعمتهای دنیوی برتر شمرده و ضمن برشمردن برخی نعمتهایی که خدا در دنیا به آن حضرت داده است، به او اعطای نعمتی رضایتبخش را وعده میدهد. بنا بر این این سوره، نظیر بسیاری از سورههای دیگر به منظور آرامشبخشی به پیامبر اسلام(ص) و پاسخ به شبهات مشرکان نازل شده است[۱۲۴]. گذشته از این، مواردی به عنوان علت انقطاع وحی ذکر شده است که با شأن پیامبر(ص)، وحی و نزول قرآن سازگاری ندارد[۱۲۵].
- پیش از نزول سوره کهف:در سبب نزول سوره مبارک کهف آمده است که:وقتی قریش نزد رسول خدا(ص) آمده و از قصه اصحاب کهف و داستان ذو القرنین سؤال نمودند، پیامبر فرمود تا مشرکان فردا برای جواب حاضر شوند. فردای آن روز جبرئیل نیامد و ایامی به تأخیر افتاد، سپس جبرئیل آمد و این آیات را نازل کرد. ابن مردویه در تفسیر خود از ابن عباس روایت میکند که پس از سؤال، چهل شب گذشت و سپس وحی نازل شد[۱۲۶].
این سبب نزول با آنچه که در آیات ۲۳ و ۲۴ سوره کهف آمده است، سازگار است. خداوند میفرماید: ﴿وَلا تَقُولَنَّ لِشَيْءٍ إِنِّي فَاعِلٌ ذَلِكَ غَدًا إِلاَّ أَن يَشَاء اللَّهُ وَاذْكُر رَّبَّكَ إِذَا نَسِيتَ وَقُلْ عَسَى أَن يَهْدِيَنِ رَبِّي لِأَقْرَبَ مِنْ هَذَا رَشَدًا﴾[۱۲۷]
بنا بر این گرچه در این مورد هم به طور قطعی نمیتوان گفت که فترت وحی رخ داده است، اما امکان آن نیز منتفی نیست. در بین سوره مریم: برخی از روایات اسباب نزول حکایت از آن دارد که در فاصله بین آیات سوره مریم نیز فترت وحی رخ داده است. برخی از روایات همان داستانی را بیان میکنند که در باره سوره کهف گفته شد.۱ در برخی دیگر نیز آمده است که چندی جبرئیل نزد پیامبر(ص) نیامده بود، سپس وقتی که آمد، رسول خدا به او گفت: "چه چیزی تو را مانع گردید که نزد ما بیایی؟ جبرئیل گفت: چگونه نزد قومی بیایم که ناخن خود را نمیچینند و مسواک نمیکنند؟ و این آیه را قرائت کرد: ﴿وَمَا نَتَنَزَّلُ إِلاَّ بِأَمْرِ رَبِّكَ لَهُ مَا بَيْنَ أَيْدِينَا وَمَا خَلْفَنَا وَمَا بَيْنَ ذَلِكَ وَمَا كَانَ رَبُّكَ نَسِيًّا﴾ [۱۲۸][۱۲۹]
مواردی که به عنوان علت فترت وحی در روایت فوق و امثال آن بیان شده است، برای توقف امری مثل وحی نامعقول است. اگر قرار باشد که به خاطر عمل نکردن عدهای به چنین دستوراتی وحی قطع شود، به طور اساسی نباید وحی هیچ وقت نازل میشد؛ زیرا همیشه به طور عادی در میان امّت کسانی بودند که به برخی دستورات دینی عمل نمیکردند. به نظر میرسد با توجه به مضمون آیه ﴿وَمَا نَتَنَزَّلُ إِلاَّ بِأَمْرِ رَبِّكَ لَهُ مَا بَيْنَ أَيْدِينَا وَمَا خَلْفَنَا وَمَا بَيْنَ ذَلِكَ وَمَا كَانَ رَبُّكَ نَسِيًّا﴾[۱۳۰] چنین داستانهایی بر این آیه تطبیق شده است.
نتیجه آنکه، هیچ آیهای از قرآن در وقوع فترت در وحی به معنای اصطلاحی صراحت ندارد و روایات نیز وضعیت پریشانی دارند. تنها در باره سوره کهف مضمون آیه با امکان فترت وحی سازگار است[۱۳۱].
منابع
پانویس
- ↑ شاکر، محمد کاظم، آشنایی با علوم قرآنی، ص۷۵.
- ↑ معجم مقاییس اللغه، احمد بن فارس، بیروت، دار الکتب العلمیه، ۱۴۱۹ ﻫ، ج ۵، ص۴۱۷.
- ↑ و بیگمان آن نزد ما در اصل کتاب، فرازمندی فرزانه است؛ سوره زخرف، آیه۴.
- ↑ و ما به راستی قرآن را برای پندگیری آسان (یاب) کردهایم، آیا پندپذیری هست؟؛ سوره قمر، آیه۱۷.
- ↑ و جز این نیست که آن را به زبان تو آسان گردانیدهایم باشد که آنان پند گیرند؛ سوره دخان، آیه۵۸.
- ↑ نهج البلاغه، سید رضی، ترجمۀ سید جعفر شهیدی، تهران، انتشارات علمی و فرهنگی، ۱۳۷۸ ش، چاپ پانزدهم، ص۱۴۲، خطبۀ ۱۴۷.
- ↑ سوره نور، آیه۳۵.
- ↑ ر.ک: سوره فصلت، آیه:۲؛ سوره جاثیه، آیه۲؛ سوره احقاف، آیه۲؛ فصلت، آیه۴۲؛ سوره زمر، آیه۱؛ سوره غافر، آیه۲؛ سوره واقعه، آیه۸۰؛ سوره حاقه، آیه۴۳.
- ↑ "إِنَّ اللَّهَ تَبَارَکَ وَ تَعَالَی أَنْزَلَ الْقُرْآنَ عَلَی سَبْعَةِ أَقْسَامٍ کُلٌّ مِنْهَا شَافٍ کَافٍ وَ هِیَ أَمْرٌ وَ زَجْرٌ وَ تَرْغِیبٌ وَ تَرْهِیبٌ وَ جَدَلٌ وَ مَثَلٌ وَ قِصَص"؛ التفسیر الصافی، مولی محسن فیض کاشانی، تهران، مکتبة الصدر، ج ۱، ص۵۹.
- ↑ تاریخ قرآن، محمد هادی معرفت، تهران، سمت، ۱۳۷۵ ش، ص۴۰. (به نقل از: التفسیر الکبیر، فخر رازی، ج ۵، ص۸۵).
- ↑ شاکر، محمد کاظم، آشنایی با علوم قرآنی، ص۷۵ ـ ۷۶.
- ↑ برای مثال، ر.ک: سوره اسراء، آیه۸۲ وآیه۱۰۵؛ سوره طه، آیه۲.
- ↑ القاموس المحیط، محمد بن یعقوب فیروزآبادی، بیروت، دار احیاء التراث العربی، ۱۴۱۲ ﻫ، ج ۴، ص۷۶.
- ↑ لسان العرب، ابن منظور، بیروت، دار احیاء التراث العربی، ۱۹۸۸ م، ج ۱۱، ص۶۸۶.
- ↑ فروق اللغات، نور الدین بن نعمت الله الجزائری (ابن جزائری)، تهران، دفتر نشر فرهنگ اسلامی، ۱۳۷۳ ش، چاپ سوم، ص۵۷.
- ↑ معجم متن اللغه، رضا احمد، بیروت، دار مکتبة الحیاة، ۱۳۷۸ ﻫ، ج ۵، ص۴۴۱.
- ↑ المفردات فی غریب القرآن، راغب اصفهانی، دفتر نشر الکتاب، ۱۴۰۴ ﻫ، ص۴۸۹.
- ↑ شاکر، محمد کاظم، آشنایی با علوم قرآنی، ص۷۶.
- ↑ شاکر، محمد کاظم، آشنایی با علوم قرآنی، ص۸۵.
- ↑ شاکر، محمد کاظم، آشنایی با علوم قرآنی (کتاب)|آشنایی با علوم قرآنی، ص۷۷.
- ↑ این سخن، جادو و دروغ نیست بلکه قرآنی ارجمند است،در لوحی نگهداشته؛ سوره بروج، آیه: ۲۱ - ۲۲.
- ↑ ر.ک: تفسیر نور الثقلین، عبد علی بن جمعة الحویزی، تحقیق سید هاشم رسولی محلاتی، قم، مؤسسۀ اسماعیلیان، ۱۴۱۲ ﻫ، ج ۵، ص۵۴۸؛ میزان الحکمه، محمد محمدی ریشهری، قم، دار الحدیث، ج ۴، ص۳۳۲۹.
- ↑ سوگند به این کتاب روشن به راستی ما آن را قرآنی عربی قرار دادیم باشد که خرد ورزید.و بیگمان آن نزد ما در اصل کتاب، فرازمندی فرزانه است؛ سوره زخرف، آیه: ۲ - ۴.
- ↑ ر.ک: مجمع البیان فی تفسیر القرآن، فضل بن حسن طبرسی، بیروت، مؤسسة الأعلمی للمطبوعات، ۱۴۱۵ ﻫ، ج ۹، ص۶۷؛ المیزان فی تفسیر القرآن، محمد حسین طباطبایی، قم، مؤسسة النشر الاسلامی التابعة لجماعة المدرسین، بیتا، ج ۷، ص۱۲۸ ـ ۱۲۷.
- ↑ که این قرآنی ارجمند است،در نوشتهای فرو پوشیده،که جز پاکان را به آن دسترس نیست،فرو فرستادهای از سوی پروردگار جهانیان است؛ سوره وایعه، آیه: ۷۷ - ۸۰.
- ↑ نه چنین است؛ آن (قرآن) به راستی یادکردی است.هر که خواهد آن را به یاد میآورددر اوراقی ارجمند است؛والا رتبه و پاک،به دست نویسندگانی که ارجمند و نیکویند؛ سوره عبس، آیه: ۱۱ - ۱۶.
- ↑ ر.ک: طبرسی، پیشین، ج ۱۰، ص۲۶۷؛ طباطبایی، پیشین، ج ۳، ص۱۹۲؛ التبیان فی تفسیر القرآن، شیخ طوسی، قم، مکتبة الاعلام الاسلامی، ۱۴۰۹ ﻫ، ج ۱۰، ص۲۷۱؛ التفسیر الصافی، محسن فیض کاشانی، تحقیق شیخ حسین عاملی، تهران، مکتبة الصدر، ۱۴۱۶ ﻫ، ج ۵، ص۲۸۵.
- ↑ و این (قرآن) فرو فرستاده پروردگار جهانیان است.که روح الامین آن را فرود آورده است بر دلت، تا از بیمدهندگان باشی؛ به زبان عربی روشن؛ سوره شعراء، آیه: ۱۹۲ - ۱۹۵.
- ↑ شاکر، محمد کاظم، آشنایی با علوم قرآنی، ص۷۹.
- ↑ شاکر، محمد کاظم، آشنایی با علوم قرآنی، ص۷۹.
- ↑ شاکر، محمد کاظم، آشنایی با علوم قرآنی، ص۷۹.
- ↑ شاکر، محمد کاظم، آشنایی با علوم قرآنی، ص۸۰.
- ↑ شاکر، محمد کاظم، آشنایی با علوم قرآنی، ص۸۰.
- ↑ الاعتقادات، شیخ صدوق، تحقیق عصام عبد السید، بیتا، ص۸۲.
- ↑ ر.ک: بحارالانوار، محمد باقر مجلسی، بیروت، مؤسسة الوفاء، ۱۹۸۳ م، ج ۱۸، ص۲۵۳.
- ↑ ر.ک: المستدرک، حاکم نیشابوری، بیروت، دار المعرفه، ۱۴۰۶ ﻫ، ج ۲، ص۲۲۳ و ۶۱۱؛ مجمع الزوائد، نور الدین هیثمی، بیروت، دار الکتب العلمیه، ۱۴۰۸ ﻫ، ج ۷، ص۱۴۰؛ فتح الباری فی شرح صحیح البخاری، ابن حجر عسقلانی، بیروت، دار المعرفة للطباعة و النشر، چاپ دوم، بیتا، ج ۹، ص۳ و ج ۱۳، ص۴۱۴؛ کتاب المصنف، ابن ابی شبیه، تحقیق سعید محمد اللحام، بیروت، دار الفکر، ۱۴۰۹ ﻫ، ج ۷، ص۱۹۱؛ السنن الکبری، احمد بن شعیب نسائی، بیروت، دار الکتب العلمیه، ۱۴۱۱ ﻫ، ج ۵، ص۷؛ المعجم الکبیر، طبرانی، بیروت، دار احیاء التراث العربی، بیتا، ج ۱۲، ص۲۶.
- ↑ الاتقان فی علوم القرآن، جلال الدین سیوطی، قم، منشورات الرضی، ۱۳۶۳ ش، ج ۱، ص۱۱۴، نوع شانزدهم.
- ↑ شاکر، محمد کاظم، آشنایی با علوم قرآنی، ص۸۰.
- ↑ مناقب امیر المؤمنین، محمد بن سلیمان الکوفی، قم، مجمع احیاء الثقافة الاسلامیه، ۱۳۱۲ ﻫ، ج ۱، ص۳۲؛ مناقب آلابی طالب، ابن شهرآشوب، نجف، مطبعة الحیدریه، ۱۳۷۶ ﻫ، ج ۱، ص۴۴؛ مجلسی، پیشین، ج ۱۸، ص۱۹۷؛ ابن حجر، پیشین، ج ۸، ص۵۴۵ و نیز ج ۹، ص۳، ۴، ۳۷؛ تحفة الاحوذی فی شرح الترمذی، مبارکفوری، بیروت، دار الکتب العلمیه، ۱۴۱۰ ﻫ، ج ۹، ص۱۲۲؛ نسائی، پیشین، ج ۶، ص۵۱۲؛ مسند ابیداود طیالسی، ابو داود طیالسی، بیروت، دار الحدیث، ص۲۳۶. محمد بن اسماعیل بخاری، الصحیح البخاری، بیروت، دار الفکر، ۱۴۰۱ ﻫ، ج ۸، ص۶۸؛ حاکم نیشابوری، پیشین، ج ۲، ص۲۵۱.
- ↑ شاکر، محمد کاظم، آشنایی با علوم قرآنی، ص۸۱.
- ↑ برای آگاهی بیشتر از کم و کیف این روایات ر.ک: جعفر نکونام، درآمدی بر تاریخگذاری قرآن، تهران، نشر هستینما، ۱۳۸۰ ش، ص۱۴۷ ـ ۱۲۸.
- ↑ در نـقـل سـیـوطی (الاتقان، ج ۱، ص۲۵) سورۀ فاتحه در روایت ابنعباس نیامده است؛ لذا در جدول فوق بر اساس روایت جـابـر بـن زید و نیز طبق نصّ مذکور در تاریخ یعقوبی (ج ۲، ص۲۶) تصحیح شده است. (به نقل از: محمدهادی معرفت، علوم قرآنی، قم، مؤسسۀ فرهنگی التمهید، ۱۳۸۱ ش، چاپ چهارم، ص۹۰.
- ↑ این جدول از کتاب علوم قرآنی، اثر محمدهادی معرفت، اقتباس شده است.
- ↑ شاکر، محمد کاظم، آشنایی با علوم قرآنی، ص۸۱ - ۸۵.
- ↑ ر.ک: سیوطی، الاتقان فی علوم القرآن، ج ۱، ص۸۲ ـ ۷۱.
- ↑ سیوطی، لاتقان فی علوم القرآن، ج ۱، ص۱۳۶ ـ ۱۱۴.
- ↑ البرهان فی علوم القرآن، بدر الدین زرکشی، بیروت، دار المعرفه، ۱۹۹۴ م، ج ۱، ص۲۶۸ ـ ۲۶۳ و ص۲۹۴ ـ ۲۸۹.
- ↑ ر.ک: البرهان فی علوم القرآن، بدر الدین زرکشی، ص۲۹۳ ـ ۲۹۲.
- ↑ شاکر، محمد کاظم، آشنایی با علوم قرآنی، ص۸۵.
- ↑ ر.ک: تفسیر القرآن الکریم، سید عبد الله شبّر، مؤسسۀ دار الهجره، قم، ۱۴۱۰ ﻫ، چاپ دوم، ص۵۷۶ ـ ۵۷۲.
- ↑ ر.ک: تفسیر بیان المعانی، عبد القادر مُلاّحویش، دمشق، مطبعة الشرقی، ۱۳۸۲ ﻫ.
- ↑ ر.ک: التفسیر الحدیث، محمد عزّة دروزه، دار الغرب الاسلامی، ۱۴۱۲ ﻫ، ج ۲.
- ↑ ر.ک: سیرة الرسل، صور مقتبسة من القرآن الکریم، محمد عزّة دروزه، بیروت، المکتبة العصریه، بیتا، دو جلد.
- ↑ ر.ک: پیامبری و انقلاب، تهران، انجام کتاب، ۱۳۶۳ ش.
- ↑ ر.ک: محمد حسین طباطبائی، المیزان، ج ۲، ص۱۷ و ۱۸ و ج ۲۰، ص۴۶۹.
- ↑ ر.ک: التمهید فی علوم القرآن، محمد هادی معرفت، قم، مؤسسة النشر الاسلامی، ۱۴۱۶ ﻫ، چاپ سوم، ج ۱، ص۸۱.
- ↑ ر.ک: قرآن در اسلام، محمد حسین طباطبایی، تهران، دار الکتب الاسلامیه، تصحیح محمدباقر بهبودی، ۱۳۷۹ ش، چاپ نهم، ص۱۱۱ ـ ۱۰۹.
- ↑ ر.ک: قرآن در اسلام، محمد حسین طباطبایی، تهران، دار الکتب الاسلامیه، تصحیح محمدباقر بهبودی، ۱۳۷۹ ش، چاپ نهم، ص۱۱۱ ـ ۱۰۹.
- ↑ برای آگاهی از فهرست نزول سورهها بر اساس نظریات دانشمندان فوق الذکر ر.ک: تاریخ قرآن، دکتر محمود رامیار، تهران، امیرکبیر، ۱۳۷۹ ش، ص۶۹ ـ ۶۷.
- ↑ ر.ک: جعفر نکونام، درآمدی بر تاریخگذاری قرآن، تهران، نشر هستینما، ۱۳۸۰ ش، ص۱۴۷ ـ ۱۲۸.
- ↑ شاکر، محمد کاظم، آشنایی با علوم قرآنی، ص۸۵ - ۸۸.
- ↑ شاکر، محمد کاظم، آشنایی با علوم قرآنی، ص۹۰.
- ↑ و کافران گفتند: چرا قرآن بر او یکجا فرو فرستاده نشده است؟ این چنین (فرو فرستادهایم) تا دلت را بدان استوار داریم و آن را (بر تو) بسیار آرام خواندیم؛ سوره فرقان، آیه۳۲.
- ↑ شاکر، محمد کاظم، آشنایی با علوم قرآنی، ص۹۱.
- ↑ روزهای روزه گرفتن در) ماه رمضان است که قرآن را در آن فرو فرستادهاند؛ سوره بقره، آیه: ۱۸۵.
- ↑ الکافی، محمد بن یعقوب کلینی، تهران، دار الکتب الاسلامیه، ۱۳۸۸ ﻫ، ج ۲، ح ۶، ص۶۲۸؛ الأمالی، شیخ صدوق، تحقیق قسم الدراسات الاسلامیه، قم، مؤسسة البعثه، ۱۴۱۷ ﻫ، ص۱۱۹، مجلس ۱۵، ح ۵.
- ↑ ر. ک: بحار الانوار، محمد باقر مجلسی، بیروت، مؤسسة الوفاء، ج ۱۸، ص۲۵۰ و ۲۵۱.
- ↑ ر. ک: تصحیح إعتقادات الإمامیه، شیخ مفید، تحقیق حسین درگاهی، بیروت، دار المفید، ۱۴۱۴ ﻫ، چاپ دوم، ص۱۲۴ ـ ۱۲۳.
- ↑ نعمت الله صالحی نجفآبادی، «نظریهای در بارۀ کیفیت نزول قرآن»، کیهان اندیشه، شمارۀ ۳۲، ص۷۱ ـ ۶۹.
- ↑ الإتقان فی علوم القرآن، سیوطی، قم، منشورات الرضی، ۱۳۶۳ ش، ج ۱، ص۱۱۴.
- ↑ شاکر، محمد کاظم، آشنایی با علوم قرآنی، ص۹۲-۹۱.
- ↑ ر. ک: المیزان فی تفسیر القرآن، محمد حسین طباطبایی، قم، اسماعیلیان، ۱۹۷۰ م، ج ۱۷ و ۱۸.
- ↑ شاکر، محمد کاظم، آشنایی با علوم قرآنی، ص۹۲.
- ↑ الاتقان فی علوم القرآن، جلال الدین سیوطی، ص۱۱۷.
- ↑ ر.ک: التمهید فی علوم القرآن، محمد هادی معرفت، قم، مؤسسة النشر الاسلامی، ۱۴۱۶ ﻫ، چاپ سوم، ج ۱، ص۷۸ ـ ۷۶.
- ↑ ر.ک: التمهید فی علوم القرآن، محمد هادی معرفت، قم، مؤسسة النشر الاسلامی، ۱۴۱۶ ﻫ، چاپ سوم، ج ۱، ص۹۶ ـ ۹۵.
- ↑ ر.ک: مجلسی، بحار الانوار، ج ۱۸، ص۱۸۹ و ۲۰۴؛ ج ۹۴، ص۵۱، ۳۵ و ۳۷.
- ↑ کیهان اندیشه، نعمت الله صالحی نجفآبادی، «نظریهای در بارۀ کیفیت نزول قرآن»، شمارۀ ۳۲.
- ↑ شاکر، محمد کاظم، آشنایی با علوم قرآنی، ص۹۳-۹۲.
- ↑ تاریخ الأمم و الملوک، محمد بن جریر طبری، بیروت، دار الکتب العلمیه، ۱۴۱۱ ﻫ، ج ۱، ص۵۳۲.
- ↑ تفسیر نور الثقلین، عبد علی بن جمعه الحویزی، تحقیق: سیدهاشم رسولی محلاتی، قم، مؤسسۀ اسماعیلیان، ۱۴۱۷ ﻫ، چاپ چهارم، ج ۱، ص۱۶۴.
- ↑ ر.ک: کنز العمال، متقی هندی، تحقیق الشیخ بکری حیانی و الشیخ صفوة السقا، بیروت، مؤسسة الرساله؛ بحار الأنوار، محمد باقر مجلسی، بیروت، مؤسسة الوفاء، ۱۹۸۳ م.
- ↑ صالحی نجفآبادی، «نظریهای در بارۀ کیفیت نزول قرآن»، ص۷۸.
- ↑ واژۀ تحنّث از ریشۀ «حنث» به معنی گناه و حَرَج است. کلمۀ تحنّث مانند تأثّم به معنای دوری کردن از گناه است و نیز به معنای تعبد به کار رفته است. در حدیث آمده است: «إنّ رسول الله(ص) کانَ یأتی غارَ حراء فیتحَنَّثَ فیه اللیالی ذوات العدد». همچنین گفتهاند که به معنای کنارهگیری از بتها و ترک عبادت آنها است. قریش عمل کسانی را که در زمان جاهلیت از عادات و رسوم جاهلی پرهیز میکردند و برای عبادت خداوند گوشهگیری را بر میگزیدند، تحنّث میخواند. (ر.ک: معجم مقاییس اللغه، احمد بن فارس، قم، مکتب الإعلام الإسلامی، ۱۴۰۴ ﻫ، ج ۲، ص۱۰۹ ـ ۱۰۸؛ المنجد، مادۀ حنث؛ تاریخ قرآن، محمود رامیار، تهران، امیرکبیر، ۱۳۷۹ ﻫ. ش، ص۳۷.
- ↑ شاکر، محمد کاظم، آشنایی با علوم قرآنی، ص۹۴-۹۳.
- ↑ و آن را قرآنی بخشبخش کردهایم تا بر مردم با درنگ بخوانی و آن را خردهخرده فرو فرستادهایم؛ سوره اسراء، آیه: ۱۰۶.
- ↑ شاکر، محمد کاظم، آشنایی با علوم قرآنی، ص۹۴.
- ↑ ر.ک: القرآن الکریم و روایات المدرسین، سید مرتضی عسکری، تهران، شرکت توحید للنشر، ۱۴۱۵ ﻫ، ج ۱، ص۲۶۱.
- ↑ صالحی نجفآبادی، «نظریهای در بارۀ کیفیت نزول قرآن»، ص۷۵ ـ ۷۴.
- ↑ ر. ک: محمد حسین طباطبایی، المیزان، ج ۲، ص۱۸ ـ ۱۷؛ ج ۲۰، ص۴۶۹.
- ↑ آنکه زمین را برای شما بستر و آسمان را سرپناهی ساخت و از آسمان، آبی فرو فرستاد که با آن از میوهها برای شما روزییی برآورد، پس برای خداوند، دانسته همتایانی نیاورید؛ سوره بقره، آیه: ۲۲.
- ↑ و از آسمان، آبی خجسته فرو فرستادیم آنگاه با آن بوستانها و دانه درویدنی رویاندیم؛ سوره ق، آیه: ۹.
- ↑ زبانت را به (خواندن) آن مگردان تا در (کار) آن شتاب کنی؛ سوره قیامت، آیه: ۱۶.
- ↑ پس، فرابرترا که خداوند است، آن فرمانفرمای راستین و در قرآن پیش از آنکه وحی آن به تو پایان پذیرد شتاب مکن و بگو: پروردگارا! بر دانش من بیفزای!؛ سوره طه، آیه: ۱۱۴.
- ↑ ر. ک: مجلسی، بحارالانوار، ج ۸۹، ص۳۸؛ ج ۵۳، ص۱.
- ↑ طباطبایی، المیزان، ج ۱۴، ص۲۳۱، ذیل آیۀ ۱۱۴ سورۀ طه.
- ↑ زبانت را به (خواندن) آن مگردان تا در (کار) آن شتاب کنی؛ سوره قیامت، آیه: ۱۶.
- ↑ گردآوری و خواندن آن با ماست؛ سوره قیامت، آیه: ۱۷.
- ↑ زودا که تو را خواندن (قرآن) آموزیم و دیگر از یاد نمیبری؛ سوره اعلی، آیه: ۶.
- ↑ و کافران گفتند: چرا قرآن بر او یکجا فرو فرستاده نشده است؟ این چنین (فرو فرستادهایم) تا دلت را بدان استوار داریم و آن را (بر تو) بسیار آرام خواندیم؛ سوره فرقان، آیه: ۳۲.
- ↑ شاکر، محمد کاظم، آشنایی با علوم قرآنی، ص۹۴-۹۷.
- ↑ زبانت را به (خواندن) آن مگردان تا در (کار) آن شتاب کنی؛ سوره قیامت، آیه: ۱۶.
- ↑ مجلسی، بحار الانوار، ج ۸۹، ص۳۸، ج ۵۳، ص۱.
- ↑ مجلسی، بحار الانوار، ج ۵۳، ص۳، پاورقی محقق.
- ↑ مجلسی، بحار الانوار، ج ۵۳، ص۳، پاورقی محقق.
- ↑ مجلسی، بحار الانوار، ج ۵۳، ص۳، پاورقی محقق.
- ↑ شیخ مفید، تصحیح إعتقادات الإمامیه، ص۱۲۴ ـ ۱۲۳، ترجمه از صالحی نجفآبادی، «نظریهای در بارۀ کیفیت نزول قرآن»، ص۷۲.
- ↑ شاکر، محمد کاظم، آشنایی با علوم قرآنی، ص۹۷-۹۸.
- ↑ و کافران گفتند: چرا قرآن بر او یکجا فرو فرستاده نشده است؟ این چنین (فرو فرستادهایم) تا دلت را بدان استوار داریم و آن را (بر تو) بسیار آرام خواندیم؛ سوره فرقان، آیه: ۳۲.
- ↑ شاکر، محمد کاظم، آشنایی با علوم قرآنی، ص۹۸.
- ↑ در زندگی این جهان و در جهان واپسین نوید آنان راست. هیچ دگرگونی در کلمات خداوند نیست، این است که رستگاری سترگ است؛ سوره یونس، آیه: ۶۴.
- ↑ در زندگی این جهان و در جهان واپسین نوید آنان راست. هیچ دگرگونی در کلمات خداوند نیست، این است که رستگاری سترگ است؛ سوره طه، آیه: ۱۳۰.
- ↑ و بر فرمان پروردگارت شکیب کن که تو را زیر نظر داریم و چون برمیخیزی پروردگارت را با سپاس به پاکی بستای!؛ سوره طور، آیه۴۸.
- ↑ و آن را قرآنی بخشبخش کردهایم تا بر مردم با درنگ بخوانی و آن را خردهخرده فرو فرستادهایم؛ سوره اسراء، آیه: ۱۰۶.
- ↑ و (دشمنانت) هیچ مثلی برای تو نمیآورند مگر آنکه ما (پاسخی) راستین و بیانی نیکوتر برای تو میآوریم؛ سوره فرقان، آیه: ۳۳.
- ↑ شاکر، محمد کاظم، آشنایی با علوم قرآنی، ص۹۸-۱۰۰.
- ↑ ای اهل کتاب! فرستاده ما در دوره نیآمدن فرستادگان، نزد شما آمده است در حالی که (آیات الهی را) برای شما روشن میگرداند تا نگویید نویدبخش و بیمدهندهای نزد ما نیامد، پس به راستی نویدبخش و بیمدهندهای برای شما آمده است و خداوند بر هر کاری تواناست؛ سوره مائده، آیه۱۹.
- ↑ و چون سورهای نازل شود؛ سوره توبه، آیه: ۱۲۴.
- ↑ و چون سورهای نازل شود؛ سوره توبه، آیه: ۸۶.
- ↑ و چون سورهای نازل شود؛ سوره محمد، آیه: ۲۰.
- ↑ شاکر، محمد کاظم، آشنایی با علوم قرآنی، ص۱۰۰.
- ↑ ر. ک: بخاری، الصحیح بیروت، محمد بن اسماعیل، دار الفکر، ۱۴۰۱ ﻫ، ص۷۴، (کتاب التفسیر، تفسیر سورۀ مدثّر)؛ تفسیر ابن کثیر، اسماعیل بن کثیر، بیروت، دار المعرفه، ۱۴۱۲ ﻫ، ج ۸، ص۱۶۷؛ مسند احمد، احمد بن حنبل، بیروت، دار صادر، بیتا، ج ۳، ص۳۲۵ و ۳۷۷؛ ج ۶، ص۲۳۳؛ صحیح مسلم، مسلم بن حجاج نیشابوری، بیروت، دار الفکر، بیتا، ص۲۵۶، کتاب ایمان؛ صحیح بخاری، بدء الخلق، ص۷؛ بحار الانوار، محمد باقر مجلسی، بیروت، مؤسسة الوفاء، ۱۴۰۳ ﻫ، ج ۱۸، ص۲۲۸؛ ابن شهرآشوب، مناقب آل ابی طالب، نجف، المطبعة الحیدریه، ۱۳۷۶ ﻫ، ج ۱، ص۴۴؛ فتح الباری، ابن حجر العسقلانی، بیروت، دار المعرفه، بیتا، ج ۸، ص۵۴۵؛ کنز العمال، متقی هندی، بیروت، مؤسسة الرساله، بیتا، ج ۲، ص۱۲.
- ↑ که پروردگارت تو را رها نکرده و (از تو) آزرده نشده است؛ سوره ضحی، آیه: ۳.
- ↑ درآمدی بر تاریخگذاری قرآن، جعفر نکونام، تهران، هستینما، ۱۳۸۰ ش، ص۲۴۸ ـ ۲۴۷.
- ↑ ر. ک: أسباب النزول، ابو الحسن علی بن احمد واحدی، تحقیق: عصام بن عبد المحسن الحمیدان، بیروت، مؤسسة الریان، ۱۴۱۱ ﻫ، ص۳۰۲؛ الدّر المنثور فی التفسیر المأثور، جلال الدین سیوطی، بیروت، دار الفکر، ۱۴۱۴ ﻫ، ج ۶، ص۳۷۰؛ جامع البیان، محمد بن جریر طبری، بیروت، دار الفکر، ۱۴۱۵ ﻫ، ج ۱۲، ص۶۲۴.
- ↑ نمونۀ بیّنات در شأن نزول آیات، محمد باقر محقّق، تهران، اسلامی، ۱۳۵۹ ش، چاپ دوم، ص۵۱۸.
- ↑ و هرگز در هیچ کار مگو: «من فردا انجام دهنده آن خواهم بود».مگر اینکه (بگویی اگر) خداوند بخواهد و چون فراموش کردی پروردگارت را یاد کن و بگو: امید است پروردگارم مرا به رهیافتی نزدیکتر از این رهنمایی کند؛ سوره کهف، آیه: ۲۳ - ۲۴.
- ↑ و ما (فرشتگان) جز به فرمان پروردگارت فرود نمیآییم، آینده و گذشته ما و آنچه میان آنهاست، از آن اوست و پروردگارت فراموشکار نیست؛ سوره مریم، آیه: ۶۴.
- ↑ أسباب النزول، ابو الحسن علی بن احمد واحدی، تحقیق: عصام بن عبد المحسن الحمیدان، بیروت، مؤسسة الریان، ۱۴۱۱ ﻫ، ص۲۰۳.
- ↑ و ما (فرشتگان) جز به فرمان پروردگارت فرود نمیآییم، آینده و گذشته ما و آنچه میان آنهاست، از آن اوست و پروردگارت فراموشکار نیست؛ سوره مریم، آیه: ۶۴.
- ↑ شاکر، محمد کاظم، آشنایی با علوم قرآنی، ص۱۰۲-۱۰۱.