گستره عصمت امام در کلام اسلامی

از امامت‌پدیا، دانشنامهٔ امامت و ولایت

نسخه‌ای که می‌بینید نسخه‌ای قدیمی از صفحه‌است که توسط فرقانی (بحث | مشارکت‌ها) در تاریخ ‏۱ دسامبر ۲۰۲۲، ساعت ۱۱:۲۳ ویرایش شده است. این نسخه ممکن است تفاوت‌های عمده‌ای با نسخهٔ فعلی بدارد.

باتوجه به جایگاهی که امام معصوم دارد باید دارای صفت عصمت بوده و از هرگونه خطا و عیب مصون باشد. درباره قلمرو عصمت امام، از نگاه شیعه چند نظریه وجود دارد؛ منتها قریب به اتفاق علمای شیعه امام را در همۀ افعال حتی شخصیه معصوم می‌دانند چه برسد به عصمت از گناهان.

دیدگاه شیخ صدوق درباره گستره عصمت امام

عصمت از اشتباه در نظریات علمی

پیش از ورود به این بحث مهم، باید به چند نکته توجه داشت:

  1. ممکن است مقتضای منصب امامت چیزی باشد و آنچه درباره امامان پاک (ع) در خارج اتفاق افتاده است، چیز دیگری. به دیگر بیان، ممکن است متکلمی بر این باور باشد که لازمه منصب امامت، عصمت امام از اشتباه در علوم عادی نیست؛ در عین حال بر این نظریه نیز تأکید داشته باشد که امامان پاک (ع) به دلیل تفضل الهی از اشتباه در علوم عادی غیردینی معصوم‌اند؛
  2. علومی که از امامان (ع) به ما رسیده است، به دو دسته کلی بخش پذیرند:
    1. علوم مربوط به دین؛
    2. علوم عادی، مانند پزشکی و کشاورزی. مرحوم صدوق از هر دو دسته این علوم، در کتب خود به طور گسترده روایاتی را نقل کرده است[۱]؛
  3. اگرچه از عبارات مرحوم صدوق در آثار مختلف ایشان می‌توان به این نتیجه رسید که وی به دو گونه علم و آگاهی برای امام قایل بوده است، هیچ ملاک و معیاری برای تفکیک میان این دو علم در آثار ایشان دیده نمی‌شود؛
  4. از نظر شیخ صدوق در اینکه امام (ع) علم خود را به گونه‌ای غیرطبیعی از خدا و پیامبر اکرم (ص) دریافت کرده است، شبهه‌ای نیست؛ زیرا می‌نویسد: «پس همه علم امامت از خداوند و رسول اوست»[۲]؛
  5. محل نزاع اینجاست که آیا امام (ع) تنها دسته اول از علوم خود را از ناحیه خداوند دریافت کرده است یا همه آن را؟

اگر بگوییم امام (ع) همه علوم خود را از خداوند دریافت کرده است، می‌توانیم نظریات علمی ایشان را نیز مطابق با واقع و مصون از اشتباه قلمداد کنیم؛ در غیر این صورت باید بگوییم که به مقتضای حکم عقل، امکان اشتباه در نظریات علمی امام هست.

حال با توجه به این مقدمات باید گفت: اولاً، مرحوم صدوق چنان که گذشت، تصریح دارد که اشتباه و فراموشی در زمینه علوم دینی برای امام (ع) ممکن نیست[۳]؛ ثانیاً، درباره اینکه امام (ع) در نظریات علمی خود در علومی که با کتاب و سنت ارتباطی ندارد، از اشتباه معصوم است یا نه، نظریه روشنی از مرحوم صدوق مشاهده نمی‌شود؛ اما شاید بتوان از برخی قراین که درباره قلمرو علم امام است، نظریه ایشان را در این مسئله به دست آورد. از سخنان ایشان مقدمات زیر برمی‌آید:

  1. شرط و لازمه منصب امامت، علم به دین و احکام الهی است: «...امر امامت تمام نمی‌شود مگر با علم به دین و معرفت به احکام خداوند و تأویل کتاب خدا»[۴]؛
  2. مرحوم صدوق در مواردی که در مقام بیان عظمت علمی امامان است، تنها از لزوم واقف بودن امامان به احکام الهی و تفسیر، تأویل، ناسخ، منسوخ، محکم و متشابه قرآن سخن به میان آورده است[۵]؛
  3. مرحوم صدوق در یک مورد پا را فراتر نهاده و سخن ابن قبه رازی را نقل می‌کند که امام (ع) به هیچ یک از روایاتی که به دروغ به ایشان و پدران بزرگوارشان نسبت داده می‌شود، آگاه نیست؛ زیرا او عالم به غیب نیست و تنها بنده صالحی است که کتاب و سنت و اخبار شیعیان را که به او می‌رسد، می‌داند[۶]. گفتنی است شیخ صدوق تعرضی به کلام این قبه ندارد؛
  4. مرحوم صدوق در مواردی حتی پیامبران را نیز ناآگاه از برخی مسائل دانسته است؛ مانند اینکه موسی (ع) معنی کارهای خضر را نمی‌دانست[۷].

نتیجه‌ای که می‌توان از عبارات بالا گرفت، این است که در اندیشه شیخ صدوق اولاً، لازمه مقام و منصب امامت، علم به کتاب و سنت است، نه بیشتر؛ ثانیاً، امام (ع) واجد همه علوم و آگاهی‌ها نیست؛ ثالثاً، لازمه دو سخن فوق این است که اگر امام (ع) سخنی غیر از احکام دین بیان فرمود، دو احتمال وجود دارد:

  1. این سخن مطابق با واقع و درست باشد؛
  2. این سخن مطابق با واقع و درست نباشد که این معنا مساوی با ضرورت نداشتن عصمت امام در نظریات غیردینی است.

دقت در این مسئله بسیار لازم است که وقتی می‌گوییم امام (ع) موضوعات غیردینی را نمی‌داند، بنابراین ممکن است در نظریات غیردینی خود مرتکب اشتباه شود، به این معنا نیست که وی با وجود ندانستن یک موضوع، درباره آن اظهار نظر کرده است و در نتیجه ممکن است اشتباه کند، بلکه به این معنا است که وی از ناحیه خداوند به این موضوعات علم پیدا نکرده است؛ ولی ممکن است از راه‌های عادی از این علوم آگاه شده و بر اساس همین علوم نیز اظهار نظر کرده باشد، و از آنجا که منشأ و خاستگاه نظریه امام در مسئله غیردینی، علوم بشری – و نه علم اعطاشده از جانب خداوند - است، مانند هر کلام بشری، امکان اشتباه در آن هست.

البته از آنجاکه مرحوم صدوق هیچ یک از دو احتمال بالا را بیان نکرده است، نمی‌توان نظریه‌ای را به او نسبت داد؛ ضمن آنکه اساساً وی می‌تواند بگوید با وجود آنکه امام (ع) واجد همه علوم نیست، خداوند می‌تواند مانع از اشتباه وی هنگام اظهار نظر در مسائل غیردینی شود. تأکید دوباره بر این مطلب لازم است که وقتی مرحوم صدوق مدعی است لازمه مقام امامت، تنها علم به کتاب و سنت است، نباید تصور کرد که وی امامان معصوم مذهب امامیه را لزوماً جاهل به دیگر علوم می‌داند، بلکه مراد این است که لازمه مقام امامت، علم به کتاب و سنت است؛ اما دیگر علوم را نیز امام - همه امامان یا برخی از آنها - می‌تواند داشته باشد و حتی می‌تواند آنها را از خداوند نیز به نحو لطف و تفضل گرفته باشد. شیخ صدوق خود ناقل روایت‌هایی است که در آنها امام (ع) نظریاتی علمی در زمینه طب و نجوم بیان کرده است[۸]؛ به ویژه آنکه - چنان که گذشت - وی امامان پاک (ع) را از همه پیامبران الهی برتر می‌داند. از این رو، نمی‌توان با ملاحظه حال حضرت موسی (ع)، حکم وی را درباره امامان پاک (ع) جاری کرد. وجود روایت زیر از امام علی (ع) که در کتاب‌های شیخ صدوق به چشم می‌خورد، و ظاهر در عالم بودن ایشان به همه علوم است نیز منافاتی ندارد: «... از من بپرسید پیش از آنکه مرا از دست بدهید. پس به خدا سوگند چیزی از من نمی‌پرسید، مگر آنکه شما را به آن آگاه می‌کنم»[۹]. البته در پایان نباید از این نکته غفلت کرد که عمومیت نظریه سهو النبی (ص) را می‌توان در این موارد نیز حاکم دانست. خلاصه نظریات مرحوم صدوق در بحث قلمرو عصمت عبارت است از:

  1. امام (ع) از ارتکاب گناه کبیره پیش از تصدی منصب امامت، ضرورتاً معصوم است؛
  2. امام (ع) از ارتکاب همه گناهان صغیره پیش از تصدی منصب امامت، ضرورتاً معصوم نیست؛
  3. امام (ع) از ارتکاب گناه کبیره و صغیره پس از تصدی منصب امامت، ضرورتاً معصوم است؛
  4. امام (ع) از سهو و نسیان در تبلیغ دین، ضرورتاً معصوم است؛
  5. امام (ع) از سهو و نسیان در امور غیر مربوط به تبلیغ دین، مانند سهو در نماز، قضا شدن نماز و نیز امور عادی زندگی، ضرورتاً معصوم نیست؛

همچنین لازمه کلام مرحوم صدوق که البته خود وی به آن اذعان نکرده است، و از این رو نمی‌توان نظریه‌ای را به وی نسبت داد، این است که امکان اشتباه امام (ع) در نظریات علمی هست.[۱۰]

دیدگاه ابن قبه درباره گستره عصمت امام

در معدود عبارات به جای مانده از ابن قبه اشاره‌های کوتاهی به بحث قلمرو عصمت شده است:

عصمت از اشتباه در امور مربوط به دین

ابن قبه رازی امام را از اشتباه در امور مربوط به دین معصوم می‌داند و می‌گوید: «امام باید این گونه باشد که وقتی به چیزی فرمان داد، از او اطاعت شود، و دستی بالای دست او نباشد، و سهو و اشتباه نکند و اینکه باید عالم باشد تا مردم را نسبت به آنچه جاهل هستند، آشنا سازد»[۱۱]. بر اساس این عبارت، مرحوم ابن قبه امام را از اشتباه معصوم می‌داند، و باید اذعان کنیم که عبارت ایشان مطلق است و عصمت از اشتباه در همه مسائل و امور را، اعم از دینی و غیردینی در برمی‌گیرد؛ ولی درباره عصمت امام از اشتباه در امور غیردینی، باید دید آیا عبارتی که مقید و خاص و صریح درباره عصمت امام یا معصوم نبودن او در امور غیردینی است، وجود دارد یا نه؟ در سطور آینده به این بحث خواهیم پرداخت؛[۱۲]

دیدگاه محمد بن جریر بن رستم طبری کبیر درباره گستره عصمت امام

در اندیشه ابن جریر طبری، عصمت امام (ع)، قلمرو وسیعی دارد. وی به صراحت و در کلامی مطلق اعلام می‌کند. «امام، باید معصوم از خطا و لغزش باشد»[۱۳]. از این عبارت فقط می‌توان این گونه برداشت کرد که امام (ع)، از گناه و اشتباه معصوم است. افزون بر آن، مرحوم طبری شرط دوم از شرایط امامت را علم امام به آنچه مردم بدان احتیاج پیدا می‌کنند، می‌داند؛ وگرنه تفاوتی میان او و دیگران نیست. وی در این باره می‌گوید: «دوم، علم به نیازهای مردم؛ چون امامت برای نیازهای مردم قرار داده شده است؛ چون اگر او به آنچه مردم به آن نیاز دارند، علم نداشته باشد، در جهل، همچون یکی از مردم است»[۱۴]. ابن جریر در کلام خود، علم امام را مقید به علم دین نکرده است. از این رو، می‌توان مدعی شد که در اندیشه او امام به همه علوم عالم است.

افزون بر آن، عبارت صریح‌تری از وی وجود دارد که نشان اعتقادش به کامل بودن علم امام حتی در نظریات غیردینی است: ولا يجوز أن يكون محتاجا إلى معلم يعلمه.. و من المحال أن يحتاج إلى من يرشده... فهذه واضحة[۱۵]؛ «و جایز نیست امام محتاج به معلمی باشد که او را تعلیم دهد... و محال است که او به کسی محتاج باشد که او را ارشاد کند.... پس این روشن است». بر اساس این عبارت، امکان ندارد امام (ع)، به معلم یا مرشد نیاز داشته باشد، و این مطلب بیانگر علم مطلق امام (ع) به همه مسائل است. از مجموع این عبارات برمی‌آید که در اندیشه ابن جریر، علوم امام الهی، غیربشری و مطابق با واقع و حقیقت است، و در اندیشه‌های او خطا نیست. ممکن است گفته شود که این عبارت‌ها نفی کننده امکان فراموشی و سهو امام در بیان علوم خود نیست. در اینجا عبارت نخست ابن جریر نیز نفی کننده این احتمال است که به طور مطلق می‌گوید: معصوما عن الخطأ و الزلل[۱۶].[۱۷]

دیدگاه شیخ مفید درباره گستره عصمت امام

مرحوم شیخ مفید در آثار متعدد خود شاخه‌ها و زوایای مختلفی از مسئله قلمرو عصمت را به بحث گذاشته است. پیش از بیان نظریات ایشان در این زمینه، طرح این نکته مهم است که برخی از این نظریات بر اساس حکم عقل‌اند؛ در حالی که برخی دیگر بر پایه برداشت از ادله نقلی به دست آمده‌اند. توجه به این نکته و آشنایی با ادبیاتی که مرحوم شیخ به کار گرفته است، نکته بسیار مهمی در فهم اندیشه‌های وی و نیز وجه جمع مناسبی برای برخی عبارت‌های متعارض‌نمای اوست. نظریات مرحوم مفید را می‌توان در پنج مقوله پیگیری کرد.

عصمت از گناهان کبیره و صغیره

مرحوم شیخ مفید بدون آنکه مقصود از گناه کبیره و صغیره را روشن کند، از این دو واژه استفاده کرده است[۱۸]. نظریه ایشان را درباره اینکه آیا امام (ع) از گناهان معصوم است یا نه، باید در دو محور بررسی کرد:

  1. عصمت از گناهان پس از تصدی منصب امامت؛
  2. عصمت از گناهان پیش از تصدی منصب امامت.

مرحوم شیخ مفید درباره محور اول، همچون دیگر متکلمان امامیه تصریح می‌کند که امام (ع) پس از تصدی منصب امامت، از گناهان کبیره و صغیره، معصوم است: «پیامبران و امامان (ع) - پس از پیامبران - در حال نبوت و امامت خود از گناهان کبیره و صغیره معصوم‌اند»...[۱۹].

عصمت از ترک مستحبات

در میان متکلمانی که تاکنون نظریات آنها را در مسئله عصمت به بحث گذاشته‌ایم، مرحوم شیخ مفید، نخستین کسی است که درباره عصمت امام از ترک مستحبات نیز بحث می‌کند. به اعتقاد ایشان، پیامبران از ترک غیرعمدی مستحبات معصوم نیستند و ممکن است به طور سهوی برخی مستحبات از آنان فوت شود[۲۰]. با وجود این، وی درباره پیامبر اسلام (ص) و نیز امامان دوازده‌گانه مذهب امامیه بر این باور است که آنان حتی از ترک مستحبات به طور مطلق معصوم‌اند؛ چنان که می‌گوید: «از پیامبر ما به طور ویژه و امامان (ع) از ذریه او، پس از نبوت و امامت، هیچ صغیره‌ای - اعم از ترک واجب و مستحب - صادر نمی‌شود، و این امر به دلیل برتری آنها بر حجت‌های پیشین است»[۲۱].

وی در این عبارت، عصمت از ترک مستحبات را ویژه زمان پس از تصدی منصب نبوت و امامت می‌داند؛ ولی در دیگر آثار خود، چنین عصمتی را به پیش از تصدی منصب نبوت و امامت نیز گسترش می‌دهد و سرانجام بدون آنکه ترک مستحب عمدی و غیرعمدی را تفکیک کند، می‌گوید: «آن بزرگواران پیش از امامت نیز از ترک مستحبات معصوم بوده‌اند»[۲۲]. با توجه به اینکه مرحوم شیخ مفید در بحث عصمت از گناه کبیره و صغیره، پیش از تصدی منصب امامت، با وجود روایت یا روایاتی که دال بر صادر نشدن گناه از پیامبر و امام بودند، نخست از حکم کردن در این باره توقف داشت، اما در عبارتی دیگر صدور برخی گناهان صغیره را از آنان جایز دانست، این پرسش پیش می‌آید که چگونه در اینجا این نظر را پیدا می‌کند که امامان پاک (ع) حتی از ترک مستحبات نیز معصوم‌اند؟[۲۳]

عصمت از اشتباه و فراموشی در عمل به دین

نزاع معروف میان مرحوم شیخ صدوق و مرحوم شیخ مفید در مسئله سهوالنبی (ص) مربوط به قلمرو عصمت است. شیخ صدوق، عصمت پیامبران را به تبلیغ دین منحصر کرده است و پیامبر اکرم (ص) را از اشتباه و فراموشی در غیر امور مربوط به تبلیغ دین معصوم نمی‌داند، بلکه سهوالنبی (ص) را امری ممکن و واقع و همانند استاد خویش، ابن ولید، انکار آن را از عقاید غالیان می‌داند. شیخ مفید در پاسخ به ادعای استاد، رساله مستقلی با عنوان رسالة فی عدم سهو النبی (ص) به رشته تحریر درآورده است[۲۴]. همان‌گونه که پیش‌تر نیز بیان شد، اشتباه در مرحله عمل به دین، می‌تواند دو گونه باشد: همو، اوائل المقالات، ص۶۵. نیز درباره انبیا به این عبارت توجه کنید:...[۲۵]

عصمت از اشتباه در نظریات غیردینی

شاید بتوان ادعا کرد که جنجالی‌ترین و پربحث‌ترین مسئله، در میان مسائل عصمت، عصمت پیامبر و امام از اشتباه و نسیان در امور غیر مربوط به دین است. اگر درباره کشاورزی یا پزشکی نظریه‌ای از معصوم به ما رسید که البته ارتباطی با دین نداشته، می‌توان آن را الهی، واقعی و درست پنداشت؟[۲۶]. اگرچه مرحوم شیخ به طور مستقیم به این مسئله رسیدگی نکرده است، می‌توان با توجه به نظریات ایشان در بحث علم امام، همان نظر را در اینجا به وی نسبت داد. نظریات مرحوم شیخ مفید در مسئله علم امام را می‌توان در چند گزاره این گونه بیان کرد:

  1. امامیه هم داستان‌اند که امام باید پس از تصدی منصب امامت، به احکام و معارف دین عالم باشد[۲۷]؛
  2. روایات مستفیضه‌ای بر ثبوت علم امامان پاک (ع) به امور غیبی وجود دارد[۲۸] که البته این علوم به نحو مستفاد - و نه ذاتی - هستند[۲۹]؛
  3. اینکه بگوییم امام (ع) همه چیز را می‌داند، ادعایی بدون دلیل است[۳۰]؛
  4. آگاهی امام (ع) از امور غیردینی، ضروری نیست؛ ولی امری ممکن و واقع است و به مصلحت و لطف خداوند بستگی دارد[۳۱].

در همین راستا مرحوم مفید درباره آشنایی امام با همه صنایع و نیز همه لغات بر این باور است که به لحاظ عقلی چنین چیزی اگرچه ممتنع نیست، عقلاً برای امام واجب نبوده، ضرورتی ندارد، و روایاتی نیز که در این باره رسیده است، مفید قطع نیستند[۳۲]. توجه به این نکته لازم است که اشاره مرحوم مفید به روایات، بیانگر فرق نگذاشتن میان حکم متصدی منصب امامت و امامان پاک (ع) با عنوان‌های معین آنان نزد وی است. به بیان دیگر، مرحوم مفید در آثار خود بر آن نیست که مقامی را از متصدی منصب امامت سلب و برای امامان پاک (ع) اثبات کند. به بیان روشن‌تر، اشاره و توجه مرحوم شیخ مفید به روایات، نشان می‌دهد که اگر وی متصدی منصب امامت را بر اساس برهان‌های عقلی لزوماً عالم به همه علوم نمی‌داند، در روایات نیز مطلبی پیدا نکرده است تا بر اساس آنها بر این باور باشد که حضرات امامان (ع) با فضل الهی به طور بالفعل به همه امور و علوم عالم‌اند[۳۳]. مرحوم مفید در برخی دیگر از آثار خود، علم به همه امور و نیز علم به باطن امور را شرط نبوت ندانسته است و برای اثبات نظریه خود، آگاه نبودن پیامبر اکرم (ص) به علم نجوم و نیز امی بودن او را مثال می‌زند[۳۴]. افزون بر این موارد، مرحوم مفید در برخی از آثار خود، این امر را ممکن می‌داند که امام بر اثر نداشتن علم به مغیبات، در موارد قضاوت و داوری میان مردم، بر اساس ظاهر حکم کند و مرتکب خلاف واقع شود؛ اگرچه این امر را نیز ممکن - نه واجب - دانسته است که در این امور خداوند بر اساس لطف خود وی را از این اشتباه برهاند[۳۵].

البته ممکن است کسی مدعی شود که کلام مرحوم شیخ در نظریه اخیر، مربوط به امور عادی است؛ ولی با توجه به دیگر نظریات، باید مناط آن، یعنی عدم لزوم علم امام به غیردین را به نظریات علمی نیز سرایت داد. با توجه به این گزاره‌ها می‌توان ادعا کرد که مرحوم شیخ مفید امام را لزوماً به همه امور عالم نمی‌داند، و علم معصوم به امور غیردینی را تابع مصلحت و لطف خداوند می‌داند. همان‌گونه که پیش‌تر نیز بیان شد، اگرچه لازمه عرفی چنین نظریه‌ای امکان اشتباه در نظریات غیردینی امام است – همان‌طور که می‌توان احتمال مطابقت با واقع را نیز داد- چون خود مرحوم شیخ مفید نظریه‌ای را مطرح نکرده است، نمی‌توان دیدگاهی را به وی نسبت داد. تنها در همان موردی که وی به امکان اشتباه تصریح کرده است (یعنی هنگام قضاوت)، می‌توان این نظر را به او نسبت داد. البته با توجه به اینکه وی در دیگر آثار خود، عملی را که موجب استخفاف امام شود، از وی دور کرده است، باید مرحوم شیخ را بر این باور دانست که اگر در موردی وقوع اشتباه از امام موجب استخفاف شود، چنین عملی به برهان عقلی از امام (ع) صادر نخواهد شد. روشن است که با این توضیح و با توجه به عظمت مقام امامت، نمی‌توان صدور هر اشتباهی را از امام روا و ممکن دانست.[۳۶]

دیدگاه سید مرتضی علم الهدی درباره گستره عصمت امام

نظریات مرحوم سید در باب قلمرو عصمت را در عنوان‌های زیر می‌توان تبیین کرد:

عصمت از گناهان کبیره و صغیره

در اندیشه مرحوم سید، نه تنها گناهان، بلکه هر عملی که موجب تنفر مردم از پیامبر یا امام شود، از ایشان به دور است. وی ارزیابی درباره این موضوع را که کدام عمل موجب تنفر مردم می‌شود و کدام عمل این گونه نیست، به عادات و عرف واگذار کرده است؛ ولی گناهان کبیره را از بارزترین عواملی می‌داند که موجب تنفر مردم از امام می‌شوند[۳۷]. افزون بر آن، مرحوم سید مرتضی در آثار خود، پیامبران و به تبع آنان امامان را از ارتکاب هرگونه گناهی -کبیره و صغیره - پیش و پس از تصدی منصب نبوت و امامت، پاک می‌داند[۳۸].

اعتقاد وی به آموزه عصمت امام از گناه، چنان محکم است که وی را بر این باور رسانده که همان‌گونه که درباره خداوند متعال باید هر آیه متشابهی را که موهم صدور فعل قبیح از اوست، توجیه کنیم، درباره امامان پاک (ع) نیز که برهان عقلی بر عصمت آنان از گناه وجود دارد، هر عملی که موهم صدور گناه و قبیح از آنهاست، باید توجیه و حمل بر صحت شود: همانا امامان (ع) از گناهان کبیره و صغیره معصوم‌اند، و ما در این مدعا بر دلیل عقلی اعتماد کرده‌ایم.... پس هرگاه یکی از آنان کاری کرد که ظاهر آن، گناه بود، لازم است از ظاهر آن دست برداریم و آن را بر آنچه مقتضای دلیل عقل است، حمل کنیم؛ همان‌گونه که در متشابه قرآنی که به ظاهر، دلالت بر امری می‌کند که بر خداوند جایز نیست، چنین حملی را انجام می‌دهیم[۳۹].

اگرچه سید مرتضی، در آثار متعدد خود این نظریه را تکرار و حتی برهان امتناع تسلسل خود را نیز برای اثبات عصمت امام از گناه اقامه کرده است[۴۰]، دست‌کم در یک مورد نظریه‌ای دیگر از وی مشاهده می‌شود. وی زمانی که می‌خواهد عصمت پیامبر را با این دلیل اثبات کند که در صورت صدور گناه از پیامبر، اعتماد مردم از وی سلب می‌شود و امت از او متنفر خواهند شد، با این اشکال مواجه می‌شود که چگونه می‌توان چنین ادعایی را مطرح کرد، درحالی که عده‌ای از مردم، صدور گناهان کبیره را از پیامبران جایز دانسته‌اند و در عین حال سخنان آنان را نیز پذیرفته‌اند؟[۴۱]. مرحوم سید با طرح این اشکال مستشکل، از موضع خود عقب‌نشینی می‌کند و می‌گوید جایز نبودن صدور گناه از پیامبر، به مقتضای حکم عقل نیست. به دیگر بیان، این‌گونه نیست که صدور گناه از پیامبر، عقلاً جایز نباشد، بلکه بهتر این است که گناه از پیامبر صادر نشود: ليس المراد بقولنا انه منفر ان الفعل الذي نفر عنه لا يجوز أن يقع معه انما نريد انه اقرب أن لا يقع...[۴۲].

مرحوم سید، هم آنجا که امام را از گناهان معصوم می‌شمرد، نظریه‌اش را به مقتضای حکم عقل می‌داند، و هم در اینجا که عصمت از گناهان را لازم نمی‌داند، بنا بر اقتضای حکم عقل سخن گفته است. به نظر نگارنده، توجیه و جمع میان این دو نظریه آن است که اگرچه برخی از برهان‌های عقلی - یعنی منفر بودن گناه - از اثبات لزوم عصمت امام از گناه ناتوان‌اند، به گمان سید برهان‌های دیگری نیز هست که می‌توان با آنها عقلاً امام را از گناه معصوم دانست. با این توجیه، می‌توان مرحوم سید را از کسانی دانست که عصمت امام از گناه را عقلاً لازم می‌دانند. همچنین از عبارت او، ذیل آیه امامت ابراهیم (ع)[۴۳] می‌توان فهمید که وی امام را از گناه در باطن نیز معصوم می‌داند[۴۴].[۴۵]

عصمت از ترک مستحبات

عصمت امام (ع) از ارتکاب گناهان، امری اختلافی میان شیعه امامیه نیست؛ ولی آیا درباره عصمت از ترک مستحبات نیز همین گونه است؟ مرحوم سید مرتضی هنگامی که در پی تنزیه حضرت یعقوب (ع) از برخی عیوب، همچون ناشکیبایی آن حضرت پس از رفتن حضرت یوسف (ع) است، نظریه‌ای را مطرح می‌کند که نشان اعتقاد نداشتن او به لزوم عصمت پیامبران از ترک مستحبات است. ایشان پس از آنکه بردباری در برابر مصائب و فروبردن خشم و اندوه را از مستحبات می‌داند، می‌نویسد: «پیامبران، از بسیاری از مستحبات طاقت‌فرسا عدول می‌کردند؛ اگرچه بسیاری از مستحبات را نیز انجام می‌دادند»[۴۶]. نیز در جای دیگری درباره تنزیه حضرت رسول اکرم (ص) از اجازه دادن به منافقان در تخلف از جهاد می‌گوید: فان الانبياء يجوز ان يتركوا من النوافل كثيرا[۴۷].

همچنین وی در تنزیه حضرت آدم (ع) از نافرمانی خداوند در خوردن میوه ممنوعه می‌گوید: «امر خداوند به نخوردن میوه ممنوعه، امری مستحبی بوده است. پس آن حضرت، تنها یک مستحب را به جای نیاورده است»[۴۸]. این توجیه ایشان نیز گواه اعتقاد نداشتن به عصمت پیامبران از ترک مستحبات است. بنابراین می‌توان گفت که از دیدگاه مرحوم سید، پیامبران و به تبع آن، امامان، لزوماً از ترک مستحبات معصوم نیستند.[۴۹]

عصمت از اشتباه و فراموشی در عمل به دین

در مباحث پیشین دانستیم که مرحوم سید مرتضی، امام را از ارتکاب عمدی گناهان معصوم می‌داند. حال پرسش این است که آیا وی امام را از ارتکاب غیرعمدی قبایح نیز معصوم می‌داند؟ به دیگر بیان، به عقیده ایشان، آیا امام (ع) از گناهان سهوی نیز معصوم است؟ اگرچه به نظر می‌رسد نقطه آغاز این بحث، همان اختلاف در وقوع یا عدم وقوع سهو پیامبر در نماز بوده است، این بحث به نماز منحصر نمی‌شود، و به طور کلی باید گفت که آیا امام افزون بر تبیین دین، در عمل به دین نیز معصوم است یا نه؟. همان‌گونه که پیش‌تر نیز بیان شد، اشتباه در عمل به دین را می‌توان در دو فرض دنبال کرد:

  1. اشتباه یادشده، در عالم واقع، قبیح نیست؛ مانند اشتباه در نماز و به طور کلی در واجبات دینی؛
  2. اشتباه مزبور، در عالم واقع، قبیح است؛ مانند شراب‌خواری در پی اشتباه در تشخیص موضوع یا حکم.[۵۰]

عصمت از اشتباه در نظریات غیردینی

همان‌گونه که پیش از این نیز بیان شد، روایات رسیده از امامان پاک (ع)، نشان آن است که حضرات، در مباحث غیردینی نیز اظهار نظر کرده‌اند. اکنون پرسش این است: آیا می‌توان گفت که امام (ع) در نظریات علمی خود معصوم است؟ اگرچه مرحوم سید مرتضی به وضوح به این مسئله نپرداخته است، شاید بتوان با توجه به آرای وی در بحث قلمرو علم امام، به نظریه‌ای در این باره دست یافت. مرحوم سید در برخی از آثار ارزشمند خود به طور کلی و مطلق، امام را از هر گونه اشتباهی مصون و معصوم می‌داند، و ظاهر عبارت نیز - با توجه به کاربرد واژه «غیر جائز» - به گونه‌ای است که این نظریه را به اقتضای حکم عقل دانسته است. برای نمونه به این عبارت توجه کنید: السهو... غير جائز عندنا عليهم في كل شيء[۵۱]. با وجود این، به نظر می‌رسد رسیدن به نظریه مرحوم سید در این باره، نیازمند یافتن اندیشه وی در باب علم امام است.

می‌توان نظریات مرحوم سید را درباره علوم غیردینی امام، پس از تصدی منصب امامت این گونه بیان کرد:

١. امام (ع) باید به علوم مربوط به سیاست آگاه باشد[۵۲]. به نظر می‌رسد نظریه مرحوم سید بر پایه این دیدگاه است که امام دست‌کم در جامعه دو وظیفه دارد: ارشاد مردم در احکام دین و خلافت سیاسی. حال، بر اساس قبح تقدم مفضول بر فاضل، مرحوم سید، امام را عالم‌ترین مردم به احکام شریعت و مسائل مربوط به سیاست می‌داند؛

٢. امام (ع)، لازم نیست به همه علوم غیردینی عالم باشد. در اندیشه مرحوم سید مرتضی، آنچه برای امام لازم است، علم به احکام شریعت و سیاست است، و بیش از آن عقلاً لازم نیست. به دیگر بیان، امام، رئیس جامعه است، و باید هر آنچه برای ریاست یک رئیس نیاز است، داشته باشد، و عالم بودن امام به علومی غیر از علم شریعت و سیاست، از شرایط لازم برای امام به شمار نمی‌آید[۵۳]. ایشان بر این باور است که اساساً هیچ یک از افراد امت اسلامی، چه امام و چه مأموم، تکلیفی وجوبی یا استحبابی برای آموختن این علوم ندارند: فأين هذا من العلم بالحرف و المهن و القيم و الأروش و كل ذلك مما لا تعلق له بالشريعة و لا كلف أحد من الأمة إماما كان أو مأموما العلم به لا على سبيل الندب و لا الايجاب؟[۵۴]. مرحوم سید بر این باور است که امام باید در این گونه علوم به متخصص رجوع کند[۵۵]. با وجود این، وی تصریح می‌کند که خداوند متعال، می‌تواند علوم دیگری بیش از علم شریعت را نیز از باب فضل و لطف به متصدی منصب امامت عطا کند، که روایت «سَلُونِي قَبْلَ أَنْ تَفْقِدُونِي‌» بیانگر بهره‌مندی امام علی (ع) از علومی فراتر از علوم لازم برای تصدی منصب امامت است[۵۶]؛

٣. امام (ع)، ضرورتاً به باطن امور آگاه نیست[۵۷]. به بیان مرحوم سید، لازم نیست امام (ع) غیب داشته باشد. وی درباره علم غیب امام (ع) بر این باور است که شرط امامت، اِخبار از امور غیبی نیست؛ اما خداوند متعال بر اساس فضل خود، آنان را از امور غیبی نیز مطلع کرده است[۵۸]. البته روشن است که مقصود مرحوم سید این نیست که خداوند، امامان را از همه پنهانی‌ها آگاه کرده است، و اساساً علم غیب، لزوماً به معنای دانستن غیر احکام شریعت نیز نیست. به دیگر بیان، عالم غیب، از راه‌های غیر بشری آن را کسب کرده است. از این‌رو، حتی علم به احکام شرعی نیز برای امام علم غیب محسوب می‌شود. بر اساس این نظریات مرحوم سید، می‌توان در بحث عصمت امام از اشتباه در امور علمی، مدعی شد از آنجا که امام (ع) پس از تصدی منصب امامت، لزوماً به همه امور علمی آگاه نیست و بخشی از علوم خود را از منبع بشری - یعنی متخصصان هر فن- دریافت می‌کند، امکان و احتمال اشتباه در نظریات علمی‌ای که از ایشان به ما می‌رسد، وجود دارد. البته در اینجا یادکرد دو نکته ضروری است: نخست آنکه چون مرحوم سید، دیدگاهی را ارائه نکرده است، نمی‌توان نظریه‌ای را به او، نسبت داد؛ دوم آنکه گاهی ما از لوازم و مقتضیات منصب امامت سخن به میان می‌آوریم و گاهی نیز با توجه به دلیل‌های نقلی، در صدد شناخت مقام امامان پاک (ع) با عنوان‌ها و نام‌های مشخص آنان هستیم. به بیان دیگر، ممکن است اندیشمندی بر این باور باشد که لازمه منصب امامت، عصمت صاحب آن از اشتباه در بیانات غیردینی نیست؛ ولی امامان پاک (ع) را اثباتاً و با توجه به دیگر قراین غیرعقلی، از چنین اشتباهی مصون و معصوم بداند. آنچه در کلمات مرحوم سید آشکار است، توجه و دقت صرف ایشان به مقتضیات منصب امامت است؛ اما ممکن است مرحوم سید بر اساس دلایل نقلی، دیدگاهی دیگر داشته باشد؛ چنان که تصریح می‌کند خداوند، امامان پاک (ع) را به امور پنهانی آگاه کرده است[۵۹]. حتی به لحاظ عقلی نیز ممکن است مرحوم سید مدعی شود که خداوند فیاض و متعالی، می‌تواند امام را از حقایق آگاه کند و مانع از اشتباه او شود.

در پایان می‌توان نظریات مرحوم سید را در مبحث قلمرو عصمت چنین خلاصه کرد:

  1. امام (ع)، ضرورتاً پیش و پس از تصدی منصب امامت از گناهان کبیره و صغیره معصوم است؛
  2. امام (ع)، ضرورتاً از اشتباه و فراموشی در عمل به دین، مانند اشتباه در رکعات نماز یا بدون طهارت نماز خواندن معصوم است؛
  3. امام (ع)، ضرورتاً از گناهان سهوی‌ای که به تنفر مردم از وی نینجامد، معصوم نیست؛
  4. امام (ع)، ضرورتاً از ترک مستحبات معصوم نیست؛
  5. امام (ع)، ضرورتاً از سهو و نسیان در امور عادی زندگی معصوم نیست؛
  6. امام (ع)، ضرورتاً از هرگونه اشتباه در بیان احکام شریعت معصوم است.[۶۰]

دیدگاه ابوالصلاح حلبی درباره گستره عصمت امام

مباحث قلمرو عصمت به طور بسیار محدود در کلمات مرحوم حلبی بروز پیدا کرده است که می‌توان آنها را در این محورها دنبال کرد:

عصمت از گناه

بر اساس عبارت‌های موجود در آثار مرحوم حلبی، می‌توان ایشان را بر این باور دانست که امام (ع) از همه گناهان معصوم است، و همه اقوال و افعال او نیک و عاری از هرگونه قبح و پلیدی است: قيام البرهان بصحة إمامتهم و عصمتهم (ع) يقتضي الحكم على جميع أفعالهم و تروكهم بالحسن[۶۱]. مطلب قابل توجه اینکه مرحوم حلبی به عصمت امام از گناه پیش از تصدی منصب امامت اشاره‌ای نکرده است، و ظاهر این عبارت نیز چیزی جز عصمت امام از زمان امامت نیست؛ زیرا اطلاق واژه «امام» بر امامان، پیش از تصدی منصب امامت مجاز است.[۶۲]

عصمت از اشتباه در نظریات علمی

ابوالصلاح حلبی، کلام خود را بر وجود مقدس و طاهر امامان معصوم (ع) متمرکز کرده است و از اقتضای منصب امامت سخنی به میان نمی‌آورد. وی معتقد است که امامان پاک (ع) معجزاتی داشته‌اند: «آنها از کائنات و غایبات خبر داده‌اند[۶۳]؛ علوم فراوانی در کودکی و بزرگ‌سالی از آنان به ما رسیده است؛ به گونه‌ای که بر همه مردم برتری داشتند و هیچ‌گاه در پاسخ به مسئله‌ای درمانده نمی‌شدند[۶۴] و فی‌الجمله، امامان پاک (ع) هیچ معلمی جز پدران خود ند‌شته اند»[۶۵].

ابوالصلاح حلبی دلیل برتری امامان پاک (ع) را از همه دانشمندان، چیزی جز معجزه نمی‌داند و برای اثبات آن این گونه استدلال می‌کند: اولاً، به طور طبیعی دیده نشده است که عالمی بدون استفاده از معلم بتواند در همه علوم و حتی در یک علم سرآمد دیگران باشد[۶۶]؛ ثانیاً، هر عالمی جز امامان پاک (ع)، در بسیاری از موارد از پاسخ‌گویی درمانده می‌شود و در مناظره شکست می‌خورد[۶۷]. بنابراین علوم امامان پاک (ع)، چیزی جز معجزه نیست. بدون تردید این نظریات، نشان اعتقاد مرحوم حلبی به عصمت امامان پاک (ع) از اشتباه در نظریات علمی است؛ زیرا اولاً، معلم نداشتن حضرات معصومان (ع) نشان الهی بودن علوم آنان است؛ ثانیاً، الهی بودن علوم، نشان خطاناپذیری نظریات آنهاست. گفتنی است با توجه به تفکیک نشدن مقام متصدی منصب امامت و امامان پاک (ع)، در کلمات حلبی، ممکن است بتوانیم مدعی شویم که وی درباره متصدی منصب امامت نیز همین نظریات را داشته است.[۶۸]

دیدگاه ابوالفتح کراجکی درباره گستره عصمت امام

در آثار مرحوم کراجکی به طور محدود، مباحثی درباره قلمرو عصمت دیده می‌شود که می‌توان آنها را در مقوله‌های زیر ارائه کرد:

عصمت از اشتباه در امور غیردینی

همان‌گونه که پیش‌تر نیز گفتیم، بحث از امور غیردینی، خود چند شاخه دارد، و آنچه در آثار مرحوم کراجکی می‌تواند مورد بحث قرار گیرد، این است که آیا بیانات امام (ع) در امور غیردینی نیز از اشتباه مصون و برای مکلفان حجت است یا نه؟ مرحوم کراجکی درباره علم امام می‌گوید: «خداوند متعال آنان را به بسیاری از امور پنهانی و مربوط به آینده آگاه کرده است.... [ولی] آنها همواره به همه امور پنهانی و نیز غیبی آگاه نیستند»[۶۹]. بر اساس این عبارت، مرحوم کراجکی بر این باور است که امام (ع)، از جانب خداوند به همه علوم آگاه نیست. به دیگر بیان، علم امام به حقایق، به لطف خداوند بستگی دارد. حال، لازمه عرفی این نظریه – همان‌گونه که پیش‌تر نیز بیان شد. امکان اشتباه در نظریات غیردینی امام (ع) است؛ اما چنان که پیش‌تر نیز بیان شد، از آنجا که مرحوم کراجکی خود به صراحت از این دیدگاه سخن به بیان نیاورده است نمی‌توان چنین لازمه‌ای را به وی نسبت داد[۷۰].[۷۱]

دیدگاه شیخ طوسی درباره گستره عصمت امام

نظریات مرحوم شیخ طوسی در این باره را می‌توان با این عنوان‌ها مطرح کرد:

عصمت از گناه کبیره و صغیره

مرحوم شیخ طوسی نیز همچون شیخ مفید بر این باور است که همه گناهان، بزرگ‌اند، و صغیره نامیدن برخی از آنها، به منزله کوچک بودنشان نیست، بلکه در مقایسه با گناهان کبیره است[۷۲]. در اندیشه ایشان، امام از همه گناهان کبیره و صغیره معصوم است، و دقت در عبارت‌هایی که هم‌اکنون از وی نقل خواهیم کرد و نیز توجه به برهان‌هایی که در آینده از ایشان بیان خواهد شد، روشن می‌کند که او نه تنها امامان پاک (ع) را از همه گناهان معصوم می‌داند، که عصمت از گناه را برای متصدی منصب امامت امری ضروری به شمار می‌آورد. وی در این باره می‌گوید: و الائمة المنتجبین الذین لا یجوز علیهم الخطا و لا فعل القبیح لا صغیرا و لا کبیرا...[۷۳]. استفاده از واژگانی همچون جواز و عدم جواز صدور گناه از امام، بیانگر اعتقاد به لزوم عصمت امام از گناه در اندیشه مرحوم شیخ است. شیخ طوسی در این باره میان پیش از امامت و پس از آن، تفاوتی نگذاشته و در هر دو زمان، امام را از همه گناهان معصوم دانسته است. این نظریه را می‌توان از عبارت زیر به دست آورد؛ آنجا که وی پس از بیان برهان بر عصمت امام از گناه پس از تصدی منصب امامت، می‌نویسد: «اما عصمت امام... پیش از حال امامت از دلیل دیگری دانسته می‌شود»[۷۴].

همچنین از نظریه وی درباره عصمت پیامبران نیز می‌توان به همین اندیشه درباره امام دست یافت[۷۵]. نظریه‌ای که بر اساس منابع موجود، برای نخستین بار مرحوم شیخ طوسی در کلام شیعه مطرح کرده، این است که وی امام را نه تنها پیش از تصدی منصب امامت، که از آغاز عمر تا پایان معصوم می‌داند[۷۶]. افزون بر آن، مرحوم شیخ طوسی، از کسانی است که پیامبر و به تبع آن، امام را از گناه سهوی نیز معصوم دانسته است[۷۷].

شیخ طوسی به طور کلی پیامبر و به تبع آن، امام را از هر عملی که موجب روی‌گردانی و نفرت مردم از آنان شود، اگرچه آن عمل قبیح نباشد معصوم دانسته است[۷۸].

همچنین از برهان‌های او که در آینده نقل خواهیم کرد، روشن می‌شود که امام را از گناهان باطنی و ظاهری[۷۹] معصوم می‌داند[۸۰]. با این توضیح روشن می‌شود که در اندیشه مرحوم شیخ طوسی، امام به طور ضروری و وجوبی از آغاز عمر تا پایان از گناهان سهوی و عمدی معصوم است.[۸۱]

عصمت از ترک مستحبات و ترک اولی[۸۲]

مرحوم شیخ طوسی درباره عصمت پیامبر یا امام از ترک مستحبات، به صراحت نظریه‌پردازی نکرده است؛ ولی می‌توان از برخی کلماتش به اندیشه وی در این باره دست یافت: اولاً، او ناقل روایتی است که بر اساس آن، امام (ع) عملی مستحبی را ترک کرده است. بر اساس این روایت، روزه روز عرفه برابر یک سال روزه ثواب دارد. با وجود این، امام حسن (ع)، علی‌رغم امام حسین (ع) روزه آن روز را به جا نیاورد[۸۳]. با وجود اینکه این روایت، آشکارا وقوع ترک اولی یا ترک مستحب امام را گزارش می‌دهد، به این دلیل که مرحوم شیخ، برداشت خود را از این روایت اعلام نکرده است، نمی‌توان بر اساس آن، با اطمینان نظریه‌ای را به وی نسبت داد؛ ثانیاً، ایشان دست‌کم درباره دو تن از پیامبران، یعنی حضرت آدم و موسی (ع)، زمانی که با آیاتی قرآنی مواجه می‌شود که موهم ارتکاب گناه این دو پیامیرند، می‌گوید آن دو، تنها مرتکب ترک اولی شده‌اند.

به عبارت ایشان درباره حضرت موسی (ع) توجه کنید: «نزد اصحاب ما، کشتن فرد قبطی، قبیح نبود، و خداوند به کشتن او امر کرده بود؛ اما بهتر این بود که به خاطر رعایت مصلحت این کار را به تأخیر می‌انداخت. پس هنگامی که زودتر او را کشت، اولی و افضل را ترک کرد»[۸۴]. با توجه به این عبارت، می‌توان گفت که در اندیشه مرحوم شیخ طوسی، شیعه امامیه بر این باور است که منصب نبوت و به تبع آن، امامت ضرورتاً مقتضی عصمت از ترک مستحبات و ترک اولی نیست. گفتنی است که این امر، منافاتی با عصمت یک پیامبر یا امام ویژه از ترک مستحبات و ترک اولی ندارد، و آنچه در اینجا می‌توان به مرحوم شیخ نسبت داد، این است که متصدی منصب نبوت و امامت، لزوماً چنین عصمتی ندارد.[۸۵]

عصمت از اشتباه و فراموشی در مرحله عمل به دین

پس از آنکه دانستیم در اندیشه مرحوم شیخ طوسی، امام از گناهان عمدی معصوم است، این پرسش به نظر می‌رسد که نظریه وی درباره عصمت امام از اشتباه در مرحله عمل به دین چیست؟ آیا ممکن است امام به هر دلیلی، از جمله جهل به موضوع، در عمل به دین مرتکب خلاف شود؟ پیش‌تر بیان شد که ارتکاب خلاف در عمل به دین، اگر ناشی از اشتباه در موضوع باشد، دو حالت دارد:

عصمت از اشتباه در نظریات غیر دینی

مراجعه‌ای کوتاه به روایات رسیده از امامان پاک روشن می‌کند که آن بزرگواران، افزون بر نظریات دینی، درباره مسائل غیردینی، از جمله پزشکی و غیر آن نیز اظهار نظر کرده‌اند[۸۶]. حال پرسش این است که آیا امام (ع)، از اشتباه در این نظریات نیز معصوم است؟ آیا می‌توان از این نظریه‌ها در علوم امروز امروز استفاده کرد؟

برای اینکه نظریه مرحوم شیخ طوسی را در این باره به دست آوریم، لازم است دیدگاه وی را درباره قلمرو علم امام بررسی کنیم. عبارت‌های وی درباره قلمرو علم امام پس از تصدی منصب امامت را می‌توان در دو بخش مطرح کرد:

۱. عبارت‌هایی که بیانگر علم امام (ع) به جمیع مسائل هستند. مضمون‌های این عبارت‌ها را می‌توان این‌گونه خلاصه کرد:

  1. امام باید به نیازهای مردم عالم باشد: «نزد ما کسی امام نیست، مگر آنکه به همه نیازهای مردم عالم باشد، و جایز نیست که در میان رعیت عالم‌تر از او باشد»[۸۷]. عبارت، جای هیچ توجیهی را باقی نگذاشته است؛ زیرا با ادات حصر و استثنا به گونه‌ای بیان شده است که گویا اساساً شرط لازم امامت، علم به همه مسائل مورد نیاز مردم، اعم از احکام و غیر احکام است؛
  2. مرحوم شیخ، ذیل آیه ﴿إِنِّي أَعِظُكَ أَنْ تَكُونَ مِنَ الْجَاهِلِينَ[۸۸] بر آن است که جهل، در هر حالت قبیح است؛ هرچند که جاهل مستحق عقاب نیست[۸۹]. حال، این نظریه را می‌توان با نظریه دیگری از مرحوم شیخ جمع کرد که بر اساس آن پیامبر و - به تبع آن، امام از هر قبیحی به دور و معصوم است: النبی یجب أن یکون معصوما من القبایح کلها صغیرها و کبیرها قبل النبوة و بعدها علی طریق السهو و العمد و علی کل حال[۹۰]. برایند این دو نظریه آن است که امام، باید از جهل معصوم باشد. به عبارت دیگر، وی باید به هر چیزی عالم باشد؛
  3. مرحوم شیخ، روایت معروف «سَلُونِي قَبْلَ أَنْ تَفْقِدُونِي‌» را نقل می‌کند که بر اساس ظاهر آن، باید اذعان کرد که امام، به همه مسائل عالم است[۹۱].

برداشت اولیه از این عبارت‌ها آن است که در دیدگاه مرحوم شیخ، امام (ع) به همه مسائل عالم است. پس عصمت او از اشتباه در نظریات غیردینی نیز امری روشن خواهد بود؛

۲. عبارت‌هایی که بیانگر این معنا هستند که لازمه منصب امامت، چیزی جز علم به احکام دین نیست.[۹۲]

پرسش مستقیم

جستارهای وابسته

منابع

پانویس

  1. درباره روایات مربوط به علم دینی ر. ک: محمد بن علی بن حسین (شیخ صدوق)، من لا یحضره الفقیه، تحقیق علی اکبر غفاری، صفحات مختلف؛ همو، المقنع، صفحات مختلف و.... نیز درباره روایات مربوط به علم غیردینی ر. ک: همو، الخصال، ج۲، ص۴۸۹-۴۹۱، ص۵۱۱-۵۱۴؛ همو، من لا یحضره الفقیه، تحقیق علی اکبر غفاری، ج۲، ص۲۸۱.
  2. فعلم الإمامة كله من الله عز و جل و من رسول الله (ص)؛ (محمد بن علی بن حسین (شیخ صدوق)، کمال الدین، ج۲، ص۶۶۰، ذیل ح۳). بعید نیست مرحوم صدوق در این دیدگاه، از روایاتی متأثر باشد که در آثارش دیده می‌شود: «عَنِ الرِّضَا (ع):... قَالَ فِي الْأَئِمَّةِ إِنَّهُمْ عُلَمَاءُ صَادِقُونَ مُفَهَّمُونَ مُحَدَّثُونَ‌...»؛ (همو، عیون اخبار الرضا (ع)، ب ۳۰، ح۴۴)، نیز «...عَنِ الْحَارِثِ بْنِ الْمُغِيرَةِ قَالَ سَمِعْتُ أَبَا عَبْدِ اللَّهِ (ع) يَقُولُ إِنَّ الْأَرْضَ لَا تُتْرَكُ إِلَّا بِعَالِمٍ يَعْلَمُ الْحَلَالَ وَ الْحَرَامَ وَ مَا يَحْتَاجُ النَّاسُ إِلَيْهِ وَ لَا يَحْتَاجُ إِلَى النَّاسِ قُلْتُ جُعِلْتُ فِدَاكَ عَلِمَ مَا ذَا [بِمَا ذَا] قَالَ وِرَاثَةً مِنْ رَسُولِ اللَّهِ (ص) وَ عَلِيٍّ (ع)»؛ (همو، کمال الدین، ج۱، ص۲۲۳).
  3. «أن... الأئمة (ع)... عالمون بالكتاب و السنة و لا يجوز عليهم في شي‌ء من ذلك الغلط و لا النسيان‌...»؛ (محمد بن علی بن حسین (شیخ صدوق)، عیون اخبار الرضا (ع)، ج۱، ص۹۲).
  4. «و الإمامة لا يتم امرها الا بالعلم بالدين و المعرفة باحكام رب العالمين و بتأويل كتابه...»؛ (محمد بن علی بن حسین (شیخ صدوق)، عیون اخبار الرضا (ع)، ج۱، ص۹۹).
  5. محمد بن علی بن حسین (شیخ صدوق)، عیون اخبار الرضا (ع)، ج۲، ص۶۶۰۰، ذیل ح۳.
  6. «و الإمام أيضا لم يقف على كل هذه التخاليط التي رويت لأنه لا يعلم الغيب و إنما هو عبد صالح يعلم الكتاب و السنة و يعلم من أخبار شيعته ما ينهى إليه»؛ (محمد بن علی بن حسین (شیخ صدوق)، عیون اخبار الرضا (ع)، ج۲، ص۱۱۰).
  7. محمد بن علی بن حسین (شیخ صدوق)، علل الشرایع، ج۱، ص۶۲.
  8. محمد بن علی بن حسین (شیخ صدوق)، علل الشرایع، ج۱، ص۱۰۴-۱۰۸؛ ج۲، ص۵۹۳-۵۹۸.
  9. «... سَلُونِي قَبْلَ أَنْ تَفْقِدُونِي فَوَ اللَّهِ لَا تَسْأَلُونِّي عَنْ شَيْ‌ءٍ يَكُونُ إِلَّا نَبَّأْتُكُمْ بِهِ»؛ (محمد بن علی بن حسین (شیخ صدوق)، علل الشرایع، الامالی، ص۱۳۳).
  10. فاریاب، محمد حسین، عصمت امام، ص ۲۵۰.
  11. «أن يكون إذا أمر ائتمر بطاعته و لا يد فوق يده و لا يسهو و لا يغلط و أن يكون عالما ليعلم الناس ما جهلوا»؛ (محمد بن عبدالرحمن بن قبه رازی، مسألة فی الإمامة، ص۱۸۵، به نقل از: سیدحسین مدرسی، مکتب در فرایند تکامل، ترجمه هاشم ایزدپناه؛ محمد بن عبدالرحمن، نقض کتاب الاشهاد).
  12. فاریاب، محمد حسین، عصمت امام، ص ۲۶۷.
  13. أن يكون مأمونا عليهم و على الدين... معصوما عن الخطأ و الزلل (محمد بن جریر بن رستم طبری، المسترشد، تحقیق احمد محمودی، ص۵۷۱).
  14. و الثانية العلم بحاجة الناس، إذ كان قد وضعه لحاجتهم لانه إن لم يكن عنده علم ما تحتاج إليه الأمة كان كأحدهم في الجهل؛ (محمد بن جریر بن رستم طبری، المسترشد، تحقیق احمد محمودی، ص۵۷۱).
  15. محمد بن جریر بن رستم طبری، المسترشد، تحقیق احمد محمودی، ص۶۹۶.
  16. محمد بن جریر بن رستم طبری، المسترشد، تحقیق احمد محمودی، ص۵۷۱.
  17. فاریاب، محمد حسین، عصمت امام، ص ۲۷۲.
  18. ایشان در جایی تنها به این نکته بسنده می‌کند که گناهان صغیره به خودی خود، کوچک نیستند؛ اما در مقایسه با گناهان کبیره، کوچک شمرده می‌شوند (محمد بن محمد بن نعمان (شیخ مفید)، اوائل المقالات، ص۸۳-۸۴).
  19. الأنبياء و الأئمة (ع) من بعدهم معصومون في حال نبوتهم و إمامتهم من الكبائر كلها و الصغائر...؛ (محمد بن محمد بن نعمان (شیخ مفید)، تصحیح اعتقادات الامامیة، ص۱۲۹). نیز به این عبارت توجه کنید: ان الذي اذهب اليه في هذا الباب [عصمة الانبياء والائمة (ع)] انه لا يقع من الانبياء (ع) ذنب ترك واجب مفترض و لا يجوز عليهم خطأ في ذلك و لا سهو يوقعهم فيه؛ (همو، الفصول المختارة، ص۱۰۴-۱۰۵).
  20. انه لا يقع من الانبياء (ع) ذنب... و ان جاز منهم ترك نقل و مندوب اليه على غير القصد و التعمد؛ (محمد بن محمد بن نعمان (شیخ مفید)، الفصول المختارة، ص۱۰۴).
  21. فاما نبينا (ص) خاصة و الائمة من ذريته (ع) فلم يقع منهم صغيرة بعد النبوة و الامامة من ترك واجب و لا مندوب اليه لفضلهم على من تقدمهم من الحجج (ع)؛ (محمد بن محمد بن نعمان (شیخ مفید)، الفصول المختارة، ص۱۰۴).
  22. أن نبينا (ص) و الائمة (ع) من بعده كانوا سالمين من ترك المندوب و المفترض قبل حال إمامتهم وعدها؛ (محمد بن محمد بن نعمان (شیخ مفید)، تصحیح اعتقادات الامامیة، ص۱۲۹).
  23. فاریاب، محمد حسین، عصمت امام، ص ۲۸۲.
  24. البته باید توجه داشت که این رساله، پاسخ برخی از اهالی حائر است، و مرحوم مفید در آنجا هیچ اشاره‌ای به نام استاد خود نمی‌کند؛ ولی کاملاً روشن است که محتوای آن ناظر به سخنان مرحوم شیخ صدوق است.
  25. فاریاب، محمد حسین، عصمت امام، ص ۲۸۳.
  26. ر. ک: مقدمه‌ای که ذیل همین عنوان، در بحث از نظریات شیخ صدوق بیان شد.
  27. انه يجب ان يكون عالما بجميع ما يحتاج اليه الامة في الاحكام؛ (محمد بن محمد بن نعمان (شیخ مفید)، المسائل الجارودیة، ص۴۵). نیز به این عبارت توجه کنید: واتفقت الإمامية على أن إمام الدين لا يكون إلا معصوما من الخلاف الله تعالى عالما بجميع علوم الدين (همو، اوائل المقالات، ص۳۹).
  28. فمن ذلك ما استفاض عنه (ع) من اخباره عن الغايبات و الكائن قبل كونه فلا يخرم من ذلك شيئا و يوافق المخبر منه خبره حتى يتحقق الصدق فيه؛ (محمد بن محمد بن نعمان (شیخ مفیدالارشاد، ج۱، ص۳۱۳. نیز ر. ک: همان، ج۲، ص۱۸۷). از همین جا می‌توان دریافت که مرحوم شیخ مفید مستفیض بودن روایت را نیز ملاکی برای اعتقاد به صدق آن می‌داند. البته درباره اینکه مقصود شیخ از مستفیضه چیست، باید اذعان داشت که تتبع در آثار شیخ و موارد کاربرد این واژه و مشتقات آن ما را به این نتیجه رساند که اولاً، مرحوم شیخ، از چهار عنوان برای نام‌گذاری روایات استفاده می‌کند: شاد، واحد، مستفیض و متواتر. ظاهراً شاذ و واحد مساوق با یکدیگرند: و ما ذكره هذا الرجل عنه (ع) من الحديثين، فأحدهما شاذ وارد من طريق الآحاد غير مرضي الاسناد؛ (محمد بن محمد بن نعمان (شیخ مفید)، الفصول المختارة، ص۳۳۸). درباره این اقسام به این عبارت توجه کنید: أن الاخبار لا تتقابل و يحكم ببعضها على بعض حتى تتساوي في الصفة فيكون الظاهر المستفيض مقابلا لمثله في الاستفاضة و التواتر مقابلا لمثله في التواتر و الشاذ مقابلا لمثله في الشذوذ؛ (الفصول المختارة، ص۳۳۷). ثانیاً، مرحوم شیخ در بیشتر موارد، مستفیض را به معنای مشهور گرفته است: و هذا خبر مستفيض شهرته بالنقل والرواية؛ (محمد بن محمد بن نعمان (شیخ مفید)، الارشاد، ج۱، ص۳۴۸ و ۳۲۳؛ همو، الافصاح، ص۲۱۸ و ۲۲۵). ثالثاً، مرحوم شیخ در برخی آثار خود بر اخباری مانند حدیث غدیر که ما امروزه آنها را متواتر می‌دانیم، عنوان مستفیض را اطلاق می‌کند که البته می‌تواند به معنای لغوی آن باشد: باب طرف من الاستدلال على امامة اميرالمؤمنين (ع) بما استفاض عن النبي (ص) في يوم الغدير من المقال؛ (محمد بن محمد بن نعمان (شیخ مفید)، اقسام المولی، ص۳۱). رابعاً، از دیگر آثار شیخ بر می‌آید که هر استفاضه‌ای موجب اعتقاد به صحت موادی آن نمی‌شود (ر. ک: محمد بن محمد بن نعمان (شیخ مفید)، الافصاح، ص۲۲۶-۲۲۷). در مجموع می‌توان گفت اگر چه شیخ در موارد یاد شده «مستفیض» را در معنای لغوی آن به کار برده است، برای رسیدن به ملاک استفاضه و تواتر در اندیشه شیخ مفید، باید تتبع جامع‌تری صورت گیرد.
  29. محمد بن محمد بن نعمان (شیخ مفید)، اوائل المقالات، ص۶۷.
  30. و لسنا نمنع أن يعلم الامام اعيان الحوادث تكون باعلام انه له ذلك قاما القول بأنه يعلم كل ما يكون فلسنا نطلقه و لا نصوب قائله لدعواه فيه من غير حجة و لا بيان؛ (محمد بن محمد بن نعمان (شیخ مفید)، المسائل العکبریة، ص۶۹).
  31. ان الائمة من آل محمد (ص) قد كانوا يعرفون ضمائر بعض العباد و يعرفون ما يكون قبل كونه و ليس ذلك بواجب في صفاتهم و لا شرطا في امامتهم و انما اكرمهم الله تعالى به و اعلمهم اياه للطف في طاعتهم و التمسك بامامتهم و ليس ذلك بواجب عقلا و لكنه من جهة السماع؛ (محمد بن محمد بن نعمان (شیخ مفید)، اوائل المقالات، ص۶۷).
  32. القول في معرفة الأئمة بجميع الصنايع و سائر اللغات اقول انه ليس يمتنع ذلك و لا واجب من جهة العقل و النقل و القياس و قد جائت اخبار عمن يجب تصديقه بان ائمة آل محمد (ص) قد كانوا يعملون ذلك، فان ثبت وجب القطع به من جهتها على الثبات ولي في قلع به منها نظر؛ (محمد بن محمد بن نعمان (شیخ مفید)، اوائل المقالات، ص۶۶-۶۷).
  33. برای توضیح و تفصیل بیشتر درباره این قسمت ر. ک: همین مسئله در بحث از نظریات مرحوم شیخ صدوق.
  34. «ليس من شرط الأنبياء (ع) أن يحيطوا بكل علم و لا أن يقفوا على باطن كل ظاهر و قد كان نبينا محمد (ص) أفضل النبيين و أعلم المرسلين و لم يكن محيطا بعلم النجوم و... كان أميا بنص التنزيل و لم يتعاط معرفة الصنائع و لما أراد المدينة استأجر دليلا على سنن الطريق و كان يسأل عن الأخبار و يخفى عليه منها ما لم يأت به إليه صادق من الناس»؛ (محمد بن محمد بن نعمان (شیخ مفید)، المسائل العکبریة، ص۳۴).
  35. اقول: ان للامام ان يحكم بعلمه كما يحكم بظاهر الشهادات و من عرف من المشهود عليه ضد ما تضمنته الشهادة ابطل ذلك شهادة من شهد عليه و حكم فيه بما اعلمه الله تعالى و قد يجوز عندي ان تغيب عنه بواطن الامور فيحكم فيها بالظواهر و ان كانت على خلاف الحقيقة عند الله تعالى و يجوز أن يدله الله تعالى على الفرق بين الصادقين من الشهود و بين الكاذبين فلا يغيب عنه حقيقة الحال و الامور في هذا الباب متعلقة بالالطاف و المصالح التي لا يعلمها على كل حال الا الله عز و جل؛ (محمد بن محمد بن نعمان (شیخ مفید)، اوائل المقالات، ص۶۶).
  36. فاریاب، محمد حسین، عصمت امام، ص ۲۸۶۴.
  37. إن وقوع الكبائر منفر عن القبول، و المرجع فيما ينفر و ما لا ينفر إلى العادات و اعتبار ما تقتضيه، وليس ذلك مما يستخرج بالأدلة و القياس، ومن رجع إلى العادة علم ما ذكرناه، و أنه من أقوى ما ينفر عن قبول القول؛ (سید مرتضی علم الهدی، تنزیه الانبیاء و الائمه (ع)، ص۱۸).
  38. سید مرتضی علم الهدی، الوسائل، ج۱، ص۴۱۳.
  39. سید مرتضی علم الهدی، تنزیه الانبیاء و الائمة (ع)، ص۱۸۳. نیز ر. ک: همان، ص۷۷ و ۲۲۱؛ همو، الامالی، تحقیق سیدمحمدبدرالدین النعانی الحلبی، ج۲، ص۱۳۵.
  40. سید مرتضی علم الهدی، تنزیه الانبیاء و الائمة (ع)، ص۲۲.
  41. كيف تحكمون بان تجويز الكبائر منفر و من الناس من اجاز ذلك على الانبياء مع قبوله منهم؛ (سید مرتضی علم الهدی، الذخیرة فی علم الکلام، تحقیق سید احمد حسینی، ص۳۳۸).
  42. سید مرتضی علم الهدی، الذخیرة فی علم الکلام، تحقیق سید احمد حسینی، ص۳۳۸-۳۴۰.
  43. ﴿وَإِذِ ابْتَلَى إِبْرَاهِيمَ رَبُّهُ بِكَلِمَاتٍ فَأَتَمَّهُنَّ قَالَ إِنِّي جَاعِلُكَ لِلنَّاسِ إِمَامًا قَالَ وَمِنْ ذُرِّيَّتِي قَالَ لَا يَنَالُ عَهْدِي الظَّالِمِينَ «و (یاد کن) آنگاه را که پروردگار ابراهیم، او را با کلماتی آزمود و او آنها را به انجام رسانید؛ فرمود: من تو را پیشوای مردم می‌گمارم. (ابراهیم) گفت: و از فرزندانم (چه کس را)؟ فرمود: پیمان من به ستمکاران نمی‌رسد» سوره بقره، آیه ۱۲۴.
  44. در بخش برهان‌ها، عبارت مزبور را همراه با استدلال آن بیان خواهیم کرد.
  45. فاریاب، محمد حسین، عصمت امام، ص ۳۱۲.
  46. قد يعدل الأنبياء عن كثير من المندوبات الشاقة و أن كانوا يفعلون من ذلك الكثير؛ (سید مرتضی علم الهدی، الذخیرة فی علم الکلام، ص۷۱).
  47. سید مرتضی علم الهدی، الذخیرة فی علم الکلام، ص۱۶۰.
  48. سید مرتضی علم الهدی، الذخیرة فی علم الکلام، ص۲۴. نیز ر. ک: همو، الرسائل، ج۳، ص۱۱۷. نیز درباره حضرت یونس (ع) ر. ک: همو، تنزیه الانبیاء و الأئمة (ع)، ص۱۴۳. درباره رسول اکرم (ص) ر. ک: همان، ص۱۵۶.
  49. فاریاب، محمد حسین، عصمت امام، ص ۳۱۴.
  50. فاریاب، محمد حسین، عصمت امام، ص ۳۱۵.
  51. سید مرتضی علم الهدی، الشافی فی الامامه، ج۱، ص۱۳۸.
  52. و ان من صفاته ان يكون اعلم الامة باحكام الشريعة و بوجوه السياسة و التدبير... و مما يجب ان يلحق بذلك علمه بوجوه السياسة واجب عقلا؛ (سید مرتضی علم الهدی، الذخیرة فی علم الکلام، تحقیق سیداحمد حسینی، ص۴۳۰).
  53. و ليس يلزم على ما اوجبناه من علمه باحكام الشرائع ان يكون عالما بالصنائع و المهن و تركيب الادوية و عقد الحلوى لان ذلك كله مما لا تعلق له بما كان رئيسا فیه و لا يوجب رياسته العلم به؛ (سید مرتضی علم الهدی، الذخیرة فی علم الکلام، تحقیق سیداحمد حسینی، ص۴۳۰؛ همو، الشافی فی الامامة، ج۳، ص۱۶۳-۱۶۴).
  54. سید مرتضی علم الهدی، الشافی فی الإمامة، ج۳، ص۱۶۵؛ همو، الرسائل، ج۱، ص۱۰۴-۱۰۷.
  55. و إنما تكليفهم المتعلق بالشريعة في ذلك أن يرجعوا إلى أهل القيم و المعرفة بالصناعات، لا أن يقوموا ذلك بأنفسهم؛ (سید مرتضی علم الهدی، الشافی فی الامامة، ج۳، ص۱۶۵).
  56. سید مرتضی علم الهدی، الرسائل، ج۱، ص۳۹۱-۳۹۵. متن کامل عبارت چنین است: إعلم أن قول أمير المؤمنين (ع) قال: سلوني قبل أن تفقدوني فإن بين جنبي علما جما لو وجدت له حملة يدل على اشتماله على علوم الدين دقيقها و جليلها و على كل ما يجوز ان يسأل عنه سائل و يسترشد اليه جاهل... و تأويل هذا الخبر الذي يرفع الشبهة فيه أن الإمام في كل زمان إنما يجب بحكم إمامته أن يكون عالما بجميع علوم الدين، حتى لا يشذ منه شاذ و ليس يجب بحكم الإمامة أن يكون عالما بالغائبات و الكائنات من ماضيات و مستقبلات و إذا خص الله تعالى الإمام بشيء من هذه العلوم، فعلى سبيل الكرامة و التفصيل و التعظيم؛ (سید مرتضی علم الهدی، الرسائل، ج۱، ص۳۹۴).
  57. سید مرتضی علم الهدی، الشافی فی الامامة، ج۲، ص۳۱ و ۴۰.
  58. ليس من شرط الإمامة الإخبار عن الشيء قبل كونه، لأن ذلك معجز و قد يجوز إظهار المعجزات على أيدي الأئمة (ع) و قد يجوز ألا يظهر على أيديهم إلا أنا قد علمنا بالأخبار الشائعة أنهم (ع) أخبروا بالغائبات فعلمنا أن الله تعالى قد أطلعهم على ذلك؛ (سید مرتضی علم الهدی، الرسائل، ج۱، ص۲۸۲، ۳۹۱-۳۹۵؛ ج۳، ص۱۳۰).
  59. سید مرتضی علم الهدی، الرسائل، ج۱، ص۲۸۲.
  60. فاریاب، محمد حسین، عصمت امام، ص ۳۲۲.
  61. ابوالصلاح حلبی، الکافی فی الفقه، تحقیق رضا استادی، ص۱۰۴.
  62. فاریاب، محمد حسین، عصمت امام، ص ۳۴۰.
  63. أما المعجز فعلى ضروب منها الإخبار بالكائنات و وقوع المخبر مطابقا للخبر و منها الإخبار بالغائبات؛ (ابوالصلاح حلبی، تقریب المعارف، تحقیق فارس تبریزیان، ص۱۷۴).
  64. و منها ظهور علمهم ذي الفنون العجيبة في حال الصغار و الكبر و تبريزهم فيه على كافة أهل الدهر على وجه لم يعثر عليهم بزلة و لا قصور عند نازلة و لا انقطاع في مسألة؛ (ابوالصلاح حلبی، تقریب المعارف، تحقیق فارس تبریزیان، ص۱۷۴).
  65. من غير معلم و لا رئيس يضافون إليه غير آبائهم؛ (ابوالصلاح حلبی، تقریب المعارف، تحقیق فارس تبریزیان، ص۱۷۴).
  66. أن العادة لم تجر فيمن ليس بحجة أن يتقدم في علم واحد- فضلا عن عدة علوم - من غير معلم؛ (ابوالصلاح حلبی، تقریب المعارف، تحقیق فارس تبریزیان، ص۱۷۴).
  67. أن كل عالم عدا حجج الله سبحانه محفوظ عنهم التقصير عند المشكلات و العجز عند كثير من النوازل والانقطاع في المناظرة؛ (ابوالصلاح حلبی، تقریب المعارف، تحقیق فارس تبریزیان، ص۱۷۴).
  68. فاریاب، محمد حسین، عصمت امام، ص ۳۴۰.
  69. اعلمهم کثیرا من الغائبات و الامور المستقبلات... و لیسوا عارفین بجمیع الضمائر و الغائبات علی الدوام...؛ (ابوالفتح کراجکی، کنز الفوائد، ص۱۱۲). افزون بر این، عبارت و عبارت‌های مشابه، مرحوم کراجکی، ناقل روایاتی است که بیانگر آگاه نبودن امام به همه امور است (ر. ک: ابوالفتوح کراجکی، معادن الجواهر، ص۴۲؛ همو، الاستنصار، ص۱۲).
  70. پیش‌تر و ضمن بحث از نظریات مرحوم شیخ مفید و سید مرتضی، در این باره به تفصیل سخن گفتیم.
  71. فاریاب، محمد حسین، عصمت امام، ص ۳۵۷.
  72. محمد بن حسن طوسی، العدة فی اصول الفقه، تحقیق محمد جواد انصاری، ج۲، ص۷۰۷.
  73. محمد بن حسن طوسی، التبیان، ج۸، ص۴۲۹-۴۳۰. نیز ر. ک: همو، المبسوط، تحقیق محمدتقی کشفی، ج۳، ص۲۷۰.
  74. محمد بن حسن طوسی، تمهید الاصول، تصحیح عبدالمحسن مشکوة الدینی، ص۳۶۱.
  75. و یجب أن یکون النبی معصوما من القبائح صغیرها و کبیرها قبل النبوة و بعدها...؛ (محمد بن حسن طوسی، الاقتصاد، تحقیق حسن سعید، ص۱۶۱. نیز ر. ک: همو، تمهید الاصول، تصحیح عبدالحسین مشکوة الدینی، ص۳۲۱؛ همو، التبیان، ج۱، ص۱۷۰؛ ج۴، ص۳۷۳؛ ج۶، ص۱۲۲؛ ج۷، ص۲۱۷؛ ج۸، ص۱۳۷).
  76. الامام (ع) معصوم من اول عمره إلی آخره فی اقواله و افعاله و تروکه...؛ (محمد بن حسن طوسی، الرسائل العشر، تحقیق واعظ زاده خراسانی، ص۹۸).
  77. النبی یجب ان یکون معصوما من القبایح کلها صغیرها و کبیرها قبل النبوة و بعدها علی طریق السهو و العمد وعلی کل حال؛ (محمد بن حسن طوسی، تمهید الاصول، تصحیح عبدالمحسن مشکوة الدینی، ص۳۲۰-۳۲۱. نیز ر. ک: همو، الاقتصاد، تحقیق حسن سعید، ص۱۶۱؛ همو، الرسائل العشر، تحقیق واعظ زاده خراسانی، ص۱۰۶).
  78. قد لا یقع من الانبیاء والمرسلین و الائمة (ع) ما ینفر عن قبول اقوالهم و ان لم یکن ذلک قبیحاً؛ (محمد بن حسن طوسی، العدة فی اصول الفقه، تحقیق محمد جواد انصاری، ج۲، ص۵۶۶-۵۶۸؛ همان، ج۱، ص۴۸).
  79. مرحوم شیخ درباره این دو واژه توضیح نداده است؛ ولی از برهانی که در آینده از وی نقل خواهیم کرد، می‌توان حدس زد که مقصود از گناهان ظاهری، گناهان جوارحی، و مقصود از گناهان باطنی، گناهان جوانحی، مانند حسد و نفاق باشد.
  80. محمد بن حسن طوسی، تمهید الاصول، تصحیح عبدالمحسن مشکوة الدینی، ص۳۶۱.
  81. فاریاب، محمد حسین، عصمت امام، ص ۳۶۷.
  82. اگرچه ممکن است در نگاه نخست «ترک مستحب» و «ترک اولی» مترادف هم به نظر آیند، حقیقت این است که میان آن دو تفاوت‌هایی هست؛ چنان که به انجام دادن کار مکروه، ترک مستحب نمی‌گوییم؛ اما آن را ترک اولی می‌دانیم؛ ضمن آنکه اصطلاح ترک مستحب، غالباً در جایی به کار می‌رود که با توجه به شأن و مقام پیامبر یا امام، اولی بود آن کار به گونه‌ای دیگر انجام می‌شد.
  83. عن عبدالرحمن بن ابی عبدالله عن ابی الحسن (ع) قال: صوم یوم عرفة یعدل السنة و قال: لم یصمه الحسن (ع) و صامه الحسین (ع)؛ (محمد بن حسن طوسی، تهذیب الاحکام، تحقیق سیدحسن خراسانی، ج۴، ص۲۹۸).
  84. و عند أصحابنا أن قتله القبطی لم یکن قبیحا و کان الله أمره بقتله، لکن کان الاولی تأخیره إلی وقت آخر لضرب من المصلحة، فلما قدم قتله کان ترک الاولی و الافضل؛ (محمد بن حسن طوسی، التبیان، ج۸، ص۱۳۷. نیز درباره داستان حضرت آدم (ع) ر. ک: همان، ج۱، ص۱۶۲؛ ج۴، ص۳۷۳؛ ج۷، ص۲۱۷).
  85. فاریاب، محمد حسین، عصمت امام، ص ۳۶۹.
  86. برای آشنایی با این روایات ر. ک: ابوالعباس مستغفری، طب النبی (ص) عبدالله و حسین ابنابسطام، طب الائمة (ع)، همو، طب الرضا (ع).
  87. محمد بن حسن طوسی، تلخیص الشافی، ج۱، ص۸۰.
  88. «فرمود: ای نوح! او از خاندان تو نیست، بی‌گمان او کرداری ناشایسته است پس چیزی را که نمی‌دانی از من مخواه، من تو را اندرز می‌دهم که مبادا از نادانان باشی» سوره هود، آیه ۴۶.
  89. و الصحیح أن الجهل قبیح علی کل حال،... ان استحقاق الذم علیه یشرط بالعمد فاما قبحه فلا کما نقوله فی الظلم سواء؛ (محمد بن حسن طوسی، التبیان، ج۵، ص۴۹۵).
  90. محمد بن حسن طوسی، تمهید الاصول، تصحیح عبدالمحسن مشکوة الدینی، ص۳۲۰-۳۲۱.
  91. «عَنْ عَبَايَةَ بْنِ رِبْعِيٍّ، قَالَ: كَانَ عَلِيٌّ أَمِيرُ الْمُؤْمِنِينَ (ع) كَثِيراً مَا يَقُولُ: سَلُونِي قَبْلَ أَنْ تَفْقِدُونِي، فَوَ اللَّهِ مَا مِنْ أَرْضٍ مُخْصِبَةٍ وَ لَا مُجْدِبَةٍ، وَ لَا فِئَةٍ تُضِلُّ مِائَةً أَوْ تَهْدِي مِائَةً إِلَّا وَ أَنَا أَعْلَمُ قَائِدَهَا وَ سَائِقَهَا وَ نَاعِقَهَا إِلَى يَوْمِ الْقِيَامَةِ»؛ (محمد بن حسن طوسی، الامالی، ص۵۸).
  92. فاریاب، محمد حسین، عصمت امام، ص ۳۸۰.