رابطه نهج البلاغه با قرآن

از امامت‌پدیا، دانشنامهٔ امامت و ولایت

نسخه‌ای که می‌بینید نسخه‌ای قدیمی از صفحه‌است که توسط Msadeq (بحث | مشارکت‌ها) در تاریخ ‏۱۰ ژوئیهٔ ۲۰۱۹، ساعت ۱۰:۰۳ ویرایش شده است. این نسخه ممکن است تفاوت‌های عمده‌ای با نسخهٔ فعلی بدارد.

(تفاوت) → نسخهٔ قدیمی‌تر | نمایش نسخهٔ فعلی (تفاوت) | نسخهٔ جدیدتر ← (تفاوت)
مدخل‌های وابسته به این بحث:
در این باره، تعداد بسیاری از پرسش‌های عمومی و مصداقی مرتبط، وجود دارند که در مدخل رابطه نهج البلاغه با قرآن (پرسش) قابل دسترسی خواهند بود.

مفهوم‌شناسی

پیشینه بحث

مبانی رابطه نهج البلاغه و قرآن

  • در بررسی رابطه نهج البلاغه و قرآن، اصل بر وجود رابطه مستقیم و هماهنگی کامل بین دو کتاب است[۱۱]. این امر از مبانی چندی سرچشمه می‌گیرد که اهم آن‌ها به شرح زیر است:

شناخت کامل امام علی (ع) از قرآن در سایه دریافت معارف آن از پیامبر (ص)

دانش امام علی (ع) و منبع‌شناسی آن

انس و همراهی دائمی علی (ع) با قرآن

ساختار رابطه نهج البلاغه و قرآن

  • رابطه نهج البلاغه و قرآن از دو جهت قابل بررسی است که عبارت‌اند از: سبک و اسلوب و دیگری معنا و محتوا. هر یک از جهات نام برده، خود، شاخه‌های مختلفی دارد که به‌صورت مجزّا قابلیت بررسی و استخراج مثال دارد.

مقایسه نهج البلاغه و قرآن از جهت سبک و اسلوب ادبی

  1. اسلوب خاص قرآن که ما بین نظم و نثر است؛
  2. وجود سجع و فاصله آیات به‌ویژه در سوره‌های کوتاه قرآن؛
  3. اقسام ایجاز[۱۸] از قبیل ایجاز به قصد و ایجاز به حذف؛
  4. بنای قرآن در طرح مباحث بر تقسیمات منطقی و عددی؛
  5. وجود آرایه‌های بیانی شامل تشبیه، استعاره، کنایات و...؛
  6. وجود محسنات لفظی از جمله جناس، ترصیع و...؛
  7. وجود محسنات معنوی از جمله طباق، مقابله، التفات و...؛
  8. اقسام سبک‌های بیانی مانند امثال، قصص، اقسام، جدل‌ها و...

تحلیل عناصر بلاغی در نهج البلاغه در مقایسه با بلاغت قرآنی

  • پی‌جویی از عناصر بلاغی نهج البلاغه کار دشواری نیست. در این خصوص پژوهش‌های مفصلی هم وجود دارد [۲۰]. لذا در این مقال جلوه‌های محدودی از عناصر بلاغی نهج البلاغه در سه سطح معانی، بیان و بدیع ارائه می‌شود.

علم معانی

  • موضوع علم معانی بررسی احوال کلام و کلمه است، یعنی دانشی که به‌کار بردن کلمات در معانی خاص بر طبق اسلوب زبان عرب را نشان می‌دهد. شناخت ارکان جمله، درک مرجع ضمیر، توجه به تقدیرها و تحلیل نحوی عبارات از مسائل علم معانی است. ایجاز، اطناب و مساوات، از جمله مسائل علم معانی هستند که چگونگی رابطه لفظ و معنا را تبیین می‌کنند. با آن‌که اصل در هر کلام مساوات است و متضمن برابری کامل لفظ و معنا، اما گاهی به مقتضای حال متکلم و مخاطب، ضرورت در کاربرد ایجاز و اطناب است. در این میان، ارائه سخن بر سبیل ایجاز از قدرت بلاغی بیشتر متکلم حکایت می‌کند، زیرا کلام موجز از قابلیت بیشتری برای تفسیر برخوردار است. از خصوصیات مهم بلاغی قرآن شاخصه ایجاز آن است. آیاتی چون ﴿خُذِ الْعَفْوَ وَأْمُرْ بِالْعُرْفِ وَأَعْرِضْ عَنِ الْجَاهِلِينَ[۲۱] (گذشت پیشه کن و به کار پسندیده فرمان ده و از جاهلان روی بگردان) و ﴿وَلَكُمْ فِي الْقِصَاصِ حَيَاةٌ يَا أُولِي الْأَلْبَابِ لَعَلَّكُمْ تَتَّقُونَ[۲۲] (در قصاص زندگانی است، ای صاحبان بصیرت اگر تقوا پیشه سازید) از نمونه‌های معروف ایجاز به قصد در قرآن و آیاتی چون ﴿وَاسْأَلِ الْقَرْيَةَ[۲۳] (از مردم قریه پرسش کن) و ﴿وَجَاهِدُوا فِي اللَّهِ حَقَّ جِهَادِهِ[۲۴] (در راه خدا آن‌گونه که حق جهاد اوست مجاهده کنید) از نمونه‌های معروف ایجاز به حذف است[۲۵].
  • به همین ترتیب در نهج البلاغه موارد زیادی وجود دارد که معرف سخن بر سبیل ایجاز است. برای مثال در خطبه بیست و یکم، علی (ع) پس از هشدار نسبت به قریب الوقوع بودن قیامت می‌فرماید: «تَخَفَّفُوا تَلْحَقُوا»[۲۶]. در این سخن موجز هم در چگونگی سبک‌بار بودن می‌توان داد سخن داد و هم در اطراف ملحق شدن به پاکان و صالحان جای سخن فراوان است. لذا به عقیده سیدرضی پس از کلام خداوند سبحان و رسول اکرم (ص) این سخن با هر کلام دیگر که سنجیده شود، کفه‌اش سنگینی می‌کند.
  • نمونه دیگر از عبارات بلیغ نهج البلاغه با ویژگی‌ ایجاز، حکمت « قِيمَةُ كُلِّ امْرِئٍ مَا يُحْسِنُهُ » [۲۷] است که هم اعجاب سیدرضی را برانگیخته است و هم اعجاب جاحظ را[۲۸]. در مقابل شواهدی که حکایت از ویژگی ایجاز در نهج البلاغه دارد، اطناب نیز جایگاه خاص خود را دارد. مراد از اطناب در نهج البلاغه وجود خطب و نامه‌های بعضاً طولانی است که برخی از مشککان آن‌ها را به عنوان عیبی بر نهج البلاغه طرح کرده‌اند.
  • برای اطلاع باید گفت: خطبه‌های ۱، ۸۲، ۹۰، ۲۳۴ از خطبه‌های طولانی، نامه‌های ۲۸، ۳۰، ۳۵ و ۴۰ از نامه‌های بلند و حکمت‌های ۳۰، ۱۲۶، ۱۳۱ و ۱۴۲ از حکمت‌های بزرگ نهج البلاغه‌اند. اما آنچه به عقیده علمای بلاغت اهمیت دارد آن است که اطناب، ممل و خسته‌کننده نباشد. به عکس اگر ایراد کلام طولانی به اقتضای حال و مقام و رعایت حال مخاطب باشد نه تنها عیب نیست، بلکه خود، حسن به شمار می‌رود. برای مثال، به مناسبت تعیین مالک اشتر به عنوان استاندار مصر عهدنامه مفصّلی خطاب به او صادر شده که متضمن وظایف حکومتی او در ابعاد مختلف است؛ و نیز به عنوان وصیت یک پدر مسئول در مقابل فرزندش نامه شماره ۳۱ صادر شده که در بردارنده وصایای گوناگونی است که همه در رشد و سازندگی انسان تأثیر دارد. الگوی اطناب به معنایی که گذشت بدون شباهت به اطناب در قرآن نیست و چنان‌که روشن است دو مصداق از مصادیق اطناب قرآنی عبارت از تکرار برخی از آیات در یک سوره[۲۹] و دیگری ورود برخی قصص و سرگذشت‌های پیشینیان به‌صورت مفصل و مکرر از جمله سرگذشت موسی و بنی‌اسرائیل و مجادلات آن‌ها با فرعون که در مواضع متعدد از قرآن وارد شده است[۳۰].

علم بیان

  • علم بیان دانشی است که به متکلم امکان می‌دهد تا از طریق کاربرد الفاظ در معانی مجازی مقصود خود را در ساخت‌های گوناگون و عبارات مختلف بیان کند تا از این طریق به رونق کلام افزوده شود. مسائل مرتبط با این علم عبارت‌اند از: تشبیه، استعاره، مجاز و کنایه. این ویژگی‎ها در قرآن کریم به عنوان معجزه الهی نشانگر ارزش آن است. در نهج البلاغه نیز انواع صنایع ادبی و فنون بیانی وارد شده است. برای مثال ابن ابی الحدید در شرح فراز نخست خطبه شقشقیه یعنی از «وَ اللَّهِ لَقَدْ تَقَمَّصَهَا اِبْنُ أَبِي قُحَافَةَ» تا «أري تُراثي نَهْباً» می‌نوسید: "در این فصل از سخنان امیرالمؤمنین (ع) ده مورد از باب بدیع در علم بیان وجود دارد." اما برخی از شواهد بیانی در نهج البلاغه عبارت‌اند از: «كُنْ في ‌الفِتْنَة كابْنِ اللَّبُونِ لا ظَهْرٌ فيُرْكَبُ وَ لا ضَرْعٌ فيُحْلَبْ» [۳۱] که از تشبیهات معروف نهج البلاغه است و ارکان کامل تشبیه را دارد و هدف آن بر حذر داشتن از داخل شدن در فتنه‌هاست.
  • آن‌گاه که حضرت در وصف پیامبر اسلام (ص) می‌فرماید: «أَرْسَلَهُ بِأَمْرِهِ صَادِعاً» [۳۲]، این از استعاره‌های مهم نهج البلاغه است که خود، از این آیه قرآن الهام گرفته که می‌فرماید: «فَاصْدَعْ بِمَا تُؤْمَرُ» [۳۳].
  • از نمونه‌های دیگر استعاره در نهج البلاغه می‌توان به تعبیر امام علی (ع) در انتقاد از افراد سست‌ایمان اشاره کرد که «زَرَعُوا الْفُجُورَ وَ سَقَوْهُ الْغُرُورَ وَ حَصَدُوا الثُّبُور» [۳۴]، مهم‌تر از این دو، سخن علی (ع) در خواباندن فتنه خوارج است که می‌فرماید: «أَيُّهَا النَّاسُ فَإِنِّي فَقَأْتُ عَيْنَ الْفِتْنَةِ» [۳۵] و ابن ابی الحدید در شرح آن می‌نویسد: هذا من بابِ الاستعارةِ[۳۶].
  • اما از شواهد کنایه در نهج البلاغه می‌توان از سخن علی (ع) درباره خوارج یاد کرد که می‌فرماید:«مَصَارِعُهُمْ دُونَ النُّطْفَة» [۳۷]. در این جمله، نطفه کنایه از نهری است که قرار بود محل جنگ علی (ع) با خوارج باشد[۳۸]. نیز آن حضرت پس از سرکوب کردن خوارج برای نشان دادن بقایای تفکر آن‌ها در تاریخ فرمود: «كَلاَّ وَ اَللَّهِ إِنَّهُمْ نُطَفٌ فِي أَصْلاَبِ اَلرِّجَالِ وَ قَرَارَاتِ اَلنِّسَاءِ»[۳۹] که در این جمله قَرَارَاتِ اَلنِّسَاءِ کنایه از ارحام مادران است که محل نشو و نمای نطفه وشکل‌گیری انسان است.

علم بدیع

  • علم بدیع دانشی است که به کمک آن وجوه تحسین کلام بعد از رعایت مقتضای حال و دلالت واضح آن، شناخته می‌شود. به تعبیر دیگر، علم بدیع آراستن کلام با انواع آرایه‌های ادبی است. این آرایه‌ها از نظر اهل فن بر دو نوع‌اند: محسنات لفظی و محسنات معنوی[۴۰]. در محسنات لفظی از صنایعی چون جناس، ترصیع، سجع، موازنه، ردّ العجز الی الصدر و... بحث می‌شود و در محسنات معنوی متکلم از طریق کاربرد صنایعی چون طباق، التفات، مقابله، تشخیص، استخدام، توریه و... به کلام خود زیبایی می‌بخشد.
  • پس از این مقدمه باید گفت که قرآن کریم سرشار از محسنات لفظی و معنوی است که در کتاب‌های تفسیر و بلاغت و بعضی از آثار تخصصی مصادیق آن شناسایی و معرفی شده‌اند[۴۱].
  • اما نهج البلاغه نیز به عنوان کتابی ملهم از قرآن حاوی صنایع بدیعی متنوعی است که در این قسمت به بیان چند مثال اکتفا می‌شود. آن‌جا که علی (ع) در وصف دنیا می‌فرماید: «إِنَّمَا الدُّنْيَا مُنْتَهَى بَصَرِ الْأَعْمَى...» تا این عبارت که «فَالْبَصِيرُ مِنْهَا شَاخِصٌ وَالْأَعْمَى إِلَيْهَا شَاخِصٌ وَالْبَصِيرُ مِنْهَا مُتَزَوِّدٌ وَالْأَعْمَى لَهَا مُتَزَوِّدٌ» [۴۲]. به گفته ابن ابی الحدید عبارت اخیر از زیباترین مصادیق جناس تام است، زیرا انتهای کلام "شاخص" در دو معنای متفاوت (کوچ‌کننده و نظاره‌گر) به‌کار رفته است.
  • در ارتباط با صنعت جناس، عبارت «التَّوْحِيدُ أَلاَّ تَتَوَهَّمَهُ وَالْعَدْلُ أَلاَّ تَتَّهِمَهُ» [۴۳] نیز قابل توجه است، زیرا بین دو کلمه "تتوهَّمه" و "تتّهمه" جناس غیرتام وجود دارد. هم‌چنین آن‌جا که علی (ع) در وصف قرآن می‎فرماید: «إِنَّ القُرْآنَ ظَاهِرُهُ أَنِيقٌ، وَبَاطِنُهُ عَمِيقٌ» [۴۴]، چون کلام دو قسمت متوازن "ظاهره أنیق" و "باطنه عمیق" دارد و با پایان موافق همراه است، صنعتی به نام ترصیع به وجود می‌آید که نمونه دیگری از محسنات لفظی به‌شمار می‌رود و به‌طور مشخص در نهج البلاغه انواع گوناگون سجع از نوع متوازی، متوازن و مُطَرَّف وارد شده است. اما در زمینه محسنات معنوی در نهج البلاغه باید گفت که کاربرد این محسنات در نهج البلاغه متداول‌تر است و صنایعی چون طباق، مقابله التفات و تشخیص بیشتر به‌کار رفته‌اند. از جمله آن‌جا که امام علی (ع) در خطبه یکم می‌فرماید: «ثُمَّ جَمَعَ سُبْحَانَهُ مِنْ حَزْنِ الْأَرْضِ وَسَهْلِهَا وَعَذْبِهَا وَسَبَخِهَا تُرْبَةً سَنَّهَا بِالْمَاءِ» [۴۵]، کاربرد صنعت طباق واضح است، زیرا دو کلمه "حزن" و "سهل" به معنای ناهموار و "عذب" و "سبخ" به‌معنای شیرین و شور در تقابل و تضاد معنایی قرار دارند.
  • در خطبه ۱۲۹ که می‌فرماید: «لَعَنَ اللهُ الْآمِرِينَ بِالْمَعْرُوفِ التَّارِكِينَ لَهُ وَ النَّاهِينَ عَنِ الْمُنْكَرِ الْعَامِلِينَ بِهِ» [۴۶] صنعت مقابله وجود دارد، زیرا در این کلام "الآمرین بالمعروف" در مقابل "الناهین عن المنکر" و "التارکین له" در مقابل "العاملین به" قرار گرفته است. هم‌چنین در این سخن علی (ع) که «فَإِنْ أَقُلْ يَقُولُوا حَرَصَ الْمُلْكِ وَ إِنْ أسْكُتْ يَقُولُوا جَزِعَ مِنَ الْمَوْتِ» [۴۷] و نیز در دنباله آن که «وَ اللَّهِ لَابْنُ أَبِی طَالِبٍ آنَسُ بِالْمَوْتِ» [۴۸][۴۹] صنعت التفات به‌کار رفته است، زیرا در شرایطی که در آغاز کلام هیئت متکلم وحده وجود دارد، در ادامه از وجود خودش به‌عنوان سوم شخص یاد می‌کند و سپس این هیئت مجدداً به متکلم و سپس به مخاطب انتقال می‌یابد. نیز آن‌جا که علی (ع) خطاب به شهر کوفه می‌فرماید: «... إِنْ لَمْ تَكُونِي إِلّا أَنْتِ تَهُبُّ أعَاصِيرُكِ فَقَبَحكِ اللهُ» [۵۰][۵۱]، صنعت تشخیص نمایان است، چون در این جمله شیء بی‌جان (کوفه) به مثابه جاندار تلقی شده است، همان‌گونه که در قرآن کریم خداوند تنفس را به صبح نسبت داده و می‌فرماید: ﴿وَالصُّبْحِ إِذَا تَنَفَّسَ [۵۲][۵۳].

مقایسه نهج البلاغه و قرآن از جهت مباحث محتوایی

کاربرد مستقیم آیات قرآن در نهج البلاغه

  • آیات قرآن به چند شکل در نهج البلاغه به‌کار رفته‌اند که عبارت‌اند از: استشهاد یا استناد، تضمین، اقتباس یا تلمیح.

استشهادات قرآنی در نهج البلاغه

  • در مواردی امیرمؤمنان (ع) با ذکر عباراتی از قبیل "قال سبحانه"، "کما قال سبحانه"، "یقول الله سبحانه" به ذکر آیه یا آیاتی از قرآن می‌پردازد و سپس سخن خویش را ادامه می‌دهد. به عقیده برخی محققان در سراسر نهج البلاغه به ۱۴۲ آیه با جمله‌ای از آن آیات استشهاد شده و از این تعداد در بسیاری از موارد، علی (ع) به صراحت به آیه قرآن استناد کرده است. برای مثال در خطبه یکم ضمن بیان ماجرای خلقت آدم و امر الهی به فرشتگان برای سجده به آدم، آمده است: «فَقَالَ سُبْحَانَهُ اسْجُدُوا لِآدَمَ فَسَجَدُوا إِلَّا إِبْلِيس» [۵۶] و در ادامه سخن آمده است: فَقَالَ فَإِنَّكَ مِنَ الْمُنْظَرِينَ إِلَى يَوْمِ الْوَقْتِ الْمَعْلُومِ (پس فرمود: همانا تو از مهلت‌داده شدگانی تا روز وقت معلوم). نیز از این دست است استشهاد قرآنی امیرمؤمنان در خطبه شقشقیه که: ﴿كَأَنَّهُمْ لَمْ يَسْمَعُوا اللَّهَ سُبْحَانَهُ يَقُولُ: تِلْكَ الدَّارُ الآخِرَةُ نَجْعَلُهَا لِلَّذِينَ لا يُرِيدُونَ عُلُوًّا فِي الأَرْضِ وَلا فَسَادًا وَالْعَاقِبَةُ لِلْمُتَّقِينَ[۵۷]}}

تضمین‌های قرآنی در نهج البلاغه

  • تضمین از انواع استناد است و مراد از تضمین در این مقاله، استناد به آیه یا قطعه‌ای از آیه قرآنی است بدون اشاره به گوینده آن، یعنی خدای تبارک و تعالی. در نهج البلاغه موارد متعددی وجود دارد که علی (ع) قطعه‌ای از آیه قرآن را با سخنان خود ترکیب کرده است. برای نمونه در وصف قرآن می‌فرماید: ﴿وَ فِيهِ تَبْيانٌ لِكُلِّ شَيْءٍ که تعبیر ﴿تَبْيانٌ لِكُلِّ شَيْءٍ قطعه‌ای از آیه ۸۹ سوره نحل است[۵۸].

تلمیح در نهج البلاغه

  • مورد دیگر از کاربرد آیات قرآن در نهج البلاغه، تلمیحات قرآنی علی (ع) است. مراد از تلمیحات قرآنی، اشاره‌های علی (ع) به آیات قرآنی در ضمن سخنان اوست. برای مثال در خطبه ۱۴۳ نهج البلاغه که در طلب باران ایراد شده است به خداوند عرض می‌کند: «اللَّهُمَّ فَاسْقِنَا غَيْثَكَ وَ لَا تَجْعَلْنَا مِنَ الْقَانِطِينَ وَ لاَ تُهْلِكْنَا بِالسِّنِينَ وَ لاَ تُؤَاخِذْنَا بِمَا فَعَلَ السُّفَهَاءُ مِنَّا يَا أَرْحَمَ الرَّاحِمِينَ» در این قطعه از نهج البلاغه آیات ۲۸ سوره شوری، یعنی ﴿وَهُوَ الَّذِي يُنَزِّلُ الْغَيْثَ مِنْ بَعْدِ مَا قَنَطُوا وَيَنْشُرُ رَحْمَتَهُ وَهُوَ الْوَلِيُّ الْحَمِيدُ و ۱۳۰ سوره اعراف، یعنی ﴿وَلَقَدْ أَخَذْنَا آلَ فِرْعَوْنَ بِالسِّنِينَ به صورت تلمیح و آیه ۱۵۵ سوره اعراف، یعنی ﴿أَتُهْلِكُنَا بِمَا فَعَلَ السُّفَهَاءُ مِنَّا... با اندکی تغییر به‌صورت تضمین به‌کار رفته‌اند.
  • برخی محققان از تلمیح با تعبیر اقتباس یاد کرده‌اند[۵۹]. تلمیح و اقتباس به دو شکل لفظی و معنایی در نهج البلاغه وارد شده‌اند. برخی از مثال‌های این صنعت از نظر گذشت، اما به‌عنوان نمونه‌ای از اقتباس مفهومی عبارت علی (ع) در خطبه ۱۸۲ قابل تأمل است که در وصف آسمان‌ها می‌فرماید: «جَعَلَ نُجُومَهَا أَعْلَاماً يَسْتَدِلُّ بِهَا الْحَيْرَانُ فِي مُخْتَلِفِ فِجَاجِ الْأَقْطَارِ...». بدون تردید فراز یادشده اقتباس مفهومی از آیه ﴿وَهُوَ الَّذِي جَعَلَ لَكُمُ النُّجُومَ لِتَهْتَدُوا بِهَا فِي ظُلُمَاتِ الْبَرِّ وَالْبَحْرِ...[۶۰] است[۶۱].

کاربرد غیرمستقیم آیات قرآن در نهج البلاغه

تفسیر قرآن در نهج البلاغه

تحلیل مفاهیم و معارف قرآن در نهج البلاغه

جایگاه قرآن و علوم قرآنی در نهج البلاغه

پرسش‌های وابسته

جستارهای وابسته

منابع

پانویس

 با کلیک بر فلش ↑ به محل متن مرتبط با این پانویس منتقل می‌شوید:  

  1. ابوسلیمان، اضواءالبیان فی تاریخ القرآن، ص ۲۰ و زرقانی، مناهل العرفان، ۱ / ۱۲ – ۱۴
  2. نشر قدیانی، ۱۳۷۹.
  3. نشر هاد، ۱۳۷۹.
  4. نشر دستغیبی، ۱۳۸۹.
  5. نشر آترین، ۱۳۹۱.
  6. نشر دفتر انتشارات اسلامی، ۱۳۸۱.
  7. نشر بوستان کتاب، ۱۳۸۶ چاپ سوم.
  8. انتشارات دانشگاه تهران، ۱۳۹۱
  9. انتشارات سمت، ۱۳۹۰.
  10. نشر بوستان کتاب، ۱۳۸۴.
  11. در این خصوص کتابی با عنوان رابطه نهج البلاغه با قرآن اثر آقایان مجید معارف و حامد شریعتی نیاسر در دست تألیف است که بنیاد نهج البلاغه آن را منتشر خواهد کرد.
  12. نهج البلاغه، خطبه ۱۹۲
  13. ﴿وَيَقُولُ الَّذِينَ كَفَرُوا لَسْتَ مُرْسَلًا قُلْ كَفَى بِاللَّهِ شَهِيدًا بَيْنِي وَبَيْنَكُمْ وَمَنْ عِنْدَهُ عِلْمُ الْكِتَابِ؛ و کافران می‌گویند: تو فرستاده (خداوند) نیستی؛ بگو: میان من و شما خداوند و کسی که دانش کتاب نزد اوست، گواه بس.
  14. هرگاه سؤال می‌کردم، پاسخم می‌داد و هرگاه ساکت بودم، خود شروع به آموزش من می‌کرد.
  15. همانا پروردگارم قلبی بسیار عاقل و دوراندیش و زبانی بسیار پرسشگر به من بخشیده است.
  16. «تا آن را برایتان یادکردی کنیم و گوش‌های نیوشنده آن را به گوش گیرند» سوره حاقه، آیه ۱۲.
  17. حدیث ثقلین یکی از مصادیق احادیث متواتر است و با تعبیرهای متعدد در کتاب‌های معتبر اهل تسنن وارد شده است. آن‌گونه که برخی شماره‌ کرده‌اند طرق روایت ثقلین در اهل تسنن به ۲۷ یا ۳۰ یا ۳۹ طریق می‌رسد. کتاب‌ها و منابع متعدد اهل سنت از جمله صحیح مسلم، سنن دارمی، خصائص نسائی، سنن ابی داود، سنن ابن ماجه، مسند احمد و مستدرک حاکم نیز آن را نقل کرده‌اند (برای تفصیل این منابع نک: کهنوی، عبقات الانوار فی امامة الائمة الاطهار، ج ۱، و نیز میلانی، سیدعلی، نفحات الأزهار، جلد ۱ و ۲). این روایت در شیعه از ۸۲ طریق وارد شده است (نک: مدرسی سید محمد رضا / ۱۱۷).
  18. ایجاز به‌معنای مختصر و کوتاه کردن کلام است. در این حالت به سبب وجود نشانه‌هایی در سخن با قرینه‌های عقلی می‌توان به کلمه‌هایی که به کمک این قاعده بلاغی حذف شده‌اند، پی‌برد. برای مثال در قرآن می‌فرماید: ﴿وَاسْأَلِ الْقَرْيَةَ (سوره یوسف، آیه ۸۲) که می‌توان فهمید مراد اهل قریه است، یعنی از اهل قریه سؤال کن.
  19. از جمله آیات ﴿ ثُمَّ أَوْرَثْنَا الْكِتَابَ الَّذِينَ اصْطَفَيْنَا مِنْ عِبَادِنَا فَمِنْهُمْ ظَالِمٌ لِّنَفْسِهِ وَمِنْهُم مُّقْتَصِدٌ وَمِنْهُمْ سَابِقٌ بِالْخَيْرَاتِ بِإِذْنِ اللَّهِ ذَلِكَ هُوَ الْفَضْلُ الْكَبِيرُ ؛ سوره فاطر، آیه ۳۲، ﴿ وَكُنتُمْ أَزْوَاجًا ثَلاثَةً فَأَصْحَابُ الْمَيْمَنَةِ مَا أَصْحَابُ الْمَيْمَنَةِ وَأَصْحَابُ الْمَشْأَمَةِ مَا أَصْحَابُ الْمَشْأَمَةِ وَالسَّابِقُونَ السَّابِقُونَ أُوْلَئِكَ الْمُقَرَّبُونَ ؛ سوره واقعه، آیه ۷ – ۱۱ و ﴿هُوَ الَّذِي يُرِيكُمُ الْبَرْقَ خَوْفًا وَطَمَعًا وَيُنْشِئُ السَّحَابَ الثِّقَالَ ؛ سوره رعد، آیه ۱۲)
  20. از جمله: خاقانی، محمد، جلوه‌های بلاغت در نهج البلاغه، فائز و همکاران، علوم بلاغت در نهج البلاغه و معارف، مجید، جلوه‌های بلاغت علوی در شرح نهج البلاغه ابن ابی الحدید.
  21. «گذشت را در پیش گیر و به نیکی فرمان ده و از نادانان روی بگردان!» سوره اعراف، آیه ۱۹۹.
  22. و شما را ای خردمندان در قصاص، زندگانی (نهفته) است؛ باشد که شما پرهیزگاری ورزید؛ سوره بقره، آیه ۱۷۹.
  23. «و از (مردم) شهری که در آن بودیم و از کاروانیانی که با آنها (به اینجا) روی آورده‌ایم بپرس و بی‌گمان ما راستگوییم» سوره یوسف، آیه ۸۲.
  24. «و در (راه) خداوند چنان که سزاوار جهاد (در راه) اوست جهاد کنید» سوره حج، آیه ۷۸.
  25. برای نمونه‌های دیگر نک: سیوطی، ۳ / ۱۹۰ – ۱۹۴ و هاشمی، ۲۲۴ – ۲۲۶
  26. سبک‌بار شوید تا برسید.
  27. (ارزش هر کس به میزان دانایی و تخصص اوست)سیدرضی، حکمت ۸۱
  28. برای موارد دیگر کاربرد ایجاز در نهج البلاغه نک: فائز و همکاران، ۹۸ – ۹۹
  29. از جمله سوره‌های الرحمن و مرسلات
  30. از جمله نک سوره‌های اعراف، طه، قصص، شعراء و نمل
  31. در فتنه‌ها چونان شتر دوساله باش، نه پشتی دارد که سواری دهد و نه پستانی تا او را بدوشند؛ نهج البلاغه، حکمت ۱
  32. او را فرستاد تا فرمان وی را آشکار سازد؛ نهج البلاغه، خطبه ۱۰۰
  33. پس آنچه را بدان فرمان داده شدی، آشکار ساز؛ سوره حجر، آیه ۹۴
  34. تخم گناه افشاندند و با آب غرور و فریب آن را آبیاری کردند و محصول آن را که جز عذاب و بدبختی نبود، برداشتند؛ نهج البلاغه، خطبه ۲
  35. من بودم که چشم فتنه را درآوردم؛ نهج البلاغه، خطبه ۹۲
  36. ابن ابی الحدید، ۷ / ۴۵
  37. آن‌ها نطفه‌هایی در پشت پدران و مادران هستند؛ نهج البلاغه، خطبه ۵۸
  38. نک ابن ابی الحدید، ۵ / ۳
  39. سیدرضی، خطبه ۵۹
  40. نصریان، ۱۵۳ و ۱۵۷
  41. علاوه بر تفاسیر بلاغی مانند کشاف، نک: خرقانی، زیبایی‌شناسی قرآن از نگاه بدیع، ابن قیم الجوزیه، الفوائد المشرق الی علوم القرآن و علم البیان به ویژه الفن الثانی
  42. بیان دنیا را پلی داند و از آن بگذرد و نابینا آن‌جا را منزل انگارد و بدان دل بندد. بینا از آن‌ره‌توشه بردارد و نابینا سرمایه خویش را در آن خورد؛ نهج البلاغه، خطبه ۱۳۳
  43. توحید آن است که خدا را در وهم نیاوری و عدل آن است که او را متهم نسازی؛ نهج البلاغه، حکمت ۴۷۰
  44. قرآن دارای ظاهری زیبا و باطنی ژرف و ناپیداست؛ نهج البلاغه، خطبه ۱۸
  45. سپس خداوند بزرگ خاکی از قسمت‌های گوناگون زمین، از قسمت‌های سخت و نرم، شور و شیرین گرد آورد و آب بر آن افزود تا گلی خالص آماده شد.
  46. خداوند آن‌ها را که به خوبی فرمان دهند ولی خود آن را وانهند، از رحمت خویش دور دارد و نیز آن‌ها را که از زشتی‌ها نهی می‌کنند ولی خود اهل آن‌اند.
  47. اگر سخن بگویم می‌گویند بر حکومت حریص است و اگر خاموش باشم می‌گویند از مرگ می‌ترسد.
  48. قسم به خدا که فرزند ابوطالب به مرگ مأنوس‌تر است.
  49. نهج البلاغه، خطبه ۵
  50. ای کوفه اگر فقط تو برای من باشی، آن هم برابر این همه مصیبت‌ها و توفان‌ها چهره‌ات زشت باد
  51. نهج البلاغه، خطبه ۲۵
  52. قسم به صبح چون نفس کشد؛ سوره تکویر، آیه ۱۸
  53. ضمناً برای نمونه‌های متعدد محسنات معنوی نک: خاقانی، جلوه‌های بلاغت در نهج البلاغه
  54. ﴿ذَلِكَ الْكِتَابُ لاَ رَيْبَ فِيهِ هُدًى لِّلْمُتَّقِينَ ؛ سوره بقره،آیه ۲ و ﴿إِنَّ هَذَا الْقُرْآنَ يَهْدِي لِلَّتِي هِيَ أَقْوَمُ وَيُبَشِّرُ الْمُؤْمِنِينَ الَّذِينَ يَعْمَلُونَ الصَّالِحَاتِ أَنَّ لَهُمْ أَجْرًا كَبِيرًا ؛ سوره اسراء، آیه ۹
  55. از جمله نک: خطبه ۲۱۰ تفسیر سوره تکاثر و حکمت ۹۹
  56. (خداوند سبحان فرمود: بر آدم سجده کنید، پس جز ابلیس همه سجده کردند)
  57. گویی آن‌ها کلام خدای سبحان را نشنیدند که می‎فرماید: آن خانه آخرت را برای کسانی قرار می‌دهیم که در زمین اراده برتری و فساد ندارند و عاقبت از آن پرهیزکاران است؛ سوره قصص، آیه ۸۳
  58. برای نمونه‌های دیگر نک: رمضانی، ۱۴ – ۲۱ فصل اوّل، تضمین
  59. رمضانی، ۱۳
  60. سوره انعام، آیه ۹۷
  61. برای نمونه‌های دیگر نک: رمضانی ۶۰ – ۷۹ با عنوان «اقتباس مفهومی با تحلیل معنایی»
  62. رمضان‌پور، تفسیر قرآن ناطق با دیدگاه‌های تفسیری امام علی (ع) در نهج البلاغه
  63. از جمله نک: پوررستمی، مبانی فهم و تفسیر قرآن با تکیه بر آموزه‌های نهج البلاغه
  64. سیدرضی، خطبه ۱۷۶ و حکمت ۴۳۹
  65. سوره عنکبوت، آیه ۱
  66. سیدرضی، خطبه ۱۲۸
  67. سیدرضی، خطبه ۲۰۷
  68. سوره قصص، آیه ۲۴
  69. سوره طه، آیه ۶۷
  70. سیدرضی، خطبه ۱۹۲
  71. سیدرضی، خطبه ۴
  72. ﴿إِذْ جَعَلَ الَّذِينَ كَفَرُوا فِي قُلُوبِهِمُ الْحَمِيَّةَ حَمِيَّةَ الْجَاهِلِيَّةِ فَأَنزَلَ اللَّهُ سَكِينَتَهُ عَلَى رَسُولِهِ وَعَلَى الْمُؤْمِنِينَ وَأَلْزَمَهُمْ كَلِمَةَ التَّقْوَى وَكَانُوا أَحَقَّ بِهَا وَأَهْلَهَا وَكَانَ اللَّهُ بِكُلِّ شَيْءٍ عَلِيمًا ؛ سوره فتح، آیه ۲۶ و ﴿ وَقَرْنَ فِي بُيُوتِكُنَّ وَلا تَبَرَّجْنَ تَبَرُّجَ الْجَاهِلِيَّةِ الأُولَى وَأَقِمْنَ الصَّلاةَ وَآتِينَ الزَّكَاةَ وَأَطِعْنَ اللَّهَ وَرَسُولَهُ إِنَّمَا يُرِيدُ اللَّهُ لِيُذْهِبَ عَنكُمُ الرِّجْسَ أَهْلَ الْبَيْتِ وَيُطَهِّرَكُمْ تَطْهِيرًا ؛ سوره احزاب، آیه ۳۳
  73. ﴿هُوَ الَّذِي بَعَثَ فِي الأُمِّيِّينَ رَسُولا مِّنْهُمْ يَتْلُو عَلَيْهِمْ آيَاتِهِ وَيُزَكِّيهِمْ وَيُعَلِّمُهُمُ الْكِتَابَ وَالْحِكْمَةَ وَإِن كَانُوا مِن قَبْلُ لَفِي ضَلالٍ مُّبِينٍ ؛ سوره جمعه، آیه ۲
  74. از جمله نک: صافی گلپایگانی در کتاب الهیات در نهج البلاغه و شیخ شوشتری در کتاب نبوت خاصه در نهج البلاغه
  75. ﴿وَفِي الأَرْضِ آيَاتٌ لِّلْمُوقِنِينَ وَفِي أَنفُسِكُمْ أَفَلا تُبْصِرُونَ؛ سوره ذاریات، آیه ۲۰ و ۲۱ و ﴿سَنُرِيهِمْ آيَاتِنَا فِي الآفَاقِ وَفِي أَنفُسِهِمْ حَتَّى يَتَبَيَّنَ لَهُمْ أَنَّهُ الْحَقُّ أَوَلَمْ يَكْفِ بِرَبِّكَ أَنَّهُ عَلَى كُلِّ شَيْءٍ شَهِيدٌ ؛ سوره فصلت، آیه ۵۳
  76. ﴿ وَكَأَيِّن مِّن آيَةٍ فِي السَّمَاوَاتِ وَالأَرْضِ يَمُرُّونَ عَلَيْهَا وَهُمْ عَنْهَا مُعْرِضُونَ ؛ سوره یوسف، آیه ۱۰۵.
  77. برای تفصیل نک: سیدرضی، خطبه ۱۶۵
  78. برای تفصیل نک: صافی گلپایگانی، الهیات در نهج البلاغه، فصل سوم: توحید و جنبه‌های مختلف آن
  79. سوره انبیاء، آیه ۲۲
  80. سوره مؤمنون، آیه ۹۱
  81. سوره حدید، آیه ۱.
  82. از جمله نک: ﴿ ذَلِكَ الْكِتَابُ لاَ رَيْبَ فِيهِ هُدًى لِّلْمُتَّقِينَ ؛ سوره بقره، آیه ۲ و ﴿شَهْرُ رَمَضَانَ الَّذِيَ أُنزِلَ فِيهِ الْقُرْآنُ هُدًى لِّلنَّاسِ وَبَيِّنَاتٍ مِّنَ الْهُدَى وَالْفُرْقَانِ فَمَن شَهِدَ مِنكُمُ الشَّهْرَ فَلْيَصُمْهُ وَمَن كَانَ مَرِيضًا أَوْ عَلَى سَفَرٍ فَعِدَّةٌ مِّنْ أَيَّامٍ أُخَرَ يُرِيدُ اللَّهُ بِكُمُ الْيُسْرَ وَلاَ يُرِيدُ بِكُمُ الْعُسْرَ وَلِتُكْمِلُواْ الْعِدَّةَ وَلِتُكَبِّرُواْ اللَّهَ عَلَى مَا هَدَاكُمْ وَلَعَلَّكُمْ تَشْكُرُونَ؛ سوره بقره، آیه ۱۸۵، ﴿إِنَّ هَذَا الْقُرْآنَ يَهْدِي لِلَّتِي هِيَ أَقْوَمُ وَيُبَشِّرُ الْمُؤْمِنِينَ الَّذِينَ يَعْمَلُونَ الصَّالِحَاتِ أَنَّ لَهُمْ أَجْرًا كَبِيرًا ؛ سوره اسراء، آیه ۹
  83. ﴿ أَوَلَمْ يَكْفِهِمْ أَنَّا أَنزَلْنَا عَلَيْكَ الْكِتَابَ يُتْلَى عَلَيْهِمْ إِنَّ فِي ذَلِكَ لَرَحْمَةً وَذِكْرَى لِقَوْمٍ يُؤْمِنُونَ ؛ سوره عنکبوت، آیه ۵۱
  84. معرفت، ۴ / ۲۱ – ۲۳
  85. ﴿ أَمْ يَقُولُونَ افْتَرَاهُ قُلْ فَأْتُواْ بِسُورَةٍ مِّثْلِهِ وَادْعُواْ مَنِ اسْتَطَعْتُم مِّن دُونِ اللَّهِ إِن كُنتُمْ صَادِقِينَ؛ سوره یونس، آیه ۳۸، ﴿ وَإِن كُنتُمْ فِي رَيْبٍ مِّمَّا نَزَّلْنَا عَلَى عَبْدِنَا فَأْتُواْ بِسُورَةٍ مِّن مِّثْلِهِ وَادْعُواْ شُهَدَاءَكُم مِّن دُونِ اللَّهِ إِنْ كُنتُمْ صَادِقِينَ فَإِن لَّمْ تَفْعَلُواْ وَلَن تَفْعَلُواْ فَاتَّقُواْ النَّارَ الَّتِي وَقُودُهَا النَّاسُ وَالْحِجَارَةُ أُعِدَّتْ لِلْكَافِرِينَ؛ سوره بقره، آیه ۲۳ – ۲۴، ﴿ قُل لَّئِنِ اجْتَمَعَتِ الإِنسُ وَالْجِنُّ عَلَى أَن يَأْتُواْ بِمِثْلِ هَذَا الْقُرْآنِ لاَ يَأْتُونَ بِمِثْلِهِ وَلَوْ كَانَ بَعْضُهُمْ لِبَعْضٍ ظَهِيرًا ؛ سوره اسراء، آیه ۸۸.
  86. ﴿نَحْنُ نَقُصُّ عَلَيْكَ أَحْسَنَ الْقَصَصِ بِمَا أَوْحَيْنَا إِلَيْكَ هَذَا الْقُرْآنَ وَإِن كُنتَ مِن قَبْلِهِ لَمِنَ الْغَافِلِينَ؛سوره یوسف، آیه۳، ﴿تِلْكَ مِنْ أَنبَاء الْغَيْبِ نُوحِيهَا إِلَيْكَ مَا كُنتَ تَعْلَمُهَا أَنتَ وَلاَ قَوْمُكَ مِن قَبْلِ هَذَا فَاصْبِرْ إِنَّ الْعَاقِبَةَ لِلْمُتَّقِينَ؛ سوره هود، آیه ۴۹ و ﴿ذَلِكَ مِنْ أَنبَاء الْغَيْبِ نُوحِيهِ إِلَيْكَ وَمَا كُنتَ لَدَيْهِمْ إِذْ يُلْقُون أَقْلامَهُمْ أَيُّهُمْ يَكْفُلُ مَرْيَمَ وَمَا كُنتَ لَدَيْهِمْ إِذْ يَخْتَصِمُونَ ؛ سوره آل عمران، آیه ۴۴
  87. ﴿ أَفَلاَ يَتَدَبَّرُونَ الْقُرْآنَ وَلَوْ كَانَ مِنْ عِندِ غَيْرِ اللَّهِ لَوَجَدُواْ فِيهِ اخْتِلافًا كَثِيرًا ؛ سوره نساء، آیه ۸۲.
  88. ﴿ إِنْ أَحْسَنتُمْ أَحْسَنتُمْ لأَنفُسِكُمْ وَإِنْ أَسَأْتُمْ فَلَهَا فَإِذَا جَاءَ وَعْدُ الآخِرَةِ لِيَسُوؤُواْ وُجُوهَكُمْ وَلِيَدْخُلُواْ الْمَسْجِدَ كَمَا دَخَلُوهُ أَوَّلَ مَرَّةٍ وَلِيُتَبِّرُواْ مَا عَلَوْا تَتْبِيرًا ؛ سوره اسراء، آیه ۷ و ﴿فَأَمَّا مَن تَابَ وَآمَنَ وَعَمِلَ صَالِحًا فَعَسَى أَن يَكُونَ مِنَ الْمُفْلِحِينَ ؛ سوره قصص، آیه ۶۷
  89. ﴿وَلَقَدْ كُذِّبَتْ رُسُلٌ مِّن قَبْلِكَ فَصَبَرُواْ عَلَى مَا كُذِّبُواْ وَأُوذُواْ حَتَّى أَتَاهُمْ نَصْرُنَا وَلاَ مُبَدِّلَ لِكَلِمَاتِ اللَّهِ وَلَقَدْ جَاءَكَ مِن نَّبَإِ الْمُرْسَلِينَ ؛ سوره انعام، آیه ۳۴ و ﴿ وَيَوْمَ نَبْعَثُ فِي كُلِّ أُمَّةٍ شَهِيدًا عَلَيْهِم مِّنْ أَنفُسِهِمْ وَجِئْنَا بِكَ شَهِيدًا عَلَى هَؤُلاء وَنَزَّلْنَا عَلَيْكَ الْكِتَابَ تِبْيَانًا لِّكُلِّ شَيْءٍ وَهُدًى وَرَحْمَةً وَبُشْرَى لِلْمُسْلِمِينَ؛ سوره نحل، آیه ۸۹
  90. ﴿ أَمْ يَقُولُونَ افْتَرَاهُ قُلْ فَأْتُواْ بِعَشْرِ سُوَرٍ مِّثْلِهِ مُفْتَرَيَاتٍ وَادْعُواْ مَنِ اسْتَطَعْتُم مِّن دُونِ اللَّهِ إِن كُنتُمْ صَادِقِينَ فَإِن لَّمْ يَسْتَجِيبُواْ لَكُمْ فَاعْلَمُواْ أَنَّمَا أُنزِلِ بِعِلْمِ اللَّهِ وَأَن لاَّ إِلَهَ إِلاَّ هُوَ فَهَلْ أَنتُم مُّسْلِمُونَ ؛ سوره هود، آیه ۱۳ – ۱۴
  91. ﴿إِنَّا نَحْنُ نَزَّلْنَا الذِّكْرَ وَإِنَّا لَهُ لَحَافِظُونَ؛ سوره حجر، آیه ۹ و ﴿ لا يَأْتِيهِ الْبَاطِلُ مِن بَيْنِ يَدَيْهِ وَلا مِنْ خَلْفِهِ تَنزِيلٌ مِّنْ حَكِيمٍ حَمِيدٍ ؛ سوره فصلت، آیه ۴۲
  92. ﴿مَا نَنسَخْ مِنْ آيَةٍ أَوْ نُنسِهَا نَأْتِ بِخَيْرٍ مِّنْهَا أَوْ مِثْلِهَا أَلَمْ تَعْلَمْ أَنَّ اللَّهَ عَلَىَ كُلِّ شَيْءٍ قَدِيرٌ ؛ سوره بقره، آیه ۱۰۶
  93. ﴿هُوَ الَّذِيَ أَنزَلَ عَلَيْكَ الْكِتَابَ مِنْهُ آيَاتٌ مُّحْكَمَاتٌ هُنَّ أُمُّ الْكِتَابِ وَأُخَرُ مُتَشَابِهَاتٌ فَأَمَّا الَّذِينَ فِي قُلُوبِهِمْ زَيْغٌ فَيَتَّبِعُونَ مَا تَشَابَهَ مِنْهُ ابْتِغَاء الْفِتْنَةِ وَابْتِغَاء تَأْوِيلِهِ وَمَا يَعْلَمُ تَأْوِيلَهُ إِلاَّ اللَّهُ وَالرَّاسِخُونَ فِي الْعِلْمِ يَقُولُونَ آمَنَّا بِهِ كُلٌّ مِّنْ عِندِ رَبِّنَا وَمَا يَذَّكَّرُ إِلاَّ أُوْلُواْ الأَلْبَابِ ؛ سوره آل عمران، آیه ۷
  94. ﴿وَقَالَ الَّذِينَ كَفَرُوا لَوْلا نُزِّلَ عَلَيْهِ الْقُرْآنُ جُمْلَةً وَاحِدَةً كَذَلِكَ لِنُثَبِّتَ بِهِ فُؤَادَكَ وَرَتَّلْنَاهُ تَرْتِيلا ؛ سوره فرقان، آیه ۳۲
  95. از جمله نک: نفیسی، کتاب قرآن و علوم و معارف آن در نهج البلاغه
  96. سیدرضی، خطبه ۱۸۳
  97. سیدرضی، خطبه ۱۸
  98. سیدرضی خطبه ۱۹۸
  99. سیدرضی، خطبه ۱۵۸ و حکمت ۳۱۳
  100. سیدرضی، خطبه ۱۱۰
  101. سیدرضی، خطبه ۱۹۸
  102. سیدرضی، خطبه اول و خطبه ۲۱۰
  103. سیدرضی، خطبه دوم
  104. دانشنامه نهج البلاغه، ج۱، ص 410- 425.