ابوعبیده جراح در قرآن

از امامت‌پدیا، دانشنامهٔ امامت و ولایت

نسخه‌ای که می‌بینید نسخه‌ای قدیمی از صفحه‌است که توسط Msadeq (بحث | مشارکت‌ها) در تاریخ ‏۱۰ ژانویهٔ ۲۰۲۱، ساعت ۰۸:۳۴ ویرایش شده است. این نسخه ممکن است تفاوت‌های عمده‌ای با نسخهٔ فعلی بدارد.

(تفاوت) → نسخهٔ قدیمی‌تر | نمایش نسخهٔ فعلی (تفاوت) | نسخهٔ جدیدتر ← (تفاوت)
متن این جستار آزمایشی و غیرنهایی است. برای اطلاع از اهداف و چشم انداز این دانشنامه به صفحه آشنایی با دانشنامه مجازی امامت و ولایت مراجعه کنید.
اين مدخل از زیرشاخه‌های بحث ابوعبیده جراح است. "ابوعبیده جراح" از چند منظر متفاوت، بررسی می‌شود:

مقدمه

از زندگی پیش از اسلام او اطلاعی در دست نیست. فقط گفته‌اند: یکی از معدود افرادی بود که پیش از ظهور اسلام در مکّه، خواندن و نوشتن می‌دانست.[۱] پس از بعثت پیامبر(ص) او را از نخستین اسلام‌ آورندگان برشمرده‌اند[۲] که گویا اسلام وی، پیش از ورود حضرت به خانه ارقم بوده است.[۳] نظر به آن‌چه درباره سن او هنگام مرگ گفته‌اند،[۴] احتمالا هنگام اسلام آوردن، حدود ۳۰ سال داشته است. پس از اسلام، بر اثر فشار مشرکان، پیش از جعفر بن‌ ابی‌طالب به حبشه هجرت کرد[۵] و در هجرت دوم نیز با او همراه ‌شد؛[۶] سپس به مکه بازگشت[۷] و پس از آن، به مدینه هجرت کرد. پیامبر میان او و سعد بن معاذ،[۸] یا ابوطلحه انصاری [۹] و یا سالم، مولای ابوحذیفه،[۱۰] عقد برادری بست. وی با محمد ‌بن مسلمه نیز برای برخورداری از میراث یک‌دیگر، برادر شد.[۱۱] ابوعبیده از آن‌رو که در جریان سقیفه بنی‌ساعده نقشی جدّی آفرید [۱۲]، از سوی شیعه و سنی متفاوت شناسانده شده است. اهل‌سنت او را فردی با فضایل مسلمانی ذکر کرده‌اند؛[۱۳] امّا شیعیان، خبط و خطاهای بسیاری را در او نشان می‌دهند که از درجه مسلمانی او می‌کاهد.[۱۴] گفته‌اند که ابوعبیده، در همه جنگ‌های زمان پیامبر(ص) حضور داشت [۱۵] و در جنگ بدر، یکی از ۶ فرد تیره بنی حارث ‌بن ‌فهر بود.[۱۶] برخی نوشته‌اند که پدرش عبدالله در این جنگ، در پی ستیز با او بود ؛ امّا او می‌گریخت و چون به‌طور جدّی قصد او کرد، پدرش را کشت.[۱۷] مقدسی، داستان کشتن پدرش را به‌گونه دیگری نقل می‌کند و می‌نویسد: عبدالله، در حضور وی به پیامبر ناسزا گفت ؛ ابوعبیده سر او را برید و نزد آن حضرت آورد و قصه‌اش را باز‌گفت ؛[۱۸] امّا ابن‌حجر به نقل از واقدی، درگذشت پدرش را پیش از ظهور اسلام ذکر کرده است ؛[۱۹] بنابراین، می‌توان این داستان را از ساخته‌های عصر فضیلت‌سازی برای صحابه به‌شمار آورد.

ابوعبیده در جنگ اُحُدشرکت داشت و برخی او را از ثابت ‌قدمان این جنگ شمرده‌اند [۲۰] و گویا در همین جنگ، دو حلقه زره کلاه‌خود پیامبر(ص) را که در گونه حضرت فرو رفته بود، با دندان بیرون کشید و بر اثر آن، دو دندان پیش او کنده شد ؛ ازاین‌رو اثرم [۲۱] یا اهتم [۲۲] نام گرفت. واقدی به نقلی دیگر می‌گوید: آن‌کس‌که حلقه‌ها را از چهره پیامبر بیرون‌آورد، شخص دیگر به نام عقبة ‌بن وهب ‌بن کلده ‌بود.[۲۳] ابوعبیده در صلح حدیبیّه، (ششم هجری) در شمار گواهان پیمان قرار داشت [۲۴] و در همین سال، سریه‌ای را به ذی‌القصه رهبری [۲۵] و در سال بعد، سریه خَبَط (سیف‌البحر) را بر ضدّ قبیله جهینه در ساحل دریا، فرماندهی کرد.[۲۶] پیامبر در سال هشتم که سپاه عمروعاص در مشارف شام به نیروی کمکی نیاز یافت، عده‌ای را به سرپرستی او به آن دیار فرستاد. در این سپاه، ابوبکر و عمر نیز تحت فرمانش بودند.[۲۷] در همین واقعه، میان او و عمروعاص بر سر امامت نماز، اختلاف افتاد که با انصراف وی، قضیه خاتمه یافت.[۲۸] او در فتح مکه، فرمان‌دهی بخشی از سپاه را برعهده داشت.[۲۹] ابوعبیده در واقعه تبوک حضور داشت و براساس برخی از روایات شیعیِ منقول از حذیفه و عمار، از کسانی بود که در بازگشت از آن جنگ، در ترور ناکام پیامبر(ص) شرکت کرد.[۳۰] در اینکه آیا وی در جیش اُسامه * که در واپسین روزهای حیات پیامبر سازمان‌دهی شد، حاضر بوده یا نه، اختلاف است. واقدی او را از پیوستگان به سپاه در جُرْف می‌داند ؛[۳۱] امّا ابن ‌ابی‌ الحدید، وی را از کسانی می‌داند که فرمان رسول خدا را نادیده گرفته و از جیش اُسامه تخلّف کرده‌است.[۳۲] ابوعبیده، گذشته از فعالیت‌های رزمی، در چند برنامه تبلیغی نیز حضور داشت. گفته‌اند که پیامبر او را پس از درخواست مُبلّغ از سوی اهالی نجران، به آنها معرفی کرد [۳۳] و چون اهالی ‌نجران به شکایت از کارگزارشان نزد پیامبر آمده، از او خواستند تا کسی را برای برقراری عدالت به دیارشان بفرستد، حضرت، ابوعبیده را با وصف "قوی امین" به آن دیار فرستاد[۳۴].[۳۵].

ابوعبیده پس از پیامبر(ص)

ابوعبیده در وقایع سیاسی ـ اجتماعیِ پس از پیامبر نقشی برجسته داشت. او یکی از سه تن سازنده جریان سقیفه [۳۶] و کسی بود که به احتمال بسیار، پیش از درگذشت رسول خدا، برنامه‌هایی را در جلسات مخفی، برای خلافت طراحی کرده بود.[۳۷] وی پس از تجمع انصار در سقیفه، به اتفاق ابوبکر و عمر به آنجا رفت و برای خاموش کردن انصارِ مدعیِ امارت، به آنان گفت: شما نخستین یاری‌گر اسلام بودید ؛ مبادا نخستین کسانی باشید که آن را دگرگون می‌کنند![۳۸] پس از فراهم شدن زمینه، وی یکی از دو نامزد خلافت از ‌طرف ابوبکر بود که درباره‌اش گفت: من به یکی از دو دوستم ابوعبیده و عمر راضی‌ام [۳۹] و برای توجیه پیشنهاد خود، سخنی را به پیامبر(ص) نسبت داد که: برای هر امتی امینی است و امین این امت ابوعبیده جراح است ؛[۴۰] البته آن دو، پیشنهادِ ابوبکر را نپذیرفته، برای بیعت با او پیش آمدند. بنا به نقل یعقوبی، ابوعبیده نخستین کسی است که با ابوبکر بیعت کرد [۴۱] و وقتی عده‌ای چون عباس حاضر به بیعت نشدند و به علی(ع) پیوستند، در نظر خواهیِ ابوبکر، ابوعبیده تطمیع عباس را به وی پیش‌نهاد کرد تا بدین طریق از امیرالمؤمنین(ع) جدا شود.[۴۲] وی در اخذ بیعت اجباری از مردم و آرام کردن بحران پیش‌آمده نیز نقش آشکاری داشت [۴۳] و برای توجیه عمل ابوبکر که خود را بر علی(ع) مقدم می‌دانست، صحتِ روایت مجعولی از پیامبر را که اجتماعِ نبوت و خلافت در بنی هاشم سزا نیست، تأیید کرد [۴۴] و در پی هموارسازی زمینه خلافت ابوبکر، با امام علی به گفت و گو نشست و عامل اساسی در روی‌گردانی مردم را از وی، جوانی علی و کینه عرب نسبت به او یاد‌کرد ؛ امّا وعده داد که در آینده، همگی با او بیعت خواهند کرد.ref> الاحتجاج، ج‌۱، ص‌۱۸۳.</ref> عیاشی در تفسیر خود، نقش او را در مواجهه با علی(ع) به این نرمی نمی‌داند ؛ بلکه وی را از کسانی می‌شمرد که در هجوم به در خانه فاطمه(س) و اعمال فشار و ستم بر آن حضرت و نیز بیرون کشیدن علی(ع) از خانه جهت اخذ بیعت، نقش داشته است.[۴۵] تلاش‌های بسیارِ ابوعبیده برای تثبیت خلافت، وی را در دیدگان خلیفه، چنان بزرگ کرد که عزیزترین شخص در دستگاه خلافت به‌شمار آمد و حتی بر عُمَر نیز رجحان یافت.[۴۶] ابوعبیده گویا در گردآوری قرآن در زمان خلیفه اوّل نقش داشت.[۴۷] وی در ابتدای خلافتِ ابوبکر، از‌طرف او به سرپرستی و اداره بیت‌المال منصوب [۴۸] و در سال سیزدهم به شام اعزام شد و امارت آنجا را به اتفاق یزید بن ‌ابوسفیان، به عهده گرفت.[۴۹] ابوبکر هنگام اعزام ابوعبیده به شام گفت: دوست دارم بدانی که چه ارج و جای‌گاهی نزد من داری! سوگند به آنکه جانم در دست اوست، در روی زمین، مردی از مهاجران و غیر آن نیست که بتواند با تو و این (عمر) برابری کند![۵۰] در اینکه ابوعبیده تا چه اندازه در گشودن سرزمین‌های شام نقش داشته، روایات، گوناگون است؛[۵۱] امّا هرچه بود، عمر نیز او را بر آنجا گمارد ؛[۵۲] هرچند نمی‌توان فقط او را امیر آن دیار دانست.([۵۳] ابوعبیده در سال ۱۸ هجری در دیار شام به طاعون عمواس مبتلا شد و در ۵۸ سالگی درگذشت و معاذ بن‌ جبل بر او نماز خواند.[۵۴] از او کسی باقی نماند.[۵۵] از عمر نقل شده که اگر ‌ابوعبیده زنده بود، او را خلیفه قرار می‌دادم و با هیچ‌کس مشورت نمی‌کردم [۵۶] و نیز آرزو می‌کرد که به‌اندازه گنجایش یک اتاق، افرادی چون او می‌داشت.[۵۷]اهل‌سنت در کتاب‌های خود برای ابوعبیده بابی گشوده و فضایلی را بدو نسبت داده و وی را یکی از عشره مبشّره و امین امت دانسته‌اند ؛[۵۸] اما در نگاه شیعی، چنین فضایلی برای او ثابت نیست ؛ چنان‌که در نفحات الازهار طرق روایت اخیر، از‌نظر تاریخی و رجالی بررسی و صحّت آن رد شده‌ است.[۵۹]در حالات ابوعبیده آمده است که روزی می‌گریست. سبب آن را پرسیدند، گفت: روزی پیامبر(ص) برای ما از فتح‌های آینده می‌گفت تا سخن به فتح شام رسید و گفت: ای ابوعبیده! چیزی تو را از خدا غافل نکند، پس بدان که سه خدمت‌گزار و سه مرکب کافی است... حال من به خانه‌ام می‌نگرم که از بردگان آکنده و به اصطبلم نگاه می‌کنم که پر از چارپایان است ؛ بنابراین چگونه پس از این، رسول خدا را ملاقات کنم ؛ در‌حالی‌که از ما عهد گرفته بود محبوب‌ترین و نزدیک‌ترینتان به من، کسی است که مرا به‌گونه‌ای‌ ملاقات کند که در آن وضع از من جدا شده است؟[۶۰] ابوعبیده از راویان پیامبر(ص) بود و افرادی چون جابر بن‌ عبدالله، سمرة بن‌ جندب و دیگران از او روایت کرده‌اند.[۶۱] نظر به حوادث سیاسی پس از پیامبر و نقش‌آفرینی ابوعبیده در شکل‌گیری خلافت، می‌توان به آن‌چه در باب فضایل او آمده، به دیده تردید نگریست ؛ به‌ویژه که بیش‌ترین آنها از زبان دو خلیفه نخست‌ است.[۶۲].

ابوعبیده در شان نزول

با توجه به جای‌گاه ابوعبیده در تاریخ اسلام و نقش‌آفرینی‌های وی در جریان خلافت ابوبکر و عمر، در کتاب‌های تفسیری، نگاه شیعه و سنی درباره او هم‌گون‌نیست.

  1. در ذیل آیه ﴿الَّذِينَ اسْتَجَابُوا لِلَّهِ وَالرَّسُولِ مِنْ بَعْدِ مَا أَصَابَهُمُ الْقَرْحُ لِلَّذِينَ أَحْسَنُوا مِنْهُمْ وَاتَّقَوْا أَجْرٌ عَظِيمٌ[۶۳] از ابن‌عباس آمده است[۶۴] پس از جنگ احد، وقتی پیامبر(ص) خواست با سپاهی از مسلمانان به تعقیب مشرکان برود، عده‌ای با وجود خستگی و آثار ناشی از شکست و نیز ترس و وحشت، به آن حضرت پاسخ مثبت دادند و خداوند در وصف آنان آیه فرمود. خداوند در این آیه، به آنان که دعوت خدا و پیامبر را اجابت کرده و پرهیزکار و نیکوکار بوده‌اند، وعده پاداش بزرگ داده است. در ضمنِ روایت پیشین، نام ابوعبیده نیز آمده است.
  2. سیوطی به نقل از ابن‌عباس، بخشی از آیه‌ ﴿مُحَمَّدٌ رَسُولُ اللَّهِ وَالَّذِينَ مَعَهُ أَشِدَّاءُ عَلَى الْكُفَّارِ رُحَمَاءُ بَيْنَهُمْ تَرَاهُمْ رُكَّعًا سُجَّدًا يَبْتَغُونَ فَضْلًا مِنَ اللَّهِ وَرِضْوَانًا سِيمَاهُمْ فِي وُجُوهِهِمْ مِنْ أَثَرِ السُّجُودِ ذَلِكَ مَثَلُهُمْ فِي التَّوْرَاةِ وَمَثَلُهُمْ فِي الْإِنْجِيلِ كَزَرْعٍ أَخْرَجَ شَطْأَهُ فَآزَرَهُ فَاسْتَغْلَظَ فَاسْتَوَى عَلَى سُوقِهِ يُعْجِبُ الزُّرَّاعَ لِيَغِيظَ بِهِمُ الْكُفَّارَ وَعَدَ اللَّهُ الَّذِينَ آمَنُوا وَعَمِلُوا الصَّالِحَاتِ مِنْهُمْ مَغْفِرَةً وَأَجْرًا عَظِيمًا[۶۵] را اشاره به چند تن، از‌ جمله ابوعبیده می‌داند؛[۶۶] امّا نظر به دیگر مصادیقی که سیوطی در ذیل این آیه بیان می‌کند، آشکارا به‌دست می‌آید که ذکر این مصادیق از باب فضیلت‌سازی است.
  3. آیه ﴿لَا تَجِدُ قَوْمًا يُؤْمِنُونَ بِاللَّهِ وَالْيَوْمِ الْآخِرِ يُوَادُّونَ مَنْ حَادَّ اللَّهَ وَرَسُولَهُ وَلَوْ كَانُوا آبَاءَهُمْ أَوْ أَبْنَاءَهُمْ أَوْ إِخْوَانَهُمْ أَوْ عَشِيرَتَهُمْ أُولَئِكَ كَتَبَ فِي قُلُوبِهِمُ الْإِيمَانَ وَأَيَّدَهُمْ بِرُوحٍ مِنْهُ وَيُدْخِلُهُمْ جَنَّاتٍ تَجْرِي مِنْ تَحْتِهَا الْأَنْهَارُ خَالِدِينَ فِيهَا رَضِيَ اللَّهُ عَنْهُمْ وَرَضُوا عَنْهُ أُولَئِكَ حِزْبُ اللَّهِ أَلَا إِنَّ حِزْبَ اللَّهِ هُمُ الْمُفْلِحُونَ[۶۷]. ابن‌شوذب بر آن است که این آیه درباره ابوعبیده نازل شده که پدرش را در جنگ بدر به ناچار کشت ؛[۶۸] البته با توجه به آن‌چه از واقدی منقول‌است که پدر ابوعبیده پیش از ظهور اسلام از دنیا رفته بود،[۶۹] پذیرش سخن ابن‌شوذب ناموجّه می‌نماید.
  4. ماوردی در ذیل آیه ﴿إِنَّمَا نُطْعِمُكُمْ لِوَجْهِ اللَّهِ لَا نُرِيدُ مِنْكُمْ جَزَاءً وَلَا شُكُورًا[۷۰]، به نقلی چنین آورده است: این آیه به کسانی اشاره دارد که سرپرستی اسرای بدر را برعهده گرفتند و ابوعبیده نیز از آنان بود[۷۱]؛ امّا با توجه به قبل آیه و سیاق مجموعه آیات، و نیز آن‌چه مفسران شیعه و سنی گفته‌اند، شأن نزول آن، نذر امام علی و فاطمه ((ع)) و ایثارگری‌های آنان است ؛[۷۲] بنابراین هیچ ارتباطی به سرپرستی اسیران جنگ بدر ندارد.
  5. قتاده از حسن بصری نقل می‌کند که آیه‌ ﴿يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا إِنَّمَا الْخَمْرُ وَالْمَيْسِرُ وَالْأَنْصَابُ وَالْأَزْلَامُ رِجْسٌ مِنْ عَمَلِ الشَّيْطَانِ فَاجْتَنِبُوهُ لَعَلَّكُمْ تُفْلِحُونَ[۷۳]، پس از آن نازل شد که جمعی از‌جمله ابوعبیده جراح، در خانه سعد بن ‌ابی‌وقاص گرد آمدند و پس از صرف غذا، با شراب پذیرایی شدند و چون خبر به پیامبر(ص) رسید، این آیه نازل شد و از نوشیدن شراب نهی شدند.[۷۴]
  6. نقل است که آیه ﴿وَإِنْ يَكَادُ الَّذِينَ كَفَرُوا لَيُزْلِقُونَكَ بِأَبْصَارِهِمْ لَمَّا سَمِعُوا الذِّكْرَ وَيَقُولُونَ إِنَّهُ لَمَجْنُونٌ[۷۵] در شأن ابوعبیده و دوستانش نازل شده است ؛ آن‌گاه که پس از نصب علی(ع) به امامت و خلافت در غدیر خم، به یک‌دیگر می‌گویند: چشمان پیامبر را ببین که هم‌چون چشمان دیوانگان می‌چرخد[۷۶]؛ هرچند با توجّه به نزول آیه که پیش از هجرت بوده و نیز سیاق آن، این نقل را نمی‌توان پذیرفت.
  7. آیه‌ ﴿يَحْلِفُونَ بِاللَّهِ مَا قَالُوا وَلَقَدْ قَالُوا كَلِمَةَ الْكُفْرِ وَكَفَرُوا بَعْدَ إِسْلَامِهِمْ وَهَمُّوا بِمَا لَمْ يَنَالُوا وَمَا نَقَمُوا إِلَّا أَنْ أَغْنَاهُمُ اللَّهُ وَرَسُولُهُ مِنْ فَضْلِهِ فَإِنْ يَتُوبُوا يَكُ خَيْرًا لَهُمْ وَإِنْ يَتَوَلَّوْا يُعَذِّبْهُمُ اللَّهُ عَذَابًا أَلِيمًا فِي الدُّنْيَا وَالْآخِرَةِ وَمَا لَهُمْ فِي الْأَرْضِ مِنْ وَلِيٍّ وَلَا نَصِيرٍ[۷۷]. به نقل از حذیفه و عمار، آیه درباره عده‌ای، از‌ جمله ابوعبیده نازل شده که بر آن بودند پیامبر(ص) را به‌گونه‌ای از پای درآورند.[۷۸]
  8. از امام باقر و امام کاظم ((ع)) نیز در ذیل آیه‌ ﴿يَسْتَخْفُونَ مِنَ النَّاسِ وَلَا يَسْتَخْفُونَ مِنَ اللَّهِ وَهُوَ مَعَهُمْ إِذْ يُبَيِّتُونَ مَا لَا يَرْضَى مِنَ الْقَوْلِ وَكَانَ اللَّهُ بِمَا يَعْمَلُونَ مُحِيطًا[۷۹] نقل شده که این آیه در شأن چند تن از‌جمله ابوعبیده است که در مجالس خود سخنانی برخلاف رضایت خدا بر زبان می‌آوردند.[۸۰] کلینی از امام صادق(ع) نقل می‌کند که آیات ۷۹﴿أَمْ أَبْرَمُوا أَمْرًا فَإِنَّا مُبْرِمُونَ[۸۱]، ﴿أَمْ يَحْسَبُونَ أَنَّا لَا نَسْمَعُ سِرَّهُمْ وَنَجْوَاهُمْ بَلَى وَرُسُلُنَا لَدَيْهِمْ يَكْتُبُونَ[۸۲] در شأن همه آنان نازل شده که در نشستی پنهانی بر آن شدند تا پس از پیامبر(ص) نگذارند خلافت در بنی‌هاشم باشد، [۸۳] و در این معاهده، ابوعبیده نقش کاتب را داشته است.[۸۴] خداوند در این آیات سخن از توطئه آنان به‌میان آورده، می‌فرماید: آنان می‌پندارند ما اسرار پنهانشان را نمی‌دانیم. در همین روایت، آیات ﴿إِنَّ الَّذِينَ ارْتَدُّوا عَلَى أَدْبَارِهِمْ مِنْ بَعْدِ مَا تَبَيَّنَ لَهُمُ الْهُدَى الشَّيْطَانُ سَوَّلَ لَهُمْ وَأَمْلَى لَهُمْ[۸۵]، ﴿ذَلِكَ بِأَنَّهُمْ قَالُوا لِلَّذِينَ كَرِهُوا مَا نَزَّلَ اللَّهُ سَنُطِيعُكُمْ فِي بَعْضِ الْأَمْرِ وَاللَّهُ يَعْلَمُ إِسْرَارَهُمْ[۸۶] نیز بر این افراد تطبیق شده [۸۷] که پس از روشن شدن راه هدایت، به گذشته جاهلی خویش بازگشته، مرتد شدند. آیه ﴿أَلَمْ تَرَ أَنَّ اللَّهَ يَعْلَمُ مَا فِي السَّمَاوَاتِ وَمَا فِي الْأَرْضِ مَا يَكُونُ مِنْ نَجْوَى ثَلَاثَةٍ إِلَّا هُوَ رَابِعُهُمْ وَلَا خَمْسَةٍ إِلَّا هُوَ سَادِسُهُمْ وَلَا أَدْنَى مِنْ ذَلِكَ وَلَا أَكْثَرَ إِلَّا هُوَ مَعَهُمْ أَيْنَ مَا كَانُوا ثُمَّ يُنَبِّئُهُمْ بِمَا عَمِلُوا يَوْمَ الْقِيَامَةِ إِنَّ اللَّهَ بِكُلِّ شَيْءٍ عَلِيمٌ[۸۸] را نیز درباره ابوعبیده و جلسه مخفیانه پیش گفته دانسته‌اند[۸۹].[۹۰]

جستارهای وابسته

منابع

پانویس

  1. فتوح البلدان، ص‌۴۵۷.
  2. السیرة النبویه، ج‌۱، ص‌۲۵۲.
  3. المستدرک، ج‌۳، ص‌۲۹۹.
  4. تاریخ ابن‌خیاط، ص‌۹۶.
  5. السیر و المغازی، ص‌۱۷۶‌ـ‌۱۷۷.
  6. السیرة النبویه، ج‌۱، ص‌۳۲۹؛ المستدرک، ج‌۳، ص‌۲۹۹.
  7. السیرة النبویه، ج‌۱، ص‌۳۶۹.
  8. السیرة النبویه، ج‌۲، ص‌۵۰۵؛ الاصابه، ج‌۳، ص‌۴۷۶.
  9. المستدرک، ج‌۳، ص‌۳۰۰‌ـ‌۳۰۱.
  10. انساب الاشراف، ج‌۱، ص‌۳۱۸.
  11. انساب الاشراف، ج‌۱، ص‌۳۱۹.
  12. تاریخ یعقوبی، ج‌۲، ص‌۱۲۳؛ المعارف، ص‌۲۴۷؛ تاریخ طبری، ج۲، ص۲۴۳.
  13. صحیح‌البخاری، ج۴، ص۲۵۹؛ صحیح مسلم، ج‌۸، ص‌۲۶۳ـ۲۶۵.
  14. قاموس الرجال، ج‌۵، ص‌۶۰۳‌ـ‌۶۰۵.
  15. اسدالغابه، ج‌۳، ص‌۱۲۶.
  16. المغازی، ج‌۱، ص‌۱۵۷.
  17. المعجم الکبیر، ج‌۱، ص‌۱۵۵؛ حلیة الاولیاء، ج‌۱، ص‌۱۴۵.
  18. البدء و التاریخ، ج‌۵، ص‌۸۷.
  19. الاصابه، ج‌۳، ص‌۴۷۵.
  20. المستدرک، ج‌۳، ص‌۲۹۹.
  21. المغازی، ج‌۱، ص‌۲۴۷.
  22. المعارف، ص‌۲۴۸؛ الاستیعاب، ج‌۲، ص‌۳۴۲.
  23. المعارف، ص‌۲۴۸؛ الاستیعاب، ج‌۲، ص‌۳۴۲.
  24. المغازی، ج‌۲، ص‌۶۱۲.
  25. تاریخ طبری، ج۲، ص‌۱۲۶.
  26. المغازی، ج۲، ص‌۷۷۴؛ الطبقات، ج‌۷، ص‌۲۶۹؛ تاریخ طبری، ج۲، ص‌۲۰۹.
  27. المغازی، ج‌۲، ص‌۷۷۰؛ السیرة النبویه، ج‌۴، ص‌۶۲۳.
  28. السیرة النبویه، ج‌۴، ص‌۶۲۳‌ـ‌۶۲۴.
  29. فتوح‌البلدان، ص‌۵۲؛ تاریخ طبری، ج‌۳، ص‌۱۵۹.
  30. الخصال، ج‌۲، ص‌۴۹۹؛ بحارالانوار، ج‌۲۱، ص‌۲۲۲‌ـ‌۲۲۳؛ البرهان، ج‌۲، ص‌۸۱۹.
  31. المغازی، ج‌۳، ص‌۱۱۱۸.
  32. شرح نهج البلاغه، ج‌۱، ص‌۱۲۵.
  33. المستدرک، ج‌۳، ص‌۲۹۹.
  34. المستدرک، ج‌۳، ص‌۲۹۷؛ کنزالعمال، ج‌۱۳، ص‌۲۱۵.
  35. واسعی، سید علی رضا، مقاله «ابوعبیده جراح»، دائرة المعارف قرآن کریم، ج۲.
  36. تاریخ یعقوبی، ج‌۲، ص‌۱۲۳.
  37. الکافی، ج‌۸، ص‌۱۷۹‌ـ‌۱۸۰؛ تاریخ العرب، ص‌۱۹۶.
  38. تاریخ یعقوبی، ج ۲، ص‌۱۲۳.
  39. المعارف، ص‌۲۴۷.
  40. المعارف، ص‌۲۴۷.
  41. تاریخ یعقوبی، ج‌۲، ص‌۱۲۳.
  42. تاریخ یعقوبی، ج‌۲، ص‌۱۲۴.
  43. شرح نهج البلاغه، ج‌۱، ص‌۲۸۴.
  44. الاحتجاج، ج‌۱، ص‌۲۱۴؛ بحارالانوار، ج‌۲۷، ص‌۲۱۱.
  45. تفسیر عیاشی، ج‌۲، ص‌۶۶.
  46. المستدرک، ج‌۳، ص‌۲۹۸.
  47. سیراعلام النبلاء، ج‌۱، ص‌۸.
  48. تاریخ ابن‌خیاط، ص‌۸۲؛ تاریخ طبری، ج‌۲، ص‌۳۵۱؛ سیراعلام النبلاء، ج‌۱، ص‌۱۵.
  49. المعجم‌الکبیر، ج ۱، ص‌۱۵۶.
  50. کنزالعمال، ج‌۱۳، ص‌۲۱۴.
  51. تاریخ طبری، ج‌۲، ص‌۳۵۵؛ البدء و التاریخ، ج‌۵، ص‌۸۷.
  52. تاریخ طبری، ج‌۲، ص‌۳۵۵.
  53. فتوح‌البلدان، ج‌۱، ص‌۱۲۸؛ المعجم‌الکبیر، ج‌۱، ص‌۱۵۶.
  54. المستدرک، ج‌۳، ص‌۲۹۶؛ المعجم‌الکبیر، ج‌۱، ص‌۱۵۵.
  55. السیر و المغازی، ص‌۲۲۶؛ جمهرة انساب العرب، ص‌۱۷۶.
  56. کنزالعمال، ج‌۱۳، ص‌۲۱۶.
  57. حلیة الاولیاء، ج‌۱، ص‌۱۴۶.
  58. المستدرک، ج‌۳، ص‌۲۹۷‌ـ‌۲۹۸؛ جمهرة‌انساب العرب، ص۱۷۶؛ اسدالغابه، ج‌۳، ص‌۱۲۶.
  59. نفحات‌ الازهار، ج‌۱۱، ص‌۳۱۴.
  60. مسند احمد، ج۱، ص‌۳۲۱؛ کنزالعمال، ج‌۱۳، ص‌۲۱۷‌ـ‌۲۱۸.
  61. سیر اعلام النبلاء، ج‌۱، ص‌۶؛ تهذیب‌التهذیب، ج‌۵، ص‌۶۶.
  62. واسعی، سید علی رضا، مقاله «ابوعبیده جراح»، دائرة المعارف قرآن کریم، ج۲.
  63. «کسانی که به (فراخوان) خداوند و پیامبر پس از آسیب دیدن پاسخ گفتند ، برای کسانی از آنان که نیکی و پرهیزگاری ورزیده‌اند پاداشی سترگ خواهد بود» سوره آل عمران، آیه ۱۷۲.
  64. الدر المنثور، ج‌۲، ص‌۳۸۵.
  65. «محمد، پیامبر خداوند است و آنان که با وی‌اند، بر کافران سختگیر، میان خویش مهربانند؛ آنان را در حال رکوع و سجود می‌بینی که بخشش و خشنودی‌یی از خداوند را خواستارند؛ نشان (ایمان) آنان در چهره‌هایشان از اثر سجود، نمایان است، داستان آنان در تورات همین است و داستان آنان در انجیل مانند کشته‌ای است که جوانه‌اش را برآورد و آن را نیرومند گرداند و ستبر شود و بر ساقه‌هایش راست ایستد، به گونه‌ای که دهقانان را به شگفتی آورد تا کافران را با آنها به خشم انگیزد، خداوند به کسانی از آنان که ایمان آورده‌اند و کارهای شایسته کرده‌اند نوید آمرزش و پاداشی سترگ داده است» سوره فتح، آیه ۲۹.
  66. الدر المنثور، ج‌۷، ص‌۵۴۴.
  67. «گروهی را نمی‌یابی که با ایمان به خداوند و روز واپسین، با کسانی که با خداوند و پیامبرش مخالفت ورزیده‌اند دوستی ورزند هر چند که آنان پدران یا فرزندان یا برادران یا خویشانشان باشند؛ آنانند که (خداوند) ایمان را در دلشان برنوشته و با روحی از خویش تأییدشان کرده است و آنان را به بوستان‌هایی درمی‌آورد که از بن آنها جویباران روان است، در آنها جاودانند، خداوند از آنان خرسند است و آنان از وی خرسندند، آنان حزب خداوندند، آگاه باشید که بی‌گمان حزب خداوند است که (گرویدگان به آن) رستگارند» سوره مجادله، آیه ۲۲.
  68. المعجم الکبیر، ج‌۱، ص‌۱۵۵؛ تفسیرابن‌کثیر، ج‌۴، ص‌۳۵۲؛ الدرالمنثور، ج‌۸، ص‌۸۶.
  69. تاریخ دمشق، ج‌۲۵، ص‌۴۴۷؛ تهذیب التهذیب، ج‌۵، ص‌۶۷.
  70. «(با خود می‌گویند:) شما را تنها برای خشنودی خداوند خوراک می‌دهیم، نه پاداشی از شما خواهانیم و نه سپاسی» سوره انسان، آیه ۹.
  71. تفسیر ماوردی، ج‌۶، ص‌۱۶۷.
  72. تفسیر قمی، ج‌۲، ص‌۴۲۲؛ کشف‌الاسرار، ج‌۱۰، ص‌۳۲۰؛ الکشّاف، ج۴، ص‌۶۷۰.
  73. «ای مؤمنان! جز این نیست که شراب و قمار و انصاب و ازلام ، پلیدی (و) کار شیطان است پس، از آن‌ها دوری گزینید باشد که رستگار گردید» سوره مائده، آیه ۹۰.
  74. البرهان، ج‌۲، ص‌۳۶۰.
  75. «و به راستی نزدیک است کافران هنگامی که این یادکرد را می‌شنوند با چشمانشان به تو آسیب رسانند و می‌گویند بی‌گمان او دیوانه است» سوره قلم، آیه ۵۱.
  76. الکافی، ج‌۴، ص‌۵۶۶‌ـ‌۵۶۷؛ بحارالانوار، ج‌۳۷، ص‌۱۷۲.
  77. «به خداوند سوگند می‌خورند که (سخنی) نگفته‌اند در حالی که بی‌گمان کلمه کفر (آمیز) را بر زبان آورده‌اند و پس از اسلام خویش کفر ورزیده‌اند و به چیزی دل نهادند که بدان دست نیافته‌اند و کینه‌جویی نکرده‌اند مگر بدان روی که خداوند و پیامبرش با بخشش خویش آنان را توانگر کرده‌اند؛ پس اگر توبه کنند برای آنان بهتر است و اگر رو بگردانند خداوند آنان را در این جهان و جهان واپسین به عذابی دردناک دچار خواهد کرد و در (این سر) زمین یار و یاوری نخواهند داشت» سوره توبه، آیه ۷۴.
  78. بحارالانوار، ج‌۲۱، ص‌۲۲۲‌ـ‌۲۲۳؛ البرهان، ج‌۲، ص‌۸۱۹.
  79. «(کارهای خود را) از مردم پوشیده می‌دارند و از خداوند پوشیده نمی‌توانند داشت در حالی که او هنگامی که آنان شب را با گفتاری ناخوشایند وی می‌گذرانند با آنان است و خداوند به آنچه انجام می‌دهند نیک داناست» سوره نساء، آیه ۱۰۸.
  80. تفسیر عیاشی، ج‌۱، ص‌۲۷۵.
  81. «بلکه در کاری پای فشردند، ما نیز پا می‌فشاریم» سوره زخرف، آیه ۷۹.
  82. «آیا گمان می‌دارند که ما راز و رازگویی آنان را نمی‌شنویم؟ چرا، (می‌شنویم) و فرستادگان ما نزد آنان (آنها را) می‌نویسند» سوره زخرف، آیه ۸۰.
  83. الکافی، ج‌۸، ص‌۱۷۹‌ـ‌۱۸۰، بحارالانوار، ج‌۲۴، ص‌۳۲۵.
  84. الکافی، ج‌۱، ص‌۴۲۱؛ البرهان، ج‌۴، ص‌۸۸۴.
  85. «بی‌گمان، شیطان (کفر را) در چشم آنان که به گذشته خود- پس از آنکه رهنمود برایشان روشن شد- بازگشتند، آراست و به آنان میدان داد» سوره محمد، آیه ۲۵.
  86. «این از آن روست که آنان به کسانی که فرو فرستاده‌های خداوند را نمی‌پسندیدند، می‌گفتند:» سوره محمد، آیه ۲۶.
  87. الکافی، ج‌۱، ص‌۴۲۱؛ البرهان، ج‌۴، ص‌۸۸۴.
  88. «آیا در نیافته‌ای که خداوند آنچه در آسمان‌ها و آنچه در زمین است می‌داند؛ هیچ رازگویی میان سه نفر رخ نمی‌دهد مگر که او چهارمین آنهاست و نه میان پنج تن مگر که او ششمین آنهاست و نه کمتر از آن و نه بیشتر از آن مگر که او هر جا باشند با آنهاست سپس آنان را از آنچه انجام داده‌اند در روز رستخیز آگاه می‌گرداند، بی‌گمان خداوند به هر چیزی داناست» سوره مجادله، آیه ۷.
  89. بحارالانوار، ج‌۲۴، ص‌۳۶۵.
  90. واسعی، سید علی رضا، مقاله «ابوعبیده جراح»، دائرة المعارف قرآن کریم، ج۲.