ابی بن کعب

از امامت‌پدیا، دانشنامهٔ امامت و ولایت

نسخه‌ای که می‌بینید نسخه‌ای قدیمی از صفحه‌است که توسط Wasity (بحث | مشارکت‌ها) در تاریخ ‏۹ ژانویهٔ ۲۰۲۲، ساعت ۱۵:۱۳ ویرایش شده است. این نسخه ممکن است تفاوت‌های عمده‌ای با نسخهٔ فعلی بدارد.

این مدخل از چند منظر متفاوت، بررسی می‌شود:

مقدمه

وی مکنی به ابوالمنذر و ابو الطفیل، و ملقب به سیدالقراء، از کاتبان وحی است[۱].

نام مادرش صُهَیله دختر اسود بن حرام و از خاندان مالک بن نجار است[۲]. ابی از تیره بنی حُدَیلَه و از قبیله عمرو بن مالک بن نجار است [۳].

حُدیله، همان بنی معاویة بن عمرو و نام مادر بنی معاویه است[۴]. رسول خدا(ص) او را سید انصار لقب داد و عمر او را سیدالمسلمین خواند[۵]؛ در حالی که سید المسلمین لقب امام علی(ع) بود[۶].

مسروق بن اجدع فقیه و قاری تابعی، او را یکی از شش صحابه صاحب فتوا در مدینه شمرده است[۷].

وی مردی میان بالا - نه کوتاه و نه بلند بود[۸]. پیش از اسلام از علمای یهود[۹] و در شمار معدود کسانی بود که در جاهلیت خواندن و نوشتن می‌دانست[۱۰].

تاریخ دقیق مسلمان شدن او معلوم نیست، اما در بیعت عقبه دوم به مکه آمد و با حضرت بیعت کرد و در نخستین سریه‌ای که رسول خدا(ص) در ماه هفتم هجرت به فرماندهی حمزه به سیف‌البحر فرستاد، شرکت داشت[۱۱]. پیامبر اکرم(ص) میان ابی بن کعب و سعید بن زید بن عمرو بن نفیل، و به قولی طلحة بن عبیدالله[۱۲] پیمان برادری برقرار کرد[۱۳].

او در جنگ‌های بدر، احد، خندق و دیگر جنگ‌های پیامبر شرکت داشت[۱۴]. ابی گفته است: در حد ۶۴ نفر از انصار و شش نفر از مهاجران شهید شدند[۱۵].

وی در صلح حدیبیه نیز همراه رسول خدا(ص) بود و پیمانی را که در جاهلیت میان عبدالمطلب و خزاعه منعقد شده بود، برای آن حضرت قرائت کرد[۱۶]. او حافظ قرآن بود و در قرائت آن تخصص داشت. به گفته ابن عبدالبر[۱۷]، رسول خدا(ص)، تمام قرآن را به دستور خداوند بر اُبی‌ قرائت کرد. ابی از این عنایت الهی متأثر شد و گریست. رسول خدا(ص) این آیه را خواند: ﴿قُلْ بِفَضْلِ اللَّهِ وَبِرَحْمَتِهِ فَبِذَلِكَ فَلْيَفْرَحُوا هُوَ خَيْرٌ مِمَّا يَجْمَعُونَ[۱۸].

بر پایه برخی روایات، ابی آگاه‌ترین فرد به قرائت قرآن دانسته شده[۱۹] و توصیه شده است که قرآن را از چهار نفر (عبدالله بن مسعود، سالم مولای حذیفه، معاذ بن جبل و ابی بن کعب) بیاموزید[۲۰]. البته معنای کلام رسول خدا(ص)، حصر یادگیری قرآن به این چهار نفر نیست؛ چه اینکه در روایاتی، امام علی(ع) عالم‌ترین فرد به قرآن معرفی شده است[۲۱]. امام صادق(ع) نیز فرمود: «ما اهل بیت قرآن را براساس قرائت ابی بن کعب قرائت می‌کنیم»[۲۲].

در مواردی بین ابی و عمر در قرائت قرآن اختلاف وجود داشت[۲۳] و عمر می‌‌گفت: «ابی با اینکه قاری‌ترین ماست، ما لحن او را ترک می‌کنیم»، که منظور لهجه و قرائت ابی بود[۲۴].

ابی در زمان حیات رسول خدا(ص) در شب‌های ماه مبارک رمضان در مسجد برای مردم[۲۵] و برای هیئت‌های نمایندگی نیز در مدتی که در مدینه می‌ماندند، قرآن می‌خواند[۲۶].

روایات زیادی از او درباره ثواب بعضی سوره‌های قرآن نقل شده است[۲۷]. ابی می‌گوید: رسول خدا فرمود: ای ابا منذر! آیا میدانی کدام یک از آیات قرآن شأنی بزرگ دارد! عرض کردم: ﴿اللَّهُ لَا إِلَهَ إِلَّا هُوَ الْحَيُّ الْقَيُّومُ[۲۸]. حضرت دستی به سینه‌ام کشید و فرمود: علم برایت گوارا باد[۲۹].

اهل سنت درباره آگاهی ابی به قرآن، مبالغه زیادی کرده‌اند؛ از جمله اینکه گفته‌اند: رسول خدا(ص) به هنگام خواندن نماز صبح آیه‌ای را فراموش کرد و هر چه درنگ کرد یادش نیامد و کسی نیز ندانست. حضرت بعد از نماز فرمود: مگر ابی بن کعب در میان شما نبود[۳۰]. نیز در روایات اهل سنت آمده است که، ابی بن کعب اذان را پیش از اینکه تشریع شود در خواب دید. این امر در روایات شیعه تکذیب شده و اذان مانند قرآن کریم، وحی و از طرف خداوند متعالی دانسته شده است[۳۱].

گفته شده ابی از رسول خدا(ص) درباره عده زنان صغیره، کبیره و حامله پرسید؟ خداوند متعالی آیه ﴿وَاللَّائِي لَمْ يَحِضْنَ وَأُولَاتُ الْأَحْمَالِ أَجَلُهُنَّ أَنْ يَضَعْنَ حَمْلَهُنَّ[۳۲]. را نازل کرد [۳۳].

از ابی نقل شده است که مراد از آیه ﴿فَمَا اسْتَمْتَعْتُمْ بِهِ مِنْهُنَّ فَآتُوهُنَّ أُجُورَهُنَّ[۳۴]. عقد نکاح متعه است[۳۵]. برخی با توجه به قرائت ابی از آیه بالا، گفته‌اند نظر او، صریح در متعه بوده است[۳۶].

حاجی خلیفه[۳۷] نسخه بزرگی از تفسیر قرآن را به ابی بن کعب نسبت داده و گفته است: آن را ابو جعفر رازی از ربیع بن انس، و ربیع نیز از ابوالعالیه، و او نیز از ابی بن کعب نقل می‌کند و این سند صحیح است.

ابی بن کعب از کاتبانی است که قرآن را زمان حیات رسول خدا(ص) به خامه‌نگارش خود درآورد و در فقه و تفسیر نیز مهارت والایی داشت[۳۸]. او «سوره فیل» و «سوره ایلاف» را در مصحف خود یک سوره فرض کرد [۳۹] و تعداد مجموع آیات قرآن در مصحف او، ۶۲۱۰ بود[۴۰]. وی پیش از زید بن ثابت، کاتب رسول خدا(ص) بود[۴۱] و نخستین شخصی است که پس از نوشتن نامه‌های حضرت، نام خود را نیز به عنوان کاتب در پایان‌نامه‌ها نوشت و نوشتن نام را در آخر نامه‌ها مرسوم کرد[۴۲].

ابی، پیوسته مشغول عبادت بود. هنگامی که مردم به او نیاز داشتند، عبادت را رها می‌کرد و به امور آنها می‌رسید[۴۳]. در هشت روز، قرآن را ختم می‌کرد[۴۴]. پس از رحلت پیامبر، با ابوبکر بیعت نکرد و از تحصن‌کنندگان در خانه حضرت فاطمه(ع)[۴۵] و در شمار دوازده نفری بود که بر خلافت ابوبکر خرده گرفت و پس از خطبه خلیفه اول در جمعه ماه رمضان، فضایل علی(ع) را از زبان پیامبر اکرم(ص) نقل کرد. از جمله سخنان ابی این بود که گفت: از پیامبر اکرم(ص) شنیدم که فرمود: «علی بن ابی طالب بعد از من امام شماست»[۴۶]. این روایت، از طرق مختلف نقل شده و از جمله راویان آن خزیمة بن ثابت، ذو الشهادتین است[۴۷]. ابی از ناقلان حدیث غدیر شمرده می‌شود[۴۸].

ابی با اینکه از زید بن ثابت مهم‌تر بود، اما به دلیل مخالفت او با دستگاه خلافت، زید شهرت بیشتری پیدا کرد[۴۹]. او از عمر خواست تا او را به استانداری جایی بگمارد، عمر گفت: دوست ندارم دینت را آلوده کنی[۵۰]. محتمل است که ابی به دلیل نقل حدیث، از رفتن به خارج مدینه نهی شده باشد.

جندب بن عبد الله بجلی می‌گوید: وارد مسجد رسول خدا(ص) شدم، دیدم مردم حلقه حلقه نشسته‌اند و حدیث می‌خوانند. در یکی از این حلقه‌ها، مردی خسته با دو جامه که گویی از سفر برگشته می‌گفت: قدرتمندان نابود شدند و بر ایشان اندوهی ندارم و این سخن را چند مرتبه تکرار کرد. از مردم پرسیدم: این مرد کیست؟ گفتند: ابی بن کعب. جندب می‌گوید: به خانه ابی بن کعب رفتم و سؤالی از او پرسیدم. ابی گفت: از کجایی؟ گفتم: از مردم عراق. گفت: مردم عراق بیشتر از همگان از من می‌پرسند. از این سخن ابی خشمگین شدم، اما ابی عهد کرد اگر تا جمعه دیگر زنده بماند، در پاسخ سؤال من، هرچه از رسول خدا(ص) را شنیده بیان کند و از سرزنش هیچ سرزنش کننده‌ای نترسد، ولی جمعه آینده ترسید که ابی درگذشت[۵۱]. گرچه روشن نیست جندب از چه چیزی پرسیده، ممکن است با توجه به گزارش‌های پیش گفته، سؤال در مورد امام علی(ع) بوده باشد.

او در میان یاران رسول خدا(ص) به نقل روایت زیاد از آن حضرت شهرت دارد. روایات او در مجامع روایی شیعه و سنی از طریق صحابه نقل شده است. ابو ایوب انصاری، عبادة بن صامت، سهل بن سعد، ابن عباس، سلمان فارسی، انس بن مالک، ابوموسی اشعری، ابو هریره، سلیمان بن صرد و... از او روایت دارند[۵۲].

با وجود منع عمر از کتابت و نقل حدیث، ابی بن کعب پیوسته از رسول خدا(ص) حدیث نقل می‌کرد[۵۳]. عمر درباره بعضی احادیث ابی از او شاهد خواست، ابوذر بر صحت سخنان ابی شهادت داد. او بر عمر اعتراض کرد که مرا به دروغ متهم کردی؟ عمر گفت: نه به خدا! ولی از اینکه ظواهر احادیث را می‌گیری کراهت دارم[۵۴]. عمر بن خطاب در توسعه مسجد الحرام خواست خانه عباس بن عبدالمطلب را خراب و وارد مسجدالحرام کند، عباس راضی نشد. عمر، ابی را داور قرار داد. ابی‌ حکم کرد سنت رسول خدا(ص) بر این است که صاحب ملک را راضی کنی. خلیفه خشمگین شد و از او شاهد خواست. ابوذر در این مورد نیز او را تصدیق کرد[۵۵].

در زمان خلیفه سوم نیز پس از نوشتن قرآن‌ها، عثمان خواست «واو» را که در اول آیه ﴿وَالَّذِينَ يَكْنِزُونَ الذَّهَبَ وَالْفِضَّةَ[۵۶]. هست بیندازد، ابی او را به شمشیر تهدید نمود و او «واو» را به آیه ملحق و از تصمیم خود صرف نظر کرد[۵۷].

از دیگر روایات نقل شده از او، درباره آغاز وحی است که قصه شق صدر را شامل می‌شود[۵۸]. پس از رحلت رسول خدا(ص) در اینکه غسل جنابت چه زمانی واجب است بین برخی از مسلمانان اختلاف شد، که آیا غسل جنابت به التقاء ختانین (رسیدن دو ختنه گاه به یکدیگر) واجب است یا به دخول؟ از ابی بن کعب سؤال شد، گفت: تنها در ابتدای اسلام مسلمانان مجاز بودند در رسیدن دو ختنه گاه، به جای غسل جنابت وضو بگیرند، اما بعد حکم غسل آمد[۵۹].

برخی روایات فقهی نقل شده از او درباره موضوعاتی مثل وجوب نماز آیات[۶۰]، کیفیت و تعداد رکعات نماز وتر رسول خدا(ص)[۶۱]، لقطه (چیز پیدا شده)[۶۲]، حرمت خوردن گوشت خرگوش[۶۳]، حکم خواندن نماز در یک لباس (ثوب واحد)[۶۴]است.

تاریخ وفات ابی را به اختلاف سال‌های ۱۹، ۲۰، ۲۲ و ۳۵ چند روز پیش از کشته شدن عثمان گفته‌اند. اختلاف در سال وفات ابی، مشارکت او را در جمع آوری قرآن در زمان عثمان دچار تردید می‌کند. از این رو، ذهبی[۶۵] روایت ابن سعد را در مورد مشارکت ابی در نسخه برداری مصاحف، مرسل خوانده و گفته است: اگر چنین بود، مشهور می‌شد. ابن حجر سال ۳۵ را استوارترین قول دانسته است. گرچه بیشتر درگذشت او را در زمان خلیفه دوم دانسته‌اند[۶۶].

با توجه به اینکه ابی از فقهای دوران خلیفه سوم و از جمع‌کنندگان قرآن در این دوره دانسته شده است، احتمال درگذشت او در سال ۳۵ نیز وجود دارد. جماعتی، قبر ابی را در باب الصغیر شام گفته‌اند، اما صاحب تاریخ مدینة دمشق این را صحیح ندانسته است [۶۷]. از ابی چند فرزند به نام‌های طفیل، محمد و ام عمر و باقی ماند[۶۸].[۶۹]

اُبیّ بن کعب و قرآن

مصحف اُبیّ بن کعب

تفسیر قرآن

ابی بن کعب از جمله مفسران صحابه است که به سال ۳۰ قمری در مدینه وفات یافت. [۷۰] وی از اصحاب عقبه دوم بود و در همه جنگ‌های پیامبر(ص) حضور داشت. [۷۱] نخستین کاتب پیامبر(ص) در مدینه بود [۷۲] و به سبب جایگاه ممتازش در دانش و کمال و فضل و شرف به «سید المسلمین» مشهور بود. [۷۳] مسلمانان او را «سید القراء» نیز لقب داده بودند؛ زیرا پیامبر فرمود: برجسته‌ترین قاریان اُبیّ بن کعب است. [۷۴] وی همه وقت خود را صرف تعلیم قرائت قرآن کرد [۷۵] و شاید به همین سبب بود که بنابر نقلی ریاست گروه یکسان‌سازی مصاحف در زمان عثمان به او واگذار شد. [۷۶] در منابع و تفاسیر، روایات تفسیری زیادی از ابیّ نقل شده است که بیشتر آنها را دارای سندهای معتبر دانسته‌اند. [۷۷] او را پایه‌گذار مکتب تفسیری مدینه دانسته‌اند. [۷۸] بسیاری از مفسران از جمله ثعلبی، زمخشری و واحدی نیشابوری برای هریک از سوره‌های قرآن حدیثی در فضیلت آن سوره از ابیّ بن کعب نقل کرده‌اند که به حدیث فضایل سُوَر مشهور است. [۷۹] این حدیث با سه سند نقل شده است؛[۸۰] ولی بعضی از محققان این روایات را هم از نظر سند و هم از جهت متن، تضعیف کرده‌اند. [۸۱] اُبیّ بن کعب مصحفی ویژه خود گرد آورده بود [۸۲] و شامیان مطابق مصحف او قرائت می‌‌کردند؛ گویا مصحف او در دمشق رایج بوده یا ابو درداء که متولّی تعلیم قرآن به شامیان بوده، قرآن را بر قرائت ابیّ می‌‌خوانده است. [۸۳] به نقلی مصحف وی حاوی دو سوره اضافی به نام‌های «خلع» و «حفد» یا «جیّد» بوده است [۸۴] که به فرض صحّت اسناد این دو سوره به او دعاهایی بوده‌اند که وی از پیامبر(ص) آموخته بود و نه سوره‌ای از قرآن؛[۸۵] همچنین افزوده‌هایی تفسیری در مصحف او گزارش شده است. [۸۶] ابوالصلاح حلبی، ابیّ بن کعب را نیز همچون ابن مسعود از صحابه دوستدار علی(ع) می‌‌شمارد. [۸۷] ابیّ نیز یکی از ۱۲ نفری بود که ابوبکر را به سبب پیشی گرفتن بر امام علی(ع) نکوهش کرده بود[۸۸].[۸۹]

اُبیّ بن کعب و نقل حدیث

اُبیّ بن کعب و ابوبکر

جستارهای وابسته

منابع

پانویس

  1. ابونعیم، ج۱، ص۲۱۴؛ ابن حجر، ج۱، ص۱۸۱؛ شامی، ج۴، ص۹۱.
  2. ابن سعد، ج۳، ص۳۷۸.
  3. ابن سلام، ص۲۷۸.
  4. ابن سعد، ج۳، ص۳۷۸.
  5. حاکم نیشابوری، ج۳، ص۳۰۲؛ هیثمی، ج۲، ص۲۰۰.
  6. داود بن سلیمان الغازی، ص۱۴۲؛ ثقفی، ج۲، ص۶۳۹؛ کوفی، ج۱، ص۲۱۱؛ حاکم نیشابوری، ج۳، ص۱۳۷؛ طبری شیعی، ص۲۹۷.
  7. ابن حجر، ج۱، ص۱۸۱.
  8. ابن سعد، ج۳، ص۳۷۸؛ ابونعیم، ج۱، ص۲۱۴.
  9. واقدی، الرده، ص۳۴، پاورقی ۳.
  10. ابن سعد، ج۳، ص۴۹۸.
  11. واقدی، ج۱، ص۹.
  12. ابن سعد، ج۳، ص۳۷۸.
  13. ابن هشام، ج۳، ص۱۵۲.
  14. ابن سعد، ج۳، ص۴۹۸.
  15. احمد بن حنبل، ج۵، ص۱۳۵.
  16. واقدی، ج۲، ص۷۸۱؛ حلبی، ج۱، ص۱۷.
  17. ابن عبدالبر، ج۱، ص۱۶۳.
  18. «بگو: به بخشش خداوند و به بخشایش وی- آری، به آن- باید شاد گردند، این از آنچه فراهم می‌آورند بهتر است» سوره یونس، آیه ۵۸. ابن عبدالبر، ج۱، ص۱۶۸.
  19. ابن سعد، ج۳، ص۴۹۸.
  20. ذهبی، ج۱، ص۳۸۹.
  21. مفید، ج۱، ص۳۵؛ ابن شهر آشوب، ج۱، ص۳۲۱؛ بحرانی، ج۵، ص۷۱.
  22. کلینی، ج۲، ص۶۳۴.
  23. ابن کثیر، ج۴، ص۱۹۴؛ سیوطی، ج۶، ص۷۹.
  24. احمد بن حنبل، ج۵، ص۱۱۳؛ بخاری، ج۶، ص۱۰۳.
  25. بیهقی، ص۲۶۸.
  26. ابن سعد، ج۶، ص۸۱.
  27. عقیلی، ج۱، ص۱۵۶؛ وسائل الشیعه، ج۶، ص۲۵۶، باب استحباب قراءة سور القرآن.
  28. «خداوند است که هیچ خدایی جز آن زنده پایدار نیست» سوره بقره، آیه ۲۵۵.
  29. کلینی، ج۲، ص۶۶۷.
  30. نسائی، ص۴۱؛ ابن قدامة، المغنی، ج۱، ص۷۰۸؛ ابن قدامه، الشرح الکبیر، ج۱، ص۶۱۵.
  31. کلینی، ج۳، ص۴۸۲؛ جعفر مرتضی، ج۴، ص۲۷۱.
  32. «و آن زنانتان که از حیض ناامیدند اگر در کارشان تردید دارید، عده آنان سه ماه است (نیز) عدّه زنانی که حیض ندیده‌اند؛ و عدّه زنان باردار این است که بزایند و هر که از خداوند پروا کند برای او در کار وی آسانی پدید می‌آورد» سوره طلاق، آیه ۴.
  33. ر.ک: سیوطی، ج۸، ص۲۱۰.
  34. «کابین آن زنان را که از آنان (با ازدواج غیر دائم) بهره‌مند شده‌اید به عنوان واجب بپردازید» سوره نساء، آیه ۲۴.
  35. اردبیلی، ص۵۱۴؛ امینی، ج۶، ص۲۳۰.
  36. ر.ک: نحاس، ج۲، ص۶۱؛ طبرسی، مجمع البیان، ج۳، ص۶۱؛ شوکانی، ج۱، ص۴۵۵.
  37. حلیفه بن خیاط، ج۱، ص۴۲۹.
  38. ابن سعد، ج۳، ص۳۷۹؛ ابن ندیم، ص۳۰.
  39. طباطبایی، ج۳، ص۴۲۸.
  40. ابن ندیم، ص۳۰.
  41. عبدالحی الکتانی، ج۱، ص۱۱۴.
  42. یعقوبی، ج۲، ص۸۰؛ ابن عبدالبر، ج۱، ص۱۶۴؛ احمدی میانجی، ج۳، ص۳۸۴.
  43. ابن سعد، ج۳، ص۵۰۰؛ امین، ج۱، ص۴۵۷.
  44. ابن سعد، ج۳، ص۳۷۹.
  45. یعقوبی، ج۲، ص۱۳۷.
  46. « عَلِيُّ بْنُ أَبِي طَالِبٍ إِمَامُكُمْ بَعْدِي »؛ کوفی، ج۱، ص۴۱۶؛ برقی، ص۶۶؛ طبرسی، احتجاج، ج۱، ص۱۱۴.
  47. ابن جبر، ص۵۸۳.
  48. ابن طاووس، ص۴۴۸.
  49. جعفر مرتضی، ج۴، ص۲۷۱.
  50. ابن سعد، ج۳، ص۳۷۸.
  51. ابن سعد، ج۳، ص۳۷۸؛ ابن شاذان، ص۳۷۶؛ حاکم نیشابوری، ج۲، ص۲۲۶.
  52. مزی، ج۲، ص۲۶۳؛ ذهبی، ج۱، ص۳۹۰؛ سید مرتضی، ص۱۴۲.
  53. احمد بن حنبل، ج۵، ص۱۵.
  54. ابن سعد، ج۲، ص۷۸.
  55. امینی، ج۶، ص۲۶۲.
  56. «آنان را که زر و سیم را می‌انبارند» سوره توبه، آیه ۳۴.
  57. سیوطی، الدر، ج۳، ص۲۳۲.
  58. ابن عساکر، ج۳، ص۴۶۳.
  59. سید مرتضی، ص۱۴۲.
  60. سید مرتضی، ص۲۶۷.
  61. طوسی، ج۱، ص۵۳۲؛ ابن عدی، ج۵، ص۴۴.
  62. طوسی، ج۳، ص۵۷۸.
  63. ابوالشیخ انصاری، ج۲، ص۳۰۸.
  64. دارقطنی، ج۲، ص۱۰۴.
  65. ذهبی، ج۹، ص۲۰۰.
  66. ابن عبدالبر، ج۱، ص۱۶۳؛ ابن حجر، ج۱، ص۱۸۱.
  67. ابن عساکر، ج۲، ص۴۱۸.
  68. ابن سعد، ج۳، ص۳۷۸.
  69. محمدی، رمضان، مقاله «ابی بن کعب انصاری»، دانشنامه سیره نبوی ج۲، ص:۳-۵.
  70. الطبقات، ج ۳، ص۳۸۱؛ الاصابه، ج ۱، ص۱۸۱ - ۱۸۲.
  71. الطبقات، ج ۳، ص۳۷۸؛ الاصابه، ج ۱، ص۱۸۱.
  72. تاریخ قرآن، ص۳۴۱.
  73. الطبقات، ج ۳، ص۳۷۹ - ۳۸۱؛ تاریخ دمشق، ج ۷، ص۳۳۹.
  74. الطبقات الکبری، ج ۳، ص۳۷۸.
  75. التفسیر والمفسرون، معرفت، ج ۱، ص۳۱۷.
  76. تهذیب التهذیب، ج ۱، ص۱۶۹ - ۱۷۰؛ التمهید، ج ۱، ص۳۴۰.
  77. الاتقان، ج ۲، ص۴۱۷؛ مناهل العرفان، ج ۲، ص۱۹؛ التفسیر والمفسرون، معرفت، ج ۱، ص۲۲۳.
  78. التفسیر والمفسرون، ذهبی، ج ۱، ص۱۱۹؛ التفسیر والمفسرون، معرفت، ج ۱، ص۳۱۶.
  79. مقدمة فی اصول التفسیر، ص۷۵ - ۷۶.
  80. نک: الموضوعات، ج ۱، ص۲۳۹ - ۲۴۲؛ مقدمتان فی علوم القرآن، ص۶۴ - ۷۴.
  81. الموضوعات، ج ۱، ص۲۳۹ - ۲۴۲؛ اللآلی المصنوعه، ج ۱، ص۲۰۷ - ۲۰۸؛ مقباس الهدایه، ج ۱، ص۴۱۱.
  82. المصاحف، ج ۱، ص۲۹۱ - ۲۹۲؛ تاریخ قرآن، ص۳۴۰ - ۳۵۳.
  83. تاریخ قرآن، ص۳۴۲ - ۳۴۳.
  84. الفهرست، ص۲۹ - ۳۰؛ الاتقان، ج ۱، ص۱۴۲ - ۱۴۳؛ التمهید، ج ۱، ص۳۲۲ - ۳۲۳.
  85. مقدمتان فی علوم القرآن، ص۷۵؛ تاریخ قرآن، ص۳۴۹ - ۳۵۳.
  86. المصاحف، ج ۱، ص۲۹۱ - ۲۹۲؛ مذاهب التفسیر الاسلامی، ص۱۶؛ التمهید، ج ۱، ص۳۲۴ - ۳۲۵.
  87. تقریب المعارف، ص۱۶۸؛ سفینة البحار، ج ۱، ص۲۳.
  88. الخصال، ج ۲، ص۴۶۱.
  89. دشتی، سید حبیب، مقاله «تفسیر علمی»، دائرة المعارف قرآن کریم، ج۸.