ابلیس

از امامت‌پدیا، دانشنامهٔ امامت و ولایت

نسخه‌ای که می‌بینید نسخه‌ای قدیمی از صفحه‌است که توسط Heydari (بحث | مشارکت‌ها) در تاریخ ‏۱۶ دسامبر ۲۰۲۱، ساعت ۱۲:۴۹ ویرایش شده است. این نسخه ممکن است تفاوت‌های عمده‌ای با نسخهٔ فعلی بدارد.

مدخل‌های وابسته به این بحث:

چیستی ابلیس

ابلیس موجودی است از جنس جن و ذی‌شعور که در آغاز با فرشتگان الهی بود و به دلیل‌ نافرمانی خداوند متعال، رانده شد[۱]. در لغت به معنای یأس و ناامیدی است[۲]. نام پیشین ابلیس، "حارث" و به زبانی عبرانی "عزازیل و کنیه‌اش "ابومر" بوده است و چون از بارگاه الهی رانده شد، "شیطان" نام گرفت. برخی قائلند واژه "ابلیس" با "شیطان" مترادف است؛ اما فرقشان این است که "ابلیس" اسم خاص است و بر همان موجود رانده شده دلالت می‌کند، ولی "شیطان" اسم عام است که هم بر ابلیس و هم بر ذریه‌اش دلالت می‌‌کند[۳].

نگاه ادیان و مذاهب درباره ابلیس

اعتقاد به وجود شیطان و نیروهای شرور در میان ادیان و مذاهب از گذشته وجود داشته است؛ به همین جهت در متون مقدس ادیان و مذاهب پیشین، از ابلیس، ماهیت و راه‌های مقابله با او و چگونگی فریب دادنش و عاقبتش سخن گفته شده است که در بسیاری از موارد، این عناوین مشابه و در برخی موارد متفاوت است.

در میان تیوتن‌ها، الهه عامل انواع شقاوت و بدبختی، مصائب و بلایا و پروردگار شیطان‌ها شناخته می‌ شد؛ اسلاوها از شیطان با واژه بسو ـ مکروه و ناپسند ـ یاد می‌کردند؛ در اوستا از وی با نام انگْرَمَینیو و در پَهْلوی، اَهرِمَن یا اهریمن به معنای "مینوی ستیهنده و دشمن" و در ادبیات پارسی، گنامینو به معنای (مینوی از میان برنده و نابود کننده) و با وصف "مایل به از میان بردن و نابود کردن" یاد شده است؛ در میان یهودیان و مسیحیان ابلیس، موجودی منفی و منفور شناخته می‌‌شد؛ تفاوت اعتقادات یهودیان و مسیحیان با اسلام در این است که آنان معتقدند عامل فریب آدم و حوا و هبوط آنان از بهشت توسط مار صورت گرفته است نه ابلیس[۴]. البته عهد جدید به صراحت، ضمن گزارش ماجرای اخراج وی از آسمان‌ها که به گونه‌ای متفاوت آورده و معتقد است مار همان ابلیسِ شناخته شده است[۵].

ماهیت ابلیس

در اینکه ماهیت و جنس ابلیس از چه چیزی است دو دیدگاه در میان دانشمندان وجود دارد:

  1. برخی از دانشمندان مانند: حسن بصری، قتاده، سید مرتضی، ابوالفتوح رازی، زمخشری، قمی و...[۶] براساس آیات قرآن قائلند ابلیس از جنیان است: تصریح قرآن بر این است که ابلیس از جنیان است: فَسَجَدُوا إِلَّا إِبْلِيسَ كَانَ مِنَ الْجِنِّ[۷]؛ در آیات دیگر نیز، آمده است که انسان از خاک و جن از آتش آفریده شده‌اند وَلَقَدْ خَلَقْنَا الْإِنْسَانَ مِنْ صَلْصَالٍ مِنْ حَمَإٍ مَسْنُونٍ وَالْجَانَّ خَلَقْنَاهُ مِنْ قَبْلُ مِنْ نَارِ السَّمُومِ[۸]. براساس روایات، آفرینش ملائک از نور، ریح و روح بوده و ابلیس، جنس خود را از آتش معرفی کرده است: خَلَقْتَنِي مِنْ نَارٍ وَخَلَقْتَهُ مِنْ طِينٍ[۹]. بر این اساس، ابلیس از جنیان است که از آتش آفریده شده است[۱۰].
  2. عده ای از دانشمندان به دلایل مختلف معتقدند ابلیس از ملائکه است:
    1. خداوند، فرشتگان را فرمان داد که به آدم سجده کنند. شمول فرمان الهی بر فرشتگان و آنگاه استثنای ابلیس، شاهد بر این است که ابلیس از فرشتگان بوده است[۱۱].
    2. اگر ابلیس را از فرشتگان ندانیم، فرمان خدا مبنی بر سجده به حضرت آدم شامل او نمی‌شود، به همین دلیل نمی‌توان او را نافرمان الهی دانست و در نتیجه خروجش از درگاه الهی بی‌دلیل خواهد شد[۱۲].

در پاسخ گفته شده است:

  1. به علت تعداد زیاد ملائک، لفظ ملائکه از باب تغلیب بر ابلیس نیز اطلاق شده است.
  2. از آنجا که ابلیس همراه ملائکه به عبادت مشغول بود، وقتی ملائکه که مقامشان از وی برتر بود، به سجده مأمور شدند، ابلیس که از جنس جن و همراه ایشان بود، به طریق اولی به سجده کردن سزاوارتر است[۱۳].

ابلیس دشمن انسان

در یازده آیه از قرآن کریم از ابلیس سخن گفته شده است که نه بار آن مربوط به ماجرای رانده شدنش از درگاه الهی است. واژه شیطان و شیاطین نیز ۸۸ بار در قرآن به کار رفته که در بسیاری از موارد به معنای ابلیس است. ابلیس پس از آفرینش آدم، از فرمان خدا، مبنی بر سجده به حضرت آدم، سرکشی کرد و به همین دلیل از درگاه الهی رانده شد[۱۴]. به همین منظور، قرآن هنگامی که از ابلیس یا شیطان سخن می‌‌گوید در صدد بیان دشمنی این موجود با انسان هاست. برخی از آیاتی که دلالت بر دشمنی ابلیس و یا شیطان نسبت به انسان‌ها می‌‌کند عبارت است از:فَقُلْنَا يَا آدَمُ إِنَّ هَذَا عَدُوٌّ لَكَ وَلِزَوْجِكَ[۱۵]؛ أَلَمْ أَعْهَدْ إِلَيْكُمْ يَا بَنِي آدَمَ أَنْ لَا تَعْبُدُوا الشَّيْطَانَ إِنَّهُ لَكُمْ عَدُوٌّ مُبِينٌ[۱۶]؛ إِنَّ الشَّيْطَانَ لَكُمْ عَدُوٌّ فَاتَّخِذُوهُ عَدُوًّا[۱۷]؛ قَالَ هَذَا مِنْ عَمَلِ الشَّيْطَانِ إِنَّهُ عَدُوٌّ مُضِلٌّ مُبِينٌ[۱۸]؛ لَا تَتَّبِعُوا خُطُوَاتِ الشَّيْطَانِ إِنَّهُ لَكُمْ عَدُوٌّ مُبِينٌ[۱۹]؛ و....

در روایات نیز نقش دشمنی شیطان بسیار برجسته است؛ چنانکه امیرالمؤمنین(ع) می‌‌فرماید: «ای بندگان خدا، از دشمن خدا بترسید که همۀ شما را به درد خود مبتلا می‌‌کند و با فریب و فراخواندنش، شما را به هلاکت می‌‌رساند و با سواره نظام و پیادگان خویش بر شما می‌‌تازد. سوگند به جانم که او تیر هلاک و شر را بر کمانش نهاده است و چلّه آن را تا نهایت می‌‌کشد و از جایگاهی نزدیک و دقیق شما را هدف قرار می‌‌دهد؛ چراکه او خودش گفته: پروردگارا، به خاطر آنکه مرا فریب دادی، اعمال، ناپسند بندگانت را در نظرشان زیبا جلوه می‌‌دهم و حتماً همگان را گمراه می‌‌کنم»[۲۰].[۲۱]

دلیل دشمنی ابلیس

اینکه چطور شد ابلیس با این همه اجر قرب جزء دشمنان انسان شد؛ دلیلش در قرآن چنین بیان شده است که ابلیس نسبت به برتری آدم بر فرشتگان و تکریم ویژۀ او از سوی خداوند، حسادت ورزید و این عمل موجب طرد ابلیس از مقام قرب الهی شد و لذا تا روز قیامت مورد لعن خداوند قرار گرفت[۲۲].

چرایی حسادت شیطان نسبت به انسان از تکبر او نشأت می‌‌گیرد، با توجه به آیات و روایات سبب حسادت شیطان تکبر چنانکه آیۀ قَالَ أَنَا خَيْرٌ مِنْهُ خَلَقْتَنِي مِنْ نَارٍ وَخَلَقْتَهُ مِنْ طِينٍ[۲۳] نقش تکبر شیطان را به وضوح نشان می‌‌دهد. و یا در آیۀ قَالَ لَمْ أَكُنْ لِأَسْجُدَ لِبَشَرٍ خَلَقْتَهُ مِنْ صَلْصَالٍ مِنْ حَمَإٍ مَسْنُونٍ[۲۴] نیز چنین تکبری از شیطان کاملا مشخص است.

امام سجاد(ع) هم در روایتی اولین گناه شیطان را کبر معرفی می‌‌کند: «نخستین گناهی که معصیتِ خداوند بدان صورت گرفت تکبر بود که گناه شیطان بود»[۲۵]. امیرالمؤمنین(ع) علت تمرد ابلیس از امر خداوند را اینگونه بیان کرده است: «ابلیس به دلیل وجود دو صفت تعصب و تکبر پیشوای متعصبان و مستکبران است. خداوند تلاش‌های طولانی او را فقط به خاطر یک لحظه خودبزرگ‌بینی و تکبّر از بین برد، در حالی‌که او شش هزار سال خداوند را پرستید، آن هم معلوم نیست که این شش هزار سال از سال‌های دنیاست یا از سال‌های آخرت»[۲۶].[۲۷]

براساس آیات قرآن دلیل دیگر خروج شیطان از بارگاه الهی کفر او بود، چراکه تکبر و خود را برتر از خداوند دیدن موجب کفر می‌‌شود. چنانکه در آیۀ وَإِذْ قُلْنَا لِلْمَلَائِكَةِ اسْجُدُوا لِآدَمَ فَسَجَدُوا إِلَّا إِبْلِيسَ أَبَى وَاسْتَكْبَرَ وَكَانَ مِنَ الْكَافِرِينَ[۲۸]. کفر شیطان به خاطر تکبر کاملا مشهود است[۲۹].

نکته جالبی که وجود دارد این است که آیه درصدد اثبات این مطلب است که شیطان از گذشته کافر بوده است، چراکه از لفظ "کان" که فعل ماضی است استفاده کرده است، به همین دلیل بین مفسرین نسبت به این لفظ اختلاف ایجاد شده است:

  1. عده ای تمسک به ظاهر آیه کردند و قائل شدند ابلیس از اول و قبل از نافرمانی از امر خداوند کافر بوده و بر همین اساس عبادت طولانی ابلیس را نه از سرِ ایمان و اخلاص، بلکه از روی ریا، نفاق و همرنگ شدن با جماعت فرشتگان می‌‌دانند.
  2. عده ای هم معتقدند شیطان از اول کافر نبوده بلکه قبل امر بر سجده به خداوند ایمان داشته و کفر او در هنگام امر به سجده محقق شده است، این عده در توجیه لفظ "کان" سه احتمال را ذکر کردند:
    1. گرچه ابلیس ایمان داشت، اما چون خداوند از ازل می‌‌دانست او کافر م یشود عنوان کفر را با فعل ماضی آورد.
    2. از آنجا که ابلیس پس از ایمان، کافر شد، تعبیر به «کَانَ مِنَ الْکَافِرِینَ» پس از گذشت زمانی هر چند کوتاه، امری مُجاز و متداول است.
    3. ابلیس مؤمن بود و بعد کافر شد و جمله «کَانَ مِنَ الْکَافِرِینَ» به معنای "صَارَ مِنَ الْکافِرِینَ" است[۳۰].

صفات ابلیس

تکبر شیطان تنها موجب کفر او نسبت به خداوند نشد، بلکه این تکبر باعث صفات و رذایل دیگری برای شیطان شد که در آیات قرانی به آن اشاره شده است و برخی از آنها عبارتند از:

  1. عصیان‌گر: يَا أَبَتِ لَا تَعْبُدِ الشَّيْطَانَ إِنَّ الشَّيْطَانَ كَانَ لِلرَّحْمَنِ عَصِيًّا[۳۱]؛
  2. مارد (سرکش): وَحِفْظًا مِنْ كُلِّ شَيْطَانٍ مَارِدٍ[۳۲]؛
  3. مذءوم (نکوهیده): قَالَ اخْرُجْ مِنْهَا مَذْءُومًا مَدْحُورًا[۳۳]؛
  4. رجیم (رانده شده): قَالَ فَاخْرُجْ مِنْهَا فَإِنَّكَ رَجِيمٌ[۳۴]؛
  5. مدحور (رانده): قَالَ اخْرُجْ مِنْهَا مَذْءُومًا مَدْحُورًا[۳۵]؛
  6. ملعون: وَإِنَّ عَلَيْكَ اللَّعْنَةَ إِلَى يَوْمِ الدِّينِ[۳۶]؛
  7. مُنظَر(مهلت یافته): قَالَ إِنَّكَ مِنَ الْمُنْظَرِينَ[۳۷].[۳۸]

قیاس عامل تکبر شیطان

براساس آیات و روایت، ابلیس از قیاس استفاده کرد و به وسیلۀ آن مدعی شد از انسان بالاتر است چنانکه آیۀ قَالَ مَا مَنَعَكَ أَلَّا تَسْجُدَ إِذْ أَمَرْتُكَ قَالَ أَنَا خَيْرٌ مِنْهُ خَلَقْتَنِي مِنْ نَارٍ وَخَلَقْتَهُ مِنْ طِينٍ[۳۹] این مطلب را تأیید می‌‌کند.

در روایتی از پیامبر اکرم(ص) آمده است: «اولین کسی که در امر دین قیاس کرد ابلیس بود»[۴۰]. همچنین در روایتی امام صادق(ع) فرمودند: «ابلیس با این سخن، میان آتش و گِل قیاس کرد. اگر او نورانیّت آدم را با روشنایی آتش مقایسه می‌کرد، به مزایای یکی از آن دو نور، و صفا و زلالی آن بر دیگری آگاهی می‌یافت»[۴۱].

فلسفه آفرینش ابلیس

در صورتی که اثبات شود شیطان از ابتدای وجودش به خدا کافر بوده است، این سوال پیش می‌‌آید که فلسفۀ وجودی شیطان برای چیست؟ فلاسفه، متکلّمان و مفسّران، بر اساس مبانی خود پاسخ‌های گوناگونی داده‌اند:

  1. آفرینش ابلیس به اعتبار وجود نفسانی‌اش چیزی جزء خیر نیست و برای دیگران هرچند وجودش خیر محض نیست اما نفعش از شرّ او بیش‌تر است؛ زیرا زمانی که براساس حکمت الهی، وجود نفسانی موجودی شر مطلق باشد و یا وجود او برای دیگران، ضررش بیش‌تر از نفعش و یا خیر و شر یکسان باشد، در این صورت چنین خلقتی با حکمت خداوند سازگار نیست، ولی در غیر این‌صورت یعنی زمانی که موجودی وجودش برای دیگران سبب خیر بیشتری نسبت به ضررش برای موجودات دیگر شود آفرینش و حکمت خداوند نسبت به آفرینش چنین موجودی زیر سوال نمی‌رود. از امام علی(ع) نقل شده فرمود: «خدا می‌خواهد کرامتش را بر مؤمنان ظاهر سازد؛ زیرا اگر ابلیس و وسوسه‌هایش نبود، نور معرفت بر دل مؤمن نمی‌تابید و عطر محبّت از آن پیدا نمی‌شد»[۴۲].[۴۳]
  2. آفرینش ابلیس، برای امتحان بندگان است: وَمَا كَانَ لَهُ عَلَيْهِمْ مِنْ سُلْطَانٍ إِلَّا لِنَعْلَمَ مَنْ يُؤْمِنُ بِالْآخِرَةِ مِمَّنْ هُوَ مِنْهَا فِي شَكٍّ وَرَبُّكَ عَلَى كُلِّ شَيْءٍ حَفِيظٌ[۴۴]. خداوند، القائات شیطان را برای بیماردلان و سنگ دلان مایۀ آزمایش قرار داده است: لِيَجْعَلَ مَا يُلْقِي الشَّيْطَانُ فِتْنَةً لِلَّذِينَ فِي قُلُوبِهِمْ مَرَضٌ وَالْقَاسِيَةِ قُلُوبُهُمْ[۴۵]. ابلیس، با بهره‌گیری از هوای نفس انسان، او را وسوسه کرده و در بوته آزمایش قرار می‌دهد؛ چنانکه تکلیف و هدایت‌پذیری، بدون آفرینش ابلیس تحقّق نمی‌یابد[۴۶].
  3. فلاسفه معتقدند تضادّ و کشمکش، زمینۀ دریافت فیض حق و سبب تکامل است. حرکت، بدون وجودِ تضاد ممکن نیست؛ زیرا حرکت، تکاپویی است که با اصطکاک محقّق می‌شود. تضادّ و اختلاف، زمینه‌ساز فیض و منشأ خیرات و پیدایش موجودات است به همین دلیل وجود ابلیس برای پیدایش هستی و زمینه تکامل، وجودی ضروی است[۴۷].

پاسخ‌هایی که در بیان فوق گفته شد دلیل بر مهلت دادن به شیطان نیز هست، ولی به طور خاص اگر بخواهیم دلیل مهلت دادن به شیطان را بیان کنیم می‌‌توانیم به موارد زیر اشاره کنیم:

  1. براساس برخی از روایات، خداوند برای پاداش عبادت‌های شیطان، تقاضای مهلت دادن شیطان را پذیرفت.
  2. هدف خداوند در مهلت دادن به ابلیس این بود که به او فرصت توبه کردن بدهد.
  3. برای تحقّق وعید (وعده به عذاب) به او مهلت داده شد: قَالَ اخْرُجْ مِنْهَا مَذْءُومًا مَدْحُورًا لَمَنْ تَبِعَكَ مِنْهُمْ لَأَمْلَأَنَّ جَهَنَّمَ مِنْكُمْ أَجْمَعِينَ[۴۸].[۴۹]

گسترۀ فعالیت ابلیس از منظر قرآن

در آیات بسیاری، تأثیر ابلیس و یارانش بسیار محدود و مکر و حیلۀ شیطان ضعیف دانسته شده است: إِنَّ كَيْدَ الشَّيْطَانِ كَانَ ضَعِيفًا[۵۰] این محدودیّت از جهات گوناگون است:

  1. ابلیس و ذرّیّه او در عرصۀ تکوین و آفرینش هیچ نقشی ندارند؛ چنانکه خداوند تأکید کرده آنان نه تنها در آفرینش این عالم و وجودشان نقشی نداشته‌اند بلکه شاهد خلقت آفرینش هم نبوده اند: مَا أَشْهَدْتُهُمْ خَلْقَ السَّمَاوَاتِ وَالْأَرْضِ وَلَا خَلْقَ أَنْفُسِهِمْ[۵۱].
  2. ابلیس، شیاطین و جنّیان نمی‌توانند بر عوالم غیب و اخبار پنهان آگاهی یابند و در کسب اخبار آسمانی ناتوانند: وَحَفِظْنَاهَا مِنْ كُلِّ شَيْطَانٍ رَجِيمٍ إِلَّا مَنِ اسْتَرَقَ السَّمْعَ فَأَتْبَعَهُ شِهَابٌ مُبِينٌ[۵۲].
  3. ابلیس و ‌یارانش از انجام هرگونه تصرّف درکلام وحی عاجز هستند، چنانکه خداوند، نزول وحی و حفظ آن را به خود نسبت می‌دهد: إِنَّا نَحْنُ نَزَّلْنَا الذِّكْرَ وَإِنَّا لَهُ لَحَافِظُونَ[۵۳].
  4. ابلیس و یارانش بر بندگان خداوند هیچ‌گونه سلطنتی ندارند. خداوند در پاسخ تهدیدهای ابلیس، مبنی بر فریب‌دادن و گمراه‌ساختن همگان، به جز مخلَصان، به ابلیس فرمود: إِنَّ عِبَادِي لَيْسَ لَكَ عَلَيْهِمْ سُلْطَانٌ إِلَّا مَنِ اتَّبَعَكَ مِنَ الْغَاوِينَ[۵۴].[۵۵]

اهداف و شیوه‌های ابلیس برای فریب انسان

ابلیس، هم در حوزۀ اندیشه و هم در حوزه عمل، فعّالیت دارد و می‌کوشد در ارتباط‌های فردی، اجتماعی، سیاسی و اقتصادی، آدمیان را مختل کند. او برای تحقّق مهم‌ترین هدف خود که انحطاط انسان و انحراف او از صراط مستقیم است تلاش می‌‌کند: قَالَ فَبِمَا أَغْوَيْتَنِي لَأَقْعُدَنَّ لَهُمْ صِرَاطَكَ الْمُسْتَقِيمَ ثُمَّ لَآتِيَنَّهُمْ مِنْ بَيْنِ أَيْدِيهِمْ وَمِنْ خَلْفِهِمْ وَعَنْ أَيْمَانِهِمْ وَعَنْ شَمَائِلِهِمْ وَلَا تَجِدُ أَكْثَرَهُمْ شَاكِرِينَ[۵۶].

برخی از روش‌های فریب انسان توسط ابلیس عبارت‌اند از:

  1. بازداشتن از یاد خدا به ‌ویژه در نماز: إِنَّمَا يُرِيدُ الشَّيْطَانُ أَنْ يُوقِعَ بَيْنَكُمُ الْعَدَاوَةَ وَالْبَغْضَاءَ فِي الْخَمْرِ وَالْمَيْسِرِ وَيَصُدَّكُمْ عَنْ ذِكْرِ اللَّهِ وَعَنِ الصَّلَاةِ فَهَلْ أَنْتُمْ مُنْتَهُونَ[۵۷]
  2. ایجاد حزن و افسردگی در جامعۀ اسلامی و به هراس افکندن مؤمنان: نجوا از القائات شیطان است تا در کسانی که ایمان آورده‌اند، ناامیدی ایجاد کند: إِنَّمَا النَّجْوَى مِنَ الشَّيْطَانِ لِيَحْزُنَ الَّذِينَ آمَنُوا[۵۸]
  3. دعوت به کفر: كَمَثَلِ الشَّيْطَانِ إِذْ قَالَ لِلْإِنْسَانِ اكْفُرْ[۵۹] دعوت ابلیس به کفر، بدان جهت است که کفر زمینۀ دوستی و ولایت، بلکه سلطۀ کامل او را فراهم می‌سازد: يَا بَنِي آدَمَ لَا يَفْتِنَنَّكُمُ الشَّيْطَانُ كَمَا أَخْرَجَ أَبَوَيْكُمْ مِنَ الْجَنَّةِ يَنْزِعُ عَنْهُمَا لِبَاسَهُمَا لِيُرِيَهُمَا سَوْآتِهِمَا إِنَّهُ يَرَاكُمْ هُوَ وَقَبِيلُهُ مِنْ حَيْثُ لَا تَرَوْنَهُمْ إِنَّا جَعَلْنَا الشَّيَاطِينَ أَوْلِيَاءَ لِلَّذِينَ لَا يُؤْمِنُونَ[۶۰].

و روش‌های دیگری مانند: ایجاد دشمنی بین مردم، آراستن گناهان، برانگیختن آرزوهای طولانی، آسان‌سازی و کوچک‌نمایی گناهان بزرگ، گسترش فساد و ترویج فحشا و منکر و...[۶۱].

راه‌های مقابله با ابلیس

راه‌های مقابله با ابلیس بر اساس آیات بدین شرح است:

  1. اخلاص: ابلیس از همان آغاز، معترف بود در برابر انسان‌های مخلص مغلوب است، به همین دلیل اخلاص را حصن تسخیرناپذیر ورود شیاطین به انسان می‌‌دانست: قَالَ رَبِّ بِمَا أَغْوَيْتَنِي لَأُزَيِّنَنَّ لَهُمْ فِي الْأَرْضِ وَلَأُغْوِيَنَّهُمْ أَجْمَعِينَ إِلَّا عِبَادَكَ مِنْهُمُ الْمُخْلَصِينَ[۶۲].
  2. ایمان و توکّل:شیطان برکسانی که بر خدا توکّل می‌‌کنند، هیچ‌گونه سلطنتی ندارد: إِنَّهُ لَيْسَ لَهُ سُلْطَانٌ عَلَى الَّذِينَ آمَنُوا وَعَلَى رَبِّهِمْ يَتَوَكَّلُونَ[۶۳].
  3. استعاذه: پناه بردن به خدای یگانه و پناه جستن از وی در برابر ابلیس، یکی از راه‌های مقابله با ابلیسیان است که قرآن ما را متوجۀ آن کرده است: و وَإِمَّا يَنْزَغَنَّكَ مِنَ الشَّيْطَانِ نَزْغٌ فَاسْتَعِذْ بِاللَّهِ إِنَّهُ سَمِيعٌ عَلِيمٌ[۶۴].[۶۵]

کوشش ابلیس برای وسوسه پیامبران

باید توجه داشت ابلیش تنها انسان‌های عادی را وسوسه نمی‌کند بلکه تمام تلاش او برای فریب پیامبران هم بوده است مانند:

  1. وسوسه آدم(ع): وسوسه شیطان از حضرت آدم که جزء پیامبران الهی بود شروع شد: فَوَسْوَسَ إِلَيْهِ الشَّيْطَانُ[۶۶].
  2. وسوسه ابراهیم(ع): یکی از آزمون‌های الهی، مأموریّت قربانی کردن فرزند ابراهیم بود که ابلیس بسیار تلاش کرد با وسوسۀ هایش در دل ابراهیم و همچنین همسر و فرزندانش تردید ایجاد کند، اما خداوند براساس آیۀ وَنَادَيْنَاهُ أَنْ يَا إِبْرَاهِيمُ قَدْ صَدَّقْتَ الرُّؤْيَا إِنَّا كَذَلِكَ نَجْزِي الْمُحْسِنِينَ[۶۷]، رویای صادقانه ابراهیم را تثبیت کرد تا شک و تردید از دل ابراهیم بیرون برود.
  3. وسوسه ایوب (ع): ایجاد زمینۀ پیدایش امور سخت برای ایوب وسوسه‌های ابلیس نسبت به ایوب بود: وَاذْكُرْ عَبْدَنَا أَيُّوبَ إِذْ نَادَى رَبَّهُ أَنِّي مَسَّنِيَ الشَّيْطَانُ بِنُصْبٍ وَعَذَابٍ[۶۸]. و پیامبران دیگری مانند: حضرت موسی(ع) یوسف(ع) و...[۶۹].

عاقبت ابلیس

خداوند در همان آغاز تمرد ابلیس، جایگاه این موجود خبیث و پیروانش را برای آنان مشخص کرد: قَالَ فَالْحَقُّ وَالْحَقَّ أَقُولُ لَأَمْلَأَنَّ جَهَنَّمَ مِنْكَ وَمِمَّنْ تَبِعَكَ مِنْهُمْ أَجْمَعِينَ[۷۰]. در واقع خداوند نتیجه اعمال ابلیس را ورود او به جهنم دانست: قَالَ اذْهَبْ فَمَنْ تَبِعَكَ مِنْهُمْ فَإِنَّ جَهَنَّمَ جَزَاؤُكُمْ جَزَاءً مَوْفُورًا[۷۱].[۷۲]

پرسش‌های وابسته

جستارهای وابسته

منابع

پانویس

  1. ر.ک: فرهنگ شیعه، ص ۶۰.
  2. المفردات فی غریب القرآن، ص ۱۴۳؛ جامع البیان، مج ۱، ج ۱، ص ۳۲۶.
  3. ر.ک: فرهنگ شیعه، ص ۶۰.
  4. ر.ک: محمدی آشنائی، علی، دائرةالمعارف قرآن کریم، ص ۵۶۱.
  5. ر.ک: محمدی آشنائی، علی، دائرةالمعارف قرآن کریم، ص ۵۶۱.
  6. ر.ک: محمدی آشنائی، علی، دائرةالمعارف قرآن کریم، ص ۵۷۲-۵۷۳.
  7. «(همه) فروتنی کردند جز ابلیس که از جن بود» سوره کهف، آیه ۵۰.
  8. «و به راستی ما آدمی را از گلی خشک برآمده از لایی بویناک، آفریدیم و پیش‌تر پری را از آتشباد آفریدیم» سوره حجر، آیه ۲۶ـ ۲۷
  9. «گفت: من از او بهترم، مرا از آتش آفريده ‏اى و او را از گِل» سوره اعراف، آیه ۱۲.
  10. ر.ک: محمدی آشنائی، علی، دائرةالمعارف قرآن کریم، ص ۵۷۲-۵۷۳.
  11. فرهنگ شیعه، ص ۶۲.
  12. فرهنگ شیعه، ص ۶۲؛ ر.ک: محمدی آشنائی، علی، دائرةالمعارف قرآن کریم، ص ۵۷۲-۵۷۳.
  13. ر.ک: محمدی آشنائی، علی، دائرةالمعارف قرآن کریم، ص ۵۷۲-۵۷۳.
  14. دانشنامه نهج البلاغه، ص ۷۳.
  15. «گفتیم: ای آدم! این (ابلیس) دشمن تو و دشمن همسر توست» سوره طه، آیه ۱۱۷.
  16. «ای فرزندان آدم! آیا به شما سفارش نکردم که شیطان را نپرستید که او دشمن آشکار شماست؟» سوره یس، آیه ۶۰.
  17. «به راستی شیطان دشمن شماست پس او را دشمن بدارید!» سوره فاطر، آیه ۶.
  18. «گفت: اين كار شيطان بود. او به آشكارا دشمنى گمراه‏ كننده است.» سوره قصص، آیه ۱۵.
  19. «از گام‌های شیطان پیروی نکنید که او برای شما دشمنی آشکار است» سوره بقره، آیه ۱۶۸.
  20. «فَاحْذَرُوا عِبَادَ اللَّهِ عَدُوَّ اللَّهِ أَنْ یُعْدِیَکُمْ بِدَائِهِ وَ أَنْ یَسْتَفِزَّکُمْ بِنِدَائِهِ وَ أَنْ یُجْلِبَ عَلَیْکُمْ بِخَیْلِهِ وَ رَجِلِهِ [رَجْلِهِ‏] فَلَعَمْرِی لَقَدْ فَوَّقَ لَکُمْ سَهْمَ الْوَعِیدِ وَ أَغْرَقَ إِلَیْکُمْ بِالنَّزْعِ الشَّدِیدِ وَ رَمَاکُمْ مِنْ مَکَانٍ قَرِیبٍ فَقَالَ ﴿رَبِّ بِمَا أَغْوَیْتَنِی لَأُزَیِّنَنَّ لَهُمْ فِی الْأَرْضِ وَلَأُغْوِیَنَّهُمْ أَجْمَعِینَ»؛ نهج البلاغه، خطبه ۱۹۲.
  21. دانشنامه نهج البلاغه، ص ۷۴.
  22. ر.ک: محمدی آشنائی، علی، دائرةالمعارف قرآن کریم، ص ۵۷۲-۵۷۳.
  23. «گفت: من از او بهترم، مرا از آتش آفريده ‏اى و او را از گِل.» سوره اعراف، آیه ۱۲.
  24. «گفت: سر آن ندارم که برای بشری فروتنی کنم که او را از گلی خشک برآمده از لایی بویناک آفریده‌ای» سوره حجر، آیه ۳۳.
  25. «فَأَوَّلُ مَا عُصِیَ اللَّهُ بِهِ الْکِبْرُ مَعْصِیَةُ إِبْلِیس»؛‏ کافی، ج ۲، ص ۳۱۷.
  26. نهج البلاغه، خطبه ۱۹۲
  27. دانشنامه نهج البلاغه، ص ۷۴.
  28. «و (یاد کنید) آنگاه را که به فرشتگان گفتیم: برای آدم فروتنی کنید، همه فروتنی کردند جز ابلیس که سرباز زد و سرکشی کرد و از کافران شد» سوره بقره، آیه ۳۴.
  29. ر.ک: محمدی آشنائی، علی، دائرةالمعارف قرآن کریم، ص ۵۷۲-۵۷۳.
  30. ر.ک: محمدی آشنائی، علی، دائرةالمعارف قرآن کریم، ص ۵۷۲-۵۷۳.
  31. «ای پدر! شیطان را نپرست که شیطان با (خداوند) بخشنده نافرمان است» سوره مریم، آیه ۴۴.
  32. «و (آن را) از هر شیطان سرکشی نیک نگاه داشته‌ایم» سوره صافات، آیه ۷.
  33. «فرمود: نکوهیده و رانده از آنجا بیرون رو!» سوره اعراف، آیه ۱۸.
  34. «فرمود: پس از آن (بهشت) بیرون رو که تو رانده‌ای؛» سوره حجر، آیه ۳۴.
  35. «فرمود: نکوهیده و رانده از آنجا بیرون رو!» سوره اعراف، آیه ۱۸.
  36. «و تا روز پاداش و کیفر بر تو نفرین باد!» سوره حجر، آیه ۳۵.
  37. «فرمود: تو از مهلت‌یافتگانی» سوره اعراف، آیه ۱۵.
  38. ر.ک: محمدی آشنائی، علی، دائرةالمعارف قرآن کریم، ص ۵۷۲-۵۷۳.
  39. «(خداوند) فرمود: آنگاه که به تو فرمان دادم. چه چیز تو را از فروتنی بازداشت؟ گفت: من از او بهترم، مرا از آتش آفريده‏ اى و او را از گِل.» سوره اعراف، آیه ۱۲.
  40. «فَإِنَّ أَوَّلَ مَنْ قَاسَ إِبْلِیس»، کافی، ج۱، ص۵۸؛ الدّرالمنثور، ج۳، ص۴۲۵؛ المیزان، ج۸، ص۵۹.
  41. «إن إبلیس قاس نفسه بآدم، فقال خَلَقْتَنِی مِنْ نارٍ وَ خَلَقْتَهُ مِنْ طِینٍ و لو قاس الجوهر الذی خلق الله تعالی منه آدم(ع) بالنار کان ذلک أکثر نورا و ضیاء من النار»؛ البرهان، ج ۲، ص ۵۲۰؛ قمی، ج ۱، ص ۷۰؛ بحارالانوار، ج ۶۰، ص ۱۹۸ و ۲۷۳.
  42. کشف الاسرار، ج ۲، ص ۷۰۱.
  43. ر.ک: محمدی آشنائی، علی، دائرةالمعارف قرآن کریم، ص ۵۶۸-۵۷۲.
  44. «و او را بر آنان چیرگی نبود مگر برای آنکه: آن کس را که به جهان واپسین ایمان دارد از آن کس که بدان در شک است معلوم داریم. و پروردگار تو بر هر چیزی نگاهبان است» سوره سبأ، آیه ۲۱.
  45. «تا آنچه را شیطان (در دل‌ها) می‌افکند آزمونی برای بیماردلان و سنگدلان کند» سوره حج، آیه ۵۳.
  46. ر.ک: محمدی آشنائی، علی، دائرةالمعارف قرآن کریم، ص ۵۶۸-۵۷۲؛ فرهنگ شیعه، ص ۶۳.
  47. ر.ک: محمدی آشنائی، علی، دائرةالمعارف قرآن کریم، ص ۵۶۸-۵۷۲
  48. «فرمود: نکوهیده و رانده از آنجا بیرون رو! سوگند که از ایشان هر کس از تو پیروی کند دوزخ را از همه شما خواهم انباشت» سوره اعراف، آیه ۱۸.
  49. ر.ک: محمدی آشنائی، علی، دائرةالمعارف قرآن کریم، ص ۵۶۸-۵۷۲
  50. «نیرنگ شیطان، سست است» سوره نساء، آیه ۷۶.
  51. «آنان را نه در آفرینش آسمان‌ها و زمین گواه کردم و نه در آفرینش خودشان» سوره کهف، آیه ۵۱.
  52. «و آن را از هر شیطان رانده‌ای نگه داشته‌ایم مگر آن کس که (بخواهد از آسمان، چیزی) دزدانه بشنود که شهابی روشن در پی او می‌افتد» سوره حجر، آیه ۱۷ ـ ۱۸
  53. «بی‌گمان ما خود قرآن را فرو فرستاده‌ایم و به یقین ما نگهبان آن خواهیم بود» سوره حجر، آیه ۹.
  54. «بی‌گمان تو بر بندگان من چیرگی نداری مگر آن گمراهان که از تو پیروی کنند» سوره حجر، آیه ۴۲.
  55. ر.ک: محمدی آشنائی، علی، دائرةالمعارف قرآن کریم، ص ۵۶۸-۵۷۲
  56. «گفت: پس از آنجا که مرا بیراه نهادی بر سر راه راست تو، به کمین آنان می‌نشینم. آنگاه از پیش و پس و راست و چپ آنان به سراغشان خواهم رفت و بیشتر آنان را سپاسگزار نخواهی یافت» سوره اعراف، آیه ۱۶ ـ ۱۷
  57. «شیطان، تنها بر آن است تا با شراب و قمار میان شما دشمنی و کینه افکند و از یاد خداوند و از نماز بازتان دارد؛ اکنون آیا دست می‌کشید؟» سوره مائده، آیه ۹۱.
  58. «رازگویی، تنها کار شیطان است تا مؤمنان را اندوهگین کند» سوره مجادله، آیه ۱۰.
  59. «همچون شیطان که به آدمی گفت: کافر شو» سوره حشر، آیه ۱۶.
  60. «ای فرزندان آدم! شیطان شما را نفریبد! چنان که پدر و مادر شما را از بهشت بیرون راند در حالی که لباسشان را از (تن) آنان بر می‌کند تا شرمگاه‌هایشان را به آنان بنمایاند؛ به راستی او و همگنان وی شما را از جایی که شما آنها را نمی‌بینید می‌بینند؛ بی‌گمان ما شيطان ها را دوستان كسانى قرار داديم كه ايمان نمى ‏آورند.» سوره اعراف، آیه ۲۷.
  61. ر.ک: محمدی آشنائی، علی، دائرةالمعارف قرآن کریم، ص ۵۶۸-۵۷۲
  62. «گفت: پروردگارا! برای آنکه مرا بیراه نهادی، در زمین (بدی‌ها را) در دید آنها خواهم آراست و همگان را از راه به در خواهم برد بجز از میان آنان بندگان نابت را» سوره حجر، آیه ۳۹ ـ ۴۰
  63. «که او را بر آنان که ایمان دارند و بر پروردگارشان توکّل می‌کنند چیرگی نیست» سوره نحل، آیه ۹۹.
  64. «و اگر دمدمه‌ای از شیطان تو را برانگیزد به خداوند پناه جو که او شنوایی داناست» سوره اعراف، آیه ۲۰۰.
  65. ر.ک: محمدی آشنائی، علی، دائرةالمعارف قرآن کریم، ص ۵۶۸-۵۷۲.
  66. «اما شیطان او را وسوسه کرد» سوره طه، آیه ۱۲۰.
  67. «و بدو ندا کردیم که: ای ابراهیم! تو خواب خود را راست شمردی؛ ما بدین‌گونه نکوکاران را پاداش می‌دهیم» سوره صافات، آیه ۱۰۴ـ ۱۰۵
  68. «و از بنده ما ایّوب یاد کن آنگاه که پروردگارش را ندا کرد که شیطان به من رنج و عذاب رسانده است» سوره ص، آیه ۴۱.
  69. ر.ک: محمدی آشنائی، علی، دائرةالمعارف قرآن کریم، ص ۵۶۸-۵۷۲.
  70. «فرمود: (سخن من) راستین است و من راست می‌گویم که دوزخ را از تو و هر کس از ایشان که از تو پیروی کند همگی، خواهم انباشت» سوره ص، آیه ۸۴ ـ ۸۵.
  71. «فرمود: برو که از آنان هر که از تو پیروی کند بی‌گمان دوزخ کیفر شماست، کیفری تمام (و کامل)» سوره اسراء، آیه ۶۳.
  72. ر.ک: محمدی آشنائی، علی، دائرةالمعارف قرآن کریم، ص ۵۸۳-۵۸۴.