ملی‌گرایی در فرهنگ و معارف انقلاب اسلامی

از امامت‌پدیا، دانشنامهٔ امامت و ولایت

مقدمه

برخی تحولات جدید دنیای غرب مانند رنسانس، نهضت اصلاح مذهبی و روشنفکری، مفهوم ملی‌گرایی را از جنبه فرهنگی وارد اندیشه سیاسی کرد. در ایران با تشکیل حکومت صفویه و در پرتو اتحاد سه ضلع دین اسلام (مذهب تشیعحکومت ملی و اندیشه ایرانشهر، حکومتی ایرانی، مستقل و متمرکز مستقر شد.

در بررسی نظریات امام خمینی درباره ملی‌گرایی، دو گرایش عمده قابل مشاهده است: ملی‌گرایی به مثابه یک ایدئولوژی و ملی‌گرایی به معنای اعتقاد به هویت ملی و احساس وفاداری به آن. امام خمینی ملیت را در کنار اسلامیت، مشروع می‌داند، اما اسلام‌گرایی بر ملی‌گرایی مقدم است. ایشان ضمن پذیرش ملیت، به معنای عضویت در یک ملت و مسئولیت‌های ناشی از این تعلق، همواره ملیت را در چارچوب اسلام و به شرط تعصب نداشتن و تعارض‌نداشتن با اسلام می‌پذیرفت.[۱]

معناشناسی

«ملت» به معنای گروه و آیین و شریعت است[۲] و ملیت نیز به ویژگی‌هایی مانند متعلق‌بودن به سرزمین یا فرهنگی خاص می‌گویند که هویت فردی را از هویت افراد دیگر متفاوت می‌کند[۳] ملی‌گرایی به معنای دل‌بستگی شدید به نژاد، زبان و فرهنگ خودی همراه با اعتقاد به برتری ملت خود بر ملت‌های دیگر آمده است.[۴]

ناسیونالیسم یا ملی‌گرایی، ایدئولوژی برخاسته از مفهوم مدرن دولت و آگاهی جمعی به «تعلق به یک ملت» را گویند که اغلب پدیدآورنده حس وفاداری، شور و دل‌بستگی افراد به عناصر تشکیل‌دهنده ملت (نژاد، زبان، سنت‌ها و عادت‌ها، ارزش‌های اجتماعی و اخلاقی و به‌طور کلی فرهنگ) است و گاه موجب بزرگداشت مبالغه‌آمیز آنها و اعتقاد به برتری این مظاهر بر مظاهر ملیِ دیگر ملت‌ها می‌شود؛[۵] به بیان دیگر ناسیونالیسم (به معنای جدید آن) به پیوند مستقیم مفهوم ملت با دولت اشاره می‌کند و با قومیت (قوم‌گرایی) که بیشتر جنبه آگاهی به تعلق فرهنگی دارد و مبنای آن عنصر زبان، دین، آداب و رسوم، تاریخ و خاطره قومی مشترک است، تفاوت دارد.[۶] امام خمینی ملیت را در کنار اسلامیت، مشروع می‌داند اما اسلام‌گرایی بر ملی‌گرایی مقدم است.[۷]

پیشینه

در گذشته آگاهی قومی و بزرگداشت فرهنگ خود، اهمیت ویژه‌ای در جامعه‌ها داشت و این آگاهی در میان بیشتر اقوام گذشته، به صورت جداکردن خود از «دیگری» یافت می‌شد؛ چنان‌که یونانیان، غیر یونانی را «بربر» و ایرانیان، غیر ایرانی را «انیران» می‌خواندند؛ اما این بزرگداشت میهن، بیشتر جنبه فرهنگی داشت نه سیاسی و با آگاهی ملی (ملی‌گرایی به معنای جدید) متفاوت بود.[۸] برخی تحولات جدید دنیای غرب مانند رنسانس، نهضت اصلاح مذهبی، روشنفکری و رویدادهای اجتماعی همچون صلح وستفالی، پیدایش دولت ـ ملت‌ها و انقلاب‌های گوناگون سیاسی و علمی در غرب که با انقلاب کبیر فرانسه به اوج خود رسید، مفهوم ملی‌گرایی را از جنبه فرهنگی وارد اندیشه سیاسی کرد.[۹] انتشار تفکر ملی‌گرایی در اروپا، موجب شد تنها طی دوازده سال از ۱۸۵۹ تا ۱۸۷۰م، تغییرات بسیاری در نقشه جغرافیایی اروپا داده شود.[۱۰]

در کشورهای اسلامی و شرقی، ملی‌گرایی از سده نوزدهم و نخست در مصر و ترکیه آغاز شد[۱۱] و سپس این موج به دیگر کشورهای عربی راه یافت.[۱۲] آنچه موجب تقویت افکار ناسیونالیستی در کشورهای در حال توسعه شد، آگاهی روشنفکران این کشورها بر تأثیر حضور استعمارگران به عنوان دلیل اصلی عقب‌ماندگی کشور خود و نیز جنگ‌های استقلال‌طلبانه و ضد استعماری در پاره‌ای از مستعمرات پس از پایان جنگ جهانی دوم بود که به کسب استقلال این کشورها کمک کرد.[۱۳]

اندیشه هویت ملی در ایران نیز پیشینه‌ای بسیار طولانی دارد. به گواه بیشتر صاحب‌نظران، ایرانیان در دوره باستان (ساسانیان)، نوعی آگاهی جمعی و تعلق خاطری به عناصر هویت ملی خود داشتند. پس از ورود اسلام به ایران، در دوره نخست، برخی از عناصر هویت ملی ایرانیان نظیر سرزمین واحد، حکومت ملی و دین زرتشت از میان‌رفت؛ اما در دوره دوم، ایرانیان پس از پذیرش دین اسلام و درونی‌ کردن ارزش‌های آن و ایفای نقش بسیار مهم در ساخت تمدن اسلامی، سرانجام در آستانه سده دهم هجری قمری و با تشکیل حکومت صفویه، از دولت ملی برخوردار شدند و در پرتو اتحاد سه ضلع دین اسلام (مذهب تشیع)، حکومت ملی و اندیشه ایرانشهر، حکومتی ایرانی و مستقل و متمرکز بنیان نهادند و در باب عناصر هویت ملی خاص خود، به آگاهی جمعی رسیدند.[۱۴] ارتباط مذهب، هویت ملی، ملت و ناسیونالیسم در ایران از مباحث پیچیده و در عین حال متفاوت با دیگر ملت‌های جهان است، به گونه‌ای که برخلاف ملت‌سازی‌های نو در جهان که بر پایه به‌حاشیه‌ راندنِ دین اتفاق افتاده، ایرانیان طی پنج سده گذشته، کسب استقلال و بازسازی ملی را در اتحاددین و دولت و تأسیس دولت متمرکز مقدور دانسته‌اند.[۱۵]

اندیشه ملی‌گرایی در ایران در دوره‌های مختلف صد سال اخیر، مانند مشروطیت و نهضت ملی‌ شدن صنعت نفت، صورت‌ها و انگیزه‌های متفاوتی گرفت؛ چنان‌که گاه همچون اهرمی در برابر دین به کار رفت و گاه جنبه‌ای استقلال‌طلب یافت[۱۶]

در دوران پهلوی، سیاست‌های ملی‌گرایانه‌ای چون احیای هویت پیش از اسلام، الگوگیری از پادشاهان هخامنشی، مقابله با ارزش‌های اسلامی و پاکسازی زبان فارسی از عربی شدت یافت.[۱۷] شیوه حکومت پهلوی، سرانجام موجب رشد تدریجی گفتمان‌های رقیب هویت ملی، مانند هویت مذهبی یا هویت ملی ـ مذهبی با شعار بازگشت به خویشتن شد که تحولات عمیقی را در پی داشت.[۱۸]

پس از پیروزی انقلاب اسلامی ایران، نظام سیاسی جمهوری اسلامی ایران، مبتنی بر نظریه ولایت فقیه و در قالب دولت ـ ملت شکل گرفت؛ به این معنا که انقلاب اسلامی اصل وجودی یک دولت ـ ملت به نام ایران را پذیرفت و بر صیانت از آن تأکید کرد.[۱۹] در واقع هویتی که در جمهوری اسلامی ایران به کار می‌رود، ترکیبی از آموزه‌های ایدئولوژیک با مؤلفه‌های دولت ـ ملت است؛ به همین دلیل در جنگ تحمیلی عراق علیه ایران، با وجود همه شباهت‌های دو جامعه، خط مرزی معنا یافت و به جلوگیری از تعرض به خاک به شکل یک اصل ملی که ایدئولوژی نیز آن را تأیید می‌کند، توجه شد.[۲۰]

هویت ملی ایرانی، پس از پیروزی انقلاب اسلامی، با مضامینی چون دفاع از تمامیت ارضی، استقلال سیاسی با تأکید بر شعار نه غربی نه شرقی، حس برگزیدگی و دارابودن رسالت جهانی شکل گرفت. ائتلاف و فشار قدرت‌های عربی و غربی، پیگیری سیاست‌های مستقل در عرصه بین‌الملل و شعار خودباوری و استقلال که امام خمینی مطرح کرد، همگی به‌تدریج موجب بازتولید هویت ملی به معنای وطن‌دوستی شدند.[۲۱] قانون اساسی جمهوری اسلامی ایران نیز در اصول ۱۵، ۱۸ و ۴۱، بر اصل هویت ملی تأکید کرده است.[۲۲]

ملی‌گرایی در اسلام

دربارهٔ سازگاری دین اسلام با ملی‌گرایی، اختلاف نظر بسیاری وجود دارد. اسلام از آغاز ظهور خود داعیه جهانی داشته و مقیاس‌های آن، جهانی و نه ملی و نژادی بوده است. آیات متعددی از قرآن کریم نیز به این رسالت جهانی اسلام اشاره دارند؛ ﴿قُلْ يَا أَيُّهَا النَّاسُ إِنِّي رَسُولُ اللَّهِ إِلَيْكُمْ جَمِيعًا الَّذِي لَهُ مُلْكُ السَّمَاوَاتِ وَالْأَرْضِ لَا إِلَهَ إِلَّا هُوَ يُحْيِي وَيُمِيتُ فَآمِنُوا بِاللَّهِ وَرَسُولِهِ النَّبِيِّ الْأُمِّيِّ الَّذِي يُؤْمِنُ بِاللَّهِ وَكَلِمَاتِهِ وَاتَّبِعُوهُ لَعَلَّكُمْ تَهْتَدُونَ[۲۳]، ﴿وَمَا أَرْسَلْنَاكَ إِلَّا كَافَّةً لِلنَّاسِ بَشِيرًا وَنَذِيرًا وَلَكِنَّ أَكْثَرَ النَّاسِ لَا يَعْلَمُونَ[۲۴]،﴿ٍ إِنْ هُوَ إِلَّا ذِكْرٌ لِلْعَالَمِينَ[۲۵] بر همین اساس در ادبیات سیاسی اسلام، مفهوم ملت و امت، صرف‌نظر از تقدم و تأخر زمانی هر یک از آنها، کلماتی نزدیک به هم‌اند و در بیشتر موارد به جای هم به‌کار رفته‌اند.[۲۶] «امت» اصطلاحی دینی و قرآنی است که سابقه‌ای در زبان‌های غربی ندارد و با مفهومی محوری در اندیشه دینی، به منزله جامعه‌ای توحیدی با مفهوم برادری اسلامی و جهانی‌بودن اسلام رابطه‌ای مستقیم دارد.[۲۷]

بنابراین، آنچه اسلام از آن حمایت می‌کند، ناسیونالیسم به معنای فرهنگی آن است، نه نژادپرستی.[۲۸] ملی‌گرایی به معنای «الوطنیه» و حس میهن‌دوستی و حب‌الوطن، اگر به همبستگی و روابط حسنه بیشتر میان افراد جامعه منجر شود، نه تنها در اسلام مذموم نیست، بلکه به آن سفارش نیز شده است.[۲۹] این در حالی است که نفی برتری و تبعیض نژادی در فلسفه سیاسی اسلام، از چنان شفافیتی برخوردار است که می‌توان آن را از ضروریات اسلام دانست.[۳۰] قرآن کریم مؤمنان عالم از هر قوم و نژادی را شایسته ارتقا شمرده،﴿يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا إِذَا قِيلَ لَكُمْ تَفَسَّحُوا فِي الْمَجَالِسِ فَافْسَحُوا يَفْسَحِ اللَّهُ لَكُمْ وَإِذَا قِيلَ انْشُزُوا فَانْشُزُوا يَرْفَعِ اللَّهُ الَّذِينَ آمَنُوا مِنْكُمْ وَالَّذِينَ أُوتُوا الْعِلْمَ دَرَجَاتٍ وَاللَّهُ بِمَا تَعْمَلُونَ خَبِيرٌ[۳۱] تفاوت ملت‌ها را وسیله شناخت بهتر (نه برتری) معرفی کرده و به‌صراحت برتری را از آنِ انسان‌های باتقوا دانسته است؛ ﴿يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا لا يَسْخَرْ قَوْمٌ مِّن قَوْمٍ عَسَى أَن يَكُونُوا خَيْرًا مِّنْهُمْ وَلا نِسَاء مِّن نِّسَاء عَسَى أَن يَكُنَّ خَيْرًا مِّنْهُنَّ وَلا تَلْمِزُوا أَنفُسَكُمْ وَلا تَنَابَزُوا بِالأَلْقَابِ بِئْسَ الاِسْمُ الْفُسُوقُ بَعْدَ الإِيمَانِ وَمَن لَّمْ يَتُبْ فَأُولَئِكَ هُمُ الظَّالِمُونَ يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا اجْتَنِبُوا كَثِيرًا مِّنَ الظَّنِّ إِنَّ بَعْضَ الظَّنِّ إِثْمٌ وَلا تَجَسَّسُوا وَلا يَغْتَب بَّعْضُكُم بَعْضًا أَيُحِبُّ أَحَدُكُمْ أَن يَأْكُلَ لَحْمَ أَخِيهِ مَيْتًا فَكَرِهْتُمُوهُ وَاتَّقُوا اللَّهَ إِنَّ اللَّهَ تَوَّابٌ رَّحِيمٌ يَا أَيُّهَا النَّاسُ إِنَّا خَلَقْنَاكُم مِّن ذَكَرٍ وَأُنثَى وَجَعَلْنَاكُمْ شُعُوبًا وَقَبَائِلَ لِتَعَارَفُوا إِنَّ أَكْرَمَكُمْ عِندَ اللَّهِ أَتْقَاكُمْ إِنَّ اللَّهَ عَلِيمٌ خَبِيرٌ[۳۲] چنان‌که پیامبر اکرم(ص) با اشاره به آیه ﴿يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا لَا يَسْخَرْ قَوْمٌ مِنْ قَوْمٍ عَسَى أَنْ يَكُونُوا خَيْرًا مِنْهُمْ وَلَا نِسَاءٌ مِنْ نِسَاءٍ عَسَى أَنْ يَكُنَّ خَيْرًا مِنْهُنَّ وَلَا تَلْمِزُوا أَنْفُسَكُمْ وَلَا تَنَابَزُوا بِالْأَلْقَابِ بِئْسَ الِاسْمُ الْفُسُوقُ بَعْدَ الْإِيمَانِ وَمَنْ لَمْ يَتُبْ فَأُولَئِكَ هُمُ الظَّالِمُونَ[۳۳] و یکی‌ شمردن اصل و ذات همه انسان‌ها، برتری عرب بر عجم[۳۴] و برتری زبان عربی را نفی و بر این تأکید کرده است که انسان تنها با عمل می‌تواند به خواسته‌های خود برسد و ریشه و نژاد، جانشین عمل نمی‌شود.[۳۵] آن حضرت(ص)، با اعتقاد به این مطلب که دین ریشه و نژاد انسان و عقل اصل او را تشکیل می‌دهد،[۳۶] در عمل و رفتار خود نیز با برتری نژادی مخالفت می‌کرد و کسانی را منزلت می‌داد که از نظر دیانت، برتر بودند؛ بنابراین اسلام، دینی بی‌رنگ، عمومی و انسانی است و به یک ملیت خاص تعلق ندارد.[۳۷]

امام خمینی که اساس اسلام را بر امت واحد، برادری و برابری استوار می‌دید، ملی‌گرایی به معنای برتری‌دادن یک ملت بر ملت‌های دیگر را خلاف دین اسلام و دعوت پیامبران می‌دانست و معتقد بود اسلام میان عرب، عجم، ترک و ملیت‌های مختلف، تفاوتی قائل نیست و به همه انسان‌ها با یک دید نگریسته است.[۳۸]. ایشان ضمن پذیرش ملیت، به معنای عضویت در یک ملت و مسئولیت‌های ناشی از این تعلق[۳۹] در نگاه معرفتی خود، همواره اولویت را با اسلام می‌دانست و ملیت را در چارچوب اسلام و به شرط تعصب‌نداشتن و تعارض‌نداشتن با اسلام می‌پذیرفت.[۴۰] و در موارد زیادی ملیت و اسلامیت را در کنار هم به کار می‌برد[۴۱] و تأکید می‌کرد ملیت به معنای مخالفت با اسلام یا به‌حاشیه‌بردن اسلام، به هیچ روی پذیرفته نیست.[۴۲].[۴۳]

ابعاد و ویژگی‌های ملی‌گرایی

ملیت و عضویت در یک واحد ملی، اولویت اساسی انسان‌ها به‌شمار می‌رود و تقریباً تمام نظریاتی که معتقد به افول ملت و از میان‌رفتن مرزهای جغرافیایی‌اند، دچار سوء تفاهم و اغراق شده‌اند و رویکردی غیر واقع‌بینانه در پیش گرفته‌اند؛ زیرا ملت، نخستین پوشش و حفاظ فرد در تعامل با دیگران است.[۴۴]

واژه ناسیونالیسم در معانی مختلفی به‌کار رفته است؛ از گونه‌ای احساس وفاداری به ملتی خاص (یعنی نوعی میهن‌پرستی)، تمایل به رعایت منافع ملت خویش و لزوم حفظ فرهنگ ملی تا اعتقاد به این نظریه در سیاست و مردم‌شناسی که نوع بشر بالطبع، به ملت‌ها تقسیم می‌شود و هر ملتی حق دارد حکومتی مستقل داشته باشد و دولت‌ها تنها به این شرط مشروعیت دارند که مطابق این اصل تشکیل شده باشند.[۴۵] ناسیونالیسم می‌تواند با جنبه‌های بسیار افراط‌آمیز و پرگزند نیز همراه باشد؛ چنان‌که عشق و احترام بیش از حد یک ملت دربارهٔ فرهنگ و اعتبارات خود، همواره به کم‌ارزش‌کردن و کوچک‌داشت امتیازها و ارزش‌های ملت‌های دیگر منتهی می‌شود. ناسیونالیسم در این حد افراط‌آمیز، گاهی با نژادپرستی و بینش برتریِ نژاد می‌آمیزد و تلاش می‌کند تمام کسانی را که متعلق به یک نژادند و در سرزمین‌های گوناگون زندگی می‌کنند، تابع کشور، دولت و نظام سیاسی واحد کند.[۴۶]

ملی‌گرایی لزوماً مرتبط با نژادپرستی نیست و حتی می‌توان آنها را رسماً مخالف یکدیگر دانست؛ زیرا ملی‌گرایی حقیقی معتقد به برابری ملت‌ها، حق تشکیل کشور برای همه ملت‌ها و تعرض‌ نکردن یک ملت به ملت دیگر است؛ بنابراین نژادپرستی انحراف مشخص ملی‌گرایی است که همسفر آن شده است؛[۴۷] بر همین اساس ملی‌گرایی به دو وجه مهم قابل تقسیم است:

  1. ملی‌گرایی متکی بر عقلانیت و منطق که می‌تواند عامل همبستگی بیشتر و تقویت‌کننده روابط میان کسانی باشد که با یکدیگر زندگی مشترک دارند؛
  2. ملی‌گرایی استوار بر احساسات و عواطف و تعصبات ملی و نژادی که بیشتر مایه جدایی ملیت‌های مختلف و بروز جنگ و نزاع بین آنهاست.[۴۸].[۴۹]

نگاه مشروط امام خمینی

ملی‌گرایی در اندیشه امام خمینی، با توجه به نگرش خاص ایشان به سیاست و حکومت، قابل فهم است. سیاست و حکومت در نظر ایشان مقید به یک محدوده خاص جغرافیایی یا کشور و مردمی خاص نیست، بلکه فرامرزی و جهانی است؛ از این‌رو ملی‌گرایی یا ناسیونالیسم به صورت ایدئولوژی‌ای محدود و جزءنگر در اندیشه ایشان جایگاهی ندارد.[۵۰] در عین حال در بررسی نظریات امام خمینی دربارهٔ ملی‌گرایی، دو گرایش عمده قابل مشاهده است:

  1. ملی‌گرایی به مثابه یک ایدئولوژی: از آنجاکه موضعگیری‌های امام خمینی دربارهٔ موضوعات مختلف روز ازجمله ملی‌گرایی، عمدتاً ناظر به واقعیت‌های موجود در جامعه و استناد به شواهد تاریخی و آثار اجتماعی این پدیده در جوامع اسلامی و نهضت‌های مردمی بوده،[۵۱] به‌طور کلی در آثار و کلام ایشان، با ملی‌گرایی به عنوان یک ایدئولوژیِ در برابر اسلام و ارزش‌های دینی، مخالفت جدی شده است. ایشان با نقد تفکرات ملی‌گرایان، در صد سال اخیر و نیز پس از پیروزی انقلاب اسلامی ایران، مهم‌ترین دلایل مخالفت خود با ملی‌گرایی را چنین اموری شمرده است: استعماری‌بودن ایده ملی‌گرایی و خدمت آن به منافع غرب،[۵۲] ایجاد تفرقه و دشمنی میان مسلمانان و ملت‌های مختلف جهان و غفلت آنان از یکدیگر،[۵۳] تلاش برخی گروه‌های ملی‌گرا در به‌انحراف‌کشیدن مبارزات مردم[۵۴] و دستاویزبودن برای ضدانقلاب در مقابله با حکومت اسلامی.[۵۵]
  2. ملی‌گرایی به معنای اعتقاد به هویت ملی و احساس وفاداری به آن: یکی از معانی ملی‌بودن از نظر امام خمینی، تعلق‌داشتن به یک ملت است که احساس وظیفه و مسئولیت در قبال ملت را به همراه دارد و مورد تأیید ایشان است.[۵۶] امام خمینی وطن به عنوان زادگاه را از نظر اسلام قابل احترام می‌داند و میان ملی‌گرایی به معنای حب وطن و دفاع از مرزهای کشور و ملی‌گرایی به معنای مقابله ملت‌های مسلمان با یکدیگر فرق قائل است.[۵۷] ایشان که اسلام را عامل هویت‌دهنده و وحدت‌بخش مردم ایران می‌دانست، دفاع از تمامیت ارضی ایران و استقلال و عزت مردم این سرزمین مسلمان و دفاع از آن را امری لازم می‌شمارد و تقویت روح میهن‌پرستی و فداکاری را نیز از راه ایمان و دین و معنویت ممکن می‌بیند؛[۵۸] بر همین مبنا ایشان ضمن تأکید بر وجوب حفظ مملکت اسلامی، خود را آماده هر نوع فداکاری برای ملت ایران می‌دانست.[۵۹]

کاربرد بسیار واژه ملی در سخنان امام خمینی، گواه بر تأیید ایشان بر ملیت و ملی‌گرایی به معنای مسئولیت اجتماعی و انسانی فرد در قبال ملت و البته همراهی با دین اسلام است. ازجمله این کاربردها می‌توان به این موارد اشاره کرد: برگزاری عزای ملی[۶۰] مفاخر اسلامی و ملی،[۶۱] وظیفه اسلامی و ملی،[۶۲] ملی بودن دولت‌ها،[۶۳] ذخایر ملی،[۶۴] مبارزات دینی و ملی،[۶۵] نهضت اسلامی و ملی،[۶۶] شعائر دینی و ملی[۶۷] مؤسسات ملی،[۶۸] حکومت ملی و اسلامی؛[۶۹] اشخاص ملی و وطن‌خواه،[۷۰] مقاصد دینی و ملی،[۷۱] قیام ملی،[۷۲] شعارهای غیر اسلامی و غیر ملی،[۷۳] اقتصاد ملی،[۷۴] استقلال ملی،[۷۵] افراد معروف به ملیت و خوشنامی برای مسئولیت‌های اولیه انقلاب[۷۶] و دانشگاه اسلامی، انسانی و ملی.[۷۷].[۷۸]

جمع میان ملی‌گرایی و اتحاد ملل

با توجه به مسیر فطری زندگی بشر از چارچوب‌های هویتی کوچک، مانند قبیله و قومیت به سوی واحدهای بزرگ، مانند دولت ـ ملت‌های مدرن، خواه ناخواه آینده جامعه بشری، گذر از جوامع ملی به سوی سازمان‌های فراملی است و دولت ـ ملت‌ها، جای خود را به چارچوب بزرگ‌تر و گسترده‌تر مانند یک سازمان جهانی خواهند داد.[۷۹] کشورها واحدهای مجرد نیستند و میان دیوارهای آهنین غیرقابل نفوذ محصور نشده‌اند. همیشه و همه وقت میان گروه‌های انسانیِ ساکن سرزمین‌های گوناگون، ارتباط وجود داشته است و هیچ دولتی تاکنون نتوانسته خود را از تأثیرات دنیای بیرون به دور بدارد، هرچند دامنه تأثیرپذیری کشورهای مختلف در دوره‌های مختلف متفاوت بوده است.[۸۰]جنگ جهانی اول و دوم و پیامدهای ناگوار آن بر جهان، موجب شد تا حامیان حکومت و صلح جهانی در ریشه‌یابی علل جنگ‌های منطقه‌ای و جهانی، ساختار نظام بین‌الملل، وجود دولت‌های مستقل و جدا از هم و ناسیونالیسم افراطی را ریشه اصلی منازعات در روابط بین‌الملل معرفی کنند و امروزه دولت‌ها برای جلب مشروعیت بیشتر از سوی ملت‌ها، تمایل اجتناب‌ناپذیری به تعاملات فراملی دارند.[۸۱]

پیش از اعلام نظریات مکتب‌های سوسیالیستی و مارکسیستی در پایان سده نوزدهم میلادی دربارهٔ از میان‌رفتن مرزهای ملی و کشوری (انترناسیونالیسم) در آینده دور، ادیان بزرگ به‌ویژه اسلام هدف‌های جهانی داشتند و به چارچوب‌های ملی و ملی‌گرایی دل‌بستگی نداشتند؛[۸۲] اما بررسی تحولات صد سال اخیر در دنیای اسلام نیز نشان می‌دهد که از یک سو ملی‌گرایی عامل فروپاشی امپراتوری عثمانی و اختلاف میان کشورهای اسلامی بوده است و از سوی دیگر برداشت‌های افراطی بسیاری از رهبران سیاسی و مذهبی مسلمان از مفهوم وحدت اسلامی، موجب شده این مفهوم با نادیده‌گرفتن منافع ملی به سود امت اسلامی مترادف شمرده شود و در نتیجه جمع میان ملی‌گرایی و وحدت امت اسلامی ناممکن تلقی شود.[۸۳]

منادیان وحدت اسلامی از کارکرد مثبت ملی‌گرایی، به منزله واقعیتی بالفعل در حیات سیاسی مسلمانان، در راستای مصالح امت اسلامی بهره گرفته‌اند؛ چنان‌که اگر ملی‌گرایی به همبستگی و روابط دوستانه با دیگر کشورها منجر گردد، مورد تأیید اسلام است و با وجود این نوع ملی‌گرایی، امکان تحقق وحدت اسلامی نیز وجود دارد. جمع میان این دو مفهوم از طریق چنین مؤلفه‌هایی امکان‌پذیر است:

  1. قرائت وحدت در عین کثرت از مفهوم وحدت اسلامی، مطابق با سنت اجتماعی سیاسی پیامبر اکرم(ص)؛
  2. مفهوم ملی‌گرایی منطقی ـ عقلانی به جای ملی‌گرایی احساسی ـ نژادی؛
  3. نظریه تعاملی هویت‌های خرد و کلان؛
  4. تجربه همگرایی اروپا در ایجاد همسازی میان وفاداری ملی و فراملی در قالب اتحادیه اروپا[۸۴]

امام خمینی اگرچه اصل استقلال حکومت‌ها، ملت‌ها و واحدهای مستقل حکومتی را به رسمیت می‌شناخت و بر حفظ آن تأکید می‌کرد، اما به آرمان حکومت جهانی اسلام کاملاً مقید و متعهد بود.[۸۵] ایشان که ملی‌گرایی به معنای مقابله ملت‌های مختلف با یکدیگر بر اساس زبان و نژاد را از اساس مخالف دعوت انبیای الهی(ع)[۸۶] و مهم‌ترین عامل گسست و جدایی میان مسلمانان و تشکیل امت واحد اسلامی می‌دانست،[۸۷] ضمن مطروددانستن ملی‌گرایی احساسی و نژادی در اسلام، کشورهای اسلامی را به دوری از نژادپرستی و اتحاد دعوت و تأکید می‌کرد در صورت تحقق این وحدت و برادری ایمانی، تشکیل بزرگ‌ترین قدرت جهان به دست مسلمانان ممکن خواهد بود.[۸۸] هدف اسلام، نادیده‌ گرفتن تفاوت‌های زبانی و نژادی و ساختن امت واحد از همه ملت‌های جهان و جلوگیری از سلطه‌گری است و جداکردن این امت بزرگ با ملی‌گرایی، مخالفت با قرآن کریم و از توطئه‌های شیاطین و قدرت‌های بزرگ جهانی برای ممانعت از قدرت اسلام است.[۸۹]

از نظر امام خمینی این تفکر ملی‌گرایانه که دفاع از مصالح مسلمانان باید در حصار یک ملت خاص باشد و احقاق حقوق مسلمانان در بیرون مرزها، نامعقول و نامشروع است، خطا و موجب خط سرخ‌کشیدن بر روی قرآن کریم، احادیث پیامبر(ص) و سیره همه انبیا(ع) و اولیای بزرگ است.[۹۰] جمهوری اسلامی ایران، با رد ملی‌گرایی به معنای مقابله ملت‌ها با یکدیگر، میان خود و کشورهای اسلامی جدایی قائل نبوده، در کنار همه ملت‌های اسلامی و مستضعفان جهان، در برابر همه مهاجمان به سرزمین‌های اسلامی ایستادگی می‌کند.[۹۱] بر این اساس، دفاع ملت ایران در جنگ تحمیلی، تنها دفاع از ایران نبود، بلکه دفاع از اسلام در برابر کفر[۹۲] و علیه تمامی نابرابری‌های دنیای سرمایه‌داری و کمونیزم بود.[۹۳].[۹۴]


منابع

پانویس

  1. رضوانی‌فر، اسماعیل، مقاله «ملی‌گرایی»، دانشنامه امام خمینی، ج۹، ص۵۱۶–۵۲۳.
  2. دهخدا، فرهنگ‌لغت دهخدا، ۱۳/۱۸۹۴۷–۱۸۹۴۸.
  3. انوری، فرهنگ بزرگ سخن، ۷/۷۳۴۴.
  4. انوری، فرهنگ بزرگ سخن، ۷/۷۳۴۴–۷۳۴۵.
  5. آشوری، دانشنامه سیاسی، ۳۱۹–۳۲۰؛ بابایی زارچ، امت و ملت در اندیشه امام خمینی، ۵۴–۵۵.
  6. آشوری، دانشنامه سیاسی، ۳۰۷.
  7. رضوانی‌فر، اسماعیل، مقاله «ملی‌گرایی»، دانشنامه امام خمینی، ج۹، ص۵۱۶–۵۲۳.
  8. آشوری، دانشنامه سیاسی، ۳۰۷.
  9. بابایی زارچ، امت و ملت در اندیشه امام خمینی، ۱۱۲–۱۱۳؛ آشوری، دانشنامه سیاسی، ۱۶۳.
  10. منوچهری، ملت و ملیت، ۱۱۴–۱۱۵.
  11. حاجیانی، جامعه‌شناسی هویت ایرانی، ۲۴۵.
  12. درویش‌پور، بررسی پدیده ناسیونالیسم در جهان عرب، ۲۸.
  13. ابوالحمد، مبانی سیاست (جامعه‌شناسی سیاسی)، ۲۹۴.
  14. گودرزی، کارکرد هویت‌بخش مذهب شیعه در دوره صفویه، ۵۱.
  15. گودرزی، کارکرد هویت‌بخش مذهب شیعه در دوره صفویه، ۵۳–۵۵.
  16. بابایی زارچ، امت و ملت در اندیشه امام خمینی، ۷۰–۷۳.
  17. (عنایت، اندیشه سیاسی در اسلام معاصر، ۲۱۵؛ غرویان، ملی‌گرایی (ناسیونالیسم) از دیدگاه اسلام، ۱۰۶.
  18. حاجیانی، جامعه‌شناسی هویت ایرانی، ۲۵۲–۲۵۳.
  19. افتخاری کالبد شکافی هویت، ۲۶.
  20. افتخاری کالبد شکافی هویت، ۲۷.
  21. حاجیانی، جامعه‌شناسی هویت ایرانی، ۲۵۳.
  22. رضوانی‌فر، اسماعیل، مقاله «ملی‌گرایی»، دانشنامه امام خمینی، ج۹، ص۵۱۶–۵۲۳.
  23. «بگو: ای مردم! به راستی من فرستاده خداوند به سوی همه شمایم، همان که فرمانفرمایی آسمان‌ها و زمین از آن اوست، هیچ خدایی جز او نیست که زنده می‌دارد و می‌میراند، پس به خداوند و فرستاده او پیامبر درس ناخوانده‌ای که به خداوند و قرآن او ایمان دارد ایمان بیاورید و از او پیروی کنید باشد که راهیاب گردید» سوره اعراف، آیه ۱۵۸.
  24. «و تو را جز مژده‌بخش و بیم‌دهنده برای همه مردم نفرستاده‌ایم اما بیشتر مردم نمی‌دانند» سوره سبأ، آیه ۲۸.
  25. «این (قرآن) جز پندی برای جهانیان نیست» سوره تکویر، آیه ۲۷.
  26. شیرخانی، ملت‌گرایی و امت‌گرایی از منظر امام خمینی، ۲/۵۱.
  27. بابایی زارچ، امت و ملت در اندیشه امام خمینی، ۷۵ و ۸۹.
  28. مطهری، مجموعه آثار، ۲/۳۶۸.
  29. مطهری، مجچموعه آثار، ۱۴/۶۴؛ غرویان، ملی‌گرایی (ناسیونالیسم) از دیدگاه اسلام، ۱۰۹.
  30. خلیجی و ارسطو، ملی‌گرایی و وحدت اسلامی؛ تعامل یا تقابل، ۱۶۴؛ عمید زنجانی، فقه سیاسی، ۳/۲۱۴.
  31. «ای مؤمنان! چون در نشست‌ها به شما گویند جا باز کنید، باز کنید تا خداوند برایتان (در بهشت) جا باز کند و چون گویند: برخیزید، برخیزید تا خداوند (پایگاه) مؤمنان از شما و فرهیختگان را چند پایه بالا برد و خداوند از آنچه انجام می‌دهید آگاه است» سوره مجادله، آیه ۱۱.
  32. «ای مؤمنان! هیچ گروهی گروه دیگر را به ریشخند نگیرد، بسا آنان از اینان بهتر باشند؛ و نه زنانی زنانی دیگر را، بسا آنان از اینان بهتر باشند و از یکدیگر عیبجویی مکنید و (همدیگر را) با لقب‌های ناپسند مخوانید! پس از ایمان، بزهکاری نامگذاری ناپسندی است و آنان که (از این کارها) بازنگردند ستمکارند. ای مؤمنان! از بسیاری از گمان‌ها دوری کنید که برخی از گمان‌ها گناه است و (در کار مردم) کاوش نکنید و از یکدیگر غیبت نکنید؛ آیا هیچ یک از شما دوست می‌دارد که گوشت برادر مرده خود را بخورد؟ پس آن را ناپسند می‌دارید و از خداوند پروا کنید که خداوند توبه‌پذیری بخشاینده است. ای مردم! ما شما را از مردی و زنی آفریدیم و شما را گروه‌ها و قبیله‌ها کردیم تا یکدیگر را باز شناسید، بی‌گمان گرامی‌ترین شما نزد خداوند پرهیزگارترین شماست، به راستی خداوند دانایی آگاه است» سوره حجرات، آیه ۱۱-۱۳.
  33. «ای مؤمنان! هیچ گروهی گروه دیگر را به ریشخند نگیرد، بسا آنان از اینان بهتر باشند؛ و نه زنانی زنانی دیگر را، بسا آنان از اینان بهتر باشند و از یکدیگر عیبجویی مکنید و (همدیگر را) با لقب‌های ناپسند مخوانید! پس از ایمان، بزهکاری نامگذاری ناپسندی است و آنان که (از این کارها) بازنگردند ستمکارند» سوره حجرات، آیه ۱۱.
  34. ابن‌شعبه، تحف العقول، ۳۴.
  35. مجلسی، بحار الانوار، ۲۱/۱۳۷.
  36. کلینی، الکافی، ۸/۱۸۱.
  37. مطهری، مجموعه آثار، ۱۴/۷۴ و ۷۶.
  38. امام خمینی، صحیفه، ۱/۳۷۸؛ ۱۲/۳۳۴ و ۱۵/۴۷۱.
  39. امام خمینی، صحیفه، ۳/۴۹۳.
  40. شیرخانی، ملت‌گرایی و امت‌گرایی از منظر امام خمینی، ۲/۵۴؛ خسروی، دین، انقلاب اسلامی و هویت با تأکید بر اندیشه‌های امام خمینی، ۱۷۷.
  41. امام خمینی، صحیفه، ۶/۱۳۰؛ ۸/۹۹؛ ۹/۴۶۳ و ۱۲/۲۵۹.
  42. امام خمینی، صحیفه، ۱۳/۷۶–۷۸.
  43. رضوانی‌فر، اسماعیل، مقاله «ملی‌گرایی»، دانشنامه امام خمینی، ج۹، ص۵۱۶–۵۲۳.
  44. حاجیانی، جامعه‌شناسی هویت ایرانی، ۳۵۸.
  45. فولادوند، خرد در سیاست، ۳۴۲–۳۴۳.
  46. ابوالحمد، مبانی سیاست (جامعه‌شناسی سیاسی)، ۲۸۹.
  47. (کریک، دفاع از سیاست، ۹۸–۹۹.
  48. مطهری، مجموعه آثار، ۱۴/۶۴–۶۵.
  49. رضوانی‌فر، اسماعیل، مقاله «ملی‌گرایی»، دانشنامه امام خمینی، ج۹، ص۵۱۶–۵۲۳.
  50. بابایی زارچ، امت و ملت در اندیشه امام خمینی، ۱۷۴.
  51. بابایی زارچ، امت و ملت در اندیشه امام خمینی، ۱۷۴.
  52. امام خمینی، ولایت فقیه، ۳۶–۳۷؛ امام خمینی، صحیفه، ۱/۳۷۷–۳۷۸؛ ۵/۱۸۷؛ ۶/۳۵؛ ۷/۸۶ و ۱۳/۴۴۳.
  53. امام خمینی، صحیفه، ۱۱/۲۹۰–۲۹۱؛ ۱۳/۸۷، ۲۰۹، ۴۴۳–۴۴۴ و ۲۰/۹۴.
  54. امام خمینی، صحیفه، ۵/۵۴۶؛ ۶/۱، ۲۲، ۲۸، ۵۰، ۱۱۸ و ۱۵/۲۴.
  55. امام خمینی، صحیفه، ۱۴/۶۸–۶۹.
  56. امام خمینی، صحیفه، ۳/۴۹۳.
  57. امام خمینی، صحیفه، ۱۳/۱۶۸ و ۲۰۹.
  58. امام خمینی، کشف اسرار، ۲۴۸؛ شیرخانی، ملت‌گرایی و امت‌گرایی از منظر امام خمینی، ۲/۵۶.
  59. امام خمینی، صحیفه، ۱۰/۱۲۳–۱۲۴.
  60. امام خمینی، صحیفه، ۱/۱۵۷، ۳۳۱ و ۴/۱۵۸.
  61. امام خمینی، صحیفه، ۱/۴۰۹ و ۴۱۱.
  62. امام خمینی، صحیفه، ۳/۲۵۶ و ۴۷۵.
  63. امام خمینی، صحیفه، ۱/۴۱۰.
  64. امام خمینی، صحیفه، ۲/۱۴۱.
  65. امام خمینی، صحیفه، ۳/۴۴۸.
  66. امام خمینی، صحیفه، ۳/۴۸۳ و ۴۸۶.
  67. امام خمینی، صحیفه، ۳/۴۶۵.
  68. امام خمینی، صحیفه، ۳/۴۶۸.
  69. امام خمینی، صحیفه، ۳/۴۷۰.
  70. امام خمینی، صحیفه، ۳/۴۷۰.
  71. امام خمینی، صحیفه، ۳/۴۸۶.
  72. امام خمینی، صحیفه، ۴/۵۹.
  73. امام خمینی، صحیفه، ۴/۱۴۱.
  74. امام خمینی، صحیفه، ۴/۱۵۹.
  75. امام خمینی، صحیفه، ۴/۲۴۲.
  76. امام خمینی، صحیفه، ۵/۱۵۱.
  77. امام خمینی، صحیفه، ۲۱/۴۳۰.
  78. رضوانی‌فر، اسماعیل، مقاله «ملی‌گرایی»، دانشنامه امام خمینی، ج۹، ص۵۱۶–۵۲۳.
  79. ابوالحمد، مبانی سیاست (جامعه‌شناسی سیاسی)، ۱۳۸.
  80. ابوالحمد، مبانی سیاست (جامعه‌شناسی سیاسی)، ۶۳.
  81. خلیجی و ارسطو، ملی‌گرایی و وحدت اسلامی؛ تعامل یا تقابل، ۱۶۸ و ۱۷۶.
  82. ابوالحمد، مبانی سیاست (جامعه‌شناسی سیاسی)، ۲۹۵.
  83. خلیجی و ارسطو، ملی‌گرایی و وحدت اسلامی؛ تعامل یا تقابل، ۱۶۰.
  84. خلیجی و ارسطو، ملی‌گرایی و وحدت اسلامی؛ تعامل یا تقابل، ۱۶۰ و ۱۷۸.
  85. امام خمینی، صحیفه، ۱۳/۱۶۸ و ۲۴۰؛ رهنورد، امام خمینی و اندیشه دولت بزرگ اسلامی و جمهوری‌های آزاد و مستقل، ۱۳/۳۵–۸۱.
  86. امام خمینی، صحیفه، ۱۵/۴۷۱.
  87. امام خمینی، صحیفه، ۱۳/۸۷–۸۸، ۲۰۹، ۴۴۳–۴۴۴؛ ۱۵/۴۷۱ و ۱۸/۲۱۶.
  88. امام خمینی، صحیفه، ۲۱/۴۲۷–۴۲۸.
  89. امام خمینی، صحیفه، ۱۳/۸۷، ۲۰۹ و ۴۴۳–۴۴۴.
  90. امام خمینی، صحیفه، ۲۰/۸۷.
  91. امام خمینی، صحیفه، ۱۵/۴۰۲.
  92. امام خمینی، صحیفه، ۱۸/۳۸۵.
  93. امام خمینی، صحیفه، ۲۱/۶۸.
  94. رضوانی‌فر، اسماعیل، مقاله «ملی‌گرایی»، دانشنامه امام خمینی، ج۹، ص۵۱۶–۵۲۳.