گستره افضلیت امام

نسخه‌ای که می‌بینید نسخه‌ای قدیمی از صفحه‌است که توسط Bahmani (بحث | مشارکت‌ها) در تاریخ ‏۱۰ اوت ۲۰۲۳، ساعت ۱۶:۱۵ ویرایش شده است. این نسخه ممکن است تفاوت‌های عمده‌ای با نسخهٔ فعلی بدارد.

معناشناسی گستره افضلیت از سوی متکلمان

پنج معنا از سوی متکلمین برای گستره افضلیت بیان شده است:

  1. برتری در داشتن بیشترین ثواب؛
  2. برتری در شرایط لازم برای امامت؛
  3. برتری در کمالات نفسانی؛
  4. برتری هم در فضایل نفسانی و هم در فضایل بدنی مطرح در شرایط امامت؛
  5. برتری در تمام جهات دین و دنیا[۱].

نقاط ابهام دیدگاه‌های پنج‌گانه

هر کدام از این دیدگاه‌ها با ابهاماتی روبه‌روست که جداگانه به آنها اشاره می‌شود:

  1. دیدگاه اول: برتری در داشتن بیشترین ثواب: این دیدگاه را برخی عالمان شیعی و غیرشیعی انتخاب کرده‌اند. این نظریه نمی‌تواند مرزهای دقیق و روشنی برای افضلیت امام تعیین کند. برخورداری از بیشترین ثواب با انجام بیشترین و بهترین عبادت پیوندی ناگسستنی دارد. یعنی هرکس عبادت بیشتر و بهتری داشته باشد، ثواب بیشتری نیز نزد خداوند دارد. اما سؤال این است که مقصود از عبادت چیست؟ اهل سنت میان دو گزینه مخیر هستند: عابدتر و عالم‌تر. کدام گزینه اکثر ثواباً هست؟ البته بر روی این نیست که چه کسی به امامت برگزیده شده است، بلکه سخن اینجاست که امام باید چه کارهایی کرده باشد تا اکثر ثواباً شده باشد. شیعه هم با پرسش‌ها روبروست است. یعنی اگر خدا بخواهد کسی را که “اکثر ثوابا” است، برگزیند، چه معیارهایی در نظر می‌گیرد؟ پاسخی در کتاب‌های باورمندان به این نظریه برای این پرسش دیده نشده است.
  2. دیدگاه دوم: برتری در شرایط لازم برای امامت به طور مطلق: این دیدگاه برتری در شرایط لازم برای امامت را ملاک افضلیت می‌داند، اما پرسشی که باید پاسخ‌گوی آن باشد، این است که شرایط لازم برای امامت دقیقاً چیست؟
  3. دیدگاه سوم: برتری در تمام کمالات نفسانی به طور مطلق: این دیدگاه برای نخستین بار از سوی خواجه نصیرالدین طوسی مطرح شد. این نظریه بر کمالات و فضائل نفسانی که همان فضایل اخلاقی هستند، تأکید دارد. بنابراین برتری‌های تکوینی یا فیزیولوژی از دایره این نظریه خارج است. به دیگر بیان، آن دسته از فضایل اخلاقی که مربوط به روح و روان انسان بوده و قابلیت اکتساب دارند، مقصود طرف‌داران نظریه سوم است. اما سؤالی مطرح می‌شود: آیا کسی که بیشترین کمالات نفسانی را دارد، لزوماً برترین انسان برای امر حکومت نیز به شمار می‌رود؟
  4. دیدگاه چهارم: برتری در فضایل نفسانی و بدنی و آنچه در ریاست بر مردم به آن نیاز است: این دیدگاه نیز که تنها از سوی مرحوم استرآبادی مطرح شده است، به نظر هوشمندانه‌تر از دیدگاه‌های قبل است، زیرا هم فضایل نفسانی را در نظر گرفته تا امام بتواند لایق تربیت امت باشد و هم هر چیز دیگری که برای ریاستش بر مردم به آن نیاز دارد. اما این نظریه روشن نساخته امام برای ریاست بر مردم دقیقاً باید در چه اموری سرآمد دیگران باشد و به کلی‌گویی بسنده کرده است.
  5. دیدگاه پنجم: برتری در تمام جهات دین و دنیا: مرحوم فیاض لاهیجی و فرزندش میرزاحسن لاهیجی نظریه پردازان این دیدگاه هستند. در ابتدا پذیرش این دیدگاه سخت به نظر می‌آید، به این دلیل که گستره آن دقیقاً روشن نیست، آیا واقعا مقصود تمام جهات دین و دنیاست؟ اساساً مقصود از جهات دین و دنیا چیست؟[۲].

دیدگاه برگزیده

عدم لزوم افضلیت در همه چیز در کلام شیعه

مسئله علم امام به غیر معارف دینی در دیدگاه عالمان شیعی از قرن چهارم تا هفتم هجری این چنین است[۳]:

  1. شیخ صدوق (۳۸۱ق):
    1. شرط و لازمه منصب امامت، علم به دین و احکام الهی است: (...امر امامت تمام نمی‌شود مگر با علم به دین و معرفت به احکام خداوند و تأویل کتاب خدا”[۴]؛
    2. مرحوم صدوق در مواردی که در مقام بیان عظمت علمی امامان است، تنها از لزوم واقف بودن امامان به احکام الهی و تفسیر، تأویل، ناسخ، منسوخ، محکم و متشابه قرآن سخن به میان آورده است[۵]؛
    3. مرحوم صدوق در مواردی حتی پیامبران را نیز ناآگاه از برخی مسائل دانسته است؛ مانند اینکه موسی (ع) معنی کارهای خضر (ع) را نمی‌دانست[۶].
  2. شیخ مفید (۴۱۳ق):
    1. اینکه بگوییم امام (ع) همه چیز را می‌داند، ادعایی بدون دلیل است[۷]؛
    2. آگاهی امام (ع) از امور غیردینی، ضروری نیست؛ ولی امری ممکن و واقع است و به مصلحت و لطف خداوند بستگی دارد[۸].
  3. سید مرتضی (۴۳۶ق):
    1. امام (ع) لازم نیست به همه علوم غیردینی عالم باشد. در اندیشه مرحوم سید مرتضی، آنچه برای امام لازم است، علم به احکام شریعت و سیاست است و بیش از آن عقلاً لازم نیست. امام، رئیس جامعه است و باید هر آنچه برای ریاست یک رئیس نیاز است، داشته باشد و عالم بودن امام به علومی غیر از علم شریعت و سیاست، از شرایط لازم برای امام به شمار نمی‌آید[۹].
  4. امام (ع)، ضرورتاً به باطن امور آگاه نیست[۱۰]. به بیان مرحوم سید، لازم نیست امام (ع) علم غیب داشته باشد و از امور غیبی خبردارمان کند؛ اما خدای متعال بر اساس فضل خود، آنان را از امور غیبی نیز مطلع کرده است[۱۱].
  5. شیخ طوسی (۴۶۰):
    1. لازمه منصب امامت، علم به باطن یا آگاهی به راست‌گویی شاهدان در دادگاه نیست[۱۲]؛
    2. امام، در غیر احکام دین و سیاست، باید به کارشناس مراجعه کند[۱۳] و در صورت اختلاف کارشناسان، باید به عادل‌ترین آنها و در صورت تساوی در عدالت، مخیر است به هر کدام از آنها رجوع کند[۱۴].

از این دیدگاه‌ها و مانند آن به‌دست می‌آید لازم نیست امام در علوم غیردینی از دیگران برتر باشد، بلکه ممکن است مفضول از دیگران نیز باشد[۱۵].

قرآن چه می‌گوید؟

برای اثبات مدعای گفته شده از قرآن به داستان حضرت موسی (ع) و هارون اشاره می‌شود: این دو پیامبر در یک زمان حضور داشته‌اند، اما حضرت موسی (ع) پیامبری اولوالعزم و حضرت هارون (ع) در حقیقت همکار اوست. در آیات قرآن کریم به این نکته تصریح شده که هارون (ع) به لحاظ بیانی فصیح‌تر از حضرت موسی (ع) بوده است. حضرت موسی (ع) خود از خدای سبحان چنین درخواست می‌کند: ﴿وَأَخِي هَارُونُ هُوَ أَفْصَحُ مِنِّي لِسَانًا فَأَرْسِلْهُ مَعِيَ رِدْءًا يُصَدِّقُنِي إِنِّي أَخَافُ أَنْ يُكَذِّبُونِ[۱۶]. البته در این آیه نمی‌فرماید حضرت موسی (ع) فصیح نبوده، اما به هر حال نمی‌توان از این نکته مهم گذشت که حضرت هارون (ع) فصیح‌تر معرفی شده است. یعنی حضرت موسی (ع) که پیامبر و پیشوای یک جامعه است در مسئله فصاحت بیان، از هارون برتر نبوده است و حتی بعید نیست افراد بسیاری میان امت او بوده که به لحاظ فصاحت بیان از پیامبر خود برتر باشند. بنابراین لازم نیست پیامبر و پیشوای جامعه افضل مطلق ـ در همه امور ـ باشد[۱۷].

تاریخ زندگانی معصومان (ع)

اگر نگاهی به زندگی پیامبر اکرم (ص) و جانشینان راستین حضرت بیندازیم، این انگاره تقویت می‌شود که امام لازم نیست در همه چیز افضل باشد؛ مانند:

  1. کمتر کسی وجود دارد که گفته باشد فصاحت و بلاغت سخنان شخصی پیامبر خدا (ص) برتر از سخنان فصیحان هم‌روزگارش بوده است. دوران جاهلیت و پس از آن، دوران رشد و شکوفایی شعر و ادب عرب از جهت فصاحت و بلاغت بود و چنان که گفته می‌شود نوع معجزه پیامبر اسلام (ص) با زمانه او ارتباط داشته است[۱۸]. استناد به عدم فصاحت فوق‌العاده سخنان شخصی پیامبر خدا (ص) کاملاً توجیه‌پذیر است.
  2. شاهد دیگر مسئله توانایی پیامبر اکرم (ص) بر خواندن و نوشتن بوده است. ایشان قبل از نبوت، درس نخوانده بود و توان خواندن و نوشتن نداشت: ﴿وَمَا كُنْتَ تَتْلُو مِنْ قَبْلِهِ مِنْ كِتَابٍ وَلَا تَخُطُّهُ بِيَمِينِكَ إِذًا لَارْتَابَ الْمُبْطِلُونَ[۱۹]. درباره اینکه ایشان پس از نبوت به تعلیم الهی خواندن و نوشتن را آموخته باشد، دلیل متقنی وجود ندارد. حاصل آنکه، اگر عدم توانایی پیامبر بر خواندن و نوشتن پذیرفته شود در این صورت، تردیدی باقی نمی‌ماند که با وجود برخی افرادی که توانایی خواندن و نوشتن را داشته‌اند، رسول گرامی اسلام (ص) در این زمینه از آنها پایین‌تر بوده است[۲۰].

کلید حل مسئله

برای حل مسالۀ افضلیت امام موضوع سنخیت و هماهنگی میان وظایف امام با چگونگی افضلیت مطرح می‌شود؛ برای آنکه بدانیم امام باید در چه مواردی برتر باشد، در آغاز باید وظایف او را بشناسیم. این طبیعی‌ترین روشی است که عقلای عالم بدان ملتزم‌اند.

امام جانشین پیامبر است و وظایفش وظایف اوست، جز آنکه پیامبر، پیامبر است و امام، امام. به نبی وحی تشریعی می‌شود، اما امام چنین شأنی ندارد[۲۱]. پهنه وظایف امام در سه چیز گرد آید: آموزش، پرورش و ریاست بر جامعه. چون آموزگار است، باید بداند. پرورش‌دهنده است؛ پس باید خودساخته و تهی از آلودگی‌های ظاهری و باطنی باشد. مدیر جامعه است؛ پس توان تدبیر امور، شایسته و بلکه بایسته اوست. امام باید در شناخت دین و نیز تزکیه و خودسازی باطنی، افضل و سرآمد دیگران باشد. دلیل آن روشن است زیرا اگر او نسبت به دیگران بهره کمتری از علوم و معارف دینی داشته باشد، چگونه می‌تواند دین را به آموزش دهد؟ و چرا باید به چنین امامی مراجعه کرد؟ پس او باید عالم‌ترین فرد به دین باشد. همچنین اگر امام در فضیلت‌های اخلاقی پایین‌تر باشد، نمی‌تواند دیگران را تزکیه کند و به کمال برساند؛ پس او باید در تمام فضایل اخلاقی از دیگران برتر باشد. در مورد وظیفه سوم، امام باید بیشترین توانمندی را در عرصه اداره جامعه داشته باشد؛ بیشترین شجاعت را در برخورد با فتنه‌گران داخلی و خارجی داشته باشد؛ حکیمانه‌ترین تصمیم‌ها را در شرایط بحرانی بگیرد و خلاصه آنچه را در این قسمت نیاز است باید داشته باشد[۲۲].

نتیجه گیری

نتیجه اینکه امام باید در آنچه مربوط به وظایفش می‌شود، سرآمد امتش باشد، پس باید مدبرترین انسان باشد تا تدبیرش در جامعه بهترین تدبیر باشد. باید متخلق‌ترین باشد تا مربی فاسقان و صالحان باشد. باید عالم‌ترین باشد تا مردم را به سوی خدا هدایت کند[۲۳].

جستارهای وابسته

منابع

پانویس

  1. فاریاب، محمد حسین، افضلیت امام از منظر عقل و نقل، ص ۱۸۹-۲۱۱.
  2. فاریاب، محمد حسین، افضلیت امام از منظر عقل و نقل، ص ۱۸۹-۲۱۱.
  3. به دلیل رعایت اختصار به دیدگاه عالمان شیعی در این چهار قرن که از قرون طلایی تاریخ کلام شیعه به شمار می‌آیند، بسنده کرده‌ایم. البته اذعان می‌کنم که ممکن است در دوره‌های بعدی نظریاتی مخالف با نظریاتی که نقل می‌کنیم، به چشم آید.
  4. شیخ صدوق، کمال‌الدین، ج۱، ص۹۹.
  5. شیخ صدوق، کمال‌الدین، ج۲، ذیل ح۳، ص۶۶۰.
  6. شیخ صدوق، علل الشرایع، ج۱، ص۶۲.
  7. ولسنا نمنع أن یعلم الامام اعیان الحوادث تکون باعلام انه له ذلک فاما القول بانه یعلم کل ما یکون فلسنا نطلقه و لا نصوب قائله لدعواه فیه من غیر حجة و لا بیان (محمد بن محمد بن نعمان (شیخ مفید)، المسائل العکبریة، ص۶۹).
  8. محمد بن محمد بن نعمان (شیخ مفید)، اوائل المقالات، ص۶۷.
  9. و لیس یلزم علی ما اوجبناه من علمه بأحکام الشرائع ان یکون عالما بالصنائع والمهن و ترکیب الادویة وعقد الحلوی لان ذلک کله مما لا تعلق له بما کان رئیسا فیه و لا یوجب ریاسته العلم به (سیدمرتضی علم الهدی، الشافی فی الامامة، ج۳، ص۱۶۳-۱۶۴).
  10. سیدمرتضی علم الهدی، الشافی فی الامامة، ج۲، ص۳۱ و ۴۰.
  11. سیدمرتضی علم الهدی، الرسائل، ج۱، ص۲۸۲، ۳۹۱-۳۹۵؛ همان، ج۳، ص۱۳۰.
  12. لا یلزم أن یکون الامام عالما بالیواطن و یصدق الشهود لموقع الحکم علی مستحقه لانه انما یعبد بتنفیذ الأحکام فی الظاهر فاما البواطن فلا حکم یجب علیه فیها (محمد بن حسن طوسی، تمهید الاصول، ص۳۶۸).
  13. محمد بن حسن طوسی، تلخیص الشافی، ج۱، ص۲۵۲. نیز، ر. ک: همو، تمهید الاصول، ص۳۶۶.
  14. محمد بن حسن طوسی، تلخیص الشافی، ج۱، ص۲۵۲.
  15. فاریاب، محمد حسین، افضلیت امام از منظر عقل و نقل، ص ۱۸۹-۲۱۱.
  16. «و برادرم هارون زبان‌آورتر از من است پس، او را با من بفرست تا به راستی من، گواهی دهد که می‌ترسم مرا دروغگو شمارند» سوره قصص، آیه ۳۴.
  17. فاریاب، محمد حسین، افضلیت امام از منظر عقل و نقل، ص ۱۸۹-۲۱۱.
  18. فضل بن حسن طبرسی، مجمع البیان فی تفسیر القرآن، ج۲، ص۷۵۳.
  19. «و تو پیش از آن (قرآن) نه کتابی می‌خواندی و نه به دست خویش آن را می‌نوشتی که آنگاه، تباه‌اندیشان، بدگمان می‌شدند» سوره عنکبوت، آیه ۴۸.
  20. فاریاب، محمد حسین، افضلیت امام از منظر عقل و نقل، ص ۱۸۹-۲۱۱.
  21. در این باره، ر. ک: محمدحسین فاریاب، بررسی انطباق شئون امام در کلام امامیه با قرآن و سنت (رساله دکتری)، ص۱۲۴-۱۵۳.
  22. فاریاب، محمد حسین، افضلیت امام از منظر عقل و نقل، ص ۱۸۹-۲۱۱.
  23. فاریاب، محمد حسین، افضلیت امام از منظر عقل و نقل، ص ۱۸۹-۲۱۱.