خطبه غدیریه

نسخه‌ای که می‌بینید، نسخهٔ فعلی این صفحه است که توسط Bahmani (بحث | مشارکت‌ها) در تاریخ ‏۱۳ اوت ۲۰۲۴، ساعت ۱۱:۲۷ ویرایش شده است. آدرس فعلی این صفحه، پیوند دائمی این نسخه را نشان می‌دهد.

(تفاوت) → نسخهٔ قدیمی‌تر | نمایش نسخهٔ فعلی (تفاوت) | نسخهٔ جدیدتر ← (تفاوت)

خطبه غدیریه خطبه‌ای است که پیامبر اسلام (ص) در سال دهم هجری، در بازگشت از آخرین حج (حجة الوداع) در منطقۀ غدیر خم ایراد کرد و در آن خطبه، خلافت امیر المؤمنین (ع) را با آشکارترین صورت در حضور بیش از صدهزار نفر از مسلمانان اعلام نمود.

حدیث غدیر
متن حدیث
«مَنْ كُنْتُ مَوْلَاهُ فَعَلِيٌّ مَوْلَاه»
ترجمه حدیث
کسی که من مولای او هستم پس علی هم مولای اوست
مشخصات حدیث
صادره ازپیامبر اکرم (ص)
راویان
محتوای حدیث
سبب صدورمعرفی جانشین بعد از پیامبر
دلالت حدیث
منابع حدیث
اعتبار سندمتواتر
منابع شیعه
منابع اهل سنت

مقدمه

بعد از تمام شدن حجة الوداع آیۀ قرآن نازل شده و پیامبر را مأمور به ابلاغ پیام مهمّی کرده بود که اگر آن را به مردم نرساند، رسالت الهی خویش را انجام نداده است: ﴿يَا أَيُّهَا الرَّسُولُ بَلِّغْ مَا أُنزِلَ إِلَيْكَ مِن رَّبِّكَ وَإِن لَّمْ تَفْعَلْ[۱] و پس از اعلام امامت علی (ع) آیۀ دیگری نازل شد که اکمال دین و اتمام نعمت و پسندیده بودن اسلام را به عنوان دین خدا در آن روز تاریخی بیان می‌کرد: ﴿الْيَوْمَ أَكْمَلْتُ لَكُمْ دِينَكُمْ وَأَتْمَمْتُ عَلَيْكُمْ....[۲]. در این میان، خطبۀ غدیریّۀ پیامبر جایگاه خود را می‌یابد. رسول خدا (ص) وقتی در ۱۸ ذی‌حجّه در بازگشت از مکه به سوی مدینه به جحفه رسید (که محلّ جدا شدن کاروان‌های شام و عراق و مصر از یکدیگر بود) در منطقۀ غدیر خم فرود آمد. در آن هوای گرم نیمروز دستور داد تا رفتگان برگردند و ماندگان برسند. در آن جمع انبوه، به سخنرانی پرداخت و خطبه‌ای طولانی ایراد کرد که هم خبر از نزدیک شدن رحلتش می‌داد، هم فشرده‌ای از معارف دین را بیان کرد، معارف بلندی از توحید و قرآن و رسالت خویش را بازگو نمود، از تأکیدی که خداوند بر اعلام خلافت علی (ع) داشته سخن گفت[۳] و ضمن اعتراف گرفتن از آنان که آن حضرت از خودشان اولی و شایسته‌تر به تصدّی امورشان است و مولای همه محسوب می‌گردد، ضمن برشمردن فضایل امیر المؤمنین (ع) و سوابق ایمان و هجرت و جهاد او و اینکه امامتش از سوی خداست و علی (ع) افضل از همگان است، با عبارات گوناگون امامت و ولایت آن حضرت را به همه ابلاغ فرمود و دست علی (ع) را بالا برد و جملۀ معروف «مَنْ كُنْتُ مَوْلَاهُ فَعَلِيٌّ مَوْلَاهُ، اللَّهُمَّ وَالِ مَنْ وَالاهُ وَ عَادِ مَنْ عَادَاهُ وَ انْصُرْ مَنْ نَصَرَهُ وَ اخْذُلْ مَنْ خَذَلَهُ ...» را بیان کرد و علی (ع) را برادر، وصیّ، وارث علم، خلیفۀ بر امّت، مفسّر کتاب خدا، پیشوای هدایتگر و ناصر دین خدا شمرد و تاج امامت بر سر حضرت نهاد و او را به افتخار ولایت بر مسلمانان پس از پیامبر خدا (ص) مفتخر ساخت.

برای حضرت علی (ع) خیمه‌ای زدند و همه به‌ترتیب آمدند و با علی (ع) بیعت کردند و به او به عنوان امیر المؤمنین سلام کردند. حتی بزرگان صحابه که برخی بعدها پیمان شکسته و خلافت را غصب کردند، از جملۀ نخستین کسانی بودند که خلافت را به وی تبریک گفتند و سه روز مردم آنجا بودند، سپس کوچ کردند[۴].

کاروان در غدیر[۵]

نزدیک ظهر روز دوشنبه[۶]، کاروان به منطقه غدیرخم، رسید، و حضرت مسیر حرکت خود را به سمت راست جاده و به سوی غدیر برگرداند و فرمود: «أَيُّهَا النَّاسُ أَجِيبُوا دَاعِيَ اللَّهِ أَنَا رَسُولُ اللَّهِ»؛ «ای مردم، دعوت کننده خدا را اجابت کنید که من پیام‎آور خدایم». این سخن، کنایه از فرا رسیدن هنگام ابلاغ پیام مهمی بود. سپس فرمان دادند تا منادی چنین ندا کند: «همه مردم بایستند و پیش‌روندگان بازگردند و نامدگان در اینجا توقف کنند». همچنین دستور داد که زیر درختان کهنسالی که در آنجا بود، کسی نرود و آن مکان خالی بماند. آن‌گاه همه مرکب‌ها ایستادند و همه مردم در منطقه غدیر پیاده شدند و هر یک برای خود جایی جستند و کم‎کم آرام گرفتند.

صحرا برای نخستین بار شاهد تجمع بزرگ بشری بود. شدت گرما بر اثر حرارت آفتاب و داغی زمین، به حدی بود که مردم، و حتی خود حضرت، گوشه‌ای از لباس خود را به سر انداخته، گوشه‌ای از آن را زیر پای خود نهاده بودند، و عده‌ای از شدت گرما عبای خود را به پایشان پیچیده بودند[۷].

جایگاه سخنرانی[۸]

رسول خدا(ص) مقداد و سلمان و ابوذر و عمار را فراخواند و به آنان دستور داد تا به محل درختان کهنسال ـ که در یک ردیف کنار هم بودند - بروند و آنجا را آماده کنند. آنان خارهای زیر درختان را کندند و سنگ‌های ناهموار را جمع و زیر درختان را جارو کردند و آب پاشیدند. سپس شاخه‌های پایین آمده درختان را چیدند. آن‌گاه در فاصله میان دو درخت، روی شاخه‌ها پارچه‌ای انداختند تا سایبانی از آفتاب باشد، و آن محل برای برنامه سه روزه حضرت کاملاً مساعد شود. سپس در زیر سایبان، سنگ‌ها را روی هم گذاشتند و از رواندازهای شتران منبری به بلندی قامت حضرت ساختند و روی آن پارچه‌ای گستردند. منبر را در میان جمعیت قرار دادند تا پیامبر هنگام سخنرانی بر مردم مشرف باشد و صدایش به مردم برسد و همه او را ببینند. ربیعة بن اُمیة بن خلف نیز مأموریت یافت که سخنان حضرت را برای مردم تکرار کند تا افراد دور دست نیز مطالب را بهتر بشنوند[۹].

پیامبر و امیرالمؤمنین(ع) بر فراز منبر[۱۰]

مقارن ظهر، انتظار مردم به پایان رسید و منادی حضرت ندای نماز جماعت سر داد. پس از خروج مردم از خیمه‌ها و آمادگی صف‎ها برای نماز، پیامبر از خیمه خود بیرون آمد و نماز را به جماعت خواند. آن‌گاه بر فراز منبر ایستاد و امیرالمؤمنین(ع) را نزد خود خواند و در سمت راستش نشاند. پیش از شروع خطبه، امیرالمؤمنین(ع) یک پله پایین‌تر بر فراز منبر در طرف راست حضرت ایستاده بود و دست پیامبر بر شانه وی بود. سپس رسول خدا(ص) نگاهی به راست و چپ جمعیت کرد و در انتظار تجمع کامل مردم بود. زنان نیز در قسمتی از مجلس نشستند که پیامبر را به خوبی می‌دیدند. پس از آماده شدن مردم، پیامبر اکرم(ص) سخنرانی تاریخی و آخرین خطابه رسمی خود را آغاز کرد.

اجتماع ۱۲۰ هزار نفر برای شنیدن سخنرانی، در دنیای امروز هم غیر عادی است. در تاریخ نبوت، از شش هزار سال پیش تا آن روز، هرگز چنان مجلس شکوهمندی برای سخنرانی تشکیل نشده بود. سخنرانی تاریخی پیامبر در غدیر[۱۱] که حدود یک ساعت طول کشید، در یازده بخش زیر ترسیم می‌شود:

۱. حمد و ثنای الهی: حضرت در نخستین بخش سخن، صفات قدرت و رحمت خدا را ذکر فرمود. سپس به بندگی و خضوع خود در مقابل پروردگار شهادت داد، و صفات ثبوتی و سلبی خداوند را متذکر گردید.

۲. فرمان الهی برای مطلبی مهم: در این بخش، پیامبر عنان سخن را متوجه موضوع اصلی کرده، صریحاً فرمود که فرمان قاطعی از سوی خداوند آمده تا مطلب مهمی را درباره علی بن ابی طالب(ع) بیان کنم، وگرنه رسالت خود را نرسانده‎ام و از عقاب خداوند بیم دارم. همچنین تصریح فرمود که به جهت فتنه منافقان و دشمنان، هر چه از خداوند خواستم، مرا از ابلاغ این مهم معذور بدارد، مقبول نیفتاد. سپس با اشاره به موضوع دستور خاص خدا، آن را امامت و ولایت امیرالمؤمنین(ع) معرفی کرد.

۳. اعلام رسمی ولایت و امامت دوازده امام: پیامبر(ص) امامت دوازده امام پس از خودش را به طور رسمی و قانونی تا آخرین روز دنیا اعلام فرمود، تا همه طمع یکباره بریده شود.

از نکات مهم، اشاره حضرت به عمومیت ولایت آنان بر همه انسان‌ها، در طول زمان‌ها و در همه مکان‌ها و نفوذ کلماتشان در جمیع امور بود، و نیابت تامه امامان از خدا و رسول را در بیان حلال و حرام و در جمیع علوم اعلام فرمود. سپس نتیجه‌گیری کرد که شک کننده در این مسئله، کافر و ملعون و مغضوب خدا است.

۴. معرفی و بلند کردن امیرالمؤمنین(ع): در این قسمت از خطبه، پیامبر بازوان امیرالمؤمنین(ع) را گرفته، او را از جا بلند کرد و با بیان «مَنْ كُنْتُ مَوْلَاهُ فَهَذَا عَلِيٌّ مَوْلَاهُ‌» با صراحت کامل فرمود: آن‎چه گفتم، درباره «این علی» و «اولاد این علی» است. بدین ترتیب هرگونه شبهه‌ای را از میان برداشت. در این حال، حضرت سه نکته مهم را متذکر شدند:

  1. دعا کرد و فرمود: «اللَّهُمَّ وَالِ مَنْ وَالاهُ وَ عَادِ مَنْ عَادَاهُ...».
  2. تمام نعمت و کمال دین را با ولایت امامان اعلام فرمود و نزول آیه ﴿الْيَوْمَ أَكْمَلْتُ لَكُمْ دِينَكُمْ وَأَتْمَمْتُ عَلَيْكُمْ نِعْمَتِي وَرَضِيتُ لَكُمُ الْإِسْلَامَ دِينًا[۱۲] را درباره روز غدیر نوید داد.
  3. خداوند را بر این ابلاغ رسالت شاهد گرفت.

۵. تأکید بر توجه امت به مسئله امامت: در این بخش، حضرت صریحاً فرمود: هر کس از امامت امامان سر باز زند، اعمال نیکش نابود می‌شود و همیشه در جهنم خواهد بود. بعد از آن پاره‌ای از فضایل امیرالمؤمنین(ع) را ذکر فرمود و با اشاره به مسئله حسد، متذکر شد که از علل گمراهی و سرپیچی و مخالفت مردم با ائمه، حسدورزی آنان است، و نیز یادآور شد که دشمنی با امیرالمؤمنین(ع) دلیل شقاوت است.

۶. اشاره به کارشکنی‌های منافقان: این مرحله از سخنان پیامبر جنبه غضب الهی را نمودار ساخت. حضرت آیات لعن و عذاب را از قرآن تلاوت کرده، فرمود: «مصداق این آیات، برخی از اصحاب من هستند که مأمور به چشم‌پوشی از آنان هستم، ولی بدانید که خداوند ما را بر معاندان و مخالفان و خائنان و مقصران حجت قرار داده است، و چشم‌پوشی از آنان در دنیا مانع از عذاب آخرت نیست». سپس سه نکته مهم دیگر را افزودند:

  1. مبادا بعد از من به عقب برگردید!
  2. مبادا مسلمان بودن خود را بر خدا منت بگذارید که خدا در کمین شما است!
  3. بدانید که پس از من، امامان گمراهی ظهور می‌کنند و مردم را به سوی جهنم می‌کشانند. من از آنان بیزارم و همه آنان در جهنم خواهند بود.

همچنین اشاره گویایی به اصحاب سقیفه فرمود و تصریح کرد که پس از من، مقام امامت را غصب کرده، آن را به صورت پادشاهی در می‌آورند. سپس غاصبان را لعنت کرد. در پایان این بخش متذکر شد که خداوند شما را رها نکرده است، و همان‌گونه که امت‌های گذشته به سبب تکذیبشان معذب شدند، شما هم گرفتار عذاب خواهید شد.

۷. پیروان اهل بیت(ع) و دشمنان ایشان: آن‌گاه حضرت، محور کلام را بر آثار دوستی و دشمنی با اهل بیت(ع) قرار داد. نخست با اشاره به سوره حمد که مسلمانان هر روز آن را در نماز خویش می‌خوانند، فرمود: این سوره و اصحاب «صراط مستقیم» که تکیه‌گاه این سوره است، درباره اهل بیت و شیعیان آنان است. سپس چندین آیه قرآنی را درباره مؤمنان و صفات و جایگاه بهشتی آنان تلاوت و همه را بر شیعیان و پیروان آل محمد(ص) تطبیق کرد. همچنین چند آیه از قرآن را درباره منافقان و جهنمیان و اخوان شیاطین و ملعونان تلاوت فرمود و آنها را دشمنان آل محمد(ص) خواند.

۸. اشاره به حضرت مهدی(ع): حضرت مطالبی اساسی درباره حضرت بقیة الله الاعظم حجة بن الحسن المهدی فرمود، و به اوصاف و ویژگی‌های ایشان به اختصار اشاره کرد؛ بدین قرار:

  1. آخرین امامان که حجتی پس از او نیست.
  2. بر همه ادیان و مذاهب پیروز می‌شود.
  3. بر همه قبائل شرک و کفر، و رهبران آنان چیره می‌گردد.
  4. انتقام گیرنده همه خون‌های ناحق ریخته اولیای خدا است.
  5. بیان کننده دقیق درجات افراد در علم و فضیلت و در جهل و جهالت است.
  6. وارث جمیع علوم است.  
  7. همه پیشینیان درباره او بشارت داده‌اند.
  8. هیچ کس بر او غالب نمی‌گردد و هیچ کس علیه او یاری نمی‌شود.

۹. فراخوانی به بیعت: آن‌گاه پیامبر اشاره فرمود که من، پس از اتمام خطبه، شما را به بیعت کردن با خود و علی بن ابی طالب دعوت می‌کنم. ضمانت این بیعت آن است که من با خداوند بیعت کرده‌ام و علی هم با من؛ پس بیعتی را که از شما می‌گیرم، از سوی خداوند و بیعت با او است.

۱۰. حلال و حرام، واجبات و محرمات: حضرت در این بخش از سخنان خود، نخست مطالبی درباره حج و عمره، فضایل و آثار دنیوی و اخروی آن دو مطرح فرمود. سپس اشاره مختصری به نماز و زکات و امربه معروف و نهی از منکر کرد؛ ولی مقصد اصلی حضرت بیان چند مطلب اساسی زیر بود:

  1. اگر درباره حلال و حرام جهل یا ابهامی داشتید یا فراموش کردید، علی بن ابی طالب و امامان پس از او برای شما بیان می‌کنند.
  2. شمار حلال‌ها و حرام‌ها بیش از آن است که من همه را یک‌جا بیان کنم. پس، این بیعتی که از شما درباره امامان می‌گیرم، در حقیقت نوعی بیان حلال و حرام تا روز قیامت است که از زبان امامان بیان خواهد شد.
  3. هر حلال یا حرامی که بیان کردم، هرگز از آنها برنمی‌گردم و آنها تغییر ناپذیر است.
  4. بالاترین و شاخص‌ترین امر به معروف، رساندن پیام غدیر درباره امامان است؛ مردم را به اطاعت آنان امر کنید و از مخالفت ایشان برحذر دارید.
  5. راهنمای امر به معروف و نهی از منکر باید امام معصوم باشد.

در پایان، حضرت تقوا، روز قیامت، حسابرسی و میزان ثواب و عقاب الهی را یادآوری فرمود.

۱۱. بیعت گرفتن رسمی: در آخرین مرحله خطبه، موضوع بیعت‌گیری مطرح شد. حضرت با توجه به آن جمعیت انبوه و شرایط غیر عادی زمان و مکان، تصریح کرد که شاید بیعت کردن با همگان با کف دست و این همه مردم، ممکن نشود، و طبق فرمان خداوند باید پیش از بیعت کردن با دست، از زبان‌های شما اقرار بگیرم. سپس متنی را خواند که همه باید به آن اعتراف کنند و خلاصه آن، اقرار به اطاعت دوازده امام و پیمان بر عدم تغییر و تبدیل، و نیز رساندن این پیام به آیندگان بود، و بیعت با دست هم به شمار می‌رفت؛ زیرا حضرت فرمود: «بگویید با جان و زبان و دستمان بیعت می‌کنیم»؛ یعنی اگر بیعت کردن با دست امکان ندارد، به این صورت بیعت می‌کنیم.

آن‌گاه به فضایل بیکران امیرالمؤمنین(ع) اشاره کرد و فرمود: «فضایل او بیش از آن است که یک‌جا همه را بیان کنم. پس، هر کس با شناخت و معرفت، فضیلتی را درباره او خبر داد، او را راستگو بدانید و از او بپذیرید». سرانجام، بار دیگر به به بیعت و گفتن «السَّلَامُ عَلَيْكَ يَا أَمِيرَ الْمُؤْمِنِينَ‌(ع)» و ولایت حضرتش تأکید فرمود، و با دعا بر مؤمنان و نفرین بر کافران و منکران، خطبه را به پایان رساند[۱۳].

علی(ع) بر فراز دست پیامبر[۱۴]

یکی از اقدامات بسیار بدیع پیامبر آن بود که پس از مقدمه‌چینی و ذکر مقام خلافت و ولایت امیرالمؤمنین(ع)، برای پیشگیری از هرگونه شک و شبهه، نخست مطلب را با زبان، سپس به صورت عملی برای مردم بیان کرد. بدین ترتیب که فرمود: «باطن قرآن و تفسیر آن را برای شما بیان نمی‌کند، مگر این کسی که من دست او را می‌گیرم و او را بلند می‌کنم». پس از آن حضرت گفته خود را عملی کرد، و به امیرالمؤمنین(ع) که بر فراز منبر یک پله پایین‌تر از حضرت ایستاده بود، فرمود: «نزدیک‌تر بیا» وی امتثال کرد و پیامبر دو بازوی او را گرفت. در این هنگام علی(ع) دست خود را باز کرد تا آن‌که دست‌های هر دو به سوی آسمان قرار گرفت. سپس رسول خدا(ص) امیرالمؤمنین(ع) را بلند کردند به گونه‌ای که پاهای او محاذی زانوهای پیامبر قرار گرفت. در این حال فرمود: «مَنْ كُنْتُ مَوْلَاهُ فَهَذَا عَلِيٌّ مَوْلَاهُ»؛ «هر که من مولا و صاحب اختیار اویم، این علی مولا و صاحب اختیار او است». بیعت قلب‌ها و زبان‌ها[۱۵]

بیعت گرفتن از فرد فرد آن جمعیت انبوه، از طرفی غیر ممکن بود و از سوی دیگر امکان داشت افرادی به بهانه‌های مختلف از بیعت شانه خالی کنند و حضور نیابند، و در نتیجه نتوان التزام عملی و گواهی قانونی از آنان گرفت. از این رو، حضرت در اواخر سخنانشان فرمودند: ای مردم، چون با یک کف دست و با این وقت محدود و با این سیل جمعیت، بیعت کردن برای همه ممکن نیست، پس همگی این سخن مرا تکرار کنید و بگوید: «ما فرمانی را که از جانب خداوند درباره علی بن ابی طالب و امامانی از فرزندانش، به ما رساندی، بر سر می‌نهیم و به آن راضی هستیم، و با قلب و جان و زبان و دستمان با تو بر این مدعا بیعت می‌کنیم... در این باره برای ایشان از قلب‌ها و جان‌ها و زبان‌ها و دستانمان عهد و پیمان گرفته شد. هر کس که با دستش نتوانست با زبانش بدان اقرار کرده است».

مردم یکایک سخنان حضرت را تکرار کردند و بدین وسیله بیعت عمومی گرفته شد. پیدا است که حضرت، متن کلامی را که باید مردم تکرار کنند به آنان القا فرمود تا هرکس به شکل خاصی اقرار نکند، بلکه همه به مطلبی که حضرت از آنان می‌خواهد، التزام دهند و بر سر آن بیعت کنند[۱۶].

مراسم پس از خطبه

تبریک مقام نبوت و ولایت[۱۷]

پس از پایان خطبه، مردم به سوی پیامبر و امیرالمؤمنین(ع) روی آوردند، و صدای مردم بلند شد: «آری، شنیدیم و طبق فرمان خدا و رسول با قلب و جان و زبان و دستمان اطاعت می‌کنیم».

سپس برای بیعت کردن بر هم سبقت می‌گرفتند و با ایشان دست بیعت می‌دادند، و به پیامبر و امیرالمؤمنین(ع) تهنیت می‌گفتند، و رسول خدا(ص) هم می‌فرمود: «الْحَمْدُ لِلَّهِ الَّذِي فَضَّلَنَا عَلَى جَمِيعِ الْعَالَمِينَ‌». ابراز احساسات و فریادهای شادی مردم که از هر سو برمی‌خاست، شکوه و ابهت بی‌مانندی به آن اجتماع بزرگ می‌بخشید.

نکته در خور توجهی در هیچ یک از پیروزی‌های پیامبر - در جنگ‌ها و سایر مناسبت‌ها، حتی فتح مکه - مشاهده نمی‌شود، این سخنان حضرت در روز غدیر است: «به من تبریک بگویید، به من تهنیت بگویید؛ زیرا خداوند مرا به نبوت و اهل بیتم را به امامت اختصاص داده است».

از سوی دیگر، پیامبر به منادی خود دستور داد میان مردم بگردد و خلاصه غدیر را چنین تکرار کند: «مَنْ كُنْتُ مَوْلَاهُ فَهَذَا عَلِيٌّ مَوْلَاهُ‌. اللَّهُمَّ وَالِ مَنْ وَالاهُ وَ عَادِ مَنْ عَادَاهُ وَ انْصُرْ مَنْ نَصَرَهُ وَ اخْذُلْ مَنْ خَذَلَهُ». بدین‌سان تابلویی از غدیر در ذهن‌ها نقش بست[۱۸].

بیعت مردان[۱۹]

برای آن‌که رسمیت موضوع محکم‌تر شود، و آن جمعیت انبوه بتوانند مراسم بیعت را منظم و برنامه‌ریزی شده انجام دهند، پیامبر پس از فرود از منبر، دستور داد تا دو خیمه برپا شود: یکی را مخصوص خود قرار داد و در آن جلوس فرمود، و به امیرالمؤمنین(ع) داد تا در خیمه دیگر بنشیند، و امر کرد تا مردم جمع شوند. پس از آن، مردم دسته دسته در خیمه پیامبر حضور می‌یافتند و با آن حضرت بیعت کرده، به وی تبریک می‌گفتند. سپس در خیمه مخصوص امیرالمؤمنین(ع) حاضر می‌شدند و به عنوان امام و خلیفه پس از پیامبرشان با آن حضرت بیعت و با وصف «امیرالمؤمنین» بر او سلام می‌کردند، و این مقام والا را به وی تهنیت می‌گفتند. برنامه بیعت تا سه روز ادامه داشت، و در همه این مدت، حضرت در منطقه غدیر ماند. این برنامه چنان حساب شده بود که همه مردم در آن شرکت کردند.

دو قطعه جالب از تاریخ این بیعت، شنیدنی است:

  1. نخستین کسانی که در غدیر با امیرالمؤمنین(ع) بیعت کردند، زودتر از همه آن را شکستند و پیش از همه پیمان خود را زیر پا گذاشتند و پس از پیامبر رودرروی امیرالمؤمنین(ع) ایستادند. جالب‌تر اینکه عمر پس از بیعت، این کلمات را بر زبان می‌راند: «افتخار برایت باد! گوارایت باد ای پسر ابی طالب! خوشا به حالت ای اباالحسن! اکنون مولای من و مولای هر مرد و زن مؤمنی!».
  2. پس از امر پیامبر همه مردم بدون چون و چرا با امیرالمؤمنین(ع) بیعت می‌کردند، ولی همان گروه - با آن‌که تظاهر به پیش‌قدمی می‌کردند - پیش از بیعت کردن، معترضانه گفتند: آیا این فرمان از سوی خداوند است یا رسولش؟ (یعنی از جانب خودت می‌گویی)» حضرت فرمود: «از طرف خدا و رسول او است. آیا چنین مسئله بزرگی بدون امر خداوند می‌شود؟» و همچنین فرمود: «آری حق است از طرف خدا و رسولش که علی، امیرالمؤمنین است»[۲۰].

بیعت زنان[۲۱]

پیامبر دستور داد تا زنان هم با آن حضرت بیعت و با وصف «امیرالمؤمنین» به او سلام کنند و به وی تبریک بگویند، و به همسران خویش نیز تأکید کرد. بدین منظور دستور داد ظرفی آب آوردند، و پرده‌ای بر روی آن زدند، به گونه‌ای که امیرالمؤمنین(ع) در یک نیمه و زنان در آن سوی پرده دستانشان را در میان ظرف آب نهادند و بدین‌سان با وی بیعت کردند.

بانوی بزرگ اسلام حضرت زهرا(س) همچنین همه همسران پیامبر و ام‌هانی خواهر امیرالمؤمنین(ع) و فاطمه دختر حضرت حمزه و اسماء بنت عمیس در آن مراسم پرشکوه حضور داشتند[۲۲].

عمامه سحاب[۲۳]

این افتخار بزرگی در میان عرب‎ها بود که شخص بزرگی عمامه خود را بر سرکسی ببندد، که به معنای اعلام ریاست و اعتماد بر او بود[۲۴]. پیامبر در این مراسم عمامه خود راکه «سحاب» نام داشت، به عنوان نشان افتخار بر سر امیرالمؤمنین(ع) بست و انتهای عمامه را بر دوش آن حضرت آویخت امیرالمؤمنین(ع) در این باره چنین می‌فرماید: «پیامبر در روز غدیر خم عمامه‌ای بر سرم بست و یک طرف آن را بر دوشم آویخت و فرمود: خداوند در روز بدر و حنین، با ملائکه‌ای که چنین عمامه‌ای به سر داشتند، مرا یاری فرمود»[۲۵].

شاعر غدیر[۲۶]

بخش دیگری از مراسم پرشور غدیر، درخواست حسان بن ثابت بود. او به حضرت عرض کرد: یا رسول الله، اجازه می‌فرمایید شعری را بخوانم که درباره علی بن ابی طالب(ع) - به مناسبت این حماسه بزرگ – سروده‎ام؟ حضرت فرمود: بخوان به نام خداوند و به برکت او. حسان بر جای بلندی قرار گرفت و مردم برای شنیدن سخنانش ازدحام کردند و گردن کشیدند. او گفت: ای بزرگان قریش، سخن مرا به گواهی و امضای پیامبر گوش کنید. سپس اشعاری را خواند که همان‌جا سروده بود و سندی تاریخی در غدیر به نام خود ثبت کرد. ذیلاً شعر حسان، سپس ترجمه آن را می‌آوریم: أَ لَمْ تَعْلَمُوا أَنَ النَّبِيَّ مُحَمَّداً لَدَى دَوْحِ خُمٍّ حِينَ قَامَ مُنَادِياً وَ قَدْ جَاءَهُ جِبْرِيلُ مِنْ عِنْدِ رَبِّهِ‌ بِأَنَّكَ مَعْصُومٌ فَلَا تَكُ وَانِياً وَ بَلِّغْهُمْ مَا أَنْزَلَ اللَّهُ رَبُّهُمْ‌ وَ إِنْ أَنْتَ لَمْ تَفْعَلْ وَ حَاذَرْتَ بَاغِياً عَلَيْكَ فَمَا بَلَّغْتَهُمْ عَنْ إِلَهِهِمْ رِسَالَتَهُ إِنْ كُنْتَ تَخْشَى الْأَعَادِيَا فَقَامَ بِهِ إِذْ ذَاكَ رَافِعَ كَفِّهِ بِيُمْنَى يَدَيْهِ مُعْلِنَ الصَّوْتِ عَالِياً فَقَالَ لَهُمْ مَنْ كُنْتُ مَوْلَاهُ مِنْكُمْ وَ كَانَ لِقَوْلِي حَافِظاً لَيْسَ نَاسِياً فَمَوْلَاهُ مِنْ بَعْدِي عَلِيٌّ وَ إِنَّنِي بِهِ لَكُمُ دُونَ الْبَرِيَّةِ رَاضِياً فَمَنْ كُنْتُ مَوْلَاهُ فَهَذَا وَلِیُّهُ فَكُونُوا لَهُ أَتْبَاعُ صِدْقٍ مُوَالِياً فَيَا رَبِّ مَنْ وَالَى عَلِيّاً فَوَالِهِ‌ وَ كُنْ لِلَّذِي عَادَى عَلِيّاً مُعَادِياً وَ يَا رَبِّ فَانْصُرْ نَاصِرِيهِ لِنَصْرِهِمْ إِمَامَ الْهُدَى كَالْبَدْرِ يَجْلُو الدَّيَاجِيَا وَ يَا رَبِّ فَاخْذُلْ خَاذِلِيهِ وَ كُنْ لَهُمْ إِذَا وُقِفُوا يَوْمَ الْحِسَابِ مُكَافِيَاً؛

آیا نمی‌دانید که پیامبر خدا(ص) کنار درختان غدیرخم به حالت ندا ایستاد، در حالی که جبرئیل از طرف خداوند پیام آورده بود که در این امر سستی مکن و تو محفوظ خواهی بود، و آن‌چه از سوی پروردگارت بر تو نازل شده به مردم برسان، و اگر نرسانی و از ظالمان بترسی و از دشمنان حذر کنی، رسالت پروردگارت را نرسانده‌ای. آن‌گاه پیامبر دست علی(ع) را بلند کرد و با صدای بلند فرمود: «هر کس از شما که من مولای او هستم و سخن مرا به یاد می‌سپارد و فراموش نمی‌کند، پس از من علی مولای او است، و من فقط او را جانشین خود در میان شما می‌پسندم. پروردگارا، هر کس علی را دوست بدارد، او را دوست بدار، و هر که با علی دشمنی کند، او را دشمن بدار. پروردگارا، یاری کنندگان او را یاری فرما، به جهت نصرتشان امام هدایت کننده‌ای را که در تاریکی‌ها مانند ماه شب چهارده، روشنی می‌بخشد. پروردگارا، خوارکنندگان او را خوار کن و روز قیامت که برای حساب می‌ایستند، جزا بده».

پس از اشعار حسان، پیامبر فرمود: «ای حسان، مادامی که با زبانت از ما دفاع می‌کنی، از سوی روح القدس مؤید خواهی بود»[۲۷].

امضای الهی با معجزه غدیر[۲۸]

واقعه عجیبی که معجزه‌آسا امضای خدا را بر همایش غدیر ثبت کرد، داستان حارث فهری بود. در آخرین ساعات از روز سوم، او با دوازده نفر از اصحابش نزد پیامبر آمد و گفت:‌ای محمد، سه سؤال از تو دارم: شهادت به یگانگی خداوند و پیامبری خودت را از جانب پروردگارت آورده‌ای یا از پیش خود گفتی؟ نماز و زکات و حج و جهاد را از جانب پروردگار آورده‌ای یا از پیش خود گفتی؟ این که درباره علی بن ابی طالب گفتی: «مَنْ كُنْتُ مَوْلَاهُ فَعَلِيٌّ مَوْلَاهُ‌...»؛ از جانب پروردگار بود یا از پیش خود گفتی؟ حضرت در جواب هر سه سؤال فرمودند: «خداوند به من وحی کرد، واسطه میان من و خدا جبرئیل است و من رساننده پیام خدا هستم و بدون اجازه پروردگارم خبری را اعلام نمی‌کنم». حارث گفت: ﴿اللَّهُمَّ إِنْ كَانَ هَذَا هُوَ الْحَقَّ مِنْ عِنْدِكَ فَأَمْطِرْ عَلَيْنَا حِجَارَةً مِنَ السَّمَاءِ أَوِ ائْتِنَا بِعَذَابٍ أَلِيمٍ[۲۹]؛ همین که سخن حارث تمام شد و به راه افتاد، خداوند سنگی از آسمان بر او فرستاد که بر مغزش فرود آمد و او را هلاک کرد. آن‌گاه آیه ﴿سَأَلَ سَائِلٌ بِعَذَابٍ وَاقِعٍ * لِلْكَافِرِينَ لَيْسَ لَهُ دَافِعٌ[۳۰] نازل شد. سپس پیامبر به اصحابش فرمود: دیدید و شنیدید؟ گفتند: آری.

با این معجزه، بر همگان آشکار شد که «غدیر» از منبع وحی سرچشمه گرفته و فرمانی الهی است. از سوی دیگر، تکلیف همه منافقان آن روز و طول تاریخ که همچون حارث فهری فکر می‌کنند روشن شد.[۳۱]

برنامه‌های جانبی مراسم غدیر[۳۲]

در طول سه روزی که مراسم بیعت ادامه داشت، قشرهای مختلف مردم گروه گروه در پیشگاه پیامبر حضور می‌یافتند. در این اجتماعات کوچک - با توجه به اهمیت خطبه و مسئله بیعت - سؤالاتی درباره آن مطرح می‌کردند و توضیح بیشتری می‎خواستند. حضرت نیز محتوای خطبه را کوتاه‌تر و با عبارات دیگری بیان می‌فرمود و گاه مطالب دیگری در توضیح آن می‎افزود. در این زمینه به نمونه‌هایی اشاره می‌شود: خبر از وفات خود: ای مردم، همه پیامبران پیش از من، پس از سپری کردن دورانی از عمر خود، ندای خداوند را اجابت کرده‎اند. خداوند لطیف خبیر به من خبر داده که ﴿إِنَّكَ مَيِّتٌ وَإِنَّهُمْ مَيِّتُونَ[۳۳]. گویا مرا نیز فراخوانده است و و من اجابت کرده‌ام. ای مردم، دوران توقف هر پیامبری در میان قوم خودش نصف پیامبر پیشین است. حضرت عیسی بن مریم چهل سال در میان قوم خود بود و من پس از بیست سال آماده رفتن هستم، و به زودی از شما جدا می‌شوم.

اقرار بر ابلاغ رسالت: بدانید که از من و شما سؤال خواهد شد. من و شما درباره کتاب خدا و حجت او که به یادگار در میان شما گذارده‌ام، مسئولیم. آیا من ابلاغ کرده‌ام؟ شما به پروردگارتان چه خواهید گفت؟

صدای مردم از هر سو بلند شد: ما شهادت می‌دهیم که تو بنده خدا و پیامبر او هستی. پیام‌های او را رساندی و در راه او جهاد کردی. دلسوز بودی و مأموریت خود را به پایان بردی. خداوند از سوی ما به تو جزای خیر دهد؛ به بهترین صورتی که به پیامبری از امتش جزا داده است. سپس حضرت فرمود: خدایا شاهد باش.

بیان ولایت علی(ع) به تعبیرهای دیگر: ای بندگان خدا، نسب مرا بگویید. گفتند: تو محمد عبدالله بن عبدالمطلب بن هاشم بن عبدمناف هستی. فرمود: خداوند متعال در معراج به من چنین وحی کرد: ای محمد، من محمود هستم و تو محمدی؛ نام تو را از نام خود مشتق ساخته‎ام. هر کس به تو نیکی کند، به او نیکی می‌کنم و هر کس از تو جدا شود، من از او شوم. نزد بندگانم برو و کرامتم را نسبت به تو، به آنان خبر ده. من هیچ پیامبری را نفرستاده‌ام، مگر آن‌که برای او وزیری قرار داده‎ام؛ تو پیامبر من هستی و علی وزیر تو است. بدانید شما را شاهد می‌گیرم که من گواهی می‌دهم خداوند صاحب اختیار من است و من صاحب اختیار هر مؤمنی هستم. آیا به این مطلب اقرار دارید و به آن شهادت می‌دهید؟ گفتند: آری، شهادت می‌دهیم. فرمود: «إِعْلِمُوا مَنْ كُنْتُ مَوْلَاهُ فَعَلِيٌّ مَوْلَاهُ‌، وَ هُوَ هَذَا». و به امیرالمؤمنین(ع) اشاره نمود.

ای مسلمانان، حاضران به غایبان برسانند: کسانی را که به من ایمان آورده و مرا تصدیق کرده‌اند، به ولایت علی(ع) سفارش می‌کنم. بدانید که ولایت علی ولایت من، و ولایت من ولایت پروردگار من است. این پیمانی است که پروردگارم با من بسته و مأمورم که آن را به شما ابلاغ کنم. سپس سه مرتبه فرمود: آیا شنیدید؟ گفتند: یا رسول الله، شنیدیم.

ای مردم، به چه شهادت می‎دهید؟ گفتند: شهادت می‌دهیم که خدایی جزا الله نیست. فرمود: پس از آن به چه شهادت می‎دهید؟ گفتند: محمد بنده و پیامبر خدا است. فرمود: صاحب اختیار شما کیست؟ گفتند: خدا و پیامبر صاحب اختیار ما هستند. فرمود: هر که خدا و پیامبر صاحب اختیار او است، علی(ع) صاحب اختیار او است.

آیا من بر هر مؤمنی از خودش اولی نیستم؟ گفتند: آری. فرمود: علی(ع) صاحب اختیار کسی است که من صاحب اختیار اویم. آیا من نسبت به شما از خودتان صاحب اختیارتر نیستم؟ گفتند: آری، یا رسول الله. فرمود: آیا صاحب اختیار شما از خودتان بیشتر بر شما اختیار ندارد؟ گفتند: آری، یا رسول الله. حضرت نگاهی به طرف آسمان کرده، سه مرتبه فرمودند: خدایا، شاهد باش! سپس فرمودند: بدانید، هر که من صاحب اختیار او بوده‌ام و نسبت به او اختیارم از خودش بیش‎تر است، این علی صاحب اختیار او است و اختیارش نسبت به او از خودش بیش‎تر است.

سلمان پرسید: ولایت علی(ع) چگونه است و نمونه آن چیست؟ فرمود: ولایت او چون ولایت من است. هر که من بر او بیش از خودش اختیار داشته‌ام، علی نیز بر او بیش از خودش اختیار دارد.

دیگری پرسید: مراد از ولایت علی چیست؟ فرمود: هر آن‌که من پیامبر او بوده‌ام، علی امیر اوست. سؤال از ولایت در روز قیامت: آیا قبول دارید خدایی جز الله نیست و من پیامبر او به سوی شمایم و بهشت و جهنم و زنده شدن پس از مرگ حق است؟ گفتند: به این مطالب شهادت می‌دهیم. فرمود: خدایا، بر آن‌چه می‌گویند شاهد باش!

بدانید شما از خود من شنیده‌اید و مرا دیده‎اید. هر کس عمداً بر من دروغ ببندد، جای خود را در جهنم آماده کند. بدانید من کنار حوض کوثر منتظر شما هستم و روز قیامت در مقابل امت‌های دیگر به کثرت شما افتخار می‌کنم؛ نزد امم دیگر مرا رو سیاه نکنید! بدانید من منتظر شما هستم و شما فردای قیامت کنار حوض کوثر بر من وارد می‌شوید، و آن حوضی است که عرض آن به وسعت بُصری تا صنعا است[۳۴]. در آن قدح‌هایی از نقره به شمار ستارگان آسمان است. بدانید فردای قیامت وقتی کنار حوض نزد من می‌آیید، از شما سؤال خواهم کرد درباره آن‌چه امروز شما را شاهد گرفتم و ثقلین. ببینید برای روزی که مرا ملاقات می‌کنید، در غیبت من با آنان چگونه رفتار می‌کنید. پرسیدند: یا رسول الله، ثقلین کدامند؟ فرمود: ثقل اکبر کتاب خداوند بزرگ است، که واسطه متصل خدا و من با شما است. یک سوی آن در دست خدا و طرف دیگر آن در دست شما است. در آن، علوم گذشته و آینده است تا روزی که قیامت بر پا شود. ثقل اصغر همتای قرآن است و آن علی بن ابی طالب و عترت او است، و این دو از یکدیگر جدا نمی‌شوند تا بر حوض کوثر نزد من بیایند. از آنان سؤال کنید و از غیر آنان نپرسید که گمراه می‌شوید. من برای این دو از خداوند لطیف خبیر درخواست‌هایی کرده‌ام و خداوند به من عطا فرموده است. یار آن دو، یاور من و خوارکننده آن دو، خوارکننده من است. ولی آن دو ولی من، و دشمن آنان دشمن من است. هیچ امتی پیش از شما هلاک نشده مگر زمانی که دینشان را طبق هوا و هوس خود قرار داده و علیه پیامبرشان قیام کرده و قیام کنندگان به عدالت را کشته‌اند. بدانید من عده‌ای را از آتش نجات خواهم داد، ولی گروهی را از دست من می‌گیرند. من خواهم گفت: خدایا اصحابم! به من گفته می‌شود: تو نمی‌دانی پس از تو چه کردند![۳۵]

خطبه غدیر و توجه ویژه به آن در طول تاریخ

خطبۀ غدیر، طولانی است و در منابع تاریخی و حدیثی بسیاری نقل شده است. عالمان بسیاری در اثبات امامت علی (ع) با استناد به این حدیث و واقعه و نقل مستند آن واقعه و بررسی اسناد فراوان آن حدیث و بیان دلالت آن بر ولایت و امامت، کتاب‌ها نوشته و بحث‌ها کرده‌اند و صدها نفر از صحابه و تابعین، آن حدیث را روایت کرده‌اند و در کتب مربوط آمده است. علامه امینی در الغدبر، ۱۱۰ نفر از بزرگان صحابه را نام برده که راوی این حدیث‌اند و از روایات متواتر و قطعی و خدشه‌ناپذیر به شمار می‌رود. بحث‌های فراوانی نیز در دلالت واژۀ "مولی" بر خلافت و امامت انجام گرفته که در کتب کلامی و اعتقادی آمده است. خطبۀ غدیر بنا به اهمیتش پیوسته مورد توجّه شیعه بوده و به زبان‌های فارسی، اردو، ترکی و انگلیسی ترجمه شده و مضمون آن خطبه از سوی شاعران به صورت شعر عربی و فارسی هم درآمده است. کافی است به کتاب‌هایی که غدیریه‌های فارسی و عربی را گردآوری کرده‌اند، مراجعه شود خطبۀ غدیر، از برجسته‌ترین اسناد فضیلت امام علی (ع) و امامت او و تفکّر شیعی است[۳۶].

اصطلاح دیگر "خطبۀ غدیریه" مربوط به حضرت علی (ع) است. یک‌بار روز جمعه مصادف با عید غدیر بود. آن حضرت خطبه‌ای خواند و در ضمن آن به مسأله غدیر و ولایت هم اشاره کرد: «وَ لَا يَقْبَلُ دَيْناً إِلَّا بِوَلَايَةِ مَنْ أَمَرَ بِوَلَايَتِهِ» و به سنن و آداب مستحب در این روز توصیه فرمود[۳۷].[۳۸]

منابع

پانویس

  1. مائده آیه۶۷.
  2. مائده آیه۳.
  3. در کتاب "آیات الغدیر" علی کورانی ص ۱۰۱ محورهایی چون: مساوات انسان‌ها، وحدت امت اسلامی، وحدت شریعت اسلام و فرهنگ مسلمانان، ریشه‌های حکومت اسلامی پس از پیامبر، کیفر مخالفت با وصیت پیامبر نسبت به اهل بیت و... برای خطبۀ حجة الوداع بیان شده است.
  4. محدثی، جواد، فرهنگ غدیر، ص۲۴۵.
  5. طبرسی، ابومنصور الاحتجاج، ج۱، ص۶۶؛ عیاشی، محمد بن مسعود، تفسیر العیاشی، ج۲، ص۹۷؛ صدوق، اکمال الدین، ج۲، ص۹۷؛ ابن مغازلی، مناقب امیرالمؤمنین، ص۱۶، ح۲۳؛ احمد بن حنبل، المسند، ج۴، ص۳۷۲؛ ابن بطریق، عمدة عیون صحاح الاخبار، ص۱۲۴؛ سید ابن طاووس، الطرائف، ص۱۵۰ - ۱۴۵؛ همو، اقبال الاعمال، ص۴۵۳؛ علامه مجلسی، بحارالانوار، ج۲۱، ص، ۳۸۷، ج۳۷، ص۲۰۳، ۲۰۴، ۱۷۳، ج۹۸، ص۲۹۸؛ بحرانی، عبدالله، عوالم العلوم، ج۳/۱۵، ص۳۰۱؛ ۸۰، ۷۹، ۷۵،۶۰ ۵۰؛ علامه امینی، الغدیر، ج۱، ص۲۲، ۱۰؛ بحرانی، سیدهاشم، مدینة المعاجز، ص۱۲۸؛ ابن صباغ، الفصول المهمه، ص۲۴، ۲۵.
  6. طبق روایاتی که ذکر شد، خروج حضرت از مدینه، روز شنبه ۲۵ ذیقعده. و ورود حضرت به مکه سه‌شنبه پنجم ذی‌حجه بوده است. بنابراین روز ۱۸ ذی‌حجه مطابق با روز دوشنبه می‌شود. طبق تقویم تطبیقی هزار و پانصد ساله هجری قمری و میلادی (تحقیق حکیم قریشی) روز هجدهم ذی‎حجه سال دهم هجری مطابق دوشنبه ۱۵ مارس سال ۶۳۲ میلادی است.
  7. انصاری، محمد باقر، مقاله «غدیر»، دانشنامه امام علی ج۸، ص ۲۳۱.
  8. عیاشی، محمد بن مسعود، تفسیر العیاشی، ج۲، ص۹۷؛ طبرسی، ابومنصور، الاحتجاج، ج۱، ص۶۶؛ علامه مجلسی، بحارالانوار، ج۲۱، ص۳۸۷، ج۳۷، ص۲۰۴، ۲۰۳، ۱۷۳، ج۹۸، ص۲۹۸؛ بحرانی، عبدالله عوالم العلوم، ج۳/۱۵، ص۳۰۱، ۸۰، ۷۹، ۷۵، ۶۰، ۵۰.
  9. انصاری، محمد باقر، مقاله «غدیر»، دانشنامه امام علی ج۸، ص ۲۳۲.
  10. مفید، الارشاد، ص۹۳ - ۸۹؛ طبرسی، ابوعلی، اعلام الوری بأعلام الهدی، ص۸۰؛ طبرسی، ابومنصور، الاحتجاج، ج۱ ص۶۶؛ صدوق، معانی الاخبار، ص۶۷؛ ابن صباغ، الفصول المهمه، ص۲۳؛ ابن حجر، الاصابه، ج۲، ص۲۵۷؛ ابن اثیر، اسدالغابه، ج۳، ص۹۲؛ فرات کوفی، تفسیر فرات الکوفی، ص۱۹۵؛ سید ابن طاووس، اقبال الاعمال، ص۴۵۳؛ علامه مجلسی، بحارالانوار ج۲۱، ص۳۸۷، ج۳۷ ص۲۰۹؛ بحرانی، عبدالله، عوالم العلوم، ج۳/۱۵، ص۳۰۱، ۹۷، ۴۴؛ حر عاملی، اثبات الهداة، ج۲، ص۲۶۷، ح۳۹۱ و ۳۸۷؛ قاضی شوشتری، احقاق الحق، ج۲۱، ص۵۷ و ۵۳.
  11. طبرسی، ابومنصور، الاحتجاج، ج۱، ص۶۶؛ ابن فتال، نیشابوری، روضة الواعظین، ج۱، ص۸۹؛ سید ابن طاووس، الیقین، ص۳۴۳، باب ۱۲۷؛ علی بن یوسف حلی، العدد القویه، ص۱۶۹؛ سید ابن طاووس، التحصین، ص۵۷۸، باب ۲۹ از قسم دوم؛ رازی، محمد بن حسین، نزهة الکرام و بستان العوام، ج۱، ص۱۸۶؛ علامه مجلسی، بحارالانوار، ج۳۷، ص۲۰۷ - ۲۰۱؛ حر عاملی، اثبات الهداة، ج۲، ص۱۱۴، ج۳، ص۵۵۸.
  12. «امروز دینتان را کامل و نعمتم را بر شما تمام کردم و اسلام را (به عنوان) آیین شما پسندیدم» سوره مائده، آیه ۳.
  13. انصاری، محمد باقر، مقاله «غدیر»، دانشنامه امام علی ج۸، ص ۲۳۲.
  14. صدوق، الامالی، ص۲۱۳؛ طبرسی، ابومنصور، الاحتجاج، ج۱، ص۶۶؛ علامه مجلسی، بحارالانوار، ج۳۷، ص۲۰۹، ۱۱۱؛ بحرانی، عبدالله، عوالم العلوم، ج۳/۱۵، ص۴۷؛ سلیم بن قیس، کتاب سلیم، ص۴۰۹، ح۵۵؛ نسائی، خصائص امیرالمؤمنین(ع)، ص۹۳؛ حاکم نیشابوری، المستدرک علی الصحیحین، ج۳، ص۱۰۹؛ جوینی، فرائد السمطین، ج۱، ص۶۵؛ ابن کثیر، البدایة و النهایه، ج۵، ص۲۰۹؛ قندوزی، ینابیع الموده، ص۳۲.
  15. سید ابن طاووس، الیقین، ص۳۴۳، باب ۱۲۷؛ ابن فتال نیشابوری، روضة الواعظین، ج۱، ص۸۹؛ طبرسی، ابومنصور، الاحتجاج، ج۱، ص۶۶؛ حلی، علی بن یوسف، العدد القویه، ص۱۶۹؛ سید ابن طاووس، التحصین، ص۵۷۸، باب ۲۹ از قسم دوم؛ علامه مجلسی، بحارالانوار، ج۳۷، ص۲۱۹، ۲۱۵.
  16. انصاری، محمد باقر، مقاله «غدیر»، دانشنامه امام علی ج۸، ص ۲۳۷.
  17. مفید، الارشاد، ص۹۳ - ۸۹؛ همو، الامالی، ص۵۷؛ طبرسی، ابو علی، اعلام الوری بأعلام الهدی، ص۸۰؛ علامه مجلسی، بحارالانوار، ج۲۱، ص۳۸۷.
  18. انصاری، محمد باقر، مقاله «غدیر»، دانشنامه امام علی ج۸، ص ۲۳۸.
  19. علامه مجلسی، بحارالانوار، ج۱، ص۳۸۷، ج۲۸، ص٩٠، ج۳۷، ص۱۶۶، ۱۲۷، ۱۰۸؛ علامه امینی، الغدیر، ج۱، ص۲۷۴،۲۷۱، ۵۸؛ بحرانی، عبدالله، عوالم العلوم، ج۳/۱۵، ص۲۰۵، ۲۰۳، ۱۹۵، ۱۹۴، ۱۳۶، ۱۳۴، ۶۵، ۶۰، ۴۲؛ خوارزمی، المناقب، ص۹۷؛ صدوق، الامالی، ص۱۲؛ سید ابن طاووس، الطرائف، ص۱۴۷؛ خطیب بغدادی، تاریخ بغداد، ج۸، ص۲۹۰؛ طبری، محب الدین، الریاض النضره، ج۲، ص۱۷۰؛ همو، ذخائرالعقبی، ص۶۸؛ بحرانی، سیدهاشم، غایة المرام، ج۱، ص۳۵۱؛ فیروزآبادی، فضائل الخمسه، ج۱، ص۳۸۶؛ ابن عساکر، تاریخ مدینة دمشق، ج۲، ص۷۵؛ جوینی، فرائدالسمطین، ج۱، ص۷۷؛ ابن مغازلی، مناقب امیرالمؤمنین، ص۱۸؛ ابن کثیر، البدایة و النهایه، ج۵، ص۲۱۳؛ قندوزی، ینابیع الموده، ص۲۴۹؛ قاضی شوشتری، احقاق الحق، ج۶، ص۳۶۱ و ۳۵۴.
  20. انصاری، محمد باقر، مقاله «غدیر»، دانشنامه امام علی ج۸، ص ۲۳۹.
  21. مفید، الارشاد، ص۹۳ - ۸۹؛ طبرسی، ابوعلی، اعلام الوری بأعلام الهدی، ص۸۰؛ علامه مجلسی، بحارالانوار، ج۲۱، ص۳۸۸؛ بحرانی، عبدالله، عوالم العلوم، ج۳/۱۵، ص۳۰۹.
  22. انصاری، محمد باقر، مقاله «غدیر»، دانشنامه امام علی ج۸، ص ۲۴۰.
  23. طبری، محب الدین، الریاض النضره، ج۲، ص۲۸۹؛ دیار بکری، تاریخ الخمیس، ج۲، ص۱۹۰؛ جوینی، فرائدالسمطین، ج۱، ص۷۶ -۷۵؛ متقی هندی، کنزالعمال، ج۸، ص۶۰؛ ابن صباغ، الفصول المهمه، ص۲۷؛ قشاشی، السمط المجید، ص۹۰؛ زرندی، نظم دررالسمطین، ج۱، ص۱۱۲؛ علامه امینی، الغدیر، ج۱، ص۲۹۱؛ بحرانی، عوالم العلوم، ج۳/۱۵، ص۱۹۹؛ شیخ حر عاملی، اثبات الهداة، ج۲، ص۲۱۹، ح۱۰۲.
  24. زبیدی، تاج العروس، ج۸، ص۴۱۰.
  25. انصاری، محمد باقر، مقاله «غدیر»، دانشنامه امام علی ج۸، ص ۲۴۱.
  26. اربلی، کشف الغمه، ج۱ ص۳۱۸؛ گنجی، کفایة الطالب، ص۶۴؛ سبط ابن جوزی، تذکرة الخواص، ص۳۳؛ جوینی، فرائدالسمطین، ج۱، ص۷۲؛ خوارزمی، المناقب، ص۸۰؛ سید ابن طاووس، الطرائف، ص۱۴۶؛ بحرانی، سیدهاشم، غایة المرام، ج۱، ص۳۷۵؛ علامه مجلسی، بحارالانوار، ج۲۱، ص۳۸۸، ج۳۷، ص۱۹۵، ۱۶۶، ۱۱۲؛ بحرانی، عبدالله، عوالم العلوم، ج۳/۱۵، ص۲۰۱، ۱۴۴، ۹۸، ۴۱؛ حر عاملی، اثبات الهداة، ج۳، ص۵۸۴؛ قاضی شوشتری، احقاق الحق، ج۶، ص۲۵۷.
  27. انصاری، محمد باقر، مقاله «غدیر»، دانشنامه امام علی ج۸، ص ۲۴۱.
  28. فرات کوفی، تفسیر فرات الکوفی، ص۱۹۰، ۱۸۹؛ سید ابن طاووس، الطرائف، ص۱۵۲؛ استرآبادی، تأویل الآیات، ج۲، ص۷۲۲؛ سید ابن طاووس، اقبال الاعمال ص، ۴۵۹، ۴۵۳؛ ابن شهر آشوب، مناقب آل ابی طالب، ج۱، ص۵۴۰ - ۵۲۷؛ علامه مجلسی، بحارالانوار، ج۳۷، ص۱۶۷ و ۱۶۲ و ۱۳۶؛ بحرانی، عبدالله عوالم العلوم، ج۳/۱۵، ص۱۴۴، ۱۲۹، ۵۷، ۵۶؛ علامه امینی، الغدیر، ج۱، ص۱۹۳.
  29. «بار خداوندا! اگر این (آیات) که از سوی توست راستین است بر ما از آسمان سنگ ببار یا بر (سر) ما عذابی دردناک بیاور» سوره انفال، آیه ۳۲.
  30. «خواهنده‌ای عذابی رخ‌دهنده را خواست * که از آن کافران است، بی‌آنکه بازدارنده‌ای داشته باشد» سوره معارج، آیه ۱-۲.
  31. انصاری، محمد باقر، مقاله «غدیر»، دانشنامه امام علی ج۸، ص ۲۴۳.
  32. صدوق، الخصال، ص۶۵؛ فرات کوفی، تفسیر فرات الکوفی، ص۱۹۵؛ صدوق، الامالی، ص۲۹۰؛ ابن صباغ، الفصول المهمه، ص۲۳؛ طوسی، الامالی، ج۱، ص۲۳۱؛ طبری، عمادالدین محمد، بشارة المصطفی(ص)، ص۱۵۰ و ۱۳۶؛ ابن بطریق، عمدة عیون صحاح الاخبار، ص۱۰۴؛ سلیم بن قیس، کتاب سلیم، ص۴۰۹، ۳۵۵، ۲۹۶، ۱۹۸، ۱۹۵؛ سید ابن طاووس، الطرائف، ص۱۴۳؛ ابن مغازلی، مناقب امیرالمؤمنین، ص۲۳،۱۶؛ صدوق، اکمال الدین، ص۲۳۴؛ امرتسری، ارجح المطالب، ص۳۳۹؛ بحرانی، عبدالله، عوالم العلوم، ج۳/۱۵، ص۲۶۱، ۲۳۹، ۱۹۹ - ۱۹۶، ۹۷، ۷۵، ۵۴، ۴۹، ۴۶، ۴۴، ۴۳؛ علامه مجلسی، بحارالانوار، ج۳۷، ص۱۸۴؛ قاضی شوشتری، احقاق الحق، ج۶، ص۲۵۸؛ بحرانی، سیدهاشم، غایة المرام، ج۱، ص۳۸۹؛ حر عاملی، اثبات الهداة، ج۳، ص۴۶۸؛ بحرانی، سیدهاشم، البرهان فی تفسیر القرآن، ج۱، ص۱۱.
  33. «بی‌گمان تو خواهی مرد و آنان نیز می‌میرند» سوره زمر، آیه ۳۰.
  34. «بصری» شهری در شام، و «صنعا» شهری در یمن است، و در اینجا کنایه از بزرگی حوض کوثر است.
  35. انصاری، محمد باقر، مقاله «غدیر»، دانشنامه امام علی ج۸، ص ۲۴۴.
  36. در زمینۀ این خطبه و حدیث غدیر و مباحث مربوط به مولی... کتاب‌های بیشماری است، از جمله ر. ک: الغدیر، ج ۱، عبقات الأنوار، ج ۱، المراجعات، نامه‌های ۵۴ تا ۶۰، نفحات الازهار، مجلدات ۶ تا ۹، بحار الأنوار، ج ۲۱ ص ۳۷۸ و ج ۳۷ ص ۱۰۸، "موسوعة الامام علی بن ابی طالب"، ج ۲ ص ۵۹ و ۲۵۱، "فیض القدیر فیما یتعلق بحدیث الغدیر" (خلاصۀ عبقات، جلد غدیر)، "حماسۀ غدیر" محمّد رضا حکیمی، "خطاب غدیر" محمّد باقر انصاری، "الروض النضیر فی معنی حدیث الغدیر" فارس حسّون کریم، "پیمانه‌ای از غدیر" علی رضا مهرپرور.
  37. الغدیر، ج ۱ ص ۲۸۴.
  38. محدثی، جواد، فرهنگ غدیر، ص۲۴۵.