بحث:مهدویت در قرآن
سیری در آیات مهدویت
موضوع مهدویت و حکومت جهانی صالحان در آیات فراوانی از قرآن کریم بیان شده است. بعضی از محققان تا ۲۶۵ آیه را در این موضوع بررسی کردهاند. این فراوانی آیات از تنوع موضوع هم برخوردار است؛ به گونهای که برخی از آیات به شخص امام اشاره فرموده و در تعدادی از آیات، سخن از غیبت آن حضرت و حکومت جهانی او و نیز ویژگیهای یاران او مطرح شده است. در ادامه بحث به نمونههایی از این آیات خواهیم پرداخت. شیوههای معرفی در قرآن: قرآن برای معرفی شخصیتها به مقتضیات حکمت و بلاغت، از دو راه استفاده کرده است:
- معرفی با اسم: نخستین راه این است که شخصیت مورد نظر را با اسم معرفی و مطرح میکند؛ مانند وَمَا مُحَمَّدٌ إِلَّا رَسُولٌ قَدْ خَلَتْ مِنْ قَبْلِهِ الرُّسُلُ[۱] و وَمُبَشِّرًا بِرَسُولٍ يَأْتِي مِنْ بَعْدِي اسْمُهُ أَحْمَدُ[۲]
- معرفی با صفت و ویژگی: در این نوع به جای نام، اوصاف و رفتار فرد بیان میشود مانند الَّذِينَ يَتَّبِعُونَ الرَّسُولَ النَّبِيَّ الْأُمِّيَّ... يَأْمُرُهُمْ بِالْمَعْرُوفِ وَيَنْهَاهُمْ عَنِ الْمُنْكَرِ وَيُحِلُّ لَهُمُ الطَّيِّبَاتِ وَيُحَرِّمُ عَلَيْهِمُ الْخَبَائِثَ...[۳]
در معرفی امیرمؤمنان امام علیS نیز از این شیوه استفاده شده است: إِنَّمَا وَلِيُّكُمُ اللَّهُ وَرَسُولُهُ وَالَّذِينَ آمَنُوا الَّذِينَ يُقِيمُونَ الصَّلَاةَ وَيُؤْتُونَ الزَّكَاةَ وَهُمْ رَاكِعُونَ[۴]
شناساندن با صفت، از بهترین راههای معرفی است. این نوع معرفی راه را بر سودجویان میبندد؛ زیرا میتوان نام جعلی درست کرد؛ اما بهرهبرداری از صفات، کار آسانی نبوده و قابل جعل نیست. از این رو میبینیم در جریان طالوت، خدای تعالی بعد از آنکه او را به اسم معرفی میکند، بلافاصله وی را با صفات و نشانه نیز معرفی میکند تا جلوی هرگونه اشتباه احتمالی گرفته شود.[۵] پس روشن میشود که تنها راه معرفی، ذکر نام امام مهدیS نیست و حضرت از راههای دیگر (صفات) معرفی شده است. و قرآن به شکلهای مختلف به وجود امام زمانS و حکومت جهانی او اشاره کرده است.
چرا نام حضرت مهدی در قرآن نیامده است؟
اولاً معرفی به ویژگیها و صفات، در مواردی گوینده را از نام بردن بینیاز میکند؛ به ویژه در مسأله امامت که بیان ویژگیهای شخص امام، صلاحیتها و شایستگیهای او را برای امامت آشکار میکند.[۶]
ثانیاً گاهی مصالحی در کار است که نامS در قرآن ذکر نشود، مانند محفوظ ماندن احتمال تحریف قرآن. همان علتی که ایجاب کرد آیه «اکمال الدین» در بین آیات تحریم خبائث و آیه «تطهیر» در بین آیات «نساء النبی» قرار گیرد تا ضمن ابلاغ پیام به هم ق جویان، مانع از دست بردن در قرآن نیز بشود.
ثالثاً خداوند در قرآن، نماز و زکات و حج را بیان کرده؛ اما در بین حدود و احکام آنها را به پیامبر واگذار کرده است و در امامت نیز، لزوم پیروی از امام معصوم را بیان کرده؛ ولی معرفی مصادیق و اشخاص آن را به پیامبر حواله کرده است. روشن است که این وظیفه از سوی خدا به پیامبر اکرمa داده شده است، آنجا که میفرماید وَأَنْزَلْنَا إِلَيْكَ الذِّكْرَ لِتُبَيِّنَ لِلنَّاسِ مَا نُزِّلَ إِلَيْهِمْ[۷] و بر تو قرآن را نازل کردیم، تا آنچه را برای مردم نازل شده است، برایشان بیان کنی. تأویل و تفسیر: بحث تأویل و تفسیر از مباحث مهم علوم قرآنی است و تعاریف و تحلیلهای گوناگونی از سوی دانشمندان درباره آن ارائه شده است؛ از جمله: «التفسير كشف القناع عن المشكل؛ یعنی تفسیر نقاب برگرفتن از چهره الفاظ مشکل است».
در این بیان، تفسیر، مربوط به «ظهر» قرآن میشود و همانطور که پیامبر اکرمa فرمود: «ما من القرآن آية الا و لها ظهر و بطن؛[۸] هیچ آیهای در قرآن نیست، مگر آنکه ظهر و بطنی دارد».
در این نگاه، تأویل به معنای «بطن» قرآن است که دلالت درونی قرآن را میرساند. در مقابل دلالت ظاهری و برونی قرآ«دارد که از آن به «ظهر» تعبیر میشود. با این نگاه تمامی آیات قرآن بطن دارند؛ نه اینکه بطون، مخصوص آیات متشابه باشد.[۹] یکی از مهمترین ابزاری که میتوان به واسطه آن به درک واقعی و عمیق مضامین و مفاهیم آیات الهی نایل شد و از معارف ارزشمند آن بهرهمند گردید، همان «تفسیر» مطالبی است که از الفاظ و ظواهر کلام الهی و با اندیشه و ژرفنگری در آنها به دست میآید و نشانگر مراد و منظور ظاهری آیات قرآن است.
اما گاهی آیات الهی حاوی حقایقی ورای الفاظ و ظواهر آن است که در مطالعه ابتدایی و اولیه به دست نمیآید و تأویل و دقت آدمی در آنها نیز کارساز نیست؛ بلکه تنها روایات و گفتار معصومین(ع) است که از آنها پرده برمیدارد و اسرار آنها را آشکار میسازد. به این مرحله از فهم آیات –که دلالت به باطن قرآن دارد- «تأویل» گفته میشود. بنابراین برای بهرهمندی جامع و شایسته، هم باید به ظاهر قرآن و «تفسیر» آن توجه کرد و هم از باطن آن (تأویل) استمداد جست.
گلچینی از آیات مهدویت
با توجه به فراوانی آیات مربوط به مهدویت در قرآن کریم برای رعایت اختصار به توضیح چند آیه بسنده میشود:
- غلبه اسلام بر جمیع ادیان: يُرِيدُونَ أَنْ يُطْفِئُوا نُورَ اللَّهِ بِأَفْوَاهِهِمْ وَيَأْبَى اللَّهُ إِلَّا أَنْ يُتِمَّ نُورَهُ وَلَوْ كَرِهَ الْكَافِرُونَ * هُوَ الَّذِي أَرْسَلَ رَسُولَهُ بِالْهُدَى وَدِينِ الْحَقِّ لِيُظْهِرَهُ عَلَى الدِّينِ كُلِّهِ وَلَوْ كَرِهَ الْمُشْرِكُونَ[۱۰]
واژه «یظهره» فعل مضارع از باب اِفعال است که وقتی همراه با «عَلَی» میآید، به معنای «یغلبه» (غلبه و برتری دادن) است.
خداوند در این آیات اشاره میکند که دشمنان دین و حقیقت میخواهند نور خدا ر خاموش کنند؛ در حالی که خداوند نور خود را کامل میکند و تلاشهای آنان ره به جایی نمیبرد. خداوند وقتی از اراده دشمنان برای خاموشی نور خدا و نابودی دین خبر میدهد، تنها از جلوگیری این اراده خبر نمیدهد و نمیگوید: ما نمیگذاریم آنان نور خدا را خاموش کنند؛ بلکه از اتمام نور سخن میفرماید: «خدا این نور را تمام میکند». سپس به روشنی میگوید: «خدا رسولش را با هدایت (دلایل روشن و برهانهای آشکار) و دین حق (آیینی که اصول و فروعش همه بر اساس واقعیت و حقیقت است) فرستاد». نتیجه چنین هدایت و دینی که با خود دلایل شفاف و مطالب حق و درست به همراه دارد، پیروزی بر همه مکاتب و آیینهای دیگر است که خداوند آن را اراده کرده است. ضمیر «ه» در «لیظهره» به دین برمیگردد؛ چرا که ظاهر عبارت غلبه دین است نه غلبه شخص به باید بین غالب و مغلوب تناسب و هم سنخی باشد. غلبه اسلام بر دیگر ادیان، هم از نظر منطق و استدلال است و هم از نظر غلبه عینی و عملی؛ یعنی، روزی فرا میرسد که اسلام با پشتوانه عظیم معرفتی و آموزههایی که دارد، بر همه ادیان غالب میشود و نفوذ ظاهری و حکومت دین مقدس اسلام بر جهان سایه میافکند و همه را تحت الشعاع خود در قرار میدهد. گفتنی ست: خداوند در سه جای قرآن عبارتی بسیار شبیه به هم آورده که نشان دهنده اهمیت مطلب و حتمی الوقوع بودن این رویداد بزرگ (غلبه اسلام) است. به علاوه که خداوند در آخر آیه ۲۸ سوره «فتح» از عبارت «و كفى بالله شهيدا» استفاده کرده است که شاهِد تحقیق این واقعیت و گواه بر آن، خود خداوند است. با توجه به اینکه چنین امری هنوز رخ نداده است، این خبر و مسلم و قطعی و یکی از آموزههای دین مقدس اسلام است. قیامی که نتیجهاش نابودی شرک و گسترش دین اسلام در همه جای کرده زمین است.
محمد بن فضیل میگوید: از امام کاظمS درباره قول خداوند لِيُظْهِرَهُ عَلَى الدِّينِ كُلِّهِ؛[۱۱] پیروز میکند خدا دین اسلام را بر همه دینها هنگام قیام قائم.</ref>
ابوبصیر میگوید: از امام صادقS درباره آیه هُوَ الَّذِي أَرْسَلَ رَسُولَهُ بِالْهُدَى وَدِينِ الْحَقِّ لِيُظْهِرَهُ عَلَى الدِّينِ كُلِّهِ وَلَوْ كَرِهَ الْمُشْرِكُونَ[۱۲] پرسیدم، فرمود: «وَ اللّهِ ما نَزَلَ تَأوِيلُها بَعدُ وَ لا يَنزِلُ تَأوِيلُها حَتّى يَخرُجَ القائِمُ عليه السلام فَإذا خَرَجَ القائِمُ عليه السلام لَم يَبقِ كافِرٌ بِاللّهِ العَظيمِ وَ لا مُشرِكٌ بِالإمامِ إلّا كَرِهَ خُروجَهُ حَتّى أن لَو كانَ كافِرا أو مُشرِكا فى بَطنِ صَخرَةٍ لَقالَت: يا مُؤمِنُ فى بَطنِى كافِرٌ فَاكْسُرنِى وَ اقْتُلْهُ»[۱۳]
پس مراد از ظهور و غلبه دین، برتری در زمین است؛ به گونهای که دیگر جایی برای شرک باقی نمیماند. به عبارت دیگر، هر چه زمان بیشتر میگذرد و جوامع بشری هم نزدیکتر و از حال هم آگاهتر میشود و واقعیت «دهکده کوچک جهانی» ملموستر میگردد. نیاز به وجود یک مدیر و حاکم عادل و حکیم، با دانایی و توانایی مافوق بشری و با قانونی جامع و کامل، برای سعادت و کمال مادی و معنوی انسانها، بیش از پیش آشکار میشود؛ چرا که پراکندگی و کوتاهنگری قوانین بشری، با حاکمانی خودسر، خودخواه و هوسران، روز به روز بر سقوط ارزشها و حذف امنیت و آرامش این دهکده کوچک افزوده و هراس از آیندهای تاریک و مبهم را افزایش داده است و انتظار یک منجی و مصلح عدالتگستر را در قلبهای مضطرب و نگران، افزون ساخته است.
خداوندِ آگاه به سرّ و نهان بشر، برای این روز تدبیری اندیشیده و برنامهریزی کرده است و آن تدبیر چیرگی دین اسلام و آموزههای گران سنگ آن بر همه ادیان به دست رادمردی الهی است تا بشر با او از گرداب تباهی، فقر، تبعیض و فساد رهایی یابد.
- خلافت مؤمنان، وعده الهی: وَعَدَ اللَّهُ الَّذِينَ آمَنُوا مِنْكُمْ وَعَمِلُوا الصَّالِحَاتِ لَيَسْتَخْلِفَنَّهُمْ فِي الْأَرْضِ كَمَا اسْتَخْلَفَ الَّذِينَ مِنْ قَبْلِهِمْ وَلَيُمَكِّنَنَّ لَهُمْ دِينَهُمُ الَّذِي ارْتَضَىٰ لَهُمْ وَلَيُبَدِّلَنَّهُمْ مِنْ بَعْدِ خَوْفِهِمْ أَمْنًا ۚ يَعْبُدُونَنِي لَا يُشْرِكُونَ بِي شَيْئًا ۚ وَمَنْ كَفَرَ بَعْدَ ذَٰلِكَ فَأُولَٰئِكَ هُمُ الْفَاسِقُونَ[۱۴]
این آیه خطاب به امت پیامبر بوده و خداوند در آن از تعبیر «وعده» استفاده کرده است و وعدههای خدا تخلف بردار نیست. بنابراین، مفاد آن این میشود که خداوند، به گروهی از امت پیامبر اسلام وعده «استخلاف» روی زمین را داده است. تغییر خطاب در آیه از غایب (وعد الله) به متکلم وحده (یعبدوننی) و استفاده از عبارت نکره «شیئاً» در سیاق نفی که مفید عموم است، هر دو به خوبی بر از بین رفتن شرک به طور کامل و حاکمیت توحید دلالت دارد. اکنون جای این پرسش است که: منظور خداوند از این وعده، شامل چه افرادی میشود؟ برخی از مفسران معتقدند: آیه عمومیت دارد و در نتیجه آن چنین است که در هر زمان، که پایههای ایمان و عمل صالح در میان مسلمانان مستحکم شود؛ آنان دارای حکومتی ریشه دار و پرنفوذ خواهند شد. البته بیشک، حکومت حضرت مهدیS مصداق کامل این آیه است.[۱۵]
از ظاهر آیه استفاده میشود که آیه مربوط به برخی از افراد امت اسلام است و اینان دارای مجتمعی صالح خواهند بود. این جامعه دارای دین مرضیّ خدا بوده و دین اسلام به گونهای در جامعه برقرار میگردد که تزلزلی در آن راه نخواهد یافت و امنیت به گونهای در آن اجتماع به وجود میآید که دیگر از هیچ دشمنی (خارجی، داخلی، علنی و پنهانی) نمیترسند [چرا که همه زمینههای خوف از بین میرود و لذا خوف تبدیل به امنیت میشود]. این چنین امنیتی است که جای امتنان دارد؛ چرا که آیه در مقام امتنان و منت گذاشتن بر مردم است و امتنان وقتی مناسب و پذیرفتنی است که جامعه از هر جهت در امان بوده و آزادی برای همه باشد.در این جامعه اخلاص در عبادت عمومیت پیدا میکند و بنیان هر کرامتی غیر از تقوا منهم میشود. این جامعه با این صفات تاکنون به وجود نیامده است. پس اگر مصداقی داشته باشد، در روزگار امام مهدیS میباشد و حق مطلب این است که اگر واقعاً بخواهیم حق معنای آیه را به آن بدهیم، آیه جز با اجتماعی که با ظهور حضرت مهدیS تشکیل میشود، قابل انطباق با هیچ مجتمعی نیست.[۱۶]
- بندگان صالح وارثان زمین: وَلَقَدْ كَتَبْنَا فِي الزَّبُورِ مِنْ بَعْدِ الذِّكْرِ أَنَّ الْأَرْضَ يَرِثُهَا عِبَادِيَ الصَّالِحُونَ[۱۷]
همه مفسران بر این باورند که خداوند تعالی در این باره به کتابهای انبیا اشاره دارد و میفرماید: در کتابهای پیامبران نوشتهایم که زمین را بندگان صالح به ارث میبرد. البته در این اختلاف شده که: آیا خداوند در همه کتابهای پیامبران به این آیه اشاره کرده است یا در بعضی از آنها؟ گروهی میگویند: مراد از «زبور» همان کتاب حضرت داود است و مراد از «ذکر». تورات حضرت موسی. برخی دیگر مراد از «ذکر» را قرآن کریم میدانند (البته با توجه به اینکه در خود قرآن، کلمه ذکر برای قرآن آمده است). در این صورت مراد از کلمه «بعد» در آیه، بعد بودن از جهت رتبه است، نه زمان.
کلمه «ارض» وقتی به صورت مطلق و بدون قرینه میآید، همه کره زمین را در برمیگیرد و مراد از «وراثتِ زمین» این است که سلطه بر منافع و استفاده از آنها از دیگران، به بندگان صالح منتقل شده و برکات زندگی نصیب ایشان و مختصّ آنان خواهد شد.
امام باقرS میفرماید: و قوله وَلَقَدْ كَتَبْنَا فِي الزَّبُورِ مِنْ بَعْدِ الذِّكْرِ «قال: اَلكُتُبُ كُلُّها ذِكر، وَ» أَنَّ الْأَرْضَ يَرِثُهَا عِبَادِيَ الصَّالِحُونَ «قالَ: اَلْقائِمُ وَ اَصحابُه»؛[۱۸] مراد از کلمه «ذکر» در «وَلَقَد کَتَبنا.».. همه کتابهای پیامبراناست. و مراد از «اَنّ الاَرضَ.».. قائم و یاران او میباشد. از روایت بالا استفاده میشود که این وعده الهی در همه کتابهای آسمانی بیان شده است.
- وراثت و پیشوایی مستضعفان خواست خدا: وَنُرِيدُ أَنْ نَمُنَّ عَلَى الَّذِينَ اسْتُضْعِفُوا فِي الْأَرْضِ وَنَجْعَلَهُمْ أَئِمَّةً وَنَجْعَلَهُمُ الْوَارِثِينَ[۱۹]
هر چند ظاهر آیه بیان یک قسمت از حوادث روزگار قوم بنی اسرائیل و حضرت موسیS است؛ ولی میدانیم که خداوند از گفتن این داستانها هدف دارد و گویا میخواهد بگوید: مستکبران و زورمنداران ادامه حیات و حکومت خود را در استثمار مستضعفان میدانند و به دنبال آنند که به گونهای از آنان بهرهکشی کنند و در نهایت آنها را از هستی و حیات مناسب محروم سازند؛ ولی اراده خداوند بر خلاف خواست قدرتمندان است و به بندگان خود کمک میکند. لذا در اینجا از فعل مضارع بهره گرفته که دلالت به استمرار دارد و میگوید: اراده دائمی و سنت ما چنین است که به مستضعفان (لایق) کمک کنیم. این آیه بشارتی است برای همه حق پرستان و عدالت خواهان که حکومت ظلم و جور دائمی نیست و در نهایت، پیروزی برای رنج دیدگان خواهد بود. بیشتر از هر چیز دیگر، این آیه، به حکومت جهانی و انقلاب نورانی حضرت مهدیS مربوط میشود، و قیام امام زمانS، مصداق اصلی و کامل و تمام آن قرار میگیرد. امام علیS درباره این آیه فرمود: «هُمْ آلُ مُحَمَّدٍ يَبْعَثُ اَللَّهُ مَهْدِيَّهُمْ بَعْدَ جَهْدِهِمْ فَيُعِزُّهُمْ وَ يُذِلُّ عَدُوَّهُمْ»؛[۲۰].
خداوند در آیه، تعبیر «منت» را آورده و این نشانه عظمت و بزرگی این مسأله است؛ چرا که خداوند در موارد خاصی –مانند فرستادن پیامبران- تعبیر منت آورده است: لَقَدْ مَنَّ اللَّهُ عَلَى الْمُؤْمِنِينَ إِذْ بَعَثَ فِيهِمْ رَسُولً[۲۱]
شیخ صدوق در کتاب «کمال الدین و تمام النعمه» روایات ولادت آن حضرت را نقل کرده است. طبق این روایت، هنگامی که حضرت به دنیا آمد، ابتدا به یگانگی خداوند و رسالت پیامبر و ولایت ائمه اهل بیتS شهادت داد و سپس آیه یاد شده را تلاوت فرمود.[۲۲]
- حیات دوباره: اعْلَمُوا أَنَّ اللَّهَ يُحْيِي الْأَرْضَ بَعْدَ مَوْتِهَا ۚ قَدْ بَيَّنَّا لَكُمُ الْآيَاتِ لَعَلَّكُمْ تَعْقِلُونَ[۲۳].
خداوند پس از آنکه مؤمنان را مورد نکوهش قرار داد که آیا وقت خشوع نرسیده است. در ادامه به حیات زمین اشاره میکند؛ گویا میخواهد میان قلبهایی که مردهاند و با ذکر الهی زنده میشوند، با زمین مردهای که به برکت قطرات باران دوباره زنده و سرسبز میشود، شباهت برقرار کند. در اینجا خداوند میفرماید: چنین حیاتی تحقق مییابد «یُحیی الارض». با توجه به ارتباط این آیه با آیه قبل، میتوان استفاده کرد که دلهای مرده نیز به خواست او زنده خواهد شد. امام باقرS درباره این آیه شریفه فرمود: «یٌحیِیها اللهُ عَزَّوَجلَّ بِالقائم (ع) بَعدَ مَوتها، بِمَوتِها: کفرُ اَهْلِها، وَ الکافِرُ مَیِّتُ»؛[۲۴].
- ذخیره الهی: بَقِيَّتُ اللَّهِ خَيْرٌ لَكُمْ إِنْ كُنْتُمْ مُؤْمِنِينَ وَمَا أَنَا عَلَيْكُمْ بِحَفِيظٍ[۲۵]
این آیه در ادامه آیاتی است که درباره گفتوگوی شعیبS با قومش در رابطه با چگونگی معامله و مسائل مادی است. در پایان به آنان گوشزد میکند که ثروت فراوانی که از راه نادرست به دست آید، مفید نبوده و هنگام نیاز، به کار نمیآید؛ بلکه مال حالال برای شما بهتر است. این درصورتی است که ایمان داشته باشید؛ زیرا این مال باقی بوده و برکات الهی را برای شما به همراه خواهد داشت. درک این واقعیت و کسب برکات، وقتی است که شما به خداوند ایمان داشته باشید. در روایات متعدد مصداق کامل و تمام «بقیة الله» حضرت مهدیS معرفی شده و این لفظ به آن جناب تأویل گشته است. صدوق در روایتی از امام باقرS نقل میکند: «اول ما ينطق به هذه الاية» بَقِيَّةُ اللَّهِ خَيْرٌ لَكُمْ إِنْ كُنْتُمْ مُؤْمِنِينَ «ثُمَّ يَقُولُ أَنَا بَقِيَّةُ اللَّهِ فِی أَرْضِهِ وَ خَلِيفَتُهُ وَ حُجَّتُهُ عَلَيْكُمْ فَلَا يُسَلِّمُ عَلَيْهِ مُسَلِّمٌ إِلَّا قَالَ السَّلَامُ عَلَيْكَ يَا بَقِيَّةَ اللَّهِ فِی أَرْضِهِ»؛[۲۶][۲۷].
پانویس
- ↑ «و محمد جز فرستادهای نیست که پیش از او (نیز) فرستادگانی (بوده و) گذشتهاند؛ آیا اگر بمیرد یا کشته گردد به (باورهای) گذشته خود باز میگردید؟ و هر کس به (باورهای) گذشته خود باز گردد هرگز زیانی به خداوند نمیرساند؛ و خداوند سپاسگزاران را به زودی پاداش خواه» سوره آل عمران، آیه ۱۴۴.
- ↑ «و (یاد کن) آنگاه را که عیسی پسر مریم گفت: ای بنی اسرائیل! من فرستاده خداوند به سوی شمایم، توراتی را که پیش از من بوده است راست میشمارم و نویددهنده به پیامبری هستم که پس از من خواهد آمد، نام او احمد است؛ امّا چون برای آنان برهانها (ی روشن) آورد، گفتند» سوره صف، آیه ۶.
- ↑ «همان کسان که از فرستاده پیامآور درس ناخوانده پیروی میکنند، همان که (نام) او را نزد خویش در تورات و انجیل نوشته مییابند؛ آنان را به نیکی فرمان میدهد و از بدی باز میدارد و چیزهای پاکیزه را بر آنان حلال و چیزهای ناپاک را بر آنان حرام میگرداند و بار (» سوره اعراف، آیه ۱۵۷.
- ↑ «سرور شما تنها خداوند است و پیامبر او و (نیز) آنانند که ایمان آوردهاند، همان کسان که نماز برپا میدارند و در حال رکوع زکات میدهند» سوره مائده، آیه ۵۵.
- ↑ پرسشها و پاسخها، ص ۱۸۵.
- ↑ در آیه ولایت وقتی امام علیS را با ویژگیهای ایمان و نماز و زکات در حال رکوع معرفی کند، او را به عنوان بنده صالحی که بین عبادت خدا و انفاق نیازمندان جمع کرده الگوی دیگران قرار داده است؛ چنانکه بزرگان اهل سنت مانند زمخشری در تفسیر کشاف، به آن اعتراف کردهاند.
- ↑ «(آنان را) با برهانها (ی روشن) و نوشتهها (فرستادیم) و بر تو قرآن را فرو فرستادیم تا برای مردم آنچه را که به سوی آنان فرو فرستادهاند روشن گردانی و باشد که بیندیشند» سوره نحل، آیه ۴۴.
- ↑ وسائل الشیعة؛ ج ۲۷، ص ۱۹۶، ح ۳۳۵۸۰.
- ↑ علوم قرآنی، ص ۲۷۴.
- ↑ «برآنند که نور خداوند را با دهانهاشان خاموش گردانند و خداوند جز این نمیخواهد که نورش را کمال بخشد هر چند کافران نپسندند * اوست که پیامبرش را با رهنمود و دین راستین فرستاد تا آن را بر همه دینها برتری دهد اگر چه مشرکان نپسندند» سوره توبه، آیه ۳۲-۳۳.
- ↑ الکافی، ج ۱، ص ۴۳۲، ح ۹.
- ↑ «اوست که پیامبرش را با رهنمود و دین راستین فرستاد تا آن را بر همه دینها برتری دهد اگر چه مشرکان نپسندند» سوره توبه، آیه ۳۳.
- ↑ کمال الدین و تمام النعمة، ج ۲، ص ۶۷۰، ح ۱۶. قسم به خدا! هنوز تأویل آن نیامده و تأویل آن نمیآید تا اینکه قائم خروج کرد؛ کافری به خدا و مشرکی به امام باقی نمیماند؛ مگر اینکه خروج و را کراهت دارد و حتی اگر کافر یا مشرکی در دل سنگی پنهان شده باشد، آن سنگ میگوید: ای مؤمن! درون من کافری هست؛ مرا بشکن و او را بکش.
- ↑ «خداوند به کسانی از شما که ایمان آوردهاند و کارهای شایسته کردهاند وعده داده است که آنان را به یقین در زمین جانشین میگرداند- چنان که کسانی پیش از آنها را جانشین گردانید- و بیگمان دینی را که برای آنان پسندیده است برای آنها استوار میدارد و (حال) آنان ر» سوره نور، آیه ۵۵.
- ↑ تفسیر نمونه، ج ۱۴، ذیل آیه.
- ↑ تفسیر المیزان، ج ۱۵، ذیل آیه.
- ↑ «و در زبور پس از تورات نگاشتهایم که بیگمان زمین را بندگان شایسته من به ارث خواهند برد» سوره انبیاء، آیه ۱۰۵.
- ↑ مجمع البیان، ج ۴، ذیل آیه.
- ↑ «و برآنیم که بر آنان که در زمین ناتوان شمرده شدهاند منّت گذاریم و آنان را پیشوا گردانیم و آنان را وارثان (روی زمین) کنیم» سوره قصص، آیه ۵.
- ↑ «این افراد خاندان پیامبرند که خداوند مهدی آنان را –بعد از سعی و تلاش که انجام دادند- برمیانگیزد و به آنان عزت میدهد و دشمنانشان را خوار و ذلیل میسازد» شیخ طوسی، کتاب الغیبة، ص ۱۸۴.
- ↑ «بیگمان خداوند بر مؤمنان منّت نهاد که از خودشان فرستادهای در میان آنان برانگیخت که آیات وی را بر آنان میخواند و آنها را پاکیزه میگرداند و به آنها کتاب و فرزانگی میآموزد و به راستی پیش از آن در گمراهی آشکاری بودند» سوره آل عمران، آیه ۱۶۴.
- ↑ کمال الدین و تمام النعمة، ج ۲، ص ۴۱۷، ح ۱ و ۲.
- ↑ «بدانید که خدا زمین را پس از مرگش زنده میگرداند. به راستی آیات [خود] را برای شما روشن گردانیدهایم، باشد که بیندیشید» سوره حدید، آیه ۱۷.
- ↑ خدای تعالی زمین را به واسطه قائمS زنده میکند، پس از آنکه مرده باشد، و مقصود از مردن آن، کفر اهل زمین است و کافر همان مرده است
- ↑ «برنهاده خداوند برای شما بهتر است اگر مؤمن باشید و من بر شما نگهبان نیستم» سوره هود، آیه ۸۶.
- ↑ «نخستین سخن او (قائم) این آیه از قرآن است: «بَقِيَّةُ اللَّهِ خَيْرٌ لَكُمْ إِنْ كُنْتُمْ مُؤْمِنِينَ» سپس میگوید: منم بقیة الله در زمین و منم خلیفه خداوند و حجت او بر شما» و هر درود فرستندهای، به او چنین سلام گوید: السلام عليك يا بقية الله في أرضه» کمال الدین و تمام النعمة، ج ۱، ص ۳۳۱، ح ۱۶.
- ↑ زهادت، عبدالمجید، معارف و عقاید ۵، جلد ۲ ص ۱۴۵-۱۵۴.