نسب

بنی محارب[۱] از شاخه‌های اصلی بنی فهر - از تیره‌های معروف و بنام قریش - می‌‌باشد که نسب از محارب بن فهر بن مالک بن نضر بن کنانة بن خزیمة بن مدرکة بن إلیاس بن مضر بن نزار بن معد بن عدنان می‌‌برند.[۲] بنو محارب که به همراه بنی غالب و بنی حارث شاخه‌های اصلی بنی فهر را تشکیل داده بودند، خود به تیره‌ها، بطون و شاخه‌های متعدد دیگر متفرع شده‌اند که از جمله آنان می‌‌توان به بنی وائله، بنی حبیب، بنی حجوان،[۳] «جابر»، «سعد»[۴] و «ردّاد»[۵] اشاره کرد.

مواطن و خاستگاه‌ها

بنی محارب پیش از اسلام در مکه ساکن بودند و بر خلاف گروهی از قریشیان معروف به «قریش بطاح» -که در کنار حرم و زمین‌های معروف به بطحاء مکه مانده بودند و از همین روی به «ضَب» شناخته می‌‌شدند-[۶] همراه با دیگر شاخه‌های بنی فهر همچون «حارث»، «مالک»، «تیم» ادرم بن غالب و قیس بن فهر، در عداد حاشیه نشینان یا «قریش ظواهر» به شمار رفته،[۷] به جنگ و شبیخون در این منطقه مشغول بودند.[۸] پس از فتوحات اسلامی و بخصوص در ایام زمامداری خلفای اموی، برخی از ایشان به شام عزیمت کردند و در این سرزمین سکنی گزیدند.[۹] ضمن این که برخی منابع نیز از حضور تعداد عظیمی از بنی محارب و دیگر خاندان‌های بنی فهر در اندلس خبر داده‌اند.[۱۰]

دوران جاهلیت

از مهمترین وقایع تاریخ جاهلی آنان می‌‌توان به همراهی ایشان در نبرد خونین قریش به همراه همپیمانانی از قبایل «خزیمه»، «کنانه»، «اسد»، «جذام» و دیگر تیره‌های مضر به فرماندهی فهر بن مالک با حسان بن عبد کلال حمیری -پادشاه حمیری یمن- که به ادعای نسب‌نویسان با بسیار کس از قبایل یمن از یمن به وادی مکه آمده بود تا سنگ‌های کعبه را با خود ببرد، اشاره کرد.[۱۱] این جنگ که با شکست لشکر یمن و کشته شدن بسیاری از ایشان، و اسارت پادشاهشان –حسان- خاتمه یافت،[۱۲] ذکری از محارب به میان نیامده است اما حضور وی با توجه به نقش والای قریش و نیز جایگاه پدر او در سمت فرماندهی در این جنگ، بسیار محتمل به نظر می‌‌رسد. از دیگر وقایع تاریخ جاهلی بنی محارب بن فهر، حضور ایشان در جنگ فجار است. در این جنگ، ضرار فرزند خطاب بن مرداس -رییس طایفه بنی فهر- فرماندهی بنی محارب بن فهر را بر عهده داشت.[۱۳] وی همچنین، در جاهلیت، گروهی از هم پیمانان قریش و کنانه را نزد خود گرد آورده بود و به کمک آنها راهزنی می‌‌کرد.[۱۴] نبرد بنی محارب بن فهر با بنی ضمرة بن بکر هم از دیگر وقایع مهم تاریخی بنی محارب به شمار رفته است. این جنگ که فرماندهی آن را ابوعثمان محاربی بر عهده داشت، آخرین نبرد بین قریش و کنانه محسوب شده است.[۱۵] آتش ستیزه جویی بنی محارب در ایام جاهلی، علاوه بر قبایل دیگر، گاه دامن تیره‌های دیگر قریش را نیز می‌‌گرفت. چندان که منطقه رَدم بنی جُمَح در مکه یاد آور نبرد شدیدی است که در عهد جاهلیت میان بنی محارب بن فهر و بنی جمح بن عمرو رخ داد و در آن نبرد محاربیان شمار زیادی از جمحیان را به هلاکت رساندند.[۱۶]

تعامل با اسلام

با آغاز رسالت پیامبر خاتم(ص)، بنی محارب و بسیاری از مردم طوایف بنی فهر در کنار دیگر تیره‌های قریش به مقابله با این دعوت الهی برخاستند. در طول این سال‌ها، ضرار بن خطاب محاربی همراه با جمعی دیگر همواره با سروده‌هایش در تقویت قریش می‌‌کوشید.[۱۷] تقابل بنی محارب با اسلام، پس از هجرت رسول خدا(ص) به مدینه نیز تداوم یافت چندان که در یکی از این مواقع، در سال دوم هجری، تنی چند از کفار به فرماندهی کُرز بن جابر فهری، به مزارع پیرامون مدینه هجوم آوردند. پیامبر(ص) و یارانش به مقابله با او برخاستند و مهاجمان را تا وادی سَفَوان -در ناحیه بدر- تعقیب کردند. این غزوه در تاریخ به "بدر الاولی" شهرت یافت.[۱۸] ضرار بن خطاب نیز که پیش از هجرت، با سروده‌هایش در تقویت قریش می‌‌کوشید، پس از هجرت نیز بر دامنه دشمنی‌هایش افزود. او که بهادری و جنگجویی را با شاعر مسلکی جمع کرده بود، همواره از دشمنان و مخالفان سرسخت دعوت پیامبر(ص) به شمار می‌‌رفته است. ضرار پس از جنگ بدر و شکست قریش، ابیاتی در رثای ابوجهل مخزومی سرود[۱۹] کما این که پس از جنگ احد نیز در پاسخ به مرثیه کعب بن مالک بر حمزة بن عبدالمطلب، شعری سرایش نمود.[۲۰] ضرار در جنگ احزاب نیز حضوری فعال داشت. او را در این جنگ، یکی از چهار جنگجوی قریش برشمرده‌اند که توانستند از خندق عبور کنند.[۲۱] او پس از عبور از خندق اشعاری بسیار نغز سرود که علی(ع) در صفین و امام حسین(ع) در کربلا [۲۲] و دیگران[۲۳] در مواقع مختلف بدان تمثل جسته‌اند. ضرار بعدها در گفتگویش با ابوبکر و انصار، نه تنها پیشینه دشمنی‌اش با مسلمانان را انکار نکرده بود بلکه با لحنی توأم با افتخار، از عملکرد خود در آن دوران یاد می‌‌کرد.[۲۴]

با این حال، علی‌رغم این دشمنی‌ها، بودند افرادی از این قوم که به ندای آسمانی رسول خدا(ص)، پاسخی در خور دادند و با پذرش اسلام نام خود را در جمع صحابیان آن حضرت ثبت کردند. چندان که از جمع سی و چهار صحابی طایفه بنی فهر که نامشان در کتب رجالی و تاریخی به ثبت و ضبط رسیده است، نسب ۱۶ نفر از آنان به بنی محارب بن فهر می‌‌رسد. از این تعداد محاربی، تنها دو نفر از آنان قبل از هجرت نبی اکرم(ص) به مدینه، ایمان آورده بودند که این امر، نشان از تأخیر آنان در پذیرش اسلام در قیاس با برخی دیگر از خاندان‌های بنی فهر از جمله بنی حارث دارد. از این جمع، سه تن دیگر، پس از هجرت و پیش از فتح مکه به هواداران اسلام پیوستند و ده تن از آنان از جمله مرة بن عمرو وائلی و ضرار بن خطاب پس از فتح مکه مسلمان شده‌اند.

در بیان نسبت گروندگان به اسلام در بین خاندان‌های بنی محارب نیز نکاتی حائز اهمیت است. از چهار گروه فرعی‌ای که به بنی محارب منسوبند -یعنی آل حبیب، «وائله»، «حجوان» و «قیس بن خالد» - ضرار بن خطاب فهری و پس از او کرز بن جابر، شداد بن عمرو و پسرش «مستورد»، صحابیان برجسته منتسب به آل حبیب به شمار آمده‌اند. از خانواده وائلة بن عمرو بن شیبان، نام سه نفر به اسامی سلسلة بن مالک، پسرش «حبیب» و مرّة بن عمرو فهری و از تیره حجوان تنها نام رباح بن معترف به عنوان صحابی در برخی متون به ثبت رسیده است.[۲۵]

از خانواده قیس بن خالد فهری[۲۶] نیز، پنج تن، نامی از خود بر جای گذاشته‌اند که معروفترین چهره آنها، ضحاک بن قیس فهری است.[۲۷] ضمن این که دو خواهرش «فاطمه» و «حزمه»، برادرش «کلثوم» و برادرزاده‌اش سوید بن کلثوم نیز از صحابیان این خاندان به شمار آمده‌اند.[۲۸] پس از هجرت رسول خدا(ص) به مدینه رفته رفته بر جمع مسلمانان این تیره افزوده شد و برخی از سران محارب از جمله کرز بن جابر در جرگه مسلمین در آمدند. کرز که در ماه‌های نخست پس از هجرت پیامبر(ص)، به مزارع مدینه یورش برده بود، بعدها مسلمان شد و حضرت او را در سال شش هجری با سپاهی به جنگ عَرَنی‌ها[۲۹] که چوپان حضرت را کشته بودند، فرستاد[۳۰] کرز در جریان فتح مکه، راه را گم کرد و به دست گروهی از مشرکان کشته شد.[۳۱]

دوران پس از رحلت پیامبر خاتم(ص)

از ویژگی‌های مشترک فهریان بخصوص شاخه بنی محارب، تعصب ویژه آنان به قبیله قریش است. خط مش افراد این قبیله در روزگار صدر اسلام گواهی بر این مطلب است، چنان که ضرار بن خطاب در جنگ بدر با خود عهد کرده بود که هیچ یک از افراد قریش را نکشد.[۳۲] بنی محارب در روزگار چیرگی گفتمان «امامت قریش»، بنی فهر خصوصاً بیشتر چهره‌های برجسته با خلیفگان نخستین و بنی امیه[۳۳] ارتباطی نزدیک و تنگاتنگ داشته،[۳۴] با سیاست حاکم، کاملاً همسو و منطبق بودند.

منابع از نقش آفرینی برخی از آنان در رخدادهای سیاسی آن روزگار خبر داده و حتی نقل کرده‌اند که اصحاب شورایی که عمر برای تعیین جانشین خود انتخاب نموده بود، پس از کشته شدن عمر، در منزل یکی از همین محاربیان یعنی «فاطمه» خواهر ضحاک بن قیس -که از مهاجران نخستین و زنی زیبا و خردمند بود،[۳۵] - گرد آمده بودند.[۳۶] علاوه بر آن، جمعی از رجال این طایفه به مرور در جمع عوامل حکومتی خلفای ثلاث و نیز معاویة بن ابی‌سفیان و دیگر حکام اموی قرار گرفتند که از جمله آنان می‌‌توان به نام حبیب بن مسلمه اشاره کرد. حبیب در پی برکناری عیاض بن غنم از امارت قنسرین و جزیره، از سوی خلیفه وقت -عمر بن خطاب- مدتی به کارگزاری این مناطق منسوب شد.[۳۷] وی پس از انتصاب عثمان به خلافت نیز، به دستور خلیفه و توسط معاویة بن ابوسفیان –فرماندار عمر و عثمان بر شام و جزیره- جهت تصدی امر کارگزاری خلیفه به ارمنستان فرستاده شد.[۳۸] ضمن این که وی در ایام خلافت عثمان، جهت انجام فتوحات در منطقه آذربایجان به این منطقه فرستاده شد.[۳۹] نقل است که در هنگام شورش مردمی علیه عثمان و در پی استمداد خلیفه از معاویه، وی، حبیب بن مسلمه را با لشکری، جهت یاری خلیفه به مدینه فرستاد.[۴۰] حبیب و همراهانش در وادی القری پس از دریافت خبر کشته شدن عثمان، به شام بازگشتند. او پس از کشته شدن عثمان، با معاویه همراه گردید و وی را در جنگ‌ها از جمله نبرد صفین همراهی نمود.[۴۱] گفته‌اند که یک بار، معاویه او را همراه با گروهی نزد امام علی(ع) فرستاد. حبیب در حضور امام از عثمان به نیکی یاد کرد و یاران حضرت را به قتل او متهم کرد که با پاسخ قاطع و محکم امام(ع) مواجه شد.[۴۲]

حکایت‌های حبیب بن مسلمه از معاویة بن ابوسفیان حاکی از آن است که وی رابطه بسیار استواری با معاویه داشته است.[۴۳] وی همچنین در سال ۴۲ هجری، بار دیگر از سوی معاویه، والی ارمنستان گردید و گویا همان سال[۴۴] و ظاهراً در همان جا در گذشت.[۴۵]

ضحاک بن قیس فهری هم از رجال معروف بنی محارب بن فهر است. وی رئیس شرطه معاویه بود[۴۶] و پس از زیاد بن ابیه، از سال ۵۳ تا ۵۷ به حکمرانی کوفه منسوب شد.[۴۷] او در یکی از غاراتی که علیه ولایات تابعه حکومت امام علی(ع) صورت گرفت، فرماندهی جمعی از شامیان را بر عهده داشت.[۴۸] همچنین، معاویه به هنگام حرکت به سوی عراق جهت رویارویی با سپاه امام حسن(ع)، ضحاک بن قیس را جانشین خود در شام قرار داد.[۴۹] ضحاک که معاویه را ستون خیمه عرب می‌‌دانست،[۵۰] در آستانه مرگ وی، به همراه مسلم بن عقبه مری از سوی معاویه مأموریت یافتند تا با طرح موضوع جانشینی یزید، وی را جهت پذیرش منصب خلافت آماده کنند. ضحاک بن قیس در جهت بیعت ستاندن از بزرگان برای یزید نیز، سعی بسیار از خود نشان داد.[۵۱] ضحاک تا زمانی که مرگ یزید را در ربود، با او همراه بود و پس از وی با پسرش معاویه دوم همراهی نمود. از پسرش عبدالرحمن نیز به عنوان یکی از عمال بنی امیه و والی مدینه در زمان یزید بن عبدالملک اموی یاد شده است.[۵۲] ضرار بن خطاب هم از مریدان و ارادتمندان خاص خاندان اموی بود چندان که گفته شده وی بمانند بسیاری دیگر از هواداران آل امیه رهسپار شام شد و تا پایان عمر در آنجا به سر برد.[۵۳] با وجود این همراهی‌ها و دلدادگی‌های پرشور رجال بنی محارب به بنی امیه، باید نبرد حره در سال ۶۲ هجری که در آن جمعی از بنی نهشل بن عمرو -از شاخه‌های طایفه بنی محارب - از جمله «عبدالله»، «عبدالرحمن»، «صالح»، «نضله» و «قطن» با سپاه اموی رودررو شدند[۵۴] را، از موارد بسیار نادر تقابل خاندان بنی محارب بن فهر و در کل فهریان با امویان برشمرد.

شرکت در فتوحات، از دیگر نمودهای بارز رفتارهای سیاسی بنی محارب بن فهر پس از وفات نبی اکرم(ص) است. آنان در امر فتوحات همت گماشتند و از این حیث، تنی چند از آنان نام خود را در ردیف فاتحین بلاد مختلف به ثبت رسانده‌اند که از جمله آنها می‌‌توان به نام سوید بن کلثوم – برادر زاده ضحاک بن قیس – اشاره کرد که در فتح شام نقشی عمده داشته است. زبیر بن بکار بر این اعتقاد است که او مدتی از سوی ابوعبیده جراح، حکمرانی دمشق را نیز بر عهده داشته است.[۵۵] ابو عبدالرحمن حبیب بن مسلمه فهری نیز از جمله بر جسته‌ترین مردان جنگی روزگار خلفای راشدین و سفیانیان است.[۵۶] او که لقب "حبیب الروم" خود را مدیون و مرهون مسافرت‌های فراوانش به روم است،[۵۷] در نبرد یرموک و فتح دمشق حضوری گسترده داشت[۵۸] و به نقلی در سال ۲۱ هجری با لشکری از شامیان و کوفیان، آذربایجان را فتح نموده بود.[۵۹] وی همچنین، به دستور عیاض بن غنم، از سمیساط به ملیطه رفت و آن شهر را گشود.[۶۰] فتح "دژ زبطره" را نیز بدو نسبت داده‌اند.[۶۱] مستورد بن شداد فهری هم از دیگر رجال برجسته فهریان و از شاخه بنی محارب است که به نظر می‌‌رسد در نبردهای عراق و شام و مصر شرکت داشته است. او پس از فتح مصر، مدتی در آن سرزمین مقیم شد تا اینکه در سال ۴۵ هجری در اسکندریه در گذشت.[۶۲]

از دیگر عرصه‌های حضور بنی محارب بن فهر می‌‌توان به عرصه روایتگری اخبار اشاره کرد. چندان که محاربیان در میان شمار اندک محدثین بنی فهر، عمده رواتی را که به سبب نقل روایت شهرت داشته‌اند، به خود اختصاص داده بودند. رباح بن معترف که صحبتی با پیامبر(ص) داشته و خبری از آوازخوانی او در سفر تجاری نقل شده[۶۳] و نیز مرة بن عمرو فهری که دخترش «ام سعد» از او روایت کرده[۶۴] از جمله این رواتند. ضحاک بن قیس هم، با وجود شهرتش در جنگاوری و با آنکه گفته‌اند هفت سال پیش از رحلت پیامبر(ص) به دنیا آمده و از او سخنی نشنیده،[۶۵] حدیث روایت کرده است.

روایاتی که اهل سنت از او نقل کرده‌اند عمدتاً در موضوع فتنه و ضرورت فرمانروایی قریش است[۶۶] که قرن‌ها دیدگاه سیاسی غالب، در میان فقهای اهل سنت بوده است.[۶۷] همچنین او از قول پیامبر(ص) سخنی درباره لزوم اخلاص در عمل و شرک نورزیدن به خدا نقل کرده است.[۶۸] مستورد بن شداد فهری هم با این که به هنگام رحلت نبی اکرم(ص) نوجوانی بیش نبود، اما از ایشان سماع حدیث داشته[۶۹] و چند روایت به نقل از او -از جمله خبر وی از دیدار پدرش با پیامبر(ص)[۷۰]- در منابع اهل سنت، نقل شده است.[۷۱] همچنین حدیثی در باب رابطه دنیا و آخرت،[۷۲] حدیثی در استحباب تخلیل انگشتان پا به هنگام وضو،[۷۳] حدیثی درباره نقرس[۷۴] و حدیثی در خصوص چهار خصلت قریشیان[۷۵] از او نقل شده است.

در مقام تلخیص می‌‌توان گفت، از نزدیک به سه درصد فهریانی که در نقل خبر و روایت شهرتی داشته‌اند، همه آنها از بنی محارب بوده‌اند. حتی می‌‌توان گفت، بیشتر کسانی که شهرتشان در امور دیگر بوده ولی در منابع حدیثی اهل سنت روایتی از ایشان نقل شده هم، از محاربیان بوده‌اند.[۷۶]

تعامل با اهل بیت(ع)

من حیث مجموع می‌‌توان گفت که، فهریان -من جمله بنی محارب- لااقل در سده نخست اسلامی میانه چندان گرم و دوستانه‌ای با اهل بیت پیامبر(ص) نداشتند. آنان با آنکه بر عنصر قریش و ریاست بلامنازع آنان تأکید داشتند لکن بر اساس مسلک و مرام خاص عقیدتی خود به حکومت علی(ع) – با آنکه از قریش بود - وقعی ننهادند و همراه با معاویه، رودرروی حکومت حضرت قرار گرفتند. از جمله این افراد، حبیب بن مسلمه بود. مؤرخین وی را از شرکت کنندگان در جنگ صفین گفته‌اند و آورده‌اند که او در این جنگ، عهده‌دار فرماندهی جناح چپ لشکر معاویه بود.[۷۷] رو در رو شدن حبیب بن مسلمه با مالک اشتر در روز نخست جنگ صفین را از جمله وقایع مهم مربوط به این جنگ دانسته‌اند.[۷۸] او از کسانی است که امیرالمؤمنین(ع) بعد از نماز صبح و مغرب او را لعن می‌‌کرده است.[۷۹] نقل است که حبیب، گفتگویی با امام حسن(ع) داشته است. براساس این خبر، امام حسن(ع)، حبیب بن مسلمه را بر راهی غیر از طاعت الهی خوانده، وی را به سبب پیروی‌اش از معاویه به طمع متاع دنیا سرزنش کرده است.[۸۰] ضحاک بن قیس فهری نیز، در ایام حکومت امام علی(ع) از یاران خاص معاویة بن ابوسفیان بود. او در اواخر عمر شریف امیرالمؤمنین(ع)، از سوی معاویه مأموریت یافت تا به غارت در قبیله‌های عرب هوادار حضرت بپردازد[۸۱] و هر آنکه از یاران حضرت را بیابد از پای در آورد.[۸۲] همچنین، از ضحاک بن قیس به عنوان جانشین معاویه در شام، به هنگام عزیمت سپاه شام به سوی عراق جهت رویارویی با سپاه امام حسن(ع)، یاد شده است.[۸۳] علاوه بر آن، تعداد بسیار اندک بنی محارب و در کل فهریان در جمع اصحاب ائمه(ع) نیز بسیار تأمل برانگیز و قابل توجه است و حاکی از اقبال کم مردم این طایفه به خاندان عصمت و طهارت است. شاید بتوان از مسور بن شداد فهری[۸۴] که به نقل برخی منابع، از اصحاب و هواداران امام علی(ع) به شمار رفته است[۸۵] و نیز فردی به نام ابونعیم نصر بن عصام بن مغیره فهری که در سلسله راویان حدیثی در کتابی در باب امامت از یعقوب بن نعیم –از یاران امام رضا(ع) و از علمای جلیل‌القدر و ثقه شیعه- قرار گرفته،[۸۶] از معدود افراد این تیره از قریش یاد کرد که گرایشی علوی داشته‌اند. این اخبار بر فرض صحت، از موارد نادر گرایش سیاسی و عقیدتی در میان خاندان فهر است.

رجال و مشاهیر بنی فهر

علاوه بر ضرار بن خطاب، کرز بن جابر فهری، ضحاک بن قیس، حبیب بن مسلمه و دیگر شخصیت‌هایی که در متن به نامشان اشاره شد، می‌‌توان از عبدالملک بن قطن بن نهشل -از والیان اندلس-[۸۷]احمد بن محارب بن قطن اندلسی –از محدثین بنام اندلس-[۸۸] مالک بن علی بن مالک بن عبدالعزیز –از زهاد و راویان و فقهای مالکی مذهب اندلس-[۸۹] و زنانی همچون فاطمه بنت قیس[۹۰] و حزمه بنت قیس فهریه از صحابیات و روات حدیث[۹۱] به عنوان نمونه‌هایی از چهره‌های بارز و برجسته بنی محارب بن فهر در سده‌های نخست اسلامی یاد کرد.

منابع

پانویس

  1. در منابع قبایل متعدی، با نام بنی محارب شناخته شده‌اند. از این رو عدم خلط این قبایل با هم، دقت زیاد محققین را می‌‌طلبد. ر. ک. ابن اثیر، اللباب فی تهذیب الانساب، ج۳، ص۱۷۱؛ زرکلی، الاعلام، ج۵، ص۲۸۱.
  2. ابن کلبی، جمهرة النسب، ص۲۰-۲۲؛ ابن حزم، جمهرة انساب العرب، ص۱۲.
  3. ابن کلبی، جمهرة النسب، ص۱۱۹-۱۲۳؛ بلاذری، انساب الاشراف، ج۱۱، ص۴۵؛ ابن حزم، جمهرة انساب العرب، ص۱۷۸-۱۸۰. نیز ر. ک. مصعب زبیری، کتاب نسب قریش، ص۴۴۷.
  4. ابن کلبی، جمهرة النسب، ص۱۱۹.
  5. ابن حزم، جمهرة انساب العرب، ص۱۷۸-۱۸۰؛ مصعب زبیری، کتاب نسب قریش، ص۴۴۷.
  6. بلاذری، انساب الاشراف، ج۱، ص۴۶. "ضب" به معنای سوسمار است. شاید دلیل مانند کردن قریش بطاح به آن، کم تحرکی و ملازمت با آشیانه باشد. قس: زبیدی، تاج العروس، ج۲، ص۱۶۳-۱۶۴.
  7. وتر، الحمس من قبائل العرب، ص۱۵۷، العلی، المعالم العمرانیه..، ص۹.
  8. بلاذری، انساب الاشراف، ج۱۱، ص۵۳.
  9. من باب نمونه ر. ک. ابن سعد، الطبقات الکبری، ج۷، ص۲۸۷؛ خطیب بغدادی، تاریخ بغداد، ج۱، ص۲۰۰.
  10. ر. ک. ابن حزم، جمهرة انساب العرب، ص۱۷۸ -۱۸۰.
  11. ابن اثیر، الکامل، ج۱، ص۵۶۱؛ ابن جوزی، المنتظم، ج۲، ص۲۲۶-۲۲۷.
  12. طبری، تاریخ، ج۲، ص۲۶۲-۲۶۳؛ ابن اثیر، الکامل، ج۲، ص۲۶؛ ابن جوزی، المنتظم، ج۲، ص۲۲۶-۲۲۷.
  13. ابن حبان، الثقات، ج۳، ص۲۰۰.
  14. جمحی، طبقات فحول الشعراء، ج۱، ص۲۵۰-۲۵۲.
  15. ابن حبیب بغدادی، المنمق، ص۱۲۳-۱۲۵.
  16. یاقوت حموی، معجم البلدان، ج۳، ص۴۰، فاکهی، اخبار مکه، ج۳، ص۳۰۵.
  17. ر. ک. خوانساری، روضات الجنات فی احوال العلماء و السادات، ج۳، ص۲۰..
  18. بلاذری، انساب الاشراف، ج۱، ص۲۸۷، طبری، تاریخ، ج۲، ص۴۰۶، مقریزی، امتاع الاسماع، ج۱، ص۷۴.
  19. ابن هشام، السیرة النبویه، ج۳، ص۲۹۴.
  20. ابن هشام، السیرة النبویه، ج۴، ص۹۶.
  21. ابن عبدالبر، الاستیعاب، ج۲، ص۷۴۸، ابن عبدالبر، الدرر، ص۱۷۴.
  22. ابوالفرج اصفهانی، مقاتل الطالبیین، ص۲۴۷-۲۴۸؛ ابن ابی الحدید، شرح نهج البلاغه، ج۳، ص۳۰۹.
  23. ابن ابی الحدید، شرح نهج البلاغه، ج۳، ص۳۰۹.
  24. ر. ک. ابن عبدالبر، الاستیعاب، ج۲، ص۷۴۹؛ ابن حجر، الاصابه، ج۳، ص۳۹۲؛ تاریخ و تمدن اسلامی، مقاله «بررسی مقایسه ای نقش دو تیره بنی فهر در تحولات صدر اسلام (با تکیه بر هملکرد صحابیان آنها)»، رضا کردی، ص۷.
  25. ابن حجر، الاصابه، ج۲، ص۳۷۷، ۴۵۱. رباح را شریک تجاری عبدالرحمن بن عوف گفته‌اند و خبری از آواز خوانی او در سفر تجاری نقل کرده‌اند.(ابن عبدالبر، الاستیعاب، ج۲، ص۴۸۶.)
  26. ابن کثیر، البدایه و النهایه، ج۸، ص۲۴۳.
  27. ابن عبد البر، الاستیعاب، ج۲، ص۴۵.
  28. ابن عبدالبر، الاستیعاب، ج۴، ص۱۸۱۰-۱۹۰۱؛ ابن حجر، الاصابه، ج۳، ص۲۲۸ و ج۵، ص۴۶۱.
  29. عرنی‌ها شاخه ای از اعراب قحطانی بودند. (ابن هشام، السیرة النبویه، ج۱، ص۲۶۱)
  30. بلاذری، انساب الاشراف، ج۱، ص۲۷۲؛ ذهبی، تاریخ اسلام، ج۲، ص۳۵۶.
  31. بلاذری، فتوح البلدان، ص۴۸؛ ابن عبدالبر، الاستیعاب، ج۳، ص۱۳۱۰؛تاریخ و تمدن اسلامی، مقاله «بررسی مقایسه ای نقش دو تیره بنی فهر در تحولات صدر اسلام (با تکیه بر هملکرد صحابیان آنها)»، رضا کردی، ص۱۲-۱۳.
  32. جمحی، طبقات فحول الشعراء، ج۱، ص۲۵۲.
  33. آنان با بنی امیه ارتباطی بسیار وثیق و محکم داشتند چندان که در ایام حکومت خلفای اموی از مهمترین یاران این حکومت بودند و افراد بسیاری از آنان امارت شهرها و مناطق مختلف خصوصاً در شمال افریقا را عهده دار بودند. آنان حتی پس از انقراض حکومت بنی امیه در خاور اسلامی، با بقایای امویان در اندلس همکاری صمیمانه ای داشتند. (جهت مطالعه ر. ک. ابن حزم، جمهرة انساب العرب، ص۱۷۸-۱۸۰)
  34. تاریخ و تمدن اسلامی، مقاله «بررسی مقایسه ای نقش دو تیره بنی فهر در تحولات صدر اسلام (با تکیه بر هملکرد صحابیان آنها)»، رضا کردی، ص۱۶.
  35. ابن حجر، الاصابه، ج۸، ص۲۷۶.
  36. ابن عبدالبر، الاستیعاب، ج۴، ص۱۸۱۰-۱۹۱۰.
  37. خلیفة بن خیاط، تاریخ،ص۱۵۵، ابن عبدالبر، الاستیعاب، ج۱، ص۳۲۰.
  38. بلاذری، فتوح البلدان، ص۱۹۶.
  39. ابن حزم، جمهرة انساب العرب، ص۱۷۹.
  40. ابن شبه، تاریخ المدینة المنوره، ج۴،ص۱۲۸۹،ضبی، الفتنة و وقعة الجمل، ص۶۲.
  41. ابن عبدالبر، الاستیعاب، ج۱، ص۳۲۱.
  42. نک: صقوت، جمهرة خطب العرب، ج۱، ص۳۳۵.
  43. نک: ابن فضل الله عمری، مسالک الابصار، ج۲۴، ص۳۵۴.
  44. خلیفة بن خیاط، تاریخ،ص۲۰۵.
  45. ابن حبان، الثقات، ج۳، ص۸۱، ابن عبدالبر، الاستیعاب، ج۱،ص۳۲۱.
  46. ابن کلبی، جمهرة النسب، ص۱۲۰.
  47. ابن تغری بردی، النجوم الزاهره، ج۱، ص۴۴؛ خلیفة بن خیاط، تاریخ، ص۲۱۹.
  48. بلاذری، انساب الاشراف، ج۲، ص۴۳۷.
  49. خطیب بغدادی، تاریخ بغداد، ج۱،ص۲۰۷، بلاذری، انساب الاشراف، ج۳، ص۳۶.
  50. صقوت، جمهرة خطب العرب، ج۲، ص۲۷۹.
  51. ر. ک. صقوت، جمهرة خطب العرب، ج۲، ص۲۳۶-۲۳۸.
  52. ابن کلبی، جمهرة النسب، ص۱۲۰؛ ابن حزم، جمهرة انساب العرب، ص۱۷۸.
  53. خطیب بغدادی، تاریخ بغداد، ج۱، ص۲۰۰.
  54. ابن کلبی، جمهرة النسب، ص۱۲۲؛ ابن حزم، جمهرة انساب العرب، ص۱۷۹. عبدالملک بن قطن بن نهشل نیز از جمله حاضران در واقعه حره بود. او که از این واقعه جان سالم بدر برده بود بعدها به اندلس رفت و در آنجا به امارت قرطبه رسید. (ابن حزم، جمهرة انساب العرب، ص۱۷۹)
  55. زبیر بن بکار، جمهرة نسب قریش و اخبارها، ج۲، ص۹۹۵. نیز ر. ک ابن حجر، الاصابه، الاصابه، ج۳، ص۲۲۸؛ ابن حزم، جمهرة انساب العرب، ص۱۷۸.
  56. نک: جاحظ، البیان و التبیین، ج۱،ص۲۹۷.
  57. مصعب زبیری، کتاب نسب قریش، ص۴۴۷.
  58. ذهبی، سیر اعلام النبلاء، ج۳،ص۱۸۸-۱۸۹.
  59. خلیفة بن خیاط، تاریخ، ص۱۵۱، ذهبی، تاریخ الاسلام، ج۳،ص۲۴۱.
  60. بلاذری، فتوح البلدان، ص۱۸۵.
  61. بلاذری، فتوح البلدان، ص۱۹۱؛ تاریخ و تمدن اسلامی، مقاله «بررسی مقایسه‌ای نقش دو تیره بنی فهر در تحولات صدر اسلام (با تکیه بر هملکرد صحابیان آنها)»، رضا کردی، ص۱۷.
  62. ابن عبدالبر، الاستیعاب، ج۴، ص۱۴۷۱، ابن مستوفی، تاریخ اربل، ج۲، ص۳۳۴.
  63. ابن عبدالبر، الاستیعاب، ج۲، ص۴۸۶.
  64. هیثمی، مجمع الزوائد و منبع الفوائد، ج۸ ص۱۶۳؛ ابن عبدالبر، الاستیعاب، ج۳، ص۱۳۸۲.
  65. ابن عبدالبر، الاستیعاب، ج۲، ص۴۵.
  66. نک: طبرانی، المعجم الکبیر، ج۸، ص۲۹۸؛ شیبانی، الآحاد و المثانی، ج۲، ص۱۳۶-۱۳۸.
  67. نک: قادری، اندیشه‌های سیاسی در اسلام و ایران، ص۳۵.
  68. قرطبی، الجامع لاحکام القرآن، ج۲، ص۱۴۶ و ج۵، ص۱۸۰؛ مقدسی، الاحادیث المختاره، ج۸، ص۸۹.
  69. ابن مستوفی، تاریخ اربل، ج۲، ص۳۳۴.
  70. ابن حجر، الاصابه، ج۳، ص۳۲۳.
  71. نک: ابن حجر، الاصابه، ج۶، ص۹۰؛ بزاز، مسند، ج۸، ص۳۸۷-۳۹۱.
  72. شیبانی، الآحاد و المثانی، ج۲، ص۱۲۵؛ حاکم نیشابوری، المستدرک، ج۳، ص۶۸۳.
  73. ترمذی، سنن، ج۱، ص۵۶.
  74. هیثمی، مجمع الزوائد و منبع الفوائد، ج۵، ص۱۰۰.
  75. هیثمی، مجمع الزوائد و منبع الفوائد، ج۱۰، ص۲۶.
  76. ر. ک. تاریخ و تمدن اسلامی، مقاله «بررسی مقایسه ای نقش دو تیره بنی فهر در تحولات صدر اسلام (با تکیه بر هملکرد صحابیان آنها)»، رضا کردی، ص۲۰-۲۵.
  77. نصر بن مزاحم منقری، وقعة صفین، ص۲۱۳؛ خلیفة بن خیاط، تاریخ، ص۱۹۵.
  78. بلاذری، انساب الاشراف،ج۲، ص.۳۰۳
  79. نمازی شاهرودی، مستدرکات علم رجال الحدیث، ج۲، ص۳۰۲.
  80. بلاذری، انساب الاشراف، ج۳، ص۱۰.
  81. بلاذری، انساب الاشراف، ج۲، ص۴۳۷.
  82. ابوالفرج اصفهانی، الاغانی، ص۱۶، ص۲۸۵.
  83. خطیب بغدادی، تاریخ بغداد، ج۱،ص۲۰۷، بلاذری، انساب الاشراف، ج۳، ص۳۶؛ تاریخ و تمدن اسلامی، مقاله «بررسی مقایسه ای نقش دو تیره بنی فهر در تحولات صدر اسلام (با تکیه بر هملکرد صحابیان آنها)»، رضا کردی، ص۱۹.
  84. به نظر می‌‌رسد این نام تصحیف واژه مستورد بن شداد فهری باشد
  85. امین، اعیان الشیعه، ج۱،ص۲۵.
  86. نجاشی، رجال، ص۴۴۹؛ تستری، قاموس الرجال، ج۱۱، ص۱۳۸.
  87. ابن حزم، جمهرة انساب العرب، ص۱۷۹؛ زرکلی، الاعلام، ج۴، ص۱۶۲.
  88. ابن حزم، جمهرة انساب العرب، ص۱۷۹.
  89. ذهبی، تاریخ الاسلام، ج۲۰، ص۱۸۱.
  90. ابن حزم، جمهرة انساب العرب، ص۱۷۸؛ ابن حجر، الاصابه، ج۸، ص۲۷۶-۲۷۷.
  91. ابن عبدالبر، الاستیعاب، ج۴، ص۱۸۱۰؛ ابن اثیر، اسد الغابه، ج۶، ص۶۴.