محمد حنفیه در تراجم و رجال

مقدمه

محمد بن علی بن ابی طالب (ع)، معروف به ابن الحنفیه، از فرزندان حضرت علی (ع) است که به قولی در سال ۱۳ و به قولی در سال ۲۱ هجری به دنیا آمده است. مادرش، خولة بنت جعفر بن قیس الحنفیة و خود، از راویان حدیث است که در فرق اسلامی جایگاه ویژه‌ای دارد.

او از مولای متقیان، حضرت علی (ع)، عمار بن یاسر و دیگران حدیث نقل کرده است و همچنین فرزندانش، ابراهیم، حسن، عبدالله، عمر و عون؛ پسر خواهرش، عبدالله بن محمد بن عقیل؛ منهال بن عمرو و عطاء بن أبی رباح از او حدیث نقل کرده‌اند. محمد بن علی (ع) از شجاعان و فرماندهان جنگ‌های زمان مولایش، حضرت علی (ع) بوده[۱] و او انسان کاملی است[۲] که می‌توان او را الگوی ورع و تقوا دانست[۳]. حتی محتوای برخی روایات بیانگر آن است که وی اصلاً فکر گناه هم نداشته است[۴]. برخی شاعران وی را چنین مدح کرده‌اند. تو کسی هستی که رسول الله (ص) برای تو نام انتخاب کرده است[۵].

برخی بزرگان اهل سنت درباره محمد بن علی (ع) می‌گویند: ما ندیده‌ایم کسی را مانند محمد بن حنفیه که اینقدر حدیث از حضرت علی (ع) با سند صحیح نقل کند[۶].

مادر ایشان از کسانی بود که در جنگ‌های رده، اسیر و به مدینه آورده شد[۷]. او را محمد الاکبر، معروف به ابن الحنفیه نیز نامیده‌اند[۸] و این عنوان نسبت او را به مادر گرامی‌اش مشخص می‌کند.

ابن الحنیفه در سال ۷۳ هجری از دنیا رفت و بدن شریفش در قبرستان بقیع به خاک سپرده شد[۹].

دوره زندگی او با پنج امام معصوم (ع) هم‌زمان بوده است. محمد بن علی (ع) همواره اعلام می‌کرد که امام حسن و امام حسین (ع) از من برتراند؛ گرچه بدون شک، او از بزرگان علم حدیث در بین امت اسلام بوده است. مؤرخان در توصیف ظاهر او گفته‌اند: او سیاه چرده بوده است[۱۰].

نسل امام علی (ع) از طریق امام حسن و امام حسین (ع) و محمد بن حنفیه[۱۱] ادامه یافت. از ویژگی‌های محمد بن علی (ع) آن است که او هم‌نام و هم‌کنیه رسول‌الله (ص) بوده است[۱۲] و در این باره روایات متعددی در منابع فریقین آمده است؛ مثلاً؛ از حضرت علی (ع) نقل شده که رسول الله (ص) به ایشان فرمود: "به زودی خداوند فرزندی به تو عطا خواهد کرد که هم‌نام و هم‌کنیه من خواهد بود"[۱۳]. اگرچه برخی صحابه مانند طلحه به حضرت علی (ع) در این باره (نامگذاری فرزند به نام پیامبر) ایراد می‌گیرند، ولی امام علی (ع) به آنها جواب می‌دهد که این کار را با اجازه از رسول الله (ص) انجام داده است[۱۴]؛ از ویژگی‌های دیگر این فرزند صالح علی (ع) حضور وی در عصر رجعت است[۱۵].[۱۶]

آشنایی با مادر محمد بن حنفیه

نام مادر محمد بن علی، خولة بنت أیاس بن جعفر من بنی حنیفة است[۱۷]؛ اگرچه در برخی از منابع او به اسم "خَوْلَة ابنة جعفر بن قیس بن مَسلمة الحنفی" و در برخی منابع دیگر به نام "خولة بنت جعفر من بنی حنیفة" معرفی شده است[۱۸] و در برخی منابع به اشتباه او را از زنان اسیر شده در سرزمین سِند معرفی کرده‌اند[۱۹].

در منابع حدیثی او را از اسیران جنگ‌های رده در زمان ابی‌بکر محسوب کرده‌اند[۲۰] و لذا گفته شده که آیا خولة بنت أیاس، مرتد بوده است یا نه؟ که بسیاری با این مطلب مخالف‌اند[۲۱]. او در سال ۱۳ هجری و به قولی ۲۱ هجری صاحب فرزندی به نام محمد، معروف به ابن الحنفیه شد[۲۲].

برادر مادری او، جعفر الأصغر نام داشت[۲۳] و همچنین او را جار الصفا خوانده‌اند[۲۴] و به خاطر جلالت قدر این بانو، فرزند گرامی‌اش به نام الحنفیه، که جد اعلای این بانو بوده، خوانده شده است[۲۵]؛ هنگامی که او را به صورت اسیر به مدینه وارد کردند، ابتدا أسامة بن زید بن حارثة او را خرید و بعد از مشخص شدن خانواده و اصالتش مولای متقیان حضرت علی (ع) او را به همسری انتخاب کرد؛ اگرچه ابن کلبی با مسئله اسیر بودن او مخالفت کرده است و ابونصر بخاری این بانو را آزاد شدۀ حضرت علی (ع) می‌داند که به حضرت زهرا (س) هبه شده است[۲۶]؛ درباره اسیر بودن و ارتداد قبیله این بانو مطالب زیادی مطرح شده که محدث شهیر شیعه، علامه مجلسی به برخی از آنها اشاره کرده است؛ مثلاً برخی او را آزاد شده در زمان رسول خدا (ص) می‌دانند که رسول الله (ص) او را به تولد نوزادی هم‌نام و هم‌کنیه خودشان بشارت می‌دهند و درباره این بشارت پیامبر (ص) فریقین اجماع دارند[۲۷].

به طور خلاصه درباره این بانو می‌توان سه قول را بیان کرد:

  1. او به دست خالد بن ولید اسیر شد و نام او خولة بنت جعفر بن قیس بن مسلمة و او سهم حضرت علی (ع) از اسرا بود؛
  2. او در زمان رسول الله (ص) اسیر شد و اهالی یمن با حضور حضرت علی (ع) در آنجا مسلمان شدند؛
  3. او در زمان ابی بکر اسیر شد؛ زمانی که بنی أسد به بنی حنیفة تعدی کردند[۲۸].

حضرت علی (ع) از همسران متعدد، فرزندان متعددی داشته است و برخی حدود ۲۷ فرزند برای ایشان شمرده‌اند[۲۹] که تعداد برخی از ایشان دارای نسل بودند که محمد بن علی (ع) از ایشان است[۳۰]؛ شاید بتوان گفت، محمد بن حنفیه بعد از امام حسن و امام حسین (ع) بزرگ‌ترین فرزند حضرت علی (ع) است[۳۱].[۳۲]

محمد بن حنفیه؛ در رکاب مولای متقیان، حضرت علی بن ابی طالب (ع)

محمد بن حنفیه در دوران خود، کسی است که نمی‌تواند بی‌عدالتی‌های اموی‌ها را تحمل کند و او معتقد است که ابن عفان، مسئول فساد[۳۳] و از رحمت خدا دور است[۳۴]. او در زمان حکومت ولیّ حق، امام علی بن ابی طالب (ع) از فرماندهان بزرگ لشکر اسلام بود و در همه جنگ‌های زمان امام شرکت داشت.

او در جنگ جمل[۳۵] پرچمدار لشکر اسلام بوده است[۳۶]؛ به طوری که شجاعتش در شعر خزیمه بن ثابت نقل شده است[۳۷]؛ عبدالله بن زبیر همواره در شجاعت به او حسادت می‌کرده و او جزء شجاعان عرب شمرده شده است[۳۸]؛ باید گفت، پرچمدار بودن محمد بن حنفیه در نبرد جمل به خوبی شجاعت وی را ثابت می‌کند[۳۹].

مولای متقیان در جمل محمد بن حنفیه را فرزند علی بن ابی طالب می‌نامد و امام حسن بن علی (ع) را فرزند رسول الله (ص) که نباید کسی با او مقایسه شود[۴۰]. از نصایح حضرت علی (ع) به این فرمانده شجاع در آن جنگ چنین بود: "اگر کوه لرزید، تو نباید بلرزی... و پیروزی به خواست خداست"[۴۱].

او در صفین نیز از فرماندهان بود[۴۲] و فعالیت او در نبرد با نهروانیان نیز ستودنی است[۴۳]؛ هنگام نبرد نهروان امام (ع) به او فرمود: "برخیز پسرم و پرچم را در دست بگیر[۴۴] و او در مقام پرچمدار لشکر حق، شجاعت خود را ثابت کرد. او به فرموده امام زمانش، مانند دست که حامی چشم است، لازم می‌دید که حامی و فدائی امام حسن و امام حسین (ع) باشد و این، نشان دهنده نهایت خلوص نیت محمد حنفیه است[۴۵].

درباره شجاعت این فرمانده دلاور جبهه حق نقل شده است که: شجاعت وی را نمی‌توان با کسی مقایسه کرد و فقط می‌توان حسنین‌(ع) را بر وی مقدم دانست و برخی گفته‌اند: اگر حسنین (ع) نبودند، کسی لیاقت تقدم بر محمد بن حنفیه را نداشت[۴۶]؛ مولای متقیان وی را مانند ستاره در کنار ماه و خورشید دانسته است[۴۷]؛ هنگامی که امام علی (ع) به او چنین خطاب می‌کند: پدرت فدایت شود که مرا خوشحال کردی[۴۸]! انسان از صداقت و شجاعت وی تعجب می‌کند و به قول علامه معاصر، آیت‌الله سید ابوالقاسم خوئی حضرت علی (ع) به محمد بن حنفیه توجه ویژه داشته است[۴۹] و کلام آخر آنکه وی جزء اصحاب سرّ بود و در تشییع جنازه حضرت علی (ع) که مخفیانه انجام شد، حضور داشت[۵۰].[۵۱]

شهادت امام حسن بن علی (ع)

ابن حنفیه به امامت امام حسن (ع) معتقد بوده، ایشان را از همه بهتر می‌دانسته است[۵۲]. او در روایتی تصریح می‌کند که (پنج تن آل عبا) مصداق "إن الأبرار" هستند که اطاعت محض از ایشان بر همگان واجب است[۵۳]؛ او در تشییع جنازه حجت خدا، امام حسن (ع) حضور فعال داشت و از کسانی بود که در مقابل هتاکی عائشه ایستاد و وی را به خاطر توهین به سبط رسول الله (ص) سرزنش و به او نصیحت کرد که دست از دشمنی با بنی هاشم بردارد[۵۴]. او هنگام بی‌ادبی عائشه به جنازه امام مجتبی (ع) به او گفت: "ای عائشه! روزی بر استر سوار شدی و روزی بر جمل و امروز از دفن پسر رسول الله (ص) جلوگیری می‌کنی"؛ در این ماجرا، امام حسین (ع) او را از اهل بیت (ع) نامیده است[۵۵].[۵۶]

محمد بن حنفیه و امام حسین (ع)

وقتی امام حسین (ع) از مدینة النبی (ص) خارج شد، عده‌ای از یاران و خانواده امام (ع) ایشان را همراهی کردند، اما به گواه متون تاریخی، محمد بن حنفیه در این سفر امام حسین (ع) را همراهی نکرد[۵۷]؛ ولی با مراجعه دقیق به متون تاریخی می‌توان فهمید که حضور نداشتن او در کاروان امام (ع) به امر امام حسین (ع) بوده است؛ زیرا امام حسین (ع) به او فرمود: «أَمَّا أَنْتَ يَا أَخِي فَلَا عَلَيْكَ أَنْ تُقِيمَ بِالْمَدِينَةِ فَتَكُونَ لِي عَيْناً لَا تُخْفِي عَنِّي شَيْئاً مِنْ أُمُورِهِمْ»[۵۸]؛ همچنین او از نظر جسمی در شرایطی نبود که بتواند به کربلا برود[۵۹] و چون محمد بن حنفیه بزرگ بنی‌هاشم بود، نامه‌های امام حسین (ع) که خطاب به بنی هاشم صادر می‌شد، به نام محمد بن حنفیه بوده است؛ مانند: نامه‌ای که امام (ع) از مکه به او نوشت[۶۰] و یا نامه دیگری که امام (ع) از کربلا برای او نوشت[۶۱]؛ لذا وقتی شخصی از امام صادق (ع) درباره علت حضور نداشتن ابن حنفیه در کربلا می‌پرسد، امام صادق (ع) از پرسش وی ناراحت شده، در جواب او می‌فرماید: امام حسین (ع) در نامه‌ای به بنی هاشم گفتند که همراهی با ایشان شهادت را به همراه دارد و همراهی نکردن با ایشان فتحی به همراه نخواهد داشت[۶۲].

باید توجه داشت که محمد بن حنفیه به امر امام (ع) در مکه حضور داشت و هیچ‌گاه از اطاعت امر امام زمان کوتاهی نکرد و چه بسا منظور امام صادق (ع) حضور نیافتن افرادی مانند خاندان ابن عباس بود که در این برنامه با امام حسین (ع) همراهی نکردند. امام حسین (ع) در وصیت نامه خود خطاب به محمد بن علی (ع) می‌فرماید: هدف از این سفر اصلاح امر امت پیامبر (ص) است که فقط با عمل به سیره و روش مولای متقیان، حضرت علی (ع) حاصل خواهد شد[۶۳]؛ زیرا در نظر اهل بیت (ع) و یاوران ایشان زندگی زیر لوای یزید فقط ذلت است[۶۴] و البته نکته‌ای که نباید فراموش کرد، آن است که در برخی منابع، هنگام نقل وصیت نامه امام حسین (ع) عبارت: و أسير بسيرة جدي محمد (ص) و سيرة أبي علي بن أبي طالب و سيرة الخلفاء الراشدين المهديين رضي الله عنهم[۶۵] نیز آمده است که پیروی کردن امام حسین (ع) از سنت حاکمان بعد از رسول الله (ص) و آنها را «خلفاء راشد» نامیدن، با عبارت «و أسير بسيرة جدي محمد (ص) و سيرة أبي علي بن أبي طالب» مغایر است و این مسئله تحریفی آشکار است؛ چرا که مولای متقیان حضرت علی (ع) در شورای شش نفره با اصطلاح «خلفاء راشد» مخالف بود و عمل آنها را هم ردیف سیره نبوی (ص) ندانست[۶۶] و هنگامی که از عبدالرحمن بن عوف پرسیده شد: چرا با حضرت علی (ع) بیعت نکردی، وی در جواب گفت: "زیرا حضرت علی (ع) عمل به سیرة الخلفاء گذشته را نپذیرفت و می‌خواست[۶۷] فقط بر طبق سیره رسول الله (ص) و سیره خود عمل کند[۶۸]؛ همچنین برخی علماء اهل سنت با اصطلاح سیرة الخلفاء الراشدین مخالف بوده، آن را قرار دادن رفتاری در مقابل سیره نبوی می‌دانند[۶۹]؛ اما محمد بن حنفیه مطیع امام زمان خویش بوده است[۷۰]؛ زیرا امام علی (ع) وی را به اطاعت محض از دو امام: امام حسن و امام حسین (ع) فرا خوانده بود [۷۱].[۷۲]

ابن الحنفیه و ابن زبیر

یزید در سال ۶۳ هجری از دنیا رفت و عبدالله بن زبیر وقت را مغتنم شمرده، توانست بر عراق و حجاز و خراسان تسلط یابد. البته او نیز در سال ۷۳ هجری کشته شد[۷۳]؛ او در دوران حکومت، جوی خفقان‌آور پدید آورد و سخت‌گیری خود را درباره اهل بیت (ع) و طرفداران ایشان به اوج رساند؛ او ابن عباس، دانشمند معروف اسلامی را به طائف تبعید کرد[۷۴] بر ابن الحنفیه نیز بسیار سخت گرفت[۷۵]؛ محمد بن حنفیه هرگز با ابن زبیر بیعت نکرد[۷۶] و ابن زبیر هم او را زندانی کرد[۷۷]؛ همچنین او قصد سوزاندن ابن الحنفیه را داشت[۷۸] که مختار بن ابی عبید او را نجات داده، به طائف فرستاد[۷۹]؛ محمد بن حنفیه نسبت به عبدالله بن زبیر روشی خصمانه داشت و وی را ابن الجاهلیه خوانده است[۸۰]؛ البته در برخی منابع، ابن الکاهلیة آمده است[۸۱]. هنگامی که حاکم بدسرشت زبیری به مولای متقیان، حضرت علی (ع) آشکارا توهین کرد، محمد بن علی بن ابی طالب با شجاعت در مقابل او ایستاد و در حالی که حاضران در مجلس را سرزنش می‌کرد، رو به عبدالله بن زبیر هتاک کرد و فرمود: "به درستی که علی بن ابی طالب (ع) دست خدا و مانند صاعقه‌ای از طرف خدا بر ضد دشمنان دین خداست" و در ادامه کینه و حسد ابن زبیر نسبت به حضرت علی (ع) را یادآور شد و او را سرزنش کرد که چگونه به خود جرأت داده است تا از حضرت علی (ع) به زشتی یاد کند. محمد بن حنفیه به فرزند زبیر یادآور شد که دشمن علی بن ابی طالب (ع) یا منافق است[۸۲] و یا کافر[۸۳] و هنگامی که حاکم زبیری سخنان مستدل محمد بن حنفیه را شنید، مجبور شد دوباره بر منبر رفته، عذرخواهی کند[۸۴].[۸۵]

محمد بن علی و مختار بن ابی عبید الثقفی

هنگامی که مغیره بن شعبه به امر معاویه به حکومت کوفه منصوب شد، او بر منبر به حضرت (ع) توهین می‌کرد و این در حالی بود که مختار به خاطر ارتباطی که با محمد بن علی (ع) داشت، شیفته اهل بیت (ع) بود. پس هرگاه در کوفه سخنان مغیره را می‌شنید بغض اموی‌ها در او زیادتر می‌شد[۸۶]؛ امام سجاد (ع) و محمد بن حنفیه حرکت مختار ثقفی را برای گرفتن انتقام از قاتلان امام حسین (ع) تأیید کرده‌اند[۸۷]؛ از کارهای مختار ثقفی رها کردن محمد بن حنفیه از حبس عبدالله بن زبیر است[۸۸]؛ از دیگر کارهای مختار ثقفی به هلاکت رساندن: ابن زیاد، حصین بن نمیر و شرحبیل بن ذی الکلاع است که سر آنها را برای ابن الحنفیه و امام سجاد (ع) در مکه فرستاد[۸۹] و امام سجاد (ع) نیز خدا را شکر کرد. سپس سر ابن زیاد را نزد ابن زبیر بردند، او سر را بر نوک نیزه‌ای قرار داد و در این زمان، ماری از داخل سر بیرون افتاد[۹۰]؛ گرچه نقل شده است که محمد بن حنفیه مختار ثقفی را به خاطر قصاص نکردن عمر بن سعد سرزنش کرد[۹۱].

و در هنگام بررسی فرقه‌ها و نحله‌های کلامی و فقهی همیشه از فرقه‌ای به نام کیسانی بحث می‌شود، در منابع شیعی و اهل سنت این فرقه از پیروان مختار ثقفی دانسته شده است. آنها درباره شخصیت ابن الحنفیه به اشتباه دچار شدند و او را نزد پیروان مختار ثقفی، مهدی موعود معرفی می‌کنند[۹۲]؛ البته در برخی متون این جماعت منحرف را المختاریة خوانده‌اند[۹۳]؛ درباره فرقه کیسانی و ارتباط ایشان با ابن الحنفیه و یا مختار ثقفی سخنان بسیاری مطرح است که استاد معظم آیت الله جعفر سبحانی این ارتباط‌ها را نامحتمل می‌داند[۹۴].

در متون حدیثی می‌توان به نام افرادی اشاره کرد که پیرو مسلک کیسانی بوده‌اند، مانند: حیان السراج؛ کسی که ظاهراً پیرو فرقه کسانی بوده و در این باره امام صادق (ع) به گفتگو نشسته است[۹۵]؛ و سید حمیری نیز از کسانی است که به غیبت محمد بن حنفیه معتقد بوده است که به امر امام صادق (ع) از این اعتقاد توبه کرد[۹۶].[۹۷]

ابن الحنفیه و ابن عباس

عبدالله بن زبیر هنگام تسلط بر حجاز عبدالله بن عباس را به طائف تبعید کرد و در این زمان، محمد بن علی (ع) نامه‌ای به وی نوشته، او را به صبر و استقامت در راه دین خدا دعوت کرد؛ در این متن، ابن الحنفیه ابن عباس را از صالحان خوانده است[۹۸]. هنگام وفات عبدالله بن عباس در سال ۶۸ هجری محمد بن حنفیه بر جنازه وی نماز گذارده[۹۹] و سه روز کنار قبر او در طائف عزاداری کرد[۱۰۰].[۱۰۱]

ابن الحنفیه و امام سجاد (ع)

در بسیاری از متون روائی آمده است که محمد بن حنفیه بعد از شهادت امام حسین (ع) ادعای امامت داشت و در مقابل حجت خدا، حضرت علی بن الحسین السجاد (ع) موضع گرفته و کار به حدی بالا گرفت که امام سجاد (ع) عموی خود را برای قسم نزد حجر الاسود فرا خواند و در این زمان، محمد بن حنفیه تسلیم معجزه امام (ع) شد و بعد از اقرار حجر الاسود به حقانیت ادعای امام سجاد (ع) او توبه می‌کرد[۱۰۲]، اما در متون روائی شیعه آمده که امام علی (ع) فرموده است: محامده نمی‌گذارند از خدا نافرمانی شود[۱۰۳] و بدون شک، محمد بن حنفیه از محامده است و کدام گناه بزرگ‌تر از ادعای منصب امامت؟ همچنین با بررسی اجمالی شخصیت محمد بن علی (ع) خواهیم فهمید که محال است صاحب سرّی مانند وی چنین خطای فاحشی داشته باشد و کلام آخر آنکه در همه منابع آمده است که وی توبه کرده است که این، خود جهادی بزرگ است. در برخی روایات محمد بن علی (ع) به حضرت عیسی (ع) تشبیه شده است و دشمنان درباره او به اشتباه قضاوت کرده، او را از یاوران امام باقر (ع) دانسته‌اند[۱۰۴].

از افراد موثق شیعه ابو خالد کابلی است و او خود اقرار کرده که به اشتباه خیال می‌کرده، ابن الحنفیه امام است و هنگامی که از ابن الحنفیه در این باره پرسیده است، او به صراحت اعلام کرده که امام سجاد (ع) امام و حجت خدا است[۱۰۵]؛ آری؛ محمد بن علی (ع) تابع محض امامت بود و هیچ‌گاه ادعای امامت نکرد[۱۰۶].

امام صادق (ع) وی را مهدی نامیده است و او امام نیست[۱۰۷]؛ همچنین او هنگام مرگ با عقیده‌ای سالم از دنیا رفت[۱۰۸].[۱۰۹]

ابن الحنفیه و روایات اهل بیت (ع)

محمد بن حنفیه از کسانی است که در منابع حدیثی فریقین از وی روایات متعددی نقل شده است و این وثاقت او بسیار مهم است، نقل حوادثی مانند جنگ‌های جمل، صفین و نهروان و مسئل دفن سبط رسول الله (ص)، امام حسن (ع) از ایشان ابهامات زیادی را از تاریخ اسلام زدوده است؛ برخی احادیث که از ایشان نقل شده است:

  1. رسول الله (ص) فرموده است: "اگر در امت پانزده گناه صورت گیرد، بلاء بر آنان نازل خواهد شد؛ گناهانی مانند: شرب خمر، بی‌حرمتی به بزرگان، اینکه مردان لباس حریر بپوشند و..."[۱۱۰].
  2. رسول الله (ص) فرموده است: "علی تو امام و خلیفه بعد از من هستی و جنگ با تو جنگ با من و دوستی با تو دوستی با من است و تو ای علی، پدر دو سبط من هستی"[۱۱۱].
  3. پیامبر (ص) فرموده است: "مهدی (ع) از ما اهل بیت (ع) است که خداوند امر ظهورش را در یک شب به سرانجام می‌رساند[۱۱۲].
  4. از ایشان نقل شده است که اذان را وحی الهی می‌داند که در شب معراج به پیامبر (ص) تعلیم داده شد[۱۱۳] و هنگامی که به ایشان می‌گویند، مردم می‌گویند که اذان را یکی از صحابه پیامبر (ص) در خواب دیده است، ایشان از این همه تحریف و انحراف می‌نالد[۱۱۴].
  5. ایشان [[وصیت نامه حضرت علی (ع) را نیز نقل کرده است[۱۱۵].
  6. محمد بن علی (ع) می‌فرماید: ما اهل بیت (ع) خصوصیات خاصی داریم که هیچ‌کس آنها را ندارد، مانند اینکه رسول الله (ص)، حمزه سید الشهداء و دو جوان اهل بهشت[۱۱۶] از ما هستند.
  7. او نقل کرده که حضرت علی (ع) فرموده است: «أَنَا ذَلِكَ الْمُؤَذِّنُ‌»[۱۱۷]. همچنین او از کسانی است که درباره حوادث آینده نیز مطالبی را نقل کرده است؛ مثلاً او درباره چگونگی شهادت زید بن علی و اینکه توهین ‌کنندگان به وی در جهنم‌اند؛ مطالبی را نقل کرده است[۱۱۸]. در منابع حدیثی اهل سنت نیز او یکی از محدثان شمرده شده و نقل شده است که او معتقد بوده است «حَيَّ عَلَى خَيْرِ الْعَمَلِ‌» جزء اذان است[۱۱۹]. او روایات رفتن را هم نقل کرد و از وقوع آنها بیم داده است[۱۲۰]. همچنین او از جابر بن عبدالله نقل می‌کند که پیامبر (ص) فرمود: «الْمُؤَذِّنُ الْمُحْتَسِبُ كَالشَّاهِرِ سَيْفَهُ فِي سَبِيلِ اللَّهِ»[۱۲۱].[۱۲۲]

نام برخی از فرزندان

أبوهاشم، حمزة، علیا و جعفر الأکبر که مادرشان کنیز بوده است و حسن بن محمد که از عاقلان بنی هاشم دانسته شده است، از فرزندان او شمرده شده‌اند[۱۲۳].

از نکات مهم در مطالب تاریخی آن است که یحیی بن زید، نوه دختری اوست که نام مادرش ریطة بوده است[۱۲۴].[۱۲۵]

سرانجام

سرانجام محمد بن حنفیه در سال ۷۳ به دیدار معبود خویش شتافت[۱۲۶] و به اذن امام باقر (ع) در مقبره قریش به خاک سپرده شد[۱۲۷].[۱۲۸]

منابع

پانویس

  1. موسوعة طبقات الفقهاء، سبحانی، ج۱، ص۵۱۷ - ۵۱۸.
  2. کتاب الاربعین، محمد طاهر قمی شیرازی، ص۴۳۲.
  3. وفیات الأعیان، ابن خلکان، ج۴، ص۱۶۹ – ۱۷۱ و مرآة الجنان و عبرة الیقظان، عبدالله أسعد یافعی، ج۱، ص۱۳۱.
  4. خاتمة المستدرک، میرزا حسین نوری طبرسی، ج۹، ص۲۳ و ۲۶-۲۷ و قاموس الرجال، شوشتری، ج۹، ص۲۴۳.
  5. المراجعات، سید شرف الدین، ص۴۰۱.
  6. تحفة الأحوذی، مبارکفوری، ج۱، ص۳۲ - ۳۳.
  7. تهذیب الکمال، مزی، ج۲۶، ص۱۴۷ -۱۴۸.
  8. تهذیب التهذیب، ابن حجر، ج۷، ص۲۹۴.
  9. إسعاف المبطأ برجال الموطأ، جلال الدین سیوطی، ص۹۵ و المختصر فی أخبار البشر تاریخ أبی الفداء، أبی الفدا، ج۱، ص۱۹۷؛ ابی الفدا معتقد است که او سال ۷۶ ه ق وفات کرده است.
  10. الأعلام، خیر الدین زرکلی، ج۶، ص۲۷۰.
  11. المختصر فی أخبار البشر تاریه أبی الفداء، ج۱، ص۱۸۱.
  12. مرآة الجنان و عبرة الیقظان، ج۱، ص۱۳۰.
  13. الطبقات الکبری، ابن سعد، ج۵، ص۹۲ و تاریخ مدینة دمشق، ابن عساکر، ج۵۴، ص۳۲۷؛ کنز العمال، متقی هندی، ج۱۴، ص۳۱ و إمتاع الأسماع، مقریزی، ج۱۳، ص۱۸۶.
  14. الطبقات الکبری، ج۵، ص۹۱ – ۹۲؛ تاریخ مدینة دمشق، ابن عساکر، ج۵۴، ص۳۳۰ و سیر أعلام النبلاء، ذهبی، ج۴، صص۱۱۵.
  15. مناقب آل أبی طالب، ابن‌شهرآشوب، ج۲، ص۲۶ و بحارالانوار، علامه مجلسی، ج۳۸، ص۶۳ - ۶۴.
  16. روحانی، سید حمید، مقاله «محمد بن حنفیه»، اصحاب امام حسن مجتبی، ص ۵۰۳-۵۰۵.
  17. بحارالانوار، ج۴۲، ص۹۰ و أعیان الشیعة، سید محسن امین امینی، ج۶، ص۳۶۰.
  18. عمدة القاری، عینی، ج۲۰، ص۳۷؛ تحفة الأحوذی، ج۱، ص۳۲ - ۳۳ و ج۱۰، ص۳۰۶؛ عون المعبود، عظیم آبادی، ج۱، ص۵۹ و ج۱۳، ص۲۱۱ و شرح نهج البلاغة، ابن أبی الحدید، ج۱، ص۲۴۴ – ۲۴۵.
  19. السرائر، ابن إدریس حلی، ج۲، ص۴۹۵. او می‌گوید: و قال ابن حبيب النسابة في كتاب المنمق - المنمق بالتشديد - لما ذكر أبناء الحبشيات من قريش، ذكر من جملتهم العباس بن علي ابن أبي طالب (ع)، و هذا خطأ منه و تغفيل و قلة تحصيل. و كذلك قال في أبناء السنديات من قريش، ذكر من جملتهم محمد بن علي ابن أبي طالب بن الحنفية.
  20. شرح الأخبار، قاضی نعمان مغربی، ج۳، ص۲۹۵ – ۲۹۶.
  21. صلاة التراویح، سنة مشروعة أو بدعة محدثه؟ شیخ جعفر باقری: ۱۹۷.
  22. موسوعة طبقات الفقهاء، سبحانی، ج۱، ص۵۱۷؛ تاج الموالید (المجموعة)، شیخ طبرسی، ص۱۸؛ مناقب آل أبی طالب، ابن‌شهرآشوب، ج۳، ص۸۹-۹۰ و المستجاد من الإرشاد (المجموعه)، علامه حلی، ص۱۳۹ – ۱۴۰ و عمدة القاری، ج۲، ص۲۱۴؛ وی تولد محمد را سال سیزده هجری می‌داند.
  23. مناقب الإمام أمیر المؤمنین (ع)، محمد بن سلیمان کوفی، ج۲، ص۴۸.
  24. کشف المحجة لثمرة المهجة، سید ابن طاووس، ص۱۷۷ - ۱۷۸: «وَ قَدْ سَمِعَ قَوْلَ النَّبِيِّ (ص) لِبُرَيْدَةَ الْأَسْلَمِيِّ حِينَ بَعَثَنِي وَ خَالِدَ بْنَ الْوَلِيدِ إِلَى الْيَمَنِ وَ قَالَ: إِذَا افْتَرَقْتُمَا فَكُلُّ وَاحِدٍ مِنْكُمَا عَلَى حِيَالِهِ، وَ إِذَا اجْتَمَعْتُمَا فَعَلِيٌّ عَلَيْكُمْ جَمِيعاً، فأغزنا وَ أَصَبْنَا سَبْياً فِيهِمْ خُوَيْلَةُ بِنْتُ جَعْفَرٍ جَارِ الصَّفَا- وَ إِنَّمَا سُمِّيَ جَارَ الصَّفَا مِنْ حُسْنِهِ».
  25. منهاج البراعة فی شرح نهج البلاغة، حبیب الله هاشمی خوئی، ج۱۵، ص۲۴۱ - ۲۴۲.
  26. عمدة الطالب فی أنساب آل ابی طالب، ابن عنبة، ص۳۵۲ - ۳۵۳.
  27. بحارالانوار، ج۴۲، ص۹۹ - ۱۰۰ و منهاج البراعة فی شرح نهج البلاغة، ج۳، ص۱۷۶ - ۱۷۷.
  28. مفتاح السعادة فی شرح نهج البلاغة، محمد تقی نقوی قاینی خراسانی، ج۴، ص۱۲۵-۱۲۶.
  29. بحارالانوار، ج۴۲، ص۸۹ - ۹۱؛ البته با به حساب آوردن محسن بن علی (ع) تعداد فرزندان آن حضرت ۲۸ نفر خواهند بود.
  30. بحارالانوار، ج۴۲، ص۷۴ - ۷۵.
  31. اعلام الوری باعلام الهدی، شیخ طبرسی، ج۱، ص۳۹۵.
  32. روحانی، سید حمید، مقاله «محمد بن حنفیه»، اصحاب امام حسن مجتبی، ص ۵۰۵-۵۰۷.
  33. الغارات، إبراهیم بن محمد ثقفی کوفی، ج۲، ص۷۴۹.
  34. تقریب المعارف، أبوصلاح حلبی، ص۲۹۵ و ۹ بحارالانوار، ج۳۱، ص۳۰۸.
  35. مناقب آل أبی طالب، ج۲، ص۳۵۲ و ج۳، ص۱۸۵ - ۱۸۶؛ نصب الرایة، زیلعی، ج۴، ص۳۶۲ - ۳۶۳؛ المحلی، ابن حزم، ج۱۱، ص۱۰۳ و عمدة القاری، ج۱۵، ص۴۹ - ۵۰.
  36. وقعة الجمل، ضامن بن شدقم حسینی مدنی، ص۱۴۱ و منهاج البراعة فی شرح نهج البلاغة، ج۱، ص۱۵۸ - ۱۵۹ مناقب آل أبی طالب، ج۲، ص۳۳۹ - ۳۴۰.
  37. التذکرة الحمدونیة، ابن حمدون، ج۲، ص۴۸۴ و المستطرف فی کل فن مستظرف، أبشیهی، ج۱، ص۳۶۴.
  38. منهاج البراعة فی شرح نهج البلاغة، ج۳، ص۱۷۷ - ۱۷۸.
  39. منهاج البراعة فی شرح نهج البلاغة، حبیب الله هاشمی خویی، ج۱، ص۱۵۸ - ۱۵۹.
  40. منهاج الصالحین، شیخ وحید خراسانی، ج۱، ص۳۱۷.
  41. نهج البلاغة (خطب الإمام علی)، ج۱، ص۴۳ - ۴۴ و شرح نهج البلاغة، ابن میثم بحرانی، ج۱، ص۲۸۶.
  42. شرح نهج البلاغة، ابن أبی الحدید، ج۱، ص۲۴۴.
  43. ذوب النضار، ابن نما حلی، ص۵۶.
  44. قرب الأسناد، حمیری قمی، ص۲۷-۲۸.
  45. منهاج البراعة فی شرح نهج البلاغه، حبیب الله هاشمی خوئی، ج۳، ص۱۷۷.
  46. مفتاح السعادة فی شرح نهج البلاغه، ج۴، ص۱۲۶-۱۲۷.
  47. مفتاح السعادة فی شرح نهج البلاغه، ج۴، ص۱۲۶-۱۲۷.
  48. ذوب النضار، ص۵۶-۵۷.
  49. معجم رجال الحدیث، سید خوئی، ج۱۷، ص۵۶ - ۵۷.
  50. بحارالانوار، ج۴۲، ص۲۹۵.
  51. روحانی، سید حمید، مقاله «محمد بن حنفیه»، اصحاب امام حسن مجتبی، ص ۵۰۷-۵۰۹.
  52. مناقب الإمام أمیرالمؤمنین (ع)، محمد بن سلیمان کوفی، ج۲، ص۲۳۸.
  53. تفسیر نور الثقلین، شیخ حویزی، ج۵، ص۵۲۶ و ۵۳۳.
  54. بحارالانوار، ج۴۴، ص۱۴۳.
  55. شرح أصول الکافی، مولی محمد صالح مازندرانی، ج۶، ص۱۶۵ - ۱۶۶.
  56. روحانی، سید حمید، مقاله «محمد بن حنفیه»، اصحاب امام حسن مجتبی، ص ۵۰۹.
  57. روضة الواعظین، فتال نیشابوری، ص۱۷۱- ۱۷۲ و بحارالانوار، ج۴۴، ص۳۲۹-۳۳۰.
  58. لواعج الأشجان، سید محسن امین عاملی، ص۲۹ - ۳۰.
  59. الصحیح من سیرة الإمام علی (ع)، سید جعفر مرتضی عاملی، ج۱، ص۲۹۷ - ۳۰۰.
  60. کامل الزیارات، جعفر بن محمد بن قولویه، ص۱۵۷.
  61. کامل الزیارات، جعفر بن محمد بن قولویه، ص۱۵۷ - ۱۵۸، قال: کتب الحسین بن علی (ع) إلی محمد بن علی (ع) من کربلاء.
  62. بصائر الدرجات، محمد بن الحسن بن فروخ (الصفار)، ص۵۰۱ – ۵۰۲؛ بحارالانوار، ج۴۴، ص۳۳۰ و عوالم الإمام الحسین (ع)، شیخ عبدالله بحرانی، ص۱۷۹.
  63. العوالم (الإمام الحسین (ع))، شیخ عبدالله بحرانی، ص۱۷۹.
  64. العوالم (الإمام الحسین (ع))، شیخ عبدالله بحرانی، ص۱۷۹.
  65. الفتوح، أحمد بن اعثم کوفی، ج۵، ص۲۰-۲۱: او در دو جا عبارت "و سیرة الخلفاء الراشدین" را آورده است.
  66. الریاض النضرة فی مناقب العشرة، أبی جعفر أحمد (المحب الطبری)، ج۳، ص۵۴؛ مجمع الزوائد، هیثمی، ج۵، ص۱۸۵ و تاریخ مدینه دمشق، ج۳۹، ص۲۰۲.
  67. مسند احمد، أحمد بن حنبل، ج۱، ص۷۵؛ فتح الباری، ابن حجر، ج۱۳، ص۱۷۰ و اسد الغابه، ابن اثیر، ج۴، ص۳۲.
  68. الریاض النضرة فی مناقب العشرة، ج۳، ص۵۴: فقال علی: و اجتهاد رأی.
  69. إرشاد الفحول إلی تحقیق الحق من علم الاصول، شوکانی، ص۳۳؛ الاحکام، ‌ابن جزم، ج۴، ص۵۷۴-۵۷۵ و ج۶، ص۸۸۱ و البحر المحیط فی أصول الفقه، زرکشی، ج۳، ص۲۳۶.
  70. مناقب آل أبی طالب، ج۳، ص۱۶۹.
  71. مناقب أهل البیت، مولی حیدر شیروانی، ص۲۴۵؛ مجمع الزوائد، ج۹، ص۱۴۲ - ۱۴۳؛ المعجم الکبیر، طبرانی، ج۱، ص۱۰۱ و شرح نهج البلاغة، ابن أبی الحدید، ج۲۰، ص۲۸۶.
  72. روحانی، سید حمید، مقاله «محمد بن حنفیه»، اصحاب امام حسن مجتبی، ص ۵۰۹-۵۱۱.
  73. شرح نهج البلاغة، ابن أبی الحدید، ج۲۰، ص۱۰۳ - ۱۰۴.
  74. مجمع الزوائد، ج۳، ص۳۵.
  75. موسوعة طبقات الفقهاء، ج۱، ص۱۶۲.
  76. موسوعة طبقات الفقهاء، ج۱، ص۵۱۸، ظاهرا "ابن الحنفیه" با یزید به خاطر حفظ یکپارچگی جامعه بیعت کرده است. (موسوعه التاریخ الاسلامی، محمد هادی یوسفی غروی، ج۶، ص۵۹).
  77. الفرج بعد الشدة، قاضی تنوخی، ج۲، ص۴۳۷.
  78. وفیات الاعیان، ج۴، ص۱۷۲- ۱۷۳ و شرح نهج البلاغة، ابن أبی الحدید، ج۲۰، ص۱۲۳ - ۱۲۴: ابن زبیر هفده نفر از اهل بیت را زندانی کرد و قصد قتل یا سوزاندن آنها را داشت و افرادی مانند حسن مثنی در بین آنها بود. (شرح نهج البلاغة، ابن أبی الحدید، ج۲۰، ص۱۴۶ - ۱۴۷).
  79. عمدة القاری، ج۱۸، ص۲۶۷.
  80. الأمالی، شیخ طوسی، ص۱۱۹ - ۱۲۰ و بحارالأنوار، ج۴۲، ص۷۶.
  81. الأمالی، شیخ مفید، ص۳۴۷-۳۴۸؛ شرح نهج‌البلاغه، ابن أبی الحدید، ج۲۰، ص۱۴۹؛ أنساب الأشراف، بلاذری، ج، ص۲۹۹ - ۳۰۱ و ج۶، ص۳۵۳ - ۳۵۴ و تاریخ الطبری، طبری، ج۴، ص۲۵۲.
  82. مروج الذهب و معادن الجوهر، مسعودی، ج۳، ص۸۰ و مواقف الشیعة، أحمدی میانجی، ج۱، ص۵۵.
  83. شرح نهج البلاغة، ابن أبی الحدید، ج۴، ص۶۲-۶۳ و بحارالانوار، ج۴۲، ص۱۰۲.
  84. شرح نهج البلاغة، ابن أبی الحدید، ج۴، ص۶۳ و بحارالانوار، ج۴۲، ص۱۰۲.
  85. روحانی، سید حمید، مقاله «محمد بن حنفیه»، اصحاب امام حسن مجتبی، ص ۵۱۱-۵۱۳.
  86. ذوب النضار، ص۶۷ - ۶۸.
  87. ذوب النضار، ص۹۶ – ۹۷. «قال يا عم لو أن عبدا زنجيا تعصب لنا أهل البيت لوجب على الناس موازرته و قد وليتك هذا الأمر فاصنع ما شئت فخرجوا و قد سمعوا كلامه و هم يقولون أذن لنا زين العابدين (ع) و محمد بن الحنفية».
  88. فتح الباری، ج۸، ص۲۴۵ - ۲۴۶ و موسوعة طبقات الفقهاء، ج۱، ص۵۱۸.
  89. الأمالی، شیخ طوسی، ص۲۴۲.
  90. الأمالی، شیخ طوسی، ص۲۴۲ - ۲۴۳ و عمدة القاری، ج۱۶، ص۲۴۱.
  91. ذوب النضار، ص۱۲۹ - ۱۳۰.
  92. من لا یحضره الفقیه، شیخ صدوق، ج۴، ص۵۴۳ و تهذیب التهذیب، ابن حجر، ج۹، ص۳۱۵؛ اللباب فی تهذیب الأنساب، ابن اثیر، ج۳، ص۱۷۵؛ العوالم، الإمام الحسین (ع) ص۶۶۶-۶۶۷؛ الفصول العشرة، شیخ مفید، ص۱۰۹- ۱۱۰ و الصراط المستقیم، علی بن یونس عاملی نباطی بیاضی، ج۱، ص۱۵۵.
  93. اصول کافی، کلینی، ج۱، ص۲۹۱ - ۲۹۲ و الوافی، فیض کاشانی، ج۲، ص۲۷۹ - ۲۸۰.
  94. الملل و النحل، جعفر سبحانی، ج۷، ص۳۱-۴۱.
  95. کمال الدین وتمام النعمة، شیخ صدوق، ص۳۵ - ۳۶ و قاموس الرجال، ج۹، ص۲۴۵ - ۲۴۷.
  96. مفتاح السعادة فی شرح نهج البلاغة، ج۴، ص۱۲۸.
  97. روحانی، سید حمید، مقاله «محمد بن حنفیه»، اصحاب امام حسن مجتبی، ص ۵۱۳-۵۱۴.
  98. الفرج بعد الشدة، ج۱، ص۴۲.
  99. کفایة الأثر، خزاز قمی، ص۳۲۷ و المستدرک، حاکم نیشابوری، ج۳، ص۵۴۴.
  100. مجمع الزوائد، ج۳، ص۳۵.
  101. روحانی، سید حمید، مقاله «محمد بن حنفیه»، اصحاب امام حسن مجتبی، ص ۵۱۴-۵۱۵.
  102. ذوب النضار، ص۵۱- ۵۲، الغیبة، شیخ طوسی، ص۱۸ - ۱۹ و ۱۹۶؛ بحارالانوار، ج۴۵، ص۳۴۷ - ۳۴۸؛ الصحیفة السجادیة (ابطحی)، امام زین العابدین (ع)، ص۶۰۴- ۶۰۵ و معجم رجال الحدیث، ج۱۷، ص۵۴ – ۵۶.
  103. «قَالَ كَانَ أَمِيرُ الْمُؤْمِنِينَ يَقُولُ إِنَّ الْمَحَامِدَةَ تَأْبَى أَنْ يُعْصَى اللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ»؛ الغارات، ج۲، ص۷۵۲؛ اختیار معرفة الرجال (رجال الکشی)، شیخ طوسی، ج۱، ص۲۸۶؛ بحارالأنوار، ج۳۳، ص۲۴۲- ۲۴۳ و ج۳۴، ص۲۸۲؛ نقد الرجال، تفرشی، ج۴، ص۹۷؛ جامع الرواة، محمد علی اردبیلی، ج۲، ص۴۵؛ منتهی المقال فی احوال الرجال، شیخ محمد بن اسماعیل مازندرانی، ج۵، ص۲۹۳؛ طرائف المقال، سیدعلی بروجردی، ج۲، ص۱۰۶؛ شعب المقال فی درجات الرجال، میرزا أبوالقاسم نراقی، ص۳۰۳ و معجم رجال الحدیث، ج۱۵، ص۲۴۷.
  104. تفسیر کنز الدقائق و بحر الغرائب، شیخ محمد بن محمد رضا قمی مشهدی، ج۴، ص۴۸۸ – ۴۸۹.
  105. مناقب آل أبی طالب، ج۳، ص۲۸۸؛ بحارالأنوار، ج۴۵، ص۳۴۸؛ نقد الرجال، ج۵، ص۲۵ و العوالم، الإمام الحسین (ع)، ص۶۶۷-۶۶۸.
  106. ذوب النضار، ص۵۱.
  107. الإمامة و التبصرة، علی ابن بابویه قمی، ص۶۰.
  108. الإمامة و التبصرة، علی ابن بابویه قمی، ص۶۰ و کمال الدین وتمام النعمة، ص۳۶.
  109. روحانی، سید حمید، مقاله «محمد بن حنفیه»، اصحاب امام حسن مجتبی، ص ۵۱۵-۵۱۶.
  110. المبسوط، شیخ طوسی، ج۸، ص۲۲۴.
  111. کفایة الأثر، ص۱۵۶ - ۱۵۹.
  112. الغارات، ج۲، ص۶۶۶؛ مناقب الإمام أمیر المؤمنین (ع)، محمد بن سلیمان کوفی، ج۲، ص۱۷۳ و کمال الدین و تمام النعمة، ص۱۵۲.
  113. معانی الأخبار، شیخ صدوق، ص۴۲.
  114. الإعتصام بالکتاب و السنة، سبحانی، ص۲۹.
  115. من لا یحضره الفقیه، شیخ صدوق، ج۲، ص۶۲۶ - ۶۲۸ و ج۳، ص۵۵۶ و ج۴، ص۳۸۴ – ۳۹۲.
  116. الخصال، شیخ صدوق، ص۳۲۰.
  117. تفسیر کنز الدقائق و بحر الغرائب، ج۵، ص۹۰.
  118. مقاتل الطالبیین، أبی الفرج اصفهانی، ص۸۸ - ۸۹.
  119. حی علی خیر العمل، محمد سالم عزان، ص۵۹ -۶۰.
  120. المستدرک، ج۴، ص۵۰۴-۵۰۵.
  121. المستدرک، ج۱، ص۴۸۵ - ۴۸۶.
  122. روحانی، سید حمید، مقاله «محمد بن حنفیه»، اصحاب امام حسن مجتبی، ص ۵۱۶-۵۱۸.
  123. الطبقات الکبری، ج۵، ص۹۲؛ عمدة القاری، ج۲۴، ص۱۱۳ و ج۳، ص۱۹۹؛ الأعلام، ج۲، ص۲۱۲ و عمدة الطالب فی أنساب آل أبی طالب، ص۳۵۳ - ۳۵۴.
  124. مقاتل الطالبیین، ص۱۰۳.
  125. روحانی، سید حمید، مقاله «محمد بن حنفیه»، اصحاب امام حسن مجتبی، ص ۵۱۸.
  126. اسعاف المبطا برجال الموطا، ص۹۵ ولی در المختصر فی اخبار البشر تاریخ ابی الفداء سال وفات او ۷۶ ق دانسته شده است؛ عمدة القاری (ج۲، ص۲۱۴) تاریخ وفات او سال ۸۰ یا ۸۴ ق نقل شده است.
  127. الفصول المختاره، شیخ مفید، ص۲۹۸.
  128. روحانی، سید حمید، مقاله «محمد بن حنفیه»، اصحاب امام حسن مجتبی، ص ۵۱۸.