تعیین امام در معارف و سیره فاطمی
طریق تعیین امام در بیان فاطمه(س)
فاطمه(س): «وَ مَنْعَهُمْ إِيَّانَا حَقَّنَا الَّذِي جَعَلْتَهُ لَنَا فِي كِتَابِكَ الْمُنْزَلِ عَلَى نَبِيِّكَ بِلِسَانِهِ...»[۱]. با تأمل در مسئله امامت میتوان به موارد فراوانی از اختلافات میان مذاهب اسلامی دست یافت. در این میان نمیتوان این مسئله را نادیده گرفت که اولین و مهمترین موضوع مورد نزاع در میان امت اسلامی، مسئله تعیین امام و پیشوا بوده است. این مسئله در سخنان صدّیقه طاهره(س) نیز مورد اشاره قرار گرفته است که به ارزیابی آن خواهیم پرداخت:
نگاه فاطمه(س) به آیات قرآن در تعیین امام
صدّیقه طاهره(س) در روش تعیین امام پس از رسول خدا(ص)، نگاه وحیانی داشته است و انتخاب امام را مانند انتخاب پیامبران الهی، خارج از اختیار بشر میداند. فاطمه(س) نسبت به آنچه پس از رسول خدا(ص) در سقیفه اتفاق افتاد و منجر به خانهنشینی امیرالمؤمنین(ع) گردید؛ درد دلهای فراوانی داشت و این مسئله را ظلم در حق خاندان پیامبر(ص) میدانست. ایشان برای بیداری امت اسلامی؛ با دو روش ایجابی[۲] و سلبی[۳]احتجاج مینمود که استدلال به بعضی از آیات قرآن کریم، نمونهای از این روشها است. آن حضرت در خطبه معروف خود که در حضور جمعی از زنان مهاجر و انصار ایراد میکند، چنین میگوید: ﴿وَهُمْ يَحْسَبُونَ أَنَّهُمْ يُحْسِنُونَ صُنْعًا﴾[۴].
﴿أَلَا إِنَّهُمْ هُمُ الْمُفْسِدُونَ وَلَكِنْ لَا يَشْعُرُونَ﴾[۵]. ﴿أَفَمَنْ يَهْدِي إِلَى الْحَقِّ أَحَقُّ أَنْ يُتَّبَعَ أَمَّنْ لَا يَهِدِّي إِلَّا أَنْ يُهْدَى فَمَا لَكُمْ كَيْفَ تَحْكُمُونَ﴾[۶][۷].
ایشان همچنین در گفتگویی که با محمود بن لبید داشت، به آیه ۶۸ سوره قصص تمسک نمود و فرمود: اینان خودسرانه خلیفه را برگزیدند، خواهشهای نفسانی خود را اختیار کرده و به رأی خود عمل نمودهاند. وای بر اینان! آیا نشنیده بودند که خداوند فرموده بود: ﴿وَرَبُّكَ يَخْلُقُ مَا يَشَاءُ وَيَخْتَارُ مَا كَانَ لَهُمُ الْخِيَرَةُ﴾[۸]. آری شنیده بودند ولی آنان مصداق این فرموده خداوند قرار داشتند که فرمود: ﴿فَإِنَّهَا لَا تَعْمَى الْأَبْصَارُ وَلَكِنْ تَعْمَى الْقُلُوبُ الَّتِي فِي الصُّدُورِ﴾[۹][۱۰]. نتیجه استدلال حضرت صدّیقه طاهره(س) بر این آیات قرآن، اثبات انتصابی بودن تعیین امام از جانب خداوند است که ایشان با نگاه وحیانی در برابر اندیشه انتخابی بودن امام استدلال نموده است.[۱۱]
فاطمه(س) و بازگویی روایات تعیین امام از طریق نص
جریان حکمرانی ابوبکر پس از رسول خدا(ص) از دیدگاه فاطمه(س) علاوه بر اینکه ستم بزرگی در حقّ امیرالمؤمنین(ع) بود، نادیده گرفتن سخنان رسول اکرم(ص) و بیاحترامی به آن نیز محسوب میشد. از این رو حضرت زهرا(س) سکوت در برابر این ستمگری را جایز ندانست و با تمام توان علیه آن دست به مبارزه زد. ایشان در هر فرصتی سعی مینمود این مسئله را به اثبات برساند که جریان جانشینی پیامبر در دوران حیات آن حضرت از جانب خداوند تعیین شده و رسول خدا(ص) نیز آن را برای امت اسلامی ابلاغ نموده است. فاطمه(س) برای اثبات این مسئله، از کوچکترین فرصتها بهره جست. طبق شواهد، حتی در اموری مانند احوالپرسی ساده، مسئله منصوص بودن امامت را مطرح میکرد. بنا به روایتی در روزهای آخر عمر حضرت زهرا(س)، أمّسلمه (یکی از همسران پیامبر) برای احوالپرسی به خدمت حضرت زهرا(س) آمد و پرسید: «كَيْفَ أَصْبَحْتِ عَنْ لَيْلَتِكِ يَا بِنْتَ رَسُولِ اللَّهِ(ص) قَالَتْ أَصْبَحْتُ بَيْنَ كَمَدٍ وَ كَرْبٍ فُقِدَ النَّبِيُّ وَ ظُلِمَ الْوَصِيُّ هُتِكَ وَ اللَّهِ حِجَابُهُ مَنْ أَصْبَحَتْ إِمَامَتُهُ مَقْبَضَةً عَلَى غَيْرِ مَا شَرَعَ اللَّهُ فِي التَّنْزِيلِ وَ سَنَّهَا النَّبِيُّ صفِي التَّأْوِيلِ وَ لَكِنَّهَا أَحْقَادٌ بَدْرِيَّةٌ وَ تِرَاتٌ أُحُدِيَّةٌ كَانَتْ عَلَيْهَا قُلُوبُ النِّفَاقِ مُكْتَمِنَةً لِإِمْكَانِ الْوُشَاةِ فَلَمَّا اسْتُهْدِفَ الْأَمْرُ أَرْسَلَتْ عَلَيْنَا شَآبِيبَ الْآثَارِ مِنْ مَخِيلَةِ الشِّقَاقِ»[۱۲]؛ ای دختر پیامبر شب را چگونه به صبح آوردی؟ حضرت فرمود: به صبح آوردم در حالی که تاریکی غم و اندوه مرا فراگرفته است. پیامبر از دست رفت و وصی او مظلوم واقع شد، به خدا سوگند پرده وصایت دریده شد. کسی که امامتش بر خلاف آنچه که خداوند در قرآن مقرّر فرموده و رسول الله(ص) در تأویل قرآن بیان نموده بود، غصب شد. همه این کارها از روی کینههای باقیمانده از جنگ بدر و خونخواهی کشتههای جنگ احد که در دلهای منافقان پنهان بود، انجام شد؛ اما روزی که حکومت را غصب کردند، تمام آن کینهها و حسادتها را بر ما فرو ریختند.
همچنین هنگامی که عمر برای بیعت گرفتن از امیرالمؤمنین(ع) به درب خانه فاطمه(س) رفت، فاطمه(س) به پشت در آمد و فرمود: «لَا عَهْدَ لِي بِقَوْمٍ أَسْوَأَ مَحْضَراً مِنْكُمْ تَرَكْتُمْ رَسُولَ اللَّهِ جِنَازَةً بَيْنَ أَيْدِينَا وَ قَطَعْتُمْ أَمْرَكُمْ فِيمَا بَيْنَكُمْ فَلَمْ تُؤَمِّرُونَا وَ لَمْ تَرَوْا لَنَا حَقَّنَا كَأَنَّكُمْ لَمْ تَعْلَمُوا مَا قَالَ يَوْمَ غَدِيرِ خُمٍّ وَ اللَّهِ لَقَدْ عَقَدَ لَهُ يَوْمَئِذٍ الْوَلَاءَ لِيَقْطَعَ مِنْكُمْ بِذَلِكَ مِنْهَا الرَّجَاءَ وَ لَكِنَّكُمْ قَطَعْتُمُ الْأَسْبَابَ بَيْنَكُمْ وَ بَيْنَ نَبِيِّكُمْ وَ اللَّهُ حَسِيبٌ بَيْنَنَا وَ بَيْنَكُمْ فِي الدُّنْيَا وَ الْآخِرَةِ»[۱۳]؛ در تمام عمر خود هیچ قومی را نمیشناسم که بیوفاتر و بیعاطفهتر از شما باشند. جنازه رسول خدا(ص) را نزد ما گذاشته و سرگرم کار خود؛ یعنی به دست آوردن خلافت شدید؛ نه مشورتی با ما نمودید و نه کمترین حقی برای ما قائل شدید؛ گویا شما هیچ اطلاعی از فرمایش پیامبر(ص) در روز غدیر خم نداشتید. به خدا سوگند در همان روز آنچنان امر ولایت را محکم ساخت که جای هر طمع و امیدی برای شما باقی نگذاشت؛ ولی شما آن را رعایت نکرده و همه رابطهها را با پیامبرتان قطع نمودید. البته خداوند متعال میان ما و شما حاکم خواهد بود. همین داستان را ابن قتیبه با اندکی تفاوت نقل نموده است[۱۴]. از امام صادق(ع) نیز نقل شده است: هنگامی که عمر میخواست با جبر و اکراه از امیرالمؤمنین(ع) برای ابوبکر بیعت بگیرد، حضرت زهرا(س) او را مورد ملامت و نکوهش قرار داد و فرمود: ای سنگدل مرزنشناس! تا هنوز آب غسل پیامبر(ص) نخشکیده و کفنش تغییر ننموده است؛ اینگونه به ما ستم مینمایی؟ سپس دستها را جانب آسمان بلند نمود و در پیشگاه خداوند با گریه و زاری عرض نمود: «اللَّهُمَّ إِلَيْكَ نَشْكُو فَقْدَ نَبِيِّكَ وَ رَسُولِكَ وَ صَفِيِّكَ وَ ارْتِدَادَ أُمَّتِهِ عَلَيْنَا وَ مَنْعَهُمْ إِيَّانَا حَقَّنَا الَّذِي جَعَلْتَهُ لَنَا فِي كِتَابِكَ الْمُنْزَلِ عَلَى نَبِيِّكَ الْمُرْسَلِ»[۱۵]؛ خدایا! به تو شکایت میکنیم به خاطر اندوه از دست دادن پیامبر و فرستاده و برگزیدهات و [به تو شکایت میکنیم] از ارتداد امت پیامبر و اینکه ما را از دسترسی به حقمان محروم ساختند؛ همان حقی که در کتاب نازل شده بر پیامبرت، برای ما قرار دادی.
همچنین در وصیت حضرت زهرا(س) به امیرالمؤمنین(ع) پس از توصیه به دفن شبانهاش، به مسئله منصوص بودن امامت اشاره نموده است و میفرماید: «لَا يُصَلِّي عَلَيَّ أُمَّةٌ نَقَضَتْ عَهْدَ اللَّهِ وَ عَهْدَ أَبِي رَسُولِ اللَّهِ(ص) وَ أَمِيرِ الْمُؤْمِنِينَ بَعْلِي»[۱۶]؛ گروهی که عهد خداوند و عهد پدرم رسول خدا را درباره شوهرم علی نقض نمودهاند، بر من نماز نگزارند. با توجه به آنچه نگاشته شد، میتوان دریافت که فاطمه زهرا(س) با صراحت، مبنای تعیین امام را نص الهی دانسته و بر این نکته تأکید دارد که حتی پیامبر(ص) در اصل گزینش امام هیچگونه دخالتی ندارد و وظیفه او تنها ابلاغ امام منتخب از سوی خداوند به مردم است.[۱۷]
نقد فاطمه(س) بر اندیشه انتخابی بودن امامت
اختیار دادن به مردم در انتخاب امام، آنگونه که در سقیفه اتفاق افتاد، در اندیشه حضرت زهرا(س) عملی ظالمانه و برخلاف آموزههای وحیانی اسلام تلقی شده است. ایشان برای اثبات ناحق بودن حاکمیت مخالفان امیرالمؤمنین، علاوه بر روش اثباتی برای اثبات امامت امیرالمؤمنین(ع) که در قسمتهای قبلی به آن اشاره شد، با روش سلبی نیز به نقد مبانی پیروان سقیفه نظر افکنده و از این جهت کردار آنان را فاقد هرگونه مبنای شرعی دانسته و اثبات نموده است که جریان سقیفه صرفاً بر اساس انگیزه قدرتطلبی و تمایلات نفسانی پا گرفته است و بنیانگزاران آن به گمراهی کشیده شدند. این مطلب را میتوان در سخنان حضرت زهرا(س) یافت، آنجا که میفرماید: «حَتَّى إِذَا أَلْحَدَ الْمَبْعُوثُ وَ أَوْدَعُوهُ الْجَدَثَ الْمَجْدُوثَ وَ اخْتَارُوا بِشَهْوَتِهِمْ وَ عَمِلُوا بِآرَائِهِمْ تَبّاً لَهُمْ أَ وَ لَمْ يَسْمَعُوا اللَّهَ يَقُولُ ﴿وَرَبُّكَ يَخْلُقُ مَا يَشَاءُ وَيَخْتَارُ مَا كَانَ لَهُمُ الْخِيَرَةُ﴾[۱۸] بَلْ سَمِعُوا وَ لَكِنَّهُمْ كَمَا قَالَ اللَّهُ سُبْحَانَهُ ﴿فَإِنَّهَا لَا تَعْمَى الْأَبْصَارُ وَلَكِنْ تَعْمَى الْقُلُوبُ الَّتِي فِي الصُّدُورِ﴾[۱۹] هَيْهَاتَ بَسَطُوا فِي الدُّنْيَا آمَالَهُمْ وَ نَسُوا آجَالَهُمْ فَتَعْساً لَهُمْ وَ أَضَلَّ أَعْمَالَهُمْ أَعُوذُ بِكَ يَا رَبِّ مِنَ الْحَوْرِ بَعْدَ الْكَوْرِ»[۲۰]؛ آنگاه که فرستاده حق (رسول خدا(ص)) را در لحد نهاده و به خاک سپردند؛ خواسته دل خود را برگزیدند و به رأی خود عمل نمودند. نابودی بر آنها باد! آیا نشنیدهاند که خدای تعالی میفرماید: «و خدای تو بیافریند آنچه خواهد و برگزیند و برای ایشان برگزیدن نیست». بلی شنیدهاند؛ ولی اینان آنچنانکه خدای تعالی فرموده: «چشمانشان کور نیستند؛ لکن دلهایی که در سینههای آنهاست، کورند». هیهات! اینان آرزوهای خود را در دنیا گسترش داده و پایان زندگی را فراموش کردند پس وای بر ایشان! و کارهای خوب خود را گم کردند. بار پروردگارا! از گمراه شدن پس از هدایت، به تو پناه میبرم.
حضرت فاطمه(س) به خوبی میدانست انحرافی که در مسیر امامت ایجاد شده دارای امواج تاریک و هراسناکی است که به آسانی نمیتوان آن را به جایگاه واقعیاش بازگرداند. آن حضرت بر این باور بود که اصلاح این انحراف، نیاز به مبارزات پیگیرانه دارد که از هر فرصت باید بهره جست. بنابراین، در بخش دیگری از خطبه و سخنان دردمندانه خود خطاب به آن جمعیت، میفرماید: «مَعَاشِرَ الْمُسْلِمِينَ الْمُسْرِعَةَ إِلَى قِيلِ الْبَاطِلِ الْمُغْضِيَةَ عَلَى الْفِعْلِ الْقَبِيحِ الْخَاسِرِ ﴿أَفَلَا يَتَدَبَّرُونَ الْقُرْآنَ أَمْ عَلَى قُلُوبٍ أَقْفَالُهَا﴾[۲۱] كَلَّا بَلْ رَانَ عَلَى قُلُوبِكُمْ مَا أَسَأْتُمْ مِنْ أَعْمَالِكُمْ- فَأَخَذَ بِسَمْعِكُمْ وَ أَبْصَارِكُمْ وَ لَبِئْسَ مَا تَأَوَّلْتُمْ وَ سَاءَ مَا بِهِ أَشَرْتُمْ وَ شَرُّ مَا مِنْهُ اغْتَصَبْتُمْ لَتَجِدُنَّ وَ اللَّهِ مَحْمِلَهُ ثَقِيلًا»[۲۲]؛ ای جماعت مسلمانان که به سوی باطل شتابانید و بر کار زشت زیانبار چشمپوشی میکنید، آیا پیرامون آیات قرآن هیچ تدبر و تأمل نمیکنید؟ یا اینکه بر دلهایتان قفل زده شده است؟! نه! چنین نیست؛ بلکه بدی کردار و اعمالتان بر دلهای شما غالب گردید و توان شنیدن و دیدن را از گوش و چشم شما گرفت چه بد تأویل نمودید و چه راه زشتی را پیش گرفتید و بدتر از همه آن وجهی است که به سبب آن حقّ دیگران را غصب کردید. سوگند به خداوند که چون پرده از برابر دیدگان شما برداشته شود، منظره بسیار هولناکی را خواهید دید. سخنان روشنگرانه فاطمه(س) که آمیخته با آیات قرآن، سامان یافته بود؛ در حقیقت اتمام حجتی بود برای مردمان آن روزگار که پشت، به سفارشهای پیامبر(ص) نموده بودند. فاطمه(س) میکوشید تا دلسوزانه آنان را از بازگشت به دوره جاهلیت نجات بخشد؛ اما مردم چنان دچار غفلت و در بند تعصبات جاهلانه قومگرایی گرفتار آمده بودند که کسی تمایلی برای عمل کردن به سخنان یادگار رسول خدا(ص) را نداشت.
فاطمه(س) در همین خطبه، راز این مسئله را آشکار نمود و به مردم خطاب کرد: «أَلَا وَ قَدْ قُلْتُ مَا قُلْتُ هَذَا عَلَى مَعْرِفَةٍ مِنِّي بِالْجِذْلَةِ الَّتِي خَامَرَتْكُمْ وَ الْغَدْرَةِ الَّتِي اسْتَشْعَرَتْهَا قُلُوبُكُمْ وَ لَكِنَّهَا فَيْضَةُ النَّفْسِ وَ نَفْثَةُ الْغَيْظِ وَ خَوَرُ الْقَنَاةِ وَ بَثَّةُ الصَّدْرِ وَ تَقْدِمَةُ الْحُجَّةِ»[۲۳]؛ آگاه باشید! گفتم آنچه را که گفتم. با اینکه از کوتاهی و سستی در هم آمیخته با شما و بیوفاییتان که پوشش دلهایتان شده، آگاه بودم. این سخنان را که گفتم؛ سر ریز اندوه دل و بازدم خشم و بیتابی جان و شکوه سینه من و هم حجتی بر شما بود. فاطمه(س) علاوه بر این سخنان دردمندانه، با حالت اندوه رو به جانب قبر پدر نموده از ستمگری امت لب به شکایت گشود و چنین گفت: «قَدْ كَانَ بَعْدَكَ أَنْبَاءٌ وَ هَنْبَثَةٌ * لَوْ كُنْتَ شَاهِدَهَا لَمْ تَكْثُرِ الْخَطْبُ إِنَّا فَقَدْنَاكَ فَقْدَ الْأَرْضِ وَابِلَهَا * وَ اخْتَلَّ قَوْمُكَ فَاشْهَدْهُمْ وَ لَا تَغِبْ وَ كُلُّ أَهْلٍ لَهُ قُرْبَى وَ مَنْزِلَةٌ * عِنْدَ الْإِلَهِ عَلَى الْأَدْنَيْنَ مُقْتَرِبٌ أَبْدَتْ رِجَالٌ لَنَا نَجْوَى صُدُورِهِمْ * لَمَّا مَضَيْتَ وَ حَالَتْ دُونَكَ التُّرْبُ تَجَهَّمَتْنَا رِجَالٌ وَ اسْتُخِفَّ بِنَا * لَمَّا فُقِدْتَ وَ كُلُّ الْأَرْضِ مُغْتَصَب»[۲۴]
رفتی و پس از تو فتنهها برخاست که اگر تو میبودی؛ آنچنان بزرگ رخ نمینمودند. همچون زمینی که از باران گرفته شده ما تو را از کف دادیم. (قوم و ملت تو از هم پاشیدند) و ارزشها در قومت به هم ریخت. بیا و ببین که چگونه از راه مستقیم منحرف شدهاند؟ هر خاندانی اگر در نزد خداوند قرب و منزلتی داشت، نزد بیگانگان هم محترم بود؛ جز خاندان ما. تا از این سرا به سرای دیگر رخت بربستی و خاک میان ما و تو جدایی افکند، مردانی از قومت راز دل خود را برملا ساختند. چون فقدان تو را مشاهده کردند، بر ما یورش آورده و خفیفمان داشتند و هر چه از تو ارث برده بودیم، همه غصب شد.[۲۵]
اعتراض عملی در برابر اندیشه انتخابی بودن امام
جریان مبارزه فاطمه(س) با اندیشه انتخابی بودن امامت، تنها به مبارزه گفتاری خلاصه نمیشد، بلکه آن حضرت در عمل نیز مخالفت خود را در برابر جریان سقیفه که خروجی آن خلافت ابوبکر به واسطه بیعت بود نشان داد. درباره مخالفت عملی فاطمه(س) با حاکمیت ابوبکر، میتوان به دو گزینه ذیل اشاره نمود:
تحصّن فاطمه(س) در منزل و پناه دادن به مخالفان ابوبکر
واقعه تحصّن اعتراضآمیز حضرت زهرا(س) در منزل خود، یکی از وقایع مشهور تاریخی است که در منابع تشیّع و تسنّن نقل شده است. این تحصن در واقع نوعی اعتراض عملی به انتخاب ابوبکر و خودداری از بیعت با خلافت انتخابی بود. عروة بن زبیر جریان اعتراض حضرت فاطمه(س) به بیعت مردم با ابوبکر را اینگونه نقل نموده است: «لَمَّا بَايَعَ النَّاسُ أَبَا بَكْرٍ خَرَجَتْ فَاطِمَةُ بِنْتُ مُحَمَّدٍ(ص) فَوَقَفَتْ عَلَى بَابِهَا وَ قَالَتْ مَا رَأَيْتُ كَالْيَوْمِ قَطُّ حَضَرُوا أَسْوَأَ مَحْضَرٍ تَرَكُوا نَبِيَّهُمْ(ص) جِنَازَةً بَيْنَ أَظْهُرِنَا وَ اسْتَبَدُّوا بِالْأَمْرِ دُونَنَا»[۲۶]؛ چون مردم با ابیبکر بیعت کردند، فاطمه(س) دختر پیامبر اکرم(ص) از منزل خود بیرون آمد و در چهارچوب درب خانه خود ایستاد و فرمود: من هرگز مثل چنین روزی ندیدم، این مردم با وضع بدی در اینجا حاضر شدند؛ چراکه پیکر پیامبر خود(ص) را در میان ما رها ساختند و امر خلافت را بدون (حضور و دخالت) ما در انحصار خود قرار دادند. در این وقایع اعتراضی فاطمه(س) تنها نبود، بلکه عدهای دیگر از یاران رسول خدا(ص) نیز در خانه ایشان به عنوان مخالفان حاکمیت موجود، پناه برده بودند. در حقیقت هدف این افراد، خودداری از بیعت با ابیبکر بود. چنانچه در این زمینه از عمر نقل شده است: حِينَ تَوَفَّى اللَّهُ نَبِيَّهُ(ص) أَنَّ عَلِيًّا وَ الزُّبَيْرَ وَ مَنْ مَعَهُمَا تَخَلَّفُوا عَنَّا فِي بَيْتِ فَاطِمَةَ[۲۷]؛ زمانی که خداوند جان پیامبرش را گرفت، علی و زبیر و پیروانشان در خانه فاطمه(س) از ما سرپیچی کردند. همچنین از ابوالاسود نقل شده است: غَضِبَ رِجَالٌ مِنَ الْمُهَاجِرِينَ فِي بَيْعَةِ أَبِي بَكْرٍ بِغَيْرِ مَشْوِرَةٍ وَ غَضِبَ عَلِيُّ وَ الزُّبَيْرُ فَدَخَلَا بَيْتَ فَاطِمَةَ مَعَهُمَا السِّلَاحُ[۲۸]؛ مردانی از مهاجران از جمله علی(ع) و زبیر، در مسئله بیعت با ابوبکر مخالفت ورزیدند و در حالی که اسلحه همراه داشتند وارد خانه فاطمه(س) شدند.
در این بستنشینی مخالفان ابوبکر در منزل فاطمه زهرا(س)، آنها از مشورت دختر رسول خدا(ص) بهره میبردند. همانگونه که زید فرزند اسلم از پدرش نقل نموده است: حِينَ بُويِعَ لِأَبِي بَكْرٍ بَعْدَ رَسُولِ اللهِ كَانَ عَلِيٌّ وَ الزُّبَيْرُ يَدْخُلانِ عَلى فَاطِمَةَ بِنْتِ رَسُولِ اللهِ فَيُشاوِرُونَها وَ يَرْتَجِعُونَ فِي أَمْرِهِمْ[۲۹]؛ پس از رسول خدا(ص) هنگامی که با ابوبکر بیعت انجام پذیرفت، علی(ع) و زبیر نزد فاطمه(س) رفتند و از او راهنمایی میگرفتند و در کارهایشان به او رجوع میکردند. یعقوبی نیز در این زمینه مینویسد: و بلغ أبا بكر و عمر أن جماعة من المهاجرين و الأنصار قد اجتمعوا مع علي بن أبي طالب في منزل فاطمة بنت رسول الله، فأتوا في جماعة حتى هجموا الدار، و خرج علي و معه السيف[۳۰]، فلقيه عمر، فصارعه عمر فصرعه، و كسر سيفه[۳۱]، و دخلوا الدار فخرجت فاطمة فقالت: و الله لتخرجن أو لأكشفن شعري و لأعجن إلى الله![۳۲]؛ و ابوبکر و عمر دریافتند که گروهی از مهاجر و انصار، همراه با علی بن ابیطالب، در خانه دختر پیامبر(ص) گردهم آمدهاند. پس آنان (ابوبکر و عمر) با عدهای آمدند تا به آن خانه یورش برند. علی(ع) با شمشر بیرون آمد. عمر با دیدن علی(ع)، او را به زمین کشید و شمشرش را شکست[۳۳]. آنان وارد خانه علی(ع) شدند. پس فاطمه(س) بیرون آمد و گفت: به خدا سوگند یا بیرون میروید و یا موهایم را پریشان و به نزد خدا شکایت میکنم.
بنابراین حضرت فاطمه(س) به صورت عملی در برابر خلافت ابوبکر موضعگیری نمود و همراه با عدهای از صحابه به تحصّن نشست. انتخاب منزل فاطمه(س) به عنوان مکان اعتراض در انتقال پیام مبارزه به دیگران، بسیار دقیق و هوشمندانه بوده است؛ زیرا نشستن در خانهای که متعلق به یگانه یادگار پیامبر(ص) بود، بیشتر از جاهای دیگر مورد توجه قرار میگرفت و طبیعی بود که خبرهای مربوط به این واقعه نسبت به جاهای دیگر، سریعتر پخش شود. علاوه بر آن در این تحصن فاطمه(س) به عنوان رکن اصلی در هدایت مخالفان ابوبکر مطرح بود و تحصنگران از هدایت و مشورت مستقیم ایشان بهرهمند میشدند.[۳۴]
کمکخواهی فاطمه(س) از مهاجر و انصار
«أَنَّ عَلِيّاً(ع) حَمَلَ فَاطِمَةَ(س) عَلَى حِمَارٍ وَ سَارَ بِهَا لَيْلًا إِلَى بُيُوتِ الْأَنْصَارِ يَسْأَلُهُمُ النُّصْرَةَ وَ تَسْأَلُهُمْ فَاطِمَةُ(س) الِانْتِصَارَ لَه...»[۳۵]. شکل دیگر اعتراض عملی حضرت فاطمه(س) علیه اندیشه انتخابی بودن خلیفه، حضور اعتراضآمیز و مددجویانه ایشان در مقابل درب خانه مهاجر و انصار بود. در حقیقت این روش مبارزه ایشان، برای بسیاری از آن مردمان غفلتزده بیدارگرانه و به نوعی اتمام حجت بود. درباره کیفیت حضور فاطمه(س) نیز در برخی منابع روایاتی نقل شده است که در ادامه به آنها اشاره میشود: از امام باقر(ع) نقل شده است: امیرالمؤمنین(ع) شبها فاطمه(س) را به مرکبی سوار و به درب خانههای انصار، به منظور یاری خواستن میبرد. آنان در جواب فاطمه(س) میگفتند: ای دختر رسول خدا(ص) اگر پسر عمویت پیش از ابوبکر در صحنه حضور مییافت و درخواست بیعت مینمود ما از او روی برنمیتافتیم. امیرالمؤمنین(ع) در جواب میفرمود: آیا بدن رسول خدا(ص) را بدون تجهیز، در خانهاش رها میکردم و به سوی شما بیرون میآمده و درباره جانشینی ایشان به منازعه مینشستم؟ فاطمه(س) نیز فرمود: ابوالحسن کاری انجام نداد جز آنچه وظیفه او بود[۳۶].
و نیز از سلمان نقل شده است: پس از رحلت رسول خدا(ص) و جریان غصب خلافت، هنگامی که شب فرا میرسید، امیرالمؤمنین حضرت فاطمه(س) را بر مرکبی سوار مینمود و همراه حسن و حسین(ع) به خانههای اهل بدر از مهاجر و انصار میرفت و ضمن یادآوری حقّ خود در خلافت، ایشان را به یاری خود فرامیخواند؛ ولی تنها چهلوچهار نفر جواب مثبت دادند. حضرت علی(ع) به آنان دستور داد که صبح زود در حالی که سلاح بر کمر بسته و سرهاشان را تراشیدهاند تا دم مرگ با او بیعت کنند؛ ولی جز چهار نفر بر سر قرار نیآمدند. به سلمان گفته شد آن چهار نفر که بودند؟ گفت: من و ابوذر و مقداد و زبیر بن عوام. حضرت امیر نا امید نشد و شب دوم نیز آنان را به خدا قسم داد، و باز آن قوم صبح فردا قرار گذاشتند ولی هیچکدام جز ما وفا نکرد، و به همین ترتیب در شب سوم و صبح سوم!! چون آن حضرت بیوفایی آن قوم را دید، در خانه نشست[۳۷]. و نیز ابن قتیبه در این زمینه مینویسد علی(ع) شبانگاه در حالی که فاطمه(س) را بر چهارپایی سوار نموده بود، او را به در محافل انصار میبرد و فاطمه(س) از آنان یاری میطلبید. آنها نیز در جواب میگفتند: ای دختر پیامبر! بیعت ما با این مرد (ابوبکر) انجام شد و اگر همسر و پسر عموی تو قبل از ابوبکر به نزد ما میشتافت، ما به سوی ابوبکر مایل نمیشدیم[۳۸]. بدیهی است که این نوع کمکخواهی شبانه توسط امیرالمؤمنین(ع) و حضرت فاطمه(س) یک نوع فریاد حقطلبانه و افشای رفتار ستمکارانه کسانی بود که به ناحق خلافت اسلامی را در دست گرفته بودند.[۳۹]
منابع
پانویس
- ↑ الهدایة الکبری، ص۴٠٧.
- ↑ در این روش مستقیم جریان منصوصه بودن امامت را مطرح مینمود.
- ↑ در این روش با نکوهش و باطل دانستن عملکرد کسانی که مشروعیت امامت را با انتخاب عدهای از صحابه میدانستند، به گونه غیر مستقیم انتصابی بودن امامت را نتیجه میگرفت.
- ↑ «آنان که کوششهایشان در زندگانی دنیا تباه شده است ولی خود گمان میبرند که نیکوکارند» سوره کهف، آیه ۱۰۴.
- ↑ «آگاه باشید! آنانند که تبهکارند امّا در نمییابند» سوره بقره، آیه ۱۲.
- ↑ «آیا آنکه به حقّ رهنمون میگردد سزاوارتر است که پیروی شود یا آنکه راه نمییابد مگر آنکه راه برده شود؟ پس چه بر سرتان آمده است؟ چگونه داوری میکنید؟» سوره یونس، آیه ۳۵.
- ↑ معانی الاخبار، ص٣۵۴ - ٣۵۵؛ احتجاج، ج۱، ص۱۰۹؛ بحار الانوار، ج۴٣، ص١۵٨؛ بلاغات النساء، ص٢٠.
- ↑ «و پروردگارت هر چه خواهد میآفریند و میگزیند؛ آنان را گزینشی نیست، پاکا خداوند و فرابرترا (که اوست) از آنچه (برای او) شریک میآورند» سوره قصص، آیه ۶۸.
- ↑ «زیرا (تنها) چشمها نابینا نمیشوند بلکه آن دلها که درون سینهها جا دارند (نیز) نابینا میگردند» سوره حج، آیه ۴۶.
- ↑ کفایة الأثر، ص۲۰۰؛ بحار الأنوار، ج٣۶، ص٣۵٢؛ الإنصاف فی النص علی الأئمة الإثنی عشر(ع)، ص۴١٣.
- ↑ مظفری، محمد حیدر، امامت در بیان حضرت فاطمه، ص ۵۰.
- ↑ مناقب آل ابیطالب، ج۲، ص٢٠۶؛ غرر الأخبار، ص۳۱۹؛ بحار الأنوار، ج۴٣، ص١۵۶؛ عوالم العلوم، ج۱۱، ص۲۲۸.
- ↑ الإحتجاج، ج۱، ص۸۰؛ غرر الأخبار، ص۲۸۱؛ مرآة العقول، ج۵، ص۳۱۹.
- ↑ الامامة والسیاسة، ص٣٠.
- ↑ الهدایة الکبری، ص۴٠٧؛ حلیة الأبرار، ج۶، ص۳۹۱؛ بحار الأنوار، ج۵٣، ص١٨؛ ریاض الأبرار، ج۳، ص٢٢۶.
- ↑ الهدایة الکبری، ص١٧۴؛ بحار الانوار، ج۳۰، ص٣۴٨؛ عوالم العلوم، ج١١، ص۵٧۴.
- ↑ مظفری، محمد حیدر، امامت در بیان حضرت فاطمه، ص ۵۲.
- ↑ «و پروردگارت هر چه خواهد میآفریند و میگزیند؛ آنان را گزینشی نیست» سوره قصص، آیه ۶۸.
- ↑ «زیرا (تنها) چشمها نابینا نمیشوند بلکه آن دلها که درون سینهها جا دارند (نیز) نابینا میگردند» سوره حج، آیه ۴۶.
- ↑ کفایة الأثر، ص٢٠٠؛ بحار الأنوار، ج٣۶، ص٣۵٢؛ الإنصاف فی النص علی الأئمة الإثنیعشر(ع)، ص۴١٣.
- ↑ «آیا در قرآن نیک نمیاندیشند یا بر دلها، کلون زدهاند؟» سوره محمد، آیه ۲۴.
- ↑ الإحتجاج، ج۱، ص١٠۶؛ بحار الأنوار، ج٢٩، ص۲۳۲؛ عوالم العلوم، ج۱۱، ص۶٨۵.
- ↑ الإحتجاج، ج۱، ص١٠۴؛ بحار الأنوار، ج۲۹، ص۲۲۹.
- ↑ الإحتجاج، ج۱، ص۹۲؛ کشف الغمة، ج۱، ص۸۹؛ تفسیر نور الثقلین، ج۴، ص١٨٧.
- ↑ مظفری، محمد حیدر، امامت در بیان حضرت فاطمه، ص ۵۵.
- ↑ امالی مفید، ص۹۵؛ بحار الانوار، ج۲۸، ص۲۳۲.
- ↑ تاریخ الطبری، ج۲، ص۴۴۶.
- ↑ السقیفه و فدک، ص۴۶؛ ابن ابیالحدید، شرح نهج البلاغه، ج۲، ص۵٠؛ الریاض النضره، ج۱، ص٢۴١.
- ↑ المصنف ابن ابیشیبه، ج۸، ص۵٧٢؛ الاستیعاب، ج۳، ص٩٧۴؛ کنز العمال، ج۵، ص۶۵١.
- ↑ در اینجا کلمه زبیر افتاده چون در نقلهای دیگر خروج با سیف نسبت به زبیر نقل شده است. فخرج الزبیر مصلتا سیفه در نقل دیگر فخرج الیه الزبیر بالسیف. امالی، مفید، ص۴٩؛ سقیفه و فدک، ص۵٠؛ ابن ابیالحدید، شرح نهج البلاغه، ج۱، ص١٣۴.
- ↑ طبق نقل شیخ مفید و دیگران که در پاورقی پیشین نگارش یافت در نقل یعقوبی اشتباه رخ داده است چون آنکه با شمشیر بیرون آمد زبیر بود نه امیرالمؤمنین(ع).
- ↑ تاریخ یعقوبی، ج۲، ص١٢۶.
- ↑ به توضیحات ارائه شده در پاورقی عبارت عربی، دقت شود.
- ↑ مظفری، محمد حیدر، امامت در بیان حضرت فاطمه، ص ۶۰.
- ↑ بحار الانوار، ج۲۸، ص٣۵٢.
- ↑ السقیفه و فدک، ص۶١؛ شرح نهج البلاغه، ابن ابیالحدید، ج۶، ص١٣.
- ↑ فَقَالَ سَلْمَانُ فَلَمَّا كَانَ اللَّيْلُ حَمَلَ عَلِيٌّ فَاطِمَةَ عَلَى حِمَارٍ وَ أَخَذَ بِيَدِ ابْنَيْهِ الْحَسَنِ وَ الْحُسَيْنِ فَلَمْ يَدَعْ أَحَداً مِنْ أَهْلِ بَدْرٍ مِنَ الْمُهَاجِرِينَ وَ لَا مِنَ الْأَنْصَارِ إِلَّا أَتَى مَنْزِلَهُ...؛ احتجاج، ج۱، ص۸۳؛ بحار الانوار، ج۲۸، ص٢۶۴؛ منهاج البراعه، ج۳، ص۲۲.
- ↑ خَرَجَ عَلِيٌّ كَرّمَ اللَّهُ وَجهَهُ يَحمِلُ فاطِمَةَ بِنتِ رَسولِ اللَّهِ...؛ ابن قتیبه، الامامة والسیاسة، ج۱، ص۲۹.
- ↑ مظفری، محمد حیدر، امامت در بیان حضرت فاطمه، ص ۶۳.