بحث:غیبت امام مهدی

نسخه‌ای که می‌بینید نسخه‌ای قدیمی از صفحه‌است که توسط Bahmani (بحث | مشارکت‌ها) در تاریخ ‏۱۲ نوامبر ۲۰۲۰، ساعت ۱۶:۵۹ ویرایش شده است. این نسخه ممکن است تفاوت‌های عمده‌ای با نسخهٔ فعلی بدارد.

غیبت امام مهدی در معارف و عقاید ۵

معنای غیبت

ابن فارس در مورد غیبت می‌گوید: غیب کلمه‌ای است که دلالت دارد بر مستور بودن و مخفی بودن چیزی از چشم‌ها، از جمله آن چیزی است که مخفی است و کسی جز خدا آن را نمی‌داند.[۱] با توجه به معنایی که گذشت می‌توان برای حضرت مهدی(ع) دو نوع غیبت را تصور کرد:

  1. غیبت شخص: بدین معنی که شخص حضرت و جسم ایشان مخفی است و دیده نمی‌شود. بنابراین معنی ممکن است حضرت در میان مردم باشند ولی آنان، حضرت را نبینند.
  2. غیبت شخصیّت: بدین معنی که شخصیّت و مقام حضرت مخفی و ناشناخته است نه اینکه جسم ایشان مخفی باشد. بنابراین معنی ممکن است حضرت در میان گروهی قرار گیرد و آنان حضرت را (جسم و بدن ایشان) را ببینند ولی نشناسند و ندانند که این شخص همان امام مهدی(ع) هست. در هر دو معنی، مخفی و پنهان بودن لحاظ شده است، اما غیبت حضرت کدام مورد است؟

در روایاتی که پیرامون غیبت امام مهدی(ع) از ائمه معصومین(ع) نقل شده به هر دو معنی اشاره شده که به برخی از آنها اشاره می‌کنیم:

غیبت شخص

از امام رضا(ع) نقل شده است: «لايري جسمه و لا يسمي باسمه».[۲] شبیه به این روایت، روایت دیگری است که از امام هادی(ع) نقل شده: «إِنَّكُمْ لاَ تَرَوْنَ شَخْصَهُ وَ لاَ يَحِلُّ لَكُمْ ذِكْرُهُ بِاسْمِهِ»؛[۳] به درستی که شما نمی‌بینید شخص او را و روا نیست بر شما او را به نامش یاد کنید.

غیبت شخصیت

سدیر صیرفی می‌گوید: شنیدم امام صادق(ع) می‌گوید: [۴]؛ غیبت نعمانی، ب ۱۰، فصل ۴، ح ۴؛ به درستی که در قائم شباهتی از یوسف وجود دارد. گفتم: گویا از حیرت یا غیبت یاد می‌کنید؟ فرمود: این امت همانند خوک چگونه آن را انکار می‌کنند؟ برادران یوسف اسباط و اولاد پیامبران بودند، با یوسف تجارت کردند و او را فروختند (عبارت نعمانی: «دخلوا عليه فكلموه خاطبوه و تاجرؤه و راودوه». بر او وارد شدند و با او سخن گفتند و گفتگو کردند و با وی تجارت کرده و آمد و شد داشتند)در حالیکه آنها برادران او بودند و او هم برادر آنها بود، او را نشناختند تا آنکه به آنها گفت: «من یوسف هستم». پس چگونه است انکار می‌کنند که خدای تعالی در وقتی از اوقات اراده فرماید که حجتش را مستور کند؟....

پس چگونه انکار می‌کنند که خدای متعال با حجتش همان کند که با یوسف کرد؟ او در بازارهایشان راه می‌رود و بر بساط آنها پا می‌نهد اما آنها او را نمی‌شناسند تا خدا اجازه دهد که خود را معرفی کند چنانچه به یوسف اجازه داد و به آنها گفت: آیا می‌دانید در نادانی با یوسف چه کردید؟ گفتند: گویا تو خود یوسف باشی؟! گفت: من یوسفم و این برادر منست».. (کادر زرد رنگ، ادامه پاورقی در صفحه ۱۸۱ هست) در این روایت و روایات دیگری که به همین مضمون و محتوی است غیبت امام مهدی(ع) به غیبت حضرت یوسف(ع) تشبیه شده است، و روشن است که حضرت یوسف دیده می‌شد و بقیه با او صحبت می‌کردند هر چند وی را نمی‌شناختند. پس مردم نیز حضرت مهدی(ع) را می‌بینند و از محضر ایشان بهره می‌برند هر چند او را نمی‌شناسند.

و در روایتی به دیده شدن ایشان اشاره شده است. امام صادق(ع) می‌فرماید: «إن في صاحب هذا الأمر سنن من الأنبياء... و أما سنته من يوسف فالستر يجعل الله بينه و بين الخلق حجابا يررونه و يايعرفونه».[۵] شاید بتوان چنین گفت: برای امام مهدی(ع) هر دو نوع غیبت قابل تصور است و آن بزرگوار در مواردی دیده نمی‌شود و در مواردی شناخته نمی‌شود. و هر دو دسته از روایات با توجه به دسته دیگر ناظر به یک گونه از غیبت حضرت می‌باشند و نفی صورت دیگر نمی‌کند، هر چند حالت اولی غیبت، غیبت شخصیت است و در مواردی که لازم باشد غیبت شخص خواهد بود.

پیشینه غیبت

انسان‌ها، از نظر روانی، هنگام روبرو شدن با چیزی که برایشان تازه‌گی دارد و به خاطر پیچیده بودنش نمی‌توانند به روشنی آن را درک کنند، و یا نسبت به امری که برخلاف حالت طبیعی اتفاق بیفتد، حالت تدافعی می‌گیرند و به راحتی آن را نمی‌پذیرند. غیبت فردی که راهبرو و هادی انسان‌ها بوده و مردمان برای حرکت تکاملی خود به او وابسته‌اند، از اموری است که برخلاف زندگی عادی یک انسان راهنما می‌باشد و لذا بعید شمرده شده و مورد انکار واقع می‌شود. توجّه به پیشینه غیبت و تحقّق آن برای برخی از پیامبران گذشته (سلام الله علیهم) باعث می‌شود به درستی با مسئله غیبت امام مهدی(ع) روبرو شده و آن را پذیرفت. شیخ صدوق که عصر غیبت صغرا و اوایل غیبت کبرا می‌زیسته است در کتاب کمال الدین و تمام النعمه –که برای رفع استبعاد نسبت به غیبت امام مهدی(ع) نوشته است[۶] به غیبت پیامبرانی مانند حضرت ادریس، حضرت صالح، حضرت یوسف، حضرت موسی(ع) اشاره می‌کند.

مراحل غیبت

غیبت امام مهدی(ع) شامل دو دوره کوتاه و بلند است. دوره کوتاه غیبت همزمان با شهادت امام عسکری(ع) در سال ۲۶۰ ق شروع شد و به هنگام درگذشت «علی بن محمد سمری» آخرین نایب خاص حضرت در سلا ۳۲۹ ق پایان یافت.[۷] توضیحی پیرامون مراحل غیبت: با توجّه به این که برخورد نامناسب مردم با حقیقت امامت و ولایت ائمه اهل بیت(ع)، غیبت امام مهدی(ع) را امری اجتناب ناپذیر می‌نمود، و پیشوایان بزرگوار و معصوم نیز براساس علم الهی، از این رویداد تلخ آگاه بودند، از این رو، برای ان که مردم و شیعیان بتوانند به درستی با این واقعه روبرو شده و آن را تحمّل کنند، از راهکارهای متعددی استفاده کردند:

احمد بن اسحاق بن سعد قمی می‌گوید: «روزی به محضر امام هادی(ع) رسیدم و عرض کردم: من گاهی غایب و گاهی حاضرم (یعنی گاهی در اینجا هستم و گاهی در نقطه دوردستی هستم) و نمی‌توانم مسایل شرعی خود را از شما بپرسم. و وقتی هم که حاضرم همیشه نمی‌توانم به حضور شما برسم. سخن چه کسی را بپذیرم و از چه کسی فرمان ببرم؟ امام فرمود: «این ابوعمرو (عثمان بن سعید عمری) فردی موثق و امین است، او مورد اعتماد و اطمینان من است، آنچه به شما می‌گوید، از جانب من می‌گوید و آنچه به شما می‌رساند از طرف من می‌رساند». بعد از آنکه امام هادی(ع) رحلت نمود، در یکی از روزها به نزد فرزندش امام حسن عسکری(ع) شرفیاب شدم و همان سوال را که نزد امام هادی(ع) بیان داشته بودم، از امام عسکری(ع) پرسیدم. حضرت همان پاسخ امام هادی(ع) را تکرار نمود و فرمود: «این ابوعمر و (عثمان بن سعید عمری) مورد اعتماد و اطمینان امام پیشین و نیز مورد اطمینان من در زندگی و پس از مرگ من است. آنچه به شما بگوید از جانب من می‌گوید و آنچه به شما برساند از جانب من می‌رساند.[۹] شیخ طوسی می‌نویسد: «عثمان بن سعید عمری»، به دستور حضرت عسکری(ع) را که اموالی جمعی از شیعیان «یمن» آورده بودند، از آنان تحویل گرفت، و در جواب افرادی که گفتند این اقدام، به اعتبار و احترام وی می‌افزاید فرمودند: «بله، گواه باشید که «عثمان بن سعید عمری» وکیل من است و پسرش «محمد» نیز وکیل پسرم «مهدی» خواهد بود.[۱۰]

بنابر آنچه که بیان شد غیبت امام زمان(ع) در دو مرحله به اجرا درآمد: ۱- غیبت کوتاه مدّت (صغرا) که چهار نفر از بزرگان شیعه از طرف امام(ع) به عنوان نایب خاص معرفی شده و سرپرستی امور شیعیان را به عهده داشتند؛ ۲- غیبت بلند مدّت (کبرا) که عالمان دینی با داشتن شرایطی که امام آنها را بیان فرموده به صورت عام (نه با معرفی خاص) به عنوان نایب امام زمان(ع) عهده‌دار امور شیعیان هستند.


فلسفه غیبت

امر غیبت امام زمان(ع) را به دو صورت می‌توان مورد ارزیابی قرار داد:

غیبت سری از اسرار الهی

در برخی روایات آمده است که غیبت امام مهدی(ع) سری از اسرار الهی است که حکمت آن بر بندگان مخفی و پوشیده بوده و بعد از ظهور حضرت روشن خوهد شد. ابن عبّاس از رسول خدا(ع) روایت کند که فرمود: «إِنَّ عَلِيَّ بْنَ أَبِي طَالِبٍ إِمَامُ أُمَّتِي وَ خَلِيفَتِي عَلَيْهَا بَعْدِي وَ مِنْ وُلْدِهِ اَلْقَائِمُ اَلْمُنْتَظَرُ اَلَّذِي يَمْلَأُ اَللَّهُ بِهِ اَلْأَرْضَ عَدْلاً وَ قِسْطاً كَمَا مُلِئَتْ جَوْراً وَ ظُلْماً وَ اَلَّذِي بَعَثَنِي بِالْحَقِّ بَشِيراً إِنَّ اَلثَّابِتِينَ عَلَى اَلْقَوْلِ بِإِمَامَتِهِ فِي زَمَانِ غَيْبَتِهِ لَأَعَزُّ مِنَ اَلْكِبْرِيتِ اَلْأَحْمَرِ فَقَامَ إِلَيْهِ جَابِرُ بْنُ عَبْدِ اَللَّهِ اَلْأَنْصَارِيُّ فَقَالَ يَا رَسُولَ اَللَّهِ وَ لِلْقَائِمِ مِنْ وُلْدِكَ غَيْبَةٌ قَالَ إِي وَ رَبِّي وَ لِيُمَحِّصَ اَللّٰهُ اَلَّذِينَ آمَنُوا وَ يَمْحَقَ اَلْكٰافِرِينَ يَا جَابِرُ إِنَّ هَذَا أَمْرٌ مِنْ أَمْرِ اَللَّهِ وَ سِرٌّ مِنْ سِرِّ اَللَّهِ عِلَّتُهُ مَطْوِيَّةٌ عَنْ عِبَادِ اَللَّهِ فَإِيَّاكَ وَ اَلشَّكَّ فَإِنَّ اَلشَّكَّ فِي اَللَّهِ كُفْرٌ».خطای یادکرد: برچسب تمام‌کنندهٔ </ref> برای برچسب <ref> پیدا نشد

اجرای سنّت انبیاء

یکی از راهکارهایی که در زندگی انبیاء مشاهده می‌شود استفاده از حالت غیبت است. آنان وظیفه دارند تا مردم را به طرف خدا راهنمایی کرده و دین الهی را به آنان ارائه نمایند. از این رو، باید برای انجام این مسئولیّت مهم برنامه‌ریزی مناسب داشته باشند. و چون دشمنان خدا برای نابودی دین حقّ از هیچ عملی حتّی کشتن پیامبران روی گردان نبودند تا صدای دین از بین برود، لذا انبیاء به امر الهی در مواردی از حالت غیبت استفاده می‌کردند. امامت امام مهدی(ع) در راستای نبوت و رسالت پیام آوران الهی است، و روشن است که خداوند برای ایشان نیز، چنین راهکاری (به علت مشابهت) در نظر بگیرد. سدیر از پدرش از امام صادق(ع) نقل می‌کند: «إِنَّ لِلْقَائِمِ مِنَّا غَيْبَةً يَطُولُ أَمَدُهَا فَقُلْتُ لَهُ يَا اِبْنَ رَسُولِ اَللَّهِ وَ لِمَ ذَلِكَ قَالَ لِأَنَّ اَللَّهَ عَزَّ وَ جَلَّ أَبَى إِلاَّ أَنْ تَجْرِيَ فِيهِ سُنَنُ اَلْأَنْبِيَاءِ عَلَيْهِمُ السَّلاَمُ فِي غَيْبَاتِهِمْ»[۱۱]

آزادی از بیعت با ظالمان

ابوبصیر از امام صادق(ع) نقل می‌کند: «صَاحِبُ هَذَا اَلْأَمْرِ تَعْمَى وِلاَدَتُهُ عَلَى هَذَا اَلْخَلْقِ لِئَلاَّ يَكُونَ لِأَحَدٍ فِي عُنُقِهِ بَيْعَةٌ إِذَا خَرَجَ»[۱۲]

تأدیب مردم

کوتاهی و ناسپاسی مردم نسبت به نعمت الهی و کفران آن در مواردی باعث محروم شدن از ان می‌شود. نعمت ولایت و امامت امام نیز نعمت بی بدیلی است که قدر نشناسی نسبت به آن، موجب می‌شود انسان‌ها از رهبری او محروم شوند. از امام باقر(ع) نقل شده است: «إِنَّ اَللَّهَ إِذَا كَرِهَ لَنَا جِوَارَ قَوْمٍ نَزَعَنَا مِنْ بَيْنِ أَظْهُرِهِم»[۱۳]

امتحان و غربال انسان‌ها

یکی از سنّت‌های الهی امتحان و آزمایش مردم در فراز و نشیب زندگی است تا مقدار پایداری و استواری آنها در مسیر صحیح زندگی انسانی روشن شود. تا از این گذر افراد شایسته به پاداش نیک نایل آیند. غیبت امام زمان(ع) یکی از آزمون‌های دشوار است تا دین داران شناخته شده و به آنچه سزاوار آنند برسند. در روایتی از امام صادق(ع) در مورد غیبت آمده است: «لأن الله عزوجل يجب أن يمتحن خلقه فعنى ذلك يرتاب المبطلون».[۱۴] از امام کاظم(ع) نقل شده است: «إِذَا فُقِدَ اَلْخَامِسُ مِنْ وُلْدِ اَلسَّابِعِ مِنَ اَلْأَئِمَّةِ فَاللَّهَ اَللَّهَ فِي أَدْيَانِكُمْ لاَ يُزِيلَنَّكُمْ عَنْهَا أَحَدٌ يَا بُنَيَّ إِنَّهُ لاَ بُدَّ لِصَاحِبِ هَذَا اَلْأَمْرِ مِنْ غَيْبَةٍ حَتَّى يَرْجِعَ عَنْ هَذَا اَلْأَمْرِ مَنْ كَانَ يَقُولُ بِهِ إِنَّمَا هِيَ مِحْنَةٌ مِنَ اَللَّهِ اِمْتَحَنَ اَللَّهُ بِهَا خَلْقَهُ»[۱۵][۱۶].

پانویس

  با کلیک بر فلش ↑ به محل متن مرتبط با این پانویس منتقل می‌شوید:  

  1. اصل صحیح یدل علی تستّر الشیء عن العیون ثم یقاس. من ذلک الغیب ما غاب مما لایعمله الا الله مقاییس اللغة، ج ۴، ص ۴۰۳.
  2. کمال الدین و تمام النعمه، ج ۲، ص ۳۷۰، ح ۲؛ جسمش دیده‌ نمی‌شود و نامش برده نمی‌شود.
  3. الکافی، ج ۱، ص ۳۲۸ و ۳۳۲، ح ۱۳ و ح ۱.
  4. «إِنَّ فِي اَلْقَائِمِ شَبَهٌ مِنْ يُوسُفَ عَلَيْهِ السَّلاَمُ قُلْتُ كَأَنَّكَ تَذْكُرُ خَبَرَهُ أَوْ غَيْبَتَهُ فَقَالَ لِي مَا تُنْكِرُ مِنْ ذَلِكَ هَذِهِ اَلْأُمَّةُ أَشْبَاهُ اَلْخَنَازِيرِ إِنَّ إِخْوَةَ يُوسُفَ كَانُوا أَسْبَاطاً أَوْلاَدَ أَنْبِيَاءَ تَاجَرُوا يُوسُفَ وَ بَايَعُوهُ وَ هُمْ إِخْوَتُهُ وَ هُوَ أَخُوهُمْ فَلَمْ يَعْرِفُوهُ حَتَّى قَالَ لَهُمْ أَنَا يُوسُفُ فَمَا تُنْكِرُ هَذِهِ اَلْأُمَّةُ أَنْ يَكُونَ اَللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ فِي وَقْتٍ مِنَ اَلْأَوْقَاتِ يُرِيدُ أَنْ يَسْتُرَ حُجَّتَهُ لَقَدْ كَانَ يُوسُفُ عَلَيْهِ السَّلاَمُ إِلَيْهِ مُلْكُ مِصْرَ وَ كَانَ بَيْنَهُ وَ بَيْنَ وَالِدِهِ مَسِيرَةُ ثَمَانِيَةَ عَشَرَ يَوْماً فَلَوْ أَرَادَ اَللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ أَنْ يُعَرِّفَهُ مَكَانَهُ لَقَدَرَ عَلَى ذَلِكَ وَ اَللَّهِ لَقَدْ سَارَ يَعْقُوبُ وَ وُلْدُهُ عِنْدَ اَلْبِشَارَةِ مَسِيرَةَ تِسْعَةِ أَيَّامٍ مِنْ بَدْوِهِمْ إِلَى مِصْرَ فَمَا تُنْكِرُ هَذِهِ اَلْأُمَّةُ أَنْ يَكُونَ اَللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ يَفْعَلُ بِحُجَّتِهِ مَا فَعَلَ بِيُوسُفَ أَنْ يَكُونَ يَسِيرُ فِي أَسْوَاقِهِمْ وَ يَطَأُ بُسُطَهُمْ وَ هُمْ لاَ يَعْرِفُونَهُ حَتَّى يَأْذَنَ اَللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ أَنْ يُعَرِّفَهُمْ بِنَفْسِهِ كَمَا أَذِنَ لِيُوسُفَ حَتَّى قَالَ لَهُمْ هَلْ عَلِمْتُمْ مٰا فَعَلْتُمْ بِيُوسُفَ وَ أَخِيهِ إِذْ أَنْتُمْ جٰاهِلُونَ `قٰالُوا أَ إِنَّكَ لَأَنْتَ يُوسُفُ قٰالَ أَنَا يُوسُفُ وَ هٰذٰا أَخِي»؛ کمال الدین و تمام النعمه، ج ۲، ب ۳۳، ح ۲۱
  5. کمال الدین و تمام النعمه، ج ۲، ص ۳۵۰، ح ۴۶؛ در صاحب این امر سنت‌هایی از انبیاء وجود دارد... اما سنت او از یوسف مستور و پوشیده بودن است، خداوند بین او و خلق حجابی قرار می‌دهد، مردم او را می‌بینند و نمی‌شناسند»..
  6. وی در مقدمه کمال الدین در بیان بسیار زیبایی علت تالیف کتاب را نوشته است.
  7. لازم به ذکر است که از منظر عموم دانشمندان، پنج سال اول زندگی امام مهدی(ع) جزء دوره غیبت صغرای آن حضرت محسوب نمی‌شود؛ زیرا ویژگی دوره غیبت صغرا یکی امامت آن حضرت است و دیگری نیابتِ نایبان خاص که این دو در دوران پنج سال اول نبوده است.
  8. اثبات الوصیة، ص ۲۶۲؛ تاریخ الغیبة الصغری، ص ۲۲۲.
  9. کتاب الغیبة، ص ۳۵۴.
  10. همان، ص ۳۵۶.
  11. کمال الدین و تمام النعمة، ج ۲، ص ۴۸۰، ح ۶؛ برای قائم ما غیبتی است که مدّت آن به‌طول می‌انجامد. گفتم: ای فرزند رسول خدا! آن برای چیست؟ فرمود: زیرا خدای تعالی می‌خواهد در او سنّتهای پیامبران(ع) را در غیبت‌هایشان جاری کن.
  12. کمال الدین و تمام النعمة، ج ۲، ص ۴۷۹، ح ۱؛ صاحب این امر و ولادتش بر این خلق پنهان است تا چون ظهور کند بیعت احدی در گردنش نباشد.
  13. علل الشرایع، ص ۲۴۴، باب ۱۷۹، ح ۲؛ وقتی خداوند همراهی و همنشینی ما را برای قومی خوش ندارد ما را از میان آنها برگیرد.
  14. بحار الأنوار، ج ۵۲، ص ۹۵، ح ۱۰؛ بر خداوند لازم است که بندگانش را بدین گونه؛ امتحان کند، و در آن موقع است که اهل باطل تردید خواهند کرد.
  15. بحار الأنوار، ج ۵۲، ص ۱۱۳، ح ۲۶؛ هنگامی که پنجمین (امام) از اولاد هفتمین (امام) مفقود گردد، در خصوص دین خود پناه به خدا برید، مبادا کسی شما را از عقیده صحیح خود برگرداند! ای فرزند صاحب الامر ناگریز از غیبتی است که آنها که ایمان به او داشتند (از طولانی شدن غیبتش گمراه گشته) از آن عقیده برمی‌گردند. غیبت او امتحانی است از جانب خداوند که خواسته است بندگان خود را به وسیله آن امتحان کند.
  16. زهادت، عبدالمجید، معارف و عقاید ۵، جلد ۲ ص ۱۷۹-۱۸۸.
بازگشت به صفحهٔ «غیبت امام مهدی».