افضلیت

از امامت‌پدیا، دانشنامهٔ امامت و ولایت

نسخه‌ای که می‌بینید نسخه‌ای قدیمی از صفحه‌است که توسط Bahmani (بحث | مشارکت‌ها) در تاریخ ‏۹ ژانویهٔ ۲۰۲۱، ساعت ۰۹:۴۳ ویرایش شده است. این نسخه ممکن است تفاوت‌های عمده‌ای با نسخهٔ فعلی بدارد.

متن این جستار آزمایشی و غیرنهایی است. برای اطلاع از اهداف و چشم انداز این دانشنامه به صفحه آشنایی با دانشنامه مجازی امامت و ولایت مراجعه کنید.
اين مدخل از زیرشاخه‌های بحث امامت است. "افضلیت امام" از چند منظر متفاوت، بررسی می‌شود:
در این باره، تعداد بسیاری از پرسش‌های عمومی و مصداقی مرتبط، وجود دارند که در مدخل افضلیت (پرسش) قابل دسترسی خواهند بود.

مقدمه

برای نمونه برخی از عبارات نویسندگان غیر شیعی را درباره حدیث جابر ذکر می‌کنیم: ابن ابی الحدید معتزلی می‌نویسد: "وَ هُوَ سَيِّدُ فُقَهَاءِ الْحِجَازِ وَ منه و مِن ابْنِهِ جَعْفَرٍ تعَلِّمُ النَّاسُ الفِقْهَ وَ هُوَ الْمُلَقَّبُ بِالْبَاقِرِ بَاقِرِ الْعِلْمِ لقَّبَهُ بِهِ رَسُولُ اللَّهِ (ص) وَ لَمْ يُخْلَقْ بَعْدُ وَ بَشَّرَ بِهِ وَ وَعَدَ جابرَ بنَ عبدِ اللهِ بِرُؤيَتِهِ وَ قَالَ سترَاهُ طِفْلاً فَإِذَا رَأَيْتَهُ فَأَبْلِغْهُ عَنِّي السَّلاَمَ فَعَاشَ جَابِرٌ حَتَّى رَآهُ وَ قَالَ لَهُ مَا وَصَّى بِهِ"[۱۷]. حتی ابن حجر هیثمی مکی از هواداران جریان اموی بعد از توضیح لقب باقر و اعتراف به مقام والای علمی و عرفانی امام باقر (ع) می‌نویسد: "وَ كَفَاهُ شَرَفاً أَنَّ اِبْنَ المديني رَوَى عَنْ جَابِرٍ أَنَّهُ قَالَ لَهُ وَ هُوَ صَغِيرُ: رَسُولِ (ص) يُسَلِّمُ عَلَيْكَ. فَقِيلَ لَهُ وَ كَيْفَ ذَاكَ قَالَ كُنْتُ جَالِساً عِنْدَهُ و الْحُسَيْنُ فِي حَجْرِهِ و هُوَ يُدَاعِبُهُ فَقَالَ يَا جَابِرُ يُولَدُ لَهُ مَوْلُودٌ اِسْمُهُ عَلِيٌ إِذَا كَانَ يَوْمُ القِيامة نادى مُنَادٍ لِيَقُمْ سَيِّدُ اَلْعَابِدِينَ فيقوم ولدُهُ ثُمَّ يُولَدُ لَهُ وَلَدٌ اسمُهُ مُحَمَّدٌ فَإِن أدرَكْتَهُ يا جابِرُ فَأقرِئْهُ مِنّي السَّلام"[۱۸]. و عبدالله بن عطای مکی می‌گفت: "مَا رَأَيْتُ الْعُلَمَاءَ عِنْدَ أَحَدٍ قَطُّ أَصْغَرَ مِنْهُمْ عِنْدَ أَبِي جَعْفَرٍ مُحَمَّدِ بْنِ عَلِيِّ بْنِ الْحُسَيْنِ (ع) وَ لَقَدْ رَأَيْتُ الْحَكَمَ بْنَ عُتَيْبَةَ مَعَ جَلَالَتِهِ فِي الْقَوْمِ بَيْنَ يَدَيْهِ كَأَنَّهُ صَبِيٌّ بَيْنَ يَدَيْ مُعَلِّمِهِ"[۱۹]. و ذهبی درباره امام باقر (ع) می‌نویسد: "كانَ اَحَدُ مَنْ جَمَعَ بَيْنَ الْعِلْمِ وَ الْعَمَلِ وَ السُّؤْدُدِ وَ الشَّرَفِ وَ الثِّقَةِ وَ الرَّزَانَةِ وَ كَانَ اَهْلاً لِلْخلافَةِ"[۲۰][۲۱].

مقدمه

امامت و افضلیت

  1. نخست این که مقدم داشتن ابوبکر را بر علی(ع) که افضل است، به خدا نسبت داده و حال آنکه عده‌ای از مردم او را مقدم بر علی(ع) دانستند، نه خداوند!
  2. وی امری را ادعا نموده که به طور مسلم برخلاف عقل و فطرت و وجدان و روش عُقلا و خردمندان جهان است و با مذهب خود او که معتزلی است نیز مخالف است.
  3. گوید تقدم ابوبکر به خاطر مصلحت تکلیفی بوده!!! ای کاش ما می‌دانستیم چه مصلحتی از نظر تکلیف در کار بوده؟! ابن ابی الحدید به صراحت آن مصلحت را بیان می‌نمود تا صدق گفته‌اش برای ما روشن گردد.
  4. این تقدیم اگر به اراده و مشیت الهی بود، چرا امام علی(ع) از این انتخاب شکایت می‌کند؟ آیا شکایت، اعتراض بر انتخاب الهی نیست؟
  5. اگر انتخاب ابوبکر و تقدیم او بر امام علی(ع) به مصلحت و خواست الهی بود، چرا ابوبکر از مردم می‌خواست که او را از خلافت خلع کنند، زیرا با وجود امام علی(ع) خود را لایق آن نمی‌دیده است[۲۶].

افضلیت پیامبر

افضلیت اهل بیت پیامبر خاتم

افضلیت امام

ملاک افضلیت

اثبات افضلیت

ضرورت عقلی افضلیت

قبح تقدیم مفضول بر افضل

ضرورت نقلی افضلیت

دلیل قرآنی

دلیل روایی

ادله معارض

ادله وجوب تقدیم اهل بیت

پاسخ به شبهات افضلیت

مقدمه

درباره برتری یا عدم برتری امام در مقایسه با افراد دیگر از نظر کمالات انسانی سه فرض قابل تصویر است:

  1. امام در کمالات انسانی بر دیگران برتر است؛
  2. امام در کمالات انسانی از دیگران (همه یا برخی از آنان) در مرتبه پایین‌تری قرار دارد؛
  3. امام در کمالات انسانی با دیگران (همه یا برخی از آنان) برابر است.

فرض دوم و سوم از نظر عقل باطل است، زیرا لازمه فرض دوم این است که مفضول بر افضل مقدم باشد، و تقدیم مفضول بر افضل از نظر عقل قبیح است. بنابراین چون از خداوند فعل قبیح سر نمی‌زند، این فرض، باطل است و در این جهت میان دو نظریه انتصاب و انتخاب در تعیین امام، تفاوتی وجود ندارد، زیرا بر اساس هر دو دیدگاه، تعیین امام به خداوند انتساب دارد؛ بر اساس دیدگاه انتصاب، بدون واسطه، و بر اساس دیدگاه انتخاب، با واسطه. چون براساس طرافداران دیدگاه انتخاب، خداوند از تعیین امام به‌دست مکلفان، رضایت دارد؛ یعنی آنان رأی مردم را منشأ مشروعیت نمی‌دانند، بلکه آن را طریق و کاشف از منشأ مشروعیت (اراده خداوند) می‌دانند[۳۰]. فرض سوم از آن جهت باطل است که مستلزم ترجیح بلامرجح است و ترجیح بلامرجح از نظر عقل قبیح و بلکه محال است. خواجه نصیرالدین طوسی در این باره گفته است: و قبح تقدیم المفضول معلوم و لا ترجیح فی المساوی[۳۱]؛ ناروایی مقدم داشتن مفضول بر افضل معلوم است، و در فرض تساوی امام با دیگران، وجهی برای ترجیح امام بر دیگران وجود ندارد. با نادرستی فرض دوم و سوم، فرض اول متعیّن خواهد بود. بنابراین، امام باید بر دیگران برتر باشد.

برخی تصور کرده‌اند که افضلیت، مستلزم ارجحیت نیست، زیرا چه بسا فردی در آگاهی از معارف و احکام دینی و عبادت بر دیگران برتر باشد، ولی توانایی و آگاهی کافی برای رهبری و تدبیر امور جامعه را نداشته باشد؛ چنان‌که عکس آن نیز ممکن است و آنچه در امامت و رهبری تعیین‌کننده است، آگاهی و توان کافی در مدیریت سیاسی است نه برتری در علم بر احکام شریعت و عبادت[۳۲].

منشأ این تصور، آن است که برتری در صفات کمال، نسبی فرض شده است، در حالی که برتری در باب امامت و رهبری، شامل همه صفات کمالی است که در تحقق یافتن و اهداف امامت نقش دارند و کسی که در برخی صفات بر دیگران برتر باشد، مصداق افضل به معنای مطلق آن نخواهد بود[۳۳]. البته، این حکم اولی عقل در مسأله است، و حکم ثانوی عقل، آن است که اگر به امامی که در همه صفات بر دیگران برتری داشته باشد دسترسی نباشد، باید میان صفات، تفکیک قائل شد و صفاتی را که در باب امامت، نقش بارزتر و اساسی‌تری دارند بر صفات دیگر مقدم داشت. بحث کنونی ما مربوط به حکم اولی عقل است نه حکم ثانوی آن.

برخی آیات قرآن نیز بر لزوم برتری پیشوای دینی مردم دلالت می‌کند، چنان‌که فرموده است: ﴿أَفَمَنْ يَهْدِي إِلَى الْحَقِّ أَحَقُّ أَنْ يُتَّبَعَ أَمَّنْ لَا يَهِدِّي إِلَّا أَنْ يُهْدَى فَمَا لَكُمْ كَيْفَ تَحْكُمُونَ[۳۴]. در این آیه دو گزینه با یکدیگر مقایسه شده است: یکی فردی که خود، هدایت یافته است و به هدایت انسان‌های دیگر نیازی ندارد، در نتیجه می‌تواند مردم را هدایت کند، و دیگر فردی که تا دیگران، وی را هدایت نکنند، هدایت یافته نخواهد بود. اکنون اگر بنا باشد انسان از یکی از دو گزینه مزبور پیروی کند، کدام‌یک از آن دو سزاوارتر است؟ بدون شک، عقل سلیم، پیروی از گزینه نخست را نیکو و پیروی از گزینه دوم را ناپسند می‌داند. جمله ﴿فَمَا لَكُمْ كَيْفَ تَحْكُمُونَ ناظر به همین حکم عقلی و درک وجدانی است[۳۵].

ممکن است گفته شود: این آیه بر دیدگاه شیعه- که افضلیت امام را شرط لازم امام می‌داند- دلالت نمی‌کند، بلکه بر دیدگاه کسانی دلالت دارد که افضلیت را شرط کمال در امام می‌دانند، نه شرط لازم[۳۶]، زیرا مفاد واژه ﴿أَحَقُّ این است که گزینه اول بر گزینه دوم برتری دارد، نه اینکه گزینه اول متعین و لازم است.

پاسخ: در این آیه قرینه روشنی وجود دارد که مقصود از ﴿أَحَقُّ آن نیست که هر دو گزینه، خوب و پذیرفته است، ولی گزینه اول برتری دارد، بلکه مقصود این است که فقط گزینه اول درست است و گزینه دوم پذیرفته نیست، زیرا در آغاز آیه، پرستش خدای یکتا با پرستش بت‌ها و معبودهای دروغین مقایسه شده است: ﴿قُلْ هَلْ مِنْ شُرَكَائِكُمْ مَنْ يَهْدِي إِلَى الْحَقِّ قُلِ اللَّهُ يَهْدِي لِلْحَقِّ[۳۷]. روشن است که بت‌ها و معبودان دروغین هیچ‌گونه هدایت‌گری به حق نداشته، و پرستش آنها باطل است، و تنها باید خدای یکتا را پرستش کرد. بنابراین، در ادامه آیه که فرموده است: ﴿أَفَمَنْ يَهْدِي إِلَى الْحَقِّ أَحَقُّ أَنْ يُتَّبَعَ أَمَّنْ لَا يَهِدِّي إِلَّا أَنْ يُهْدَى فَمَا لَكُمْ كَيْفَ تَحْكُمُونَ مقصود این است که تنها باید از کسی پیروی کرد که هدایت‌گر به حق است و احتمال خطا و انحراف در او وجود ندارد. شاید وجه اینکه خداوند متعال در این جا از واژه ﴿أَحَقُّ استفاده کرده، آن بوده است که مشرکان را به تفکر وادارد و عقل و فطرت آنان را بیدار سازد و تعصب‌های جاهلی، مانع اندیشیدن آنان نشود[۳۸].[۳۹]

پرسش‌های وابسته

منابع

جستارهای وابسته

منبع‌شناسی جامع افضلیت


پانویس

  1. ر.ک: الامام المجتبی (ع) مهجة قلب المصطفی، ص ۱۷.
  2. سوره آل عمران، آیه ۴۳. ر.ک: تهذیب الأحکام، ج ۵، ص ۳۵۵. إثبات الهداة بالنصوص و المعجزات، ج ۴، ص ۸.
  3. ر.ک: الکشف و البیان (تفسیر ثعلبی)، ج ۱۰، ص ۱۶۵.
  4. زهادت، عبدالمجید، معارف و عقاید ۵، جلد ۲ ص ۲.
  5. ر.ک: شواهد التنزیل حاکم حسکانی و فرائد السمطین و بحار، ج ۴۴، ص ۲۱۷ و الحسین فی القرآن سید محمد واحدی.
  6. «و خوراک را با دوست داشتنش به بینوا و یتیم و اسیر می‌دهند» سوره انسان، آیه ۸.
  7. «(با خود می‌گویند:) شما را تنها برای خشنودی خداوند خوراک می‌دهیم، نه پاداشی از شما خواهانیم و نه سپاسی» سوره انسان، آیه ۹.
  8. ر.ک: الغدیر: ج ۳، ص ۱۰۷ و احقاق الحق، ج ۳، ص ۱۵۷ و تفسیر نمونه، ج ۲۵، ص ۳۴۲.
  9. زهادت، عبدالمجید، معارف و عقاید ۵، جلد ۲ ص ۲۷-۲۹.
  10. «يا جابِرُ، يُولَدُ لابني الحسينِ ابنٌ يُقالُ لهُ: عليٌّ، إذا كانَ يومُ القيامةِ نادی مُنادٍ: لِيَقُمْ سيّدُ العابدينَ، فيقومُ عليُّ بنُ الحسينِ. ويُولَدُ لِعليٍّ ابنٌ يُقالُ لَه: محمّدٌ. يا جابِرُ، إنْ رأيتَهُ فأقْرِئهُ مِنّي السَّلامَ»؛ کشف الغمة فی معرفة الأئمة (ط – القدیمة)، ج ۲، ص ۱۱۹، منابع دیگر مانند: إحقاق الحق، ج ۱۲، ص ۱۳ و تاریخ دمشق ابن عساکر، ج ۵۴، ص ۲۷۶ و حیلة الأبرار فی أحوال محمد و آله الأطاهر (ع)، ج ۴، ص ۳۶۳. بحار الأنوار، ج ۴۶، ص ۲۲۷. تذکرة الخواص من الأمة فی ذکر خصائص الأئمة، ۳۰۳. .
  11. بحار الأنوار، ج ۴۶، ص ۲۲۷.
  12. منهاج السنه، ج ۴، ص ۴۸.
  13. وفیات الأعیان، ج ۳، ص ۲۶۹.
  14. زهادت، عبدالمجید، معارف و عقاید ۵، جلد ۲ ص ۳۵-۳۸.
  15. کافی، ج ۱، ص ۴۶۹. سخن پیامبر به جابر را سایر منابع نیز ذکر کرده‌اند و با عبارت‌های گوناگون گذشت.
  16. مناقب آل أبی طالب (ع) (لابن شهر آشوب)، ج ۴، ص ۱۹۶.
  17. شرح نهج البلاغة لإبن أبی الحدید، ج ۱۵، ص ۲۷۷.
  18. الصواعق المحرقه، ج ۲، ص ۵۸۶.
  19. الارشاد، ج ۲، ص ۱۶۸. لما را در محضر هیچ کس کوچکتر از آنها در محضر ابوجعفر (ع) ندیدم. حکم بن عیینه با تمام عظمت علمی‌اش در میان مردم، در برابر آن حضرت مانند دانش آموزی در مقابل معلم خود به نظر می‌رسید.
  20. سیر اعلام النبلاء، ج ۴، ص ۴۰۲. از کسانی است که بین علم و عمل و آقائی و شرف و وثاقت و متانت جمع کرده و اهلیت برای خلافت داشت.
  21. زهادت، عبدالمجید، معارف و عقاید ۵، جلد ۲ ص ۴۶.
  22. شکری، آرزو، حقوق اهل بیت، ص۱۷۵- ۱۷۶.
  23. محمد حسین حسینی تهرانی، امام‌شناسی، ج۲، ص۱۲۵.
  24. شرح المقاصد، ج۵، ص۲۳۳.
  25. «الحمد لله الذي... و قدم المفضول على الأفضل لمصلحة اقتضاها التكليف...»؛ ابن ابی الحدید معتزلی، شرح نهج البلاغه، ج۱، ص۳.
  26. ر.ک: علی اصغر رضوانی، شیعه‌شناسی و پاسخ به شبهات، ج۱، ص۵۵۴؛ قاضی نور الله مرعشی، إحقاق الحق، ج۲، ص۳۲۵.
  27. ر.ک: کشف المراد، ص۲۱۲-۲۳۸.
  28. علی بامیانی، خلافة الإمام علی، ص۱۹.
  29. شکری، آرزو، حقوق اهل بیت، ص۱۷۶- ۱۷۸.
  30. ر.ک: شرح المواقف، ج۸، ص۳۵۱.
  31. کشف المراد، ص۴۹۵.
  32. شرح المواقف، ج۸، ص۳۷۳؛ شرح المقاصد، ج۵، ص۲۴۶؛ النبراس، ص۵۳۵.
  33. الشافی فی الإمامة، ج۳، ص۱۷۸؛ دلائل الصدق، ج۳، ص۲۹-۳۰.
  34. «آیا آنکه به حقّ رهنمون می‌گردد سزاوارتر است که پیروی شود یا آنکه راه نمی‌یابد مگر آنکه راه برده شود؟ پس چه بر سرتان آمده است؟ چگونه داوری می‌کنید؟» سوره یونس، آیه ۳۵.
  35. کشف المراد، ص۴۹۵؛ نهج الحق و کشف الصدق، ص۱۶۸؛ ارشاد الطالبین، ۳۳۶.
  36. عده‌ای از متکلمان معتزلی، طرفدار این دیدگاه‌اند.
  37. «بگو آیا از شریکانتان کسی هست که به سوی “حق” رهنمون باشد؟ بگو خداوند به “حق” رهنماست» سوره یونس، آیه ۳۵.
  38. والتعبیر فی الترجیح فی قوله: ﴿أَحَقُّ أَنْ يُتَّبَعَ بأفعل التفضیل الدال علی مطلق الرجحان دون التعین و الانحصار، مع ان اتباعه تعالی حق لاغیر، و اتباعهم لانصیب له من الحق، انما هو بالنظر الی مقام الترجیح و لیسهل بذلک قبولهم للقول من غیر اثارة لعصبیتهم و تهییج لجهالهتم؛ المیزان فی التفسیر القرآن، ج۱۰، ص۵۷.
  39. ربانی گلپایگانی، علی، براهین و نصوص امامت، ص ۲۱.