عزاداری در معارف و سیره حسینی

از امامت‌پدیا، دانشنامهٔ امامت و ولایت

نسخه‌ای که می‌بینید نسخه‌ای قدیمی از صفحه‌است که توسط Jaafari (بحث | مشارکت‌ها) در تاریخ ‏۴ سپتامبر ۲۰۲۱، ساعت ۱۰:۵۶ ویرایش شده است. این نسخه ممکن است تفاوت‌های عمده‌ای با نسخهٔ فعلی بدارد.

این مدخل مرتبط با مباحث پیرامون عزاداری است. "عزاداری" از چند منظر متفاوت، بررسی می‌شود:
در این باره، تعداد بسیاری از پرسش‌های عمومی و مصداقی مرتبط، وجود دارند که در مدخل امام حسین (پرسش) قابل دسترسی خواهند بود.

مقدمه

برپا داشتن مراسمی به یاد سیدالشهدا(ع) در ایام مختلف، به‌ویژه دهۀ محرّم و روز عاشورا. این عمل، که زنده نگهداشتن هدف حسینی و فرهنگ عاشوراست، مورد تشویق بسیار اولیاء دین است و خود معصومین، در راه اقامۀ عزای حسینی، می‌‌کوشیدند[۱]؛ زیرا عزاداری، بصورت گریه، برپایی مجالس ذکر، سرودن مرثیه، گریاندن، نوحه‌خوانی و... احیاء خط ائمه و تبیین مظلومیت آنان است. امام باقر(ع) در زمینۀ برپایی عزا در خانه‌ها برای امام حسین(ع) می‌‌فرماید: «ثُمَّ لْيَنْدُبِ الْحُسَيْنَ(ع) وَ يَبْكِيهِ وَ يَأْمُرُ مَنْ فِي دَارِهِ مِمَّنْ لَا يَتَّقِيهِ بِالْبُكَاءِ عَلَيْهِ وَ يُقِيمُ فِي دَارِهِ مُصِيبَةً بِإِظْهَارِ الْجَزَعِ عَلَيْهِ وَ يَتَلَاقَوْنَ بِالْبُكَاءِ بَعْضُهُمْ بَعْضاً فِي الْبُيُوتِ وَ لْيُعَزِّ بَعْضُهُمْ بَعْضاً بِمُصَابِ الْحُسَيْنِ(ع)»[۲]. (به کسانی که روز عاشورا نمی‌توانند به زیارت آن حضرت بروند اینگونه دستور می‌دهند) بر حسین(ع)، ندبه و عزاداری و گریه کند و به اهل خانۀ خود دستور دهد که بر او بگریند و در خانه‌اش با اظهار گریه و ناله بر حسین(ع)، مراسم عزاداری برپا کنند و یکدیگر را با گریه و تعزیت و تسلیت‌گویی در سوگ حسین(ع) در خانه‌هایشان ملاقات کنند.

سنّت عزاداری، با برخورداری از عشق و محبّتی که از امام حسین(ع) در دل‌ها بوده و هست، تبدیل به یک برنامۀ گسترده و مردمی و مقدّس شده است و هرگز سستی و خاموشی ندارد و به برکت آن، اقشار بسیاری با امام حسین(ع) و دین و فرهنگ عاشورا آشنا می‌شوند. فراز و نشیب‌های زیادی بر سوگواری بر خامس آل عبا گذشته است و هرگاه که شیعیان، قدرت و حکومتی یافته‌اند، در ترویج و توسعۀ آن کوشیده‌اند. “در زمان پادشاهی آل بویه، در دهۀ اول محرم، شیعیان به عزاداری حضرت سیدالشهدا قیام نمودند... معز الدوله، اولین کسی است که فرمان داد که مردم بغداد در دهۀ اول محرّم، سیاه بپوشند و بازار‌ها را سیاهپوش کنند و به مراسم تعزیه‌داری حضرت سیدالشهدا قیام نمایند. بستن دکان‌ها و منع طبّاخی و تعطیل عمومی در روز عاشورا از طرف معز الدوله دیلمی در شهر بغداد به عمل آمد و تا اوایل سلطنت سلسلۀ سلجوقی در آن شهر معمول بود. این مراسم تا انقراض دولت دیالمه در تمام کشور‌های اسلامی قلمرو آنها مرسوم و برقرار بوده است”[۳]. رمز جاودانگی نهضت حسینی نیز همین احیا و زنده نگهداشتن و تعظیم شعائر بوده است. امام خمینی فرمود: “الان هزار و چهارصد سال است که با این منبرها، با این روضه‌ها و با این مصیبت‌ها و با این سینه زنیها، ما را حفظ کرده‌اند، تا حالا آورده‌اند اسلام را... هر مکتبی تا پایش سینه‌زن نباشد، تا پایش گریه‌کن نباشد، تا پایش سر و سینه زن نباشد، حفظ نمی‌شود... ما باید برای یک شهیدی که از دستمان می‌رود، علم بپاکنیم، نوحه خوانی کنیم، گریه کنیم، فریاد کنیم...”[۴]. برپایی عزا برای سیدالشهدا، نوعی اعتراض به ظالمان و حمایت از مظلوم است. اشک ریختن در سوگ اباعبدالله(ع)، عامل تقویت حسّ عدالت‌خواهی و انتقام‌جویی از ستمگران و زمینه‌سازی برای تجمّع نیرو‌های پیرو حسین(ع) در خطّ دفاع از حق است. عزاداری برای شهید، انتقال فرهنگ “شهادت” به نسل‌های آینده است. به تعبیر شهید مطهری: “در شرایط خشن یزیدی، در حزب حسینی‌ها شرکت کردن و تظاهر به گریه کردن بر شهدا، نوعی اعلام وابسته بودن به گروه اهل حق و اعلان جنگ با گروه باطل و در حقیقت، نوعی از خودگذشتگی است. اینجاست که عزاداری حسین بن علی(ع) یک حرکت است، یک موج است، یک مبارزۀ اجتماعی است”[۵]. عزاداری، سبب می‌شود که شور و عاطفه، از شعور و شناخت برخوردار گردد و ایمان را در ذهن جامعۀ هوادار، زنده نگهدارد و “مکتب عاشورا” بعنوان یک فکر سازنده و حادثۀ الهام‌بخش، همواره تأثیر خود را حفظ کند. عزاداری، احیاء خط خون و شهادت و رساندن صدای مظلومیّت آل علی به گوش تاریخ است. عزاداران حسینی، پروانگانی شیفتۀ نورند که شمع محفل آرای خویش را یافته، از شعلۀ شمع، پیراهن عشق پوشیده‌اند و آمادۀ جان باختن و پر سوختن و فداشدن‌اند. نقش عزاداری در حفظ فرهنگ عاشورا مهمّ است. عمیق‌ترین پیوند‌ها را از طریق آمیختگی عقل و عشق و برهان و عاطفه که در کربلا تجسّم یافته است، انتقال می‌دهد. هم بر مظلومیت امام گریه می‌شود و هم در سایۀ آن هدف امام حسین از نهضت و حرکت، شناخته می‌شود. روضه‌های خانگی و دسته‌های عزاداری و هیئت‌های زنجیر زنی، پوشیدن لباس مشکی و پرچم به دست گرفتن و شربت و آب دادن و تلاش در برپایی مجالس و نوحه‌خوانی و سینه‌زنی و... هر یک به نوعی سربازگیری جبهۀ حسینی است و این پیوند قلبی را عمق و غنا می‌بخشد[۶].

تشویق به سوگواری برای امام حسین(ع)

محمد بن سنان از برخی راویان شیعه از امام صادق نقل کرده است: پیامبر خدا(ع) فرمود: «وقتی روز قیامت می‌شود، خیمه‌ای از نور برای فاطمه بر پا می‌گردد و حسین، سر [بُریده] خود را پیشاپیشِ دست او می‌آورد و وقتی فاطمه آن را می‌بیند، ناله‌ای بلند، سر می‌دهد و کسی از فرشتگان مقرّب و پیامبران مُرسَل و بندگان مؤمن نمی‌مانَد، مگر این که برای ناراحتی فاطمه می‌گِرید.»... خداوند، شیعیان ما را رحمت کند! به خدا سوگند، آنان، حقیقتاً مؤمن‌اند. به خدا سوگند، آنان در اندوه و حسرتی مدام، در عزای ما شرکت می‌کنند[۷].[۸]

سوگواری در دهه اول محرم

ابراهیم بن ابی محمود از امام رضا نقل می‌کند: محرّم، ماهی است که در دوران جاهلی، مردم، جنگ را در آن، تحریم می‌کردند؛ اما ریختن خون ما را در آن، روا شمردند و حرمت ما را شکستند و فرزندان و زنان ما را به اسارت بردند و در خیمه و خرگاه ما، آتش بر افروختند و هر چه داشتیم، به غارت بردند و حرمت پیامبر خدا(ص) را در حقّ ما رعایت نکردند. روز حسین(ع)، پلک‌های ما را زخمی کرد و اشکمان را جاری ساخت و عزیز ما را ذلیل کرد و در سرزمین کَرْب (اندوه) و بلا (گرفتاری)، اندوه و گرفتاری برایمان به ارمغان آورد. پس تا روز قیامت، باید گریه کنندگان بر کسی مانند حسین(ع) بگِریند، که گریه، گناهان بزرگ را می‌ریزد. پدرم - که درودهای خدا بر او باد - وقتی ماه محرّم می‌رسید، خندان دیده نمی‌شد و اندوه، بر او چیره می‌شد تا این ده روز به پایان برسد. وقتی روز دهم می‌رسید، آن روز، روز عزا و اندوه و گریه‌اش بود و می‌فرمود: «این، همان روزی است که حسین - که درودهای خدا بر او باد - در آن، کشته شد»[۹].[۱۰]

نخستین برگزار کننده سوگواری

سوگواری در کربلا

مرثیه‌سرایی زینب(س) بر جنازه برادر

در کتاب الملهوف نقل است: زنان را از خیمه‌ها بیرون آوردند و خیمه‌ها را آتش زدند. پس زنان، سوگوار و غارت‌زده و پابرهنه و گریان، بیرون آمدند و در حالی که به صورت اسیر، با خواریِ اسیری، حرکت می‌کردند، گفتند: «به حقّ خدا سوگند، ما را از کنار قتلگاه حسین ببرید!» و هنگامی که چشم زنان به کشتگان افتاد، شیون کردند و بر صورتشان زدند. به خدا سوگند، زینب دختر علی(ع) را فراموش نمی‌کنم که حسین(ع) را صدا می‌کرد و اندوهناک و با دلی شکسته، فریاد می‌زد: «وا محمّدا! درودهای فرشتگان آسمان، بر تو باد! این، حسین است که آغشته به خون، در صحرا افتاده و قطعه قطعه شده است. وا مصیبتا! دختران تو، اسیر شده‌اند. به خدا و به محمّدِ مصطفی و به علیِ مرتضی و به فاطمه زهرا و به حمزه سید الشهدا، شِکوه می‌کنم. وا محمّدا! این، حسین است که در بیابان افتاده. باد صبا بر او می‌وزد و به دست زنازادگان، کشته شده است. چه غم جانکاهی و چه غصّه‌ای بر تو، ای ابا عبداللّه! امروز، جدّم پیامبر خدا، از دنیا رفت. ای اصحاب محمّد! اینان، نسل مصطفایند که به اسیری برده می‌شوند»[۱۱].[۱۲]

=مرثیه‌سرایی اُمّ کلثوم

عبداللّه بن منصور از امام صادق نقل کرده است که: اسب حسین(ع) به [سمت ایشان] رفت تا این که یال و پیشانی‌اش را به خون حسین(ع) خون‌آلود کرد و پا بر زمین کوبید و شیهه سر داد. دختران پیامبر(ص)، شیهه اسب را شنیدند و بیرون آمدند. ناگهان، اسبِ بی‌سوار را دیدند و فهمیدند که حسین(ع) کشته شده است. اُمّ کلثوم، دختر حسین(ع)[۱۳]،بیرون آمد، در حالی که دستش را بر روی سر گذاشته بود و صدا می‌زد: «وا محمّدا! این، حسین است که در بیابان افتاده و عمامه و رَدایش را برده‌اند»[۱۴].[۱۵]

مرثیه‌سرایی دختران پیامبر(ص) هنگام عبور از کنار کشتگان

قرة بن قیس تمیمی نقل می‌کند که: وقتی زنان را از کنار جنازه حسین(ع) و خویشان و فرزندانش می‌گذراندند، دیدم که شیون سر دادند و به صورت‌هایشان زدند[۱۶].[۱۷]

مرثیه‌سرایی رَباب

در کتاب الکامل فی التاریخ نقل شده است که: همراه امام حسین(ع)، همسرش رَباب، دختر امرؤ القیس و مادر دخترش سَکینه بود که او را با کاروان اسیران به شام بردند. او به مدینه بازگشت و بزرگان قریش، از وی خواستگاری کردند. گفت: «من جز پیامبر خدا(ص)، پدرشوهری بر نمی‌گزینم» و به مدت یک سال ماند و زیر سقف خانه‌ای نرفت، تا این که بیمار شد و افسرده حال، از دنیا رفت. گفته اند: به مدت یک سال در کنار قبر حسین(ع) ماند و [سپس] به مدینه بازگشت و با حالی اندوهگین، درگذشت[۱۸].[۱۹]

سوگواری در کوفه

از حذلم بن ستیر نقل است: در سال ۶۱ هجری وارد کوفه شدم، زمانی که علی بن الحسین (زین العابدین)(ع) با زنان از کربلا باز می‌گشت و با آنان، سپاهیانی بودند که آنها را در میان گرفته بودند. مردم برای تماشای آنها بیرون آمدند و وقتی آنان را با شترانی بی‌جهاز آوردند، زنان کوفه می‌گریستند و مرثیه می‌سرودند[۲۰][۲۱].[۲۲]

سوگواری در شام

در کتاب الملهوف نقل است: در مجلس یزید، هنگامی که سرِ امام حسین(ع): زنی از بنی هاشم که در کاخ یزید بود، شروع به مرثیه‌سرایی برای حسین(ع) کرد و فریاد می‌زد: ای حسین! ای محبوب! ای آقا! ای آقای خاندانش! ای پسر محمّد! ای بهار بیوگان و یتیمان! ای کشته به دست اولاد حرام‌زاده! هر که این را شنید، گریست[۲۳].

در کتاب أنساب الأشراف نقل است: همین که زنان حسین(ع) وارد شدند، چند زن از زن‌های یزید بن معاویه، شیون کشیدند و فغان بر آوردند و برای حسین(ع) ماتم گرفتند[۲۴].[۲۵]

سوگواری در مدینه

نخستین ناله‌ای که در مدینه بلند شد

در کتاب تاریخ الیعقوبی نقل است: نخستین شیون‌کننده‌ای که صدایش در مدینه بلند شد، امّ سلمه، همسر پیامبر خدا بود. پیامبر(ص)، شیشه‌ای پُر از خاک به وی سپرده بود... و به او فرموده بود که: «جبرئیل به من خبر داده که امّت من، حسین را می‌کُشند». [امّ سلمه گفت:] پیامبر(ص) این خاک را به من داد و فرمود: «وقتی این خاک، خون تازه شد، بدان که حسین، کشته شده است». این، پیش امّ سلمه بود. هنگامی که زمانش فرا رسید، امّ سلمه، هر ساعت به آن شیشه نظر می‌انداخت و وقتی دید که آن خاک، خون شده است، فریادش به «وا حسینا! ای پسر پیامبر خدا!» بلند شد. زنان، از هر سو شیون سر دادند، تا این که در مدینه چنان ولوِله‌ای شد که تا آن زمان، شنیده نشده بود[۲۶].[۲۷]

هنگام دریافت خبر

در کتاب الملهوف نقل است:: عبیداللّه بن زیاد به یزید بن معاویه نوشت و خبر کشته شدن حسین(ع) و خبر اسارت خاندان او را به وی داد. او به عمرو بن سعید بن عاص، حکمران مدینه نیز همین را نوشت؛ اما عمرو، وقتی خبر را دریافت کرد، به منبر رفت و خبر را اعلام کرد. آه و ناله بنی هاشم، شَدید و زیاد شد و آیین ماتم و سوگ بر پا کردند[۲۸].[۲۹]

هنگام بازگشت اهل بیت امام(ع)

از بشیر بن حذلم[۳۰] نقل شده است: وقتی به مدینه نزدیک شدیم، علی بن الحسین (زین العابدین)(ع) پیاده شد. بارش را بر زمین گذاشت و خیمه‌اش را بر پا کرد و زنان را پیاده نمود و فرمود: «ای بشیر! خدا، پدرت را رحمت کند که شاعر بود. آیا تو هم می‌توانی شعر بسرایی؟». گفتم: آری، ای پسر پیامبر خدا! من هم شاعرم. فرمود: «پس به مدینه برو و خبر کشته شدن حسین(ع) را اعلام کن». اسبم را سوار شدم و تاختم تا وارد مدینه شدم. وقتی به مسجد پیامبر(ص) رسیدم، صدایم را بغض آلود، بلند کردم و چنین سرودم: ای مردم یثرب! این شهر، دیگر جای نشستن نیست. حسین، کشته شد! مانند باران، بگِریید. تنَش در کربلا، گلگون افتاده و سرش بر تیرک‌ها، چرخانده می‌شود. آن گاه گفتم: این، علی بن الحسین (زین العابدین(ع)) است که با عمّه‌ها و خواهرانش در نزدیکی شما فرود آمده‌اند و در آستانه وارد شدن بر شمایند و من، فرستاده اویم. جایش را نشانتان می‌دهم. هیچ زن پرده‌نشین و پوشیده‌ای نبود، مگر این که با صورتی باز، از پشت پرده‌ها بیرون آمد، با سر برهنه و سیلی به صورتْ زنان. آنان، شیون می‌کردند. من زن و مردِ گریانی بیش از آن روز ندیده‌ام و نیز روزی را تلخ‌تر برای مسلمانان پس از در گذشت پیامبر خدا(ص)[۳۱].[۳۲]

مرثیه ام البنین

حسن بن خضر از پدرش از امام صادق(ع) نقل می‌کند: بر حسین(ع) پنج سال گریسته شد. اُمّ جعفر کِلابی (امّ البنین)، برای حسین(ع) مرثیه می‌سرایید و می‌گریست تا این که چشمانش نابینا شد. مروان، حاکم مدینه، به صورت ناشناس می‌آمد و پشتِ در می‌ایستاد و به گریه و مرثیه‌سرایی او گوش می‌داد[۳۳].[۳۴]

تداوم سوگواری اهل بیت امام(ع) تا کشته شدن ابن زیاد

جارود بن منذر از امام صادق(ع) نقل کرده است که: هیچ زن هاشمی از ما شانه نزد و خضاب نکرد، تا زمانی که مختار، سرِ قاتلان حسین(ع) را برایمان فرستاد[۳۵].[۳۶]

مصیبت‌خوانی برای امام حسین(ع)

تشویق به مصیبت‌خوانی برای امام حسین(ع)

از مسمع بن عبدالملک کردین بصری نقل شده است که: امام صادق(ع) به من فرمود: «ای مِسمَع... «آیا آنچه را با حسین(ع) شد، یادآوری نمی‌کنی؟». گفتم: چرا. فرمود: «بی‌تابی نیز می‌کنی؟». گفتم: آری - به خدا سوگند - و برای آن، اشک هم می‌ریزم و خانواده‌ام، اثر آن را در من می‌بینند و از غذا خوردن، خودداری می‌کنم، به گونه‌ای که آن وضعیت، در چهره‌ام نمایان می‌شود. فرمود: «خدا بر اشک‌هایت، رحمت آورد! بدان که تو از بی‌تابی‌کنندگان بر مایی»[۳۷].[۳۸]

درود فرستادن بر امام حسین(ع) هنگام یاد کردن از ایشان

امام صادق(ع): به کسی که گفت: فدایت شوم! بسیار می‌شود که من: «بگو: درود بر تو، ای ابا عبداللّه!. این را سه بار می‌گویی و سلام تو، از دور و نزدیک، به او می‌رسد»[۳۹].[۴۰]

به یاد مصیبت امام حسین(ع) بودن، در هنگام آشامیدن آب

داوود رقی نقل کرده است: در محضر امام صادق(ع) بودم که آب‌طلبید. وقتی از آن نوشید، اشک ریخت و چشمانش اشکبار شد. آن گاه به من فرمود: «ای داوود! خدا لعنت کند کُشنده حسین را! هیچ کس نیست که آب بنوشد و از حسین(ع) و خاندانش یاد کند و کُشنده‌اش را لعن کند، مگر این که خداوند، برایش یک صد هزار حسنه می‌نویسد و یک صد هزار گناه را از او می‌زُداید و یکصد هزار درجه به او می‌دهد و گویی که یکصد هزار برده، آزاد کرده است. همچنین خداوند عزوجل وی را در قیامت، خنک‌دل محشور می‌کند»[۴۱].[۴۲]

اندوه فراوان امام صادق(ع) به هنگام یادکرد مصیبت جدّش

از ابوعماره منشد نقل شده است: روزی نشد که در محضر امام صادق(ع) از امام حسین(ع) یاد شود و دیده شود که ایشان، از صبح تا شبِ آن روز، خندان باشد. می‌فرمود: «حسین(ع)، اشک هر مؤمنی است»[۴۳].[۴۴]

جستارهای وابسته

منابع

پانویس

  1. تاریخچه عزاداری حسینی، ترجمه «تاریخ النیاحة علی الامام الشهید» از سید صالح الشهرستانی.
  2. کامل الزیارات، ص۱۷۵. کتاب «زفرات الثقلین فی ماتم الحسین»، محمدباقر محمودی، چند جلد، به مسأله گریه کردن اولیاء خدا بر آن حضرت پرداخته و نیز مجموعه‌ای از مرثیه‌ها در سوگ سیدالشهدا(ع) را آورده است.
  3. موسیقی مذهبی ایران، حسن مشحون، ص۴.
  4. صحیفه نور، ج۸، ص۶۹ و ۷۰.
  5. نهضت‌های اسلامی صد ساله اخیر، شهید مرتضی مطهری، ص۸۹.
  6. محدثی، جواد، فرهنگ عاشورا، ص ۳۳۸.
  7. «قَالَ رَسُولُ اللَّهِ(ص)‏ إِذَا كَانَ يَوْمُ الْقِيَامَةِ نُصِبَ لِفَاطِمَةَ(س) قُبَّةٌ مِنْ نُورٍ وَ أَقْبَلَ الْحُسَيْنُ(ع) رَأْسُهُ عَلَى يَدِهِ- فَإِذَا رَأَتْهُ‏ شَهَقَتْ‏ شَهْقَةً لَا يَبْقَى فِي الْجَمْعِ مَلَكٌ مُقَرَّبٌ وَ لَا نَبِيٌّ مُرْسَلٌ- وَ لَا عَبْدٌ مُؤْمِنٌ إِلَّا بَكَى لَهَا... ثُمَّ قَالَ أَبُو عَبْدِ اللَّهِ(ع) رَحِمَ اللَّهُ شِيعَتَنَا- شِيعَتُنَا وَ اللَّهِ الْمُؤْمِنُونَ فَقَدْ وَ اللَّهِ شَرِكُونَا فِي الْمُصِيبَةِ بِطُولِ الْحُزْنِ وَ الْحَسْرَةِ» (ثواب الأعمال، ص۲۵۷، ح۳؛ الملهوف، ص۱۸۴).
  8. محمدی ری‌شهری، محمد، گزیده دانشنامه امام حسین ص ۷۸۵.
  9. «إِنَّ‏ الْمُحَرَّمَ‏ شَهْرٌ كَانَ‏ أَهْلُ‏ الْجَاهِلِيَّةِ يُحَرِّمُونَ فِيهِ الْقِتَالَ فَاسْتُحِلَّتْ فِيهِ دِمَاؤُنَا وَ هُتِكَ فِيهِ حُرْمَتُنَا وَ سُبِيَ فِيهِ ذَرَارِيُّنَا وَ نِسَاؤُنَا وَ أُضْرِمَتِ النِّيرَانُ فِي مَضَارِبِنَا وَ انْتُهِبَ مَا فِيهَا مِنْ ثَقَلِنَا وَ لَمْ تُرْعَ لِرَسُولِ اللَّهِ حُرْمَةٌ فِي أَمْرِنَا إِنَّ يَوْمَ الْحُسَيْنِ أَقْرَحَ جُفُونَنَا وَ أَسْبَلَ دُمُوعَنَا وَ أَذَلَّ عَزِيزَنَا بِأَرْضِ كَرْبٍ وَ بَلَاءٍ وَ أَوْرَثَتْنَا [يَا أَرْضَ كَرْبٍ وَ بَلَاءٍ أَوْرَثْتِنَا] الْكَرْبَ [وَ] الْبَلَاءَ إِلَى يَوْمِ الِانْقِضَاءِ فَعَلَى مِثْلِ الْحُسَيْنِ فَلْيَبْكِ الْبَاكُونَ فَإِنَّ الْبُكَاءَ يَحُطُّ الذُّنُوبَ الْعِظَامَ ثُمَّ قَالَ(ع) كَانَ أَبِي(ع) إِذَا دَخَلَ شَهْرُ الْمُحَرَّمِ لَا يُرَى ضَاحِكاً وَ كَانَتِ الْكِئَابَةُ تَغْلِبُ عَلَيْهِ حَتَّى يَمْضِيَ مِنْهُ عَشَرَةُ أَيَّامٍ فَإِذَا كَانَ يَوْمُ الْعَاشِرِ كَانَ ذَلِكَ الْيَوْمُ يَوْمَ مُصِيبَتِهِ وَ حُزْنِهِ وَ بُكَائِهِ وَ يَقُولُ هُوَ الْيَوْمُ الَّذِي قُتِلَ فِيهِ الْحُسَيْنُ(ع)» (الأمالی، صدوق، ص۱۹۰، ح۱۹۹؛ الإقبال، ج۳، ص۲۸).
  10. محمدی ری‌شهری، محمد، گزیده دانشنامه امام حسین ص ۷۸۵.
  11. «أُخْرِجَ النِّسَاءُ مِنَ الْخَيْمَةِ وَ أَشْعَلُوا فِيهَا النَّارَ فَخَرَجْنَ حَوَاسِرَ مُسَلَّبَاتٍ‏ حَافِيَاتٍ‏ بَاكِيَاتٍ‏ يَمْشِينَ سَبَايَا فِي أَسْرِ الذِّلَّةِ وَ قُلْنَ بِحَقِّ اللَّهِ إِلَّا مَا مَرَرْتُمْ بِنَا عَلَى مَصْرَعِ الْحُسَيْنِ(ع) فَلَمَّا نَظَرَ النِّسْوَةُ إِلَى الْقَتْلَى صِحْنَ‏ وَ ضَرَبْنَ وُجُوهَهُنَّ قَالَ فَوَ اللَّهِ لَا أَنْسَى زَيْنَبَ بِنْتَ عَلِيٍّ(ع) تَنْدُبُ الْحُسَيْنَ(ع) وَ تُنَادِي بِصَوْتٍ حَزِينٍ وَ قَلْبٍ كَئِيبٍ يَا مُحَمَّدَاهْ صَلَّى عَلَيْكَ مَلَائِكَةُ السَّمَاءِ هَذَا الْحُسَيْنُ مُرَمَّلٌ بِالدِّمَاءِ مُقَطَّعُ الْأَعْضَاءِ وَ بَنَاتُكَ سَبَايَا إِلَى اللَّهِ الْمُشْتَكَى وَ إِلَى مُحَمَّدٍ الْمُصْطَفَى وَ إِلَى عَلِيٍّ الْمُرْتَضَى وَ إِلَى فَاطِمَةَ الزَّهْرَاءِ وَ إِلَى حَمْزَةَ سَيِّدِ الشُّهَدَاءِ يَا مُحَمَّدَاهْ هَذَا حُسَيْنٌ بِالْعَرَاءِ تَسْفِي عَلَيْهِ الصَّبَا قَتِيلُ أَوْلَادِ الْبَغَايَا وَا حُزْنَاهْ وَا كَرْبَاهْ الْيَوْمَ مَاتَ جَدِّي رَسُولُ اللَّهِ(ص) يَا أَصْحَابَ مُحَمَّدَاهْ هَؤُلَاءِ ذُرِّيَّةُ الْمُصْطَفَى يُسَاقُونَ سَوْقَ السَّبَايَا» (الملهوف، ص۱۸۰؛ بحار الأنوار، ج۴۵، ص۵۸).
  12. محمدی ری‌شهری، محمد، گزیده دانشنامه امام حسین ص ۷۸۶.
  13. در مصدر، چنین آمده؛ ولی درست، آن است که ام کلثوم، خواهر امام حسین(ع) است.
  14. «أَقْبَلَ فَرَسُ الْحُسَيْنِ‏ حَتَّى لَطَخَ‏ عُرْفَهُ‏ وَ نَاصِيَتَهُ‏ بِدَمِ‏ الْحُسَيْنِ وَ جَعَلَ يَرْكُضُ وَ يَصْهَلُ فَسَمِعَتْ بَنَاتُ النَّبِيِّ(ص) صَهِيلَهُ فَخَرَجْنَ فَإِذَا الْفَرَسُ بِلَا رَاكِبٍ فَعَرَفْنَ أَنَّ حُسَيْناً(ص) قَدْ قُتِلَ وَ خَرَجَتْ أُمُّ كُلْثُومٍ بِنْتُ الْحُسَيْنِ وَاضِعَةً يَدَهَا عَلَى رَأْسِهَا تَنْدُبُ وَ تَقُولُ وَا مُحَمَّدَاهْ هَذَا الْحُسَيْنُ بِالْعَرَاءِ قَدْ سُلِبَ الْعِمَامَةَ وَ الرِّدَاءَ» (الأمالی، صدوق، ص۲۲۶، ح۲۳۹).
  15. محمدی ری‌شهری، محمد، گزیده دانشنامه امام حسین ص ۷۸۷.
  16. «نَظَرْتُ إِلَى تِلْكَ النِّسْوَةِ لَمَّا مَرَرْنَ بِحُسَيْنٍ(ع) وَ أَهْلِهِ وَ وَلَدِهِ، صِحْنَ وَ لَطَمْنَ وُجُوهَهُنَّ» (تاریخ الطبری، ج۵، ص۴۵۶؛ البدایة والنهایة، ج۸، ص۱۹۳).
  17. محمدی ری‌شهری، محمد، گزیده دانشنامه امام حسین ص ۷۸۸.
  18. «كَانَ مَعَ الْحُسَيْنِ(ع) امْرَأَتُهُ الرَّبابُ بِنْتُ امْرِئِ القَيْسِ، وَ‌هِيَ اُمُّ ابْنَتِهِ سُكَيْنَةَ، وَ حُمِلَتْ إِلَى الشَّامِ فِيمَنْ حُمِلَ مِنْ أَهْلِهِ، ثُمَّ عَادَتْ إِلَى المَدِينَةِ، فَخَطَبَهَا الْأَشْرَافُ مِنْ قُرَيْشٍ. فَقَالَتْ: مَا كُنْتُ لِأَتَّخِذَ حَمُوا بَعْدَ رَسُولِ اللَّهِ(ص)، وَ بَقِيَتْ بَعْدَهُ سَنَةً لَمْ يُظِلَّهَا سَقْفُ بَيْتٍ، حَتَّى بُلِيَتْ وَ مَاتَتْ كَمَدا. وَ قِيلَ: إِنَّهَا أَقَامَتْ عَلَى قَبْرِهِ سَنَةً، وَ عَادَتْ إِلَى الْمَدِينَةِ، فَمَاتَتْ أَسَفا عَلَيْهِ» (الکامل فی التاریخ، ج۲، ص۵۷۹).
  19. محمدی ری‌شهری، محمد، گزیده دانشنامه امام حسین ص ۷۸۸.
  20. در الاحتجاج، از حذیم بن شریک اسدی نقل شده است که در آن به جای «زنان کوفه می‌گریستند.»..، آمده: «زنان کوفه می‌گریستند و گریبان چاک می‌کردند و مردان هم با آنان می‌گریستند». در بلاغات النساء نیز از حذام اسدی نقل شده و در آن به جای این عبارات، آمده است: «زنان کوفه در آن رور، به خود، سیلی می‌زدند و گریبان چاک می‌کردند».
  21. «قَدِمْتُ‏ الْكُوفَةَ فِي‏ الْمُحَرَّمِ‏ سَنَةَ إِحْدَى وَ سِتِّينَ عِنْدَ مُنْصَرَفِ عَلِيِّ بْنِ الْحُسَيْنِ(ع) بِالنِّسْوَةِ مِنْ كَرْبَلَاءَ وَ مَعَهُمُ الْأَجْنَادُ مُحِيطُونَ بِهِمْ وَ قَدْ خَرَجَ النَّاسُ لِلنَّظَرِ إِلَيْهِمْ فَلَمَّا أُقْبِلَ بِهِمْ عَلَى الْجِمَالِ بِغَيْرِ وِطَاءٍ- جَعَلَ نِسَاءُ أَهْلِ الْكُوفَةِ يَبْكِينَ وَ يَنْتَدِبْنَ» (الأمالی، مفید، ص۳۲۱، ح۸؛ الأمالی، طوسی، ص۹۱، ح۱۴۲).
  22. محمدی ری‌شهری، محمد، گزیده دانشنامه امام حسین ص ۷۸۹.
  23. «جَعَلَتِ امْرَأَةٌ مِنْ بَنِي هَاشِمٍ كَانَتْ فِي دَارِ يَزِيدَ لَعَنَهُ اللَّهُ تَنْدُبُ عَلَى الْحُسَيْنِ(ع) وَ تُنَادِي يَا حَبِيبَاهْ يَا سَيِّدَ أَهْلِ بَيْتَاهْ يَا ابْنَ مُحَمَّدَاهْ يَا رَبِيعَ‏ الْأَرَامِلِ‏ وَ الْيَتَامَى‏ يَا قَتِيلَ أَوْلَادِ الْأَدْعِيَاءِ قَالَ الرَّاوِي: فَأَبْكَتْ كُلَّ مَنْ سَمِعَهَا» (الملهوف، ص۲۱۳؛ بحار الأنوار، ج۴۵، ص۱۳۲).
  24. «وَ صَيَّحَ نِسَاءٌ مِنْ نِسَاءِ يَزِيدَ بْنِ مُعَاوِيَةَ، وَ وَلوَلنَ حِينَ اُدْخِلَ نِسَاءُ الْحُسَيْنِ(ع) عَلَيهِنَّ، وَ أَقَمْنَ عَلَى الْحُسَيْنِ(ع) مَأتَمَا» (أنساب الأشراف، ج۳، ص۴۱۷؛ تاریخ الطبری، ج۵، ص۴۶۴).
  25. محمدی ری‌شهری، محمد، گزیده دانشنامه امام حسین ص ۷۸۹.
  26. «كَانَ أوَّلَ صَارِخَةٍ صَرَخَتْ فِي الْمَدِينَةِ اُمُّ سَلَمَةَ زَوْجُ رَسُولِ اللَّهِ، كَانَ دَفَعَ إِلَيْهَا قَارُورَةً فِيهَا تُرْبَةٌ، وَ قَالَ لَهَا: إِنَّ جِبْرِيلَ أَعْلَمَنِي أَنَّ اُمَّتِي تَقْتُلُ الْحُسَيْنَ. [قَالَتْ:] وَ أَعْطَانِي هَذِهِ التُّرْبَةَ، وَ قَالَ لِي: «إِذَا صَارَتْ دَمَا عَبِيطا فَاعْلَمِي أَنَّ الْحُسَيْنَ قَدْ قُتِلَ»، وَ كَانَتْ عِنْدَهَا. فَلَمَّا حَضَرَ ذَلِكَ الْوَقْتُ، جَعَلَتْ تَنْظُرُ إلَى الْقَارُورَةِ فِي كُلِّ سَاعَةٍ، فَلَمَّا رَأَتْهَا قَدْ صَارَتْ دَمَا صَاحَتْ: وَا حُسَيْنَاه! وَابْنَ رَسَولِ اللَّهِ! وَ تَصَارَخَتِ النِّسَاءُ مِنْ كُلِّ نَاحِيَةٍ، حَتَّى ارْتَفَعَتِ الْمَدِينَةُ بِالرَّجَّةِ الَّتِي مَا سُمِعَ بِمِثْلِهَا قَطُّ» (تاریخ الیعقوبی، ج۲، ص۲۴۵).
  27. محمدی ری‌شهری، محمد، گزیده دانشنامه امام حسین ص ۷۹۰.
  28. «كَتَبَ عُبَيْدُ اللَّهِ بْنُ زِيَادٍ إِلَى يَزِيدَ بْنِ مُعَاوِيَةَ يُخْبِرُهُ بِقَتْلِ الْحُسَيْنِ(ع) وَ خَبَرِ أَهْلِ بَيْتِهِ وَ كَتَبَ أَيْضاً إِلَى عَمْرِو بْنِ سَعِيدِ بْنِ الْعَاصِ أَمِيرِ الْمَدِينَةِ بِمِثْلِ ذَلِكَ أَمَّا عَمْرٌو فَحَيْثُ وَصَلَهُ الْخَبَرُ صَعِدَ الْمِنْبَرَ وَ خَطَبَ النَّاسَ وَ أَعْلَمَهُمْ ذَلِكَ فَعَظُمَتْ‏ وَاعِيَةُ بَنِي‏ هَاشِمٍ‏ وَ أَقَامُوا سُنَنَ الْمَصَائِبِ‏ وَ الْمَآتِمِ» (الملهوف، ص۲۰۷).
  29. محمدی ری‌شهری، محمد، گزیده دانشنامه امام حسین ص ۷۹۱.
  30. اشاره کردیم که در نام وی، اختلاف است. «بشر» و «بشیر»، هر دو گفته شده است. همین طور در نام پدرش که «حذلم»، «جذلم» و «حذیم» گفته شده است.
  31. «فَلَمَّا قَرُبْنَا مِنْهَا[أَيْ مِنَ المَدینَةِ] نَزَلَ عَلِيُّ بْنُ الْحُسَيْنِ(ع) فَحَطَّ رَحْلَهُ وَ ضَرَبَ فُسْطَاطَهُ وَ أَنْزَلَ نِسَاءَهُ وَ قَالَ يَا بَشِيرُ رَحِمَ‏ اللَّهُ‏ أَبَاكَ‏ لَقَدْ كَانَ شَاعِراً فَهَلْ تَقْدِرُ عَلَى شَيْ‏ءٍ مِنْهُ فَقَالَ بَلَى يَا ابْنَ رَسُولِ اللَّهِ صإِنِّي لَشَاعِرٌ فَقَالَ(ع) ادْخُلِ الْمَدِينَةَ وَ انْعَ أَبَا عَبْدِ اللَّهِ(ع) قَالَ بَشِيرٌ: فَرَكِبْتُ فَرَسِي وَ رَكَضْتُ حَتَّى دَخَلْتُ الْمَدِينَةَ فَلَمَّا بَلَغْتُ مَسْجِدَ النَّبِيِّ صرَفَعْتُ صَوْتِي بِالْبُكَاءِ وَ أَنْشَأْتُ أَقُولُ:‏ «يَا أَهْلَ يَثْرِبَ لَا مُقَامَ لَكُمْ بِهَا / قُتِلَ الْحُسَيْنُ فَأَدْمُعِي مِدْرَارٌ *** الْجِسْمُ مِنْهُ بِكَرْبَلَاءَ مُضَرَّجٌ / وَ الرَّأْسُ مِنْهُ عَلَى الْقَنَاةِ يُدَارُ». قَالَ ثُمَّ قُلْتُ هَذَا عَلِيُّ بْنُ الْحُسَيْنِ(ع) مَعَ عَمَّاتِهِ وَ أَخَوَاتِهِ قَدْ حَلُّوا بِسَاحَتِكُمْ وَ نَزَلُوا بِفِنَائِكُمْ وَ أَنَا رَسُولُهُ إِلَيْكُمْ أُعَرِّفُكُمْ مَكَانَهُ قَالَ فَمَا بَقِيَتْ فِي الْمَدِينَةِ مُخَدَّرَةٌ وَ لَا مُحَجَّبَةٌ إِلَّا بَرَزْنَ مِنْ خُدُورِهِنَّ مَكْشُوفَةً شُعُورُهُنَّ مُخَمَّشَةً وُجُوهُهُنَّ ضَارِبَاتٍ خُدُودُهُنَّ يَدْعُونَ بِالْوَيْلِ وَ الثُّبُورِ فَلَمْ أَرَ بَاكِياً أَكْثَرَ مِنْ ذَلِكَ الْيَوْمِ وَ لَا يَوْماً أَمَرَّ عَلَى الْمُسْلِمِينَ مِنْهُ بَعدَ وَفاةِ رَسولِ اللّهِ(ص)» (الملهوف، ص۲۲۶؛ بحار الأنوار، ج۴۵، ص۱۴۷).
  32. محمدی ری‌شهری، محمد، گزیده دانشنامه امام حسین ص ۷۹۱.
  33. «بُكِيَ الْحُسَيْنُ(ع) خَمْسَ حِجَجٍ، وَ كَانَتْ امُّ جَعْفَرٍ الكِلَابِيَّةُ تَنْدُبُ الْحُسَيْنَ(ع) وَ تَبْكِيهِ وَقَدْ كُفَّ بَصَرُهَا، فَكَانَ مَرْوَانُ وَ هُوَ وَالِ الْمَدِينَةِ يَجِي‌ءُ مُتَنَكِّراً بِاللَّيْلِ حَتَّى يَقِفُ، فَيَسْمَعُ بُكَاءَهَا وَ نَدْبَهَا» (الأمالی، شجری، ج۱، ص۱۷۵).
  34. محمدی ری‌شهری، محمد، گزیده دانشنامه امام حسین ص ۷۹۳.
  35. «مَا امْتَشَطَتْ فِينَا هَاشِمِيَّةٌ وَ لَا اخْتَضَبَتْ حَتَّى‏ بَعَثَ‏ إِلَيْنَا الْمُخْتَارُ بِرُءُوسِ الَّذِينَ قَتَلُوا الْحُسَيْنَ(ع)» (رجال الکشّی، ج۱، ص۳۴۱، ح۲۰۲؛ رجال ابن داوود، ص۲۷۷).
  36. محمدی ری‌شهری، محمد، گزیده دانشنامه امام حسین ص ۷۹۳.
  37. «قَالَ لِي أَبُو عَبْدِ اللَّهِ(ع) يَا مِسْمَعُ... أَ فَمَا تَذْكُرُ مَا صُنِعَ بِهِ قُلْتُ نَعَمْ قَالَ فَتَجْزَعُ قُلْتُ إِي وَ اللَّهِ وَ أَسْتَعْبِرُ لِذَلِكَ حَتَّى يَرَى أَهْلِي أَثَرَ ذَلِكَ عَلَيَّ فَأَمْتَنِعُ مِنَ الطَّعَامِ حَتَّى يَسْتَبِينَ ذَلِكَ فِي وَجْهِي قَالَ رَحِمَ اللَّهُ دَمْعَتَكَ- أَمَا إِنَّكَ مِنَ الَّذِينَ يُعَدُّونَ‏ مِنْ‏ أَهْلِ‏ الْجَزَعِ‏ لَنَا» (کامل الزیارات، ص۲۰۳، ح۲۹۱).
  38. محمدی ری‌شهری، محمد، گزیده دانشنامه امام حسین ص ۷۹۴.
  39. یادکردِ امام حسین(ع) در این عبارت، بدون هیچ قیدی آمده است و همه موارد یادآوری را شامل می‌شود. از جمله، ذکر مصیبت امام(ع) که از بهترین انواع یادآوری است. بنا بر این، شایسته است که عبارت: «صَلَّى اللَّهُ عَلَيْكَ يَا أَبَا عَبْدِ اللَّهِ» که از آداب یادکردِ ایشان است -، هنگام ذکر مصیبت، گفته شود. «لِمَنْ قَالَ لَهُ: جُعِلْتُ فِدَاكَ إِنِّي‏ كَثِيراً مَا أَذْكُرُ الْحُسَيْنَ‏(ع) فَأَيَّ شَيْ‏ءٍ أَقُولُ فَقَالَ قُلْ صَلَّى اللَّهُ عَلَيْكَ يَا أَبَا عَبْدِ اللَّهِ تُعِيدُ ذَلِكَ ثَلَاثاً فَإِنَّ السَّلَامَ يَصِلُ إِلَيْهِ مِنْ قَرِيبٍ وَ مِنْ بَعِيدٍ» (الکافی، ج۴، ص۵۷۵، ح۲).
  40. محمدی ری‌شهری، محمد، گزیده دانشنامه امام حسین ص ۷۹۴.
  41. «كُنْتُ عِنْدَ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ(ع) إِذَا اسْتَسْقَى الْمَاءَ فَلَمَّا شَرِبَهُ رَأَيْتُهُ قَدِ اسْتَعْبَرَ وَ اغْرَوْرَقَتْ عَيْنَاهُ بِدُمُوعِهِ ثُمَّ قَالَ لِي يَا دَاوُدُ- لَعَنَ اللَّهُ قَاتِلَ الْحُسَيْنِ(ع) وَ مَا مِنْ‏ عَبْدٍ شَرِبَ‏ الْمَاءَ فَذَكَرَ الْحُسَيْنَ(ع) وَ أَهْلَ بَيْتِهِ وَ لَعَنَ قَاتِلَهُ إِلَّا كَتَبَ اللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ لَهُ مِائَةَ أَلْفِ حَسَنَةٍ وَ حَطَّ عَنْهُ مِائَةَ أَلْفِ سَيِّئَةٍ وَ رَفَعَ لَهُ مِائَةَ أَلْفِ دَرَجَةٍ وَ كَأَنَّمَا أَعْتَقَ مِائَةَ أَلْفِ نَسَمَةٍ وَ حَشَرَهُ اللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ يَوْمَ الْقِيَامَةِ ثَلِجَ الْفُؤَادِ» (الکافی، ج۶، ص۳۹۱، ح۶).
  42. محمدی ری‌شهری، محمد، گزیده دانشنامه امام حسین ص ۷۹۵.
  43. «مَا ذُكِرَ الْحُسَيْنُ(ع) عِنْدَ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ(ع) فِي‏ يَوْمٍ‏ قَطُّ فَرُئِيَ أَبُو عَبْدِ اللَّهِ(ع) مُتَبَسِّماً فِي ذَلِكَ الْيَوْمِ إِلَى اللَّيْلِ وَ كَانَ(ع) يَقُولُ الْحُسَيْنُ(ع) عَبْرَةُ كُلِّ مُؤْمِنٍ» (کامل الزیارات، ص۲۱۴، ح۳۰۹).
  44. محمدی ری‌شهری، محمد، گزیده دانشنامه امام حسین ص ۷۹۵.