عزاداری در تاریخ اسلامی

از امامت‌پدیا، دانشنامهٔ امامت و ولایت

منزلت و جایگاه عزاداری در سخن و سیره پیشوایان

بر پایه روایات برپا داشتنِ عزا برای سالار شهیدان و یارانش، مرثیه سرایی برای آنان و گریه بر مصائبی که بر ایشان گذشته است، به‌ویژه در دهه اول محرم و خصوصا در روز عاشورا، مورد تأکید اهل بیت (ع) بوده است. عزاداری برای سید الشهدا (ع)، در حقیقت، اظهار محبّت به خاندان پیامبر خدا (ص) است که قرآن، مودّت آنها را واجب کرده است: ﴿قُلْ لَا أَسْأَلُكُمْ عَلَيْهِ أَجْرًا إِلَّا الْمَوَدَّةَ فِي الْقُرْبَى[۱]. عزاداری برای سید الشهدا (ع)، اظهار همدردی در بزرگ‌ترینِ مصائبی است که برای اهل بیت (ع) و در واقع برای اسلام، پیش آمده است. امامانِ اهل بیت (ع)، جز تأکیدهای مستقیم قولی، به گونه‌های دیگری نیز بر اهمّیت عزاداری برای امام حسین (ع) و زنده نگه داشتن آن، تأکید داشته‌اند که به مواردی اشاره می‌گردد:

مرثیه‌سرایان سید الشهدا (ع)، پیش از واقعه کربلا

بر پایه آموزه‌های حدیثی، نخستین کسی که قبل از واقعه کربلا برای سید الشهدا (ع) مرثیه‌سرایی کرده، خداوند متعال است که آدم ابو البشر (ع)، ابراهیم خلیل (ع) و خاتم انبیا (ص) را از مصائبی که برای حسین (ع) پیش خواهد آمد، آگاه فرموده است، و آنان، بر این مصیبت، گریسته‌اند. همچنین عیسی (ع)، هنگام عبور از کربلا، به مصیبت حسین (ع) اشاره کرده و همراه با حواریان خود، بر مصائب او گریسته است. پیامبر خدا (ص) و امیر مؤمنان (ع) نیز بارها به حوادث خونبار کربلا، اشاره کرده و همراه با فاطمه زهرا (س)، برای فرزند عزیز خود، اشک ریخته‌اند[۲].

نخستین مرثیه‌سرایان سید الشهدا (ع)، پس از واقعه کربلا

پس از واقعه عاشورا، نخستین مرثیه‌سرایان سید الشهدا (ع) و یارانش، فرزندش امام زین العابدین (ع)، خواهر بزرگوارش زینب کبرا (س)، دختران امام (ع) (ام کلثوم و فاطمه صغرا)، و همسرش رَباب بوده‌اند که در کربلا، کوفه و شام، با مرثیه‌سرایی‌های هدفمند خود، راه سالار شهیدان را ادامه دادند. اما در مدینه، نخستین مرثیه‌سرا پس از شهادت امام حسین (ع)، اُمّ سَلَمه، همسر بزرگوار پیامبر خدا (ص) بود. یعقوبی، در این باره می‌نویسد: نخستین ضجّه‌زننده‌ای که در مدینه، ضجّه‌اش [بر حسین (ع)] بلند شد، اُمّ سَلَمه، همسر پیامبر خدا (ص) بود[۳].

پوشیدن لباس سیاه در عزای امام حسین (ع)

نخستین کسانی که در عزای امام حسین (ع) لباس سیاه پوشیدند، اُمّ سَلَمه، همسر پیامبر (ص) و زنان بنی هاشم بودند. این اقدام، نشان می‌دهد که لباس سیاه، از زمان‌های گذشته، علامتِ عزا بوده است. ابو مسلم هم در آغاز قیام خود، برای استفاده تبلیغاتی علیه حکومت بنی امیّه، لباس سیاه را انتخاب کرد، به طوری که او و یارانش، در تاریخ به «سیاه جامگان» شهرت یافتند. آنها می‌گفتند: این لباس سیاه، [در] عزای خاندان محمد (ص) و شهیدان کربلا و زید و یحیی است[۴].در زمان معاصر نیز در میان پیروان اهل بیت (ع)، لباس سیاه، نشانه عزاداری است[۵].

تأکید بر زنده نگه داشتن یاد امام حسین (ع)

در روایتی از امام صادق (ع)، آمده است: «هنگام یاد کردن از امام حسین (ع)، سه بار بگو: «صَلَّى اللَّهُ عَلَيْكَ يَا أَبَا عَبْدِ اللَّهِ» -درود خدا بر تو، ای ابا عبداللّه!- که این سلام، از نزدیک و دور، به او خواهد رسید»[۶]. همچنین، یاد کردن از آن بزرگوار در هنگام نوشیدن آب، توصیه شده است. با عنایت به نیاز مکرّر انسان در شبانه‌روز به نوشیدن آب، توصیه به فرستادنِ سلام بر امام حسین (ع) و لعن بر قاتلانش هنگام نوشیدن، بدین معناست که پیروان اهل بیت (ع)، هیچ گاه نباید ماجرای کربلا را فراموش کنند، و خاطره مبارزه با ظلم و ظالم و شهادت جان‌گداز سلاله پاک پیامبر خدا (ص) در این راه، برای همیشه، باید در تاریخ، زنده بماند[۷].

تأکید بر تداوم عزاداری

تأمّل در توصیه اهل بیت (ع) بر برپا داشتنِ مجالس عزا برای شهدای کربلا و زنده نگاه داشتن خاطره عاشورا، تشویق آنان به سرودن شعر درباره این فاجعه بزرگِ تاریخ اسلام، بشارت به پاداش‌های بزرگ در گریستن بر این مصیبت بزرگ و گریاندن دیگران، تأکید بر اهمّیت عزاداری در دهه اول محرّم، خصوصا در روز عاشورا به روشنی بیانگر این حقیقت است که عزاداری برای سید الشهدا (ع) و یارانش، هدف بزرگی را دنبال می‌کند که تا آن هدف، تحقّق نیافته است، سنّت عزاداری در میان پیروان اهل بیت (ع) باید تداوم یابد. بنا بر این، مسئله مهم، این است که: هدف و حکمت ضرورت تداوم عزاداری برای سید الشهدا (ع)، چه بوده است؟[۸]

حکمت عزاداری

بی‌تردید، اظهار محبّت نسبت به خاندان پیامبر (ص) از طریق سوگواری برای سالار شهیدان، همان طور که اشاره شده، پسندیده و در جهت بزرگداشت شعائر الهی است؛ لکن تأمّل در روایاتی که توصیه و تأکید بر تداوم اقامه ماتم بر سید الشهدا (ع) دارند، ایجاب می‌کند که عزاداری برای ایشان، دلیلی بسیار فراتر از اظهار محبّت به اهل بیت (ع) داشته باشد؛ بلکه از نگاه سید بن طاووس، اگر لزوم پیروی از فرمان قرآن و سنّت نیز نبود، اظهار محبّت نسبت به اهل بیت (ع) ایجاب می‌کرد که به دلیل منزلت والایی که امام حسین (ع) و یارانش به واسطه شهادت بِدان دست یافتند، اظهار مسرّت و شادمانی کنیم[۹]. بنا بر این، باید دید حکمتِ آن همه تأکید بر عزاداری و گریه برای ابا عبداللّه (ع) چیست؟ حکمت شهادت او، هر چه باشد، حکمت عزاداری برای او نیز هست[۱۰].

حکمت شهادت امام حسین (ع)

اصلی‌ترین علّت قیام و شهادت امام حسین (ع)، مبارزه با نادانی است. بر پایه آنچه بسیاری از منابع معتبر، در این باره، از امام صادق (ع) گزارش کرده‌اند، ایشان، در دعایش به درگاه خداوند می‌گوید: «و خونش را به خاطر تو بذل کرد تا بندگانت را از نادانی و سرگردانیِ گمراهی، بیرون آورد»[۱۱]. همه آنچه در تبیین هدف قیام و حکمت شهادت امام حسین (ع) بیان شد، در تعبیر «جهل‌زدایی» خلاصه شده است. جهل‌زدایی، نه تنها هدف قیام سید الشهدا (ع)، بلکه هدف بعثت خاتم الأنبیا (ص) و نزول قرآن است: بر این اساس، اصلی‌ترین کار انبیا و اولیای الهی، ریشه کن کردن بیماری جهل از جامعه است؛ زیرا تا این بیماری علاج نگردد، نمی‌توان انتظار داشت که ارزش‌های دینی بر جامعه، حاکم گردد. امام حسین (ع) نیز برای تحقّق این آرمان بلند، خون پاک خود را در راه خدا اهدا کرد و بدین‌سان، اصلی‌ترین دلیل پیروان مکتب اهل بیت (ع) برای «زنده نگه داشتن مکتب شهادت، به وسیله عزاداری بر امام حسین (ع)» نیز جهل‌زدایی از جامعه اسلامی است و تا درمان کامل این بیماری خطرناک اجتماعی و استقرار حاکمیت مطلق ارزش‌های اسلامی در جهان، تداوم این مکتب، ضرورت دارد[۱۲].

آسیب‌شناسی عزاداری امام حسین (ع)

در عصر حاضر، آشنایی با آفاتی که هدف و حکمت عزاداری سالار شهیدان را تهدید می‌کنند، مهم‌ترین و اساسی‌ترین گام در راه تحقّق اهداف ارزشمند این دستور العمل سازنده اهل بیت عصمت و طهارت است. اکنون باید دید که: چگونه فرهنگ اصیل عاشورا، به وسیله دشمنان آگاه و دوستان ناآگاه، تحریف می‌شود؟ و چه آفاتی، مجالس عزاداری سالار شهیدان را تهدید می‌کند؟ پاسخ اجمالی این سؤال، این است که: هر چیزی که با هدف عزاداری (یعنی جهل‌زدایی از جامعه اسلامی) و نیز با ویژگی‌های مجالس عزاداری هدفمند (یعنی: خدامحوری، ارائه تحلیل واقع‌بینانه از حادثه عاشورا و بهره‌گیری صحیح از احساسات و عواطف مردم نسبت به اهل بیت (ع)) در تضاد باشد، از آفت‌های مجالس عزاداری سید الشهدا (ع) است. اینک برای توضیح این اجمال، به مهم‌ترینِ این آسیب‌ها، اشاره می‌کنیم:

تحریفِ هدف عزاداری

خطرناک‌ترین آفت عزاداری امام حسین (ع)، تحریف هدف آن است. پیش از این، اشاره کردیم که حکمت عزاداری امام حسین (ع) با حکمت شهادت ایشان، یکی است. بنا بر این، تحریف هدف عزاداری، تحریف هدف شهادت آن بزرگوار نیز هست. این تحریف، به دو گونه می‌تواند تجلّی یابد: یکی آنکه به جای روشنی بخشی و احیاگری، تنها به درخواست آمرزش گناهان و پاک‌سازی معنوی خلاصه گردد؛ و دیگر، آنکه به جای تأکید بر بُعد حماسی آن، به جنایت یزیدیان و ستمگران در این حادثه پرداخته شود. این سخن، بدان معنا نیست که آمرزش گناهان و پاک‌سازی معنوی، از نتایج و فواید عزاداری نیست و یا این که نباید جنایت‌های ستم‌پیشگان را برشمرد؛ بلکه غرض، پرهیز از نگاه تجزیه‌ای است. اگر به جای جهل‌زُدایی و احیای ارزش‌های اسلامی، هدف عزاداری برای سالار شهیدان، در پاک‌سازی گنهکاران از گناه، خلاصه شود، در واقع، هدف شهادت امام (ع) و عزاداری برای ایشان، تحریف شده است؛ یعنی دقیقا همان تحریفی که در آیین مسیحیت، درباره عیسی (ع) تحقق یافت. به عبارت دیگر آنچه تحریف هدف عزاداری برای امام حسین (ع) است، خلاصه کردن این هدف، در پاک‌سازی گناهان، شبیه باور خرافیِ مسیحیان درباره مصلوب شدن عیسی (ع) است. این سخن، البته به معنای نفیِ نقش عزاداری در آمرزش گناهان نیست. از سوی دیگر، حادثه عاشورا، در یک نگاه کلّی و واقع بینانه، دارای دو بُعد است: یکی بُعد جنایت و مظلومیت و دیگری بُعد حماسه و عزّت و عظمت. از این‌رو، تحلیل و تبیین صحیح این حادثه، در صورتی امکان‌پذیر است که این دو بُعد، در کنار هم دیده شوند و ارائه گردند. در غیر این صورت، مخاطب، درک درستی از این جریان مهم تاریخ اسلام، پیدا نخواهد کرد[۱۳].

استناد به منابع غیر معتبر

یکی از آسیب‌هایی که خصوصا در قرن‌های اخیر، عزاداری امام حسین (ع) را تهدید می‌کند، استناد اهل منبر و مرثیه‌سرایان، به منابع غیر معتبر و غیر قابل استناد است[۱۴]. نکته قابل توجّه، این که تاریخ عاشورا، بیشتر از بسیاری موضوعات دیگر، دارای منابع معتبر و قابل استناد است و مرثیه‌سرایان متعهّد و آگاه، اصولاً نیازی به استفاده از منابع غیر قابل استناد ندارند. به گفته شهید مطهّری: اگر کسی تاریخ عاشورا را بخواند، می‌بیند از زنده‌ترین و مستندترین و از پُرمنبع‌ترین تاریخ‌هاست. مرحوم آخوند خراسانی[۱۵]فرموده بود: آنها که به دنبال روضه نشنیده می‌روند، بروند روضه‌های راست را پیدا کنند که آنها را اَحَدی نشنیده است[۱۶].شماری از مرثیه‌سرایان می‌پندارند که هر چه چاپ و منتشر شد، قابل استناد است و کاری با اعتبارِ منبع ندارند. بسیاری از مطالب بی‌اساس و دروغی که موجب وَهْن اهل بیت (ع) است و متأسّفانه به عنوان مرثیه مطرح می‌گردند، ریشه در منابع غیر معتبر دارند و از این‌رو، منبع‌شناسی[۱۷]. نخستین شرط ذاکران و مرثیه‌سرایان راستین تاریخ خونبار عاشوراست و کسانی که فاقد این شرط‌اند، هر چه قدر هم که با اخلاص باشند، شایستگی برای ذکر مصیبت اهل بیت (ع) را ندارند[۱۸].

گزارش‌های ذلّت‌بار

حسین بن علی (ع)، مظهر عزّت الهی و عاشورا، جلوه‌گاه حماسه و عزّت حسینی، و شعار دشمن شکن «هَیهاتَ مِنّا الذّلة!»، میراث گران بهای اوست. در منابع معتبر، گزارش شده که امام حسین (ع)، ضمن سخنرانی حماسی‌ای در روز عاشورا، خطاب به سپاه دشمن فرمود: «هان! بی‌نَسَبِ پسر بی‌نَسَب، مرا میان دو چیز، قرار داده است: بین شمشیر و خواری. خواری، از ما دور است و خداوند، آن را برای ما نمی‌پذیرد، و نیز پیامبرش و مؤمنان و دامن‌هایی پاک و پاکیزه و جان‌هایی عزّتمند و نَفْس‌هایی خوددار که اطاعت از فرومایگان را بر مرگی کریمانه، مقدّم نمی‌دارند»[۱۹]. بنا بر این، هر گزارشی از تاریخ عاشورا که حاکی از پذیرش ذلّت توسّط امام حسین (ع) باشد، دروغ بوده و ساخته و پرداخته دشمنان اوست؛ مانند این گزارش که امام (ع) فرموده: «یکی از این سه [پیشنهاد من] را بپذیرید: یا به همان جایی که از آن آمده‌ام، بازگردم، یا دستم را در دستِ یزید بن معاویه بگذارم و او میان من و خود، حکم کند، یا مرا به هر یک از مرزهای مسلمانان که می‌خواهید، بفرستید و من هم مانند یکی از ساکنان آنجا شوم، با همان وظایف و حقوق»[۲۰]. یا طلب آب کردن امام (ع) از شمر ملعون، هنگامی که می‌خواست ایشان را به قتل برساند که در نور العین، به امام (ع) نسبت داده شده و آمده است: حسین (ع) فرمود: «حال که مرا می‌کُشی، پس جرعه‌ای آب به من بده». شمر گفت: «هرگز قطره‌ای آب نخواهی چشید؛ بلکه مرگ را به صورت گلوگیر و جرعه جرعه، خواهی چشید!»[۲۱]. این‌گونه گزارش‌ها، علاوه بر این که با مُحکمات تاریخِ عاشورا و موضعگیری‌های امام (ع) در طول زندگی افتخارآمیز او[۲۲] منافات دارد، با اصول باورهای شیعه درباره جایگاه والای خاندان پیامبر خدا (ص) نیز مخالفت دارد و بر این اساس، یکی از آفات مجالس عزاداری سید الشهدا (ع)، مرثیه‌سراییِ ذلّت‌آمیز برای آن امام است. از این‌رو، بر ذاکران مخلص اهل بیت (ع) فرض است که از بیان هر سخن و تعبیری که حاکی از اظهار ذلّت یا عجز آن بزرگوار و خانواده ایشان در حادثه عاشورا باشد، جدّا اجتناب کنند[۲۳].

غُلُوْ

گزارش‌های ذلّت بار، پایین آوردن اهل بیت (ع) از جایگاه واقعی آنها، و غلو، بالاتر بُردن آنان از جایگاه واقعی آنهاست که متأسّفانه، هر دو آفت، در برخی مجالس مرثیه‌سرایی مشاهده می‌شود. باید دانست، کسانی که در مجالس عزاداری، اهل بیت (ع) را جایگزین خدا می‌کنند و به جای خدامحور کردنِ مجالس امام حسین (ع) و پیوند دادن دل‌ها به خدا از طریق اهل بیت (ع) - که ابواب الهی هستند - مردم را به «حسینُ اللّهی» و «زینبُ اللّهی» شدن، دعوت می‌نمایند و یا برای بزرگداشت اهل بیت (ع)، انبیای بزرگ الهی را کوچک جلوه می‌دهند، آگاهانه یا ناخودآگاه، در خدمت اهداف دشمنان اهل بیت (ع) قرار گرفته‌اند و سید الشهدا (ع) هم از آنان، بیزار است[۲۴].[۲۵]

دروغ

زشت‌ترین و خطرناک‌ترین دروغ‌ها[۲۶]، دروغ بستن به خداوند متعال، پیامبر خدا (ص) و اهل بیت (ع) است که از گناهان کبیره شمرده شده، موجب بطلان روزه می‌گردد[۲۷].مرثیه‌سرایانی که بدون حجّت شرعی، سخنی را به خدا و اهل بیت (ع) نسبت می‌دهند، نه تنها خادم و ذاکر امام حسین (ع) نیستند، بلکه باید بدانند که کار آنها، گناه کبیره است. حقیقتاً برای بسیاری از مردم، باور کردن این قضیّه سخت است که روضه‌خوانی، به دروغ مرثیه‌سرایی کند؛ ولی در نهایت تأسّف، باید به این واقعیت تلخ، یعنی دروغ‌پردازی برخی روضه‌خوانان و مرثیه‌سرایان اعتراف کرد؛ بلکه بر این مصیبت بزرگی که تاریخ عاشورا بدان مبتلا گردیده، بیش از مصیبت خودِ عاشورا باید گریست؛ چراکه این مصیبت، موجب پایمال شدن نهضت مقدس حسینی است. برای توضیح این اجمال، علاقه‌مندان می‌توانند به کتاب لؤلؤ و مرجان محدّث نوری - که در سال ۱۳۱۹ هجری قمری تألیف شده - و کتاب حماسه حسینی استاد شهید مرتضی مطهری، مراجعه کنند[۲۸].

بدعت در نحوه عزاداری

آسیب‌هایی که تاکنون برشمردیم، آفاتی هستند که محتوای مجالس عزاداری سید الشهدا (ع) را تهدید می‌کنند؛ اما شماری از آفات، مربوط به شیوه و چگونگی عزاداری می‌شوند. از نظر فقهی، عبادات، اعم از واجب یا مستحب، توقیفی هستند، بدین معنا که اصل عبادت و چگونگی آن، باید توسّط ادلّه شرعی اثبات شود. در غیر این صورت، عملی که به عنوان عبادت انجام می‌شود، بدعت محسوب می‌گردد و نه تنها مطلوب نیست، بلکه ممنوع و حرام است. استحباب عزاداری برای سالار شهیدان، بر پایه ادلّه قطعی، ثابت است و با عنایت به آثار و برکات فردی و اجتماعی آن، از بزرگ‌ترین عبادات محسوب می‌گردد؛ اما درباره چگونگی انجام گرفتن این عبادت، معیار، عزاداری‌های مرسوم در عصر صدور روایاتِ مربوط به این عزاداری است؛ بلکه می‌توان گفت: اطلاق این روایات، شامل انواع عزاداری‌های مرسوم در اعصار مختلف نیز می‌گردد، مشروط به این که آنچه رایج شده، برای عزاداری صدق کند و موجب وَهْن مکتب اهل بیت (ع) نگردد و یا همراه با انجام دادن عملی نامشروع نباشد. بنا بر این، آنچه در شماری از مجالس عزاداری، به تدریج مرسوم شده است (مانند: استفاده از ابزارهای موسیقی و آهنگ‌های مبتذل، تشبّه مرد به زن، و همچنین کارهایی چون قمه زدن)، بدعت در عزاداری محسوب می‌شود، به‌ویژه قمه زدن که در عصر حاضر، زمینه‌ساز تبلیغات سوء بر ضدّ پیروان اهل بیت (ع) و موجب وَهْن مکتب تشیّع است. و آخرین سخن در این باب، این که اگر فرهنگ عاشورا، آن گونه که بوده و هست، بدون تحریف به جهانیان عرضه شود، از قدرت اعجازآمیزی برخوردار است که می‌تواند به نظام سلطه و استکبار در جهان، پایان دهد و بدین‌سان، نه تنها امّت مسلمان، بلکه همه مستضعفان جهان را از ستم چپاولگران، زورمداران و غارتگران بین‌المللی رهایی بخشد و به گفته رهبر انقلاب اسلامی آیت اللّه خامنه‌ای: امروز، حسین بن علی (ع) می‌تواند دنیا را نجات دهد، به شرط آنکه با تحریف، چهره او را مغشوش نکنند[۲۹].[۳۰]

مجالس عزاداری هدفمند

با عنایت به اهداف عزاداری امام حسین (ع) و آسیب‌هایی که ممکن است به آن وارد شود و باید از آنها پرهیز داشت، مجالس عزاداری امام (ع)، در صورتی می‌توانند عزاداران را در جهت آن اهداف، هدایت کنند که دارای سه ویژگی باشند:

  1. خدامحوری: مجاهدت‌های سید الشهدا (ع) و همه شهدای راه حق و فضیلت در طول تاریخ، برای آشنا کردن با خداوند متعال و استقرار یگانه پرستی در سایه حکومت دینی در جهان بود. بنا بر این، بدون معرفت صحیح دینی نمی‌توان تحلیل درستی از نهضت عاشورا ارائه کرد و از این‌رو، خدامحوری و پیوند زدن دل‌ها با خدا و ارزش‌های معنوی، باید اساس برنامه‌های مجالس عزاداری و سخنرانی‌ها و مرثیه‌سرایی‌ها باشد.
  2. ارائه تاریخ و تحلیل صحیح از حادثه عاشورا: بدون تحلیلی واقع‌بینانه از نهضت عاشورا، امکان ندارد که عزاداران با اهداف والای عزاداری آشنا شوند و در مسیر آن، گام برداند. از این‌رو، گویندگان و مرثیه‌سرایان، در مجالس عزاداری سید الشهدا (ع) باید بر پایه تحلیل درست واقعه عاشورا، سخنرانی و مرثیه‌سرایی نمایند و بدین منظور، استفاده از منابع معتبر در تبیین این حادثه، و اجتناب از آسیب‌های مجالس عزاداری - که شرح آنها گذشت - ضروری است و بهترین راه برای رسیدن به این هدف، خواندن متن مقتل از منابع معتبر است.
  3. تبلور عاطفه و ارادت به اهل بیت (ع): تحلیل صحیح نهضت حسینی توسط سخنوران و ذاکران، نمی‌تواند جایگزین تلاش‌های هنرمندانه و به کار‌گیری اَشکال مختلف هنر در جهت جوشش عواطف و احساسات مردم نسبت به حادثه خونین کربلا گردد. در سازندگی معنوی، عواطف و احساسات، نقش ویژه‌ای دارند که هیچ چیز دیگر نمی‌تواند جای آنها را پُر کند؛ لذا اهل بیت (ع)، تأکید ویژه‌ای بر گریستن و گریاندن بر مصائب سید الشهدا (ع) داشته‌اند و خود نیز با تشویق مرثیه سرایان و استماع مرثیه آنان، زمینه گسترش این فرهنگ را در میان پیروان خود، فراهم می‌کردند[۳۱].

تحلیلی درباره سیر تاریخی عزاداری امام حسین (ع)

بی هیچ تردیدی قیام خونبار کربلای سال ۶۱ هجری حادثه‌ای است شگرف و تأثیرگذار در تاریخ که باید در زنده داشت آن با همه توان کوشید. عزاداری برای شهیدان این حماسه بی‌نظیر، از مهم‌ترین و همگانی‌ترین اقدام‌ها در این راستاست. واقعیت این است که عزاداری ابی عبداللّه الحسین (ع) از زمان به وقوع پیوستن حادثه کربلا، همواره مورد توجّه قرار گرفته و به تدریج به یک پدیده نظام مند بدل شده است. جا دارد مراحل این شکل‌گیری و فراز و نشیب‌های آن در ادوار مختلف تاریخ، مورد بررسی قرار گیرد[۳۲].

مرحله نخست: از شهادت امام (ع) تا هنگام مرگ قاتلان ایشان

در این مرحله، هدفگیری اهل بیت (ع) در حرکت‌ها، به گونه‌ای است که می‌کوشند وجدان‌های خفته را بیدار کنند و ذهن‌های بسته را بگُشایند و اندیشه‌های گرفتار در تبلیغات گسترده بنی امیّه را رها سازند. برای نمونه، مردم کوفه به هنگام دیدن خاندان پیامبر (ص) در هیئت اسیر و به هنگام شنیدن خطابه‌های شورانگیز خاندان رسالت - که از یک سو، حضور چندین ساله آنان در کوفه را در ذهن‌ها تداعی می‌کرد و از سوی دیگر، سخنانی بس بیدارگر و تکان دهنده بود - چندان گریستند که به واقع، شهر به یکباره تکان خورد. در شام نیز پس از حضور بیدار کننده و افشاگرانه اسیران - که حتّی کاخ نشینان از آثار آن، برکنار نماندند - حکومت به خاطر ملاحظات سیاسی، رخصت سوگواری داد. دیگر، این که کاروان اسیران، به هنگام بازگشت از شام به مدینه، بر سرِ مزار امام (ع) و یارانش، مجلس سوگواری برپا کردند. شهر مدینه نیز با شنیدن صدای گریه و شیون اُمّ سَلَمه، همسر پیامبر (ص) - که در رؤیا، خبر شهادت امام حسین (ع) را شنیده بود (و به روایتی دیگر، تربتی به امانت نهاده شده از سوی پیامبر (ص) در نزد وی، خونین شده بود) - غرق در ماتم و زاری شد و چون خبر شهادت امام (ع) رسما توسّط بنی امیّه در مدینه منتشر شد، امّ سلمه و مردم مدینه، شهر را یکسره ماتمکده کردند و مجالس سوگواری برپا نمودند. پس از آن، خاندان بنی هاشم عزاداری کردند و ابن عبّاس و محمّد بن حنفیّه به سوگ نشستند و دختران عقیل و زنان بنی هاشم، ماتم سرا به پا کردند. همچنین باید از عزاداری مردم مدینه به هنگام بازگشت خاندان پیامبر (ص)، سوگواری همسران امام (ع) و نیز سوگواری نمادین امّ البنین برای فرزندانش در بقیع، یاد کرد. بر همه اینها باید مرثیه‌سرایی و سوگواری خاندان عبد المطّلب - که همه روزه در سال شهادت و تا سه سال بعد در سال روز شهادت امام حسین (ع) در مدینه انجام می‌شد و در آن، برخی از صحابیان و تابعیان نیز شرکت می‌کردند - نیز پوشیدن لباس سوگواری به وسیله اهل بیت امام (ع) و ادامه دادن حزن و ماتم تا مرگ ابن زیاد و همراهی کردن برخی از اصحاب و تابعیان، اضافه نمود. این همه، چنان فضایی را ایجاد نمود که «توّابین» به وجود آمدند. آنان به هنگام حرکت به سوی شام و شرکت در نبرد با قاتلان امام حسین (ع)، ابتدا بر مزار امام (ع) و یارانش گِرد آمدند و سوگواری کردند و سپس به حرکت خود، ادامه دادند[۳۳].[۳۴]

مرحله دوم: برپایی سوگواری به گونه آیینی مذهبی از سوی ائمه (ع)

سوگواری بر ابا عبداللّه الحسین (ع) در این مرحله، چونان آیینی مذهبی، چهره می‌گیرد. این فرآیند، در سه مرحله، شکل نهایی می‌یابد:

زمینه‌سازی (روزگار امام زین العابدین (ع))

در این مرحله، زمینه‌سازی لازم برای شکل‌گیری سنّت سوگواری و آیین عزاداری انجام می‌شود و بستر مناسبی برای به وجود آمدن آیینی مذهبی، رقم می‌خورد. امام زین العابدین (ع) را باید نقش آفرین اصلی این مرحله دانست. گریه‌های امام (ع) گاه بسیار پرسش انگیز بود، خصوصا به هنگام نگاه کردن به آب و آماده شدن غذا. فراوانی و گستره گریه امام (ع) نیز چنان بود که مردم، به ایشان توصیه می‌کردند که برای حفظ سلامت خود، کمتر گریه کند؛ اما امام (ع) با اشاره به عمق فاجعه کربلا و جایگاه اجتماعی و دینی چهره‌های به شهادت رسیده، از یک سو گریه کردن بر آن عزیزان را امری لازم و منطقی می‌دانست و از سوی دیگر، دیگران را نیز بِدان، ترغیب و تشویق می‌کرد. ایشان، برای شکل دادن بستری همیشگی، گریستن بر امام حسین (ع) و یاران شهیدش را مایه نجات از عذاب خدا و قرار گرفتن در دایره امن الهی و وارد شدن به بهشت دانست و خود نیز - افزون بر ادامه دادن سوگواری تا مرگ عبیداللّه بن زیاد و دیگر قاتلان شهیدان کربلا - تا پایان عمر، از آن، دست بر نداشت.[۳۵]

پی‌ریزی ارکان عزاداری (روزگار امام باقر (ع) و امام صادق (ع))

روزگار امام باقر (ع)

روزگار امام باقر (ع) از جهاتی با روزگار امام زین العابدین (ع) متفاوت است. از یک سو، بیدارگری‌ها و جریان آفرینی‌های امام چهارم (ع) و روشنگری‌های یاران ایشان، فضای فکری و سیاسی جامعه را تا حدودی دگرگون کرده بود و از سوی دیگر، رهایی عراق از سلطه اُمَویان در یک دوره ده ساله پس از عاشورا، زمینه را برای عزاداری سید الشهدا (ع) آماده‌تر ساخته بود. امام باقر (ع) با توجّه به آنچه گذشته و آنچه به وجود آمده بود، از موقعیت اجتماعی والایی برخوردار شده و مرجعیت علمی - دینی یافته بود، چنان که مردمِ بسیاری به ایشان مراجعه می‌کردند. از این‌رو، شعاع وجودی و نفوذ کلام آن بزرگوار، از پدر گرامی شان فزون‌تر بود. امام باقر (ع) نیز از این همه، به طرق گوناگون در جهت آیینی کردن عزاداری امام حسین (ع) و تبدیل آن به جریانی در بستر تاریخ، سود جُست، از جمله با: بیان گفتار امام زین العابدین (ع) به عنوان شاهد جریان کربلا در فضیلت گریستن بر امام حسین (ع)، تشکیل مجالس سوگواری در منزل خود، تشویق مرثیه سرایان بر پرداختن به ابعاد این فاجعه در قالب سروده‌ها و خواندن رثا، ترغیب شیعیان به تشکیل مجالس عزا در خانه‌هایشان با رعایت احتیاط جهت در امان ماندن از برخورد حاکمان. توجّه به ادبیّات و شعر متعهّد در جاودانه‌سازی جریان کربلا و برای نخستین بار، مطرح کردن تعطیلی روز عاشورا و در نهایت، تأکید بر این نکته که عزاداری سید الشهدا، در دنیا به دین آنها یاری می‌رساند و در روزگار واپسین، آنها را با امام حسین (ع) و پیامبر (ص) همجوار می‌گردانَد[۳۶].

روزگار امام صادق (ع)

هنگامی که امام صادق (ع) امامت شیعیان را در دست گرفت، نیم قرن از حادثه جانسوز کربلا گذشته بود. در آن روزگار، به جهات سیاسی، فرهنگی و اعتقادی، جامعه دگرسانی بسیار گسترده‌ای یافته بود. امام صادق (ع) از این موقعیت و فضای به دست آمده، نهایتِ بهره را برد و در تبیین و تفسیر ابعاد دین و قرآن کریم، بسی کوشید. در میان کوشش‌های امام صادق (ع)، چه در گفتار و چه در عمل و رفتار، حادثه کربلا جایگاه بس مهمّی دارد. آموزه‌های آن بزرگوار در ارائه قالب، اصول کلّی و ساختار عزاداری، شایان توجّه است. امام صادق (ع) تأکید می‌فرمود که روز عاشورا باید در یادها بماند و مصیبت این روز، بسی مهم تلقّی شود و در بزرگداشت آن، کوشش شود. از این‌رو، توصیه می‌فرمود که: مؤمنان، در روز عاشورا به عزا بنشینند و آنان که برایشان ممکن است، بر سرِ مزار آن شهیدِ شاهد، حضور یابند، لباس عزا به تن کنند و از لذّات و سرخوشی و خوردن غذاهای لذیذ، امساک کنند و حادثه غم آگین و شگفت کربلا را در ذهن، مجسّم نمایند و هر چند به تنهایی، به یاد آن روز باشند و عزاداری کنند. به راستی، آیا این همه، فراتر از یادآوری یک داستان غم انگیز نیست؟ عاشورا در سیره امامان (ع)، به دوش کشیدن یک فرهنگ است. عاشورا، یک مکتب است، نه صرفاً حادثه‌ای غم‌انگیز و اسفبار[۳۷].

توسعه عزاداری (روزگار امام کاظم (ع) و امام رضا (ع))

روزگار امام کاظم (ع)، روزگاری شایان توجّه و به لحاظ سیاسی و فرهنگی، بسیار تأمّل برانگیز است؛ چراکه روزگاری است که شیعه در آستانه یک خیزش همگانی است. از این‌رو، آموزه‌های امام کاظم (ع)، تنبّه آفرین‌اند. امام کاظم (ع) از آغاز محرّم، حزن و اندوه خود را بر می‌نمود و آن را تا روز عاشورا، ادامه می‌داد و بدین‌سان، عزاداری دهه اول محرّم را پایه‌گذاری نمود و در حقیقت، ادب عزاداری روز عاشورا را برای شیعیان، رقم زد. امام (ع) با این رویکرد، چنان نمود که مؤمنان، باید به استقبال روز عاشورا بروند و از چند روز پیش از آن، به این رویداد مهم، توجّه کنند و آن روز را در اوج عزاداری سر کنند. امام رضا (ع) نیز - که به لحاظ سیاسی و فرهنگی، در روزگار خویش، مکانت ویژه‌ای یافت و همین، موجب نفوذ بیشتر کلام ایشان شد - به عزاداری امام حسین (ع) اهمّیت می‌داد، شیعیان را به اهمّیت محرّم و دهه آغازین آن، واقف می‌ساخت و با تبیین سیره پدر بزرگوارش درباره حادثه کربلا، به ترویج آن، همّت می‌گماشت. آنچه گذشت، نگاهی گذرا بر سیره امامان (ع) (شامل: گفتار، رفتار و ترغیب) پس از جریان قیام ابا عبداللّه الحسین (ع) بود، که می‌توان آن را در دو بخش کلّی، دسته‌بندی کرد: ۱. تلاش در جهت بر نمودن اهمّیت عزاداری و سوگواری بر امام حسین (ع)، ۲. بزرگداشت روز عاشورا و برپایی عزا در آن روز[۳۸].

مرحله سوم: عزاداری تا قبل از رسمی شدن آن در اواسط قرن چهارم هجری

امام جواد (ع) در کودکی (سال ۲۰۳ق) به امامت رسید. دستگاه ستم‌پیشه عبّاسی، از گذشته و چگونگی مواضع امامان (ع)، به تجربه آموخته بود که باید نظارت را بر امام (ع)، مستمر کند و پیش‌تر، این نظارت را با دعوت امام رضا (ع) به مرو، شدّت بخشیده بود و اکنون، تمام تلاش خود را بر این معطوف داشته بود که پیوند فکری و هدایتی شیعیان را با مرکز تلاش و نشاط و حرکت، یعنی امام جواد (ع) بگسلد. در مقابل، امامان (ع) نیز به «سازمان وکالت» توجّه نمودند. امام باقر (ع) و امام صادق (ع)، این شبکه را بنیاد نهادند و به تدریج، آن را گستراندند و به وسیله آن، آنچه را که در هدایت، لازم و اساسی می‌دانستند، به شیعیان انتقال می‌دادند. شیعیان نیز بر پایه این آموزه‌ها، به سازماندهی پرداختند و پیوند خود را با عالمان و متفکّرانی که از سوی امامان (ع) تربیت شده بودند، استوار می‌داشتند و به حیات مذهبی خود، ادامه می‌دادند. بدین‌سان، رابطه شیعیان، با توجّه به وضعیت جامعه، بیشتر با عالمان بوده است و با توجّه به نظارت شدید حکومت بر رابطه امامان (ع) با شیعیان، و حبس و حصر آن بزرگواران، رابطه با ایشان، بسیار اندک و ناچیز بوده است. بنا بر این، روشن است که درباره موضوعِ «عزاداری عاشورا» نباید انعکاسی آن چنانی از کلام و سیره آنان در تاریخْ باقی باشد، به‌ویژه در روزگار متوکّل که خفقان عمومی و خصوصا سختگیری درباره رفتن به کربلا و زیارت قبر مطهّر سید الشهدا (ع) به اوج می‌رسد. با این همه، به نظر می‌رسد که شیعیان، با توجّه به تربیتی که در این زمینه در محضر امامان (ع) یافته بودند، سوگواری بر ابا عبداللّه الحسین (ع) را جدّی گرفته و در منازل و محافل خود - همان‌گونه که در زمان امام باقر (ع) و امام صادق (ع) انجام می‌گرفت - به آن پرداخته‌اند؛ اما مخفی‌کاری آنان از یک سو، و سانسور خبریِ حکومت از سوی دیگر، مانع از انعکاس این محافل در منابع تاریخی شده است[۳۹].

مرحله چهارم: رسمی شدن عزاداری محرّم در سده‌های چهارم و پنجم هجری

در آغاز سده چهارم هجری، حکومت آل بویِه[۴۰]در ایران و حکومت فاطمیان[۴۱]در شمال افریقا شکل گرفتند و اندک اندک، بر قلمرو خود افزودند. در نیمه دوم سده چهارم، ایران (بجز مناطق شرقی آن) و مرکز عراق، در اختیار دولت آل بویه بود و شمالِ شرق افریقا، مصر، شام و فلسطین نیز در اختیار فاطمیان قرار داشت. در سال ۳۵۲ ق، معزّ الدوله دیلمی، حاکم بویه‌ای بغداد، با فرمانی، مردم را به اقامه عزاداری در روز عاشورا و در معابر، فرا خواند[۴۲]و بدین‌سان، عزاداری رسمیت یافت. یک دهه بعد، فاطمیان نیز در مصر چنین کردند. پس از فرمان معزّ الدوله، عزاداری در بغداد، به صورت آیینی رسمی در آمد که همه ساله، در هر کوی و برزن، با حضور شیعیان، انجام می‌گرفت[۴۳]. جامعه اهل سنت ساکن در مرکز خلافت، این جریان را خوش نمی‌داشتند. از این‌رو، گاه درگیری‌هایی به وجود می‌آمد[۴۴].

مرحله پنجم: عزاداری در سده‌های ششم تا نهم هجری

سده ششم

مناطق شیعی ایران و عراق، سده ششم هجری را با ادامه حاکمیت سلجوقیان آغاز کردند. در این روزگار، هنوز فاطمیان شیعیِ اسماعیلی بر مصر حکم می‌راندند. سلجوقیان، با گذشت زمان، از سختگیری‌های خود کاستند و شیعیان، به تدریج و با دست یافتن به آزادی بیشتر، عزاداری عاشورا را علنی کردند. در سده ششم هجری، گزارش عبد الجلیل رازی قزوینی در کتاب نقض، بسیار گویاست. رازی از یک سو، به شبهه‌ها پاسخ می‌گوید و از سوی دیگر، عزاداری اهل سنّت را در مناطق مختلف، گزارش می‌کند تا آن را جریانی طبیعی، انسانی و دینی نشان دهد. نیز از مجالس سوگواری دو واعظ معروف (علی بن حسین غزنوی و قطب الدین مظفر امیر عبادی)، سخن به میان می‌آورد و این که تعزیت امام حسین (ع)، همه ساله در روز عاشورا، به بغدادْ تازه است، همراه با نوحه و فریاد[۴۵].

سده هفتم

سده هفتم، همراه است با روی کار آمدن دولت خوارزم شاهی در شرق بلاد اسلام و احیای مجدّد خلافت عبّاسی که به هنگام حاکمیت آل بویه و سلجوقیان بر بغداد، جز اسمی از آن، باقی نبود. بر پایه گزارش‌های موجود، اقامه عزاداری در این قرن، چونان قرن ششم است و گاه گسترده تر. گزارشی از دهه‌های نیمه اوّل که هنوز مغولان بر بغداد چیره نشده بودند، نشانگر عزاداری و مقتل خوانی در پایتخت خلافت عبّاسی است. مستعصم عبّاسی، به سال ۶۴۱ ق، از محتسب بغداد (جمال الدین عبدالرحمان ابن جوزی) خواست تا در عاشورا، مردمان را از مقتل‌خوانی باز دارد؛ اما به مقتل‌خوانی در کنار مرقد امام کاظم (ع) رخصت داد. عماد الدین طبری (م ق ۷ق) نیز از اجتماع انبوه زائران در ایّام سوگواری امیر مؤمنان (ع) و امام حسین (ع) در مزار این دو امام، خبر می‌دهد. مولوی، شاعر بلندآوازه قرن هفتم، در مثنوی خود، به وجود عزاداری علنی در شهر حلب، اشاره دارد: ناله و نوحه کنند اندر بُکا شیعه، عاشورا، برای کربلا[۴۶].سید ابن طاووس، عالم گران‌قدر شیعی، از وجود عزاداری در دهه محرّم، سخن می‌گوید و از آن، دفاع می‌کند. افزون بر این، توصیه او به خواندن الملهوف در روز عاشورا، نشانگر وجود فرهنگ مقتل خوانی و سوگواری در دهه محرّم در روزگار وی، یعنی قرن هفتم دارد[۴۷]. در نیمه دوم سده هفتم هجری، مغولان به فرماندهی هلاکوخان، بر عراق چیره شدند. از این‌رو، عالمانی باتدبیر، از قتل و غارت، جلوگیری کردند و از هلاکو خواستند بدانها امان داده، از آنها حراست کند. او نیز چنین کرد و بدین‌سان، شیعیان جنوب بغداد (مانند حلّه و کوفه و...) از فتنه رَهیدند. این چنین، شیعیان، با سقوط عبّاسیان، به آزادی‌هایی دست یافته بودند و از سوی دیگر، در دهه‌های پایانی این سده، یکی از جانشینان هلاکو به نام غازان خان، شیعه شد و در عمران کربلا کوشید و طبیعتاً زمینه علنی شدن برپایی شعائر، به وجود آمد و...[۴۸].

سده هشتم

در این سده، غازان خان - که حکومتش از سال ۶۹۴ ق، شروع شده بود - گام‌هایی در گسترش گرایش‌های شیعی برداشت. پس از وی، برادرش سلطان محمد خدابنده، به قدرت رسید و پس از مدّتی، شیعه شد و در ترویج و رسمی کردن آن، بسی تلاش کرد. بدین‌سان، با گرایش حاکمان مغول به تشیّع و رسمی شدن این مذهب، زمینه انجام گرفتن علنی عزاداری و فراز آوردن شعائر شیعی گسترش یافت. سلسله جلایریان نیز - که در عراق به حکومت رسیدند و خواهرزاده‌های سلطان محمد خدابنده بودند - گرایش شیعی داشتند و حکومت آنها تا سال ۸۱۴ ق، ادامه یافت. ابن بطوطه (م ۷۷۹ق)، از مناطق: کربلا، حلّه، بحرین، قم، کاشان، ساوه و توس به عنوان شیعی متعصّب، یاد می‌کند[۴۹].

سده نهم هجری

سده نهم، با یورش‌های تیمور لنگ - که عراق و شام نیز از آن در امان نماندند - آغاز گشت. با مرگ تیمور و به حکومت رسیدن فرزندش شاهرخ، فضا دگرگون شد و او به ترویج فرهنگ و عمران آبادی‌ها روی آورد و در جهت بازسازی خرابی‌های پدر کوشید و همسرش، مسجد باشُکوه «گوهرشاد» را در کنار حرم امام رضا (ع) بنیاد نهاد. این اقدامات و رویکردها، حکایت از آن دارد که در آن زمان، آزادی‌های نسبی برای شیعیان در به جا آوردن شعائر، به وجود آمده است. همچنین در این قرن، حکومت آق قویونلوها در غرب ایران، با درون‌مایه‌ای شیعی شکل گرفت که علی الظاهر، می‌بایست سنّت ریشه دار عزاداری در آن، ادامه یافته باشد[۵۰].

مرحله ششم: عزاداری در سده‌های دهم و یازدهم (دوران حاکمیت صفویان)

با تاج‌گذاری شاه اسماعیل صفوی به سال ۹۰۷ ق، در تبریز، تشیّع در ایران، رسمیت یافت و ترویج شعائر شیعی، از جمله اهداف مهمّ آن حکومت شد. در این دوره، برپایی سوگواری، چهره علنی پیدا می‌کند و چونان قرن‌های چهارم و پنجم (روزگار آل بویه و فاطمیان)، شیعیان، این مراسم را در نهایتِ شُکوه، اجرا می‌کنند. چگونگی این مراسم در روزگار صفوی، در منابع بسیاری آمده است، از جمله در سفرنامه‌های اروپائیان و ایرانگردان که با نگرشی ریزبینانه و دقیق، وصف شده است. شاهان صفوی، شخصاً به مراسم عزاداری محرّم، علاقه و گرایش ویژه‌ای داشتند، بِدان سان که حتّی در اردوهای نظامی، از آن، تن نمی‌زدند. محرّم سال ۱۰۱۳، شاه عبّاس، قلعه ایروان را محاصره کرد و در شب عاشورا، در اردوگاه نظامی، مراسم عزاداری برپا نمود. چنان شیون و فریادی از اردوگاه فراز آمد که ساکنان قلعه پنداشتند فرمان حمله شبانه، صادر شده و با گسیل پیکی، خود را تسلیم کردند. همچنین او به سال ۱۰۱۱ ق، در هنگامه جنگ با سپاهیان اُزبک، روز عاشورا در کنار «آب خطب» توقّف کرد و عزاداری امام حسین (ع) را برپا نمود. در دربار صفویان، ایّام محرّم و روزهای عاشورا، روضة الشهدا خوانده می‌شد. افزون بر این، شاهان این سلسله در مراسم عمومی روز عاشورا، در میدان شهر، حضور می‌یافتند و گروه‌هایی عزادار از پیش دید آنها می‌گذشتند. آنان، لباس عزا به تن می‌کردند و املاکی برای برپایی مراسم عزاداری، وقف می‌نمودند[۵۱].

مرحله هفتم: عزاداری پس از صفویان

حکومت صفوی، پس از دو قرن، به ضعف و انحطاط‌گرایید و در برابر هجوم اشرف افغان، دوام نیاورد و سقوط کرد و تلاش‌های اندک شاه تهماسب دوم نیز راه به جای نبرد؛ اما نادر با یورش بی‌امان، بر اوضاع، چیره شد و مناطق اشغالی را از افغانیان و دولت عثمانی، باز پس گرفت و تمامیت ارضی را به کشور ایران، باز گردانید. نادر، از آغاز سلطنتش به انگیزه و یا بهانه وحدت و صلح، به تغییر فرهنگ دینی رایج در ایران پرداخت و از جمله، عزاداری امام حسین (ع) را ممنوع ساخت و این منع را در منشور موسوم به بیانیّه مُغان آورد. میرزا محمّد خلیل مرعشی صفوی، از تلاش نادر برای زدودن تمام مَظاهر شعائر شیعی گزارش می‌دهد. دولت نادر، چندان دوام نیاورد و پس از آن، دولت‌های دیگری (مانند: زندیه و قاجاریه) با گرایش‌های شیعی بر سر کار آمدند و شعائر شیعی، احیا شد و عزاداری ادامه یافت. پس از حاکمیت یافتن «قاجاریان»، عزاداری محرّم، گسترش یافت و بر کمیت و کیفیت آن، افزوده شد و شیوه‌های عزاداری، اوج گرفت و دولت مردان نیز در رواج آن کوشیدند و حتّی تکایا و هیئت‌های دولتی به راه انداختند. جز ایران، در عراق و هند نیز عزاداری رواج یافت و شیعیان در نواحی مختلف جهان اسلام، به عزاداری می‌پرداختند؛ اما در ایران، پس از آن فراز، فرودی در پیش بود و با نفوذ استعمار انگلستان و حضور عنصر قلدر و بی‌باک و بی‌هویتی مانند رضاخان در رأس حاکمیت، ستیز با مظاهر دینی آغاز گردید و عزاداری، یکسر، منع شد. پس از خروج رضاخان از ایران، عزاداری به حالت عادی باز گشت و همچون سده‌های گذشته، رونق یافت. در عراق نیز در روزگار حاکمیت صدام و سلطه حزب بعث، به‌ویژه در سال‌های پایانی حاکمیت او، عزاداری شیعیان، با مشکل مواجه شد، که البتّه پس از سقوط او، حالت شور و هیجان پیشین، به عراق بازگشت. آنچه تا بدین جا آوردیم، نگاهی بود بس گذرا، به سیر تاریخی عزاداری امام حسین (ع) در درازنای تاریخ. از نقش محرّم، عاشورا و عزاداری در دوران انقلاب اسلامی ایران و اثرگذاری شگفت آن در بیداری و پیروزی مردم این سرزمین، سخنی به میان نیاوردیم که داستانی بلند و شایان توجّه دارد و این مجال را فُصحت آن مقال نیست[۵۲].

رفتارهای فردی و جمعی سوگوارانه

«اعزا» در لغت به معنای صبر و در عرف به معنای اندوهگین بودن و ناله و زاری کردن در سوگ اشخاص است. در فرهنگ شیعی، عزا و عزاداری اصطلاحاً به عموم رفتارها و اعمالی گفته می‌شود که در سوگ بزرگان دین به ویژه معصومین و خصوصاً امام حسین (ع) برگزار می‌شود. این آیین با انگیزه دینی مانند نزدیکی جستن و ابراز محبت و ارادت به ایشان و اظهار غم در مصیبت آنها در قالب برگزاری مجالس و مراسم مشخص انجام می‌شود. به فرد سوگوار، «عزادار» گفته می‌شود. «عزاخانه» نیز از جمله نام‌هایی است که برای مکان‌های محل برگزاری عزاداری به کار می‌رود.

در منابع شیعی، روایت‌های بسیاری از امامان شیعه در تشویق شیعیان به اقامه عزا در مصیبت امام حسین (ع) آمده است. از جمله در کامل الزیارات از امام باقر (ع) روایت شده است: «اگر کسی نمی‌تواند در روز عاشورا به زیارت امام حسین (ع) رود] برای حسین (ع) عزاداری کند و بگرید و به خانواده‌اش هم توصیه کند که عزاداری کنند و یکدیگر را با گریه و تسلیت‌گویی در سوگ حسین (ع) ملاقات کنند. که اگر چنین کنند من ضمانت می‌کنم که خدا همه ثواب زیارت را به ایشان بدهد». همچنین مفید در امالی از امام صادق (ع) روایت کرده است: «هرکس یک بار چشمانش بر ما و خونی که از ما ریخته شد و حقی که از ما پایمال شد و آبرویی که از ما ریخته شد یا بر کسی از شیعیان ما گریان شود خدای تعالی او را سالیان سال در بهشت جای خواهد داد». امامان شیعه خود نیز برای امام حسین (ع) عزاداری می‌کردند و می‌گریستند. به تبعیت از ایشان، علمای شیعه نیز اهتمام جدی به اقامه مجالس عزاداری داشته و عموماً عزاداری را از جمله «شعائر دینی» و مستحبات مورد تأکید دانسته‌اند. اهمیت و جایگاه عزاداری در فرهنگ شیعه به اندازه‌ای است که عرفاً یکی از معیارها و نشانه‌های مهم شیعیان محسوب می‌شود و در فرهنگ عامه گاه حتی اهمیتی بیش از واجبات دینی پیدا می‌کند.

مشروعیت عزاداری، حداقل از دوره آل‌بویه، از موارد اختلافی میان علمای سنی و شیعه بوده است. برخی علمای اهل سنت به ویژه علمای حنبلی، عزاداری را از مصادیق «بدعت» دانسته و تحریم کرده‌اند. در مقابل، علمای شیعه در دفاع از عزاداری و بیان مشروعیت آن، کتاب‌ها و رسایل متعددی نوشته‌اند که از آن جمله اقناع اللائم علی اقامة المآتم اثر سیدمحسن امین را می‌توان نام برد.

اختلاف بر سر مشروعیت عزاداری سبب شده است برگزاری این مراسم، از آغاز علنی شدنش در دوره آل‌بویه تا امروز، در برخی مناطق با چالش و گاه درگیری مواجه باشد. به گزارش منابع تاریخی، نخستین تنازعات بر سر برگزاری مراسم عزاداری عاشورا به اواخر قرن چهارم هجری برمی‌گردد. مورخانی مانند ابن‌اثیر و ابن‌کثیر در کتاب‌های خود، تلاش عده‌ای از سنیان حنبلی برای برهم زدن عزاداری شیعیان محله کرخ بغداد را (از جمله در سال‌های ۳۵۳، ۳۶۱، ۳۶۲ و ۳۶۳ق) گزارش کرده‌اند. یکی از شدیدترین این درگیری‌ها در سال ۳۶۲ ق - درست ۱۰ سال پس از برگزاری نخستین عزاداری علنی در بغداد به دستور معزالدوله - رخ داد. به گزارش ابن‌اثیر در الکامل در محرم آن سال، آشوبی در بغداد به راه افتاد که در آن قریب ۱۷ هزار نفر در آتش سوزانده شدند و ۳۰۰ دکان و ۳۳ مسجد تخریب شد و اموال بسیاری به غارت رفت. ثمره این تنازعات، ارتقای جایگاه عزاداری نزد شیعیان و اصرار بیشتر آنها بر برگزاری آن بود. با روی کارآمدن سلجوقیان و به ویژه از دوره سلطان محمود غزنوی به بعد، این تنازعات به موازات اعلام ممنوعیت عزاداری توسط حکومت شدت گرفت. به عنوان نمونه می‌توان به درگیری‌های سال‌های ۴۰۶، ۴۰۷، ۴۰۸، ۴۱۷، ۴۴۱،۴۲۲، ۴۴۳، ۴۴۵ و ۴۵۸ ق اشاره کرد. در قرن ششم نیز این اختلافات ادامه داشت. نویسنده اشعری مسلک بعض فضائح الروافض - کتابی که در قرن ششم علیه شیعیان نوشته شده است - عزاداری عاشورا را در زمره زشتی‌های شیعیان بر می‌شمارد و آن را این‌گونه توصیف می‌کند: «این طائفه روز عاشورا اظهار جزع و فزع کنند و رسم تعزیت را اقامت کنند و مصیبت شهدای کربلا تازه گردانند و بر منبرها قصه گویند و علما سر برهنه کنند و عوام جامه چاک زنند و زنان روی خود خراشند و مویه کنند».

ابن‌تیمیه نیز در منهاج السنه می‌نویسد: «از حماقت ایشان [شیعیان] این است که عزا و ماتم برپا می‌کنند بر کسی که سالیان قبل کشته شده و معلوم است که چنین کاری از چیزهایی است که خدا و رسولش آن را حرام کرده‌اند و شیعیان بر صورت خود می‌زنند و گریبان چاک می‌کنند». این موضع انتقادی البته موضع عمومی همه اهل سنت نبوده است و به ویژه [[قرن پنجم به بعد، به موازات تعدیل دیدگاه سنیان در بسیاری از شهرهای ایران نسبت به شیعه، برخی از ایشان (به ویژه شافعیان) در برگزاری مراسم عزاداری عاشورا با شیعیان همکاری می‌کردند و در مواردی حتی خود اقامه عزا می‌کردند. عبدالجلیل قزوینی رازی در نقض- از منابع کلامی مهم شیعه در قرن ششم - فهرستی از علما و بزرگان حنفی و شافعی معاصر خود را ذکر می‌کند که در عزاداری عاشورا شرکت می‌کردند. وی همچنین به اقامه عزا در برخی شهرهای مهم و سنی‌نشین آن زمان نظیر بغداد، اصفهان و همدان اشاره می‌کند.

در دوره‌های حاکمیت مغولان و تیموریان، به تدریج اختلافات بر سر عزاداری عاشورا کمتر شد. به گونه‌ای که در اواخر دوره تیموریان یکی از مهم‌ترین و اثرگذارترین منابع درباره عاشورا، یعنی روضة الشهدا نگاشته شده و با استقبال عمومی مواجه شد. از قرن دهم و با آغاز حکومت شیعه صفویان، عزاداری به طور وسیعی گسترش یافت و از اشکال ساده پیشین که نوعاً منحصر به مجلس ذکر مصیبت می‌شد، خارج شده، روز به روز بر تشریفات و آداب آن افزوده شد. محصول این روند، که در دوره قاجار نیز ادامه یافت، پیدایش فهرست متنوعی از آیین‌ها و آداب عزاداری در کشورها و مناطق مختلف بوده است که بسیاری‌شان تا امروز استمرار یافته‌اند.

می‌توان گفت عزاداری در مقاطع مختلف و متأثر از مجموعه شرایط و عوامل سیاسی، فرهنگی و اجتماعی، تعاریف و کارکردهای مختلفی داشته است. عمومی‌ترین و اصلی‌ترین کارکرد عزاداری مذهبی، تبلیغ دینی و اظهار دینداری است. کنش سیاسی، تقویت همبستگی و نظم اجتماعی، فراغت و سرگرمی و تسکین مصائب فردی و اجتماعی را نیز می‌توان از کارکردهای عمومی و پنهان عزاداری دانست[۵۳].

نقش زنان در پیدایش و حیات مجالس و آیین‌های عزاداری

بررسی تاریخ پیدایش و تکوین مجالس و آیین‌های عزاداری نشان می‌دهد، در مقاطع مختلف، زنان در روند شکل‌یابی و گسترش این آیین نقش‌آفرین بوده‌اند؛ از جمله در نخستین عزاداری‌ها. به گزارش مقاتل و منابع تاریخی، نخستین سوگواران بر امام حسین (ع)، زنان اهل‌بیت بوده‌اند. بررسی شیوه عزاداری این زنان - که برگرفته از رسم عزاداری عرب آن زمان بوده - از آنجا اهمیت دارد که این شیوه بعدها در شکل‌گیری و ترویج اقسام عزاداری تأثیرگذار بوده است. طبق قول مشهور، پس از رسیدن خبر شهادت امام حسین (ع) به خیمه‌ها، زنان، ناله‌کنان از خیمه‌ها بیرون دویدند. در زیارت ناحیه مقدسه حالت زنان در آن صحنه چنین روایت شده است: «نَاشِرَاتِ الشُّعُورِ عَلَى الْخُدُودِ، لَاطِمَاتِ الْوُجُوهِ، سَافِرَاتٍ وَ بِالْعَوِيلِ دَاعِيَاتٍ» (موهایشان را بر صورت‌هایشان پراکنده کرده بودند و در صورت‌هایشان لطمه می‌زدند و نقاب از چهره‌ها افکنده بودند و با صدای بلند شیون می‌کردند). در مقاتل آمده است که حضرت زینب (س) با حضور بر سر اجساد شهدا، مرثیه‌ای سوزناک خواند: «يَا مُحَمَّدَاهْ صَلَّى عَلَيْكَ مَلِيكُ السَّمَاءِ هَذَا حُسَيْنٌ بِالْعَرَاءِ مُرَمَّلٌ بِالدِّمَاءِ مُقَطَّعُ الْأَعْضَاءِ يَا مُحَمَّدَاهْ وَ بَنَاتُكَ سَبَايَا» (ای محمد! که ملائک آسمان بر تو درود می‌فرستند، این حسین توست، که برهنه و در خاک و خون آغشته شده و اعضای پیکرش از هم جدا شده‌اند. و این دختران تو هستند که آنها را به اسارت می‌برند...). بنابراین زینب را باید نخستین کسی دانست که بر حسین (ع) مرثیه خواند.

در مسیر کاروان اسرا به کوفه و شام نیز در منازل مختلف، زنان اهل بیت در جمع مردم، سخنرانی‌های پرشوری با مضمون سرزنش مردم و مرثیه‌خوانی بر شهدای کربلا ایراد کردند که متن آن سخنان در مقاتل نقل شده است. از جمله به سخنرانی حضرت زینب (س)، فاطمه صغرا و ام‌کلثوم در کوفه می‌توان اشاره کرد. ابن‌طاووس در لهوف مرثیه‌ای را در پنج بیت به نقل از ام کلثوم (س) در جمع مردم کوفه آورده است که این‌گونه آغاز می‌شود: «قَتَلْتُمْ أَخِي صَبْراً فَوَيْلٌ لِأُمِّكُمْ‌ سَتُجْزَوْنَ نَاراً حَرُّهَا يَتَوَقَّد». سخنان زنان اهل‌بیت چنان در مردم کوفه اثر گذاشت که صدای گریه‌شان برخاست. به تعبیر ابن‌طاووس: «زنان موهای خود را پریشان کرده و خاک بر سر ریختند. صورت‌هایشان را با ناخن خراشیدند و بر چهره‌های خود می‌زدند و فریاد واویلا بلند کردند».

در برخی منابع، به نوحه‌خوانی زینب دختر عقیل بن ابی‌طالب در مدینه و یکی از زنان بنی‌هاشم که در خانه یزید زندگی می‌کرد، پس از رسیدن خبر شهادت امام حسین (ع) اشاره شده است. همچنین طبق روایتی که احمد بن محمد بن خالد برقی در المحاسن آورده است زنان اهل بیت، هنگامی که اجازه یافتند در روزهای اقامتشان در شام عزاداری کنند، لباس سیاه پوشیدند؛ عملی که بعدها به سنتی میان شیعیان تبدیل شد.

حضور زنان در نخستین مراسم علنی عزاداری که در عاشورای سال ۳۵۲ ق در بغداد برگزار شد نیز برجسته بوده است. ابن‌اثیر این حضور را چنین توصیف می‌کند: «زنان خارج شدند از خانه‌ها درحالی که در عزای حسین بن علی موهاشان را پریشان کرده و صورت‌هایشان را سیاه کرده بودند و گریبان خود را چاک می‌دادند و در شهر می‌گردیدند و نوحه‌خوانی می‌کردند و بر صورت‌هایشان می‌زدند».

از نحوه حضور زنان در عزاداری‌های پس از آن مقطع تا دوره صفویان اطلاعات چندانی در دست نیست. اما از گزارش‌های سفرنامه‌نویسان اروپایی از ایران عهد صفوی می‌توان دریافت که زنان در مراسم عزاداری عمومی که در میادین اصلی و اماکن مهم شهرها برگزار می‌شد، حاضر می‌شدند. از جمله پیترو دلاواله به حضور زنان در مجلس روضه‌خوانی در اصفهان (سال ۱۰۲۷ق) اشاره می‌کند. دن‌گارسیا دسیلوا فیگوئروا -سفیر اسپانیا در دربار شاه عباس اول - هم در سفرنامه‌اش حضور زنان را در مجالس عزاداری (سال ۱۰۲۸ق) با تفصیل توصیف کرده و از جمله نوشته است: «همه زن‌ها از هر طبقه با دقت کامل مواعظی را که هر روز در این مسجد به وسیله جدی‌ترین و والامقام‌ترین ملایان یا فقیهان ایراد می‌شد گوش می‌دادند.... سخنان موعظه‌گران به قدری تأثرانگیز است که زن‌ها به سختی اشک می‌ریزند و با سیلی بر چهره و با مشت بر سینه خویش می‌کوبند».

دقیقاً مشخص نیست در دوره صفویه، مجالس روضه اختصاصی زنان نیز برگزار می‌شده است یا نه. اما درباره دوره قاجار، اسناد متعدد و اطلاعات بیشتری در دست است که نشان می‌دهد در آن دوره، زنان در مجالس و آیین‌های عزاداری حضوری فعال داشته‌اند. عبدالله مستوفی این مشارکت را «فعال‌ترین بعد حضور اجتماعی زنان در آن دوره» توصیف کرده است. گرچه یحیی دولت‌آبادی در خاطراتش می‌نویسد اغلب مجالس روضه‌خوانی افراد مشهور مختص مردان بوده است و تنها در برخی مجالس عمومی زنان را راه می‌دادند. او می‌افزاید: «مجالسی که به زن‌ها هم چایی داده می‌شد، موجب شهرت صاحب مجلس می‌شد».

علاوه بر حضور در مجالس روضه عمومی، در عهد ناصری، برگزاری مجالس روضه زنانه رایج بوده است؛ مجالسی که هم روضه‌خوانان و هم مستمعان آنان زن بودند. این مجالس به دلیل ممنوعیت حضور مردان، برگزاری غیرعلنی و عمدتاً در منازل شخصی و نیز محدودیت‌های فرهنگی، از دسترس تاریخ‌نویسان و سفرنامه‌نویسان دور مانده و به همین جهت اطلاعات چندانی از آنها باقی نمانده است. گزارش ژان دیولافوا در سفرنامه‌اش از یک روضه زنانه در بوشهر از معدود گزارش‌های باقی مانده از این مجالس است. او می‌نویسد: «در طبقه تحتانی عمارت، یک مسجد خانگی بود که روشنایی زیادی در آن نمی‌تابید. تورهای ضخیمی در مقابل مشربی‌های درگاه‌ها کشیده شده و صحن مسجد تاریک بود. زن‌ها در اطراف صحن تکیه به دیوار داده بودند و دوشیزه جوان زیبایی با آهنگ حزن‌آوری بیاناتی ایراد می‌کرد و وضع رقت‌انگیز شهادت امامان را شرح می‌داد.... عده زیادی از زنان را مشاهده کردم که تا آن وقت آنها را ندیده بودم. تمام عباهای خود را به سر کشیده، اما سینه و شانه چپ را برهنه کرده و با کف دست با آهنگ صدای روضه‌خوان به شانه و سر می‌زدند و گریه می‌کردند. همین که روضه تمام شد، قلیان‌ها دست به دست شد و کنیز سیاهی برای حضار قهوه آورد».

عرصه دیگر حضور زنان در آیین‌های عزاداری، و شاید مهم‌ترین عرصه، تعزیه‌خوانی بود. در آن دوره، ساختار داخلی تکیه‌ها معمولاً به گونه‌ای بود که زنان در مرکز و نزدیک‌ترین محل به سکوی اجرای تعزیه، و مردان در پیرامون ایشان قرار می‌گرفتند. در برخی سفرنامه‌ها (از جمله سفرنامه‌های ویلز و بنجامین) گزارش‌هایی از کیفیت حضور زنان در مجالس تعزیه‌خوانی آمده است. به عنوان مثال بنجامین در توصیف تعزیه‌خوانی تکیه دولت می‌نویسد: «تمام صحن تکیه به استثنای راه باریکی در اطراف سکوی وسط، پر از زنانی بود که کنار یکدیگر نشسته بودند. با یک حساب تخمینی در حدود چهار هزار در صحن تکیه چهار زانو نشسته به سکونگاه می‌کردند و به دلیل شیبی که بود، زنان عقب‌تر هم به خوبی می‌توانستند سکو را ببینند. زنان همه چادرهای مشکی و سرمه‌ای داشته و روبنده‌های سفید رنگی نیز بر سر انداخته بودند که همه صورت آنها را می‌پوشانید. جلوی چشمان آنان این روبنده به وسیله قلابی در عقب سربسته می‌شد».

اما نکته حائز اهمیت، ظهور مجالس تعزیه زنانه در دوره قاجار است. گویا اولین نمونه این مجالس در منزل قمرالسلطنه - دختر فتحعلی شاه - برگزار شده و از آن پس هر سال در طول دهه اول محرم برقرار بوده است. این تعزیه‌ها در فضای باز یا در تالارهای بزرگ منازل بزرگان و اعیان برگزار می‌شدند و در آنها کارگردانان و بازیگران همه زنانی بودند که پیش‌تر در مجالس زنانه روضه‌خوانی کرده بودند یا به تقلید از نقالان و تعزیه‌خوانان مرد می‌پرداختند. همان‌گونه که در تعزیه‌های عمومی مردها با پوشیدن لباس‌های زنانه به جای شخصیت‌های زن ایفای نقش می‌کردند، در این مجالس هم ایفای نقش مردان برعهده زنان بوده است. زنان مخاطب این تعزیه‌ها بیشتر به تماشای مجالسی رغبت نشان می‌دادند که شخصیت اصلی آنها زن بود؛ نظیر مجالس تعزیه «شهربانو»، «عروسی دختر قریش» و «درة الصدف». روضه‌خوان‌ها و تعزیه‌خوان‌های زن به «ملا» و سردسته‌شان نیز به «آخوند» ملقب می‌شدند. از تعزیه‌خوان‌های زن مشهور آن دوره در تهران ملانبات، ملافاطمه و ملامریم، و در سمنان ملابلقیس، ملاصغری و ملاشاه زینب را می‌توان نام برد. به ویژه زنان روضه‌خوان کاشانی و یزدی مشهور بودند.

گفته شده که تعزیه‌خوانی‌های زنانه بیشتر جنبه تفریحی و سرگرمی داشتند و معمولاً پس از پایان ماه‌های عزاداری محرم و صفر و بیشتر در ماه ربیع‌الاول اجرا می‌شدند. برگزاری این مجالس، عمومیت و توسعه چندانی نیافت و در دوره احمدشاه به افول‌گرایید. تنها در برخی مناطق نظیر بوشهر این مجالس استمرار یافت. برای افول تعزیه‌خوانی زنانه، برخی صاحب‌نظران (از جمله صادق همایونی و بهرام بیضایی) دلایلی را برشمرده‌اند؛ از جمله: تعداد کم تعزیه‌خوانان زن، محدودیت محل‌های تعزیه‌خوانی زنانه، انحصار حضور زنان در این مجالس، سطح عمومی نازل موسیقی در میان زنان، ممنوعیت‌های شرعی از نظر حجاب، اضمحلال خاندان قاجاریه به عنوان حامیان اصلی این مجالس، وقوع انقلاب مشروطه و هزینه‌های بالای این مجالس که سبب می‌شد برگزاری آنها در انحصار زنان رجال ثروتمند و درباری باقی بماند. علاوه بر اینها، برگزاری روضه و تعزیه زنانه در بین علما نیز مخالفانی داشت. مخالفانی که منبر رفتن، وعظ کردن و روضه خواندن زنان را دور از شئونات و «مشتمل بر مفاسد خارجیه» می‌دانستند.

حداقل از دوره قاجار به بعد، برخی آیین‌ها مانند چهل منبر و نیز سفره‌های نذری با محوریت زنان برگزار می‌شود. پختن و توزیع غذاهایی مانند شله‌زرد، کاچی و انواع نان، حلوا و آش از جمله فعالیت‌هایی است که معمولاً توسط زنان در ایام عزاداری به ویژه محرم و صفر انجام می‌شود. نوع و چگونگی تهیه و توزیع نذر، تابع عواملی نظیر طبقه اقتصادی نذرکنندگان، آداب و رسوم محلی و باورهای دینی است. شمع، شربت، چای، آجیل مشکل‌گشا و خرما نیز از رایج‌ترین نذرهای زنان است. همچنین بررسی وقف‌نامه‌ها نشان می‌دهد در هر دوره زنان واقفی بوده‌اند که بخشی از دارایی و مایملک خود را جهت برگزاری مجالس عزاداری وقف می‌کنند.

پس از پیروزی انقلاب اسلامی و با دگرگونی‌هایی که در نقش و جایگاه اجتماعی زنان پدید آمد، دینداری زنانه و از جمله مشارکت زنان در آیین‌های مذهبی دستخوش تغییراتی شد. در نتیجه این تغییرات، به خصوص در شهرهای بزرگ، گونه‌های جدیدی از حضور زنان در مجالس و آیین‌های عزاداری ظهور کرده است. از جمله این تغییرات، برگزاری مجالس روضه زنانه علاوه بر منازل شخصی، در مکان‌های مذهبی مانند مساجد و عمومی مانند ادارات، سازمان‌ها و بیمارستان‌ها است. انجام تبلیغات محیطی برای مجالس زنانه در قالب نصب آگهی، پرچم و بنر که معمولاً در آنها نام واعظ یا روضه‌خوانان زن نیز ذکر شده است - دیگر تغییر مهمی است که در سال‌های اخیر ظهور کرده است. گسترش مجالس زنانه، تعدد سخنرانان، مداحان و روضه‌خوانان زن را نیز به دنبال داشته است. طیفی از زنان دارای تحصیلات حوزوی و دانشگاهی، شخصیت‌های سیاسی، فعالان اجتماعی و نیز سخنوران دارای دانش مذهبی در سطوح مختلف در این مجالس سخنرانی و گاهی مداحی می‌کنند که در اصطلاح به آنها «خانم جلسه‌ای» گفته می‌شود. همچنین مواردی از شرکت برخی زنان و دختران در دسته‌روی‌ها و حتی در آیین‌هایی مانند: زنجیرزنی، قمه‌زنی و سنج‌زنی - که نوعاً آیین‌هایی مردانه محسوب می‌شوند - دیده شده است.

در حال حاضر انواع مراسم دینی زنانه در ایران وجود دارد؛ نظیر ختم‌ها (مانند ختم انعام)، سفره‌های نذری، مولودی‌ها، مجالس قرآن‌خوانی، روضه‌های دوره‌ای و ماهانه. امروزه هیئت‌های زنانه برحسب سطح تعداد، تحصیلات و طبقه اجتماعی - اقتصادی شرکت‌کنندگان، نحوه برگزاری و مدل دینداری گونه‌های مختلفی را شامل می‌شوند؛ از هیئت‌های سنتی تا هیئت‌های عرفانی جدید که در آنها اشعار عرفا خوانده می‌شود و روضه‌هایی که در آنها آلات موسیقی مانند طبل، سنج و نی (و نیز دف در مولودی‌ها) نواخته می‌شود.

در کنار این اشکال متکثر عزاداری زنان در شهرهای بزرگ، در شهرستان‌ها و روستاها، همچنان آیین‌ها و مراسم سنتی اجرا می‌شوند. یکی از خاص‌ترین اشکال عزاداری سنتی زنان در بوشهر برگزار می‌شود. گفته می‌شود موسیقی سوگواری زنانه بوشهر در عصر قاجار در سیطره کنیزان آفریقایی قرار گرفت و آنها به تدریج آواها و رسوم خود در اجرای گروهی و همخوانی را با عزاداری زنانه بومیان بوشهر تلفیق کردند. این عزاداری، با محوریت دو یا چهار نفر نوحه‌خوان زن - که به آنها «سرخوان» گفته می‌شود - اجرا می‌شود که به نوبت، آوازها و نوحه‌هایی را با یکدیگر یا با حاضران (هم‌خوانان) می‌خوانند. از دیگر آیین‌های عزاداری زنانه در بوشهر، «مختک‌گردانی»، سینه‌زنی و عزای سرپایی زنان است. همچنین در بوشهر، برخلاف دیگر مناطق ایران که در تعزیه‌های عمومی فقط مردان ایفاگران نقش‌اند، زن‌ها نیز تعزیه‌خوانی می‌کنند. «شروه‌خوانی» دیگر آیین زنانه است که مجلس روضه یا مرثیه‌خوانی معمولاً با آن آغاز می‌شود. شروه یا «لالای» برگرفته از لالایی (اشعار عامیانه برای خوابانیدن کودک در مایه دشتی و دستگاه شور که با لحنی غمگین خوانده می‌شود) است. خواندن لالایی در اصل از مجالس ترحیم زنانه به عزاداری ماه محرم به ویژه عزای علی اصغر وارد شده است. آواز «شوره» در عزاداری زنانه از نظر شباهت در ساختار و عنوان، با آوازهای حزن‌انگیز «هوره» در اقوام کرد - که آن نیز در عزاداری زنانه خوانده می‌شود - بسیار نزدیک است. شروه (در بویراحمد)، شوره (در گناوه و دیلم)، شربه (در ممسنی)، موره (در کرمانشاه)، شروک و شروا همگی از یک خانواده و ریشه بوده و از الحان باستانی موسیقی ایرانی محسوب می‌شوند. از دیگر آیین‌های عزاداری زنانه، باید از «لطم‌زنی» زنان عرب در عراق و ایران (خوزستان) نام برد که معمولاً در سه مرحله با نام‌های «فزاعیه»، «ثکیله» و «هوسه» اجرا می‌شود. در قزوین نیز در روز سوم شهادت امام حسین (ع)، زنان، مراسم عزاداری زنانه‌ای با نام «بنی‌اسدی» اجرا می‌کنند. آنان درحالی که سرهایشان را گل‌آلود کرده‌اند و بیل و کلنگ در دست گرفته‌اند، به یادبود اقدام زنان قبیله بنی‌اسد در تدفین شهدای کربلا، پیکر نمادینی را از مسجد علی اکبر (ع) به حسینیه آقاسید جمال تشییع می‌کنند و پس از عزاداری در آنجا، به صورت کاروان، سینه‌زنان به مسجد علی‌اکبر بر می‌گردند. مشابه این مراسم با کمی تفاوت در آستانه اشرفیه در استان گیلان نیز اجرا می‌شود و طی آن، زنان در روز یازدهم محرم با دردست گرفتن بیل در قالب دسته‌های عزاداری برای دفن نمادین شهدای کربلا راه می‌افتند و با ساقه‌های برنجی که به آن «کلوش» می‌گویند، بر سر خود می‌زنند. در لرستان و شهرهایی مانند خرم آباد و بروجرد، آیین چهل منبر توسط زنان و دختران اجرا می‌شود. آنان در روز تاسوعا با پای برهنه و صورت پوشیده، در چهل منبر شمع روشن می‌کنند. مشابه این آیین در مناطق شمالی نظیر لاهیجان و گرگان نیز برگزار می‌شود. زنان ایلاتی در کهگیلویه و بویراحمد نیز عزاداری خاص خود را دارند که در آن زن‌ها دست در گردن هم حلقه می‌کنند و یک زن به عنوان تک‌خوان در وسط حلقه می‌ایستد و نوحه می‌خواند و دیگر زنان، چارقدها یا چادرهایشان را به پشت و سینه خود می‌زنند. زنان ایلام در اربعین و نیز روزهای هفتم، هشتم و دهم ماه محرم، به ترتیب برای حضرت قاسم، حضرت ابوالفضل (ع) و امام حسین (ع) مراسم «چایینه» برگزار می‌کنند. در مراسم چایینه حضرت قاسم، نخست بر قامت دختری جوان و ازدواج نکرده (به نشان عروس قاسم) لباس عروسی - که تن‌پوشی سبزرنگ و سرپوشی سفیدرنگ را شامل می‌شود- می‌پوشانند و دو شمع روشن به دست‌های عروس می‌دهند و یک سینی پر از نقل و نبات، حنا، عود و شمع در مقابلش می‌گذارند. سپس چایینه‌خوان‌ها با لباسی رنگی و آراسته وارد میدان می‌شوند و زنی که در اصطلاح به او «مُلایه» گفته می‌شود، سرود می‌خواند. در ادامه، زنی یک کفن آغشته به خون را به میانه میدان می‌آورد (نشانه رسیدن خبر شهادت قاسم). پس از آن، چایینه‌خوان از حالت شادی و سرور درآمده، موی خود را پریشان می‌کند، روی سر عروس، چادر سیاهی می‌اندازد و بعد از خاموش کردن شمع‌ها، شروع به نوحه‌خوانی می‌کند[۵۴].

تاریخچه سوگواری بر مظلومیت امام حسین(ع)

عظمت مصیبت و مظلومیت خامس آل عبا به گونه‌ای بود که گریه و سوگواری همواره قرین نام آن حضرت بوده و هست؛ همان‌گونه که آزادگی و شجاعت و دفاع از دین و ارزش‌های اسلامی با نام حسین(ع) عجین شده است.

سنگینی این حادثه همه اهل اسلام را متأثر ساخت، و حتی بر عرشیان و ساکنان آسمان و زمین نیز سنگین آمد[۵۵].

تاریخچه سوگواری و اشک ریختن بر مظلومیت سید الشهدا(ع) را در سه قسمت - به طور گذرا - پی‌گیری می‌کنیم.

گریه بر امام حسین(ع) پیش از تولد آن حضرت

در روایات می‌خوانیم، برخی از انبیای الهی ـ هزاران سال قبل از تولد امام حسین(ع) ـ هنگامی که از ماجرای کربلا با خبر می‌شدند، بر مظلومیت آن حضرت اشک می‌ریختند. در روایتی آمده است: هنگامی که جبرئیل کلماتی را به حضرت آدم(ع) برای توبه تعلیم می‌داد، و او خدا را به پنج تن مقدس می‌خواند، وقتی که به نام حسین(ع) رسید قلبش شکست و اشکش جاری شد، به جبرئیل گفت: نمی‌دانم چرا وقتی که نام پنجمی (حسین(ع)) را می‌برم قلبم می‌شکند و اشکم جاری می‌شود؟ جبرئیل گفت: «بر او مصیبتی خواهد گذشت که همه مصایب در برابر آن کوچک خواهد بود. او تشنه‌کام، غریبانه، تنها و بدون یار و یاور به شهادت خواهد رسید». جبرئیل برخی دیگر از مصایب آن حضرت و خاندانش را برای آدم(ع) بیان کرد، تا آنجا که هر دو تن همچون مادر فرزند مرده‌ای بر حسین(ع) گریستند، «فَبَكَى آدَمُ وَ جَبْرَئِيلُ بُكَاءَ الثَّكْلَى‌»[۵۶].

هنگامی که خداوند برای موسی(ع) از مظلومیت امام حسین(ع) سخن گفت و ماجرای شهادت مظلومانه آن حضرت و اسارت بانوان حرمش و گرداندن سرهای شهدا در شهرها را بازگو نمود، موسی(ع) نیز گریست[۵۷]. زکریای پیامبر(ع) نیز، وقتی که نام‌های پنج تن مقدس را از جبرئیل آموخت، هنگامی که نام حسین(ع) را بر زبان جاری می‌ساخت، بغض گلویش را می‌گرفت و اشکش جاری می‌شد. به خداوند عرضه داشت: خدایا! چرا وقتی نام آن چهار تن (محمد، علی، فاطمه و حسن(ع)) را می‌برم غم و اندوهم زایل می‌شود، ولی هنگامی که نام حسین(ع) را بر زبان می‌آورم، اشکم جاری می‌‌گردد و اندوه و غم مرا فرا می‌گیرد؟ خداوند بخشی از مصایب امام حسین(ع) را برای زکریا شرح داد، و زکریا پس از شنیدن آن، به مدت سه روز از مسجد بیرون نیامد و مردم را نیز اجازه نداد به محضرش برسند و در تمام این مدت بر مصیبت امام حسین(ع) گریه می‌کرد و بر او مرثیه می‌سرود[۵۸].

در روایتی نقل شده است که امیرمؤمنان(ع) فرمود: «حضرت عیسی بن مریم(ع) همراه با حواریون از کربلا می‌گذشتند که آن حضرت شروع به گریستن کرد و حواریون نیز با او گریستند. وقتی که حواریون سبب گریه را پرسیدند، حضرت عیسی(ع) فرمود: در این مکان فرزند پیامبر اسلام(ص) و فاطمه زهرا(س) کشته خواهد شد»[۵۹].[۶۰]

گریه بر امام حسین(ع) پس از ولادت

پس از ولادت امام حسین(ع) نیز از همان شروع ولادت و پس از آن، رسول خدا(ص) و علی(ع) و فاطمه زهرا(س) هنگامی که از رنج‌ها و مظلومیت آینده حسین(ع) آگاه می‌شدند، بر او می‌گریستند[۶۱].

گریه رسول خدا (ص)

در روایتی می‌خوانیم: پس از ولادت امام حسین(ع) رسول خدا(ص) به منزل فاطمه(س) آمد و به اسماء فرمود: فرزندم را بیاور! اسماء نیز حسین(ع) را در پارچه‌ای سفید قرار داد و به نزد رسول خدا(ص) آورد. رسول اکرم(ص) در گوش راست حسین(ع) اذان و در گوش چپ وی اقامه گفت و سپس وی را در آغوش گرفت و گریست. اسماء می‌گوید: به حضرت عرض کردم: پدر و مادرم فدای تو باد، چرا گریه می‌کنی؟ فرمود: به خاطر این فرزندم گریانم. عرض کردم: او که هم اکنون متولد شده است (و جای شادی و خوشحالی است، نه اندوه). فرمود: «تَقْتُلُهُ الْفِئَةُ الْبَاغِيَةُ مِنْ بَعْدِي- لَا أَنَالَهُمُ اللَّهُ شَفَاعَتِي‌»؛ «وی را پس از من گروهی ستمکار به شهادت می‌رسانند که هرگز خداوند شفاعتم را نصیب آنان نخواهد ساخت». آنگاه فرمود: «يَا أَسْمَاءُ لَا تُخْبِرِي فَاطِمَةَ بِهَذَا فَإِنَّهَا قَرِيبَةُ عَهْدٍ بِوِلَادَتِهِ»؛ «ای اسماء! فاطمه را از این ماجرا آگاه مساز؛ چراکه او تازه صاحب این فرزنده شده است»[۶۲].[۶۳]

گریه علی(ع) بر مظلومیت امام حسین(ع)

ابن عباس می‌گوید: من با امیرمؤمنان(ع) در مسیر رفتن به صفین همراه بودم؛ هنگامی که به نینوا رسیدیم، با صدای بلند به من فرمود: ای ابن عباس! آیا این مکان را می‌شناسی؟ عرض کردم: نه، نمی‌شناسم. فرمود: اگر آن گونه که من این سرزمین را می‌شناسم، تو نیز می‌شناختی، از آن نمی‌گذشتی جز آن‌که همانند من گریه کنی.

آنگاه امام(ع) مدتی طولانی اشک ریخت، تا آنجا که اشک‌ها از محاسن مبارکش بر سینه‌اش سرازیر شد و من نیز همراه او گریستم. امام(ع) در همان حال فرمود: وای! وای! آل ابوسفیان را با من چه کار؟ مرا با آل حرب (از اجداد یزید) چه کار؟ همان‌ها که حزب شیطان و اولیای کفرند. ای اباعبدالله! صبر پیشه کن! چراکه به پدرت نیز از این گروه همان (ستم‌ها) می‌رسد که به تو می‌رسد. «أَوْهِ أَوْهِ مَا لِي وَ لِآلِ أَبِي سُفْيَانَ مَا لِي وَ لِآلِ حَرْبٍ حِزْبِ الشَّيْطَانِ وَ أَوْلِيَاءِ الْكُفْرِ صَبْراً يَا أَبَا عَبْدِ اللَّهِ فَقَدْ لَقِيَ أَبُوكَ مِثْلَ الَّذِي تَلْقَى مِنْهُمْ»[۶۴].[۶۵]

سوگواری فاطمه زهرا(س)

هنگامی که رسول خدا(ص) خبر شهادت امام حسین(ع) و مصایب آن حضرت را به دخترش حضرت فاطمه(س) داد، زهرا(س) به شدت گریست و آنگاه پرسید: این ماجرا چه زمانی اتفاق خواهد افتاد؟ رسول خدا(ص) فرمود: زمانی که نه من باشم، نه تو و نه علی. فاطمه(س) با شنیدن این سخن گریه‌اش شدیدتر شد. آنگاه رسول خدا وی را از برپایی عزا و سوگواری توسّط مردان و زنان امت، بر شهدای کربلا و رنج‌های زنان اهل بیت(ع) آگاه ساخت و پاداش این گریه‌ها را بیان فرمود[۶۶].[۶۷]

گریه و سوگواری بر امام حسین(ع) پس از شهادت

سرانجام، آن حادثه‌ای که از ابتدای خلقت ماجرایش برای اولیای الهی گفته شده بود، اتفاق افتاد. به یقین، ماجرایی که پیش از وقوعش دل‌ها را به درد آورده و اشک‌ها را جاری ساخته بود، هنگامی که در روز عاشورای سال ۶۱ هجری روی داد، شعله‌ای بر جان‌ها زد و سوگ و ماتم را قرین خویش ساخت. همراه با درس‌های بزرگ آزادگی و آرمان خواهی و دفاع از شرف و اعتقاد تا پای جان، عمق فاجعه به اندازه‌ای بود که از روز عاشورا مراسم سوگواری و اشک و ماتم بر آن حضرت و یاران پاکبازش آغاز شد و همچنان ادامه دارد و تا واپسین لحظات عمر دنیا ادامه خواهد داشت.؛ چراکه به فرموده رسول خدا(ص): «إِنَّ لِقَتْلِ الْحُسَيْنِ حَرَارَةً فِي قُلُوبِ الْمُؤْمِنِينَ لَا تَبْرُدُ أَبَداً»؛ «به یقین شهادت حسین، حرارتی در دل مؤمنان ایجاد خواهد کرد، که هرگز خاموش نخواهد شد»[۶۸].

در این قسمت نمونه‌هایی از گریه و سوگواری بر آن حضرت را پس از شهادت، از نظر خواننده عزیز می‌گذرانیم:

حتی دشمن بر او گریست

هنگامی که زنان حرم نبوی(ص) چشم‌شان بر شهدا افتاد، فریاد و ضجه سر دادند و آنگاه زینب شروع به ندبه و ناله کرد و با صدای محزونی صدا زد: «وَا مُحَمَّدَاهْ صَلَّى عَلَيْكَ مَلِيكُ السَّمَاءِ هَذَا حُسَيْنٌ مُرَمَّلٌ بِالدِّمَاءِ مَقَطَّعُ الْأَعْضَاءِ وَ بَنَاتُكَ سَبَايَا»؛ «ای محمد! درود خداوند بر تو باد. این حسین (توست که) به خون آغشته است و پیکرش قطعه قطعه شده و (این هم) دخترانت هستند که اسیر شده‌اند». زینب کبری(س) همچنان در مصیبت برادرش و دیگر شهدا، سخن گفت و ندبه سر داد تا آنجا که نقل شده است: «فَأَبْكَتْ وَ اللَّهِ كُلَّ عَدُوٍّ وَ صَدِيقٍ‌»؛ «به خدا سوگند! دوست و دشمن را به گریه آورد»[۶۹].[۷۰]

سوگ و ماتم در بارگاه یزید

پس از آن‌که کاروان اسیران را به کوفه و شام بردند، با خطبه‌های افشاگرانه امام زین العابدین(ع) و زینب کبری(س)، اوضاع شهر شام برگشت و با جو ایجاد شده بر ضد دستگاه خلافت اموی، یزید چاره‌ای جز اظهار ندامت و فرافکنی نداشت. در چنان شرایطی، زنان حرم حسینی در «شام» مراسم عزا و ماتم برپا کردند، تا آنجا که حتی زنان خاندان اموی نیز در آن شرکت نمودند و این برنامه تا سه روز ادامه داشت[۷۱].[۷۲]

برنامه سوگواری همسر امام حسین(ع)

در روایتی از امام صادق(ع) نقل شده است که فرمود: «هنگامی که امام حسین(ع) به شهادت رسید، همسر او (به نام رباب)[۷۳] برای آن حضرت مجلس ماتمی برپا کرد، خود گریه می‌کرد و زنان و خادمانش نیز با او همصدا می‌شدند»[۷۴].[۷۵]

مراسم سوگواری در محضر امام باقر و امام صادق(ع)

برپایی مراسم سوگواری امام حسین(ع) در حضور امام باقر(ع) پیش از این گذشت[۷۶]، اما در مورد حضرت امام صادق(ع) گاه برخی از شعرای اهل بیت که به محضر امام(ع) می‌رسیدند، آن حضرت از آنان می‌خواست در رثای حسین بن علی(ع) اشعاری بخوانند و گاه خود آن شاعران از امام(ع) اجازه می‌گرفتند تا اشعاری در رثای سیدالشهداء(ع) بخوانند. در پاره‌ای از موارد امام(ع) به خانواده خویش می‌فرمود: پشت پرده بنشینند و آن اشعار را بشنوند و در واقع، محفلی از دوستان خالص اهل بیت(ع) برای عزای سالار شهیدان بر پا می‌شد.

داستان ابوهارون مکفوف را پیش از این آورده‌ایم و اینک نمونه‌ای دیگر را نقل می‌کنیم. عبدالله بن غالب می‌گوید: به محضر امام صادق(ع) شرفیاب شدم و در حضور آن حضرت مرثیه‌ای در باره امام حسین(ع) خواندم. هنگامی که به یک بیت حساس از آن مرثیه رسیدم، صدای زنی را از پشت پرده شنیدم که با گریه فریاد زد: «يَا أَبَتَاهْ‌»؛ «پدرجان!»[۷۷].[۷۸]

مراسم سوگواری در محضر امام رضا(ع)

از دِعبل خُزاعی (شاعر معروف اهل بیت(ع)) نقل شده است که من در ایام شهادت امام حسین(ع) به محضر امام رضا(ع) شرفیاب شدم. دیدم آن حضرت محزون و اندوهگین نشسته و یارانش نیز گرد آن حضرت نشسته‌اند. هنگامی که مرا دید فرمود: «خوش آمدی ای دعبل! آفرین بر کسی که با دست و زبانش ما را یاری می‌کند!». سپس در کنار خویش برای من جا باز کرد و مرا کنارش نشاند. آنگاه به من فرمود: ای دعبل! دوست دارم امروز برای ما مرثیه بخوانی؛ چراکه این ایام روزهای اندوه ما اهل بیت(ع) و ایام شادمانی دشمنان ما ـ به ویژه بنی‌امیه ـ است. (سپس امام(ع) مطالبی را در پاداش گریه کردن و گریاندن در مصیبت اهل بیت(ع) به خصوص مصائب امام حسین(ع) بیان کرد).

آنگاه امام رضا(ع) برخاست و پرده‌ای میان ما و حرمسرای خویش زد و خانواده‌اش را پشت پرده نشاند، تا آنان نیز برای مصیبت جدشان امام حسین(ع) گریه کنند[۷۹]. سپس به دعبل فرمود اشعار خود را بخوان و وی نیز مرثیه‌ای را در ماتم امام حسین(ع) و اهل بیتش خواند که قسمتی از آن چنین است: «أَ فَاطِمُ لَوْ خِلْتِ الْحُسَيْنَ مُجَدَّلًا وَ قَدْ مَاتَ عَطْشَاناً بِشَطِّ فُرَاتِ‌ إِذاً لَلَطَمْتِ الْخَدَّ فَاطِمُ عِنْدَهُ‌ وَ أَجْرَيْتِ دَمْعَ الْعَيْنِ فِي الْوَجَنَاتِ‌ أَ فَاطِمُ قُومِي يَا ابْنَةَ الْخَيْرِ وَ انْدُبِي‌ نُجُومَ سَمَاوَاتٍ بِأَرْضِ فَلَاةٍ بَنَاتُ زِيَادٍ فِي الْقُصُورِ مَصُونَةٌ وَ آلُ رَسُولِ اللَّهِ مُنْهَتِكَاتٌ‌ وَ آلُ زِيَادٍ فِي الْحُصُونِ مَنِيعَةٌ وَ آلُ رَسُولِ اللَّهِ فِي الْفَلَوَاتِ‌ سَأَبْكِيهِمْ مَا ذَرَّ فِي الْأَرْضِ شَارِقٌ‌ وَ نَادَى مُنَادِي الْخَيْرِ لِلصَّلَوَاتِ‌ وَ مَا طَلَعَتْ شَمْسٌ وَ حَانَ غُرُوبُهَا وَ بِاللَّيْلِ أَبْكِيهِمْ وَ الْغُدُوَاتِ». «ای فاطمه! اگر پیکر به خاک و خون غلطیده حسین را که تشنه کام کنار شط فرات به شهادت رسیده به خاطر آوری در آن هنگام ای فاطمه کنار آن پیکر، به چهره‌ات طپانچه می‌زنی و اشک چشمانت را بر رخسارت سرازیر می‌سازی ای فاطمه ای دختر بهترین مردم، برخیز! و بر ستارگان آسمان‌ها در آن صحرای خشک ناله بزن (چرا گریان نباشم وقتی که به خاطر آورم) دختران زیاد در قصرهای خویش در امانند؛ ولی حریم خاندان رسول خدا(ص) دریده شده است. در حالی که آل زیاد در دژهای محکمی آسوده‌اند فرزندان رسول خدا(ص) در صحراهای خشک و سوزان سرگردانند. آری! تا آن زمان که خورشید در عالم پرتو افشانی می‌کند و ندای مؤذنی برای نماز بلند است و مادامی که خورشید طلوع و غروب می‌کند و به هنگام شبانگاهان و صبح گاهان بر آنان می‌گریم»[۸۰].[۸۱]

سوگواری در کنار مزار شهدای کربلا

از برخی از فرازهای تاریخ بر می‌آید که شیعیان گاه و بیگاه در مناسبت‌ها (تا آنجا که شرایط را مساعد می‌دیدند) کنار مزار آن حضرت در کربلا مراسم سوگ و ماتم برپا می‌داشتند و ائمه(ع) نیز از این عمل شادمان می‌شدند و آنان را تشویق می‌کردند. به عنوان نمونه: عبدالله بن حماد بصری می‌گوید: امام صادق(ع) به من فرمود: «به من خبر رسیده که در نیمه شعبان گروهی از ساکنین اطراف کوفه و دیگر نقاط، بر مزار امام حسین(ع) در کربلا گرد هم می‌آیند و زنانی نیز برای آن حضرت نوحه‌گری می‌کنند، و از این جمعیت گروهی قرآن می‌خواند و گروهی دیگر حوادث کربلا را بازگو می‌کنند و جمعی نوحی‌گری کرده و برخی نیز مرثیه می‌خوانند». گفتم: فدایت شوم، من نیز بخشی از آنچه را می‌فرمایید، دیده‌ام.

امام(ع) فرمود: سپاس خداوندی راکه در میان مردم گروهی را قرار داد که به سوی ما می‌آیند و برای شهدای ما مرثیه می‌خوانند و دشمنان ما را کسانی قرار داد که گروهی از خویشاونداندوستان ما) و دیگر مردم، آنان را بی‌اعتبار کرده و کار آنان را زشت و ناپسند می‌شمرند[۸۲].

کوتاه سخن اینکه: مراسم سوگواری برای امام حسین(ع) و یاران باوفایش به ویژه در ایام محرم و عاشورای حسینی از گذشته، تاکنون ادامه داشته و شیعیان و علاقمندان به سالار شهیدان، در همه جای عالم، به شیوه‌های گوناگون همه ساله در مصیبت آن حضرت به ماتم می‌نشینند و ضمن یادآوری فداکاری و جانبازی حسین بن علی(ع) و یارانش در مظلومیت آنان نیز اشک می‌ریزند[۸۳].

منابع

پانویس

  1. «بگو: برای این (رسالت) از شما مزدی نمی‌خواهم جز دوستداری خویشاوندان (خود) را» سوره شوری، آیه ۲۳.
  2. محمدی ری‌شهری، محمد، گزیده دانشنامه امام حسین، ص ۷۷۱.
  3. محمدی ری‌شهری، محمد، گزیده دانشنامه امام حسین، ص ۷۷۱.
  4. المناقب، ابن شهرآشوب، ج۳، ص۳۰۰.
  5. محمدی ری‌شهری، محمد، گزیده دانشنامه امام حسین، ص ۷۷۱.
  6. «قُلْ صَلَّى اللَّهُ عَلَيْكَ يَا أَبَا عَبْدِ اللَّهِ تُعِيدُ ذَلِكَ ثَلَاثاً فَإِنَّ السَّلَامَ‏ يَصِلُ‏ إِلَيْهِ‏ مِنْ‏ قَرِيبٍ‏ وَ مِنْ‏ بَعِيدٍ» (الکافی، ج۴، ص۵۷۵، ح۲).
  7. محمدی ری‌شهری، محمد، گزیده دانشنامه امام حسین، ص ۷۷۲.
  8. محمدی ری‌شهری، محمد، گزیده دانشنامه امام حسین، ص ۷۷۲.
  9. ر.ک: الملهوف، ص۸۳.
  10. محمدی ری‌شهری، محمد، گزیده دانشنامه امام حسین، ص ۷۷۵.
  11. «وَ بَذَلَ‏ مُهْجَتَهُ‏ فِيكَ‏ لِيَسْتَنْقِذَ عِبَادَكَ‏ مِنَ الْجَهَالَةِ وَ حَيْرَةِ الضَّلَالَةِ» (تهذیب الأحکام، ج۶، ص۱۱۳، ح۲۰۱؛ مصباح المتهجد، ص۷۸۸).
  12. محمدی ری‌شهری، محمد، گزیده دانشنامه امام حسین، ص ۷۷۵.
  13. محمدی ری‌شهری، محمد، گزیده دانشنامه امام حسین، ص ۷۷۶.
  14. برای اطّلاع از منابع قابل استناد و منابع غیر قابل استناد تاریخ عاشورا، ر. ک: دانش نامه امام حسین (ع)، ج۱، ص۵۲ (پیش گفتار / منابع قابل استناد) و، ص۹۱ (منابع غیرقابل استناد).
  15. آخوند شیخ محمدکاظم بن حسین هروی خراسانی، متولد سال ۱۲۵۵ ق، در مشهد و متوفای سال ۱۳۲۹ ق، در نجف، از علمای بزرگ امامیه و اصولی ای نامی است که در تدریس اصول فقه، یگانه عصر خود بود و به نهضت مشروطه در ایران، کمک‌های شایانی نمود.
  16. حماسه حسینی، ج۱، ص۵۶.
  17. برای آشنایی با منابع معتبر و غیر معتبر تاریخ عاشورا، ر. ک: معرفی و نقد منابع عاشورا؛ عاشوراپژوهی؛ کتاب‌شناسی تاریخی امام حسین (ع)؛ عاشوراشناسی؛ عزاداری - عاشورا - تحریفات. نیز، ر. ک: «سیری در مقتل‌نویسی و تاریخ‌نگاری عاشورا»؛ محسن رنجبر، تاریخ در آینه پژوهش (فصل‌نامه)، ش۱۴ - ۱۶.
  18. محمدی ری‌شهری، محمد، گزیده دانشنامه امام حسین، ص ۷۷۷.
  19. «أَلَا وَ إِنَّ الدَّعِيَ‏ ابْنَ‏ الدَّعِيِ‏ قَدْ رَكَزَ بَيْنَ‏ اثْنَتَيْنِ‏ السِّلَّةِ وَ الذِّلَّةِ وَ هَيْهَاتَ مِنَّا الذِّلَّةُ يَأْبَى اللَّهُ لَنَا ذَلِكَ وَ رَسُولُهُ وَ الْمُؤْمِنُونَ وَ حُجُورٌ طَابَتْ وَ حُجُورٌ طَهُرَتْ وَ نُفُوسٌ أَبِيَّةٌ وَ أُنُوفٌ حَمِيَّةٌ مِنْ أَنْ نُؤْثِرَ طَاعَةَ اللِّئَامِ عَلَى مَصَارِعِ الْكِرَامِ» (الملهوف، ص۱۵۵).
  20. «إِخْتَارُوا مِنِّى خِصَالاً ثَلاثاً: إِمَّا أَنْ أَرْجِعَ إلَى الْمَكَانِ الَّذِى أَقْبَلْتُ مِنْهُ، وَ إِمَّا أَنْ أَضَعَ يَدى فِى يَدِ يَزِيدَ بْنِ مُعَاوِيَةَ، فَيَرى فِيمَا بَيْنِى وَ بَيْنَهُ رَأْيَهُ، وَ إِمَّا أَنْ تُسَيِّرُونِى إِلَى أَىِّ ثَغْرٍ مِنْ ثُغُورِ الْمُسْلِمِينَ شِئْتُمْ، فَأَكُونَ رَجُلاً مِنْ أَهْلِهِ، لِى مَا لَهُمْ، وَ عَلَىَّ مَا عَلَيْهِمْ» (تاریخ الطبری، ج۵، ص۴۱۳).
  21. «إذاً و لا بدّ من قتلى فَاسقنى شربة ماءٍ. فقال: هيهات أن تذوق الماء بل تذوق الموت غصّة بعد غصّة و جرعة بعد جرعة» (نور العین، ص۵۰).
  22. برای مطالعه‌ای دقیق‌تر و گسترده‌تر درباره محکمات تاریخ عاشورا و موضعگیری‌های امام حسین (ع)، ر. ک: دانشنامه امام حسین (ع) (همین کتاب)؛ نگاهی نو به جریان عاشورا (مجموعه مقالات)؛ نهضت عاشورا (جستارهای کلامی، سیاسی و فقهی)؛ مجموعه مقالات کنگره بین‌المللی امام خمینی و فرهنگ عاشورا (۸ جلد تاکنون)؛ حماسه حسینی؛ قیام جاودانه؛ نگاهی به حماسه حسینی؛ عاشوراشناسی؛ عاشوراپژوهی.
  23. محمدی ری‌شهری، محمد، گزیده دانشنامه امام حسین، ص ۷۷۸.
  24. برای آگاهی بیشتر درباره خطر غلو درباره اهل بیت (ع) (ر. ک: اهل بیت (ع) در قرآن و حدیث: بخش سیزدهم: غلو کردن درباره اهل بیت (ع) و جامعه‌شناسی تحریفات عاشورا).
  25. محمدی ری‌شهری، محمد، گزیده دانشنامه امام حسین، ص ۷۸۰.
  26. برای آشنایی با اقسام دروغ، ر. ک: لؤلؤ و مرجان: مقام چهارم.
  27. الکافی، ج۲، ص۳۴۰، ح۹.
  28. محمدی ری‌شهری، محمد، گزیده دانشنامه امام حسین، ص ۷۸۱.
  29. سخنان ایشان در دیدار روحانیون و وعاظ در آستانه ماه محرم ۱۴۱۶ ق (۳/۳/۱۳۷۴ش).
  30. محمدی ری‌شهری، محمد، گزیده دانشنامه امام حسین ص ۷۸۱.
  31. محمدی ری‌شهری، محمد، گزیده دانشنامه امام حسین، ص ۷۸۳.
  32. محمدی ری‌شهری، محمد، گزیده دانشنامه امام حسین، ص ۸۱۷.
  33. ر.ک: تاریخ الطبری، ج۵، ص۵۸۹. گفتنی است که حادثه کربلا، برای جهان اسلام، بسیار تکان دهنده و اندوه آفرین بود؛ اما برای خاندان بنی هاشم، چنان اثری بر جای گذارد که تا مرگ ابن زیاد، یکسر در سوگ و ماتم بودند. این که این واقعیت، اثر گرفته از فرهنگ و ادب عرب بود که تا مرگ قاتل، سوگواری را بر مقتول، ادامه می‌دادند، بعید نمی‌نماید. به هر حال، اهل بیت پیامبر (ص) در این پنج شش سال، عزاداری را امری عادی و متعارف ساختند. این همه، بستر حرکتی فکری، فرهنگی و جهادی را رقم زد، به گونه‌ای که پس از آن و با هدایت‌ها و رهگشایی امامان (ع)، به صورت آیینی مذهبی در آمد، با درون‌مایه‌ای بس الهام بخش و تأثیرگذار.
  34. محمدی ری‌شهری، محمد، گزیده دانشنامه امام حسین، ص ۸۱۷.
  35. محمدی ری‌شهری، محمد، گزیده دانشنامه امام حسین ص ۸۱۹.
  36. محمدی ری‌شهری، محمد، گزیده دانشنامه امام حسین، ص ۸۱۹.
  37. محمدی ری‌شهری، محمد، گزیده دانشنامه امام حسین، ص ۸۲۰.
  38. محمدی ری‌شهری، محمد، گزیده دانشنامه امام حسین، ص ۸۲۱.
  39. محمدی ری‌شهری، محمد، گزیده دانشنامه امام حسین، ص ۸۲۲.
  40. زادگاه دولتمردانِ آل بویه، منطقه دیلم ایران (در گیلان امروز) بود. این منطقه و مناطق پیرامونی آن، چون طبرستان، از گذشته جزو مناطق شیعه نشین به شمار می‌آمدند، به‌ویژه که مدّتی نیز حکومت علویان را تجربه کرده بودند. از این روست که آنان به «دیلمی» نیز مشهورند، همان گونه که به داشتن مذهب تشیّع، شهره‌اند.
  41. تلاش‌های داعیان اسماعیلی، در سال ۲۹۶ ق، به ثمر رسید و عبیداللّه مهدی، توانست دولت معروف به «فاطمیان» را با گرایش شیعه اسماعیلی، در مغرب، پایه ریزی و تأسیس کند. خلأ دولتی مقتدر در مصر، زمینه استیلای فاطمیان را بر این دیار، در سال ۳۶۲ ق، فراهم کرد و آنان مرکز خلافت خود را به فُسطاط مصر منتقل کردند. این دولت به مرور، بر قلمرو خود افزود و شام و حجاز را نیز تصرّف کرد. دوران حکومت فاطمیان، بیش از دو قرن طول کشید و با مرگ العاضد، آخرین خلیفه فاطمی، در سال ۵۶۸ ق، به پایان رسید.
  42. مورّخان در رخدادهای سال ۳۵۲ ق، آورده‌اند که در دهم محرّم این سال، معزّ الدوله دستور داد که مردم مغازه‌هایشان را ببندند و بازارها و داد و ستد را تعطیل کنند، نوحه سر دهند و لباس‌های پشمین بپوشند و زنان، با موی پریشان و صورت سیاه و گریبان چاک زده، نوحه کنان در شهر بچرخند و برای مصیبت امام حسین (ع)، بر صورتشان بزنند. مردم نیز چنین کردند و از آنجا که حاکم با آنان بود و جمعیت شیعه بسیار بود، اهل سنّت نتوانستند از آن جلوگیری کنند (الکامل فی التاریخ، ج۵، ص۳۳۱).
  43. در المنتظم (ج ۱۴، ص۲۱۰) در یادکرد رویداد سال ۳۶۱ ق، آمده است: مراسمی که در هر عاشورا برپا می‌شد از قبیل: بستن بازارها و تعطیلی داد و ستد و آویختن پارچه سیاه، در بغداد اجرا می‌شد. در البدایة و النهایة (ج ۸، ص۲۰۲) نیز آمده است: رافضی‌ها در دولت آل بویه، زیاده روی کردند و در حدود سال چهارصد در روز عاشورا در شهرهایی مانند بغداد، طبل‌ها به صدا در می‌آمد و در کوچه و بازار، خاکستر و کاه می‌پاشیدند و بر درِ مغازه‌ها پارچه سیاه می‌آویختند و مردم، اندوهناک و گریان، ظاهر می‌شدند و بسیاری از مردم برای همراهی و همدلی با حسین - که تشنه کشته شد - آب نمی‌نوشیدند و زن‌ها صورت‌هایشان را باز می‌کردند و نوحه سرایی می‌نمودند و به سینه و صورت می‌کوبیدند و پابرهنه در کوچه و بازار راه می‌افتادند.
  44. محمدی ری‌شهری، محمد، گزیده دانشنامه امام حسین، ص ۸۲۳.
  45. محمدی ری‌شهری، محمد، گزیده دانشنامه امام حسین، ص ۸۲۵.
  46. مثنوی، ص۹۵۹ (دفتر ۶ بیت ۷۷۷). گفتنی است که مولوی، خود نیز غزل پُرشور و سوزناک «کجایید ای شهیدان خدایی؟» را در سوگ شهیدان دشت کربلا سروده است.
  47. از کارهای مهمّ روز عاشورا در نزد اولیا، همراهی کردن با فرشتگان و پیامبران و اوصیا در عزاداری است، به خاطر شکسته شدن حرمت‌های الهی و از دست رفتن مقامات نبوی، و خواری و ذلّتی که از سوی آن دشمنان، بر اسلام رفت و می‌رود، و به جهت چیره شدن دولت ابلیس و سپاهش بر دولت خدا عزوجل و بندگان مخصوصش. انسان باید در مجلس بنشیند، تا آنچه بر فرزندان سیّد انبیا - که درود خدای عزوجل بر او و خاندانش باد - رخ داد، بخواند و مصیبت‌هایی را که با ریخته شدن خون آنان، تجدید شد و بدی‌ای که به آنان روا داشته شد، به یاد بیاورد و نوشته اللهوف علی قتلی الطفوف را بخواند (الإقبال، ج۳، ص۵۶).
  48. محمدی ری‌شهری، محمد، گزیده دانشنامه امام حسین، ص ۸۲۵.
  49. محمدی ری‌شهری، محمد، گزیده دانشنامه امام حسین، ص ۸۲۷.
  50. محمدی ری‌شهری، محمد، گزیده دانشنامه امام حسین، ص ۸۲۷.
  51. محمدی ری‌شهری، محمد، گزیده دانشنامه امام حسین، ص ۸۲۷.
  52. محمدی ری‌شهری، محمد، گزیده دانشنامه امام حسین، ص ۸۲۸.
  53. مظاهری، محسن حسام، مقاله «عزاداری»، فرهنگ سوگ شیعی، ص ۳۴۵.
  54. دستوری، مژگان، مقاله «زنان»، فرهنگ سوگ شیعی، ص۲۵۳.
  55. «وَ جَلَّتْ وَ عَظُمَتِ الْمُصِيبَةُ بِكَ عَلَيْنَا وَ عَلَى جَمِيعِ أَهْلِ الْإِسْلَامِ، وَ جَلَّتْ وَ عَظُمَتْ مُصِيبَتُكَ فِي السَّمَاوَاتِ عَلَى جَمِيعِ أَهْلِ السَّمَاوَاتِ‌»؛ (زیارت عاشورا). همچنین در اولین زیارت مطلقه امام حسین(ع) (در مفاتیح الجنان) چنین آمده است: «وَ اقْشَعَرَّتْ لَهُ أَظِلَّةُ الْعَرْشِ وَ بَكَى لَهُ جَمِيعُ الْخَلَائِقِ وَ بَكَتْ لَهُ السَّمَاوَاتُ السَّبْعُ وَ الْأَرَضُونَ السَّبْعُ».
  56. بحارالانوار، ج۴۴، ص۲۴۵.
  57. معالی السبطین، ج۱، ص۱۸۶.
  58. «فَلَمَّا سَمِعَ بِذَلِكَ زَكَرِيَّا(ع) لَمْ يُفَارِقْ مَسْجِدَهُ ثَلَاثَةَ أَيَّامٍ وَ مَنَعَ فِيهِنَّ النَّاسَ مِنَ الدُّخُولِ عَلَيْهِ وَ أَقْبَلَ عَلَى الْبُكَاءِ وَ النَّحِيبِ وَ كَانَ يُرْثِيهِ إِلَهِي أَ تُفْجِعُ خَيْرَ جَمِيعِ خَلْقِكَ بِوَلَدِهِ...»؛ (احتجاج طبرسی، ج۲، ص۵۲۹).
  59. بحارالانوار، ج۴۴، ص۲۵۳.
  60. مکارم شیرازی، ناصر، عاشورا ریشه‌ها انگیزه‌ها رویدادها پیامدها، ص ۵۶.
  61. مکارم شیرازی، ناصر، عاشورا ریشه‌ها انگیزه‌ها رویدادها پیامدها، ص ۵۷.
  62. بحارالانوار، ج۴۳، ص۲۳۹. مرحوم طبرسی نیز این حدیث را در «اعلام الوری بأعلام الهدی»، ج۱، ص۴۲۷ و شیخ سلیمان قندوزی حنفی در کتاب «ینابیع الموده»، ج۲، ص۳۰۰ نقل کرده‌اند.
  63. مکارم شیرازی، ناصر، عاشورا ریشه‌ها انگیزه‌ها رویدادها پیامدها، ص ۵۸.
  64. بحارالانوار، ج۴۴، ص۲۵۲ (با تلخیص).
  65. مکارم شیرازی، ناصر، عاشورا ریشه‌ها انگیزه‌ها رویدادها پیامدها، ص ۵۸.
  66. بحارالانوار، ج۴۴، ص۲۹۲ (با تلخیص).
  67. مکارم شیرازی، ناصر، عاشورا ریشه‌ها انگیزه‌ها رویدادها پیامدها، ص ۵۹.
  68. مستدرک الوسائل، ج۱۰، ص۳۱۸، ح۱۳.
  69. بحارالانوار، ج۴۵، ص۵۸- ۵۹. (با تلخیص). در کامل ابن اثیر، ج۴، ص۸۱ نیز همین تعبیرات با تفاوت‌هایی آمده است.
  70. مکارم شیرازی، ناصر، عاشورا ریشه‌ها انگیزه‌ها رویدادها پیامدها، ص ۶۰.
  71. فَخَرَجْنَ حَتَّی دَخَلْنَ دَارَ یَزِیدَ فَلَمْ تَبْقَ مِنْ آلِ مُعَاوِیَةَ امْرَأَةً إِلَّا اسْتَقْبَلَهُنَّ تَبْکِي وَ تَنُوحُ عَلَی الْحُسَیْنِ(ع) فَأَقَامُوا عَلَیْهِ الْمَنَاحَةَ ثَلَاثاً؛ (تاریخ طبری، ج۴، ص۳۵۳) همین مطلب در بحارالانوار، ج۴۵، ص۱۴۲ نیز به گونه‌ای مشروح‌تر آمده است. در برخی روایات هفت روز نیز آمده است (مستدرک الوسائل، ج۳، ص۳۳۷).
  72. مکارم شیرازی، ناصر، عاشورا ریشه‌ها انگیزه‌ها رویدادها پیامدها، ص ۶۱.
  73. مرحوم شیخ مفید می‌نویسد: یکی از همسران امام حسین(ع) رباب دختر «امرءالقیس کلبی» است که مادر حضرت سکینه(س) می‌باشد. (ارشاد مفید، تاریخ زندگانی امام حسین(ع)، باب ۵، ص۴۹۱).
  74. «لَمَّا قُتِلَ الْحُسَيْنُ(ع) أَقَامَتِ امْرَأَتُهُ الْكَلْبِيَّةُ عَلَيْهِ مَأْتَماً وَ...»؛ (کافی، ج۱، ص۴۶۶).
  75. مکارم شیرازی، ناصر، عاشورا ریشه‌ها انگیزه‌ها رویدادها پیامدها، ص ۶۱.
  76. نمونه دیگر از عزاداری در محضر امام باقر(ع)، سرودن اشعاری توسط کمیت اسدی در محضر آن حضرت در رثای شهیدان کربلاست که امام با شنیدن آن، اشکش جاری شد و صدای گریه کنیزکی نیز از پشت پرده شنیده شد. امام(ع) پس از آن در حق کمیت دعا کردند. (بحارالانوار، ج۳۶، ص۳۹۰- ۳۹۱).
  77. بحارالانوار، ج۴۴، ص۲۸۶؛ ماجرای مرثیه‌سرایی ابوعماره در محضر امام صادق(ع) و گریه آن حضرت و اهل خانه نیز نمونه دیگری است. (همان، ص۲۸۲).
  78. مکارم شیرازی، ناصر، عاشورا ریشه‌ها انگیزه‌ها رویدادها پیامدها، ص ۶۱.
  79. «ثُمَّ إِنَّهُ نَهَضَ وَ ضَرَبَ سِتْراً بَيْنَنَا وَ بَيْنَ حُرَمِهِ وَ أَجْلَسَ أَهْلَ بَيْتِهِ مِنْ وَرَاءِ السِّتْرِ لِيَبْكُوا عَلَى مُصَابِ جَدِّهِمُ الْحُسَيْنِ(ع)...»؛ (بحارالانوار، ج۴۵، ص۲۵۷).
  80. بحارالانوار، ج۴۵، ص۲۵۷ (با اختصار).
  81. مکارم شیرازی، ناصر، عاشورا ریشه‌ها انگیزه‌ها رویدادها پیامدها، ص ۶۲.
  82. «بَلَغَنِي أَنَّ قَوْماً يَأْتُونَهُ مِنْ نَوَاحِي الْكُوفَةِ وَ نَاساً مِنْ غَيْرِهِمْ وَ نِسَاءً يَنْدُبْنَهُ وَ ذَلِكَ فِي النِّصْفِ مِنْ شَعْبَانَ فَمِنْ بَيْنِ قَارِئٍ يَقْرَأُ وَ قَاصٍّ يَقُصُّ وَ نَادِبٍ يَنْدُبُ وَ قَائِلٍ يَقُولُ الْمَرَاثِيَ فَقُلْتُ لَهُ نَعَمْ جُعِلْتُ فِدَاكَ قَدْ شَهِدْتُ بَعْضَ مَا تَصِفُ فَقَالَ الْحَمْدُ لِلَّهِ الَّذِي جَعَلَ فِي النَّاسِ مَنْ يَفِدُ إِلَيْنَا وَ يَمْدَحُنَا وَ يَرْثِي لَنَا وَ جَعَلَ عَدُوَّنَا مَنْ يَطْعُنُ عَلَيْهِمْ مِنْ قَرَابَتِنَا أَوْ غَيْرِهِمْ يَهْدُرُونَهُمْ وَ يُقَبِّحُونَ مَا يَصْنَعُونَ»؛ (بحارالانوار، ج۹۸، ص۷۴ به نقل از کامل الزیارات، ص۳۲۵، باب ۱۰۸، ح۱).
  83. مکارم شیرازی، ناصر، عاشورا ریشه‌ها انگیزه‌ها رویدادها پیامدها، ص ۶۴.