عزاداری در نگاه اهل سنت

از امامت‌پدیا، دانشنامهٔ امامت و ولایت

عزاداری بر فقید از نگاه سنت

اخبار و احادیث متواتر نبوی که از فراسوی «وحی» تراویده و از سرچشمه زلال ﴿وَمَا يَنْطِقُ عَنِ الْهَوَى * إِنْ هُوَ إِلَّا وَحْيٌ يُوحَى[۱] جوشیده و از گفتار و رفتار آن نبی رحمت سخن می‌گویند و نیز روایت‌هایی که از اهل بیت مطهر پیامبر خدا و صحابه مکرم آن حضرت در زمینه «تشریع سوگواری برای متوفا و شهدای ارجمند اسلام» به ما رسیده، بی‌شمارند. محدثان و راویان اخبار و احادیث، هر یک در «صحاح» و «سنن» و «موسوعات» روایی خویش، در این زمینه به صورت متواتر نقل حدیث کرده‌اند.

عمر عبدالسلام، در کتاب خود به نام «مخالفة الوهابیه للقرآن و السنه» طیف بی‌شماری از این روایت‌ها را از منابع گوناگون روایی از پیامبر و اهل بیت مطهر و صحابه آن حضرت گرد آورده است که خوانندگان می‌توانند به این منبع مراجعه کنند.

ما نیز در حد گنجایش این نوشتار، دسته‌ای از روایت‌ها را در جهت اثبات «جواز سوگواری در وفات» که از منابع اهل سنت تحقیق کرده‌ایم، در این جا یاد می‌کنیم: مسلم در صحیح خود روایت می‌کند: النبیء (ص) زار قبر امه وبکی و ابکی من حوله[۲]؛ «پیامبر، مرقد مادر گرامی خود را زیارت کرد، آنگاه گریست و کسانی را که در اطراف آن حضرت بودند به گریه آورد».

در صحیح بخاری باب جنائز و سنن بیهقی جزء چهارم چنین آمده است: ان رسول الله بکم فی موت ابراهیم فقالوا یا رسول الله تبکی و انت رسول الله؟ قال: انما انا بشر تدمع العین و یخشع القلب و لانقول ما یسخط الرب[۳]؛ «همانا پیامبر خدا (ص) در مرگ پسرش ابراهیم گریه کرد. اصحاب گفتند: ای پیامبر خدا، آیا شما پیامبر خدا نیستید که گریه می‌کنید؟ حضرت فرمود: من هم مثل شما بشرم، چشم آدمی گریه می‌کند و قلب هر انسانی نرم می‌شود و من چیزی را که موجب غضب پروردگار گردد، نمی‌گویم».

جمعی از محدثان، چون «ابن شبه» در «تاریخ مدینة المنوره»، «سید نورالدین سمهودی» در «وفاء الوفا» و «ابن حجر» در «الاصابه» بیهقی در کتاب «الجنائز» از «سنن» خود و ابن ماجه نیز در کتاب «الجنائز» از «سنن» خود روایت کرده‌‎اند: و ورد انه (ص) قال مخاطباً رقیه بعد موتها: الحقی بسافنا الخیر عثمان بن مظعون قال: و بکی النساء فجعل عمر یضربهن بسوطه فاخذ النبی (ص) بیده و قال دعهن یا عمر و قال: و ایاکن و نعیق الشیطان فأنه مهما یکن من العین و القلب فمن الله و من الرحمة و مهما یکن من اللسان و من الید فمن الشیطان. قال: فبکت فاطمة علی شفیر القبر فجعل النبی (ص) یمسح الدموع عن عینیها بطرف ثوبه[۴]؛ «روایت شده است که پس از فوت رقیه، دختر گرامی پیامبر، در حالی که پیامبر او را مخاطب قرار داده بود، فرمود: به سلف نیک ما پیوستی. عثمان بن مظعون، روایت کرده است که زن‌ها گریه می‌کردند، آنگاه عمر بن خطاب با تازیانه خود، آنان را می‌زد (تا از گریه کردن باز دارد) پیامبر خدا با دست مبارک خود او را گرفته و فرمود: ای عمر! آنان را به حال خودشان واگذار. و فرمود: از فریادهای شیطان بپرهیزید، همانا گریه کردن هرگاه از چشم و قلب نشئت بگیرد، پس از سوی خدا و رحمت است و هرگاه از زبان و دست سرچشمه گیرد از سوی شیطان است. عثمان بن مظعون گوید: فاطمه (س) در کنار قبر رقیه گریه کرد و پیامبر اشک‌های چشم فاطمه را با گوشه پیراهن خود پاک می‌کرد».

از روایت‌های یاد شده، چنین استفاده می‌شود که پیامبر خدا در مرگ هر یک از نزدیکان خود، چون مادر گرامی و پسر و دختر خودش، شدیداً می‎گریسته و در مرگ پسرش ابراهیم، تصریح کرده است که هر بشری گریه می‌کند. پس اگر پیامبر خدا در زمان ابن تیمیه و یا وهابیان امروز زندگی می‌کرد قطعاً از سوی آنان به بدعت‌گذاری و شرک متهم می‌شد!

«ابن سعد» در «طبقات» و «ابن اثیر» در «کامل» و «احمد بن حنبل» در «مسند»، مسند عبدالله بن عمر، از عبدالله بن عمر روایت کرده‌اند: ان الرسول (ع) قال بعد استشهاد حمزة: فحمزة لابواکی له، فجاء نساء الانصار الی باب رسول الله فبکین علی حمزة فدعا لهن رسول الله (ص)[۵]؛ «پس از شهادت حمزه (سیدالشهدا) پیامبر خدا فرمود: حمزه هیچ گریه‌کننده‌ای ندارد. پس زنان انصار به در خانه رسول خدا، آمدند و برای حمزه به سوگواری پرداختند و پیامبر خدا در حق آنان دعا کرد».

از این روایت به روشنی استفاده می‌شود که پیامبر خدا، عزاداری برای شخصیتی چون حمزه را مهم و دارای فضیلت می‌شمرده وگرنه هیچ‌گاه از این که حمزه گریه‌کننده‌ای ندارد، افسوس نمی‌خورد و از سوی دیگر در حق زنان انصار که برای حمزه گریه کرده بودند، دعا نمی‌کرد و نیز عبدالله بن عمر گوید: ما رأینا رسول الله (ص) باکیاً اشد من بکائه علی حمزة بن عبد المطلب؛[۶] «ما هیچ‌گاه ندیدیم که پیامبر خدا به اندازه‌ای که در شهادت حمزه گریه کرد، گریه کند». ظاهراً در استحباب و فضیلت سوگواری و عزاداری برای شخص متوفا و شهید تردیدی باقی نمی‌ماند و بیش از این نیازی به ذکر روایت از پیامبر خدا نخواهد بود.

روایت دیگری در کتب حدیثی آمده است که پس از ارتحال جانگداز پیامبر، فاطمه زهرا دخت گرامی حضرت گریه می‌کرد و می‌گفت: يَا أَبَتَاهْ أَجَابَ رَبّاً دَعَاهُ يَا أَبَتَاهْ جَنَّةُ الْفِرْدَوْسِ مَأْوَاهُ ل يَا أَبَتَاهْ إِلَی جَبْرَئِيلُ يَنْعَاهُ‌ يَا أَبَتَاهْ مِنْ رَبِّهِ مَا أَدْنَاهُ‌[۷]؛ «ای پدر بزرگواری که خداوند دعوت او را اجابت کرد، ای پدری که جنة الفردوس جایگاه او قرار گرفت؛ ای پدر من، تو آن کسی هستی که به جبرئیل دیگر ملاقات نداری، ای پدر من، تو آن کسی هستی که به خدای خویش نزدیک شدی».

و نیز در صحیح مسلم آمده است: ان عائشه ذکر لها ان عبدالله بن عمر یقول ان المیت لیعذب ببکاء الحی فقالت عائشه یغفر الله لابی عبدالرحمن، اما انه لم یکذب ولکنه نسی او أخطا انما مر رسول الله (ص) علی یهودیه یبکي علیها فقال: انهم یبکون علیها و انها لتعذب فی قبرها[۸]؛ «به عایشه گفتند که عبدالله بن عمر می‌گوید: با گریه زنده‌ها، میت در قبر عذاب می‌شود. عایشه گفت: خداوند ابوعبدالرحمن (عبدالله ابن عمر) را ببخشد، او دروغ نمی‌گوید ولی او فراموش یا اشتباه کرده است (اشتباهاً از روایت پیامبر خدا سوء برداشت کرده است) روزی پیامبر خدا بر زن یهودیه متوفانی گذشت که دیگر یهودیان بر او گریه می‌کردند. پیامبر فرمود: این‎ها (یهودیان) برای او گریه می‌کنند در حالی که او در قبر خود عذاب می‌شود. یعنی او به کفر اعمال و اعتقاد خود، عذاب می‌شود و اینها از دوری او گریه می‌کنند».

مطالب فشرده‌ای که تا کنون عنوان شد، گذری اجمالی بر اصل فضیلت و استحباب «سوگواری» برای فقید بود. و اکنون مناسب است، در خصوص عزاداری برای سرور شهیدان و سید مظلومان حضرت امام حسین (ع) مطالبی مستند به کتاب‌های معتبر شیعه و سنی بیان گردد[۹].

دلالت سنت بر سوگواری بر امام حسین (ع)

از روزی که پیشوای آزادگان حضرت امام حسین (ع) با یاران و اهل بیت خود، در سرزمین کربلا و با لب تشنه در کنار آب فرات به صورت مظلومانه و به طرز فجیعی، به شهادت رسیدند، قاطبه امت اسلامی از سنی و شیعه عزادار بوده و از آن روز تا کنون که در حدود چهارده قرن، سپری می‌شود، نه تنها از تپش قلب امت اسلامی، چیزی کاهش نیافته و آتش این ماتم فرو ننشسته که هر چه از تاریخ آن بیشتر می‌گذرد، داغ عزای حسین بن علی (ع) گسترش بیشتر و آتش مصیبت آن حضرت، در دل‌ها مشتعل می‌شود.

اینک به بعضی روایت‌هایی که از طریق شیعه و سنی در این زمینه، از پیامبر گرامی اسلام و نیز اهل بیت آن حضرت و دیگر پیشوایان اسلامی، رسیده در حد نیاز این نوشتار، به صورت اجمال و گذرا، اشاره خواهیم کرد. نخست به نقل دسته‌ای از روایت‌ها که از طریق اهل سنت، نقل می‌شود می‌پردازیم، سپس روایت‌هایی را از طریق شیعه یاد می‌کنیم:

روایت‌های اهل سنت در عزاداری امام حسین (ع)

عمر عبدالسلام از محققان معاصر اهل «سخت» و «جماعت»، پس از استدلال به آیاتی از قرآن در زمینه عزاداری برای امام حسین (ع) به وجود روایت‌های متواتر در این موضوع اشاره کرده است و گوید: «و همچنین سزاوار است که اشاره کنیم به روایت‌های متواتری که بر خبر دادن «جبرئیل» از شهادت حسین (ع) از "اهل بیت و ذوی القربی" دلالت می‌کنند. من از این دسته از روایت‌ها در حدود دویست روایت را برشمردم. بعضی از این روایت‌ها در (کتاب) «اسد الغابه» ج۱ ص۳۴۹، نوشته ابن اثیر و بعضی دیگر در کتاب «الکامل» ج۴ ص۹۳ و نیز در کتاب «البدایة و النهایة» و بعضی دیگر در «المعجم الکبیر» ج۳ ص۱۱۳ و ج۴ ص۱۱۵ نوشته طیرانی و بعضی دیگر از آن روایت‌ها در «فوائد السمطین» نوشته جوینی و نیز در مسند «احمد ابن حنبل» مسند «علی ابن ابی طالب» ج۱ ص۸۵ و نیز منابع دیگر، ذکر شده است»[۱۰].

عمر عبدالسلام از باب نمونه، به بعضی از آن احادیث اشاره می‌کند و می‌گوید: «از جمله این روایت‌ها، روایت اسماء بنت عمیس است. اسماء گوید: رسول خدا فرمود: ای اسماء گروه ستمگری که خداوند آنان را از شفاعت من بی‌نصیب می‌داند، فرزندم حسین را می‌کشد»[۱۱].

حدیث عایشه یکی دیگر از آن روایت‌ها است که گوید: بینا رسول الله (ص) راقد اذ جاء الحسین یحبوا الیه فنهیته عنه ثم قمت لبعض امری فدنا منه، فاستیقظ رسول الله و هو یبکی! فقلت: ما یبکیک؟ قال ان جبرئیل اراني التربة التي یقتل علیها الحسین، فاشتد غضب الله علی من سفک دمه...[۱۲]؛ «روزی پیامبر خدا (ص) در خواب بود، هنگامی که حسین (ع) آمد به سمت آن حضرت رفت و من مانع از نزدیک شدن او به پیامبر گردیدم، سپس از جا بلند شدم تا کارم را انجام دهم، حسین نزد پیامر رفت، سپس پیامبر (ص) از خواب بیدار شد، در حالی که گریه می‌کرد. گفتم: چه چیز شما را به گریه آورده است؟ پیامبر فرمود: جبرئیل، تربتی را به من نشان داد که حسین بر آن کشته می‌شود پس غضب خداوند بر کسانی نازل خواهد بود که خون حسین را می‌ریزند». و نیز؛ «ابن اثیر در «اسد الغابه» از انس بن حارث بن نبیه و او از پدرش روایت کرده است که گوید من خود شنیدم که پیامبر خدا در حالی که حسین در دامنش بود، می‌فرمود: این پسرم در سرزمینی که به آن عراق گفته می‌شود، به قتل می‌رسد پس هر کس او را درک کند، باید به یاری‌اش بشتابد».

احمد ابن حنبل در مسند خود روایت کرده است که علی (ع) در راه خود به «صفین» از کربلا گذشت. پس صدا زد: «یا اباعبدالله! (ای حسین) در کنار شط فرات، صبر کن! آنگاه فرمود: روزی در محضر رسول خدا بودم، چشم‌های آن حضرت پر از اشک بود. گفتم ای پیامبر خدا چه چیز شما را به گریه آورده است؟ حضرت فرمود: لحظه‌هایی پیش جبرئیل در نزد من بود و به من گفت: حسین (ع) در کنار «شط فرات» کشته می‌شود و به من گفت: آیا تربت او را، استشمام می‌کنی؟ پیامبر فرمود: آنگاه جبرئیل دست خود را دراز کرد و مشتی از خاک را به من داد و من هیچ اختیاری از چشمم ندارم، جز این که اشک می‌بارد»[۱۳].

احمد ابن حبنل در مسند خود روایت می‌کند: «از ابن عباس روایت شده است که گفته است: روزی در محل شهادت حسین (ع) بودیم، پیامبر خدا را نصف روز در خواب دیدم در حالی که سر و صورتش پر از گرد و غبار بود، شیشه‌ای در دست آن حضرت بود که در آن شیشه خون جاسازی شده بود، پس گفتم: ای پیامبر خدا، پدر و مادرم فدای شما این چیست؟ حضرت فرمود: این خون حسین و اصحاب حسین است که از امروز تا همیشه می‌جوشد». ابن عباس گوید: ما آن روز را شمردیم و روز قتل امام را پیدا کردیم»[۱۴].

«ابوالمؤید موفق خوارزمی حنفی» که در سال ۵۶۸ ه‍.ق وفات یافته است - در جلد اول کتاب خود «مقتل الامام السبط الشهید» که معروف و متداول است، در صفحه ۱۶۳ آورده است: «بعد از آن یک که سال تمام، از ولادت «حسین» گذشت، دوازده فرشته سرخ رو، بر رسول خدا نازل شدند و در حالی که پر و بال خود را گسترده بودند، چنین گفتند: ای محمد! بر سر فرزندت - حسین - آن خواهد آمد که از ناحیه قابیل بر سر هابیل آمد و خداوند نظیر پاداشی را که به هابیل داد به او خواهد آمد و نظیر کیفری را که به قابیل داد، به قاتل او می‌دهد. پس اضافه کرده است: هیچ فرشته‌ای در آسمان نماند، مگر این که بر رسول خدا نازل شد و او را سر سلامتی داده و به پاداشی که از طرف خدای تعالی به وی عطا می‌شود، آماه می‌ساخت و تربت «حسین» را به آن حضرت عرضه می‌داشت و آن جناب می‌گفت: بارالها! دچار خذلان کن، آن کسی را که حسین مرا یاری نمی‌کند و بکش آن کسی را که او را می‌کشد و او را از آرزوهایش بهره مساز!

بعد از آنکه دو سال تمام از میلاد حسین گذشت، رسول خدا برای سفر بیرون رفت، وقتی مقداری راه پیمود، ناگهان ایستاد و با چشم گریان گفت: ﴿إِنَّا لِلَّهِ وَإِنَّا إِلَيْهِ رَاجِعُونَ[۱۵] سبب پرسیدند: فرمود: این جبرئیل است مرا از سرزمینی در کنار فرات خبر می‌دهد که اسمش «کربلا» است. فرزندم - حسین بن فاطمه - در آنجا کشته می‌شود.

پرسیدند: چه کسی او را می‌کشد؟ فرمود: مردی به نام یزید - که خداوند وجود وی را بی‌برکت گرداند و گویا هم اکنون اقامتگاه و دفن او را در آن سرزمین می‌بینم، در حالی که سرش را به ارمغان می‌برند. به خدا سوگند! کسی از دیدن سر فرزندم حسین خوشحال نمی‌شود مگر آنکه خداوند او را دچار نفاق نموده و میان قلب و زبانش مخالفت می‌افکند؛ یعنی، ایمانی را که به زبانش ادعا می‌کند، در دلش نمی‌ماند»

روایت‌هایی که ذکر شده و صدها روایت دیگر که در این نوشتار نمی‌گنجد، از منابع معتبر و اعتمادشدنی محدثان و صاحب‌نظران فرهیخته اهل سنت، نقل شده است. حال جای این پرسش باقی می‌ماند که در تعیین تکلیف مسلمانان در امر عزاداری برای سید آزادگان حضرت امام حسین (ع)، دستورهای پیامبر خدا که با تواتر نقل می‌شود، پذیرفتنی است و یا القای ابن تیمیه؟ پاسخ بر کسی پوشیده نیست[۱۶].

دلالت روایت‌های شیعه به «سوگواری برای امام حسین»

روایت‌های شیعه که از پیامبر عظیم‌الشأن اسلام و دیگر پیشوایان معصوم شیعیان و دودمان نبوت در باب «فضیلت سوگواری و عزاداری» برای سید شهیدان، پیشوای آزادگان «حضرت ابا عبدالله الحسین» نقل شده بی‌شمارند. و در این جا از باب نمونه به ذکر روایت‌های محدود و کوتاه بسنده می‌کنیم: در رجال کشی روایتی است که سلسله سند آن به زید شحّام می‌رسد، او می‌گوید: ما جماعتی از اهل کوفه در محضر امام صادق بودیم که جعفر بن عفان بر آن حضرت وارد شد، حضرت او را پیش خود‌ طلبید: «ثُمَّ قَالَ يَا جَعْفَرُ قَالَ لَبَّيْكَ جَعَلَنِيَ اللَّهُ فِدَاكَ قَالَ بَلَغَنِي أَنَّكَ تَقُولُ الشِّعْرَ فِي الْحُسَيْنِ (ع) وَ تُجِيدُ فَقَالَ لَهُ نَعَمْ جَعَلَنِيَ اللَّهُ فِدَاكَ قَالَ قُلْ فَأَنْشَدَهُ صَلَّى اللَّهُ عَلَيْهِ فَبَكَى وَ مَنْ حَوْلَهُ حَتَّى صَارَتِ الدُّمُوعُ عَلَى وَجْهِهِ وَ لِحْيَتِهِ. ثُمَّ قَالَ يَا جَعْفَرُ وَ اللَّهِ لَقَدْ شَهِدَتْ مَلَائِكَةُ اللَّهِ الْمُقَرَّبُونَ هَاهُنَا يَسْمَعُونَ قَوْلَكَ فِي الْحُسَيْنِ (ع) وَ لَقَدْ بَكَوْا كَمَا بَكَيْنَا وَ أَكْثَرَ وَ لَقَدْ أَوْجَبَ اللَّهُ تَعَالَى لَكَ يَا جَعْفَرُ فِي سَاعَتِهِ الْجَنَّةَ بِأَسْرِهَا وَ غَفَرَ اللَّهُ لَكَ فَقَالَ يَا جَعْفَرُ أَ لَا أَزِيدُكَ قَالَ نَعَمْ يَا سَيِّدِي قَالَ مَا مِنْ أَحَدٍ قَالَ فِي الْحُسَيْنِ شِعْراً فَبَكَى وَ أَبْكَى بِهِ إِلَّا أَوْجَبَ اللَّهُ لَهُ الْجَنَّةَ وَ غَفَرَ لَهُ‌»[۱۷].

ابو هارون المکفوف گوید: «خدمت ابو عبدالله امام صادق شرف‌یاب شدم، به من فرمود: در مرثیه جدم حسین شعری قرائت کن. من شعری قرائت کردم، امام فرمود: اشعار را در مرثیه حسین به گونه‌ای قرائت کن که گویی بر سر قبر آن حضرت هستی، آنگاه این شعر را خواندم: امور علی جدث الحسین بکربلا نقل لا عظمته الزکیة؛ «در کربلا به قبر حسین گذر کن و با استخوان‌های پاکیزه او بگو». آن حضرت سخت گریست و من خاموش شدم، سپس به من فرمود: «یک بار دیگر تکرار کن». پس من تکرار کردم. آنگاه فرمود: «شعری دیگر بخوان» پس من این شعر را خواندم: يَا مَرْيَمُ قُومِي فَانْدُبِي مَوْلَاكِ‌ وَ عَلَى الْحُسَيْنِ فَأَسْعِدِي بِبُكَاكَ‌؛ «ای مریم برخیز و بر مولای خود گریه کن و با گریه‌ات بر حسین او را یاری نما».

امام صادق سخت گریه کرد و گریه زنان از پس پرده بالا گرفت، گاهی صدای گریه و ناله به شدت بالا رفت و به من فرمود: «يَا بَا هَارُونَ مَنْ أَنْشَدَ فِي الْحُسَيْنِ (ع) فَأَبْكَى عَشَرَةً فَلَهُ الْجَنَّةُ ثُمَّ جَعَلَ يَنْقُصُ وَاحِداً وَاحِداً حَتَّى بَلَغَ الْوَاحِدَ- فَقَالَ مَنْ أَنْشَدَ فِي الْحُسَيْنِ فَأَبْكَى وَاحِداً فَلَهُ الْجَنَّةُ ثُمَّ قَالَ مَنْ ذَكَرَهُ فَبَكَى فَلَهُ الْجَنَّةُ».[۱۸].

حال این پرسش مطرح است، آیا در زمینه عزاداری برای سید شهیدان حسین بن علی (ع) امام صادق که وارث علم پیامبر بوده، آگاه‌تر است یا ابن تیمیه که خود در دفاع از یزید و آل امیه دامن همت به کمر زده است، نظریه پذیرفتنی‌تری دارد؟ آیا در زمینه عزاداری‌ها راه درست آن است که شخص پیامبر و وارثان به حق علم او چون امام باقر و امام صادق پیموده‌اند، یا راه و مشرب فرقه وهابیت که سر در آبشخور ابن تیمیه و آل امیه فرو برده‌اند؟ پاسخ این پرسش را به خوانندگان واگذار می‌کنیم[۱۹].

منابع

پانویس

  1. «و از سر هوا و هوس سخن نمی‌گوید * آن (قرآن) جز وحیی نیست که بر او وحی می‌شود» سوره نجم، آیه ۳-۴.
  2. عمر، عبدالسلام، مخالفة الوهابیه للقرآن و السنة، ص۵۵ به نقل از صحیح مسلم، باب عند دخول القبور.
  3. عمر، عبدالسلام، مخالفة الوهابیه للقرآن و السنة، ص۵۷ به نقل از صحیح بخاری و سنن بیهقی.
  4. عمر عبدالسلام، مخالفته الوهابیه القرأن والسنه ص۵۷ به نقل از ابن شبه در تاریخ المدینة المنوره و سمهودی شافعی در «وفاء الوفا» و ابن حجر در «الاصبه» و بیهقی در کتاب «سنن جنائز» و ابن ماجه در کتاب مستن باب ۵۳ (جنائز).
  5. احمد ابن حنبل، مسند، مسند عبدالله ابن عمر، ج۲، ص۴۰.
  6. عمر عبدالسلام، مخالفته الوهابیه القرآن و السنة، ص۵۰۴.
  7. عمر عبدالسلام، مخالفته الوهابیه القرآن و السنة، ص۵۰۴، به نقل از طبقات ابن سعد و سنن ابن ماجه باب ۱۵.
  8. عمر عبدالسلام، مخالفته الوهابیه القرآن و السنة، ص۵۸ به نقل از صحیحین.
  9. موسوی، سید احمد، مقاله «سوگواری بر امام حسین»، فرهنگ عاشورایی ج۵، ص ۷۹.
  10. عمر عبدالسلام، مخالفته الوهابیه القرآن و السنة، ص۵۸.
  11. عمر عبدالسلام، مخالفته الوهابیه القرآن و السنة، ص۵۸.
  12. عمر عبدالسلام، مخالفته الوهابیه القرآن و السنة، ص۵۸.
  13. احمد بن حنبل، مسند، ج۱، ص۸۵؛ سیر اعلام النبلاء، ج۳، ص۲۸۸؛ البدایة والنهایة، ج۸، ص۲۰۱؛ مجمع الزوائد، ج۹، ص۱۷۸.
  14. مسند احمد بن حنبل، ج۱، ص۲۸۳؛ تهذیب تاریخ دمشق، ج۴، ص۳۴۲؛ سیر اعلام النبلاء، ج۲، ص۳۱۵؛ البدایة والنهایة، ج۸، ص۲۰۲.
  15. «ما از آن خداوندیم و به سوی او باز می‌گردیم» سوره بقره، آیه ۱۵۶.
  16. موسوی، سید احمد، مقاله «سوگواری بر امام حسین»، فرهنگ عاشورایی ج۵، ص ۸۶.
  17. «صادق آل محمد فرمود: ای جعفر! عرض کردم جان من فدای تو باد فرمان چیست؟ فرمود به من رسیده است که تو در مرثیه حسین، انشاد شعر نیکو توانی کرد، عرض کردم چنین است. فرمود انشاد کن. لا جرم آغاز قرائت مراثی کردم، آن حضرت چندان بگریست که آب چشم مبارکش از چهره و لحیه درگذشت. آنگاه فرمود: ای جعفر! فرشتگان خدا کلمات تو را امضا نمودند و سخت بگریستند چنان که ما می‌گرییم بلکه افزون گریستند و خداوند در این ساعت بهشت را بر تو واجب گردانید. و گناهان تو را معفو داشت. آنگاه فرمود: ای جعفر هیچ خواهی فضیلت بر زیادت از این باز گویم؟ عرض کردم ای مولای من! اینک روا باشد، فرمود نیست کسی که شعری در مرثیه حسین گوید و بگرید یا بگریاند مگر آنکه خداوند بهشت را بر وی واجب گرداند و گناهان او را به جمله درگذراند» مسند احمد بن حنبل، ج۱، ص۱۳۲.
  18. «ای ابا هارون، کسی که در مرثیه حسین شعری گوید و ده تن را بگریاند، آنگاه از این عدد یک یک کم کرد و فرمود اگر کسی در عزای حسین شعری بخواند و یک تن را بگریاند، بهشت بر او واجب می‌شود. پس فرمود: کسی که یاد کند حسین را و خودش گریه کند جای او در بهشت است» مسند احمد بن حنبل، ج۱، ص۱۳۴.
  19. موسوی، سید احمد، مقاله «سوگواری بر امام حسین»، فرهنگ عاشورایی ج۵، ص ۹۱.