عزاداری در فرهنگ و معارف انقلاب اسلامی

از امامت‌پدیا، دانشنامهٔ امامت و ولایت

عزا به معنای صبر و شکیبایی بر مصیبت و عزاداری به معنای ماتم داری، تعزیت و سوگواری است. پیشینه عزاداری به زمان پیامبر اکرم(ص) می‌‌رسد. اصلاح‌گری، احیای آموزه‌ها و معارف دینی، تربیت انسان، زنده‌کردن نام و قیام امام حسین(ع) و تداوم بینش حسینی در مبارزه با ستم از آثار عزاداری است. انقلاب اسلامی نیز با تأسی از قیام عاشورا به پیروزی رسید.

معناشناسی

«عزاء» مصدر عزا و عزِی به معنای صبر و شکیبایی بر مصیبت و اندوه[۱] و عزاداری به معنای ماتم‌داری، ذکر مصیبت، تعزیت، زاری و سوگواری[۲] است. مراد از عزاداری در فرهنگ دینی، طلب تسلی از مصائب و صبرکردن بر حزن به سبب اسناد دادن امر به سوی خدای عزوجل است[۳]. عزاداری در عرف شیعی به همان معنای لغوی و عمدتاً در سوگواری شهادت معصومان(ع)، به‌ویژه شهادت امام حسین(ع) و شهدای کربلا به کار می‌رود[۴].[۵]

پیشینه

سوگواری برای افرادِ ازدست‌رفته امری غریزی و طبیعی است و در طول تاریخ رواج داشته است[۶]. در تاریخ اسلام نیز شواهد بسیاری از عزاداری و سوگواری در مصائب دیده می‌شود. گریه رسول اکرم(ص) در شهادت حضرت حمزه(ع) و نیز در سوگ فرزند خود ابراهیم و نیز گریه بسیار حضرت فاطمه(س) در فراق پیامبر(ص)، از این موارد است[۷]. در سنت پیامبر اکرم(ص) و ائمه(ع) بر تعزیت و تسلیت مصیبت‌دیدگان و خواندن آیه استرجاع ﴿إِنَّا لِلَّهِ وَإِنَّا إِلَيْهِ رَاجِعُونَ[۸] و تسلیم قضای الهی‌ بودن تأکید و نیز به دوری از جزع و نوحه‌گری بر باطل و توأم با بدعت در عزاداری، سفارش شده است[۹]؛ چنان‌که امام صادق(ع) وصیت پدر خود امام‌باقر(ع) را بازگو کرده است که به ایشان امر کرد از مال خود، مقداری را وقف نوحه‌خوانان کند که ده سال در منا و ایام حج، برای آن حضرت عزاداری کنند[۱۰]. ایشان همچنین خاطرنشان کرده است هرکس برای خونی که از اهل بیت(ع) ریخته شده است یا حقی که از آنان گرفته‌اند، یا آبرویی که از آنان یا یکی از شیعیان آنان برده‌اند، چشمش گریان شود، خدای تعالی به همین سبب او را در بهشت جاویدان برای ابد جای می‌دهد[۱۱].

بر اساس برخی روایات، موضوع عزاداری برای امام حسین(ع)، پیش از شهادت ایشان مطرح بوده است.[۱۲] پس از پیامبر(ص) همه ائمه(ع) و بسیاری از صحابه، در سوگ امام حسین(ع) سوگوار بودند و در حضور آنان مجالس عزاداری و نوحه‌خوانی برگزار می‌شد.[۱۳] چگونگی واقعه عاشورا و تأکید بسیار ائمه(ع) بر زنده نگه‌ داشتن آن، موجب شد تا با وجود تهدید و سخت‌گیری خلفای اموی و عباسی و حتی تخریب چندین‌باره مرقد سیدالشهدا(ع)، مسلمانان و گاه غیر مسلمانان به زیارت کربلا و برگزاری عزاداری عاشورا، هرچه بیشتر ترغیب شوند[۱۴].

برگزاری مراسم عزاداری پس از شهادت امام حسین(ع)، دوره‌های مختلفی را طی کرده است. نخستین عزاداری، اشک‌ها و نوحه امام زین العابدین(ع) و حضرت زینب(س) هنگام واقعه و پس از آن در مسیر کربلا تا مدینه بود[۱۵]؛ سپس عزاداری و مرثیه‌سرایی برای شهدای کربلا را برخی صحابه در همان روزهای نخستین پس از شهادت امام حسین(ع) انجام دادند.[۱۶] پس از آن این عزاداری، از عصر امام باقر(ع) به بعد عینیت یافت. در این دوره که دوره ضعف حکومت اموی و استقرار تازه دولت عباسی با شعار حمایت از خاندان پیامبر بود، با توصیه ائمه(ع)، عزاداری امام حسین(ع) به عنوان یک مراسم دینی در مناطق شیعه‌نشین چون بغداد سالیانه رواج یافت؛ اگر چه با قدرت گرفتن عباسیان و مخالفت آنان با شیعیان و مظاهر تشیع از گسترش بازماند[۱۷].

رسمیت‌ یافتن عزاداری و ادامه آن از سال ۳۵۲ق، عزاداری سیدالشهدا(ع) را به یکی از مناسک فرهنگی و رسمی در ایران تبدیل کرد[۱۸]. مراسم بزرگداشت عاشورا در این سال به دستور معزالدوله دیلمی در بغداد و با بستن بازارها و بیرون‌آمدن دسته‌های عزاداری برپا شد و پس از آن نیز ادامه یافت[۱۹]. قالب‌های سوگواری عاشورا در این دوره، مرثیه‌سرایی و سرودن اشعار، مقتل‌خوانی و برپایی دسته سینه‌زنی بود[۲۰]. در نهایت عزاداری حسینی از عصر صفویه به بعد گسترش شکلی یافت و شاهان صفوی که خود را ملزم به ترویج تشیع می‌دانستند، یاد و ذکر سیدالشهدا(ع) را هم از نظر گستردگی و هم از نظر شکلی به کمال رساندند[۲۱]. شکل‌های عزاداری در این دوره به شیوه روضه‌خوانی، دسته‌های سینه‌زنی، تعزیه و شبیه‌خوانی بود که تا امروز هم ادامه دارد[۲۲]؛ با این حال، مراسم عزاداری به‌ویژه در دوره اخیر، گاه از مسیر درست خود خارج شده و به بیراهه رفته است؛ تا اینکه امام‌ خمینی با پیوندزدن حادثه کربلا با ضرورت‌های سیاسی موجود، درک جدیدی از فرهنگ عاشورا و عزاداری به وجود آورد و از مردم خواست تا برای برپا کردن حکومت اسلامی، عاشورایی جدید به وجود آورند[۲۳].[۲۴]

فلسفه و آثار عزاداری

فلسفه عزاداری، همان فلسفه قیام امام حسین(ع) است[۲۵] که حضرت آن را اصلاح در امت جد خود از راه فریضه امر به معروف و نهی از منکر اعلام کرد[۲۶]؛ از این‌رو فلسفه عزاداری سیدالشهدا(ع) را می‌توان اصلاح‌گری، احیای آموزه‌ها و معارف دینی، تربیت انسان، زنده‌کردن نام و قیام امام حسین(ع) و تداوم بینش حسینی در مبارزه با ستم برشمرد.[۲۷] واقعه عاشورا در سال ۶۱ق و جو خفقان حاکم بر جامعه اموی، موجب شد تا بازماندگان این واقعه، عزاداری را به صورت رسانه‌ای برای ابلاغ پیام عاشورا برگزینند[۲۸]؛ چنان‌که در طول تاریخ هیچ رسانه‌ای نتوانست به اندازه عزاداری نقش اطلاع‌رسانی ایفا کند. عزاداری یک واقعه تاریخی (عاشورا) را با وجود همه فشارها و محدودیت‌ها، قرن‌ها زنده نگه داشت و با انتقال پیام آن به نسل‌های بعد،[۲۹] نقش مهمی در قیام و اقدام شیعه علیه طاغوت، در طول تاریخ داشت.[۳۰] رونق مناسک عزاداری امام حسین(ع)، همچنین موجب ایجاد مشاغل مذهبی خاص و رواج ادبیات مذهبی[۳۱] و منقبت‌گویی و مدیحه‌سرایی اهل بیت(ع) شد که در سده‌های هشتم تا دوازدهم هجری رونق بیشتری داشت. دوازده بند محتشم کاشانی (متوفی۹۹۶ق) یکی از معروف‌ترین مرثیه‌هاست[۳۲].

امام‌ خمینی که معتقد بود خداوند به دلیل انحراف مسلمانان از مسیر اسلام ناب، امام حسین(ع) را برانگیخت تا اسلام را احیا کند،[۳۳] زنده نگه‌داشتن اسلام را از عزاداری‌های محرّم و صفر[۳۴] و مجلس‌های عزای سیدالشهدا(ع) را ضد ظلم، ضد طاغوت و انسان‌ساز می‌دانست.[۳۵] ایشان فلسفه عزاداری عاشورا را از نظر سیاسی، عبادی و ظرفیتی که برای بسیج عمومی مردم دارد، بسیار مهم می‌شمرد[۳۶] و اظهار می‌کرد ثواب بسیاری که برای عزاداری آن حضرت مقرر شده، از همین‌روست و در پس اشک‌ها و نوحه‌ها، حفظ مکتب اسلام نهفته است.[۳۷] از نگاه ایشان پایه‌گذاری مجالس عزاداری توسط ائمه(ع)، راهی برای سازماندهی اقلیت شیعه در دوران خفقان حکومت‌های اموی و عباسی بود که تداوم این امر وحدت و بسیج سراسری کشورهای اسلامی، علیه دشمنانشان را به همراه خواهد داشت[۳۸].

امام‌ خمینی عزاداری برای ائمه اطهار(ع) به‌ویژه سیدالشهدا(ع) را یکی از ابعاد مهم فرهنگی این راهنمایان بشر می‌دانست و به پیروی جدی از آن سفارش می‌کرد.[۳۹] ایشان با مهم‌شمردن عزاداری امام حسین(ع) به تأسی از پیامبر(ص)،[۴۰] مجالس عزاداری را اجتماعی منحصر به فرد می‌شمرد که با ایجاد انسجام و وحدت ملی و اسلامی، موجب بقای شیعه و اسلام است و در هیچ‌کجای جهان شبیه آن دیده نمی‌شود[۴۱]؛ بنابراین با تأکید به تداوم عزاداری به شکل سنتی آن،[۴۲] حفظ نهضت انقلابی ایران را منوط به حفظ سنت‌ها، به شرط تصفیه انحرافات و بدعت‌ها و رعایت جهات شرعی می‌دانست و با سفارش به ذکر مسائل روز در این مجالس، نجات کشور از آسیب را تنها با زنده نگه‌داشتن عاشورا ممکن می‌دید.[۴۳] ایشان همچنین ادامه نهضت را یک دستور برشمرده و برگزاری مجالس عزای حسینی را ادامه «نه‌گفتن» علیه طاغوت و گریه بر مظلوم را فریاد بر ظالم دانسته است[۴۴].

امام‌ خمینی معتقد بود خون امام حسین(ع) و برگزاری مجالس عزاداری که تشکیل اجتماعات بزرگ را بدون هزینه ممکن ساخته است، با تهییج عواطف انسانی و تأثیر عمیق در روح و روان مردم، خون ملت‌های اسلامی را به هیجان و خروش می‌آورد و برای حفظ مقاصد اسلامی مهیا می‌کند[۴۵]؛ از این‌رو خاطرنشان کرده است که در صورت توجه روشنفکران مخالف به آثار متعدد اجتماعی و سیاسی مراسم عزاداری عاشورا، خودشان برپاکننده و بانی این مجالس خواهند بود[۴۶].[۴۷]

عزاداری در دوره پهلوی

فرهنگ عزاداری در میان شیعیان به یک باور هویت‌بخش تبدیل شده است، به گونه‌ای که گاه افراد برای انتساب خود به مذهب از این حربه استفاده می‌کنند؛ چنان‌که ازجمله دلایل موفقیت رضاشاه پهلوی در تصدی قدرت، عوام‌فریبی و تظاهر وی به دینداری از راه عزاداری بود که محبوبیت زیادی برای وی در نزد عامه مردم ایجاد کرد.[۴۸] وی که پیش از سلطنت و در دوره انتقال قدرت با شرکت در مراسم سوگواری محرم، چهره‌ای مذهبی به خود گرفته بود،[۴۹] از سال ۱۳۱۴ به‌تدریج برگزاری مجالس عزاداری را ممنوع اعلام کرد.[۵۰] ادامه سخت‌گیری دربارهٔ مجالس عزا، به ممنوعیت ذکر مصیبت در حوزه‌های علمیه و مجالس ترحیم و نیز بازداشت و زندانی‌شدن بسیاری از واعظان منجر شد.[۵۱] امام‌ خمینی و دیگران خاطرنشان کرده‌اند که مجالس عزاداری در این زمان بسیار محدود و مخفیانه در نیمه‌شب برگزار می‌شد و پیش از اذان صبح تمام می‌شد.[۵۲] از نظر امام‌ خمینی این حساسیت و ممنوعیت در مورد مجالس عزای حسینی، تنها به دلیل شناخت آنان از قدرت این مجالس در پیشگیری از مقاصد ضداسلامی شان بود[۵۳].

پس از سقوط رضاشاه پهلوی، نیروی مهارشده مردم به صورت ناگهانی آزاد شد و عزاداری‌ها بار دیگر احیا شد[۵۴]؛ اما برنامه اسلام‌زدایی در زمان محمدرضا پهلوی نیز به شکل دیگر ادامه یافت.[۵۵] با فرارسیدن محرم ۱۳۴۲ش و در پی پیام امام‌ خمینی به روحانیان، مبنی بر یادآوری مصیبت‌های وارده به اسلام و مراکز فقه،[۵۶] رژیم پهلوی تعدادی از واعظان تهران را به سازمان اطلاعات و امنیت کشور (ساواک) احضار کرد و رسماً از آنان خواست علیه محمدرضا پهلوی و اسرائیل و اینکه اسلام در خطر است، سخن نگویند.[۵۷] امام‌ خمینی با انتقاد از عملکرد رژیم پهلوی، از حبس و شکنجه علما و عزاداران حسینی به جرمِ سخن‌گفتن از ظلم، با وجود آزادی بیانِ فرق ضاله در ایران اظهار تأسف کرد.[۵۸] ایشان همچنین به همراه چند تن از علما، سید محمد هادی حسینی میلانی، سید شهاب‌الدین مرعشی نجفی و سید حسن طباطبایی قمی، در اعلامیه مشترک که به مناسبت نخستین سالگرد پانزده خرداد صادر شد، ضمن بیان مصائب واردشده به علما و مردم و موضع‌گیری در برابر این دستور، وظیفه علمای اسلام را دفاع از احکام اسلام و استقلال مملکت اسلامی دانست. همچنین روز دوازدهم محرم (پانزده خرداد ۱۳۴۳) را عزای ملی اعلام کرد و با هشدار به دولت دربارهٔ رفتار با علما، سکوت در برابر خطرهای پیش‌بینی‌ شده برای اسلام و استقلال مملکت را جرم و گناه بزرگ شمرد و همه طبقات ملت را در برابر این امر موظف دانست[۵۹].[۶۰]

تأثیر عزاداری بر نهضت اسلامی

تأثیر قیام امام حسین(ع) و بزرگداشت عاشورا در قیام ملت ایران و سقوط رژیم پهلوی پوشیده نیست و امام‌ خمینی نیز شکل‌گیری، پیروزی و تداوم انقلاب اسلامی ایران را مدیون عاشورا و درسی که مردم از امام حسین(ع) آموختند می‌دانست.[۶۱] از نظر ایشان عامل اساسی نهضت اسلامی ایران و زمینه‌ساز پیروزی آن در مراحل مختلف، فرهنگ عاشورا و مجالس سوگواری سیدالشهدا(ع) است و همین فرهنگ در تداوم و حفظ این پیروزی نقش اساسی دارد.[۶۲] ایشان با بهره‌گیری از آموزه‌های فرهنگ تشیع و پیوند واقعه کربلا با ضرورت‌های سیاسی موجود، ملت ایران را به درک عاشورا و حرکت در جهت آن سوق داد.[۶۳] حوادث انقلاب، شعارها و مراکز اجتماع مردم از سال ۱۳۴۲ الگوپذیری و نقش مهم عاشورا در این وقایع را به‌خوبی نشان می‌دهد[۶۴].

پس از تصویب لایحه انجمن‌های ایالتی و ولایتی، موضع‌گیری امام‌ خمینی و روحانیان در مقابل آن موجب سرکوب شدید رژیم و حمله به فیضیه در ۲/۱/۱۳۴۲ش/ ۲۵ شوال ۱۳۸۲ق شد[۶۵]. امام‌ خمینی با توجه به درک عمیق از تأثیر فرهنگ عاشورا در روح ملت، هفتاد روز پس از این واقعه، در سخنرانی عصر عاشورا در ۱۳/۳/۱۳۴۲ که زمینه‌ساز واقعه پانزده خرداد و آغاز نهضت اسلامی ایران شد،[۶۶] با تأکید بر مخالفت رژیم پهلوی با اساس اسلام، عملکرد رژیم در سرکوب نوجوانان را با عملکرد سپاه یزید در کربلا برابر دانست و با نصیحت و اخطار به محمدرضا پهلوی، در مورد آینده مملکت ابراز نگرانی و تأسف کرد.[۶۷] ایشان که واقعه عاشورا را در هر مقطعی انقلاب‌ساز می‌دانست، قیام پانزده خرداد ۱۳۴۲ را الهام‌ گرفته از مکتب عاشورا خواند و خاطرنشان ساخت که هیچ قدرتی جز گرمی و شور عاشورا و قدرت خون امام حسین(ع) نمی‌توانست چنین قیامی را بدون هیچ سابقه‌ای به وجود آورد. همچنین به اعتقاد ایشان رژیم پهلوی در پانزده خرداد ۱۳۴۲، سقوط حتمی خود را امضا کرد؛ چنان‌که حکومت یزید نیز هلاک ابدی خود را با واقعه عاشورا به ثبت رساند[۶۸]. ایشان در طول نهضت اسلامی مردم، به‌ویژه در روزهای اوج نهضت، با تأکید بر محوریت عزاداری، معتقد بود تنها در پرتو حفظ این سنت است که می‌توان در برابر همه قدرت‌های بزرگ ایستاد[۶۹].

قدرت عزاداری در بسیج مردم، از نظر محمدرضا پهلوی نیز پوشیده نبود؛ چنان‌که گفته شده وی معتقد بود اگر بتواند ماه محرم (سال ۱۳۵۷) را با موفقیت پشت سر بگذارد، می‌تواند به بقای حکومتش امیدوار باشد.[۷۰] در طول دوران جنگ تحمیلی عراق علیه ایران نیز امام‌ خمینی گرمی و شور جبهه‌های جنگ و اشتیاق و افتخار جوانان به شهادت را از عشق سالار شهیدان و ناشی از مجالس عزاداری می‌دانست[۷۱] و بر ادامه آن به همراه تذکر مسائل سیاسی و اجتماعی روز تأکید می‌کرد[۷۲].[۷۳]

آسیب‌شناسی عزاداری

عزاداری مانند هر امر اجتماعی دیگر نیاز به آسیب‌شناسی و بازنگری در آداب و رسوم دارد؛ زیرا در طول تطور خود دچار انحرافاتی شده است که آن را از فلسفه اصلی خود دور کرده است؛ ازجمله بنابر برداشت مسیح‌گونه رایج در تاریخ گذشته شیعه، به‌خصوص از دوران صفویه به بعد، حرکت امام حسین(ع) حرکتی مقدر برای کشته‌ شدن و عزاداری برای آن حضرت نیز تنها گریه برای بخشایش گناهان به‌شمار آمد؛ بنابراین بدون احساس نیاز به شناخت اهداف اجتماعی حرکت امام حسین(ع)، هر کوششی برای تحرک سیاسی با استفاده از این واقعه، با شکست مواجه می‌شد.[۷۴] برخی دیگر از آسیب‌های مهم که موجب انحراف در عزاداری می‌شود، عبارت‌اند از: گسترش دروغ و جعل وقایع تاریخی، کاسته‌شدن عزاداری از محتوای مطلوب، برتری شکل بر محتوا، ریا و تزویر، تعصب و جمود، ترک واجبات برای مستحبات، برخورد عاطفی صرف، اسطوره‌سازی و افسانه‌گویی، تبدیل‌شدن به عادت، آمیختگی فرهنگ‌ها با عزاداری، غلوآمیز شدن عزاداری، رعایت‌نکردن برخی موازین شرعی و ترویج برخی ناهنجاری‌ها[۷۵].

دو ضعف عمده در مجالس عزاداری، دلیل مهم رواج و بقای بسیاری از این آسیب‌هاست: یکی هدف قرارگرفتن و اهمیت کمیت شرکت‌کنندگان در عزاداری و دیگری به پا داشتن حداکثر شور و غلیان احساسات در مجلس.[۷۶] به دلیل همین آسیب‌ها، بسیاری از نظریه‌پردازان شیعی و حتی غیر شیعی، در سال‌های پیش از انقلاب، با هدف خرافه‌زدایی از باورهای دینی و بازگرداندن خصلت‌های انقلابی، بخشی از انتقادهای خود را به پیراستن واقعه عاشورا اختصاص دادند[۷۷] که مرتضی مطهری از آن جمله است[۷۸].

امام‌ خمینی به تصفیه موارد انحراف در سنت عزاداری توجه داشت و عزاداران را از اعمالی که موجب وهن مذهب و اسلام باشد، مانند قمه‌زنی و شبیه‌خوانی یا تعزیه، در صورتی که مشتمل بر محرمات و موجب وهن اسلام باشد، برحذر می‌داشت.[۷۹] تعزیه، نمایشی آیینی است که نخستین نشانه‌های آن، به آغاز قرن یازده هجری بازمی‌گردد و در دوره‌هایی با اقبال عمومی ایرانیان مواجه بوده است.[۸۰] امام‌ خمینی با برگزاری درست تعزیه مخالف نبود؛ ولی مجلس روضه و عزاداری را به آن ترجیح می‌داد[۸۱].

از سوی دیگر، مسئله عزاداری می‌تواند مورد استفاده سوء و ابزاری واقع شود و عناصر ضد عاشورا را اهل عاشورا معرفی کند و مظاهر حسینی را به خدمت مقاصد یزیدی درآورد[۸۲]؛ از این‌رو امام‌ خمینی ضمن توجه به نقاط قوت عزاداری عاشورا به عنوان یکی از شعائر سیاسی ـ مذهبی،[۸۳] ابزاری‌بودن شعائر دین در دست قدرت‌طلبان را نیز از نظر دور نمی‌داشت و عمل رضاشاه پهلوی در برپایی مراسم عزاداری و پس از او محمدرضا پهلوی و بعدها عزاداری امثال حزب بعث عراق را تنها برای عوام‌فریبی و حفظ صورت، با هدف نابود کردن اساس دین می‌دانست؛ چنان‌که رضاشاه پس از تثبیت قدرت، بارها به مخالفت با روحانیت و ممنوعیت مجالس عزاداری روی آورد[۸۴].[۸۵]

سیره عملی و توصیه‌ها

سلوک امام‌ خمینی در مجالس عزای سیدالشهدا(ع) که شامل طرز نشستن آرام و باوقار ایشان بر زمین، گوش‌دادن به وعظ واعظ یا ذکر مصائب و گریستن به هنگام ذکر مصیبت بود، نشانه شناخت عمیق ایشان از فرهنگ عاشورا و دقت و مراقبت در حفظ حریم و حرمت این مجالس بود.[۸۶] ایشان با توجه به تأثیر مهم شیوه عزاداری در رفتار و سلوک مردم، در روزهای جنگ تحمیلی، به خواندن نوحه‌های حماسی سفارش می‌کرد و از نوحه‌هایی که ناامیدی و خمودگی القا می‌کند برحذر می‌داشت.[۸۷] دربارهٔ محتوای مجالس عزاداری، امام‌ خمینی بر تداوم روضه‌خواندن در آخر منبر و حفظ دستجات عزاداری،[۸۸] ذکر فجایع و ستمگری‌های ستمگران هر عصر به همراه بیان مسائل اخلاقی، اعتقادی، سیاسی و اجتماعی روز در منابر و مساجد[۸۹] تأکید می‌کرد؛ همچنین با سفارش بر حفظ اصل عزاداری، تصفیه آن از انحرافات واردشده را ضروری می‌دانست[۹۰] و برای پرهیز از معصیت، به رعایت حال مردم و بلند نبودن صدا در برپایی این مجالس سفارش می‌کرد و خواستار وحدت رویه روحانیان در برگزاری مراسم عزاداری بود.[۹۱] افزون بر مجلس عزای سیدالشهدا(ع)، امام‌ خمینی به برگزاری مجالس عزاداری در روز شهادت دیگر ائمه معصوم(ع) نیز اهتمام داشت، به‌ویژه در سال‌های تبعید در نجف اشرف، همه شب‌های شهادت ائمه(ع) و سه شب برای شهادت حضرت زهرا(س)، مجلس ذکر مصیبت برپا می‌کرد[۹۲].

امام‌ خمینی همچنین در طول نهضت و نیز پس از پیروزی انقلاب اسلامی، برای توجه‌دادن مردم به برخی از حوادث مهم مانند پانزده خرداد ۱۳۴۲، تصویب لایحه کاپیتولاسیون، جشن‌های ۲۵۰۰ساله و کشتار خونین مکه در سال ۱۳۶۶، این روزها را به عنوان عزای ملی اعلام کرد[۹۳].[۹۴]

منابع

پانویس

  1. مسعود، الرائد فرهنگ الفبایی عربی ـ فارسی، ۲/۱۱۸۴.
  2. دهخدا، لغتنامه، ۱۰/۱۳۹۸۵.
  3. صدوق، من لایحضره الفقیه، ۱/۱۷۵؛ معلوف، المنجد فی اللغه، ۱/۵۰۴.
  4. علوی، عزاداری رسانه پایدار شیعه، ۸۷.
  5. درویش‌زاده کاخکی، صدیقه، مقاله «عزاداری»، دانشنامه امام خمینی ج۷،ص۳۰۷–۳۱۵.
  6. باقری بیدهندی، بایدها و نبایدهای عزاداری، ۴۰۵.
  7. مجلسی، محمدتقی، کیفیت تأثیر نهضت کربلا در انقلاب، ۲/۴۸۲؛ مطهری، مجموعه آثار، ۲۲/۶۳۲ و ۲۴/۴۶۶.
  8. «ما از آن خداوندیم و به سوی او باز می‌گردیم» سوره بقره، آیه ۱۵۶.
  9. صدوق، من لایحضره الفقیه، ۱/۱۷۳–۱۷۵؛ مجلسی، محمدتقی، کیفیت تأثیر نهضت کربلا در انقلاب، ۲/۲۰۲، ۳۷۲ و ۴۳۲.
  10. مجلسی، محمدباقر، بحارالانوار، ۴۶/۲۲۰.
  11. مفید، الامالی، ۱۷۵.
  12. حر عاملی، وسائل الشیعة، ۱۴/۳۳۱؛ طیب، اطیب البیان، ۱۲/۳۴۰.
  13. مجلسی، محمدباقر، بحارالانوار، ۴۴/۲۵۸؛ مطهری، مجموعه آثار، ۲۵/۳۹۱.
  14. مطهری، مجموعه آثار، ۱۷/۳۱ و ۲۵/۳۳۹.
  15. واعظ‌زاده خراسانی، انقلاب اسلامی و نهضت حسینی، ۱/۱۴۲؛ حسینی، رهبری و انقلاب، ۸۰.
  16. مجلسی، محمدباقر، بحارالانوار، ۹۸/۳۲۹؛ محرمی، تاریخ عزاداری، ۲۶۴.
  17. گلی زواره، آبشارهای عاشورایی، ۳۷–۴۵؛ محرمی، تاریخ عزاداری، ۲۵۶ و ۲۶۸.
  18. واعظ‌زاده خراسانی، انقلاب اسلامی و نهضت حسینی، ۱/۱۴۳؛ علوی، عزاداری رسانه پایدار شیعه، ۸۸.
  19. ذهبی، تاریخ الاسلام و وفیات المشاهیر و الاعلام، ۲۶/۱۱؛ علوی، عزاداری رسانه پایدار شیعه، ۸۸؛ محدثی، سنت احیاگری و روش‌های پاسداری از حماسه عاشورا، ۱/۱۳۰.
  20. محرمی، تاریخ عزاداری، ۲۸۹–۲۹۰.
  21. گلی زواره، آبشارهای عاشورایی، ۱۳۹ ـ ۱۴۰.
  22. محرمی، تاریخ عزاداری، ۲۵۷ و ۲۹۵–۲۹۹.
  23. امام‌ خمینی، ولایت فقیه، ۱۳۳.
  24. درویش‌زاده کاخکی، صدیقه، مقاله «عزاداری»، دانشنامه امام خمینی ج۷، ص۳۰۷–۳۱۵.
  25. مطهری، مجموعه آثار، ۲۵/۳۹۱.
  26. مجلسی، محمدباقر، بحارالانوار، ۴۴/۳۲۹.
  27. علوی، عزاداری رسانه پایدار شیعه، ۸۸–۹۰.
  28. علوی، عزاداری رسانه پایدار شیعه، ۸۶.
  29. علوی، عزاداری رسانه پایدار شیعه، ۸۷.
  30. آذری قمی، شرحی بر وصیتنامه سیاسی الهی حضرت امام‌ خمینی، ۱/۱۳۸؛ منافی اناری، جنگ تحمیلی عراق علیه ایران، ۲۱۲.
  31. حسینی، رهبری و انقلاب، ۸۰.
  32. صفا، تاریخ ادبیات در ایران، ۶۲۴ و ۶۴۳.
  33. امام‌ خمینی، صحیفه، ۸/۵۲۶.
  34. امام‌ خمینی، صحیفه، ۱۳/۳۲۶؛ ۱۵/۳۳۰ و ۱۶/۳۴۴.
  35. امام‌ خمینی، صحیفه، ۱۰/۱۲۰ و ۱۶/۳۴۷.
  36. امام‌ خمینی، صحیفه، ۱۳/۳۲۳ و ۳۲۷.
  37. امام‌ خمینی، صحیفه، ۸/۵۲۷–۵۲۹ و ۱۱/۹۸–۹۹.
  38. امام‌ خمینی، صحیفه، ۱۶/۳۴۴–۳۴۵.
  39. امام‌ خمینی، صحیفه، ۲۱/۳۹۹–۴۰۰.
  40. طیب، اطیب البیان، ۱۲/۳۴۰.
  41. امام‌ خمینی، صحیفه، ۱۰/۳۱۳–۳۱۴ و ۱۱/۹۸.
  42. امام‌ خمینی، صحیفه، ۱۵/۳۳۰ و ۱۸/۱۷۷.
  43. امام‌ خمینی، صحیفه، ۱۵/۳۳۱–۳۳۳.
  44. امام‌ خمینی، صحیفه، ۱۰/۸، ۱۲۲–۱۲۳ و ۳۱۵.
  45. امام‌ خمینی، صحیفه، ۱۰/۱۲۱؛ ۱۱/۱۰۰ و ۱۵/۳۳۱؛ آذری قمی، شرحی بر وصیتنامه سیاسی الهی حضرت امام‌ خمینی، ۱/۱۳۸–۱۳۹.
  46. امام‌ خمینی، صحیفه، ۱۶/۳۴۷؛ کواکبیان، هفت قطره از جاری زلال اندیشه امام‌ خمینی، ۲۲۰.
  47. درویش‌زاده کاخکی، صدیقه، مقاله «عزاداری»، دانشنامه امام خمینی ج۷، ص۳۰۷–۳۱۵.
  48. مستوفی، شرح زندگانی من یا تاریخ اجتماعی و اداری دوره قاجاریه، ۳/۴۶۱.
  49. امینی، چالش‌های روحانیت با رضاشاه، ۷۸؛ گلی زواره، آبشارهای عاشورایی، ۱۶۷–۱۷۰.
  50. بصیرت‌منش، علما و رژیم رضاشاه، ۱۴۱–۱۴۳.
  51. امام‌ خمینی، صحیفه، ۷/۲۴۹؛ ادیب هروی، حدیقة الرضویه، ۲۹۴؛ گلی زواره، آبشارهای عاشورایی، ۱۷۱.
  52. امام‌ خمینی، صحیفه، ۳/۳۰۰ و ۹/۷۸؛ آذری قمی، شرحی بر وصیتنامه سیاسی الهی حضرت امام‌ خمینی، ۱/۱۳۹؛ واعظ‌زاده خراسانی، انقلاب اسلامی و نهضت حسینی، ۱۴۳.
  53. امام‌ خمینی، صحیفه، ۱۰/۳۱۴.
  54. امینی، چالش‌های روحانیت با رضاشاه، ۲۴۶؛ گلی زواره، آبشارهای عاشورایی، ۱۷۸.
  55. امام‌ خمینی، صحیفه، ۱۰/۳۱۵.
  56. امام‌ خمینی، صحیفه، ۱/۲۲۹–۲۳۰.
  57. گروه تدوین خاطرات، انقلاب اسلامی به روایت خاطره، ۱۱۹.
  58. امام‌ خمینی، صحیفه، ۱/۲۶۲.
  59. امام‌ خمینی، صحیفه، ۱/۳۳۵–۳۳۸.
  60. درویش‌زاده کاخکی، صدیقه، مقاله «عزاداری»، دانشنامه امام خمینی ج۷، ص۳۰۷–۳۱۵.
  61. حقی، فلسفه انقلاب اسلامی، ۹۶.
  62. امام‌ خمینی، صحیفه، ۱۷/۵۵–۵۸ و ۴۸۲؛ کواکبیان، هفت قطره از جاری زلال اندیشه امام‌ خمینی، ۲۳۵.
  63. حسینی، رهبری و انقلاب، ۸۹–۹۰؛ اخوان مفرد، ایدئولوژی انقلاب ایران، ۱۸۴؛ هنری لطیف‌پور، فرهنگ سیاسی شیعه و انقلاب، ۱۳۶.
  64. باهنر، مباحثی پیرامون فرهنگ انقلاب، ۷۰؛ مصباح یزدی، کیفیت تأثیر نهضت کربلا در انقلاب، ۱۹۲–۱۹۳.
  65. فراتی، تاریخ شفاهی انقلاب اسلامی از مرجعیت امام‌ خمینی تا تبعید، ۷۸–۸۰؛ کواکبیان، هفت قطره از جاری زلال اندیشه امام‌ خمینی، ۲۳۲.
  66. هنری لطیف‌پور، فرهنگ سیاسی شیعه و انقلاب، ۱۳۸.
  67. امام‌ خمینی، صحیفه، ۱/۲۴۳–۲۴۸.
  68. امام‌ خمینی، صحیفه، ۱۶/۲۹۰ و ۳۴۶.
  69. امام‌ خمینی، صحیفه، ۱۳/۳۴۹–۳۵۰.
  70. سازمان عقیدتی سیاسی، ۱۲۹.
  71. امام‌ خمینی، صحیفه، ۱۶/۳۴۶ و ۱۷/۵۸.
  72. امام‌ خمینی، صحیفه، ۱۳/۳۲۹–۳۳۰ و ۱۷/۵۹.
  73. درویش‌زاده کاخکی، صدیقه، مقاله «عزاداری»، دانشنامه امام خمینی ج۷، ص۳۰۷–۳۱۵.
  74. حسینی، رهبری و انقلاب، ۸۲–۸۳؛ عنایت، اندیشه سیاسی در اسلام معاصر، ۳۱۰–۳۱۱.
  75. نوری، صدق درمقتل‌خوانی، ۹۱–۱۵۰؛ قمی، منتهی الامال، ۲/۱۰۵۹–۱۰۸۶؛ مطهری، مجموعه آثار، ۱۷/۸۴–۹۵؛ امین عاملی، عزاداری‌های نامشروع، ۷۸–۸۲.
  76. مطهری، مجموعه آثار، ۱۷/۱۲۹.
  77. حسینی، رهبری و انقلاب، ۸۴؛ عنایت، اندیشه سیاسی در اسلام معاصر، ۳۱۳.
  78. مطهری، مجموعه آثار، ۱۷/۶۳–۱۳۳ و ۵۸۱–۶۲۰.
  79. امام‌ خمینی، صحیفه، ۱۵/۳۳۱؛ امام‌ خمینی، استفتائات، ۳/۵۸۱–۵۸۳.
  80. گلی زواره، از مرثیه تا تعزیه، ۴۷۷ و ۴۹۳.
  81. امام‌ خمینی، صحیفه، ۱۸/۲۹۰؛ امام‌ خمینی، استفتائات، ۲/۲۷ و ۳/۵۸۳.
  82. حکیمی، تفسیرآفتاب، ۲۶۴–۲۶۵؛ بصیرت‌منش، علما و رژیم رضاشاه، ۱۱۰.
  83. امام‌ خمینی، صحیفه، ۱۳/۳۲۶–۳۲۷.
  84. امام‌ خمینی، صحیفه، ۴/۳۶۸؛ ۷/۲۴۹؛ ۱۱/۴۵۳؛ ۱۳/۱۷۶ و ۱۸/۱۵۸.
  85. درویش‌زاده کاخکی، صدیقه، مقاله «عزاداری»، دانشنامه امام خمینی ج۷، ص۳۰۷–۳۱۵.
  86. دوانی، امام‌ خمینی و عزاداری امام حسین(ع)، ۱/۱۴۹–۱۵۰؛ رحیمیان، خاطرات، ۵/۷۰–۷۱.
  87. مرتضوی، مصاحبه، ۶۲۹.
  88. امام‌ خمینی، صحیفه، ۱۵/۳۳۲.
  89. امام‌ خمینی، صحیفه، ۱۵/۳۳۲ و ۲۱/۴۰۰.
  90. امام‌ خمینی، صحیفه، ۱۵/۳۳۱.
  91. امام‌ خمینی، صحیفه، ۱۷/۴۹۸.
  92. رحیمیان، خاطرات، ۵/۷۱–۷۲.
  93. امام‌ خمینی، صحیفه، ۱/۳۳۷، ۴۱۵؛ ۲/۳۶۳–۳۶۴ و ۲۰/۳۴۹–۳۵۰.
  94. درویش‌زاده کاخکی، صدیقه، مقاله «عزاداری»، دانشنامه امام خمینی ج۷، ص۳۰۷–۳۱۵.