سوره زخرف در علوم قرآنی
مقدمه
چهل و سومین سوره قرآن و شصت و سومین آن به ترتیب نزول، نازل شده در مکه با موضوعات گوناگون و تأکید بر بیارزشی جلوههای فریبنده دنیا.
نام سوره از آیه ﴿وَزُخْرُفًا وَإِنْ كُلُّ ذَلِكَ لَمَّا مَتَاعُ الْحَيَاةِ الدُّنْيَا وَالْآخِرَةُ عِنْدَ رَبِّكَ لِلْمُتَّقِينَ﴾[۱] گرفته شده که از بیارزش بودن جلوههای فریبنده دنیا و زخرف (طلا و مانند آن) سخن میگوید. این کلمه ۴ بار در قرآن به کار رفته که یک بار آن در آیه فوق است.
بیست و چهارمین سورهای است که با حروف مقطعه ﴿حم﴾ (= حا. میم) آغاز میشود و چهارمین سوره از سورههای «حامیمات» هفتگانه است. همچنین چهارمین سورهای است که با سوگند آغاز میشود. (بعد از حروف مقطعه، آیه دوم آن سوگند به قرآن است).
دارای ۸۹ آیه و ۸۳۸ کلمه است. از نظر حجم از سورههای «مثانی» و کمی بیش از یک حزب است.
اهمیت قرآن، نبوت پیامبر اسلام(ص) و برخورد نامطلوب افراد نادان در برابر قرآن دلایل توحید در آفاق و نعمتهای گوناگون خداوند بر انسانها.
مبارزه با شرک، نفی نسبتهای ناروا به خداوند، مبارزه با تقلیدهای کورکورانه و خرافاتی همچون تنفر از دختران یا ملائکه را دختران خدا پنداشتن و تصحیح اعتقادات خرافی، سرگذشت پیامبران و اقوام پیشین، مخصوصاً زندگی ابراهیم و موسی و عیسی(ع)، مسئله معاد و پاداش مؤمنین و عاقبت هولناک کفار. تهدیدها و انذارهای شدید برای مجرمان. درهم کوبیدن ارزشهای باطل و حاکم بر جامعه و افراد بیایمان و بیان ارزشهای والای اسلامی و انسانی از مضامین این سوره است. در لابهلای این بحثها و محورها دنیایی از اندرزها، پندها و نکات درسآموز و هشدارهای خیرخواهانه و مؤثر برای درست اندیشیدن، درست برگزیدن راه زندگی و درست پیمودن آن و مصون و محفوظ ماندن از آفتها و انحرافات و سقوط و ناکامیها آمده است که درخور بسی تعمق و تدبر است.
پیامبر اسلام(ص) فرمود: «کسی که سوره زخرف را تلاوت کند از کسانی است که روز قیامت به این خطاب مخاطب میشوند: ای بندگان من، امروز نه ترسی بر شما است و نه غمی، بدون حساب وارد بهشت شوید»[۲].
ساختار
سوره زخرف دارای ۷ بخش است.
بخش اول؛ آیات: ۱-۱۴. قرآن در نزد ما در لوح محفوظ مقامی رفیع دارد و دارای اِحکام و اتقانی است که به خاطر همان مقام رفیع و آن احکام و اتقان عقول بشر بدان دسترسی ندارد و ما آن را نازل و درخور درک عقول کردیم، یعنی آن را خواندنی و عربی کردیم، باشد که مردم آن را بفهمند. در ادامه سخن از قرآن شریف، خدای توانا روی سخن را به کسانی میکند که بدون تعمق در آیات قرآن، حکمتها و مفاهیم بلند و انسانساز آن را انکار میکنند و در ادامه، واکنش گوناگون جامعهها در برابر وحی و رسالت آمده است. آنگاه روی سخن را به پیامبر اسلام(ص) مینماید و به گونهای ظریف و دقیق، راه انگیزش جامعههای شرک زده و در چنگال اوهام را به آن حضرت خاطرنشان میسازد و میفرماید: ای پیامبر! اگر از این جامعه شرک زده بپرسی که: راستی چه کسی این آسمانهای بلند و این زمین گسترده را آفریده است؟ پاسخی جز بازگشت به خویشتن و بیان ندای فطرت توحیدگرای خویش ندارند؛ آنها اقرار خواهند کرد که: این آسمانهای شگفتانگیز و این زمین پر رمز و راز را آن خدای پیروزمند و توانا و آن آفریدگار بزرگ و شکستناپذیر آفریده است! و به یقین ما به سوی پروردگار خویش باز میگردیم.
بخش دوم؛ آیات: ۱۵-۲۵. این بخش، قسمتی از اقوال و عقاید کفار را که اسراف و کفر به نعمت منشأ آن بود حکایت میکند، مثل این که میگفتند خدا فرزند دارد و ملائکه دختران خدایند و این را دلیل بر ملائکه پرستی خود میگرفتند و آیات مورد بحث بعد از حکایت این اقوال آن را رد میکند. مقابله مترفین با انبیاء و فرجام هولناک آنها.
بخش سوم. آیات: ۲۵-۴۵. از آنجا که رشته کلام از رسالت رسول(ص) و کفر مشرکین به رسالت و چنگ زدن ایشان (در شرک) به ذیل تقلید از پدران و بدون هیچ دلیل دیگر انجامید، به دنبال آن داستان ابراهیم(ع) را ذکر میکند که تقلید کردن از پدر و قومش را دور انداخته از آنچه آنان به جای خدای سبحان میپرستیدند بیزاری جست و از پروردگارش طلب هدایتی کرد که از فطرتش سرچشمه میگرفت. بعد از نقل داستان ابراهیم، این مسائل را خاطرنشان میفرماید که از چه نعمتهایی برخوردارشان کرد و آنها چگونه آن نعمتها را کفران کردند و به کتاب خدا کافر شدند و در آن خردهگیریها نمودند و به فرستاده خدا طعنهها زدند، طعنههایی که به خودشان بر میگردد و سپس آثار اعراض از یاد خدا را ذکر میکند و عاقبت این کار را که همان شقاوت و خسران است تذکر میدهد و آنگاه یادآوری میکند که پیامبر باید برای همیشه از ایمان آوردن ایشان مأیوس باشد. و سپس تهدیدشان میکند به عذاب و به پیامبر تأکید میکند که به قرآن تمسک جوید، چون قرآن ذکر است و به زودی از آن بازخواست میشوند و آنچه در قرآن است دین توحید است که همه انبیاء گذشته بر آن دین بودند.
بخش چهارم؛ آیات: ۴۶-۵۶. بیان آیات مربوط به ارسال موسی(ع) به سوی فرعون و فرعونیان. بعد از آنکه در آیات قبل فرمود: خداوند کفار را از نعمتهای خود بهرهمند کرد و این برخورداری ایشان را به طغیان واداشت و کتاب حقی را که رسول او آورد به سحر نسبت دادند و نیز گفتند: چرا این قرآن بر یکی از مردان دو قریه بزرگ نازل نشد و با این گفتار خود، دو مرد از دو شهر بزرگ را به خاطر این که مال بیشتری داشتند بر رسول خدا(ص) ترجیح دادند، اینک در این آیات برایشان مثلی از داستانهای موسی(ع) و فرعون و قومش آورده که خدا او را با معجزات و آیات باهرهاش به سوی ایشان گسیل داشت و آنان بر آن آیات خندیدند و مسخره کردند و فرعون برای قومش احتجاج کرد و به آنان خطاب نمود که من بهتر از موسی هستم، برای این که پادشاهی مصر از آن من است که این نهرها از دامنه آن جاری است، با این حرفها عقل مردم را دزدید و آنان اطاعتش کردند و سرانجام کارشان و استکبارشان بدینجا کشید که خدا از ایشان انتقام گرفته غرقشان کرد.
بخش پنجم؛ آیات: ۵۷-۶۵. بعد از آنکه در آیات قبل از اشاره به داستان موسی(ع) فارغ شد، اینک در این آیات به داستان عیسی(ع) اشاره میکند و قبل از هر چیز مجادله مردم با رسول خدا(ص) درباره عیسی(ع) را ذکر نموده سپس از آن پاسخ میدهد.
بخش ششم؛ آیات: ۶۶-۷۸. در این آیات دوباره به هشدار دادن به نافرمایان برگشته و آنان را از قیامت میترساند و نیز به فرجام حال پرهیزکاران و مجرمین و ثواب و عقابشان در قیامت اشاره میفرماید.
بخش هفتم؛ آیات: آیات ۷۹ تا ۸۹. در این آیات به سخنان قبل برگشت شده و در آن کفار را در برابر این که علیه رسول خدا(ص) نفشه میکشند توبیخ نموده تهدیدشان میکند به این که خدای تعالی هم علیه ایشان کید خواهد کرد و نیز در این آیات اعتقاد مشرکین را بر این که خدا فرزند دارد نفی نموده و به طور کلی شریک داشتن خدا را رد و ربوبیت مطلقه خدا را به تنهایی اثبات میکند. و در آخر، سوره را با تهدید و وعید ختم میکند.
این سوره به طوری که آغاز و انجام آن و نیز مطالبی که بین این آغاز و انجام فاصله شده شهادت میدهد، در مقام انذار و هشدار دادن بشر است، مگر شش آیه آنکه از جمله ﴿الأَخِلاَّء يَوْمَئِذٍ بَعْضُهُمْ لِبَعْضٍ عَدُوٌّ إِلاَّ الْمُتَّقِينَ يَا عِبَادِ لَا خَوْفٌ عَلَيْكُمُ الْيَوْمَ وَلَا أَنْتُمْ تَحْزَنُونَ﴾[۳] آغاز میشود که این شش آیه استطرادی (و از باب هر سخن، حرف و سخن دیگری پیش میآورد) در وسط آیات سوره قرار گرفته است.
در این سوره خاطرنشان میسازد که سنت الهی بر این جریان یافته که انبیاء و رسولانی برگزیند و کتاب و ذکری بر آنان نازل کند و هیچ گاه اسراف و افراط مردم در قول و فعلشان او را از این کار باز نمیدارد، بلکه همواره رسولان و انبیایی فرستاده و استهزاء کنندگان و تکذیب کنندگان ایشان را هلاک نموده و سپس به سوی آتشی جاودانه سوق داده است.
و در این بیان، نخست مسئله ارسال رسل را به طور اجمال ذکر میکند و سپس از بین آنان ابراهیم و سپس موسی و آنگاه عیسی(ع) را نام میبرد و مطالبی از اسراف کفار نقل نموده از آن جمله یکی از مهمترین گفتار آنان را که میگفتند خدای سبحان فرزند گرفته و ملائکه دختران او هستند ذکر میکند و این بدان جهت است که نسبت به خصوص این عقیده و رد آن عنایت داشته و به همین جهت آن را مکرر نقل میکند و جواب میگوید و گویندگان آن را به عذاب تهدید میکند. البته در این سوره حقایق متفرق دیگری نیز هست.
آیات نامدار
- ﴿إِنَّ اللَّهَ هُوَ رَبِّي وَرَبُّكُمْ فَاعْبُدُوهُ هَذَا صِرَاطٌ مُسْتَقِيمٌ﴾[۴].
نکات: احتجاج بر ربوبیت و یگانگی خدای تعالی با ذکر بخشی از آیات تکوینی باری تعالی. رزق دنیا به مشیت خداوند است و اختیار آن به دست انسان نیست. تقسیم معشیت و بیان علل انقسام آن در مجمع انسانی. حوائج انسان در زندگی دنیا آن قدر زیاد است که فرد فرد انسانها نمیتوانند همه آنها را در زندگی فردی خود برآورده نمایند و مجبورند که به طور اجتماعی زندگی کنند و از این رو است که اولاً بعضی، بعضی دیگر را به خدمت خود میگیرند و از آنان استفاده مینمایند. و ثانیاً اساس زندگی را تعاون و معاضدت یکدیگر قرار میدهند.
امام صادق(ع) درباره ﴿فَلَمَّا آسَفُونَا انْتَقَمْنَا مِنْهُمْ فَأَغْرَقْنَاهُمْ أَجْمَعِينَ﴾[۵] فرمود: خدای تعالی مانند ما خشمگین نمیشود بلکه او برای خود اولیائی خلق کرده که آنها خشمگین و یا خشنود میشوند. و آن اولیاء مخلوق خدا و مدبَّر به تدبیر خدایند و خدای تعالی رضای آنان را رضای خود و سخط آنان را سخط خود و ایشان را داعیان به سوی خود و دلیلهایی بر هستی و آثار هستی خود قرار داده است. بدین جهت اولیاء به خاطر او خشم میکنند و به خاطر او راضی میشوند[۶].
قرآن کتاب جامع و کامل انبیای الهی است. در این مورد که منظور از تسلط و چیرگی شیطان چیست و چگونه است، دیدگاهها یکسان نیست: به باور «حسن» منظور از چیرگی شیطان و گماردن او بر حق ناشناسان و حق ستیزان این است که آنان به کیفر حق ناشناسی و چشم بستن بر روی حقیقت و کتمان آن، به نوعی خفت و خواری گرفتار میگردند. این کیفر، اثر طبیعی عملکرد آنان از سوی خدا است و پس از آن دامانشان را میگیرد که بر اثر گناه و حقکشی، دیگر امیدی به هدایت آنها نمیماند، اما به باور «قتاده» منظور این است که در سرای آخرت شیطانی بر این حقستیزان گمارده میشود و آنان را رها نمیکند تا آنان را به دوزخ بکشاند؛ درست همانگونه که به همراه حقجویان و حقپویان و توحیدگران شایسته کردار، فرشتهای هست تا آنان را به بهشت پرطراوت و پرنعمت راه نماید.
پارهای برآنند که منظور از این شیطان گمراهگر، نه از نسل و تبار ابلیس و همکاران آنها است، بلکه از دانشمندان بدکردار و علما و رهبران بیتقوا و قدرتطلب و حق کش و ستمکار میباشد که مردم تیره بخت را گمراه نموده و ابزار سلطه و فریب میسازند و در جهت منافع و جاه و مقام و دنیای حرام خویش، آنان را از راه خدا و عدالت و آزادی و حقوق و حدود باز میدارند و با نام دین و نام خدا آنان را میفریبند و آنان نیز دنباله روی از آنها را پیشه میسازند و هرچه گفتند گردن میگذارند[۷].[۸]
منابع
پانویس
- ↑ «و زیورهایی و همه اینها چیزی جز برخورداری زندگانی این جهان نیست و جهان واپسین نزد پروردگارت از آن پرهیزگاران است» سوره زخرف، آیه ۳۵.
- ↑ مجمع البیان.
- ↑ «در آن روز دوستان دشمن یکدیگرند مگر پرهیزگاران ای بندگان من! امروز نه بیمی شما راست و نه اندوهگین میگردی» سوره زخرف، آیه ۶۷-۶۸.
- ↑ «بیگمان خداوند پروردگار من و پروردگار شماست پس او را بپرستید! این راهی است راست» سوره زخرف، آیه ۶۴.
- ↑ «و چون ما را به خشم آوردند از آنان انتقام گرفتیم و همه را غرق کردیم» سوره زخرف، آیه ۵۵.
- ↑ المیزان.
- ↑ مجمع البیان، ذیل آیه ۳۶.
- ↑ صفوی، سید سلمان، مقاله «سوره زخرف»، دانشنامه معاصر قرآن کریم.