چرا امامان علم غیب خود را انکار میکردند؟ (پرسش)
چرا امامان(ع) علم غیب خود را انکار میکردند؟ یکی از پرسشهای مرتبط به بحث علم غیب معصوم است که میتوان با عبارتهای متفاوتی مطرح کرد. برای بررسی جامع این سؤال و دیگر سؤالهای مرتبط، یا هر مطلب وابسته دیگری، به مدخل اصلی علم غیب مراجعه شود.
چرا امامان علم غیب خود را انکار میکردند؟ | |
---|---|
موضوع اصلی | بانک جامع پرسش و پاسخ علم غیب |
مدخل اصلی | علم غیب |
عبارتهای دیگری از این پرسش
- اگر امامان(ع) علم غیب داشتند چرا در بعض روایات نفی شده است؟
- اگر ائمه اهل بیت دارای علم غیب بودند چرا بعض امامان(ع) در پاسخ اصحاب، آن را انکار میکردند؟
- اگر امامان(ع) حائز مقام علم غیب بودند، پس چرا در مواردی میگویند ما علم غیب نداریم؟
- آیا انکار علم غیب امامان(ع) توسط ایشان تقیه بوده است؟
- پیامبر و اهل بیت آن حضرت، با اینکه از نمونههای والای دارندگان علوم غیبی هستند، چرا گاهی خود را از دانستن علوم غیبی تبرئه کردهاند؟
پاسخ نخست
آیتالله محمد حسین مظفر در دو کتاب «علم الإمام» و «پژوهشی در باب علم امام» در اینباره گفته است:
«ائمه(ع) مردم را از خود آنها بهتر میشناختند و بر کوته اندیشی و کم ظرفیتی آنها واقف بودند؛ پس اگر آنها دائماً علمی را که خداوند عطایشان کرده بود، اظهار میکردند، کوته اندیشان، به ربوبیت آنها یا چیزی دیگر که به شرک میانجامید، معتقد میشدند و بسیاری از مردم از آغاز تاکنون بودهاند که دربارۀ ائمه(ع) چنین اعتقادی داشتند، با آنکه آنان احیاناً آن قدرت و علم را از خود نفی میکردند. از طرفی، ایشان حاکم بر جامعه نبودند تا کجیهای مردم را بعد از موعظه و اندرز، با تأدیب و تنبیه بر طرف کنند آن طور که امیرالمؤمنین(ع) با یاران ابن سبا کرد. بلکه طاغوتهای زمان، با آنکه عظمت آنها را چنانکه باید نمیدانستند، نسبت به ایشان حساس بودند. پس اگر آن کمالات را از خود نشان میدادند، بیش از پیش بر آنان رشک میبردند و این حسد آنان را بر علیه امامان(ع) و دوستان آنها میشوراند و در چنین شرایطی چه چیزی مانع از اجرای مقاصد شوم آنان بود. آنها با آنکه دشمنان خود و بلکه عامۀ دوستان خویش را بر تمامی فضیلتهای خویش مطلع نکرده بودند، مصیبتها و ناگواریها و دردها و رنجهایی دیدند که فریاد کوهها را برمیآورد و کودکان را پیر مینمود»[۱]
پاسخها و دیدگاههای متفرقه
۱. آیتالله حسینی طهرانی؛ |
---|
آیتالله سید محمد حسین حسینی طهرانی در کتاب «امامشناسی» در اینباره گفته است:
«در بسیاری از آیات قرآن میبینیم که رسول خدا (ص) علم غیب را از خود نفی میکند (...) در تمام این آیات و مشابه آنها، رسول خدا نفی علم را از خود به نحو استقلال میکند نه به نحو تبعیّت. یعنی علم اختصاص به خدا دارد، من مستقلاًّ از پیش خود نیاوردهام و خداوند هم به نحو تفویض به من نداده است. من آیینه و آیت و مرآتی هستم از علم خدا. علم استقلالی ذات اقدس او منحصر در اوست و در من که آیینه هستم تجلّی و ظهور دارد و بنابراین نه تنها من علم غیب را ندارم بلکه هیچگونه علم را ندارم. همۀ علوم من از خداست؛ در من ظهور و تجلی کرده است به هر مقدار که او اراده نموده است و در هر زمانی که او خواسته است»[۲].
|
۲. آیتالله فاضل لنکرانی؛ |
---|
آیتالله فاضل لنکرانی و آیتالله اشراقی در کتاب «پاسداران وحی» در اینباره گفتهاند:
«انگیزه آنها در تبرئه خود، از این که برخوردار از دانش غیباند، ایستادگی در برابر افراطگران و تفریطکنندگان بود. این دو گروه به گونهای آشکار، در جامعه اسلامی نمایان شدند، به ویژه در زمان امام علی بن ابی طالب(ع). گروهی که امام(ع) را خدا میپنداشتند، یا دست کم، او را در وصفِ "الوهیّت" با خداوند شریک قرار داده بودند، یا از پیامبر بالاترش میدانستند، که در عصر آن حضرت میزیستند و به مجازات سختی از سوی امام(ع) گرفتار شدند. و گروهی دیگر، که ـ نعوذ بالله ـ کافرش خواندند، مانند خوارج، که آنها نیز در جنگ نهروان به مجازات سختی گرفتار گردیدند. از این رو، آن بزرگواران گاهی خویشتن را، هم چون انسانهای عادی، از دانستنِ علوم غیبی تبرئه میکردند. افزون بر این، نقش اصلی امامت به دنبال نبوت، تحقیق توحید در همه مراتب آن، و ایصال آدمیان به حوزه بندگی خداوند است. و امام خود، چون پیامبر(ص)، در این عرصه، گوی سبقت را از همگان ربوده، و به حق خالصترین و نابترین بنده خداست. برای همین، آنجا که داشتنِ فضیلتی الهی، موجب انحراف گروهی از دوستداران نادان گردد و امام(ع) را جاهلانه، تا مرز "الوهیّت" بالا برند، و او را در وصف الوهیّت با خداوند شریک بدانند، تکلیف امام است، که به سختی از انحرافِ خطرخیز و تباهیآور، پیشگیری کند، و خود را در ردیف دیگران قرار دهد. آری، اهل بیت(ع)، با این که در پرتو عنایت الهی و فیض سرشارِ ربّانی و تعلیم و تربیت پیامبر(ص)، از این موهبتِ والا، در گستره بسیار وسیعی، برخوردار بودند، گاهی خود را از آن بیگانه وانمود میکردند، تا این که نادانان گمان نکنند امام علی بن ابی طالب ـ نعوذ بالله ـ خداست، یا در وصف خدایی با او شریک است، یا دستِ کم، از پیامبر گرامی(ص) بالاتر است. و همینطور، دیگر امامان(ع) را فرشتگانی نپندارند که از آسمان فرود آمده اند، همچنان که مسیحیان، عیسای مسیح را، که از بندگان خالص خدا بود و خود بدان میبالید و مباهی بود، "خدا" یا "فرزند خدا" دانستند. انگیزه دیگر این که، به زمانه امام صادق(ع) بنگریم، زمانهای که آن بزرگوار، در آن، میزیست، با این که موقعیتی مناسب برای نشر تعالیم و آموزههای وحی فراهم شده بود، و امام(ع) به خوبی از آن موقعیت، بهره برد و بیشترین و بزرگترین خدمتِ انسانی و الهی را به دانش و تمدن بشری کرد، و امّا زمانهای بسیار سخت و نفسگیر بود. بروز و ظهور فضایل آل محمّد در شخصیت بیبدیل امام صادق(ع)، میتوانست حسدوَرْزان و کینهتوزانی تیره دل، چون منصور دوانیقی مستبد سفاک را، برآشوبد و امام را از انجام این تکلیف بزرگ و حیاتی بازدارد، و مردمان را در آن شرایط بسیار حساس و ارجمند، از دانش فراوان آل محمد(ص) که از قلب پاک و نورانی امام صادق(ع) بر زبانش جاری بود، برای همیشه محروم کند. و آن معلم بزرگ الهی و آموزگار همیشه وحی محمدی را، از تعلیم و تربیت عالمان متعهد، باز دارد. از این رو، امام، همچنان که در پیش اشاره شد، در جمع نامحرمان، خود را از دانش غیب، تبرئه میکرد»[۳]. |
۳. آیتالله جوادی آملی؛ |
---|
آیتالله جوادی آملی، در کتاب «ادب فنای مقربان» در اینباره گفته است:
|
۴. آیتالله امینی؛ |
---|
آیتالله ابراهیم امینی، در کتاب «بررسی مسائل کلی امامت» در اینباره گفته است:
«ائمه اطهار در بعض موارد علم به غیب را از خودشان نفی کردهاند لکن به قرینه روایات دیگری که علم غیب را اثبات میکند باید این احادیث را توجیه نمود و گفت: مقصود این بوده که بالذات و بالاستقلال به جهان غیب احاطه کامل ندارد، بلکه در علومشان احتیاج به افاضات پروردگار جهان دارند. با این وجه میتوان بین این دو دسته روایات جمع کرد. بهتر است نمونهای از آنها نقل شود تا مطلب روشن گردد: ابن مغیره میگوید: من به اتفاق یحیی بن عبدالله بن حسین خدمت حضرت ابو الحسن (ع) بودیم، یحیی عرض کرد: فدایت شوم! مردم گمان میکنند شما علم به غیب دارید: سبحان اللَّه! ای یحیی! دست خودت را بر من بگذار، به خدا سوگند! از این نسبت تمام موهای بدنم راست شد، نه به خدا سوگند، ما غیب نمیدانیم. مطالبی که میگوییم از رسول خداست. این قبیل اخبار دلالت میکند که امام به غیب مطلق و نامحدود احاطه ندارد و چنان نیست که بالذات و بالاستقلال همه چیز را بداند. لکن با این جهت هم منافات ندارد که در مواقع لازم و ضروری بتواند با جهان غیب ارتباط پیدا کند و حقایقی را دریافت نماید. بنابراین، باید بگوییم که امام میتواند در موارد لازم و ضروری با جهان غیب تماس بگیرد و اطلاعات لازم را تحصیل کند. لکن چون علم او بالذات و بالاستقلال نیست و به غیب مطلق و نامحدود احاطه ندارد مانعی ندارد که از باب تأدب این گونه علوم را علم به غیب ننامید»[۱۳].
|
۵. آیتالله مصباح یزدی؛ |
---|
آیتالله محمد تقی مصباح یزدی، در کتاب «انسانشناسی» در اینباره گفته است:
«در برخی از روایات آمده است که بعضی از اولیاء خدا، جمیع ماکان و مایکون را میدانستهاند (...). در برخی روایات به چنین مطالبی، اشاره شده است که آنها را ائمه اطهار(ع)؛ به خواصّ و نزدیکان خود میفرمودهاند و سفارش میکردهاند که به دیگران از آن جهت که ظرفیّت آن را نداشتهاند، نگویند زیرا ممکن میبود آنان توهّم کنند که چنین کسانی که چنان مقامی دارند؛ خدا هستند! "العیاذُ بالله". از جمله روایتی میگوید: پیامبر اکرم(ص) به امام امیرالمؤمنین علی(ع) اشاره کرده و فرمودهاند اگر ترس ازاین مطلب وجود نداشت که درباره او همان چیزی را بگویید که نصاری درباره حضرت مسیح(ع)، گفتهاند؛ مقامات او را برایتان شرح میدادم. چنانکه برخی، سرانجام قائل به خدایی امام(ع) (العیاذ بالله) شدند. همگان ظرفیت درک همه مطالب را ندارند تنها برخی که خدا دلهایشان را برای ایمان آزموده است، صلاحیت آنرا یافتند که ائمه(ع)، معانی دقیق را به آنها القاء فرمایند»[۱۴].
|
۶. حجت الاسلام و المسلمین محمد جواد فاضل لنکرانی؛ |
---|
آیتالله محمد جواد فاضل لنکرانی در بیاناتی با موضوع «همگرایی قیام امام حسین با علم حضرت به شهادت خود و یارانش» و «ائمه علم موقوف را ندارند اما علم وسیع و گستردهای دارند» در اینباره گفته است:
|
۷. حجت الاسلام و المسلمین طاهری؛ |
---|
حجت الاسلام و المسلمین دکتر حبیبالله طاهری در کتاب «تحقیقی پیرامون امامت عامه و خاصه» در اینباره گفتهاست:
|
۸. حجت الاسلام و المسلمین قدردان قراملکی؛ |
---|
حجت الاسلام و المسلمین دکتر محمد حسن قدردان قراملکی، در کتاب «امامت» در اینباره گفته است:
|
۹. حجت الاسلام و المسلمین رفیعی؛ |
---|
حجت الاسلام و المسلمین دکتر ناصر رفیعی، در مقاله «علم غیب ائمه» در اینباره گفته است:
|
۱۰. حجت الاسلام و المسلمین اوجاقی؛ |
---|
حجت الاسلام و المسلمین ناصرالدین اوجاقی در پایاننامه کارشناسی ارشد خود با عنوان «علم امام از دیدگاه کلام امامیه» در اینباره گفته است:
|
۱۱. حجج الاسلام و المسلمین برنجکار و شاکر؛ |
---|
حجج الاسلام و المسلمین دکتر رضا برنجکار و محمد تقی شاکر در مقاله «مسئله آگاهی از غیب و امکان آن از نگاه مفسران» در اینباره گفتهاند:
«متبادر از علم غیب در عصر رسالت و بعد از آن، علم ذاتی بوده، نه علم عرضی؛ ازاینرو ائمه (ع) با آنکه اخبار غیبی فروانی را بیان مینمودند، از اینکه متصف به علم غیب شوند، پرهیز داشتند؛ چراکه چنین ادعایی را مترادف با ربوبیت میدانستند؛ لذا آن را نفی مینمودند و علوم خود را به خداوند متعال نسبت میدادند. از شواهد این ادعا علاوهبر روایات، میتوان به کلام شیخ مفید، ابن شهر آشوب و مرحوم طبرسی استناد کرد. مرحوم شیخ مفید در این زمینه در اوائل المقالات آورده: اطلاق و نسبت دادن علم غیب به ائمه(ع) مورد انکار است و عقیده فاسدی است؛ زیرا این توصیف برای کسی که علم به اشیا بنفسه دارد، استحقاق دارد، نه آنکه علم مستفاد دارد، و اینگونه علم بنفسه تنها برای خداوند عزوجل میباشد. ابن شهر آشوب نیز در بیان تفاوت علم خدا و برگزیدگان از خلقش مینویسد: پیامبر(ص) و امام(ع) لازم است که آگاه به علوم دینی و شرعی باشند؛ ولی لازم نیست غیب بدانند و آنچه در گذشته شده و آنچه در آینده میشود را آگاه باشند؛ زیرا این امر منجر به شریک شدن این دو با قدیم متعال میگردد در همه معلومات بیپایانش و همانا لازم میآید عالم بنفسه باشند؛ ولی ثابت است که ایشان عالِم به علم محدثند و علم علیالتفصیل تنها به یک معلوم تعلق دارد. طبق کلام ابن شهر آشوب، آنچه نفی شده، علم ذاتی غیر متناهی داشتن پیامبر(ص) یا امام(ع) است؛ اما وی علم متناهی و مستند به خدا برای ایشان را ثابت دانسته است. مرحوم طبرسی در مجمع البیان انتساب علم غیب به غیر خداوند سبحان را عقیدهای شنیع میداند که احدی از علمای شیعه آن را نمیپذیرد و بدان قائل نگردیده است؛ بلکه علم پیامبر(ص) و ائمه(ع) را علمی تعلیمی از جانب خداوند سبحان دانسته است»[۲۷]. |
۱۲. حجج الاسلام و المسلمین نادم و افتخاری؛ |
---|
حجج الاسلام و المسلمین دکتر محمد حسن نادم و افتخاری در مقاله «منابع علم امام از نگاه متکلمان قم و بغداد» در اینباره گفتهاند:
«ائمه بین علم خود و علم خداوند تفاوت قائل میشوند و علم غیب خود را از نوع علم اختصاصی خداوند نمیدانند؛ بنابراین، در روایات، از دو گونه علم سخن آمده است. طبق دو روایتی که صفار نقل میکند، علم خداوند به خاص و عام تقسیم میشود. علم عام همان است که به پیامبران(ص) و اوصیا و امامان(ع) داده شده است؛ اما علم خاص مختص ذات مقدس الهی است و هیچ مخلوقی از آن آگاهی ندارد. کلینی هم روایات بسیاری در این باره آورده که نشاندهندۀ تفاوت علم خداوند با علم پیامبر(ص) و امام است و به علم عام و خاص خداوند اشاره میکند. بر اساس این روایات، اولاً علم خداوند ذاتی و علم غیر خداوند عرضی است. ثانیاً علم خداوند مطلق و علم غیر او غیر مطلق است؛ پس اگر امام داشتن علم غیب را از خود نفی میکند، منظور علم غیب مطلق است و اگر به داشتن علم غیب خود اشاره میکند، علم غیب غیر مطلق و مقید مراد اوست. از همین روست که گاه، در روایاتی، مطالب متفاوتی دربارۀ علم غیب ائمه(ع) میبینیم که البته علل آن، در خود روایات بیان شده است. چند نمونه از آنها را در ادامه میخوانیم. صفار در روایتی از ابوبصیر نقل میکند که به تصریح امام باقر(ع)، «ما علم غیب نداریم و اگر خدا ما را به خودمان واگذارد، مانند شما انسانهای معمولی خواهیم شد؛ اما لحظه به لحظه، به امام تحدیث میشود». کلینی نیز روایاتی به همین مضمون نقل کرده است. از خود روایت روشن میشود که منظور امام از نداشتن علم غیب همان غیب اختصاصی خداوند است که در روایت پیش، به آن اشاره شد و غیوبی لحظه به لحظه، به آنها ارائه میشود که دیگران از آنها محروماند. کلینی نقل میکند که مردی از اهالی فارس از امام رضا(ع) پرسید: آیا شما علم غیب میدانید؟ و ایشان از قول امام باقر(ع) فرمود: گاهی علم الهی برای ما گسترده میشود. در این موارد، علم غیب میدانیم و گاهی علم الهی از نظر ما برچیده میشود. در این موارد، علم غیب نمیدانیم. علم الهی، راز خدای عزّوجلّ است که با جبرئیل میگوید، جبرئیل به محمد(ص) میگوید و محمد(ص) نیز، به هرکسی که بخواهد، میگوید. پس علم غیب امام به علومی مربوط میشود که از مرحلۀ تقدیر گذشته و از خزانۀ اختصاصی خداوند خارج شده و به فرشتگان، پیامبران و امامان(ع) رسیده باشد. در روایات، علم غیب به خاص و عام تقسیم شده است. فقط خداوند از علم خاص آگاهی دارد و علم امام از علوم عام الهی است»[۲۸].
|
۱۳. حجت الاسلام و المسلمین علوی؛ |
---|
حجت الاسلام و المسلمین سید محمد حسن علوی در مقاله «صفات فرابشری امامان از نگاه اصحاب ائمه» در این باره گفته است:
«مقصود شیعیان از علم فرابشری ائمه(ع)، علم غیب خاص خداوند نیست؛ هر چند ممکن است تعبیر علم به غیب، به ائمه(ع) نسبت داده شود؛ زیرا در نظر عامه مردم هرگونه علم به امور پنهان علم غیب نامیده میشود؛ چنانکه وقتی امیرمؤمنان علی(ع) در موردی از حوادث آینده خبر داد، فردی با تعجب به امام(ع) عرض کرد: "... به شماعلم غیب داده شده است ". امام(ع) فرمود: "... این علم غیب نیست ، بلکه علمی است که از فردی صاحب علم آموخته شده است ". امام(ع) در ادامه با تلاوت آیه: ﴿إِنَّ اللَّهَ عِندَهُ عِلْمُ السَّاعَةِ وَيُنَزِّلُ الْغَيْثَ وَيَعْلَمُ مَا فِي الأَرْحَامِ وَمَا تَدْرِي نَفْسٌ مَّاذَا تَكْسِبُ غَدًا وَمَا تَدْرِي نَفْسٌ بِأَيِّ أَرْضٍ تَمُوتُ إِنَّ اللَّهَ عَلِيمٌ خَبِيرٌ﴾[۲۹] علم به زمان رخدادن قیامت، آگاهی از جنین درون رحم، بهشتی یا جهنمی بودن افراد و آنچه را در آیه بالا آمده است علم غیب دانستند و سایر موارد را علمی دانستند که خداوند به پیامبر(ص) خود ، و پیامبر(ص) به ایشان آموخته است.[۳۰] نکته قابل توجه در این حدیث شریف این است که امام(ع) علی علم به امور پنهان که آن را از طریق رسول خدا(ص) به دست آورده است، علم غیب نمینامد با توجه به اینکه دانستن غیب از رسول خدا(ص) در آیاتی از قرآن کریم نیز نفی شده است [۳۱] به نظر میرسد مقصود از علم غیب که از غیر خدا نفی شده است، علم اصالی و ذاتی به غیب است که منحصر به خداوند متعال است و علم غیر خداوند به امور پنهان از آنجا که به اذن و عطای خداوند متعال است، علم غیب نامیده نمیشود این احتمال برای توجیه روایاتی که ائمه(ع) علم غیب را از خود نفی کردهاند، قابل استفاده است. به نظر میرسد در آن زمان، علم غیب به طور مطلق، ظهور در علم غیب ذاتی داشته است؛ از این رو آن را به غیر خدا نسبت نمیدادند. چنان که از مرحوم شیخ مفید نقل شده است : همانا امامان معصوم(ع) از ضمیر دلهای بعضی از بندگان و حوادث آینده آگاه بودند. البته این نوع آگاهی از شرایط امامت نیست، بلکه آن را خدا از باب لطف و تثبیت مقام امامت به آنها دادهاست اما اینکه به طور مطلق گفته شودامامان(ع) دارای علم غیب بودند، سخن ناروا است؛ زیرا اتصاف به آن، تنها در خور کسی است که به خودی خود علم داشته باشد، نه که این علمش از را دیگری گرفته باشد و چنین کسی جز خدای و عزّ جلّ نیست.[۳۲] پس اگر نفی و انکاری در مورد علم غیب ائمه(ع) مطرح شده، علم غیب ذاتی است، نه علمی که با واسطه از پیامبر(ص) یا الهام پدید آمده است. امام صادق(ع) فرمودهاند همانا خدا دارای دو علم است: یکی علمی که در نزد اوست و هیچکسی از آفریدههایش را به آن آگاه نکرده است و دیگر علمی که به فرشتهها و پیامبرانش داده است . این علم به ما اهل بیت رسیده است[۳۳]»[۳۴]
|
۱۴. حجت الاسلام و المسلمین خوشباور؛ |
---|
حجت الاسلام و المسلمین داوود خوشباور، در پایاننامه در پایاننامه کارشناسی ارشد خود با عنوان «علم غیب از دیدگاه فریقین» در اینباره گفته است:
|
۱۵. حجت الاسلام و المسلمین دیاری بیدگلی، آقای قاسمی و خانم نیری؛ |
---|
حجت الاسلام و المسلمین محمد تقی دیاری بیدگلی، آقای حسین قاسمی و خانم عصمت نیری در مقاله «بررسی علم غیب ائمه در مکتب کلامی علامه طباطبایی و شاگردان وی» در اینباره گفتهاند:
«احادیث متواتر و صحیح، علم غیب امام(ع) را ثابت میکند و اگر جایی خلاف این ثابت شد، باید توجیه صحیحی داشته باشد. به این بیان:
|
۱۶. حجت الاسلام و المسلمین بهدار؛ |
---|
حجت الاسلام و المسلمین محمد رضا بهدار در مقاله «گستره علم امام در اندیشه علمای شیعه» در اینباره گفته است:
«نکته شایان ذکر آن است، با اینکه تمامی علمای شیعه اصل علم غیب امام(ع) را فی الجمله ـ و نه بالجمله ـ از ویژگیهای امام(ع) دانستهاند، اما مشاهده میشود برخی از بزرگان در این باب موضعی سخت گرفته و به قائلان علم غیب امام(ع)، تاختهاند. حال باید بررسی کرد: اگر آنان چنین رویکردی به مسئله دارند، پس چرا اینگونه تند موضع گرفتهاند؟ به نظر میرسد، سرّ این مسئله در این نهفته است که باید از نظر تاریخی تحلیل کرد، منظور از عبارت "عالمِ به غیب" در آن دوران چه بوده است . به نظر برخی اندیشمندان [۴۲] با توجه به روایات و نوشتههای دانشمندان بزرگ دینی، به خصوص علمای متقدم، عبارت "علم غیب" تنها به معنای علم غیب ذاتی بود و فقط برای ذات باریتعالی، استعمال میشد نه برای غیر او؛ همچون لفظ "واجبالوجود" که فقط برای خداوند سبحان و به کار میرود یا به کار بردن صفاتی چون "خالق" و "رازق" برای خداوند. پر واضح است اگر منظور، واجبالوجود بالذات و خالقیت و رازقیت ذاتی، حقیقی و مستقل باشد، این اوصاف تنها مختص خداست؛ اما آیا اگر مراد از واجبالوجود ، واجبالوجود بالغیر و خالق و رازق بالعرض و بالتبع باشد، اشکالی دارد برای غیر خدا به کار برود؟ بنابراین، اینگونه موضعگیری به سبب آن است که علم غیب نزد ایشان، بر معنای خاصی دلالت داشته است. مراد آنان از "غیب" آن است که موجودی، ذاتا بر همه چیز احاطه علمی داشته باشد، که البته چنین چیزی به خداوند اختصاص دارد؛ لذا اگر انسانی با تعلیم الهی، از نهان و پنهان عالم آگاه شود، آن را علم غیب نمینامند. شاهد ما بر این نظریه، برخی روایات و گفتارهای دانشمندان است؛ از جمله: ۱. بعد از پایان جنگ جمل، علی(ع) در بصره خطبههای خواند و در ضمن آن خطبه از برخی حوادث آینده خبر داد . یکی از یاران آن حضرت با تعجبی فراوان، به ایشان گفت: "لقد اعطیت یا امیرالمؤمنین علم الغیب"؛ آیا شما علم غیب دارید؟ آن حضرت در پاسخ او خندید و گفت: "لیس هو بعلم الغیب و انما هو التعلم من ذیعلم..."؛ اینکه من از حوادث آینده خبر میدهم، علم غیب ذاتی و بدون تعلیم الهی نیست، بلکه به وسیله پیامبر خدا(ص) به من تعلیم داده شده است... [۴۳]. ۲ .امیرالمؤمنین(ع) در روایتی، به صراحت بر علم غیب خویش تصریح میکنند، اما خوف خود را از مسائلی چون غلو و مانند اینها اینگونه بازگو میکنند : به خدا سوگند، اگر بخواهم میتوانم از همه خصوصیات هر کدام از شما که از کجا و چگونه و به چه هدف آمدهاید و چه تصمیم دارید و خصوصیات دیگر خبر دهم، اما میترسم که با اینگونه خبرها نسبت به رسول خدا(ص) کافر شوید. [۴۴] پس بعضی شیعیان و مخاطبان ساده ائمه(ع) چون به نوعی به درک حقیقت علم غیب و تابع بودن علم غیب امامان(ع) بر علم غیب خداوند قادر نبودند، با مشاهده کوچکترین علم غیبِ ائمه(ع)، آنان را در مرتبه نبوت و چه بسا خدایی نشانده و از غلو سر رد میآورند؛ بر این اساس، وقتی امامان(ع) احساس میکردند که در سائل یا مخاطب زمینه غلو وجود دارد، به سرعت به مقابله با آن برخاسته و علم غیب را از خودشان نفی میکردند؛ برای مثال، سدیر از یاران نزدیک امام صادق(ع) نقل میکند که من، ابوبصیر، یحیی بزّار و داود بن کثیر در مجلسی بودیم که حضرت با حالت غضبناک وارد شد و فرمود: تعجب از اقوامی که گمان میکنند ما علم غیب میدانیم، در حالی که من قصد تنبیه کنیزم را داشتم و او فرار کرد و من نمیدانم در کدامیک از اتاقهاست. سدیر ادامه میدهد: وقتی حضرت از مجلس خارج و وارد منزل خود شد، من، ابوبصیر و میسر وارد خانه ایشان شده و عرض کردیم: درباره گم شدن کنیز خود اینچنین سخن میگویید، در حالی که ما میدانیم شما دارای علم کثیرید؛ البته نسبت علم غیب به شما نمیدهیم. حضرت در پاسخ با اشاره با آوردن تخت بلقیس توسط شخصی که ذرهای از علم کتاب داشت، فرمود : "او قطرههای از علم کتاب داشت، اما تمام علم کتاب نزد ماست"» [۴۵] .[۴۶]
|
۱۷. آقای دکتر ابطحی؛ |
---|
دکتر سید عبدالحمید ابطحی در مقاله «فرآیند آگاهی شیعیان از علم غیب امامان» در اینباره گفته است:
«در برابر علوم الهی اهل بیت(ع) و آگاهی ایشان از غیب، اتهام یا شبهه ادعای علم غیب وجود داشت که با برچسبهایی مانند دعوی نبوت یا کهانت مطرح میشد. ائمه(ع) برای رفع این اتهام، در کنار طرح موضوع "تحدیث"، در موارد لازم، علم غیب را هم از خود نفی میکردند. نمونه جالب آن در نهج البلاغه گزارش شده است که وقتی امیرالمؤمنین(ع) از برخی اخبار مربوط به آینده اطلاع دادند، فردی از قبیله کلب پرسید: آیا به شما علم غیب داده شده است؟ حضرت تبسم کردند و فرمودند: این علم غیب نیست؛ بلکه تعلم و یادگیری از صاحب علم است. سپس فرمودند: علم غیب آن چیزی است که جز خداوند کسی از آن مطلع نباشد.[۴۷] دقت شود که سؤال فرد هم از اعطای علم غیب است؛ نه از یک علم ذاتی. از این رو به نظر میرسد اساساً در دوره حضرت، علم غیب اصطلاح و تعبیری بوده که برای علوم اختصاصی خداوند به کار میرفته است. در واقع، حضرت در عین اشاره به علوم وهبی خود این تعبیر را نفی میکنند. ابوبصیر از اصحاب خاص امام باقر(ع) بود و ائمه(ع) را عالم الهی میدانست. همین صحابی محترم و عالم، در فهم نحوه علم الهی ائمه(ع) ابهام داشت و در این باره از حضرت سؤال کرد. حضرت نیز برای رفع ابهام او مسأله تحدیث را مطرح و برایش آشکار کردند که امر تحدیث، در تمامی لحظات و در جمیع موضوعات واقع میشود. در همین روایت، حضرت علم غیب را از خود نفی و هم زمان، علم وسیع الهی خود را ثابت میکنند؛ به این معنا که این علوم از ناحیه خداست و اگر لطف خدا نباشد، امام هم مثل بقیه مردم بیبهره میماند.[۴۸] یحیی بن عبدالله بن حسن به امام باقر (ع) میگوید که گروهی از مردم معتقدند شما علم غیب دارید. حضرت در پاسخ میفرمایند: به خدا سوگند آنچه ما میدانیم، از پیامبر خدا(ص) به ما رسیده و از او به ارث بردهایم.[۴۹] این فرمایش حضرت هم روشن میکند که تعبیر علم غیب، معنای استقلال در علم را تبادر میکرده است و به همین دلیل، حضرت نسبت به آن موضع انکاری میگیرند؛ وگرنه اصل بهرهمندی از علوم الهی را انکار نفرمودند.
|
۱۸. آقای دکتر غلامی (پژوهشگر دانشگاه تهران)؛ |
---|
آقای دکتر اصغر غلامی، در مقاله «آفاق علم امام در الکافی» در اینباره گفته است:
«در دو روایت، ظاهرا امام(ع) علم غیب را از خود نفی میکند. اما در ادامه همین دو روایت و روایت دیگر، توضیحاتی در مورد علم غیب بیان شده است. لذا در اینجا معنای علم غیب و علت نفی آن از سوی امامان(ع) مورد بررسی قرار خواهد گرفت. غیب، اموری را گویند که بر انسان پوشیده باشد. ابنالاعرابی میگوید: هر آنچه از چشم پوشیده است، غیب است. با این تعریف؛ غیب، امری نسبی خواهد بود، یعنی برخی امور، جز بر خدا بر همگان پوشیده است، لذا این امور برای خدا ظاهر و برای مخلوقات، غیب خواهند بود. به همین ترتیب اموری هستند که فقط برای عدهای از مخلوقات ظاهر هستند و برای دیگران غیب محسوب میشوند. امّا آنچه از برخی روایات استفاده میشود آن است که به علمِ مخصوصِ خدای تعالی، "علم الغیب" اطلاق شده است. پیش تر بیان که اسم اعظم، هفتاد و سه حرف است که یک حرف آن، اختصاص به خداوند متعال دارد و این یک حرف، نزد خدا در علم غیب است. امام باقر(ع) در ذیل آیه ﴿عَالِمُ الْغَيْبِ فَلا يُظْهِرُ عَلَى غَيْبِهِ أَحَدًا﴾ [۵۱]، فرمودند: ﴿إِلاَّ مَنِ ارْتَضَى مِن رَّسُولٍ﴾ [۵۲]، [۵۳]؛ "به جز کسی که او را بپسندد از رسولان خویش"، و سوگند به خدا محمّد(ص)، از کسانی بود که خدا به رسالت او راضی شد. و اما این که فرموده است: "عالم الغیب" به راستی که خدا، عالم است نسبت به آنچه از خلق خود نهان کرده، در مورد چیزهایی که تقدیر میکند و در علم خود قضا نماید، پیش از خَلق آن و قبل از آن که به فرشتگان ابلاغ کند. ای حمران! این است علمی که خدا نزد خود نگهداشته و خواست الهی بدان تعلق میگیرد و هر گاه اراده کند به اجرا میگذارد و یا بدا در آن رخ میدهد پس آن را اجرا نمیکند. اما علمی که خدای عز و جل آن را تقدیر و قضا کرده و امضا نموده، همان علمی است که به رسول خدا(ص) رسید و سپس به دست ما میرسد. بر اساس این روایت، علم غیب، علمی است که مخصوص خداوند متعال است و از خلق پوشیده است. پیشتر بیان شد که برخی روایات، بیانگر دو علم برای خدا هستند؛ یکی علمی که به خودش اختصاص دارد و دیگری، علمی که بر ملائکه، انبیا و رسل آشکار کرده است. علمی که اختصاص به خدای تعالی دارد علمی است که هنوز به مرتبه مشیت نرسیده است. از این علم به عنوان علم غیب تعبیر شده است. اما علمی که به مرتبه مشیت برسد برای امامان(ع) ظاهر میشود. همچنین چون خدا هر لحظه در کاری است، هر گاه بدائی حاصل شود یا تقدیر جدیدی رخ دهد، علم آن نیز به امامان(ع) افاضه میشود. امام رضا(ع) در پاسخ شخصی که از علم غیب ایشان سؤال میکند، ساز و کار افاضه علم بر امامان(ع) را توضیح میدهد. در روایت دیگری، امام(ع)، آگاهی خود از غیب را نفی میکند و در عین حال میفرماید: هر گاه مسئله جدیدی پیش بیاید و امام(ع) در موقعیتی قرار گیرد که نیاز به علم جدیدی داشته باشد، خداوند علم آن را به ایشان افاضه میکند. پس با توجه به معنای علم غیب، اثبات افاضه علمی الهی به امامان(ع)، با نفی علم غیب از ایشان منافانی ندارد. در روایت مذکور نیز امام صادق(ع) علم غیب را از خود نفی میکند اما بلافاصله افاضه علم از سوی خدای تعالی به امام(ع) را اثبات میکند. در روایت دیگری که حاکی از توریه یا تقیّه امامان(ع) نزد مخالفان است، ابتدا علم غیب، در مجلس عمومی، نفی شده است اما بلافاصله وقتی مجلس خصوصی میشود، علمی فراوان و فراتر از حد درک بشر برای امام(ع) اثبات میگردد. پس نفی علم غیب، ممکن است از باب تقیه یا توریه باشد. ضمن آن که بر اساس روایت مذکور میتوان احتمال داد، مرادِ روایات از علم غیب، علمی باشد که مخصوص خدای تعالی است. در نتیجه، این دسته از روایات با روایات فراوانی که علمی الهی و فراتر از درک بشر برای امامان(ع) اثبات میکردند، کاملاً هم خوانی دارند. و با روایاتی که بر اضافه شدن به علم امام(ع)، دلالت داشتند قابل جمع هستند.»[۵۴]
|
۱۹. آقای مطهری (پژوهشگر جامعة المصطفی العالمیة). |
---|
آقای منصف علی مطهری در پایاننامه کارشناسی ارشد خود با عنوان «علم ائمه از نظر عقل و نقل» در اینباره گفته است:
«صاحب کتاب پاسداران وحی انگیزه نفی علم غیب پیغمبر را اینگونه بیان میکند: پیغمبر اکرم در محیط جهل و خرافه بیدانشی تجلی فرموده است و انوار قدسیه مبارکش پرتو بر وجود مردم میافکند و ممکن است بسا کسانی شوند که در خورشید مینگرند و بینائی خود را از دست میدهند و آن همه قدرت علمی و توجه به معانی آسمانی و راههای نورانی و درخششی که نبی اکرم دارد ممکن است مردمان مؤمن کمکم غالی در حق رسول خدا بشوند و از حدود یک انسان عالی و راهنمای بزرگ وجود اقدس او را بیشتر ببینند و کمکم گرفتاریای که دامن مسیحیت را گرفت دامن پاک اسلام را آلوده کند و پیامبر را خدای زمینی بدانند. (...) از این جهت باید گفت آیاتی که علم غیب را از او سلب میکند دلالت بر نفی علم غیب ذاتی دارد و میگویند پیامبر اکرم با آنهمه نورانیت کسی این گمان را نکند که او بالذات عالم السر است و او خدای زمینی است (...) |
۲۰. آقای داداشزاده. |
---|
آقای داوود داداشزاده در پایاننامه «علم امام در کتاب کافی و شروح آن» در پاسخ به این پرسش گفته است:
«در برخی موارد امام (ع) عدم علم به امری جزئی را به خود نسبت دادهاند این امر میتواند پندار عدم آگاهی امام به امور غیبی را در پی داشته باشد بنابراین لازم است که روایات مربوطه آورده و بررسی گردد.
بررسی تعارض: ۱. ممکن است اظهار عدم شناخت از سوی امام، از روی تقیه، و برای حفظ جان و مال ارادتمندان ایشان بوده باشد؛ خصوصاً در روایت امام جواد (ع) که آن شخص از مسئولان حکومتی نیز بوده و خطر بیشتری وی را تهدید میکرده، از این رو بود که دوستاران ائمه هم چون علی بن یقطین، اگر هم با اجازه امام مسئولیتی را در دستگاه خلافت عهدهدار میشدند، ارتباط خود را با امام مخفی نگه میداشتند.
|
پرسشهای وابسته
- آیا نمونههایی از علم غیب غیر خدا در قرآن موجود است؟ (پرسش)
- آیا نمونههایی از علم غیب غیر خدا در حدیث موجود است؟ (پرسش)
- آیاتی که مخالفان علم غیب غیر خدا به آنها استدلال میکنند کداماند؟ (پرسش)
- با وجود آیاتی که علم غیب غیر خدا را نفی میکنند چگونه این علم اثبات میشود؟ (پرسش)
- آیاتی که موافقان علم غیب غیر خدا به آنها استدلال میکنند کداماند؟ (پرسش)
- چگونه آیات نافی علم غیب از غیر خدا با آیات مثبت علم غیب برای غیر او قابل جمع هستند؟ (پرسش)
- آیاتی که مخالفان علم غیب پیامبر خاتم به آنها استدلال میکنند کداماند؟ (پرسش)
- دلیل عقلی علم غیب پیامبران چیست؟ (پرسش)
- دلیل قرآنی علم غیب پیامبران چیست؟ (پرسش)
- دلیل حدیثی علم غیب پیامبران چیست؟ (پرسش)
- شاهد تاریخی بر علم غیب پیامبران وجود دارد؟ (پرسش)
- آیا پیامبران اخبارات غیبی داشتهاند؟ (پرسش)
- بر فرض اثبات علم غیب پیامبران علم غیب امامان چگونه ثابت میشود؟ (پرسش)
- دلیل عقلی علم غیب امامان چیست؟ (پرسش)
- دلیل قرآنی علم غیب امامان چیست؟ (پرسش)
- دلیل حدیثی علم غیب امامان چیست؟ (پرسش)
- شاهد تاریخی بر علم غیب امامان وجود دارد؟ (پرسش)
- آیا امامان اخبارات غیبی داشتهاند؟ (پرسش)
- نشانه وجود علم غیب نزد معصوم چیست؟ (پرسش)
منبعشناسی جامع علم غیب معصوم
پانویس
- ↑ پژوهشی در باب علم امام، ص ۹۵.
- ↑ امامشناسی ج۱۲، ص ۲۲۴.
- ↑ پاسداران وحی، ص ۱۹۱.
- ↑ بحار، ج۸۹، ص۸۶، ح۲۱
- ↑ نمل ۴۰،آن که دانشی از کتاب (آسمانی) با خویش داشت گفت: من پیش از آنکه چشم بر هم زنی آن را برایت میآورم و چون (سلیمان) آن (اورنگ) را نزد خود پای برجا دید.
- ↑ «بگو: میان من و شما خداوند و کسی که دانش کتاب نزد اوست، گواه بس»؛ سوره رعد، آیه ۴۳.
- ↑ تفسیر نورالثقلین، ج۲، ص۵۲۲، ذیل آیه ۴۳، سوره رعد.، ادب فنای مقربان جلد۲صفحه ۲۲۲
- ↑ هیچ تر و خشکی نیست جز آنکه در کتابی روشن آمده است؛ سوره انعام، آیه: ۵۹.
- ↑ ادب فنای مقربان، ج ۲، ۲۲۱.
- ↑ بحار الانوار، ج ۲۵، ص ۲۶۶؛ الاحتجاج، ج۲ ص۵۵۰.
- ↑ " فَإِنَّكَ مَيِّتٌ مَا بَيْنَكَ وَ بَيْنَ سِتَّةِ أَيَّامٍ فَاجْمَعْ أَمْرَكَ وَ لَا تُوصِ إِلَى أَحَدٍ يَقُومُ مَقَامَكَ بَعْدَ وَفَاتِكَ فَقَدْ وَقَعَتِ الْغَيْبَةُ الثَّانِيَةُ فَلَا ظُهُورَ إِلَّا بَعْدَ إِذْنِ اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ"؛ بحار الانوار، ج ۵۱، ص ۳۶۱.
- ↑ ادب فنای مقربان، ج ۳، ۴۱۹.
- ↑ بررسی مسائل کلی امامت، ص ۲۹۵ - ۲۹۸.
- ↑ انسانشناسی، ص۴۰۲.
- ↑ وبگاه محمد جواد فاضل لنکرانی.
- ↑ وبگاه محمد جواد فاضل لنکرانی.
- ↑ وبگاه محمد جواد فاضل لنکرانی.
- ↑ تحقیقی پیرامون امامت عامه و خاصه، ص۱۰۰.
- ↑ مقصره به معنای کوتاهی است و در اصطلاح علم کلامی به شیعهای اطلاق میشود که از درک صفات معنوی و کمالی امامان درمانده و نتواند امامان را به صفات خاص؛ مانند: عصمت، و علم لدنی و الهام توصیف کند.
- ↑ این علم غیب نیست، این علمی است که از صاحب علمی [پیامبر] آموختهام؛ المیزان، ج۱۸، ص۱۹۶.
- ↑ نه، ولی هرگاه بخواهد چیزی را بداند خدا آن را باو بیاموزد؛ کافی، ج۱، ص۲۵۸.
- ↑ پاسخ به شبهات کلامی: امامت، ص ۴۵۹ - ۴۶۲.
- ↑ الکافی (ط - الإسلامیة)، ج۱، ص ۱۹۲؛ بَابُ أَنَّ الْأَئِمَّةَ(ع) وُلَاةُ أَمْرِ اللَّهِ وَ خَزَنَةُ عِلْمِه.
- ↑ خداوند دو نوع علم دارد خاص و عام؛ اما عمل خاص علمی است که حتی ملائکه مقرب و انبیا او از آن بیاطلاع اند اما علم عام، علمی است که ملائکه مقرب و انبیا مرسل از آن اطلاع دارند و همان علم از ناحیه رسول خدا(ص) به ما رسیده است؛ التوحید (للصدوق)، ص ۱۳۸.
- ↑ علم غیب ائمه (ع)، دوفصلنامه مطالعات اهل بیتشناسی، ص ۱۷.
- ↑ علم امام از دیدگاه کلام امامیه، ص۱۶۱.
- ↑ مسئله آگاهی از غیب و امکان آن از نگاه مفسران، فصلنامه مطالعات تفسیری، شماره ۱۰، تابستان ۱۳۹۱، ص ۶۷.
- ↑ منابع علم امام از نگاه متکلمان قم و بغداد، ص ۶۷
- ↑ «بیگمان، تنها خداوند است که دانش رستخیز نزد اوست و او باران را فرو میفرستد و از آنچه در زهدانهاست آگاه است و هیچ کس نمیداند فردا چه به دست خواهد آورد و هیچ کس نمیداند در کدام سرزمین خواهد مرد؛ بیگمان خداوند دانایی آگاه است»؛ لقمان، آیه ۳۴.
- ↑ سید رضی، نهجالبلاغه ج٢ ،ص١٠.
- ↑ انعام:؛٥٠ اعراف:١٨٨؛هود: ٣١
- ↑ میرزا حبیب االله خویی، منهاج البراعه فی شرح نهج البلاغه، ج٨ ، ص٢١٨.
- ↑ کلینی،همان، ج١ ،ص١٤٧
- ↑ صفات فرابشری امامان از نگاه اصحاب ائمه، فصلنامه معارف عقلی،شماره ۲۷، تابستان ۱۳۹۲، ص ۱۱۸ - ۱۱۹.
- ↑ بگو: من به شما نمیگویم که گنجینههای خداوند نزد من است و غیب نمیدانم؛ سوره انعام، آیه: ۵۰.
- ↑ و اگر غیب میدانستم خیر بسیار مییافتم؛ سوره اعراف، آیه: ۱۸۸.
- ↑ او دانای نهان است پس هیچ کس را بر نهان خویش آگاه نمیکند. جز فرستادهای را که بپسندد؛ سوره جن؛ آیه ۲۶ - ۲۷.
- ↑ علم غیب از دیدگاه فریقین؛ ص۱۵۲.
- ↑ سبحانی، آگاهی سوم؛ ص: ۱۹۵ - ۱۹۷.
- ↑ طباطبایی، المیزان فی تفسیر القرآن؛ ج۸ ، ص ۳۷۲.
- ↑ بررسی علم غیب ائمه در مکتب کلامی علامه طباطبایی و شاگردان وی
- ↑ صالح مازندرانی، ۱۳۸۸ ،۶ :۳۲؛ و سبحانی،۱۳۷۴:۶۴و ۱۸۷.
- ↑ نهجالبلاغه: خطبه ۱۲۸؛ نک: ابنمیثم، ۱۳۶۲ ،۳ :۱۴۱ـ۱۳۸
- ↑ نهجالبلاغه: خطبه۱۷۵.
- ↑ کلینی، ۲۵۷ ۱: ،۱۳۶۵
- ↑ گستره علم امام در اندیشه علمای شیعه، فصلنامه تحقیقات کلامی، شماره ۳، ص۴۶.
- ↑ «لَمّا أخبَرَ (ع) بِأخبارِ التُّرک وَ بَعضِ الأخبارِ الآتیة قَالَ لَهُ بَعضُ أصحابِهِ لَقد أعطِیتَ یا امیرالمؤمنینَ عِلمَ الغَیبِ فَضَحِکَ وَ قالَ لِلرَّجُلِ وَ کانَ کَلبِیّاً یَا أخا کَلب لَیسَ هُوَ بِعِلم غَیبٍ وَ إنَّما هُوَ تَعَلُّمٌ مِن ذِی عِلم وَ إنَّمَا عِلمُ الغَیبِ عِلمُ الساعَةِ وَ مَا عَدَّدَهُ اللهُ سُبحانَهُ بِقَولِهِ إنَّ اللهَ عِندَهُ عِلمُ السَّاعَةِ الآیَةَ فَیعلَمُ سُبحانَهُ مَا فِیِ الأرحامِ مِن ذَکَرٍ أو أنثَی أو قَبیحٍ أو جَمیلٍ أو سَخِیٍّ أو بَخیلٍ أو شَقِیٍّ أو سَعِیدٍ وَ مَن یَکونُ فِی النَّارِ حَطَباً أو فِی الجِنَانِ لِلنَّبیِّینَ مُرافِقاً فَهَذَا عِلمُ الغَیبِ الَّذی لاَ یَعلَمُهُ أحَدٌ إلاّ اللهُ وَ ما سِوَی ذلک فَعِلمٌ عَلَّمَهُ اللهُ نَبِیَّهُ فَعَلَّمَنیهِ وَ دَعَا لِی بِأن یَعِیَهُ صَدرِی وَ تَضطمَّ عَلَیه جَوانِحِی». نهج البلاغه، ص۱۸۶، شرح نهج البلاغه، ج۸، ص۲۱۵؛ بحارالانوار، ج۲۶، ص۱۰۳.
- ↑ الحسن بن سلیمان الحلی، مختصر بصائر الدرجات، ص ۱۱۳ و ۱۱۴.
- ↑ شیخ مفید، الأمالی، ص۲۳.
- ↑ فرآیند آگاهی شیعیان از علم غیب امامان؛ فصلنامه امامتپژوهی؛ شماره ۲، ص۷۸-۸۱.
- ↑ جن ۲۶، او دانای نهان است پس هیچ کس را بر نهان خویش آگاه نمیکند.
- ↑ جن ۲۷، جز فرستادهای را که بپسندد.
- ↑ "و کان، و اللّه، محمّد ممن إرتضاه. و أما قوله "عالم الغیب"، فإن اللّه عز و جل عالم بما غاب عن خلقه، فیما یقدّر من شیء و یقضیه فی علمه قبل أن یخلقه و قبل أن یفیضه إلی الملائکة. فذلک یا حمران! علم موقوف عنده، إلیه فیه المشیئة، فیقضیه إذا أراد و یبدو له فیه فلا یمضیه. فأمّا العلم الذی یقدّره اللّه عز و جل فیقضیه و یمضیه، فهو العلم الذی إنتهی إلی رسول اللّه(ص) ثم إلینا".
- ↑ مجموعه مقالات فارسی کنگره بین المللی ثقة الاسلام کلینی، مقاله آفاق علم امام در الکافی، ج۴، ص ۵۰۸-۵۱۱.
- ↑ محمد فاضل لنکرانی، شهابالدین اشراقی، پاسداران وحی، ص۳۴۴ الی ۳۴۷.
- ↑ پایاننامه علم ائمه از نظر عقل و نقل، ص۱۱۸.
- ↑ کافی ج۵ ص۱۱۱ ح۶.
- ↑ محمد باقر مجلسی، مرآة العقول فی شرح اخبار آل الرسول، ج ۷، ص ۹.
- ↑ محمد ابن یعقوب کلینی، الکافی، ج ۱ ص ۳۱۹، ح ۴، ص ۳۵۶، ح ۹؛ ج ۸، ص ۲۹۱، ح ۴۴۱.
- ↑ علم امام در کتاب کافی و شروح آن، ص ۸۹.