ابواسحاق سبیعی در رجال و تراجم

از امامت‌پدیا، دانشنامهٔ امامت و ولایت

نسخه‌ای که می‌بینید نسخه‌ای قدیمی از صفحه‌است که توسط Heydari (بحث | مشارکت‌ها) در تاریخ ‏۴ ژانویهٔ ۲۰۲۲، ساعت ۱۹:۵۰ ویرایش شده است. این نسخه ممکن است تفاوت‌های عمده‌ای با نسخهٔ فعلی بدارد.

(عمرو بن عبدالله)
اطلاعات فردی
کنیهأبو إسحاق[۱]
لقبهمدانی، سبیعی، کوفی [۲]
محل زندگیکوفه
مذهبعامی[۳]
صحابیامام علی(ع) [۴]، امام حسن(ع) [۵]، امام سجاد(ع) [۶]، امام صادق(ع) [۷]
اطلاعات حدیثی
راویان از اواسرائيل بن يونس[۹]
تعداد روایاتإسحاق السبیعی: ۱ روایه؛
أبو إسحاق السبیعی: ۱۴ روایه؛
جمع عدد الروایات: ۱۵ روایه
سایرنام وی در منابع ذیل آمده است: اتقان المقال؛ ص:۱۰۱ و ۳۳۱[۱۰]؛ أعیان الشیعة، ج۲، ص۲۸۲[۱۱]؛ بهجة الآمال، ج:۷، ص:۳۷۸[۱۲]؛ تنقیح المقال، ج۳، ص۲، [۱۳]؛ جامع الرواة، ج۲، ص۳۶۵، [۱۴]؛الجامع فی الرجال، ج۲، ص۱۳۰۷ [۱۵]؛ رجال الطوسی، ج۷۱، ص۱، و۲، و۳[۱۶]؛ إبن کلیب، ص:۶۴۰، ر۲۴ [۱۷]؛رجال المیرداماد، ج۱، ص۱۴۶؛ طرائف المقال، ج۲، ص۶۲ ر ۷۱۶۶، [۱۸]؛ غایة المرام: ۵۸۹ [۱۹]؛ قاموس الرجال، ج۱۰، ص۸، [۲۰]؛ مجمع الرجال، ج۷، ص۵ [۲۱]؛ مستدرکات علم الرجال، ج۸، ص۳۲۴، ر ۱۶۶۲۲ [۲۲]؛معجم الثقات، ص۳۲۸، ر ۶۲۸؛ معجم رجال الحدیث، ج۳، ص۷۷ ر ۱۲۰۱، و۲۱ / ۱۷ ر ۱۳۸۹۵، و۱۳ / ۱۱۱ ر ۸۹۳۱؛ المعین : ۵۲ و۵۵۱ ر ۳۱۸۴؛ منتهی المقال: ۳۳۸ [۲۳]؛ منهج المقال: ۳۸۳ [۲۴]؛ الموسوعة الرجالیة، ج۴، ص۴۰۶، و ج۷، ص۱۱۴ [۲۵]؛ الوسیط: ۲۷۵ [۲۶]
اين مدخل از زیرشاخه‌های بحث ابواسحاق سبیعی است. "ابواسحاق سبیعی" از چند منظر متفاوت، بررسی می‌شود:

نسب

ابواسحاق السُبیعیُّ عمرو بن عبد الله از ذریه سُبیع بن صَعْبِ بن همدان[۲۷]، و سبیع نیز قبیله‌ای از همدان است[۲۸].

در کتاب‌های رجال از وی با عنوان‌های زیر نام برده شده است: ابواسحاق السبیعی اسمه عمرو بن عبدالله[۲۹]؛ ابو اسحاق السبیعی عمرو بن عبد الله همدانی کوفی[۳۰]، ابواسحاق السبیعی عمرو بن عبد الله بن ذی یحمد[۳۱]؛ ابواسحاق السبیعی عمرو بن عبد الله[۳۲]؛ ابو اسحاق السبیعی[۳۳]؛ ابواسحاق همدانی سبیعی الکوفی[۳۴]؛ عمرو بن عبدالله ابو اسحاق السبیعی و عمرو بن عبدالله بن أبی شعیرة[۳۵]، عمرو بن عبدالله بن علی همدانی کوفی[۳۶]، عمرو بن عبدالله بن علی احمد بن ذی یحمد[۳۷] و عمرو بن عبدالله بن علی بن کلیب همدانی[۳۸][۳۹].

ابواسحاق السبیعی در منابع شیعه

شیخ طوسی در کتاب رجال خود در باب من عرف بكنيته او بقبيلته؛ ابواسحاق همدانی را جزء أصحاب امیر المؤمنین(ع) [۴۰] و در باب الکنی، ابواسحاق همدانی و ابواسحاق السبیعی را جزء اصحاب امام حسن مجتبی(ع) شمرده است[۴۱].

لازم به یادآوری است، همان طور که در کتاب اختیار معرفة الرجال آمده است: ابواسحاق همدانی و ابواسحاق السبیعی نام یک نفر هستند[۴۲]. همچنین شیخ طوسی در باب العین، در هنگام برشمردن اصحاب ابی عبدالله جعفر بن محمد(ع) ابواسحاق همدانی را از یاران امام صادق(ع) دانسته، درباره او چنین می‌نویسد: عمرو بن عبدالله بن علی، ابواسحاق همدانی سبیعی کوفی، تابعی[۴۳].

شیخ مفید نیز به نقل از محمد بن جعفر المؤدب او را از ثقات علی بن الحسین(ع) دانسته، می‌گوید: ابا اسحاق که اسمش عمرو بن عبدالله سبیعی است، چهل سال نماز صبح خود را با وضوی نماز شبش به جای آورد و هر شب یک ختم قرآن داشت و کسی عابد‌تر از او و در میان خاص و عام، موثق‌تر از او نبود [۴۴].

اما صاحب کتاب معجم رجال الحدیث، ابواسحاق را از علمای اهل سنت دانسته، می‌گوید: وی ثقه نیست[۴۵]؛ در حالی که شهرستانی، از علماء اهل سنت، در کتاب الملل و النحل، ابواسحاق السبیعی را جزء امامیه و شیعه شمرده است [۴۶][۴۷].

ابواسحاق السبیعی در منابع اهل‌سنت

در منابع اهل‌سنت به ابواسحاق السبیعی بیشتر از منابع شیعه پرداخته شده و او از راویان کتب شش‌گانه اهل‌سنت شمرده شده است و بخاری، مسلم، ابوداود، ترمذی، نسائی و ابن ماجه از وی روایت نقل کرده‌اند. در ادامه، نظرات برخی علمای اهل‌سنت درباره "ابواسحاق السبیعی" نقل خواهد شد.

تصریح بر وثاقت

بسیاری از علمای رجال اهل‌سنت ابواسحاق السبیعی را توثیق کرده‌اند، مانند افراد زیر:

  1. یحیی بن معین: ابواسحاق السبیعی ثقه است[۴۸]؛
  2. العجلی: ابواسحاق السبیعی، کوفی، تابعی و ثقه است[۴۹]؛
  3. ذهبی: ابواسحاق السبیعی را شیخ، عالم و محدث کوفه دانسته است و می‌گوید: وی از علماء عامل، و از تابعین و از طالبان علم و دارای شأن بزرگی است[۵۰].
  4. ابوحاتم معتقد است که ابواسحاق السبیعی، ثقه بوده و أحفظ از أبی إسحاق، شیبانی است و در کثرت روایت نیز شبیه زهری است[۵۱]؛
  5. شعبه معتقد است که حدیث ابواسحاق السبیعی از مجاهد و حسن و ابن سیرین بهتر است [۵۲]؛
  6. احمد بن عبده می‌گوید: از اباداود طیالسی شنیدم که می‌گفت: ما حدیث را نزد چهار نفر "زهری و قتادة و أبی إسحاق و اعمش" یافتیم[۵۳]؛
  7. علی بن المدینی: ابواسحاق السبیعی را هم جزء حافظان علم امت دانسته است[۵۴] و هم وی را از کسانی می‌داند که سندهای احادیث حول آنها می‌چرخد[۵۵]؛
  8. أبوبکر بن عیاش می‌گوید: هیچ وقت نشنیدم که ابواسحاق السبیعی عیب کسی را بگوید[۵۶]؛
  9. علائی می‌گوید: عمرو بن عبدالله ابواسحاق السبیعی، از ائمه تابعین است که همه به سخنان او احتجاج کرده‌اند[۵۷].
  10. ابن خلکان معتقد است، ابواسحاق السبیعی از اعیان تابعین و کثیر الروایة است[۵۸][۵۹][۶۰].

اهتمام به عبادات و تلاوت قرآن

  1. أبُو الأحْوَص می‌گوید: ابواسحاق السبیعی خطاب به جوانان گفته است: "ای گروه جوانان! قدرت و جوانی خود را غنیمت شمارید؛ هیچ شبی بر من نگذشت مگر اینکه در آن شب، هزار آیه از قرآن و در هر رکعت از نماز، سوره بقره را تلاوت کردم و تمام ماه‌های حرام و سه روز از هر ماه و روزهای دوشنبه و پنج‌شنبه هر ماه را، روزه گرفتم"[۶۱]؛
  2. أبُوبکر بنُ عَیَّاش گوید: از ابواسحاق السبیعی شنیدم که می‌گفت: چهل سال است که در شب‌ها یک لحظه چشم‌هایم را روی هم نگذاشته‌ام[۶۲]؛
  3. یونس، فرزند ابا اسحاق می‌گوید: "پدرم در هر شب، هزار آیه از قرآن را تلاوت می‌کرد"[۶۳]؛
  4. أحمدُ بنُ عمران، می‌گوید: از ابابکر شنیدم که می‌گفت: ابواسحاق السبیعی در هنگام پیری می‌گفت: ضعیف شده‌ام و توانایی به جا آوردن نماز زیاد را ندارم و من نماز به جای نمی‌آورم مگر اینکه سوره بقره و آل عمران را در آن تلاوت می‌کنم[۶۴]؛
  5. أخْنسیُّ از علاءُ بن سالم العَبدی نقل می‌کند که ابواسحاق السبیعی در دو سال آخر عمرش چنان پیر شده بود که توان ایستادن را نداشت، مگر اینکه کسی او را بلند کند و زمانی هم که او را از جایش برای نماز خواندن بلند می‌کردند، در حالی که ایستاده بود، هزار آیه از قرآن را تلاوت می‌کرد[۶۵]؛
  6. فضیل بن غزوان می‌گوید: ابواسحاق السبیعی همیشه در هر سه روز، یک ختم قرآن داشت. و بعضی‌ها نیز گفته‌اند که وی همیشه در حال روزه و قیام بود[۶۶]؛
  7. أبوالأحوص از أبی إسحاق نقل می‌کند که وی در سن پیری می‌گفت: به درستی که پیر شدم و قوتی در من نیست، لذا فقط سه روز از هر ماه و روزهای دوشنبه و پنج شنبه و ماه‌های حرام را روزه می‌گیرم[۶۷]؛
  8. ابن فضیل، از پدرش نقل می‌کند که ابواسحاق السبیعی هر سه روز یک بار قرآن را ختم می‌کرد [۶۸][۶۹].

تصریح بر جرح و ذم

گرچه بعضی از رجال‌شناسان اهل سنت ابواسحاق السبیعی را توثیق کرده‌اند؛ اما بعضی دیگر نیز وی را به تدلیس در احادیث و فراموشی و اختلاط متهم کرده‌اند[۷۰].

فراموشی و ضعیف شدن حافظه

بعضی‌ها معتقدند که ابو اسحاق در بزرگ‌ سالی به ضعف حافظه دچار شده، ولی به اختلاط گرفتار نشده بود [۷۱]. ذهبی در میزان الاعتدال می‌گوید که عمرو بن عبدالله ابو اسحاق السبیعی، در پیری به فراموشی دچار شده بود، ولی به اختلاط گرفتار نبود [۷۲]. بعضی نیز می‌گویند حافظه او اندکی ضعیف شده بود [۷۳]. ذهبی در جای دیگر می‌گوید: ابو اسحاق السبیعی، عمرو بن عبدالله، ثقه است ولی قبل از مرگش حافظه‌اش ضعیف و به فراموشی دچار شد[۷۴][۷۵].

دچار شدن به اختلاط در آخر عمر

فسوی از بعضی از اهل علم نقل می‌کند که ابو اسحاق به اختلاط دچار شده بود و به همین سبب، من و ابن عیینه او را ترک کردیم [۷۶]. ابن حجر نیز در تقریب التهذیب بعد از توثیق ابواسحاق السبیعی، می‌گوید: وی در آخر عمر به مرض اختلاط گرفتار شد [۷۷]. بعضی هم معتقدند که ابن عیینة و أبی خیثمة زهیر بن معاویة بعد از اینکه ابواسحاق السبیعی به اختلاط گرفتار شد، از وی حدیث شنیده‌اند[۷۸][۷۹].

مدلس بودن

ابواسحاق السبیعی به تدلیس هم متهم و با عباراتی همانند: كان يدلس[۸۰]، مكثر من التدليس[۸۱]، مشهور بالتدليس[۸۲] وكان مدلسا[۸۳] از او یاد شده است. ابواسحاق الجوزجانی[۸۴]، از علمای اهل‌سنت در جرح و تعدیل، ابواسحاق السبیعی را جزء محدثان بزرگ کوفه دانسته است و ضمن شیعه دانستن او می‌گوید: مذهب (تشیع) گروهی از اهل کوفه، همانند أبی إسحاق، الأعمش، منصور، زبید و دیگران را نمی‌توان ستود؛ مردم به سبب راستگو بودن آنها حرفشان را می‌پذیرند و هر جا که آنها حدیثی را به صورت مرسل نقل کرده باشند، توقف می‌کنند[۸۵]. جریر از مغیرة نقل می‌کند که ابو اسحاق و اعمش حدیث اهل کوفه را فاسد کرده‌اند[۸۶]! ابن حجر در توضیح این سخن گفته است: یعنی للتدلیس[۸۷]؛ یعنی علت اینکه مغیره می‌گوید، ابواسحاق و اعمش باعث فاسد شدن حدیث اهل کوفه شده‌اند، مدلس بودن آن دو است. ولی احتمال دارد، به عقیده ابواسحاق الجوزجانی، فاسد شدن حدیث اهل کوفه با حضور ابواسحاق و اعمش، به خاطر شیعه بودن آن دو باشد و نه مدلس بودن آنها؛ زیرا ابواسحاق الجوزجانی به مذهب شام، گرایش و نسبت به حضرت علی(ع) بسیار کینه دارد و دشمن آن حضرت است[۸۸] و با اهل کوفه که به پیروی از اهل‌بیت(ع) مشهور هستند، نسبت خوبی ندارد و آنها را جرح می‌کند؛ ابن حجر در این باره می‌نویسد: زمانی که در عیب گرفتن ابواسحاق الجوزجانی نسبت به اهل کوفه دقت کنی، با جرح‌های عجیبی روبه‌رو خواهی شد، و علت آن هم شدت انحراف و دشمنی او نسبت به حضرت علی(ع) و مشهور بودن اهل کوفه به شیعه بودن است[۸۹][۹۰].

نقل روایت از قاتلان امام حسین(ع)

از دلایل ذم ابواسحاق آن است که وی از عمر بن سعد، قاتل امام حسین(ع) و از شمر بن ذی الجوشن، کسی که سر امام حسین(ع) را جدا کرد، حدیث نقل کرده است [۹۱][۹۲].

منابع رجال و تراجم شیعه

1. الرجال (طوسی)
باب من عرف بكنيته أو بقبيلته

.

.

أبو إسحاق الهمداني .[۹۳]

  • أصحاب أبي محمد الحسن بن علي عليهما السلام

.

.

أبو إسحاق الهمداني .

أبو إسحاق السبيعي .[۹۴]

  • أصحاب أبي عبد الله جعفر بن محمد الصادق عليهما السلام

.

.

عمرو بن عبد الله بن علي ، أبو إسحاق الهمداني السبيعي الكوفي ، تابعي .[۹۵]
2. جامع الرواة (اردبیلی)
عمرو بن عبد الله بن على‌

ابو اسحاق- السبيعى تابعى و يأتى عن [ق‌] عمر على ما وقع الينا من النسخ و فى القاموس السبيع كامير- السبيع بن السبيع ابو بطن من همدان منهم الا- مام ابو اسحاق عمرو بن عبد اللّه و محلة بالكوفة منسوبة اليهم ايضا انتهى و هو و ولد له اسمه يونس من العامة «مح».

هشام بن سالم عن ابى حمزة عن ابى اسحاق قال حدثنى الثقة من اصحاب امير المؤمنين عليه السلام فى [فى‌] فى باب نادر فى حال- الغيبة. هشام بن سالم عن ابى حمزة عن ابى اسحاق السبيعى عن بعض اصحاب امير المؤمنين عليه- السلام فى باب فى الغيبة. ابو وكيع عن ابى اسحاق السبيعى عن الحارث الاعور قال قال امير المؤمنين- عليه السلام فى [يب‌] فى باب اختيار الا- زواج و نذكر بقية رواته فى الكنى انشاء اللّه تعالى.[۹۶]
3. نقد الرجال (تفرشی)
عمر بن عبد الله الأزدي : الكوفي ، أبو صفوان ، من أصحاب الصادق عليه‌السلام ، رجال الشيخ[۹۷][۹۸].[۹۹]
4. طرائف المقال (بروجردی)
ترجمه ایشان را مرحوم بروجردی در سه جا ذکر کرده است:
  1. عمرو بن عبد الله بن علي أبو اسحاق السبيعي تابعي " ق " ويأتي عمرو السبيع كامير السبيع بن سبيع أبو بطن من همدان ومحلة منسوبة إليهم أيضا، وله ولد اسمه يونس من العامة. [۱۰۰]
  2. عمر بن عبد الله بن علي، أبو اسحاق الهمداني السبيعي الكوفي تابعي " ق " تقدم أنه عمرو. وفي مجمع البحرين روى أنه صلى أربعين سنة صلاة الغداة بوضوء العتمة ويختم القرآن في كل ليلة ولم يكن أعدل وأوثق منه في الخاص والعام، وكان من ثقات " ين " عليه السلام له تسعون سنة[۱۰۱]، ولا يخفى أنه أيضا في التاليين.[۱۰۲]
  3. عمر بن عبد الله أبو إسحاق الهمداني السبيعي الكوفي تابعي، وفي مجمع البحرين أنه صلى أربعين سنة صلاة الغداة بوضوء العتمة وكان يختم القرآن في كل ليلة، ولم يكن في زمانه أعبد منه ولا أوثق في الحديث عند الخاص والعام، وكان من ثقات " ين " وفي النسخ بالواو، وحكم الميرزا بكونه عاميا.[۱۰۳]
5. معجم رجال الحدیث (خویی)
عمرو بن عبد الله بن علي:

أبو إسحاق الهمداني، السبيعي الكوفي: تابعي، من أصحاب الصادق(ع)، رجال الشيخ (375). و قال في الكنى (24): أبو إسحاق الهمداني من أصحاب علي(ع). و ذكر في الكنى أيضا (2): أبو إسحاق السبيعي من أصحاب الحسن(ع). و قال الشيخ المفيد في الإختصاص- في ذيل تسميته من شهد مع الحسين بن علي(ع)بكربلاء-: «روى محمد بن جعفر المؤدب، أن أبا إسحاق- و اسمه عمرو بن عبد الله السبيعي، صلى أربعين سنة صلاة الغداة بوضوء العتمة، و كان يختم القرآن في كل ليلة، و لم يكن في زمانه أعبد منه، و لا أوثق في الحديث عند الخاص و العام، و كان من ثقات علي بن الحسين(ع)، و ولد في الليلة التي قتل فيها أمير المؤمنين(ع)، و قبض و له تسعون سنة». أقول: هذه الرواية تنافي كون عمرو بن عبد الله السبيعي من أصحاب علي(ع)، بل تنافي كونه من أصحاب الحسن(ع)أيضا، لكن لا اعتماد على هذه الرواية، لعدم ثبوت نسبة الكتاب إلى الشيخ المفيد أولا، و كونها مرسلة ثانيا، و الاطمئنان بكذب مضمونها ثالثا.

هذا، و لا يبعد أن يكون الرجل من العامة،

فقد روى المفيد، عن محول بن إبراهيم، عن قيس بن الربيع، قال: سألت أبا إسحاق السبيعي، عن المسح على الخفين، فقال: أدركت الناس يمسحون حتى لقيت رجلا من بني هاشم لم أر مثله قط، محمد بن علي بن الحسين(ع)، و سألته عن المسح، فنهاني عنه، و قال: لم يكن علي أمير المؤمنين(ع)يمسح و كان يقول: سبق الكتاب المسح على الخفين، قال أبو إسحاق: فما مسحت منذ نهاني عنه، قال قيس بن الربيع: و ما مسحت أنا منذ سمعت أبا إسحاق. الإرشاد: باب ذكر الإمام بعد علي بن الحسين(ع).

و كيف كان فالرجل لم تثبت وثاقته.[۱۰۴]
6. الغدیر (علامه امینی)
أبو إسحاق عمرو بن عبد الله السبيعي الهمداني، قال الذهبي في ميزانه: من أئمة التابعين بالكوفة وأثباتهم، وترجمه في تذكرته بالثناء عليه[۱۰۵]، وفي التقريب: مكثر ثقة عابد توفي 127 وقيل أكثر ،[۱۰۶] وتأتي إليه طرق كثيرة في المناشدة وحديث التهنئة .[۱۰۷]
7. مستدرکات علم رجال (نمازی)
عمرو بن عبد اللّه بن عليّ السبيعيّ أبو إسحاق الهمدانيّ:

و قد ذكرناه في أبي إسحاق. قيل: مات سنة 132. روى المفيد[۱۰۸] أنّه صلّى أربعين سنة صلاة الغداة بوضوء العتمة. و كان يختم القرآن في كلّ ليلة. و لم يكن في زمانه أعبد منه و لا أوثق في الحديث عند الخاصّ و العامّ. و كان من ثقات مولانا عليّ بن الحسين عليه السّلام. و ولد في الليلة الّتي قتل فيها أمير المؤمنين عليه السّلام. و قبض و له تسعون سنة.[۱۰۹]

و هذه النسخة كما ترى: عمرو- بالواو- لا عمر. و مثل ذلك في مجمع البحرين لغة «عمر» ذكره مع الواو و نقل حديث المفيد.

و أبو إسحاق هذا ابن اخت يزيد بن حصين من أصحاب الحسين عليه السّلام. و كان له ولد اسمه يونس كان محدّثا زاهدا. و ليونس ولد اسمه إسرائيل كان عابدا زاهدا. توفّي 164. و عدّه الشيخ من أصحاب الصادق عليه السّلام.[۱۱۰]
8. قاموس الرجال (شوشتری)
عمرو بن عبد اللّه بن عليّ

أبو إسحاق،الهمداني،السبيعي،الكوفي

قال:عدّه الشيخ في رجاله في أصحاب الصادق-عليه السّلام-قائلا:

«تابعي»و قال في كنى أصحاب عليّ-عليه السّلام-:«أبو إسحاق الهمداني» و في كنى أصحاب الحسن-عليه السّلام-«أبو إسحاق الهمداني السبيعي».

و قال المقدسي:قال شريك:سمعت أبا إسحاق يقول:ولدت في سنتين من إمارة عثمان،و قال أبو بكر بن عيّاش:دفنّاه سنة ست-أو سبع-و عشرين و مائة.

و قال ابن خلّكان:كان من أعيان التابعين،و كان يقول:رفعني أبي حتّى رأيت عليّ بن أبي طالب-عليه السّلام-يخطب و هو أبيض الرأس و اللحية[۱۱۱].

و عن اختصاص المفيد:روى محمّد بن جعفر المؤدّب:أنّ أبا إسحاق عمرو ابن عبد اللّه صلّى أربعين سنة صلاة الغداة بوضوء العتمة،و كان يختم القرآن في كلّ ليلة،و لم يكن في زمانه أعبد منه و لا أوثق في الحديث عند الخاصّ و العام، و كان من ثقات عليّ بن الحسين-عليه السّلام-ولد في الليلة الّتي قتل فيها أمير المؤمنين-عليه السّلام-و قبض و له تسعون سنة،و هو من همدان،اسمه عمرو بن عبد اللّه بن عليّ بن ذي حمير بن السبيع بن يبلغ الهمداني،و نسب إلى السبيع لأنّه نزل فيهم[۱۱۲].

أقول:النسبة إلى الاختصاص محقّقة،ففيه ما حكى له؛إلاّ أنّ ما فيه غير متحقّق،فصرّح ابن قتيبة في معارفه و الطبري في ذيله بأنّه ولد لثلاث سنين بقين من خلافة عثمان[۱۱۳] كما هو لازم عدّ الشيخ في الرجال له في أصحاب عليّ -عليه السّلام-و ما رواه عنه ابن خلّكان من أنّه رآه-عليه السّلام-يخطب في صغره بحيث رفعه أبوه حتّى رآه-عليه السّلام-و الأصل فيه معارف ابن قتيبة.

كما أنّ ما في الاختصاص من نسبه غير صحيح،ففي ذيل الطبري:هو «عمرو بن عبد اللّه بن أحمد بن ذي يحمد بن السبيع بن سبع»و لا معنى لما في الاختصاص«و نسب إلى سبيع لأنّه نزل فيهم»بعد إنهائه نسبه إلى سبيع.

و كيف كان:فروى الإرشاد عن قيس بن الربيع،قال:سألت أبا إسحاق السبيعي عن المسح على الخفّين،فقال:أدركت الناس يمسحون حتّى لقيت رجلا من بني هاشم لم أر مثله قطّ«محمّد بن عليّ بن الحسين عليه السّلام» فسألته عنه فنهاني و قال:لم يكن عليّ أمير المؤمنين-عليه السّلام-يمسح و كان يقول:«سبق الكتاب المسح على الخفّين»قال أبو إسحاق:فما مسحت مذ نهاني عنه،قال قيس بن الربيع:فما مسحت أنا منذ سمعت أبا إسحاق[۱۱۴].

و ظاهر ذاك الخبر كونه عاميّا قريبا،و كذا ظاهر العامّة عامّيته،حيث عنونوه و سكتوا عن مذهبه،كالقتيبي و الطبري و المقدسي و السمعاني،و غيرهم كابن حجر و الذهبي.

قال الأوّل بعد عنوانه:مكثر ثقة عابد،اختلط بآخره،مات سنة 125، و قيل:قبل ذلك.

و قال الثاني:كان من أئمّة التابعين بالكوفة و أثباتهم،إلاّ أنّه شاخ و نسي و لم يختلط،قال فضيل:كان يقرأ القرآن في كلّ ثلاث،و قال غيره:كان صوّاما قوّاما.

بل في مسترشد الطبري الإمامي:و من فقهائكم أبو إسحاق السبيعي،و قد أخرج بديلا في من يقاتل الحسين-عليه السّلام-[۱۱۵].

و كيف كان:ففي النجاشي-في أبي رافع-رواية يحيى بن سالم عنه،عن الحرث،عن أمير المؤمنين-عليه السّلام-.و في فهرست الشيخ-في عمرو بن ميمون-رواية عمرو بن أبي المقدام عنه،عن الحرث،عن أمير المؤمنين -عليه السّلام-.و في الكافي في نادر غيبته رواية أبي حمزة عنه،عن الحرث الأعور[۱۱۶]. [۱۱۷]
9. اصحاب امیر المؤمنین ع (امینی)
عمرو (أبو إسحاق) ابن عبد اللّه بن أبي شعيرة الأصم عبيد السبيعي الكوفي الوادعي الهمداني المتوفى 126 ه.

محدّث كوفي تابعي. روى عنه خلق كبير. و مات سنة 126/ 129 ه و هو ابن 96. و خلفه: يونس، و عيسى. قال أبو إسحاق: رفعني أبي حتّى رأيت عليّ بن أبي طالب. يخطب على المنبر أبيض الرأس و اللحية. و قد صلّى خلف عليّ الجمعة. و أجمعوا على صدقه و توثيقه. قال ابن المديني:

أحصينا مشيخته نحوا من ثلاثمائة شيخ، و قال: مرة أربعمائة[۱۱۸]. [۱۱۹]

منابع رجال و تراجم اهل سنت

۱. طبقات الکبری (ابن سعد)
أَبُو إِسْحَاقَ السَّبِيعِيُّ.

واسمه عمرو بن عبد الله بن علي بن أحمد بن ذي يحمد بن السبيع بن سبع بن صعب بن معاوية بن كثير بن مالك بن جشم بن حاشد ابن جشم بن خيران بن نوف بن همدان. قَالَ: أَخْبَرَنَا الْحَسَنُ بْنُ مُوسَى قَالَ: حَدَّثَنَا زُهَيْرٌ عَنْ أَبِي إِسْحَاقَ قَالَ: قَدِمَ جَدِّي الْخِيَارُ عَلَى عُثْمَانَ فَقَالَ: كَمْ مَعَكَ مِنْ عِيَالِكَ يَا شَيْخُ؟ فَقَالَ: إِنَّ مَعِي. فَذَكَرَ. فَقَالَ: أَمَّا أَنْتَ يَا شَيْخُ فَقَدْ فَرَضْنَا لَكَ خَمْسَ عَشْرَةَ. يَعْنِي أَلْفًا وَخَمْسَمِائَةٍ. وَلِعِيَالِكَ مِائَةُ مِائَةٍ. وَقَالَ الأَسْوَدُ بْنُ عَامِرٍ عَنْ شَرِيكٍ: وُلِدَ أَبُو إِسْحَاقَ السَّبِيعِيُّ فِي سُلْطَانِ عُثْمَانَ. أَحْسَبُ شَرِيكًا قَالَ لِثَلاثِ سِنِينَ بَقِينَ. وَقَالَ سُفْيَانُ: قَالَ مَشْيَخَتُنَا: اجْتَمَعَ الشَّعْبِيُّ وَأَبُو إِسْحَاقَ فَقَالَ لَهُ الشَّعْبِيُّ: أَنْتَ خَيْرٌ مِنِّي يَا أَبَا إِسْحَاقَ. قَالَ: لا وَاللَّهِ مَا أَنَا بِخَيْرٍ مِنْكَ بَلْ أَنْتَ خَيْرٌ مِنِّي وأسن مني. قَالَ: أَخْبَرَنَا أَحْمَدُ بْنُ عَبْدِ اللَّهِ بْنِ يُونُسَ قَالَ: حَدَّثَنَا زُهَيْرٌ قَالَ: حَدَّثَنَا أَبُو إِسْحَاقَ أَنَّهُ صَلَّى خَلْفَ عَلِيٍّ الْجُمُعَةَ. قَالَ فصلاها بالهاجرة بعد ما زالت الشمس.

وإنه رآه قائما أبيض اللحية أجلح. قَالَ: أَخْبَرَنَا الْفَضْلُ بْنُ دُكَيْنٍ قَالَ: حَدَّثَنَا يُونُسُ بْنُ أَبِي إِسْحَاقَ عَنْ أَبِي إِسْحَاقَ قَالَ: رَأَيْتُ عَلِيًّا قَالَ: قَالَ لِي أَبِي: قُمْ يَا عَمْرُو فَانْظُرْ إِلَى أَمِيرِ الْمُؤْمِنِينَ. فَنَظَرْتُ إِلَيْهِ فَلَمْ أَرَهُ يَخْضِبُ لِحْيَتَهُ. ضَخْمُ اللِّحْيَةِ. قَالَ: أَخْبَرَنَا رَوْحُ بْنُ عُبَادَةَ قَالَ: حَدَّثَنَا شُعْبَةُ قَالَ: سَمِعْتُ أَبَا إِسْحَاقَ قَالَ: كُنَّا زمن معاوية بخراسان لا نجمع. قال: وَقَالَ حَجَّاجٌ عَنْ شُعْبَةَ قَالَ: أَبُو إِسْحَاقَ كان أكبر من أبي البختري الطائي. قَالَ: أَخْبَرَنَا الْحَسَنُ بْنُ مُوسَى قَالَ: حَدَّثَنَا زُهَيْرٌ قَالَ: رَأَيْتُ أَبَا إِسْحَاقَ وَهُوَ يُصَلِّي بِنَا يَأْخُذُ قَلَنْسُوَتَهُ مِنَ الأَرْضِ فَيَلْبِسُهَا أَوْ يأخذها عن رأسه فيضعها. قَالَ: أَخْبَرَنَا أَحْمَدُ بْنُ عَبْدِ اللَّهِ بْنِ يُونُسَ قَالَ: سَمِعْتُ أَبَا بَكْرِ بْنَ عَيَّاشٍ يَقُولُ: مَاتَ أَبُو إِسْحَاقَ وَهُوَ ابْنُ مِائَةِ سَنَةٍ أَوْ مِائَةٍ غَيْرَ سَنَةٍ. قَالَ: وَأَخْبَرَنَا أَبُو نُعَيْمٍ قَالَ: بَلَغَ أَبُو إِسْحَاقَ ثَمَانِيًا أَوْ تِسْعًا وَتِسْعِينَ سَنَةً وَمَاتَ سَنَةَ ثَمَانٍ وَعِشْرِينَ وَمِائَةٍ. قَالَ: وَقَالَ يَحْيَى بْنُ سَعِيدٍ الْقَطَّانُ: مَاتَ أَبُو إِسْحَاقَ يَوْمَ دَخَلَ الضَّحَّاكُ الكوفة سنة تسع وعشرين ومائة.

قال: وَقَالَ مُوسَى بْنُ دَاوُدَ: سَمِعْتُ سُفْيَانَ الثَّوْرِيَّ يَقُولُ سَنَةَ ثَمَانٍ وَخَمْسِينَ وَمِائَةٍ: لِي إِحْدَى وَسِتُّونَ سَنَةً. وَمَاتَ أَبُو إِسْحَاقَ السَّبِيعِيُّ مُنْذُ ثَلاثِينَ سَنَةً. وَرُبَّمَا سَمِعْتُ أَبَا إِسْحَاقَ يَقُولُ حَدَّثَنَا صِلَةُ مُنْذُ سِتِّينَ سَنَةً.[۱۲۰]
2. تاریخ خلیفة (خلیفة بن خیاط)
وأبو إسحاق السبيعي. اسمه عمرو بن عبد الله بن السبيع[۱۲۱].[۱۲۲]
3. التاريخ الكبير (بخاری)
عمرو بن عبد الله أبو إسحاق السبيعى الكوفِي الْهَمَدَانِيّ، رأى عليا[۱۲۳] وأسامة بْن زَيْد وابْن عَبَّاس والبراء وزيد بْن أرقم رَضِيَ الله عَنْهُم أجمَعَين، روى عَنْهُ الأعمش والزُّهْرِيّ والثوري ومنصور[۱۲۴]، قَالَ يَحْيَى القطان: مات يوم قدم الضحاك الكوفة سنة تسع وعشرين ومائة، قَالَ عَبْد اللَّه بْن مُحَمَّد عَنْ يَحْيَى بْن آدَم عَنْ شريك سَمِعْتُ أَبَا إِسْحَاق يَقُولُ: ولدت فِي سنتين من إمارة عثمان، قَالَ عَمْرُو بْنُ خَالِدٍ حَدَّثَنَا زُهَيْرٌ قَالَ ح أبو إسحاق: كنت كثير المجالسة لرافع بن خديج رضى الله عَنْهُ وكنت أجالس عَبْد اللَّه بْن عُمَر ورأيت نساء النبي صلى الله عليه وعليهن وسلم حججن فِي زمن المغيرة فِي هوادج عليها الطيالسة ورأيت الحارث بْن أَبِي ربيعة والاسود، قال احمد ابن سُلَيْمَان حَدَّثَنَا حجاج بْن مُحَمَّد سَمِعْتُ شُعْبَة: سألت أَبَا إِسْحَاق فَقَالَ: الشَّعْبِيّ أكبر مني بسنة أو سنتين، عَمْرو بْن زرارة سَمِعْتُ المطلب بن زياد: مات أبو إِسْحَاق سنة سبع وعشرين[۱۲۵] .[۱۲۶]
4. الثقات (العجلی)
عمرو بن عبد الله أبو إسحاق السبيعي[۱۲۷]: "كوفي"، تابعي، ثقة، ولم يسمع أبو إسحاق من علقمة شيئًا، ولم يسمع من حارث الأعور إلا أربعة أحاديث، وسائر ذلك إنما هو كتاب أخذه.

وروى أبو إسحاق السبيعي عن ثمانية وثلاثين من أصحاب النبي صلى الله عليه وسلم.

حدثنا أبي: عبد الله، قال: كان أبو إسحاق يقول لإسرائيل: الزم هؤلاء الثلاثة، فإنهم أصحاب علم، وفصاحة: عبد الملك بن عمير، والأعمش، وسماك بن حرب.

وحدثني أبي: عبد الله، قال: كان أبو إسحاق يحرض الشباب، يقول: ما أستطيع أن أستوي قائمًا حتى أعتمد على رجلين، فإذا اعتدلت قائمًا قرأت القرآن.

وأبو إسحاق أكبر من عبد الملك بن عمر بسنتين.[۱۲۸]
5. تاریخ طبری (طبری)
ابو إسحاق السبيعي، واسمه عمرو بن عبد الله بن احمد بن ذي يحمد بن السبيع بن سبع بن صعب بن معاويه بن كثير بن مالك بن جشم بن حاشد بن جشم بن خيوان بن نوف بن همدان، قال الأسود بن عامر: قال شريك: ولد ابو إسحاق السبيعي في سلطان عثمان- احسب شريكا- قال: لثلاث سنين، بقين منه وكان كثير الحديث صدوقا قارئا للقرآن. وقال ابو نعيم: بلغ ابو إسحاق ثمانيا- او تسعا- وتسعين سنه، ومات سنه ثمان وعشرين ومائه.[۱۲۹]
6. الجرح و التعدیل (ابن ابی حاتم رازی)
عمرو بن عبد الله أبو إسحاق الهمداني.

حدثنا عبد الرحمن حدثني أبي نا مقاتل بن محمد قال سمعت أبا داود الطيالسي يقول قال رجل لشعبة سمع أبو إسحاق من مجاهد؟ قال: ما كان يصنع هو بمجاهد كان [هو -] أحسن حديثا من مجاهد ومن الحسن وابن سيرين.

حدثنا عبد الرحمن نا أبي نا عبد الله بن جعفر الرقي (41 ك) قال سمعت عيسى[۱۳۰] بن يونس قال قال شعبة بن الحجاج: أشعرت أن جدك لم يسمع من الحارث الأعور إلا أربعة أحاديث؟ أنا سألته عن ذلك فقال لي.

حدثنا عبد الرحمن نا أبي قال أخبرني سحيم[۱۳۱] بن القاسم الحراني نا عيسى بن يونس عن شعبة قال: لم يسمع أبو إسحاق الهمداني من الحارث [الأعور -] إلا أربعة أحاديث.[۱۳۲]
7. الثقات (ابن حبان)
أَبُو إِسْحَاق السبيعِي اسْمه عَمْرو بْن عَبْد اللَّه الْهَمدَانِي وسبيع بطن من هَمدَان مولده سنة تسع وَعشْرين فِي خلَافَة عُثْمَان رأى عليا وَأُسَامَة بْن زيد وابْن عَبَّاس والبراء بْن عَازِب وَزيد بْن أَرقم وَأَبا جُحَيْفَة وابْن أَبِي أوفى رَوَى عَنْهُ الْأَعْمَش وَمَنْصُور وَالثَّوْري وَالنَّاس مَاتَ سنة سبع وَعشْرين وَمِائَة يَوْم ظفر الضَّحَّاك بْن قَيْس بِالْكُوفَةِ وَكَانَ مدلسا كَانَ الشّعبِيّ أكبر مِنْهُ بِسنة أَو سنتَيْن وَيُقَال كَانَ مولده سنة اثْنَتَيْنِ وَثَلَاثِينَ.[۱۳۳]
8. مشاهیر علماء الأمصار (ابن حبان)
أبو إسحاق السبيعي عمرو بن عبد الله الهمداني كان مولده سنة تسع وعشرين ومات سنة سبع وعشرين ومائة.[۱۳۴]
9. طبقات المحدثین (ابو الشیخ الاصبهانی)
أَبُو إِسْحَاقَ السَّبِيعِيُّ عَمْرُو بْنُ عَبْدِ اللَّهِ الْهَمْدَانِيُّ قَدِمَ أَصْبَهَانَ مُجْتَازًا إِلَى خُرَاسَانَ حَدَّثَنَا أَبُو أَيُّوبَ الْفَقِيهُ , وَأَخْرَجَ إِلَيْنَا كُتُبَ جَدِّهِ الْحَكَمِ بْنِ أَيُّوبَ , فَكَتَبْنَا مِنْهُ وَقَرَأْنَاهُ عَلَيْهِ , ثنا الْحَكَمُ عَنْ إِسْرَائِيلَ عَنْ أَبِي إِسْحَاقَ قَالَ: ثنا أَبُو الْوَدَّاكِ وَنَحْنُ بِأَصْبَهَانَ قَالَ: ثنا أَبُو سَعِيدٍ الْخُدْرِيُّ قَالَ: أَصَبْنَا سَبَايَا , وَذَكَرَ الْحَدِيثَ ,

قَالَ أَبُو نُعَيْمٍ: رَوَى أَبُو إِسْحَاقَ عَنْ وَاحِدٍ وَعِشْرِينَ رَجُلًا مِنْ أَصْحَابِ رَسُولِ اللَّهِ صَلَّى اللهُ عَلَيْهِ وَسَلَّمَ , وَرَأَى عَلِيًّا , وَأُسَامَةَ بْنَ زَيْدٍ , وَابْنَ عَبَّاسٍ , وَالْبَرَاءَ , وَزَيْدَ بْنَ أَرْقَمَ , وَرَوَى عَنِ الزُّهْرِيِّ , وَمَنْصُورِ بْنِ الْمُعْتَمِرِ حَدَّثَنَا مُحَمَّدُ بْنُ يَحْيَى , قَالَ: ثنا سَلَمُ بْنُ جُنَادَةَ , قَالَ: ثنا ابْنُ

-إِدْرِيسَ قَالَ: سَمِعْتُ شُعْبَةَ , يَقُولُ: هَلَكَ أَبُو إِسْحَاقَ السَّبِيعِيُّ سَنَةَ تِسْعٍ وَعِشْرِينَ وَمِائَةٍ , وَصَلَّى عَلَيْهِ الصَّقْرُ بْنُ عَبْدِ اللَّهِ عَامِلُ ابْنِ هُبَيْرَةَ حَدَّثَنَا مُحَمَّدُ بْنُ إِبْرَاهِيمَ بْنِ عَامِرٍ , عَنْ عَمِّهِ , عَنْ أَبِيهِ , قَالَ: ثنا

- حُمَيْدُ بْنُ وَهْبٍ , قَالَ: ثنا يَحْيَى بْنُ زِيَادِ بْنِ عَبْدِ الرَّحْمَنِ الْكَاتِبُ , عَنِ ابْنِ أَبِي بَكْرَةَ , قَالَ: سَمِعَنِي أَبِي أَبُو بَكْرَةَ , وَأَنَا أَدْعُو «اللَّهُمَّ إِنِّي أَسْأَلُكَ بِوَجْهِكَ الْكَرِيمِ وَأَمْرِكَ الْعَظِيمِ أَنْ تُجِيرَنِي مِنَ النَّارِ وَالْكُفْرِ وَالْفَقْرِ» , فَقَالَ: يَا بُنَيَّ مَنْ عَلَّمَكَ هَذَا؟ فَقُلْتُ: سَمِعْتُهُ مِنْكَ قَالَ: الْزَمْهُ يَا بُنَيَّ فَإِنِّي سَمِعْتُ رَسُولَ اللَّهِ صَلَّى اللهُ عَلَيْهِ وَسَلَّمَ يَدْعُو بِهِ ".[۱۳۵]
10. الهدایة (الکلاباذی)
عَمْرو بن عبد الله أَبُو إِسْحَاق الْهَمدَانِي السبيعِي الْكُوفِي سمع الْبَراء بن عَازِب وَزيد بن أَرقم وحارثة بن وهب والنعمان بن بشير وَسليمَان بن صرد وَعبد الله بن يزِيد الخطمي وَعَمْرو بن مَيْمُون رَوَى عَنهُ شُعْبَة وَالثَّوْري وَزُهَيْر بن مُعَاوِيَة وَإِسْرَائِيل وَابْن ابْنه يُوسُف بن إِسْحَاق بن أبي إِسْحَاق فِي الْإِيمَان وَغير مَوضِع قَالَ شريك سَمِعت أَبَا إِسْحَاق يَقُول ولد فِي سنتَيْن من إِمَارَة عُثْمَان وَقَالَ أَبُو بكر بن عَيَّاش دفنا أَبَا إِسْحَاق سنة سِتّ أَو 127 وَقَالَ ابْن عُيَيْنَة مَاتَ سنة 127. قَالَ أَبُو نعيم مَاتَ سنة 128 قَالَ البُخَارِيّ عَنهُ وَقَالَ ابْن سعد عَن أبي نعيم مثله وَقَالَ الذهلي فِيمَا كتب إِلَيّ أَبُو نعيم مثله وَقَالَ يَحْيَى الْقطَّان مَاتَ سنة 129 وَقَالَ الذهلي نَا أَحْمد بن يُونُس قَالَ سَمِعت أَبَا بكر بن عَيَّاش يَقُول مَاتَ أَبُو إِسْحَاق وَهُوَ ابْن مائَة أَو مائَة غير سنة قَالَ الذهلي قَالَ يَحْيَى بن بكير مَاتَ سنة 127 وَقَالَ أَبُو عِيسَى مثل ابْن بكير وَقَالَ ابْن نمير مَاتَ سنة 127 وَقَالَ عَمْرو بن عَلّي مَاتَ سنة 129 وَقَالَ ابْن أبي شيبَة مَاتَ سنة 128 وَقَالَ الْوَاقِدِيّ والهيثم مثل ابْن بكير وَذكر أَبُو دَاوُد حَدِيثا فِيهِ أَن أَبَا إِسْحَاق قَالَ الشّعبِيّ أكبر مني بِسنة أَو سنتَيْن وَقَالَ الْوَاقِدِيّ أدْرك الثَّوْريّ وَإِسْرَائِيل وَقيس وَقَالَ ابْن أبي شيبَة مَاتَ أَبُو إِسْحَاق وَهُوَ ابْن سِتّ وَتِسْعين سنة.[۱۳۶]
11. رجال صحیح مسلم (ابن منجویه)
أَبُو إِسْحَاق عَمْرو بن عبد الله السبيعِي[۱۳۷]
12. التعدیل و التجریح (الباجی)
عَمْرو بن عبد الله أَبُو إِسْحَاق الهمذاني السبيعِي الْكُوفِي أخرج البُخَارِيّ فِي الْإِيمَان وَغير مَوضِع عَن الثَّوْريّ وَشعْبَة وَزُهَيْر بن مُعَاوِيَة وَإِسْرَائِيل وَغَيرهم عَنهُ عَن الْبَراء بن عَازِب وَزيد بن أَرقم وحارثة بن وهب والنعمان بن بشير وَغَيرهم قَالَ البُخَارِيّ حَدثنِي إِسْحَاق بن نصر أخبرنَا يحيى بن آدم حَدثنَا شريك قَالَ سَمِعت أَبَا إِسْحَاق قَالَ ولدت فِي سنتَيْن من إِمَارَة عُثْمَان قَالَ البُخَارِيّ قَالَ أَبُو نعيم وروى عَن وَاحِد وَعشْرين من أَصْحَاب النَّبِي صلى الله عَلَيْهِ وَسلم يَعْنِي أَبَا إِسْحَاق قَالَ البُخَارِيّ قَالَ عَليّ سَمِعت سُفْيَان يَقُول دخلت على أبي إِسْحَاق سنة عشْرين وَكَانَ أُصِيب بَصَره قَالَ أَحْمد بن عَليّ بن مُسلم حَدثنَا مَحْمُود بن غيلَان حَدثنَا يحيى بن آدم حَدثنَا بن إِدْرِيس عَن إِسْرَائِيل قَالَ توفّي أَبُو إِسْحَاق وَهُوَ بن تسعين سنة وَكَانَ الشّعبِيّ أكبر مِنْهُ بِسنتَيْنِ قَالَ أَحْمد بن عَليّ بن مُسلم حَدثنَا مُحَمَّد بن رَافع حَدثنَا يحيى بن آدم حَدثنَا شريك عَن أبي إِسْحَاق قَالَ رَأَيْت بن عمر حِين نزل من الْمَرْوَة مَشى حَتَّى بلغ بطن الْوَادي رمل فِيهِ حَتَّى خرج مِنْهُ قَالَ أَحْمد بن عَليّ وَحدثنَا مُحَمَّد بن رَافع حَدثنَا يحيى بن آدم حَدثنَا إِسْرَائِيل عَن أبي إِسْحَاق قَالَ مر بن الزبير وَنحن بِمَكَّة وَنحن نتغذى فَقُلْنَا لَهُ الْغَدَاء فَقَالَ بَارك الله فِيكُم قَالَ أَبُو بكر حَدثنَا عَفَّان بن مُسلم حَدثنَا أَبُو عوَانَة عَن أبي إِسْحَاق رَأَيْت عَليّ بن أبي طَالب يَوْم الْجُمُعَة قَالَ أَبُو بكر حَدثنَا يحيى بن معِين سَمِعت حميد بن عبد الرَّحْمَن الرُّؤَاسِي يَقُول قدم علينا عمر بن يُوسُف كَذَا قَالَ واليا على الْكُوفَة وَهُوَ بن عَم الْحجَّاج فَأخْرج بَنو أبي إِسْحَاق أَبَا إِسْحَاق عَليّ برذون يطْلب صلته وَقد كَانَ أنكروه قبل قدومه بِزَمَان قَالَ يحيى بن معِين وَسمع مِنْهُ بن عُيَيْنَة بعد هَذَا قَالَ أَبُو بكر حَدثنَا بن الْأَصْبَهَانِيّ حَدثنَا وَكِيع عَن الْأَعْمَش كنت أَجْلِس مَعَ أبي إِسْحَاق فيذكر حَدِيث عبد الله قَالَ أُميَّة بن خَالِد قَالَ شُعْبَة قيل لأبي إِسْحَاق إِن شُعْبَة يزْعم أَنَّك لم تسمع من عَلْقَمَة شَيْئا قَالَ صدق قَالَ البُخَارِيّ قَالَ يحيى بن سعيد مَاتَ أَبُو إِسْحَاق يَوْم دخل الضَّحَّاك بِالْكُوفَةِ سنة تسع وَعشْرين يَعْنِي وَمِائَة.[۱۳۸]
13. تهذیب الکمال (مزی)
أَبُو إسحاق السبيعي الهمداني الكوفي، اسمه: عَمْرو بْن عَبد الله.

رَوَى عَن: البراء بْن عازب (ع) ، وغيره. رَوَى عَنه: شعبة بْن الحجاج (ع) ، وغيره.

روى له الجماعة. وقد تقدم فِي الأَسماء[۱۳۹] .[۱۴۰]
14. تاریخ الاسلام (ذهبی)
عَمْرُو بْنُ عَبْدِ اللَّهِ أبو إسحاق السبيعي[۱۴۱] - ع - الهمداني الكوفي.

أَحَدُ الأَعْلامِ وَشَيْخُ الْكُوفَةِ. رَأى عَلِيًّا -رَضِيَ اللَّهُ عَنْهُ- يَخْطُبُ.

وَرَوَى عَنْ زَيْدِ بْنِ أَرْقَمَ وَعَبْدِ اللَّهِ بْنِ عَمْرٍو وَالْبَرَاءِ بْنِ عَازِبٍ وَعَدِيِّ بْنِ حَاتِمٍ وَجَمَاعَةٍ مِنَ الصَّحَابَةِ وَعَنْ خَلائِقَ مِنْ كِبَارِ التَّابِعِينَ وَيَنْفَرِدُ بِالأَخْذِ عَنْ كَثِيرٍ مِنْهُمْ فَإِنَّهُ كَانَ إِمَامًا طَلابَةً لِلْعِلْمِ.

روى عنه الأَعْمَشُ وَسُفْيَانُ وَشُعْبَةُ وَزَائِدَةُ وشريك وأبو الأحوص وإبراهيم ابن طَهْمَانَ وَالأَجْلَحُ وَإِسْرَائِيلُ وَإِسْمَاعِيلُ بْنُ أَبِي خَالِدٍ وَأَشْعَثُ بْنُ سَوَّارٍ وَالْجَرَّاحُ أَبُو وَكِيعٍ وَجَرِيرُ بْنُ حَازِمٍ وَحَجَّاجٌ، وَحُدَيْجٌ وَزُهَيْرٌ ابْنَا مُعَاوِيَةَ وَالْحَسَنُ بْنُ صَالِحٍ وَالْحُسَيْنُ بْنُ وَاقِدٍ وَحَمَّادُ الأَبُحُّ وَحَمْزَةُ الزَّيَّاتُ وَرَقَبَةُ بْنُ مَصْقَلَةَ وَزَائِدَةُ وَزَكَرِيَّا بْنُ أَبِي زَائِدَةَ وَزَيْدُ بْنُ أَبِي أُنَيْسَةَ وَشُعَيْبُ بْنُ خَالِدٍ وَشُعَيْبُ بْنُ صَفْوَانَ وَالْمَسْعُودِيُّ وَعَمَّارُ بْنُ زُرَيْقٍ وَعُمَرُ بْنُ عُبَيْدٍ وَمَالِكُ بْنُ مِغْوَلٍ وَفِطْرُ بْنُ خَلِيفَةَ وَمِسْعَرٌ وَوَرْقَاءُ وَأَبُو عَوَانَةَ وَحَفِيدُهُ يُوسُفُ بْنُ إِسْحَاقَ وابنه يونس والمطلب ابن زِيَادٍ وَابْنُ عُيَيْنَةَ وَأَبُو بَكْرِ بْنُ عَيَّاشٍ وَأُمَمٌ سِوَاهُمْ.

وَقَرَأَ عَلَيْهِ حَمْزَةُ الزَّيَّاتُ.

وَقَدْ غَزَا الرُّومُ فِي خِلافَةِ مُعَاوِيَةَ وَقَالَ: سَأَلَنِي مُعَاوِيَةُ كَمْ عَطَاءُ أَبِيكَ - قُلْتُ: ثَلاثِمِائَةٍ يَعْنِي فِي الشَّهْرِ، قَالَ: فَفَرَضَهَا لِي.

وَعَنْ أَبِي إِسْحَاقَ قَالَ: وُلِدْتُ فِي خِلافَةِ عُثْمَانَ لِسَنَتَيْنِ بقيتا منها.

وقال ابن المديني: رَوَى عَنْ سَبْعِينَ رَجُلا أَوْ ثَمَانِينَ لَمْ يَرْوِ عَنْهُمْ غَيْرُهُ، وَأَحْصَيْتُ مَشْيَخَتَهُ نَحْوًا مِنْ ثَلاثِمِائَةِ شَيْخٍ، وَقَالَ فِي مَوْضِعٍ آخَرَ: أَرْبَعُمِائَةِ شيخ.

وَقَالَ آخَرُ: سَمِعَ مِنْ ثَمَانِيَةٍ وَثَلاثِينَ صَحَابِيًّا.

قَالَ أَبُو حَاتِمٍ: يُشْبِهُ الزُّهْرِيُّ فِي الْكَثْرَةِ.

وَقَالَ الأَعْمَشُ: كَانَ أَصْحَابُ ابْنِ مَسْعُودٍ إِذَا رأوا أبا إسحاق قالوا: هذا عمرو القاريء هَذَا الَّذِي لا يَلْتَفِتُ.

وَرَوَى مُحَمَّدُ بْنُ فُضَيْلٍ عَنْ أَبِيهِ قَالَ: كَانَ أَبُو إِسْحَاقَ يَقْرَأُ الْقُرْآنَ فِي كُلِّ ثَلاثِ لَيَالٍ[۱۴۲].

قَالَ ابْنُ سَعْدٍ: أَبُو إِسْحَاقَ هُوَ عَمْرُو بْنُ عَبْدِ اللَّهِ بْنِ عَلِيِّ بْنِ أَحْمَدَ بْنِ ذِي يَحْمَدَ بْنِ السَّبِيعِ, قَالَ: وَأَكْثَرُ مَنْ سَمَّاهُ لَمْ يَتَجَاوَزْ أَبَاهُ[۱۴۳].

وَقَالَ سُفْيَانُ عَنْ أَبِي إِسْحَاقَ: رَأَيْتُ عَلِيًّا -رَضِيَ اللَّهُ عَنْهُ- أَبْيَضَ الرَّأْسِ وَاللِّحْيَةِ.

وَرَوى يُونُسُ بْنُ أَبِي إِسْحَاقَ عَنْ أَبِيهِ قَالَ: قَالَ لِي أَبِي: قُمْ يَا عَمْرُو فَانْظُرْ إِلَى أَمِيرِ الْمُؤْمِنِينَ.

وَقَالَ أَبُو بَكْرِ بْنُ عَيَّاشٍ عَنْ أَبِي إِسْحَاقَ قَالَ: غَزَوْتُ فِي زَمَنِ زِيَادٍ سِتَّ غَزَوَاتٍ.

وَقَالَ أَحْمَدُ بْنُ حَنْبَلٍ: كَانَ أَبُو إِسْحَاقَ تَزَوَّجَ امْرَأَةَ الْحَارِثِ الأَعْوَرِ فَوَقَعَتْ إِلَيْهِ كُتُبُهُ.

وَرَوَى شَبَابَةُ عَنْ شُعْبَةَ قَالَ: لَمْ يَسْمَعْ أَبُو إِسْحَاقَ مِنَ الْحَارِثِ إِلَّا أَرْبَعَةَ أَحَادِيثَ[۱۴۴]. وَقَالَ أَبُو بَكْرٍ عَنْ أَبِي إِسْحَاقَ قَالَ: مَا أَقَلْتُ عَيْنَيَّ غُمْضًا مُنْذُ أَرْبَعِينَ سَنَةً.

وَقَالَ وَكِيعٌ: ثنا الأَعْمَشُ قَالَ: كُنْتُ إذا خلوت بأبي إسحق حَدَّثَنِي بِحَدِيثِ عَبْدِ اللَّهِ غَضًّا.

وَرَوَى شُعْبَةُ عَنْ أَبِي إِسْحَاقَ قَالَ: شَهِدْتُ عِنْدَ شُرَيْحٍ في وصية فأجاز شهادتي وحدي.

وَقِيلَ لِشُعْبَةَ: أَسَمِعَ أَبُو إِسْحَاق مِنْ مُجَاهِدٍ؟ قَالَ: وَمَا كَانَ يَصْنَعُ بِهِ هُوَ أَحْسَنُ حَدِيثًا مِنْ مُجَاهِدٍ وَمِنَ الْحَسَنِ وَابْنِ سِيرِينَ.

وَقَالَ عُمَرُ بْنُ شَبِيبٍ الْمَسْلَمِيُّ[۱۴۵]: رَأَيْتُ أَبَا إِسْحَاقَ وَهُوَ شَيْخٌ كَبِيرٌ أَعْمَى يَسُوقُهُ إِسْرَائِيلُ يَعْنِي ابْنَ ابْنِهِ وَيَقُودُهُ ابْنُهُ يُوسُفُ[۱۴۶].

وَقَالَ ابْنُ عُيَيْنَةَ: قَالَ عَوْنٌ لِأَبِي إِسْحَاقَ: مَا بَقِيَ مِنْكَ؟ قَالَ: أَقْرَأُ الْبَقَرَةَ فِي رَكْعَةٍ. قَالَ ذَهَبَ شَرُّكَ وَبَقِيَ خَيْرُكَ[۱۴۷].

وَقَالَ عَبْدُ اللَّهِ بْنُ صَالِحٍ الْعِجْلِيُّ: كَانَ أَبُو إِسْحَاقَ يُحَرِّضُ الشَّبَابَ يَقُولُ: مَا أَسْتَطِيعُ أَنْ أَسْتَوِيَ قَائِمًا حَتَّى أَعْتَمِدَ عَلَى رَجُلَيْنِ فَإِذَا اعْتَدَلْتُ قَائِمًا قَرَأْتُ بِأَلْفِ آيَةٍ.

وَقَالَ أَبُو إِسْحَاقَ: قَدْ كَبُرْتُ وَضَعُفْتُ مَا أَصُومُ إِلا ثَلاثَةَ أَيَّامٍ مِنَ الشَّهْرِ وَالاثْنَيْنِ وَالْخَمِيسَ وَشُهُورَ الْحُرُمِ رَوَاهُ أَبُو الأَحْوَصِ عَنْهُ.

وَقَالَ ابْنُ الْمَدِينِيِّ: حَفِظَ الْعِلْمَ عَلَى أُمَّةِ مُحَمَّدٍ[۱۴۸] -صَلَّى اللَّهُ عَلَيْهِ وَسَلَّمَ- سِتَّةُ رِجَالٍ: فَلِأَهْلِ مَكَّةَ عَمْرُو بْنُ دِينَارٍ وَلِأَهْلِ الْمَدِينَةِ ابْنُ شِهَابٍ, وَلِأَهْلِ الْكُوفَةِ أَبُو إِسْحَاقَ وَالأَعْمَشُ وَلِأَهْلِ الْبَصْرَةِ قَتَادَةُ وَيَحْيَى بْنُ أَبِي كَثِيرٍ نَاقِلَةً.

وَقَالَ أَبُو بَكْرِ بْنُ عَيَّاشٍ: مَا سَمِعْتُ أَبَا إِسْحَاقَ يَغْتَابُ أَحَدًا قَطُّ إِذَا ذُكِرَ رَجُلا مِنَ الصَّحَابَةِ فَكَأَنَّهُ أَفْضَلُهُمْ عِنْدَهُ.

وَقَالَ فَضْلُ بْنُ مَرْزُوقٍ: سَمِعْتُ أَبَا إِسْحَاقَ يَقُولُ: وَدَدْتُ أَنِّي أَنْجُو مِنْ عِلْمِي كَفَافًا.

وَقَالَ أَحْمَدُ وَابْنُ مَعِينٍ: أَبُو إِسْحَاقُ ثِقَةٌ.

وَقَالَ عَبْدُ اللَّهِ بْنُ جَعْفَرٍ الرَّقِّيُّ عَنْ عُبَيْدِ اللَّهِ بْنِ عَمْرٍو قَالَ: جِئْتُ بِمُحَمَّدِ بْنِ سَوْقَةَ مَعِي شَفِيعًا عِنْدَ أَبِي إِسْحَاقَ فَقُلْتُ لِإِسْرَائِيلَ: اسْتَأْذِنْ لَنَا عَلَى الشَّيْخِ، فَقَالَ: صَلَّى بِنَا الشَّيْخُ البارحة فاختلط، فدخلنا فسلمنا عليه وخرجنا.

وَقِيلَ: إِنَّمَا سَمِعَ ابْنُ عُيَيْنَةَ مِنْهُ وَهُوَ مُخْتَلِطٌ.

وَقَالَ ابْنُ مَعِينٍ: زَكَرِيَّا بْنُ أَبِي زَائِدَةَ وَزُهَيْرُ بْنُ مُعَاوِيَةَ وَإِسْرَائِيلُ حَدِيثُهُمْ عَنْ أَبِي إِسْحَاقَ قَرِيبٌ مِنَ السُّوءِ وَإِنَّمَا أَصْحَابُ أَبِي إِسْحَاقَ شُعْبَةُ وَالثَّوْرِيُّ.

وَقَالَ أَحْمَدُ: ثنا سُفْيَانُ قَالَ: دَخَلْتُ عَلَى أَبِي إِسْحَاقَ فَإِذَا هُوَ فِي قُبَّةٍ تَرْكِيَّةٍ وَمَسْجِدٍ عَلَى بَابِهَا وهو من الْمَسْجِدِ فَقُلْتُ: كَيْفَ أَنْتَ؟ قَالَ: مِثْلُ الَّذِي أَصَابَهُ الْفَالِجُ لا تَنْفَعُنِي يَدٌ وَلا رِجْلٌ[۱۴۹].

وَقَالَ جَرِيرٌ عَنْ مُغِيرَةَ: مَا أَفْسَدَ حَدِيثِ أَهْلِ الْكُوفَةِ غَيْرُ أَبِي إِسْحَاقَ وَالأَعْمَشُ.

قُلْتُ: لا يُسْمَعُ هَذا مِنْ مُغِيرَةَ وَلا يُلْتَفَتُ إِلَيْهِ.

قَالَ يَحْيَى الْقَطَّانُ: تُوُفِّيَ أَبُو إِسْحَاقَ سَنَةَ سَبْعٍ وَعِشْرِينَ وَمِائَةٍ يَوْمَ دَخَلَ الضَّحَّاكُ بْنُ قَيْسٍ غَالِبًا عَلَى الْكُوفَةِ. وَفِيهَا أَرَّخَهُ الْهَيْثَمُ وَالْوَاقِدِيُّ وَيَحْيَى بْنُ بُكَيْرٍ وَابْنُ نُمَيْرٍ وَخَلِيفَةُ وَأَحْمَدُ وَالْفَلاسُ وَغَيْرُهُمْ.

وَقَالَ أَبُو نُعَيْمٍ وَأَبُو عُبَيْدٍ وَابْنُ أَبِي شَيْبَةَ: مَاتَ سَنَةَ ثَمَانٍ وَعِشْرِينَ.

وَكَانَ أَبُو إِسْحَاقَ رُبَّمَا دَلَّسَ.[۱۵۰]
15. میزان الاعتدال (ذهبی)
عمرو بن عبد الله [ع] ، أبو إسحاق السبيعي، من أئمة التابعين بالكوفة وأثباتهم إلا أنه شاخ ونسى ولم يختلط.

وقد سمع منه سفيان بن عيينة، وقد تغير قليلا.

وقال أبو حاتم: ثقة، يشبه الزهري في الكثرة.

وقال فضيل بن غزوان: كان أبو إسحاق يقرأ القرآن في كل ثلاث.

وقال غيره: كان أبو إسحاق صواما قواما.

قلت: ولد في أيام عثمان، ورأى عليا وأسامة بن زيد، وفرض له معاوية العطاء ثلاثمائة في الشهر.

وروى جرير، عن مغيرة، قال: ما أفسد حديث أهل الكوفة غير أبي إسحاق [والأعمش][۱۵۱] .

وقال الفسوي: قال ابن عيينة: حدثنا أبو إسحاق - في المسجد ليس معنا ثالث.

وقال الفسوي: فقال بعض أهل العلم: كان قد اختلط، وإنما تركوه مع ابن عيينة لاختلاطه.[۱۵۲]
16. تذکرة الحفاظ (ذهبی)
أبو إسحاق السبيعي عمرو بن عبد الله الهمداني الكوفي الحافظ أحد الأعلام:

رأى عليا رضي الله عنه وهو يخطب وروى عن زيد بن أرقم وعبد الله بن عمرو وعدي بن حاتم والبراء بن عازب ومسروق وخلق كثير. يقال حدث عن ثلاثمائة شيخ, وروى عنه الأعمش وشعبة والثوري وإسرائيل وزهير وأبو الأحوص وزائدة وشريك وأبو بكر بن عياش وسفيان بن عيينة وخلائق. وكان قد قرأ القرآن على أبي عبد الرحمن السلمي والأسود بن يزيد عرض عليه حمزة الزيات وقد غزا الروم في خلافة معاوية، وقال: سألني معاوية: كم عطاء أبيك؟ قلت: ثلاثمائة، ففرضها لي، وقيل: إنه سمع من ثمانية وثلاثين صحابيا، قال أبو حاتم: ثقة يشبه الزهري في الكثرة وهو أحفظ من أبي إسحاق الشيباني، قال فضيل بن غزوان: كان أبو إسحاق يختم في كل ثلاث، وقيل: كان صواما قواما متبتلا من أوعية العلم ومناقبه غزيرة، قال أحمد بن عبدة: سمعت أبا داود الطيالسي يقول: وجدنا الحديث عند أربعة: الزهري، وقتادة، وأبي إسحاق، والأعمش، فكان قتادة أعلمهم بالاختلاف، والزهري أعلمهم بالإسناد، وأبو إسحاق أعلمهم بحديث علي وابن مسعود، وكان عند الأعمش من كل هذا ولم يكن عند واحد من هؤلاء إلا الفين الفين.

قال يحيى القطان: توفي أبو إسحاق السبيعي سنة سبع وعشرين ومائة يوم دخل الضحاك بن قيس الكوفة. وكذا أرخه جماعة, وشذ أبو نعيم فقال: سنة ثمان وعشرين[۱۵۳]. قال مغيرة: كنت إذا رأيت أبا إسحاق ذكرت به الضرب الأول. قال أحمد بن عمران الأخنسي أنا أبو بكر بن عياش سمعت أبا إسحاق يقول: ما أقلت عيني غمضا منذ أربعين سنة. قال بن عيينة قال عون بن عبد الله لأبي إسحاق ما بقي منك قال: أصلي فأقرأ البقرة في ركعة قال: ذهب شرك, وبقي خيرك.

وقال أبو الأحوص عن أبي إسحاق: قد كبرت وضعفت، ما أصوم إلا ثلاثة أيام من الشهر والإثنين والخميس وشهور الحرم.

وقع لي عدة أحاديث من عوالي أبي إسحاق, منها أنبأنا أحمد بن سلامة وغيره عن عبد المنعم بن كليب أخبرنا علي بن بيان أنا بن مخلد أنا إسماعيل الصفار أنا الحسن بن عرفة حدثني أبو بكر بن عياش عن أبي إسحاق عن البراء قال خرج رسول الله صلى الله عليه وسلم وأصحابه فأحرمنا بالحج فلما قدمنا مكة قال اجعلوا حجكم عمرة, فقالوا قد احرمنا بالحج وكيف نجعلها عمرة؟ فقال: انظروا الذي آمركم به فافعلوا فردوا عليه القول فغضب ثم انطلق حتى دخل على عائشة غضبان, فرأت الغضب في وجهه فقالت من أغضبك اغضبه الله, فقال ومالي لا أغضب وأنا آمر بالأمر فلا أتبع.[۱۵۴]
17. سیر أعلام النبلاء (ذهبی)
أَبُو إِسْحَاقَ السَّبِيْعِيُّ عَمْرُو بنُ عَبْدِ اللهِ[۱۵۵] (ع)

ابْنِ ذِي يُحْمِدَ.

وَقِيْلَ: عَمْرُو بنُ عَبْدِ اللهِ بنِ عَلِيٍّ الهَمْدَانِيُّ، الكُوْفِيُّ، الحَافِظُ، شَيْخُ الكُوْفَةِ، وَعَالِمُهَا، وَمُحَدِّثُهَا، لَمْ أَظفَرْ لَهُ بِنَسَبٍ مُتَّصِلٍ إِلَى السَّبِيْعِ، وَهُوَ مِنْ ذُرِّيَّةِ سَبِيْعِ بنِ صَعْبِ بنِ مُعَاوِيَةَ بنِ كَثِيْرِ بنِ مَالِكِ بنِ جُشَمِ بنِ حَاشِدِ بنِ جُشَمِ بنِ خَيْرَانَ بنِ نَوْفِ بنِ هَمْدَانَ.

وَكَانَ -رَحِمَهُ اللهُ- مِنَ العُلَمَاءِ العَامِلِيْنَ، وَمِنْ جِلَّةِ التَّابِعِيْنَ.

قَالَ: وُلِدْتُ لِسَنَتَيْنِ بَقِيَتَا مِنْ خِلاَفَةِ عُثْمَانَ، وَرَأَيْتُ عَلِيَّ بنَ أَبِي طَالِبٍ يَخطُبُ.

وَرَوَى عَنْ: مُعَاوِيَةَ، وَعَدِيِّ بنِ حَاتِمٍ، وَابْنِ عَبَّاسٍ، وَالبَرَاءِ بنِ عَازِبٍ، وَزَيْدِ بنِ أَرْقَمَ، وَعَبْدِ اللهِ بنِ عَمْرِو بنِ العَاصِ، وَأَبِي جُحَيْفَةَ السُّوَائِيِّ، وَسُلَيْمَانَ بنِ صُرَدٍ، وَعُمَارَةَ بنِ رُوَيْبَةَ الثَّقَفِيِّ، وَعَبْدِ اللهِ بنِ يَزِيْدَ الأَنْصَارِيِّ، وَعَمْرِو بنِ الحَارِثِ الخُزَاعِيِّ، وَغَيْرِهِم مِنْ أَصْحَابِ رَسُوْلِ اللهِ -صَلَّى اللَّهُ عَلَيْهِ وَسَلَّمَ-.

وَرَأَى أَيْضاً: أُسَامَةَ بنَ زَيْدٍ النَّبَوِيَّ.

وَقَرَأَ القُرْآنَ عَلَى: الأَسْوَدِ بنِ يَزِيْدَ، وَأَبِي عَبْدِ الرَّحْمَنِ السُّلَمِيِّ.

وَكَانَ طَلاَّبَةً لِلْعِلْمِ، كَبِيْرَ القَدْرِ.

وَرَوَى أَيْضاً عَنْ: عَلْقَمَةَ بنِ قَيْسٍ، وَمَسْرُوْقِ بنِ الأَجْدَعِ، وَالضَّحَّاكِ بنِ قَيْسٍ الفِهْرِيِّ، وَعَمْرِو بنِ شُرَحْبِيْلَ الهَمْدَانِيِّ، وَالحَارِثِ الأَعْوَرِ، وَهُبَيْرَةَ بنِ يَرِيْمَ، وَشِمْرِ بنِ ذِيْ الجَوْشَنِ، وَعُمَرَ بنِ سَعْدٍ الزُّهْرِيِّ، وَعَبِيْدَةَ بنِ عَمْرٍو السَّلْمَانِيِّ، وَعَاصِمِ بنِ ضَمْرَةَ، وَعَبْدِ اللهِ بنِ عُتْبَةَ بنِ مَسْعُوْدٍ، وَعَمْرِو بنِ مَيْمُوْنٍ الأَوْدِيِّ، وَصِلَةَ بنِ زُفَرَ العَبْسِيِّ، وَسَعِيْدِ بنِ وَهْبٍ الخَيْوَانِيِّ، وَعَبْدِ الرَّحْمَنِ بنِ أَبْزَى الخُزَاعِيِّ، وَحَارِثَةَ بنِ مُضَرِّبٍ، وَعَبْدِ اللهِ بنِ مَعْقِلٍ، وَصِلَةَ بنِ زُفَرَ، وَأَبِي الأَحْوَصِ عَوْفِ بنِ مَالِكٍ، وَمُسْلِمِ بنِ نُذَيْرٍ، وَالأَسْوَدِ بنِ هِلاَلٍ، وَشُرَيْحٍ القَاضِي، وَأَبِي عُبَيْدَةَ بنِ عَبْدِ اللهِ بنِ مَسْعُوْدٍ الهُذَلِيِّ، وَكُمَيْلِ بنِ زِيَادٍ النَّخَعِيِّ، وَالمُهَلَّبِ بنِ أَبِي صُفْرَةَ الأَمِيْرِ، وَالأَسْوَدِ بنِ هِلاَلٍ المُحَارِبِيِّ، وَخَلْقٍ كَثِيْرٍ مِنْ كُبَرَاءِ التَّابِعِيْنَ.

تَفَرَّدَ بِالأَخذِ عَنْ عِدَّةٍ مِنْهُم.

حَدَّثَ عَنْهُ: مُحَمَّدُ بنُ سِيْرِيْنَ - وَهُوَ مِنْ شُيُوْخِهِ - وَالزُّهْرِيُّ، وَقَتَادَةُ، وَصَفْوَانُ بنُ سُلَيْمٍ - وَهُم مِنْ أَقْرَانِهِ - وَمَنْصُوْرٌ، وَالأَعْمَشُ، وَزَيْدُ بنُ أَبِي أُنَيْسَةَ، وَزَكَرِيَّا بنُ أَبِي زَائِدَةَ، وَمِسْعَرٌ، وَسُفْيَانُ، وَمَالِكُ بنُ مِغْوَلٍ، وَشُعْبَةُ بنُ الحَجَّاجِ، وَوَلَدُه؛ يُوْنُسُ بنُ أَبِي إِسْحَاقَ، وَحَفِيْدُه؛ إِسْرَائِيْلُ، وَزَائِدَةُ بنُ قُدَامَةَ، وَإِسْمَاعِيْلُ بنُ أَبِي خَالِدٍ، وَأَشْعَثُ بنُ سَوَّارٍ، وَالمَسْعُوْدِيُّ، وَعَمَّارُ بنُ زُرَيْقٍ، وَالحُسَيْنُ بنُ وَاقِدٍ، وَالحَسَنُ بنُ صَالِحِ بنِ حَيٍّ، وَإِبْرَاهِيْمُ بنُ طَهْمَانَ، وَأَبُو وَكِيْعٍ الجَرَّاحُ بنُ مَلِيْحٍ، وَجَرِيْرُ بنُ حَازِمٍ، وَحَمْزَةُ الزَّيَّاتُ، وَفِطْرُ بنُ خَلِيْفَةَ، وَوَرْقَاءُ بنُ عُمَرَ، وَشُعَيْبُ بنُ صَفْوَانَ، وَشُعَيْبُ بنُ خَالِدٍ، وَرَقَبَةُ بنُ مَصْقَلَةَ، وَزُهَيْرُ بنُ مُعَاوِيَةَ، وَأَخُوْهُ؛ حُدَيْجُ بنُ مُعَاوِيَةَ، وَأَبُو عَوَانَةَ الوَضَّاحُ، وَشَرِيْكٌ القَاضِي، وَأَبُو الأَحْوَصِ سَلاَّمُ بنُ سُلَيْمٍ، وَأَبُو بَكْرٍ بنُ عَيَّاشٍ، وَسُفْيَانُ بنُ عُيَيْنَةَ، وَخَلْقٌ كَثِيْرٌ.

وَهُوَ: ثِقَةٌ، حَجَّةٌ بِلاَ نِزَاعٍ.

وَقَدْ كَبِرَ وَتغَيَّرَ حِفْظُه تَغَيُّر السِّنِّ، وَلَمْ يَختَلِطْ.

قَرَأَ عَلَيْهِ القُرْآنَ عَرْضاً: حَمْزَةُ بنُ حَبِيْبٍ، فَهُوَ أَكْبَرُ شَيْخٍ لَهُ فِي كِتَابِ اللهِ -تَعَالَى- وَغَزَا الرُّوْمَ فِي دَوْلَةِ مُعَاوِيَةَ.

وَقَالَ: سَأَلَنِي مُعَاوِيَةُ: كَمْ عَطَاءُ أَبِيْكَ؟

قُلْتُ: ثَلاَثُ مائَةٍ فِي الشَّهْرِ - يَعْنِي قَالَ: فَفَرَضَهَا لِي -.

قُلْتُ: نِعمَةٌ طَائِلَةٌ إِذَا حَصَلَ لِلْفَارِسِ قَدِيْماً وَحَدِيْثاً فِي الشَّهْرِ ثَلاَثُ مائَةِ دِرْهَمٍ مَعَ نَصِيْبِه مِنَ المَغَانِمِ.

قَالَ عَلِيُّ بنُ المَدِيْنِيِّ: رَوَى أَبُو إِسْحَاقَ عَنْ سَبْعِيْنَ رَجُلاً، أَوْ ثَمَانِيْنَ، لَمْ يَروِ عَنْهُم غَيْرُه، وَأُحْصِيَتْ مَشْيَخَتُهُ نَحْواً مِنْ ثَلاَثِ مائَةِ شَيْخٍ.

وَقَالَ عَلِيٌّ فِي مَوْضِعٍ آخَرَ: أَرْبَعُ مائَةِ شَيْخٍ.

وَقِيْلَ: إِنَّهُ سَمِعَ مِنْ ثَمَانِيَةٍ وَثَلاَثِيْنَ صَحَابِيّاً.

قَالَ أَبُو حَاتِمٍ: هُوَ يُشبِهُ الزُّهْرِيَّ فِي الكَثْرَةِ.

وَقَالَ الأَعْمَشُ: كَانَ أَصْحَابُ ابْنِ مَسْعُوْدٍ إِذَا رَأَوْا أَبَا إِسْحَاقَ، قَالُوا: هَذَا عَمْرٌو القَارِئُ الَّذِي لاَ يَلْتَفِتُ.

ابْنُ فُضَيْلٍ، عَنْ أَبِيْهِ، قَالَ: كَانَ أَبُو إِسْحَاقَ يَقْرَأُ القُرْآنَ فِي كُلِّ ثَلاَثٍ.

قَالَ ابْنُ سَعْدٍ فِي (الطَّبَقَاتِ) : هُوَ عَمْرُو بنُ عَبْدِ اللهِ بنِ عَلِيِّ بنِ أَحْمَدَ بنِ ذِي يُحْمِدَ بنِ السَّبِيْعِ.

ثُمَّ قَالَ: وَأَكْثَرُ مَنْ سَمَّاهُ لَمْ يَتَجَاوَزْ أَبَاهُ.

قَالَ سُفْيَانُ، عَنْ أَبِي إِسْحَاقَ: رَأَيْت عَلِيّاً -رَضِيَ اللهُ عَنْهُ- أَبْيَضَ الرَّأْسِ وَاللِّحْيَةِ.

وَقَالَ شَرِيْكٌ: سَمِعْتُه يَقُوْلُ: وُلِدْتُ فِي سَنَتَيْنِ مِنْ إِمَارَةِ عُثْمَانَ.

وَعَنْ أَبِي بَكْرٍ بنِ عَيَّاشٍ: حَدَّثَنَا أَبُو إِسْحَاقَ، قَالَ:

غَزَوتُ فِي زَمَنِ زِيَادٍ -يَعْنِي: ابْنَ أَبِيْهِ- سِتَّ غَزَوَاتٍ، أَوْ سَبْعَ غَزْوَاتٍ -.

فَمَاتَ قَبْلَ مُعَاوِيَةَ، وَمَا رَأَيْتُ قَطُّ خَيْراً مِنْ زِيَادٍ، فَقَالَ لَهُ رَجُلٌ: وَلاَ عُمَرُ بنُ عَبْدِ العَزِيْزِ؟ قَالَ: مَا كَانَ زَمَنَ زِيَادٍ إِلاَّ عُرْسٌ.

رَوَاهُ: أَبُو القَاسِمِ البَغَوِيُّ، عَنْ مُحَمَّدِ بنِ يَزِيْدَ الكُوْفِيِّ، عَنْ أَبِي بَكْرٍ.

أَنْبَأَنَا غَيْرُ وَاحِدٍ سَمِعُوا ابْنَ طَبَرْزَدْ، أَنَّ عَبْدَ الوَهَّابِ الحَافِظَ أَخْبَرَهُ، قَالَ:

أَنْبَأَنَا أَبُو مُحَمَّدٍ بنُ هَزَارْمَرْدَ، أَنْبَأَنَا ابْنُ حَبَابَةَ، حَدَّثَنَا البَغَوِيُّ بِهَذَا[۱۵۶] .

وَبِهِ: إِلَى البَغَوِيِّ: حَدَّثَنَا مَحْمُوْدُ بنُ غَيْلاَنَ، عَنْ يَحْيَى بنِ آدَمَ، قَالَ:

قَالَ أَبُو بَكْرٍ بنُ عَيَّاشٍ: سَمِعْتُ أَبَا إِسْحَاقَ السَّبِيْعِيَّ، يَقُوْلُ: سَأَلنِي مُعَاوِيَةُ: كَمْ كَانَ عَطَاءُ أَبِيْكَ؟

قُلْتُ: ثَلاَثُ مائَةٍ.

فَفَرَضَ لِي ثَلاَثَ مائَةٍ، وَكَذَلِكَ كَانُوا يَفرِضُوْنَ لِلرَّجُلِ فِي مِثْلِ عَطَاءِ أَبِيْهِ.

ثُمَّ قَالَ أَبُو بَكْرٍ: فَأَدْرَكتُ أَبَا إِسْحَاقَ، وَقَدْ بَلَغَ عَطَاؤُهُ أَلفَ دِرْهَمٍ مِنَ الزِّيَادَةِ.

وَقَالَ شُعْبَةُ: كَانَ أَبُو إِسْحَاقَ أَكْبَرَ مِنْ أَبِي البَخْتَرِيِّ، لَمْ يُدْرِكْ أَبُو البَخْتَرِيِّ عَلِيّاً، وَلَمْ يَرَهُ.

وَبِهِ: حَدَّثَنَا عَبْدُ الرَّحْمَنِ بنُ صَالِحٍ الأَزْدِيُّ، حَدَّثَنَا مُوْسَى بنُ عُثْمَانَ الحَضْرَمِيُّ، عَنْ أَبِي إِسْحَاقَ، قَالَ:

ضَرَبنِي عَلِيٌّ -رَضِيَ اللهُ عَنْهُ- بِالدِّرَّةِ عِنْدَ المَيْضَأَةِ.

حَدَّثَنَا أَحْمَدُ بنُ زُهَيْرٍ، حَدَّثَنَا خَلَفُ بنُ الوَلِيْدِ، حَدَّثَنَا إِسْرَائِيْلُ، عَنْ أَبِي إِسْحَاقَ، قَالَ:

قَالَ أَبِي: قُمْ، فَانْظُرْ إِلَى أَمِيْرِ المُؤْمِنِيْنَ.

فَإِذَا هُوَ عَلَى المِنْبَرِ شَيْخاً، أَبْيَضَ الرَّأسِ وَاللِّحْيَةِ، أَجْلَحَ، ضَخْمَ البَطْنِ، رَبْعَةً، عَلَيْهِ إِزَارٌ وَرِدَاءٌ، لَيْسَ عَلَيْهِ قَمِيْصٌ، وَلَمْ يَرْفَعْ يَدَه.

فَقَالَ رَجُلٌ: يَا أَبَا إِسْحَاقَ، أَقنُتُ؟

قَالَ: لاَ.

حَدَّثَنَا مَحْمُوْدٌ، حَدَّثَنَا يَحْيَى بنُ آدَمَ، حَدَّثَنَا أَبُو بَكْرٍ:

سَمِعْتُ أَبَا إِسْحَاقَ يَقُوْلُ: زَعَمَ عَبْدُ المَلِكِ أَنِّي أَكْبَرُ مِنْهُ بِثَلاَثِ سِنِيْنَ -يَعْنِي: ابْنَ عُمَيْرٍ-.

حَدَّثَنِي شُرَيْحٌ، حَدَّثَنَا سُفْيَانُ، عَنْ أَبِي إِسْحَاقَ: سَمِعْتُ صِلَةَ بنَ زُفَرَ مُنْذُ سَبْعِيْنَ سَنَةً، قَالَ:

هَذَا يَدُلُّ عَلَى أَنَّهُ طَلَبَ العِلْمَ فِي حَيَاةِ عَائِشَةَ وَأَبِي هُرَيْرَةَ.

وَقَالَ ابْنُ عُيَيْنَةَ: دَخَلْتُ عَلَى أَبِي إِسْحَاقَ، فَإِذَا هُوَ فِي قُبَّةٍ تُرْكِيَّةٍ وَمَسْجِدٍ عَلَى بَابِهَا وَهُوَ فِي المَسْجِدِ، فَقُلْتُ: كَيْفَ أَنْتَ؟

قَالَ: مِثْلَ الَّذِي أَصَابَه الفَالِجُ، مَا يَنْفَعُنِي يَدٌ وَلاَ رِجْلٌ؟

فَقُلْتُ: أَسَمِعْتَ مِنَ الحَارِثِ؟

فَقَالَ لِي ابْنُه يُوْسُفُ: هُوَ قَدْ رَأَى عَلِيّاً -رَضِيَ اللهُ عَنْهُ- فَكَيْفَ لَمْ يَسْمَعْ مِنَ الحَارِثِ؟

فَقُلْتُ: يَا أَبَا إِسْحَاقَ، رَأَيْتَ عَلِيّاً؟

قَالَ: نَعَمْ.

قَالَ سُفْيَانُ: وَاجْتَمَعَ الشَّعْبِيُّ، وَأَبُو إِسْحَاقَ، فَقَالَ لَهُ الشَّعْبِيُّ: أَنْتَ خَيْرٌ مِنِّي يَا أَبَا إِسْحَاقَ.

قَالَ: لاَ وَاللهِ، بَلْ أَنْتَ خَيْرٌ مِنِّي، وَأَسَنُّ مِنِّي.

قَالَ سُفْيَانُ: وَقَالَ أَبُو إِسْحَاقَ: كَانُوا يَرَوْنَ السَّعَةَ عَوناً عَلَى الدِّيْنِ.

وَبِهِ: حَدَّثَنَا أَحْمَدُ بنُ عِمْرَانَ الأَخْنَسِيُّ، حَدَّثَنَا أَبُو بَكْرٍ بنُ عَيَّاشٍ:

سَمِعْتُ أَبَا إِسْحَاقَ يَقُوْلُ: مَا أَقَلَّتْ عَيْنِي غَمضاً مُنْذُ أَرْبَعِيْنَ سَنَةً.

حَدَّثَنَا أَحْمَدُ بنُ عِمْرَانَ، حَدَّثَنَا ابْنُ فُضَيْلٍ، حَدَّثَنِي أَبِي، قَالَ:

أَتَيْتُ أَبَا إِسْحَاقَ بَعْدَ مَا كُفَّ بَصَرُهُ، قَالَ: قُلْتُ: تَعْرِفُنِي؟

قَالَ: فُضَيْلٌ؟

قُلْتُ: نَعَمْ.

قَالَ: إِنِّي -وَاللهِ- أُحِبُّكَ، لَوْلاَ الحَيَاءُ مِنْكَ، لَقَبَّلْتُكَ.

فَضَمَّنِي إِلَى صَدْرِهِ، ثُمَّ قَالَ: حَدَّثَنِي أَبُو الأَحْوَصِ، عَنْ عَبْدِ اللهِ: {لَوْ أَنْفَقْتَ مَا فِي الأَرْضِ جَمِيْعاً مَا أَلَّفْتَ بَيْنَ قُلُوْبِهِم، وَلَكِنَّ اللهَ أَلَّفَ بَيْنَهُم} [الأَنْفَالُ: 63] : نَزَلتْ فِي المُتَحَابِّيْنَ[۱۵۷] .

قَالَ يُوْنُسُ: كَانَ أَبِي يَقْرَأُ كُلَّ لَيْلَةٍ أَلْفَ آيَةٍ.

وَقَالَ أَبُو الأَحْوَصِ: قَالَ لَنَا أَبُو إِسْحَاقَ:

يَا مَعْشَرَ الشَّبَابِ، اغْتَنِمُوا -يَعْنِي: قُوَّتَكُم وَشَبَابَكُم- قَلَّمَا مَرَّتْ بِي لَيْلَةٌ إِلاَّ وَأَنَا أَقرَأُ فِيْهَا أَلفَ آيَةٍ، وَإِنِّي لأَقرَأُ البَقَرَةَ فِي رَكْعَةٍ، وَإِنِّي لأَصُوْمُ: الأَشْهُرَ الحُرمَ، وَثَلاَثَةَ أَيَّامٍ مِنْ كُلِّ شَهْرٍ، وَالاثْنَيْنَ، وَالخَمِيْسَ.

حَدَّثَنَا أَحْمَدُ بنُ عِمْرَانَ، سَمِعْتُ أَبَا بَكْرٍ يَقُوْلُ:

قَالَ أَبُو إِسْحَاقَ: ذَهَبَتِ الصَّلاَةُ مِنِّي وَضَعُفْتُ، وَإِنِّي لأُصَلِّي، فَمَا أَقرَأُ وَأَنَا قَائِمٌ إِلاَّ بِالبَقَرَةِ وَآلِ عِمْرَانَ.

ثُمَّ قَالَ الأَخْنَسِيُّ: حَدَّثَنَا العَلاَءُ بنُ سَالِمٍ العَبْدِيُّ، قَالَ:

ضَعُفَ أَبُو إِسْحَاقَ قَبْلَ مَوْتِه بِسَنَتَيْنِ، فَمَا كَانَ يَقْدِرُ أَنْ يَقُوْمَ حَتَّى يُقَامَ، فَإِذَا اسْتَتَمَّ قَائِماً، قَرَأَ وَهُوَ قَائِمٌ أَلْفَ آيَةٍ.

وَقَالَ يَحْيَى بنُ آدَمَ: حَدَّثَنَا الحَسَنُ بنُ ثَابِتٍ، سَمِعْتُ الأَعْمَشَ يَعجَبُ مِنْ حِفْظِ أَبِي إِسْحَاقَ لِرِجَالِه الَّذِيْنَ يَرْوِي عَنْهُم.

ثُمَّ قَالَ الحَسَنُ: وَحَدَّثَنَا يُوْنُسُ بنُ أَبِي إِسْحَاقَ، قَالَ:

كَانَ الأَعْمَشُ إِذَا جَاءَ إِلَى أَبِي، رَحِمتُهُ مِنْ طُوْلِ جُلُوْسِ الأَعْمَشِ مَعَهُ.

حَفْصُ بنُ غِيَاثٍ: سَمِعْتُ الأَعْمَشَ، قَالَ:

كُنْتُ إِذَا خَلَوْتُ بِأَبِي إِسْحَاقَ، حَدَّثَنَا بِأَحَادِيْثِ عَبْدِ اللهِ غَضّاً، لَيْسَ عَلَيْهَا غُبَارٌ.

أَبُو بَكْرٍ بنُ عَيَّاشٍ: سَأَلْتُ أَبَا إِسْحَاقَ: أَيْنَ كُنْتَ أَيَّامَ المُخْتَارِ؟

قَالَ: كُنْتُ غَائِباً بِخُرَاسَانَ.

وَبِهِ: حَدَّثَنَا مَحْمُوْدُ بنُ غَيْلاَنَ: سَمِعْتُ أَبَا أَحْمَدَ الزُّبَيْرِيَّ يَقُوْلُ:

لَقِيَ أَبُو إِسْحَاقَ مِنَ الصَّحَابَةِ: عَلِيّاً، وَابْنَ عَبَّاسٍ، وَابْنَ عُمَرَ، وَمُعَاوِيَةَ، وَعَدِيَّ بنَ حَاتِمٍ، وَالبَرَاءَ، وَزَيْدَ بنَ أَرْقَمَ، وَجَابِرَ بنَ سَمُرَةَ، وَحَارِثَةَ بنَ وَهْبٍ، وَحُبْشِيَّ بنَ جُنَادَةَ، وَأَبَا جُحَيْفَةَ، وَالنُّعْمَانَ بنَ بَشِيْرٍ، وَسُلَيْمَانَ بنَ صُرَدٍ، وَعَبْدَ اللهِ بنَ يَزِيْدَ، وَجَرِيْرَ بنَ عَبْدِ اللهِ، وَذَا الجَوْشَنِ، وَعُمَارَةَ بنَ رُوَيْبَةَ، وَالأَشْعَثَ بنَ قَيْسٍ، وَالمُغِيْرَةَ، وَأُسَامَةَ بنَ زَيْدٍ، وَعَمْرَو بنَ الحَارِثِ، وَعَمْرَو بنَ حُرَيْثٍ، وَرَافِعَ بنَ خَدِيْجٍ، وَالمِسْوَرَ بنَ مَخْرَمَةَ، وَسَلَمَةَ بنَ قَيْسٍ الأَشْجَعِيَّ، وَسُرَاقَةَ بنَ مَالِكٍ، وَعَبْدَ الرَّحْمَنِ بنَ أَبْزَى - رَضِيَ اللهُ عَنْهُم -.

قَالَ ابْنُ عُيَيْنَةَ: كَانَ أَبُو إِسْحَاقَ يَخْضِبُ.

وَقَالَ يَحْيَى بنُ مَعِيْنٍ: أَثْبَتُ أَصْحَابِ أَبِي إِسْحَاقَ: شُعْبَةُ، وَالثَّوْرِيُّ.

قَالَ شَرِيْكٌ: وُلدَ أَبُو إِسْحَاقَ لِثَلاَثِ سِنِيْنَ بَقِيْنَ مِنْ سُلْطَانِ عُثْمَانَ.

وَقَالَ مُغِيْرَةُ: كُنْتُ إِذَا رَأَيْتُ أَبَا إِسْحَاقَ، ذَكَرتُ بِهِ الضَّربَ الأَوَّلَ.

وَقَالَ جَرِيْرُ بنُ عَبْدِ الحَمَيْدِ: كَانَ يُقَالُ: مَنْ جَالَسَ أَبَا إِسْحَاقَ، فَقَدْ جَالَسَ عَلِيّاً -رَضِيَ اللهُ عَنْهُ-.

قَالَ الإِمَامُ أَحْمَدُ: كَانَ أَبُو إِسْحَاقَ تَزَوَّجَ امْرَأَةَ الحَارِثِ الأَعْوَرِ، فَوَقَعَتْ إِلَيْهِ كُتُبُه.

شَبَابَةُ: عَنْ شُعْبَةَ: مَا سَمِعَ أَبُو إِسْحَاقَ مِنَ الحَارِثِ إِلاَّ أَرْبَعَةَ أَحَادِيْثَ -يَعْنِي: أَنَّ أَبَا إِسْحَاقَ كَانَ يُدَلِّسُ-.

قَالَ شُعْبَةُ: عَنْ أَبِي إِسْحَاقَ، قَالَ:

شَهِدتُ عِنْدَ شُرَيْحٍ فِي وَصِيَّةٍ، فَأَجَازَ شَهَادَتِي وَحْدِي.

وَقِيْلَ لِشُعْبَةَ: أَسَمِعَ أَبُو إِسْحَاقَ مِنْ مُجَاهِدٍ؟

قَالَ: وَمَا كَانَ يَصْنَعُ بِهِ، هُوَ أَحْسَنُ حَدِيْثاً مِنْ مُجَاهِدٍ، وَمِنَ الحَسَنِ، وَابْنِ سِيْرِيْنَ.

قَالَ عُمَرُ بنُ شَبِيْبٍ المُسْلِي: رَأَيْتُ أَبَا إِسْحَاقَ أَعْمَى يَسُوقُه إِسْرَائِيْلُ، وَيَقُودُه ابْنُهُ يُوْسُفُ.

وَقَالَ ابْنُ عُيَيْنَةَ: قَالَ عَوْنُ بنُ عَبْدِ اللهِ لأَبِي إِسْحَاقَ: مَا بَقِيَ مِنْكَ؟

قَالَ: أَقرَأُ البَقَرَةَ فِي رَكْعَةٍ.

قَالَ: بَقِيَ خَيْرُكَ، وَذَهَبَ شَرُّكَ.

قَالَ عَلِيُّ بنُ المَدِيْنِيِّ: حَفِظَ العِلْمَ عَلَى الأُمَّةِ سِتَّةٌ: فَلأَهْلِ الكُوْفَةِ: أَبُو إِسْحَاقَ، وَالأَعْمَشُ، وَلأَهْلِ البَصْرَةِ: قَتَادَةُ، وَيَحْيَى بنُ أَبِي كَثِيْرٍ، وَلأَهْلِ المَدِيْنَةِ: الزُّهْرِيُّ [۱۵۸] .

قَالَ أَبُو بَكْرٍ بنُ عَيَّاشٍ: مَا سَمِعْتُ أَبَا إِسْحَاقَ يَعِيبُ أَحَداً قَطُّ، وَإِذَا ذَكَرَ رَجُلاً مِنَ الصَّحَابَةِ، فَكَأَنَّهُ أَفْضَلُهُم عِنْدَه.

قَالَ فُضَيْلُ بنُ مَرْزُوْقٍ: سَمِعْتُ أَبَا إِسْحَاقَ يَقُوْلُ: وَدِدْتُ أَنِّي أَنْجُو مِنْ عِلْمِي كَفَافاً.

قَالَ أَحْمَدُ بنُ حَنْبَلٍ، وَيَحْيَى بنُ مَعِيْنٍ: أَبُو إِسْحَاقَ ثِقَةٌ.

وَقَالَ يَحْيَى بنُ مَعِيْنٍ: زَكَرِيَّا بنُ أَبِي زَائِدَةَ، وَزُهَيْرٌ، وَإِسْرَائِيْلُ، حَدِيْثُهُم عَنْ أَبِي إِسْحَاقَ قَرِيْباً مِنَ السَّوَاءِ، وَإِنَّمَا أَصْحَابُه شُعْبَةُ وَالثَّوْرِيُّ.

وَقَالَ جَرِيْرٌ، عَنْ مُغِيْرَةَ: مَا أَفسَدَ حَدِيْثَ أَهْلِ الكُوْفَةِ غَيْرُ أَبِي إِسْحَاقَ، وَالأَعْمَشِ.

قُلْتُ: لاَ يُسْمَعُ قَوْلُ الأَقرَانِ بَعْضُهُم فِي بَعْضٍ، وَحَدِيْثُ أَبِي إِسْحَاقَ مُحْتَجٌّ بِهِ فِي دَوَاوِيْنِ الإِسْلاَمِ، وَيَقَعُ لَنَا مِنْ عَوَالِيْهِ.

قَالَ يَحْيَى بنُ سَعِيْدٍ القَطَّانُ: تُوُفِّيَ أَبُو إِسْحَاقَ فِي سَنَةِ سَبْعٍ وَعِشْرِيْنَ وَمائَةٍ، يَوْمَ دُخُوْلِ الضَّحَّاكِ بنِ قَيْسٍ غَالِباً عَلَى الكُوْفَةِ.

قُلْتُ: فِيْهَا وَرَّخَه الهَيْثَمُ بنُ عَدِيٍّ، وَالوَاقِدِيُّ، وَيَحْيَى بنُ بُكَيْرٍ، وَابْنُ نُمَيْرٍ، وَأَحْمَدُ، وَخَلِيْفَةُ، وَأَبُو حَفْصٍ الفَلاَّسُ، وَغَيْرُهُم.

وَرَوَى: يَحْيَى بنُ آدَمَ، قَالَ:

قَالَ أَبُو بَكْرٍ: دَفَنَّا أَبَا إِسْحَاقَ أَيَّامَ الخَوَارِجِ، سَنَةَ سَبْعٍ وَعِشْرِيْنَ.

وَقَالَ أَحْمَدُ بنُ حَنْبَلٍ: مَاتَ يَوْمَ دَخَلَ الضَّحَّاكُ بنُ قَيْسٍ الكُوْفَةَ، سَنَةَ سَبْعٍ.

وَقَالَ مُحَمَّدُ بنُ يَزِيْدَ: سَمِعْتُ أَبَا بَكْرٍ بنَ عَيَّاشٍ يَقُوْلُ:

دَخَلَ الضَّحَّاكُ الكُوْفَةَ، فَرَأَى الجَنَازَةَ وَكَثْرَةَ مَا فِيْهَا، فَقَالَ: كَأَنَّ هَذَا فِيْهِم رَبَّانِيٌّ.

وَقَالَ أَبُو نُعَيْمٍ، وَأَبُو عُبَيْدٍ: سَنَةَ ثَمَانٍ وَعِشْرِيْنَ مَاتَ.

وَالأَوَّلُ أَصَحُّ.

عَاشَ: ثَلاَثاً وَتِسْعِيْنَ سَنَةً، وَبَيْنِي وَبَيْنَه سَبْعَةُ أَنْفُسٍ بِإِجَازَةٍ وَثَمَانِيَةٍ بِالاتِّصَالِ.

أَخْبَرَنَا أَحْمَدُ بنُ سَلاَمَةَ، وَغَيْرُهُ، فِي كِتَابِهِم، قَالُوا:

أَنْبَأَنَا عَبْدُ المُنْعِمِ بنُ كُلَيْبٍ، أَنْبَأَنَا عَلِيُّ بنُ أَحْمَدَ بنِ بَيَانٍ، أَنْبَأَنَا مُحَمَّدُ بنُ مُحَمَّدِ بنِ مُحَمَّدِ بنِ مَخْلَدٍ، أَنْبَأَنَا إِسْمَاعِيْلُ بنُ مُحَمَّدٍ، حَدَّثَنَا الحَسَنُ بنُ عَرَفَةَ، حَدَّثَنَا أَبُو بَكْرٍ بنُ عَيَّاشٍ، عَنْ أَبِي إِسْحَاقَ، عَنِ البَرَاءِ، قَالَ:

خَرَجَ عَلَيْنَا رَسُوْلُ اللهِ -صَلَّى اللَّهُ عَلَيْهِ وَسَلَّمَ- وَأَصْحَابُه، فَأَحْرَمْنَا بِالحَجِّ، فَلَمَّا قَدِمْنَا مَكَّةَ، قَالَ: (اجْعَلُوا حَجَّكُمْ عُمْرَةً) .

فَقَالَ النَّاسُ: يَا رَسُوْلَ اللهِ، قَدْ أَحْرَمْنَا بِالحَجِّ، فَكَيْفَ نَجْعَلُهَا عُمْرَةً؟

فَقَالَ: (انْظُرُوا الَّذِي آمُرُكُمْ بِهِ، فَافْعَلُوا) .

فَرَدُّوا عَلَيْهِ القَوْلَ، فَغَضِبَ، ثُمَّ انْطَلَقَ حَتَّى دَخَلَ عَلَى عَائِشَةَ غَضْبَانَ، فَرَأَتِ الغَضَبَ فِي وَجْهِه، فَقَالَتْ: مَنْ أَغْضَبَكَ؟ أَغْضَبهُ اللهُ.

قَالَ: (وَمَا لِيَ لاَ أَغْضَبُ؟! وَأَنَا آمُرُ بِالأَمْرِ فَلاَ أُتَّبَعُ[۱۵۹]) . أَخْرَجَهُ:

النَّسَائِيُّ عَنْ أَبِي كُرَيْبٍ، وَالقَزْوِيْنِيُّ عَنِ ابْنِ الصَّبَّاحِ، كِلاَهُمَا عَنْ أَبِي بَكْرٍ.

أَخْبَرَنَا عَبْدُ الحَافِظِ بنُ بَدْرَانَ، وَيُوْسُفُ بنُ أَحْمَدَ، قَالاَ:

أَنْبَأَنَا مُوْسَى بنُ عَبْدِ القَادِرِ، أَنْبَأَنَا سَعِيْدُ بنُ أَحْمَدَ بنِ البَنَّاءِ، أَنْبَأَنَا عَلِيُّ بنُ أَحْمَدَ بنِ البُسْرِيِّ، أَنْبَأَنَا مُحَمَّدُ بنُ عَبْدِ الرَّحْمَنِ الذَّهَبِيُّ، حَدَّثَنَا يَحْيَى بنُ مُحَمَّدٍ، حَدَّثَنَا لُوَيْنُ، حَدَّثَنَا أَبُو الأَحْوَصِ، عَنْ أَبِي إِسْحَاقَ، عَنْ بُرَيْدِ بنِ أَبِي مَرْيَمَ، عَنْ أَنَسِ بنِ مَالِكٍ، قَالَ:

قَالَ رَسُوْلُ اللهِ -صَلَّى اللَّهُ عَلَيْهِ وَسَلَّمَ-: (مَنْ سَأَلَ اللهَ الجَنَّةَ ثَلاَثَ مَرَّاتٍ، قَالَتِ الجَنَّةُ: اللَّهُمَّ أَدْخِلْهُ الجَنَّةَ، وَمَنِ اسْتَجَارَ بِاللهِ مِنَ النَّارِ، قَالَتِ النَّارُ: اللَّهُمَّ أَجِرْهُ مِنَ النَّارِ[۱۶۰]) .

قَالَ أَحْمَدُ بنُ عَبْدَةَ: سَمِعْتُ أَبَا دَاوُدَ الطَّيَالِسِيَّ يَقُوْلُ:

وَجَدْنَا الحَدِيْثَ عِنْدَ أَرْبَعَةٍ: الزُّهْرِيُّ، وَقَتَادَةُ، وَأَبُو إِسْحَاقَ، وَالأَعْمَشُ، وَكَانَ قَتَادَةُ أَعْلَمَهُم بِالاخْتِلاَفِ، وَالزُّهْرِيُّ أَعْلَمَهُم بِالإِسْنَادِ، وَأَبُو إِسْحَاقَ أَعْلَمَهُم بِحَدِيْثِ عَلِيٍّ وَابْنِ مَسْعُوْدٍ، وَكَانَ عِنْدَ الأَعْمَشِ مِنْ كُلِّ هَذَا، وَلَمْ يَكُنْ عِنْدَ وَاحِدٍ مِنْ هَؤُلاَءِ إِلاَّ أَلْفَيْنِ أَلْفَيْنِ.

الطَّبَقَةُ الرَّابِعَةُ مِنَ التَّابِعِيْنَ[۱۶۱]
18. تهذیب التهذیب (ابن حجر عسقلانی)
عمرو" بن عبد الله بن عبيد ويقال علي ويقال بن أبي شعيرة أبو إسحاق السبيعي[۱۶۲] الكوفي والسبيع من همدان ولد لسنتين من خلافة عثمان قاله شريك عنه روى عن علي بن أبي طالب والمغيرة بن شعبة وقد رآهما وقيل لم يسمع منهما وعن سليمان بن صرد وزيد بن أرقم والبراء بن عازب وجابر بن سمرة وحارثة بن وهب الخزاعي وحبيش بن جنادة وذي الجوشن وعبد الله بن يزيد الخطمي وعدي بن حاتم وعمرو بن الحارث بن أبي ضرار والنعمان بن بشير وأبي جحيفة السوائي والأسود بن يزيد النخعي وأخيه عبد الرحمن بن يزيد وابنه عبد الرحمن بن الأسود والاغرابي مسلم ويزيد بن أبي مريم والحارث الأعور وحارثة بن مضرب وسعيد بن جبير وسعيد بن وهب وصلة بن زفر وعامر بن سعد البجلي والشعبي وعبد الله بن عتبة بن مسعود وعبد الله بن معقل بن مقرن وأبي ميسرة عمرو بن شرحبيل والعيزار بن حريث ومسروق بن الأجدع وعلقمة وقيل لم يسمع منه ومصعب وعامر ومحمد ابني سعد بن أبي وقاص وموسى بن طلحة بن عبيد الله وهانئ بن هانئ وهبيرة بن يريم وأبي الأحوص الجشمي وأبي بردة وأبي بكر ابني أبي موسى وأبي عبيدة بن عبد الله بن مسعود وخلق كثير وعنه ابنه يونس وابن ابنه إسرائيل بن يونس وابن ابنه الآخر يوسف بن إسحاق وقتادة وسليمان التيمي وإسماعيل بن أبي خالد والأعمش وفطر بن خليفه وجرير بن حازم ومحمد بن عجلان وعبد الوهاب بن بخت وحبيب بن الشهيد ويزيد بن عبد الله بن الهاد وشعبة ومسعر والثوري وهو أثبت الناس فيه وزهير بن معاوية وزائدة بن قدامة وزكرياء بن أبي زائدة والحسن بن حمزة وحمزة الزيات ورقبة بن مصقلة وأبو حمزة السكري وأبو الأحوص وشريك وعمر بن أبي زائدة وعمرو بن قيس الملائي ومطرف بن طريف ومالك بن مغول والأجلح بن عبد الله الكندي وزيد بن أبي أنيسة وسليمان بن مسعود والمسعودي وعمر بن عبيد الطنافسي والمطلب بن زياد وسفيان بن عيينة وآخرون قال عبد الله بن أحمد قلت لأبي أيما أحب إليك أبو إسحاق أو السدي فقال أبو إسحاق ثقة ولكن هؤلاء الذين حملوا عنه بآخره وقال بن معين والنسائي ثقة وقال بن المديني أحصينا مشيخته نحوا من ثلاثمائة شيخ وقال مرة أربعمائة وقد روى عن سبعين أو ثمانين لم يرو عنهم غيره وقال العجلي كوفي تابعي ثقة والشعبي أكبر منه بسنتين ولم يسمع أبو إسحاق من علقمة ولم يسمع من حارث الأعور إلا أربعة أحاديث والباقي كتاب وقال أبو حاتم ثقة وهو أحفظ من أبي إسحاق الشيباني وشبة الزهري في كثرة الرواية واتساعه في الرجال وقال له رجل إن شعبة يقول إنك لم تسمع من علقمة قال صدق وقال أبو داود الطيالسي قال رجل لشعبة سمع أبو إسحاق من مجاهد قال ما كان يصنع بمجاهد كان هو أحسن حديثا من مجاهد ومن الحسن وابن سيرين وقال الحميدي عن سفيان مات سنة ست وعشرين ومائة وقال أحمد عن يحيى بن سعيد مات سنة سبع وكذا قال غير واحد وقال أبو نعيم مات سنة 8 وقال عمرو بن علي مات سنة 29 وقال أبو بكر بن أبي شيبة مات وهو بن 96 قلت قال بن سعد أنا أحمد بن يونس ثنا زهير ثنا أبو إسحاق أنه صلى خلف علي الجمعة قال فصلاها بالهاجرة بعدما زالت الشمس وقال البغوي في الجعديات ثنا محمود بن غيلان سمعت أبا أحمد الزبيري قال لقي أبو إسحاق عليا وقال بن أبي حاتم في المراسيل سمعت أبي يقول لم يسمع أبو إسحاق من بن عمر إنما رآه رؤية قال وقد رأى حجر بن عدي وما أظنه سمع منه قال وكتب إلي عبد الله بن أحمد عن أبيه قال لم يسمع أبو إسحاق من سراقة قال وسمعت أبا زرعة يقول وحديث بن عيينة عن أبي إسحاق عن ذي الجوشن هو مرسل لم يسمع أبو إسحاق من ذي الجوشن قال وسألت أبي هل سمع من أنس قال لا يصح له من أنس رؤية ولا سماع وقال البرديجي في المراسيل قيل أن أبا إسحاق لم يسمع من سليمان بن صرد ولا من النعمان بن بشير ولا من جابر بن سمرة قال ولم يسمع من عطاء بن أبي رباح وفي ترجمة شعبة من الحلية بسند صحيح عن شعبة لم يسمع أبو إسحاق من أبي وائل إلا حديثين وعن الأعمش قال كان أصحاب عبد الله إذا رأوا أبا إسحاق قالوا هذا عمرو القاري وقال له عون بن عبد الله ما بقي منك قال أصلي البقرة في ركعة قال ذهب شرك وبقي خيرك وعن أبي بكر بن عياش قال قال أبو إسحاق ذهبت الصلاة مني وضعفت فما صلى إلا بالبقرة وآل عمران وقال العلاء بن سالم كان الأعمش يتعجب من حفظ أبي إسحاق لرجاله الذي يروي عنهم وقال حفص بن غياث عن الأعمش كنت إذا خلوت بأبي إسحاق جئنا بحديث عبد الله غضا وعن أبي بكر بن عياش قال مات أبو إسحاق وهو بن مائة سنة أو نحوها وقال بن حبان في كتاب الثقات في كتاب الثقات كان مدلسا ولد سنة 29 ويقال سنة 32 وكذا ذكره في المدلسين حسين الكرابيسي وأبو جعفر الطبري وقال بن المديني في العلل قال شعبة سمعت أبا إسحاق يحدث عن الحارث بن الأزمع بحديث فقلت له سمعت منه فقال حدثني به مجالد عن الشعبي عنه قال شعبة وكان أبو إسحاق إذا أخبرني عن رجل قلت له هذا أكبر منك فإن قال نعم علمت أنه لقي وإن قال أنا أكبر منه تركته وقال أبو إسحاق الجوزجاني كان قوم من أهل الكوفة لا تحمد مذاهبهم يعني التشيع ثم رؤوس محدثي الكوفة مثل أبي إسحاق والأعمش ومنصور وزبيد وغيرهم من أقرانه احتملهم الناس على صدق ألسنتهم في الحديث ووقفوا عندما أرسلوا لما خافوا أن لا يكون مخارجها صحيحة فأما أبو إسحاق فروى عن قوم لا يعرفون ولم ينتشر عنهم عند أهل العلم إلا ما حكى أبو إسحاق عنهم فإذا روى تلك الأشياء عنهم كان التوقيف في ذلك عندي الصواب وحدثنا إسحاق ثنا جرير عن معن قال أفسد حديث أهل الكوفة الأعمش وأبو إسحاق يعني للتدليس قال يحيى بن معين سمع منه بن عيينة بعدما تغير ووجدت في التاريخ المظفري أن يوسف بن عمر لما ولي الكوفة أخرج بنو أبي إسحاق أبا إسحاق على برذون ليأخذ صلة يوسف فأخذت وهو راكب فرجعوا به ومات يوم دخول الضحاك الخارجي الكوفة.[۱۶۳]

مشایخ در روایت

روایت‌کنندگان از او

جرح و تعدیل

منابع

پانویس

  1. تاریخ الاسلام للذهبی: ج۸، ص۱۹۰.
  2. تاریخ الاسلام للذهبی: ج۸، ص۱۹۰.
  3. قاموس الرجال للشوشتری: ج۷، ص۱۵۸.
  4. الرجال الطوسی، ص:۶۴، ر ۲۴.
  5. الرجال الطوسی، ص۷۱، ر ۲.
  6. التهذيب: ج۹، ص۳۴۸، ح ۱۲۵۱.
  7. الرجال الطوسی، ص۲۴۶، ر ۳۷۵.
  8. التهذيب جلد ۹ حديث ۱۲۵۱
  9. التهذيب جلد ۹ حديث ۱۲۵۱
  10. وفیه : «عمرو بن عبد اللّه بن علی أبو إسحاق الهمدانی السبیعی الکوفی».
  11. وفیه : «اسمه عمرو بن عبد اللّه بن علی بن کلیب الهمدانی الکوفی السبیعی وذکر أیضا بعنوان أبی إسحاق الهمدانی»
  12. وذکر أیضا بعنوان : «عمرو بن عبد اللّه بن علی (؟؟) والسبیعی (۷ / ۵۳۱).
  13. وذکر أیضا بعنوان : «عمرو بن عبد اللّه بن علی أبو إسحاق الهمدانی السبیعی الکوفی» (۲ / ۳۳۳ ر ۸۷۲۶)، و«عمر بن عبد اللّه ...» (۲ / ۳۴۵ ر ۹۰۱۸).
  14. وذکر أیضا بعنوان «عمرو بن عبد اللّه بن علی أبو إسحاق السبیعی» (۱ / ۶۲۴) و«عمر بن عبد اللّه بن علی أبو إسحاق الهمدانی السبیعی الکوفی»، (۱ / ۶۳۵).
  15. وفیه : «أبو إسحاق السبیعی» وذکر أیضا بعنوان : «عمرو بن عبد اللّه بن علی أبو إسحاق السبیعی الکوفی»، (۲ / ۴۷۷)، و«عمر بن عبد اللّه بن علی أبو إسحاق السبیعی»، (۲ / ۵۰۱).
  16. وفیه : «أبو إسحاق الهمدانی، أبو إسحاق السبیعی»
  17. وفیه : «أبو إسحاق الهمدانی»، و۲۴۶ ر ۳۷۵، وفیه : «عمرو بن عبد اللّه بن علی أبو إسحاق الهمدانی السبیعی الکوفی».
  18. وفیه : «عمر بن عبد اللّه أبو إسحاق الهمدانی السبیعی الکوفی وذکر أیضا بعنوان : «عمرو بن عبد اللّه بن علی أبو إسحاق السبیعی»، (۱ / ۵۴۰ ر ۵۰۵۶)، و«عمر بن عبد اللّه أبو إسحاق الهمدانی السبیعی الکوفی»، (۱ / ۵۴۶ ر ۵۱۳۷)، و«عمر بن عبید اللّه»، (۱ / ۵۴۶ ر ۵۱۳۸)، و«عمر بن عبد اللّه الارزق أبو علی»، (۱ / ۵۴۶ ر ۵۱۳۹).
  19. وذکر أیضا بعنوان : «عمر بن عبد اللّه علی أبو إسحاق الهمدانی السبیعی الکوفی»، و۴۶۰.
  20. وذکر أیضا بعنوان : «أبی إسحاق الهمدانی»، وفیه : «وهو السبیعی المقدم»، ۱۰ / ۹، وبعنوان : «عمرو بن عبد اللّه بن علی أبو إسحاق الهمدانی السبیعی الکوفی»، ۷ / ۱۵۷.
  21. وذکر أیضا بعنوان «عمرو بن عبد اللّه علی أبو إسحاق الهمدانی السبیعی»، ۴ / ۲۸۸.
  22. وذکر أیضا بعنوان : «أبی إسحاق بن کلیب السبیعی»، ۸ / ۳۲۶ ر ۱۶۶۲۷، و«أبی إسحاق الهمدانی»، ۸ / ۳۲۷ ر ۱۶۶۳۳، و«عمرو بن عبد اللّه بن علی السبیعی أبو إسحاق الهمدانی»، ۶ / ۵۲ ر ۱۰۸۳۵، و«عمر بن عبد اللّه بن علی أبو إسحاق الهمدانی السبیعی»، ۶ / ۹۹ ر ۱۱۰۵۸.
  23. وذکر أیضا بعنوان : «عمرو بن عبد اللّه أبو إسحاق السبیعی»، ۲۳۰، و«عمر بن عبد اللّه بن علی أبو إسحاق الهمدانی السبیعی الکوفی»، ۲۳۳.
  24. وذکر أیضا بعنوان : «عمر بن عبد اللّه بن علی أبو إسحاق الهمدانی السبیعی الکوفی»، ۲۵۰.
  25. وفیه : صوابه «أبو إسحاق».
  26. وذکر أیضا بعنوان : «عمرو بن عبد اللّه علی أبو إسحاق السبیعی»، ۱۷۵، و«عمر بن عبد اللّه بن علی أبو إسحاق الهمدانی السبیعی الکوفی»، ۱۷۸.
  27. سیر أعلام النبلاء، ذهبی، ج۵، ص۳۹۲. سبیع بطن من همدان، نه سبیع و قاعده نیز مقتضی خوانش سبیع است؛ مثل حسین و زبیر و کمیل. (یوسفی غروی).
  28. الثقات، ابن حبان، ج۵، ص۱۷۷.
  29. مقدمة ابن الصلاح، عثمان بن عبد الرحمن، ص۱۹۶.
  30. تذکرة الحفاظ، ذهبی، ج۱، ص۱۱۶.
  31. سیر أعلام النبلاء، ذهبی، ج۵، ص۳۹۲؛ إمتاع الأسماع، مقریزی، ج۴، ص۳۱۰.
  32. المعجم الأوسط، طبرانی، ج۲، ص۳۴۵.
  33. الطبقات الکبری، ابن سعد، ج۶، ص۳۱۵؛ مستدرکات علم رجال الحدیث، نمازی شاهرودی، ج۸، ص۳۲۴.
  34. تاریخ مدینة دمشق، ابن عساکر، ص۵۷۱.
  35. تاریخ مدینة دمشق، ابن عساکر، ص۵۷۱.
  36. سیر أعلام النبلاء، ذهبی، ج۵، ص۳۹۲.
  37. سیر أعلام النبلاء، ذهبی، ج۵، ص۳۹۵؛ وفیات الأعیان و أنباء أبناء الزمان، ابن خلکان، ج۳، ص۴۵۹؛ الطبقات الکبری، ابن سعد، ج۶، ص۳۱۳؛ تاریخ مدینة دمشق، ابن عساکر، ص۲۰۴.
  38. مستدرکات علم رجال الحدیث، نمازی شاهرودی، ج۸، ص۳۲۴.
  39. سبحانی، سید محمد جعفر، مقاله «عمرو بن عبدالله»، اصحاب امام حسن مجتبی، ص ۱۷۳-۱۷۴.
  40. رجال الطوسی، طوسی، ص۸۷ (باب من عرف بکنیته او بقبیلته).
  41. رجال الطوسی، طوسی، ص۹۶ (باب الکنی).
  42. الاختصاص، شیخ مفید، ص۸۳.
  43. اختیار معرفة الرجال، طوسی، ج۱، ص۱۴۷.
  44. رجال الطوسی، طوسی، ص۲۴۸ (باب العین).
  45. معجم رجال الحدیث، خویی، ج۱۴، ص۱۲۱.
  46. الملل والنحل، شهرستانی، ج۱، ص۱۹۰.
  47. سبحانی، سید محمد جعفر، مقاله «عمرو بن عبدالله»، اصحاب امام حسن مجتبی، ص ۱۷۴-۱۷۵.
  48. تهذیب الکمال، مزی، ج۲۲، ص۱۰۳؛ سیر أعلام النبلاء، ذهبی، ج۵، ص۳۹۲؛ إمتاع الأسماع، مقریزی، ج۴، ص۳۱۰.
  49. معرفة الثقات، عجلی، ج۲، ص۱۷۹؛ تاریخ مدینة دمشق، ابن عساکر ۴۶، ص۲۱۷؛ تهذیب الکمال، مزی ۲۲، ص۱۰۳؛ عمدة القاری، عینی، ج۱، ص۲۴۱.
  50. سیر أعلام النبلاء، ذهبی، ج۵، ص۳۹۲؛ إمتاع الاسماع، مقریزی، ج۴، ص۳۱۰.
  51. تهذیب الکمال، مزی، ۲۲، ص۱۰۳؛ سیر أعلام النبلاء، ذهبی، ج۵، ص۳۹۲؛ تذکرة الحفاظ، ذهبی، ج۱، ص۱۱۶؛ میزان الاعتدال، ذهبی، ج۳، ص۲۷۰.
  52. تهذیب الکمال، مزی، ۲۲، ص۱۰۳؛ سیر أعلام النبلاء، ذهبی، ج۵، ص۳۹۲.
  53. سیر أعلام النبلاء، ذهبی، ج۵، ص۳۹۲؛ تذکرة الحفاظ، ذهبی، ج۱، ص۱۱۶.
  54. سیر أعلام النبلاء، ذهبی، ج۵، ص۳۹۲؛ تاریخ أسماء الثقات، عمر بن شاهین، ص۱۴؛ تاریخ بغداد، خطیب بغدادی ۹، ص۱۱.
  55. الجرح و التعدیل، رازی، ج۱، ص۳۴، ۵۹، ۱۲۹، ۱۸۷ و ۲۳۴؛ تهذیب الکمال، مزی ۲۸، ص۳۰۶ (شرح حال معمر راشد الحدانی) و تذکرة الحفاظ، ذهبی، ج۱، ص۳۶۰ (شرح حال یحیی بن آدم الحافظ).
  56. سیر أعلام النبلاء، ذهبی، ج۵، ص۳۹۲.
  57. المختلطین، أبوسعید العلائی، ص۹۳.
  58. وفیات الأعیان وأنباء أبناء الزمان، ابن خلکان، ج۳، ص۴۵۹.
  59. سبحانی، سید محمد جعفر، مقاله «عمرو بن عبدالله»، اصحاب امام حسن مجتبی، ص ۱۵۶.
  60. سبحانی، سید محمد جعفر، مقاله «عمرو بن عبدالله»، اصحاب امام حسن مجتبی، ص ۱۷۵-۱۷۶.
  61. سیر أعلام النبلاء، ذهبی، ج۵، ص۳۹۳ و تهذیب التهذیب، ابن حجر ۸:.۶۵.
  62. سیر أعلام النبلاء، ذهبی، ج۵، ص۳۹۳؛ تذکرة الحفاظ، ذهبی، ج۱، ص۱۱۶؛ تهذیب التهذیب، ج۸، ص۶۵.
  63. سیر أعلام النبلاء، ذهبی، ج۵، ص۳۹۳؛ تهذیب التهذیب، ابن حجر، ج۸، ص۶۵.
  64. سیر أعلام النبلاء، ذهبی، ج۵، ص۳۹۳؛ تاریخ مدینة دمشق، ابن عساکر ۴۶، ص۲۱۳.
  65. سیر أعلام النبلاء، ذهبی، ج۵، ص۳۹۳؛ تهذیب التهذیب، ابن حجر، ج۸، ص۶۵.
  66. تذکرة الحفاظ، ذهبی، ج۱، ص۱۱۶؛ میزان الاعتدال، ذهبی، ج۳، ص۲۷۰.
  67. تذکرة الحفاظ، ذهبی، ج۱، ص۱۱۶.
  68. تهذیب التهذیب، ابن حجر، ج۸، ص۶۵.
  69. سبحانی، سید محمد جعفر، مقاله «عمرو بن عبدالله»، اصحاب امام حسن مجتبی، ص ۱۷۶-۱۷۷.
  70. سبحانی، سید محمد جعفر، مقاله «عمرو بن عبدالله»، اصحاب امام حسن مجتبی، ص ۱۷۸.
  71. سیر أعلام النبلاء، ذهبی ۵: ۳۹۲و إمتاع الأسماع، مقریزی۴: ۳۱۰.
  72. میزان الاعتدال، ذهبی ۳: ۲۷۰.
  73. میزان الاعتدال، ذهبی ۳: ۲۷۰ و تهذیب التهذیب، ابن حجر ۸: ۵۶.
  74. ذکر أسماء من تلکم فیه وهو موثق، ذهبی: ۲۰۸.
  75. سبحانی، سید محمد جعفر، مقاله «عمرو بن عبدالله»، اصحاب امام حسن مجتبی، ص ۱۷۸.
  76. میزان الاعتدال، ذهبی ۳: ۲۷۰ و دعوة إلی سبیل المؤمنین، طارق زین العابدین: ۱۳۸.
  77. تقریب التهذیب، ابن حجر۱: ۷۳۹.
  78. المختلطین، علائی، ص۹۳.
  79. سبحانی، سید محمد جعفر، مقاله «عمرو بن عبدالله»، اصحاب امام حسن مجتبی، ص ۱۷۸-۱۷۹.
  80. سیر أعلام النبلاء، ذهبی، ج۵، ص۳۹۲؛ تهذیب التهذیب، ابن حجر، ج۸، ص۵۶.
  81. جامع التحصیل فی أحکام المراسیل، علائی، ص۴۵.
  82. تعریف اهل التقدیس بمراتب الموصوفین بالتدلیس، ابن حجر، ص۴۲.
  83. الثقات، ابن حبان، ج۵، ص۱۷۷؛ دعوة إلی سبیل المؤمنین، طارق زین العابدین، ص۱۳۸.
  84. اسم او «إبراهیم بن یعقوب بن إسحاق السعدی أبو إسحاق الجوزجانی» است. ر.ک: تهذیب التهذیب، ابن حجر، ج۱، ص۱۵۹
  85. تهذیب التهذیب، ابن حجر، ج۸، ص۵۶.
  86. سیر أعلام النبلاء، ذهبی، ج۵، ص۳۹۲؛ میزان الاعتدال، ذهبی، ج۳، ص۲۷۰؛ تهذیب التهذیب، ابن حجر، ج۸، ص۵۶.
  87. تهذیب التهذیب، ابن حجر، ج۸، ص۵۹.
  88. ذهبی در شرح حال وی می‌نویسد: ... و قال ابن عدي، صكان شديد الميل إلى مذهب أهل دمشق فس المسل على علیّ و قال السلمی عن الدارقطنی بعد ان ذکر توثیقه، صلکن فیه انحراف عن علیّ(ع)، اجتمع علی بابه أصحاب الحدیث، فأخرجت جاریة له فرّوجة لتذبحها، فلم تجد من یذبحها، فقال، صسبحان اللّه!! فرّوجة لا یوجد من یذبحها، و علیّ یذبح فی ضحوة نیفا و عشرین ألف مسلم؛ ابن عدی می‌گوید، صجوزجانی در انحراف از حضرت علی(ع) به شدت به مذهب اهل شام گرایش داشت؛ سلمی بعد از توثیق جوزجانی به نقل از دار قطنی میگوید، صلکن جوزجانی از حضرت علی(ع) منحرف بود؛ یک روز عده‌ای از اهل حدیث به در خانه او رفتند، در حالی که جاریه وی قصد داشت جوجه‌ای را بکشد، اما کسی نبود که آن جوجه را بکشد؛ پس جوزجانی گفت، صسبحان الله! کسی نیست که یک جوجه را ببرد، در حالی که علی بن ابی طالب از صبح تا ظهر بیست هزار مسلمان را کشت! (تهذیب التهذیب، ابن حجر، ج۱، ص۱۵۹).
  89. إذا تأمل ثلب أبی إسحاق الجوزجانی لأهل الكوفه رأی العجب و ذلك لشدة انحرافه في النصب و شهرة أهلها بالتشیع؛ (تهذیب التهذیب، ابن حجر، ج۱، ص۱۶).
  90. سبحانی، سید محمد جعفر، مقاله «عمرو بن عبدالله»، اصحاب امام حسن مجتبی، ص ۱۷۹-۱۸۰.
  91. سیر أعلام النبلاء، ذهبی، ج۵، ص۳۹۲؛ دعوة إلی سبیل المؤمنین، طارق زین العابدین، ص۱۳۸. شمر بن ذی الجوشن فرمانده چهار هزار پیاده نظام بود که با امام حسین(ع) به مبارزه پرداختند و سنان بن انس کسی بود که امام را به شهادت رساند. (نک: وقعه الطف، یوسفی غروی، ص۲۵۵).
  92. سبحانی، سید محمد جعفر، مقاله «عمرو بن عبدالله»، اصحاب امام حسن مجتبی، ص ۱۸۰.
  93. طوسی، محمد بن حسن، الرجال، ج1، ص248. ج1، ص87.
  94. طوسی، محمد بن حسن، الرجال، ج1، ص248. ج1، ص96.
  95. طوسی، محمد بن حسن، الرجال، ج1، ص248.
  96. اردبیلی، محمد بن علی، جامع الرواة، ج1، ص624.
  97. طوسی، محمد بن حسن، الرجال: ٢٥٥ / ٥٠٣.
  98. عمر بن عبد الله بن علي ، أبو إسحاق الهمداني السبيعي الكوفي ، تابعي ، ق جخ ؛ ( م ت ). رجال الشيخ : ٢٤٨ / ٣٧٤ ، وفيه : عمرو.
  99. تفرشی، سید مصطفی، نقد الرجال، ج3، ص359.
  100. بروجردی، سید علی اصغر، طرائف المقال، ج1، ص540.
  101. طریحی، فخر الدین، مجمع البحرين: ج 3 / 414.
  102. بروجردی، سید علی اصغر، طرائف المقال، ج1، ص546.
  103. بروجردی، سید علی اصغر، طرائف المقال، ج2، ص62.
  104. خویی، ابو القاسم، معجم رجال الحدیث، ج14، ص121 و 122.
  105. ذهبی، شمس الدین، میزان الاعتدال: ج 1 ص 101
  106. مر حديثه ص 32 و 35
  107. امینی، عبد الحسین، الغدیر، ج1، ص69.
  108. مفید، محمد بن محمد بن نعمان، الاختصاص: ص 83.
  109. و نقله في كمبا ج 11/ 33، و جد ج 46/ 117.
  110. نمازی، علی، مستدرکات علم رجال، ج6، ص52 و 53.
  111. برمکی، ابن خلکان، وفيات الأعيان: 129/3.
  112. مفید، محمد بن محمد بن نعمان، الاختصاص: 83.
  113. دینوری، ابن قتیبه، المعارف :256؛ طبری، محمد بن جریر، ذيول تاريخ الطبري:647.
  114. مفید، محمد بن محمد بن نعمان، الإرشاد:263.
  115. طبری، محمد بن جریر، المسترشد:17.
  116. کلینی، محمد بن یعقوب، الكافي:335/1،و فيه:عن أبي إسحاق قال:حدّثني الثقة من أصحاب أمير المؤمنين -عليه السّلام-.
  117. شوشتری، محمد تقی، قاموس الرجال، ج8، ص117-119.
  118. الأعلام 5/ 251. تهذيب التهذيب 8/ 63. تذكرة الحفاظ 1/ 114. تاريخ جرجان/ 122- الفهرست-. الجرح و التعديل 6/ 242. جامع الرواة 1/ 635 و فيه: عمر. جمهرة أنساب العرب/ 78. حلية الأولياء 4/ 338. شذرات الذهب 1/ 174. الطبقات الكبرى 6/ 178، 313، و فيه جاء نسبه هكذا: عمرو بن عبد اللّه بن علي بن أحمد بن ذي يحمد بن السبيع بن سبع بن صعب بن معاوية بن كثير بن مالك بن جشم بن حاشد بن جشم بن خيران بن نوف بن همدان. طبقات الحفاظ/ 43. العبر 1/ 165. الغدير 1/ 69. الغارات 2/ 980. قاموس الرجال 7/ 157. الكامل في التأريخ 5/ 340. مرآة الجنان 1/ 269. المعارف/ 199. ميزان الاعتدال 3/ 270. المجروحون 3/ 274. المناقب 4/ 40. وفيات الأعيان 3/ 459.
  119. امینی، محمد هادی، اصحاب امیرالمؤمنین ع، ج2، ص450.
  120. البغدادی، ابن سعد، طبقات الکبری، ج6، ص311 و 312.
  121. البغدادی، ابن سعد، طبقات الکبری: 6/ 313.
  122. عصفری، ابن خیاط، تاریخ خلیفة، ج1، ص275.
  123. وفى الجرح والتعديل: عمرو بن عبد الله بن ابى شعيرة الهمداني أبو إسحاق السبيعى روى عَنْ عَلِيِّ بْنِ أَبِي طَالِبٍ رَضِيَ اللَّهُ عنه ورأى المغيرة بن شعبة رؤية وأسامة بن زيد رؤية وروى عن ابن عمر وابن عباس وعدى بن حاتم وزيد بن ارقم والبراء بن عازب ورافع بن خديج والنعمان بن بشير وجابر ابن سمرة السوائى وخالد بن عرفطة وعروة بن ابى الجعد البارقى وحارثة ابن وهب الخزاعى وعمرو بن حريث المخزومى وأبى جحيفة وهب بن عبد الله السوائى وعمارة بن رويبة الثقفى وسليمان بن صرد الخزاعى وعبد الرحمن ابن ابزى الخزاعى وعبد الله بن يزيد الانصاري وعبد الله بن الزبير ومعاوية ابن ابى سفيان وجبلة بن حارثة اخى زيد بن حارثة وذى الجوشن ابن شمر الضبابى وعمرو بن الحارث بن المصطلق ابن اخى جويرية بنت الحارث.
  124. ومسعر وشعبة وأسامة وابناه يونس ويوسف وابن ابنه اسرائيل وزهير بن معاوية - قاله ابن ابى حاتم.
  125. وقيل غير ذلك بأربعة اقوال، ذكر المؤلف منها قولين، راجع التهذيب.
  126. البخاری، محمد بن اسماعیل، تاریخ الکبیر، ج6، ص347 و 348.
  127. عمرو بن عبد الله بن عبد ود أبو إسحاق السبيعي "32-127" قال يحيى القطان: توفي أبو إسحاق سنة سبع وعشرين ومائة، وقال أبو نعيم: سنة ثمان وعشرين. أحد الأعلام عاش في الكوفة، وروى عن 38 صحابيًّا وكان مشهورًا بمعرفة المغازي. رأي عليًّا رضي الله عنه وهو يخطب. وروى عنه الأعمش، وشعبة والثوري، وسفيان بن عيينة. غزا الروم في خلافة معاوية، قال أبو حاتم: يشبه الزهري في الكثرة. وكان صوامًا قوامًا متبتلا من أوعية العلم. قال أبو داود الطيالسي: وجدنا الحديث عند أربعة: الزهري، وقتادة، وأبي إسحاق، والأعمش، فكان قتادة أعلمهم بالاختلاف، والزهري أعلمهم بالإسناد، وأبو إسحق أعلمهم بحديث علي وابن مسعود، وكان عند الأعمش من كل هذا. قال الذهبي في الميزان 3: 270: روى جرير عن مغيرة، قال: ما أفسد حديث أهل الكوفة غير أبي إسحاق. وقال الفسوي: كان قد اختلط أيضًا، ويقال: إن سماع "سفيان بن عيينة منه بعدما اختلط". ولابن إسحاق بعض المراسيل عن أبي طوالة في "البخاري" ولم يسمع منه، وقد قال الخطيب البغدادي: أكثر أهل الحديث يرون الحكم للمرسل. ولا يقدح في عدالة من أسند إذا كان المرسل أحفظ. كما في مقدمة ابن الصلاح ص163.
  128. العجلی، ابو الحسن، الثقات، ج1، ص366 و 367.
  129. طبری، ابن جریر، تاریخ طبری، ج11، ص647.
  130. م " عثمان " خطأ
  131. لقب واسمه محمد
  132. الرازی، ابن ابی حاتم، الجرح و التعدیل، ج1، ص147 و 148.
  133. ابن حبان، الثقات، ج5، ص177.
  134. البستی، ابن حبان، مشاهیر علماء الامصار، ج1، ص178.
  135. الاصبهانی، ابو الشیخ، طبقات المحدثین، ج1، ص336-339.
  136. الکلاباذی، ابو نصر، الهدایة، ج2، ص544 و 545.
  137. الاصبهانی، ابن منجویه، رجال صحیح مسلم، ج2، ص383.
  138. الباجی، سلیمان بن خلف، التعدیل و التجریح، ج3، ص976 و 977.
  139. 22 / الترجمة 4400.
  140. المزی، ابو الحجاج، تهذیب الکمال، ج33، ص30.
  141. بخاری، محمد بن اسماعیل، التاريخ الكبير "6/ 347"، عسقلانی، ابن حجر، تهذيب التهذيب "8/ 63".
  142. ذهبی، شمس الدین، سير أعلام النبلاء: "6/ 188".
  143. بغدادی، ابن سعد، طبقات الکبری: "6/ 311".
  144. ذهبی، شمس الدین، سير أعلام النبلاء: "6/ 191": يعني: أن أبا إسحاق، كان يدلس.
  145. راجع ترجمته في ميزان الاعتدال "3/ 204".
  146. ذهبی، شمس الدین، سير أعلام النبلاء: "6/ 191".
  147. المصدر السابق.
  148. وفي السير للذهبي "6/ 191" قال: "حفظ العلم على الأمة ستة ... " بدل "على أمة..".
  149. ذهبی، شمس الدین، سیر اعلام النبلاء: "6/ 189"، والفالج: شلل يصيب أحد شقي الجسم طولا.
  150. الذهبی، شمس الدین، تاریخ الاسلام، ج8، ص120-123.
  151. ليس في س.
  152. الذهبی، شمس الدین، میزان الاعتدال، ج3، ص270.
  153. وقيل 126 و129.
  154. الذهبی، شمس الدین، تذکرة الحفاظ، ج1، ص86 و 87.
  155. طبقات ابن سعد 6 / 313، 315، طبقات خليفة 162، التاريخ الكبير 6 / 347، التاريخ الصغير 1 / 326، تاريخ الفسوي 2 / 621، الجرح والتعديل 6 / 242، 243، تهذيب الكمال 1040، تذهيب التهذيب 3 / 103 / 1، تاريخ الإسلام 5 / 116، تذكرة الحفاظ 1 / 114، ميزان الاعتدال 3 / 270، شرح علل الترمذي 373، 376، تهذيب التهذيب 8 / 63، طبقات الحفاظ 43، 44، العبر 1 / 165، خلاصة تذهيب الكمال 291، شذرات الذهب 1 / 174.
  156. إسناد القصة ضعيف لضعف محمد بن يزيد الكوفي. قال البخاري: رأيتهم مجمعين على ضعفه.
  157. وأخرجه الطبري 10 / 36 من طريق محمد بن خلف حدثنا عبيد الله بن موسى، حدثنا فضيل بن غزوان عن أبي إسحاق، عن أبي الاحوص عن عبد الله..) ورجاله ثقات، وصححه الحاكم 2 / 329، ووافقه الذهبي، وذكره الهيثمي في " المجمع " 7 / 27، 28، من طريق أخرى، ونسبه للبزار.
  158. سقط من هنا السادس وذكره في التاريخ، فقال: ولاهل مكة عمرو بن دينار.
  159. أخرجه ابن ماجه (2982) في المناسك: باب فسخ الحج، وأحمد 4 / 286 وسنده قوي وفي الباب حديث ابن عباس وفيه: قدم النبي صلى الله عليه وسلم وأصحابه صبيحة رابعة مهلين بالحج، فأمرهم أن يجعلوها عمرة، فتعاظم ذلك عندهم، فقالوا: يا رسول الله أي الحل؟ قال: " حل كله " أخرجه البخاري 3 / 337، 338، ومسلم (1240) وعن جابر بن عبد الله أنه حج مع النبي صلى الله عليه وسلم يوم ساق البدن معهم، وقد أهلوا بالحج مفردا، فقال لهم: أحلوا من إحرامكم بطواف بالبيت وبين الصفا والمروة. وقصروا، ثم أقيموا حلالا حتى إذا كان يوم التروية فأهلوا بالحج، واجعلوا الذي قدمتم بها متعة، فقالوا: كيف نجعلها متعة وقد سمينا الحج، فقال: افعلوا ما أمرتكم، فلولا أني سقت الهدي لفعلت مثل الذي أمرتكم، ولكن لا يحل مني حرام حتى يبلغ الهدي محله " ففعلوا. أخرجه البخاري 3 / 343، ومسلم (1216) (143) وفي الباب غير ما ذكرنا، راجع " زاد المعاد " لابن القيم 2 / 178، 210 بتحقيقنا فإنه قد وفى الموضوع حقه.
  160. وأخرجه الترمذي (2572) في صفة الجنة من طريق هناد، والنسائي 8 / 279 من طريق قتيبة كلاهما عن أبي الاحوص، عن أبي إسحاق، عن بريد بن أبي مريم، عن أنس بن مالك، وصححه الحاكم 1 / 534، 535، وأقره المؤلف في مختصره وهو كما قالا.
  161. الذهبی، شمس الدین، سیر اعلام النبلاء، ج5، ص392-402.
  162. السبيعي بفتح المهملة وكسر الموحدة 12
  163. عسقلاتی، ابن حجر، تهذیب التهذیب، ج8، ص63-67.
  164. موسوعة الحدیث
  165. موسوعة الحدیث
  166. موسوعة الحدیث