ظلمستیزی در معارف و سیره فاطمی
حقطلبی، ظلمستیزی و آگاهی بخشی
عمر تقابل حق و باطل با عمر انسان در این کره خاکی گره خورده است. وظیفه انسانها در این تقابل، ایستادگی در کنار حق و مبارزه با باطل و ستم است. نمیتوان نسبت به جریان حق و باطل بیتفاوت بود. در مکتبهای الهی همه انبیا، اوصیا و امامان با باطل - در همه چهرههایش چه در زمینه افکار و عقاید، چه در بعد رفتاری و اخلاقی و چه در محور اجتماعی و حکومتی - به ستیز برخاسته و در این پیکار مقدس همواره در صف مقدم قرار داشتهاند.
سنت الهی نیز بر این است که با نیروی حق، باطل را نابود کند: ﴿بَلْ نَقْذِفُ بِالْحَقِّ عَلَى الْبَاطِلِ فَيَدْمَغُهُ فَإِذَا هُوَ زَاهِقٌ وَلَكُمُ الْوَيْلُ مِمَّا تَصِفُونَ﴾[۱].
امیر مؤمنان(ع) با الهام از همین سنت الهی فرمود: «وَ لَكِنِّي أَضْرِبُ بِالْمُقْبِلِ إِلَى الْحَقِّ الْمُدْبِرَ عَنْهُ»[۲]؛ من به یاری نیروهای حق طلب، رویگردان از حق را میزنم.
بنابراین، شرط اساسی تحقق این سنت الهی و پیروزی جریان حق بر باطل، وجود نیروهای حق طلب در هر زمان است. طرفداری از باطل یا سکوت و بیطرفی نسبت به این مسئله مهم، تضعیف جبهه حق و تقویت ظلم است. در جریان نبرد صفین که مصداق روشن و بیابهام درگیری حق و باطل بود، عدهای به بهانه اینکه در «فتنه» نباید وارد شد، به یاری جبهه حق نشتافتند تا به زعم خودشان دستشان به خونی آلوده نشود! امیرمؤمنان(ع) آنان را نکوهش کرد و فرمود: «خَذَلُوا الْحَقَّ وَ لَمْ يَنْصُرُوا الْبَاطِلَ»[۳]؛ حق را خوار کردند و باطل را یاری نکردند.
خدا حق است و شرک و طاغوت، باطل. اسلام حق است و کفر و نفاق، باطل، حضرت رسول(ص) و امامان(ع) حقاند و مخالفانشان باطل. عدالت و صلاح حق است و جور و فساد، باطل. حکومت اسلامی حق است و سلطههای طاغوتی باطل. رسالت همه مردم به ویژه آگاهان جامعه حمایت از حق و ستیز با باطل در همه مصادیق و چهرهها است. این حمایت در دو محور بنیادی نظری و عملی باید دنبال شود: در مرحله نظری و شناختی، آگاهی بخشی جامعه نسبت به آنچه در آن میگذرد و روشن ساختن اذهان و افکار نسبت به واقعیات و افشای توطئهها و جنایات دشمن (تا آنچه اتفاق افتاده در پس پرده، کتمان نشود و به صورت تحریف شده به دیگران منتقل نگردد) نقش اساسی در پاسداشت حق و جلب افکار بدان سمت دارد و جلو تحریفها و کتمانها و سوء برداشتها را میگیرد، و در مرحله عملی با حمایت جدی و همه جانبه از حق و ایستادگی در برابر باطل و بسیج مردم علیه آن، حق راه استوار خود را میپیماید و باطل نابود میگردد. بدین جهت امام حسین(ع) یکی از زمینههای قیام خود را به فراموشی سپرده شدن حق و گسترش باطل در سطح جامعه مطرح کرده، میفرماید: «أَ لَا تَرَوْنَ أَنَّ الْحَقَّ لَا يُعْمَلُ بِهِ وَ أَنَّ الْبَاطِلَ لَا يُتَنَاهَى عَنْهُ»[۴]؛ مگر نمیبینید به حق عمل نمیشود و از باطل نهی نمیگردد.
حضرت زهرا(س) به عنوان دست پرورده رسول خدا(ص)) و آگاه به مسائل جامعه و متعهد به ارزشهای اسلامی، پرچم حقطلبی و باطل ستیزی را بر دوش گرفت و در این راه از هیچ کوششی دریغ نورزید، عرصه دفاع از حق در قالب رسالت پیامبر(ص) و امامت و ولایت امیرمؤمنان(ع) در زندگی فاطمه(س) از برجستهترین، بارزترین و افتخار آمیزترین عرصههایی است که در گفتار و رفتار دختر پیامبر(ص) در هر دو بعد نظری و عملی متجلی است، تا جایی که در فرهنگ شیعیان، به ویژه پس از انقلاب اسلامی ایران، صدیقه طاهره(س) به عنوان حامی و فدایی ولایت لقب گرفته است؛ چراکه او در دوره کوتاه زندگی خویش پس از رحلت پیامبر(ص) زیباترین جلوه پاسداری از حریم حق و ولایت را به تصویر کشید؛ جلوهای که جز در آینه وجود زهرا(س) حتی امیر مؤمنان(ع) نمیتوان یافت. اگر مجاهدتها و خطبههای هدایتگرانه زهرا(س) نبود امروز بسیاری باور نمیکردند که حق با علی(ع) بوده است؛ چراکه کینهها، نفاقها، سیاست بازیها، تبلیغها و تحریفها دست به دست هم داده و جبهه حق را چنان به انزوا کشانده بود که اجازه نمیداد فریاد حقجویی علی(ع) به گوش نسلهای آینده برسد.
آگاهی بخشی الهی زهرا(س) به امت اسلامی چنان شفاف و گویا بود که برای هیچ کس جای عذر باقی نگذاشت و پژواک روح بخش آن تا قیام قیامت در جان جهانیان طنینانداز خواهد ماند. فاطمه(س) مردم عصر خویش را خوب میشناخت و میدانست آن مسلمان نمایان دین به دنیا فروخته گوش شنوا برای شنیدن سخنان او و جسارت قیام همراه او را ندارند؛ اما میخواست برای آیندگان، چهره باطل و ضلالت را رسوا، حقیقت را بر ملا و حجت را تمام کند: من آنچه را باید بگویم با شما گفتم، با آنکه میدانم خواری با وجودتان سرشته و نیرنگ و عهد شکنی بر دلهایتان چیره گشته است؛ لیکن این شکوهها جوششی از اندوه نفس و تسکینی بر فوران خشم و گشایشی بر آلام درون و خروشی بر تنگی دل و در نهایت، اتمام حجتی بر شما است.
اکنون این شما و این مرکب خلافت. بر شما ارزانی باد! به آن محکم بچسبید و رها نکنید؛ اما بدانید پشتش زخم، کف پایش شکافته و لنگ است. داغ ننگ بر آن خورده و نشان خشم الهی و رسوایی ابدی همراه آن است و شما را آسوده نگذارد تا به آتش برافروخته خشم الهی در اندازد؛ آتشی که هر دم فروزد و دل و جان را بسوزد. فراموش نکنید آنچه را انجام میدهید در محضر خدا است. آنها که ستم کردند به زودی میدانند که بازگشتشان به کجا است. منم فرزند آن پیامبر نذیر که بیم میداد شما را از آنچه پیش رو دارید از عذاب شدید. پس هر چه میخواهید بکنید، ما هم به تکلیف خویش عمل میکنیم و انتظار بکشید، ما نیز انتظار میکشیم[۵].
در ادامه بحث به گوشههایی از مبارزات حق طلبانه و اقدامات روشنگرانه و آگاهی بخش حضرت زهرا(س) پس از رحلت پیامبر(ص) اشاره میکنیم.[۶]
دفاع از حریم ولایت
علی(ع) و اهل بیت مشغول تجهیز پیامبر(ص) بودند که عدهای در سقیفه اجتماع کرده و در غیاب خاندان و نزدیکان رسول خدا(ص) ابوبکر را به عنوان خلیفه برگزیدند و پیشگویی پیامبر(ص) که به علی(ع) فرموده بود: «إِنَّ الْأُمَّةَ سَتَغْدِرُ بِكَ مِنْ بَعْدِي»[۷]؛ «امت، بعد از من به تو نیرنگ خواهند زد» محقق شد.
اینجا بود که رسالت تاریخی فاطمه(س) آغاز شد؛ زیرا رسول خدا(ص) او را ملاک حق و باطل معرفی کرده و رضایت فاطمه(س) را رضایت خدا و خشم او را خشم خدا دانسته است[۸]. فاطمه(س) در هر جبههای قرار بگیرد حقانیت آن را ثابت میکند و ناخشنودی وی از جناحی دیگر، بیانگر بطلان آن جناح است. از این رو، دختر رسول خدا(ص) لازم دید موضع خود را در قبال رخدادهای جدید روشن کند تا حق از باطل شناخته و حجت بر مردم تمام شود.
رسالتی که فاطمه(س) در این مقطع از تاریخ ایفا کرد، از کسی جز او حتی امیرمؤمنان(ع) ساخته نبود؛ زیرا علی(ع) در رأس جبهه حق قرار داشت و خود مدعی جانشینی پیامبر(ص) بود و مدعی نمیتواند شاهد باشد. علاوه بر آنکه سوابق درخشان و مواضع قاطعانه علی(ع) در ریشهکن کردن کفر و ستیز با کافران و مستکبران، کینهای دیرینه از وی بر دلهای بازماندگان و وارثان اندیشه آنان، نهاده بود که زدودن آن کار آسانی نبود. روی این جهات پرچمدار مبارزه با توطئهگران باید فردی باشد که در عین محور بودن وجود او برای حق و باطل، بر روی هیچ کس شمشیر نکشیده و با هیچ فرد از در ستیز در نیاویخته باشد و در عین حال محبوبترین و نزدیکترین فرد به پیامبر(ص) باشد و چنین شخصی جز فاطمه(س) نبود. اقدامات فاطمه(س) در این محور عبارت است از:
- آگاهی بخشی و هشدار: سقیفه سنگ بنای بدعت و انحرافی شد که میتوان دیگر بدعتها و انحرافات پدید آمده در تاریخ اسلام را ناشی از آن دانست. بدعتها و مفاسدی که پاره تن مصطفی(ص) نسبت به پیدایی آنها به امت اسلامی هشدار داد: به جان خودم سوگند! نطفه فساد بسته شد. باید در انتظار به ثمر نشستن این بذر شوم بود. از این پس از شتر [[[خلافت]]] به جای شیر، قدحی پر از خون و زهر کشنده بدوشید. این جا است که باطل پیشگان زیان میکنند و آیندگان، فرجام آنچه را پیشینیان سنت نهادند، در مییابند. از این پس با رضایت خاطر و اطمینان، خود را آماده فتنه و آشوب کنید. بشارت باد شما را به شمشیرهای کشیده و بران! و به حمله و تهاجمهای پی در پی ستمکاران و به هم ریخته شدن امور اجتماعی همگان و به استبداد و دیکتاتوری از سوی ظالمان! آنان که غنائم و حقوق شما را اندک پرداخت میکنند و محصولات کشاورزی را خود درو مینمایند. پس حسرت و اندوه بر شما!کارتان به کجا خواهد انجامید؟ دریغا که امر روشن بر شما مخفی مانده است (و تاوانی بر ما نیست) آیا ما میتوانیم شما را به کاری که آن را خوش ندارید مجبور سازیم؟![۹].
- فراخوانی خواص: حضرت زهرا(س) در گام عملی دیگر به سراغ خواص از مهاجر و انصار رفت و با سخنان هشدار دهنده و یادآوری رخدادها و خاطرات دوران حیات رسول خدا(ص) سعی کرد وجدانهای خفته آنان را بیدار کند. آن گرامی همراه حضرت علی(ع) و فرزندانش امام حسن و امام حسین(ع) شبانه به منازل و مجالس انصار و مهاجران میرفت و آنان را به مبارزه با باطل و جانبداری از جبهه حق دعوت میکرد و میفرمود: ای مهاجران و انصار! خدا را یاری کنید. من دختر پیامبر شما هستم و شما با رسول خدا(ص) بیعت کردید که از او و فرزندانش در برابر یورش دشمنان دفاع کنید، همانگونه که از خود و فرزندان خود دفاع میکنید. پس بر سر پیمان با رسول خدا(ص) استوار بمانید[۱۰]. حضرت زهرا(س) گاهی آنان را به یاد واقعه غدیر میانداخت و میفرمود: آیا سخن رسول خدا(ص) را در روز غدیر فراموش کردهاید که فرمود: «مَنْ كُنْتُ مَوْلَاهُ فَعَلِيٌّ مَوْلَاهُ» یا گفتار او را که فرمود: «أَنْتَ مِنِّي بِمَنْزِلَةِ هَارُونَ مِنْ مُوسَى»[۱۱]. و زمانی که برای عذر تقصیر نزد آن حضرت آمده و گفتند: «اگر ابوالحسن هم زودتر آمده بود با او بیعت میکردیم». بر آشفت و بر سرشان فریاد بر آورد: «إِلَيْكُمْ عَنِّي فَلَا عُذْرَ بَعْدَ تَعْذِيرِكُمْ وَ لَا أَمْرَ بَعْدَ تَقْصِيرِكُمْ»[۱۲]؛ «از نزد من بروید! دیگر، پس از کوتاهی کردن و عذر تراشیهای دروغین، عذری پذیرفته نمیشود و پس از کوتاهی و بیتفاوتی، امری وجود نخواهد داشت». پیش از آن هم گفته بود: «وَ هَلْ تَرَكَ أَبِي يَوْمَ غَدِيرِ خُمٍّ لِأَحَدٍ عُذْراً»[۱۳]؛ «آیا پدرم پس از رخداد غدیر خم برای کسی عذری باقی گذاشته است؟»
- جانبازی و فداکاری: با ورود گردانندگان سقیفه به مرحله جدیدی از مبارزه با مقام ولایت و فرا خوانی اجباری امیرمؤمنان(ع) به بیعت و مقاومت آن حضرت در برابر این خواسته و توسل فراخوانان به زور، مبارزه زهرا(س) در حمایت از ولایت نیز وارد مرحله جدید خود شد؛ مرحلهای که به نثار جان و شهادت او منتهی گشت. فاطمه(س) در این مرحله به عنوان شیداترین پروانه شمع امامت با سوختن و فداسازی خویش به همگان آموخت که دفاع از ولایت حقی نیست که تعطیل بردار باشد. عصمت کبری در دفاع از ولایت هنگام هجوم به خانهاش تا آنجا پیش رفت که پهلویش شکست و در خون نشست، محسنش سقط شد[۱۴]، میخ در بر سینهاش نشست[۱۵]، دست و بازویش بر اثر ضربه تازیانه آسیب دید و کبود شد[۱۶] و سرانجام بر سر پیمان الهی از هستی خوش گذشت و جان خود را فدا کرد تا ولایت بماند.[۱۷]
دادخواهی
دادخواهی زهرا(س) از متجاوزان به حق خود و داعیه داران دروغین جانشینی پیامبر(ص) که در تاریخ از آن به ماجرای «فدک» یاد شده، از دیگر محورهای مبارزاتی فاطمه(س) به شمار میرود. ماجرای غمانگیز فدک بهانهای شد تا دختر پیامبر(ص) در عرصهای دیگر چهره باطل را با نقاب جدیدش رسوا کند و بسیاری از ناگفتهها را بگوید، و گرنه او در زندگی زاهدانهاش با چهار سال در اختیار داشتن فدک ثابت کرد که هیچگونه دلبستگی به دنیا و مظاهر آن ندارد. از این رو میبینیم در خطبهای که در پی غصب فدک ایراد میکند، هیچ نامی از آن نمیبرد؛ بلکه محتوای خطبه همهاش در محکومیت و رسوایی گردانندگان سقیفه، عظمت و رنجهای پیامبر(ص)، وصایت و فضائل علی(ع)، تکریم و تحریک انصار و آگاهیبخشی و هشدار به مردم است.
ده روز پس از رحلت رسول خدا(ص) و در حالی که زهرا(س) با پهلوی شکسته در بستر بیماری آرمیده بود، خبر آوردند که فدک از دست رفت و مأموران حکومت به دستور خلیفه، کارگزاران او را از فدک اخراج کرده و آن را به تصرف خویش در آوردهاند[۱۸].
فاطمه(س) که میدید این تجاوز آشکار - و توأم با نادیده گرفتن بسیاری از احکام اسلام - جامعه اسلامی را گرفتار انحرافی شدید از تعالیم اسلام و سنت پیامبر(ص) و بازگشت به جاهلیت میکند و از سوی دیگر، مقدمهای است برای خانهنشین کردن امیرمؤمنان(ع) و محاصره اقتصادی یاران جانباز آن حضرت، به دفاع از حق خویش در مقابل غاصبان فدک پرداخت و با تمام وجودش خواستار باز پس دادن این حق مغصوب شد.
بانوی اسلام برای گرفتن حق خود از دو راه وارد شد: نخست از طریق مالکیت فدک و هدیه رسول خدا(ص) به او، و دیگری از راه ارث. خلیفه با بهانههای واهی و جعل این حدیث که پیامبر فرموده است: «ما پیامبران ارثی از خود باقی نمیگذاریم»، از پاسخگویی به استدلالهای منطقی فاطمه(س) طفره رفت و بدین ترتیب فدک را همچون خود حکومت، غصب و دست اهل بیت(ع) را از یک پشتوانه مالی، کوتاه کرد تا آنان نتوانند در مقابل حکومت ایستادگی کنند.
دختر رسول خدا(ص) پس از رویارویی با بهانه تراشیهای خلیفه و یأس از باز پس گرفتن حق خود، برای روشن شدن افکار عمومی و اعلام موضع اهل بیت(ع) نسبت به این تجاوز آشکار در حالی که جمعی از زنان بنیهاشم او را در میان گرفته بودند به مسجد رفت و در جمع انصار و مهاجران خطبه جامع و مفصلی ایراد کرد و بسیاری از حقایق را در قالب این سخنرانی افشا نمود.
تحلیلهای عمیق بانوی اسلام در این خطبه در زمینه مسئله توحید و هدف خلقت، اهداف بعثت، جایگاه قرآن، فلسفه و اسرار احکام و تعلیمات اسلام، تاریخ سیاسی اسلام و حوادث و رویدادهای بعد از رحلت پیامبر(ص) و... درسهای بزرگی به رهروان راه حق میدهد و آنان را در مبارزاتشان با جریانهای انحرافی و نفاق مدد میرساند[۱۹].[۲۰]
دیگر اقدامات
تلاشهای حقطلبانه و باطلستیزانه و آگاهیبخش فاطمه(س) به آنچه بدان اشاره رفت محدود نمیشود. سکوت او در برابر سران حکومت و تصمیم وی مبنی بر اینکه هرگز با آنان سخن نخواهد گفت[۲۱]، رویگردانی از آنان و پاسخ ندادن به سلامشان[۲۲]، سخنرانی در بستر بیماری در جمع زنان مهاجر و انصار که به عیادت او آمده بودند[۲۳]، وصیت به تجهیز و دفن شبانه و[۲۴]... از دیگر اقدامات آن حضرت در راه اهداف یاد شده است و ما به لحاظ رعایت اختصار از توضیح آنها خودداری کردیم.[۲۵]
جستارهای وابسته
منابع
پانویس
- ↑ «بلکه، راستی را بر ناراستی میافکنیم که آن را درهم میشکند؛ و خود ناگهان از میان میرود و وای بر شما! از آنچه (در چگونگی خداوند) وصف میکنید» سوره انبیاء، آیه ۱۸.
- ↑ نهج البلاغه، خطبه ۶.
- ↑ نهج البلاغه، خطبه ۱۸.
- ↑ بحارالانوار، ج۴۴، ص۳۸۱.
- ↑ الاحتجاج، ج۱، ص۱۴۱؛ دلائل الامامة، ص۳۷ با اختلافی اندک در برخی عبارات.
- ↑ رفیعی، علی، درآمدی بر سیره فاطمی، ص ۱۱۴.
- ↑ کنزالعمال، ج۱۱، ص۶۱۷، حدیث ۳۲۹۹۷.
- ↑ کنزالعمال، ج۳، ص۶۷۴؛ ج۱۲، ص۱۱۱؛ اسد الغابة، ج۵، ص۵۲۲.
- ↑ بحارالانوار، ج۴۳، ص۱۵۹؛ دلائل الامامة، ص۴۱؛ شرح نهج البلاغه، ابن ابی الحدید، ج۱۶، ص۲۳۴ با اندکی اختلاف در برخی عبارات.
- ↑ الاختصاص، ص۱۸۴.
- ↑ الغدیر، ج۱ ص۱۹۶.
- ↑ بحارالانوار، ج۴۳، ص۱۶۱.
- ↑ خصال، ج۱، ص۱۷۳.
- ↑ فرائد السمطین، ج۲، ص۳۴ - ۳۶؛ بحارالانوار، ج۲۸، ص۳۷ - ۴۰؛ ج۴۳، ص۱۷۳.
- ↑ مؤتمر علماء البغداد فی الامامة و الخلافة، مقاتل بن عطیه، ص۱۸۱.
- ↑ الطبقات الکبری، ابن سعد، ج۸، ص۲۷؛ بحارالانوار، ج۵۳، ص۱۴.
- ↑ رفیعی، علی، درآمدی بر سیره فاطمی، ص ۱۱۷.
- ↑ شرح نهج البلاغه، ابن ابی الحدید، ج۱۶، ص۲۶۳.
- ↑ برای آگاهی از تفصیل خطبه آن حضرت ر.ک: کشف الغمة، ج۱، ص۴۸۰ - ۴۹۲؛ دلائل الامامة، ص۳۱ - ۳۷؛ احتجاج، ج۱، ص۱۳۱ - ۱۴۵.
- ↑ رفیعی، علی، درآمدی بر سیره فاطمی، ص ۱۲۰.
- ↑ شرح نهج البلاغه، ابن ابی الحدید، ج۶، ص۴۶؛ ج۱۶، ص۲۱۴.
- ↑ الامامة و السیاسة، ج۱، ص۳۱؛ بحارالانوار، ج۴۳، ص۲۰۳.
- ↑ ر.ک: احتجاج، طبرسی، ج۱، ص۱۴۶ - ۱۴۹؛ کشف الغمة، ج۱، ص۴۹۲ - ۴۹۴.
- ↑ بحارالانوار، ج۴۳، ص۱۵۹ و ۱۸۲ - ۱۸۳.
- ↑ رفیعی، علی، درآمدی بر سیره فاطمی، ص ۱۲۲.