ظلم‌ستیزی در معارف و سیره فاطمی

نسخه‌ای که می‌بینید نسخه‌ای قدیمی از صفحه‌است که توسط Bahmani (بحث | مشارکت‌ها) در تاریخ ‏۲۵ آوریل ۲۰۲۲، ساعت ۱۱:۰۱ ویرایش شده است. این نسخه ممکن است تفاوت‌های عمده‌ای با نسخهٔ فعلی بدارد.

حق‌طلبی، ظلم‌ستیزی و آگاهی بخشی

عمر تقابل حق و باطل با عمر انسان در این کره خاکی گره خورده است. وظیفه انسان‌ها در این تقابل، ایستادگی در کنار حق و مبارزه با باطل و ستم است. نمی‌توان نسبت به جریان حق و باطل بی‌تفاوت بود. در مکتب‌های الهی همه انبیا، اوصیا و امامان با باطل - در همه چهره‌هایش چه در زمینه افکار و عقاید، چه در بعد رفتاری و اخلاقی و چه در محور اجتماعی و حکومتی - به ستیز برخاسته و در این پیکار مقدس همواره در صف مقدم قرار داشته‌اند.

سنت الهی نیز بر این است که با نیروی حق، باطل را نابود کند: ﴿بَلْ نَقْذِفُ بِالْحَقِّ عَلَى الْبَاطِلِ فَيَدْمَغُهُ فَإِذَا هُوَ زَاهِقٌ وَلَكُمُ الْوَيْلُ مِمَّا تَصِفُونَ[۱].

امیر مؤمنان(ع) با الهام از همین سنت الهی فرمود: «وَ لَكِنِّي أَضْرِبُ بِالْمُقْبِلِ إِلَى الْحَقِّ الْمُدْبِرَ عَنْهُ‌»[۲]؛ من به یاری نیروهای حق طلب، رویگردان از حق را می‌زنم.

بنابراین، شرط اساسی تحقق این سنت الهی و پیروزی جریان حق بر باطل، وجود نیروهای حق طلب در هر زمان است. طرفداری از باطل یا سکوت و بی‌طرفی نسبت به این مسئله مهم، تضعیف جبهه حق و تقویت ظلم است. در جریان نبرد صفین که مصداق روشن و بی‌ابهام درگیری حق و باطل بود، عده‌ای به بهانه اینکه در «فتنه» نباید وارد شد، به یاری جبهه حق نشتافتند تا به زعم خودشان دستشان به خونی آلوده نشود! امیرمؤمنان(ع) آنان را نکوهش کرد و فرمود: «خَذَلُوا الْحَقَّ وَ لَمْ يَنْصُرُوا الْبَاطِلَ»[۳]؛ حق را خوار کردند و باطل را یاری نکردند.

خدا حق است و شرک و طاغوت، باطل. اسلام حق است و کفر و نفاق، باطل، حضرت رسول(ص) و امامان(ع) حق‌اند و مخالفانشان باطل. عدالت و صلاح حق است و جور و فساد، باطل. حکومت اسلامی حق است و سلطه‌های طاغوتی باطل. رسالت همه مردم به ویژه آگاهان جامعه حمایت از حق و ستیز با باطل در همه مصادیق و چهره‌ها است. این حمایت در دو محور بنیادی نظری و عملی باید دنبال شود: در مرحله نظری و شناختی، آگاهی بخشی جامعه نسبت به آنچه در آن می‌گذرد و روشن ساختن اذهان و افکار نسبت به واقعیات و افشای توطئه‌ها و جنایات دشمن (تا آنچه اتفاق افتاده در پس پرده، کتمان نشود و به صورت تحریف شده به دیگران منتقل نگردد) نقش اساسی در پاسداشت حق و جلب افکار بدان سمت دارد و جلو تحریف‌ها و کتمان‌ها و سوء برداشت‌ها را می‌گیرد، و در مرحله عملی با حمایت جدی و همه جانبه از حق و ایستادگی در برابر باطل و بسیج مردم علیه آن، حق راه استوار خود را می‌پیماید و باطل نابود می‌گردد. بدین جهت امام حسین(ع) یکی از زمینه‌های قیام خود را به فراموشی سپرده شدن حق و گسترش باطل در سطح جامعه مطرح کرده، می‌فرماید: «أَ لَا تَرَوْنَ أَنَّ الْحَقَّ لَا يُعْمَلُ بِهِ وَ أَنَّ الْبَاطِلَ لَا يُتَنَاهَى عَنْهُ‌»[۴]؛ مگر نمی‌بینید به حق عمل نمی‌شود و از باطل نهی نمی‌گردد.

حضرت زهرا(س) به عنوان دست پرورده رسول خدا(ص)) و آگاه به مسائل جامعه و متعهد به ارزش‌های اسلامی، پرچم حق‌طلبی و باطل ستیزی را بر دوش گرفت و در این راه از هیچ کوششی دریغ نورزید، عرصه دفاع از حق در قالب رسالت پیامبر(ص) و امامت و ولایت امیرمؤمنان(ع) در زندگی فاطمه(س) از برجسته‌ترین، بارزترین و افتخار آمیز‌ترین عرصه‌هایی است که در گفتار و رفتار دختر پیامبر(ص) در هر دو بعد نظری و عملی متجلی است، تا جایی که در فرهنگ شیعیان، به ویژه پس از انقلاب اسلامی ایران، صدیقه طاهره(س) به عنوان حامی و فدایی ولایت لقب گرفته است؛ چراکه او در دوره کوتاه زندگی خویش پس از رحلت پیامبر(ص) زیباترین جلوه پاسداری از حریم حق و ولایت را به تصویر کشید؛ جلوه‌ای که جز در آینه وجود زهرا(س) حتی امیر مؤمنان(ع) نمی‌توان یافت. اگر مجاهدت‌ها و خطبه‌های هدایت‌گرانه زهرا(س) نبود امروز بسیاری باور نمی‌کردند که حق با علی(ع) بوده است؛ چراکه کینه‌ها، نفاق‌ها، سیاست بازی‌ها، تبلیغ‌ها و تحریف‌ها دست به دست هم داده و جبهه حق را چنان به انزوا کشانده بود که اجازه نمی‌داد فریاد حق‌جویی علی(ع) به گوش نسل‌های آینده برسد.

آگاهی بخشی الهی زهرا(س) به امت اسلامی چنان شفاف و گویا بود که برای هیچ کس جای عذر باقی نگذاشت و پژواک روح بخش آن تا قیام قیامت در جان جهانیان طنین‌انداز خواهد ماند. فاطمه(س) مردم عصر خویش را خوب می‌شناخت و می‌دانست آن مسلمان نمایان دین به دنیا فروخته گوش شنوا برای شنیدن سخنان او و جسارت قیام همراه او را ندارند؛ اما می‌خواست برای آیندگان، چهره باطل و ضلالت را رسوا، حقیقت را بر ملا و حجت را تمام کند: من آنچه را باید بگویم با شما گفتم، با آنکه می‌دانم خواری با وجودتان سرشته و نیرنگ و عهد شکنی بر دل‌هایتان چیره گشته است؛ لیکن این شکوه‌ها جوششی از اندوه نفس و تسکینی بر فوران خشم و گشایشی بر آلام درون و خروشی بر تنگی دل و در نهایت، اتمام حجتی بر شما است.

اکنون این شما و این مرکب خلافت. بر شما ارزانی باد! به آن محکم بچسبید و رها نکنید؛ اما بدانید پشتش زخم، کف پایش شکافته و لنگ است. داغ ننگ بر آن خورده و نشان خشم الهی و رسوایی ابدی همراه آن است و شما را آسوده نگذارد تا به آتش برافروخته خشم الهی در اندازد؛ آتشی که هر دم فروزد و دل و جان را بسوزد. فراموش نکنید آنچه را انجام می‌دهید در محضر خدا است. آنها که ستم کردند به زودی می‌دانند که بازگشتشان به کجا است. منم فرزند آن پیامبر نذیر که بیم می‌داد شما را از آنچه پیش رو دارید از عذاب شدید. پس هر چه می‌خواهید بکنید، ما هم به تکلیف خویش عمل می‌کنیم و انتظار بکشید، ما نیز انتظار می‌کشیم[۵].

در ادامه بحث به گوشه‌هایی از مبارزات حق طلبانه و اقدامات روشنگرانه و آگاهی بخش حضرت زهرا(س) پس از رحلت پیامبر(ص) اشاره می‌کنیم.[۶]

دفاع از حریم ولایت

علی(ع) و اهل بیت مشغول تجهیز پیامبر(ص) بودند که عده‌ای در سقیفه اجتماع کرده و در غیاب خاندان و نزدیکان رسول خدا(ص) ابوبکر را به عنوان خلیفه برگزیدند و پیشگویی پیامبر(ص) که به علی(ع) فرموده بود: «إِنَّ الْأُمَّةَ سَتَغْدِرُ بِكَ مِنْ بَعْدِي‌»[۷]؛ «امت، بعد از من به تو نیرنگ خواهند زد» محقق شد.

اینجا بود که رسالت تاریخی فاطمه(س) آغاز شد؛ زیرا رسول خدا(ص) او را ملاک حق و باطل معرفی کرده و رضایت فاطمه(س) را رضایت خدا و خشم او را خشم خدا دانسته است[۸]. فاطمه(س) در هر جبهه‌ای قرار بگیرد حقانیت آن را ثابت می‌کند و ناخشنودی وی از جناحی دیگر، بیانگر بطلان آن جناح است. از این رو، دختر رسول خدا(ص) لازم دید موضع خود را در قبال رخدادهای جدید روشن کند تا حق از باطل شناخته و حجت بر مردم تمام شود.

رسالتی که فاطمه(س) در این مقطع از تاریخ ایفا کرد، از کسی جز او حتی امیرمؤمنان(ع) ساخته نبود؛ زیرا علی(ع) در رأس جبهه حق قرار داشت و خود مدعی جانشینی پیامبر(ص) بود و مدعی نمی‌تواند شاهد باشد. علاوه بر آنکه سوابق درخشان و مواضع قاطعانه علی(ع) در ریشه‌کن کردن کفر و ستیز با کافران و مستکبران، کینه‌ای دیرینه از وی بر دل‌های بازماندگان و وارثان اندیشه آنان، نهاده بود که زدودن آن کار آسانی نبود. روی این جهات پرچمدار مبارزه با توطئه‌گران باید فردی باشد که در عین محور بودن وجود او برای حق و باطل، بر روی هیچ کس شمشیر نکشیده و با هیچ فرد از در ستیز در نیاویخته باشد و در عین حال محبوب‌ترین و نزدیک‌ترین فرد به پیامبر(ص) باشد و چنین شخصی جز فاطمه(س) نبود. اقدامات فاطمه(س) در این محور عبارت است از:

  1. آگاهی بخشی و هشدار: سقیفه سنگ بنای بدعت و انحرافی شد که می‌توان دیگر بدعت‌ها و انحرافات پدید آمده در تاریخ اسلام را ناشی از آن دانست. بدعت‌ها و مفاسدی که پاره تن مصطفی(ص) نسبت به پیدایی آنها به امت اسلامی هشدار داد: به جان خودم سوگند! نطفه فساد بسته شد. باید در انتظار به ثمر نشستن این بذر شوم بود. از این پس از شتر [[[خلافت]]] به جای شیر، قدحی پر از خون و زهر کشنده بدوشید. این جا است که باطل پیشگان زیان می‌کنند و آیندگان، فرجام آنچه را پیشینیان سنت نهادند، در می‌یابند. از این پس با رضایت خاطر و اطمینان، خود را آماده فتنه و آشوب کنید. بشارت باد شما را به شمشیرهای کشیده و بران! و به حمله و تهاجم‌های پی در پی ستمکاران و به هم ریخته شدن امور اجتماعی همگان و به استبداد و دیکتاتوری از سوی ظالمان! آنان که غنائم و حقوق شما را اندک پرداخت می‌کنند و محصولات کشاورزی را خود درو می‌نمایند. پس حسرت و اندوه بر شما!کارتان به کجا خواهد انجامید؟ دریغا که امر روشن بر شما مخفی مانده است (و تاوانی بر ما نیست) آیا ما می‌توانیم شما را به کاری که آن را خوش ندارید مجبور سازیم؟![۹].
  2. فراخوانی خواص: حضرت زهرا(س) در گام عملی دیگر به سراغ خواص از مهاجر و انصار رفت و با سخنان هشدار دهنده و یادآوری رخدادها و خاطرات دوران حیات رسول خدا(ص) سعی کرد وجدان‌های خفته آنان را بیدار کند. آن گرامی همراه حضرت علی(ع) و فرزندانش امام حسن و امام حسین(ع) شبانه به منازل و مجالس انصار و مهاجران می‌رفت و آنان را به مبارزه با باطل و جانبداری از جبهه حق دعوت می‌کرد و می‌فرمود: ای مهاجران و انصار! خدا را یاری کنید. من دختر پیامبر شما هستم و شما با رسول خدا(ص) بیعت کردید که از او و فرزندانش در برابر یورش دشمنان دفاع کنید، همان‌گونه که از خود و فرزندان خود دفاع می‌کنید. پس بر سر پیمان با رسول خدا(ص) استوار بمانید[۱۰]. حضرت زهرا(س) گاهی آنان را به یاد واقعه غدیر می‌انداخت و می‌فرمود: آیا سخن رسول خدا(ص) را در روز غدیر فراموش کرده‌اید که فرمود: «مَنْ كُنْتُ مَوْلَاهُ فَعَلِيٌّ مَوْلَاهُ‌» یا گفتار او را که فرمود: «أَنْتَ مِنِّي بِمَنْزِلَةِ هَارُونَ مِنْ مُوسَى»[۱۱]. و زمانی که برای عذر تقصیر نزد آن حضرت آمده و گفتند: «اگر ابوالحسن هم زودتر آمده بود با او بیعت می‌کردیم». بر آشفت و بر سرشان فریاد بر آورد: «إِلَيْكُمْ عَنِّي فَلَا عُذْرَ بَعْدَ تَعْذِيرِكُمْ وَ لَا أَمْرَ بَعْدَ تَقْصِيرِكُمْ»[۱۲]؛ «از نزد من بروید! دیگر، پس از کوتاهی کردن و عذر تراشی‌های دروغین، عذری پذیرفته نمی‌شود و پس از کوتاهی و بی‌تفاوتی، امری وجود نخواهد داشت». پیش از آن هم گفته بود: «وَ هَلْ تَرَكَ أَبِي يَوْمَ غَدِيرِ خُمٍّ لِأَحَدٍ عُذْراً»[۱۳]؛ «آیا پدرم پس از رخداد غدیر خم برای کسی عذری باقی گذاشته است؟»
  3. جانبازی و فداکاری: با ورود گردانندگان سقیفه به مرحله جدیدی از مبارزه با مقام ولایت و فرا خوانی اجباری امیرمؤمنان(ع) به بیعت و مقاومت آن حضرت در برابر این خواسته و توسل فراخوانان به زور، مبارزه زهرا(س) در حمایت از ولایت نیز وارد مرحله جدید خود شد؛ مرحله‌ای که به نثار جان و شهادت او منتهی گشت. فاطمه(س) در این مرحله به عنوان شیداترین پروانه شمع امامت با سوختن و فداسازی خویش به همگان آموخت که دفاع از ولایت حقی نیست که تعطیل بردار باشد. عصمت کبری در دفاع از ولایت هنگام هجوم به خانه‌اش تا آنجا پیش رفت که پهلویش شکست و در خون نشست، محسنش سقط شد[۱۴]، میخ در بر سینه‌اش نشست[۱۵]، دست و بازویش بر اثر ضربه تازیانه آسیب دید و کبود شد[۱۶] و سرانجام بر سر پیمان الهی از هستی خوش گذشت و جان خود را فدا کرد تا ولایت بماند.[۱۷]

دادخواهی

دادخواهی زهرا(س) از متجاوزان به حق خود و داعیه داران دروغین جانشینی پیامبر(ص) که در تاریخ از آن به ماجرای «فدک» یاد شده، از دیگر محورهای مبارزاتی فاطمه(س) به شمار می‌رود. ماجرای غم‌انگیز فدک بهانه‌ای شد تا دختر پیامبر(ص) در عرصه‌ای دیگر چهره باطل را با نقاب جدیدش رسوا کند و بسیاری از ناگفته‌ها را بگوید، و گرنه او در زندگی زاهدانه‌اش با چهار سال در اختیار داشتن فدک ثابت کرد که هیچ‌گونه دلبستگی به دنیا و مظاهر آن ندارد. از این رو می‌بینیم در خطبه‌ای که در پی غصب فدک ایراد می‌کند، هیچ نامی از آن نمی‌برد؛ بلکه محتوای خطبه همه‌اش در محکومیت و رسوایی گردانندگان سقیفه، عظمت و رنج‌های پیامبر(ص)، وصایت و فضائل علی(ع)، تکریم و تحریک انصار و آگاهی‌بخشی و هشدار به مردم است.

ده روز پس از رحلت رسول خدا(ص) و در حالی که زهرا(س) با پهلوی شکسته در بستر بیماری آرمیده بود، خبر آوردند که فدک از دست رفت و مأموران حکومت به دستور خلیفه، کارگزاران او را از فدک اخراج کرده و آن را به تصرف خویش در آورده‌اند[۱۸].

فاطمه(س) که می‌دید این تجاوز آشکار - و توأم با نادیده گرفتن بسیاری از احکام اسلام - جامعه اسلامی را گرفتار انحرافی شدید از تعالیم اسلام و سنت پیامبر(ص) و بازگشت به جاهلیت می‌کند و از سوی دیگر، مقدمه‌ای است برای خانه‌نشین کردن امیرمؤمنان(ع) و محاصره اقتصادی یاران جانباز آن حضرت، به دفاع از حق خویش در مقابل غاصبان فدک پرداخت و با تمام وجودش خواستار باز پس دادن این حق مغصوب شد.

بانوی اسلام برای گرفتن حق خود از دو راه وارد شد: نخست از طریق مالکیت فدک و هدیه رسول خدا(ص) به او، و دیگری از راه ارث. خلیفه با بهانه‌های واهی و جعل این حدیث که پیامبر فرموده است: «ما پیامبران ارثی از خود باقی نمی‌گذاریم»، از پاسخ‌گویی به استدلال‌های منطقی فاطمه(س) طفره رفت و بدین ترتیب فدک را همچون خود حکومت، غصب و دست اهل بیت(ع) را از یک پشتوانه مالی، کوتاه کرد تا آنان نتوانند در مقابل حکومت ایستادگی کنند.

دختر رسول خدا(ص) پس از رویارویی با بهانه تراشی‌های خلیفه و یأس از باز پس گرفتن حق خود، برای روشن شدن افکار عمومی و اعلام موضع اهل بیت(ع) نسبت به این تجاوز آشکار در حالی که جمعی از زنان بنی‌هاشم او را در میان گرفته بودند به مسجد رفت و در جمع انصار و مهاجران خطبه جامع و مفصلی ایراد کرد و بسیاری از حقایق را در قالب این سخنرانی افشا نمود.

تحلیل‌های عمیق بانوی اسلام در این خطبه در زمینه مسئله توحید و هدف خلقت، اهداف بعثت، جایگاه قرآن، فلسفه و اسرار احکام و تعلیمات اسلام، تاریخ سیاسی اسلام و حوادث و رویدادهای بعد از رحلت پیامبر(ص) و... درس‌های بزرگی به رهروان راه حق می‌دهد و آنان را در مبارزاتشان با جریان‌های انحرافی و نفاق مدد می‌رساند[۱۹].[۲۰]

دیگر اقدامات

تلاش‌های حق‌طلبانه و باطل‌ستیزانه و آگاهی‌بخش فاطمه(س) به آنچه بدان اشاره رفت محدود نمی‌شود. سکوت او در برابر سران حکومت و تصمیم وی مبنی بر اینکه هرگز با آنان سخن نخواهد گفت[۲۱]، رویگردانی از آنان و پاسخ ندادن به سلامشان[۲۲]، سخنرانی در بستر بیماری در جمع زنان مهاجر و انصار که به عیادت او آمده بودند[۲۳]، وصیت به تجهیز و دفن شبانه و[۲۴]... از دیگر اقدامات آن حضرت در راه اهداف یاد شده است و ما به لحاظ رعایت اختصار از توضیح آنها خودداری کردیم.[۲۵]

عدالت‌گرایی و ظلم‌ستیزی

یکی از آثار دوستی و دشمنی در راه خدا عدالت‌گرایی و ظلم‌ستیزی است. بر این اساس، انسان عدالت‌گرا و ظلم‌ستیز همواره طرفدار فکر، مکتب، حزب و گروهی است که عدالت‌گر و ظلم‌ستیز باشد. در سخنان و سیره فاطمی، شواهد بسیاری بر وجود این خصلت در آن حضرت در کامل‌ترین شکل و مرتبه به چشم می‌خورد.

از جمله روایات آن حضرت درباره ظلم و ظالمان روایتی از رسول خدا(ص) است که فرمود: هیچ‌گاه دو گروه ظالم با یکدیگر به ستیز برنمی‌خیزند، جز آنکه خداوند از آنان دوری می‌گزیند و برای خدا اهمیتی ندارد کدام پیروز شوند و هیچ‌گاه دو گروه ظالم به مقابل هم درنمی‌آیند، جز آنکه بدبختی و بلا متوجه ظالم‌ترینشان می‌شود[۲۶].

در سلوک اجتماعی حضرت فاطمه، نمونه‌های بسیاری از ظلم‌ستیزی و عدالت‌گرایی به چشم می‌خورد. این رفتارها گاه در سطح محدود و جزئی و گاه در سطح کلان (درگیری با حاکمیت سیاسی) بروز کرده است.

در سطح جزئی می‌توان به این روایت منسوب به امام حسن عسکری استناد کرد: روزی دو زن نزد فاطمه آمدند و درباره موضوع مورد اختلافشان او را به داوری برگزیدند. آن حضرت یکی از آن دو را نسبت به دیگری ظالم دید و به یاری زن مظلوم شتافت و با یاری فاطمه، آن زن توانست بر دیگری غالب شود؛ از این رو بسیار شاد و مسرور شد. فاطمه که شادی او را دید، اظهار داشت: شادی ملائکه به واسطه پیروزی و غلبه تو بر او، بسیار بیشتر از شادی توست و حزن و اندوه شیطان و یارانش نیز از اندوه آن زن بیشتر است. پس از این جریان، خداوند به ملائکه فرمود: برای فاطمه به واسطه این کار، هزاران برابر اجر قرار دهید و این را نسبت به هر کس که چنین کند، به صورت یک سنت مقرر کنید[۲۷].

در عرصه سیاسی نیز مواضع آن حضرت همواره در راستای تقویت جبهه حق و تضعیف جبهه ظالم بود. در مباحث پیشین، به چگونگی رفتار آن حضرت در دفاع از پدرش در مکه در برابر مشرکان و نیز چگونگی رفتارش در برابر ام‌هانی دختر ابی طالب (خواهر شوهرش) که در جریان فتح مکه، برخی مشرکان را پناه داده بود، اشاره‌ای داشتیم اما مهم‌ترین نمود ظلم‌ستیزی آن حضرت پس از رحلت رسول خدا(ص) و در برابر بزرگ‌ترین ظلم تاریخ بروز یافت و وی با تمام وجود، به عرصه دفاع از بزرگ‌ترین مظلوم تاریخ یعنی امیرمؤمنان برخاست و از تمامی امکانات و مسیرهای ممکن بهره جست. در آغازین روزهای پس از فاجعه سقیفه، تمام تلاش خویش را برای تبیین حق و بیان سفارش‌های نبوی درباره حقوق اهل بیت(ع) به کار بست؛ از این رو شب‌ها به همراه همسر و دو فرزندش به در خانه مهاجران و انصار می‌رفت تا حق غصب شده علی را به آنان یادآوری کند[۲۸] و در دیدارهای خصوصی با افراد نیز جریان غدیر و حق ولایت و امامت و وصایت علی را یادآور می‌شد.

در یکی از روزهای بعد از رحلت رسول خدا(ص) و غصب خلافت، هنگامی که فاطمه طبق روال آن روزها، به زیارت قبر حمزه و دیگر شهدای احد رفته بود و برای از دست دادن پیامبر و مظلومیت اهل بیت او می‌گریست، یکی از مسلمانان به نام محمود بن لبید از فاطمه درباره تصریح پیامبر قبل از وفاتش درباره وصایت امیرالمؤمنین پرسید و فاطمه پاسخ داد: «شگفتا! آیا روز غدیرخم را فراموش کرده‌اید؟».

محمود بن لبید گفت: آن واقعه رخ داده است؛ اما می‌خواهم آنچه را رسول خدا به شکل محرمانه به شما گفته است، بدانم. فاطمه در پاسخ فرمود: خدا را گواه بر راستی سخنم می‌گیرم؛ از پدرم شنیدم که فرمود: علی بهترین کسی است که در میان شما به عنوان جانشین خود قرار می‌دهم و او امام و خلیفه پس از من است و بعد از او، دو سبطم و نُه نفر از نسل حسین امامان نیکوسیرت هستند که اگر از ایشان پیروی کنید، آنان را هدایت‌گر و هدایت‌شده می‌یابید و اگر با آنان مخالفت کنید، تا روز قیامت در اختلاف خواهید بود[۲۹].

هنگامی که ام سلمه به عیادتش آمده بود و حال او را جویا شد، در پاسخ وی، به غم و اندوه فراوانش به علت فقدان پیامبر و ظلم به وصی او و عهده‌داری خلافت به دست کسی که خلافتش به طور نامشروع فراهم گشته و نیز کینه‌هایی که موجب چنین ظلمی شده بود، اشاره کرد[۳۰]. آن حضرت در دیدار با عایشه (دختر طلحه) نیز شبیه این سخنان را مطرح کرد[۳۱].

چند روز پس از رحلت پیامبر(ص) و جریان سقیفه، غاصبان خلافت دست به غصب فدک زدند. این امر، زمینه‌ای شد تا صدیقه کبری با حضور در مسجد و در جمع مهاجران و انصار و سردمداران خلافت، خطبه معروف فدکیه[۳۲] را ایراد کند که جدای از زیبایی‌های ادبی، مشحون از معارف ناب برآمده از روحی متعالی و ظلم‌ستیز است و تاکنون شروح زیادی در تبیین فرازهای بلند این خطبه نگاشته شده است. پس از بیماری نیز هنگامی که گروهی از زنان مهاجر و انصار به عیادت او آمدند، آن حضرت ضمن خطبه‌ای غرّاء به تبیین حقایق و مصادیق ظالم و مظلوم پرداختند[۳۳].

پس از این روشنگری‌ها، عده‌ای از مهاجران و انصار نزد وی آمدند و اظهار پشیمانی و عذرخواهی کردند که اگر پیش از بیعت با ابی‌بکر، امیرمؤمنان یادآور وصایتش شده بود، با کسی جز او بیعت نمی‌کردند؛ اما فاطمه این بهانه‌تراشی‌ها را نپذیرفت و آنان را مقصر دانست[۳۴].

سرانجام دستگاه خلافت مجعول، چاره‌ای جز حمله به بیت فاطمه و گرفتن بیعت اجباری از امیرالمؤمنین ندید و با هجمه به خانه‌ای که محل نزول فرشته وحی بود، تلاش کردند علی را برای بیعت به مسجد ببرند. در اینجا صدیقه کبری در راه دفاع از ولی خدا و وصی رسول خدا، شجاعانه به مقابله برخاست و تلاش کرد مانع از بردن علی به مسجد شود که با فرمان خلیفه دوم مورد ضرب و شتم قرار گرفت و فرزندش سقط شد و در اثر این لطمه‌ها و جراحت‌ها، مدت کوتاهی پس از این حادثه شوم به شهادت رسید؛ اما تا ابد، ننگ ستم و ستم‌پیشگی را بر پیشانی غاصبان خلافت رسم کرد تا در پهنه تاریخ، فاطمه و همسرش، مصداق مظلومیت ظلم‌ستیز بمانند و دشمنان آنها - در هر زمان و مکانی - مصداق ظلم و ظالم باشند[۳۵].

ایشان در روزهای آخر عمر با رد عذرخواهی ظاهری خلیفه اول و دوم[۳۶] و سپس با وصیت سیاسی‌اش، ضربه نهایی را بر پیکره خط نفاق و ظلم وارد ساخت تا در آینده تاریخ، راه روشنی فراروی حق‌جویان و حقیقت‌پویان فراهم آید. آن حضرت در این وصیت‌نامه از حضور دشمنان در تشییع جنازه‌اش منع کرد و به تجهیز و دفن شبانه پیکرش سفارش نمود[۳۷].[۳۸]

جستارهای وابسته

منابع

پانویس

  1. «بلکه، راستی را بر ناراستی می‌افکنیم که آن را درهم می‌شکند؛ و خود ناگهان از میان می‌رود و وای بر شما! از آنچه (در چگونگی خداوند) وصف می‌کنید» سوره انبیاء، آیه ۱۸.
  2. نهج البلاغه، خطبه ۶.
  3. نهج البلاغه، خطبه ۱۸.
  4. بحارالانوار، ج۴۴، ص۳۸۱.
  5. الاحتجاج، ج۱، ص۱۴۱؛ دلائل الامامة، ص۳۷ با اختلافی اندک در برخی عبارات.
  6. رفیعی، علی، درآمدی بر سیره فاطمی، ص ۱۱۴.
  7. کنزالعمال، ج۱۱، ص۶۱۷، حدیث ۳۲۹۹۷.
  8. کنزالعمال، ج۳، ص۶۷۴؛ ج۱۲، ص۱۱۱؛ اسد الغابة، ج۵، ص۵۲۲.
  9. بحارالانوار، ج۴۳، ص۱۵۹؛ دلائل الامامة، ص۴۱؛ شرح نهج البلاغه، ابن ابی الحدید، ج۱۶، ص۲۳۴ با اندکی اختلاف در برخی عبارات.
  10. الاختصاص، ص۱۸۴.
  11. الغدیر، ج۱ ص۱۹۶.
  12. بحارالانوار، ج۴۳، ص۱۶۱.
  13. خصال، ج۱، ص۱۷۳.
  14. فرائد السمطین، ج۲، ص۳۴ - ۳۶؛ بحارالانوار، ج۲۸، ص۳۷ - ۴۰؛ ج۴۳، ص۱۷۳.
  15. مؤتمر علماء البغداد فی الامامة و الخلافة، مقاتل بن عطیه، ص۱۸۱.
  16. الطبقات الکبری، ابن سعد، ج۸، ص۲۷؛ بحارالانوار، ج۵۳، ص۱۴.
  17. رفیعی، علی، درآمدی بر سیره فاطمی، ص ۱۱۷.
  18. شرح نهج البلاغه، ابن ابی الحدید، ج۱۶، ص۲۶۳.
  19. برای آگاهی از تفصیل خطبه آن حضرت ر.ک: کشف الغمة، ج۱، ص۴۸۰ - ۴۹۲؛ دلائل الامامة، ص۳۱ - ۳۷؛ احتجاج، ج۱، ص۱۳۱ - ۱۴۵.
  20. رفیعی، علی، درآمدی بر سیره فاطمی، ص ۱۲۰.
  21. شرح نهج البلاغه، ابن ابی الحدید، ج۶، ص۴۶؛ ج۱۶، ص۲۱۴.
  22. الامامة و السیاسة، ج۱، ص۳۱؛ بحارالانوار، ج۴۳، ص۲۰۳.
  23. ر.ک: احتجاج، طبرسی، ج۱، ص۱۴۶ - ۱۴۹؛ کشف الغمة، ج۱، ص۴۹۲ - ۴۹۴.
  24. بحارالانوار، ج۴۳، ص۱۵۹ و ۱۸۲ - ۱۸۳.
  25. رفیعی، علی، درآمدی بر سیره فاطمی، ص ۱۲۲.
  26. «عن فاطمة الکبری قالت: قال رسول الله: ما التقی جندان ظالمان الا تخلی الله منهما فلم بال ایهما غلب. و ما التقی جندان ظالمان الا کانت الدائره علی اعتاهما»؛ (دولابی، الذریة الطاهره، ص۱۴۹؛ اربلی، کشف الغمه، ج۲، ص۱۷۶).
  27. «وَ قَالَتْ فَاطِمَةُ(س) وَ قَدِ اخْتَصَمَ إِلَيْهَا امْرَأَتَانِ، فَتَنَازَعَتَا فِي شَيْ‌ءٍ مِنْ أَمْرِ الدِّينِ: إِحْدَاهُمَا مُعَانِدَةٌ وَ الْأُخْرَى مُؤْمِنَةٌ، فَفَتَحَتْ عَلَى الْمُؤْمِنَةِ حُجَّتَهَا، فَاسْتَظْهَرَتْ عَلَى الْمُعَانِدَةِ، فَفَرِحَتْ فَرَحاً شَدِيداً. فَقَالَتْ فَاطِمَةُ(س): إِنَّ فَرَحَ الْمَلَائِكَةِ بِاسْتِظْهَارِكِ عَلَيْهَا أَشَدُّ مِنْ فَرَحِكِ، وَ إِنَّ حُزْنَ الشَّيْطَانِ وَ مَرَدَتِهِ بِحُزْنِهَا عَنْكِ أَشَدُّ مِنْ حُزْنِهَا. وَ إِنَّ اللَّهَ عَزَّ وَ جَلَّ قَالَ لِلْمَلَائِكَةِ: أَوْجِبُوا لِفَاطِمَةَ بِمَا فَتَحَتْ عَلَى هَذِهِ الْمِسْكِينَةِ الْأَسِيرَةِ- مِنَ الْجِنَانِ أَلْفَ أَلْفِ ضِعْفِ مَا كُنْتُ أَعْدَدْتُ لَهَا وَ اجْعَلُوا هَذِهِ سُنَّةً فِي كُلِّ مَنْ يَفْتَحُ عَلَى أَسِيرٍ مِسْكِينٍ، فَيَغْلِبُ مُعَانِداً- مِثْلَ أَلْفِ أَلْفِ مَا كَانَ لَهُ مُعَدّاً مِنَ الْجِنَانِ»؛ (منسوب به امام حسن عسکری، تفسیر الامام العسکری، ص۳۴۷؛ طبرسی، الاحتجاج، ج۱، ص۱۱؛ مجلسی، بحارالانوار، ج۲، ص۸؛ ج۸، ص۱۸۰).
  28. «عَنْ أَبِي جَعْفَرٍ مُحَمَّدِ بْنِ عَلِيٍّ(ع) أَنَّ عَلِيّاً(ع) حَمَلَ فَاطِمَةَ(س) عَلَى حِمَارٍ وَ سَارَ بِهَا لَيْلًا إِلَى بُيُوتِ الْأَنْصَارِ يَسْأَلُهُمُ النُّصْرَةَ وَ تَسْأَلُهُمْ فَاطِمَةُ(س) الِانْتِصَارَ لَهُ فَكَانُوا يَقُولُونَ يَا بِنْتَ رَسُولِ اللَّهِ قَدْ مَضَتْ بَيْعَتُنَا لِهَذَا الرَّجُلِ لَوْ كَانَ ابْنُ عَمِّكِ سَبَقَ إِلَيْنَا أَبَا بَكْرٍ مَا عَدَلْنَاهُ بِهِ فَقَالَ عَلِيٌّ(ع) أَ كُنْتُ أَتْرُكُ رَسُولَ اللَّهِ مَيْتاً فِي بَيْتِهِ لَا أُجَهِّزُهُ وَ أَخْرُجُ إِلَى النَّاسِ أُنَازِعُهُمْ فِي سُلْطَانِهِ وَ قَالَتْ فَاطِمَةُ مَا صَنَعَ أَبُو الْحَسَنِ إِلَّا مَا كَانَ يَنْبَغِي لَهُ وَ صَنَعُوا هُمْ مَا اللَّهُ حَسِيبُهُمْ عَلَيْهِ»؛ (جوهری، السقیفه و فدک، ص۶۳؛ طبرسی، الاحتجاج، ج۱، ص۱۰۸؛ ابن ابی الحدید، شرح نهج البلاغه، ج۶، ص۱۳).
  29. «عَنْ مَحْمُودِ بْنِ لَبِيدٍ قَالَ: لَمَّا قُبِضَ رَسُولُ اللَّهِ(ص) كَانَتْ فَاطِمَةُ تَأْتِي قُبُورَ الشُّهَدَاءِ وَ تَأْتِي قَبْرَ حَمْزَةَ وَ تَبْكِي هُنَاكَ فَلَمَّا كَانَ فِي بَعْضِ الْأَيَّامِ أَتَيْتُ قَبْرَ حَمْزَةَ رَضِيَ اللَّهُ عَنْهُ فَوَجَدْتُهَا(ص) تَبْكِي هُنَاكَ فَأَمْهَلْتُهَا حَتَّى سَكَتَتْ فَأَتَيْتُهَا وَ سَلَّمْتُ عَلَيْهَا وَ قُلْتُ يَا سَيِّدَةَ النِّسْوَانِ قَدْ وَ اللَّهِ قُطِعَتْ أَنْيَاطُ قَلْبِي مِنْ بُكَائِكِ فَقَالَتْ يَا بَا عُمَرَ يَحِقُّ لِيَ الْبُكَاءُ وَ لَقَدْ أُصِبْتُ بِخَيْرِ الْآبَاءِ رَسُولِ اللَّهِ(ص) وَا شَوْقَاهْ إِلَى رَسُولِ اللَّهِ ثُمَّ أَنْشَأَتْ(ع) تَقُولُ:‌ إِذَا مَاتَ يَوْماً مَيِّتٌ قَلَّ ذِكْرُهُ‌ وَ ذِكْرُ أَبِي [مُذْ] مَاتَ وَ اللَّهِ أَكْثَرُ قُلْتُ يَا سَيِّدَتِي إِنِّي سَائِلُكِ عَنْ مَسْأَلَةٍ تَلَجْلَجُ فِي صَدْرِي قَالَتْ سَلْ قُلْتُ هَلْ نَصَّ رَسُولُ اللَّهِ(ص) قَبْلَ وَفَاتِهِ عَلَى عَلِيٍّ بِالْإِمَامَةِ قَالَتْ وَا عَجَبَاهْ أَ نَسِيتُمْ يَوْمَ غَدِيرِ خُمٍّ قُلْتُ قَدْ كَانَ ذَلِكِ وَ لَكِنْ أَخْبِرِينِي بِمَا أَسَرَّ إِلَيْكِ قَالَتْ أُشْهِدُ اللَّهَ تَعَالَى لَقَدْ سَمِعْتُهُ يَقُولُ عَلِيٌّ خَيْرُ مَنْ أُخَلِّفُهُ فِيكُمْ وَ هُوَ الْإِمَامُ وَ الْخَلِيفَةُ بَعْدِي وَ سِبْطَايَ وَ تِسْعَةٌ مِنْ صُلْبِ الْحُسَيْنِ أَئِمَّةٌ أَبْرَارٌ لَئِنِ اتَّبَعْتُمُوهُمْ وَجَدْتُمُوهُمْ هَادِينَ مَهْدِيِّينَ وَ لَئِنْ خَالَفْتُمُوهُمْ لَيَكُونُ الِاخْتِلَافُ فِيكُمْ إِلَى يَوْمِ الْقِيَامَةِ قُلْتُ يَا سَيِّدَتِي فَمَا بَالُهُ قَعَدَ عَنْ حَقِّهِ قَالَتْ يَا بَا عُمَرَ لَقَدْ قَالَ رَسُولُ اللَّهِ(ص) مَثَلُ الْإِمَامِ مَثَلُ الْكَعْبَةِ إِذْ تُؤْتَى وَ لَا تَأْتِي أَوْ قَالَتْ مَثَلُ عَلِيٍّ ثُمَّ قَالَتْ أَمَا وَ اللَّهِ لَوْ تَرَكُوا الْحَقَّ عَلَى أَهْلِهِ وَ اتَّبَعُوا عِتْرَةَ نَبِيِّهِ لَمَا اخْتَلَفَ فِي اللَّهِ تَعَالَى اثْنَانِ وَ لَوَرِثَهَا سَلَفٌ عَنْ سَلَفٍ وَ خَلَفٌ بَعْدَ خَلَفٍ حَتَّى يَقُومَ قَائِمُنَا التَّاسِعُ مِنْ وُلْدِ الْحُسَيْنِ وَ لَكِنْ قَدَّمُوا مَنْ أَخَّرَهُ وَ أَخَّرُوا مَنْ قَدَّمَهُ اللَّهُ حَتَّى إِذَا أَلْحَدَ الْمَبْعُوثُ وَ أَوْدَعُوهُ الْجَدَثَ الْمَجْدُوثَ وَ اخْتَارُوا بِشَهْوَتِهِمْ وَ عَمِلُوا بِآرَائِهِمْ تَبّاً لَهُمْ أَ وَ لَمْ يَسْمَعُوا اللَّهَ يَقُولُ ﴿وَرَبُّكَ يَخْلُقُ مَا يَشَاءُ وَيَخْتَارُ مَا كَانَ لَهُمُ الْخِيَرَةُ بَلْ سَمِعُوا وَ لَكِنَّهُمْ كَمَا قَالَ اللَّهُ سُبْحَانَهُ ﴿فَإِنَّهَا لَا تَعْمَى الْأَبْصَارُ وَلَكِنْ تَعْمَى الْقُلُوبُ الَّتِي فِي الصُّدُورِ هَيْهَاتَ بَسَطُوا فِي الدُّنْيَا آمَالَهُمْ وَ نَسُوا آجَالَهُمْ فَتَعْساً لَهُمْ وَ أَضَلَّ أَعْمَالَهُمْ أَعُوذُ بِكَ يَا رَبِّ مِنَ الْحَوْرِ بَعْدَ الْكَوْرِ»؛ (خزاز قمی، کفایه الاثر، ص۱۹۹؛ مجلسی، بحارالانوار، ج۳۶، ص۳۵۳).
  30. «وَ دَخَلَتْ أُمُّ سَلَمَةَ عَلَى فَاطِمَةَ(س) فَقَالَتْ لَهَا كَيْفَ أَصْبَحْتِ عَنْ لَيْلَتِكِ يَا بِنْتَ رَسُولِ اللَّهِ قَالَتْ أَصْبَحْتُ بَيْنَ كَمَدٍ وَ كَرَبٍ فُقِدَ النَّبِيُّ(ص) وَ ظُلِمَ الْوَصِيُّ وَ [هُتِكَ‌] وَ اللَّهِ حُجُبُهُ أَصْبَحَتْ إِمَامَتُهُ مُقْتَصَّةً عَلَى غَيْرِ مَا شَرَعَ اللَّهُ فِي التَّنْزِيلِ وَ سَنَّهَا النَّبِيُّ فِي التَّأْوِيلِ وَ لَكِنَّهَا أَحْقَادٌ بَدْرِيَّةٌ وَ تِرَاتٌ أُحُدِيَّةٌ كَانَتْ عَلَيْهَا قُلُوبُ النِّفَاقِ مُكْتَمِنَةً لِإِمْكَانِ الْوُشَاةِ فَلَمَّا اسْتُهْدِفَ الْأَمْرُ أَرْسَلَتْ عَلَيْنَا شَآبِيبَ الْآثَارِ مِنْ مَخِيلَةِ الشِّقَاقِ فَيَقْطَعُ وَتَرَ الْإِيمَانِ مِنْ قِسِيِّ صُدُورِهَا وَ لَيْسَ عَلَى مَا وَعَدَ اللَّهُ مِنْ حِفْظِ الرِّسَالَةِ وَ كَفَالَةِ الْمُؤْمِنِينَ أَحْرَزُوا عَائِدَتَهُمْ غُرُورَ الدُّنْيَا بَعْدَ انْتِصَارٍ مِمَّنْ فَتَكَ بِآبَائِهِمْ فِي مَوَاطِنِ الْكُرُوبِ وَ مَنَازِلِ الشَّهَادَاتِ»؛ (ابن شهر آشوب مازندرانی، مناقب آل ابی طالب، ج۲، ص۴۹؛ مجلسی، بحارالانوار، ج۴۳، ص۱۵۷ - ۱۵۶).
  31. «هَذَا حَدِيثٌ وَجَدْتُهُ بِخَطِّ بَعْضِ الْمَشَايِخِ (رَحِمَهُمُ اللَّهُ) ذَكَرَ أَنَّهُ وَجَدَهُ فِي كِتَابٍ لِأَبِي غَانِمٍ الْمُعَلِّمِ الْأَعْرَجِ، وَ كَانَ مَسْكَنُهُ بِبَابِ الشَّعِيرِ، وَجَدَ بِخَطِّهِ عَلَى ظَهْرِ كِتَابٍ لَهُ حِينَ مَاتَ: وَ هُوَ أَنَّ عَائِشَةَ بِنْتَ طَلْحَةَ دَخَلَتْ عَلَى فَاطِمَةَ(س) فَرَأَتْهَا بَاكِيَةً، فَقَالَتْ لَهَا: بِأَبِي أَنْتِ وَ أُمِّي، مَا الَّذِي يُبْكِيكِ فَقَالَتْ لَهَا (صَلَوَاتُ اللَّهِ عَلَيْهَا): أَ سَائِلَتِي عَنْ هَنَةٍ حَلَقَ بِهَا الطَّائِرُ، وَ حَفِيَ بِهَا السَّائِرُ، وَ رَفَعَ إِلَى السَّمَاءِ أَثَراً، وَ رُزِئْتُ فِي الْأَرْضِ خَبَراً، أَنَّ قُحَيْفَ تَيْمٍ وَ أُحْيُوكَ عَدِيٍّ جَارَيَا أَبَا الْحَسَنِ فِي السِّبَاقِ، حَتَّى إِذَا تَقَرَّبَا بِالْخُنَاقِ، أَسَرَّا لَهُ الشَّنَآنَ، وَ طَوَيَاهُ الْإِعْلَانَ، فَلَمَّا خَبَا نُورُ الدِّينِ، وَ قُبِضَ النَّبِيُّ الْأَمِينُ، نَطَقَا بِفَوْرِهِمَا، وَ نَفَثَا بِسَوْرِهِمَا، وَ أَدَلَّا بِفَدَكَ، فَيَا لَهَا لَمِنْ مِلْكٍ، تِلْكَ أَنَّهَا عَطِيَّةُ الرَّبِّ الْأَعْلَى لِلنَّجِيِّ الْأَوْفَى، وَ لَقَدْ نَحَلَنِيهَا لِلصِّبْيَةِ السَّوَاغِبِ مِنْ نَجْلِهِ وَ نَسْلِي، وَ إِنَّهَا لَبِعِلْمِ اللَّهِ وَ شَهَادَةِ أَمِينِهِ، فَإِنِ انْتَزَعَا مِنِّي الْبُلْغَةَ، وَ مَنَعَانِي اللَّمْظَةَ، وَ احْتَسَبْتُهَا يَوْمَ الْحَشْرِ زُلْفَةً، وَ لَيَجِدَنَّهَا آكِلُوهَا سَاعِرَةَ حَمِيمٍ، فِي لَظَى جَحِيمٍ»؛ (شیخ طوسی، الامالی، ص۲۰۴).
  32. به عنوان نمونه، بنگرید به: تمیمی مغربی، شرح الاخبار، ج۳، ص۳۴؛ طبرسی، الاحتجاج، ج۱، ص۱۳۲؛ ابن طاووس، الطرائف، ص۲۶۴؛ مجلسی، بحارالانوار، ج۲۹، ص۲۲۰، ۲۳۶ و ۲۳۹؛ امینی، الغدیر، ج۷، ص۱۹۲؛ ج۹، ص۳۸۷.
  33. «عَنِ ابْنِ عَبَّاسٍ، قَالَ: دَخَلْتُ نِسْوَةٍ مِنْ الْمُهَاجِرِينَ وَ الْأَنْصَارِ عَلَى فَاطِمَةَ بِنْتِ رَسُولِ اللَّهِ(ص) يَعُدْنَهَا فِي عِلَّتِهَا، فَقُلْنَ لَهَا: السَّلَامُ عَلَيْكِ يَا بِنْتَ رَسُولِ اللَّهِ، كَيْفَ أَصْبَحْتِ فَقَالَتْ: أَصْبَحْتُ وَ اللَّهِ عَائِفَةً لِدُنْيَاكُنَّ، قَالِيَةً لِرِجَالِكُنِّ، لَفَظْتُهُمْ بَعْدَ إِذْ عَجَمْتُهُمْ‌، وَ سَئِمْتُهُمْ بَعْدَ إِذْ سَبَرْتُهُمْ، فَقُبْحاً لِأُفُونِ الرَّأْيِ وَ خَطْلِ الْقَوْلِ وَ خَوَرِ الْقَنَاةِ، وَ ﴿لَبِئْسَ مَا قَدَّمَتْ لَهُمْ أَنْفُسُهُمْ أَنْ سَخِطَ اللَّهُ عَلَيْهِمْ وَفِي الْعَذَابِ هُمْ خَالِدُونَ وَ لَا جَرَمَ وَ اللَّهِ لَقَدْ قَلَّدْتُهُمْ رِبْقَتَهَا، وَ شَنِنْتُ عَلَيْهِمْ عَارَهَا، فَجَدْعاً وَ رَغْماً لِلْقَوْمِ الظَّالِمِينَ. وَيْحَهُمْ، أَنَّى زَحْزَحُوهَا عَنْ أَبِي الْحَسَنِ! مَا نَقَمُوا وَ اللَّهِ مِنْهُ إِلَّا نَكِيرَ سَيْفِهِ، وَ نَكَالَ وَقْعِهِ، وَ تَنَمُّرَهُ فِي ذَاتِ اللَّهِ، وَ تَاللَّهِ لَوْ تَكَافُّوا عَلَيْهِ عَنْ زِمَامٍ نَبَذَهُ إِلَيْهِ رَسُولُ اللَّهِ(ص) لَاعْتَلَقَهُ، ثُمَّ لَسَارَ بِهِمْ سَيْراً سُجُحاً، فَإِنَّهُ قَوَاعِدُ الرِّسَالَةِ، وَ رَوَاسِي النُّبُوَّةِ، وَ مَهْبِطُ الرُّوحِ الْأَمِينِ وَ الْبَطِينُ بِأَمْرِ الدِّينِ فِي الدُّنْيَا وَ الْآخِرَةِ ﴿أَلَا ذَلِكَ هُوَ الْخُسْرَانُ الْمُبِينُ وَ اللَّهِ لَا يَكْتَلِمُ خِشَاشُهُ، وَ لَا يُتَعْتَعُ رَاكِبُهُ، وَ لَأَوْرَدَهُمْ مَنْهَلًا رَوِيّاً فَضْفَاضاً، تَطْفَحُ ضِفَّتُهُ، وَ لَأَصْدَرَهُمْ بِطَاناً قَدْ خَثَرَ بِهِمُ الرَّيُّ غَيْرَ مُتَحَلٍّ بِطَائِلٍ إِلَّا بِغَمْرِ النَّاهِلِ وَ رَدْعِ سَوْرَةِ السَّاغِبِ‌، وَ لَفُتِحَتْ عَلَيْهِمْ بَرَكَاتٌ مِنَ السَّمَاءِ وَ الْأَرْضِ وَ سَيَأْخُذُهُمْ اللَّهُ ﴿بِمَا كَانُوا يَكْسِبُونَ. فَهَلُمَّ فَاسْمَعْ، فَمَا عِشْتَ أَرَاكَ الدَّهْرُ الْعَجَبَ، وَ إِنْ تَعْجَبْ بَعْدَ الْحَادِثِ، فَمَا بِالْهَمِّ بِأَيِّ سَنَدٍ اسْتَنَدُوا، أَمْ بِأَيَّةِ عُرْوَةٍ تَمَسَّكُوا ﴿لَبِئْسَ الْمَوْلَى وَلَبِئْسَ الْعَشِيرُ وَ ﴿بِئْسَ لِلظَّالِمِينَ بَدَلًا. اسْتَبْدَلُوا الذُّنَابَى بِالْقَوَادِمِ، وَ الْحَرُونَ بِالْقَاحِمِ، وَ الْعَجُزَ بِالْكَاهِلِ، فَتَعْساً لِقَوْمٍ ﴿يَحْسَبُونَ أَنَّهُمْ يُحْسِنُونَ صُنْعًا ﴿أَلَا إِنَّهُمْ هُمُ الْمُفْسِدُونَ وَلَكِنْ لَا يَشْعُرُونَ، ﴿أَفَمَنْ يَهْدِي إِلَى الْحَقِّ أَحَقُّ أَنْ يُتَّبَعَ أَمَّنْ لَا يَهِدِّي إِلَّا أَنْ يُهْدَى فَمَا لَكُمْ كَيْفَ تَحْكُمُونَ لَقِحَتْ فَنَظِرَةٌ رَيْثَمَا تُنْتِجُ، ثُمَّ احْتَلَبُوا طِلَاعَ الْقَعْبِ دَماً عَبِيطاً وَ ذُعَافاً مُمِضّاً، هُنَالِكَ يَخْسَرُ الْمُبْطِلُونَ وَ يَعْرِفُ التَّالُونَ غِبَّ مَا أَسَّسَ الْأَوَّلُونَ، ثُمَّ طِيبُوا بَعْدَ ذَلِكَ عَنْ أَنْفُسِكُمْ لِفِتْنَتِهَا، ثُمَّ اطْمَئَنُّوا لِلْفِتْنَةِ جَأشاً، وَ أَبْشِرُوا بِسَيْفٍ صَارِمٍ وَ هَرْجٍ دَائِمٍ شَامِلٍ وَ اسْتِبْدَادٍ مِنَ الظَّالِمِينَ، يَدَعُ فَيْئَكُمْ زَهِيداً، وَ جَمْعَكُمْ حَصِيداً، فَيَا حَسْرَةً لَهُمْ وَ قَدْ عُمِّيَتْ عَلَيْهِمُ الْأَنْبَاءُ ﴿أَنُلْزِمُكُمُوهَا وَأَنْتُمْ لَهَا كَارِهُونَ»؛ (شیخ طوسی، الامالی، ص۳۷۴؛ مجلسی، بحارالانوار، ج۴۳، ص۱۵۹).
  34. «قَالَ سُوَيْدُ بْنُ غَفَلَةَ فَأَعَادَتِ النِّسَاءُ قَوْلَهَا عَلَى رِجَالِهِنَّ فَجَاءَ إِلَيْهَا قَوْمٌ مِنْ وُجُوهِ الْمُهَاجِرِينَ وَ الْأَنْصَارِ مُعْتَذِرِينَ وَ قَالُوا يَا سَيِّدَةَ النِّسَاءِ لَوْ كَانَ أَبُو الْحَسَنِ ذَكَرَ لَنَا هَذَا الْأَمْرَ مِنْ قَبْلِ أَنْ نُبْرِمَ الْعَهْدَ وَ نُحَكِّمَ الْعَقْدَ لَمَا عَدَلْنَا عَنْهُ إِلَى غَيْرِهِ فَقَالَتْ(ع) إِلَيْكُمْ عَنِّي فَلَا عُذْرَ بَعْدَ تَعْذِيرِكُمْ وَ لَا أَمْرَ بَعْدَ تَقْصِيرِكُمْ»؛ (طبرسی، الاحتجاج، ج۱، ص۱۴۹).
  35. درباره مستندات مربوط به حمله به بیت فاطمه به کتاب ماساه الزهراء اثر علامه سید جعفر مرتضی عاملی مراجعه کنید.
  36. ابن قتیبه دینوری، الامامه و السیاسة، ج۱، ص۳۱؛ مجلسی، بحارالانوار، ج۲۸، ص۳۵۷.
  37. «عَنِ الْأَصْبَغِ بْنِ نُبَاتَةَ قَالَ: سُئِلَ عَلِيُّ بْنُ أَبِي طَالِبٍ(ع) عَنْ عِلَّةِ دَفْنِهِ لِفَاطِمَةَ بِنْتِ رَسُولِ اللَّهِ(ص) لَيْلًا فَقَالَ(ع) إِنَّهَا كَانَتْ سَاخِطَةً عَلَى قَوْمٍ كَرِهَتْ حُضُورَهُمْ جَنَازَتَهَا وَ حَرَامٌ عَلَى مَنْ يَتَوَلَّاهُمْ أَنْ يُصَلِّيَ عَلَى أَحَدٍ مِنْ وُلْدِهَا» (شیخ صدوق، الامالی، ص۷۵۶)؛ «عَنِ الْحَسَنِ بْنِ عَلِيِّ بْنِ أَبِي حَمْزَةَ عَنْ أَبِيهِ قَالَ: سَأَلْتُ أَبَا عَبْدِ اللَّهِ(ع) لِأَيِّ عِلَّةٍ دُفِنَتْ فَاطِمَةُ(س) بِاللَّيْلِ وَ لَمْ تُدْفَنْ بِالنَّهَارِ قَالَ لِأَنَّهَا أَوْصَتْ أَنْ لَا يُصَلِّيَ عَلَيْهَا رِجَالٌ [الرَّجُلَانِ‌]» (شیخ صدوق، علل الشرایع، ج۱، ص۳۵۷).
  38. جباری، محمد رضا، سیره اخلاقی و سبک زندگی حضرت زهرا، ص ۱۵۲.