آزادی در معارف و سیره علوی
مقدمه
از نظر امام علی (ع)، انسانها باید آزادی تکوینی و الهی خود را پاس دارند و قید بندگی دیگران را بر گردن خویش ننهند: «لَا تَكُنْ عَبْدَ غَيْرِكَ وَ قَدْ جَعَلَكَ اللَّهُ حُرّاً»[۱]؛ اما این آزادی تکوینی که به اراده و تکوین الهی برای انسانها فراهم شده، مقید به رعایت موازین عدل و حق است و در عملکرد خویش، جایگاهی مسئولانه در برابر پروردگار دارد.
امام علی (ع)، چه در دوران خلفای سهگانه و چه در دوران حکومت خود، از سویی بر رعایت آزادی تکوینی و الهی انسانها پای میفشرد و از سوی دیگر، بهرهبرداری از این آزادی را برای هدایت جامعه به سوی موازین عدالت و حق، ضروری میدانست، و انحراف آزادی انسانها را به سوی حرکت در مسیر باطل برنمیتافت. در نتیجه، آزادی مسئولانه در الگوی علوی، «آزادی مرحلهای» است. بدین صورت که لازم است انسانها با بهرهگیری از آزادی تکوینی خود، ظرفیت خویش را برای حرکت به سوی موازین عدل و حق نشان دهند و مادامی که در این مسیر حرکت میکنند، بهرهبرداری از آزادی تکوینی آنان باید افزایش یابد و اگر به مسیر باطلگراییدند، باید با هواهای باطل آنان مقابله شود و راه بر گسترش باطل مسدود گردد[۲].
تأمین آزادی
طبیعت انسان طالب آزادی است، تا براساس آن استعدادها و تواناییهای خدادادیاش را به کار گرفته و شکوفا کند. از این رو انسان به همان میزان که آزادی را از اهم حقوق ابتدایی خود میداند، از اسارت و بردگی متنفر و گریزان است. قرآن کریم، یکی از اهداف برجسته و شاخص پیامبر اکرم(ص) را آزادی انسانها از اسارت طاغوت درون و بیرون و رهایی از غل و زنجیر جهل و نادانی معرفی کرده و میفرماید: ﴿وَيَضَعُ عَنْهُمْ إِصْرَهُمْ وَالْأَغْلَالَ الَّتِي كَانَتْ عَلَيْهِمْ﴾[۳]. حکومت اسلامی - به عنوان تشکیلاتی که هدف آن تحقق بخشیدن به یک جامعه سعادتمند و متعالی است به وظیفه دارد با ایجاد آزادیهای مشروع در ابعاد مختلف، زمینههای لازم برای فعلیت یافتن تواناییها و استعدادهای افراد ایجاد و بدین وسیله امکان خودکفایی و پیشرفت در علوم مختلف برای آحاد جامعه فراهم شود. امام علی(ع) در این خصوص، حتی قبل از این که به حاکمان و نخبگان بگوید آزادی بدهید، خطاب به مردم میفرماید: ای مردم! خداوند شما را آزاد آفریده و نباید خود را به بردگی و اسارت دیگری درآورید[۴].
در واقع امام(ع) با این بیان میخواهد شخصیت و روح افراد را از قید و بند ضعف و زبونی آزاد کند و روحیه زورمداری و استکبار را از ذهن زمامداران بزداید؛ از اینرو میفرماید: آنگونه که با زمامداران ستمگر سخن میگویید با من سخن مگویید و آن چنان که در پیشگاه حکام خشمگین و جبار، خود را جمع میکنید، در حضور من نباشید. از من فاصله مگیرید و چنین مپندارید که اگر با من سخن حقی گفته شود مرا گران آید، یا من در پی بزرگ نشان دادن خویش هستم؛ زیرا کسی که از شنیدن حق و پیشنهاد عدالت احساس سنگینی کند، عمل به آن دو برایش سنگینتر باشد. پس از سخن و پیشنهاد عدل دریغ مورزید؛ زیرا خود را برتر از آنکه اشتباه کنم و از آن ایمن باشم نمیدانم، مگر آنکه خدا مرا حفظ فرماید.[۵]؛ آزادی مردم در انتقاد و بیان مشکلاتشان باعث میشود که حاکمان از تمایلات و خواستههای به حق طبقات مختلف مردم آگاه شوند و عملکرد خود را اصلاح کنند. بیان دیدگاهها در خصوص ضعفها، خطاها و اشتباهها و یا سوء استفادههای تحقق یافته موجب میگردد افرادِ صلاحیتدار در مقامهای کلیدی قرار گیرند، کارها بهتر انجام شود، و جامعه رشد یافته و استعدادها شکوفا گردد.
سیره امیرمؤمنان(ع) چنین بود که مردم را نصیحت کرده و راه صواب و ناصواب را به آنها نشان میدادند. آن گاه آنان را به تأمل و فکر و بررسی فرا میخواندند، تا مردم آزادانه بیندیشند و به هر نتیجهای که رسیدند، طبق آن عمل کنند. در فرازی از نامه حضرت(ع) به مردم کوفه، هنگامی که برای جنگ جمل، عازم بصره بودند و نیاز به نیروی رزمی داشتند، چنین آمده است: «وَ إِنِّي أُذَكِّرُ اللَّهَ مَنْ بَلَغَهُ كِتَابِي هَذَا لَمَّا نَفَرَ إِلَيَّ فَإِنْ كُنْتُ مُحْسِناً أَعَانَنِي وَ إِنْ كُنْتُ مُسِيئاً اسْتَعْتَبَنِي»[۶]؛ اینک به تمامی کسانی که این نامه را میخوانند، مسئولیتی را که در پیشگاه خداوند، دارند یادآور میشوم که به سوی من روی آرند. اگر نیکوکارم دیدند به یاریام شتابند و اگر بدکارم یافتند، مرا مورد عتاب قرار داده و مانع کارم شوند. شاید برخی نخبگان امروزی بگویند: تصمیمگیری در آن شرایط بحرانی ایجاب میکرد که حضرت به دلیل مصلحت نظام بگوید: من بر حقّم و طبق پیمانی که بستهاید باید از من دفاع کنید؛ اما علی(ع) با این سیره خود میخواهند مردم فکر کردن، استدلال منطقی، تصمیمگیری و انتخاب آگاهانه را بیاموزند و به چیزی عمل کنند که خود آزادانه به آن رسیدهاند.
باری حضرت، حتی در دوران حساس و سرنوشتساز جنگ نیز آزادی تصمیمگیری و انتخاب را از افراد سلب نمیکردند. «ابن ابیالحدید» مینویسد: به هنگام عزیمت به صفین که تقریباً تمام مردم، تقاضای علی(ع) را در مورد حضور در میدان جنگ پذیرفته بودند، گروهی از اصحاب «عبدالله بن مسعود»[۷] که «عبیده سلمانی» و یارانش هم با آنان بودند، به حضور امام(ع) آمدند و عرض کردند: ما با شما خواهیم آمد و قرارگاه شما را ترک نمیکنیم. ولی خود لشکر جداگانهای خواهیم بود و در کار شما و مردم شام دقت خواهیم کرد. هر یک از دو گروه را که ببینیم میخواهد کاری که حلال نیست انجام دهد و برای ما جور و ستم او روشن شود، با همان گروه وارد جنگ خواهیم شد. امیرمؤمنان(ع) در پاسخ فرمودند: آفرین بر شما! این معنای فقه در دین و علم به سنت است و هر کس به این پیشنهاد راضی نباشد، خیانت پیشه و ستمگر است[۸]. چنین برخوردهای آزادمنشانه امام، نشانه اوج آزادی اندیشه و ارج نهادن به رأی و نظریات دیگران در دوران خلافت آن حضرت میباشد.
وقتی همه مردم در فضایی آزاد و از روی اختیار با حضرتش بیعت کردند[۹]، در این میان برخی از صحابه که تعداد آنها حداکثر به پانزده نفر نمیرسید، با امام(ع) بیعت نکردند[۱۰]؛ ولی حضرت آنان را در تنگنا قرار نداد و از حقوق اجتماعیشان محروم نساخت، تا بدین طریق فضای آزادی را حتی برای مخالفان به وجود آورد. «سعد بن ابی وقاص» از کسانی است که با امام(ع) بیعت نکرد. حضرت کسی را برای بیعت دنبال او فرستاد، پاسخ داد: من بیعت نمیکنم، تا وقتی که همه بیعت کنند و حتی اگر یک نفر هم بماند، بیعت نخواهم کرد. همچنین امام(ع) شخصی را برای بیعت گرفتن دنبال «اسامة بن زید» فرستاد، او پاسخ داد: من همراه تو هستم، ولی نمیتوانم با شمشیر همراه تو به جنگ بیایم. حضرت در جواب اسامه فرمودند: من هیچ کس را به بیعت کردن با خود مجبور نمیکنم. «عبدالله بن عمر» نیز با حضرت بیعت نکرد. امام(ع) از او خواست ضامنی بیاورد که دست به اغتشاش نزند و چون ضامن نداشت، حضرت خود ضمانت او را کرد و مانع از اذیت شدن او گردید[۱۱].
«طلحه» و «زبیر» که پس از ناامیدی از حضور در دستگاه خلافت و سوء استفادههای مالی، دست به توطئه زدند و برای عزیمت به مکه از امام(ع) اجازه خواستند، حضرت فرمود: ترجیح میدهم اینجا بمانید، ولی آنان اصرار کرده و گفتند که قصد عمره دارند. حضرت فرمود: خوب میدانم که قصد عمره ندارید و با نیت شرّ خود در صدد فتنه هستید؛ ولی با این حال شما را به ماندن در مدینه مجبور نمیکنم. تنی چند از یاران امام(ع) گفتند این دو نفر در صدد آشوب و فتنهاند؛ لذا لازم است که از عزیمت آنها به مکه جلوگیری شود. امام(ع) فرمود: من خود میدانم، ولی آنها آزاد بوده و من کسی را به کاری مجبور نمیکنم[۱۲].
امیرمؤمنان(ع) با خوارج در منتها درجه آزادی رفتار میکردند. آنان در اظهار عقیده آزاد بودند و حضرت خود و اصحابش در مناظرههای آزاد با آنان رو به رو میشدند. آنها در نماز جماعت به علی(ع) اقتدا نمیکردند؛ زیرا - نعوذ بالله - او را کافر میپنداشتند. آنان به مسجد میآمدند و با علی(ع) نماز نمیگزاردند و احیاناً او را آزردند. روزی امیرمؤمنان(ع) در حالی که به نماز ایستاده و مردم نیز اقتدا کرده بودند، یکی از خوارج به نام «ابن کوّاء» با فریاد بلند آیهای را به کنایه خواند. این آیه خطاب به پیامبر(ص) بود که «به تو و به پیامبران قبل تو وحی شد که اگر مشرک شوی اعمالت از بین میرود و از زیانکاران خواهی بود»[۱۳] وی با خواندن این آیه خواست به علی(ع) طعنه زند که سوابق تو را در اسلام میدانیم و خدمات تو به اسلام انکارناپذیر است؛ اما خدا به پیامبرش گفته که اگر مشرک شوی اعمالت به هدر میرود و چون تو اکنون کافر شدی، اعمال گذشته را به هدر دادی. علی(ع) سکوت کرد، تا آیه را به آخر رساند. او باز آیه را تکرار کرد و حضرت سکوت نمود. بعد از چند مرتبه که آیه را تکرار کرد و خواست وضع نماز را به هم بزند، علی(ع) این آیه را خواند: ﴿فَاصْبِرْ إِنَّ وَعْدَ اللَّهِ حَقٌّ وَلَا يَسْتَخِفَّنَّكَ الَّذِينَ لَا يُوقِنُونَ﴾[۱۴].
در این هنگام «ابن کوّاء» سکوت کرد و علی(ع) مشغول ادامه نماز شد[۱۵]. آزادی این عناصر - که منافقانی زیرک و زاهدانی نادان بودند - به جریانهایی منجر شد که وجهه اصلی آنان را آشکار ساخت و صاحبان فکر و اندیشه به این حقیقت واقف شدند که اینان بیمارانی لاعلاجاند و مرگشان به حکم عدالت و صیانت از حریم آزادی، امری ضروری میباشد و در این مرحله بود که امیرمؤمنان(ع) برای مداوای جامعه اسلامی و نابودی افکار متحجرانه و کجاندیشانه آنان - که میرفت به صورت یک مذهب ساخته شود - با این گروه پیکار نمودند. آری، اصول سیاست امیرمؤمنان(ع) این بود که با هرگونه نفاق و تحجر و تنگنظری مقابله کند تا انسان را از هر نوع اسارت فکری و قیدهای ظلم و ستم - که مانع تعالی و رشد اندیشهها و شکوفایی استعدادها میباشد - آزاد سازد و آنجا که دید یا باید او کشته شود یا عدالت و آزادی، ترجیح داد که خود فدای عدالت و آزادی شود.[۱۶]
جستارهای وابسته
- آزادی اجتماعی
- آزادی اخلاقی
- آزادی اسلامی
- آزادی اقتصادی
- آزادی اندیشه
- آزادی انسانی
- آزادی اپیکوری
- آزادی بیان
- آزادی تبلیغات
- آزادی تشریعی
- آزادی تصعید شده
- آزادی تکوینی
- آزادی حیوانی
- آزادی خواهی
- آزادی دینی
- آزادی سیاسی
- آزادی طبیعی محض
- آزادی طبیعی
- آزادی عقیده
- آزادی غربی
- آزادی غیر معقول
- آزادی فردی
- آزادی قلم
- آزادی مثبت
- آزادی مذموم
- آزادی مسئولانه
- آزادی مشروع
- آزادی مطبوعات
- آزادی معقول
- آزادی معنوی
- آزادی منفی
- آزادی نامعقول
- اباحه
- اباحیگری
- حدود آزادی
- حریت
منابع
پانویس
- ↑ ابن ابی الحدید، شرح نهج البلاغه، ج۱۶، ص۹۳.
- ↑ نبوی، سید عباس، مقاله «جامعه آرمانی»، دانشنامه امام علی ج۶، ص ۱۷۷.
- ↑ «و بار (تکلیف)های گران و بندهایی را که بر آنها (بسته) بود از آنان برمیدارد» سوره اعراف، آیه ۱۵۷.
- ↑ «أيها الناس! اين آدم لم يلد عبدا ولا أمة وإن الناس كلهم أصرارا»؛ موسوعة الامام علی بن ابیطالب(ع)، ج۴، ص۲۳۱.
- ↑ «فَلَا تُكَلِّمُونِي بِمَا تُكَلَّمُ بِهِ الْجَبَابِرَةُ وَ لَا تَتَحَفَّظُوا مِنِّي بِمَا يُتَحَفَّظُ بِهِ عِنْدَ أَهْلِ الْبَادِرَةِ وَ لَا تُخَالِطُونِي بِالْمُصَانَعَةِ وَ لَا تَظُنُّوا بِي اسْتِثْقَالًا فِي حَقٍّ قِيلَ لِي وَ لَا الْتِمَاسَ إِعْظَامٍ لِنَفْسِي فَإِنَّهُ مَنِ اسْتَثْقَلَ الْحَقَّ أَنْ يُقَالَ لَهُ أَوِ الْعَدْلَ أَنْ يُعْرَضَ عَلَيْهِ كَانَ الْعَمَلُ بِهِمَا أَثْقَلَ عَلَيْهِ فَلَا تَكُفُّوا عَنْ مَقَالَةٍ بِحَقٍّ أَوْ مَشُورَةٍ بِعَدْلٍ فَإِنِّي لَسْتُ فِي نَفْسِي بِفَوْقِ أَنْ أُخْطِئَ وَ لَا آمَنُ ذَلِكَ مِنْ فِعْلِي إِلَّا أَنْ يَكْفِيَ اللَّهُ مِنْ نَفْسِي مَا هُوَ أَمْلَكُ بِهِ مِنِّي»؛ نهج البلاغه، خطبه ۲۱۶.
- ↑ نهج البلاغه، نامه ۵۷.
- ↑ عبدالله بن مسعود الهزلی، از سابقین مسلمانان است و در میان صحابه معروف به علم قرائت قرآن است. علمای ما فرمودهاند که او با مخالفان مخالطه داشته و متمایل به ایشان بوده است و علمای اهل سنت خیلی از او تجلیل کنند و گویند: او اعلم اصحاب به کتاب الله بوده است (شیخ عباس قمی، تحفةالأحباب فی نوادر آثار الاصحاب، ص۲۸۳).
- ↑ ابن ابیالحدید، شرح نهج البلاغه، ج۳، ص۱۸۶.
- ↑ ر.ک: نهج البلاغه، خطبههای ۳، ۱۳۶، ۱۳۷، ۱۶۹، ۲۲۰ و نامه ۱.
- ↑ ر.ک: تاریخ یعقوبی، ترجمه آیتی، ج۲، ص۷۵ - ۷۶؛ ابناثیر، الکامل، ج۲، ص۳۰۳.
- ↑ ر.ک: علی اکبر علیخانی، توسعه سیاسی از دیدگاه امام علی(ع)، ص۲۱۳؛ محمود مهدوی دامغانی، جلوههای تاریخ در شرح نهج البلاغه ابن ابیالحدید، ج۲، ص۱۸۰؛ شیخ مفید، الجمل، ص۱۶۹.
- ↑ ر.ک: موسوعة الامام علی بن ابیطالب(ع)، ج۴، ص۲۷۵.
- ↑ ﴿وَلَقَدْ أُوحِيَ إِلَيْكَ وَإِلَى الَّذِينَ مِنْ قَبْلِكَ لَئِنْ أَشْرَكْتَ لَيَحْبَطَنَّ عَمَلُكَ وَلَتَكُونَنَّ مِنَ الْخَاسِرِينَ﴾ «و به تو و به پیشینیان تو وحی شده است که اگر شرک بورزی بیگمان کردارت از میان خواهد رفت و بیشک از زیانکاران خواهی بود» سوره زمر، آیه ۶۵.
- ↑ «پس شکیبا باش که وعده خداوند راستین است و مبادا آنان که اهل یقین نیستند تو را سبکسار گردانند» سوره روم، آیه ۶۰.
- ↑ مرتضی مطهری، مجموعه آثار، ج۱۶، ص۳۱۲؛ محمود مهدوی دامغانی، جلوههای تاریخ در شرح نهج البلاغه ابن ابیالحدید، ج۱، ص۴۱۴.
- ↑ کریمی والا، محمد رضا، وظایف متقابل مردم و حکومت در حاکمیت علوی ص ۱۰۳.