آیا اقلیت بودن شیعیان میان مسلمانان با حقانیت تشیع منافات دارد؟ (پرسش)

از امامت‌پدیا، دانشنامهٔ امامت و ولایت
آیا اقلیت بودن شیعیان میان مسلمانان با حقانیت تشیع منافات دارد؟
موضوع اصلیبانک جامع پرسش و پاسخ شیعه
مدخل اصلیتشيع
مدخل وابستهشیعه
تعداد پاسخ۱ پاسخ

آیا اقلیت بودن شیعیان میان مسلمانان با حقانیت تشیع منافات دارد؟ یکی از پرسش‌های مرتبط به بحث شیعه است که می‌توان با عبارت‌های متفاوتی مطرح کرد. برای بررسی جامع این سؤال و دیگر سؤال‌های مرتبط، یا هر مطلب وابسته دیگری، به مدخل اصلی شیعه مراجعه شود.

پاسخ نخست

رستم‌نژاد

حجت الاسلام و المسلمین مهدی رستم‌نژاد، در کتاب «پاسخ به شبهات وهابیان علیه شیعه» در این‌باره گفته است:

«در پاسخ به چند نکته اشاره می‌شود:

نکته نخست: بر اساس آموزه‌های قرآن، نه اکثریت نشانه حقانیت است و نه اقلیت نشانه باطل بودن حق و باطل دارای معیارهایی است که هیچ‌گاه اکثریت و اقلیت در آن نقشی نداشته و ندارد. چه بسیار چیزهای باطلی که مورد قبول اکثر مردم است و چه بسیار مسائل حقی که مورد قبول اکثر نیست! غلبه و پیروزی طرفداران حق، وعده‌ای است که تنها در آخر الزمان تحقق پیدا خواهد کرد[۱].

قرآن از پیامبرانی یاد می‌کند که دارای یارانی اندک بودند؛ در مقابل، اکثر مردم با آنان مخالفت می‌کردند. اساساً دینداران واقعی برابر نص قرآن در مقابل بی‌دینان از جمعیت قابل ملاحظه‌ای برخوردار نیستند. قرآن می‌فرماید: ﴿وَقَلِيلٌ مِنْ عِبَادِيَ الشَّكُورُ[۲]. همچنین به پیامبر(ص) می‌فرماید: ﴿وَمَا أَكْثَرُ النَّاسِ وَلَوْ حَرَصْتَ بِمُؤْمِنِينَ[۳]. برابر آیات قرآن، نوح(ع) پس از نهصد و پنجاه سال تلاش خستگی‌ناپذیر، تعداد اندکی به وی ایمان آورده بودند. قرآن می‌فرماید: ﴿وَمَا آمَنَ مَعَهُ إِلَّا قَلِيلٌ[۴]. همچنین قرآن دستور می‌دهد در مسیر حق، حتی اگر شده یک تنه قیام کند، این کار را انجام دهد و از مخالفت دیگران نهراسد: ﴿قُلْ إِنَّمَا أَعِظُكُمْ بِوَاحِدَةٍ أَنْ تَقُومُوا لِلَّهِ مَثْنَى وَفُرَادَى[۵].

از این آیه به خوبی استفاده می‌شود که تنها شدن در مسیر حق به معنی باطل بودن نیست. بنابراین، کثرت جمعیت، لزوماً به معنی حقانیت آن مکتب نبوده و نیست، بلکه در اکثر موارد قضیه به عکس آن است. قرآن در داستان طالوت که سپاهیانش از حیث جمعیت، اندک بودند، با اشاره به این نکته می‌فرماید: ﴿كَمْ مِنْ فِئَةٍ قَلِيلَةٍ غَلَبَتْ فِئَةً كَثِيرَةً بِإِذْنِ اللَّهِ[۶]. چنان که قرآن، کثرت جمعیت را دلیل بر پیروزی و غلبه هم نمی‌داند. بر اساس گزارش‌های تاریخی در جنگ حنین تعداد جمعیت مسلمانان تا دوازده هزار نفر می‌رسید که تا آن روز چنین جمعیتی سابقه نداشت به گونه‌ای که برخی از مسلمانان مغرورانه گفتند: «لَنْ نُغْلَبَ الْيَوْمَ‌»؛ «هیچ‌گاه با این همه جمعیت، شکست نخواهیم خورد»[۷]. ولی چیزی نگذشت که در مقابل دشمن پا به فرار گذاشتند تا جایی که به تعبیر قرآن، زمین با آن همه وسعتش برای آنان تنگ شد. قرآن با اشاره به این حقیقت می‌فرماید. ﴿وَيَوْمَ حُنَيْنٍ إِذْ أَعْجَبَتْكُمْ كَثْرَتُكُمْ فَلَمْ تُغْنِ عَنْكُمْ شَيْئًا وَضَاقَتْ عَلَيْكُمُ الْأَرْضُ بِمَا رَحُبَتْ ثُمَّ وَلَّيْتُمْ مُدْبِرِينَ[۸].

از سوی دیگر، قرآن درباره پیروی کردن از اکثریت به پیامبر اکرم(ص) هشدار داده، می‌فرماید: ﴿وَإِنْ تُطِعْ أَكْثَرَ مَنْ فِي الْأَرْضِ يُضِلُّوكَ عَنْ سَبِيلِ اللَّهِ[۹]. بنابر این، این شبهه بر یک مبنای باطل پایه‌ریزی شده که کثرت را معیار حق قرار داده است، در حالی که چنین مبنایی به نص آیات قرآن، مبنای باطلی است که افراد با ایمان به آن تمسک نمی‌کنند.

نکته دوم: همان‌گونه که کثرت جمعیت الزاماً نشانه حقانیت نیست، رفتار چهره‌های متنفذ و رجال سرشناس نیز الزاماً دلیل بر حقانیت نیست. بر اساس اسناد تاریخی و روایی، فردی در جنگ جمل که حق و باطل را در چهره‌های سرشناس و متنفذ جست‌وجو می‌کرد، از امیرمؤمنان علی(ع) پرسید: آیا با طلحه و زبیر نبرد می‌کنی، در حالی که آنان از برجسته‌ترین اصحاب پیامبرند؟ امام در پاسخ فرمود: تو در اشتباهی! عظمت و بزرگی اشخاص، نشانه حق و باطل نیست، حق را بشناس تا اهل آن را بشناسی، باطل را بشناس، آن‌گاه اهل آن را خواهی شناخت[۱۰].

آنچه از این روایت و شبیه آن استفاده می‌شود، این است که حق با معیار خودش سنجیده می‌شود. معیارهایی چون سابقه، چهره‌های پرنفوذ، جمعیت، طبقه و امثال اینها هیچ دخالتی در شناخت حق نداشته و ندارند.

نکته سوم: از منظر علمی نیز خصیصه ذاتی حق و باطل اقتضا می‌کند اهل باطل نسبت به طرفداران حق، از اکثریت بیشتری برخوردار باشند؛ زیرا پیروی کردن از باطل مطابق خواسته شهوانی و امیال حیوانی است و از باب «إِنَّ النَّارَ حُفَّتْ بِالشَّهَوَاتِ‌»[۱۱]، هزینه چندانی لازم ندارد، حال آن‌که پیروی کردن از حق از باب «إِنَّ الْجَنَّةَ حُفَّتْ بِالْمَكَارِهِ‌»[۱۲] حرکت در جهت خلاف شهوات و لذت‌طلبی است؛ از این رو سختی و دشواری دارد و از یاران کمتری برخوردار است. امیرمؤمنان علی(ع) در کلامی جامع با اشاره به این حقیقت می‌فرماید: «لَا تَسْتَوْحِشُوا فِي طَرِيقِ الْهُدَى لِقِلَّةِ أَهْلِهِ فَإِنَّ النَّاسَ اجْتَمَعُوا عَلَى مَائِدَةٍ شِبَعُهَا قَصِيرٌ وَ جُوعُهَا طَوِيلٌ‌»؛ «در راه هدایت به دلیل کم بودن اهلش نهراسید؛ زیرا مردم بر سفره‌ای اجماع کرده‌اند که سیری آن کوتاه و گرسنگی آن طولانی است»[۱۳].

در واقع امیر مؤمنان(ع) در این بیان، کم بودن تعداد مؤمنان را، دنیا‌طلبی اکثریت مردم می‌داند. قرآن با اشاره به همین واقعیت، کراهت داشتن اکثر مردم نسبت به حق را گوشزد کرده، می‌فرماید: ﴿وَأَكْثَرُهُمْ لِلْحَقِّ كَارِهُونَ[۱۴] در جای دیگر می‌فرماید: ﴿إِنَّ كَثِيرًا مِنَ النَّاسِ لَفَاسِقُونَ[۱۵].

نکته چهارم: اگر اکثریت ملاک حقانیت باشد، همین اشکال نسبت به سایر مذاهب اسلامی، غیرشیعه نیز وارد است؛ زیرا جمعیت مسلمانان (حدود یک میلیارد و نیم) نسبت به جمیعت هفت میلیاردی غیر مسلمان، از اقلیت برخوردارند. کشورهایی مانند چین یا هند با بیش از یک میلیارد و نیم جمعیت، انبوهی از انسان‌ها را در خود جا داده‌اند که اکثریت آنها بت‌پرست یا مادی‌گرا هستند، آیا هیچ مسلمانی به همین دلیل، آنها را حق و مذهب خود را باطل می‌داند؟! گذشته از اینها وهابیان که تنها خود را موحد و بقیه مسلمانان را مشرک می‌دانند، آیا نسبت به سایر مسلمانان در اکثریت به سر می‌برند؟!

نکته پنجم: از اینها گذشته، کثرت جمعیت سایر مسلمانان نسبت به شیعه، دارای عوامل مختلفی است که از مهم‌ترین آنها این است که اهل سنت همیشه در طول تاریخ از زمان سقیفه گرفته تا امروز از حمایت وسیع و بی‌دریغ حاکمان برخوردار بوده و هستند، حال آن‌که برابر اسناد تاریخی، شیعه از ابتدا به عنوان گروهی مخالف نظام حاکم شناخته شده و به همین دلیل، نظام‌های سیاسی همواره برای سرکوب و ریشه‌کن کردن آنها دست به کشتار دسته جمعی زدند؛ حتی رهبران و امامان بزرگوار شیعه، از ستم حاکمان و زمامداران در امان نبوده‌اند. حادثه‌هایی چون کربلا، شهدای فخ، قلع و قمع شدن سادات و شیعیان توسط عمال بنی امیه و بنی عباس، بهترین گواه بر این ادعا است. صفحات تاریخ اسلام مالامال از گزارش‌های فاجعه‌آمیزی است که در آن قتل و کشتارهای بی‌رحمانه‌ای نسبت به شیعیان و علویان اتفاق افتاده است. کشتارهایی که گاه با سعایت وعاظ السلاطین با هتک نوامیس آنها به وقوع می‌پیوست.

سیاست سرکوب شیعیان به دست حکومت‌های ستمگر در طول تاریخ تا امروز ادامه داشته و خواهد داشت، که به نمونه‌هایی اشاره می‌شود:

  1. سلطان محمود غزنوی پس از تسلط بر شرق خراسان، به ریشه‌کن کردن دو گروه شیعه و معتزله همت گماشت، چندان که آثار علمی و کتابخانه‌های آنان را از بین برد تا اثری از آنها باقی نماند[۱۶].
  2. صلاح الدین ایوبی، پس از خیانت به فاطمیان، تصمیم به قتل عام شیعه گرفت و بر گروه کثیری از شیعیان ستم روا داشت[۱۷].
  3. در دوران حکومت عثمانی، در زمان سلطان سلیم به دلیل فتوای یک فقیه حنفی به نام نوح، هفتاد هزار شیعه سر بریده شدند[۱۸].
  4. در دوران حکومت جزار در لبنان، در جبل عامل حمام خون به راه افتاد و نسل کشی وسیعی از شیعه صورت پذیرفت، به گونه‌ای که کتاب‌های آنان مدت‌ها به جای هیزم در تنور نانوایان می‌سوخت[۱۹].

امروز نیز اگر بخواهیم این واقعیت را لمس کنیم، کافی است به وضعیت شیعیان در کشورهایی چون عربستان، بحرین و کشورهای خلیج نیم نگاهی داشته باشیم. دکتر گراهام مولر و دکتر رند رحیم فرانکه - از استادان ادیان دانشگاه نیویورک- درباره وضعیت شیعیان عربستان در حال حاضر، در مقاله‌ای با عنوان «شیعیان عربستان، مسلمانان فراموش شده» می‌نویسند: «شیعیان عربستان پس از شیعیان عراق، بزرگ‌ترین جامعه شیعی عرب را در خلیج فارس تشکیل می‌دهند. مشارکت آنان در جامعه سنی از تمام شیعیان عرب کمتر است. آنها نه تنها از تبعیض در عمل، بلکه از تبعیض‌های قانونی رنج می‌برند، هرگونه اظهار علنی هویت شیعی به شدت و مکرر سرکوب شده است، شیعیان عربستان حقیقتاً مسلمانان فراموش شده‌اند»[۲۰]. بسیاری از شیعیان آنجا مذهب خود را مخفی نگه می‌دارند و حتی جرئت اظهار مکتب خویش را ندارند. شیعیان این خطه از سال ۱۹۱۳ تا ۱۹۸۵ تحت سلطه مستقیم خاندان بن جیلویی قرار داشتند که حاکمان محلی بودند و به حکم خاندان سلطنتی حکم می‌راندند. در گزارش حقوق بشر که در سال ۱۹۹۶ منتشر شد، این خاندان، بی‌رحم و ظالم توصیف شده و مشخصه بارز آنها نفرت از شیعیان است[۲۱].

برابر گزارش‌ها مهم‌ترین تبعیضات اعمال شده بر شیعیان عربستان چنین است:

۱. تبعیض دینی

  1. در سال ۱۹۲۷ علمای ارشد عربستان فتوایی به این شرح صادر کردند: «شیعیان حق ندارند اعمال دینی انحرافی‌شان را به جا آورند و اگر این تحریم را زیر پا بگذارند باید تبعید شوند و از سرزمین «مسلمین» بیرون روند». این فتوا در سال ۱۹۹۱ توسط یکی از علمای ارشد عربستان به نام بن جبرین تأیید شد.
  2. حوزه علمیه شیعیان پس از شانزده سال فعالیت در سال ۹۰ به تعطیلی کشیده شد.
  3. حق ساخت اماکن دینی «مسجد و حسینیه» اختصاصی به شدت محدود است.
  4. حق انتشار هیچ کتاب دینی را ندارند.

۲. تبعیض فرهنگی

  1. انتشار کتاب‌ها، سرودها و نوارهای شیعی ممنوع است؛
  2. استفاده از برخی نام‌های شیعی ممنوع است؛
  3. کتاب‌های تاریخی فرهنگی مربوط به جامعه شیعی ممنوع است.

۳. تبعیض قانونی

  1. شیعیان از تمام مشاغل مهم حکومتی ممنوع هستند؛
  2. ورود به پنجاه درصد دانشگاه‌ها برای شیعیان ممنوع است؛
  3. ادای شهادت توسط شیعیان در دادگاه مردود است. شیعه و سنی در دادگاه از جایگاه مساوی برخوردار نیستند. ورود شیعیان به دستگاه قضایی واحد افسری، ارتش قوای امنیتی و گارد ملی ممنوع است.

دولت عربستان حتی نام این استان شیعه نشین را به استان یا ایالت شرقی تغییر داده تا هویت فرهنگی این قوم را هم از آنها دریغ کرده باشد[۲۲]. حقیقتاً با توجه به این فشارهای سخت و کشتارهای دسته جمعی، بقای شیعه در جهان، آن هم با این فرهنگ قوی و جامع، داشتن دانشمندان بزرگ در تمام رشته‌های اسلامی با این قدرت رشد و نبوغ، از معجزات الهی است. امروزه شیعه علاوه بر کشورهای ایران، عراق، آذربایجان، بحرین و لبنان که اکثریت آنها از شیعیان اثنی عشریه هستند، در تمام کشورهای دنیا، اقلیت قابل ملاحظه‌ای از شیعیان حضوری پررنگ و اثرگذار دارند، به گونه‌ای که دشمنان از حضورشان احساس خطر کرده و می‌کنند. ادعای «مدّ الشیعه» و جنبش بیداری اسلامی، شاهدی روشن بر این مطلب است.

نکته ششم: از دیگر دلایل قلت شیعیان در مقایسه با سایر مسلمانان، عدم معرفی صحیح مکتب تشیع به جهانیان است. از سویی حاکمان ناصالح و غاصب از تبلیغ آن ممانعت کرده‌اند؛ زیرا به خوبی فهمیدند که ادامه حیات آنان در گرو قلت و ضعف شیعه است و از سوی دیگر، با نسبت دادن اتهاماتی چون کفر، غلو و شرک یا نسبت دادن رافضی و خارجی به شیعیان، مردم مسلمان را از درک صحیح این مکتب اصیل اسلامی، دور نگه داشته‌اند و از سوی سوم، آنان اکثر مردم را نیز در جهل و بی‌خبری نسبت به حقایق و واقعیات نگه داشته و می‌دارند. امروزه با وجود آن‌که ادیان ساختگی (چون شیطان پرستی) به راحتی در کشورهای اسلامی برای تبلیغ آیین خود از آزادی عمل برخوردارند، از ورود کتاب‌های دانشمندان شیعه به مجامع علمی و دینی این کشورها ممانعت به عمل می‌آید و این در حالی است که اکثر کتاب‌های کتابخانه‌های شیعیان را کتاب‌های دانشمندان اهل سنت تشکیل می‌دهد. اینها مجموعه دلایلی است که می‌توان آنها را در قلت جمعیت شیعه نسبت به سایر مسلمانان دخیل دانست.

نکته هفتم: اگر غلبه و کثرت جمعیت ملاک حقانیت باشد، آیا وهابیان این سخن منقول از پیامبر(ص) را می‌پذیرند که فرمود: «مَا اخْتَلَفَتْ أُمَّةٌ بَعْدَ نَبِيِّهَا إِلَّا ظَهَرَ أَهْلُ بَاطِلِهَا عَلَى أَهْلِ حَقِّهَا»؛ هیچ امتی پس از پیامبرشان اختلاف نکردند، مگر آن‌که اهل باطل‌شان بر اهل حق‌شان غالب شدند»[۲۳]، حال به نظر وهابی‌ها از بین غالب و مغلوب، چه کسانی در این امت می‌توانند باطل باشند؟!»[۲۴].

پانویس

  1. ر.ک: توبه، آیه ۳۳.
  2. «هر چه می‌خواست از محراب‌ها و تندیس‌ها و کاسه‌های بزرگ حوض‌مانند و دیگ‌های استوار (جابه‌جا ناشدنی) برای او می‌ساختند؛ ای خاندان داوود! سپاس گزارید! و اندکی از بندگان من سپاسگزارند» سوره سبأ، آیه ۱۳.
  3. «و بیشتر مردم مؤمن نیستند گرچه تو آزمند باشی» سوره یوسف، آیه ۱۰۳.
  4. «(این بود) تا آنگاه که فرمان ما در رسید و (آب از) تنور فرا جوشید گفتیم در آن از هر گونه‌ای دو تا (نر و ماده) بردار و (نیز) خانواده‌ات را- جز آن کس که درباره وی از پیش سخن رفته است- و (نیز) هر کس را که ایمان آورده است و جز اندکی همراه وی ایمان نیاورده بودند» سوره هود، آیه ۴۰.
  5. «بگو: تنها شما را به (سخن) یگانه‌ای اندرز می‌دهم و آن اینکه: دو تن دو تن و تک تک برای خداوند قیام کنید سپس بیندیشید، در همنشین شما دیوانگی نیست؛ او برای شما جز بیم‌دهنده‌ای پیش از (رسیدن) عذابی سخت نیست» سوره سبأ، آیه ۴۶.
  6. «بسا گروهی اندک بر گروهی بسیار به اذن خداوند، پیروز شده است» سوره بقره، آیه ۲۴۹.
  7. البدایة و النهایة، ج۴، ص۳۶۹.
  8. «بی‌گمان خداوند در نبردهایی بسیار و در روز (جنگ) «حنین» شما را یاری کرده است؛ هنگامی که فزونیتان شما را به غرور واداشت اما هیچ سودی برای شما نداشت و زمین با گستردگیش بر شما تنگ شد سپس با پشت کردن (به دشمن) واپس گریختید» سوره توبه، آیه ۲۵.
  9. «و اگر از بیشتر کسان روی زمین پیروی کنی تو را از راه خداوند به گمراهی می‌کشانند؛ جز پندار را پی نمی‌گیرند و آنان جز نادرست برآورد نمی‌کنند» سوره انعام، آیه ۱۱۶.
  10. الامالی، طوسی، ص۱۳۴: «إِنَّ الْحَقَّ وَ الْبَاطِلَ لَا يُعْرَفَانِ بِالنَّاسِ‌، وَ لَكِنْ اعْرِفِ الْحَقَّ بِاتِّبَاعِ مَنِ اتَّبَعَهُ، وَ الْبَاطِلَ بِاجْتِنَابِ مَنِ اجْتَنَبَهُ»؛ در عبارتی دیگر آمده است: «فَإِنَّكَ امْرُؤٌ مَلْبُوسٌ عَلَيْكَ- إِنَّ دِينَ اللَّهِ لَا يُعْرَفُ بِالرِّجَالِ بَلْ بِآيَةِ الْحَقِّ فَاعْرِفِ الْحَقَّ تَعْرِفْ أَهْلَهُ».
  11. نهج البلاغه، خطبه ۱۷۶.
  12. نهج البلاغه، خطبه ۱۷۶.
  13. نهج البلاغه، خطبه ۲۰۱.
  14. «یا می‌گویند که جنونی دارد؛ (نادرست می‌گویند) بلکه او حقّ را برای آنان آورده است و بیشتر آنان حق ناپسندند» سوره مؤمنون، آیه ۷۰.
  15. «و بی‌گمان بسیاری از مردم نافرمانند» سوره مائده، آیه ۴۹.
  16. اعیان الشیعة، ج۳، ص۱۹۶.
  17. اعیان الشیعة، ج۱، ص۳۰.
  18. اعیان الشیعة، ج۱، ص۳۰.
  19. دائرة المعارف اللبنانیة، شرح حال ابراهیم یحیی.
  20. درآمدی بر شیعه‌شناسی، ص۱۰۵-۱۱۸.
  21. ر.ک: فصلنامه تخصصی شیعه‌شناسی، ش۸، ص۱۲۹ به بعد.
  22. ر.ک: فصلنامه تخصصی شیعه‌شناسی، ش۸، ص۱۲۹-۱۳۹.
  23. المعجم الاوسط، ج۷، ص۳۷۰؛ الجامع الصغیر، ج۲، ص۴۸۱، ح۷۷۹۹.
  24. رستم‌نژاد، مهدی، پاسخ به شبهات وهابیان علیه شیعه ص ۵۵-۶۴