آیا ویژگی‌های فرابشری اهل بیت با بشر بودن آنان منافات دارد؟ (پرسش)

از امامت‌پدیا، دانشنامهٔ امامت و ولایت
آیا ویژگی‌های فرابشری اهل بیت با بشر بودن آنان منافات دارد؟
موضوع اصلیبانک جامع پرسش و پاسخ امامت
مدخل اصلی؟
تعداد پاسخ۱ پاسخ

آیا ویژگی‌های فرابشری اهل بیت با بشر بودن آنان منافات دارد؟ یکی از پرسش‌های مرتبط به بحث علمای ابرار است که می‌توان با عبارت‌های متفاوتی مطرح کرد. برای بررسی جامع این سؤال و دیگر سؤال‌های مرتبط، یا هر مطلب وابسته دیگری، به مدخل اصلی علمای ابرار مراجعه شود.

پاسخ نخست

مصطفی سلیمانیان

حجت الاسلام و المسلمین دکتر مصطفی سلیمانیان در کتاب «مقامات امامان» در این‌باره گفته‌ است:

«نویسنده کتاب مکتب در فرایند تکامل بارها با استناد به آیه إِنَّمَا أَنَا بَشَرٌ مِثْلُكُمْ برخی مقامات اهل بیت (ع) را غلو دانسته و تأکید می‌کند که نسبت دادن هرگونه صفت فوق بشری و غیرطبیعی و غیرعادی به اهل بیت (ع) غلو بوده و بر اساس این آیه باطل است. لذا لازم است درباره این آیه و لوازم و ویژگی‌های بشریت و صفات فوق بشریت توضیحاتی داده شود.

آنچه که قطعی است این است که اهل بیت (ع) و پیامبران از جنس بشر بودند، و مانند همه انسان‌ها تولد و موت و غذا خوردن و خواب و... داشتند، و قرآن هم در این باره فرموده: «حتی اگر قرار باشد فرشته‌ای را به عنوان رسول برای انسان‌ها بفرستیم او را به صورت انسان (رجل) می‌فرستیم»[۱] و این مطلب مطابق قاعده لطف (آنچه بنده را به اطاعت نزدیک و از معصیت دور می‌کند) عاقلانه هم می‌باشد؛ زیرا اگر پیامبر فرشته باشد انسان‌ها با او خیلی راحت نیستند و چه بسا در هنگام دستورات به آن فرشته بگویند چون تو از جنس ما نیستی ما را درک نمی‌کنی؛ اما اگر انسان باشد به راحتی مسائل انسانی را درک می‌کند، برای نمونه در روایات داریم هنگامی که هوا خیلی گرم بود پیامبر نماز را سریع می‌خواند چون خود ایشان از جنس بشر بود و گرما و سرما و گرسنگی و تشنگی اصحاب را درک می‌کرد.

اما درباره عبارت «اصحاب با نسبت دادن هرگونه صفات فوق بشری به ائمه به شدت مخالفت می‌کردند» که بارها نویسنده کتاب مکتب در فرایند تکامل با استناد به آن مقامات مختلف اهل بیت (ع) را غالیانه معرفی می‌کند. باید گفت اصل این نقل مورد پذیرش است ولی تفسیر این عبارت چیست؟ این عبارت را دو نوع می‌توان تفسیر کرد:

  1. مراد از فوق بشری این است که چون اهل بیت (ع) بشر و مخلوق و ممکن‌الوجود هستند، پس هر صفت و ویژگی و مقامی که به ایشان نسبت داده شود و خارج از دایره بشریت و مخلوقیت و امکان باشد و داخل در دایره ربوبیت و خالقیت و واجب‌الوجوب باشد، استناد آن صفت به اهل بیت غلو و باطل و کفر و شرک است، مانند صفت قدیم بودن، دارای قدرت و علم مستقل بودن، بی‌نیاز مطلق بودن، تحت تأثیر واقع نشدن و مقهور و مغلوب نشدن، قیوم بالذات بودن، دارای قدرت مستقل در روزی دادن و زنده کردن و میراندن و تشریع احکام و تصرف در کائنات بودن و....
  2. چون اهل بیت (ع) بشر و انسان هستند و انسان‌هایی که ما معمولاً و عادتاً مشاهده می‌کنیم، دارای یک سری ویژگی‌ها و محدودیت‌ها هستند، پس هر صفتی که به اهل بیت (ع) نسبت داده شود و خارج از دایره ویژگی انسان‌های معمولی باشد غلو است حتی اگر داخل در دایره ویژگی‌های واجب‌الوجود نباشد، مانند اینکه انسان‌ها معمولاً از زمان فوت خود و چگونگی آن بی‌خبرند، معمولاً انسان‌ها بدون به کار بردن روش‌های پزشکی و تجویز دارو نمی‌توانند مریض را درمان کنند، انسان‌ها معمولاً از مطالبی که در ذهن دیگران می‌گذرد بی‌خبرند، انسان‌ها معمولاً قدرت بر زنده کردن مرده ندارند، انسان‌ها معمولاً قدرت بر شفای مریض ندارند و....

اگر منظور از عبارت مورد بحث، تفسیر اول باشد، سخنی است کاملاً صحیح و قابل قبول؛ ادله متعدد فلسفی و کلامی هم آن را تأیید می‌کند؛ در آیات و روایات هم استناد چنین صفاتی به انسان‌ها به شدت نفی شده است، و ظاهر آیات متعددی که در نفی غلو وارد شده با همین تفسیر سازگار است: وَإِذْ قَالَ اللَّهُ يَا عِيسَى ابْنَ مَرْيَمَ أَأَنْتَ قُلْتَ لِلنَّاسِ اتَّخِذُونِي وَأُمِّيَ إِلَهَيْنِ مِنْ دُونِ اللَّهِ[۲]. وَجَعَلُوا لِلَّهِ شُرَكَاءَ الْجِنَّ وَخَلَقَهُمْ وَخَرَقُوا لَهُ بَنِينَ وَبَنَاتٍ بِغَيْرِ عِلْمٍ سُبْحَانَهُ وَتَعَالَى عَمَّا يَصِفُونَ[۳].

وَقَالَتِ الْيَهُودُ عُزَيْرٌ ابْنُ اللَّهِ وَقَالَتِ النَّصَارَى الْمَسِيحُ ابْنُ اللَّهِ ذَلِكَ قَوْلُهُمْ بِأَفْوَاهِهِمْ يُضَاهِئُونَ قَوْلَ الَّذِينَ كَفَرُوا مِنْ قَبْلُ قَاتَلَهُمُ اللَّهُ أَنَّى يُؤْفَكُونَ[۴][۵].

اما اگر منظور از آن عبارت، تفسیر دوم باشد، اولاً معلوم نیست که نظر اصحاب این تفسیر بوده باشد. بر فرض هم اگر نظر اصحاب و شیعیان این تفسیر بوده، هم قرآن و هم آنچه در واقعیت دیده شده این نظر را انکار می‌کند؛ زیرا بارها در قرآن نسبت‌هایی به انسان‌ها داده شده که از دایره ویژگی‌های انسان‌های معمولی خارج است و فوق بشری و فوق طبیعی می‌باشد، برای نمونه: قَالَ الَّذِي عِنْدَهُ عِلْمٌ مِنَ الْكِتَابِ أَنَا آتِيكَ بِهِ قَبْلَ أَنْ يَرْتَدَّ إِلَيْكَ طَرْفُكَ[۶].

أَنِّي أَخْلُقُ لَكُمْ مِنَ الطِّينِ كَهَيْئَةِ الطَّيْرِ فَأَنْفُخُ فِيهِ فَيَكُونُ طَيْرًا بِإِذْنِ اللَّهِ وَأُبْرِئُ الْأَكْمَهَ وَالْأَبْرَصَ وَأُحْيِي الْمَوْتَى بِإِذْنِ اللَّهِ وَأُنَبِّئُكُمْ بِمَا تَأْكُلُونَ وَمَا تَدَّخِرُونَ فِي بُيُوتِكُمْ إِنَّ فِي ذَلِكَ لَآيَةً لَكُمْ إِنْ كُنْتُمْ مُؤْمِنِينَ[۷].

إِنَّ مَثَلَ عِيسَى عِنْدَ اللَّهِ كَمَثَلِ آدَمَ خَلَقَهُ مِنْ تُرَابٍ[۸].

و در واقعیت هم افراد مختلفی از مرتاضان و ساحران و... در حد تواتر دیده شده‌اند که کارهای غیرعادی و غیرطبیعی انجام می‌دهند و بهترین دلیل بر امکان چیزی وقوع آن است. اما نویسنده کتاب مکتب در فرایند تکامل بین مصادیق تفسیر اول و تفسیر دوم هیچ فرقی قائل نشده و همه اینها را با هم ذکر کرده و فوق بشری و غلو معرفی می‌کند.

  • بررسی آیه أَنَا بَشَرٌ مِثْلُكُمْ: به نظر می‌رسد درباره آیه أَنَا بَشَرٌ مِثْلُكُمْ (که بارها در کتاب مکتب در فرایند تکامل برای غالیانه خواندن مقامات اهل بیت (ع) به آن تمسک شده است) هم همان دو تفسیر وجود دارد، که یکی باطل و دیگری صحیح است، شاهد بر وجود این دو تفسیری که ذکر شده این است که هم خداوند و رسولش به منطق أَنَا بَشَرٌ مِثْلُكُمْ استناد کردند و هم کفار و مشرکین برای انکار پیامبر به منطق أَنَا بَشَرٌ مِثْلُكُمْ استناد کردند و این استناد دو طرفه نشان می‌دهد که نوع تفسیر ایشان از این کلام متفاوت بوده است. به این آیات توجه فرمایید:
  1. إِنْ نَحْنُ إِلَّا بَشَرٌ مِثْلُكُمْ وَلَكِنَّ اللَّهَ يَمُنُّ عَلَى مَنْ يَشَاءُ مِنْ عِبَادِهِ وَمَا كَانَ لَنَا أَنْ نَأْتِيَكُمْ بِسُلْطَانٍ إِلَّا بِإِذْنِ اللَّهِ وَعَلَى اللَّهِ فَلْيَتَوَكَّلِ الْمُؤْمِنُونَ[۹].
  2. قُلْ إِنَّمَا أَنَا بَشَرٌ مِثْلُكُمْ يُوحَى إِلَيَّ[۱۰].
  3. وَأَسَرُّوا النَّجْوَى الَّذِينَ ظَلَمُوا هَلْ هَذَا إِلَّا بَشَرٌ مِثْلُكُمْ أَفَتَأْتُونَ السِّحْرَ وَأَنْتُمْ تُبْصِرُونَ[۱۱].
  4. فَقَالَ الْمَلَأُ الَّذِينَ كَفَرُوا مِنْ قَوْمِهِ مَا هَذَا إِلَّا بَشَرٌ مِثْلُكُمْ يُرِيدُ أَنْ يَتَفَضَّلَ عَلَيْكُمْ وَلَوْ شَاءَ اللَّهُ لَأَنْزَلَ مَلَائِكَةً[۱۲].
  5. وَقَالَ الْمَلَأُ مِنْ قَوْمِهِ الَّذِينَ كَفَرُوا وَكَذَّبُوا بِلِقَاءِ الْآخِرَةِ وَأَتْرَفْنَاهُمْ فِي الْحَيَاةِ الدُّنْيَا مَا هَذَا إِلَّا بَشَرٌ مِثْلُكُمْ يَأْكُلُ مِمَّا تَأْكُلُونَ مِنْهُ وَيَشْرَبُ مِمَّا تَشْرَبُونَ[۱۳].
  6. وَقَالُوا مَالِ هَذَا الرَّسُولِ يَأْكُلُ الطَّعَامَ وَيَمْشِي فِي الْأَسْوَاقِ لَوْلَا أُنْزِلَ إِلَيْهِ مَلَكٌ فَيَكُونَ مَعَهُ نَذِيرًا[۱۴].

هشت آیه دیگر هم درباره استناد کافرین و مشرکین به مضمون عبارت مَا أَنْتَ إِلَّا بَشَرٌ مِثْلُنَا وجود دارد[۱۵].

اگر به متن این آیات دقت شود متوجه می‌شوید مواردی که خداوند به پیامبر دستور می‌دهد: بگو من بشری مثل شما هستم مواردی است که کارهای فوق بشری به تفسیر اولش از پیامبر خواسته شده است؛ مثلاً می‌خواستند پیامبر مستقلاً و بدون اذن خداوند بتواند هر موقع که آنها خواستند معجزه بیاورد، یا انتظار داشتند پیامبر نیازی به غذا خوردن و راه رفتن در بازار نداشته باشد و... که در جواب آنها قرآن می‌فرماید:او بشری مثل شماست و این انتظارات فوق بشری صحیح نیست. در مقابل، مواردی که آنها قبول نمی‌کردند و سحر می‌نامیدند مواردی است که طبق تفسیر دوم نه تنها سرزدن آنها از پیامبر و حجت خدا ایراد ندارد بلکه لازم هم هست؛ زیرا نگاه بیشتر مردم فلسفی و عقلی نیست و بیشتر مردم نگاه حسی دارند و انتظار دارند کسی که ادعای حجت خدا بودن را دارد یک کار غیرعادی به عنوان معجزه انجام دهد. پس اگر ما قبول داریم ائمه حجت خدا در روی زمین هستند و قبول داریم کسی که ادعای حجیت دارد باید بینه‌ای برای اثبات ادعای خود بیاورد و انتظار مردم هم این است که آن بینه فوق بشری باشد و انسان‌های عادی از انجام آن عاجز باشند، پس نباید صدور چنین کارها و وجود چنین مقاماتی را از ائمه (ع) غلو بدانیم.

پس باید گفت همان طور که ائمه (ع) دارای مقام علیت و قطبیت هستند، بر اساس آیه أَنَا بَشَرٌ مِثْلُكُمْ[۱۶] دارای مرتبه بشریت یا همان مرتبه جسمیت هم می‌باشند و خوردن و خوابیدن و بیداری و سلامتی و مریضی و خوشحالی و ناراحتی و درد و حرکت و سکون و زندگی و مرگ و محبت و دشمنی و گرسنگی، سیری و سفر و حضر و صفراء و سوداء و بلغم و گوشت و پوست و خون و مو و استخوان و مخ و علقه و مضغه و جنین و پیری و جوانی و محبت و دیدن و شنیدن و فکر و ضعف و قوت و کوتاهی و بلندی و سرخی و سفیدی و صحبت و سکوت و غلظت و نرمی و غضب و... همه و همه از اقتضائات مقام بشریت است که بر ائمه (ع) عارض می‌شود[۱۷]. لذا امام صادق S فرمود: «امام زاییده شده و می‌زاید و سالم و بیمار می‌شود و می‌خورد و می‌آشامد و بول و غائط می‌کند و شاد و غمگین می‌شود و خنده و گریه می‌کند و می‌میرد و در قبر خاک می‌شود»[۱۸]. و هر گاه شیخ صدوق روایتی را با قال مطرح کند، آن روایت را قطعاً صادر از معصوم (ع) می‌داند.

پس، از آیه أَنَا بَشَرٌ مِثْلُكُمْ هم نفی استفاده می‌شود و هم اثبات؛ نفی نسبت به صفات فوق بشری با تفسیر اول، و اثبات نسبت به صفات فوق بشری با تفسیر دوم، مثل خوردن و خوابیدن و.... پس طبق این آیه انتظار صفات فوق بشری از ائمه نداشته باشید و اگر هم صفات بشری از ایشان دیدید تعجب نکنید و نگویید: وَقَالُوا مَالِ هَذَا الرَّسُولِ يَأْكُلُ الطَّعَامَ وَيَمْشِي فِي الْأَسْوَاقِ[۱۹][۲۰].

ممکن است پرسیده شود: اگر ائمه دارای برخی از صفات و مقامات ویژه هستند، چرا در خیلی از موارد رفتارهایی از ایشان مشاهده شده که سنخیتی با این مقامات ندارد؟

در جواب باید گفت: زیرا ایشان در عین دارا بودن مقام علیت و قطبیت دارای مقام بشریت هم بودند، و به خاطر تفاوت موقعیت‌ها و زمان‌ها و مکان‌ها و تفاوت اقتضائات مقام علیت و قطبیت با مقام بشریت، گاهی بر اساس مقام علیت و قطبیت عمل می‌کردند و گاهی بر اساس مقام بشریت عمل می‌کردند و لذا گاهی نمی‌دانستند کنیزشان کجاست[۲۱] و گاهی از آن طرف دنیا خبر می‌دادند، گاهی خاک را برای دیگران به طلا تبدیل می‌کردند و گاهی برای امرار معاش خود پول قرض می‌کردند، گاهی سم دشمن را از بدن خود دفع می‌کردند و گاهی با آن سم شهید می‌شدند و لذا فرمودند هرگاه بخواهیم می‌دانیم و هرگاه بخواهیم نمی‌دانیم و این ندانستن از روی جهل نیست بلکه از روی عدم التفات اختیاری است و تمام این مراتب باذن الله و قدرت الهی است، وَلَا يُحِيطُونَ بِشَيْءٍ مِنْ عِلْمِهِ إِلَّا بِمَا شَاءَ[۲۲] و «إِذَا شِئْنَا شَاءَ اللَّهُ‏»[۲۳]. پس نمی‌توان روایاتی را که مربوط به رفتارهای بشری ائمه (ع) است دلیل بر انکار مقامات ویژه ایشان گرفت و همچنین نمی‌توان مقامات ویژه ایشان را دلیلی برای تعجب و سؤال درباره رفتارهای بشری ایشان گرفت؛ زیرا اثبات شیء نفی ما عدا نمی‌کند. پس جایی برای این‌گونه از سؤالات نیست که اگر ائمه (ع) علم ویژه دارند چرا غذای مسموم را خوردند؟ اگر دنیا در اختیار آنهاست چرا کار و تلاش می‌کردند؟ و...، زیرا هر کدام از اینها بر طبق برخی از مقامات اهل بیت (ع) است. و روایات مختلفی هم وجود دارد که منظور از آیه شریفه إِنَّمَا أَنَا بَشَرٌ مِثْلُكُمْ[۲۴] این است که پیامبر مانند دیگر انسان‌ها در بشر بودن و مخلوق بودن است و ویژگی‌های انسان‌ها مثل خوردن طعام و ازدواج کردن و دیگر موارد را داراست[۲۵]. پس کسانی که بگویند ائمه نیازی به آب و غذا ندارند و احکام فرا بشری برای آنها بیان کنند غالی هستند[۲۶]. لذا علامه طباطبایی درباره این آیه می‌فرماید: «در برابر کسانی که نوعی الوهیت و قدرت غیبی برای پیامبر قائل بودند این آیه می‌فرماید که پیامبر در بشریت مماثل انسان‌هاست»[۲۷].

  • مساوی نبودن مقام اهل بیت (ع) با انسان‌های معمولی: بر اساس مطالب فوق انتظار تساوی بین ائمه (ع) و مردم به خاطر آیه أَنَا بَشَرٌ مِثْلُكُمْ[۲۸]باطل است. بر بطلان این تساوی، هم دلیل عقلی وجود دارد و هم دلیل نقلی. اما دلیل عقلی این که هرکس ادعای نمایندگی از کسی را دارد باید دلیلی بر این ادعای خود ارائه دهد و عقلاً ادعای نمایندگی بدون ارائه نشانه‌ای از سوی مدعی پذیرفته نیست و همان‌طور که گفته شد اگر کسی ادعای ارتباط با خدا را دارد باید نشانه‌ای از صفات خدایی داشته باشد تا حرفش قبول شود، و از آنجا که قوه حسی در اکثر مردم قوی‌تر از قوه عقلی است و می‌گویند: «شنیدن کی بود مانند دیدن»، پس باید کاری محسوس و مربوط به صفات خدایی از شخص مدعی سر بزند تا مردم ادعای او را بپذیرند. لذا در دوران‌های مختلف هرکس ادعای پیامبری می‌کرد اولین چیزی که عقلاء حتی مشرکین و کفار از او طلب می‌کردند ارائه معجزه بود. پس معلوم است این ارتکاز ذهنی و عقلی انسان‌هاست که پیامبر باید معجزه (کار غیرعادی) داشته باشد. برای نمونه فرعون از حضرت موسی S معجزه طلب کرد؛ پس نمی‌شود پیامبر شَاهِدًا وَمُبَشِّرًا وَنَذِيرًا * وَسِرَاجًا مُنِيرًا[۲۹] بر کل عالم باشد ولی مقامات او با سایر خلق برابر باشد. نمی‌شود پیامبر از سوی خداوند فرمانروای هدایت بشر باشد اما علم ویژه به حوزه فرمانروایی خود نداشته باشد. مگر می‌شود، به فرموده قرآن، این جسم شریف در یک شب به معراج رود ولی صفات آسمانی و روحانی او با بقیه برابر باشد. اگر طرفداران نظریه علمای ابرار قبول دارند که معصومین (ع) خورشید هدایت عالم و علمای ابرار می‌باشند، پس باید در صورت هدایت همه عالم (جن و انس بتوانند پاسخگوی همه باشد و معلوم است که یک نفر با محدودیت‌های زمانی و مکانی بشری و با این جسم معمولی نمی‌تواند پاسخ‌گوی این همه انسان باشد؛ و در صورت هدایت همه مردم باید بتوانند با همه انسان‌ها با زبان‌های مختلف صحبت کند. شما که ائمه‌(ع) را فقط عالمان ابراری می‌دانید که وظیفه آنها پاسخ‌گویی به مسائل دینی است، آیا می‌شود اشخاصی برای آمدن همان سؤال‌های دینی بیایند و امام بفرماید امروز جمعه است و مترجم ما مرخصی رفته است؟ اگر زبان‌های زنده دنیا حدود هزار مورد می‌باشد آیا می‌شود همیشه افراد زیادی به اسم مترجم همراه امام باشند؟ پس چرا آگاهی به لغات مختلف را غلو حساب می‌کنید! اگر امام خورشید هدایت است باید بتواند مانند خورشید هم‌زمان به مشرق و مغرب عالم بتابد. با این توضیح خیلی از روایاتی که حمل بر غلو می‌شود حل می‌شود. همچنین سؤال ما این است: شما که ائمه (ع) را با انسان‌های دیگر مساوی می‌گیرید این‌گونه روایات را که اشکال سندی هم ندارند چگونه توجیه می‌کنید و ایشان را فقط علمای ابرار می‌دانید:
  1. «ای حارث همدانی هر مؤمن یا منافقی که بمیرد مرا می‌بیند»[۳۰].
  2. امام باقر S: «ما وجه خدا هستیم که در روی زمین و در مقابلِ شما رفت‌وآمد می‌کنیم ما چشم خدا در خلقش و دست گسترده رحمت الهی هستیم»[۳۱].
  3. امیرالمؤمنین S: «من چشم خدا و دست خدا و جنب خدا و درب به‌سوی خدا هستم»[۳۲].
  4. «خدا لعنت کند امّتی را که شما را از مرتبه‌هایی که خداوند برای شما قرار داده، دور کردند و از شما گرفتند»[۳۳].
  5. خداوند به شما مقاماتی داده که به هیچ‌یک از جهانیان نداده است و همه چیز برای شما رام و ذلیل است»[۳۴].
  6. «خداوند شما را به شریف‌ترین جایگاه مکرمین و بالاترین منزل مقربین و برترین درجات مرسلین رسانیده است، مقامی که بعد از شما و قبل از شما کسی به آن نرسیده است و کسی بالاتر از شما نمی‌رود و هیچ‌کس طمع رسیدن به مقام شما را ندارد»[۳۵].

همچنین شما روایات متعددی را که نشان می‌دهد اهل بیت (ع) دارای اسراری هستند چگونه توجیه می‌کنید و چگونه این روایات با فقط عالم ابرار بودن سازگار می‌دانید! برای نمونه: «اسرار ما را کتمان کنید»[۳۶]. «من به تو امر می‌کنم که دینت را حفظ کنی و همچنین علم ما و اسراری را که ما به تو دادیم حفظ کنی»[۳۷].

اگر قرار باشد براساس روایات شیعه و سنی، مهدی این امّت ظهور کند و حکومت جهانی تشکیل دهد و زمین را پر از عدل و داد کند همان‌گونه که پر از ظلم و جور شده است، بی‌شک تشکیل چنین حکومت مقتدر و فراگیری با تکیه بر توانایی‌های عادی یک بشر ممکن نیست، مگر آنکه مانند حکومت حضرت سلیمان S جن و انس و باد و هدهد و... همگی به صورت غیرعادی در اختیار وی و تحت سلطه او باشند و براساس قرآن چنین مواردی غلو یا فوق بشری نیست، زیرا خود قرآن این موارد را برای حکومت سلیمانی اثبات کرده است؛ همچنین در این مورد و موارد قبل توجه به این روایت که از سوی شیخ صدوق نقل شده است راه‌گشاست: «ای محمد تو بنده من هستی، ای محمد ایشان (ائمه) اولیاء و دوستان و برگزیدگان و حجت‌های من بر مردم بعد از تو هستند، آنها اوصیاء و خلفاء و بهترین خلق من بعد از تو هستند. قسم به عزت و جلالم دین خود را به وسیله ایشان آشکار می‌کنم و کلمه‌ام را به وسیله آنها بلندمرتبه می‌کنم و زمین را به وسیله آخرین آنها از دشمنانم پاک می‌کنم و او را بر مشرق و مغرب زمین قدرت می‌بخشم و بادها را مسخر او می‌کنم و ابرهای سخت را رام او می‌کنم و او را در اسباب بالا می‌برم و او را با لشکر و ملائکه خود نصرت و یاری می‌کنم»[۳۸]»[۳۹]

پانویس

  1. وَلَوْ جَعَلْنَاهُ مَلَكًا لَجَعَلْنَاهُ رَجُلًا وَلَلَبَسْنَا عَلَيْهِمْ مَا يَلْبِسُونَ «و اگر او را فرشته‌ای می‌گرداندیم، او را (به گونه) مردی در می‌آوردیم و باز هم بر آنان همان اشتباهی را که می‌کردند پیش می‌آوردیم» سوره انعام، آیه ۹.
  2. «و یاد کن که خداوند به عیسی پسر مریم فرمود: آیا تو به مردم گفتی که من و مادرم را دو خدا به جای خداوند بگزینید؟» سوره مائده، آیه ۱۱۶.
  3. «و برای خداوند شریک‌هایی از پریان تراشیدند در حالی که او آنان را آفریده است و (برخی دیگر) از بی‌دانشی برای او پسرانی و دخترانی برساختند؛ پاکا و فرا برترا که اوست از آنچه (آنان) وصف می‌کنند» سوره انعام، آیه ۱۰۰.
  4. «یهودیان گفتند عزیر پسر خداوند است و مسیحیان گفتند: مسیح پسر خداوند است؛ این گفتار، سر زبان آنهاست که با گفته کافران پیشین همانندی می‌کند؛ خداوندشان بکشاد! چگونه (از حقّ) باز گردانیده می‌شوند؟» سوره توبه، آیه ۳۰.
  5. همچنین ر.ک: وَيَجْعَلُونَ لِلَّهِ الْبَنَاتِ سُبْحَانَهُ وَلَهُمْ مَا يَشْتَهُونَ «و دختران را برای خداوند می‌پندارند- پاکاکه اوست- و برای خودشان آنچه خود می‌خواهند» سوره نحل، آیه ۵۷؛ فَاسْتَفْتِهِمْ أَلِرَبِّكَ الْبَنَاتُ وَلَهُمُ الْبَنُونَ «از آنان بپرس آیا دختران از آن پروردگار توست و پسران از آن آنان؟» سوره صافات، آیه ۱۴۹؛ أَصْطَفَى الْبَنَاتِ عَلَى الْبَنِينَ «آیا (خداوند) دختران را بر پسران برگزیده است؟» سوره صافات، آیه ۱۵۳؛ أَمِ اتَّخَذَ مِمَّا يَخْلُقُ بَنَاتٍ وَأَصْفَاكُمْ بِالْبَنِينَ «آیا از آنچه می‌آفریند برای خود دخترانی گرفته و شما را به (داشتن) پسران برگزیده است؟» سوره زخرف، آیه ۱۶؛ أَمْ لَهُ الْبَنَاتُ وَلَكُمُ الْبَنُونَ «یا مگر دختران از آن او ست و پسران، از آن شما؟» سوره طور، آیه ۳۹.
  6. «آن که دانشی از کتاب (آسمانی) با خویش داشت گفت: من پیش از آنکه چشم بر هم زنی آن را برایت می‌آورم» سوره نمل، آیه ۴۰.
  7. «من برای شما از گل، (اندامواره‌ای) به گونه پرنده می‌سازم و در آن می‌دمم، به اذن خداوند پرنده‌ای خواهد شد و به اذن خداوند نابینای مادرزاد و پیس را شفا خواهم داد و به اذن خداوند مردگان را زنده خواهم کرد و شما را از آنچه می‌خورید یا در خانه می‌انبارید آگاه خواهم ساخت، این نشانه‌ای برای شماست اگر مؤمن باشید» سوره آل عمران، آیه ۴۹.
  8. «داستان عیسی نزد خداوند چون داستان آدم است که او را از خاک آفرید و سپس فرمود: باش! و بی‌درنگ موجود شد» سوره آل عمران، آیه ۵۹.
  9. «پیامبرانشان به آنها گفتند: ما جز بشری مانند شما نیستیم امّا خداوند بر هر کس از بندگانش که بخواهد منّت می‌گذارد (و به او رسالت می‌بخشد) و ما را نشاید که جز به اذن خداوند برهانی برای شما بیاوریم و مؤمنان باید تنها بر خداوند توکّل کنند» سوره ابراهیم، آیه ۱۱.
  10. «بگو: من تنها بشری همانند شمایم، به من وحی می‌شود» سوره فصلت، آیه ۶.
  11. «در حالی که دلبستگان سرگرمی‌اند و ستمکاران (مشرک) در نهان رازگویی کردند که: آیا این (پیامبر) جز بشری مانند شماست؟ آیا با آنکه (به چشم خود) می‌بینید به جادو روی می‌آورید؟» سوره انبیاء، آیه ۳.
  12. «سرکردگان کافر از قومش گفتند: این جز بشری مانند شما نیست، بر آن است که بر شما برتری جوید و اگر خداوند می‌خواست فرشتگانی می‌فرستاد، چنین چیزی در (میان) پدران نخستین خویش نشنیده‌ایم» سوره مؤمنون، آیه ۲۴.
  13. «و سرکردگان از قوم او که کفر ورزیده و لقای جهان واپسین را دروغ شمرده بودند و ما در زندگانی این جهان به آنها رفاه بخشیده بودیم گفتند: این (پیامبر) جز بشری مانند شما نیست، از آنچه می‌خورید می‌خورد و از آنچه می‌آشامید می‌آشامد» سوره مؤمنون، آیه ۳۳.
  14. «و گفتند: چگونه پیغمبری است این، که خوراک می‌خورد و در بازارها راه می‌رود؟! چرا به سوی او فرشته‌ای فرو نفرستاده‌اند تا بیم‌دهنده‌ای همراه او باشد؟» سوره فرقان، آیه ۷.
  15. قَالَتْ رُسُلُهُمْ أَفِي اللَّهِ شَكٌّ فَاطِرِ السَّمَاوَاتِ وَالْأَرْضِ يَدْعُوكُمْ لِيَغْفِرَ لَكُمْ مِنْ ذُنُوبِكُمْ وَيُؤَخِّرَكُمْ إِلَى أَجَلٍ مُسَمًّى قَالُوا إِنْ أَنْتُمْ إِلَّا بَشَرٌ مِثْلُنَا تُرِيدُونَ أَنْ تَصُدُّونَا عَمَّا كَانَ يَعْبُدُ آبَاؤُنَا فَأْتُونَا بِسُلْطَانٍ مُبِينٍ «پیامبرانشان گفتند: آیا درباره خداوند- آفریننده آسمان‌ها و زمین- تردیدی هست؟ او شما را فرا می‌خواند تا برخی از گناهانتان را بیامرزد و (مرگ) شما را تا مدّتی معیّن پس افکند؛ گفتند: شما (نیز) جز بشری مانند ما نیستید که می‌خواهید ما را از آنچه پدرانمان می‌پرستیدند، باز دارید؛ بنابراین برهانی روشن برای ما بیاورید» سوره ابراهیم، آیه ۱۰؛ فَقَالَ الْمَلَأُ الَّذِينَ كَفَرُوا مِنْ قَوْمِهِ مَا نَرَاكَ إِلَّا بَشَرًا مِثْلَنَا وَمَا نَرَاكَ اتَّبَعَكَ إِلَّا الَّذِينَ هُمْ أَرَاذِلُنَا بَادِيَ الرَّأْيِ وَمَا نَرَى لَكُمْ عَلَيْنَا مِنْ فَضْلٍ بَلْ نَظُنُّكُمْ كَاذِبِينَ «پس سردستگان کافر از قوم وی گفتند: ما تو را جز بشری مانند خویش نمی‌دانیم و جز این نمی‌بینیم که فرومایگان ما نسنجیده از تو پیروی کرده‌اند و در شما برتری نسبت به خویش نمی‌بینیم بلکه شما را دروغگو می‌پنداریم» سوره هود، آیه ۲۷؛ فَقَالُوا أَنُؤْمِنُ لِبَشَرَيْنِ مِثْلِنَا وَقَوْمُهُمَا لَنَا عَابِدُونَ «آنگاه گفتند: آیا (سخن) دو تن آدمی همچون خویش را باور کنیم در حالی که قوم آنها بندگان ما هستند؟» سوره مؤمنون، آیه ۴۷؛ مَا أَنْتَ إِلَّا بَشَرٌ مِثْلُنَا فَأْتِ بِآيَةٍ إِنْ كُنْتَ مِنَ الصَّادِقِينَ «تو جز بشری همانند ما نیستی و اگر راست می‌گویی نشانه ای بیاور!» سوره شعراء، آیه ۱۵۴؛ وَمَا أَنْتَ إِلَّا بَشَرٌ مِثْلُنَا وَإِنْ نَظُنُّكَ لَمِنَ الْكَاذِبِينَ «و تو جز بشری مانند ما نیستی و بی‌گمان ما تو را از دروغگویان می‌دانیم» سوره شعراء، آیه ۱۸۶؛ قَالُوا مَا أَنْتُمْ إِلَّا بَشَرٌ مِثْلُنَا وَمَا أَنْزَلَ الرَّحْمَنُ مِنْ شَيْءٍ إِنْ أَنْتُمْ إِلَّا تَكْذِبُونَ «گفتند: شما جز بشری مانند ما نیستید و (خداوند) بخشنده، چیزی فرو نفرستاده است و شما جز دروغ نمی‌گویید» سوره یس، آیه ۱۵؛ أَوْ يَكُونَ لَكَ بَيْتٌ مِنْ زُخْرُفٍ أَوْ تَرْقَى فِي السَّمَاءِ وَلَنْ نُؤْمِنَ لِرُقِيِّكَ حَتَّى تُنَزِّلَ عَلَيْنَا كِتَابًا نَقْرَؤُهُ قُلْ سُبْحَانَ رَبِّي هَلْ كُنْتُ إِلَّا بَشَرًا رَسُولًا * وَمَا مَنَعَ النَّاسَ أَنْ يُؤْمِنُوا إِذْ جَاءَهُمُ الْهُدَى إِلَّا أَنْ قَالُوا أَبَعَثَ اللَّهُ بَشَرًا رَسُولًا «یا خانه‌ای زرّین داشته باشی یا به آسمان فرا روی و فرا رفتنت را (هم) هرگز باور نخواهیم داشت مگر نوشته‌ای برای ما فرو فرستی که آن را بخوانیم؛ بگو: پاکا که پروردگار من است، مگر من جز بشری پیام آورم؟ * و مردم را هنگامی که برای آنان رهنمود آمد هیچ چیز از ایمان آوردن باز نداشت مگر همین که گفتند: آیا خداوند بشری را به پیامبری برانگیخته است؟!» سوره اسراء، آیه ۹۳-۹۴.
  16. «بگو: جز این نیست که من هم بشری چون شمایم» سوره کهف، آیه ۱۱۰.
  17. احتجاج، ص۱۵۹؛ بحارالأنوار، ج۴۶، ص۹۶؛ مناقب، ج۴، ص۱۵۸؛ وَإِذَا مَرِضْتُ فَهُوَ يَشْفِينِ «و چون بیمار شوم اوست که بهبودی‌ام می‌بخشد» سوره شعراء، آیه ۸۰؛ إِنَّكَ مَيِّتٌ وَإِنَّهُمْ مَيِّتُونَ «بی‌گمان تو خواهی مرد و آنان نیز می‌میرند» سوره زمر، آیه ۳۰.
  18. خصال، ج۲، ص۵۲۸: «الْإِمَامُ‏ يُولَدُ وَ يَلِدُ وَ يَصِحُّ وَ يَمْرَضُ وَ يَأْكُلُ وَ يَشْرَبُ وَ يَبُولُ وَ يَتَغَوَّطُ وَ يَفْرَحُ وَ يَحْزَنُ وَ يَضْحَكُ وَ يَبْكِي وَ يَمُوتُ وَ يُقْبَرُ».
  19. «و گفتند: چگونه پیغمبری است این، که خوراک می‌خورد و در بازارها راه می‌رود؟!» سوره فرقان، آیه ۷.
  20. همچنین وَمَا أَرْسَلْنَا قَبْلَكَ مِنَ الْمُرْسَلِينَ إِلَّا إِنَّهُمْ لَيَأْكُلُونَ الطَّعَامَ وَيَمْشُونَ فِي الْأَسْوَاقِ وَجَعَلْنَا بَعْضَكُمْ لِبَعْضٍ فِتْنَةً أَتَصْبِرُونَ وَكَانَ رَبُّكَ بَصِيرًا «و پیش از تو پیامبران را نفرستادیم مگر آنکه بی‌گمان آنان خوراک می‌خورند و در بازارها راه می‌رفتند و شما را مایه آزمون یکدیگر کردیم (تا ببینیم) آیا شکیب می‌ورزید؟ و پروردگار تو بیناست» سوره فرقان، آیه ۲۰.
  21. کافی، ج۱، ص۲۵۷.
  22. «و آنان بر چیزی از دانش وی جز آنچه او بخواهد چیرگی ندارند» سوره بقره، آیه ۲۵۵.
  23. بحارالأنوار، ج۲۶، ص۷.
  24. «بگو: جز این نیست که من هم بشری چون شمایم» سوره کهف، آیه ۱۱۰.
  25. الفقیه، ج۳، ص۳۹۳؛ تفسیرالقمی، ج۲، ص۴۵؛ کافی، ج۵، ص۵۵۴؛ الاحتجاج، ج۱، ص۳۱.
  26. اوائل المقالات، ص۳۷ و ۳۸.
  27. المیزان، ج۱۳، ص۴۳۷.
  28. «بگو: جز این نیست که من هم بشری چون شمایم» سوره کهف، آیه ۱۱۰.
  29. «ای پیامبر! ما تو را گواه و نویدبخش و بیم‌دهنده فرستاده‌ایم * و فراخواننده به خداوند به اذن وی، و چراغی فروزان» سوره احزاب، آیه ۴۵-۴۶.
  30. تفسیرالقمی، ج۲، ۲۶۶؛ بحارالأنوار، ج۶، ص۱۸۰.
  31. . کافی، ج۱، ص۱۴۳: «نَحْنُ وَجْهُ اللَّهِ نَتَقَلَّبُ‏ فِي‏ الْأَرْضِ‏ بَيْنَ‏ أَظْهُرِكُمْ وَ نَحْنُ عَيْنُ اللَّهِ فِي خَلْقِهِ وَ يَدُهُ الْمَبْسُوطَةُ بِالرَّحْمَةِ».
  32. کافی، ج۱، ص۱۴۵: «أَنَا عَيْنُ‏ اللَّهِ‏ وَ أَنَا يَدُ اللَّهِ‏ وَ أَنَا جَنْبُ اللَّهِ- وَ أَنَا بَابُ اللَّهِ».
  33. بحارالأنوار، ج۹۸، ص۲۹۰: «وَ لَعَنَ اللَّهُ أُمَّةً دَفَعَتْكُمْ‏ عَنْ‏ مَقَامِكُمْ‏ وَ أَزَالَتْكُمْ‏ عَنْ مَرَاتِبِكُمُ الَّتِي رَتَّبَكُمُ اللَّهُ فِيهَا».
  34. الفقیه، ج۲، ص۶۱۵: «آتَاكُمُ اللَّهُ مَا لَمْ‏ يُؤْتِ‏ أَحَداً مِنَ‏ الْعَالَمِينَ‏... وَ ذَلَّ كُلُّ شَيْ‏ءٍ لَكُمْ».
  35. بحارالأنوار، ج۹۷، ص۲۸۴: «فَبَلَغَ اللَّهُ بِكَ أَشْرَفَ مَحَلِّ الْمُكَرَّمِينَ وَ أَعْلَى مَنَازِلِ الْمُقَرَّبِينَ وَ أَرْفَعَ‏ دَرَجَاتِ‏ الْمُرْسَلِينَ‏ حَيْثُ لَا يَلْحَقُكَ لَاحِقٌ وَ لَا يَفُوقُكَ فَائِقٌ وَ لَا يَسْبِقُكَ سَابِقٌ وَ لَا يَطْمَعُ فِي إِدْرَاكِكَ طَامِعٌ».
  36. امالی شیخ طوسی، ص۲۳۲: «وَ اكْتُمُوا أَسْرَارَنَا».
  37. الاحتجاج، ج۱، ص۲۳۸.
  38. علل الشرائع، ج۱، ص۵: «لَأُمَكِّنَنَّهُ مَشَارِقَ‏ الْأَرْضِ‏ وَ مَغَارِبَهَا وَ لَأُسَخِّرَنَ‏ لَهُ الرِّيَاحَ وَ لَأُذَلِّلَنَّ لَهُ السَّحَابَ الصِّعَابَ وَ لَأَرْقِيَنَّهُ فِي الْأَسْبَابِ وَ لَأَنْصُرَنَّهُ بِجُنْدِي وَ لَأَمُدَّنَّهُ بِمَلَائِكَتِي».
  39. سلیمانیان، م‍ص‍طف‍ی‌، مقامات امامان، ص ۱۸۸-۲۰۰.