اثبات ضرورت امامت در معارف و سیره رضوی

از امامت‌پدیا، دانشنامهٔ امامت و ولایت

مقدمه

تحقق هدف آفرینش انسان منوط به آن است که از طریق وحی، راهنمایی شود و راه درست را از راه نادرست بشناسد. از این‌رو حکمت الهی اقتضا دارد خداوند انبیا و پیامبرانی را برانگیزد تا راه سعادت دنیا و آخرت را به بشر بیاموزند و نیز به تربیت افراد مستعد بپردازند و آن را تا آخرین مرحله کمال که برایش میسر است، برسانند. اینان در صورتی که شرایط مساعد باشد و زمینه‌ها فراهم گردد، اجرای قوانین اجتماعی دین را به عهده می‌گیرند و احکام و دستورات الهی را به منصه اجرا درمی‌آورند.

از سویی، دین اسلام، همگانی و جاودانی است و بعد از پیامبر آن، پیامبری نخواهد آمد. ختم نبوت زمانی با حکمت بعثت انبیا سازگار است که آخرین شریعت آسمانی پاسخ‌گوی همه نیازهای بشر و ضامن آن تا پایان جهان باشد.

این ضمانت در مورد قرآن کریم وجود دارد و خداوند حفاظت از این کتاب عزیز را از هرگونه تغییر و تحریف تضمین کرده است. ولی همه احکام و قوانین اسلام از ظاهر آیات قرآن دریافت نمی‌شود و معمولاً قرآن در صدد بیان تفاصیل احکام و قوانین نیست؛ لذا تبیین آنها به عهدۀ پیامبر(ص) واگذاشته شده است تا با علمی که خدا به او عطا فرمود (غیر از وحی قرآنی) آنها را برای مردم بیان کند.

به این ترتیب، حجیت سنت آن حضرت، به عنوان یکی از منابع اصیل برای شناخت اسلام، ثابت می‌شود. اما شرایط دشوار زندگی او مانند ده سال جنگ با دشمنان اسلام، اجازه نداد که همۀ احکام اسلام برای مردم بیان شود و آنچه هم اصحاب فرامی‌گرفتند، ضمانتی برای محفوظ ماندن نداشت.

با توجه به این نکات، هنگامی دین اسلام می‌تواند دین کامل و پاسخگوی نیازهای همه انسان‌ها تا پایان جهان باشد که در متن دین، راهی برای تأمین مصالح ضروری جامعه پیش‌بینی شده باشد؛ مصالحی که با رحلت پیامبر(ص) در معرض تهدید و نابودی قرار می‌گرفت، و این راه چیزی جز نصب جانشین شایسته برای رسول اکرم(ص) نخواهد بود.

چنین جانشینی علم خدادادی دارد تا بتواند حقایق دین را با همه دقایقش بیان کند و ملکه عصمت دارد تا بر انگیزه‌های نفسانی و شیطانی غالب آید و مرتکب تحریف عمدی یا سهوی در دین نگردد و نیز بتواند نقش تربیتی پیامبر(ص) را عهده‌دار شود و افراد جامعه را متناسب با استعدادشان به مدارج کمال برساند و همچنین در صورت مساعد بودن شرایط، زمام حکومت را به دست گیرد و قوانین اجتماعی اسلام را اجرا کند و حق و عدالت را در جهان گسترش دهد. ختم نبوت زمانی موافق با حکمت الهی است که با نصب امام معصوم همراه باشد؛ امامی با همۀ ویژگی‌های پیامبر(ص) به جز نبوت و رسالت[۱].[۲]

ضرورت وجود امام در هر عصر

اعتقاد به وجود امام واحد در هر عصری از موضوعاتی است که در سخنان رسیده از پیامبر اسلام (ص) در کتب فریقین موجود است. وجود یک امام در هر عصری مورد تأکید امام رضا (ع) است. احادیث پیامبر (ص) در این باب مسلمانان را به تبعیت بی‌چون و چرا از یک امام دعوت می‌نماید[۳].

با توجه به اینکه اهل سنت نیز بر یکی بودن امام در هر عصری تأکید دارند، بنابراین روی سخن امام رضا (ع) در یکی بودن امام با زیدیه است، زیرا زیدیه معتقدند که هرگاه شخصی از فاطمیان برای امر به معروف و نهی از منکر دست به شمشیر برد و اقدام به دعوت کند امام است و بر امت واجب است با او بیعت کنند[۴]. ممکن است در یک عصری دو نفر در دو منطقه با شرایط فوق اقدام به دعوت نمایند. لذا مانعی ندارد در هر عصری چند امام باشد. امام رضا (ع) در مقام استدلال بر یکی بودن امام در هر عصر، علاوه بر اشاره به مشکل اختلاف آرای امامان و تنازعی که در پی آن میان خلق ایجاد می‌شود، بر آن است که: "اگر دو پیشوا و ولی در کار بود، متخاصمان به هر کدام که مایل بودند مراجعه می‌کنند و حکم هیچ کدام در حق آن دیگر نافذ نیست، چون او را قبول نکرده و اطاعتش را واجب نمی‌داند و هیچ کدام هم سزاوارتر از دیگری به حکومت نبوده‌اند. پس همۀ حقوق و احکام و حدود باطل و عاطل می‌ماند. دلیل دیگر این است که هیچ یک از این دو امام و پیشوا به فرمان صادر کردن و داوری کردن و امر و نهی نمودن سزاوارتر از دیگری نیست و حال که چنین است، بر هر دو لازم و ضروری است که شروع به نظر دادن کنند و بیان حکم بنمایند و هیچ کدام نیز حق ندارد از دیگری به گفتن کلامی سبقت جوید، چرا که هر دو در مقام مساوی‌اند و رجحانی بر دیگری ندارند و چنانچه بر یکی از آن دو سکوت روا باشد، بر دیگری نیز سکوت جایز است، چون بر هر دو سکوت جایز شد حقوق و احکام ضایع می‌ماند و حدود الهی باطل می‌گردد؛ چنان می‌شود که گویی مردم اساساً امام و سرپرستی ندارند"[۵].[۶]

اثبات ضرورت امامت در کلام امام رضا(ع)

ضرورت امامت به معنای واجب بودن نظام امامت برای جامعه و نصب امام از طرف خداست که حضرت رضا (ع) در روایت مفصلی با اشاره به برخی ادله نقلی و عقلی آن، این مساله را به خوبی بیان فرموده‌اند.

قاعده لطف

آن حضرت در ابتدای این روایت با استناد به آیه اکمال دین، از طریق استدلال به کامل بودن دین خدا، به ضرورت تعیین امام و رهبر برای جامعه اسلامی پرداخته‌اند[۷].

امام (ع) ضمن اشاره به برهان لطف محصِّل چنین بیان می‌کنند که حکمت باری تعالی ایجاب می‌نماید که همه ابزار امتثال تکلیف برای مردم فراهم باشد، تا حجّت الهی بر امّت تمام شود. لذا خداوند، قبل از رحلت نبیّ مکرم (ص)، همه نیازهای مردم، از اعتقادات گرفته تا احکام الهی در حلال و حرام را بیان فرمود و تصریح کرد: «ما در کتاب خود (قرآن) از هیچ چیزی فروگذار نکردیم». حال چگونه ممکن است که خداوند، احکام مربوط به مسایل جزئی زندگی را که شاید برخی مردم در مدّت کوتاهی از زندگی به آن مبتلا شوند، از قبیل حکم گوشت شکار و یا حیوانات برّی و بحری و... را بیان فرموده باشد، ولی حکم حاکمیّت بر مسلمانان بعد از رسولش (ص) را که همه امّت در تمام عمر آن هم در سطح حکومتی بدان مبتلا هستند، بیان نفرموده باشد؟! که در نتیجه، امّت در چنان حیرت و اختلافی فرو رود که به شهادت تاریخ، درباره هیچ حکمی از احکام اسلام به اندازه اختلاف در امامت و خلافت بر امّت، خون بر زمین ریخته نشده است.

از همین رو، حضرت رضا (ع) بلافاصله به آیه اکمال دین ﴿الْيَوْمَ أَكْمَلْتُ لَكُمْ دِينَكُمْ وَأَتْمَمْتُ عَلَيْكُمْ نِعْمَتِي وَرَضِيتُ لَكُمُ الْإِسْلَامَ دِينًا[۸] اشاره کرده و به تعیین امیرالمومنین(ع) توسط خدای متعال برای امامت و رهبری بر مردم و ابلاغ این حکم از سوی رسول خدا(ص) در غدیر خم تصریح نموده و بیان می‌دارند که آن حضرت پس از پیامبر به رهبری امت منصوب شد تا امر دین را بر مردم بیان نموده و آنها را هدایت کرده و احکام الهی را اجرا نماید... و از این طریق دین خدا کامل و نعمت بر مردم تمام گشت.

توضیح اینکه رسول الله (ص) با استناد به آیه اکمال دین، امر امامت را تمام دین معرّفی می‌نمایند؛ زیرا بدون امامت، نه لطف مقرّب حاصل می‌شود ـ یعنی نه فضای مناسب فرهنگی با تشکیل حکومت الهی به رهبری هادی الهی به وجود می‌آید؛ تا مردم بتوانند در سایه آن به درستی تربیت شوند ـ و نه لطف محصِّل تحصیل می‌گردد -یعنی خداوند حکم امور مجمل دینی را در قرآن بیان نفرمود، ولی مردم را مکلّف به اطاعت از آن کرد. بدین ترتیب، مردم در تحصیل رضایت الهی در حیرت باقی می‌مانند؛ مگر آنکه حجج الهی آن را برایشان روشن سازند و لذا امر امامت، برابر با تمام دین است و نفی آن مساوی با انکار اصل دین و در مرتبه کفر به همه دین محسوب می‌شود[۹].

نیاز شرع به مفسر و مبین

بیان احکام الهی و اجراء آن و تبلیغ دین در جامعه، بر عهده امام است. این مطلب در بیان امام رضا (ع)، تحت عناوینی از قبیل تبیین حلال و حرام و اجراء حدود و دعوت و موعظه و استدلال قاطع مطرح شده است: «الْإِمَامُ يُحِلُّ حَلَالَ اللَّهِ وَ يُحَرِّمُ حَرَامَ اللَّهِ وَ يُقِيمُ حُدُودَ اللَّهِ وَ يَذُبُّ عَنْ دِينِ اللَّهِ وَ يَدْعُو إِلَى سَبِيلِ رَبِّهِ‏ بِالْحِكْمَةِ وَ الْمَوْعِظَةِ الْحَسَنَةِ وَ الْحُجَّةِ الْبَالِغَةِ...».

قانون هدایت عمومی

حضرت در ادامه این روایت به این نکته مهم اشاره می‌کنند که امام در هدایت و تربیت آحاد افراد جامعه، از والدین صلبی مهربان‌تر و از صمیمی‌ترین دوستان برای امّت غم‌خوارتر است. مدیریّت اجتماعی امام برای امّت، بر محور محبّت و هدایت است: «الْإِمَامُ الْأَنِيسُ الرَّفِيقُ وَ الْوَالِدُ الشَّفِيقُ وَ الْأَخُ الشَّقِيقُ وَ الْأُمُّ الْبَرَّةُ بِالْوَلَدِ الصَّغِيرِ وَ مَفْزَعُ الْعِبَادِ فِي الدَّاهِيَةِ النَّآدِ».

بر این اساس اگر جامعه بدون رهبری الهی اداره شود، ائمّه جور به نام دین و نیابت رسول خدا (ص) بر مردم حکومت می‌کنند و به اسم دین، راه هدایت را بر مردم می‌بندند و در نتیجه، دعوت انبیاء (ع) و فلسفه ارسال رسل ابتر می‌ماند؛ چنان‌که محمّد بن منصور از اصحاب امام صادق (ع)) می‌گوید: از امام درباره این آیه شریفه سؤال کردم: ﴿وَإِذَا فَعَلُوا فَاحِشَةً قَالُوا وَجَدْنَا عَلَيْهَا آبَاءَنَا وَاللَّهُ أَمَرَنَا بِهَا قُلْ إِنَّ اللَّهَ لَا يَأْمُرُ بِالْفَحْشَاءِ أَتَقُولُونَ عَلَى اللَّهِ مَا لَا تَعْلَمُونَ[۱۰].

حضرت می‌فرمایند: «هَلْ‏ رَأَيْتَ‏ أَحَداً زَعَمَ‏ أَنَّ اللَّهَ‏ أَمَرَ بِالزِّنَا وَ شُرْبِ الْخَمْرِ أَوْ شَيْ‏ءٍ مِنْ هَذِهِ الْمَحَارِمِ فَقُلْتُ لَا فَقَالَ مَا هَذِهِ الْفَاحِشَةُ الَّتِي يَدَّعُونَ أَنَّ اللَّهَ أَمَرَهُمْ بِهَا قُلْتُ اللَّهُ أَعْلَمُ وَ وَلِيُّهُ قَالَ فَإِنَّ هَذَا فِي أَئِمَّةِ الْجَوْرِ ادَّعَوْا أَنَّ اللَّهَ أَمَرَهُمْ بِالائْتِمَامِ بِقَوْمٍ لَمْ يَأْمُرْهُمُ اللَّهُ بِالائْتِمَامِ بِهِمْ فَرَدَّ اللَّهُ ذَلِكَ عَلَيْهِمْ فَأَخْبَرَ أَنَّهُمْ قَدْ قَالُوا عَلَيْهِ الْكَذِبَ وَ سَمَّى ذَلِكَ مِنْهُمْ فَاحِشَةً»[۱۱].

لزوم اجرای حدود و حفظ نظام اسلامی

امام رضا(ع) در بخش دیگری از این روایت، ضمن بیان برخی وظایف امام در اجرای احکام و حدود الهی، به یکی دیگر از ادله ضرورت امامت اشاره کرده و می‌فرمایند: «إِنَّ الْإِمَامَةَ أُسُّ الْإِسْلَامِ النَّامِي وَ فَرْعُهُ السَّامِي بِالْإِمَامِ تَمَامُ الصَّلَاةِ وَ الزَّكَاةِ وَ الصِّيَامِ وَ الْحَجِّ وَ الْجِهَادِ وَ تَوْفِيرُ الْفَيْ‏ءِ وَ الصَّدَقَاتِ وَ إِمْضَاءُ الْحُدُودِ وَ الْأَحْكَامِ وَ مَنْعُ الثُّغُورِ وَ الْأَطْرَافِ...».

توضیح اینکه: خداوند در قرآن، چنان با جامعه انسانی برخورد می‌نماید که گویی مانند آحاد انسان، دارای روح واحد و حیات و اجل است و در نتیجه، اگر هر یک از افراد جامعه دارای فطرت توحیدی و گرایش‌های الهی است و اعتقاد به ولایت، روح همه آنها در عمل و نظر است، جامعه نیز دارای گرایش‌های توحیدی است و امام، روح بالنده جامعه در هدایت و شکوفایی فطریّات آن به سوی صلاح و تقوی است: «إِنَّ الْإِمَامَةَ أُسُّ الْإِسْلَامِ النَّامِي وَ فَرْعُهُ السَّامِي». بر این اساس است که خداوند به جامعه اوامر و نواهی می‌نماید که هرچند پیروی از آن بر عهده جمع است، ولی باید حکومت و مدیریت واحدی بر امّت اسلام حاکم باشد تا آن را هدایت نماید و این اوامر و نواهی را به اجرا گذارد؛ مواردی همچون مسئله انفال، احکام حدود، دیات، قصاص و امر به معروف در سطوح کلان اجتماعی و با اجرای حکم جهاد و دفاع از مرزهای کشور و امور دیگری که از یک سو، کیان اسلام وابسته به آن است و همه امّت موظف به انجام آن هستند و از سوی دیگر، جز با وجود تشکیلاتی منسجم به نام دولت و حکومت انجام شدنی نیست[۱۲].

احادیثی از امام رضا (ع) درباره ضرورت امامت

احادیث در این‌باره به قدری زیاد است که می‌توان آنها را از جهت معنا متواتر و قطعی‌الصدور شمرد. در اینجا از باب نمونه، به چند حدیث از امام رضا(ع) اشاره می‌کنیم: محمد بن فضیل می‌گوید: به حضرت رضا(ع) گفتم: آیا زمین بدون وجود امام باقی می‌ماند؟ فرمود: نه. گفتم: از حضرت صادق(ع) برای ما روایت شده که زمین خالی از وجود امام نمی‌شود، مگر وقتی که اهل زمین مغضوب خدا شوند. فرمود: زمین بی‌امام نمی‌شود. اگر امام نباشد، زمین فرو خواهد رفت[۱۳].

امام رضا(ع) در بیان دیگری می‌فرماید: خداوند متعال به چند علت صاحبان امر را قرار داد و به مردم دستور داد تا از آنان اطاعت نمایند:

  1. برای مردم قوانین و فرامین معینی تعیین شده است و آنان باید از حدود شرعی تجاوز نکنند. این امر امکان نداشت مگر اینکه شخص امینی بر آنان گمارده شود تا برنامه‌های عملی را اجرا سازد و ایشان را از کارهای حرام باز دارد؛ زیرا اگر افراد ملت مراقبی نداشته باشند، هیچ‌کس حاضر نمی‌شود برای جلوگیری از فساد دیگران، از منافع خود صرف نظر کند. از این‌رو خدا سرپرستی برای مردم تعیین فرمود تا از فساد جلوگیری کند و حدود و احکام الهی را برپا دارد.
  2. هیچ فرقه و ملتی را نمی‌یابیم که بتواند بدون وجود زمامدار و رئیس زندگی نماید بلکه همه مردم در امور دنیوی و دینی احتیاج به رئیس دارند. بنابراین، از حکمت خدا دور است که مردم را بدون وجود زمامدار رها سازد، با اینکه می‌داند بدون او امورشان اصلاح و اداره نمی‌شود؛ لذا باید برایشان زمامداری تعیین کند تا به واسطه او با دشمنان جنگ کنند و اموال عمومی را تقسیم نمایند، و او نماز جمعه و جماعت را برپا سازد و از ستمدیدگان دفاع کند.
  3. اگر امامی که سرپرست امین و حافظ احکام الهی باشد برای مردم تعیین نشود، آثار ملت از بین می‌رود و دین نابود می‌گردد و سنت و احکام دین تحریف و تغییر می‌یابد و بدعت‌گذاران، بدعت‌هایی در دین می‌نهند و بی‌دینان احکامی را از دین پایمال می‌کنند، آن‌گاه امر را بر مسلمانان مشتبه می‌سازند؛ زیرا ما می‌بینیم که مردم ناقص و محتاج‌اند و بر یک عقیده نیستند و هواهای گوناگون و حالات مختلف دارند.

پس اگر خدا سرپرستی را که دستورات پیغمبر را حفظ کند، برای مردم تعیین نکند، آنان تباه می‌شوند و شرایع و سنن احکام الهی تحریف می‌گردد، و در نتیجه تمام خلق رو به تباهی می‌نهند[۱۴].

ابو محمد فضل بن شاذان نیشابوری در بیانی دیگر، در خصوص علت وجود امام می‌گوید که از امام رضا(ع) شنیدم که فرمود: خدا در میان خلق، قیم و سرپرستی مقرّر فرمود که آنان را از فساد و تباهی بازدارد، حدود و احکام را در میان آنان برپا سازد...، به رهبری او با دشمنان کارزار کنند و بیت‌المال را به دستور او تقسیم نمایند، و او نماز جمعه و جماعتشان را اقامه کند و آسیب ظالم را از مظلوم دفع نماید[۱۵].

لذا طبق فرمایش امام رضا(ع) حکمت وجود امام در زمین چهار چیز است:

  1. حفظ دین از تحریف و کم و زیاد شدن در احکام و مقررات؛
  2. تعلیم احکام و بیان حلال و حرام و دعوت مردم به سوی خدا؛
  3. تمییز حق از باطل و فرق میان درست و نادرست؛
  4. حفظ نظم و عدالت و اتمام حجت بر مخالفان به گونه‌ای که کیفر آنان جایز باشد[۱۶].

منابع

پانویس

  1. مصباح یزدی، محمدتقی، آموزش عقائد، ص۳۰۴ - ۳۰۷.
  2. حسینی زیدی و خیاط، جایگاه امامت از دیدگاه امام رضا، ص ۲۷.
  3. صحیح مسلم، ج۳، ص۱۴۵۲-۱۴۵۳، ۱۴۸۰.
  4. دایرة المعارف بزرگ اسلامی، ج۱۰، ص۱۴۲.
  5. عیون أخبار الرضا (ع)، ج۲، ص۲۰۵-۲۰۶.
  6. برجی، یعقوبعلی، مقاله «امامت»، دانشنامه امام رضا ج۲.
  7. «إِنَّ اللَّهَ عَزَّ وَ جَلَّ لَمْ‏ يَقْبِضْ‏ نَبِيَّهُ‏(ص) حَتَّى أَكْمَلَ لَهُ الدِّينَ وَ أَنْزَلَ عَلَيْهِ الْقُرْآنَ فِيهِ تِبْيَانُ كُلِّ شَيْ‏ءٍ بَيَّنَ فِيهِ الْحَلَالَ وَ الْحَرَامَ وَ الْحُدُودَ وَ الْأَحْكَامَ وَ جَمِيعَ مَا يَحْتَاجُ إِلَيْهِ النَّاسُ كَمَلًا فَقَالَ عَزَّ وَ جَلَّ- ﴿مَا فَرَّطْنَا فِي الْكِتَابِ مِنْ شَيْءٍ»
  8. «امروز دینتان را کامل و نعمتم را بر شما تمام کردم و اسلام را (به عنوان) آیین شما پسندیدم» سوره مائده، آیه ۳.
  9. فیاض‌بخش، محمد تقی و محسنی، فرید، ولایت و امامت از منظر عقل و نقل ج۲، ص ۸۸.
  10. «و چون کاری زشت کنند گویند: پدرانمان را بر همین کار یافته‌ایم و خداوند ما را به آن فرمان داده است، بگو: بی‌گمان خداوند به کار زشت فرمان نمی‌دهد؛ آیا درباره خداوند چیزی می‌گویید که نمی‌دانید؟» سوره اعراف، آیه ۲۸.
  11. الکافی، ج۱، ص۳۷۳، باب من ادعی الإمامة و لیس لها بأهل.
  12. فیاض‌بخش، محمد تقی و محسنی، فرید، ولایت و امامت از منظر عقل و نقل ج۲، ص ۹۰.
  13. کلینی، محمد بن یعقوب، الکافی، ج۱، ص۱۷۹؛ صفار، محمد بن حسن، بصائر الدرجات، ص۵۰۸؛ ابن بابویه، محمد بن علی (شیخ صدوق)، کمال الدین، ص۲۰۲.
  14. نک: مجلسی، محمدباقر، بحار الأنوار، ج۲۳، ص۳۲؛ حویزی، عبد علی بن جمعه، تفسیر نور الثقلین، ج۱، ص۴۹۷.
  15. «فَجَعَلَ عَلَيْهِمْ قَيِّماً يَمْنَعُهُمْ مِنَ الْفَسَادِ وَ يُقِيمُ فِيهِمُ الْحُدُودَ وَ الْأَحْكَامَ... فَيُقَاتِلُونَ بِهِ عَدُوَّهُمْ وَ يَقْسِمُونَ فَيْئَهُمْ وَ يُقِيمُ لَهُمْ جَمَّهُمْ وَ جَمَاعَتَهُمْ وَ يَمْنَعُ ظَالِمَهُمْ مِنْ مَظْلُومِهِمْ»؛ نک: ابن بابویه، محمد بن علی (شیخ صدوق)، علل الشرایع، ج۱، ص۲۵۳؛ همو، عیون أخبار الرضا(ع)، ج۱، ص۱۰۸.
  16. حسینی زیدی و خیاط، جایگاه امامت از دیدگاه امام رضا، ص ۲۷.