بحث:افضلیت امام

Page contents not supported in other languages.
از امامت‌پدیا، دانشنامهٔ امامت و ولایت

عنوان بندی آقای فرقانی

معناشناسی افضلیت و امام

معنای لغوی

معنای اصطلاحی

معناشناسی افضلیت امام

ملاک افضلیت

گونه‌های افضلیت امام

افضلیت در کمالات انسانی

افضلیت در پاداش اخروی

گستره افضلیت امام

افضلیت امامان اهل بیت بر پیامبران

افضلیت امامان اهل بیت بر فرشتگان

اثبات شرطیت افضلیت امام

ادله عقلی

ادله نقلی

افضلیت خاصه

افضلیت امام علی(ع)

افضلیت امام حسن مجتبی(ع)

افضلیت امام حسین(ع)

افضلیت امام سجاد(ع)

افضلیت امام باقر(ع)

افضلیت امام صادق(ع)

افضلیت امام کاظم(ع)

افضلیت امام رضا(ع)

افضلیت امام جواد(ع)

افضلیت امام هادی(ع)

افضلیت امام عسکری(ع)

افضلیت امام مهدی(ع)

افضلیت سایر ائمه

جمع‌بندی

مقدمه

از نگاه شیعه یکی دیگر از شرایط امام، افضلیت است، باید حاکم جامعه اسلامی، از دیگر مردم در امور دینی، علمی‌و سیاسی برتر باشد؛ چراکه حاکم جامعه اسلامی بر همه مردم و در همه امور حکومت دارد، و جایگاه امام فقط فرماندهی نظامی‌یا قضاوت و مانند آن نیست، تا به برتری در برخی امور، نیاز داشته باشد[۱][۲].

چیستی افضلیت

  • در اینکه افضلیت چیست دو احتمال است:
  1. افضلیت در امور دنیوی مانند: نَسب و حَسب و...؛
  2. افضلیت در امور اخروی و صفات انسانی مانند علم، تقوا و ورع، شجاعت، زهد[۳].

افضلیت

افضلیت اخروی امام

افضلیت امام در معارف و عقاید ۵ ج۱ (کتاب)

در بیان ویژگی‌های امام علم خدادادی، عصمت و نصب الهی را توضیح دادیم اکنون نوبت به ویژگی چهارم یعنی افضلیت رسیده است در اینجا معیار و دلائل افضلیت تبیین می‌‌شود.

معیار افضلیت

قبل از بررسی ادله مطرح شده لازم است ملاک و میزان در باب افضلیت را مشخص نماییم به عبارت دیگر افضل باید در چه وصفی بر دیگران برتری داشته باشد و معیار افضلیت چیست؟ دو قلمرو برای افضلیت می‌‌توان در نظر گرفت: اول) تقرب به خداوند تعالی و رسیدن به پاداش و ثواب بیش تر. دوم) برتری در کمالات انسانی. این دو ملاک و قلمرو به نوعی در سخن متکلمان امامیه مانند سید مرتضی (م ۴۳۶)[۱۹] و خواجه طوسی (م ۶۷۲)[۲۰] و علامه حلی (م ۷۲۶)[۲۱] و محقق حلی (م ۶۷۶)[۲۲] مطرح شده است. افضلیت مورد نظر امامیه که از ویژگی‌های لازم و ضروری امام دانسته شده و به هر دو ملاک می‌‌باشد هر چند می‌‌توان بین دو ملاک مذکور قائل به ملازمه شد همان طور که محمد حسن مظفر می‌‌گوید: و أعلم أنّ الإمام إذا كان فاضلا في صفات الكمال، يلزم أن يكون أطوع للّه و أكثر عملا بالبرّ و الخير، فلا بدّ أن يكون أكثر ثوابا.[۲۳]. امام اگر در صفات کمال فضل و برتری داشته باشد باید اطاعتش از خداوند بیشتر و کار خوب و پسندیده‌اش بیشتر باشد پس باید ثواب بیشتری هم ببرد.

دلایل لزوم افضلیت

برای تبیین ضرورت افضلیت امام و جانشین پیامبر(ص) دو نوع استدلال ارایه شده است:

الف) دلیل عقلی عقلاً و عرف عدم رعایت افضلیت را قبیح و ناپسند می‌‌دانند و این قبح را مسلم و بی نیاز از استدلال می‌‌دانند[۲۴]. هر چند بعض از متکلمان برای اثبات قبح و ناپسندی رعایت نکردن افضلیت در امامت چنین استدلال کرده‌اند: امام درکمالات نسبت به سایر مردم یا مساوی و یا از آنان پایین‌تر است و یا برتر. فرض اول محال است زیرا در این صورت برای امامت، بر دیگران ترجیحی ندارد فرض دوم نیز محال است زیرا تقدیم مفضول بر فاضل عقلاً قبیح است بنابراین فرض سوم متعین است[۲۵].

ب) دلیل نقلی بر افضلیت امام لزوم افضلیت در قرآن: امام به معنای مقتدا و پیشوای امت اسلامی و جانشین نبی مکرم(ص) باید برتری و امتیاز نسبت به سایر آحاد مردم داشته باشد و بدون داشتن برتری و افضلیت امامت و پیشوایی معنا پیدا نمی‌کند. قران کریم قیمومیت و سرپرستی خانواده را به ملاک فضل و برتری قرار داده است ﴿الرِّجَالُ قَوَّامُونَ عَلَى النِّسَاءِ بِمَا فَضَّلَ اللَّهُ بَعْضَهُمْ عَلَى بَعْضٍ وَبِمَا أَنْفَقُوا مِنْ أَمْوَالِهِمْ[۲۶]. حال که سرپرستی خانواده باید معیار داشته باشد آیا سرپرستی در جامعه اسلامی می‌‌تواند بدون ملاک باشد؟ آیه شریفه دربردارنده یک پیام مهم و ارشاد به حکم عقل است زیرا نزد عقلا هیچ منصب و مقامی نمی‌تواند جزاف و بدون معیار و ملاک به شخصی واگذار شود. تولی امر و سرپرستی جامعه اسلامی آن هم به عنوان خلافت و جانشینی از سوی رسول خدا نیز از این قاعده مستثنا نیست[۲۷]. قرآن کریم به قبح تقدیم مفضول اشاره می‌‌کند: ﴿أَفَمَنْ يَهْدِي إِلَى الْحَقِّ أَحَقُّ أَنْ يُتَّبَعَ أَمَّنْ لَا يَهِدِّي إِلَّا أَنْ يُهْدَى فَمَا لَكُمْ كَيْفَ تَحْكُمُونَ[۲۸] این آیه- به سبک استفهام تقریری- بیان می‌‌کند که کسی سزاوار رهبری و هدایت دیگران است که خود، راه هدایت را یافته و دیگران را به آن می‌‌کند؛ نه این که محتاج به هدایت دیگران باشد. افضل است که احتیاج به هدایت دیگران ندارد و الا مفضول محتاج هدایت دیگران است و آیه، صلاحیت او را برای رهبری، نفی می‌‌کند[۲۹].

برخی آیه را دال بر افضلیت پیامبر(ص) می‌‌دانند نه امام زیرا پیامبر(ص) است که مبعوث از سوی خداوند تعالی است و خداوند حکیم او را شایسته چنین جایگاهی دانسته است لذا یقیناً افضل است و اشتراط افضلیت مختص نبی است نه امام[۳۰]. در پاسخ می‌‌گوییم: اگر حقیقت مقام و منصب امامت و شئون و صفات امام مانند علم خدادادی و تنزه از خطا و نصب الهی مورد دقت و تأمل کافی قرار گیرد یعنی با این نگاه که امامت منصب الهی است آیه کریمه قطعاً شامل مقام امامت هم می‌‌گردد[۳۱]. افضلیت در روایات: در روایات نیز افضلیت و برتری مطلق امام بر احاد مردم با توجه به جایگاه و علو منصب امامت مورد تاکید قرار گرفته است: از پیامبر اسلام(ص) نقل شده است: «من استعمل عاملا من المسلمین و هو یعلم ان فیهم أولی بذلک منه و اعلم بکتاب الله و سنه نبیه فقد خان الله و رسوله و جمیع المسلمین»[۳۲].

و نیز از آن حضرت نقل شده: «و من ولی ولیا من المسلمین شیئا من امور المسلمین و هو یعلم أن فی المسلمین من هو خیر للمسلمین منه و اعلم بکتاب الله و سنه رسوله(ص) فقد خان الله و رسوله خان جماعه المسلمین»[۳۳]. امام امیرالمؤمنین(ع) می‌‌فرماید: «أَيُّهَا النَّاسُ إِنَّ أَحَقَّ النَّاسِ بِهَذَا الْأَمْرِ أَقْوَاهُمْ عَلَيْهِ وَ أَعْلَمُهُمْ بِأَمْرِ اللَّهِ فِيهِ»[۳۴]. ای مردم، سزاوارترین شخص برای خلافت، تواناترین افراد بر امر و داناترین‌شان به فرمان خداست.

امام امیرالمؤمنین(ع) در یکی از مکاتبات در مقام احتجاج می‌‌نویسد: «ثُمَّ إِنَّ أَوْلَى النَّاسِ بِأَمْرِ هَذِهِ الْأُمَّةِ قَدِيماً وَ حَدِيثاً أَقْرَبُهَا مِنْ رَسُولِ اللَّهِ(ص) وَ أَعْلَمُهَا بِالْكِتَابِ وَ أَفْقَهُهَا فِي الدِّينِ وَ أَوَّلُهَا إِسْلَاماً وَ أَفْضَلُهَا جِهَاداً وَ أَشَدُّهَا بِمَا تَحْمِلُهُ الرَّعِيَّةُ مِنْ أُمُورِهَا اضْطِلَاعاً»[۳۵]. و همانا سزاوارترین مردم به حکومت بر این امت درگذشته و حال کسی است که از همه به رسول خدا نزدیک‌تر و به احکام کتاب داناتر و در دین فقیه‌تر است؛ نخستین ایشان در مسلمان شدن و برترین آنان در جهاد و قوی‌ترین ایشان در تحمل سختی امر امت است. امیرالمؤمنین(ع) در ضمن نشانه‌های امام می‌‌فرمایند: «أَنْ يَكُونَ أَعْلَمَ النَّاسِ بِحَلَالِ اللَّهِ وَ حَرَامِهِ وَ ضُرُوبِ أَحْكَامِهِ وَ أَمْرِهِ وَ نَهْيِهِ جَمِيعِ مَا يَحْتَاجُ إِلَيْهِ النَّاسُ فَيَحْتَاجُ النَّاسُ إِلَيْهِ وَ يَسْتَغْنِي عَنْهُمْ»[۳۶]. صدوق از امام علی بن موسی الرضا(ع) نقل می‌‌کند: «لِلْإِمَامِ عَلَامَاتٌ يَكُونُ أَعْلَمَ النَّاسِ وَ أَحْكَمَ النَّاسِ وَ أَتْقَى النَّاسِ وَ أَحْلَمَ النَّاسِ وَ أَشْجَعَ النَّاسِ وَ أَسْخَى النَّاسِ وَ أَعْبَدَ النَّاسِ»[۳۷]. امام را علاماتی است: عالم ترین، حکیم ترین، باتقواتر، بردبارتر، شجاع تر، سخی‌تر و عابدترین فرد است.

امام علی بن موسی الرضا(ع) در ضمن خطبه مفصل در جامع مرو افضلیت مطلق امام را بیان می‌‌فرماید: «الْإِمَامُ وَاحِدُ دَهْرِهِ لَايُدَانِيهِ أَحَدٌ وَ لَايُعَادِلُهُ عَالِمٌ وَ لَايُوجَدُ مِنْهُ بَدَلٌ وَ لَالَهُ مِثْلٌ وَ لَانَظِيرٌ»[۳۸].

دیدگاه اهل سنت در افضلیت

بر خلاف امامیه که بر اشتراط افضلیت اتفاق نظر دارند[۳۹] اکثریت اهل سنت افضلیت را شرط لازم برای امامت نمی‌دانند در اینجا دو وجه استدلال آنان را بررسی می‌‌کنیم:

وجه اول: افضلیت موجب ارجحیت و برتری و مقدم داشتن نمی‌شود زیرا آنچه در امامت مهم است تدبیر و قدرت اجرایی است نه کثرت دانش دینی و عبادت زیاد که موجب پاداش اخروی باشد[۴۰].

پاسخ: اگر امام عبارت باشد از هر حاکمی که بر اریکه قدرت قرا گیرد - حتی اگر فاقد صلاحیت‌های لازم باشد- و اگر وظیفه و شأن امام صرفاً اداره جامعه باشد، افضلیت موجب ترجیح نخواهد شد. اما با تعریفی که از امام و مسؤولیت‌های او بیان شد - یعنی حاکمی که طبق موازین دینی جامعه اسلامی را اداره می‌‌کند - امام باید در تمام شئون مرتبط با منصب امامت از جمله تدبیر و قدرت اجرائی افضل باشد و احدی بر او مقدم نباشد[۴۱].

وجه دوم: برخی از متکلمان سنی گفته‌اند: روش نبی گرامی(ص) در سپردن مناصب بر اساس افضلیت نبوده برای مثال در جنگ موته زید بن حارثه را فرمانده لشکر قرار داد در حالی که جعفر بن ابی طالب حضور داشت و بدون تردید جعفر برتر از زید بود، در امر امامت و خلافت نیز این گونه است بعد از رسول خدا(ص) نیز رعایت افضلیت لازم نبوده است[۴۲].

پاسخ: این قیاس مع الفارق است زیرا در امر امامت و جانشینی نبی گرامی اسلام(ص) به تناسب شئون و مسؤولیت‌های امام، افضلیت مطلق - یعنی در همه شئون امامت و زعامت - لازم است بر خلاف فرماندهی جنگ که افضلیت فقط در توان اداره جنگ لازم است. مضافاً بر اینکه که تقدیم زید بر جعفر مورد اتفاق نیست[۴۳]. حاصل کلام این است که اگر امامت را منصب و جایگاه خاص بدانیم سخن از افضلیت مطلق کلامی روشن و قابل درک است همان گونه که در کلمات برخی از اهل سنت نیز مانند جاحظ آمده است[۴۴]. اما اگر امام را مرادف با امیر و حاکم بدانیم و لو با قهر و غلبه بر جامعه اسلامی مسلط شده باشد بحث از افضلیت جایی نخواهد داشت[۴۵].

مقدمه

درباره برتری یا عدم برتری امام در مقایسه با افراد دیگر از نظر کمالات انسانی سه فرض قابل تصویر است:

  1. امام در کمالات انسانی بر دیگران برتر است؛
  2. امام در کمالات انسانی از دیگران (همه یا برخی از آنان) در مرتبه پایین‌تری قرار دارد؛
  3. امام در کمالات انسانی با دیگران (همه یا برخی از آنان) برابر است.

فرض دوم و سوم از نظر عقل باطل است، زیرا لازمه فرض دوم این است که مفضول بر افضل مقدم باشد، و تقدیم مفضول بر افضل از نظر عقل قبیح است. بنابراین چون از خداوند فعل قبیح سر نمی‌زند، این فرض، باطل است و در این جهت میان دو نظریه انتصاب و انتخاب در تعیین امام، تفاوتی وجود ندارد، زیرا بر اساس هر دو دیدگاه، تعیین امام به خداوند انتساب دارد؛ بر اساس دیدگاه انتصاب، بدون واسطه، و بر اساس دیدگاه انتخاب، با واسطه. چون براساس طرافداران دیدگاه انتخاب، خداوند از تعیین امام به‌دست مکلفان، رضایت دارد؛ یعنی آنان رأی مردم را منشأ مشروعیت نمی‌دانند، بلکه آن را طریق و کاشف از منشأ مشروعیت (اراده خداوند) می‌دانند[۴۶]. فرض سوم از آن جهت باطل است که مستلزم ترجیح بلامرجح است و ترجیح بلامرجح از نظر عقل قبیح و بلکه محال است. خواجه نصیرالدین طوسی در این باره گفته است: و قبح تقدیم المفضول معلوم و لا ترجیح فی المساوی[۴۷]؛ ناروایی مقدم داشتن مفضول بر افضل معلوم است، و در فرض تساوی امام با دیگران، وجهی برای ترجیح امام بر دیگران وجود ندارد. با نادرستی فرض دوم و سوم، فرض اول متعیّن خواهد بود. بنابراین، امام باید بر دیگران برتر باشد.

برخی تصور کرده‌اند که افضلیت، مستلزم ارجحیت نیست، زیرا چه بسا فردی در آگاهی از معارف و احکام دینی و عبادت بر دیگران برتر باشد، ولی توانایی و آگاهی کافی برای رهبری و تدبیر امور جامعه را نداشته باشد؛ چنان‌که عکس آن نیز ممکن است و آنچه در امامت و رهبری تعیین‌کننده است، آگاهی و توان کافی در مدیریت سیاسی است نه برتری در علم بر احکام شریعت و عبادت[۴۸].

منشأ این تصور، آن است که برتری در صفات کمال، نسبی فرض شده است، در حالی که برتری در باب امامت و رهبری، شامل همه صفات کمالی است که در تحقق یافتن و اهداف امامت نقش دارند و کسی که در برخی صفات بر دیگران برتر باشد، مصداق افضل به معنای مطلق آن نخواهد بود[۴۹]. البته، این حکم اولی عقل در مسأله است، و حکم ثانوی عقل، آن است که اگر به امامی که در همه صفات بر دیگران برتری داشته باشد دسترسی نباشد، باید میان صفات، تفکیک قائل شد و صفاتی را که در باب امامت، نقش بارزتر و اساسی‌تری دارند بر صفات دیگر مقدم داشت. بحث کنونی ما مربوط به حکم اولی عقل است نه حکم ثانوی آن.

برخی آیات قرآن نیز بر لزوم برتری پیشوای دینی مردم دلالت می‌کند، چنان‌که فرموده است: ﴿أَفَمَنْ يَهْدِي إِلَى الْحَقِّ أَحَقُّ أَنْ يُتَّبَعَ أَمَّنْ لَا يَهِدِّي إِلَّا أَنْ يُهْدَى فَمَا لَكُمْ كَيْفَ تَحْكُمُونَ[۵۰]. در این آیه دو گزینه با یکدیگر مقایسه شده است: یکی فردی که خود، هدایت یافته است و به هدایت انسان‌های دیگر نیازی ندارد، در نتیجه می‌تواند مردم را هدایت کند، و دیگر فردی که تا دیگران، وی را هدایت نکنند، هدایت یافته نخواهد بود. اکنون اگر بنا باشد انسان از یکی از دو گزینه مزبور پیروی کند، کدام‌یک از آن دو سزاوارتر است؟ بدون شک، عقل سلیم، پیروی از گزینه نخست را نیکو و پیروی از گزینه دوم را ناپسند می‌داند. جمله ﴿فَمَا لَكُمْ كَيْفَ تَحْكُمُونَ ناظر به همین حکم عقلی و درک وجدانی است[۵۱].

ممکن است گفته شود: این آیه بر دیدگاه شیعه- که افضلیت امام را شرط لازم امام می‌داند- دلالت نمی‌کند، بلکه بر دیدگاه کسانی دلالت دارد که افضلیت را شرط کمال در امام می‌دانند، نه شرط لازم[۵۲]، زیرا مفاد واژه ﴿أَحَقُّ این است که گزینه اول بر گزینه دوم برتری دارد، نه اینکه گزینه اول متعین و لازم است.

پاسخ: در این آیه قرینه روشنی وجود دارد که مقصود از ﴿أَحَقُّ آن نیست که هر دو گزینه، خوب و پذیرفته است، ولی گزینه اول برتری دارد، بلکه مقصود این است که فقط گزینه اول درست است و گزینه دوم پذیرفته نیست، زیرا در آغاز آیه، پرستش خدای یکتا با پرستش بت‌ها و معبودهای دروغین مقایسه شده است: ﴿قُلْ هَلْ مِنْ شُرَكَائِكُمْ مَنْ يَهْدِي إِلَى الْحَقِّ قُلِ اللَّهُ يَهْدِي لِلْحَقِّ[۵۳]. روشن است که بت‌ها و معبودان دروغین هیچ‌گونه هدایت‌گری به حق نداشته، و پرستش آنها باطل است، و تنها باید خدای یکتا را پرستش کرد. بنابراین، در ادامه آیه که فرموده است: ﴿أَفَمَنْ يَهْدِي إِلَى الْحَقِّ أَحَقُّ أَنْ يُتَّبَعَ أَمَّنْ لَا يَهِدِّي إِلَّا أَنْ يُهْدَى فَمَا لَكُمْ كَيْفَ تَحْكُمُونَ مقصود این است که تنها باید از کسی پیروی کرد که هدایت‌گر به حق است و احتمال خطا و انحراف در او وجود ندارد. شاید وجه اینکه خداوند متعال در این جا از واژه ﴿أَحَقُّ استفاده کرده، آن بوده است که مشرکان را به تفکر وادارد و عقل و فطرت آنان را بیدار سازد و تعصب‌های جاهلی، مانع اندیشیدن آنان نشود[۵۴].[۵۵]

پانویس

  1. برای آشنایی بیشتر با افضلیت امام، ر.ک: إحقاق الحق و إزهاق الباطل، ج۲، ص۳۲۰؛ الألفین، ص۱۲۳؛ تلخیص الشافی، ج۱، ص۲۰۱؛ دلائل الصدق، ج۴، ص۲۳۳؛ الذخیرة فی علم الکلام، ص۴۲۹؛ الشافی فی الإمامة، ج۱، ص۳۲۶؛ شرح نهج البلاغة لابن أبی الحدید، ج۱۹، ص۲۳۳؛ الصوارم المهرقة فی رد الصواعق المحرقه، ص۴۳؛ قواعد المرام فی علم الکلام، ص۱۸۰؛ کشف المراد فی شرح تجرید الاعتقاد، ص۳۶۶: إرشاد الطالبین إلی نهج المسترشدین، النص، ص۳۳۶؛ الإمامة فی أهم الکتب الکلامیة و عقیدة الشیعة الإمامیة، ص۱۷۲؛ شرح منهاج الکرامة فی معرفة الإمامة، ج۳، ص۱۹۶؛ عقائد الامامیة الإثنی عشریه، ج۳، ص۶؛ منهاج الکرامة فی معرفة الإمامة، ص۱۱۵؛ نهج الحق و کشف الصدق، ص۱۶۸.
  2. مقامی، مهدی، درسنامه امام‌شناسی، ص:۹۲.
  3. مقامی، مهدی، درسنامه امام‌شناسی، ص:۹۳.
  4. ربانی گلپایگانی، علی، دانشنامه کلام اسلامی، ج۱، ص۵۷.
  5. ربانی گلپایگانی، علی، دانشنامه کلام اسلامی، ج۱، ص۵۷.
  6. المسلک فی أُصول الدین، ص ۲۰۵؛ المنقذ من التقلید، ج۲، ص ۲۸۶؛ تلخیص المحصل، ص ۴۳۱ و تقریب المعارف، ص ۱۰۱.
  7. ربانی گلپایگانی، علی، دانشنامه کلام اسلامی، ج۱، ص۵۷.
  8. ربانی گلپایگانی، علی، دانشنامه کلام اسلامی، ج۱، ص۵۷.
  9. الذخیرة فی علم الکلام، ص ۴۳۴؛ المنقذ من التقلید، ج۲، ص ۲۸۶ و المسلک فی اصول الدین، ص ۲۰۶.
  10. ربانی گلپایگانی، علی، دانشنامه کلام اسلامی، ج۱، ص۵۷.
  11. المسلک فی اصول الدین، ص ۲۰۵.
  12. ربانی گلپایگانی، علی، دانشنامه کلام اسلامی، ج۱، ص۵۷.
  13. الذخیرة فی علم الکلام، ص ۴۳۵ و المنقذ من التقلید، ج۲، ص ۲۸۶.
  14. ربانی گلپایگانی، علی، دانشنامه کلام اسلامی، ج۱، ص۵۷.
  15. تقریب المعارف، ص ۱۰۱.
  16. ربانی گلپایگانی، علی، دانشنامه کلام اسلامی، ج۱، ص۵۷.
  17. سوره آل عمران، آیه:۱۴۸.
  18. ربانی گلپایگانی، علی، دانشنامه کلام اسلامی، ج۱، ص۵۷.
  19. الذخیرة فی علم الکلام، ص ۴۲۹.
  20. تلخیص المحصل، ص ۴۳۱.
  21. کشف المراد فی شرح تجرید الاعتقاد قسم الالهیات، ص ۱۸۷ و به مناسبت استدلال بر لزوم نص و بطلان اختیار و انتخاب معیار افضلیت را هم مطرح نموده است: الامام یجب أن یکون افضل أهل زمانه دینا و ورعا و علما و سیاسه فلو ولینا أحدنا باختیارنا لم نأمن أن یکون باطنه کافرا أو فاسقا و یخفی علینا و المقایسه بینه و بین غیره فی هذه الکمالات و إذا جهلنا الشرط کیف یصح أن یناط هذا الامر بنا و یستند إلی اختیارنا؟ الإلفین ص۴۱.
  22. المسلک فی أصول الدین و الرسالة الماتعیة، ص ۲۰۵؛ حمصی نیز این دوگانگی در ملاک افضلیت را بیان کرده است: و اما کونه أفضل الرعیه فیدخل تحته معنیان: احدهما کونه أفضلهم بمعنی کونه أکثرهم ثوابا عندالله و ثانیها کونه أفضل منهم فی الظاهر و فیما هو متقدم علیهم فیه المنقذ من التقلید. ج ۲، ص ۲۸۶.
  23. دلائل الصدق لنهج الحق، ج ۴، ص ۲۳۹.
  24. تلخیص الشافی، ج ۱، ص ۲۱۶.
  25. کشف المراد فی شرح تجرید الاعتقاد قسم الالهیات، ص ۱۸۷.
  26. «مردان سرپرست زنانند بدان روی که خداوند برخی از آنان را بر برخی دیگر برتری داده است و برای آنکه مردان از دارایی‌های خویش می‌‌بخشند» سوره نساء، آیه ۳۴.
  27. ر.ک: امامت پژوهی، ص ۲۶۲. ابوبکر در سقیفه به قرشیت و قرابت استناد کرده و این خود دلیل بر این است که تولی امر بدون ملاک و برتری بر دیگران ناتمام است عمر نیز در وجه انتخاب اعضای شورای ۶ نفره گفت: «إِنَّ رَسُولُ اللَّهِ(ص): مَاتَ وَ هُوَ رَاضٍ عَنْ هَذِهِ السِّتَّةِ مِنْ قُرَيْشٍ عَلِيٍّ، وَ عُثْمَانَ، وَ طَلْحَةَ، وَ الزُّبَيْرِ، وَ سَعْدِ بْنِ أَبِي وَقَّاصٍ، وَ عَبْدِ الرَّحْمَنِ بْنِ عَوْفٍ، وَ قَدْ رَأَيْتُ أَنْ أَجْعَلَهَا شُورَى بَيْنَهُمْ لِيَخْتَارُوا لِأَنْفُسِهِمْ». ر.ک: شرح نهج البلاغه ابن ابی الحدید، ج ۱، ص ۱۷۷.
  28. «آیا آنکه به حقّ رهنمون می‌‌گردد سزاوارتر است که پیروی شود یا آنکه راه نمی‌یابد مگر آنکه راه برده شود؟ پس چه بر سرتان آمده است؟ چگونه داوری می‌‌کنید؟» سوره یونس، آیه ۳۵.
  29. ر.ک: امامت پژوهی (بررسی دیدگاه‌های امامیه، معتزله و اشاعره)، ص ۱۶۶ و شرح نهج البلاغه ابن ابی الحدید، ج ۹، ص ۱۷۵.
  30. شرح المقاصد، ج ۵، ص ۲۴۶.
  31. ر.ک: دلائل الصدق، ج ۴، ص ۲۳۷.
  32. السنن الکبری، ج ۱، ص ۱۱۸؛ کنز العمال، ج ۶، ص ۷۹.
  33. کنز العمال، ج ۱۶، ص ۸۸؛ تاریخ ابن عساکر، ج ۵۳، ص ۲۵۶.
  34. نهج البلاغه، خطبه ۱۷۳.
  35. شرح نهج البلاغة لابن أبی الحدید، ج ۳، ص ۲۱۰.
  36. ر.ک: بحار الأنوار، ج ۲۵، ص ۱۶۵.
  37. عیون أخبار الرضا(ع)، ج ۱، ص ۲۱۳.
  38. عیون أخبار الرضا(ع)، ج ۱، ص ۲۱۹.
  39. چنان که علامه حلی می‌‌گوید: المبحث الثانی فی ان الامام یجب ان یکون افضل من رعیته اتفقت الامامیه علی ذلک و خالف فیه الجمهور فجوزوا تقدیم المفضول علی الفاضل. نهج الحق و کشف الصدق، ص ۱۶۸.
  40. ر.ک: شرح المواقف، ج ۸، ص ۳۷۳.
  41. ر.ک: الشافی فی الإمامة، ج ۳، ص ۱۷۸. برای مطاله بیشتر ر.ک: امامت در بینش اسلامی ۱۹۵؛ امامت پژوهی، ص ۱۶۶.
  42. ر.ک: شرح المقاصد، ج ۵، ص ۲۴۷؛ امامت در بینش اسلامی، ص ۱۹۸.
  43. ر.ک: تلخیص الشافی، ج ۱، ص ۲۳۶؛ المنقذ من التقلید، ج ۲، ص ۳۸۹؛ امامت در بینش اسلامی، ص ۱۹۹.
  44. صفات الإمام الافضل هی العقل و العلم و الحزم و العزم و بکلمه اخری یجب ان یکون الامام افضل اهل عصره و أن یکون اشبه الناس بالرسول و اشبه الناس بالرسول هو من یأخذ بسیرته. رسائل الجاحظ، ص ۲۰۲.
  45. زهادت، عبدالمجید، معارف و عقاید ۵ ص ۱۳۷-۱۴۲
  46. ر.ک: شرح المواقف، ج۸، ص۳۵۱.
  47. کشف المراد، ص۴۹۵.
  48. شرح المواقف، ج۸، ص۳۷۳؛ شرح المقاصد، ج۵، ص۲۴۶؛ النبراس، ص۵۳۵.
  49. الشافی فی الإمامة، ج۳، ص۱۷۸؛ دلائل الصدق، ج۳، ص۲۹-۳۰.
  50. «آیا آنکه به حقّ رهنمون می‌گردد سزاوارتر است که پیروی شود یا آنکه راه نمی‌یابد مگر آنکه راه برده شود؟ پس چه بر سرتان آمده است؟ چگونه داوری می‌کنید؟» سوره یونس، آیه ۳۵.
  51. کشف المراد، ص۴۹۵؛ نهج الحق و کشف الصدق، ص۱۶۸؛ ارشاد الطالبین، ۳۳۶.
  52. عده‌ای از متکلمان معتزلی، طرفدار این دیدگاه‌اند.
  53. «بگو آیا از شریکانتان کسی هست که به سوی “حق” رهنمون باشد؟ بگو خداوند به “حق” رهنماست» سوره یونس، آیه ۳۵.
  54. والتعبیر فی الترجیح فی قوله: ﴿أَحَقُّ أَنْ يُتَّبَعَ بأفعل التفضیل الدال علی مطلق الرجحان دون التعین و الانحصار، مع ان اتباعه تعالی حق لاغیر، و اتباعهم لانصیب له من الحق، انما هو بالنظر الی مقام الترجیح و لیسهل بذلک قبولهم للقول من غیر اثارة لعصبیتهم و تهییج لجهالهتم؛ المیزان فی التفسیر القرآن، ج۱۰، ص۵۷.
  55. ربانی گلپایگانی، علی، براهین و نصوص امامت، ص ۲۱.