بسترسازی برای گفتگوهای منطقی چگونه سبب تحقق آزادی سیاسی می‌شود؟ (پرسش)

از امامت‌پدیا، دانشنامهٔ امامت و ولایت
بسترسازی برای گفتگوهای منطقی چگونه سبب تحقق آزادی سیاسی می‌شود؟
موضوع اصلیبانک جامع پرسش و پاسخ فقه سیاسی
مدخل اصلیگفتگو - آزادی
تعداد پاسخ۱ پاسخ

بسترسازی برای گفتگوهای منطقی چگونه سبب تحقق آزادی سیاسی می‌شود؟ یکی از پرسش‌های مرتبط به بحث فقه سیاسی است که می‌توان با عبارت‌های متفاوتی مطرح کرد. برای بررسی جامع این سؤال و دیگر سؤال‌های مرتبط، یا هر مطلب وابسته دیگری، به مدخل اصلی فقه سیاسی مراجعه شود.

پاسخ نخست

سید کاظم سیدباقری

حجت الاسلام و المسلمین دکتر سید کاظم سیدباقری در کتاب «آزادی سیاسی از منظر قرآن کریم» در این‌باره گفته‌ است:

«یکی از راهبردهای رسیدن به آزادی سیاسی، ایجاد فضای گفت‌وگوی منطقی و تضارب آراست. غالب جوامعی که گرفتار استبداد و خودرأیی می‌شوند، آنهایی هستند که حاکمان حق تک‌گویی را برای خود قائل هستند و اجازه سخن و بیان دیدگاه‌ها را به دیگران نمی‌دهند، جامعه، دچار نوعی یکه‌اندیشی و یکه‌گویی شده و دیگران تنها باید شنونده و پیرو باشند؛ در این وضعیت، یکی از نخستین قربانی‌ها آزادی است، اندیشه‌ورزی تعطیل می‌شود و فرایند امور سر از خودکامگی در می‌آورد.

در گفت‌وگوهاست که دردها، آسیب‌ها، کاستی‌ها، درمان‌ها و امتیازهای یک جامعه شناسایی می‌شود، در فضای باز نظریه‌ورزی است که صاحبان فکر، در بیان آن دردها و درمان‌ها، شجاعت می‌یابند. با روحیه آزاداندیشی است که تفکر و اندیشه‌گری در امور جامعه نهادینه می‌شود و نقادی از وضع موجود به آسانی شکل می‌گیرد و پویش در جهت ترسیم وضع مطلوب و حرکت به سوی آینده و نفرت از عقب‌گرد و درجا زدن امری شایسته تلقی می‌گردد. با آزادی است که نوآوری و پیشرفت معنادار می‌شود و جامعه‌ای عاری از خرافه، تحجّر و سنگ‌اندیشی شکل گرفته که آراسته به عقلانیّت در فکر و عمل خواهد شد. این گونه اجتماعی است که جلوی ظهور قدرت‌های استبدادی را می‌گیرد و اجازه نمی‌دهد که افراد هرگونه که دوست دارند با مردم رفتار کنند. با توجه به اهمیت و راهگشایی این امر است که می‌توان آن را یکی از مهم‌ترین راهبردهای دستیابی به آزادی سیاسی تلقی کرد.

داده‌های واقع‌گرایانه به ما می‌گویند که در تضارب آرا، اندیشه‌های برتر، فرصت بروز و برآمدن می‌یابند و جویندگان می‌توانند در مقایسه‌ای خوب و علمی از میان دیدگاه‌های ارائه شده، یکی را انتخاب کنند. شهید مطهری با تأکید بر ضرورت گفت‌وگو و حق اظهارنظر، حتی برای مخالفان می‌نویسد: من به همین دانشکده[۱] در چند سال پیش نامه نوشتم و گفتم یگانه دانشکده‌ای که صلاحیت دارد یک کرسی اختصاص به مارکسیسم بدهد این دانشکده است نه اینکه مارکسیسم یا بخش اعتقادی و فلسفی و منطقی‌اش (ماتریالیسم دیالکتیک) را یک استاد مسلمان تدریس کند، بلکه بروید استادی که واقعاً مارکسیسم را شناخته باشد و مؤمن به مارکسیسم باشد، ماتریالیسم دیالکتیک را شناخته باشد و معتقد به آن باشد و مخصوصاً به خدا اعتقاد نداشته باشد، به هر قیمتی شده پیدا کنید، حقوق گزاف به او بدهید بیاید در همین دانشکده الهیات اینها را تدریس کند. بعد ما هم می‌آییم، حرفی اگر داشته باشیم می‌گوییم و منطقمان را عرضه می‌داریم. هیچ کس هم مجبور نیست که منطق ما یا منطق آنها را بپذیرد. چرا مسئله را به این صورت در می‌آورید که در این دانشکده چون الهیات است، مارکسیسم تدریس نشود. خیر، باید مارکسیسم تدریس شود و به وسیله استادی هم تدریس شود که معتقد به مارکسیسم است[۲].

قرآن کریم که خود زمینه‌ساز گفت‌و‌گوهای بسیار درباره حیاتی‌ترین مسائل عقیدتی و اجتماعی بود و از این حیث الگو می‌باشد، آموزه‌ها و مسائلی را طرح می‌کند که می‌تواند برای ایجاد تعامل، تضارب آرا، آزاداندیشی و اندیشه‌ورزی راهبر باشد؛ یکی از کلیدی‌ترین آیاتی که بایستگی شفاف‌سازی اندیشه حق در فرایندی گفت‌وگویی و منطقی را آشکار می‌سازد و حکایت از ضرورت حضور آزادی در اجتماع دارد، در سوره زمر است که خداوند می‌فرماید: ﴿فَبَشِّرْ عِبَادِ * الَّذِينَ يَسْتَمِعُونَ الْقَوْلَ فَيَتَّبِعُونَ أَحْسَنَهُ أُولَئِكَ الَّذِينَ هَدَاهُمُ اللَّهُ وَأُولَئِكَ هُمْ أُولُو الْأَلْبَابِ[۳].

فخر رازی درباره این آیه می‌نویسد ارائه نظر و استدلال واجب است، این امر از آنجاست که هدایت و رستگاری دو امری هستند که با شنیدن اقوال و امور بسیار پیوند دارند، سپس انسان از میان آنها، قول برتر و صواب‌تر را انتخاب می‌کند، آشکار است که تشخیص امر احسن و درست‌تر از دیگر اقوال، صرفاً با شنیدن ممکن نمی‌شود؛ زیراکه آیه شریفه ﴿الَّذِينَ يَسْتَمِعُونَ الْقَوْلَ بر این دلالت دارد که قدر مشترک در همه امور، شنیدن است، بلکه آن جداسازی با حجت عقل انجام می‌شود و این امر دلالت می‌کند بر اینکه آن چیزی که شایسته ستایش می‌باشد، پیروی از عقل و بنا کردن امور بر نظر و استدلال است. سپس خداوند برای کسانی که قول دیگران را می‌شنوند و پیرو احسن و برتر آن می‌شود، این گونه حکم کرده است: ﴿أُولَئِكَ الَّذِينَ هَدَاهُمُ اللَّهُ وَأُولَئِكَ هُمْ أُولُو الْأَلْبَابِ. در این آیه، نکته‌ای دقیق و عجیب وجود دارد که به دست آوردن هدایت در عقل و جان آدمی، رخ می‌دهد و طبعاً فاعل و قابلی نیز در اینجا مطرح می‌شود، فاعل، خداوند است و همین مراد از قول اوست که فرمود: ﴿أُولَئِكَ الَّذِينَ هَدَاهُمُ اللَّهُو این بخش از آیه به قابل اشاره دارد که ﴿وَأُولَئِكَ هُمْ أُولُو الْأَلْبَابِ؛ انسان تا زمانی که خردورز و دارای فهم کامل نباشد، این معارف حق را نمی‌تواند در خویش به دست آورد[۴]. انسان از آنجا که دارای توانی چنین است، می‌تواند انتخاب احسن کند. در روند انتخاب احسن، شنیدن قول‌ها و ژرف‌کاوی عقلی است که اندیشه حق شفاف می‌شود و این نمی‌شود مگر در فرایند آزادانه. این امر در حوزه سیاسی بیشتر جلوه‌گری می‌کند؛ زیراکه دشواره‌های سیاسی، همواره دارای ابعاد چندلایه و پیچیده هستند و خط‌کشی در تصمیم‌سازی‌ها، باورها و اندیشه‌های در این حوزه چندان ساده و بسیط نیست، بنابراین برای رسیدن به یک تصمیم سنجیده، باید فضای گفت‌وگو و تعامل در جامعه باز و گشوده باشد تا متفکران و اندیشه‌وران بتوانند به آسودگی دیدگاه خود را طرح کنند تا در آن تضارب آرا، زمینه گرایش و گزینش اندیشه و گفتار حق فراهم آید. با توجه به همین امر است که غالباً عرصه سیاسی به حضور اندیشه‌های مختلف نیاز دارد تا درصد خطا پایین بیاید.

طبعاً رسیدن به دیدگاه نزدیک به واقع و گشاینده مشکلات در عرصه سیاسی، مستلزم گفت‌وگو و مذاکره‌های چندگانه با ابعاد و ساحت‌های گوناگون است. گفت‌وگوها نیز باید منطقی و سنجیده باشد. گفت‌و‌شنود، دو طرفه است و لازمه آن، آزادی؛ حال در عرصه‌های مختلف فکری و از جمله در مسائل سیاسی. نکته چشمگیر آن است که غالباً آنچه صاحبان قدرت، مانع از آن می‌شوند، آزادی سیاسی است؛ زیرا آنان می‌پندارند نقدها و آزادی‌ها، با حوزه قدرت آنان برخورد می‌کند و شاید حرکت آنان را کند سازد، و گرنه برای نمونه سال‌های سال هم اگر فقها یا متکلمان درباره برخی مسائل فردی یا عبادی، بحث‌های طولانی و شبانه‌روزی داشته باشند، هیچ ضرر و آسیبی متوجه گفت‌وگوهای آنان نخواهد بود؛ زیراکه به منافع قدرت‌وران چندان کاری ندارد؛ اما آن‌گاه که برخی مسائل فقهی یا کلامی مانند منبع مشروعیت قدرت یا وجوب عدالت‌ورزی حاکمان، متوجه میز قدرت شود، مانع‌تراشی‌ها و سخت‌گیری‌ها شروع می‌شود؛ بنابراین نکته مهم آن است که ایجاد فضاهای مذاکراتی و علمی، به سعه صدر صاحبان قدرت نیاز دارد و توجه به ظرفیت‌های آن می‌تواند یاری‌گر حضور آزادی در جامعه باشد. مطهری درباره دیدگاه کواکبی می‌نویسد: وی دین را عامل با ارزش تحصیل آزادی واقعی و بیدارکننده احساس سیاسی می‌شمارد و معتقد است همه علوم، الهام‌بخش آزادی نیستند و از نظر آگاهی دادن، در یک درجه نمی‌باشند؛ لذا مستبد از برخی علوم نمی‌ترسد، بلکه خود مروّج و مشوق آن علوم است، اما از برخی علوم دیگر، سخت وحشت دارد، زیرا به مردم، آگاهی و شعور سیاسی و اجتماعی می‌دهد و احساس آزادی‌خواهی و مبارزه با اختناق و فشار استبداد را در افراد بر می‌انگیزد[۵].

وی سپس سخنی از کواکبی نقل می‌کند که می‌گوید: مستبد را ترس از علوم لغت نباشد و از زبان‌آوری بیم ننماید مادامی که در پس زبان‌آوری، حکمت شجاعت‌انگیزی نباشد که رایت‌ها برافرازد یا سحر بیانی که لشکرها بگشاید، چه او خود آگاه است که روزگار از امثال کمیت و حسّان شاعر زادن بخل ورزد که با اشعار خویش جنگ‌ها برانگیزند و لشکرها حرکت دهند؛ همچنین مستبد از علوم دینی که تنها متوجه معاد باشد (و میان معاد و معاش، زندگی و معنویت، جدایی قائل باشد) بیم ندارد، علومی که از آنها بیم دارد، علوم زندگانی هستند، مانند حکمت نظری و فلسفه عقلی و حقوق امم و سیاست مدنی و تاریخ مفصل و خطابه ادبیه و غیر اینها از علومی که ابرهای جهل را بردرد و آفتاب درخشان را طالع نماید تا سرها از حرارت بسوزد[۶].

با ایجاد این بسترهاست که آزاداندیشی شکل می‌گیرد و مبادله افکار که با مناظره، مذاکره، مکاتبه، پرسش و پاسخ، میزگردها و احتجاجات قابل دستیابی است، نرم‌افزار رسیدن به آزادی سیاسی، رسیدن به جامعه‌ای که صاحبان قدرت خود را حق مطلق نیانگارند، دیگران را باطل مطلق نپندارند و اجازه اظهارنظر را از دیگران نگیرند، در این حالت است که هم رشد علمی به وجود می‌آید و هم توسعه سیاسی که دربردارنده منافع ملی و تأمین کننده مصالح دولت اسلامی باشد، بسیاری از مشکلات جامعه، حل گردد، پرسش‌ها و ابهام‌ها برطرف شود و درصد بالایی از دشمنی‌ها به دوستی تبدیل گردد و خیال‌پردازی‌ها به واقع‌بینی بدل شود، در تعامل گفت‌وگویی، تعصب‌ها، لجاجت‌ها و یکدندگی‌ها رنگ می‌بازد و به جای آن رفتارها و گفتارهای منطقی حاکم می‌شود.

قرآن کریم، در پایان سوره آل عمران، به طور خاص، همه مؤمنان را به صبر و پایداری و مرابطه دعوت می‌کند: ﴿يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا اصْبِرُوا وَصَابِرُوا وَرَابِطُوا وَاتَّقُوا اللَّهَ لَعَلَّكُمْ تُفْلِحُونَ[۷].

و روشن است که بهترین راه برقراری رابطه میان انسان‌ها، همان آزادی فکر است؛ زیرا موجودی متفکّر به نام انسان، اگر بخواهد با هم‌نوع خود مرابطه برقرار کند، اصیل‌ترین راه ترابط، ترابط فکری است. برای ارتباط متقابل، باید تفاهم صورت گیرد و انسان‌ها سخن یکدیگر را درک کنند و درک سخن دیگران، با تدبّر و تفکّر در مکتب و عقیده آنان صورت می‌پذیرد. ارتباط دو انسان، تنها با دانستن زبان یکدیگر مقدور نمی‌گردد؛ مثلاً برای فهمیدن سخن یک عرب‌زبان، دانستن زبان عربی به تنهایی کفایت نمی‌کند، بلکه علاوه بر آن، لازم است که از فکر و مکتب و عقیده او نیز باخبر بود و این دستور قرآن به ترابط انسان‌ها، یکی از بهترین تشویق‌ها برای تفکّر و آزادی اندیشه و تعامل فرهنگ‌هاست[۸]. قرآن کریم با این بیان در جست‌وجوی آن است تا فضای ترابط و تعامل را میان مسلمانان برقرار سازد.

در قرآن کریم، برخی گستره‌های گفت‌وگوهای علمی و آزاداندیشی، در قالب امر به اندیشه‌گری، تعقل، ژرف‌اندیشی نمایان می‌شود که در بیش از سیصد آیه قرآن کریم مطرح شده است و مهم‌تر آنکه خداوند، نزول قرآن را برای هدف تعقّل و تدبّر معرفی می‌نماید: ﴿إِنَّا أَنْزَلْنَاهُ قُرْآنًا عَرَبِيًّا لَعَلَّكُمْ تَعْقِلُونَ[۹]. یا می‌فرماید: ﴿كِتَابٌ أَنْزَلْنَاهُ إِلَيْكَ مُبَارَكٌ لِيَدَّبَّرُوا آيَاتِهِ وَلِيَتَذَكَّرَ أُولُو الْأَلْبَابِ[۱۰].

در آیه دیگر، بی‌تدبران را چنین توبیخ می‌فرماید: ﴿أَفَلَا يَتَدَبَّرُونَ الْقُرْآنَ أَمْ عَلَى قُلُوبٍ أَقْفَالُهَا[۱۱].

علاوه بر این آیات و نیز آیه کریمه ﴿لَا إِكْرَاهَ فِي الدِّينِ[۱۲] قرآن کریم، با طرح شبهات ملحدان و مخالفان و بحث و مناظره پیامبران با آنان، همگان را به آزادی اندیشه تشویق می‌نماید. بحث و جدل شیطان با خداوند، گفت‌وگوی هابیل و قابیل، مناظره ابراهیم (ع) با نمرود، مناظره موسی (ع) با فرعون،... و نیز شبهات فراوان مخالفان پیامبر گرامی اسلام (ص)، همگی، فضایی مناسب و آزاد برای تلاوت‌کنندگان قرآن مهیا می‌سازد تا به اندیشیدن در جهان خلقت و آفریدگار آن بپردازند[۱۳].

در تاریخ صدر اسلام، تضارب آرا و مناظره‌ها امری معمول و مرسوم بوده است و طرفین گفت‌وگوهای علمی همدیگر را تاب می‌آوردند. یکی از نویسندگان معاصر با توجه به روحیه رواداری و گفت‌وگو در میان مسلمانان صدر اسلام که موجب رشد آن گردید، به جریان مفضل یکی از اصحاب امام صادق (ع) اشاره می‌کند که به مسجد پیغمبر رفته بود تا دو رکعت نماز بخواند، اما می‌بیند یکی از مادّیین آمد کنارش نشست. او می‌دانست که این اهل نماز و عبادت نیست و به نماز اعتقاد ندارد. بعد رفیقش آمد نشست و بعد یک رفیق دیگر. آن‌گاه شروع کردند با هم صحبت کردن و بلند حرف می‌زدند که او در نماز حرف‌هایشان را می‌شنید. یکی می‌گوید این حرف‌ها چیست، خدا یعنی چه، مگر جز طبیعت چیز دیگری وجود دارد؟! بعد صحبت پیغمبر را مطرح می‌کنند: مرد نابغه‌ای بود و می‌خواست در جامعه خودش تحولی ایجاد کند، فکر کرد بهترین راه تحول این است که از راه مذهب وارد شود. نماز مفضّل که تمام شد شروع کرد به پرخاش. آنها گفتند تو اول بگو از اتباع چه کسی هستی؟ اگر از اتباع امام جعفر صادق (ع) هستی ما در حضور او این حرف‌ها را می‌گوییم، ده درجه بالاتر هم می‌گوییم، یک ذره هم عصبانی نمی‌شود. حرف‌هایمان را می‌زنیم تا دلمان خالی می‌شود. او هم آنچنان گوش می‌کند که اول فکر می‌کنیم به حرف‌های ما معتقد شده. وقتی که حرف‌هایمان تمام شد آنها را یکی‌یکی رد می‌کند[۱۴].

با نگاه قرآنی، در هرحال باید با منطق و استدلال گفت‌وگو کرد و باوری را برگزید. “شیوه گفت‌وگو با روش پسندیده اسلامی که تقلید در باورها و جمود ناآگاهانه در سنت‌ها و پنداشته‌های پیشین را رد می‌کند، سازگاری دارد؛ زیرا نظر اسلام در عرصه بحث و جدل این است که ﴿لِيَهْلِكَ مَنْ هَلَكَ عَنْ بَيِّنَةٍ وَيَحْيَى مَنْ حَيَّ عَنْ بَيِّنَةٍ وَإِنَّ اللَّهَ لَسَمِيعٌ عَلِيمٌ[۱۵]؛ پس در هر دو حالت چاره‌ای جز عرضه دلایل محکم و روشن نیست. بسیاری از آیات، ورود در عرصه گفت‌وگوی قرآنی را به ما توصیه می‌کند. تاریخ اسلامی نیز برای ما از جلسه‌های گفت‌وگوی آزاد در مسائل اسلامی بین مسلمانان و زندیقان و پیروان ادیان و افکار دیگر حکایت می‌کند، بی‌آنکه هیچ تلاشی برای اعمال فشار و خشونت بر طرف مخالف صورت پذیرد. تاریخ‌نویسان از گفتمان فکری بین امام جعفرصادق (ع) و جمعی از ملحدان و زندیقان درباره مسئله وجود خدا و مسائل عبادی دیگر مانند حج و... خبر می‌دهند که این گفتمان‌ها در صحن مسجدالحرام در مکه انجام می‌شد، بی‌آنکه امام (ع) هیچ گونه خشونت و تندی گفتاری یا رفتاری در برابر طرف مقابل که گاه سخنان تند و تحریک کننده بر زبان می‌آورد، از خود نشان دهد. امام (ع) در برابر سخن ناشایست طرف مقابل، بازتابی جز آرامش و نرمش فزون‌تر و حفظ تعادل روش و محتوای فکری خویش نداشت. به این ترتیب در می‌یابیم که اسلام نه تنها ابراز رأی مخالف را در عرصه فکری و به شیوه مسئولانه می‌پذیرد؛ بلکه به مبلغان خود سفارش می‌کند تا مردم را به این سمت راهنمایی کنند و شعار اسلامی در برابر رأی مخالف این باشد که فکر کن تا من هم فکرم را به تو عرضه دارم[۱۶] و همه این امور در قالب آزادی رخ می‌دهد»[۱۷]

پانویس

  1. دانشکده الهیات دانشگاه تهران، منظور است.
  2. مرتضی مطهری، مجموعه آثار، ج۲۴، ص۱۲۶.
  3. «پس به بندگان من مژده بده! * کسانی که گفتار را می‌شنوند آنگاه از بهترین آن پیروی می‌کنند، آنانند که خداوند راهنمایی‌شان کرده است و آنانند که خردمندند» سوره زمر، آیه ۱۷-۱۸.
  4. فخرالدین رازی، مفاتیح الغیب، ج۲۶، ص۴۳۸.
  5. ر.ک: مرتضی مطهری، مجموعه آثار، ج۲۴، ص۵۳؛ ر.ک: مرتضی مطهری، نهضت‌های صد ساله اخیر، ص۵۲.
  6. ر.ک: حمید عنایت، سیری در اندیشه سیاسی عرب، ص۱۶۹.
  7. «ای مؤمنان! شکیبایی ورزید و یکدیگر را به شکیب فرا خوانید و از مرزها نگهبانی کنید و از خداوند پروا بدارید باشد که رستگار شوید» سوره آل عمران، آیه ۲۰۰.
  8. عبدالله جوادی آملی، ولایت فقیه، ص۳۹.
  9. «ما آن را قرآنی عربی فرو فرستاده‌ایم باشد که خرد ورزید» سوره یوسف، آیه ۲.
  10. «(این) کتابی خجسته است که ما به سوی تو فرو فرستاده‌ایم تا در آیات آن نیک بیندیشند و تا خردمندان از آن پند گیرند» سوره ص، آیه ۲۹.
  11. «آیا در قرآن نیک نمی‌اندیشند یا بر دل‌ها، کلون زده‌اند؟» سوره محمد، آیه ۲۴.
  12. «در (کار) دین هیچ اکراهی نیست» سوره بقره، آیه ۲۵۶.
  13. ر.ک: عبدالله جوادی آملی، ولایت فقیه، ص۳۹.
  14. مرتضی مطهری، مجموعه آثار، ج۲۴، ص۱۳۰.
  15. «تا هر کس که نابود می‌شود از روی برهانی باشد و هر کس زنده می‌ماند (نیز) با برهانی؛ و بی‌گمان خداوند شنوایی داناست» سوره انفال، آیه ۴۲.
  16. سیدمحمدحسین فضل الله، آزادی و دموکراسی، قرائتی اسلامی، ص۲۲.
  17. سیدباقری، سید کاظم، آزادی سیاسی از منظر قرآن کریم، ص ۳۱۱.