بنی ملکان بن افصی

از امامت‌پدیا، دانشنامهٔ امامت و ولایت

نسب این قوم

این طایفه را از اعراب قحطانی و از شاخه‌های قبیله خزاعه و از فروعات و شعب بزرگ ازد گفته‌اند که نسب‌شان به مَلَکان بن افصی بن حارثة بن عمرو بن عامر بن حارثة بن إمریءالقیس بن ثَعلبة بن مازن بن ازد می‌رسد[۱]. ملکان فرزندی به نام بویّ داشت که از او پسرانی به اسامی عمرو، سلیم، مالک و مازن متولد شدند[۲]. این فرزندان، در کنار اولاد دیگری که از این طایفه به دنیا آمدند، قوم بنی ملکان بن افصی را شکل دادند. این طایفه، خود، به شاخه‌های متعددی تقسیم می‌‌شود که تیره بنی بوی بن ملکان[۳] و بنی غبشان بن ملکان[۴] مهمترین آن است.[۵]

مواطن و مساکن بنی ملکان

موطن اصلی این قبیله را به مانند قبایل مادری‌شان ازد و خزاعه، «مأرب» در جنوب یمن دانسته‌اند[۶]. گفته شده که در پی آشفتگی‌های اقتصادی و سیاسی حاصل از کشمکش‌های حمیریان و قحطانیان و تغییر راه‌های تجاری یمن که شریان اصلی اقتصاد یمن بسته بدان بود و سرانجام با تخریب سد مأرب[۷] در حدود قرن اول و دوم میلادی[۸] و وارد شدن آسیب شدید بر شبکه آبیاری مأرب، ازدیان از جمله خزاعه و طوایفش به رهبری عمرو بن عامر مزیقیاء جلای وطن کرده، به امید یافتن زیستگاهی دائمی روی به شمال آوردند، در نجد و تهامه وارد شدند[۹]. اما دیری نپایید که طوایف ازد به چند جانب متفرق شدند و سرنوشتی مستقل در پیش گرفتند. طوایفی از قبیله ازد -از جمله فرزندان رَبیعه و أَفصی پسران حارثة بن عمرو بن عامر[۱۰] و قبایل منتسب به ایشان یعنی: کعب، فتح، سعد، عوف و عدیّ فرزندان عمرو بن ربیعة بن حارثة بن عمرو بن عامر همراه با أسلم و ملکان دو فرزند افصی بن حارثة بن عمرو بن عامر-[۱۱] که از همراهی با سایر تیره‌های ازد در سفر به شام امتناع ورزیدند و ضمن جدایی از ایشان، در تهامه سکنی گزیدند، جملگی «خزاعی» خوانده شده‌اند[۱۲]. قبیله بنی ملکان به عنوان یکی از این طوایف خزاعی، حجاز را مسکن و مأوای خود قرار دادند[۱۳] و در شهرهای بزرگ آن از جمله مکه[۱۴] و مدینه[۱۵] ساکن شدند. علاوه بر این مناطق، شهر کوفه هم از دیگر مساکن بنی ملکان پس از ظهور اسلام به شمار می‌آمد[۱۶]. آنان همراه با دیگر ازدیان کوفه، که متشکل از قبایل اوس، خزرج و دیگر فروعات قبیله خزاعه بودند در کنار گروه‌هایی از بارق، غافق، ثماله و غامد، بخشی از جمعیت «اسباع کوفه» را تشکیل داده بودند[۱۷].[۱۸]

تعاملات سیاسی- اجتماعی بنی ملکان در عصر جاهلی

بنی ملکان و عهده‌داری امور کعبه

به نظر می‌رسد در عهد زعامت بنی خزاعه بر امور مکه، بنی ملکان نیز در کنار برخی دیگر از طوایف خزاعه، ساکن این شهر بودند؛ چندان که برخی از رجال ایشان، مقام و منزلتی در مکه داشتند. بر اساس نقلی، حلیل بن حبشیه خزاعی -آخرین امیر خزاعی مکه- به هنگام مرگ، کلید کعبه و سرپرستی آن را به یکی از ملکانی‌ها به نام ابوغبشان سلیم (سلیمان) بن عمرو بن بوی بن ملکان سپرد[۱۹]. لیکن او، آن را همراه با سرپرستی کعبه به ثمن بخس، به یک خیک شراب و یک شتر و به نقلی یک عود، به قصی بن کلاب فروخت. این امر، باعث اعتراض خزاعیان و نبرد آنان با قصی و قریش شد. نبردی که سرانجامش، پیروزی قصی و در نتیجه به‌دست گرفتن امور شهر مکه و خانه کعبه از سوی او بود[۲۰]. برخی مصادر هم، بی‌هیچ توضیحی، از غبشان یا همان حارث بن عبد عمرو بن سلیم به عنوان حاجب کعبه یاد کرده‌اند[۲۱].‌[۲۲]

بنی ملکان و تنازعات و احلاف جاهلی

هر چند، نبرد بر سر آب و خاک و نیز مقتضیات منافع قبیلگی که غالباً خالی از تعصبات، طمع‌ورزی‌ها و غرض‌ورزی‌های جاهلی نبود، بسان دیگر قبایل جاهلی، بخشی بزرگ از تاریخ جاهلی قبایل از جمله فرزندان خزاعه را به خود اختصاص داده بود، اما از بنی ملکان و حضور مستقیم آنها در تنازعات و کشمکش‌های نظامی آن دوران خبری به دست نیامده است. علاوه بر آن، از احلاف و پیمان‌های مستقل بنی ملکان با قبایل همجوار در این دوره، -که بخشی از برنامه‌های هر قبیله‌ای در حفظ بقاء و صیانت از منافع خود بود- نیز، جز پیمان آل عبد عمرو با بنی زهره[۲۳]-[۲۴] اطلاعی در دست نیست؛ اما می‌توان به دیگر مؤلفه‌های مهم اجتماعی، نظیر ازدواج‌های جاهلی که در واقع کارکردی مشابه پیمان‌های میان قبیلگی داشتند و پشتوانه‌ای برای استحکام روابط فیما بین قبائل، محسوب می‌شدند، به عنوان عاملی مهم در فراهم‌سازی زمینه‌های امنیت و آسایش خاطر آنان، در دستیابی به اهداف مد نظر، مورد توجه قرار داد. بنی ملکان در کنار دیگر طوایف بنی خزاعه، در جهت رفع تهدیدها و خطرات و نیز پشتوانه‌سازی برای قبیله خود، کوشیدند تا با برقراری پیوندهای سببی با دیگر تیره‌ها و قبایل حجاز همچون قریش و کنانه، به استوارسازی جایگاه خود در میان قبایل منطقه بپردازند. چندان که ازدواج‌های متعددی که بنی ملکانی‌ها با منسوبان قبیله قریش انجام گرفت، خود می‌تواند دلیلی دیگر برگستردگی تعاملات و بده بستان‌های سیاسی آنان با این قبایل باشد. ازدواج عبدعمرو بن نضلة بن مالک بن سلیم بن غبشان با نُعم دختر عبدالحارث بن زهره از جمله این موارد است[۲۵]. از نُعم، علاوه بر پسری به نام ذوالشمالین بن عبد عمرو، دختری به اسم ریطه متولد شد، که او نیز بعدها به همسری مردی قریشی به نام مظعون بن حبیب بن وهب بن حذافة بن جمح در آمد[۲۶]. پیمان‌های سببی لیلی بنت سلیم بن بویّ بن ملکان بن افصی با قرط بن رزاح بن عدی بن کعب قریشی[۲۷] و هند بنت بوی بن ملکان با عبدالدار بن قصی[۲۸] هم از دیگر ازدواج‌ها بود. ضمن این که قیله یا هند بنت ابی قیله و جز بن غالب بن حارث -از جدّات رسول خدا(ص)-[۲۹]، لیلی بنت عامر بن حارث غبشان بن عبد عمرو بن بوی بن ملکان -از مادربزرگ‌های امام حسن مجتبی(ع)-[۳۰] و امیمه بنت غبشان بن عبد عمرو بن عمرو بن بوی بن ملکان -از جده‌های عمر بن خطاب-[۳۱] هم، از دیگر زنان این قوم بودند که با مردانی از قریش ازدواج کردند.[۳۲]

تعاملات بنی ملکان و رسول خدا(ص)

اسلام بنی ملکان

به نظر می‌رسد که اسلام‌پذیری بنی‌ملکان نیز بمانند برخی دیگر از قبایل، طی مراحل و گونه‌های مختلفی اتفاق افتاده باشد. با توجه به اینکه موطن خزاعه، مکه و اطراف آن بوده و خزاعیان ارتباط وثیقی با اهالی مکه و امورات این شهر داشتند، بی‌تردید مردم این قبیله بسیار زودتر از دیگر قبایل جاهلی عرب با پیامبر(ص) و دین نوظهورش آشنا شده بودند؛ از این‌رو جای شگفتی نخواهد بود که در نخستین سال‌های بعثت نبی اکرم(ص)، برخی از افراد این قبیله به اسلام گرویده باشند. دلیل صدق این ادعا، حضور برخی از ملکانی‌ها در جمع رزمندگان اسلام در جنگ بدر است[۳۳]. با این وجود، از نحوه و چگونگی اسلام عمومی این قوم خبری در دست نیست؛ لکن گزارش‌هایی از وفد ابو قیله وجز بن غالب بن غبشان نزد پیامبر(ص) در زمانی نامعلوم[۳۴] و نیز پذیرش اسلام توسط بعضی از بزرگان این قوم در روز فتح مکه (سال هشتم هجرت)[۳۵] در دست است که این امر می‌تواند دلیلی بر مسلمانی جمعی این قوم، در ایام مقارن با فتح مکه یا اندکی پیش از آن باشد.[۳۶]

بنی ملکان و تعامل با رسول خدا(ص)

داده‌های تاریخی و نیز توجه به مناسبات نزدیک و تنگاتنگ میان قریش و بنی ملکان، ما را به این حقیقت سوق می‌دهد که ملکانی‌ها از همان دوران آغازین بعثت، با اسلام آشنا بوده‌اند. بی‌شک آگاهی آنان از حادثه بعثت به همان سال‌های نخست، حتی ماه‌های نخست پیامبری رسول ختمی مرتبت(ص) برمی‌گردد. امّا بر خلاف این آشنایی‌ها، نه تنها از گرویدن ایشان به اسلام گزارشی در دست نیست، بلکه برخی از ملکانی‌ها، قریش را در مبارزه با دعوت پیامبر(ص) همراهی هم می‌کردند. چندان که برخی از سران ایشان همانند مالک بن طلاطلة بن عمرو بن غبشان از مستهزئین رسول خدا(ص) و همدست قریش در آزاررسانی و ایجاد مزاحمت برای حضرت در راه دعوت بزرگشان بودند[۳۷]. با هجرت نبی اکرم(ص) به مدینه، این دشمنی‌ها همچنان تداوم یافت تا حدی که برخی از آنان، همگام با کفار مکه در نبردهای بزرگ قریش با حضرت، حضور یافتند که سباع بن عبدالعزی عمرو بن نضلة بن غبشان از جمله ایشان بود. گفته شده: زمانی که حمزه سید الشهداء(ع) در احد سخت نبرد می‌کرد و هر که را به نبردش می‌آمد، از پای درمی‌آورد، سباع بن عبدالعزی بدو نزدیک شد. حمزه گفت: «ای پسر ختنه‌کننده زنان؛ نزد من آی». در پیکاری که بین آن دو در گرفت، حمزه، ضربتی بر سباع وارد آورد و او را به خاک هلاکت افکند[۳۸].

در مقابل این دسته از بنی ملکانی‌ها، بودند شخصیت‌های انگشت‌شماری از این قوم که به رسول خدا(ص) ایمان آوردند و در کنار ایشان در وقایع و حوادث پیشامد کرده حضوری فعال داشتند که ذوالشمالین عمیر بن عبدعمرو بن نضله از جمله ایشان است. با توجه به هم‌پیمانی او با بنی زهرة بن کلاب –از شاخه‌های قریش-[۳۹] و نیز ایجاد عقد اخوت بین او و ابن فسحم یزید بن حارث توسط پیامبر(ص)[۴۰]، چنین به نظر می‌رسد که او از مهاجران بوده باشد. وی که از شدت تنگدستی و فقر به «ذوالشمالین» ملقب گردیده بود[۴۱]، در جنگ بدر حاضر شد و در همین جنگ هم به فیض عظمای شهادت رسید[۴۲]. ضمن این که از عبدالرحمن بن ابزی هم، -بنا بر روایتی که از خود او درباره واقعه صفین نقل شده است،- در شمار اصحاب حاضر در بیعت رضوان (سال ششم هجرت) یاد شده است[۴۳].[۴۴]

بنی ملکان و مشارکت در وقایع پس از رحلت رسول خدا(ص)

از نقش این قبیله و افرادش در وقایع مهم تاریخی دوران خلفا، اخبار زیادی در دست نیست. چندان که امارت یافتن نافع بن عبد الحارث بن حبالة بن عمیر بن غبشان بر مکه[۴۵] و طائف[۴۶] از سوی عمر بن خطاب، و نیز خبر جانشینی نافع بن عبد الحارث، در مکه توسط عبدالرحمن بن ابزی –مولی نافع- به هنگام دیدار نافع با عمر در عُسفان[۴۷] تقریباً تنها آگاهی‌هایمان از نقش‌آفرینی مردم این قوم در این دوره زمانی است. عبدالرحمن بن ابزی –مولی نافع- را در عداد اصحاب پیامبر(ص) گفته‌اند[۴۸]. عبدالرحمن در دوران حکومت امام علی(ع)، به ایشان پیوست و در شمار اصحاب و یاران آن حضرت قرار گرفت. وی همراه با حضرت و همگام با ۸۰۰ تن از اصحابی که در بیعت رضوان حضور داشتند، در نبرد صفین حضور یافت[۴۹]. از عبدالرحمن بن ابزی همچنین، به عنوان یکی از استانداران حضرت علی(ع) در سرزمین وسیع خراسان یاد شده است[۵۰].[۵۱]

مشاهیر بنی ملکان

علاوه بر نام رجال و شخصیت‌هایی که در متن به نامشان پرداخته شد، باید از معاریفی چون خالد بن نافع بن عبد الحارث بن حبالة بن عمیر[۵۲] و إسحاق بن احمد بن إسحاق بن نافع -از محدثان و راویان بنام خزاعی مکه-[۵۳] یاد کرد. ضمن این که برخی منابع هم، از اهبان بن سنان بن اکوع بن ملکان بن افصی بن حارثه در شمار یکی دیگر از مشاهیر بنی ملکان نام برده‌اند[۵۴].[۵۵]

منابع

پانویس

  1. هشام بن محمد کلبی، نسب معد و الیمن الکبیر، ج‌۲، ص۴۵۶ و ۴۶۰؛ ابن عبد ربه، العقد الفرید، ج۳، ص۳۳۳؛ عوتبی صحاری، الانساب، ج۲، ص۶۱۴؛ نویری، نهایه الارب فی فنون الادب، ج۲، ص۳۱۸. برخی علما، آنان را در شمار طوایف مضری (از قبایل عدنانی) و از فرزندان أفصی بن عامر بن قُمعَة بن الیاس بن مضر بن نِزِار بن مَعدِ بن عَدنان گفته‌اند. (ابن‌حزم، جمهرة انساب العرب، ص۲۴۰ و ۲۴۲)
  2. هشام بن محمد کلبی، نسب معد و الیمن الکبیر، ج۲، ص۴۶۰.
  3. ابن درید، الاشتقاق، ص۴۸۰؛ قلقشندی، نهایه الارب فی معرفة الانساب العرب،ج۱، ص۱۸۳؛ عمر رضا کحاله، معجم قبائل العرب، ج۱، ص۱۱۲.
  4. نویری، نهایة الارب فی فنون الادب، ج۲، ص۳۱۸؛ عمر رضا کحاله، معجم قبائل العرب، ج۳، ص۸۷۸.
  5. حسینی ایمنی، سید علی اکبر، مکاتبه اختصاصی با دانشنامه مجازی امامت و ولایت.
  6. یاقوت حموی، معجم البلدان، ج۵، ص۳۴.
  7. ر.ک: احمد امین؛ پرتو اسلام، ص۲۹؛ غلامحسین مصاحب، دائرة المعارف فارسی، جلد اول، ص۱۲۵۶؛ فیلیپ خلیل حتّی، تاریخ عرب، ص۸۳ و...
  8. احمد پاکتچی، ازد [پیش از اسلام]، دائرة المعارف بزرگ اسلامی، ج۸، ص۲۴-۲۵.
  9. حسن بن احمد همدانی، صفة جزیرة العرب، ص۳۲۸-۳۲۹.
  10. هشام بن محمد کلبی، نسب معد و الیمن الکبیر، ج۲، ص۴۳۹؛ قلقشندی، نهایه الارب فی معرفة الانساب العرب، ص۲۴۴.
  11. فاسی، شفاء الغرام بأخبار البلد الحرام، ج‌۲، ص۷۶. نیز ر.ک: ابن‌حزم، جمهرة انساب العرب، ص۲۴۰؛ عوتبی صحاری، الأنساب، ج‌۲، ص۶۱۴.
  12. ابن‌هشام، السیرة النبویه، ج۱، ص۱۳-۱۴؛ مسعودی، مروج الذهب و معادن الجوهر، ج۲، ص۱۷۳.
  13. بامطرف، الجامع(جامع شمل أعلام المهاجرین المنتسبین إلی الیمن و قبائلهم)، ج۳، ص۱۶۷.
  14. ر.ک: ابن حبان، الثقات، ج۳، ص۴۱۳؛ ابن‌حزم، جمهرة انساب العرب، ص۲۴۲؛ ابن عبد البر، الاستیعاب فی معرفة الاصحاب، ج۴، ص۱۴۹۰.
  15. ر.ک: ابو نعیم، معرفة الصحابه ج۴، ص۳۲۹.
  16. ر.ک: خلیفة بن خیاط، الطبقات، ص۱۸۳؛ ابن عبد البر، الاستیعاب فی معرفة الاصحاب، ج۲، ص۸۲۲؛ ابن اثیر، اسد الغابه فی معرفة الصحابه، ج۳، ص۳۱۸.
  17. خلیفة بن خیاط، الطبقات، ص۲۵۲-۲۵۳.
  18. حسینی ایمنی، سید علی اکبر، مکاتبه اختصاصی با دانشنامه مجازی امامت و ولایت.
  19. عوتبی صحاری، الانساب، ج۲، ص۵۷۴.
  20. یعقوبی، تاریخ یعقوبی، ج۱، ص۲۳۹؛ محمد بن جریر طبری، تاریخ الامم و الملوک، ج۲، ص۲۵۶.
  21. هشام بن محمد کلبی، نسب معد و الیمن الکبیر، ج۲، ص۴۶۰؛ ابن‌حزم، جمهرة انساب العرب، ص۲۴۲.
  22. حسینی ایمنی، سید علی اکبر، مکاتبه اختصاصی با دانشنامه مجازی امامت و ولایت.
  23. بنی زهرة بن کلاب بن مرة بن کعب بن لؤی از تیره‌های قریش.
  24. ابن حبیب بغدادی، المنمق، ص۲۴۵. نیز ر.ک: هشام بن محمد کلبی، نسب معد و الیمن الکبیر، ج۲، ص۴۶۰؛ ابن هشام، السیرة النبویه، ج۱، ص۷۰۷؛ خلیفة بن خیاط، تاریخ، ص۲۲.
  25. ابن حبیب بغدادی، المنمق، ص۲۴۵.
  26. ابن حبیب بغدادی، المنمق، ص۲۴۵.
  27. هشام بن محمد کلبی، جمهرة النسب، ص۱۰۵ مصعب زبیری، نسب قریش، ص۳۴۶. زبیر بکار از او با نام و نسب «لیلی بنت سلیم بن لؤی بن ملکان» یاد کرده است. زبیر بن بکار، جمهرة نسب قریش، ج۲، ص۷۷۷.
  28. زبیر بن بکار، جمهرة نسب قریش، ج۲، ص۵۰۹؛ مصعب زبیری، نسب قریش، ص۲۵۰. زبیر بکار در بخش دیگر از کتاب خود از زنی با نام و نسب «هند بنت نوبی بن ملکان» به عنوان همسر جمح بن عمرو بن هصیص بن کعب بن لؤی یاد کرده است. زبیر بن بکار، جمهرة نسب قریش، ج۲، ص۸۷۰.
  29. هشام بن محمد کلبی، جمهرة النسب، ص۲۹؛ ابن سعد، الطبقات الکبری، ج۱، ص۵۰؛ ابن عساکر، تاریخ مدینه دمشق، ج۳، ص۱۰۰.
  30. ابن حبیب بغدادی، المحبر، ص۱۸؛ ابوالفرج اصفهانی، مقاتل الطالبیین، ص۵۸.
  31. ابن حبیب بغدادی، المحبر، ص۱۳.
  32. حسینی ایمنی، سید علی اکبر، مکاتبه اختصاصی با دانشنامه مجازی امامت و ولایت.
  33. ابن سعد، الطبقات الکبری، ج۴، ص۲۲۳؛ ابن حجر عسقلانی، الاصابه فی تمییز الصحابه، ج۱، ص۵۸۰.
  34. هشام بن محمد کلبی، نسب معد و الیمن الکبیر، ج۲، ص۴۶۱؛ ابن درید، الاشتقاق، ص۴۸۰.
  35. از جمله این سران و بزرگان، نافع بن عبدالحارث بن حبالة بن سلام (عمیر) است که در این روز به اسلام گروید ابن عبد البر، الاستیعاب فی معرفة الاصحاب، ج۴، ص۱۴۹۰؛ ابن اثیر، اسد الغابه فی معرفة الصحابه، ج۴، ص۵۲۴.
  36. حسینی ایمنی، سید علی اکبر، مکاتبه اختصاصی با دانشنامه مجازی امامت و ولایت.
  37. هشام بن محمد کلبی، نسب معد و الیمن الکبیر، ج۲، ص۴۶۰؛ ابن عبد ربه، العقد الفرید، ج۳، ص۳۳۳؛ ابن‌حزم، جمهرة انساب العرب، ص۲۴۲.
  38. ابن هشام، السیرة النبویه، ج۲، ص۱۲۸ و ج۳، ص۶۹؛ محمد بن جریر طبری، تاریخ الامم و الملوک، ج۲، ص۵۱۶؛ ابن اثیر، الکامل فی التاریخ، ج۲، ص۱۵۶؛ ابن سید الناس، عیون الاثر، ج۲، ص۱۷.
  39. هشام بن محمد کلبی، نسب معد و الیمن الکبیر، ج۲، ص۴۶۰؛ بلاذری، انساب الاشراف، ج۱، ص۲۹۵؛ ابن کثیر، البدایه و النهایه، ج۳، ص۳۱۸.
  40. ابن حبیب بغدادی، المحبر، ص۷۲.
  41. ابن هشام، السیرة النبویه، ج۱، ص۶۸۱.
  42. ابن هشام، السیرة النبویه، ج۱، ص۶۸۱؛ ابن عبد البر، الانباه علی قبائل الرواة، ص۱۰۸؛ ابن کثیر، السیرة النبویه، ج۲، ص۴۹۵.
  43. ر.ک: ابن عبد البر، الاستیعاب فی معرفة الاصحاب، ج۲، ص۸۲۲؛ ابن اثیر، اسد الغابه فی معرفة الصحابه، ج۳، ص۳۱۸؛ ابن حجر عسقلانی، الاصابه فی تمییز الصحابه، ج۴، ص۲۳۹.
  44. حسینی ایمنی، سید علی اکبر، مکاتبه اختصاصی با دانشنامه مجازی امامت و ولایت.
  45. هشام بن محمد کلبی، نسب معد و الیمن الکبیر، ج۲، ص۴۶۱؛ ابن سعد، الطبقات الکبری، ج۶، ص۱۴؛ ابن حبان، الثقات، ج۳، ص۴۱۳.
  46. ابو نعیم، معرفة الصحابه ج۴، ص۳۲۹؛ ابن اثیر، اسد الغابه فی معرفة الصحابه، ج۴، ص۵۲۴.
  47. ابن سعد، الطبقات الکبری، ج۶، ص۱۵؛ ابن عبد البر، الاستیعاب فی معرفة الاصحاب، ج۴، ص۴۹۰؛ ابن اثیر، اسد الغابه فی معرفة الصحابه، ج۴، ص۵۲۴.
  48. ابن عبد البر، الاستیعاب فی معرفة الاصحاب، ج۲، ص۸۲۲؛ ابن اثیر، اسد الغابه فی معرفة الصحابه، ج۳، ص۳۱۸؛ ابن حجر عسقلانی، الاصابه فی تمییز الصحابه، ج۴، ص۲۳۹.
  49. خلیفة بن خیاط، تاریخ، ص۱۱۸؛ ابن عبد البر، الاستیعاب فی معرفة الاصحاب، ج۳، ص۱۱۳۸.
  50. ابن عبد البر، الاستیعاب فی معرفة الاصحاب، ج۲، ص۸۲۲؛ ابن اثیر، اسد الغابه فی معرفة الصحابه، ج۳، ص۳۱۸؛ ابن حجر عسقلانی، الاصابه فی تمییز الصحابه، ج۴، ص۲۳۹.
  51. حسینی ایمنی، سید علی اکبر، مکاتبه اختصاصی با دانشنامه مجازی امامت و ولایت.
  52. ابن حبان، الثقات، ج۳، ص۴۱۳.
  53. ابن‌حزم، جمهرة انساب العرب، ص۲۴۲.
  54. عوتبی صحاری، الأنساب، ج‌۲، ص۶۱۴.
  55. حسینی ایمنی، سید علی اکبر، مکاتبه اختصاصی با دانشنامه مجازی امامت و ولایت.