خراسانی که قیامش از نشانههای غیرحتمی ظهور است کیست؟ (پرسش)
در روایات این چنین آمده است که هم زمان با خروج سفیانی و قیام یمانی، خراسانی هم قیام میکند و پرچمهای سیاه از سمت خراسان به سوی کوفه حرکت کرده و در زمان ظهور با حضرت مهدی (ع) بیعت میکنند. عدهای از این روایات عنوان خراسانی را برداشت کردهاند که در مقابل عدهای دیگر این عنوان را رد کرده و برخی از آن روایات را ضعیف دانستهاند.
خراسانی که قیامش از نشانههای غیرحتمی ظهور است کیست؟ | |
---|---|
موضوع اصلی | بانک جامع پرسش و پاسخ مهدویت |
مدخل بالاتر | مهدویت / مقدمات ظهور امام مهدی؛ نشانههای ظهور امام مهدی / خروج خراسانی |
مدخل اصلی | خراسانی |
در ذیل، پاسخ جامع اجمالی به این پرسش و دیدگاههای متفرقه برخی از نویسندگان و دانشمندان، در این باره، به طور مفصلتری قابل بررسی است.
عبارتهای دیگری از این پرسش
- آیا قیام خراسانی نشانه ظهور امام مهدی است؟
پاسخ جامع اجمالی
محمدی ریشهری | قزوینی | هاشمی شهیدی | زهادت | صادقی | رجالی تهرانی | رمضانیان | تونهای | آفتاب مهر |
ویژگیهای شخصیتی خراسانی
- در منابع اولیه حدیث شیعه مانند غیبت نعمانی، غیبت طوسی و ارشاد شیخ مفید، روایاتی در خصوص خراسانی وارد شده، که احتمال دارد ایشان را یاور خراسانیان و یا رهبر اهالی خراسان و یا فرماندۀ لشکر خراسان دانست. مجموعه قرائن موجود پیرامون شخصیت او دلالت دارد که وی همزمان با خروج سفیانی و یمانی ظاهر میشود و نیروهای خود را به سوی عراق اعزام میدارد.[۱] از جملۀ این روایات:[۲] «"تَنْزِلُ الرَّايَاتُ السُّودُ الَّتِي تَخْرُجُ مِنْ خُرَاسَانَ إِلَى الْكُوفَةِ فَإِذَا ظَهَرَ الْمَهْدِيُّ بُعِثَ إِلَيْهِ بِالْبَيْعَةِ"»[۳] برخی از این شخصیت با عنوان سید خراسانی نام برده و او را از ذریۀ امام مجتبی یا امام حسین (ع) دانستهاند و صفات جسمانی او را هم بیان کردهاند که صورتی نورانی و خالی بر گونه راست یا دست راست دارد.[۴] ولی چنانچه گذشت در منابع اولیه تنها تعبیر خراسانی مطرح شده و اشارهای به سیادت یا هاشمی بودن او نشده است،[۵] و یا گفته شده، خراسانی آخرین حاکم در ایران پیش از ظهور یا معاصر با آخرین فرمانرواست.[۶] برخی هم او را مردی از بنی تمیم دانستهاند[۷].[۸] عنوان خراسانی به معنای اهل خراسان فعلی بودن نیست زیرا در صدر اسلام به مشرق زمین خراسان اطلاق میشده است، که شامل ایران و سایر مناطق اسلامی متصل به آن، که در گذشته جزء شوروی سابق بودند، میشده است، بر این اساس شخص خراسانی اهل هر منطقهایی از این محدوده باشد، نسبت خراسانی به او صحیح است.[۹]
نقد روایات دربارۀ خراسانی
- باید توجه داشت، از مجموع کتب متأخر و معاصری که از خراسان یاد کردهاند، استفاده میشود، مؤلفان آنها چنین عنوان و نشانهای را از برخی احادیث مربوط به خراسان یا غیر آن برداشت کرده و آن را رواج دادهاند وگرنه در احادیث علائم، چنین شهرتی وجود ندارد و یکی دو روایت نقل شده هم برای استناد به آن کافی نیست. به نظر میرسد خراسانی، عنوانی است که از احادیث مربوط به خراسان و مشرق زمین و مردی که همراه اهل خراسان قیام میکند، انتزاع شده و در واقع، متأخران با استفاده از مضمون احادیث، چنین عنوانی را پدید آوردهاند.[۱۰] شاهد، آنکه در کتاب "معجم احادیث المهدی" ـ که منبعی برای کتب معاصر به شمار میرود ـ مکرر از خراسانی نام برده شده؛ اما به احادیثی ارجاع شده که نامی از خراسانی و حتی مردی از خراسان در آنها نیست. مثلًا در فهرست این کتاب میخوانیم: "روایتی که میگوید آمدن خراسانی و شعیب ۷۲ ماه پیش از ظهور مهدی است[۱۱] آنگاه به خبری از کتاب الفتن نعیم بن حماد آدرس میدهد که میگوید: «"تَخْرُجُ رَایَةً سَوْدَاءُ لِبَنِی الْعَبَّاسِ، ثُمَّ تَخْرُجُ مِنَ خُرَاسَانَ أُخْرَی سَوْدَاءَ، قلانسهم سُودُ، وَ ثِیَابِهِمْ بَیْضَ، عَلَی مقدّمتهم رَجُلُ یُقَالُ لَهُ: شُعَیْبُ بْنِ صَالِحٍ... یَکُونُ بَیْنَ خُرُوجُهُ وَ بَیْنَ أَنْ یُسَلِّمَ الْأَمْرِ لِلْمَهْدِیِّ اثْنَانِ وَ سَبْعُونَ شَهْراً"»[۱۲] مورد دیگری که در معجم از او به خراسانی تعبیر شده،[۱۳] مردی از ماوراء النهر است: «یَخْرُجُ رَجُلٌ مِنْ وَرَاءِ النَّهَرِ یُقَالُ لَهُ الْحَارِثُ»[۱۴] در مجموع از این کتاب و کتاب عصر الظهور ـ که در آن هم نام خراسانی زیاد آمده است ـ استفاده میشود نویسندۀ آن دو، صاحب پرچمهای سیاه خراسان را همان خراسانی دانستهاند حال آنکه احادیثی که به آنها استدلال شده، اولًا به صراحت نامی از خراسان نبرده و ثانیاً قابل قبول نیست؛ زیرا منبع آن الفتن نعیم بن حماد است و بسیاری از این احادیث از معصوم صادر نشده است.[۱۵] یعنی آنچه در روایات وجود دارد سخن از خراسان و پرچمهای سیاهی است که از آن منطقه میآید و این موضوع هم تنها در دو روایتی وجود دارد که سند هر دو روایت ضعیف است.[۱۶]
پاسخها و دیدگاههای متفرقه
۱. آیتالله محمدی ریشهری؛ |
---|
آیتالله محمد محمدی ریشهری، در کتاب «دانشنامهٔ امام مهدی» در اینباره گفته است:
«در زبان عامه و منابع متأخر و آثار جدید، از قیام فردی به نام سید خراسانی نام برده میشود و از مهمترین نشانههای ظهور به شمار میرود. اولًا باید توجه داشت که عنوان سید برای خراسانی درست نیست و در دو سه روایتی که درباره این نشانه وجود دارد، حرفی از سیادت وی یا علوی بودنش نیست: حدیث نخست، به امام صادق (ع) منسوب است که فرمود: "پیش از این امر، پنج علامت وجود دارد: ندا، سفیانی، خراسانی، نفس زکیه و خسف در بیداء"[۱۷]. در سند این روایت، محمد رازی و ابو سمینه وجود دارند که تضعیف شدهاند[۱۸]. به علاوه، قطعی نیست که مراد از "این امر"، ظهور امام زمان (ع) باشد؛ بلکه ممکن است مراد ایشان، گشایش شیعیان و فرج عمومی باشد نه خصوص فرج امام عصر؛ کما این که در بیان آن بزرگواران، فرج، به معنای گشایش شیعه آمده است. از مجموع کتب متأخر و معاصری که از خراسانی یاد کردهاند، استفاده میشود که مؤلفان آنها چنین عنوان و نشانهای را از برخی احادیث مربوط به خراسان یا غیر آن برداشت کرده و آن را رواج دادهاند وگرنه در احادیث علائم، چنین شهرتی وجود ندارد و یکی دو روایت نقل شده هم برای استناد به آن کافی نیست. به نظر میرسد که خراسانی، عنوانی است که از احادیث مربوط به خراسان و مشرق زمین و مردی که همراه اهل خراسان قیام میکند، انتزاع شده و در واقع، متأخران با استفاده از مضمون احادیث، چنین عنوانی را پدید آوردهاند. شاهد، آن که در معجم احادیث المهدی- که منبعی برای کتب معاصر به شمار میرود- مکرر از خراسانی نام برده شده؛ اما به احادیثی ارجاع شده که نامی از خراسانی و حتی مردی از خراسان در آنها نیست. مثلًا در فهرست این کتاب میخوانیم: "روایتی که میگوید آمدن خراسانی و شعیب ۷۲ ماه پیش از ظهور مهدی است ..."[۱۹]. آن گاه به خبری از الفتن نعیم بن حماد آدرس میدهد که میگوید: «" تَخْرُجُ رَايَةً سَوْدَاءُ لِبَنِي الْعَبَّاسِ، ثُمَّ تَخْرُجُ مِنَ خُرَاسَانَ أُخْرَى سَوْدَاءَ، قلانسهم سُودُ، وَ ثِيَابِهِمْ بَيْضَ، عَلَى مقدّمتهم رَجُلُ يُقَالُ لَهُ: شُعَيْبُ بْنِ صَالِحٍ... يَكُونُ بَيْنَ خُرُوجُهُ وَ بَيْنَ أَنْ يُسَلِّمَ الْأَمْرِ لِلْمَهْدِيِّ اثْنَانِ وَ سَبْعُونَ شَهْراً "»[۲۰]. مورد دیگری که در معجم از او به خراسانی تعبیر شده[۲۱]، مردی از ماوراء النهر است: «" يَخْرُجُ رَجُلٌ مِنْ وَرَاءِ النَّهَرِ يُقَالُ لَهُ الْحَارِثُ"»[۲۲]. در مجموع از این کتاب و کتاب عصر الظهور- که در آن هم نام خراسانی زیاد آمده است- استفاده میشود که نویسنده آن دو، صاحب پرچمهای سیاه خراسان را همان خراسانی دانستهاند حال آن که احادیثی که به آنها استدلال شده، اولًا به صراحت نامی از خراسان نبرده و ثانیاً قابل قبول نیست؛ زیرا منبع آن الفتن نعیم بن حماد است و بسیاری از این احادیث از معصوم صادر نشده است[۲۳]»[۲۴]. |
۲. آیتالله قزوینی؛ |
---|
آیتالله سید محمد کاظم قزوینی، در کتاب «امام مهدی از تولد تا بعد از ظهور» در اینباره گفته است:
«آشکار شدن سید هاشمی از علایم غیر حتمی ظهور امام زمان (ع) است و از مجموع احادیث به دست میآید که او، مردی از بنی هاشم و از نوادگان رسول خدا (ص) و در سن جوانی است و در کف دست راستش خالی میباشد و از خراسان ظاهر میشود؛ قبلا گفتیم که خراسان، نام منطقه وسیعی است که جزیی از ایران، افغانستان و شوروی است و نمیتوانیم به طور دقیق روی نقطه آغاز حرکت و مرکز نهضتش دست بگذاریم. احادیث میگویند: بعد از خارج شدن سپاه سفیانی از کوفه، ارتکاب جنایات فجیع، ریختن خونها و به اسارت بردن زنان و قرار دادن زنان در وسایل نقلیه و حمل آنها به شام به وسیله سپاه سفیانی، سید هاشمی با سپاهش به عراق میرسد؛ در این وضعیت بد و دردناک، سید هاشمی به کوفه میرسد و میداند که سپاه سفیانی به سوی شام میروند و اسراء با آنها هستند؛ یمانی هم با سپاه بزرگی به کوفه میرسد و این دو لشکر به سوی سپاه سفیانی میروند بین آنها جنگ بزرگی رخ میدهد، سپاه سفیانی را از بین میبرند و بعد از این که اسراء را نجات میدهند، پیروزمندانه به کوفه باز میگردند. احادیث درباره نسب و ریشه سید هاشمی اختلاف دارند، بعضی از آنها میگویند: او حسنی است و برخی میگویند: او حسینی است و احتمال قوی این است که او، حسنی نسب باشد و این هاشمی، همان کسی است که در بعضی از روایات به نفس زکیه، نامیده شده است. بله... مشهور است که مرد ذبح شده بین رکن و مقام، نفس زکیه است و او حسنی نسب میباشد. شکی نیست که سید هاشمی، شیعه است و در عقیده خود استوار میباشد، محبوبیت زیادی دارد و در قلب همه جای دارد. در ادامه، بعضی از احادیثی که در این باره آمده است را یادآوری میکنیم: عبدالله بن مسعود گفت: روزی نزد رسول خدا (ص) رفتیم و ایشان با خوشحالی ما را پذیرفت به صورتی که شادی از صورتش معلوم بود و به ما از هر چه پرسیدیم جواب داد تا اینکه خودمان ساکت شدیم؛ گروهی از جوانان بنی هاشم از آن جا گذشتند که حسن و حسین (ع) نیز با آنها بودند، حواسش به آنها رفت و چشمانش غرق اشک شد. سپس فرمود: "خداوند برای ما اهل بیت (ع)، آخرت را بر دنیا برگزید و بی شک بعد از من به اهل بیتم، تبعید و آواره شدن خواهد رسید تا اینکه پرچمهای سیاهی از مشرق بلند شود که حق را میخواهند؛ ولی به آنها داده نمیشود، میجنگند و پیروز میشوند؛ پس هر کس از شما یا از نسلهای شما، آنها را درک کرد، باید پیش امامی که از اهل بیت من است، برود؛ اگر چه با سختی باشد"[۲۵]. شاید بعضی از مردم گمان کنند که منظور از پرچمهای سیاه، همان پرچمهای سیاهی است که ابو مسلم خراسانی به همراه داشت، قیام کرد، حکومت بنی امیه را از بین برد و حکومت عباسیها را در سال (۶۵۶ هجری) تاسیس کرد؛ صحیح این است که این پرچمهایی که از طرف خراسان میآیند، ربطی به پرچمهای ابو مسلم خراسانی ندارند و ابن کثیر مورخ میگوید: این پرچمهای سیاه، آن پرچمهایی که ابو مسلم خراسانی با آنها آمد و به وسیله آنها دولت بنی امیه را از بین برد، نیست؛ بلکه پرچمهای سیاه دیگری هستند که اصحاب مهدی (ع) آن را میآورند[۲۶]. ابی طفیل گفت: امیرالمومنین (ع) به من فرمود: "هنگامی که شنیدی، پرچمهای سیاهی از خراسان میآیند؛ پس اگر در صندوقی میباشی که قفل است، آن قفل را بشکن و صندوق را هم بشکن تا اینکه زیر آن پرچمها بمیری و اگر نتوانستی، آن صندوق را بغلطان"[۲۷]. چون پرچمها در آن زمان، متعدد هستند و پرچم سید هاشمی، پرچمی است که در مسیر حق سیر میکند و باطل با آن مخلوط نمیشود به این سبب امیرالمؤمنین (ع)، این کلمات را فرمود، یعنی مبالغه در دریغ نکردن از تمام توان و نهایت تلاش برای این که به سپاه سید هاشمی ملحق شود. امام باقر (ع) فرمود: "جوانی از بنی هاشم ظاهر میشود که بر کف دست راستش خالی است و از خراسان با پرچمهای سیاه میآید که در برابرش، شعیب بن صالح است با لشکر سفیانی میجنگد و آنها را درهم میکوبد"[۲۸]. نیز ایشان فرمود: "پرچمهای سیاه- که از خراسان ظاهر شده باشد- در کوفه منزل میکنند، پس هنگامی که مهدی (ع) در مکه ظهور کند، این پرچمها برای بیعت به سوی او روانه میشوند"[۲۹]»[۳۰]. |
۳. حجت الاسلام و المسلمین هاشمی شهیدی؛ |
---|
حجت الاسلام و المسلمین سید اسدالله هاشمی شهیدی، در کتاب «زمینهسازان انقلاب جهانی حضرت مهدی» در اینباره گفته است:
«خراسانی که ائمه (ع) در روایات بیشماری حرکت انقلابی او را از علائم نزدیک به ظهور و یکی از نشانههای بارز آشکار شدن حضرت مهدی (ع) دانسته و حتی در پارهای از روایات به حتمی بودن قیام او تصریح فرمودهاند، و بیشتر حوادث مربوط به شرق و آشوبهایی که در خاورمیانهروی میدهد در ارتباط با خواستهها و دعوت اسلامی اوست، و قیامش نیز متصل به قیام حضرت ولی عصر (ع) میباشد سیدی است بزرگوار عالی مقام، ارجمند، فرمانروا، و از سلاله پاک رسول خدا (ص) و ذریه طیبه علی (ع) و زهرا (س) که قیام مقدس و نهضت پرثمرش، زمینهساز حکومت عدل الهی و انقلاب جهانی حضرت مهدی (ع) است. در مورد این سؤال که آیا سید حسنی از اهل خراسان است و یا مشهور به خراسانی است بهطور جزم از اخبار معلوم نمیشود، ولی اگر آنگونه که ما در بخش چهارم پیرامون نهضت خراسانی سخن گفتهایم نظریه برخی از دانشمندان و همچنین روایاتی که به قیام سیدی حسینی از طرف مشرق اشاره میکند بپذیریم، و قائل شویم که مقصود روایات از مشرق و خراسان کشور اسلامی ایران و آن سید انقلابی هم همان (حسنی) معهود است ولی بین حسنی و حسینی در نسخههای کتابهای موجود اشتباه رخ داده است، بهطور قطع میتوان گفت: نسبت دادن وی به خراسانی صحیح است. زیرا در صدر اسلام نسبت دادن به خراسان، به مشرقزمین زیاد اطلاق میشده است.
در توضیح مطالب یاد شده آنچه میتوان گفت این است که: واقع مطلب، آنگونه که از برخی از اخبار استفاده میشود، حسنی و خراسانی عنوان دو نفر است و حسنی غیر از خراسانی، و خراسانی غیر از سید حسنی است. زیرا: چنانکه در بخش چهارم درباره "قیام خراسانی" و هویت او از نظر روایات و دیدگاه دانشمندان سخن خواهیم گفت، آن سید بزرگوار شخصیت ارزندهای است که مطابق اخبار اهل بیت (ع)، و تحلیل تحلیلگران روایات معصومین (ع)، آباء و اجداد گرامش در ایام فتوحات اسلام، یا بر اثر زور و فشار بیش از حد "امویان" و "عباسیان" نسبت به "علویان" به ایران مهاجرت نموده، و در سرزمین خراسان رحل اقامت افکنده، و سپس به کشورهای همجوار مانند هند و چین مسافرت نموده، و پس از مدت زمانی بار دیگر به ایران باز گشته، و یا اینکه اساسا از همان کشورها به ایران آمدهاند، و او پس از اینکه در این سرزمین پهناور به حد رشد و کمال رسید، دلاورانه قیام میکند و مردم مسلمان ایران را از شر سلاطین جور نجات میدهد و زمینه را برای ظهور حضرت صاحب الامر "عج" و حکومت جهانی آنحضرت فراهم مینماید، و پیش از ظهور حضرت مهدی (ع) مرگش فرا میرسد و دعوت حق را لبیک میگوید[۳۱]. و اما سید حسنی که مطابق اخبار وارده در میان ایرانیان صاحب مقامی بس رفیع است، با تمام یاران و سپاهیانش به محضر حضرت بقیة الله (ع) میرسند و با آنحضرت بیعت مینمایند و بعد از ظهور مقام والائی پیدا میکنند[۳۲]. در اینجا تذکر یک نکته ضروری است و آن اینکه: هر چند از مجموع روایاتی که مستقلا درباره خروج سید حسنی و قیام هاشمی خراسانی رسیده چنین استفاده میشود که حسنی و خراسانی دو سید انقلابی مستقلاند که قیام یکی از آنها پیش از دیگری صورت خواهد گرفت و دیگری بعد از مدتی پا به عرصه وجود خواهد گذاشت، ولی با توجه به روایات فراوانی که درباره نهضت ایرانیان و خروج پرچمهای سیاه رسیده است، و أئمه معصومین (ع) در بعضی از این روایات خروج این پرچمها را از مشرق، و در بعضی از خراسان، و در برخی دیگر با لفظ: از طرف مشرق، و یا از ناحیه خراسان دانستهاند، چنین فهمیده میشود که اگر در واقع حسنی، و خراسانی دو نفر باشند قیام ایندو، در یکزمان است و بین قیام این دو نفر چندان فاصله زیادی از نظر تحدید زمان وجود ندارد. البته هیچ بعید نیست و هیچ مانعی هم ندارد که حسنی و خراسانی مطابق اخبار وارده عنوان دو نفر باشد و هر دو نفر پس از دوران انقلاب و اندکی پیش از ظهور در یک زمان خاص در رأس کار و اداره امور کشور قرار گیرند و با همکاری و همیاری و معاونت یکدیگر کشور را به پیش ببرند، اما یکی برتر و بالاتر، و دیگری زیردست و تحت نظر شخص برتر باشد. که البته این برهه از حکومت "زمینهسازان" طبق روایات وارده، مرحله دوم یا آخرین مرحله حکومت آنان است که به "شعیب بن صالح" و "سید حسنی" یا "سید خراسانی" مربوط میشود»[۳۳]. |
۴. حجت الاسلام و المسلمین زهادت؛ |
---|
حجت الاسلام و المسلمین عبدالمجید زهادت، در کتاب «معارف و عقاید ۵ ج۲» در اینباره گفته است:
«روایاتی که در منابع اصلی و اولی حدیث شیعه مانند غیبت نعمانی، غیبت طوسی و ارشاد مفید در خصوص این شخص وارد شده، ایشان را یاور خراسانیان و یا رهبر اهالی خراسان و یا فرمانده لشکر خراسان تفسیر کرده است. مجموعه قرائن موجود پیرامون شخصیت او دلالت دارد وی همزمان با خروج سفیانی و یمانی ظاهر میشود و نیروهای خود را به سوی عراق اعزام میدارد. از امام صادق (ع) روایت شده است: خروج سفیانی و خراسانی و یمانی در یک سال و یک ماه خواهد بود.[۳۴]. از روایات استفاده میشود او رهبری و هدایت حرکت بزرگ از طرف مشرق زمین را به عهده دارد[۳۵]. |
۵. حجت الاسلام و المسلمین صادقی؛ |
---|
حجت الاسلام و المسلمین مصطفی صادقی، در کتاب «تحلیل تاریخی نشانههای ظهور» در اینباره گفته است:
«یکی از نشانههایی که برای ظهور مهدی بیان میشود، قیام فردی به نام یا عنوان خراسانی است. این نام در منابع معتبر چندان یافت نمیشود و آنچه هست سخن از خراسان و پرچمهای سیاهی است که از آن منطقه میآید. بنابراین، اگر مراد از خراسانی که در منابع متأخر شهرت یافته، شخصی با همین نام است، دو روایت بیشتر درباره او نرسیده و آن دو هم قابل اعتماد نیست و اگر مقصود، صاحب پرچمهای سیاه یا کسی است که همراه اهل خراسان میآید او هم کسی جز ابومسلم خراسانی نیست که پرچمهای سیاه بنی عباس را از خراسان به کوفه آورد و مقدمات تشکیل دولت عباسیان را فراهم نمود. تفصیل این بحث در گفتار اول از فصل دوم گذشت. در همین روایات، گاهی از صاحب پرچمهای سیاه به هاشمی یا مردی از بنی هاشم تعبیر میشود و از آنجا که برخی او را خراسانی مشهور در علائم ظهور به حساب آوردهاند، روایات مشتمل بر آن را نیز بررسی خواهیم نمود. اما آنچه درباره شخص خراسانی گفته میشود، شهرتی کاذب است و هر کتابی از او به عنوان نشانه ظهور نام میبرد تنها به همان دو روایت استدلال کرده و یا به استناد کتابی غیرمعتبر، مطالبی درباره خراسانی ساخته و پرداخته و بدون دلیل درباره آن قلمفرسایی کرده است. از مجموع کتابهای متأخر و معاصری که از خراسانی یاد کردهاند، استفاده میشود که مؤلفان آنها این عنوان را از برخی روایات مربوط به خراسان یا غیر آن برداشت کرده و آن را رواج دادهاند وگرنه در روایات علائم، چنین شهرتی وجود ندارد. دو روایتی که درباره خراسانی وارد شده، اینگونه است: ابن عقده از یحیی بن زکریا از یوسف بن کلیب از حسن بن علی بن ابی حمزه از سیف بن عمیره از ابو بکر حضرمی از امام باقر (ع) روایت میکند: بنی عباس حتما به حکومت خواهند رسید و آنگاه که حاکم شوند، اختلاف پیدا کنند و پراکندگی میان آنان ایجاد شود، خراسانی و سفیانی خروج خواهند کرد. یکی از شرق و دیگری از غرب، آن دو به سرعت سوی کوفه میآیند و بنی عباس را نابود میکنند و احدی از آنان را باقی نمیگذارند[۳۶]. نعمانی این روایت را در جای دیگر ضمن خبری طولانی به سند حسن بن علی بن ابی حمزه بطائنی از ابو بصیر از امام باقر (ع) آورده است؛ ولی در آنجابهجای بنی عباس، بنی فلان ذکر شده و در ادامه این جمله را اضافه دارد که: قیام سفیانی و یمانی و خراسانی در یک سال، در یک ماه و در یک روز خواهد بود و پرچمی هدایتشدهتر از یمانی نیست که به حق (یا به صاحب الزمان) دعوت میکند[۳۷]. این ذیل در اثبات الرجعه - و به نقل از آن در الارشاد و الغیبة شیخ - هم آمده، ولی سند آن چنین است: ابن ابی عمیر از سیف بن عمیره از بکر بن محمد ازدی از امام صادق (ع)[۳۸]. بنابراین، سیف بن عمیره بخش اول روایت را (که در کتاب نعمانی آمده) با یک واسطه از امام پنجم روایت کرده و بخش دوم آن را (که در اثبات الرجعه آمده) به یک واسطه از امام ششم نقل کرده است و نعمانی در روایت دیگری هر دو بخش را به ابو بصیر نسبت میدهد. در هر صورت، ما هر دو بخش را یک روایت به شمار میآوریم چنانکه در الغیبة نعمانی وجود دارد. سند اثبات الرجعه صحیح، اما هر دو سند کتاب نعمانی ضعیف است؛ چون در هر دو، حسن بن علی بن ابی حمزه وجود دارد. احمد بن یوسف و یوسف بن کلیب نیز مجهولاند»[۳۹]. |
۶. حجت الاسلام و المسلمین رجالی تهرانی؛ |
---|
حجت الاسلام و المسلمین علی رضا رجالی تهرانی، در کتاب «یکصد پرسش و پاسخ پیرامون امام زمان» در اینباره گفته است:
«یکی از علایم ظهور امام زمان (ع)، خروج پرچمهای سیاه از سوی خراسان، معروف به قیام ابو مسلم خراسانی است. امیر المؤمنین (ع) فرمود: منتظر فرج باشید از سه چیز. گفته شد: یا امیر المؤمنین! آنها چیست؟ فرمود: ... و پرچمهای سیاه از خراسان.[۴۰] امام محمد باقر (ع) در حدیثی فرموده است: پرچمهای سیاهی از خراسان بیرون آمده و در کوفه فرود میآید، وقتی مهدی (ع) ظاهر گردید، برای بیعت گرفتن به سوی آن میفرستد[۴۱]. این روایت دلالت میکند بر اینکه خروج پرچمهای سیاه، نزدیک ظهور حضرت خواهد بود. اگر این روایت از نظر سند درست باشد، دلیل بر این خواهد بود که آن پرچمها، پرچمهای ابو مسلم خراسانی نمیباشند. امّا در رابطه با ظهور یمانی، امام صادق (ع) فرمود: یمانی از علایم و نشانههای حتمی است.[۴۲] و امام باقر (ع) در ضمن یک حدیث طولانی میفرماید: خروج سفیانی و یمانی و خراسانی در یک سال و یک ماه و یک روز واقع خواهد شد، با نظام و ترتیبی همچون نظام یک رشته که به بند کشیده شده، هریک از پی دیگری ...، در میان پرچمها، راهنماتر از پرچم یمانی نیست، که آن پرچم هدایت است، زیرا دعوت به صاحب شما میکند، و هنگامی که یمانی خروج نماید، خرید و فروش سلاح، برای مردم و هر مسلمانی ممنوع است، و چون یمانی خروج کرد، به سوی او بشتاب، که همانا پرچم او پرچم هدایت است، و هیچ مسلمانی را روا نباشد که با آن پرچم مقابله نماید، پس هرکس چنین کند، از اهل آتش خواهد بود، زیرا او به سوی حق و راه مستقیم فرا میخواند[۴۳]. بنابراین، باتوجه به روایات معصومین (ع)، حرکت یمانی، سمبلی از یک قیام بر حقّ در مقابل انحراف و گمراهی موجود در دوران غیبت خواهد بود»[۴۴]. |
۷. حجت الاسلام و المسلمین رمضانیان؛ |
---|
حجت الاسلام و المسلمین علی رضا رمضانیان، در کتاب «شرایط و علائم حتمی ظهور» در اینباره گفته است:
«در برخی روایات، خروج خراسانی، یکی ازنشانههای ظهور بیان شده است. اگر چه وی در این روایات به روشنی معرفی نشده است. برخی او را مردی از بنی تمیم دانستهاند. بیشتر روایاتی که از وی نام بردهاند، او را همراه سفیانی یاد کردهاند. در برخی روایات، خراسانی و سفیانی، به دو اسب مسابقه تشبیه شدهاند که خراسانی از مشرق و سفیانی از مغرب به سوی کوفه در حرکتند[۴۵]:
|
۸. مجتبی تونهای؛ |
---|
آقای مجتبی تونهای، در کتاب «موعودنامه» در اینباره گفته است:
«اندکی پیش از ظهور حضرت، در میان ایرانیان، شخصی با عنوان سید خراسانی ظاهر شده که رهبری سیاسی مردم را به عهده میگیرد و شعیب بن صالح نیز رهبری نظامی را و ایرانیان تحت رهبری این دو تن، نقش مهمی را در حرکت ظهور آن حضرت ایفا میکنند. سید خراسانی و شعیب جنگ را در مرزهای ایران، ترکیه و عراق هدایت میکنند و نیروهای مستقر در شام، خود را به پیش رانده و در همان زمان، از دو جناح عراق و شام، اماده پیشروی بزرگ به سوی فلسطین و قدس میشوند. پیرامون شخصیت سید خراسانی، سؤالهای بسیاری مطرح است. از مهمترین آنها این است که آیا مراد از خراسانی در روایات، فرد معینی است و یا اینکه تعبیر از رهبر ایران است که در زمان ظهور حضرت مهدی (ع) وجود خواهد داشت؟ روایات به روشنی دلالت دارد بر اینکه آن شخصیت از ذریه امام مجتبی (ع) و یا امام حسین (ع) است و از او بهعنوان هاشمی خراسانی یاد شده است و صفات جسمی وی را که دارای صورتی نورانی و خال بر گونه راست و یا دست راست دارد، بیان کرده است. اما روایاتی که در منابع حدیث درجه اوّل شیعه -مانند غیبت نعمانی و طوسی- در خصوص این شخص وارد شده است، احتمال دارد ایشان را به یاور خراسانیان و یا رهبر اهالی خراسان و یا فرمانده لشکر خراسان تفسیر کرد. زیرا این روایات تعبیر به "خراسانی" تنها نموده نه هاشمی خراسانی، اما مجموعه قرائن موجود، پیرامون شخصیت او دلالت دارد که مشخص است وی همزمان با خروج سفیانی و یمنی ظاهر میشود و نیروهای خود را به سوی عراق اعزام میدارد که سپاهیان سفیانی را شکست میدهند. نسبت ایشان به خراسان به این معنا نیست که حتما اهل استان خراسان فعلی باشد، چون در صدر اسلام، نسبت دادن به خراسان به مشرقزمین اطلاق میشده است که شامل ایران و سایر مناطق اسلامی متّصل به آنکه امروز تحت اشغال شوروی است، میشود. بنابراین شخص خراسانی اهل هرمنطقهای که از این محدوده باشد، نسبت او به خراسان صحیح است، چنانکه از منابع درجه اول حدیثی شیعه استفاده نمیشود که او سید حسنی و یا حسینی است؛آنگونه که در منابع روائی برادران اهل سنت به آن تصریح شده است. سید خراسانی، اخرین شخصی است که پیش از ظهور حضرت مهدی (ع) بر ایران حکومت کرده و یا معاصر با آخرین فردی است که فرمانروای ایران خواهد بود[۵۴]»[۵۵]. |
۹. نویسندگان کتاب «آفتاب مهر»؛ |
---|
نویسندگان کتاب «آفتاب مهر» در اینباره گفتهاند:
«درباره شخصیت خراسانی و فرمانده نظامی او سؤالهای زیادی مطرح شده است. ظاهر روایات مربوط به خراسانی که از طریق اهل سنت و همچنین در منابع متأخر شیعه وارد شده است. دلالت دارد بر این که آن شخص، از ذریه امام حسن مجتبی (ع) یا امام حسین (ع) است و از او با عنوان "هاشمی خراسانی" یاد شده است. اما بنا بر روایاتی که در منابع اصلی و اولی حدیث شیعه مانند غیبت نعمانی، کتاب غیبت طوسی و الارشاد مفید درباره این شخص وارد شده است، احتمال دارد او را یاور خراسانیان یا رهبر اهالی خراسان یا فرمانده لشکر خراسان تفسیر کرد؛ زیرا این روایات تعبیر به "خراسانی" کرده است. مجموعه قراین موجود درباره شخصیت او دلالت دارد وی همزمان با خروج سفیانی و یمانی ظاهر میشود و نیروهای خود را به سوی عراق اعزام میکند. |
پانویس
- ↑ ر.ک. زهادت، عبدالمجید، معارف و عقاید ۵ ، ج ۲، ص ۲۵۹، رمضانیان، علی رضا، شرایط و علائم حتمی ظهور، ص ۷۴ ـ ۷۷؛ نویسندگان آفتاب مهر، ج ۱ ص ۲۱۷ ـ ۲۱۸
- ↑ طوسی، محمد بن حسن، الغیبة طوسی، ص ۲۷۴؛ مجلسی، محمد باقر، بحار الأنوار ج ۵۲، ص ۴۶۷: «پرچمهای سیاهی که ازخراسان در میآید در کوفه فرو میآید، هنگامی که مهدی علیه السلام ظهور کند، این پرچمها برای بیعت به حضور او گسیل میشود»
- ↑ ر.ک. رمضانیان، علی رضا، شرایط و علائم حتمی ظهور، ص ۷۴ ـ ۷۷
- ↑ ر.ک. رمضانیان، علی رضا، شرایط و علائم حتمی ظهور، ص ۷۴ ـ ۷۷؛ قزوینی، سید محمد کاظم، امام مهدی از تولد تا بعد از ظهور، ص ۲۹۴ـ ۲۹۷
- ↑ ر.ک. محمدی ریشهری، محمد، دانشنامهٔ امام مهدی، ج ۷، ص ۴۴۷ ـ ۴۴۸؛ رمضانیان، علی رضا، شرایط و علائم حتمی ظهور، ص ۷۴ ـ ۷۷
- ↑ ر.ک. کورانی| علی، عصر ظهور، ص ۲۷۰
- ↑ نعمانی، الغیبة، ص ؟؟؟
- ↑ ر.ک. رمضانیان، علی رضا، شرایط و علائم حتمی ظهور، ص ۷۴ ـ ۷۷
- ↑ ر.ک. رمضانیان، علی رضا، شرایط و علائم حتمی ظهور، ص ۷۴ ـ ۷۷؛ هاشمی شهیدی، سید اسدالله، زمینهسازان انقلاب جهانی حضرت مهدی، ص ۱۷۰، ۱۸۰، ۳۲۰ و ۳۲۲
- ↑ ر.ک. محمدی ریشهری، محمد، دانشنامهٔ امام مهدی، ج ۷، ص ۴۴۷ ـ ۴۴۸
- ↑ معجم أحادیث المهدی، ج ۲، ص ۵۰۳
- ↑ الفتن، ج ۱، ص ۱۸۸، معجم أحادیث المهدی، ج ۱، ص ۳۹۷
- ↑ معجم أحادیث المهدی، ج ۲، ص ۵۰۳: «"قَدْ یَکُونُ الْحَارِثِ الْمَذْکُورِ فِی بَعْضِ الرِّوَایَاتِ هُوَ نَفْسِ الْخُرَاسَانِیِّ"»
- ↑ سنن ابی داود، ج ۲، ص ۳۱۱، ح ۴۲۹۰، الملاحم ابن منادی، ص ۱۸۵، به نقل از آن، معجم أحادیث المهدی، ج ۱، ص ۳۹۶
- ↑ ر.ک. محمدی ریشهری، محمد، دانشنامهٔ امام مهدی، ج ۷، ص ۴۴۷ ـ ۴۴۸
- ↑ ر.ک. صادقی، مصطفی؛ تحلیل تاریخی نشانههای ظهور، ص ۲۱۸ ـ ۲۱۹
- ↑ الغیبة، نعمانی، ص ۳۰۱.
- ↑ رجال النجاشی، ج ۲، ص ۲۲۶ و ۲۱۶.
- ↑ معجم أحادیث المهدی، ج ۲، ص ۵۰۳.
- ↑ پرچم سیاهی از بنی عباس آشکار میشود. سپس پرچم سیاه دیگری از خراسان بیرون میآید که صاحبان آن پرچمها کلاه سیاه و لباس سفید بر تن دارند و جلودارشان مردی از بنی تمیم به نام شعیب بن صالح است. قیام او تا واگذاری حکومت به مهدی ۷۲ ماه طول میکشد (الفتن، ج ۱، ص ۱۸۸، معجم أحادیث المهدی، ج ۱، ص ۳۹۷).
- ↑ معجم أحادیث المهدی، ج ۲، ص ۵۰۳: «" قَدْ يَكُونُ الْحَارِثِ الْمَذْكُورِ فِي بَعْضِ الرِّوَايَاتِ هُوَ نَفْسِ الْخُرَاسَانِيِّ "»
- ↑ سنن ابی داود، ج ۲، ص ۳۱۱، ح ۴۲۹۰، الملاحم ابن منادی، ص ۱۸۵، به نقل از آن، معجم أحادیث المهدی، ج ۱، ص ۳۹۶.
- ↑ درباره این احادیث: ر.ک: معجم أحادیث المهدی، ج ۲، ص ۵۰۳ و ۵۰۴. مقایسه کنید با ج ۱، ص ۳۷۴ و ۴۰۵. نیز، ر.ک: همان، ج ۱، ص ۴۰۳ و ج ۳، ص ۱۶ و ۲۸ و ۲۷۰ و ۴۷۷، عصر الظهور، ص ۲۳۸ و ۲۴۵ (در همه این موارد، عنوان خراسانی از احادیث انتزاع شده و به عبارتی، برداشت مؤلف است).
- ↑ محمدی ریشهری، محمد، دانشنامهٔ امام مهدی، ج۷، ص۴۴۷، ۴۴۸.
- ↑ «" عُبَيْدَةَ، عَنْ عَبْدِ اللَّهِ، قَالَ: أَتَيْنَا رَسُولَ اللَّهِ (ص)، فَخَرَجَ إِلَيْنَا مُسْتَبْشِراً يُعْرَفُ السُّرُورُ فِي وَجْهِهِ، فَمَا سَأَلْنَاهُ عَنْ شَيْءٍ إِلَّا أَخْبَرَنَا، وَ لَا سَكَتْنَا إِلَّا ابْتَدَأَنَا، حَتَّى مَرَّتْ بِهِ فِتْيَةٌ مِنْ بَنِي هَاشِمٍ، فِيهِمُ الْحَسَنُ وَ الْحُسَيْنُ، فَلَمَّا أَنْ رَآهُمْ خَثَرَ لَهُمْ، وَ انْهَمَلَتْ عَيْنَاهُ بِالدُّمُوعِ. فَقَالُوا لَهُ: يَا رَسُولَ اللَّهِ، خَرَجْتَ إِلَيْنَا مُسْتَبْشِراً، نَعْرِفُ السُّرُورَ فِي وَجْهِكَ، فَمَا سَأَلْنَاكَ عَنْ شَيْءٍ إِلَّا أَخْبَرْتَنَا وَ لَا سَكَتْنَا إِلَّا ابْتَدَأْتَنَا، حَتَّى مَرَّتْ بِكَ الْفِتْيَةُ، فَخَثَرْتَ لَهُمْ، وَ انْهَمَلَتْ عَيْنَاكَ. فَقَالَ (ص): إِنَّا أَهْلُ بَيْتٍ اخْتَارَ اللَّهُ لَنَا الْآخِرَةَ عَلَى الدُّنْيَا، وَ إِنَّهُ سَيَلْقَى أَهْلُ بَيْتِي مِنْ بَعْدِي تَطْرِيداً وَ تَشْرِيداً فِي الْبِلَادِ، حَتَّى تَرْتَفِعَ رَايَاتٌ سُوْدٌ مِنَ الْمَشْرِقِ، فَيَسْأَلُونَ الْحَقَّ فَلَا يُعْطَوْنَ، وَ يُقَاتِلُونَ فَيُنْصَرُونَ، فَيُعْطُونَ الَّذِي سَأَلُوا، فَمَنْ أَدْرَكَهُمْ مِنْكُمْ- أَوْ مِنْ أَبْنَائِكُمْ- فَلْيَأْتِهِمْ وَ لَوْ حَبْواً عَلَى الثَّلْجِ، فَإِنَّهَا رَايَاتُ هُدًى، يَدْفَعُونَهَا إِلَى رَجُلٍ مِنْ أَهْلِ بَيْتِي "»؛ مستدرک صحیحین؛ حاکم؛ ج ۴، ص ۴۶۴ و قندوزی حنفی آن را در ینابیع المودة، با اختلاف کمی در بعضی از الفاظ روایت کرده است و حافظ ابونعیم اصفهانی و ابن ماجه آن را در سنن؛ ج ۲، ص ۱۳۶۶ در باب خروج مهدی از ملاحم و فتن؛ روایت کردهاند.
- ↑ کلام ابن کثیر را سیوطی در العرف الوردی فی احوال المهدی؛ ص ۶۰ میآورد.
- ↑ «" اذا سَمِعْتُ الرَّايَاتُ السُّودُ مقبله مِنْ خُرَاسَانَ فَكُنْتُ فِي صُنْدُوقٍ مقفل عَلَيْكَ فَاكْسِرْ ذَلِكَ الْقُفْلِ وَ ذَلِكَ الصُّنْدُوقُ حَتَّى تُقْتَلُ تَحْتَهَا (أَيْ: تَحْتَ الرَّايَاتِ) فَأَنْ لَمْ تَسْتَطِعْ فتد حَرَجٍ"»؛کنز العمال؛ متقی هندی؛ ج ۶، ص ۶۸.
- ↑ «" يَخْرُجُ شَابُّ مِنْ بَنِي هَاشِمٍ بِكَفِّهِ الْيُمْنَى خَالٍ وَ يَأْتِي مِنْ خُرَاسَانَ برايات سُودُ بَيْنَ يَدَيْهِ شُعَيْبِ بْنِ صَالِحٍ يُقَاتِلُ أَصْحَابِ السُّفْيَانِيُّ فيهزمهم "»؛ کنز العمال؛ متقی هندی؛ ج ۱۱، ص ۲۷۸.
- ↑ «" تَنَزَّلُ الرَّايَاتِ الَّتِي تَخْرُجُ مِنْ خُرَاسَانَ الكوفه فاذا ظَهَرَ الْمَهْدِيِّ بمكه بَعَثْتُ أَلْيَةِ بِالْبَيْعَةِ "»؛ معجم الاحادیث، علی الکورانی العاملی، ج ۳، ص ۲۶۹.
- ↑ قزوینی، سید محمد کاظم، امام مهدی از تولد تا بعد از ظهور، ص ۲۹۴-۲۹۷.
- ↑ به کتاب الزام الناصب، ج ۲، ص ۱۶۰- ۱۶۱، الحاوی للفتاوی، ج ۲، ص ۱۴۲ و ۱۴۶، الملاحم و الفتن، ص ۶۵- ۶۶، باب ۱۳۲، عقد الدرر، ص ۱۲۹، بشارة الاسلام، ص ۱۸۴ و البرهان متقی هندی، باب ۴، حدیث ۴، ص ۱۰۳ مراجعه فرمائید.
- ↑ به کتاب بحار الانوار، ج ۳، ص ۱۵ و ۱۶ و انوار النعمانیه، ج ۲، ص ۸۷ و ۸۸ و مختصر بصائر الدرجات، ص ۱۸۸ و عقد الدرر، ص ۹۷ و الملاحم و الفتن، ص ۱۴۹ و روایاتی که در همین بخش آوردهایم مراجعه فرمائید.
- ↑ هاشمی شهیدی، سید اسدالله، زمینهسازان انقلاب جهانی حضرت مهدی، صص۱۷۰ - ۱۸۰، ۳۲۰-۳۲۲.
- ↑ الارشاد، ب ۴۰، در بیان علامات قیام، ح ۱۴.
- ↑ زهادت، عبدالمجید، معارف و عقاید ۵ ج۲، ص۲۵۹.
- ↑ نعمانی، الغیبة، ص ۲۶۷، باب ۱۴، ح ۱۸. «"عن ابی جعفر (ع): لابدّ ان یملک بنو العباس فاذا ملکوا و اختلفوا و تشتّت امرهم خرج علیهم الخراسانی و السفیانی هذا من المشرق و هذا من المغرب یستبقان الی الکوفة کفرسی رهان هذا من هیهنا و هذا من هیهنا حتی یکون هلاکهم علی ایدیهما اما انّهما لا یبقون منهم احدا ابدا "»»
- ↑ «خروج السفیانی و الیمانی و الخراسانی فی سنة واحدة فی شهر واحد فی یوم واحد نظام کنظام الخرز ... و لیس فی الرایات رایة اهدی من رایة الیمانی هی رایة هدی ...» (همان، ص ۲۶۴، باب ۱۴، بخشی از ح ۱۳).
- ↑ مختصر اثبات الرجعه (چاپ شده: در مجله تراثنا، ش ۱۵، ص ۲۱۶)؛ شیخ مفید، الارشاد، ج ۲، ص ۳۷۵ و شیخ طوسی، الغیبة، ص ۴۴۷.
- ↑ صادقی، مصطفی؛ تحلیل تاریخی نشانههای ظهور، ص ۲۱۸، ۲۱۹.
- ↑ غیبت نعمانی، باب ۱۴، ص ۳۶۳.
- ↑ کتاب الغیبة، شیخ طوسی، ص ۲۷۴
- ↑ غیبت نعمانی، باب ۱۴، ص ۳۶۵
- ↑ غیبت نعمانی، باب ۱۴، ص ۳۶۹
- ↑ یکصد پرسش و پاسخ پیرامون امام زمان، ص ۱۹۰.
- ↑ نعمانی، الغیبة، ص ۱۲۵۹.
- ↑ پرچمهای سیاهی که ازخراسان در میآید در کوفه فرو میآید، هنگامی که مهدی (ع) ظهور کند، این پرچمها برای بیعت به حضور او گسیل میشود؛ طوسی، کتاب الغیبه، ص ۲۷۴- بحارالانوار، ج ۵۲، ص ۴۶۷.
- ↑ در آن میان پرچمهای هدایت از خراسان بیرون آمده با شتابی هرچه تمامتر منازل را طی کرده، پیش میتازد و تعدادی از یاران قائم (ع) در میان آنها خواهند بود، آنگاه مردی از شیعیان غیر عرب با گروهی از متستضعفان از کوفه خروج میکند....؛ الغیبه نعمانی، ص ۱۴۹- بحارالانوار، ج ۵۲، ص ۲۳۷.
- ↑ عقدالدرر، ص ۱۲۹- الحاوی للفتاوی، ج ۲، ص ۶۹.
- ↑ «"تخرج من المشرق رايات سود، تقاتل رجلا من ولد أبي سفيان، و يؤدّون الطاعة للمهدي"»؛ الاملاحم و الفتن، ص ۴۴، الحاوی للفتاوی، ج ۲، ص ۱۴۱.
- ↑ پرچمهای سیاهی خراسان میآیند که در ساحل دجله، فرو میآیند؛ بشارة الاسلام، ص ۹۷۱۷۵۱۸۶- المحجة البیضاء، ج ۴، ص ۳۴۲.
- ↑ ... پرچمهای سیاهی که از خراسان به سوی کوفه میروند و هنگامی که مهدی (ع) ظهور کرد، برای بیعت با او روان میشوند؛ الغیبة ظوسی، ص ۲۷۴- الامام المهدی (ع)، ص ۲۲۳.
- ↑ «"يخرج ناس من المشرق يوطئون للمهدي"»منتخب الاثر، ص ۳۰۴- کشف الغمۀ، ج ۳، ص ۲۶۷.
- ↑ رمضانیان، علی رضا، شرایط و علائم حتمی ظهور، ص ۷۴ - ۷۷
- ↑ عصر ظهور، علی کورانی، ترجمه عباس جلالی، ص ۲۷۰.
- ↑ تونهای، مجتبی، موعودنامه، ص۴۱۶.
- ↑ الارشاد مفید، ب۴۰، ح۱۴.
- ↑ آفتاب مهر، ج۱، ص ۲۱۷-۲۱۸.