خشوع در فرهنگ و معارف انقلاب اسلامی
مقدمه
امام خمینی «خشوع» را خضوع تام به همراه حب یا خوف میداند. امام خمینی خضوع را به دو نوع خضوع تکوینی و تشریعی و به اعتبار دیگری به خضوع در برابر خداوند و در برابر مردم تقسیم کرده و معتقد است، خشوع دو قسم حبّی و خوفی دارد که در خشوع حبیّ، حقتعالی با اسمای جمالی و در خشوع خوفی حقتعالی با اسمای جلالی تجلی میکند. امام خمینی خضوع و خشوع را دارای مراتب و بالاترین مرتبه آن را در عبادت میداند و خشوع را از جمله اموری دانسته که در همه عبادات، لازم است. ایشان منشأ خضوع در برابر حقتعالی را معرفت منعم و منشأ خشوع را علم و ایمانی دانسته که به قلب برسد و خودبینی و خودخواهی را از موانع و قرب به حق و قطع تصرفات شیطان را از آثار خضوع میداند. امام خمینی در دعاهای خود با بیان قدرت و سلطنت خداوند و فقر و بندگی خود، خضوع و خشوع خود را در برابر خداوند اظهار و با خشوع و خضوع نمازشان را برگزار میکرد.[۱]
معناشناسی
«خضوع» به معنای فروتنی،[۲] نرمش، اطاعت و فرمانبرداری[۳] و مقابل آن، تطاول، به معنای فخر و بزرگی کردن است.[۴] خشوع، به معنای انداختن چشم[۵] یا سر[۶] به سمت زمین یا صدا را پایین آوردن[۷] آمده است. در اصطلاح علم اخلاق و عرفان، خضوع به معنای ذلّت و انقیاد در برابر حق یا خوف همیشگی در قلب[۸] و خشوع به معنای شکستن، تواضع و فروتنی قلب[۹] است. البته خشوع به معنای خضوعی که همراه با خوف یا محبت است نیز به کار میرود[۱۰] که در واقع حالت ویژهای از خضوع به حساب میآید. امام خمینی خشوع را خضوع تام به همراه حب یا خوف میداند که در مورد خداوند از ادراک عظمت و هیبت جمال و جلال او به دست میآید.[۱۱]
برخی اندیشمندان میان خضوع و خشوع فرقهایی برشمردهاند. آنان خضوع را به اعضای بدن و خشوع را به قلب اختصاص دادهاند.[۱۲] برخی، قلمرو خضوع را تنها بدن و جایگاه خشوع را افزون بر بدن، در صدا و نگاه دانستهاند.[۱۳] همچنین به واسطه آنکه خشوع با خوف از عظمتِ شخص مقابل همراه است، در آن تکلف راه ندارد، اما در خضوع به سبب اینکه گاهی انسان در برابر شخصی که عقیدهای به برتری او ندارد، خضوع میکند، ممکن است همراه با تکلف باشد.[۱۴]
خضوع با واژههای دیگری همچون تواضع مرتبط است؛ زیرا خضوع، تواضع همراه با تسلیم است و دارای مراتبی است که پایینترین مرتبه آن، تواضع است.[۱۵] بعضی نیز فرق خشوع و خضوع با تواضع را در این دانستهاند که خشوع حالتی است که از توجه شخص به عظمت شخص مقابل به دست میآید و همراه با محبت است. در خضوع نیز این حالت وجود دارد، اما توجه به عظمت در آن بیشتر و محبت مخفیتر است. در تواضع نیز این توجه به عظمت و محبت موجود است، ولی محبت از خضوع نیز مخفیتر است[۱۶].[۱۷]
پیشینه
در طول تاریخ بشر، انسانها در چارچوب آداب و رسوم و عقاید مختلف در برابر معبود خود، خضوع و کرنش میکردند[۱۸] که در این میان، میتوان به ادیان بودایی و چینی اشاره کرد.[۱۹] یهودیان بر خضوع در برابر پروردگار تأکید کردهاند[۲۰] و از خضوع تمام اولاد داوود(ع) در برابر سلیمان(ع) یاد کردهاند.[۲۱] در عهد جدید، دستور خضوع در برابر پروردگار[۲۲] و رؤسای روحانی[۲۳]، همچنین خضوع زنان در برابر همسرانشان[۲۴] و خدمتکاران در برابر سرورانشان[۲۵] آمدهاست. در قرآن کریم بر خضوع و خشوع در پیشگاه خداوند تأکید شدهاست؛ چنانچه برای کسانی که در پیشگاه خدا و پیامبرش(ص) خاضع هستند، رزق کریمانه آماده میشود ﴿وَمَنْ يَقْنُتْ مِنْكُنَّ لِلَّهِ وَرَسُولِهِ وَتَعْمَلْ صَالِحًا نُؤْتِهَا أَجْرَهَا مَرَّتَيْنِ وَأَعْتَدْنَا لَهَا رِزْقًا كَرِيمًا﴾[۲۶] [۲۷]؛ همچنین یکی از صفات مؤمنان رستگار، خشوع آنان در نماز است ﴿قَدْ أَفْلَحَ الْمُؤْمِنُونَ الَّذِينَ هُمْ فِي صَلاتِهِمْ خَاشِعُونَ ﴾[۲۸] در منابع روایی نیز روایات فراوانی دربارهٔ اهمیت و فضیلت خضوع و خشوع در برابر خداوند متعال آمدهاست.[۲۹]
اهل معرفت در بحث منازل از خضوع و خشوع سخن گفتهاند.[۳۰] بعضی، خضوع برای خداوند را در ظاهر و باطن لازم دانستهاند[۳۱] و خشوع را در مقامات عرفانی، یکی از منازل اهل سلوک معرفی کردهاند.[۳۲] علمای اخلاق نیز خضوع و خشوع را از فضایل اخلاقی[۳۳] و از اموری میدانند که در حقیقت و روح نماز مؤثرند.[۳۴]
امام خمینی در آثار خویش از منظر اخلاقی ـ عرفانی به موضوع خضوع و خشوع پرداختهاست.[۳۵] ایشان در آداب الصلاة فصل مستقلی به خشوع اختصاص داده، در آن از حقیقت خشوع و لزوم خشوع و خضوع سالک در نماز بحث کردهاست.[۳۶] همچنین ایشان در کتب فقهی خود به مناسبتهایی چون احکام نماز[۳۷] و تشییع جنازه میت[۳۸] به موضوع خضوع و خشوع اشاره کرده است.[۳۹]
اقسام خضوع و خشوع
از آنجا که ماهیت برخی عبادات چون سجده نوعی خضوع است،[۴۰] بنابراین از برخی آیات ﴿أَلَمْ تَرَ أَنَّ اللَّهَ يَسْجُدُ لَهُ مَنْ فِي السَّمَاوَاتِ وَمَنْ فِي الْأَرْضِ وَالشَّمْسُ وَالْقَمَرُ وَالنُّجُومُ وَالْجِبَالُ وَالشَّجَرُ وَالدَّوَابُّ وَكَثِيرٌ مِنَ النَّاسِ وَكَثِيرٌ حَقَّ عَلَيْهِ الْعَذَابُ وَمَنْ يُهِنِ اللَّهُ فَمَا لَهُ مِنْ مُكْرِمٍ إِنَّ اللَّهَ يَفْعَلُ مَا يَشَاءُ﴾[۴۱] برداشت میشود خضوع، دو قسم تکوینی و تشریعی دارد؛ به این معنا که افزون بر نظام تشریع که در آن، موجودات دارای عقل، مکلّف به خضوع در برابر حضرت حقاند، در نظام تکوین نیز همه موجودات ـ اعم از عاقل و غیر عاقل ـ در برابر آفریدگار خاضع و ساجدند.[۴۲]
امام خمینی به هر دو نوع خضوع تکوینی و تشریعی پرداختهاست. ایشان در خصوص خضوع تشریعی، ثنای معبود و خضوع در برابر منعم و عظیم مطلق را فطری دانسته، با این همه، از آنجایی که چگونگی ثنای ذات الهی فرع بر معرفت به ذات و صفات اوست و این برای کسی جز از راه وحی ممکن نیست، ایشان عبادات را توقیفی دانستهاست. از اینرو لازم است چگونگی خضوع و عبادات تشریعی تنها از ناحیه خداوند بیان شود.[۴۳] اهل معرفت نیز خضوع و خشوع را به دو صورت بالذات (بهطبع) و بالعرض (بهتکلّف) دانستهاند و هر کسی علمش از دیگری بیشتر باشد، ورودش به عبودیت حق ـ که خضوع و خشوع ذاتی است ـ کاملتر خواهد بود.[۴۴]
خضوع به اعتبار دیگری، به خضوع ممدوح و مذموم تقسیم میشود. خضوع ممدوح، خضوع در برابر حق و حقیقت و خضوع بنده در برابر خداوند و خضوع مکلف در برابر پیامبر(ع)، امام(ع)، عالمان و فقها، در دوران غیبت است[۴۵] و خضوع مذموم، خضوع در برابر ستمکاران است؛ چنانکه در برخی روایات، خضوع در برابر ظالم نکوهش شدهاست.[۴۶] خضوع در برابر پروردگار مورد ترغیب و توجه معصومان(ع) بودهاست؛ چنانکه در دعاها و مناجات خود با خضوع و خشوع حوایج خود را از خداوند طلب میکردند.[۴۷] علمای اخلاق نیز خضوع در برابر پروردگار و بندگان مؤمن را خضوع ممدوح و خضوع در برابر ظالمان را خضوع و خشوع مذموم شمردهاند.[۴۸]
امام خمینی نیز به دو قسم خضوع در برابر خداوند و خضوع در برابر مردم اشاره کرده، خضوع در برابر خداوند را طریق هدایت سالک[۴۹] و خضوع در برابر کامل و جمیل مطلق را از فطریات[۵۰] شمردهاست. ایشان خضوع در برابر ظالمان[۵۱] و اهل دنیا[۵۲] را خضوع مذموم میداند و معتقد است اگر توحید در قلب انسان وارد شود و سالک خداوند را مؤثر حقیقی عالم، بداند، این مقدار برای اهل دنیا خضوع نخواهد کرد و این خضوع به سبب مؤثردانستن اسباب ظاهری است و ادعای ایمان و توحید در آنها، نفاقی بیش نیست.[۵۳]
به عقیده امام خمینی حالت خشوع، دو قسم حبّی و خوفی دارد که در خشوع حبیّ، حقتعالی با اسمای جمالی خود تجلی میکند و این سبب هیبتی آمیخته به شوق میشود که در نتیجه دل عاشق، خایف میگردد. البته این خوف و وحشت، غیر از خوفهای عادی است. در خشوع خوفی نیز حقتعالی با اسمای جلالی و عظمت تجلی میکند و آن تجلی، هیمانِ آمیخته به خوف و حیرتِ آمیخته به حزن را در پی دارد.[۵۴] ایشان قلوب اولیای الهی(ع) را در ادراک جمال و جلال حقتعالی مختلف میداند و معتقد است برای بعضی از قلوب، تجلیات اسمای جلالی و قهری چیرگی دارد؛ لذا خشوع خوفی خواهند داشت؛ مانند حضرت یحیی(ع) و بعضی از قلوب، تجلیات اسمای جمالی آنها را فرا میگیرد و پس از اضطراب به طمأنینه و سکون میرسند و خشوع حبّی خواهند داشت؛ مانند حضرت ابراهیم(ع).[۵۵].[۵۶]
درجات و مراتب
اندیشمندان اسلامی برای خضوع و خشوع، درجات و مراتبی برشمردهاند و بالاترین مرتبه خضوع را عبادت دانستهاند[۵۷] و از آنجا که مراتب جلال و جمال الهی غیر متناهی است، خضوع و خشوع در برابر حقتعالی نیز غیر متناهی خواهد بود.[۵۸] از اینرو در اولیای خدا، بهخصوص پیامبر(ص) و امامان(ع) به عالیترین صورت ظهور مییابد؛ زیرا معرفت آنان به خداوند و صفات جمال و جلال او در عالیترین مرتبه است. در بیان حالات آنان آمدهاست که در هنگام وضو و نماز، رنگ رخسارشان تغییر میکرد[۵۹] و هنگام عبادت نیز بدنشان از شدّت خوف پروردگار میلرزید.[۶۰]
امام خمینی نیز خضوع را دارای مراتبی میداند که بالاترین مرتبه آن در عبادت است.[۶۱] ایشان معتقد است هرچه نور عظمت و کبریایی حق در قلب بنده بیشتر تجلی کند و انوار تجلیات بر قلب غلبه کند، خضوع و تذلل بیشتر میشود.[۶۲]
عارفان برای خشوع نیز درجاتی برشمردهاند: درجه اول، تذلل و تسلیم در برابر امر و حکم الهی است؛ اینکه بنده خداوند را به گونهای عبادت کند که گویا او را میبیند؛ درجه دوم، ظاهرشدن آفات نفس و کاستیهای اعمال است که با علم به نقایص خود به دست میآید؛ درجه سوم، حفظ حرمت در هنگام مکاشفات و مخفی نگاه داشتن کرامات از مردم است؛ به اینکه آنچه به دست آورده را از خداوند بداند، نه از استحقاق و عمل خود.[۶۳]
امام خمینی مراتب خشوع را بر حسب مراتب ادراک عظمت، جلال و جمال حق میداند که گاهی مرتبه خشوع از طریق علم و ایمان به دست میآید. به اعتقاد ایشان، علم تنها، خشوع نمیآورد، بلکه باید علم به عظمت و جلال و جمالحق را به قلب رساند و به آن ایمان یافت تا قلب خاشع شود. مرتبه بعد، مشاهده جمال و جلال حق است که سالک با مشاهده هیبت و عظمت جمال حق، خاشع میگردد. این امر در اوایل امر، به صورت تزلزل و اضطراب قلب ظاهر میشود و پس از تمکین (استمرار و ثبات حالات سالک) به حالت انس و سکینه تبدیل میگردد.[۶۴].[۶۵]
رابطه خضوع و خشوع با عبادت
برخی اندیشمندان، عبادت را نوعی خضوع در برابر خداوند متعال[۶۶] و حقیقت آن را خضوع و فروتنی دانستهاند.[۶۷] بعضی نیز خضوع را لازمه معنای عبادت شمردهاند.[۶۸]
از دیدگاه امام خمینی خشوع ازجمله اموری است که برای سالک الی الله در همه عبادات، بهویژه نماز لازم است.[۶۹] ایشان عبودیت را خضوع کامل همراه با اطاعت[۷۰] و عبادت را نوعی خضوع دانستهاست که مخصوص خداوند تبارک و تعالی است که در بالاترین مرتبه وجود قرار دارد. ایشان حقیقت عبادت را چیزی جز خضوع در برابر خداوند نمیداند که این نوع خضوع، ملازم اله یا خدا دانستن معبود است[۷۱]؛ از اینرو مطلق خضوع و تواضع و احترام در برابر غیر خدا بدون اعتقاد به خداوندی او، هرچند بهغایت خضوع هم برسد، همچون احترام و خضوع در برابر بزرگان دین و اولیای الهی، باعث کفر و شرک نمیشود[۷۲]؛ زیرا این امر با اعتقاد به این است که آنان بندهای از بندگان خداوندند و در اصل وجود و کمالات خود نیازمندحق بوده، تنها به واسطه عبودیت، مورد عنایت حقتعالی قرار گرفتهاند.[۷۳].[۷۴]
منشأ و راههای رسیدن
قرآن کریم خشوع را ناشی از معرفت به خداوند و مختص علما میداند ﴿وَمِنَ النَّاسِ وَالدَّوَابِّ وَالْأَنْعَامِ مُخْتَلِفٌ أَلْوَانُهُ كَذَلِكَ إِنَّمَا يَخْشَى اللَّهَ مِنْ عِبَادِهِ الْعُلَمَاءُ إِنَّ اللَّهَ عَزِيزٌ غَفُورٌ﴾[۷۵] بعضی روایات تواضع را محل روییدن خضوع و خشوع شمردهاند.[۷۶] برخی اندیشمندان معتقدند خضوع در برابر عظمت شخص بزرگ، ریشه در فطرت آدمی دارد؛ موجوداتی که صاحب ادراکاند، در برابر قویتر و عظیمتر از خود خاضع و تسلیم هستند، و انسان به علت دارا بودن درکی عمیقتر، خضوعش جلوههایی گستردهتر و روشنتر دارد.[۷۷] همچنین برای خضوع علتهای دیگری همچون یاد مرگ و قیامت نیز بیان شدهاست.[۷۸]
امام خمینی منشأ خضوع در برابر حقتعالی را معرفت منعم و صفات او[۷۹] و شناخت عظمت جمال و جلال حق میداند[۸۰]؛ چنانکه تجلیّات نور و عظمتحق در قلب سالک نیز سبب خضوع میگردد و هرچه انوار تجلّیات در قلب بیشتر تجلی کند، خضوع و عبودیت، افزون میگردد.[۸۱] همچنین منشأ خشوع، علم و ایمان است؛ زیرا کسی که عظمت و جلال و جمال حق را ادراک کند، در برابر آن خاشع خواهد شد. البته علم به تنهایی کافی نیست، بلکه این علم باید به قلب برسد تا قلب خاشع گردد؛ چنانکه شیطان با وجود برخورداری از علم به مبدأ و معاد، خشوع ندارد.[۸۲] به اعتقاد ایشان، خشوع گاهی از تجلیات جلالی و قهری و گاهی از تجلیات حبّی و جمالی به دست میآید؛ چنانکه خشیت حضرت یحیی(ع) ناشی از تجلیات جلالی بوده است.[۸۳]
بعضی علمای اخلاق، راههای دستیابی خضوع را همنشینی با اهل تقوا و صلاح و بهرهبردن از سیره آنها در خضوع و تواضع میدانند.[۸۴] امام خمینی راه رسیدن خضوع و خشوع ـ بهویژه در نماز ـ را تحصیل علم و ایمان به عظمت و جلال حق میداند[۸۵] و معتقد است اگر انسان به قلب خود بفهماند که موجودات دیگر نیز مانند او ناتوان و نیازمند هستند و از خود قدرتی ندارند تا نیاز او را برآورده سازند، در برابر آنها خضوع نمیکند و تنها در برابر خداوند خاضع خواهد بود.[۸۶] ایشان نماز و تکرار آن را یکی از اسبابی میداند که موجب پیدایش ملکه خضوع است[۸۷]؛ این امر نیازمند تمرین، ریاضت و جدیت، بهویژه در نماز است.[۸۸] ایشان شکر و قدردانی از منعم حقیقی ـ خداوند متعال ـ را راه دیگری برای خضوع و خشوع قلب میداند.[۸۹].[۹۰]
موانع
بعضی اندیشمندان اسلامی، پیروی از هوای نفس را از موانع خضوع[۹۱] و قساوت قلب را مانع خشوع دانستهاند.[۹۲] امام خمینی یکی از موانع خضوع را خودبینی و خودخواهی میداند که موجب میشود انسان از خضوع در برابر اولیای او سر باز زند[۹۳]؛ همچنانکه علت عدم خضوع شیطان در برابر آدم(ع) نیز خودبینی و خودخواهی او بود.[۹۴] به اعتقاد ایشان، اگر انسان مطیع شهوات و هواهای نفسانی شود و تحت سلطه آنها قرار گیرد، در برابر آنها خاضع شده، اطاعت آنها را بر اطاعت خداوند مقدم میدارد.[۹۵] ایشان توجه به دنیا و زینتهای آن را موجب قساوت قلب و عدم خشوع آن در برابر خداوند و موعظههای قرآنی میشمارد.[۹۶].[۹۷]
آثار و نشانهها
در بعضی روایات، آثار خضوع و خشوع در دعا آن هم در تاریکی شب، اجابت دعا و قرب خداوند معرفی شده،[۹۸] خشوع از عوامل شکستن نفس و هوای آن شمرده شدهاست.[۹۹] علمای اخلاق، خضوع را سبب خروج از ظلمتهای غرور و فریب[۱۰۰] و خشوع را سبب رسیدن قلب به انوار الهی میدانند و این انوار کلید مکاشفات و اسرار ربوبیت است؛ این مکاشفات بهخصوص در سجود که اعلی درجه خشوع و خضوع است، به دست میآید.[۱۰۱]
امام خمینی معتقد است وقتی در قلب حالت خضوع و خشوع شکل گرفت، حالت نشاطی برای شخص به وجود میآید که موجب قرب به حق میگردد[۱۰۲]؛ همچنانکه اگر اوامر الهی با خشوع قلبی انجام شود، موجب قطع تصرفات شیطان میگردد.[۱۰۳] در بعضی روایات، علامت خشوع در نماز، خضوع در جوارح دانسته شدهاست.[۱۰۴] بعضی علمای اخلاق نیز نشانههایی برای خضوع و خشوع ذکر کردهاند؛ ازجمله:
- بستن چشم از محرمات؛
- صرف نظر کردن از علاقههای دنیا و شئون آن
- خاموش شدن آتش شهوت
- رام شدن آرزوها
- تجلی نور الهی در دل
- جاری شدن اشک از دیدگان
- رام شدن بدن و دل برای خداوند.[۱۰۵]
امام خمینی ورع و تقوا را از نشانههای خشوع میداند و اظهار خشوعی را که با ورع همراه نباشد، نوعی ریا و نفاق میشمارد.[۱۰۶] ایشان خضوع در برابر اهل دنیا را منافی خضوع در برابر خداوند شمرده، معتقد است نشانه کسی که ادعای خضوع قلبی در برابر خداوند دارد، عدم خضوع در برابر دیگران است.[۱۰۷].[۱۰۸]
خضوع و خشوع در سیره امام خمینی
امام خمینی در دعاهای خود با بیان بینیازی و قدرت و سلطنت خداوند و ضعف و فقر و بندگی خود، خضوع و خشوع خود را در برابر خداوند اظهار میکرد[۱۰۹] و اول وقت با خشوع و خضوع و حضور قلب، نمازشان را برگزار میکرد.[۱۱۰] در عبادات خود بهویژه عبادات شبانه، چنان با گریه و خضوع و خشوع قیام، رکوع و سجود را انجام میداد که وصفناپذیر بود و این حالت پیوسته ایشان بود.[۱۱۱] ایشان همچنانکه خود در برابر تکالیف الهی و احکام شرع خضوع داشت،[۱۱۲] در سخنرانیهای خود نیز خضوع در برابر احکام شرع و اوامر الهی و خضوع در برابر مردم را یادآور ساخته، [۱۱۳] از خضوع در برابر طاغوت و حکومت زور و حاکمان ظالم، منع میکرد.[۱۱۴].[۱۱۵]
منابع
پانویس
- ↑ ضیائی ارزگانی، رحمت الله، مقاله «خضوع و خشوع»، دانشنامه امام خمینی، ج۵، ص۱۵۹-۱۶۵.
- ↑ ابنمنظور، لسانالعرب، ۸/۷۲–۷۳.
- ↑ ابناثیر، النهایه، ۲/۴۳.
- ↑ ابنمنظور، لسانالعرب، ۱۱/۴۱۰.
- ↑ ابنمنظور، لسانالعرب، ۸/۷۱؛ فراهیدی، کتاب العین، ۱/۱۱۲.
- ↑ ابنفارس، معجم مقاییس اللغه، ۲/۱۸۲.
- ↑ ابنمنظور، لسانالعرب، ۸/۷۱.
- ↑ جرجانی، کتاب التعریفات، ۴۴؛ مدنی، ریاض السالکین، ۴/۴۰۲.
- ↑ مکی، قوت القلوب، ۲/۱۶۶.
- ↑ تلمسانی، شرح منازل السائرین، ۱/۱۳۱.
- ↑ امام خمینی، آداب الصلاة، ۱۳.
- ↑ قشیری، رساله قشیریه، ۲۸۰؛ طباطبایی، المیزان، ۱/۱۵۲.
- ↑ ابناثیر، النهایه، ۲/۳۴.
- ↑ عسکری، الفروق فی اللغه، ۲۴۳–۲۴۴.
- ↑ مصطفوی، التحقیق فی کلمات القرآن الکریم، ۵/۵۱.
- ↑ گنابادی، تفسیر بیان السعادة، ۱/۹۲.
- ↑ ضیائی ارزگانی، رحمت الله، مقاله «خضوع و خشوع»، دانشنامه امام خمینی، ج۵، ص۱۵۹-۱۶۵.
- ↑ توفیقی، آشنایی با ادیان بزرگ جهان، ۱۳–۱۴.
- ↑ هینلز، راهنمای ادیان زنده، ۱/۶۷۸–۶۷۷ و ۷۷۴.
- ↑ کتاب مقدس، خروج، ب ۱۰، ۳؛ کتاب دوم تواریخ ایام، ب ۳۰، ۸.
- ↑ کتاب مقدس، کتاب اول تواریخ ایام، ب ۲۹، ۲۴.
- ↑ کتاب اول تواریخ ایام، افسسیان، ب ۵، ۲۱.
- ↑ کتاب مقدس، نامه به عبرانیها، ب ۱۳، ۱۷.
- ↑ کتاب مقدس، افسسیان، ب ۵، ۲۲.
- ↑ نامه اول پطرس، ب۲، ۱۸.
- ↑ «و هر یک از شما که در برابر خداوند و فرستاده او فرمانبرداری کند و کاری شایسته انجام دهد پاداش او را دوبار میدهیم و برای او روزی ارجمندی آماده میداریم» سوره احزاب، آیه ۳۱.
- ↑ طباطبایی، المیزان، ۱۶/۳۰۸.
- ↑ «بیگمان مؤمنان رستگارند همانان که در نماز خویش فروتنند» سوره مؤمنون، آیه 1-2.
- ↑ ابنماجه، سنن ابنماجه، ۱/۳۳۱؛ کلینی، الکافی، ۳/۳۰۰؛ حر عاملی، وسائل الشیعه، ۵/۴۷۳ و ۶/۱۸۱.
- ↑ تلمسانی، شرح منازل السائرین، ۱/۱۳۱.
- ↑ ابنعربی، الفتوحات المکیه، ۱/۴۳۷.
- ↑ انصاری، منازل السائرین، ۴۹ و ۵۲.
- ↑ غزالی، احیاء علوم الدین، ۲/۲۶۷؛ غزالی، مجموعة رسائل، ۱۲۲ و ۱۴۹؛ فیض کاشانی، المحجة البیضاء، ۱/۳۴۹.
- ↑ نراقی، معراج السعاده، ۸۴۴.
- ↑ امام خمینی، چهل حدیث، ۲۵۵، ۴۸۹، ۴۹۶ و ۵۳۴؛ امام خمینی، حدیث جنود، ۱۱۷ و ۱۸۲.
- ↑ امام خمینی، آداب الصلاة، ۱۳–۱۶.
- ↑ امام خمینی، تعلیقه عروه، ۳۴۶، ۳۷۶ و ۳۸۹.
- ↑ امام خمینی، نجاة العباد، ۵۶.
- ↑ ضیائی ارزگانی، رحمت الله، مقاله «خضوع و خشوع»، دانشنامه امام خمینی، ج۵، ص۱۵۹-۱۶۵.
- ↑ ابوحیان، البحر المحیط، ۱/۵۷۳.
- ↑ «آیا درنیافتهای که هر کس در آسمانها و هر کس در زمین است و خورشید و ماه و ستارگان و کوهها و درختان و جنبندگان و بسیاری از مردم به خداوند سجده میبرند؟ و بر بسیاری (با خودداری از سجده) عذاب سزاوار گشته است؛ و کسی را که خداوند خوار دارد هیچ کس گرامی نخواهد داشت؛ بیگمان خداوند آنچه بخواهد انجام میدهد» سوره حج، آیه ۱۸.
- ↑ فصلت، ۱۱؛ رعد، ۱۵؛ طباطبایی، المیزان، ۱۴/۳۵۹–۳۶۰.
- ↑ امام خمینی، چهل حدیث، ۴۳۳.
- ↑ فرغانی، مشارق الدراری، ۶۶۵.
- ↑ نراقی، معراج السعاده، ۱۰۶ و ۳۰۵.
- ↑ کلینی، الکافی، ۵/۱۰۵؛ حر عاملی، وسائل الشیعه، ۱۷/۱۸۵.
- ↑ کلینی، الکافی، ۲/۵۹۰؛ مجلسی، بحارالانوار، ۹۱/۳۸۵.
- ↑ نراقی، معراج السعاده، ۲۹۶–۲۹۸؛ فیض کاشانی، المحجة البیضاء، ۶/۲۱۹–۲۲۶.
- ↑ امام خمینی، سرّ الصلاة، ۹۸.
- ↑ امام خمینی، چهل حدیث، ۴۳۳.
- ↑ امام خمینی، صحیفه، ۱۰/۱۳۱.
- ↑ امام خمینی، چهل حدیث، ۱۶۱.
- ↑ امام خمینی، چهل حدیث، ۱۶۱.
- ↑ امام خمینی، چهل حدیث، ۳۶۱؛ امام خمینی، آداب الصلاة، ۱۳–۱۵.
- ↑ امام خمینی، آداب الصلاة، ۱۳–۱۵؛ امام خمینی، چهل حدیث، ۳۶۱.
- ↑ ضیائی ارزگانی، رحمت الله، مقاله «خضوع و خشوع»، دانشنامه امام خمینی، ج۵، ص۱۵۹-۱۶۵.
- ↑ طوسی، التبیان، ۵/۳۵۵؛ آلوسی، روح المعانی، ۱/۸۹.
- ↑ فخر رازی، مفاتیح الغیب، ۳۲/۲۸۰؛ نیشابوری، تفسیر غرائب القرآن، ۶/۵۵۹.
- ↑ کلینی، الکافی، ۳/۳۰۰؛ احسائی، عوالی اللئالی، ۱/۳۲۴؛ مجلسی، بحارالانوار، ۴۳/۳۳۹.
- ↑ مغربی، دعائم الاسلام، ۱/۱۵۸؛ صدوق، الخصال، ۲/۵۱۷.
- ↑ آداب الصلاة، ۲۸۴.
- ↑ امام خمینی، سرّ الصلاة، ۹۸–۹۹.
- ↑ انصاری، منازل السائرین، ۵۲؛ تلمسانی، ۱/۱۳۲–۱۳۴.
- ↑ امام خمینی، آداب الصلاة، ۱۳–۱۵.
- ↑ ضیائی ارزگانی، رحمت الله، مقاله «خضوع و خشوع»، دانشنامه امام خمینی، ج۵، ص۱۵۹-۱۶۵.
- ↑ طوسی، التبیان، ۴/۴۳۵؛ بهایی، مفتاح الفلاح، ۳۶۵؛ مدنی، ریاض السالکین، ۴/۲۱۲.
- ↑ ابنعابدین، حاشیة رد المحتار علی الدر المختار، ۲/۶۵۷.
- ↑ طباطبایی، المیزان، ۱/۲۴.
- ↑ امام خمینی، آداب الصلاة، ۱۳.
- ↑ امام خمینی، چهل حدیث، ۲۵۵.
- ↑ امام خمینی، آداب الصلاة، ۲۸۴.
- ↑ امام خمینی، آداب الصلاة، ۲۸۴–۲۸۵؛ امام خمینی، کشف اسرار، ۲۳–۲۴.
- ↑ امام خمینی، آداب الصلاة، ۲۸۵.
- ↑ ضیائی ارزگانی، رحمت الله، مقاله «خضوع و خشوع»، دانشنامه امام خمینی، ج۵، ص۱۵۹-۱۶۵.
- ↑ «و همچنین از مردم و جنبندگان و چهارپایان که با رنگهای گونه گونند؛ از بندگان خداوند تنها دانشمندان از او میهراسند، بیگمان خداوند پیروزمندی آمرزنده است» سوره فاطر، آیه ۲۸.
- ↑ مجلسی، بحارالانوار، ۷۲/۱۲۱.
- ↑ طباطبایی، المیزان، ۱۰/۲۷۴.
- ↑ فخر رازی، مفاتیح الغیب، ۳/۴۹۱.
- ↑ امام خمینی، چهل حدیث، ۳۴۴.
- ↑ امام خمینی، آداب الصلاة، ۱۳.
- ↑ امام خمینی، سر ّالصلاة، ۹۸–۹۹.
- ↑ امام خمینی، آداب الصلاة، ۱۴–۱۵.
- ↑ امام خمینی، آداب الصلاة، ۱۳–۱۴.
- ↑ نراقی، جامع السعادات، ۱/۱۵۱.
- ↑ امام خمینی، آداب الصلاة، ۱۳.
- ↑ امام خمینی، چهل حدیث، ۲۵۶.
- ↑ امام خمینی، چهل حدیث، ۴۹۶.
- ↑ امام خمینی، آداب الصلاة، ۱۴–۱۵.
- ↑ امام خمینی، چهل حدیث، ۳۴۳.
- ↑ ضیائی ارزگانی، رحمت الله، مقاله «خضوع و خشوع»، دانشنامه امام خمینی، ج۵، ص۱۵۹-۱۶۵.
- ↑ طباطبایی، المیزان، ۱۹/۱۹۵.
- ↑ طباطبایی، المیزان، ۱۹/۱۶۱.
- ↑ امام خمینی، صحیفه، ۲۰/۱۵۵.
- ↑ امام خمینی، صحیفه، ۱۶/۲۱۴.
- ↑ امام خمینی، چهل حدیث، ۲۵۵.
- ↑ امام خمینی، حدیث جنود، ۱۰۸–۱۰۹.
- ↑ ضیائی ارزگانی، رحمت الله، مقاله «خضوع و خشوع»، دانشنامه امام خمینی، ج۵، ص۱۵۹-۱۶۵.
- ↑ مجلسی، بحارالانوار، ۱۳/۳۶۱.
- ↑ مجلسی، بحارالانوار، ۶۷/۶۹.
- ↑ نراقی، معراج السعاده، ۶۳۷.
- ↑ فیض کاشانی، المحجة البیضاء، ۱/۳۹۵.
- ↑ امام خمینی، چهل حدیث، ۳۴۴.
- ↑ امام خمینی، آداب الصلاة، ۳۶۸.
- ↑ حر عاملی، وسائل الشیعه، ۵/۴۷۱.
- ↑ دیلمی، ارشاد القلوب، ۱/۱۱۴–۱۱۵.
- ↑ امام خمینی، چهل حدیث، ۳۷۷.
- ↑ امام خمینی، چهل حدیث، ۱۶۱.
- ↑ ضیائی ارزگانی، رحمت الله، مقاله «خضوع و خشوع»، دانشنامه امام خمینی، ج۵، ص۱۵۹-۱۶۵.
- ↑ امام خمینی، حدیث جنود، ۲۱۱ و ۳۵۱–۳۵۲؛ امام خمینی، آداب الصلاة، ۳۸۰؛ امام خمینی، صحیفه، ۱۹/۱۲۰ و ۲۱/۱۴۷.
- ↑ الهامینیا و مهدیان، سیره اخلاقی امام خمینی، ۷۲.
- ↑ مصطفوی، خاطره، چاپشده در۴۲۰ داستان از نماز و عبادت امام خمینی، ۱۱۴.
- ↑ رحیمیان، در سایه آفتاب، ۴۸–۴۹.
- ↑ امام خمینی، صحیفه، ۱/۲۹۸–۲۹۹؛ ۱۷/۱۵، ۴۸۲ و ۲۱/۸۸–۸۹.
- ↑ امام خمینی، صحیفه، ۱/۱۶۲، ۱۷۹ و ۱۰/۱۳۰–۱۳۱.
- ↑ رحمت الله ضیائی ارزگانی|ضیائی ارزگانی، رحمت الله، خضوع و خشوع (مقاله)| مقاله «خضوع و خشوع»، دانشنامه امام خمینی ج۵ (کتاب)|دانشنامه امام خمینی، ج۵، ص۱۵۹-۱۶۵.