خشوع در قرآن
تنظیم آیات خشوع به ترتیب مصحفی آن
- ﴿وَإِنَّ مِنْ أَهْلِ الْكِتَابِ لَمَنْ يُؤْمِنُ بِاللَّهِ وَمَا أُنْزِلَ إِلَيْكُمْ وَمَا أُنْزِلَ إِلَيْهِمْ خَاشِعِينَ لِلَّهِ لَا يَشْتَرُونَ بِآيَاتِ اللَّهِ ثَمَنًا قَلِيلًا أُولَئِكَ لَهُمْ أَجْرُهُمْ عِنْدَ رَبِّهِمْ إِنَّ اللَّهَ سَرِيعُ الْحِسَابِ﴾[۱].
- ﴿وَيَخِرُّونَ لِلْأَذْقَانِ يَبْكُونَ وَيَزِيدُهُمْ خُشُوعًا﴾[۲].
- ﴿يَوْمَئِذٍ يَتَّبِعُونَ الدَّاعِيَ لَا عِوَجَ لَهُ وَخَشَعَتِ الْأَصْوَاتُ لِلرَّحْمَنِ فَلَا تَسْمَعُ إِلَّا هَمْسًا﴾[۳].
- ﴿الَّذِينَ هُمْ فِي صَلَاتِهِمْ خَاشِعُونَ﴾[۴].
- ﴿إِنَّ الْمُسْلِمِينَ وَالْمُسْلِمَاتِ وَالْمُؤْمِنِينَ وَالْمُؤْمِنَاتِ وَالْقَانِتِينَ وَالْقَانِتَاتِ وَالصَّادِقِينَ وَالصَّادِقَاتِ وَالصَّابِرِينَ وَالصَّابِرَاتِ وَالْخَاشِعِينَ وَالْخَاشِعَاتِ وَالْمُتَصَدِّقِينَ وَالْمُتَصَدِّقَاتِ وَالصَّائِمِينَ وَالصَّائِمَاتِ وَالْحَافِظِينَ فُرُوجَهُمْ وَالْحَافِظَاتِ وَالذَّاكِرِينَ اللَّهَ كَثِيرًا وَالذَّاكِرَاتِ أَعَدَّ اللَّهُ لَهُمْ مَغْفِرَةً وَأَجْرًا عَظِيمًا﴾[۵].
- ﴿خُشَّعًا أَبْصَارُهُمْ يَخْرُجُونَ مِنَ الْأَجْدَاثِ كَأَنَّهُمْ جَرَادٌ مُنْتَشِرٌ﴾[۶].
- ﴿أَلَمْ يَأْنِ لِلَّذِينَ آمَنُوا أَنْ تَخْشَعَ قُلُوبُهُمْ لِذِكْرِ اللَّهِ وَمَا نَزَلَ مِنَ الْحَقِّ وَلَا يَكُونُوا كَالَّذِينَ أُوتُوا الْكِتَابَ مِنْ قَبْلُ فَطَالَ عَلَيْهِمُ الْأَمَدُ فَقَسَتْ قُلُوبُهُمْ وَكَثِيرٌ مِنْهُمْ فَاسِقُونَ﴾[۷].
- ﴿وُجُوهٌ يَوْمَئِذٍ خَاشِعَةٌ﴾[۸].[۹]
خشوع در تفاسیر
شیخ طایفه، علی بن حسن طوسی در تفسیر تبیان، فی قوله تعالی: ﴿خَاشِعِينَ لِلَّهِ﴾، فرموده: یعنی با اطاعت و فرمانبرداریکردن، خاضعند؛ در حال طاعتش، فروتن و خوار و ذلیلاند، و ابنزید گفته است: خاشع؛ یعنی خوار و ذلیلی که خایف است[۱۰]. نیز فی قوله تعالی: ﴿وَيَزِيدُهُمْ خُشُوعًا﴾، فرموده: یعنی آنچه در قرآن است از پندها و عبرتها فروتنی آنان را برای خدای تعالی و اطاعت او و خضوع برای او افزایش میدهد[۱۱]. همینطور فی قوله تعالی: ﴿وَخَشَعَتِ الْأَصْوَاتُ لِلرَّحْمَنِ﴾، فرموده: یعنی خضوع و فروتنی میکنند برای او؛ بدین معنا که آهسته هستند و صدا بلند نمیشود، و بنا بر قول ابنعباس، خشوع؛ یعنی خضوع[۱۲].
همچنین فی قوله تعالی: ﴿فِي صَلَاتِهِمْ خَاشِعُونَ﴾، فرموده: یعنی در نمازشان برای خدای تعالی خضوع ذلّتگونه دارند، و گفتهاند: معنایش آن است که سعی دارند، نماز را در برابر قبله، با حالت خضوع و ذلّت و خواری برای پروردگارشان به جا آوردند، و گفتهاند: معنای آن، ترس و بیمدارندگان است، و مجاهد گفته است: معنایش، چشمپوشی کردن، تواضع، فروتنی، و وقار و آرامی است، و گفتهاند: نگاهکردن نمازگزار است به موضع سجودش، و پیامبر (ص)، نگاهش را به طرف آسمان بالا مینمود، این آیه نازل گردید، و پس از آن، پیامبر (ص) سرش را فرود آورد و به سجدهگاهش نظر افکند، و خشوع در نماز، عبارت است از فروتنی با جمیع همّت برای آن، رویگردان بودن از آنچه سوای نماز است تا آنچه را جاری میکند از تکبیر و تسبیح و تحمید برای خدای تعالی و تلاوت قرآن، در آن تدبّر نماید، و آن، محل خضوع و فروتنی برای پروردگار است. پس برای آنکس که رضایت او تعالی را طالب است، طاعت او تعالی وسیله میباشد[۱۳]. فی قوله تعالی: ﴿وَالْخَاشِعِينَ وَالْخَاشِعَاتِ﴾ هم فرموده: یعنی آن مردان متواضعی که تکبّر ندارند و آن زنان فروتنی که بدون تکبّر هستند[۱۴].
نیز فی قوله تعالی: ﴿خشعاً أبصارهم﴾، فرموده: خُشَّع جمع خاشع است، و خاشع به معنای خاضع و فروتن، و آدمی فروتنی میکند به هنگام عبادت و پرستش، و ﴿خشعاً﴾ حال است که مقدّم آمده، و عامل در آن ﴿يَخْرُجُونَ﴾ است: ﴿خُشَّعًا أَبْصَارُهُمْ يَخْرُجُونَ مِنَ الْأَجْدَاثِ﴾، و گفتهاند: ﴿خُشَّعًا أَبْصَارُهُمْ﴾، به جهت مقدمآمدن، صفت است برای اسم[۱۵]. همچنین فی قوله تعالی: ﴿أَنْ تَخْشَعَ قُلُوبُهُمْ﴾، فرموده: خشوع، نرمی دل است برای حق با طاعت و فرمانبرداری برای او، و مانند آن است، خضوع، و ضدّ آن است، قسوة قلب (یعنی سختی و خشونت دل)، و حق، آن چیزی است که عقل به سویش دعوت میکند، و آن، چیزی است که چون به آن عمل نماید، نجات یابد، و چون بر خلاف آن عمل کند، هلاک گردد، و حق، مورد طلب و خواسته هر عاقلی در نظرگاهش است، اگرچه در راه رسیدن به آن، خطا کند، و ﴿قَسْوَةً﴾ خشونت و سختیِ دل است با دور شدن و انحراف از قبول حق[۱۶]. همینطور فی قوله تعالی: ﴿وُجُوهٌ يَوْمَئِذٍ خَاشِعَةٌ﴾ فرموده: یعنی البته، چهره گناهکاران و کافران در آن روز، ذلیل و خوار است به واسطه ذلّت و خواری گناهانی که در دنیا انجام دادهاند، و مراد از “وجوه”، اصحاب و جوهاند (یعنی صاحبان چهرهها)، و البته، ﴿وُجُوهٌ﴾ ذکر نمود؛ چون ذلّت و سرافکندگی، در آن، ظاهر و پیداست[۱۷].
شیخ ابیعلی فضل بن حسن طبرسی، در تفسیر مجمع البیان، فی قوله تعالی: ﴿وَيَزِيدُهُمْ خُشُوعًا﴾، فرموده: ﴿وَيَزِيدُهُمْ﴾ آنچه در قرآن است از مواعظ، ﴿خُشُوعًا﴾؛ یعنی تواضع و فروتنی برای خدای تعالی را و تسلیمبودن برای امر خدا و برای طاعتش را[۱۸]. فی قوله تعالی: ﴿وَخَشَعَتِ الْأَصْوَاتُ لِلرَّحْمَنِ﴾، به نقل از ابنعباس فرموده: یعنی صداها برای عظمت خدای رحمان به آرامی و به ملایمت، خفیف و آهسته میشوند[۱۹].
نیز فی قوله تعالی: ﴿الَّذِينَ هُمْ فِي صَلَاتِهِمْ خَاشِعُونَ﴾، فرموده: یعنی خاضعند، و در حالت ذلّتگونه و تواضع، چشمانشان را از مواضع سجودشان به بالا نیاندازد و به سمت راست و چپ توجّهی ندارند، و روایت شده که پیامبر (ص) مردی را دید که در حال نماز با ریشهای خود بازی میکند، آن حضرت فرمود: اگر او دلش تواضع داشت، اعضای بدن او هم تواضع داشتند، و در این، دلالتی است بر این که خشوع در نماز، هم با قلب است و هم با اعضا و جوارح، و اما خشوع با قلب به این است که از هر چه همّ او برای آن است و یا برای متفرعات آن چیز است، فارغ و آسوده باشد؛ پس در دل او جز عبادت الله و معبود، چیزی نگذرد، و اما خشوع با اعضا و جوارح، به این است که چشم را به پایین بیاندازد و به نماز اقبال داشته باشد و توجه به غیر آن یا انجام کار بیهوده را ترک نماید. ابن عباس فرمود: آنکه در حال نماز، خاشع و متواضع است، به کسی که در طرف راست او یا در طرف چپ او است، متوجه نیست، و روایت است که پیامبر خدا (ص) در حال نماز چشمانش را به سمت بالا، سوی آسمان، میانداخت. آیه مزبور نازل گردید، پس از آن، پیامبر (ص) سر فرود آورد و چشمش را به زمین دوخت[۲۰]. فی قوله تعالی: ﴿وَالْخَاشِعِينَ وَالْخَاشِعَاتِ﴾ هم فرموده: یعنی آنان که برای خدای تعالی فروتن و خاضعند، و گفتهاند: یعنی آن مردانی که در حال خوف و بیم هستند، و آن زنانی که در حال خوف و بیم هستند[۲۱].
همچنین فی قوله تعالی: ﴿خُشَّعًا أَبْصَارُهُمْ﴾، فرموده: یعنی: خاشِعَةً أبصَارَهُم؛ بدین معنا که به هنگام دیدن عذاب، چشمان آنان در حال ذلّت و خواری به پایین افتاده، و البته، چشمان را به خشوع توصیف نمود؛ زیرا ذلّت و خواری ذلیل، و عزّت و شوکت عزیز، در نظر کردن او معلوم شود و در چشمانش ظاهر و هویدا گردد[۲۲]. همینطور فی قوله تعالی: ﴿أَنْ تَخْشَعَ قُلُوبُهُمْ لِذِكْرِ اللَّهِ﴾، فرموده: یعنی دلهای آنان رقّت آورد و نرم و ملایم گردد، برای آنچه از مواعظ و پندها که خدای تعالی به آنان تذکّر میدهد[۲۳].
نیز فی قوله تعالی: ﴿وُجُوهٌ يَوْمَئِذٍ خَاشِعَةٌ﴾، فرموده: یعنی به واسطه عذابی که آنان را فرو پوشانده؛ سختیهایی که مشاهده میکنند، چهرهها در آن روز، خوار و ذلیل است، و مراد از آن، صاحبان چهرهها است، و البته، ﴿وُجُوهٌ﴾ ذکر گردیده، به این جهت که ذلّت و خواری در آن، ظاهر میگردد، و گفتهاند: مراد از ﴿وُجُوهٌ﴾، بزرگان و سردمداران است، و گفتهاند: مراد از آن، چهرههای کُفّار است، همه کُفّار؛ زیرا کُفّار از روی تکبّر از عبادت و پرستش خدای تعالی سر برتافتهاند[۲۴].
ابوالقاسم جارالله محمود بن عمر زمخشری خوارزمی، در تفسیر کشّاف، فی قوله تعالی: ﴿وَإِنَّ مِنْ أَهْلِ الْكِتَابِ لَمَنْ يُؤْمِنُ بِاللَّهِ وَمَا أُنْزِلَ إِلَيْكُمْ وَمَا أُنْزِلَ إِلَيْهِمْ خَاشِعِينَ لِلَّهِ لَا يَشْتَرُونَ بِآيَاتِ اللَّهِ ثَمَنًا قَلِيلًا أُولَئِكَ لَهُمْ أَجْرُهُمْ عِنْدَ رَبِّهِمْ إِنَّ اللَّهَ سَرِيعُ الْحِسَابِ﴾، فرموده: ﴿وَمَا أُنْزِلَ إِلَيْكُمْ﴾ از قرآن، و ﴿وَمَا أُنْزِلَ إِلَيْهِمْ﴾ از دو کتاب، ﴿خَاشِعِينَ لِلَّهِ﴾، حال از فاعل ﴿يُؤْمِنُ﴾ است. ﴿لَا يَشْتَرُونَ بِآيَاتِ اللَّهِ ثَمَنًا قَلِيلًا﴾، مانند آنچه احبار و بزرگانشان که اسلام نیاوردهاند، انجام میدهند. ﴿أُولَئِكَ لَهُمْ أَجْرُهُمْ عِنْدَ رَبِّهِمْ﴾؛ یعنی آنچه از اجر که اختصاص به آنها دارد و آن، همان است که در قوله: ﴿أُولَئِكَ يُؤْتَوْنَ أَجْرَهُمْ مَرَّتَيْنِ﴾[۲۵]، ﴿يُؤْتِكُمْ كِفْلَيْنِ مِنْ رَحْمَتِهِ﴾[۲۶][۲۷].
نیز فی قوله تعالی: ﴿وَيَزِيدُهُمْ خُشُوعًا﴾، فرموده: قرآن، نرمی قلب و رطوبت چشم را در آنان زیاد میگرداند[۲۸]. همچنین فی قوله تعالی: ﴿وَخَشَعَتِ الْأَصْوَاتُ﴾، فرموده: یعنی صداها از شدّت ترس، فرو شده و خاموش میگردد[۲۹]. همینطور فی قوله تعالی: ﴿فِي صَلَاتِهِمْ خَاشِعُونَ﴾، فرموده: خُشُوع در نماز، خشیت قلب و نگاهکردن به زمین در موضع سجود است[۳۰]. فی قوله تعالی: ﴿وَالْخَاشِعِينَ وَالْخَاشِعَاتِ﴾ هم فرموده: خاشع، متواضعی است که با قلب و جوارحش برای خدا فروتنی کند، و گفتهاند: کسی است که هنگام نماز خواندن، آنکه را در سمت راست و سمت چپش هست، نشناخته است[۳۱].
نیز فی قوله تعالی: ﴿خُشَّعًا أَبْصَارُهُمْ﴾، فرموده: و خُشُوع الابصار، کنایه از ذلّت و خواری است؛ زیرا ذلّت شخص ذلیل و عزّت شخص عزیز، هر دو، از چشمان آنان آشکار میگردد[۳۲]. همچنین فی قوله تعالی: ﴿وُجُوهٌ يَوْمَئِذٍ خَاشِعَةٌ﴾، فرموده: ﴿يَوْمَئِذٍ﴾: آن روزی که مدهوش شوند، ﴿خَاشِعَةٌ﴾: خواری و ذلت[۳۳].
مولی الأجل، عبدالله بن محمد رضا حسینی، معروف به شُبَّر، در تفسیرش، فی قوله تعالی: ﴿خَاشِعِينَ لِلَّهِ﴾، فرموده: در حال تواضع و فروتنی، ایمان به خدای تعالی دارند[۳۴]. نیز فی قوله تعالی: ﴿وَيَزِيدُهُمْ خُشُوعًا﴾، فرموده: قرآن نرمی دل و تواضع و فروتنی را در پیشگاه خدای تعالی در آنان افزایش میدهد[۳۵].
فی قوله تعالی: ﴿وَخَشَعَتِ الْأَصْوَاتُ لِلرَّحْمَنِ﴾ هم فرموده: صداها در برابر عظمت خدای رحمان، ملایم و آهسته میگردد[۳۶]. همچنین فی قوله تعالی: ﴿فِي صَلَاتِهِمْ خَاشِعُونَ﴾، فرموده: در نمازهایشان، در پیشگاه خدای تعالی در حال ذلّت و خواری هستند[۳۷]. همینطور فی قوله تعالی: ﴿وَالْخَاشِعِينَ﴾، فرموده: یعنی متواضعین[۳۸]. نیز فی قوله تعالی: ﴿يَوْمَئِذٍ خَاشِعَةٌ﴾، فرموده: یعنی ذلیلة[۳۹]. استاد علامه سید محمدحسین طباطبایی در تفسیر المیزان، فی قوله تعالی: ﴿وَيَزِيدُهُمْ خُشُوعًا﴾، فرموده: معنای خشوع، عبارت است از آن تذلّلی که در قلب حاصل میشود، و محصل آیه، این است که آنان خاضع و خاشع میباشند[۴۰]. نیز فی قوله تعالی: ﴿وَخَشَعَتِ الْأَصْوَاتُ لِلرَّحْمَنِ فَلَا تَسْمَعُ إِلَّا هَمْسًا﴾، فرموده: یعنی صداها پایین میآید، به این جهت که آنان در ذلّت، خواری و بیچارگی برای خدای تعالی هستند. پس شنونده به جز صداهای آهسته را نمیشنود[۴۱].
همچنین فی قوله تعالی: ﴿الَّذِينَ هُمْ فِي صَلَاتِهِمْ خَاشِعُونَ﴾. فرموده: خشوع، تأثر خاصی است از ناحیه مقهور در برابر قاهر به گونهای که با توجّهنمودن به او، از غیرش بریده شود، و ظاهر این است که آن، از صفات قلب است. پس از آن، به نوعی از عنایت، به اعضا یا به غیر آنها نسبت داده شده، مانند: قول پیامبر (ص) بنا بر آنچه روایت شده که آن بزرگوار درباره کسی که در نماز با ریش خود بازی میکرد، فرمود: اگر دل او خشوع داشت، اعضایش هم خشوع داشتند، و قوله تعالی: ﴿وَخَشَعَتِ الْأَصْوَاتُ لِلرَّحْمَنِ﴾. خشوع با این معنا، جامع جمیع معانی است که خشوع را بدان تفسیر نمودهاند، مانند قول بعضی که گفتهاند: آن، ترس و آرامش اعضا است، و قول دیگر آنکه خشوع، فرو انداختن چشم و فروتنی و تواضع، با سر به زیر افکندن، با توجهنکردن به سمت راست و چپ، یا موقعیت را بزرگ و مهم دانستن و منتهای سعی و کو شش را به کار بستن، یا تذلّل و غیر آن است[۴۲]. نیز فی قوله تعالی: ﴿وَالْخَاشِعِينَ وَالْخَاشِعَاتِ﴾، فرموده: خشوع، تذلّل باطنی به وسیله قلب است؛ همچنان که خضوع، تذلّل ظاهری به وسیله اعضا میباشد[۴۳].
همچنین فی قوله تعالی: ﴿خُشَّعًا أَبْصَارُهُمْ﴾، فرموده: خُشَّع، جمع خاشع بوده و خشوع، نوعی از ذلّت است، و آن به چشمها نسبت داده شده؛ زیرا ظهور آن در چشمها، کامل و تمام است[۴۴]. همینطور فی قوله تعالی: ﴿أَنْ تَخْشَعَ قُلُوبُهُمْ لِذِكْرِ اللَّهِ وَمَا نَزَلَ مِنَ الْحَقِّ﴾، فرموده: و خشوع قلب، تأثّر آن است در برابر عظمت و کبریایی، و مراد از: ﴿لِذِكْرِ اللَّهِ﴾، آن چیزی است که با آن، الله ذکر میشود، ﴿وَمَا نَزَلَ مِنَ الْحَقِّ﴾، عبارت است از قرآن نازلشده از نزد خدای متعال، و ﴿مِنَ الْحَقِّ﴾، بیان است برای آنچه که نازل گردید، و از شأن ذکر الله تعالی نزد مؤمن، در پی آوردن خشوع است؛ همچنان که شأن حق نازل از نزد او تعالی این است که تنوع در پی آورد از جانب کسی که به خدای تعالی و به پیامبران او ایمان آورده است، و گفتهاند: مراد از: ﴿لِذِكْرِ اللَّهِ﴾ و ﴿مَا نَزَلَ مِنَ الْحَقِّ﴾ جمیعاً، قرآن است، و بنابراین، ذکر قرآن با دو وصفی است که هر یک از آنها خشوع مؤمن را طلب میکند؛ پس قرآن بدان جهت که ذکر الله است، خشوع را میطلبد؛ همانطور که از جهت این که نازل شده از نزد خدای تعالی است، خشوع را میطلبد[۴۵].
نیز فی قوله تعالی: ﴿وُجُوهٌ يَوْمَئِذٍ خَاشِعَةٌ﴾، فرموده: یعنی مذلّت یا غم و عذابی که آن چهرهها را میپوشاند، و خشوع، البته برای صاحبان وجوه است، و آن، البته، به صورتها نسبت داده شده؛ زیرا خشوع و مذلّت در آنها، ظاهر و هویداست[۴۶]. استاد محقق یعسوب الدین رستگار جوبیاری در تفسیر بصائر فی قوله تعالی: ﴿وَالْخَاشِعِينَ وَالْخَاشِعَاتِ﴾، فرموده: گفتهاند: این، اشاره به نماز است؛ زیرا خشوع از لوازم نماز است؛ چون فرمود: ﴿قَدْ أَفْلَحَ الْمُؤْمِنُونَ * الَّذِينَ هُمْ فِي صَلَاتِهِمْ خَاشِعُونَ﴾[۴۷][۴۸].
همچنین فی قوله تعالی: ﴿خُشَّعًا أَبْصَارُهُمْ﴾، فرموده: این که چشمها را توصیف به خشوع نموده، بدون اینکه سایر اعضا را توصیف به خُشُوع نماید، از آن روست که اثر ذلّت از هر ذلیل و خواری، و اثر عزّت از هر عزیزی، در چشمان او ظاهر و هویدا میشود، نه در سایر اعضای بدنش، و در اینجا کنایه است از نهایت ذلّت و خواری؛ به جهت این که ذلّت ذلیل، و عزّت عزیز، در چشمان آنان ظهور دارد[۴۹].
همینطور فی قوله تعالی: ﴿أَلَمْ يَأْنِ لِلَّذِينَ آمَنُوا أَنْ تَخْشَعَ قُلُوبُهُمْ لِذِكْرِ اللَّهِ وَمَا نَزَلَ مِنَ الْحَقِّ﴾، فرموده: آیا زمان و هنگام آن برای مؤمنین نرسیده است که برای ذکر خدای تعالی هنگامی که آیات او جلّ و علا بر ایشان تلاوت میشود، دلهایشان نرم گردد و وقت آن نرسیده است که چون خدای تعالی آنان را با کتاب نازل شده حق تذکر داده و آنها را موعظه و نصیحت میکند، دلهایشان رقّت آورد، و اینکه قرآن کریم در حالیکه از نزد خدای تعالی نازل گردیده، بنا بر اینکه ذکر است و حق، از مؤمنین خُشُوع را میطلبد، قال الله تعالی: ﴿اللَّهُ نَزَّلَ أَحْسَنَ الْحَدِيثِ كِتَابًا مُتَشَابِهًا مَثَانِيَ تَقْشَعِرُّ مِنْهُ جُلُودُ الَّذِينَ يَخْشَوْنَ رَبَّهُمْ ثُمَّ تَلِينُ جُلُودُهُمْ وَقُلُوبُهُمْ إِلَى ذِكْرِ اللَّهِ﴾[۵۰]، وقال: ﴿الَّذِينَ إِذَا ذُكِرَ اللَّهُ وَجِلَتْ قُلُوبُهُمْ﴾[۵۱]، قال: ﴿إِنَّمَا الْمُؤْمِنُونَ الَّذِينَ إِذَا ذُكِرَ اللَّهُ وَجِلَتْ قُلُوبُهُمْ وَإِذَا تُلِيَتْ عَلَيْهِمْ آيَاتُهُ زَادَتْهُمْ إِيمَانًا وَعَلَى رَبِّهِمْ يَتَوَكَّلُونَ﴾[۵۲][۵۳].
نیز فی قوله تعالی: ﴿وُجُوهٌ يَوْمَئِذٍ خَاشِعَةٌ﴾، فرموده: آن وجوه، خاشعه است، و خشوع آنها، خشوع ذلّت است و خشوع زاری و خشوع رسوایی و خواری، و خشوع آن، خشوع تقوا، بزرگی، جلال و شکوه نیست؛ پس برای ذلّت، خشوع شکستگی، خواری و زاری است که با وجود آن، عواطف و مشاعر میمیرند[۵۴]. در تفسیر نمونه فی قوله تعالی: ﴿خَاشِعِينَ لِلَّهِ﴾، فرموده: آنها در برابر فرمان خدا تسلیم و خاضعند و همین خضوع آنها است که انگیزه ایمان واقعی شده و میان آنها و تعصّبهای جاهلانه جدایی افکنده است[۵۵].
نیز فی قوله تعالی: ﴿وَيَخِرُّونَ لِلْأَذْقَانِ يَبْكُونَ وَيَزِيدُهُمْ خُشُوعًا﴾، فرموده: آنها با تمام صورت بر خاک میافتند، اشکشان جاری میشود و خُشُوعشان در برابر پروردگار افزون میگردد. تکرار جمله ﴿وَيَخِرُّونَ لِلْأَذْقَانِ﴾، هم دلیل بر تأکید است، هم استمرار؛ همچنین استفاده از فعل مضارع ﴿يَبْكُونَ﴾، دلیل بر ادامه گریههای عاشقانه آنهاست، و نیز بهکار بردن فعل مضارع در: ﴿وَيَزِيدُهُمْ خُشُوعًا﴾: خُشُوع آنها افزون میشود، دلیل دیگری بر این است که هرگز در یک حال متوقف نمیمانند، و همیشه به سوی قله تکامل پیش میروند و هر زمان، خُشُوع آنها افزون میگردد (خُشُوع، حالت تواضع و ادب جسمی و روحی است که انسان [باید] در مقابل شخص و یا حقیقتی داشته باشد[۵۶].
همچنین فی قوله تعالی: ﴿يَوْمَئِذٍ يَتَّبِعُونَ الدَّاعِيَ لَا عِوَجَ لَهُ وَخَشَعَتِ الْأَصْوَاتُ لِلرَّحْمَنِ فَلَا تَسْمَعُ إِلَّا هَمْسًا﴾، فرموده: در این هنگام، دعوتکننده الهی مردم را به حیات و جمع در محشر و حساب دعوت میکند و همگی بی کم و کاست دعوت او را لبیک میگویند و از او پیروی مینمایند: ﴿يَوْمَئِذٍ يَتَّبِعُونَ الدَّاعِيَ لَا عِوَجَ لَهُ﴾. آیا این دعوتکننده، اسرافیل است یا فرشته دیگری از فرشتگان بزرگ خدا؟ در قرآن دقیقاً مشخص نشده است، ولی هر کس باشد، آنچنان فرمانش نافذ است که هیچکس قدرت بر تخلّف از آن را ندارد. جمله ﴿لَا عِوَجَ لَهُ﴾: (هیچ انحراف و کجی ندارد، ممکن است توصیف برای دعوت این دعوتکننده بوده باشد، و یا توصیفی برای پیرویکردن دعوتشدگان و یا هر دو. جالب توجه این که: همانگونه که سطح زمین آنچنان صاف و مستوی میشود که کمترین اعوجاجی در آن نیست، فرمان الهی و دعوتکننده او نیز آنچنان صاف و مستقیم، و پیروی از او آنچنان مشخص است که هیچ انحراف و کجی در آن نیز راه ندارد. در این موقع، اصوات در برابر عظمت پروردگار رحمان، خاضع میگردد و جز صدای آهسته، چیزی نمیشنوی: ﴿وَخَشَعَتِ الْأَصْوَاتُ لِلرَّحْمَنِ فَلَا تَسْمَعُ إِلَّا هَمْسًا﴾[۵۷].
همینطور فی قوله تعالی: ﴿الَّذِينَ هُمْ فِي صَلَاتِهِمْ خَاشِعُونَ﴾، فرموده: آنها کسانی هستند که در نمازشان خاشعند. در تفسیر آن چنین میفرماید: خاشعون، از ماده خُشُوع به معنای حالت تواضع و ادب جسمی و روحی است که در برابر شخص بزرگ یا حقیقت مهمی در انسان پیدا میشود و آثارش در بدن ظاهر میگردد، و در اینجا قرآن اقامه صلوة (خواندن نماز) را نشانه مؤمنان نمیشمارد، بلکه تنوع در نماز را از ویژگیهای آنان میشمرد؛ اشاره به اینکه نماز آنها الفاظ و حرکاتی بیروح و فاقد معنا نیست؛ بلکه به هنگام نماز آنچنان حالت توجه به پروردگار در آنها پیدا میشود که از غیر او جدا میگردند و به او میپیوندند؛ چنان غرق حالت تفکر و حضور و راز و نیاز با پروردگار میشوند که بر تمام وجودشان اثر میگذارد؛ خود را ذرهای میبینند در برابر وجودی بیپایان، و قطرهای در برابر اقیانوس بیکران. لحظات این نماز، هر کدام برای او درسی است از خودسازی و تربیت انسانی، و وسیلهای است برای تهذیب روح و جان. در حدیثی میخوانیم که: پیامبر (ص) مردی را دید که در حال نماز با ریش خود بازی میکند، فرمود: «أَمَا إِنَّهُ لَوْ خَشَعَ قَلْبُهُ لَخَشَعَتْ جَوَارِحُهُ»: اگر او در قلبش خُشُوع بود، اعضای بدنش نیز خاشع میشد؛ اشاره به اینکه خُشُوع، یک حالت درونی است که در برون اثر میگذارد، و پیشوایان بزرگ اسلام آنچنان خُشُوعی در حالت نماز داشتند که به کلی از ما سوی اللّه بیگانه میشدند، تا آنجا که در حدیثی میخوانیم: پیامبر اسلام (ص) گاه به هنگام نماز به آسمان نظر میکرد، اما هنگامیکه آیه فوق نازل شد، دگر سر بر نمیداشت و دائماً به زمین نگاه میکرد[۵۸].
همینطور فی قوله تعالی: ﴿خُشَّعًا أَبْصَارُهُمْ يَخْرُجُونَ مِنَ الْأَجْدَاثِ كَأَنَّهُمْ جَرَادٌ مُنْتَشِرٌ﴾، فرموده: آنها از قبرهای خود خارج میشوند، در حالیکه چشمهایشان از شدت وحشت به زیر افتاده، و بدون هدف؛ هم چون ملخهای پراکنده، به هر سو میدوند. نسبت خشوع به چشمها، به خاطر آن است که صحنه آنقدر هولناک است که تاب تماشای آن را ندارند. لذا چشم از آن بر میگیرند و به زیر میاندازند، و تشبیه به ملخهای پراکنده، به تناسب این است که توده ملخها، بر خلاف بسیاری از پرندگانی که به هنگام حرکت دسته جمعی، با نظم و ترتیب خاصی حرکت میکنند، هرگز نظم و ترتیبی ندارند؛ در هم فرو میروند و بیهدف به هر سو روانه میشوند، و به علاوه، آنها همچون ملخها در آن روز موجوداتی ضعیف و ناتوانند[۵۹].
نیز فی قوله تعالی: ﴿أَلَمْ يَأْنِ لِلَّذِينَ آمَنُوا أَنْ تَخْشَعَ قُلُوبُهُمْ لِذِكْرِ اللَّهِ وَمَا نَزَلَ مِنَ الْحَقِّ وَلَا يَكُونُوا كَالَّذِينَ أُوتُوا الْكِتَابَ مِنْ قَبْلُ فَطَالَ عَلَيْهِمُ الْأَمَدُ فَقَسَتْ قُلُوبُهُمْ وَكَثِيرٌ مِنْهُمْ فَاسِقُونَ﴾، فرموده: آیا وقت آن نرسیده است که دلهای افراد با ایمان، در برابر ذکر خدا و آنچه از حق نازل شده است، خاشع گردد و همانند کسانی نباشند که در گذشته، کتاب آسمانی به آنها داده شد (مانند یهود و نصاری)، سپس در میان آنها و پیامبران فاصله افتاد، عمرهای طولانی یافتند و خدا را فراموش کردند و قلبهای آنها قساوت پیدا کرد و بسیاری از آنها فاسق و گنهکار بودند. ﴿تَخْشَعَ﴾، از ماده خشوع، به معنای حالت تواضع و ادب جسمی و روحی است که در برابر حقیقت مهم یا شخص بزرگی به انسان دست میدهد. روشن است یاد خداوند اگر در عمق جان قرار گیرد، و همچنین شنیدن آیاتی که بر پیامبر (ص) نازل شده است، هر گاه به درستی تدبر شود، باید مایه خشوع گردد، ولی قرآن گروهی از مؤمنان را در اینجا سخت ملامت میکند که چرا در برابر این امور، خاشع نمیشوند؟ و چرا هم چون بسیاری از امتهای پیشین، گرفتار غفلت و بیخبری شدهاند؟ همان غفلتی که نتیجه آن، قساوت دل، و همان قساوتی که ثمره آن، فسق و گناه است. آیا تنها به ادعای ایمان قناعتکردن و از کنار این مسایل مهم به سادگی گذشتن و تن به زندگی مرفه سپردن، در ناز و نعمت زیستن، و پیوسته مشغول عیش و نوش بودن، با ایمان سازگار است[۶۰].
فی قوله تعالی: ﴿وُجُوهٌ يَوْمَئِذٍ خَاشِعَةٌ﴾ هم فرموده: چهرهها در آن روز، خاشع و ذلّتبار است، و ذلّت و ترس از عذاب و کیفرهای عظیم آن روز، تمام وجود آنها را فراگرفته، و از آنجا که حالات روحی انسان، بیش از همهجا، در چهره او منعکس میشود، اشاره به خوف و ذلّت و وحشتی میکند که سراسر چهره آنها را میپوشاند[۶۱].[۶۲]
خشوع در تفاسیر روایی
علامه عبد علی بن جمعه عروسی در تفسیر نورالثقلین، و سید هاشم بحرانی در تفسیر برهان، و علامه شیخ جلال الدین عبدالرحمن سیوطی، در تفسیر درّ المنثور، فی قوله تعالی: ﴿الَّذِينَ هُمْ فِي صَلَاتِهِمْ خَاشِعُونَ﴾، روایاتی را نقل فرمودهاند، از جمله
- در کتاب کافی، علی بن ابراهیم با اسنادش از حلبی، و او از ابیعبدالله، امام صادق (ع) روایت کند که آن حضرت فرمود: «اذا کنت فی صلاتک، فعلیک بالخُشُوع و الاقبال علی صلوتک؛ فان الله تعالی یقول»: ﴿الَّذِينَ هُمْ فِي صَلَاتِهِمْ خَاشِعُونَ﴾؛ یعنی چون در حال نماز خواندن باشی، پس همانا بر تو لازم است که خشوع کنی و به نمازت توجه داشته باشی؛ که خدای تعالی میفرماید: ﴿ الَّذِينَ هُمْ فِي صَلَاتِهِمْ خَاشِعُونَ﴾[۶۳].
- در اصول کافی با اسنادش تا مسمع بن عبد الملک، از ابیعبدالله، امام صادق (ع) روایت کند که آن حضرت فرموده: «قَالَ رَسُولُ اللَّهِ (ص): مَا زَادَ خُشُوعُ الْجَسَدِ عَلَى مَا فِي الْقَلْبِ فَهُوَ عِنْدَنَا نِفَاقٌ»؛ یعنی پیامبر خدا (ص) فرمود: هرچه خشوع بدن بر خشوع قلب زیادتر باشد، آن زیادی در نزد ما نفاق است[۶۴].
- در تفسیر علی ابن ابراهیم فی قوله: ﴿الَّذِينَ هُمْ فِي صَلَاتِهِمْ خَاشِعُونَ﴾، فرموده: از هر چه نارواست، چشمپوشی کن و به نماز توجه داشته باش[۶۵].
- در مجمع البیان، فی قوله تعالی: ﴿الَّذِينَ هُمْ فِي صَلَاتِهِمْ خَاشِعُونَ﴾، فرمود: روایت شده که پیامبر (ص) مردی را دید که در حال بهجا آوردن نماز، با ریشش بازی میکند، پس آن حضرت فرمود: «أَمَا إِنَّهُ لَوْ خَشَعَ قَلْبُهُ لَخَشَعَتْ جَوَارِحُهُ»؛ یعنی اگر قلب و دل او خاشع بود، اعضای بدن و جوارحش خاشع بود[۶۶].
- روایت شده که پیامبر (ص) در حال نماز چشمانش را به طرف آسمان بلند میکرد. پس آیه مزبور نازل شد و پیامبر سرش را به زیر آورد و به زمین نگاه کرد[۶۷].
- در کتاب خصال، از امیر المؤمنین، علی (ع) است که: «لیخشع الرجل فی صلوته؛ فانه من خشع قلبه لله عزوجل، خشعت جوارحه، فلایعبث بشیء»؛ یعنی باید آدمی در نمازش خاشع باشد. پس همانا هر کس از روی خشوع قلبش برای خدای عزوجل خشوع ورزد، اعضای بدنش هم خاشع شود، پس با چیزی بازی نکند[۶۸].
- ابنجریر و ابن ابیحاتم از حسن درباره قوله: ﴿الَّذِينَ هُمْ فِي صَلَاتِهِمْ خَاشِعُونَ﴾، اخراج نمودند که گفت: کان خُشُوعهم فی قلوبهم، فغضوا بذلک ابصارهم و خفضوا لذلک الجناح؛ یعنی خشوع آنان در قلبهای آنان است. پس به واسطه آن، چشمهایشان را فرو پوشند و به واسطه آن، فروتنی و ملایمت کنند[۶۹].
نیز فی قوله تعالی: ﴿وُجُوهٌ يَوْمَئِذٍ خَاشِعَةٌ * عَامِلَةٌ نَاصِبَةٌ﴾[۷۰]، روایاتی را نقل نمودهاند، از جمله:
- محمد یعقوب با اسنادش تا محمد، و او از پدرش، از ابی عبدالله، امام صادق (ع) روایت کند که: به امام (ع) گفتم: ﴿هَلْ أَتَاكَ حَدِيثُ الْغَاشِيَةِ﴾[۷۱]. آن بزرگوار فرمود: «يَغْشَاهُمُ الْقَائِمُ بِالسَّيْفِ»؛ یعنی قائم آل محمد به وسیله شمشیر بر آنان غالب گردیده و ایشان را فرا میگیرد. به آن بزرگوار گفتم: ﴿وُجُوهٌ يَوْمَئِذٍ خَاشِعَةٌ﴾. آن بزرگوار فرمود: «خاشعة لا تطیق الامتناع»؛ یعنی آنچنان ذلیل خواهند شد که توان سرپیچیکردن ندارند. به آن بزرگوار گفتم: ﴿عَامِلَةٌ﴾. آن حضرت فرمود: « عَمِلَتْ بِغَيْرِ مَا أَنْزَلَ اللَّهُ». گفتم: ﴿نَاصِبَةٌ﴾. آن بزرگوار فرمود: «نَصَبَتْ غَيْرَ وُلَاةِ الْأَمْرِ»؛ غیر از والیان امر منصوب به امور شدهاند. گفتم: ﴿تَصْلَى نَارًا حَامِيَةً﴾[۷۲]. حضرت فرمود: «تَصْلى نَارَ الْحَرْبِ فِي الدُّنْيَا عَلى عَهْدِ الْقَائِمِ، وَ فِي الْآخِرَةِ نَارَ جَهَنَّمَ»؛ یعنی در دنیا در عهد قائم، گرفتار آتش جنگ باشند، و در آخرت گرفتار آتش سوزان جهنم شوند[۷۳].
- عبدالرزاقی، عبد بن حمید، ابنجریر، ابنمنذر و ابن ابیحاتم درباره: ﴿هَلْ أَتَاكَ حَدِيثُ الْغَاشِيَةِ﴾، از قتاده اخراج نمودهاند که گفت: حدیث قیامت. ﴿وُجُوهٌ يَوْمَئِذٍ خَاشِعَةٌ﴾. را گفت: ذلیل و خوارند در آتش. ﴿عَامِلَةٌ نَاصِبَةٌ﴾ را گفت: در دنیا از اطاعت خدا تکبّر کردند، پس به آن تکبّر عمل نمودند و در آتش افکنده شدند[۷۴].[۷۵]
تدبّر در آیات خشوع
قوله تعالی: ﴿كِتَابٌ أَنْزَلْنَاهُ إِلَيْكَ مُبَارَكٌ لِيَدَّبَّرُوا آيَاتِهِ وَلِيَتَذَكَّرَ أُولُو الْأَلْبَابِ﴾[۷۶]. با یک بررسی اجمالی در آیات و معانی، تفاسیر و روایاتی که درباره، خشوع آمده، چنین به دست میآید که خشوع، وجدان ذلّت و خواری توأم با خوف، در برابر عظمت، جلال و کبریایی است. و چون وجدان، امری است که از قلب نشأت میگیرد، بنابراین، زمینه ایجاد خشوع، قلب بوده و تجلّی آن، در ظواهر اعضا، آشکار میگردد و به تناسب موقعیت، این تجلّی یا در قلب و جسم است: ﴿خَاشِعِينَ لِلَّهِ﴾، و یا در حال اشکریختن. بر چانه به خاک افتادن و ازدیاد خشوع است: ﴿وَيَخِرُّونَ لِلْأَذْقَانِ يَبْكُونَ وَيَزِيدُهُمْ خُشُوعًا﴾. و یا در صداها و اصوات است: ﴿وَخَشَعَتِ الْأَصْوَاتُ لِلرَّحْمَنِ﴾. و یا در کیفیت هیأت بدن در حال نماز است: ﴿الَّذِينَ هُمْ فِي صَلَاتِهِمْ خَاشِعُونَ﴾، و یا در حالات کلی است. و ﴿وَالْخَاشِعِينَ وَالْخَاشِعَاتِ﴾، و یا در چشمهاست: ﴿خُشَّعًا أَبْصَارُهُمْ﴾، و یا در چهره و صورت است: ﴿وُجُوهٌ يَوْمَئِذٍ خَاشِعَةٌ﴾، و لذا در این تحقیق، با استعانت از الطاف خدای سبحان و با استفاده از آیات قرآن کریم، تجلیات خشوع را زیر عنوان: “معانی و مفاهیم خشوع” تدبر مینماییم.[۷۷]
معانی و مفاهیم خشوع به ترتیب آیات مصحف
معنا و مفهوم اول خشوع
یکی از معانی و مفاهیم خشوع، طاعت و فرمانبرداری مؤمنین اهل کتاب از اوامر وحی در کتب تورات، انجیل و قرآن کریم، در حال خوف باطنی توأم با فروتنی و تواضع جسمانی برای خدای تعالی است: ﴿وَإِنَّ مِنْ أَهْلِ الْكِتَابِ لَمَنْ يُؤْمِنُ بِاللَّهِ وَمَا أُنْزِلَ إِلَيْكُمْ وَمَا أُنْزِلَ إِلَيْهِمْ خَاشِعِينَ لِلَّهِ لَا يَشْتَرُونَ بِآيَاتِ اللَّهِ ثَمَنًا قَلِيلًا أُولَئِكَ لَهُمْ أَجْرُهُمْ عِنْدَ رَبِّهِمْ إِنَّ اللَّهَ سَرِيعُ الْحِسَابِ﴾. همه اهل کتاب یکسان نیستند قوله تعالی: ﴿لَيْسُوا سَوَاءً مِنْ أَهْلِ الْكِتَابِ أُمَّةٌ قَائِمَةٌ يَتْلُونَ آيَاتِ اللَّهِ آنَاءَ اللَّيْلِ وَهُمْ يَسْجُدُونَ * يُؤْمِنُونَ بِاللَّهِ وَالْيَوْمِ الْآخِرِ وَيَأْمُرُونَ بِالْمَعْرُوفِ وَيَنْهَوْنَ عَنِ الْمُنْكَرِ وَيُسَارِعُونَ فِي الْخَيْرَاتِ وَأُولَئِكَ مِنَ الصَّالِحِينَ﴾[۷۸].[۷۹]
معنا و مفهوم دوم خشوع
یکی از معانی و مفاهیم خشوع، استمرار در افزایش وجدان تذلّل قلبی علما و دانشمندان در برابر عظمت قرآن کریم است، و در حال گریه، به خاکافتادن و چهره بر خاک نهادن، جلوهای از آن وجدان است: ﴿وَيَخِرُّونَ لِلْأَذْقَانِ يَبْكُونَ وَيَزِيدُهُمْ خُشُوعًا﴾. علما در برابر عظمت قرآن کریم، فروتنی و تذلّل دارند: ﴿قُلْ آمِنُوا بِهِ أَوْ لَا تُؤْمِنُوا إِنَّ الَّذِينَ أُوتُوا الْعِلْمَ مِنْ قَبْلِهِ إِذَا يُتْلَى عَلَيْهِمْ يَخِرُّونَ لِلْأَذْقَانِ سُجَّدًا﴾[۸۰].[۸۱]
معنا و مفهوم سوم خشوع
یکی از معانی و مفاهیم خشوع، خفهبودن و خفیفبودن صدا در برابر عظمت رحمان است: ﴿يَوْمَئِذٍ يَتَّبِعُونَ الدَّاعِيَ لَا عِوَجَ لَهُ وَخَشَعَتِ الْأَصْوَاتُ لِلرَّحْمَنِ فَلَا تَسْمَعُ إِلَّا هَمْسًا﴾؛ یعنی در آن روز (که در قیامت است)، دعوتکننده را بدون سرپیچی، پیروی و اطاعت میکنند، و صداها در برابر عظمت و کبریایی خدای رحمان، در سینهها خفه شود، پس در این حال به جز صدای خفیفی را نمیشنوی. خفیف و ملایمبودن صدا در محضر پیامبر (ص)، آزمایش الهی از تقوای قلب (و یا خشیت دل) است: ﴿إِنَّ الَّذِينَ يَغُضُّونَ أَصْوَاتَهُمْ عِنْدَ رَسُولِ اللَّهِ أُولَئِكَ الَّذِينَ امْتَحَنَ اللَّهُ قُلُوبَهُمْ لِلتَّقْوَى لَهُمْ مَغْفِرَةٌ وَأَجْرٌ عَظِيمٌ﴾[۸۲].[۸۳]
معنا و مفهوم چهارم خشوع
یکی از معانی و مفاهیم خشوع، تذلل قلب و تواضع بدن است در برابر عظمت و کبریایی خدای سبحان در حال نماز و به هنگام ادای اذکار و انجام افعال و ارکان مخصوص به آن: ﴿الَّذِينَ هُمْ فِي صَلَاتِهِمْ خَاشِعُونَ﴾.
موارد زیر نیز از این باب است:
- خاشعین، کسانی هستند که به ملاقات آثار قدرت خدای تعالی در قیامت و بازگشت به سوی او اطمینان دارند، و به آنان امر شده که در برخورد با مشکلات، از صبر و نماز کمک بگیرند: ﴿وَاسْتَعِينُوا بِالصَّبْرِ وَالصَّلَاةِ وَإِنَّهَا لَكَبِيرَةٌ إِلَّا عَلَى الْخَاشِعِينَ * الَّذِينَ يَظُنُّونَ أَنَّهُمْ مُلَاقُو رَبِّهِمْ وَأَنَّهُمْ إِلَيْهِ رَاجِعُونَ﴾[۸۴] ﴿الَّذِينَ يَظُنُّونَ أَنَّهُمْ مُلَاقُو رَبِّهِمْ وَأَنَّهُمْ إِلَيْهِ رَاجِعُونَ﴾[۸۵]
- پیامبر (ص) و امام علی (ع) هنگام برخورد با مشکلات، از نماز (و روزه) استعانت میکردند. شیخ طایفه طوسی در تفسیر تبیان، و شیخ طبرسی در مجمع البیان فرمودهاند: «و کان النبی (ص) اذا احزنه امر، استعان بالصلاة و الصوم»؛ یعنی چون امری پیامبر (ص) را غمگین و محزون میساخت، آن حضرت از نماز و روزه استعانت میجست[۸۶]. و در کتاب کافی از امام صادق (ع) میخوانیم که: «کان علی (ع) اذا اهاله امر فزع، قام الی الصلوة، ثم تلا هذه الایة: ﴿اسْتَعِينُوا بِالصَّبْرِ وَالصَّلَاةِ﴾[۸۷]»؛ یعنی هنگامیکه مشکل مهمی برای علی (ع) پیش میآمد، او به نماز برمیخاست، و سپس این آیه را تلاوت میفرمود: ﴿اسْتَعِينُوا بِالصَّبْرِ وَالصَّلَاةِ﴾[۸۸].
- امام صادق (ع) فرمود: با خواندن دو رکعت نماز از خدا بخواهید، همّ و غم شما برطرف گردد، «و روی عن الصادق أنه قال: ما یمنع احدهم اذا دخل علیه غم من غموم الدنیا. ان یتوضا ثم یدخل المسجد فیرکع رکعتین یدعو الله فیها؟ أما سمعت الله تعالی یقول»: ﴿اسْتَعِينُوا بِالصَّبْرِ وَالصَّلَاةِ﴾: و از امام صادق روایت شده که فرمود: چه چیز منع میکند یکی از آنان را، آن گاه که غمی از غمهای دنیا به او وارد میشود، وضو گرفته و سپس داخل در مسجد گردد و دو رکعت نماز به جا آورد و در آن غم خدا را بخواند؟ مگر نشنیدهای که خدای تعالی میفرماید: ﴿اسْتَعِينُوا بِالصَّبْرِ وَالصَّلَاةِ﴾[۸۹]؟[۹۰]
معنا و مفهوم پنجم خشوع
یکی از معانی و مفاهیم خشوع، تذلّل قلبی و تواضع بدنی توأم با خوف، در مردان و زنان است در حال نماز، در برابر عظمت و کبریایی خدای سبحان: ﴿إِنَّ الْمُسْلِمِينَ وَالْمُسْلِمَاتِ وَالْمُؤْمِنِينَ وَالْمُؤْمِنَاتِ وَالْقَانِتِينَ وَالْقَانِتَاتِ وَالصَّادِقِينَ وَالصَّادِقَاتِ وَالصَّابِرِينَ وَالصَّابِرَاتِ وَالْخَاشِعِينَ وَالْخَاشِعَاتِ وَالْمُتَصَدِّقِينَ وَالْمُتَصَدِّقَاتِ وَالصَّائِمِينَ وَالصَّائِمَاتِ وَالْحَافِظِينَ فُرُوجَهُمْ وَالْحَافِظَاتِ وَالذَّاكِرِينَ اللَّهَ كَثِيرًا وَالذَّاكِرَاتِ أَعَدَّ اللَّهُ لَهُمْ مَغْفِرَةً وَأَجْرًا عَظِيمًا﴾: البته، مردان و زنان مسلمان، و مردان و زنان مؤمن، و مردان و زنان مطیع و خاضع، و مردان راستگو، و زنان راستگو، و مردان و زنان صابر و شکیبا، و مردان و زنانی که در حال نماز تذلّل قلبی و تواضع بدنی توأم با خوف دارند، و مردان و زنان صدقهدهنده و انفاقکننده، و مردان و زنان روزهدار، و مردانی که منافذشان را از ارتکاب به گناه حفظ کنند و زنانی که خود را از ارتکاب گناه حفظ کنند، و مردان و زنانی که خدا را بسیار یاد کنند، خدای تعالی برای آنان آمرزش و پاداش عظیمی را آماده نموده است. مؤمنین، آنان که در نمازشان در برابر عظمت و کبریایی خدای متعال تذلّل قلبی و تواضع بدنی توأم با خوف ناشی از خشیت دارند و بر نمازشان محافظت میکنند، از جمله کسانی هستند که رستگار شدهاند، و اینان وارثان بهشت و جاویدان در آن هستند: ﴿قَدْ أَفْلَحَ الْمُؤْمِنُونَ * الَّذِينَ هُمْ فِي صَلَاتِهِمْ خَاشِعُونَ * وَالَّذِينَ هُمْ عَنِ اللَّغْوِ مُعْرِضُونَ * وَالَّذِينَ هُمْ لِلزَّكَاةِ فَاعِلُونَ * وَالَّذِينَ هُمْ لِفُرُوجِهِمْ حَافِظُونَ * إِلَّا عَلَى أَزْوَاجِهِمْ أَوْ مَا مَلَكَتْ أَيْمَانُهُمْ فَإِنَّهُمْ غَيْرُ مَلُومِينَ * فَمَنِ ابْتَغَى وَرَاءَ ذَلِكَ فَأُولَئِكَ هُمُ الْعَادُونَ * وَالَّذِينَ هُمْ لِأَمَانَاتِهِمْ وَعَهْدِهِمْ رَاعُونَ * وَالَّذِينَ هُمْ عَلَى صَلَوَاتِهِمْ يُحَافِظُونَ * أُولَئِكَ هُمُ الْوَارِثُونَ * الَّذِينَ يَرِثُونَ الْفِرْدَوْسَ هُمْ فِيهَا خَالِدُونَ﴾[۹۱].[۹۲]
معنا و مفهوم ششم خشوع
یکی از معانی و مفاهیم خشوع، ذلّت و خواری باطنی و ظاهری است که در به زیر افتادن چشمها ظاهر میگردد: ﴿خُشَّعًا أَبْصَارُهُمْ يَخْرُجُونَ مِنَ الْأَجْدَاثِ كَأَنَّهُمْ جَرَادٌ مُنْتَشِرٌ﴾. در حالیکه چشمهای آنان به نشانه ذلّت و خواری به زیر افتاده، از قبرها خارج میگردند و هم چون ملخها، به هر سو پراکنده میشوند. آنان که در دنیا، دعوت به سجاده (و اقامه نماز) میشدند و در حالی که تندرست و سالم بودند، دعوت را اجابت نمیکردند و نماز را اقامه نمینمودند، در قیامت، سراسر وجودشان را خواری و ذلّت حسرت و ندامت فراگرفته، چشمان ذلیل و خفّتبار خود را به پایین میاندازند، به آنها گفته میشود:(این است آن روزی که در زمان تکلیف) به شما وعده داده میشد (و شما آن را انکار میکردید): ﴿خَاشِعَةً أَبْصَارُهُمْ تَرْهَقُهُمْ ذِلَّةٌ وَقَدْ كَانُوا يُدْعَوْنَ إِلَى السُّجُودِ وَهُمْ سَالِمُونَ﴾[۹۳]، ﴿خَاشِعَةً أَبْصَارُهُمْ تَرْهَقُهُمْ ذِلَّةٌ ذَلِكَ الْيَوْمُ الَّذِي كَانُوا يُوعَدُونَ﴾[۹۴].[۹۵]
معنا و مفهوم هفتم خشوع
یکی از معانی و مفاهیم خشوع، نرمشدن و رقّتآوردن قلب و تواضع بدن است در برابر ذکر و یاد خدا و در برابر آنچه از جانب حق نازل گردیده: ﴿أَلَمْ يَأْنِ لِلَّذِينَ آمَنُوا أَنْ تَخْشَعَ قُلُوبُهُمْ لِذِكْرِ اللَّهِ وَمَا نَزَلَ مِنَ الْحَقِّ وَلَا يَكُونُوا كَالَّذِينَ أُوتُوا الْكِتَابَ مِنْ قَبْلُ فَطَالَ عَلَيْهِمُ الْأَمَدُ فَقَسَتْ قُلُوبُهُمْ وَكَثِيرٌ مِنْهُمْ فَاسِقُونَ﴾: آیا وقت آن نرسیده، آن کسانی که ایمان آوردهاند، در برابر ذکر و یاد خدای متعال و در برابر آنچه از جانب حق نازل گردیده، دلهایشان نرم گردد و رقّت آورند و تواضع نمایند، و مانند کسانی که پیش از این کتاب آسمانی به آنان داده شده، نباشند که با طولانیشدن زمان، دلهای آنان سخت گردید و بسیاری از آنان فاسقند و حال آن که:
- زمین خاشع، در حالی که خاضع است، نزول باران بر او، حرکت، جنبش و حیات را در او دمیده و او را زنده میگرداند. ﴿وَمِنْ آيَاتِهِ أَنَّكَ تَرَى الْأَرْضَ خَاشِعَةً فَإِذَا أَنْزَلْنَا عَلَيْهَا الْمَاءَ اهْتَزَّتْ وَرَبَتْ إِنَّ الَّذِي أَحْيَاهَا لَمُحْيِي الْمَوْتَى إِنَّهُ عَلَى كُلِّ شَيْءٍ قَدِيرٌ﴾[۹۶].
- و اگر قرآن بر کوهی نازل میشد، مسلّماً ملاحظه میکردی که آن از خشیت خدای تعالی در حال خضوع، شکاف میخورد: ﴿لَوْ أَنْزَلْنَا هَذَا الْقُرْآنَ عَلَى جَبَلٍ لَرَأَيْتَهُ خَاشِعًا مُتَصَدِّعًا مِنْ خَشْيَةِ اللَّهِ وَتِلْكَ الْأَمْثَالُ نَضْرِبُهَا لِلنَّاسِ لَعَلَّهُمْ يَتَفَكَّرُونَ﴾[۹۷].[۹۸]
معنا و مفهوم هشتم خشوع
یکی از معانی و مفاهیم خشوع، تذلّل و خواری چهره و به پایینافتادن آن است که طاقت امتناع و سرپیچی از فرمان الهی در آن نیست: ﴿وُجُوهٌ يَوْمَئِذٍ خَاشِعَةٌ﴾. یعنی آن روز (که قیامت است)، چهرهها آنچنان ذلیل و خوار و به پایین فرو افتاده است که توان سرپیچی از فرمان الهی را ندارند. چهرهها در آن روز که قیامت است:
- چهرههایی سفید و نورانی است، و آنان (که مؤمنین اهل دعوت به خیر و امر به معروف و نهی از منکر هستند) در رحمت خدای تعالی جاودانه خواهند بود، و چهرههایی سیاه و تاریک است، و آنان کافرانی (اهل نفاق و تفرقهافکنی) هستند که بعد از ایمانشان کفر ورزیدند. آنان در آن روز، عذاب را در برابر کفرورزیشان باید بچشند: ﴿يَوْمَ تَبْيَضُّ وُجُوهٌ وَتَسْوَدُّ وُجُوهٌ فَأَمَّا الَّذِينَ اسْوَدَّتْ وُجُوهُهُمْ أَكَفَرْتُمْ بَعْدَ إِيمَانِكُمْ فَذُوقُوا الْعَذَابَ بِمَا كُنْتُمْ تَكْفُرُونَ * وَأَمَّا الَّذِينَ ابْيَضَّتْ وُجُوهُهُمْ فَفِي رَحْمَةِ اللَّهِ هُمْ فِيهَا خَالِدُونَ﴾[۹۹].
- و در آن روز که قیامت است، چهرهها در برابر عظمت و کبریایی حیّ قیوم، ذلیل و خاضع است، و کسی که ظلم و ستمی را حمل نموده، از پاداش الهی ناامید میباشد: ﴿وَعَنَتِ الْوُجُوهُ لِلْحَيِّ الْقَيُّومِ وَقَدْ خَابَ مَنْ حَمَلَ ظُلْمًا﴾[۱۰۰]..
- آن روز (که قیامت است)، چهرههایی شاداب و خوشحال است که تنها به (رحمت) پروردگارشان نظاره دارند، و چهرههایی عبوس و محزون است. آنان گمان نزدیک به یقین دارند که عذاب کمرشکنی در مورد آنان انجامشدنی است: ﴿وُجُوهٌ يَوْمَئِذٍ نَاضِرَةٌ * إِلَى رَبِّهَا نَاظِرَةٌ * وَوُجُوهٌ يَوْمَئِذٍ بَاسِرَةٌ * تَظُنُّ أَنْ يُفْعَلَ بِهَا فَاقِرَةٌ﴾[۱۰۱].
- آن روز (که قیامت است)، چهرههایی گشاده، خندان و مسرور است. و در آن روز چهرههایی که صاحبان عقاید و اعمال فاسد بودهاند، بر آنها گرد و غبار نشستند. و دود و تاریکی آنها را پوشانیده است: ﴿وُجُوهٌ يَوْمَئِذٍ مُسْفِرَةٌ * ضَاحِكَةٌ مُسْتَبْشِرَةٌ * وَوُجُوهٌ يَوْمَئِذٍ عَلَيْهَا غَبَرَةٌ * تَرْهَقُهَا قَتَرَةٌ * أُولَئِكَ هُمُ الْكَفَرَةُ الْفَجَرَةُ﴾[۱۰۲].
- و آن روز (که قیامت است)، چهرههایی از فرط نعمت، شاداب و نورانی است، و صاحبان آن چهرهها از تلاشی که داشتهاند، راضیاند، و آنان در بهشتهای عالیای که هیچ سخن لغوی را در آن نمیشنوی، جای دارند. در آن بهشتها، چشمهسارها جاری است. تختهای بلندی در آن قرار دارد، و در آنها قدحهایی نهادهاند، و متکاهایی را مرتب نموده و فرشهایی را گسترانیدهاند: ﴿وُجُوهٌ يَوْمَئِذٍ نَاعِمَةٌ * لِسَعْيِهَا رَاضِيَةٌ * فِي جَنَّةٍ عَالِيَةٍ * لَا تَسْمَعُ فِيهَا لَاغِيَةً * فِيهَا عَيْنٌ جَارِيَةٌ * فِيهَا سُرُرٌ مَرْفُوعَةٌ * وَأَكْوَابٌ مَوْضُوعَةٌ * وَنَمَارِقُ مَصْفُوفَةٌ * وَزَرَابِيُّ مَبْثُوثَةٌ﴾[۱۰۳].[۱۰۴]
نرمی و ذلّت قلبی در برابر خدای قاهر
خشوع در لغت به خضوع[۱۰۵]، تواضع[۱۰۶] و فروتنی[۱۰۷] معنا شده است. معانی دیگری مانند چشم انداختن به زمین و بستن چشم[۱۰۸]، پایین آوردن صدا[۱۰۹]، پایین انداختن سر[۱۱۰]، ترس[۱۱۱]، سکون و سکوت[۱۱۲] نیز برای آن ذکر شده است. به عقیده برخی معنای اصلی این مادّه، حالتی قلبی است که از نرمی و فروتنی و پذیرش پدید میآید و دیگر معانی یادشده، تفسیر آن به لوازم یا آثارند[۱۱۳]. خشوع در فرهنگ اسلامی به معنای تذلّل در برابر خدا به کار میرود و در کتابهای اخلاقی معمولاً از آن در میان مباحث نماز یاد شده است[۱۱۴]. در عرفان بیشتر به خشوع توجه کرده و برای آن تعاریف گوناگونی برشمردهاند؛ مانند تسلیم و فرمانبرداری از حق، خوف همیشگی در قلب، خواری دلها برای خدایی که پنهانها را میداند[۱۱۵]. عارفان، خشوع را از منازل سلوک به سوی خدا به شمار آوردهاند[۱۱۶]. گرچه معنای خشوع با مفهوم واژههایی مانند خضوع، تواضع، ضراعه و اخبات نزدیک است، با آنها تفاوتهایی دارد: بسیاری تفاوت خشوع و خضوع را در محل تحقق آنها دانستهاند؛ برخی خشوع را مربوط به جوارح و اعضای ظاهری و خضوع را مربوط به قلب[۱۱۷] و بعضی کاملاً بر عکس، خشوع را با قلب و خضوع را مختص جوارح دانسته و گفتهاند اسناد خشوع به جوارح از روی عنایتی خاص مانند ظهور آثار خشوع در آنهاست[۱۱۸]؛ همچنین گفته شده است: خضوع با بدن است و خشوع با صدا و بینایی[۱۱۹] یا با صدا، بینایی و بدن[۱۲۰] یا با صدا، بینایی، بدن و قلب[۱۲۱]. در تفاوت خشوع و خضوع آرای دیگری نیز هست[۱۲۲]. تفاوت خشوع با تواضع در این است که اصطلاحا خشوع در تذلّل برای خدا به کار میرود و تواضع در فروتنی برای مؤمنان[۱۲۳]. برخی گفتهاند: تواضع در اخلاق و افعال ظاهری و باطنی به کار میرود؛ ولی کاربست خشوع به اعتبار جوارح است[۱۲۴]. فرق خشوع با ضراعه نیز این دانسته شده است که خشوع بیشتر در جوارح به کار میرود و ضراعه در قلب، از همین رو نقل شده است: اذا ضرع القلب خشعت الجوارح[۱۲۵]؛ البته دو قول اخیر با قلبی بودن خشوع ناسازگارند.
اخبات در منابع متعددی به خشوع تفسیر شده است[۱۲۶]؛ ولی به نظر میرسد که خشوع ملازم با اخبات باشد؛ زیرا اخبات به معنای فرود آمدن شخص در مکانی گسترده و آرام و جای گرفتن در آن است، به گونهای که از اضطراب و انحراف و اختلاف رهایی یابد[۱۲۷] و این امر، ملازم با خشوع و فروتنی است.
مشتقات واژه خشوع ۱۷ بار در قرآن کریم به کار رفته و در آیات دربردارنده آنها به موضوعاتی، مانند ستایش خشوع و ترغیب به آن، آثار خشوع، اسباب خشوع و خشوع در قیامت پرداخته شده است؛ همچنین مفسران موضوع خشوع را از واژههای دیگری مانند خُفیَه[۱۲۸].[۱۲۹]، تضرّع[۱۳۰][۱۳۱] و اخبات[۱۳۲][۱۳۳] نیز برداشت کردهاند.
در آیهای نیز از ادله توحید[۱۳۴] و معاد[۱۳۵] این دانسته شده است که زمین خشک و بیآب و علف پس از باریدن باران به حرکت آمده و گیاه میرویاند[۱۳۶]. در این آیه، خشکی و فرسودگی زمین به شخص خاشع و ذلیل تشبیه شده است[۱۳۷]: ﴿وَمِنْ ءَايَـٰتِهِۦٓ أَنَّكَ تَرَى ٱلْأَرْضَ خَـٰشِعَةًۭ فَإِذَآ أَنزَلْنَا عَلَيْهَا ٱلْمَآءَ ٱهْتَزَّتْ وَرَبَتْ إِنَّ ٱلَّذِىٓ أَحْيَاهَا لَمُحْىِ ٱلْمَوْتَىٰٓ إِنَّهُۥ عَلَىٰ كُلِّ شَىْءٍۢ قَدِيرٌ﴾[۱۳۸]، بنابراین کاربست خشوع در این آیه مجازی است.
به عقیده برخی خشوع در قرآن به ۴ معنا به کار رفته است: تواضع؛ سکون؛ ترس؛ خواری[۱۳۹].[۱۴۰].
حقیقت و گستره خشوع
خشوع در قرآن کریم، هم برای مؤمنان فضیلتی معنوی یادشده است و هم برای کافران به جهت ترسیم خواری آنان در آخرت.
- خشوع مؤمنان: در آیات پرشماری، از خشوع مؤمنان به ویژه در نماز سخن رفته است. این گونه خشوع فضیلتی اخلاقی[۱۴۱] و منزلی عرفانی[۱۴۲] است که مؤمنان باید بکوشند به آن آراسته شوند.[۱۴۳] مفسران اختلاف دارند که خشوع مؤمنان، امری قلبی است یا جوارحی[۱۴۴]: بسیاری آن را امری قلبی دانستهاند؛ زیرا خشوع تأثری خاص از مقهور در برابر قاهر است، به گونهای که با توجه به قاهر از جز او گسسته شود[۱۴۵]. تعبیراتی مانند ترس[۱۴۶] یا ترس ثابت و همیشگی در قلب[۱۴۷] یا ترس آمیخته با تعظیم[۱۴۸] تذلّل برای خدا[۱۴۹]، تصدیق به وعده و وعید الهی[۱۵۰]، ایمان[۱۵۱]، رقّت و نرمی دل[۱۵۲] در تفسیر خشوع، گویای قلبی بودن آن است. براساس این دیدگاه، اطلاق خشوع بر امور جوارحی، مانند سکون بدن و توجه نکردن به راست و چپ در نماز، از آن روست که اینگونه امور از آثار خشوع قلبیاند و نبودن آنها نشانه خالی بودن قلب از خشوع است[۱۵۳]، چنان که بر پایه روایتی، پیامبر اکرم پس از دیدن شخصی که در نماز با ریش خود بازی میکرد فرمود: اگر قلب وی خاشع بود، جوارح او نیز خاشع میشد[۱۵۴]. بر همین اساس، نباید خشوع انسان تنها ظاهری و قلب خالی از خشوع باشد که از این حالت به خشوع نفاق یاد شده است[۱۵۵]، همچنین نباید خشوع ظاهری بیشتر از خشوع باطنی باشد[۱۵۶]. در روایتی، پیامبر اکرم(ص) این گونه خشوع را نیز نفاق نامیدهاند[۱۵۷]. برخی دیگر، خشوع را جوارحی و خشوع در نماز را به معنای سکون بدن، نگاه کردن به موضع سجده، چشم برهم نهادن و رو نکردن به چپ و راست دانستهاند[۱۵۸]. برپایه گزارش، پیش از نزول آیه ۲ مؤمنون[۱۵۹] پیامبر(ص) و مسلمانان در نماز به آسمان نگاه میکردند و در آن زمان نگاه کردن به راست و چپ و بالا در نماز جایز بود؛ ولی پس از نزول این آیه، چشم از موضع سجده بر نمیداشتند[۱۶۰]. برخی نیز خشوع را هم قلبی و هم جوارحی دانستهاند که باید هر دو در نماز پدیدار شوند[۱۶۱]، هر چند آنچه از خشوع که برای دیگران دیدنی است، تنها خشوع جوارحی است[۱۶۲].
- خشوع کافران: کافران که در دنیا با تکبّر، از عبادت الهی روی بر میتافتند، در آخرت با خشوع و ذلت و پستی محشور میشوند[۱۶۳] و ذلّتشان سبب میشود که نگاه از زمین بر ندارند[۱۶۴]. به گفته برخی، خشوع حالتی است که در آخرت از مؤمنان و سعادتمندان به متکبران و اصحاب شمال منتقل میشود[۱۶۵]؛ البته خشوع کافران برای تعظیم الهی و از روی اقرار به عبودیت نیست[۱۶۶]، بلکه به سبب مشاهده عذابهای ترسناک الهی[۱۶۷] و براثر ذلت و خواری است[۱۶۸]: ﴿وَتَرَىٰهُمْ يُعْرَضُونَ عَلَيْهَا خَـٰشِعِينَ مِنَ ٱلذُّلِّ يَنظُرُونَ مِن طَرْفٍ خَفِىٍّۢ وَقَالَ ٱلَّذِينَ ءَامَنُوٓا۟ إِنَّ ٱلْخَـٰسِرِينَ ٱلَّذِينَ خَسِرُوٓا۟ أَنفُسَهُمْ وَأَهْلِيهِمْ يَوْمَ ٱلْقِيَـٰمَةِ أَلَآ إِنَّ ٱلظَّـٰلِمِينَ فِى عَذَابٍۢ مُّقِيمٍۢ﴾[۱۶۹] آنان از شدت و گوناگونی عذاب خدا نمیتوانند با چشم باز آن را مشاهده کنند، بلکه پنهانی و زیرچشمی به آن نگاه میکنند: ﴿يَنظُرُونَ مِن طَرْفٍ خَفِىٍّۢ﴾[۱۷۰]. در آیهای خشوع و ذلت کافران در آخرت به چهرههای آنان اسناد داده شده است[۱۷۱]: ﴿وُجُوهٌۭ يَوْمَئِذٍ خَـٰشِعَةٌ﴾[۱۷۲]؛ زیرا ذلت و خشوع انسان در چهره وی آشکار میشود[۱۷۳] و در آیاتی دیگر به چشمهای آنان نسبت داده شده است: ﴿خَاشِعَةً أَبْصَارُهُمْ تَرْهَقُهُمْ ذِلَّةٌ﴾[۱۷۴]، چون اثر خواری هر ذلیلی یا عزت هر عزیزی در چشم وی ظاهر میشود[۱۷۵]؛ یا اینکه ظهور آن در چشم بیشتر از دیگر اعضاست[۱۷۶]. در آیهای نیز به خشوع همه انسانها در برابر هیبت الهی و براثر ترس از محاسبه خدا[۱۷۷] در روز قیامت اشاره شده و آمده است که در آن روز صداها برای خدا خاشعاند و چیزی جز صدایی آهسته شنیده نمیشود: ﴿يَوْمَئِذٍۢ يَتَّبِعُونَ ٱلدَّاعِىَ لَا عِوَجَ لَهُۥ وَخَشَعَتِ ٱلْأَصْوَاتُ لِلرَّحْمَـٰنِ فَلَا تَسْمَعُ إِلَّا هَمْسًۭا﴾[۱۷۸] این صدای خفیف، صدای قدمهای انسانهاست که به سوی محشر میروند؛ یا صدای سخن گفتن ضعیف انسانهاست[۱۷۹].[۱۸۰].
اهمیت و آثار خشوع
اهمیت ویژه خشوع در فرهنگ اسلامی، از آیات متعددی برداشتپذیر است. قرآن کریم برخی از مؤمنان را به سبب نداشتن خشوع سرزنش کرده و آنان را از اینکه مانند اهل کتاب به سنگدلی گرفتار شوند برحذر داشته است: ﴿أَلَمْ يَأْنِ لِلَّذِينَ ءَامَنُوٓا۟ أَن تَخْشَعَ قُلُوبُهُمْ لِذِكْرِ ٱللَّهِ وَمَا نَزَلَ مِنَ ٱلْحَقِّ وَلَا يَكُونُوا۟ كَٱلَّذِينَ أُوتُوا۟ ٱلْكِتَـٰبَ مِن قَبْلُ فَطَالَ عَلَيْهِمُ ٱلْأَمَدُ فَقَسَتْ قُلُوبُهُمْ وَكَثِيرٌۭ مِّنْهُمْ فَـٰسِقُونَ﴾[۱۸۱][۱۸۲]. برخی این آیه را درباره منافقان دانستهاند؛ زیرا آنان ایمان اظهار میکردند، در حالی که در دلهایشان نفاق بود و نفاق مباین با خشوع است [۱۸۳]. آیات ۱ ـ ۲ مؤمنون نیز بر رستگاری مؤمنانی تأکید دارند که در نماز خویش خاشعاند، به گفته برخی هر کس در نماز خاشع نباشد، از زمره اهل ایمان بیرون است: ﴿قَدْ أَفْلَحَ الْمُؤْمِنُونَ * الَّذِينَ هُمْ فِي صَلَاتِهِمْ خَاشِعُونَ﴾[۱۸۴][۱۸۵]. برخی برای اثبات وجوب خشوع در نماز، به آیات و روایات متعددی استدلال کردهاند؛ البته معنای این وجوب آن است که خشوع شرط قبول نماز است نه شرط صحت فقهی[۱۸۶]. در آیاتی دیگر در ستایش برخی از بندگان برجسته الهی، از خشوع آنان یاد شده است؛ مانند خشوع زکریا(ع) و همسر و فرزندش: ﴿فَٱسْتَجَبْنَا لَهُۥ وَوَهَبْنَا لَهُۥ يَحْيَىٰ وَأَصْلَحْنَا لَهُۥ زَوْجَهُۥٓ إِنَّهُمْ كَانُوا۟ يُسَـٰرِعُونَ فِى ٱلْخَيْرَٰتِ وَيَدْعُونَنَا رَغَبًۭا وَرَهَبًۭا وَكَانُوا۟ لَنَا خَـٰشِعِينَ﴾[۱۸۷] و خشوع برخی از اهل کتاب که به پیامبر(ص) و شریعت وی ایمان آوردند: ﴿وَإِنَّ مِنْ أَهْلِ ٱلْكِتَـٰبِ لَمَن يُؤْمِنُ بِٱللَّهِ وَمَآ أُنزِلَ إِلَيْكُمْ وَمَآ أُنزِلَ إِلَيْهِمْ خَـٰشِعِينَ لِلَّهِ لَا يَشْتَرُونَ بِـَٔايَـٰتِ ٱللَّهِ ثَمَنًۭا قَلِيلًا أُو۟لَـٰٓئِكَ لَهُمْ أَجْرُهُمْ عِندَ رَبِّهِمْ إِنَّ ٱللَّهَ سَرِيعُ ٱلْحِسَابِ﴾[۱۸۸]؛[۱۸۹] همچنین خدا به انسانها فرمان میدهد که پروردگارشان را با تذلّل و همراه خشوع دلها و یقین به وحدانیت الهی و پنهانی بخوانند: ﴿ادْعُوا رَبَّكُمْ تَضَرُّعًا وَخُفْيَةً﴾[۱۹۰][۱۹۱]، چنان که به شنونده قرآن نیز دستور میدهد با خشوع و تواضع از آیات قرآن پند گرفته و پروردگار خود و بازگشت خویش به سوی او را یاد کند: ﴿وَاذْكُرْ رَبَّكَ فِي نَفْسِكَ تَضَرُّعًا وَخِيفَةً﴾[۱۹۲][۱۹۳]. بر اساس آیهای دیگر فرشتگانی که نزد پروردگار هستند، از عبادت الهی و تواضع و خشوع برای او استکبار نورزیده و با این خشوع پروردگارشان را بزرگ میدارند: ﴿إِنَّ الَّذِينَ عِنْدَ رَبِّكَ لَا يَسْتَكْبِرُونَ عَنْ عِبَادَتِهِ وَيُسَبِّحُونَهُ وَلَهُ يَسْجُدُونَ﴾[۱۹۴].[۱۹۵]. در روایات نیز به خشوع رویکردی ویژه و از آن به یکی از نشانههای شیعیان اهل بیت[۱۹۶]، یاور خوبی برای دعا[۱۹۷] و زینت اولیای الهی[۱۹۸] یاد شده است که رسیدن به یقین، بیآن شدنی نیست[۱۹۹] و هشدار داده شده است که نخستین چیزی از دین که مسلمانان آن را از دست میدهند خشوع است[۲۰۰]. به گفته برخی، اصل اخلاق پسندیده، خشوع و علوّ همت است[۲۰۱]. خشوع دارای آثار فراوانی مانند اصلاح مفاسد، پاککردن گناهان، دور کردن انسان از دوزخ و راهنمایی او به بهشت، رغبت و رهبت[۲۰۲] انقیاد و پذیرش است[۲۰۳]. قرآن کریم پس از سفارش به کمک گرفتن از صبر و نماز، آن را جز برای خاشعان سنگین میداند: ﴿وَٱسْتَعِينُوا۟ بِٱلصَّبْرِ وَٱلصَّلَوٰةِ وَإِنَّهَا لَكَبِيرَةٌ إِلَّا عَلَى ٱلْخَـٰشِعِينَ﴾[۲۰۴] درباره ضمیر «ها» در این آیه در تفاسیر احتمالاتی یاد شده است: بیشتر مفسران مراد از آن را نماز دانستهاند[۲۰۵]، یعنی نماز جز برای خاشعان دشوار است؛ ولی خاشعان که به ثواب و پاداش بزرگی که به آنان وعده داده شده امید دارند و خود را برای اقامه نماز آماده کردهاند[۲۰۶]، نه تنها نماز برایشان دشوار نیست، لذتبخش نیز هست[۲۰۷]. بر پایه احتمالات دیگری، صبر و نماز، کمک گرفتن از صبر و نماز، پذیرش دعوت پیامبر(ص)، همه آنچه که در آیه ۴۰ ـ ۴۵ سوره بقره به بنی اسراییل فرمان داده شده (یاد کردن نعمت الهی، وفا به عهد، ترس از خدا، ایمان به قرآن و...) و... جز برای انسانهای خاشع دشوارند[۲۰۸]. برخی با دیدگاهی عرفانی و فلسفی در تفسیر آیه یادشده گفتهاند: فناء فیاللّه با صبر از نفس و هوای نفس و بقاء باللّه با نماز و مناجات بسیار دشوار است، مگر با خشوع و شکستگی و عبودیت دل[۲۰۹]؛ زیرا هر حرکت کننده طبیعی یا ارادی، هنگامی از صورتی به صورت شریفتر و قویتر بار مییابد که صورت اوّلی، ضعیف شده و رسوخ آن نابود گردد؛ مثلاً جماداتی که صورتشان قویتر است ـ مانند فلزات ـ تبدیل شدنشان به گیاه بعیدتر است، در حالی که بذر به سبب سستی و قصوری که در صورت جمادی دارد، به گیاه بدل میشود. در میان انسانها نیز هر کس قلبش با محبت و انقیاد خاشع شود و از هوای نفس خویش در طلب مولایش بگذرد، درهای رحمت به روی او باز و انوار الهی بر وی افاضه میشود و هرکس در مقام نفس خویش و انانیّت و هوا پرستی بایستد، از درگاه حق رانده و از لقاء الهی محروم میشود، پس هرکس قلبش برای خدا خاشع گردد، ترک هوای نفس و صبر از دنیا و آنچه در دنیاست با روزه گرفتن از دنیا (چشمپوشی از لذتهای آن) و با روی آوردن به خدا به کمک نماز که روح آن شناخت حق و تعبّد ظاهری و باطنی است، آسان خواهد شد[۲۱۰]. در آیهای به انسانهای متواضع و خاشع بشارت داده شده است: ﴿وَبَشِّرِ الْمُخْبِتِينَ﴾[۲۱۱].[۲۱۲] و بر اساس آیهای دیگر خدا برای مردان و زنان مسلمان و مؤمنی که اوصافی از جمله خشوع دارند، آمرزش و پاداش بزرگی آماده کرده است: ﴿إِنَّ ٱلْمُسْلِمِينَ وَٱلْمُسْلِمَـٰتِ وَٱلْمُؤْمِنِينَ وَٱلْمُؤْمِنَـٰتِ وَٱلْقَـٰنِتِينَ وَٱلْقَـٰنِتَـٰتِ وَٱلصَّـٰدِقِينَ وَٱلصَّـٰدِقَـٰتِ وَٱلصَّـٰبِرِينَ وَٱلصَّـٰبِرَٰتِ وَٱلْخَـٰشِعِينَ وَٱلْخَـٰشِعَـٰتِ وَٱلْمُتَصَدِّقِينَ وَٱلْمُتَصَدِّقَـٰتِ وَٱلصَّـٰٓئِمِينَ وَٱلصَّـٰٓئِمَـٰتِ وَٱلْحَـٰفِظِينَ فُرُوجَهُمْ وَٱلْحَـٰفِظَـٰتِ وَٱلذَّٰكِرِينَ ٱللَّهَ كَثِيرًۭا وَٱلذَّٰكِرَٰتِ أَعَدَّ ٱللَّهُ لَهُم مَّغْفِرَةًۭ وَأَجْرًا عَظِيمًۭا﴾[۲۱۳] به اعتقاد برخی، خشوع نخست سبب تپش و لرزش میشود؛ زیرا انسان در برابر کبریای الهی حقارت حس میکند و ترسان میشود؛ ولی اگر این خشوع ادامه یابد، لرزش و تپش به آرامش بدل میشود: ﴿ٱللَّهُ نَزَّلَ أَحْسَنَ ٱلْحَدِيثِ كِتَـٰبًۭا مُّتَشَـٰبِهًۭا مَّثَانِىَ تَقْشَعِرُّ مِنْهُ جُلُودُ ٱلَّذِينَ يَخْشَوْنَ رَبَّهُمْ ثُمَّ تَلِينُ جُلُودُهُمْ وَقُلُوبُهُمْ إِلَىٰ ذِكْرِ ٱللَّهِ ذَٰلِكَ هُدَى ٱللَّهِ يَهْدِى بِهِۦ مَن يَشَآءُ وَمَن يُضْلِلِ ٱللَّهُ فَمَا لَهُۥ مِنْ هَادٍ﴾[۲۱۴].[۲۱۵].
اسباب خشوع
قرآن کریم با عتاب مؤمنانی که قلبهایشان سخت و از خشوع خالی است[۲۱۶] میفرماید: آیا برای کسانی که ایمان آوردهاند هنگام آن نرسیده که دلهایشان به یاد خدا و آن حقی که نازل شده است خاشع شود: ﴿أَلَمْ يَأْنِ لِلَّذِينَ ءَامَنُوٓا۟ أَن تَخْشَعَ قُلُوبُهُمْ لِذِكْرِ ٱللَّهِ وَمَا نَزَلَ مِنَ ٱلْحَقِّ وَلَا يَكُونُوا۟ كَٱلَّذِينَ أُوتُوا۟ ٱلْكِتَـٰبَ مِن قَبْلُ فَطَالَ عَلَيْهِمُ ٱلْأَمَدُ فَقَسَتْ قُلُوبُهُمْ وَكَثِيرٌۭ مِّنْهُمْ فَـٰسِقُونَ﴾[۲۱۷] مفسران «حق نازل شده» را قرآن کریم دانستهاند[۲۱۸]. از این آیه بر میآید که یاد الهی و قرآن کریم میتوانند در دل مؤمنان خشوع ایجاد کنند[۲۱۹]. برخی مقدّم شدن یاد خدا بر قرآن را از این جهت دانستهاند که خشوع تنها با ذکر خدا به دست میآید و حاصل شدن آن، هنگام شنیدن آیات قرآن نیز به جهت اشتمال آیات الهی بر ذکر الهی است[۲۲۰]. برخی از ذکر خدا در آیه یادشده را نیز قرآن کریم دانستهاند، پس از دو خصوصیت قرآن یاد شده است که هر یک مایه حصول خشوع در دل مؤمن میشود[۲۲۱]. تأثیر قرآن کریم در تحقق خشوع را از آیات دیگری نیز میتوان برداشت کرد، چنان که در آیهای خدا برای توبیخ کسانی که با وجود فهمی که به آنان ارزانی داشته است، بر اثر قساوت دل و کمی تدبّر، هنگام تلاوت قرآن حالت خشوع ندارند[۲۲۲]، در تعظیم شأن و جلالت قرآن مَثَل میزند که اگر امکان داشت قرآن بر کوهی نازل شود، آن کوه با تمام غلظت و بزرگی و سختیای که داشت در برابر آن خاشع میشد و فرو میریخت[۲۲۳]: ﴿لَوْ أَنزَلْنَا هَـٰذَا ٱلْقُرْءَانَ عَلَىٰ جَبَلٍۢ لَّرَأَيْتَهُۥ خَـٰشِعًۭا مُّتَصَدِّعًۭا مِّنْ خَشْيَةِ ٱللَّهِ وَتِلْكَ ٱلْأَمْثَـٰلُ نَضْرِبُهَا لِلنَّاسِ لَعَلَّهُمْ يَتَفَكَّرُونَ﴾[۲۲۴] و در آیهای دیگر به خشوع مؤمنان در برابر آیات قرآن اشاره شده است: ﴿وَلِيَعْلَمَ الَّذِينَ أُوتُوا الْعِلْمَ أَنَّهُ الْحَقُّ مِنْ رَبِّكَ فَيُؤْمِنُوا بِهِ فَتُخْبِتَ لَهُ قُلُوبُهُمْ وَإِنَّ اللَّهَ لَهَادِ الَّذِينَ آمَنُوا إِلَى صِرَاطٍ مُسْتَقِيمٍ﴾[۲۲۵].[۲۲۶]. و بر اساس آیات ۱۰۷ و ۱۰۹ اسراء، شنیدن قرآن[۲۲۷] بر خشوع صاحبان علم میافزاید: ﴿قُلْ آمِنُوا بِهِ أَوْ لَا تُؤْمِنُوا إِنَّ الَّذِينَ أُوتُوا الْعِلْمَ مِنْ قَبْلِهِ إِذَا يُتْلَى عَلَيْهِمْ يَخِرُّونَ لِلْأَذْقَانِ سُجَّدًا * وَيَقُولُونَ سُبْحَانَ رَبِّنَا إِنْ كَانَ وَعْدُ رَبِّنَا لَمَفْعُولًا * وَيَخِرُّونَ لِلْأَذْقَانِ يَبْكُونَ وَيَزِيدُهُمْ خُشُوعًا﴾[۲۲۸]؛ همچنین بر پایه روایتی، شایستهترین انسانها به خشوع در پنهان و آشکار، حامل قرآن است[۲۲۹]. از آیاتی دیگر برداشت میشود که علم و معرفت و شناخت مبدأ و معاد، عامل تحقق خشوع در قلب است، چنان که بر اساس آیهای کسانی که به آنان علم و معرفت داده شده است، هنگام تلاوت آیات الهی بر آنها، حالت خشوع یافته و با صورت به سجده میافتند: ﴿قُلْ آمِنُوا بِهِ أَوْ لَا تُؤْمِنُوا إِنَّ الَّذِينَ أُوتُوا الْعِلْمَ مِنْ قَبْلِهِ إِذَا يُتْلَى عَلَيْهِمْ يَخِرُّونَ لِلْأَذْقَانِ سُجَّدًا﴾[۲۳۰] و طبق آیات ۴۵ ـ ۴۶ بقره حالت خشوع، از آنِ کسانی است که به دیدار با پروردگارشان و بازگشت به سوی او باور دارند: ﴿وَاسْتَعِينُوا بِالصَّبْرِ وَالصَّلَاةِ وَإِنَّهَا لَكَبِيرَةٌ إِلَّا عَلَى الْخَاشِعِينَ * ٱلَّذِينَ يَظُنُّونَ أَنَّهُم مُّلَـٰقُوا۟ رَبِّهِمْ وَأَنَّهُمْ إِلَيْهِ رَٰجِعُونَ﴾[۲۳۱][۲۳۲]. «ظنّ» در این آیه به معنای «علم» است[۲۳۳]؛ زیرا لازمِ ظن به معنای اعتقاد راجح، آن است که شخص به وقوع قیامت یقین نداشته باشد، که این کفر است و ممکن نیست خدا آن را ستایش کند[۲۳۴]. برخی ظن را در این آیه همان گمان دانستهاند، پس میتوان آیه را به چند گونه تفسیر کرد:
- ملاقات پروردگار، همان مرگ است و معنای آیه این است که خشوع، از آنِ کسانی است که هر لحظه گمان مرگ دارند.
- گمان به دیدار ثواب الهی مراد است که امری ناقطعی است.
- انسان خاشع برای طاعات خویش ارزشی معتقد نیست و گمان میکند با گناهانش پروردگارش را ملاقات میکند.
- علم یقینی به کیفیت معاد، تنها برای عارفان کامل حاصل میشود و آنچه عموم مؤمنان از آن برخوردارند (در مقایسه با علم عارفان کامل) مرتبه ظن به شمار میآید[۲۳۵]. برخی گفتهاند: خشوع از ادراک عظمت و هیبت جمال و جلال الهی به دست میآید و هر چه مرتبه این ادراک بیشتر باشد، مرتبه خشوع نیز بالاتر است[۲۳۶]. بعضی تحقق خشوع را همیشه براثر تجلّی حقّ بر دلها دانسته و گفتهاند: تجلّی در قلب مؤمن سبب علم و نظر پنهانی مؤمن به حق میشود و علم، سبب به وجود آمدن خشیت و خشیت، مایه حصول خشوع است[۲۳۷]. برخی نیز سبب خشوع را ترس از خدا و عقاب او دانستهاند[۲۳۸].[۲۳۹].
منابع
پانویس
- ↑ «و بیگمان برخی از اهل کتاب کسانی هستند که به خداوند و به آنچه برای شما و برای آنها فرو فرستادهاند، ایمان دارند؛ برای خداوند فروتنی میورزند و آیات خداوند را به بهای کم نمیفروشند؛ آنانند که پاداششان نزد پروردگار آنهاست؛ بیگمان خداوند حسابرس سریع است» سوره آل عمران، آیه ۱۹۹.
- ↑ «و با روی بر زمین میافتند، میگریند و (قرآن) بر فروتنی آنان میافزاید» سوره اسراء، آیه ۱۰۹.
- ↑ «در این روز (همگان) از فراخواننده پیروی میکنند که (در کار خویش) هیچ کژی ندارد و صداها در برابر (خداوند) بخشنده فرو میافتند چنان که جز نوای آرامی (از نفسها) نمیشنوی» سوره طه، آیه ۱۰۸.
- ↑ «همانان که در نماز خویش فروتنند» سوره مؤمنون، آیه ۲.
- ↑ «بیگمان خداوند برای مردان و زنان مسلمان و مردان و زنان مؤمن و مردان و زنان فرمانبردار و مردان و زنان راستگفتار و مردان و زنان شکیبا و مردان و زنان فرمانبردار و مردان و زنان بخشنده و مردان و زنان روزهدار و مردان و زنان پاکدامن و مردان و زنانی که خداوند را بسیار یاد میکنند، آمرزش و پاداشی سترگ آماده کرده است» سوره احزاب، آیه ۳۵.
- ↑ «با چشمانی فروافتاده از گورها بیرون میآیند گویی ملخهایی پراکندهاند» سوره قمر، آیه ۷.
- ↑ «آیا هنگام آن نرسیده است که دلهای مؤمنان از یاد خداوند و از آنچه از سوی حق فرو فرستاده شده است فروتنی یابد و مانند کسانی نباشند که پیش از این به آنان کتاب (آسمانی) دادند اما روزگار بر آنان به درازا کشید و دلهاشان سخت شد و بسیاری از آنان بزهکار بودند؟» سوره حدید، آیه ۱۶.
- ↑ «رخسارههایی در آن روز خاکسارند،» سوره غاشیه، آیه ۲.
- ↑ امامی، عبدالنبی، فرهنگ قرآن ج۱، ص ۶۷۳.
- ↑ تبیان، ج۳، ص۹۴؛ مجمع البیان، ج۲، ص۵۶۱.
- ↑ تبیان، ج۶، ص۵۳۲.
- ↑ تبیان، ج۷، ص۱۸۵.
- ↑ تبیان، ج۷، ص۳۰۸.
- ↑ تبیان. ج۸، ص۳۰۹.
- ↑ تبیان، ج۹، ص۴۴۳.
- ↑ تبیان، ج۹، ص۵۲۷؛ مجمع البیان، ج۹، ص۲۳۷.
- ↑ تبیان، ج۱۰، ص۳۳۴.
- ↑ مجمع البیان، ج۶، ص۴۴۶.
- ↑ مجمع البیان، ج۷، ص۳۱.
- ↑ مجمع البیان، ج۷، ص۹۹.
- ↑ مجمع البیان، ج۸، ص۳۸۵.
- ↑ مجمع البیان، ج۹، ص۱۸۷.
- ↑ مجمع البیان، ج۹، ص۲۳۸.
- ↑ مجمع البیان، ج۱، ص۴۷۸.
- ↑ «آنانند که پاداششان برای شکیبی که ورزیدهاند دو بار به آنان داده میشود» سوره قصص، آیه ۵۴.
- ↑ «تا از بخشایش خویش دو بهره به شما ارزانی دارد» سوره حدید، آیه ۲۸.
- ↑ کشاف، ج۱، ص۴۹۱.
- ↑ کشاف، ج۲، ص۴۶۹.
- ↑ کشاف، ج۲، ص۵۵۴.
- ↑ کشاف، ج۳، ص۲۵.
- ↑ کشاف، ج۳، ص۲۶۱.
- ↑ کشاف، ج۴، ص۳۶.
- ↑ کشاف، ج۴، ص۲۴۶.
- ↑ تفسیر شبر، ص۱۷۷.
- ↑ تفسیر شبر، ص۶۰۷.
- ↑ تفسیر شبر، ص۶۶۵.
- ↑ تفسیر شبر، ص۱۱۷.
- ↑ تفسیر شبر، ص۸۷۲.
- ↑ تفسیر شبر، ص۱۲۰۸.
- ↑ المیزان، ج۱۳، ص۲۳۸.
- ↑ المیزان، ج۱۴، ص۲۲۸.
- ↑ المیزان، ج۱۵، ص۴.
- ↑ المیزان، ج۱۶، ص۳۳۲.
- ↑ المیزان، ج۱۹، ص۶۴.
- ↑ المیزان، ج۱۹، ص۱۸۴.
- ↑ المیزان، ج۲۰، ص۳۹۸.
- ↑ «بیگمان مؤمنان رستگارند * همانان که در نماز خویش فروتنند» سوره مؤمنون، آیه ۱-۲.
- ↑ بصائر، ج۳۲، ص۱۲۳.
- ↑ بصائر، ج۴۲، ص۳۰۹.
- ↑ «خداوند است که بهترین گفتار را (به گونه) کتابی (با آیاتی) همانند دوگانه (یعنی مکرّر) فرو فرستاده است؛ پوستهای آنان که از پروردگار خویش میهراسند از آن به لرزه میافتد سپس با یاد خداوند پوستها و دلهاشان نرم میشود» سوره زمر، آیه ۲۳.
- ↑ «مؤمنان، تنها آن کسانند که چون یاد خداوند پیش آید دلهاشان بیمناک میشود» سوره انفال، آیه ۲.
- ↑ «مؤمنان، تنها آن کسانند که چون یاد خداوند پیش آید دلهاشان بیمناک میشود و چون آیات او را بر آنان بخوانند بر ایمانشان میافزاید و بر پروردگارشان توکّل میکنند» سوره انفال، آیه ۲.
- ↑ بصائر، ج۴۴، ص۱۲۲.
- ↑ بصائر، ج۵۵، ص۳۵.
- ↑ تفسیر نمونه، ج۳، ص۲۳۲.
- ↑ تفسیر نمونه، ج۱۲، ص۳۲۱.
- ↑ تفسیر نمونه، ج۱۳، ص۳۰۳.
- ↑ تفسیر نمونه، ج۱۴، ص۱۹۴ – ۱۹۵.
- ↑ تفسیر نمونه، ج۲۳، ص۲۳.
- ↑ تفسیر نمونه، ج۲۳، ص۳۴۱.
- ↑ تفسیر نمونه، ج۲۶، ص۴۱۵.
- ↑ امامی، عبدالنبی، فرهنگ قرآن ج۱، ص ۶۷۷-۶۸۹.
- ↑ نورالثقلین، ج۳، ص۵۲۸.
- ↑ نورالثقلین، ج۳، ص۵۲۸، ح۱۰؛ برهان، ص۷۱۸.
- ↑ نورالثقلین، ج۳، ص۵۲۸، ح۱۰؛ برهان، ص۷۱۸.
- ↑ نورالثقلین، ج۳، ص۵۲۸، ح۱۱.
- ↑ نورالثقلین، ج۳، ص۵۲۸، ح۱۲.
- ↑ نورالثقلین، ج۳، ص۵۲۸، ح۱۳.
- ↑ در المنثور، ج۵، ص۳.
- ↑ «رخسارههایی در آن روز خاکسارند، * کوشنده رنج کشیده (اما بیبهره) اند» سوره غاشیه، آیه ۲-۳.
- ↑ «آیا داستان (رستخیز) فراپوشنده به تو رسیده است؟» سوره غاشیه، آیه ۱.
- ↑ «به آتشی بسیار سوزان درمیآیند،» سوره غاشیه، آیه ۴.
- ↑ برهان، ص۱۱۸۶؛ نورالثقلین، ج۵، ص۵۶۳، ح۳.
- ↑ در المنثور، ج۶، ص۳۴۲.
- ↑ امامی، عبدالنبی، فرهنگ قرآن ج۱، ص ۶۸۹.
- ↑ «(این) کتابی خجسته است که ما به سوی تو فرو فرستادهایم تا در آیات آن نیک بیندیشند و تا خردمندان از آن پند گیرند» سوره ص، آیه ۲۹.
- ↑ امامی، عبدالنبی، فرهنگ قرآن ج۱، ص ۶۹۱.
- ↑ «به خداوند و روز بازپسین ایمان دارند و به کار شایسته فرمان میدهند و از کار ناشایست باز میدارند و به کارهای خیر میشتابند و آنان از شایستگانند * آنان برابر نیستند؛ از اهل کتاب گروهی برخاستگانند که در طول شب آیات خداوند را تلاوت میکنند در حالی که سر به سجده دارند» سوره آل عمران، آیه ۱۱۳-۱۱۴.
- ↑ امامی، عبدالنبی، فرهنگ قرآن ج۱، ص ۶۹۲.
- ↑ «بگو: چه بدان (آیات) ایمان آورید چه ایمان نیاورید؛ بیگمان چون بر کسانی که پیش از این (به آنان) دانش دادهاند خوانده شود به سجده با روی بر زمین میافتند» سوره اسراء، آیه ۱۰۷.
- ↑ امامی، عبدالنبی، فرهنگ قرآن ج۱، ص ۶۹۲.
- ↑ «بیگمان خداوند دلهای کسانی که صدایشان را نزد فرستاده خداوند فرو میدارند، برای پرهیزگاری آزموده است؛ آنان آمرزش و پاداشی سترگ خواهند داشت» سوره حجرات، آیه ۳.
- ↑ امامی، عبدالنبی، فرهنگ قرآن ج۱، ص ۶۹۳.
- ↑ «از شکیبایی و نماز یاری بجویید و بیگمان این کار جز بر فروتنان دشوار است * همان کسان که میدانند به لقای پروردگارشان خواهند رسید و به سوی او باز میگردند “ سوره بقره، آیه ۴۵.
- ↑ «همان کسان که میدانند به لقای پروردگارشان خواهند رسید و به سوی او باز میگردند» سوره بقره، آیه ۴۶.
- ↑ تبیان، ج۱، ص۲۰۲؛ مجمع البیان. ج۱، ص۹۹.
- ↑ «از شکیبایی و نماز یاری بجویید» سوره بقره، آیه ۴۵.
- ↑ تفسیر نمونه، ج۱، ص۲۱۹.
- ↑ تبیان، ج۱، ص۱۰۰.
- ↑ امامی، عبدالنبی، فرهنگ قرآن ج۱، ص ۶۹۳.
- ↑ «بیگمان مؤمنان رستگارند * همانان که در نماز خویش فروتنند * و آنان که از یاوه رویگردانند * و آنان که دهنده زکاتند * و آنان که پاکدامنند * جز با همسران خویش یا کنیزهاشان که اینان نکوهیده نیستند * پس کسانی که بیش از این بخواهند تجاوزکارند * و آنان که سپردههای نزد خویش و پیمان خود را پاس میدارند * و آنان که بر نمازهای خویش نگهداشت دارند * آنانند که میراث برند * همانان که بهشت را به میراث میبرند؛ آنان در آن جاودانند» سوره مؤمنون، آیه ۱-۱۰.
- ↑ امامی، عبدالنبی، فرهنگ قرآن ج۱، ص ۶۹۴.
- ↑ «در حالی که دیدگانشان (از شرم و ترس) بر زمین دوخته است (گرد) خواری (چهره) آنان را میپوشاند و (پیشتر هم) در حالی که تندرست بودند به سجده کردن فرا خوانده میشدند (و سجده نمیکردند)» سوره قلم، آیه ۴۳.
- ↑ «در حالی که دیدگانشان (از شرم و ترس) بر زمین دوخته، (گردی از) خواری (سراپای) آنان را پوشانده است. این روزی است که به آنان وعده میدادند» سوره معارج، آیه ۴۴.
- ↑ امامی، عبدالنبی، فرهنگ قرآن ج۱، ص ۶۹۵.
- ↑ «و از نشانههای او این است که زمین را پژمرده میبینی و چون بر آن آب فرو باریم میجنبد و میبالد، به راستی آن کس که آن را زنده کرد زندگیبخش مردگان است که او بر هر کاری تواناست» سوره فصلت، آیه ۳۹.
- ↑ «اگر این قرآن را بر کوهی فرو میفرستادیم آن را از بیم خداوند فروتن و فروپاشیده میدیدی و این مثلها را برای مردم میزنیم باشد که بیندیشند» سوره حشر، آیه ۲۱.
- ↑ امامی، عبدالنبی، فرهنگ قرآن ج۱، ص ۶۹۶.
- ↑ «روزی که چهرههایی سپید و چهرههایی سیاه میگردد؛ امّا (به) آنان که سیهرویند (میگویند:) آیا پس از ایمان آوردنتان کفر ورزیدید؟ اینک برای کفری که ورزیده بودید عذاب را بچشید * و امّا آنان که سپیدرویند در (بهشت) بخشایش خداوند به سر میبرند، آنان در آن جاودانند» سوره آل عمران، آیه ۱۰۶-۱۰۷.
- ↑ «چهرهها در برابر (خداوند) زنده بسیار پایدار فروتن میشود و هر کس (بار) ستمی بر دوش دارد نومید میگردد» سوره طه، آیه ۱۱۱.
- ↑ «چهرههایی در آن روز شاداب است، * (که) به (پاداش و نعمت) پروردگارش مینگرد * و چهرههایی در آن روز، گرفته است * میداند کاری کمرشکن با او خواهند کرد» سوره قیامه، آیه ۲۲-۲۵.
- ↑ «چهرههایی در آن روز تابان است، * خندان و شادان است * و چهرههایی (دیگر) که در آن روز، بر آنها غباری (نشسته) است * تیرگی آن را فرو میپوشاند * آنان همان کافران بدکارند» سوره عبس، آیه ۳۸-۴۲.
- ↑ «رخسارههایی (هم) در آن روز شادابند، * از تلاش (های) خود خرسند (ند) * در بهشتی فرازین * در آن سخنی یاوه نمیشنوند * در آن چشمههایی روان است * تختهایی بر فراز نهاده، در آن است * و جامهایی در دسترس * و ناز بالشهایی ردیف شده * و زیراندازهای فاخری گسترده» سوره غاشیه، آیه ۸-۱۶.
- ↑ امامی، عبدالنبی، فرهنگ قرآن ج۱، ص ۶۹۷.
- ↑ الصحاح، ج ۳، ص۱۲۰۴؛ لسان العرب، ج ۸، ص۷۱؛ القاموس المحیط، ج ۳، ص۱۸، «خشع».
- ↑ جامع البیان، ج ۱، ص۳۷۳؛ زاد المسیر، ج ۵، ص۳۱۴؛ التعریفات، ص۱۳۲.
- ↑ لغت نامه، ج ۷، ص۹۸۳۱، «خشوع».
- ↑ العین، ج ۱، ص۱۱۲؛ لسان العرب، ج ۸، ص۷۱، «خشع».
- ↑ لسان العرب، ج ۸، ص۷۱، «خشع».
- ↑ معجم مقاییس اللغه، ج ۲، ص۱۸۲، «خشع».
- ↑ تفسیر ابن زمنین، ج ۴، ص۳۵۲.
- ↑ بصائر ذوی التمییز، ج ۲، ص۵۴۱.
- ↑ التحقیق، ج ۳، ص۵۹ ـ ۶۰، «خشع».
- ↑ احیاء علوم الدین، ج ۱، ص۱۵۰ ـ ۱۵۲؛ جامع السعادات، ج ۳، ص۲۵۹، ۲۷۵ ـ ۲۷۶.
- ↑ التعریفات، ص۱۳۲؛ مصطلحات التصوف، ص۳۲۱ ـ ۳۲۳؛ فرهنگ نور بخش، ج ۵، ص۲۱۳ ـ ۲۱۴.
- ↑ منازل السائرین، ص۲۸ ـ ۲۹.
- ↑ تفسیر بیضاوی، ج ۱، ص۳۱۷؛ تفسیر ابوالسعود، ج ۱، ص۹۸.
- ↑ المیزان، ج ۱، ص۱۵۲؛ ج ۱۵، ص۶؛ ج ۲۰، ص۲۴.
- ↑ تاج العروس، ج ۱۱، ص۹۴.
- ↑ لسان العرب، ج ۸، ص۷۱.
- ↑ تفسیر سمرقندی، ج ۱، ص۳۰۱ ـ ۳۰۲.
- ↑ معجم الفروق اللغویه، ص۲۱۶ ـ ۲۱۷.
- ↑ احیاء علوم الدین، ج ۱، ص۷۷.
- ↑ معجم الفروق اللغویه، ص۲۱۵ ـ ۲۱۶.
- ↑ مفردات، ص۲۸۳؛ بصائر ذوی التمییز، ج ۲، ص۵۴۱.
- ↑ الصحاح، ج ۱، ص۲۴۷؛ جامع البیان، ج ۱۲، ص۳۳ ـ ۳۴؛ تفسیر قرطبی، ج ۹، ص۲۱.
- ↑ التحقیق، ج ۳، ص۶، «خبت».
- ↑ جامع البیان، ج ۸، ص۲۶۹.
- ↑ ﴿ٱدْعُوا۟ رَبَّكُمْ تَضَرُّعًۭا وَخُفْيَةً إِنَّهُۥ لَا يُحِبُّ ٱلْمُعْتَدِينَ﴾ «پروردگارتان را به لابه و نهانی بخوانید که او تجاوزگران را دوست نمیدارد» سوره اعراف، آیه ۵۵.
- ↑ جامع البیان، ج ۹، ص۲۲۱.
- ↑ ﴿وَاذْكُرْ رَبَّكَ فِي نَفْسِكَ تَضَرُّعًا وَخِيفَةً وَدُونَ الْجَهْرِ مِنَ الْقَوْلِ بِالْغُدُوِّ وَالْآصَالِ وَلَا تَكُنْ مِنَ الْغَافِلِينَ﴾ «و پروردگارت را در دل خود به لابه و ترس و بیبانگ بلند در گفتار، سپیدهدمان و دیرگاه عصرها یاد کن و از غافلان مباش!» سوره اعراف، آیه ۲۰۵.
- ↑ مجمعالبیان، ج ۷، ص۱۴۹، ۱۵۱.
- ↑ ﴿قَالَ فَٱخْرُجْ مِنْهَا فَإِنَّكَ رَجِيمٌۭ﴾ «فرمود: پس از آن (بهشت) بیرون رو که تو راندهای؛» سوره حجّ، آیه ۳۴.
- ↑ التبیان، ج ۹، ص۱۲۹؛ التحریر والتنویر، ج ۲۴، ص۳۰۲.
- ↑ تفسیر مراغی، ج ۲۴، ص۱۳۶.
- ↑ تفسیر ابن کثیر، ج ۴، ص۱۱۰؛ تفسیر قرطبی، ج ۱۵، ص۳۶۵؛ ارشاد الاذهان، ص۴۸۶.
- ↑ الصافی، ج ۴، ص۳۶۲؛ روح البیان، ج ۸، ص۲۶۷؛ التفسیر المظهری، ج ۸، ص۳۰۰.
- ↑ «و از نشانههای او این است که زمین را پژمرده میبینی و چون بر آن آب فرو باریم میجنبد و میبالد، به راستی آن کس که آن را زنده کرد زندگیبخش مردگان است که او بر هر کاری تواناست» سوره فصّلت، آیه ۳۹.
- ↑ وجوه القرآن، ص۲۲۹؛ الوجوه و النظائر، ج ۱، ص۳۱۶؛ بصائر ذوی التمییز، ج ۲، ص۵۴۱، «خشع».
- ↑ جمالی، احمد، مقاله «خشوع»، دائرة المعارف قرآن کریم، ج۱۲، ص ۱۲۶.
- ↑ احیاء علوم الدین، ج ۱، ص۱۵۰.
- ↑ منازل السائرین، ص۲۸ ـ ۲۹؛ مدارج السالکین، ج ۱، ص۵۵۷ ـ ۵۵۸.
- ↑ ﴿أَلَمْ يَأْنِ لِلَّذِينَ ءَامَنُوٓا۟ أَن تَخْشَعَ قُلُوبُهُمْ لِذِكْرِ ٱللَّهِ وَمَا نَزَلَ مِنَ ٱلْحَقِّ وَلَا يَكُونُوا۟ كَٱلَّذِينَ أُوتُوا۟ ٱلْكِتَـٰبَ مِن قَبْلُ فَطَالَ عَلَيْهِمُ ٱلْأَمَدُ فَقَسَتْ قُلُوبُهُمْ وَكَثِيرٌۭ مِّنْهُمْ فَـٰسِقُونَ﴾ «آیا هنگام آن نرسیده است که دلهای مؤمنان از یاد خداوند و از آنچه از سوی حق فرو فرستاده شده است فروتنی یابد و مانند کسانی نباشند که پیش از این به آنان کتاب (آسمانی) دادند اما روزگار بر آنان به درازا کشید و دلهاشان سخت شد و بسیاری از آنان بزهکار بودند؟» سوره حدید، آیه ۱۶.
- ↑ جامع البیان، ج ۱۸، ص۴ ـ ۶؛ التفسیر الکبیر، ج ۸، ص۲۵۹.
- ↑ المیزان، ج ۱۵، ص۷.
- ↑ جامع البیان، ج ۱، ص۳۷۲ ـ ۳۷۳؛ مجمع البیان، ج ۱، ص۱۹۶؛ روض الجنان، ج ۱۴، ص۴.
- ↑ مجمع البیان، ج ۷، ص۱۱۰؛ ارشاد القلوب، ج ۱، ص۲۲۵.
- ↑ تفسیر موضوعی، ج ۱۱، ص۲۹۴، «مراحل اخلاق در قرآن».
- ↑ روض الجنان، ج ۱۴، ص۴.
- ↑ جامع البیان، ج ۱، ص۳۷۲.
- ↑ مجمع البیان، ج ۱، ص۱۹۶.
- ↑ مجمع البیان، ج ۹، ص۳۹۴.
- ↑ تفسیر قرطبی، ج ۱، ص۳۷۴ ـ ۳۷۵، ارشاد القلوب، ج ۱، ص۲۲۶؛ المیزان، ج ۱۵، ص۶ ـ ۷.
- ↑ تخریج الاحادیث والآثار، ج ۲، ص۳۹۹؛ ارشاد القلوب، ج ۱، ص۲۲۶.
- ↑ مدارجالسالکین، ج ۱، ص۵۵۹؛ بصائر ذویالتمییز، ج ۲، ص۵۴۲؛ الدرالمنثور، ج ۶، ص۸۴.
- ↑ تفسیر قرطبی، ج ۱، ص۳۷۵؛ الفرقان، ج ۱۸، ص۲۰۲.
- ↑ الکافی، ج ۲، ص۳۹۶.
- ↑ جامع البیان، ج ۱۸، ص۴ ـ ۵؛ روض الجنان، ج ۱۴، ص۴؛ التبیان، ج ۷، ص۳۴۸.
- ↑ ﴿ٱلَّذِينَ هُمْ فِى صَلَاتِهِمْ خَـٰشِعُونَ﴾ «همانان که در نماز خویش فروتنند» سوره مؤمنون، آیه ۲.
- ↑ جامع البیان، ج ۱۸، ص۴؛ روضالجنان، ج ۱۴، ص۴؛ التفسیر الکبیر، ج ۸، ص۲۵۹.
- ↑ کشف الاسرار، ج ۱، ص۱۷۹؛ مجمع البیان، ج ۷، ص۱۷۶؛ جامع السعادات، ج ۳، ص۲۵۹.
- ↑ التفسیر الکبیر، ج ۸، ص۲۵۹.
- ↑ تفسیر ابن کثیر، ج ۴، ص۴۳۵؛ التفسیر الکبیر، ج ۹، ص۶۰۸؛ ارشاد الاذهان، ص۴۹۳.
- ↑ التبیان، ج ۱۰، ص۸۸.
- ↑ رحمة من الرحمن، ج ۳، ص۱۸۵؛ الفتوحات المکیه، ج ۷، ص۳۷۲.
- ↑ التحریر و التنویر، ج ۲۵، ص۱۲۷.
- ↑ التبیان، ج ۹، ص۱۷۲؛ مجمع البیان، ج ۹، ص۵۹؛ ج ۱۰، ص۳۳۵؛ تفسیر مراغی، ج ۳۰، ص۱۳۱.
- ↑ ارشاد الاذهان، ص۴۹۳؛ التحریر و التنویر، ج ۲۵، ص۱۲۷.
- ↑ «و میبینی که آنان را بر آن (دوزخ) عرضه میدارند در حالی که از خواری خاکسارند، از زیر چشم مینگرند، و مؤمنان میگویند: زیانکاران آنانند که در روز رستخیز به خود و کسان خویش زیان رساندهاند، آگاه باشید که ستمگران در عذابی دیرپایند» سوره شوری، آیه ۴۵.
- ↑ التبیان، ج ۹، ص۱۷۲؛ التحریر و التنویر، ج ۲۵، ص۱۲۷؛ التفسیر الکاشف، ج ۶، ص۵۳۱ ـ ۵۳۲.
- ↑ مجمعالبیان، ج ۱۰، ص۳۳۵؛ التفسیر الکبیر، ج ۱۱، ص۱۳۸ ـ ۱۳۹.
- ↑ «رخسارههایی در آن روز خاکسارند،» سوره غاشیه، آیه ۲.
- ↑ التبیان، ج ۱۰، ص۳۳۴.
- ↑ «در حالی که دیدگانشان (از شرم و ترس) بر زمین دوخته است (گرد) خواری (چهره) آنان را میپوشاند و (پیشتر هم) در حالی که تندرست بودند به سجده کردن فرا خوانده میشدند (و سجده نمیکردند)» سوره قلم، آیه ۴۳.
- ↑ جامع البیان، جزء۲۷، ص۱۱۹؛ مجمع البیان، ج ۹، ص۵۹.
- ↑ المیزان، ج ۲۰، ص۱۸۵.
- ↑ روح البیان، ج ۵، ص۴۲۸؛ فتح القدیر، ج ۳، ص۳۸۷؛ تفسیر مراغی، ج ۱۶، ص۱۵۲.
- ↑ «در این روز (همگان) از فراخواننده پیروی میکنند که (در کار خویش) هیچ کژی ندارد و صداها در برابر (خداوند) بخشنده فرو میافتند چنان که جز نوای آرامی (از نفسها) نمیشنوی» سوره طه، آیه ۱۰۸.
- ↑ تفسیر ابن ابیحاتم، ج ۷، ص۲۴۳۵؛ تفسیر قرطبی، ج ۱۱، ص۲۴۷؛ تفسیر ابن کثیر، ج ۳، ص۱۷۴.
- ↑ جمالی، احمد، مقاله «خشوع»، دائرة المعارف قرآن کریم، ج۱۲، ص ۱۲۸.
- ↑ «آیا هنگام آن نرسیده است که دلهای مؤمنان از یاد خداوند و از آنچه از سوی حق فرو فرستاده شده است فروتنی یابد و مانند کسانی نباشند که پیش از این به آنان کتاب (آسمانی) دادند اما روزگار بر آنان به درازا کشید و دلهاشان سخت شد و بسیاری از آنان بزهکار بودند؟» سوره حدید، آیه ۱۶.
- ↑ التبیان، ج ۹، ص۵۲۸ ـ ۵۲۹؛ تفسیر ابن کثیر، ج ۴، ص۳۳۲؛ تفسیر مراغی، ج ۲۷، ص۱۷۲.
- ↑ التفسیر الکبیر، ج ۱۰، ص۴۶۰.
- ↑ «بیگمان مؤمنان رستگارند * همانان که در نماز خویش فروتنند» سوره مؤمنون، آیه ۱-۲.
- ↑ آداب الصلوة، ص۱۴.
- ↑ التفسیر الکبیر، ج ۸، ص۲۵۹ـ ۲۶۰.
- ↑ «آنگاه او را پاسخ گفتیم و یحیی را به او بخشیدیم و همسرش را برای او شایسته گرداندیم زیرا آنان به کارهای نیک میشتافتند و ما را به امید و بیم میخواندند و در برابر ما فروتن بودند» سوره انبیاء، آیه ۹۰.
- ↑ «و بیگمان برخی از اهل کتاب کسانی هستند که به خداوند و به آنچه برای شما و برای آنها فرو فرستادهاند، ایمان دارند؛ برای خداوند فروتنی میورزند و آیات خداوند را به بهای کم نمیفروشند؛ آنانند که پاداششان نزد پروردگار آنهاست؛ بیگمان خداوند حسابرس سریع است» سوره آلعمران، آیه ۱۹۹.
- ↑ تفسیر ابن کثیر، ج ۱، ص۴۵۳؛ آلاء الرحمن، ج ۱، ص۳۸۳.
- ↑ «پروردگارتان را به لابه و نهانی بخوانید که او تجاوزگران را دوست نمیدارد» سوره اعراف، آیه ۵۵.
- ↑ جامع البیان، ج ۸، ص۲۶۹؛ اطیب البیان، ج ۵، ص۳۴۲.
- ↑ «و پروردگارت را در دل خود به لابه و ترس و بیبانگ بلند در گفتار، سپیدهدمان و دیرگاه عصرها یاد کن و از غافلان مباش!» سوره اعراف، آیه ۲۰۵.
- ↑ جامعالبیان، ج ۹، ص۲۲۱؛ تبیین القرآن، ص۱۸۸؛ التفسیر الکاشف، ج ۳، ص۴۴۲.
- ↑ «بیگمان کسانی که نزد پروردگار تو هستند از بندگی او سرکشی نمیورزند و او را پاک میخوانند و برای او سجده میکنند» سوره اعراف، آیه ۲۰۶.
- ↑ جامع البیان، ج ۹، ص۲۲۳.
- ↑ الکافی، ج ۲، ص۷۴.
- ↑ عیون الحکم، ص۴۹۳.
- ↑ الجواهر السنیه، ص۷۳.
- ↑ تحف العقول، ص۳۰۴.
- ↑ کنز العمال، ج ۳، ص۱۴۴.
- ↑ الفوائد، ص۱۴۴.
- ↑ ﴿فَٱسْتَجَبْنَا لَهُۥ وَوَهَبْنَا لَهُۥ يَحْيَىٰ وَأَصْلَحْنَا لَهُۥ زَوْجَهُۥٓ إِنَّهُمْ كَانُوا۟ يُسَـٰرِعُونَ فِى ٱلْخَيْرَٰتِ وَيَدْعُونَنَا رَغَبًۭا وَرَهَبًۭا وَكَانُوا۟ لَنَا خَـٰشِعِينَ﴾ «آنگاه او را پاسخ گفتیم و یحیی را به او بخشیدیم و همسرش را برای او شایسته گرداندیم زیرا آنان به کارهای نیک میشتافتند و ما را به امید و بیم میخواندند و در برابر ما فروتن بودند» سوره انبیاء، آیه ۹۰.
- ↑ کشف الاسرار، ج ۶، ص۴۲۲ ـ ۴۲۳؛ التحقیق، ج ۳، ص۶۱، «خشی».
- ↑ «از شکیبایی و نماز یاری بجویید و بیگمان این کار جز بر فروتنان دشوار است» سوره بقره، آیه ۴۵.
- ↑ التبیان، ج ۱، ص۲۰۳؛ مجمع البیان، ج ۱، ص۲۱۷؛ تفسیر صدرالمتالهین، ج ۳، ص۲۸۱.
- ↑ الکشاف، ج ۱، ص۲۷۷ ـ ۲۷۸؛ مجمع البیان، ج ۱، ص۲۱۸؛ روح المعانی، ج ۱، ص۲۴۹.
- ↑ فتح القدیر، ج ۱، ص۷۹.
- ↑ مجمع البیان، ج ۱، ص۲۱۷ ـ ۲۱۸؛ تفسیر صدرالمتالهین، ج ۳، ص۲۸۱؛ التفسیر المظهری، ج ۱، ص۶۵.
- ↑ تفسیر صدرالمتالهین، ج ۳، ص۲۹۳.
- ↑ تفسیر صدرالمتألهین، ج ۳، ص۲۹۴.
- ↑ سوره حج، آیه ۳۴.
- ↑ الکشاف، ج ۳، ص۱۴؛ الاصفی، ج ۲، ص۸۰۷؛ التفسیر المظهری، ج ۶، ص۳۲۲.
- ↑ «بیگمان خداوند برای مردان و زنان مسلمان و مردان و زنان مؤمن و مردان و زنان فرمانبردار و مردان و زنان راستگفتار و مردان و زنان شکیبا و مردان و زنان فرمانبردار و مردان و زنان بخشنده و مردان و زنان روزهدار و مردان و زنان پاکدامن و مردان و زنانی که خداوند را بسیار یاد میکنند، آمرزش و پاداشی سترگ آماده کرده است» سوره احزاب، آیه ۳۵.
- ↑ «خداوند است که بهترین گفتار را (به گونه) کتابی (با آیاتی) همانند دوگانه (یعنی مکرّر) فرو فرستاده است؛ پوستهای آنان که از پروردگار خویش میهراسند از آن به لرزه میافتد سپس با یاد خداوند پوستها و دلهاشان نرم میشود؛ این رهنمود خداوند است که با آن هر که» سوره زمر، آیه ۲۳.
- ↑ جمالی، احمد، مقاله «خشوع»، دائرة المعارف قرآن کریم، ج۱۲، ص ۱۳۰.
- ↑ المیزان، ج ۱۹، ص۱۶۱.
- ↑ «آیا هنگام آن نرسیده است که دلهای مؤمنان از یاد خداوند و از آنچه از سوی حق فرو فرستاده شده است فروتنی یابد و مانند کسانی نباشند که پیش از این به آنان کتاب (آسمانی) دادند اما روزگار بر آنان به درازا کشید و دلهاشان سخت شد و بسیاری از آنان بزهکار بودند؟» سوره حدید، آیه ۱۶.
- ↑ زاد المسیر، ج ۷، ص۳۰۵؛ تفسیر الجلالین، ص۲۲۱؛ التفسیر المظهری، ج ۹، ص۱۹۷.
- ↑ المیزان، ج ۱۹، ص۱۶۱.
- ↑ التفسیر الکبیر، ج ۱۰، ص۴۶۱.
- ↑ التحریر و التنویر، ج ۲۷، ص۳۹۱؛ الکشاف، ج ۴، ص۶۴؛ التفسیر الکاشف، ج ۷، ص۲۴۸.
- ↑ زاد المسیر، ج ۷، ص۳۴۶؛ الصافی، ج ۵، ص۱۵۹.
- ↑ التبیان، ج ۹، ص۵۷۲؛ تفسیر بغوی، ج ۴، ص۳۲۶؛ تفسیر نسفی، ج ۴، ص۲۴۴.
- ↑ «اگر این قرآن را بر کوهی فرو میفرستادیم آن را از بیم خداوند فروتن و فروپاشیده میدیدی و این مثلها را برای مردم میزنیم باشد که بیندیشند» سوره حشر، آیه ۲۱.
- ↑ «و تا کسانی که دانش یافتهاند بدانند که این (قرآن) راستین، از سوی پروردگار توست پس به آن ایمان آورند آنگاه دلهای آنها در برابر آن فروتن گردد و بیگمان خداوند راهنمای مؤمنان به راهی راست است» سوره حج، آیه ۵۴.
- ↑ جامع البیان، ج ۱۷، ص۲۵۱؛ تفسیر واحدی، ج ۲، ص۷۳۸؛ تفسیر قرطبی، ج ۱۲، ص۸۶ ـ ۸۷.
- ↑ الصافی، ج ۳، ص۲۲۷؛ روح المعانی، ج ۱۵، ص۱۸۹؛ التحریر والتنویر، ج ۱۵، ص۲۳۵.
- ↑ «بگو: چه بدان (آیات) ایمان آورید چه ایمان نیاورید؛ بیگمان چون بر کسانی که پیش از این (به آنان) دانش دادهاند خوانده شود به سجده با روی بر زمین میافتند * و میگویند: پاکا که پروردگار ماست، به راستی وعده پروردگار ما انجام یافتنی است * و با روی بر زمین میافتند، میگریند و (قرآن) بر فروتنی آنان میافزاید» سوره اسراء، آیه ۱۰۷-۱۰۹.
- ↑ الکافی، ج ۲، ص۶۰۴.
- ↑ «بگو: چه بدان (آیات) ایمان آورید چه ایمان نیاورید؛ بیگمان چون بر کسانی که پیش از این (به آنان) دانش دادهاند خوانده شود به سجده با روی بر زمین میافتند» سوره اسراء، آیه ۱۰۷.
- ↑ «از شکیبایی و نماز یاری بجویید و بیگمان این کار جز بر فروتنان دشوار است * همان کسان که میدانند به لقای پروردگارشان خواهند رسید و به سوی او باز میگردند» سوره بقره، آیه ۴۵-۴۶.
- ↑ اخلاق در قرآن، ج ۱، ص۴۱۴ـ ۴۱۶.
- ↑ تفسیر مقاتل، ج ۱، ص۴۶؛ التبیان، ج ۱، ص۲۰۵؛ تفسیر ابن کثیر، ج ۱، ص۹۱.
- ↑ تفسیر صدرالمتالهین، ج ۳، ص۲۹۵.
- ↑ تفسیر صدرالمتالهین، ج ۳، ص۲۹۵ ـ ۲۹۶.
- ↑ آداب الصلوة، ص۱۳ ـ ۱۴.
- ↑ رحمة من الرحمن، ج ۱، ۴۸۹؛ ج ۳، ص۳۹۴.
- ↑ جامع البیان، ج ۲۲، ص۱۴؛ بصائر ذوی التمییز، ج ۲، ص۵۴۲.
- ↑ جمالی، احمد، مقاله «خشوع»، دائرة المعارف قرآن کریم، ج۱۲، ص ۱۳۳.