رابطه علم‌آموزی از پیامبر یا امام پیشین با علم معصوم چیست؟ (پرسش)

از امامت‌پدیا، دانشنامهٔ امامت و ولایت
رابطه علم‌آموزی از پیامبر یا امام پیشین با علم معصوم چیست؟
موضوع اصلیبانک جامع پرسش و پاسخ علم معصوم
مدخل اصلیعلم معصوم

رابطه علم‌آموزی از پیامبر یا امام پیشین با علم معصوم چیست؟ یکی از پرسش‌های مرتبط به بحث علم معصوم است که می‌توان با عبارت‌های متفاوتی مطرح کرد. برای بررسی جامع این سؤال و دیگر سؤال‌های مرتبط، یا هر مطلب وابسته دیگری، به مدخل اصلی علم معصوم مراجعه شود.

پاسخ نخست

نادم

حجت الاسلام و المسلمین دکتر محمد حسن نادم و حجت الاسلام و المسلمین سید ابراهیم افتخاری در مقاله «منابع علم امام از نگاه متکلمان قم و بغداد» در این‌باره گفته‌‌اند:

«دسته‌ای دیگر از روایات ذکر شده در آثار محدثان قم، دال بر این است که علم پیامبران (ع)، با وراثت، به پیامبران (ع) بعدی رسیده و علم همۀ آنها، به صورت کامل، به پیامبر اکرم (ص) منتقل شده است. پس از ایشان نیز، امام علی (ع) و امامان (ع) بعدی، یکی پس از دیگری، میراث‌دار علوم پیامبر (ص) بوده‌اند؛ چه علومی که ایشان از پیامبران (ع) پیشین و چه آنهایی که به طور مستقیم، از جانب خداوند دریافت کرده بودند. برخی از این روایات ذکر می‌کند که چگونه پیامبر اکرم (ص) این علوم را به امام علی (ع) آموزش می‌داد. در روایتی، از قول پیامبر اکرم (ص) نقل می‌کند که خداوند فهم و علم ایشان را به امامان (ع) عطا کرده است. در روایتی، امیر المؤمنین (ع) پرسش و پاسخ، خواندن و نوشتن، یاد دادن تأویل و تفسیر آیات و دعای پیامبر (ص) را راه‌های فراگیری علم خود از پیامبر (ص) معرفی کرده است، در روایتی از امام باقر (ع) نقل می‌کند: به خدا قسم که پیامبر (ص) از تعلیمات الهی چیزی نیاموخت، مگر آنکه آن را به علی (ع) تعلیم داد. سپس این علوم به ما رسیده است. در روایت دیگری، ابو حمزه ثمالی از امام باقر (ع) نقل می‌کند: هنگامی‌ که دوران نبوت پیامبر اکرم (ص) به پایان رسید، روزگارش به سر آمد، خداوند به او چنین وحی کرد: "ای محمد! پیامبری خود را به انجام رساندی و روزگارت به پایان رسیده است. پس آن علمی‌ که نزد توست و ایمان و اسم اکبر و میراث علم و آثار علم پیامبری را در اهل‌ بیت خودت، نزد علی بن ابی‌طالب (ع) قرار بده که من علم و ایمان و اسم اکبر و میراث علم و آثار علم پیامبری را از نسل تو قطع نکرده‌ام؛ همچنان که از خاندان سایر انبیای گذشته قطع نکردم"». کلینی روایتی نقل کرده که طبق آن، پیامبر (ص) هزار‌ هزار باب علم را به امام علی (ع) آموزش داده بود. او این نوع آموزش را از منابع علم گستردۀ امام علی (ع) و دیگر امامان (ع) دانسته است. وی دربارۀ انتقال علم از امامی ‌به امام (ع) دیگر، هم روایاتی آورده است. شیخ صدوق روایات بسیاری را نقل می‌کند که در آنها، امام علی (ع) وارث علم اولین و آخرین نبیین نامیده و در روایاتی دیگر، امام صادق (ع) وارث علم وصیی‌نخوانده شده است. به مضمون چند نمونه از روایات صدوق دربارۀ علم موروثی امامان (ع) اشاره می‌کنیم: تمام علم امام از سوی خدا و رسول اوست؛ علم هر کدام از امامان (ع) از امام پیش از او گرفته شده تا اینکه ‌این سلسله به پیامبر اکرم (ص) می‌رسد؛ پیامبر (ص) شهر علم و علی (ع) به منزلۀ درب آن است. تأکید صدوق بر میراثی بودن علم باعث شده برخی بپندارند که او به الهامی‌ بودن علم امام (ع) باور ندارد؛ درحالی ‌‎که وی در کمال الدین و تمام النعمة می‌گوید: فعِلمُ الامام کلّه من اللّه عزّ و جلّ و من رسول اللّه (ص). بنابر روایات پیش‌گفته، توارث که مورد تأکید محدثین قم بوده، افزون بر الهام، از سرچشمه‌های علم امام بوده است. (...) از دید متکلمان بغداد، دریافت علوم و معارف از پیامبر اکرم (ص)، با واسطه یا بی‌واسطه علم میراثی، مسلماً منبع دیگری برای علم امام است. شیخ مفید در آغاز أمالی، احادیثی مربوط به ‌این شیوه نقل می‌کند. در سومین حدیث که نقل أصبغ بن نباتة است، امام علی (ع) به او فرمود: ای حارث، من برادر، همدم، وصی، ولی، رازدار و صاحب اسرار اویم پیامبر اکرم (ص). به من فهم کتاب، فصل خطاب داوری به حق، علم گذشته‏، علم سلسلۀ اسباب و مسببات قضا و قدر الهی، و هزار کلید از خزائن الهی سپرده شده است. هر کلید آن، هزار در از مجهولات را می‏‌گشاید و هر دری به هزار در از عهد و پیمان‌ها منتهی می‏‌گردد. از تمام اینها گذشته، به عنوان تفضل و بخشش، به شب قدر تأیید و برگزیده گشتم و بدان مدد یافتم و این مقام، تا آن زمان که شب و روز در گردش است، برای من و آن عده از فرزندانم که حافظ و امین اسرار الهی هستند، باقی است تا اینکه خدا وارث زمین و موجودات روی آن گردد. شیخ طوسی نیز، عین همین روایت را نقل کرده است. وی همچنین، از مناظره‌ای بین امیرالمؤمنین (ع) و جاثلیق نصرانی سخن گفته که در آن، امیرالمومنین (ع) منشأ شناخت و علم خود را قرآن و کلام پیامبر (ص) ذکر می‌کند. شیخ‌ الطائفه چند روایت دیگر هم نقل می‌کند که طبق آنها، پیامبر اکرم (ص)، علی (ع) را معدن اسرار، درب شهر علم، خازن علم خود و کسی خطاب می‌کرد که احکام شریعت از او گرفته می‌شود. او روایت دیگری نیز، از امام علی (ع) نقل می‌کند: دربارۀ کتاب خدا از من بپرسید. به خدا قسم هیچ آیه‌ای از آن نازل نشد، مگر اینکه پیامبر خدا (ص) آن را بر من قرائت می‌کرد و تأویل آن را به من، چه در شب، چه در روز، چه در مسیر، چه در مسکن بیان می‌کرد. وقتی نزد رسول خدا (ص) نبودم، هنگامی‌که حاضر می‌شدم، پیامبر (ص) به من می‌فرمود: "ای علی، بعد از تو این آیه و این آیه نازل شد و تأویل آن چنین و چنان است". تنزیل و تأویل آن را به من یاد می‌داد. شیخ‌ طوسی روش علم‌آموزی علی (ع) از پیامبر اکرم (ص) را طبق نقل، چنین بیان می‌کند: هر شبی که وحی بر پیامبر اکرم (ص) نازل می‌شد، هنوز صبح نشده، پیامبر اکرم (ص) محتوای وحی را به علی (ع) می‌آموخت و هرگاه وحی در روز نازل می‌شد، هنوز شب نشده بود که پیامبر (ص) علم وحی را به علی (ع) می‌آموخت. وی دربارۀ شیوۀ انتقال علم به امام می‌گوید: علم مرحله به مرحله، از امام قبلی به امام بعدی منتقل می‌شود تا اینکه در پایان عمر امام قبل، علم امام بعد کامل می‌شود»[۱].

پاسخ‌ها و دیدگاه‌های متفرقه

۱. حجت الاسلام و المسلمین هاشمی؛
حجت الاسلام و المسلمین دکتر سید علی هاشمی در مقاله «علم امام تام یا محدود؟» در این‌باره گفته است: «اگرچه روایات و بررسی‌های تاریخی، دانش آموختن ائمه (ع) را نزد انسان‌های غیر معصوم تأیید نمی‌کنند، اما روایات متعددی دلالت بر آن دارند که هر امامی از امام پیشین، دانش‌هایی را فرا می‌گرفته است که در صدر این سلسله، پیامبر اکرم (ص) قرار دارد. در روایات متعددی از ائمه (ع) این مضمون نقل شده است که تمام علوم پیامبر نسل به نسل به آنان منتقل شده است[۲]. روایاتی نیز بر آن دلالت دارند که هر امام (ع)، علوم خود را به امام (ع) پس از خود تحویل می‌دهد[۳]. سند برخی از این روایات معتبر است. در روایتی به صراحت بیان شده است که امام (ع) هر زمان، در آخرین لحظۀ عمر امام (ع) پیشین، علوم او را دریافت می‌کند[۴]. سند حدیث دوم این مجموعه موثق است[۵]. این روایات نشان می‌دهند علم امام، پیش از تحویل گرفتن آن علوم، کامل نیست»[۶]
۲. حجت الاسلام و المسلمین نصیری؛
حجت الاسلام و المسلمین محمد حسین نصیری در پایان‌نامه کارشناسی‌ارشد خود با عنوان«گستره علم امام از دیدگاه آیات و روایات» در این‌باره گفته است:
  • «حضرت امیر (ع) به عنوان نخستین پیشوا، همواره خود را دست پرورده پیامبر (ص) دانسته و بر شاگردی خود از آن حضرت افتخار می‌‏کرده است. چنان که در خطبه بلند قاصعه بر دنباله روی خود از پیامبر از آغاز راه و تا پایان حیات ایشان پای فشرده است. به عنوان نمونه فرمود: رسول خدا (ص) را خداوند تأدیب کرد و او مرا تادیب نمود. حضرت امیر از تمام لحظه‌ها برای فراگیری دانش از پیامبر (ص) بهره می‌‏جست و می‌‏فرمود هرگاه پرسش‌های او پایان می‏‌پذیرفت، پیامبر آغاز به سخن می‌‏کرد. رسول اکرم (ص) در آخرین لحظات عمر خود هزار باب دانش را به حضرت امیر آموخت، آن جا که فرمود: رسول خدا (ص) به من هزار باب از علم را آموخت که از هر باب هزار باب برای من گشوده می‌‏شود. افزون بر این شیوه‌ها، پیامبر اکرم (ص) به صورت‌های دیگری نیز میراث علمی خود را به علی (ع) انتقال داده است. چنان که مجموعه‌ای از آموزه‌های دینی را که بیشتر مربوط به حوزه احکام بود، برای امام علی (ع) املاء کرد و امام با خط خود آن را نگاشت. از این میراث روایی در روایات اهل بیت (ع) با عناوینی همچون: کتاب علی، جامعه، یا جفر یا مصحف فاطمه (ع) یاد شده است.

از سویی دیگر، همین میراث علمی از طریق آن حضرت به فرزند ارشد ایشان امام حسن مجتبی و سپس به امام حسین (ع) و یک یک فرزندان تا حضرت مهدی (ع) منتقل شده است. از این رو، در برخی از روایات آمده است که امام پیشین، پیش از وفات، میراث علمی خود را به امام پس از خود منتقل می‌‏سازد؛ یعنی این میراث علمی به صورت مکتوب و نیز به صورت شفاهی و احیاناً بسان انتقال پیامبر (ص) در آخرین لحظات به صورت غیر مادی سینه به سینه میان ائمه (ع) تا آخرین امام گشته است. چنان که امام صادق (ع) در این باره می‏‌فرماید: حدیثِ من حدیث پدرم و حدیث پدرم حدیث جدم و حدیث جدم حدیث امام حسین (ع) و حدیث حسین حدیث حسن و حدیث حسن (ع) حدیث امیرالمؤمنین و حدیث أمیر المؤمنین (ع)، حدیث رسول الله (ص) و حدیث رسول الله (ص) گفتار خداوند است. ائمه اطهار (ع) در حل شبهات علمی خزنه‌های علم خدا شمرده می‌‏شوند: خزان العلم تا جایی که خود فرموده‌اند: مطلب صحیح در هر جای عالم که پیدا شود، در خانه ما ریشه دارد. حتی علومی که ارثیه انبیای گذشته است، از برکات وجودی آنها است، زیرا انبیای گذشته در آن نشئه ملکوتی شاگرد ائمه هستند. علم آنان نیز علم الوراثه‌ای بود که از رسول اکرم (ص) به ارث برده‌اند. امام صادق (ع) فرمود: اگر ما نیز مانند دیگران با رای و اجتهادمان فتوا می‏‌دادیم، هلاک می‏‌شدیم. آنچه ما می‌‏گویم، اجتهاد نیست، بلکه آثاری از رسول خدا (ص) است که ریشه‌ها و پایه‌های علم است و ما نسل به نسل آن را ارث بردیم و همان گونه که مردم طلا و نقره را برای نسل‌های پس از خود ذخیره و حفظ می‌‏کنند، ما نیز این علوم و معارف را برای نسل‌های بعد ذخیره و حفظ می‌‏کنیم.

  • بر اساس شماری از روایات، اهل بیت (ع) بخشی از علوم خود را از پیامبران پیشین به ارث برده‌اند. به عنوان نمونه ثقه الاسلام کلینی در بابی با عنوان «أَنَّ الْأَئِمَّةَ وَرِثُوا عِلْمَ النَّبِيِّ وَ جَمِيعِ الْأَنْبِيَاءِ وَ الْأَوْصِيَاءِ الَّذِينَ مِنْ قَبْلِهِم‏»[۷] روایاتی را ذکر می‏‌کند که در آنها از میراث بری همه دانش پیامبران و اوصیاء پیشین توسط ائمه یاد شده است. به عنوان نمونه در روایت سوم از این باب چنین آمده است: همانا حضرت سلیمان (ع) وارث حضرت داود (ع) می‌باشد و حضرت محمد (ص) وارث حضرت سلیمان (ع) بوده و نیست جز اینکه ما وارثان حضرت محمد (ص) می‌باشیم و صحف حضرت ابراهیم (ع) و الواح حضرت موسی (ع) نزد ما می‌باشد. ابوبصیر به ایشان عرض کرد: همانا این همان علم است. حضرت پاسخ فرمودند: ای ابو محمد، این علم نیست، بلکه این تنها اثر علم است. علم آن چیزی است که در شب و روز به صورت روزانه و هر ساعت رخ دهد[۸]

کلینی هم چنین در بابی با عنوان «أَنَّ الْأَئِمَّةَ (ع) عِنْدَهُمْ جَمِيعُ الْكُتُبِ الَّتِي نَزَلَتْ مِنْ عِنْدِ اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ وَ أَنَّهُمْ يَعْرِفُونَهَا عَلَى اخْتِلَافِ أَلْسِنَتِهَا‏»[۹] روایاتی را آورده است که در آنها بر آگاهی اهل بیت (ع) نسبت به همه کتب آسمانی پیشین با همه زبان های آنها تأکید شده است.

محمد بن حسن صفار در کتاب بصائر الدرجات در بابی با عنوان «باب في الأئمة (ع) أنه صار إليهم جميع العلوم التي خرجت إلى الملائكة و الأنبياء و أمر العالمين‏» شماری از روایات در این زمینه را آورده است.

در روایت نخست از زبان امام باقر (ع) چنین آمده است: همانا برای خداوند متعال علمی عام وجود دارد و علمی ویژه و خاص، اما علم خاص همان علمی است که هیچ فرشته مقربی و هیچ پیامبر فرستاده شده ای نسبت به آن آگاهی ندارند. و اما علم عام همان علمی است که فرشتگان مقرب درگاه الهی و پیامبران فرستاده شده نسبت به آن آگاهی پیدا نموده‌اند، و قطعا تمام اینها به ما داده شده است. سپس فرمود آیا نخوانده‌ای؟ و نزد او علم روز قیامت، و فرود آمدن باران، و آگاهی نسبت به آنچه در رحم ها وجود دارد، می‌باشد؛ و هیچ نفس و فردی نمی‌داند که فردا چه به دست خواهد آورد، و هیچ نفسی نمی‌داند در چه سرزمینی خواهد مرد.[۱۰] وی نیز در بابی با عنوان «فی الأئمه انهم ورثوا علم أولی العزم من الرسل وجمیع الأنبیاء وانهم (ع) أمناء الله فی ارضه وعندهم علم البلایا والمنایا وأنساب العرب»[۱۱] روایاتی در اثبات دامنه علوم اهل بیت (ع) نسبت به امور مورد ادعا ذکر کرده است؛ در بخشی از روایت نخست این باب چنین آمده است: ما اهل بیت وارثان او می‌باشیم، و ما امینان خداوند متعال بر روی زمین می‌باشیم. نزد ما علم بلایا و منایا و علم انساب عرب و زمان ولادت مسلمانان وجود دارد، و همانا ما هر مردی را اگر ببینیم به حقیقت ایمان و نفاق می‌شناسیم. و قطعا نام شیعیان ما و نام پدران ایشان نگاشته شده است.[۱۲]»[۱۳].
۳. حجت الاسلام و المسلمین رامسری؛
حجت الاسلام و المسلمین خلیل منصوری رامسری، در یادداشتی با عنوان «بی کرانه‌گی علم امام (ع)» در این‌باره گفته‌ است: «در روایات است که علم امام معصوم (ع) علمی موروثی است. از امام صادق (ع) روایت شده که فرمود: «ٍ لَوْ كُنْتُ‏ بَيْنَ‏ مُوسَى‏ وَ الْخَضِرِ لَأَخْبَرْتُهُمَا أَنِّي أَعْلَمُ مِنْهُمَا وَ لَأَنْبَأْتُهُمَا بِمَا لَيْسَ فِي أَيْدِيهِمَا لِأَنَّ مُوسَى وَ الْخَضِرَ أُعْطِيَا عِلْمَ مَا كَانَ وَ لَمْ يُعْطَيَا عِلْمَ مَا هُوَ كَائِنٌ إِلَى يَوْمِ الْقِيَامَةِ وَ إِنَّ رَسُولَ اللَّهِ أُعْطِيَ عِلْمَ مَا كَانَ وَ مَا هُوَ كَائِنٌ إِلَى يَوْمِ الْقِيَامَةِ فَوَرِثْنَاهُ مِنْ رَسُولِ اللَّهِ (ص) وِرَاثَة»[۱۴] در این روایت به خوبی از موروثی بودن علم امام (ع) و نیز دانش کامل به همه وقایع از گذشته و تا قیامت سخن به میان آمده است که مختص پیامبر (ص) و امامان معصوم (ع) است. تنها چیزی که درباره علم آینده نیاز است آن که ایشان اراده کنند ولی علوم گذشته و حال در اختیار ایشان است و هماره از آن آگاه هستند. البته ناگفته نماند که برای امامان (ع) دو گونه علم بوده است: بعضی از علوم و دانش های ایشان از علوم بدیهی است که هرگز از نظرشان غایب نبوده است؛‌ ولی برخی دیگر از علوم ایشان، به گونه ای بود که نیازمند تامل و توجه بوده است. از این روست که در روایت این معنا مورد تأکید قرار گرفته است که که ایشان هرگاه می‌خواستند می‌دانستند. در روایتی آمده است که امام صادق (ع) فرمود: «إِنَ‏ الْإِمَامَ‏ إِذَا شَاءَ أَنْ‏ يَعْلَمَ‏ عَلِم‏»[۱۵]. در روایت دیگری عمار ساباطی می گوید: از آن حضرت (ع) پرسیدم: آیا امام (ع) علم غیب می‌داند؟ ایشان فرمود: «لاَ وَ لَكِنْ إِذَا أَرَادَ أَنْ يَعْلَمَ اَلشَّيْ‏ءَ أَعْلَمَهُ اَللَّهُ ذَلِكَ‏‏»[۱۶]. این دسته دوم از علوم و دانش‌ها مانند دانش‌های اجتهادی فقیهان است که از ملکه و توانایی دانستن برخوردار می‌باشند ولی تا زمانی که التفات و توجهی بدان پیدا نکنند ، از آن آگاهی ندارند؛‌ ولی همین که بدان توجه والتفات یافتند با جنبه نوری خویش از آن آگاه می‌شوند. نکته دیگر آن که علوم آنان دفعی است گرچه معلوم می‌تواند تدریجی باشد. به این معنا علوم آنان همانند قرآن که به صورت دفعی و یکباره بر قلب پیامبر (ص) نازل شد و خداوند در این باره فرموده است: ﴿وَنَزَّلْنَا عَلَيْكَ الْكِتَابَ تِبْيَانًا لِّكُلِّ شَيْءٍ [۱۷] زیرا در این آیه ﴿لِّكُلِّ شَيْءٍ به معنای همه چیز است که با تدریجی بودن سازگار نمی‌باشد؛ به ویژه آن که روز مبعث که روز رسالت پیامبر اکرم (ص) است سوره‌ای نازل شده که با ﴿اقْرَأْ بِاسْمِ رَبِّكَ [۱۸] آغاز شده است. سیاق آیات آن سوره به گونه‌ای است که این سوره نخستین سوره‌ای است که بر رسول خدا (ص) نازل شده است. از این سوره نیز بر می‌آید که نبوت پیش از رسالت بوده است؛ چنان که از آیات دیگر نیز بر می‌آید که قرآن به شکل دفعی و یکباره نازل شده است. این نزول دفعی در شب نوزدهم یا بیست و یکم و یا بیست و سوم ماه رمضان هما سال بوده است و خداوند در این باره می‌فرماید: ﴿إِنَّا أَنزَلْنَاهُ فِي لَيْلَةٍ مُّبَارَكَةٍ [۱۹]؛ و یا می‌فرماید: ﴿إِنَّا أَنزَلْنَاهُ فِي لَيْلَةٍ مُّبَارَكَةٍ [۲۰]. سپس در طول بیست و سه سال قرآن با توجه به تحقق تدریجی حوادث و رخدادها آن حضرت دوباره بر اساس نزول تدریجی آیات را بر وقایع و رخدادها تطبیق کرد، چنین حالتی نیز در علم و معلوم امام وجود دارد. پس علوم ایشان دفعی است هر چند که علم آنان به معلوم تدریجی می‌باشد. از روایاتی که درباره تعلیم رسول الله (ص) به امیرمؤمنان علی (ع) وارد شده می توان دریافت که تعلیم ایشان همانند تعلیمی که در میان ما رایج است، تدریجی نبوده است، بلکه آن حضرت به شکل دفعی و یکباره همه علوم را به امیرمومنان علی (ع) به وراثت آموزش داده است. در آن روایات آمده است که رسول خداوند (ص) در بیماری پایان عمرش ، امیرمومنان علی (ع) را فراخواند و در مدت کوتاه هزار حدیث و یا هزار باب و دراز دانش را به آن بزرگوار آموخت که هر کدام از آن‌ها خود هزار در را می‌گشاید«يَفْتَحُ‏ كُلُ‏ حَدِيثٍ‏ أَلْفَ بَاب‏‏‏»[۲۱]»[۲۲].
۴. حجت الاسلام و المسلمین حجامی؛
حجت الاسلام و المسلمین حسین حجامی در مقاله خود با عنوان «علم امام وحی و خاتمیت» در این‌باره گفته‌ است: «علامه طباطبایی در تفسیر المیزان پیرامون این که ائمه (ع) از سرچشمه علم پیامبر (ص) به وراثت سیراب گشته‌اند روایتی نقل می‌فرماید: "راوی می‌گوید: امام رضا (ع) به من فرمود: اگر به تو خبر دهم که در این روزها یکی از بستگان تو کشته خواهد شد آیا گفته مرا تصدیق می‌کنی؟ عرض کردم خیر، زیرا جز خداوند متعال کسی علم غیب نمی‌داند. در این جا امام رضا (ع) آیه ﴿عَالِمُ الْغَيْبِ فَلا يُظْهِرُ عَلَى غَيْبِهِ أَحَدًا إِلاَّ مَنِ ارْتَضَى مِن رَّسُولٍ[۲۳]، را تلاوت نموده و بعد فرمودند: پس رسول خدا (ص) مورد رضا و پسند خداست و ما وارثان همین رسول هستیم که خداوند او را بر غیب خود که می‌خواهد آگاه نموده و آن حضرت علم به وقایع گذشته و بعد تا روز قیامت را به ما آموخت. علامه در ادامه می‌فرماید: "روایات در رابطه با این موضوع افزون از حد شمارش است و مفهوم آنها این است که پیامبر اکرم (ص) علم خود را به واسطه وحی از پروردگار گرفته و ائمه (ع) بالوراثه از رسول خدا (ص) گرفته‌اند". همچنین در مورد ارثی بودن علوم ائمه (ع) از پیامبر اکرم (ص) حدیثی زیبا از امام صادق (ع) نقل شده است که فرمودند: "اگر میان حضرت موسی (ع) و حضرت خضر (ع) بودم، حتماً به اطلاع آن دو می‌رساندم که از آنان آگاه‌ترم و چیزهایی را به آن دو می‌گفتم که در دستشان نیست. زیرا به حضرت موسی (ع) و حضرت خضر (ع) تنها علم وقایع گذشته عطا شده و دانش اموری که تا روز قیامت اتفاق می‌افتد به آن دو داده نشده است در حالی که دانش وقایع گذشته و رخدادهایی که تا روز قیامت به وجود می‌آید، همگی به رسول خدا (ص) عطا شده است و ما نیز آنها را از رسول خدا (ص) قطعاً به ارث برده‌ایم". علامه محمد حسین کاشف الغطاء دراین‌باره می‌گوید: به اعتقاد امامیه، شریعت اسلامی حکم هیچ واقعه و موضوعی را فروگذار نکرده است و هیچ عملی از اعمال مکلفین نیست مگر این که یکی از احکام پنجگانه تکلیفی بر آن منطبق می‌گردد، و هیچ معامله‌ای نیست مگر این که حکم وضعی آن صحت و بطلان در شرع بیان شده است، خداوند سبحان همه این احکام را از طریق وحی یا الهام به پیامبر اکرم آموخت، و آن حضرت، با توجه به وقایع و حوادثی که رخ می‌داد و نیازهایی که برای مسلمانان پیش می‌آمد، آن احکام را بیان می‌کرد. پس اگر بپذیریم که به لحاظ مقام ثبوت، همه احکام شریعت که می‌بایست تدریجاً بیان شود از سوی پیامبر اکرم (ص) بیان شده است. ولی به لحاظ مقام اثبات برخی از احکام شریعت که زمینه‌های بیان آنها حاصل نشد یا مورد ابتلا و نیاز آن روز مسلمانان نبود یا پاره‌ای مصاح بیان آنها را در آن زمان اقتضا می‌کرد. از سوی پیامبر اکرم (ص) بیان نشد. و از طرفی یکی از مسئولیت‌های پیامبر اکرم (ص) این بوده است که قرآن کریم را برای مسلمانان تبیین کنند. ﴿وَأَنزَلْنَا إِلَيْكَ الذِّكْرَ لِتُبَيِّنَ لِلنَّاسِ مَا نُزِّلَ إِلَيْهِمْ،[۲۴] و نیز تصریح فرموده که مسلمانان باید آن چه را که پیامبر اکرم (ص) برای آنان بیان می‌کند، پذیرا شوند. ﴿وَمَا آتَاكُمُ الرَّسُولُ فَخُذُوهُ وَمَا نَهَاكُمْ عَنْهُ فَانتَهُوا،[۲۵] و آشکارا همه گفته‌های پیامبر (ص) را وحیانی دانسته فرموده است: ﴿هُوَ الَّذِي بَعَثَ فِي الأُمِّيِّينَ رَسُولا مِّنْهُمْ يَتْلُو عَلَيْهِمْ آيَاتِهِ وَيُزَكِّيهِمْ وَيُعَلِّمُهُمُ الْكِتَابَ وَالْحِكْمَةَ،[۲۶] و حکمت به قرینه این که عدل و در کنار کتاب قرار گرفته است، آموزه‌های خود رسول‌الله است. پس قرآن، بیان قرآن و بیان حکمت را به خود رسول واگذار نموده و خود رسول‌الله (ص) به روایت متواتر و متفق‌علیه نزد عامه و خاصه که عترت خویش را عدل قرآن کریم قرار داده و فرمود «إِنِّي تَارِكٌ فِيكُمُ الثَّقَلَيْنِ كِتَابَ اللَّهِ وَ عِتْرَتِي أَهْلَ بَيْتِي...»[۲۷] و به حدیث متواتر نزد شیعه و سنی فرمود: «أنَا مَدینَةُ العِلمِ وعَلِیٌّ بابُها»[۲۸] بیان و تبیین احکام را به اوصیای خویش سپرد تا هر یک از آنان در وقت و فرصت مناسب آن احکام را بیان کند. اگر علوم امامان شیعه را موروثی بدانیم که موضع رسمی شیعه درباره منشأ علم آنها نیز همین است، در این صورت امامت با خاتمیت در تضاد نبوده و نمی‌توان بر شیعه خرده گرفت که عقیده آنها درباره امامان در واقع نافی خاتمیت پیامبر است»[۲۹].
۵. حجت الاسلام و المسلمین دکتر حسینی؛
حجت الاسلام و المسلمین دکتر سید جواد حسینی - با نام مستعار حسین تربتی - در مقاله «خبرهای غیبی در نهج البلاغه» در این‌باره گفته‌ است: «علم غیب در روایات، گاه مستقیم به خداوند و گاهی به پیغمبر یا امام قبلی نسبت داده شده است. حضرت علی (ع) در مورد علم غیب خود در پاسخ به یکی از اصحاب خود که سؤال کرد: ای امیر مؤمنان! آیا به تو علم غیب داده شده است؟ با تبسّم فرمود: ای برادر کلبی! این اخباری را که خبر می‌دهم علم غیب نیست؛ علمی است که از دارنده علم آموخته‌ام. همانا علم غیب، علم قیامت است... این است آن علم غیبی که غیر از خدا کسی نمی‌داند. جز اینها، علومی است که خداوند به پیامبرش تعلیم داده (علم غیب اکتسابی) و او به من آموخته است. و پیامبر دعا کرد که خدا این دسته از علوم و اخبار را در سینه‌ام جای دهد و اعضا و جوارح بدن من از آن پر گردد. در جملات فوق امام علی (ع) می‌فرماید: من غیب نمی‌دانم؛ ولی در برخی کلمات فرموده: من علم غیب می‌دانم، از جمله آنجا که فرمود: به خدا سوگند! اگر بخواهم می‌توانم از همه خصوصیّات هر کدام شما، از آغاز و پایان کارش و از تمام شئون زندگیش شما را آگاه سازم؛ امّا می‌ترسم که درباره من نسبت به رسول خدا (ص) کافر شوید و درباره من غلو کنید و مرا از رسول خدا بالاتر بدانید و یا به خدایی من معتقد شوید و این عقیده موجب کفر شما گردد. و یا فرمود: اگر شما همانند من از آنچه بر شما پنهان است، با خبر بودید به سوی بیابان‌ها کوچ می‌کردید. بنابراین، جای این سؤال است که جمع این دو گروه از کلمات حضرت چگونه امکان‌پذیر است؟ پاسخ این است که آنجایی که حضرت می‌گوید غیب نمی‌دانم، یعنی علم غیب ذاتی ندارد؛ اما آنجا که می‌فرماید غیب می‌دانم، یعنی از طریق خدا و رسول او خبرهای غیبی را کسب نموده‌ام. شاهد این استدلال، جملات امیر مومنان است که می‌‎فرماید: علوم غیبی را پیامبر اکرم (ص) به من آموخت؛ به خدایی که او (محمد) را به حق برانگیخت و او را بر مخلوقات برگزید، جز به راستی سخن نگویم و به راستی پیامبراعظم همه دانش‌ها را به من سپرده است و از محل هلاکت آن کس که هلاک می‌شود و جای نجات کسی که نجات می‌یابد و پایان این حکومت، همه را به من خبر داده است. هیچ حادثه‌ای بر من نگذشت، جز آنکه در گوشم نجوا کرد و مرا مطلع ساخت» [۳۰].
۶. آقای عرفانی (پژوهشگر جامعة المصطفی العالمیة)؛
آقای محمد نظیر عرفانی در پایان‌نامه کارشناسی ارشد خود با عنوان «بررسی علم غیب معصومان در تفاسیر فریقین» در این‌باره گفته‌ است: «دو‌مین منبع از منابع علوم امامان (ع)، علم پیامبر (ص) است. به این معنی که پیامبر اکرم (ص) تمام معارف و شرایع اسلام را به امام علی (ع) آموخته است‌. در حدیثی ابو بصیر می‌گوید: از امام صادق (ع) پرسیدم که پیروان شما می‌گویند رسول اکرم (ص) یک باب از علم به علی (ع) آموخت که از آن هزار باب گشوده شد، امام فرمود‌: «عَلَّم رسول اللّه (ص) علِیاً أَلف بابٍ یفْتَحُ کل بابٍ أَلف بَاب‏»[۳۱] از روایات دیگر پیامبر (ص) که بر این امر دلالت دارد، حدیث «أَنَا مَدِينَةُ الْعِلْمِ وَ عَلِيٌّ بَابُهَا‏»[۳۲] که از جمله راویان این حدیث ابن عباس‌، جابر بن عبدالله، عبدالله بن عمر و علی (ع) می‌باشند. پیامبر (ص) فرموده‌اند: «فَلَمَّا صِرْتُ بَيْنَ يَدَيْ رَبِّي كَلَّمَنِي وَ نَاجَانِي فَمَا عَلَّمَنِي شَيْئاً إِلَّا وَ عَلَّمْتُ عَلِيّاً فَهُوَ بَابُ عِلْم‏‏»[۳۳] روایات متعددی وجود دارد که دلالت می‌کند آنچه اهل‌بیت (ع) نقل می‌کنند همه از پیامبر اکرم (ص) است، چرا که آنان همه احادیث را به وسیله اجداد خود از پیامبر اکرم (ص) شنیده‌اند. در نتیجه علوم آنان از رسول خدا (ص) می‌‌باشد‌، برخی از این روایات عبارتند از: از امام صادق (ع) سؤال شد‌: «أَسْمَعُ الْحَدِيثَ فَلَا أَدْرِي مِنْكَ سَمَاعُهُ أَوْ مِنْ أَبِيكَ قَالَ: مَا سَمِعْتَهُ مِنِّي فَارْوِهِ عَنْ رَسُولِ اللَّهِ (ص)»[۳۴] در جای دیگری نیز از امام صادق (ع) روایت شده که فرمودند‌: «حَدِيثِي حَدِيثُ أَبِي وَ حَدِيثُ أَبِي حَدِيثُ جَدِّي وَ حَدِيثُ جَدِّي حَدِيثُ الْحُسَيْنِ وَ حَدِيثُ الْحُسَيْنِ حَدِيثُ الْحَسَنِ وَ حَدِيثُ الْحَسَنِ حَدِيثُ أَمِيرِ الْمُؤْمِنِينَ (ع) وَ حَدِيثُ أَمِيرِ الْمُؤْمِنِينَ حَدِيثُ رَسُولِ اللَّهِ (ص) وَ حَدِيثُ رَسُولِ اللَّهِ قَوْلُ اللَّهِ عَزَّ وَ جَل‏»[۳۵] از این روایات به دست می‌آید که ائمه (ع) بسیاری از مطالبی را که نقل می‌کنند از نزد خودشان نبوده بلکه از علم رسول الله (ص) بوده است»[۳۶].
۷. آقای مطهری (پژوهشگر جامعة المصطفی العالمیة)؛
آقای منصف علی مطهری در پایان‌نامه کارشناسی ارشد خود با عنوان «علم ائمه از نظر عقل و نقل» در این‌باره گفته‌ است: «از منابع علمی ائمه (ع) وراثت از پیامبر (ص) است به این معنی که پیامبر (ص) تمام معارف و شرایع را به علی (ع) آموخت و این معارف و آگاهی نسل اندر نسل به فرزندان علی (ع) رسیده و از حضرت علی روایت است که پیامبر اکرم (ص) هزار باب علم به من آموختند که از هر باب هزار باب دیگر باز شد (...). حضرت علی (ع) می‌فرماید : «إِنَّ رَسُولَ اللَّهِ (ص) عَلَّمَنِي أَلْفَ بَابٍ مِنَ الْحَلَالِ وَ الْحَرَامِ وَ مِمَّا كَانَ إِلَى يَوْمِ الْقِيَامَةِ كُلُّ بَابٍ مِنْهَا يَفْتَحُ أَلْفَ بَابٍ فَذَلِكَ أَلْفُ أَلْفِ بَابٍ حَتَّى عَلِمْتُ عِلْمَ الْمَنَايَا وَ الْبَلَايَا وَ فَصْلَ الْخِطاب»[۳۷]»[۳۸].
۸. آقای شیخ‌زاده (پژوهشگر جامعة المصطفی العالمیة)؛
آقای شیخ‌زاده در پایان‌نامه کارشناسی ارشد خود با عنوان «رابطه علم غیب امام حسین و حادثه عاشورا» در پاسخ به این پرسش گفته‌ است:یکی از مهمترین راه‌های دست یابی معصومین به علوم ارث بردن عصوم بعدی از معصوم قبلی است.

دلیل آن به علاوه متواتر بودن و کثرت روایات آن و تصریح علمای شیعه به مسئله ارث بردن علوم این است که علم از طرف خداوند و عمل از خلق است واگر علم به ارث نرسد مردم جاهل مانده نظام خلق فاسد می‌گردد و خداوند نیز حجّتی بر مردم نخواهد داشت بلکه بر عکس خواهد بود بنابراین چون خداوند حکیم است حکمت او مقتضی توارث علم و دوام عالم است تا حجت بر مردم تمام گردد و چه زیبا گفته است فخر رازی درباره حضرت یوسف که یوسف ادعای نبوت نموده و این تحدّی به علم غیب است که معجزه است و همزمان با آن ادعا گفت که او از اهل بیت نبوت بوده و اجدادش پیامبر بوده‌اند و وقتی انسان ادعای حرفه پدر وجدش را می‌کند این ادعا استبعادی ندارد.

توارث علوم در روایات

  1. امام باقر (ع) فرمود: به خدا رسول خدا (ص) حرفی نمی‌دانست از آنچه خدای عزوجل به او آموخت جز آنکه آن را به علی (ع) آموخت سپس آن علم به اما رسید.
  2. امام صادق (ع) فرمود: علمی‌ که با آدم فرود آمد دیگر بالا نرفت بدرستی علم همیشه به ارث می‌رسد.

در ادعیه و زیارت نیز ائمه به عنوان وارث علوم انبیائی مانند آدم و نوح و ابراهیم و عیسی و موسی و محمد معرفی شده‌اند همچنانکه وارث تورات و انجیل و موارث انبیاء نیز می‌باشند.

نتیجه: علم به همه امور، علم با شرائع الهی، و کتب آسمانی، خلافت دینی و دنیوی، ارشاد و تعلیم همه به علی (ع) و ائمه (ع) به ارث رسیده است زمان انتقال علوم به امام بعدی: آخرین لحظات عمر امام اول است.

البته باید توجه داشت وراثت یکی از راه‌های به‌دست آوردن علوم است نه همه آن زیرا معصومین (ع) از راه تحدیث و الهام نیز علم به‌دست می‌آوردند»[۳۹].
۹. پژوهشگران وبگاه پرسمان.
پژوهشگران «وبگاه پرسمان» وابسته به «نهاد نمايندگى مقام معظم رهبرى در دانشگاه‌ها» در پاسخ به این پرسش آورده‌اند: «امیرمؤمنان (ع) هنگام رازگشایی از امور نهانی و غیبی، بارها بر این حقیقت پای می‌فشارد این آگاهی را از رسول خدا (ص) به دست آورده است[۴۰] در اینجا برای نمونه، به چند حکایت اشاره می‌کنیم: در روایتی امام علی (ع) در گفتاری به یادماندنی آمادگی خود را برای پاسخ به مشکلات علمی جامعه اعلام می‌کند: از من بپرسید، پیش از آنکه مرا نیابید. به خدا قسم، نمی‌پرسید از گروهی که صد تن را به راه راست می‌خواند و صد تن دیگر را گمراه می‌سازد. جز آنکه شما را آگاه کنم از آن کس که مردم را بدان می‌خواند و آنکه آنان را می‌راند. در این هنگام، یکی از حاضران از روی طعن و استهزا از شمار موهای سر و صورت خود پرسید. امام در پاسخ فرمود: به خدا قسم، حبیبم پیامبر (ص) به من خبر داده است که بر هر دسته از موهایت فرشته‌ای گمارده شده است که تو را لعنت می کند و ... در خانه ات فرزندی است که پسر رسول خدا (ص) را می‌کشد. در برخی از نقل‌ها، این جملات نیز بر پاسخ امام افزوده شده است: به خدا قسم، من شما موهایت را می‌دانم، اما اگر بگویم، تو چگونه می توانی به درستی گفتارم پی ببری؟[۴۱] این فرزند، کسی نبود جز سنان بن أنس نخعی که در به شهادت رساندن امام حسین (ع) سهمی چشمگیر داشت[۴۲] همچنین نقل است که امیرمؤمنان (ع) برده‌ای که «سالم» نامیده می‌شد خرید و آزاد کرد. سپس فرمود: رسول خدا (ص) به من خبر داده است: نامی که پدرت بر تو نهاده، میثم است. مشاهده این معجزه، وی را از یاران نزدیک امام ساخت[۴۳] در ماجرایی، داوری شگفت انگیز امیرمؤمنان (ع) میان چند برادر و خواهر، آنان را واداشت که آن حضرت را به دلیل آگاهی از غیب پروردگار خود بخوانند. امام با تأکید بر ناروا بودن این پندار، فرمود: به من خبر داده بود که این حادثه در چنین روزی و در این ساعت روی خواهد داد[۴۴]. نیز نقل است یکی از یاران امام علی (ع) پس از شنیدن پیشگویی‌های آن حضرت، شگفت زده، پرسید: ای امیرمؤمنان، تو را علم غیب داده‌اند؟ امام در پاسخ فرمود: این، علم غیب نیست، علمی است که از دارنده علم آموخته‌ام. علم غیب، علم قیامت است و آنچه خدا در گفته خود شمرده است که «إن الله عنده علم الساعه ... . پس این علم غیب است که جز خدا کسی آن را نداند و جز این، علمی است که خدا آن را به پامبرش آموخته و او نیز مرا آموخته و دعا کرده است که سینه من آن را فرا گیرد و دلم آن علم را در خود بپذیرد[۴۵] امیرمؤمنان (ع) بارها از شهادت خود و چگونگی اش خبر داده است و این گونه بر تردیدناپذیری‌اش پای فشرده است: به خدا سوگند، چنین خواهد شد. دروغ نمی‌گویم و به من دروغ نگفته‌اند [۴۶]. گاه می‌فرمود: در انتظار روزی هستم که وعده رسول خدا (ص) تحقق یابد و محاسنم با خون سر خضاب گردد[۴۷] در برخی دیگر از روایات، امام با استناد به سخن پیامبر اکرم (ص) روز دقیق ضربت خوردن و شهادت خود را نیز تعیین کرده است[۴۸] اندیشه مندان شیعه و سنی در اینکه علی (ع) بیش از هر کس از گنجینه علوم نبری بهره‌ برده و در محضر رسول خدا (ص) دانش اندوخته است، اتفاق نظر دارند. احادیثی از این دست در کتب هر دو گروه فراوان به چشم می خورد که امیرمؤمنان (ع) فرموده است: هر گاه از رسول خدا (ص) می‌پرسیدیم، پاسخ می‌داد و چون ساکت می‌شدیم، خود آغاز به سخن می‌کرد[۴۹]. اما نکته در خور توجه آن است که این بهره‌گیری همواره به گونه عادی نبوده و چه بسا راه فراگیری علوم غیبی، خود نیز پدیده ای استثنایی بوده است، چنانکه امام علی (ع) می‌فرماید: رسول خدا (ص) هزار درِ دانش را به روی من گشود ... که هر دری خود به هزار درِ دیگر رهنمون است ... به گونه‌ای که اکنون از زمان فرا رسیدن مرگ و پیشامدهای ناگوار خبر دارم و با دانش خدادادی به داوری می‌پردازم [۵۰]. ناگفته پیداست که درهای دانش که در این حدیث آمده است، چیزی فراتر از اصل و قانون کلی است که می‌توان از آن، فروع گوناگون را با روش معمولِ اجتهاد، استنباط کرد. در هیچ مکتب بشری نمی‌توان اصلی را یافت که بسط و گسترش آن، به چنین آگاهی های غیبی بینجامد[۵۱]. به فرموده امیرمؤمنان (ع) این دانش‌های غیبی در اختیار یکی از شایستگان اهل بیتش قرار گرفته است و تا روز قیمامت از نسلی به نسل دیگر منتقل خواهد شد[۵۲]. بر این اساس، امام معصوم (ع) همواره بر این حقیقت پای فشرده‌اند که دانش آنان از پدرانشان و سرانجام از رسول خدا (ص) به ارث رسیده است [۵۳]. گفتنی است که بخشی از این انتقال دانش، به کمک صحیفه‌هایی همچون جَفر و جامعه، کتاب علی و مصحف فاطمه (س) صورت پذیرفته [۵۴]. که ویژگی‌های آنها چندان برای ما روشن نیست، اما بی گمان پیشوایان معصوم (ع) بسیاری از خبرهای غیبی خود را به این کتابها مستند ساخته‌اند و به ویژه درباره مصحف فاطمه (س) بر این حقیقت پای فشرده‌اند که رویدادهای آینده در آن پیشگویی شده است[۵۵]»[۵۶].

پرسش‌های وابسته

  1. منابع علم معصوم چیست؟ (پرسش)
  2. آیا شیوه دستیابی معصوم به علم با دیگران مشترک است یا متفاوت؟ (پرسش)
  3. رابطه قرآن با علم معصوم چیست؟ (پرسش)
  4. رابطه علم لدنی با علم معصوم چیست؟ (پرسش)
  5. رابطه روح یا روح القدس با علم معصوم چیست؟ (پرسش)
  6. آیا ارتباط با ارواح می‌تواند یکی از منابع علم معصوم باشد؟ (پرسش)
  7. رابطه وحی یا الهام با علم معصوم چیست؟ (پرسش)
  8. رابطه تحدیث با علم معصوم چیست؟ (پرسش)
  9. رابطه نقر در گوش و نکت در دل با علم معصوم چیست؟ (پرسش)
  10. رابطه رؤیای صادق با علم معصوم چیست؟ (پرسش)
  11. رابطه کشف یا شهود با علم معصوم چیست؟ (پرسش)
  12. رابطه امام مبین یا کتاب مبین با علم معصوم چیست؟ (پرسش)
  13. رابطه ام الکتاب با علم معصوم چیست؟ (پرسش)
  14. رابطه کتاب اعمال با علم معصوم چیست؟ (پرسش)
  15. رابطه علم‌الکتاب با علم معصوم چیست؟ (پرسش)
  16. رابطه لوح یا لوح محفوظ با علم معصوم چیست؟ (پرسش)
  17. رابطه عرش با علم معصوم چیست؟ (پرسش)
  18. رابطه مصحف فاطمه یا کتاب‌هایی مثل جفر با علم معصوم چیست؟ (پرسش)
  19. رابطه مقام راسخان در علم با علوم معصوم چیست؟ (پرسش)
  20. رابطه عمود نور با علم معصوم چیست؟ (پرسش)
  21. رابطه وراثت از پیامبر یا امام پیشین با علم معصوم چیست؟ (پرسش)
  22. رابطه الف باب با علم معصوم چیست؟ (پرسش)
  23. علم معصوم امام به طور مستقیم از جانب خدا به او داده می‌شود یا با وساطت پیامبر خاتم؟ (پرسش)
  24. آیا تعلیم اسماء با علم معصوم ارتباط دارد؟ (پرسش)
  25. آیا علم ویژه معصوم قابل تعلیم و انتقال به دیگران است؟ (پرسش)
  26. دیدگاه‌های دانشمندان مسلمان در باره منبع علم معصوم چیست؟ (پرسش)
    1. دیدگاه‌های دانشمندان عرفان اسلامی در باره منبع علم معصوم چیست؟ (پرسش)
    2. دیدگاه‌های دانشمندان فلسفه و حکمت اسلامی در باره منبع علم معصوم چیست؟ (پرسش)
    3. دیدگاه‌های دانشمندان تفسیر در باره منبع علم معصوم چیست؟ (پرسش)
    4. دیدگاه‌های دانشمندان حدیث در باره منبع علم معصوم چیست؟ (پرسش)
    5. دیدگاه دانشمندان اصول دین مکتب امامیه در باره منبع علم معصوم چیست؟ (پرسش)
    6. دیدگاه دانشمندان اصول دین مکتب معتزله در باره منبع علم معصوم چیست؟ (پرسش)
    7. دیدگاه دانشمندان اصول دین مکتب اشعریه در باره منبع علم معصوم چیست؟ (پرسش)
    8. دیدگاه دانشمندان اصول دین مکتب اباضیه در باره منبع علم معصوم چیست؟ (پرسش)
    9. دیدگاه فرقه وهابیت در باره منبع علم معصوم چیست؟ (پرسش)

منبع‌شناسی جامع علم معصوم

پانویس

  1. منابع علم امام از نگاه متکلمان قم و بغداد، ص۶۲
  2. محمد بن حسن صفار؛ بصائر الدرجات فی فضائل آل محمد (ع)؛ ص ۲۹۰ - ۲۹۶.
  3. محمد بن یعقوب کلینی؛ الکافی؛ ج۱، ص ۶۸۸.
  4. محمد بن یعقوب کلینی؛ الکافی؛ ج۱، ص ۶۸۵.
  5. محمد بن حسن صفار؛ بصائر الدرجات فی فضائل آل محمد (ع)؛ ص ۲۹۰ - ۲۹۶.
  6. علم امام تام یا محدود؟
  7. «همانا امامان معصوم (ع) علم پیامبر اکرم (ص) و تمامی پیامبران و اوصیا پیش از خود را به ارث می‌برند».
  8. «إِنَّ سُلَيْمَانَ وَرِثَ دَاوُدَ وَ إِنَّ مُحَمَّداً وَرِثَ سُلَيْمَانَ وَ مَا هُنَاكَ وَ إِنَّا وَرِثْنَا مُحَمَّداً وَ إِنَّ عِنْدَنَا صُحُفَ إِبْرَاهِيمَ وَ أَلْوَاحَ مُوسَى فَقَالَ لَهُ أَبُو بَصِيرٍ إِنَّ هَذَا لَهُوَ الْعِلْمُ فَقَالَ يَا أَبَا مُحَمَّدٍ لَيْسَ هَذَا هُوَ الْعِلْمَ إِنَّمَا هَذَا الْأَثَرُ إِنَّمَا الْعِلْمُ مَا حَدَثَ بِاللَّيْلِ وَ النَّهَارِ يَوْماً بِيَوْمٍ وَ سَاعَةً بِسَاعَة».
  9. همانا نزد امامان معصوم (ع) تمامی کتاب هایی که از نزد خداوند متعال فرود آمده است وجود دارد و اینکه ایشان نسبت به آن کتاب ها با وجود اختلاف زبان ها آگاهی دارند.
  10. «إِنَّ لِلَّهِ عِلْماً عَامّاً وَ عِلْماً خَاصّاً فَأَمَّا الْخَاصُّ فَالَّذِي لَمْ يَطَّلِعْ عَلَيْهِ مَلَكٌ مُقَرَّبٌ وَ لَا نَبِيٌّ مُرْسَلٌ وَ أَمَّا عِلْمُهُ الْعَامُّ الَّذِي اطَّلَعَتْ عَلَيْهِ الْمَلَائِكَةُ الْمُقَرَّبُونَ وَ الْأَنْبِيَاءُ الْمُرْسَلُونَ فَقَدْ دَفَعَ ذَلِكَ كُلَّهُ إِلَيْنَا ثُمَّ قَالَ أَ مَا تَقْرَأُ وَ عِنْدَهُ عِلْمُ السَّاعَةِ وَ يُنَزِّلُ الْغَيْثَ وَ يَعْلَمُ ما فِي الْأَرْحامِ وَ ما تَدْرِي نَفْسٌ ما ذا تَكْسِبُ غَداً وَ ما تَدْرِي نَفْسٌ بِأَيِّ أَرْضٍ تَمُوت‏».
  11. «درباره امامان (ع)؛ همانا ایشان علم پیامبران اولوالعزم و تمامی پیامبران را به ارث برده‌اند، و اینکه ایشان (ع) امینان خداوند متعال بر روی زمین می‌باشند. علم بلایا و منایا و علم انساب عرب نزد ایشان می‌باشد».
  12. «كُنَّا أَهْلَ الْبَيْتِ وَرَثَتَهُ وَ نَحْنُ أُمَنَاءُ اللَّهِ فِي أَرْضِهِ عِنْدَنَا عِلْمُ الْبَلَايَا وَ الْمَنَايَا وَ أَنْسَابُ الْعَرَبِ وَ مَوْلِدُ الْإِسْلَامِ وَ إِنَّا لَنَعْرِفُ الرَّجُلَ إِذَا رَأَيْنَاهُ بِحَقِيقَةِ الْإِيمَانِ وَ حَقِيقَةِ النِّفَاقِ وَ إِنَّ شِيعَتَنَا لَمَكْتُوبُونَ بِأَسْمَائِهِمْ وَ أَسْمَاءِ آبَائِهِم»
  13. گستره علم امام از دیدگاه آیات و روایات.
  14. اگر میان حضرت موسی (ع) و حضرت خضر (ع) بودم ، حتما به اطلاع آنان می‌رساندم که من از آنان آگاه‌تر و داناترم و چیزهایی را به آن دو می‌گفتم که در حضورشان نبود و از امور اینده بود؛ زیرا به حضرت موسی (ع) و حضرت خضر (ع) تنها علم وقایع گذشته و حال عطا شده بود و دانش اموری که در آینده تا قیامت اتفاق می‌افتاد به آن دو داده نشده است؛ در حالی که دانش گذشته و وقایع اینده تا روز قیامت به رسول الله (ص) عطا شده است و ما نیز آن‌ها را از رسول الله (ص) به ارث برده‌ایم؛ بحارالانوار ج ۲۰ ص ۱۷ و ج ۲۶ ص ۱۹۶.
  15. بی‌گمان امام (ع) هرگاه خواست که بداند می‌داند؛ بحارالانوار ج ۲۶ ص ۵۶
  16. خیر ولی هرگاه خواست چیزی را بداند،‌ خداوند آن را به او یاد می‌دهد؛ بصائر الدرجات ص ۳۱۵
  17. و بر تو این کتاب را فرو فرستادیم که بیانگر هر چیز است؛ سوره نحل، آیه: ۸۹.
  18. بخوان به نام پروردگار خویش؛ سوره علق، آیه: ۱.
  19. که ما آن را در شبی خجسته فرو فرستادیم؛ سوره دخان، آیه: ۳.
  20. ما آن (قرآن) را در شب قدر فرو فرستادیم؛ سوره قدر، آیه: ۱.
  21. بصائر الدرجات، ص ۳۱۳ تا ۳۱۵ و نیز بحارالانوار، ج ۲۲، ص ۴۶۱.
  22. وبگاه سماموس
  23. «او دانای نهان است پس هیچ کس را بر نهان خویش آگاه نمی‌کند. جز فرستاده‌ای را که بپسندد». سوره جن، آیه ۲۶ و ۲۷.
  24. تا برای مردم آنچه را که به سوی آنان فرو فرستاده‌اند روشن گردانی و باشد که بیندیشند؛ سوره نحل، آیه۴۴.
  25. و آنچه پیامبر به شما می‌دهد بگیرید و از آنچه شما را از آن باز می‌دارد دست بکشید؛ سوره حشر، آیه۷.
  26. اوست که در میان نانویسندگان عرب، پیامبری از خود آنان برانگیخت که بر ایشان آیاتش را می‌خواند و آنها را پاکیزه می‌گرداند و به آنان کتاب قرآن و فرزانگی می‌آموزد؛ سوره جمعه، آیه۲.
  27. «همانا من نزد شما دو شیء گرانبها به یادگار می‌گذارم؛ کتاب خداوند متعال و عترت و اهل بیتم».
  28. «من شهر علم و علی درب این شهر می‌باشد».
  29. متن مقاله «علم امام، وحی و خاتمیت» در پایگاه اطلاع‌رسانی مؤسسه آینده روشن.
  30. پایگاه اطلاع‌رسانی حوزه
  31. رسول اکرم (ص) به علی (ع) هزار باب از علم آموخت و از هر بابی هزار باب گشوده شد‌.
  32. من شهر علم هستم و علی دروازه آن است.
  33. چون شب معراج به مقام قرب الهی رسیدم، پروردگارم با من سخن گفت و نجوا کرد؛ پس هیچ چیزی به من آموخته نشد جز این که آن را به علی (ع) آموختم پس او دروازه علم من است.
  34. حدیث و سخنی را می‌شنوم نمی‌دانم آن را از شما شنیدم، یا از پدرتان (چه کنم)؟ فرمود: آنچه (هر حدیث و سخنی) را از من شنیدی آن را از رسول خدا‍(ص) روایت نموده و نقل کن (زیرا آنچه را من یا پدرم گفته و می‌گویم رسول خدا (ص) فرموده است).
  35. حدیث من حدیث پدرم است و حدیث پدرم حدیث جدم و حدیث جدم حدیث حسین و حدیث حسین حدیث حسن و حدیث حسن حدیث امیرالمؤمنین و حدیث امیرالمؤمنین حدیث رسول خدا (ص) و حدیث رسول خدا (ص) گفتار خدای عزوجل می‌باشد
  36. بررسی علم غیب معصومان در تفاسیر فریقین، ص۱۸۱.
  37. «همانا رسول خدا هزار باب به من آموخت راجع به حلیت و حرمت آنچه هست و آنچه در آینده تا قیامت خواهد بود که هر باب خود گشاینده هزار باب دیگر است. بنابر این هزار باب از علم پیامبر اکرم (ص) فراگرفته‌ام تا آنجا که علم منایا و بلایا و علم حل و فصل امور مردم همگی نزد من است»؛ بحار الانوار، ج۲۶، ص۲۹.
  38. پایان‌نامه علم ائمه از نظر عقل و نقل، ص۶۴.
  39. رابطه علم غیب امام حسین و حادثه عاشورا؛ ص ۷۱ - ۷۳.
  40. ر.ک: ابن حنبل، احمد، المسند، ج۱، ص۲۵۸ - ۲۵۷.
  41. ر.ک: ابن ابی الحدید، شرح نهج البلاغه، ج۱۰، ص۱۴.
  42. ر.ک: ابن ابی الحدید، شرح نهج البلاغه، ج۲، ص۲۸۶.
  43. ر.ک: ابن ابی الحدید، شرح نهج البلاغه، ج۲، ص۲۹۱.
  44. ر.ک: ابن ابی الحدید، شرح نهج البلاغه، ج۴، ص۲۴۲.
  45. نهج البلاغه، خطبه۱۲۸، ص۱۲۷
  46. مسعودی، علی بن حسین، مروج الذهب، ج۲، ص۴۱۸، ۴۱۳.
  47. شیخ صدوق، محمد، علل الشرایع، ج۱، ص ۲۰۶؛ ابن حجر مکی، احمد، الصواعق المحرقه، ص۱۳۴. نیز ر.ک: ابن حنبل، احمد، المسند، ج۱، ص۲۱۹، ح۸۰۲.
  48. ر.ک: ابن حسام الدین هندی، کنزالعمال، ج۱۳، ص۱۹۷.
  49. سنن ترمذی، ج۵، ص۶۳۷، ح۳۷۲۲؛ ابن سعد، الطبقات الکبری، ج۲، ص۳۳۸؛ بلاذری، احمد، انساب الاشراف، ج۲، ص۳۵۱. همچنین ر.ک: نهج البلاغه، خطبه۲۱۰.
  50. بحارالانوار، ج۲۶، ص۳۰؛ بحرانی، سیدهاشم، ینابیع المعاجز، ص۱۴۷.
  51. برای آشنایی با تفاسیر دیگری از این حدیث، ر.ک: مصنفات الشیخ المفید، الفصول المختاره، ج۲، ص۱۰۶ - ۱۰۷.
  52. بحارالانوار، ج۲۶، ص۱۷۹.
  53. ر.ک: کلینی، الکافی، ج۱، ص۲۶۴؛ فیض کاشانی، ملا محسن، الوافی، ج۳، ص۰۷، شیخ مفید، الامالی، ص۲۳؛ و بحارالانوار، ج۴۶، ص۳۰۷ و ۳۰۸.
  54. ر.ک: الکافی، ص۲۴۲ - ۲۳۸؛ صفار قمی، محمد، بصارالدرجات، ص۱۶۱ - ۱۴۲؛ ری شهری، محمد، اهل البیت فی الکتاب و السنه، ص۲۱۵-۲۲۵.
  55. الکافی، ج۱، ص۲۴۰، صفار قمی، بصارالدرجات، ص۱۵۷.
  56. وبگاه پرسمان.