سبع مثانی در قرآن

از امامت‌پدیا، دانشنامهٔ امامت و ولایت

مقدمه

منظور نعمت معنوی خداوند به پیامبر و تسلی خاطر در برابر نعمت‌های مادی است؛ زیرا معنای این کلام در خطاب به ایشان این است که بت پرستان نعمت‌های مادی گوناگونی از قبیل اموال، فرزندان، تجمل و نیرو دارند و ما به نوبت خود نعمت‌های معنوی گوناگون داریم، پس انگیزه‌ای نیست که به مبارزه برای رسیدن به ثروت‌های آنان بپردازی. ﴿وَلَقَدْ آتَيْنَاكَ سَبْعًا مِنَ الْمَثَانِي وَالْقُرْآنَ الْعَظِيمَ * لَا تَمُدَّنَّ عَيْنَيْكَ إِلَى مَا مَتَّعْنَا بِهِ أَزْوَاجًا مِنْهُمْ وَلَا تَحْزَنْ عَلَيْهِمْ وَاخْفِضْ جَنَاحَكَ لِلْمُؤْمِنِينَ * وَقُلْ إِنِّي أَنَا النَّذِيرُ الْمُبِينُ[۱]

نکات: مفهوم آیه این است که به نعمت‌های ظاهر و باطنی که داری بنگر و به نعمت‌های ازواج اندک یا اصنافی از کافران اعتنا نکن. چون خداوند می‌گوید: ﴿آتَيْنَاكَ با خطاب با کاف نوعی اشاره به نعمت سبع من مثانی است، به طوری که در روایات زیادی از رسول خدا وارد شده و به وسیله امامان اهل بیت (ع) تفسیر شده سوره حمد است. [۲]

آیه مورد بحث همانطور که روشن گردید در مقام منت نهادن است، و در عین حال از آنجایی که در سیاق دعوت به صفح و اعراض قرار گرفته، این معنا را هم می‌رساند که موهبت عظمای قرآن که متضمن معارف الهی است و به اذن خدا به سوی هر کمال و سعادتی هدایت می‌کند کافی است که تو را (ای رسول خدا) بر صفح جمیل و اشتغال به یاد پروردگارت و سرگرمی به اطاعت او وادار سازد. «چهار دستور به رسول الله: عدم تمایل به دارایی کفار، غم نخوردن از کفر و استهزای آنان، خفض جناح برای مؤمنان و روشن ساختن مأموریت خود [۳] و در آیه همان گونه که در تفسیر آمده است، این محورها تأکید شده است:

  1. بهره‌مندی پیامبر از سبع مثانی -سوره حمد - مقتضی پرهیز از چشم دوختن به دارائی دیگران: ﴿لا تَمُدَّنَّ عَيْنَيْكَ إِلَى مَا مَتَّعْنَا بِهِ أَزْوَاجًا مِنْهُمْ[۴]
  2. بهره‌مندی از سبع مثانی و قرآن عظیم دلیل محزون نشدن پیامبر از کفر کافران و اجابت نکردن دعوت آن حضرت: ﴿وَلَا تَحْزَنْ عَلَيْهِمْ[۵].
  3. بهره‌مندی از سبع مثانی‌سوره حمد - لازمه تواضع و نرم‌خوئی پیامبر نسبت به مؤمنان: ﴿وَاخْفِضْ جَنَاحَكَ لِلْمُؤْمِنِينَ[۶].
  4. برخورداری از سبع مثانی، مقتضی اظهار رسالتش و معرفی خود در جایگاه هشدار دهنده آشکار: ﴿وَقُلْ إِنِّي أَنَا النَّذِيرُ الْمُبِينُ[۷].
  5. سبع مثانی -سوره حمد - دارای جایگاه ویژه در میان سوره‌های قرآن و از عطایای خداوند بر پیامبر: ﴿وَلَقَدْ آتَيْنَاكَ سَبْعًا مِنَ الْمَثَانِي[۸].[۹]

سبع مثانی

بخشی از قرآن (سوره حمد) که همراه با قرآن عظیم به پیامبر(ص) عطا شده است «سبع مثانی» یا «السبع المثانی» ترکیبی وصفی است برگرفته از آیه ۸۷ سوره حجر: ﴿وَلَقَدْ ءَاتَيْنَـٰكَ سَبْعًۭا مِّنَ ٱلْمَثَانِى وَٱلْقُرْءَانَ ٱلْعَظِيمَ[۱۰]. این آیه شریفه خطاب به پیامبر اعلام می‌کند که ما به تو سبع مثانی و قرآن عظیم دادیم، بنابراین اموال، امکانات مادی و قدرتی که به افراد و گروه‌هایی از کافران دادیم نظر تو را به خود جلب نکند و با ایمان نیاوردن آنان نیز اندوهگین مباش و در برابر مؤمنان، متواضع و مهربان باش.[۱۱] با توجه به اینکه «سَبعاً مِنَ المَثانی» همتراز با قرآن عظیم و مقدم بر آن شده، درباره مقصود از آن آرای مختلفی در تفسیر آیه پدید آمده‌اند.

گرفتن ترکیب «السبع المثانی» از آیه یادشده با توجه به روایاتی از رسول خدا(ص) است که «السبع المثانی» را درباره سوره حمد به کار برده‌اند[۱۲]؛ نیز در روایاتی از امیرمؤمنان علی(ع) و امام صادق(ع) همین ترکیب آمده است[۱۳]. علامه طباطبایی با اشاره به روایاتی از پیامبر و ائمه(ع) که ﴿سَبْعًۭا مِّنَ ٱلْمَثَانِى را به سوره حمد تفسیر کرده‌اند، دیگر دیدگاه‌ها را غیر قابل اعتنا می‌داند[۱۴]. ترکیب «السبع المثانی» یا ﴿سَبْعًۭا مِّنَ ٱلْمَثَانِى در آیه یادشده از چند جهت مورد توجه و بحث مفسران قرار گرفته است:

مباحث قرآنی ﴿سَبْعًۭا مِّنَ ٱلْمَثَانِى

۱. مکی بودن آیه: سوره حجر به اتفاق نظر مفسران، مکی است[۱۵]، در نتیجه آیه ۸۷ آن نیز در مکه نازل شده است. بعضی با استناد به روایتی که واحدی نقل کرده، به مدنی بودن آیه یادشده حکم کرده‌اند. وی از حسین بن فضل نقل کرده است که ۷ قافله تجاری از بُصری و اَذرعات با انواع پارچه‌ها، عطرها، جواهر و کالاهای دیگر برای یهود بنی‌قریظه و بنی‌نضیر رسیدند. مسلمانان آرزو کردند که کاش آن اموال از آنان بود تا با آن قوی شده و آن را در راه خدا انفاق می‌کردند، پس آیات ۸۷ - ۸۸ سوره حجر نازل شد تا به مسلمانان تذکر دهد که «سبع مثانی» و قرآن عظیمِ داده شده به آنها، از آن ۷ قافله بهتر است[۱۶]؛ اما این روایت برای اثبات مدنی بودن آیات شریفه یادشده که در میان سوره‌ای مکی قرار گرفته‌اند کافی نیست و با فرض صحت روایت و داستان یادشده، احتمالاً رسول خدا(ص) آن آیات را در رخداد یادشده تلاوت کرده‌اند. سیوطی به درستی این دیدگاه را مطرح کرده است که گاه رسول خدا(ص) به مناسبت، آیه‌ای را تلاوت می‌کرد و راوی از روی خطا، به جای آنکه بگوید رسول خدا(ص) این آیه را تلاوت کرد، می‌گفت آن آیه نازل شد[۱۷].

۲. معنای «سبعا»: مفسران، عدد ۷ در این آیه را عدد حقیقی دانسته و درباره مقصود از آن دیدگاه‌های متفاوت دارند. اصلی‌ترین بحث درباره سبع مثانی همین موضوع است. در مقابل این دیدگاه، بعضی واژه «سبع» را دالّ بر کثرت در عدد یکان دانسته‌اند، چنان‌که «سبعین» دالّ بر کثرت در عدد دهگان است. ربین در مقاله‌اش همین دیدگاه را ترجیح داده است[۱۸] و در میان مفسران مسلمان، قاسمی این دیدگاه را برگزیده است. وی مقصود از سبع المثانی را کل قرآن[۱۹]، یعنی معارف متنوع و فراوان موجود در سراسر قرآن دانسته است.

افزون بر اختلاف در معنای «سَبعاً»، خود عدد نیز همیشه نیازمند معدودی است که آن را توضیح دهد و ذکر نکردن معدود سبع در آیه شریفه، سبب تفسیرهای مختلف شده است: ۷ آیه، ۷ سوره، ۷ فایده و...[۲۰]؛ این نیز زمینه دیگری برای اختلاف در معنای سبع مثانی فراهم ساخته است. مفسران درباره این معدود دیدگاه‌های مختلفی دارند:

  1. مشهورترین دیدگاه «آیه» را معدود آن می‌شمارد؛ یعنی ۷ آیه از مثانی به تو دادیم. با این فرض، مفسران هیچ ۷ آیه‌ای از قرآن جز آیات سوره فاتحه را معرفی نکرده‌اند.
  2. بعضی مفسران صحابه و تابعین معدود آن را «سوره» دانسته‌اند؛ یعنی به تو ۷ سوره از قرآن دادیم. آنان این ۷ سوره را به ۷ سوره بلندِ آغاز مصحف ناظر دانسته‌اند که به سوره‌های «سبع طوال» مشهورند.
  3. صحف پیامبران پیشین، به تقدیر «سبعَ صحائف»[۲۱]؛ یعنی ۷ صحیفه پیامبران پیشین و قرآن عظیم را به تو دادیم.
  4. برخی نیز احتمال داده‌اند معدود آن معانی و معارف قرآن باشد[۲۲].

۳. معنای «من»: درباره حرف «من» و معنای آن در آیه شریفه دو دیدگاه متفاوت وجود دارد: بعضی آن را دالّ بر تبعیض دانسته‌اند. بنابر این نظر، «سبع» بخشی از «مثانی» است[۲۳]. به نظر بعضی دیگر «مِن» بیانیه است[۲۴]. مطابق این نظر، سبع همان مثانی خواهد بود. مفسرانی که «من» را برای بیان جنس دانسته‌اند نیز به همین قسم دوم نظر داشته‌اند؛ یعنی ۷ آیه یا ۷ سوره‌ای که از جنس چیزهایی است که تکرار می‌شوند (مثانی)[۲۵]، بنابر این، وجود احتمالات مختلف در معنای «من» نیز زمینه اختلاف در تفسیر سبع مثانی را فراهم ساخته است.

۴. معنای «المثانی»: واژه «المثانی» جمع «مَثْناة» از ریشه «ثَنْی» به معنای تکرار چیزی، یا دو چیز را پشت سرهم قرار دادن است[۲۶] و «مثانی» در باره هر چیزی که آن را تکرار کنند به کار می‌رود. به نظر ابوحیان، مثانی از «ثنیتُ الشّیئَ ثنیاً» گرفته شده است؛ یعنی آن چیز را تا و دو قسمت کردم. به دو زانو و آرنج چارپا نیز مثانی گفته می‌شود؛ زیرا از آنجا دست و پای چارپا خم شده و بخشی از آنها به بخش دیگرشان ضمیمه و دو تا می‌شوند[۲۷].

۵. مقصود از ﴿سَبْعًۭا مِّنَ ٱلْمَثَانِى: مفسران با توجه به اختلافشان در معنای واژه‌های یادشده، درباره مقصود از «سبعاً من المثانی» دیدگاه‌های مختلفی بیان کرده‌اند: طبری در تفسیر این آیه، حدود ۸۳ روایت[۲۸] نقل کرده است و با توجه به اختلاف مفسران در معنای «سبعاً»، «المثانی» و «من» بیش از ۱۰ دیدگاه در معنای «سبعاً من المثانی» بیان شده‌اند.

الف. سوره حمد: تفسیر سبع مثانی به سوره فاتحة الکتاب مشهورترین دیدگاه است، در روایاتی متعدد[۲۹] از رسول خدا(ص) و سپس بزرگان صحابه و اهل بیت(ع) ریشه دارد[۳۰]. شیخ صدوق این روایت را از رسول خدا(ص) نقل کرده است که خدای متعالی سبع المثانی و قرآن عظیم را به ایشان داد، و با فاتحة الکتاب تنها بر آن حضرت منّت گذاشت و آن را در برابر قرآن عظیم نهاد و فاتحة الکتاب شریف‌ترین چیزی است که در گنجینه‌های عرش قرار دارد[۳۱]. این دیدگاه مورد تأیید بیشتر مفسران قرار گرفته و بسیاری به منصوص و صحیح بودن آن تصریح کرده‌اند. بدون هیچ اختلافی، سبع خواندن سوره حمد به سبب اشتمال آن بر ۷ آیه (با بسم الله) است[۳۲]؛ اما برای مثانی خواندن آن این ادله بیان شده‌اند:

  1. در هر نماز دو بار باید قرائت شود. این مشهورترین علتی است که بیشتر مفسران آن را بیان کرده‌اند و در روایات اهل بیت نیز بدان اشاره شده است[۳۳].
  2. این سوره مشتمل بر حمد وثنای الهی در حوزه توحید و فرمانروایی خداست[۳۴]. زمخشری در این باره می‌گوید: «مثانی» یا مشتق از «تثنیه» به معنای تکرار است؛ زیرا در هر نمازی دو بار قرائت می‌شود، یا مشتق از «ثنا» است؛ زیرا این سوره مشتمل بر ثنای الهی است[۳۵].
  3. «مثانی» از عطف توجه است و هر گاه این سوره قرائت شود، قرائت بخش دیگری از قرآن نیز به آن ضمیمه می‌شود یا قرائت این بخش به قرائت سوره‌ای دیگر ضمیمه می‌شده است[۳۶].
  4. از ابن‌عباس نقل شده که خدای متعالی این سوره را به پیامبر اکرم اختصاص داده و از دیگر پیامبران استثنا کرده و بر آنان نازل نکرده است. این دیدگاه «مثانی» را به «ثنی»[۳۷] به معنای تا کردن لبه چیزی و استثنا کردن آن بازمی‌گرداند.
  5. مضامین سوره فاتحه به دو بخش میان خدا و بنده خدا قسمت شده‌اند: بخشی از آن در ثنا و ستایش خداست و بخش دیگر دعا و درخواست بنده از خداست.
  6. این سوره مشتمل بر الفاظ دوتایی است؛ مانند: ﴿الرَّحْمَنِ الرَّحِيمِ * مَالِكِ يَوْمِ الدِّينِ * إِيَّاكَ نَعْبُدُ وَإِيَّاكَ نَسْتَعِينُ * اهدِنَا الصِّرَاطَ الْمُسْتَقِيمَ[۳۸].
  7. اهل شرک را از شر و بدی و اهل فسق را از فسق بازمی‌گرداند.
  8. دو بار نازل شده بود: یک بار در مکه و یک بار در مدینه[۳۹]. این ۸ وجه ناظر به بیانیه بودن حرف «مِن» در «سبعاً من المثانی»‌اند.

اما در صورتی که «مِن» معنای تبعیض داشته باشد، مقصود از مثانی، قرآن خواهد بود؛ یعنی ۷ تایی که بخشی از قرآن است و مثانی خواندن قرآن به سبب تکرارهای (الفاظ و معانی) موجود در آن است؛ مثلاً تکرار داستان‌ها یا مواعظ در قرآن[۴۰]. علامه طباطبایی برای مثانی بودن قرآن دو وجه بیان می‌کند:

  1. شبیه بودن آیات قرآن به هم که موجب می‌شود آیات، همدیگر را تفسیر کرده و زمینه تفسیر قرآن به قرآن را فراهم سازند.
  2. تکرار آیات که کنایه از توضیح بعضی از آیات با بعضی دیگر است. علامه دیگر وجوه بیان شده درباره مثانی بودن سوره حمد را بی‌اهمیت دانسته است[۴۱]. اگر در کلیت سخن علامه هم تردید شود، در این تردیدی نیست که بعضی از وجوه یاد شده مبنای صحیحی نداشته و صرفاً استحسانات و حدسیات مفسران بوده‌اند؛ مثلاً نزول دوباره سوره فاتحه به هیچ روایت معتبری مستند نیست و چرا باید سوره‌ای که از همان آغاز رسالت پیامبر هر روز چندین بار در نماز خوانده می‌شده، دوباره در مدینه نازل شود؟ به علاوه اینکه با فرض پذیرش دو بار نزول سوره فاتحه، با توجه به مکی بودن سوره حجر و این آیه، زمانی سوره حمد مثانی خوانده شده که هنوز برای بار دوم در مدینه نازل نشده است[۴۲]، بنابر این علت مثانی خواندن سوره حمد ارتباطی با نزول دوباره آن ندارد.

ب. سور سبع طوال: دیدگاه دیگر، سبع مثانی را به ۷ سوره بلند قرآن تفسیر کرده است. این ۷ سوره عبارت‌اند از بقره، آل‌عمران، نساء، مائده، انعام، اعراف و یونس (یا توبه با انفال)[۴۳]. طبری برای این دیدگاه که از سوی ابن‌مسعود، ابن‌عمر، ابن‌عباس، سعید بن جبیر، مجاهد و ضحاک مطرح شده، حدود ۳۰ روایت نقل کرده است[۴۴]. از امیرمؤمنان علی نقل شده است که خداوند به محمّد(ص) ۷ سوره طولانی و فاتحة الکتاب را داد که همان سبع‌المثانی و قرآن عظیم است[۴۵]. در بعضی از این روایات علت نامیده شدن این سور به مثانی، تکرار امثال، اخبار (قصصعبرت‌ها و احکام (قضا) الهی موجود در این سوره‌ها بیان شده است[۴۶]. مطابق این بیان، «مِن» بیانیه و «مثانی» همان سور هفت‌گانه است.

آنچه پذیرش این دیدگاه در تفسیر سبع مثانی را مشکل می‌کند، این است که آیه سبع مثانی در مکه نازل شده است، در حالی که ۷ سوره بلند یادشده (به جز انعام و اعراف و یونس) در مدینه نازل شده‌اند[۴۷]. ربیع از مفسران تابعی گفته است: این آیه در حالی در مکه نازل شده است که هنوز هیچ یک از آن ۷ سوره نازل نشده بود[۴۸]. به همین دلیل ابوحیان تفسیر سبع مثانی جز به سوره حمد را ناشایست، بلکه نادرست دانسته است[۴۹].

ج. همه قرآن: در دیدگاهی دیگر مقصود از سبع مثانی همه قرآن است. این دیدگاه از ابن‌عباس نقل شده و به طاوس و ضحاک و ابومالک از مفسران تابعی نیز نسبت داده شده است. این گروه، آیه ۸۷ سوره حجر را کاملاً همسو با آیه ۲۳ سوره زمر[۵۰] دانسته و با توجه به اینکه در آیه سوره زمر همه قرآن مثانی خوانده شده، سبع مثانی را نیز وصف همه قرآن دانسته‌اند[۵۱]: «اللهُ نَزَّلَ اَحسَنَ الحَديثِ كِتبًا مُتَشبِهًا مَثانِي». از مفسران معاصر، قاسمی به این دیدگاه، گرایش یافته است[۵۲]. مطابق این دیدگاه، آیه شریفه خبر می‌دهد که خدای متعالی یک چیز را به پیامبرش عطا کرده است که دو وصف دارد: سبع مثانی و قرآن عظیم.

سپس مفسران برای وصف شدن قرآن به سبع مثانی ادله‌ای ذکر کرده‌اند:

  1. قرآن مشتمل بر ۷ علم توحید، نبوت، معاد، قضا و قدر، احوال عالَم، قصص و تکالیف است.
  2. قرآن به ۷ بخش قسمت‌پذیر است (سبعة اسباع).
  3. قرآن مشتمل بر ۷ قسم معانی است: امر، نهی، خبر، استخبار (استفهام)، ندا، قَسَم و امثال.

برای مثانی خواندن همه قرآن نیز ادله‌ای ذکر کرده‌اند:

  1. توحید و نبوت و تکالیف در قرآن تکرار شده‌اند[۵۳].
  2. داستان‌ها و موضوعات در آن تکرار شده‌اند.
  3. مجموع قرآن دو بار نازل شده است: یک بار به صورت کامل و دفعی و بار دیگر به صورت تدریجی.
  4. در مقایسه با کتاب‌های آسمانی دیگر از نظر زمانِ نزول متأخّر است و حالت ثانوی دارد.
  5. قرآن شامل حمد و ثنای الهی است[۵۴]. گفتنی است که قاسمی عدد ۷ را در این آیه دالّ بر کثرت و به معارف متنوع قرآن ناظر دانسته است[۵۵]. در دیدگاهی دیگر سبع مثانی همان قرآن عظیم معرفی و به سوره حمد تفسیر شده است. این دیدگاه، واو در آیه شریفه را عطف تفسیری و اطلاق قرآن بر بخشی از قرآن را صحیح دانسته است. بخاری و طبری از رسول خدا(ص) روایتی را نقل کرده‌اند که پیامبر(ص) مجموع عبارت ﴿سَبْعًۭا مِّنَ ٱلْمَثَانِى وَٱلْقُرْءَانَ ٱلْعَظِيمَ[۵۶] را به سوره حمد اطلاق کرده است. روایت یاد شده شاهد این دیدگاه معرفی شده است. در این روایت، ابوسعید بن معلّی از رسول خدا(ص) نقل می‌کند که پیامبر(ص) برای معرفی باعظمت‌ترین سوره قرآن به او فرموده است ﴿الْحَمْدُ لِلَّهِ رَبِّ الْعَالَمِينَ[۵۷] همان سبع مثانی و قرآن عظیم است که به من داده شده است[۵۸]. نحاس گفته است: در حدیث آمده که مقصود از قرآن عظیم در این آیه، سوره حمد است؛ زیرا به بخشی از قرآن نیز قرآن گفته می‌شود[۵۹].

د. معانی موجود در قرآن: این مفاد در روایتی از زیاد بن ابی‌مریم نقل شده است که در معنای این عبارت گفت: ما به تو ۷ بخش عطا کردیم: امر کن، نهی کن، بشارت بده، انذار بده، ضرب المثل بیان کن، نعمت‌ها را شمارش کن و اخبار قرآن را نیز به تو عطا کردیم[۶۰]، از این رو مفسران، معانی قرآن را به این ۷ بخش قسمت کرده‌اند. از مفسران معاصر، قاسمی به این دیدگاه گرایش یافته است. وی «سبعاً من المثانی» را وصفی برای همه قرآن شمرده است که عدد «سبع» دالّ بر کثرت بوده و مقصود از مثانی الفاظ، قصص، مواعظ و معارف مورد ستایش خداوند یا مکررِ موجود در قرآن است و «قرآن عظیم» یکی از اوصاف قرآن است که به وصف دیگرش عطف شده است[۶۱]. بعضی مفسران از این معارف هفت‌گانه (یا فراوان) قرآن چنین یاد کرده‌اند: امر، نهی، بشارت، انذار، ضرب الامثال، شمارش نعمت‌های الهی و اخبار وقصص امت‌های پیشین[۶۲]. علامه طباطبایی می‌گوید هیچ دلیلی از قرآن و روایات معتبر این دیدگاه‌ها را تأیید نمی‌کند[۶۳].

ه. صحیفه‌های پیامبران: زمخشری با عبارت «سبع صحائف و هی الأسباع» از دیدگاهی دیگر یاد کرده که مقصود از سبع مثانی را ۷ صحیفه‌ای می‌داند که بر پیامبران پیشین نازل شده‌اند[۶۴]. وی می‌گوید: جایز است همه کتاب‌های الهی «مثانی» خوانده شوند؛ زیرا آن کتب مشتمل بر ثنای الهی‌اند، یا در آنها موعظه‌های مکرّر وجود دارد و قرآن هم بخشی از آنهاست[۶۵]. اغلب مفسران، این دیدگاه را نادیده گرفته، از نقل آن خودداری کرده‌اند.

و. هفت سوره پس از سور میین: ابوالهیثم «سبع مثانی» را ۷ سوره‌ای می‌داند که پس از سوره‌های «مئین»، (سوره‌هایی که حدود ۱۰۰ آیه دارند) قرار گرفته‌اند. این دیدگاه به روایتی از رسول خدا(ص) مستند شده است که فرمود: خداوند ۷ سوره طولانی را به جای تورات و سوره‌های مئین را به جای انجیل و سوره‌های مثانی را به جای زبور به من داد و پروردگارم مرا با سوره‌های مفصّل فزونی بخشید[۶۶]. مطابق این روایت، سوره‌های مثانی بخشی از قرآن‌اند که پس از سور مئین قرار گرفته‌اند و دیدگاه فوق «سبعاً من المثانی» را به ۷ سوره از سوره‌های مثانی ناظر دانسته است.

اشکال این دیدگاه آن است که رابطه روشنی را میان سبع مثانی در آیه ۸۷ سوره حجر[۶۷]، با ۷ سوره از سوره‌های مثانی ثابت نمی‌کند؛ زیرا در این روایت تعبیر «سبعاً من المثانی» نیامده است[۶۸]، افزون بر این، ذکر سبع مثانی در کنار قرآن عظیم بر عظمت ویژه سبع مثانی دلالت دارد، در حالی که برای ۷ سوره مثانی که پس از سور مئین آمده‌اند فضیلت و برتری‌ای بر دیگر سوره‌های قرآن گفته نشده است[۶۹].

ز. سور حوامیم: دیدگاهی دیگر مقصود از سبع مثانی را سور آل حامیم دانسته است[۷۰]. مقصود از آل‌حامیم ۷ سوره‌ای است که با «حم» شروع می‌شوند[۷۱]؛ یعنی سوره‌های غافر، فصّلت، شوری، زخرف، دخان، جاثیه و احقاف. شاهد این دیدگاه نیز روایاتی معرفی شده که در فضیلت سور حوامیم از پیامبر نقل شده‌اند؛ مانند روایتی که حوامیم را دیباج قرآن و روایتی دیگر که حوامیم را ریحان‌های قرآن معرفی کرده است[۷۲]. این دیدگاهِ صرفاً استحسانی[۷۳] ناشی از رابطه عدد ۷ است که میان سبع مثانی و سور حوامیم هفت‌گانه مشترک است و به دلیل ضعف آن اغلب مفسران آن را نقل نکرده‌اند.

ح. کرامات پیامبر(ص): میبدی (م. ۴۸۰ ق.) پس از نقل چند دیدگاه مشهور، سبع مثانی را بر ۷ کرامتی تطبیق کرده که خداوند به پیامبر عطا کرده است. این کرامت‌ها عبارت‌اند از هدایت و نصرت: ﴿لِّيَغْفِرَ لَكَ ٱللَّهُ مَا تَقَدَّمَ مِن ذَنۢبِكَ وَمَا تَأَخَّرَ وَيُتِمَّ نِعْمَتَهُۥ عَلَيْكَ وَيَهْدِيَكَ صِرَٰطًا مُّسْتَقِيمًۭا * وَيَنصُرَكَ ٱللَّهُ نَصْرًا عَزِيزًا[۷۴]، نبوّت و رسالت: ﴿وَأَرْسَلْنَـٰكَ لِلنَّاسِ رَسُولًا[۷۵]، رأفت و رحمت: ﴿بِٱلْمُؤْمِنِينَ رَءُوفٌۭ رَّحِيمٌۭ[۷۶]، بصیرت: ﴿عَلَىٰ بَصِيرَةٍ أَنَا۠ وَمَنِ ٱتَّبَعَنِى[۷۷]، سکینه: ﴿ثُمَّ أَنزَلَ ٱللَّهُ سَكِينَتَهُۥ عَلَىٰ رَسُولِهِ...[۷۸]، محبّت: ﴿مَا وَدَّعَكَ رَبُّكَ وَمَا قَلَىٰ[۷۹] و قربت: ﴿ثُمَّ دَنَا فَتَدَلَّىٰ[۸۰] میبدی با نقل این دیدگاه در نوبت ثالثه تفسیر خود که به برداشت‌های عرفانی اختصاص یافته، آشکارا تطبیق یادشده را تأویلی عرفانی بیان کرده است، نه تفسیر ظاهر آیه[۸۱].

ط. هفت بطن قرآن: بعضی احتمال داده‌اند مقصود از سبع مثانی ۷ بطن قرآن باشد که در روایت به آن اشاره شده است یا ۷ حرفی (سبعة أحرف) که قرآن بر آن نازل شده و در روایات شیعی به معانی متعدد قرآن نیز تفسیر شده است. وی همچنین با توجه به جمله «آتیناک» که از اعطای سبع مثانی به پیامبر خبر داده، احتمال داده است که قرآن بطون دیگری هم داشته باشد که نزد خداست و به او اختصاص دارد[۸۲]. این احتمال از نظر نحوی و عطف قرآن عظیم بر آن، تکلف‌آمیز است؛ زیرا با وجود این احتمال، طبیعی این بود که قرآن عظیم بر «سبعاً من المثانی» مقدم شود و خدای متعالی ابتدا از اعطای قرآن عظیم به پیامبر و سپس اعطای ۷ بطن قرآن خبر دهد.

دیدگاه خاورشناسان: شماری از خاورشناسان نیز در صدد تفسیر سبع مثانی در آیه ۸۷ سوره حجر برآمده و بعضاً دیدگاه‌های شگفتی را بیان کرده‌اند: اشپرنگر و هورویش «سبع مثانی» را اشاره به ۷ داستان قرآنی دانسته‌اند که در آنها به نزول عذاب دنیوی تصریح شده است؛ مانند داستان نوح و لوط و شعیب و هود و صالح[۸۳]. ریچارد بل نیز با تأیید این دیدگاه می‌گوید: بعضی خاورشناسان عقیده دارند که واژه عربیِ «مثانی» از «مشنای» عبری یا از واژه سریانی یا عبری - آرامی «مثنیثا» گرفته شده است. بل می‌افزاید که این دیدگاه که مراد از سبع مثانی «داستان‌های دارای مکافات الهی» است، عقیده بیشتر خاورشناسان است؛ خواه مثانی را به معنای مکرّر بدانیم، یا از مشنا به معنای داستان[۸۴]. بِل برای تأیید این دیدگاه با استناد به ذیل آیه ۲۳ سوره زمر: ﴿ٱللَّهُ نَزَّلَ أَحْسَنَ ٱلْحَدِيثِ كِتَـٰبًۭا مُّتَشَبِهًۭا مَّثَانِىَ تَقْشَعِرُّ مِنْهُ جُلُودُ ٱلَّذِينَ يَخْشَوْنَ رَبَّهُمْ ثُمَّ تَلِينُ جُلُودُهُمْ وَقُلُوبُهُمْ إِلَىٰ ذِكْرِ ٱللَّهِ ذَٰلِكَ هُدَى ٱللَّهِ يَهْدِى بِهِۦ مَن يَشَآءُ وَمَن يُضْلِلِ ٱللَّهُ فَمَا لَهُۥ مِنْ هَادٍ[۸۵]، بیان کرده است که این حالت با آیات عذاب تناسب دارد[۸۶]. یعقوب جعفری در مقاله‌ای نسبتاً جامع، این دیدگاه و بعضی دیگر از حدس‌های بی‌مبنای بعضی خاورشناسان را رد کرده است[۸۷]. دیدگاه دیگر متعلق به اُری ریبین است. وی در مقاله‌ای که اختصاصاً درباره سبع المثانی نوشته است با بررسی ۸۳ روایت تفسیر طبری، همه دیدگاه‌های موجود در این روایات را بررسی و نقد کرده است و بدون استناد به دلیلی روشن، کهن‌ترین دیدگاه را وجوه هفت‌گانه پیام‌های قرآن دانسته که در روایت زیاد بن ابی‌مریم به آن اشاره شده است. وی عدد «سبع» را نماد کثرت و «من» در آیه شریفه را بیانیه و مقصود از «مثانی» و «سبعاً من المثانی» را همه قرآن دانسته است[۸۸].

ک. امامان اهل بیت(ع): در روایاتی از اهل بیت «سبع مثانی» به ائمه تفسیر شده است. این روایات دو دسته‌اند: در یک دسته «مثانی» و در دسته دیگر «سبع المثانی» به ائمه تفسیر شده است. کلینی[۸۹]، صدوق[۹۰]، مؤلف تفسیر قمی[۹۱] در روایتی از امام باقر(ع) آورده‌اند: ما همان مثانی هستیم که خداوند به پیامبر ما محمّد(ص) عطا کرده است؛ نیز فرات کوفی نقل کرده است که سماعه از امام صادق(ع) در باره آیه شریفه ﴿وَلَقَدْ ءَاتَيْنَـٰكَ سَبْعًۭا مِّنَ ٱلْمَثَانِى وَٱلْقُرْءَانَ ٱلْعَظِيمَ[۹۲] پرسید و امام فرمود: به خدا سوگند سبع مثانی ما هستیم[۹۳]. همین سماعه از امام ابوالحسن (موسی بن جعفر(ع)) نقل کرده است که امام درباره این آیه فرمود: سبع مثانی به هیچ یک از پیامبران جز حضرت محمد(ص) اعطا نشد و مقصود از آن، ۷ امامی است که فلک بر گرد آنها می‌گردد و قرآن عظیم هم محمد(ص) است[۹۴] و یونس بن عبدالرحمن در حدیثی مرفوع از راوی‌ای مجهول نقل کرده است که درباره همین آیه از امام صادق(ع) پرسید و امام پاسخ داد: ظاهر این آیه سوره حمد و باطن آن فرزند فرزند است و هفتمین آنها قائم است[۹۵]. صدوق، مقصود از روایت نخست را که در آن سخن از مثانی به میان آمده است و نه سبع مثانی، این‌گونه بیان می‌کند: ما (اهل بیت) همان کسانی هستیم که پیامبر آنها را همردیف قرآن قرار داده و از مردم خواسته است که به قرآن و ما تمسّک کنند[۹۶]. ذیل روایت که می‌گوید خدا آن را به پیامبر عطا کرده است این روایت را با آیه سبع مثانی پیوند می‌دهد. فیض کاشانی مثانی یاد شده در روایت را به سبع مثانی ناظر دانسته و علت ارجاع سبع مثانی به اهل بیت(ع) و ۷ شمردن آنها را ۷ نام ۱۴ معصوم دانسته است؛ یعنی نام‌های محمّد، فاطمه، علی، حسن، حسین، جعفر و موسی. وی مثانی را برگرفته از ثنا یا تثنیه دانسته است که به دوم بودن و همردیفی آنها با قرآن اشاره دارد و در عین حال کنایه از دوبرابر شدن آن ۷ است؛ یعنی ۱۴ که به ۱۴ معصوم اشاره دارد و پیامبر(ص) در عین حال که سبع مثانی به او عطا شده، داخل در این مفهوم است[۹۷]. مجلسی علت اشاره به ۷ را انتشار بیشتر علوم از ۷ امام دانسته است[۹۸]. سه روایت دیگر در تفسیر فرات و عیاشی آمده‌اند که هر سه مرسل‌اند و فیض از آنها یاد نکرده است. مجلسی احتمال داده است که دو روایت آخر به دلیل همسویی با باورهای اسماعیلیان، ساخته اسماعیلیّه یا واقفیّه باشند که هر دو از فرقه‌های شیعه و معتقد به ۷ امام هستند[۹۹]؛ زیرا در روایت آخر بیان شده که هفتمین آنها قائم است، چنان‌که اسماعیلیان قائم را امام هفتم خود معرفی می‌کنند. باید توجه داشت که در اندیشه امامیه، این دست روایات و دیدگاه برخاسته از آنها، نوعی تأویل و تفسیر باطن قرآن به شمار می‌آید که تفسیر ظاهر را نفی نکرده و با آن قابل جمع است.[۱۰۰]

همترازی سبع مثانی با قرآن عظیم

در آیه شریفه، «سبع مثانی» کنار «قرآن عظیم» آمده و معادل با آن شمرده شده است. از نظر نحوی ﴿سَبْعًۭا مِّنَ ٱلْمَثَانِى مفعول دوم برای «آتیناک» بوده، و قرآن عظیم بر آن عطف شده است. ظاهر عطف «قرآن عظیم» بر «سبع مثانی» دو چیز بودن آنها را می‌فهماند، بنابر این در اینجا نوعی تقابل و برابری میان سبع مثانی و قرآن عظیم صورت گرفته و سبع مثانی را در حد قرآن عظیم بالا آورده است. مفسران معتقدند با توجه به دیدگاه مشهور که سبع مثانی را به سوره حمد تفسیر کرده است، ذکر جداگانه سوره حمد و تقدم ذکر آن نشان دهنده عظمت سوره حمد، نسبت به سایر سور قرآن است[۱۰۱] علامه طباطبایی با تأکید بر صحت دیدگاه مشهور در تفسیر سبع مثانی به سوره فاتحه و با توجه به نکره آوردن «سبعاً» بدون آنکه موصوف و تمیزی برای آن ذکر کند و ذکر صفت عظیم برای قرآن و تقابل «سبعاً من المثانی» با قرآن عظیم، این آیه شریفه را در مقام بیان منزلت والای سوره فاتحه و قرآن دانسته است[۱۰۲]، افزون بر این نکته، تقدم ذکر سبع مثانی و تقابل آن با قرآن عظیم بیانگر دو مطلب دیگر نیز است:

۱. به تفاوت ماهیت سوره فاتحه نسبت به سایر قرآن اشاره دارد؛ یعنی هر دو کلام خداست؛ اما زبان سوره حمد، زبان سخن گفتن بنده با خداست و بنده با قرائت این سوره با خدا ارتباط برقرار می‌کند، در حالی که زبان سایر قرآن زبان سخن گفتن خدا با بنده است و با قرائت قرآن، خدا با بنده‌اش سخن می‌گوید، بنابر این، تقابل سبع مثانی با قرآن عظیم فراتر از ذکر عام بعد از خاص، به دو وحی با دو ماهیت متفاوت اشاره دارد.

۲. تقدم ذکر سبع مثانی می‌تواند اشاره به تقدم زمانی نزول سوره حمد بر سایر قرآن باشد. مطابق گزارش زمخشری، بیشتر مفسران نخستین سوره نازل شده قرآن را سوره فاتحه معرفی کرده‌اند[۱۰۳]. مطابق روایتی که علی بن ابراهیم قمی نقل کرده است، رسول خدا(ص) در میان کوه‌های مکه مشغول چرانیدن گوسفندان بود که شخصی که بعداً خود را جبرئیل معرفی می‌کند، او را رسول الله خطاب کرده و به او مژده پیامبری قریب‌الوقوع می‌دهد. سپس در دیداری دیگر همان شخص کیفیت وضو گرفتن و نماز گزاردن را به پیامبر تعلیم داده است[۱۰۴]. این رخداد می‌تواند در روز ۲۷ رجب اتفاق افتاده و نخستین مواجهه پیامبر با فرشته وحی باشد که در جریان آن، جبرئیل سوره حمد را برای نمازگزاردن و ارتباط با خدا، به وی آموخته است.

سبک قرآن به گونه‌ای است که آیات فراوانی از آن حامل معانی متعددند، بنابر این، با حفظ این معنا، برداشت بعضی از معانی دیگر مادامی که مطابق قواعد زبان عربی باشد، بی‌اشکال است؛ همچنین روایاتی که سبع مثانی را بر اهل بیت پیامبر تطبیق کرده‌اند، با تفسیر سبع مثانی بر سوره فاتحه همسوست. در روایت فرات کوفی که امام صادق(ع) فرموده است: «سبع مثانی ما هستیم»، روایت در صدد بیان یک معنای تأویلی هماهنگ با تفسیر سبع مثانی به سوره حمد است؛ یعنی همان‌گونه که سوره حمد راه ارتباط بنده با خدا و طریق بندگی خداست و با این بندگیْ انسان به سعادت حقیقی دست می‌یابد، ولایت و پیروی از اهل بیت پیامبر و دریافت تفسیر دین از آنان نیز تضمین کننده توحید خالص و بندگی خدا و دستیابی به سعادت است.[۱۰۵]

منابع

پانویس

  1. «و بی‌گمان به تو سوره فاتحه و قرآن سترگ را داده‌ایم * به چیزی که دسته‌هایی از کافران را بدان بهره‌مند کرده‌ایم چشم مدوز و برای آنان اندوه مخور و برای مؤمنان افتادگی کن! * و بگو که این منم که بیم‌دهنده آشکارم» سوره حجر، آیه ۸۷-۸۹.
  2. ترجمه تفسیر المیزان ج ۱۲ ص ۲۸۲.
  3. تفسیر المیزان ج ۱۲ ص ۲۸۳.
  4. «به چیزی که دسته‌هایی از کافران را بدان بهره‌مند کرده‌ایم چشم مدوز و برای آنان اندوه مخور و برای مؤمنان افتادگی کن!» سوره حجر، آیه ۸۸.
  5. «به چیزی که دسته‌هایی از کافران را بدان بهره‌مند کرده‌ایم چشم مدوز و برای آنان اندوه مخور و برای مؤمنان افتادگی کن!» سوره حجر، آیه ۸۸.
  6. «به چیزی که دسته‌هایی از کافران را بدان بهره‌مند کرده‌ایم چشم مدوز و برای آنان اندوه مخور و برای مؤمنان افتادگی کن!» سوره حجر، آیه ۸۸.
  7. «و بگو که این منم که بیم‌دهنده آشکارم» سوره حجر، آیه ۸۹.
  8. «و بی‌گمان به تو سوره فاتحه و قرآن سترگ را داده‌ایم» سوره حجر، آیه ۸۷.
  9. سعیدیان‌فر و ایازی، فرهنگ‌نامه پیامبر در قرآن کریم، ج۱، ص ۶۸۰.
  10. «و بی‌گمان به تو سوره فاتحه و قرآن سترگ را داده‌ایم» سوره حجر، آیه ۸۷.
  11. ﴿لَا تَمُدَّنَّ عَيْنَيْكَ إِلَىٰ مَا مَتَّعْنَا بِهِۦٓ أَزْوَٰجًۭا مِّنْهُمْ وَلَا تَحْزَنْ عَلَيْهِمْ وَٱخْفِضْ جَنَاحَكَ لِلْمُؤْمِنِينَ «به چیزی که دسته‌هایی از کافران را بدان بهره‌مند کرده‌ایم چشم مدوز و برای آنان اندوه مخور و برای مؤمنان افتادگی کن!» سوره حجر، آیه ۸۸.
  12. عیون اخبار الرضا، ج۱، ص۲۷۰؛ جامع البیان، ج۱۴، ص۴۰؛ نور الثقلین، ج۳، ص۲۹.
  13. تهذیب، ج۲، ص۲۸۹؛ نور الثقلین، ج۳، ص۲۷-۲۸.
  14. المیزان، ج۱۲، ص۱۹۱.
  15. مجمع البیان، ج۱۰، ص۶۱۳؛ ج۶، ص۵۰۱؛ روح المعانی، ج۷، ص۲۴۹؛ التحریر و التنویر، ج۱۳، ص۵.
  16. اسباب النزول، ص۱۸۷.
  17. الاتقان، ج۱، ص۱۳۴.
  18. ترجمان وحی، ش۸، ص۲۵، «تعامل تفسیر و حدیث در تعیین سبع المثانی».
  19. تفسیر قاسمی، ج۶، ص۳۴۴.
  20. التفسیر الکبیر، ج۱۹، ص۱۵۸.
  21. الکشاف، ج۲، ص۵۸۷.
  22. جامع البیان، ج۱۴، ص۴۰-۴۱.
  23. التحریر و التنویر، ج۱۳، ص۶۴.
  24. الکشاف، ج۲، ص۵۸۸؛ التفسیر الکبیر، ج۱۹، ص۱۶۱.
  25. المحرر الوجیز، ج۳، ص۳۷۳؛ البحر المحیط، ج۶، ص۴۹۳.
  26. معجم مقاییس اللغه، ج۱، ص۳۹۱؛ مفردات، ص۱۷۸، «ثنی».
  27. التفسیر الکبیر، ج۱۹، ص۱۵۸.
  28. جامع البیان، ج۱۴، ص۳۶-۴۱؛ ترجمان وحی، ش ۸، ص۱۱، «تعامل تفسیر و حدیث در تعیین سبع المثانی».
  29. تهذیب، ج۲، ص۲۸۹؛ تفسیر عیاشی، ج۲، ص۲۴۹؛ عیون اخبار الرضا، ج۱، ص۲۷۰.
  30. جامع البیان، ج۱۴، ص۳۶؛ مجمع البیان، ج۶، ص۵۳۰؛ تفسیر ابن کثیر، ج۴، ص۴۶۹.
  31. الامالی، ص۲۴۱.
  32. تفسیر ابن کثیر، ج۱، ص۱۸-۱۹؛ نور الثقلین، ج۳، ص۲۷؛ الصافی، ج۳، ص۱۲۰.
  33. تفسیر ابن کثیر، ج۱، ص۱۹؛ نورالثقلین، ج۳، ص۲۷.
  34. لباب التأویل، ج۳، ص۶۲.
  35. الکشاف، ج۲، ص۵۸۷.
  36. التفسیر الکبیر، ج۱۹، ص۱۵۹؛ مجمع البیان، ج۶، ص۵۳۰؛ روح المعانی، ج۷، ص۳۲۱-۳۲۲.
  37. جامع البیان، ج۱۴، ص۳۹.
  38. «به نام خداوند بخشنده بخشاینده * مالک روز پاداش و کیفر * تنها تو را می‌پرستیم و تنها از تو یاری می‌جوییم * راه راست را به ما بنمای» سوره فاتحه، آیه ۶.
  39. مجمع البیان، ج۶، ص۵۳۰؛ لباب التأویل، ج۳، ص۶۲؛ روح المعانی، ج۷، ص۳۲۱-۳۲۲.
  40. الکشاف، ج۲، ص۵۸۸.
  41. المیزان، ج۱۲، ص۱۹۱.
  42. روح المعانی، ج۷، ص۳۲۱.
  43. المحرر الوجیز، ج۳، ص۳۷۳.
  44. جامع البیان، ج۱۴، ص۳۵-۳۹؛ نیز نک: تفسیر کوثر، ج۶، ص۷۶.
  45. الاحتجاج، ج۱، ص۳۲۰؛ الصافی، ج۳، ص۱۲۰.
  46. جامع البیان، ج۱۴، ص۳۵.
  47. مجمع البیان، ج۱۰، ص۶۱۲-۶۱۳؛ البرهان فی علوم القرآن، ج۱، ص۲۸۰-۲۸۱.
  48. جامع البیان، ج۱۴، ص۳۸؛ التفسیر الکبیر، ج۱۹، ص۱۶۰.
  49. البحر المحیط، ج۶، ص۴۹۴.
  50. ﴿ٱللَّهُ نَزَّلَ أَحْسَنَ ٱلْحَدِيثِ كِتَـٰبًۭا مُّتَشَـٰبِهًۭا مَّثَانِىَ تَقْشَعِرُّ مِنْهُ جُلُودُ ٱلَّذِينَ يَخْشَوْنَ رَبَّهُمْ ثُمَّ تَلِينُ جُلُودُهُمْ وَقُلُوبُهُمْ إِلَىٰ ذِكْرِ ٱللَّهِ ذَٰلِكَ هُدَى ٱللَّهِ يَهْدِى بِهِۦ مَن يَشَآءُ وَمَن يُضْلِلِ ٱللَّهُ فَمَا لَهُۥ مِنْ هَادٍ «خداوند است که بهترین گفتار را (به گونه) کتابی (با آیاتی) همانند دوگانه (یعنی مکرّر) فرو فرستاده است؛ پوست‌های آنان که از پروردگار خویش می‌هراسند از آن به لرزه می‌افتد سپس با یاد خداوند پوست‌ها و دل‌هاشان نرم می‌شود؛ این رهنمود خداوند است که با آن هر که» سوره زمر، آیه ۲۳.
  51. التفسیر الکبیر، ج۱۹، ص۱۶۰؛ نک: تفسیر قرطبی، ج۱۰، ص۵۵.
  52. تفسیر قاسمی، ج۶، ص۳۴۴.
  53. التفسیر الکبیر، ج۱۹، ص۱۶۰.
  54. تفسیر قاسمی، ج۶، ص۳۴۴.
  55. تفسیر قاسمی، ج۶، ص۳۴۴.
  56. «و بی‌گمان به تو سوره فاتحه و قرآن سترگ را داده‌ایم» سوره حجر، آیه ۸۷.
  57. «سپاس، خداوند، پروردگار جهانیان را» سوره فاتحه، آیه ۲.
  58. صحیح البخاری، ج۵، ص۲۲۲؛ جامع البیان، ج۱۴، ص۳۸، ۴۰-۴۱.
  59. اعراب القرآن، ج۲، ص۲۴۵.
  60. جامع البیان، ج۱۴، ص۳۹؛ المحرر الوجیز، ج۳، ص۳۷۳.
  61. تفسیر قاسمی، ج۶، ص۳۴۴.
  62. الکشاف، ج۲، ص۵۸۷-۵۸۸؛ البحر المحیط، ج۶، ص۴۹۴.
  63. المیزان، ج۱۲، ص۱۹۱.
  64. الکشاف، ج۲، ص۵۸۷؛ روح المعانی، ج۷، ص۳۲۱.
  65. الکشاف، ج۲، ص۵۸۸.
  66. الکافی، ج۲، ص۶۰۱؛ تفسیر عیاشی، ج۱، ص۲۵؛ التفسیر الکبیر، ج۱۹، ص۱۶۰.
  67. ﴿وَلَقَدْ ءَاتَيْنَـٰكَ سَبْعًۭا مِّنَ ٱلْمَثَانِى وَٱلْقُرْءَانَ ٱلْعَظِيمَ «و بی‌گمان به تو سوره فاتحه و قرآن سترگ را داده‌ایم» سوره حجر، آیه ۸۷.
  68. تفسیر کوثر، ج۶، ص۷۸-۷۹.
  69. التفسیر الکبیر، ج۱۹، ص۱۶۰.
  70. الکشاف، ج۲، ص۵۸۷.
  71. تفسیر کوثر، ج۶، ص۷۸.
  72. مجمع البیان، ج۸، ص۷۹۷.
  73. تفسیر کوثر، ج۶، ص۷۸-۷۹.
  74. «تا خداوند گناه پیشین و پسین تو را بیامرزد و نعمت خود را بر تو تمام گرداند و تو را به راهی راست رهنمون گردد * و خداوند تو را با یاری کردنی بی‌همتا یاری کند» سوره فتح، آیه ۲-۳.
  75. سوره نساء، آیه ۷۹.
  76. سوره توبه، آیه ۱۲۸.
  77. سوره یوسف، آیه ۱۰۸.
  78. «آنگاه خداوند آرامش خویش را بر پیامبر خود و بر مؤمنان فرو فرستاد.».. سوره توبه، آیه ۲۶.
  79. «که پروردگارت تو را رها نکرده و (از تو) آزرده نشده است» سوره ضحی، آیه ۳.
  80. «سپس نزدیک شد و فروتر آمد» سوره نجم، آیه ۸.
  81. کشف الاسرار، ج۵، ص۳۴۵-۳۴۶.
  82. تفسیر کوثر، ج۶، ص۸۷-۸۹.
  83. ترجمان وحی، ش۸، ص۲۹، «تعامل تفسیر و حدیث در تعیین سبع المثانی»، «پاورقی».
  84. ترجمان وحی، ش ۸، ص۱۰۹-۱۱۰، «مقدمه بر ترجمه قرآن».
  85. «خداوند است که بهترین گفتار را (به گونه) کتابی (با آیاتی) همانند دوگانه (یعنی مکرّر) فرو فرستاده است؛ پوست‌های آنان که از پروردگار خویش می‌هراسند از آن به لرزه می‌افتد سپس با یاد خداوند پوست‌ها و دل‌هاشان نرم می‌شود؛ این رهنمود خداوند است که با آن هر که» سوره زمر، آیه ۲۳.
  86. ترجمان وحی، ش۸، ص۱۱۰.
  87. ترجمان وحی، ش۹، ص۹۶، «بحثی درباره تعبیر سبعاً من المثانی».
  88. ترجمان وحی، ش ۸، ص۲۵، «تعامل تفسیر و حدیث در تعیین سبع المثانی».
  89. الکافی، ج۱، ص۱۴۳.
  90. التوحید، ص۱۵۰.
  91. تفسیر قمی، ج۱، ص۳۷۷.
  92. «و بی‌گمان به تو سوره فاتحه و قرآن سترگ را داده‌ایم» سوره حجر، آیه ۸۷.
  93. تفسیر فرات الکوفی، ص۲۳۱.
  94. تفسیر عیاشی، ج۲، ص۲۵۱.
  95. تفسیر عیاشی، ج۲، ص۲۵۰.
  96. التوحید، ص۱۵۱.
  97. الصافی، ج۳، ص۱۲۱.
  98. بحار الانوار، ج۲۴، ص۱۱۵.
  99. بحار الانوار، ج۲۴، ص۱۱۷.
  100. طیب حسینی، سید محمود، سبع مثانی، دائرةالمعارف قرآن کریم ج۱۵، ص ۹۴-۱۰۴.
  101. التفسیر الکبیر، ج۱۹، ص۱۵۹؛ روح المعانی، ج۷، ص۳۲۲
  102. المیزان، ج۱۲، ص۱۹۲.
  103. الکشاف، ج۴، ص۷۷۵.
  104. بحار الانوار، ج۱۸، ص۱۸۴.
  105. طیب حسینی، سید محمود، سبع مثانی، دائرةالمعارف قرآن کریم ج۱۵، ص ۱۰۴.