سیره امامان معصوم در تعیین وصی و جانشین چیست؟ (پرسش)
سیره امامان معصوم در تعیین وصی و جانشین چیست؟ | |
---|---|
موضوع اصلی | بانک جامع پرسش و پاسخ سیره سیاسی معصومان |
مدخل بالاتر | تعیین جانشین |
مدخل اصلی | تعیین جانشین در سیره معصوم |
تعداد پاسخ | ۱ پاسخ |
سیره امامان معصوم در تعیین وصی و جانشین چیست؟ یکی از پرسشهای مرتبط به بحث سیره سیاسی معصومان است که میتوان با عبارتهای متفاوتی مطرح کرد. برای بررسی جامع این سؤال و دیگر سؤالهای مرتبط، یا هر مطلب وابسته دیگری، به مدخل اصلی سیره سیاسی معصومان مراجعه شود.
پاسخ نخست
حجت الاسلام و المسلمین محمد ملکزاده در کتاب «سیره سیاسی معصومان در عصر حاکمیت جور» در اینباره گفته است:
«افزون بر سیره رسول خدا (ص) در تعیین وصی و جانشین و همچنین خبر دادن آن حضرت از دوازده امام و جانشین پس از خود[۱]، امامان معصوم (ع) نیز بر این امر تأکید داشته و جانشینان پس از خود را تعیین میکردند. در این بخش به اختصار مواردی از آنها را بر میشماریم.
- وصیت و تصریح امام حسین (ع) بر امامت امام سجاد (ع): در روایتی از امام صادق (ع) آمده است هنگامی که امام حسین (ع) تصمیم گرفت از مدینه به سوی عراق (کربلا) حرکت کند کتب و وصیت خود را به امّسلمه (همسر رسول خدا (ص)) سپرد تا آن را به اهلش سپارد و امسلمه نیز در مدینه آن را به امام سجاد (ع) تحویل داد[۲]. همچنین در روایتی از امام باقر (ع) آمده است: هنگامی که زمان شهادت امام حسین (ع) فرا رسید، چون علی بن الحسین امام سجاد به سختی بیمار بود، امام حسین دختر بزرگش فاطمه راخواند و وصیتی به او تحویل داد و فاطمه (س) نیز آن را گرفت و به برادرش علیبنالحسین (ع) داد. سپس امام باقر (ع) فرمود: سوگند به خدا هماینک آن وصیتنامه به دست ما رسیده است[۳].
- وصیت امام سجاد (ع): زمانی که امام سجاد (ع) در بستر بیماری و رحلت قرار داشت، امام باقر (ع) راطلبید و صندوقی را به او تحویل داد تا به خانه خود ببرد. بعد از رحلت امام سجاد (ع) برادران امام باقر (ع) از محتویات آن صندوق سؤال کردند و امام فرمود: در آن صندوق سلاح رسول خدا (ص) (که نشانه صدق امامت است) قرار داشت[۴].
- تصریح امام باقر (ع) به امامت امام صادق (ع): یکی از فقها و شاگردان برجسته امام باقر (ع) به نام محمد بن مسلم نقل میکند: روزی در محضر امام باقر (ع) نشسته بودم که امام صادق (ع) وارد شد... امام باقر (ع) به من رو کرد و فرمود: بعد از من امام تو این است، از او پیروی کن و از علم او بهره بگیر...[۵].
در حکایت دیگر از جابر بن یزید جعفی آمده است: از امام باقر (ع) در مورد قائم سؤال کردم. آن حضرت دست خود را بر سر امام صادق (ع) نهاد و فرمود: «هَذَا وَ اللَّهِ قَائِمُ آلِ مُحَمَّدٍ» سوگند به خدا این قائم آل محمد (یعنی قیامکننده به امر امامت) است. عنبسه میگوید: بعد از رحلت امام باقر (ع) به محضر امام صادق (ع) رفتم و حدیث جابر را یاداور شدم، فرمود: جابر راست گفته است. سپس (برای رفع شبهه از تعبیر به قائم) فرمود: آیا به نظر شما هر امامی بعد از امام قبل، قائم (به امر خدا) نیست؟[۶].
- تصریح امام صادق (ع) به امامت امام کاظم (ع): معاد بن کثیر میگوید: به امام صادق (ع) عرض کردم: از درگاه خداوندی که این مقام را به شما عنایت فرموده مسئلت میکنم که پیش از رحلت شما، فرزندی را که شایسته این مقام باشد به شما عنایت فرماید، امام صادق (ع) فرمود: خداوند آن را عنایت فرموده است. عرض کردم: او کیست؟ فرمود: همین که در خواب است. نگاه کردم دیدم حضرت موسی بن جعفر (ع) است که در آن وقت کودک بود[۷].
- تصریح امام کاظم (ع) به امامت امام رضا (ع): از نجمه خاتون مادر امام رضا (ع) نقل شده: هنگامی که پسرم علی بن موسی الرضا (ع) به دنیا آمد... پدرش حضرت موسی بن جعفر بر من وارد شد و فرمود: «هَنِيئاً لَكِ يَا نَجْمَةُ كَرَامَةُ رَبِّكِ»: ای نجمه! کرامت پروردگارت بر تو گوارا باد. نوزاد را به پارچه سفیدی پیچیدم و به حضرت موسیبنجعفر (ع) دادم، امام بعد از آنکه در گوش راستش اذان و گوش چپش اقامه گفت، او را به من سپرد و فرمود: «خُذِيهِ فَإِنَّهُ بَقِيَّةُ اللَّهِ فِي أَرْضِهِ»: این کودک را بگیر که بقیه خدا در زمینش است[۸].
- تصریح امام رضا (ع) به امامت امام جواد (ع) پیش از تولد آن حضرت: پیش از تولد حضرت جواد (ع)، امام رضا (ع) در موارد متعدد از او یاد میکرد و او را میستود. با توجه به آنکه امام رضا (ع) تا مدتها دارای فرزندی نبود، این امر پرسشهایی در اذهان شیعیان و پیروان آن حضرت ایجاد کرده بود و امام رضا (ع) نیز ایشان را به تولد فرزندی که میان حق و باطل را جدا سازد، مژده میداد. روزی “ابن قیاما واسطی” که از طرفداران مذهب واقفیه بود از امام رضا (ع) پرسید: آیا ممکن است در یک زمان دو امام وجود داشته باشد؟ امام رضا (ع) فرمود: نه، مگر اینکه یکی از آنها ساکت باشد [مانند امام حسین در عصر امام حسن (ع)]. او پرسید: شما اکنون امام ساکتی همراه ندارید؟ امام رضا (ع) پاسخ داد: سوگند به خدا که او برای من فرزندی به وجود میآورد که به وسیله او حق و صاحبان حق را ثابت کند و باطل و اهل باطل را نابود نماید[۹].
در روایت دیگر عقبة بن جعفر میگوید: از امام رضا (ع) پرسیدم: شما به این سن و سال رسیدهاید، ولی هنوز فرزندی ندارید. امام (ع) فرمود: ای عقبه همانا صاحب امر امامت نمیمیرد مگر اینکه جانشین پس از خود را میبیند[۱۰].
- تصریح امام جواد (ع) به امامت امام هادی (ع): شیخ کلینی در اصول کافی از اسماعیل بن مهران روایت کرده که گفت: هنگامی که امام جواد (ع) نخستین بار (در عصر مأمون) از مدینه به بغداد آمد، به آن حضرت عرض کردم: فدایت شوم من در مورد شما نسبت به این سفر هراس دارم، بعد از شما چه کسی عهدهدار امامت میشود؟ آن حضرت با لبخند فرمود: آنچه را گمان میکنی در این سال رخ نمیدهد. هنگامی که معتصم آن حضرت را از مدینه به بغدادطلبید، (در سال ۲۲۰ق) به محضرش رفتم و عرض کردم فدایت گردم، شما از مدینه میروید، امام بعد از شما کیست؟ آن حضرت گریست به طوری که محاسنش خیس شد، سپس فرمود: در این سال بر من نگران باش، امامت بعد از من از آن پسرم علی [[[امام هادی]] (ع)] است[۱۱].
- تصریح امام هادی (ع) به امامت امام حسن عسکری(ع): امام هادی (ع) نیز در موارد گوناگون به امامت امام حسن عسکری (ع) و به عنوان وصی و جانشین خویش تصریح فرمودند. از جمله در یک مورد، یحیی بن یسار قنبری میگوید: چهار ماه پیش از شهادت امام هادی (ع) آن حضرت وصیت کرد و من و جمعی از موالی (غلامان آزاد شده) را بر آن گواه گرفت. وصیتش این بود که امام بعد از من و جانشین من، حضرت حسن عسکری (ع) است[۱۲].
- تصریح امام حسن عسکری (ع) به امامت مهدی آل محمد (ص): حضرت مهدی تنها فرزند امام حسن عسکری (ع) در سال ۲۵۵ه.ق در سامرا دیده به جهان گشود و به مدت پنج سال (تا سال ۲۶۰ ﻫ.ق) در کنار پدر بود. در این زمان، بیشترین فشارها و تهدیدها از سوی حاکمان وقت متوجه خاندان عصمت و طهارت بود و به طور جدی در صدد نابودی نسل ائمه (ع) بر آمده بودند. از اینرو امام حسن عسکری (ع) در این مدت به طور کامل مهدی (ع) را پنهان میکرد. حتی غیر از افراد خاص از تولد او نیز اطلاع نیافته بودند. با این حال در موارد اندک، آن حضرت را به یاران خاص و مطمئن میداد و معرفی میکرد که در روایات متعدد به آنها اشاره شده است[۱۳].
- تعیین نایبان چهارگانه توسط امام مهدی (ع): با توجه به فشارها و شرایط سخت در اواخر عمر شریف امام حسن عسکری (ع)، پس از شهادت آن حضرت در سال۲۶۰ هجری، حضرت مهدی (ع) غایب شد. در این وضعیت، حتی شیعیان خاص نیز جز در موارد نادر از دیدار ایشان محروم بودند، با غیبت امام معصوم، نیاز جامعه اسلامی به جانشینان یا نایبانی که به نمایندگی از امام معصوم با مردم ارتباط برقرار کنند و نیازهای اجتماعی و دینی آنها را پاسخ گویند، بیش از پیش احساس شد. از اینرو در غیبت صغری که حدود هفتاد سال به طول انجامید، آن حضرت توسط نمایندگان خاصش که به نواب اربعه معروفاند، با مردم تماس داشتند[۱۴]. از اینرو اصل تعیین وصی و جانشین اصلی، همواره در سیره سیاسی و اجتماعی پیشوایان معصوم مورد توجه بوده است تا در هیچ زمان جامعه اسلامی در تأمین نیازهای سیاسی - اجتماعی و دینی خود سرگردان نماند. با توجه به نیاز اساسی مردم به وجود امام معصوم که در عصر غیبت صغری (۳۲۹-۲۶۰ هجری) توسط نایبان خاص چهارگانه تا حدودی مرتفع میشد، پس از اتمام دوره غیبت صغری و آغاز غیبت کبری، نایبان خاص به نایبان عام تبدیل شدند که از آن با عنوان “ولایت فقیه” یاد میکنیم.
- جانشینان و نایبان عام امام معصوم در عصر غیبت کبری: بر اساس ادله عقلی و نقلی فراوان، در عصر غیبت کبری امور و شئون سیاسی، فرهنگی، اجتماعی و برنامههای عملی مردم تحت نظارت و رهبری ولی فقیه و مجتهد جامعالشرایط اداره میشود. اسحاق بن یعقوب میگوید: از عثمانبنسعید نخستین نایب خاص امام زمان (ع) خواستم تا نامه مرا به آن حضرت برساند. در آن نامه پرسیده بودم در عصر غیبت، به چه کسی مراجعه کنیم. امام زمان (ع) در پاسخ من چنین مرقوم فرمود: «وَ أَمَّا الْحَوَادِثُ الْوَاقِعَةُ فَارْجِعُوا فِيهَا إِلَى رُوَاةِ حَدِيثِنَا فَإِنَّهُمْ حُجَّتِي عَلَيْكُمْ وَ أَنَا حُجَّةُ اللَّهِ عَلَيْكُمْ...»؛
در حوادث و رخدادها به راویان حدیث ما (فقها) مراجعه کنید که آنها حجت من بر شما و من حجت خدا بر آنها هستم[۱۵]. پیش از آن، حضرت امام حسن عسکری (ع) نیز در روایتی فرمودهاند: «فَأَمَّا مَنْ كَانَ مِنَ الْفُقَهَاءِ صَائِناً لِنَفْسِهِ حَافِظاً لِدِينِهِ مُخَالِفاً عَلَى هَوَاهُ مُطِيعاً لِأَمْرِ مَوْلَاهُ فَلِلْعَوَامِّ أَنْ يُقَلِّدُوهُ»؛
هر کدام از فقها که نگهدارنده نفس خود از گناه و انحراف، نگهبان دین خود و مخالف هوای نفس خود و مطیع فرمان مولایش (خدا) است، بر مردم لازم است که از او تقلید کنند[۱۶]»[۱۷]
منبعشناسی جامع
پانویس
- ↑ ابیجعفر محمد بن علی بن الحسین بن بابویه قمی، کمالالدین و تمامالنعمة، ج۱، ص۲۵۸، حدیث ۳.
- ↑ ابوجعفر محمد بن یعقوب کلینی، الکافی، ج۱، ص۳۰۴.
- ↑ ابوجعفر محمد بن یعقوب کلینی، الکافی، ج۱، ص۳۰۳.
- ↑ ابوجعفر محمد بن یعقوب کلینی، الکافی، ج۱، ص۳۰۵.
- ↑ محمدباقر مجلسی، بحارالانوار، ج۴۷، ص۱۴-۱۵.
- ↑ ابوجعفر محمد بن یعقوب کلینی، الکافی، ج۱، ص۳۰۷.
- ↑ امینالاسلام بن علی فضل بن حسن طبرسی، اعلام الوری، ص۲۸۹. گفتنی ذکر است گاهی ائمه معصومان (ع) به دلیل خفقان حاکم مجبور بودند امام و جانشین بعد از خود را فقط نزد خواص شیعیان معرفی کنند. چنانکه در عصر حکومت منصور دوانیقی دومین خلیفه عباسی امام صادق (ع) با تدابیر ویژهای جانشین بعد از خود را معرفی فرمود: اگرچه آن حضرت نزد خواص شیعیان تصریح به جانشینی امام کاظم (ع) نموده بود اما برای حفظ جان آن حضرت وصیت مخصوصی کرد و پنج نفر به عنوان وصی خویش معرفی نمود که از جمله این پنج نفر خود منصور دوانیقی بود. پس از شهادت امام صادق (ع) منصور تصمیم گرفت وصی آن حضرت را نیز به شهادت برساند، که وقتی از وصیت امام صادق (ع) مطلع شد، توطئهاش ناکام ماند (ر.ک: ابوجعفر محمد بن یعقوب کلینی، الکافی، ج۱، ص۳۱۰؛ امینالاسلام بن علی فضل بن حسن طبرسی، اعلام الوری، ص۲۹۰).
- ↑ ابوجعفر محمد بن علی بن الحسین بن بابویه قمی، عیون اخبار الرضا (ع)، ج۱، ص۲۰. در روایت دیگر مخزومی نوه جعفر طیار نقل میکند روزی امام کاظم (ع) ما را به خانه خود دعوت کرد و در آنجا فرمود: گواهی دهید که این پسرم (اشاره به امام رضا (ع)) وصیّ من و خلیفه بعد از من است و در روایت دیگر امام کاظم (ع) خطاب به محمد بن سنان فرمود: هر کس در حقّ این پسر [امام رضا (ع)] ستم کرده و امامتش را رد کند مانند کسی است که به حقّ امام علی (ع) ظلم کرده و امامت او را بعد از رسول خدا (ص) انکار کرده است. علی بن عیسی اربلی، کشف الغمة، ج۳، ص۹۶ و ۹۷.
- ↑ ابوجعفر محمد بن یعقوب کلینی، الکافی، ج۱، ص۳۲۱.
- ↑ محمدباقر مجلسی، بحارالانوار، ج۵۰، ص۳۵.
- ↑ ابوجعفر محمد بن یعقوب کلینی، الکافی، ج۱، ص۳۲۳.
- ↑ امینالاسلام بن علی فضل بن حسن طبرسی، اعلامالوری، ص۳۱۵.
- ↑ ر.ک: محمد بن حسن حر عاملی، اثبات الهداة النصوص و المعجزات، ج۳، ص۷۰۰؛ ابوجعفر محمد بن یعقوب کلینی، الکافی، ج۱، ص۳۲۹؛ ابیجعفر محمد بن علی بن الحسین بن بابویه قمی؛ کمالالدین و تمامالنعمة، ج۱، ص۱۵۰-۱۵۲؛ محمدباقر مجلسی، بحارالانوار، ج۵۰، ص۳۳، ص۲-۳۳۳.
- ↑ نام این چهار نایب و مدت نیابتشان از این قرار است:
- عثمان بن سعید عمری، از سال ۲۶۰ تا ۳۰۰ هجری به مدت چهل سال، وی در سال ۳۰۰ از دنیا رفت.
- محمد بن عثمان. وی از سال ۳۰۰ تا ۳۰۵ هجری به مدت پنج سال نیابت کرد.
- حسین بن روح نوبختی از سال ۳۰۵ تا سال ۳۲۶ هجری به مدت ۲۱ سال عهدهدار مقام نیابت بود.
- علی بن محمد سمری که در نیمه شعبان سال ۳۲۹ هجری پس از سه سال نیابت وفات نمود. این چهار نایب که هر کدام از فقهای دانشمند و ممتاز بودند، واسطه ارتباط حضرت مهدی (ع) با مردم بودند و نیازهای دوره غیبت صغری (از سال ۲۶۰ هجری تا ۳۲۹ هجری) را برطرف کرده و پاسخگوی پرسشهای دینی، سیاسی و اجتماعی مردم بودند. لازم به توضیح است که چهار نایب خاص پیشگفته، هر کدام نمایندگانی داشتند که در مناطق مختلف مستقر و با شیعیان ارتباط مستقیم برقرار میکردند. اینان نامهها، سؤالات و اموال سهم امام را از آنها میگرفتند و به نایبان خاص تحویل میدادند و یا طبق دستور آنها، آن اموال را به مصرف میرساندند. نایبان خاص چهارگانه، هر کدام به دستور مستقیم حضرت مهدی (ع) یکی پس از دیگری نصب میشدند. پس از وفات علی بن محمد سمری نایب چهارم امام مهدی (ع)، دوران نیابت خاص و غیبت صغری به پایان رسید. شش روز پیش از وفات وی نامهای از حضرت مهدی (ع) به او ابلاغ شد که برای شیعیان خاص آن را خواند. در این نامه به وی اطلاع داده شده بود که تو پس از ۶ روز از دنیا میروی. امور خود را سامان بده و با هیچ کس در مورد جانشینی صحبت نکن. غیبت کامل (غیبت کبری) واقع شد، دیگر ظهوری نیست مگر بعد از اذن الهی و این ظهور پس از مدتی طولانی در آن هنگام است که دلها سخت شده و زمین پر از ظلم و جور شود (ر.ک: ابیجعفر محمد بن علی بن الحسین بن بابویه قمی، کمالالدین و تمامالنعمة، ج۲، ص۵۱۶).
- ↑ علی بن عیسی اربلی، کشفالغمه، ج۳، ص۴۵۷؛ امینالاسلام بن علی فضلبنحسن طبرسی، اعلام الوری، ص۴۲۳.
- ↑ ابومنصور احمد بن علی طبرسی، الاحتجاج، ج۲، ص۲۶۳. ادله نقلی دال بر ولایت فقیه در عصر غیبت زیاد است که در این مجال جای پرداختن و شرح و تفصیل آنها نیست. در حدیث مقبوله عمر بن حنظله امام صادق (ع) در مورد متابعت از فقیه جامعالشرایط فرمود: «... فَإِنِّي قَدْ جَعَلْتُهُ عَلَيْكُمْ حَاكِماً فَإِذَا حَكَمَ بِحُكْمِنَا فَلَمْ يَقْبَلْهُ مِنْهُ فَإِنَّمَا اسْتَخَفَّ بِحُكْمِ اللَّهِ وَ عَلَيْنَا رَدَّ وَ الرَّادُّ عَلَيْنَا الرَّادُّ عَلَى اللَّهِ وَ هُوَ عَلَى حَدِّ الشِّرْكِ بِاللَّهِ»؛ من او (فقیه جامعالشرایط) را حاکم شما قرار دادم، هنگامی که او طبق حکم ما، حکم کرد ولی حکم او پذیرفته نشد، قطعاً حکم خدا سبک شمرده شده است و ما را رد کرده است. آن کس که ما را رد کند، خدا را رد کرده و چنین کسی در مرز شرک به خدا است. محمد بن حسن الحر عاملی، وسائل الشیعه، ج۱۸، ص۹۸.
- ↑ ملکزاده، محمد، سیره سیاسی معصومان در عصر حاکمیت جور، ص ۲۷.