قاعده نفی سبیل در فقه سیاسی چگونه ترسیم شده است؟ (پرسش)
قاعده نفی سبیل در فقه سیاسی چگونه ترسیم شده است؟ | |
---|---|
موضوع اصلی | بانک جامع پرسش و پاسخ فقه سیاسی |
مدخل اصلی | نفی سبیل |
تعداد پاسخ | ۱ پاسخ |
قاعده نفی سبیل در فقه سیاسی چگونه ترسیم شده است؟ یکی از پرسشهای مرتبط به بحث فقه سیاسی است که میتوان با عبارتهای متفاوتی مطرح کرد. برای بررسی جامع این سؤال و دیگر سؤالهای مرتبط، یا هر مطلب وابسته دیگری، به مدخل اصلی فقه سیاسی مراجعه شود.
پاسخ نخست
حجت الاسلام و المسلمین سید جواد ورعی در کتاب «درسنامه فقه سیاسی» در اینباره گفته است:
«یکی از اصول و قواعدی که در سراسر فقه بدان استناد میشود، قاعده نفی سبیل است. مقصود از این قاعده آن است که کفار و مشرکان نباید هیچگونه سلطه و سیطرهای بر مسلمانان داشته باشند و مسلمانان باید از هر نوع چیرگی و سلطه بیگانگان بر شئون مختلف زندگی فردی و اجتماعی خود بپرهیزند. دلیل این قاعده این آیه است: ﴿لَنْ يَجْعَلَ اللَّهُ لِلْكَافِرِينَ عَلَى الْمُؤْمِنِينَ سَبِيلًا﴾[۱]
با توجه به نفی ابدی جعلِ هرگونه راه و حجتی ﴿لَنْ يَجْعَلَ اللَّهُ... سَبِيلًا﴾ که از کاربرد “نکره در سیاق نفی” در آیه شریفه استفاده شده و شمول این قانون نسبت به همه کافران و مؤمنان که از “جمع محلّایِ به ال” در ﴿لِلْكَافِرِينَ﴾ و ﴿الْمُؤْمِنِينَ﴾ بهدست آمده، فقیهان با استناد به این آیه، قاعده فراگیری با عنوان “نفی سبیل” اصطیاد کرده و در بسیاری از فروع فقهی بدان استدلال کردهاند[۲]؛ زیرا آیه دلالت دارد که خداوند هیچ قانونی و حجتی که مستلزم تسلط کافری بر مسلمان و مؤمنی باشد، جعل نکرده و نمیتوان در شریعت حکمی را به خدای سبحان نسبت داد که چنین پیامدی داشته باشد. از اینرو، اگر حکمی فقهی هیچ مستند و دلیل دیگری نداشته باشد، جز قاعدۀ نفی سبیل، میتوان براساس آن فتوا داد. نمونههایی از استناد فقیهان به این قاعده، که هم در قلمرو حقوق خصوصی و هم قلمرو حقوق عمومی، هم در عرصه سیاست داخلی و هم سیاست خارجی گسترده است، عبارتند از:
ممنوعیت فروش برده مؤمن به خریدار کافر؛
ممنوعیت مُشرف بودن مسکن کافر و ذمّی بر مسکن مسلمان؛
ممنوعیت تولّی کافر بر موقوفهای که برای مؤمنان وقف شده باشد؛
ممنوعیت وکالت کافر از طرف مسلمان از نظر برخی از فقیهان؛ هرچند برخی دیگر با این استدلال که وکالت سلطه و سیطره شمرده نمیشود، آن را مجاز دانستهاند؛
ممنوعیت فروش قرآن به کافر بنا بر فتوای برخی از فقیهان؛
ممنوعیت ازدواج زن مسلمان با مرد غیر مسلمان؛
ممنوعیت ارثبری کافر از میت مسلمان؛
ممنوعیت تصدی هر شغلی برای کافر در جامعه اسلامی که از سنخ ولایت است و مستلزم سلطه و سیطره و نفوذ غیرمسلمان بر مسلمان است.
اما به دلیل اهمیت کاربرد این قاعده در سیاست خارجی و روابط مسلمانان با غیر مسلمانان بیش از همه بر این عرصه به این قاعده استناد میشود. براساس این اصل و قاعده، نباید دولت اسلامی اقدام به عقد قراردادی کند که مستلزم سلطه و نفوذ غیرمسلمانان بر مسلمانان باشد.
برای این قاعده به سخن معروف رسول خدا (ص) که فرمود: «الاسلام یعلوا و لایعلی علیه»[۳]؛ “اسلام برتر است و چیزی بر آن برتری ندارد”، نیز استناد میشود. افزون بر مستندات قرآنی و روایی، این قاعده مورد اجماع فقیهان است که به احتمال قوی مستند اجماع، همان مستندات نقلی است که در این صورت “اجماع مدرکی” بوده و از دیدگاه مشهور فقیهان دلیل مستقلی در عرض مستندات دیگر نخواهد بود»[۴]
پاسخها و دیدگاههای متفرقه
۱. حجت الاسلام و المسلمین ایزدهی؛ |
---|
حجت الاسلام و المسلمین دکتر سید سجاد ایزدهی در کتاب «فقه سیاسی امام خمینی» در اینباره گفته است:
«بر اساس این قاعده که برداشتی از آیه شریفه ﴿وَلَنْ يَجْعَلَ اللَّهُ لِلْكَافِرِينَ عَلَى الْمُؤْمِنِينَ سَبِيلًا﴾[۵] و حدیث نبوی «إِنَّ الْإِسْلَامَ يَعْلُو وَ لَا يُعْلَى عَلَيْهِ»[۶] است، هر گونه برتریطلبی و تسلطی از جانب کفار بر مسلمانان و جامعه منتفی بوده و اطلاق آن حکایت از این معنا میکند که جمیع مواردی که در آن نوعی برتریجویی از جانب کفار استنباط میشود میبایست از بین برود. از لوازم این قاعده این است که تسلط کفار بر کشورهای اسلامی به رسمیت شناخته نشده و دفاع از مرزهای سرزمین اسلام در برابر حمله کفار، بر همه مسلمانان واجب میشود. اهمیت این قاعده در فقه سیاسی شیعه به گونهای است که میتوان آن را از اصول حاکم بر دیپلماسی خارجی نظام اسلامی به شمار آورد[۷]. این قاعده اختصاص به مرزهای کشوری خاص مثل ایران نداشته، و شامل همه سر زمینهای اسلامی شده و محافظت از سرزمینهای اسلامی (دارالاسلام) را در برابر سلطه کفار (دارالکفر) طلب میکند. این امر رسالتی فراملی را برای همه مسلمانان ترسیم کرده و حمایت از همه کشورهای تحت سلطه کفار مانند فلسطین، عراق و افغانستان را بر سایر مسلمانان واجب بر میشمرد. امام خمینی که فقیهی صاحب سبک در حوزه فقه سیاسی محسوب میشود، این اصل را به عنوان یکی از برترین قواعد فقه سیاسی به شمار آورده و در موارد بسیاری بدان تأکید ورزیده است. به گونهای که ایشان در کتاب البیع و در ضمن بحث از فروش قرآن به کافر، این قاعده را مورد عنایت قرار داده است. ایشان ضمن این که دیدگاه برخی را در تبیین مراد از “سبیل” در آیه، به معنای یاری، حجت در دنیا یا آخرت، سلطه اعتباری و یا خارجی[۸] مورد قبول قرار نداده و آن را در تمام استعمالاتی که در قرآن و موارد دیگر، به معنای طریق و راه فرض کرده است. و در خصوص تبیین آیه شریفه، نفی هر گونه طریق و راهی را در حوزه تکوین و تشریع از سوی کفار برای مؤمنان، ممکن و محتمل دانسته و شواهدی را بر این مدعا اقامه کرده است[۹]. امام خمینی در ادامه این بحث، مصداقی سیاسی برای این قاعده در نظر گرفته و ارائه کرده است که از این قرار است: ممکن است وجهی سیاسی برای این قاعده باشد. بدین صورت که مسلمانان لازم بدانند که از سلطه کفار به هر وسیله ممکن خارج شوند؛ زیرا تسلط کفار بر مسلمانان و کشورشان از جانب خداوند و مطابق خواست خداوند نبوده است. چه آنکه خداوند، راهی برای کنار برای سلطه بر مسلمانان قرار نداده است. و این قضیه بدین خاطر است که گفته نشود، تسلط کفار بر مقتضای قضا و قدر الهی است و میبایست به این تقدیر الهی تسلیم و راضی بود؛ زیرا این کار به معنای تسلیم ذلت و ظلم است و خداوند از این کار منع کرده است. چه آنکه عزت از آن خداوند، رسول گرامی اسلام (ص) و مؤمنین است[۱۰]. ایشان در همین راستا نفی سلطه دولتهای کافر و ستمگر و استعمارگران بلوک غرب و شرق را مورد عنایت قرار داده و رهایی از سلطه کفار ستمگر را از آرزوهای مسلمانان برشمرده است: خوشوقتی کامل ما آن روزی است که سلطه همه استعمارگران شرق و غرب و بخصوص امریکای جهانخوار از سر مسلمانان قطع [شود][۱۱]. آن روز مبارک است بر ما که سلطه جهانخواران بر ملت مظلوم ما و بر سایر ملتهای مستضعف شکسته شود[۱۲]. دستیابی به اهداف این قاعده مانند (رجحان بلندمرتبگی مؤمنان و فرودستی کافران، رعایت موجبات عزتمندی مسلمانان و عظیم داشتن آنها، عدم هر گونه اهانت به جامعه مسلمانان و نفی هر گونه سبیل در جهت غلبه سیاسی، اقتصادی و فرهنگی کفار بر مسلمانان) در گرو اظهار امیدواری و سخنرانی نبوده، بلکه در سایه راهکارهای خاصی تحقق مییابد. از این روی ایشان به آرزوی رفع سلطه کفار، بر سرزمینهای اسلامی اکتفا نکرده و راهکارهایی را نیز جهت دستیابی به این هدف ارائه کرده است، که از آن میان میتوان به اتحاد جهان اسلام در مبارزه با استکبار جهانی، همراهی و همگامی دولتها با مردم، همراهی مردم با روحانیت و شناخت مبانی دینی اشاره کرد: چنانچه واقعاً عقل سیاسی داشتیم، و توجه به مسائل سیاسی داشتیم باید همهمان دست به هم بدهیم،... هم شوروی میخواهد ما تحت سلطه او باشیم... هم آمریکا میخواهد این کار بکند،... ما طعمه همه گرگهای دنیا هستیم... ما باید با عقل و با تدبیر و با قلم و با حرف و با همه همراهی کنیم با هم[۱۳]. مسلمین اگر بخواهند موفق بشوند و از زیر تعهدهای اجانب و سلطه آنها بیرون بیایند، حکومتهای آنها باید کوشش کنند که قلوب ملت خودشان را به دست بیاورند[۱۴]. با سلطه خارجی همه چیز شما از بین خواهد رفت و این ایجاد اختلاف - خدای نخواسته - موجب سلطه خارجی خواهد شد[۱۵]. اگر بخواهند این ملت را بشکافند و تحت سلطه بیاورند، باید مردم را از این روحانیین جدا و آنها را از آنها جدا کنند[۱۶]. قاعده نفی سبیل که به معنای نفی هر گونه سلطه سیاسی، فرهنگی و اقتصادی از سوی کفار است به دو گونه خودنمایی میکند. از یک سو مسلمانان میبایست در قبال مداخلهگری فیزیکی کفار در سرزمینهای خود مقاومت کرده و در بُعد سیاسی، از پذیرش هر گونه تحت الحمایگی، قبول ظلم و ستم در قالب قراردادهای سیاسی، اجازه به آنان در تصمیم گیریهای کلان جامعه خودداری کرده، در حوزه مسائل فرهنگی، نفی سلطه فرهنگی اجانب، مشورت و اطلاع از اسرار درونی حکومت، را مورد اهتمام قرار دهند و با مسلط نکردن آنها بر ذخایر و معادن کشور اسلامی، و ممانعت از غارتگری و چپاول اموال کشور اسلامی، راه را بر کفار برای تسلط بر اقتصاد اسلامی ببندند. و در سوی دیگر میبایست جنبه ایجابی نفی سلطه را که در استقلال در تصمیم گیری، خودکفایی اقتصادی و هویت فرهنگی، اسلامی، هویدا میشود، مورد عنایت قرار دهد. به عبارت دیگر در یک جهت مقاومتهای منفی در قبال تسلط بیگانگان میبایست مد نظر قرار گرفته و در جهت دیگر برخورد ایجابی و مثبت را به غایت نفی چیره شدن کفار مورد عنایت قرار گیرد. مصادیق نفی سبیل: چنانچه از عبارات فوق هویدا شد، تسلط کفار بر سر زمینهای اسلامی در حوزههای مختلفی رخ مینماید که در این میان، حوزه سیاست، اقتصاد و فرهنگ از برترین مصادیقی است که در عبارات امام خمینی در حوزه نفی تسلط کفار بر امور مسلمانان، مورد تأکید قرار گرفته است:
|
۲. آقایان مهدوی و کاظمی؛ |
---|
آقایان دکتر اصغرآقا مهدوی و حجت الاسلام سید محمد صادق کاظمی در کتاب «کلیات فقه سیاسی» در اینباره گفتهاند:
«قاعده نفی سبیل نیز یکی از پرکاربردترین قواعد فقهی است. منظور از سبیل در عنوان قاعده، راه تسلط کافران بر مسلمین است و منظور از قاعده نفی سبیل حرام بودن هر عمل و قانونی است که منجر به ایجاد امکان تسلط کافران (غیرمسلمانان) بر مسلمین شود. یکی از ادله قاعده مذکور، این آیه از قرآن است: ﴿لَنْ يَجْعَلَ اللَّهُ لِلْكَافِرِينَ عَلَى الْمُؤْمِنِينَ سَبِيلًا﴾[۲۷]. در تبیین نفی سبیل، دو مقام تکوین و تشریع مورد بحث و بررسی قرار میگیرد. مقام تکوین یعنی در عالم خارج سلطهای بر مسلمین از طرف کفار تحقق نمییابد؛ اما به دلیل اینکه در بسیاری مواقع، تسلط کافران بر مسلمانان در عالم خارج به دلایل مختلفی اتفاق افتاده است[۲۸]، معنای دوم و مشهور این قاعده، “نفی سبیل در مقام تشریع (قانونگذاری)” است[۲۹]. در ساحت تشریع نیز دو نمونه از قاعده نفی سبیل بیان میشود:
|
منبعشناسی جامع فقه سیاسی
پانویس
- ↑ «و هرگز خداوند برای کافران به زیان مؤمنان راهی نمیگشاید» سوره نساء، آیه ۱۴۱.
- ↑ ر.ک: مراغی، العناوین الفقهیه، ج۲، ص۳۵۷؛ بجنوردی، القواعد الفقهیه، ج۱، ص۱۸۷-۲۰۷.
- ↑ نهج الفصاحه، ص۲۵.
- ↑ ورعی، سید جواد، درسنامه فقه سیاسی، ص ۱۸۵.
- ↑ «و هرگز خداوند برای کافران به زیان مؤمنان راهی نمیگشاید» سوره نساء، آیه ۱۴۱.
- ↑ «اسلام عالی است و چیزی برتر از آن نیست». (وسائل الشیعه، ج۲۶، ص۱۴، ح۱۱).
- ↑ به منظور شناخت تفاسیر مختلف و مدارک شرعی این قاعده، ر.ک: القواعد الفقهی، ج۱، ص۱۵۷ - ۱۶۱.
- ↑ کتاب المکاسب، ص۱۵۸؛ حاشیة المکاسب، ج۱، ص۲۲۸؛ تفسیر تبیان، ج۳، ص۳۶۴؛ تفسیر مجمع البیان، ج۳، ص۱۹۶.
- ↑ ر.ک: کتاب البیع، ج۲، ص۷۲۵ - ۷۲۶.
- ↑ کتاب البیع، ج۲، ص۷۲۵.
- ↑ صحیفه امام، ج۱۲، ص۱۹۱.
- ↑ صحیفه امام، ج۱۴، ص۲۲۶.
- ↑ صحیفه امام، ج۱۴، ص۱۷۷ - ۱۷۸.
- ↑ صحیفه امام، ج۱۴، ص۱۷۹.
- ↑ صحیفه امام، ج۱۴، ص۲۹۰.
- ↑ صحیفه امام، ج۱۲، ص۳۳۰.
- ↑ صحیفه امام، ج۱۶، ص۳۴ - ۳۵.
- ↑ «و هرگز خداوند برای کافران به زیان مؤمنان راهی نمیگشاید» سوره نساء، آیه ۱۴۱.
- ↑ صحیفه امام، ج۴، ص۳۱۷.
- ↑ صحیفه امام، ج۳، ص۴۸۵ - ۴۸۶.
- ↑ صحیفه امام، ج۱۲، ص۳۱۹.
- ↑ صحیفه امام، ج۱۱، ص۲۲۶.
- ↑ صحیفه امام، ج۱۱، ص۴۴۶.
- ↑ لو كان في الروابط التجارية - من الدول أو التجار - مع بعض الدول الأجنبية أو التجار الأجنبيين، مخافة على سوق المسلمين و حياتهم الاقتصادية، وجب تركها و حرمت التجارة المزبورة، و على رؤساء المذهب مع خوف ذلك أن يحرموا متاعهم و تجارتهم حسب اقتضاء الظروف، و على الأمة الإسلامية متابعتهم، كما يجب على كافتهم الجد في قطعها. (تحریر الوسیله، ج۱، ص۴۶۳؛ و نیز ر.ک: تحریر الوسیله (ترجمه فارسی)، ج۱، ص۵۵۳).
- ↑ صحیفه امام، ج۲، ص۳۹۶.
- ↑ ایزدهی، سید سجاد، فقه سیاسی امام خمینی، ص ۱۱۴.
- ↑ «و هرگز خداوند برای کافران به زیان مؤمنان راهی نمیگشاید» سوره نساء، آیه ۱۴۱.
- ↑ برخی از فقها نیز بر آناند که نفی سبیل در تکوین نیز وجود دارد (ر.ک: اصغرآقا مهدوی، قدرت سیاسی، ص۱۰۳-۱۰۶).
- ↑ قمی طباطبایی، الانوار البهیة فی قواعد الفقهیه، ص۱۴۰.
- ↑ قمی (میرزا)، جامع الشتات فی اجوبة السؤالات، ج۳، ص۵۲۲.
- ↑ «خداوند شما را از نیکی ورزیدن و دادگری با آنان که با شما در کار دین جنگ نکردهاند و شما را از خانههایتان بیرون نراندهاند باز نمیدار» سوره ممتحنه، آیه ۸.
- ↑ «خداوند تنها شما را از دوست داشتن کسانی باز میدارد که با شما در کار دین جنگ کردند و شما را از خانههایتان بیرون راندند و (یا) از بیرون راندنتان پشتیبانی کردند و کسانی که آنان را دوست بدارند ستمگرند» سوره ممتحنه، آیه ۹.
- ↑ مهدوی، اصغرآقا و کاظمی، سید محمد صادق، کلیات فقه سیاسی، ص ۱۲۸.