مراد از واژه انفسنا در آیه مباهله چه کسی است؟ (پرسش)
مراد از واژه انفسنا در آیه مباهله چه کسی است؟ | |
---|---|
موضوع اصلی | بانک جامع پرسش و پاسخ امامت |
مدخل بالاتر | آیه مباهله |
تعداد پاسخ | ۱ پاسخ |
مراد از واژه انفسنا در آیه مباهله چه کسی است؟ یکی از پرسشهای مرتبط به بحث امامت است که میتوان با عبارتهای متفاوتی مطرح کرد. برای بررسی جامع این سؤال و دیگر سؤالهای مرتبط، یا هر مطلب وابسته دیگری، به مدخل اصلی امامت مراجعه شود.
پاسخ نخست
آقای دکتر محمد ساعدی در کتاب «آیات امامت و ولایت در تفسیر المنار» در اینباره گفته است:
«در اینکه منظور از ﴿نِسَاءَنَا﴾ تنها دخت پیامبر اکرم (ص)، حضرت فاطمه زهرا (س)، است. غیر از اقوال شاذ و نادر - ظاهراً هیچ اختلافی بین فریقین وجود ندارد؛ همانگونه که علمای شیعه و اهل سنت همگی ﴿أَبْنَاءَنَا﴾ را به حسن و حسین تفسیر کردهاند و در این نکته که امام حسن و امام حسین (ع) مشمول ﴿أَبْنَاءَنَا﴾ هستند اختلاف نظری ندارند، مگر از سوی افراد متعصبی که گرفتار پیشداوری و تفسیر به رأی شده، دلالت ثابت و روشن این آیه را منکر شدهاند.
اما در رابطه با کلمه ﴿أَنْفُسَنَا﴾، که محور اصلی و مرکزی بحث درباره آیه شریفه را تشکیل میدهد، باید گفت قرائن روشنی وجود دارد که طبق آن مراد از ﴿أَنْفُسَنَا﴾ کسی جز امیرمؤمنین علی (ع) نخواهد بود. آن قرائن از این قرار است:
- جمله ﴿فَقُلْ تَعَالَوْا نَدْعُ﴾: به مقتضای این جمله پیامبر (ص) موظف میشود که دعوت کند و مراد از دعوت نیز دعوت حقیقی است، نه مجازی، و دعوت حقیقی به خود انسان تعلق نمیگیرد؛ زیرا او دعوت کننده است؛ پس باید شخص دیگری دعوت شده باشد. در نتیجه راهی باقی نمیماند جز اینکه گفته شود منظور علی (ع) است. در واقع این مسئله با توجه به روایات منقول و شأن نزول قطعی آیه، قسمتی از ظهور روشن آیه شریفه است.
- دوم آنکه «نا» در کلمه ﴿أَنْفُسَنَا﴾، متکلم مع الغیر است، یعنی اقتضا دارد غیر از پیامبر (ص) شخص دیگری هم با او باشد. به موجب منطوق آیه شریفه و نیز بر اساس سنت و شأن نزول آیه مراد از ﴿أَنْفُسَنَا﴾ در آیه شریفه امیرمؤمنان علی (ع) است.
فخر رازی در تفسیر خود در این زمینه و به نقل قول ازمحمود بن الحسن الحمصی میگوید: مراد از ﴿أَنْفُسَنَا﴾ در آیه مبارکه خود حضرت محمد (ص) نیست؛ زیرا آدمی هیچگاه خود را فرا میخواند، بلکه مقصود فرد دیگری است... همه اتفاق نظر دارند که این فرد دیگر علی بن ابیطالب (ع) است. پس دلالت آیه این خواهد بود که نفس علی همان نفس محمد (ص) باشد و مراد از آن چنین نیست که این نفس عین آن نفس است؛ بلکه مقصود آن است که این نفس مثل آن نفس میباشد و این اقتضا دارد که دو نفس در همه وجود مساوی میباشند»[۱].
متقضای دلالت و انطباق ﴿أَنْفُسَنَا﴾ بر علی (ع)، که به استناد شأن نزول قطعی آیه شریفه و اجماع منقول به اثبات رسیده است، برابری و مماثلت ایشان با پیامبر اکرم (ص) میباشد؛ زیرا علی (ع) در آیه شریفه به منزله نفس و جان پیامبر (ص) تلقی شده است و لازمه این معنا هم برابری و مماثلت است[۲].
گفتنی است که مراد از نفس در ﴿أَنْفُسَنَا﴾ معنای حقیقی نفس و نفس خود انسان، نیست، بلکه مقصود تساوی و تشابه است؛ یعنی علی (ع) در فضائل و کمالات همچون پیامبر (ص) است؛ زیرا معنای حقیقی معذور است. از این رو کلمه یاد شده مجازاً در نفس تنزیلی، که علی بن ابیطالب (ع) باشد، استعمال شده است. نتیجه آنکه علی (ع) در مقامات و کمالات نازل منزله پیامبر (ص) است.
البته اساساً این بحث مربوط به اصول فقه است؛ چون – همانگونه که در مباحث گذشته بیان شد - وقتی استعمال نفس به معنای حقیقی ممکن نشد، باید آن را به معنای مجازی حمل کرد و طبق قاعده باید به نزدیکترین معنی به معنای حقیقی، که از آن به اقرب المجازات تعبیر میشد، حمل شود. اقرب المجازات به معنای حقیقی واژه «نفس»، «مانند بودن» است. این «مانند بودن» مطلق است و قیدی ندارد؛ از این رو مطلق بودن ﴿أَنْفُسَنَا﴾ در آیه شریفه - که طبق شأن نزول قطعی آیه، بر علی (ع) منطبق است - ایجاب میکند که علی (ع) در تمام صفات و وجوه مانند پیامبر (ص) باشد، جز در نبوت که به دلیل قطعی خارج شده است[۳].
بنابراین آیه شریفه دلالت میکند بر وجود جمیع کمالات پیامبر (ص) در شخص علی بن ابیطالب (ع)، جز نبوت. شاهد بر این مطلب مفاد حدیثی است که از رسول خدا (ص) نقل شده که فرمود: «هیچ چیزی را از خدا برای خود نخواستم جز اینکه مانند آن را برای تو (علی) خواستم و از خداوند چیزی را نخواستم جز اینکه آن را به من عطا فرمود، مگر اینکه گفته شد بعد از تو پیامبری نیست»[۴].
محمد بن طلحه شافعی در این رابطه مینویسد: در آیه مباهله آمده است ﴿وَأَنْفُسَنَا وَأَنْفُسَكُمْ﴾ (و جانهای ما و جانهای شما) این سخن از راز و رمزهای سخن خداوند است و مقصود از جان در آیه شریفه، نفس و شخص علی (ع) است. خداوند میان جان علی (ع) و جان پیامبر (ص) نزدیکی و یگانگی ایجاد کرده و با ضمیر (جانهایمان) آن را بیان فرموده و چون مرجع ضمیر به واقع پیامبر (ص) است پس آنچه برای نفس رسول ثابت است برای نفس علی (ع) نیز ثابت خواهد بود. پیامبر (ص) نسبت به همه مؤمنان از زندگی و خویشتن ایشان سزاوارتر و سرور مؤمنان است همچنین هر معنایی که از واژه مولا بر میآید و بتوان آن را بر رسول خدا (ص) نسبت داد، برای علی (ع) نیز ثابت است»[۵].
البته در آیات دیگری از قرآن کریم نیز کلمه «نفس» به معنای برابری و تساوی به کار برده شده است. از جمله در آیه شریفه ﴿...وَلَا تَلْمِزُوا أَنْفُسَكُمْ...﴾[۶] یعنی از همدیگر عیبجویی نکنید. مراد از نفس در این آیه شریفه نفس حقیقی نیست، بلکه مقصود تساوی و تشابه است؛ یعنی آنانی که (از نظر ایمانی) مانند شما هستند، از آنها عیبجویی نکنید؛ و چون در اینجا قرینه وجود دارد، به مقتضای آن تساوی در امر خاص مراد است، اما در آیه مباهله چنین قرینهای وجود ندارد؛ لذا اطلاق اقتضا میکند که تساوی در جمیع صفات مطرح باشد، مگر آنچه که به دلیل قطعی خارج شده باشد.
بنابراین از آنجایی که کلمه ﴿أَنْفُسَنَا﴾ به صورت مطلق و بدون استثناء در مقام بیان شده است؛ لذا مراد برابری میان رسول خدا (ص) و علی (ع) در جمیع صفات و ویژگیها است، غیر از نبوت که به دلیل قطعی استثناء شده.
نتیجه سخن آنکه:
- کلمه ﴿أَنْفُسَنَا﴾ اقتضای مساوات و برابری میان علی (ع) و رسول خدا (ص) دارد.
- مطلق بودن خطاب در آیه شریفه و عدم وجود قرینه ایجاب میکند که علی (ع) در جمیع کمالات و فضائل مانند پیامبر اکرم (ص) باشد، مگر در آنچه که به دلیل قطعی خارج شده باشد، مانند نبوت.
با توجه به مطالبی که ارائه شد، گفتنی است که پیامد انکار دلالت آیه بر تساوی و برابری علی (ع) و پیامبر (ص) جدایی از انکار شأن نزول قطعی و متواتر آیه مباهله - که بر مماثلت علی (ع) و پیامبر (ص) دلالت مینماید- و در واقع انکار سنت قطعی پیامبر (ص) و احادیث متواتر و فراوان دیگری نیز هست؛ چراکه رسول خدا (ص) مسئله تساوی و برابری خود با علی (ع) را در موارد متعددی بیان فرموده است با در ادامه به برخی از این احادیث که در کتب و منابع عامه به تواتر آمده است اشاره شود:
- احمد بن حنبل در مسند خود در حدیث بلندی روایت کرده است که رسول خدا (ص) فرمود: «عَلِيٌّ مِنِّي وَ أَنَا مِنْ عَلِيٍّ وَ هُوَ وَلِيُّكُمْ بَعْدِي»[۷]؛ یعنی علی از من و من از علی هستم و او ولی [و سرپرست شما بعد از من است.
- پیامبر اکرم (ص) به گروه ثقیف[که خدمت آن حضرت آمده بودند] فرمود: «به تأکید و حتماً کسی را که از خودم است (یا مانند خودم است) بر شما میفرستم تا گردن [مردهای] شما را بزند و فرزندانتان را اسیر نماید و اموالتان را بگیرد». عمر میگوید: قسم به خدا آرزوی منصب و ولایت را نداشتم مگر در آن روز که این آرزو را کردم؛ لذا سر کشیدم که شاید آن کس من باشم و به من بگوید آن کس این است؛ اما پیامبر (ص) متوجه علی (ع) شد و دستش را گرفت و فرمود: آن کس، این است و علی (ع) را معرفی نمود[۸].
- سیوطی در جامع الاحادیث از عمرو بن عاص نقل میکند که او از پیامبر اکرم (ص) سؤال کرد که چه کسی از همه مردم نزد شما محبوبتر است؛ [زیرا] او خیال میکرد که خود از همه نزد رسول خدا (ص) محبوبتر است. حضرت جواب فرمود. سپس وی از جایگاه علی (ع) سؤال کرد. حضرت (ص) رو به اصحاب فرمود: ان هذا يسألني عن نفسي[۹]؛ این از من درباره خودم سؤال میکند؛ یعنی علی نفس من است و او از نفس من سؤال میکند.
- جابر بن عبدالله میگوید: پیامبر خدا (ص) ولید بن عقبه را برای جمعآوری زکات به قبیله بنی ولیعه فرستاد، در حالی که در جاهلیت (قبل از بعثت) بین آنان اختلاف و دشمنی بود. زمانی که بنی ولیعه متوجه شدند که فرستاده پیامبر خدا (ص) آمده، به استقبال او آمدند؛ تا بدانند برای چه آمده؛ لذا ولید بن عقبه ترسید فکر کرد که طبق دشمنی قبلی آنان آمدهاند تا وی را بکشند]. پس خدمت رسول خدا (ص) آمد و گفت بنی ولیعه میخواستند مرا بکشند (و اضافه کرد که) از دادن زکات و صدقات به من امتناع کردند. سپس رسول خدا (ص) فرمود: باید بنی ولیعه دست از کار خود بردارند، در غیر این صورت مردی را که مانند خودم است به سوی آنان خواهم فرستاد تا جنگآوران آنان را بکشد و فرزندان آنان را اسیر کند. آن مرد این شخص است؛ سپس دست خود را بر بازوی علی بن ابیطالب (ع) زد[۱۰]؛ یعنی علاوه بر اشاره با دست مبارک نیز حضرت امیر (ع) را مشخص نمود. نظیر این حدیث را طبرانی در معجم الاوسط از جابر بن عبدالله نقل میکند. وی به جای کلمه كنفسی عمداً یا اشتباها لنفسي آورده است[۱۱].
- خوارزمی در مناقب از عایشه درباره بهترین شخص از مردم نقل میکند که وی از رسول خدا (ص) سؤال کرد و حضرت جواب فرمود. سپس حضرت فاطمه (س) از پیامبر (ص) سؤال میکند که درباره علی (ع) چیزی نفرمودید؟ رسول خدا (ص) فرمود: «علی نفسی فمن رأیتیه یقول فی نفسه شیئا»[۱۲]؛ یعنی علی (ع) نفس من است، چه کسی را دیدهای که درباره خودش چیزی بگوید؟
- ابن حجر الهیثمی، از علمای متعصب اهل سنت، به نقل از احمد بن حنبل، ترمذی نسائی و ابن ماجه از حبشی بن جناده روایت میکند که رسول خدا (ص) در جریان تبلیغ آیات برائت فرمود: «عَلِيٌّ مِنِّي وَ أَنَا مِنْ عَلِيٍّ وَ لَا يُؤَدِّي عَنِّي إِلَّا أَنَا أَوْ عَلِيٌّ»[۱۳]. وی همچنین روایات دیگر را نیز در این زمینه و قریب به همین معنا در کتاب خود آورده است که روایت بعدی از آنها هستند.
- جابر بن عبدالله از رسول خدا (ص) روایت میکند که فرمود: «النَّاسُ مِنْ أَشْجَارٍ شَتَّى، وَ أَنَا وَ عَلِيٌّ مِنْ شَجَرَةٍ وَاحِدَةٍ»[۱۴]؛ یعنی مردم از درختهای متعددی هستند و من و علی از یک درختیم.
- ابویعلی و البزازاز سعد بن ابی وقاص روایت کردهاند که رسول خدا (ص) فرمود: «مَنْ آذَى عَلِيّاً فَقَدْ آذَانِي»[۱۵]؛ یعنی کسی که علی (ع) را بیازارد، تحقیقاً مرا آزرده و اذیت نموده است.
- طبرانی از ام سلمه از رسول خدا (ص) نقل میکند که حضرت فرمود: «مَنْ أَحَبَّ عَلِيّاً فَقَدْ أَحَبَّنِي، وَ مَنْ أَحَبَّنِي فَقَدْ أَحَبَّ اللَّهَ، وَ مَنْ أَبْغَضَ عَلِيّاً فَقَدْ أَبْغَضَنِي، وَ مَنْ أَبْغَضَنِي فَقَدْ أَبْغَضَ اللَّهَ»[۱۶]؛
- الترمذی و الحاکم از عمران بن حصین در حدیث مفصلی نقل میکنند که رسول خدا (ص) فرمود: «مَا تُرِيدُونَ مِنْ عَلِيٍّ مَا تُرِيدُونَ مِنْ عَلِيٍّ مَا تُرِيدُونَ مِنْ عَلِيٍّ إِنَّ عَلِيّاً مِنِّي وَ أَنَا مِنْهُ وَ هُوَ وَلِيُّ كُلِّ مُؤْمِنٍ بَعْدِي»[۱۷].
- احمد و الحاکم از ام سلمه نقل میکنند که گفت: از رسول خدا (ص) شنیدم که میفرمود: «مَنْ سَبَّ عَلِيّاً فَقَدْ سَبَّنِي»[۱۸]؛ یعنی کسی که علی (ع)را دشنام دهد، مرا دشنام داده است.
روایات بسیار دیگری در منابع معتبر اهل سنت به تواتر آمده است با آنچه گفته شد هماهنگی دارد[۱۹]. در حقیقت گواهیهای مهم رسول خدا (ص) در حق علی (ع) که از نظر معنا و لفظ با بیان آیه مبارکه هماهنگی دارد به علاوه تصریح مفسران در این زمینه به نقل از معصومی که پشتوانهاش وحی است، نص قاطع و دلیل محکمی است بر انطباق آیه شریفه و کلمه ﴿أَنْفُسَنَا﴾ بر امیرمؤمنین علی (ع)و نیز مماثلت و برابری ایشان با پیامبر اکرم (ص). بنابراین به استناد قول و سیره پیامبر اکرم (ص) و نیز آنچه که در تصریح قرآنی وارد شده این امر ضروری و قطعی است.
گفتنی است که آیه کریمه «مباهله» در عصمت امیرمؤمنان علی (ع) و همچنین اصحاب کساء دلالتی روشن دارد؛ چراکه عصمت پیامبر اکرم (ص) برای همه اقشار مسلمانان معلوم است؛ بنابراین به مقتضای واژه «نفس» در آیه یاد شده، و استفادهای که از این کلمه بیان گردید، عصمت حضرت امیر (ع) نیز از اولیات و مسلمات خواهد بود؛ زیرا همان طور که اشاره شد نمیشود خود شخص معصوم باشد، اما نفس و مانند او معصوم نباشد.
همچنین اگر حضرت امیر (ع) نفس پیامبر (ص) است، پس باید رهبر امت باشد و در رهبری نیز عصمت شرط است؛ پس از این رهگذر میتوان عصمت علی (ع) را نیز استفاده و اثبات نمود.
از برخی از احادیثی که پیرامون قضیه مباهله روایت شده است، میتوان عصمت علی (ع) و اصحاب کساء را ثابت کرد[۲۰]. روایت شده است. هنگامی که پیامبر (ص) با آن عبای موئین سیاه (به جهت مباهله) بیرون آمد (فرزندش) حسن (ع) را نیز در آن داخل ساخت، سپس حسین (ع) آمد و او را نیز داخل نمود، سپس از آن علی (ع) و فاطمه (س) آمدند، سپس پیامبر (ص) فرمودند: ﴿إِنَّمَا يُرِيدُ اللَّهُ لِيُذْهِبَ عَنْكُمُ الرِّجْسَ أَهْلَ الْبَيْتِ وَيُطَهِّرَكُمْ تَطْهِيرًا﴾[۲۱][۲۲].
فخر رازی در مورد صحت این حدیث میگوید: «گویا این حدیث مورد اتفاق علمای تفسیر و حدیث است»[۲۳].
از این روایت چند مطلب استفاده میگردد:
- عصمت آل پیامبر (ص) و اصحاب کساء (ع)؛
- مقام شامخ آنان که فقط ایشان هستند که خداوند تمام آلودگیها را (به مقتضای کلمه «الرجس») از آنان زوده است؛
- تواتر و قطعی بودن حدث مباهله.
از کلمه ﴿أَنْفُسَنَا﴾ که امامت و خلافت بلافصل امیرمؤمنین علی (ع) نیز ثابت میشود؛ زیرا تمامی صفات پیامبر (ص) به مقتضای کلمه یاد شده در وجود حضرت امیر (ع) نیز هست؛ چراکه این صفت به اتفاق همه مفسران و اکثر محدثان مخصوص حضرت علی (ع) است و شخص دیگری جز آن حضرت «نفس» و مانند پیامبر (ص) نشده؛ پس به حکم عقل و شرع جانشینی بلافصل بعد از پیامبر (ص) مخصوص حضرت علی (ع) است؛ چون مانند بودن مطلق است و اطلاق ایجاب میکند که هر ویژگی و کمال و منصبی که در حضرت رسول خدا (ص) وجود دارد در حضرت علی (ع) نیز باید موجود باشد، جز نبوت که به دلیل قطعی خارج شده است؛ چراکه در غیر این صورت مانند بودن صدق نمیکند و تعبیر به ﴿أَنْفُسَنَا﴾ درست نخواهد بود. از جمله ویژگیهای پیامبر (ص) زعامت و سرپرستی امت است؛ بنابر این به حکم نفسیت و مانند بودن، الزاماً برای حضرت علی (ع) نیز سرپرستی ثابت است؛ چون با وجود نفس تنزیلی به نص قرآن، که ایشان امتداد وجود پیامبر (ص) است، جانشینی شخص دیگری معقول نیست[۲۴].
بنابراین از کلمه ﴿أَنْفُسَنَا﴾ در آیه شریفه مباهله چهار مطلب استفاده میشود.
- مراد از ﴿أَنْفُسَنَا﴾، امیرمؤمنین علی ابن ابیطالب (ع) است؛
- تساوی و برابری علی (ع) با پیامبر اکرم (ص) [به جز در مواردی که به دلیل قطعی خارج شده است]؛
- عصمت حضرت علی (ع)؛
- خلافت بلافصل آن حضرت»[۲۵]
پرسشهای وابسته
- ماجرای مباهله چیست؟ (پرسش)
- پیام آیه مباهله چیست؟ (پرسش)
- آیه مباهله چگونه نصب الهی امام را اثبات میکند؟ (پرسش)
- آیه مباهله چه جایگاهی را برای اهل بیت اثبات میکند؟ (پرسش)
- آیه مباهله چگونه بر افضلیت امام علی دلالت میکند؟ (پرسش)
- آیه مباهله چه جایگاهی برای اهل بیت اثبات میکند؟ (پرسش)
- آیه مباهله چگونه بر افضلیت امام علی دلالت دارد؟ (پرسش)
- آیه مباهله چگونه بر امامت امام علی دلالت دارد؟ (پرسش)
- آیه مراد از نفس پیامبر در آیه مباهله قرابت نسبی امام علی با پیامبر است؟ (پرسش)
- آیه تعبیر أنفسنا در آیه مباهله به دلیل سبقت امام علی در اسلام است؟ (پرسش)
- آیه مراد از نساء در آیه مباهله مطلق زنان است؟ (پرسش)
- اگر دستور خدا در آیه مباهله به میدان آوردن خمسه طیبه بود چرا واژگان أبناء و نساء و أنفس بصورت جمع آورده است؟ (پرسش)
- آیه واژه انفسنا در آیه مباهله در برابر نساءنا است و هیچ فضیلتی را برای امام علی ثابت نمیکند؟ (پرسش)
- واژه ﴿أَبْنَاءَنَا﴾، ﴿نِسَاءَنَا﴾، ﴿أَنْفُسَنَا﴾ به چه معناست و مصادیق آن چه کسانی هستند؟ (پرسش)
- باتوجه به جمع بودن واژه انفسنا در آیه مباهله آیا منظور همه خویشاوندان پیامبر است؟ (پرسش)
- آیا درست است که منظور از انفسنا در آیه مباهله پیامبر است؟ (پرسش)
- آیه مباهله چگونه بر خلافت بلافصل امام علی پس از پیامبر خاتم دلالت میکند؟ (پرسش)
- آیه مباهله چگونه فضیلت اصحاب کساء را اثبات میکند؟ (پرسش)
- شأن نزول آیه مباهله چیست؟ (پرسش)
- مراد از واژه ابناءنا در آیه مباهله چیست؟ (پرسش)
- مراد از واژه انفسنا در آیه مباهله چه کسی است؟ (پرسش)
پانویس
- ↑ تفسیر الکبیر، ج۳، ص۲۴۸.
- ↑ ر.ک: الشافعی، مطالب السؤول فی مناقب آل الرسول، ص۹۵-۹۶.
- ↑ بحارالانوار، ج۳۵، ص۲۶۸؛ ر.ک: المظفر، محمد حسین، دلائل الصدق، ج۲، ص۸۵.
- ↑ المتقی الهندی، کنزالعمال، ج۱۳، حدیث ۳۶۳۶۸؛ الهیثمی، مجمع الزوائد و منبع الفوائد، ج۹، ص۱۴۱؛ الطبری، الریاض النضره فی مناقب العشره، ج۳، ص۱۶۲؛ النسائی، سنن الکبری، ج۵، ص۱۵۱؛ الزرندی الحنفی، نظم دررالسمطین، ص۱۱۹؛ الخوارزمی، المناقب، ص۱۱۰؛ الهیثمی، مجمع البحرین، ج۶، ص۲۷۲ و ۲۷۳؛ ابن عساکر،، تاریخ مدینة دمشق، ج۴۲، ص۳۱۰ – ۳۱۱؛ - فیروز آبادی، فضائل الخمسة من الصحاح السته، ج۱، ص۳۴۴؛ جهت اطلاع بیشتر از سایر منابع و طرق حدیث ر.ک: التستری، احقاق الحق و ازهاق الباطل، ج۲، ص۵۰۱ – ۵۰۵؛ ج۱۷، ص۴۱ - ۴۴؛ المرعشی النجفی، ملحقات احقاق الحق، ج۲۱، ص۴۰۳ – ۴۰۵.
- ↑ الشافعی، محمد بن طلحه، مطالب السؤول فی مناقب آل الرسول، ص۸۰.
- ↑ «ای مؤمنان! هیچ گروهی گروه دیگر را به ریشخند نگیرد، بسا آنان از اینان بهتر باشند؛ و نه زنانی زنانی دیگر را، بسا آنان از اینان بهتر باشند و از یکدیگر عیبجویی مکنید و (همدیگر را) با لقبهای ناپسند مخوانید! پس از ایمان، بزهکاری نامگذاری ناپسندی است و آنان که (از این کارها) بازنگردند ستمکارند» سوره حجرات، آیه ۱۱.
- ↑ الشیبانی، احمد بن محمد بن حنبل، المسند، ج۳۳، ص۱۵۴؛ العسقلانی، الاصابه، ج۴، ص۵۶۹؛ المتقی الهندی، کنزالعمال، ج۱۱، ص۶۰۸؛ ابن عساکر، تاریخ مدینة دمشق، ج۴۲، ص۱۲۷؛ البغوی، مصابیح السنة، ج۴، ص۱۷۲؛ الجوین، فرائد السمطین، ج۱، ص۵۹؛ القادری، مراقاة المفاتیح شرح مشکاة المصابیح، ج۱۰، ص۴۶۱-۴۶۲؛ الزرندی الحنفی، نظم درر السمطین، ص۹۸؛ الشیبانی، فضائل الصحابه، ج۲، ص۶۰۵؛ جهت اطلاع بیشتر از سایر منابع و طرق متعدد آن، ر.ک: الحسینی المیلانی، سید علی، نفحات الازهار، ج۱۵- ۱۶.
- ↑ الطبری، ذخائر العقبی فی مناقب ذوی القربی، ص۱۲۰؛ الشیبانی، فضائل الصحابه، ج۲، ص۵۹۳؛ القندوزی الحنفی، ینابیع المودة لذوی القربی، ج۲، ص۱۵۳؛ الطبری، الریاض النضرة فی مناقب العشره، جزء ۳، ص۱۰۳.
- ↑ السیوطی، جامع الاحادیث الکبیر، ج۱۶، ص۲۵۶- ۲۵۷؛ المتقی الهندی، کنز العمال، ج۱۳، ص۱۴۳؛ فیروز آبادی، فضائل الخمسه من الصحاح السته، ج۱، ص۳۹۷.
- ↑ ر.ک: الهیثمی، علی بن ابی بکر، مجمع الزوائد و منبع الفوائد، ج۷، ص۲۴۰؛ النسائی، احمد بن شعیب، سنن کبری، ج۵، ص۱۲۷؛ برای اطلاع بیشتر از سایر منابع، به ذیل آیه محبت مراجعه شود، ص۳۰.
- ↑ الحافظ الطبرانی، سلیمان بن احمد، المعجم الاوسط، ج۴، ص۴۷۸.
- ↑ الخوارزمی، المناقب، ص۱۴۸.
- ↑ الهیثمی، الصواعق المحرقه، ص۱۲۲؛ ابن ابی شیبه، المصنف، ج۷، ص۴۹۵؛ برای اطلاع بیشتر از سایر منابع به ذیل آیه برائت مراجعه گردد؛ و ر.ک: نیشابوری هندی، میر سید حامد حسین، عبقات الانوار فی اثبات امامة ائمة الاطهار (ع)، ج۵، ص۵۵۵ به بعد.
- ↑ الصواعق المحرقه، ص۱۲۳؛ ابن عساکر، علی بن الحسن، تاریخ مدینة دمشق، ج۴۲، ص۶۵؛ الهیثمی، مجمع الزوائد و منبع الفوائد، ج۹، ص۱۲۰؛ الجوینی، فرائد السمطین، ج۱، ص۵۱-۵۲؛ المتقی الهندی، کنز العمال، ج۱۱، ص۶۰۸؛ برای اطلاع بیشتر از سایر منابع ر.ک: التستری، احقاق الحق و ازهاق الباطل، ج۵، ص۲۵۵-۲۶۵؛ ج۱۶، ص۱۲۰-۱۳۲؛ المرعشی النجفی، ملحقات احقاق الحق، ج۲۱، ص۴۳۸-۴۴۳.
- ↑ الهیثمی، الصواعق المحرقه، ص۱۲۳؛ الطبری، الریاض النضرة فی مناقب العشرة، ج۲، ص۱۰۵؛ الشیبانی، فضائل الصحابه، ج۲، ص۶۳۳؛ برای اطلاع از سایر منابع و طرق حدیث ر.ک: احقاق الحق و ازهاق الباطل، ج۶، ص۳۸۰-۳۹۳؛ ج۱۶، ص۵۸۸؛ ملحقات احقاق الحق، ج۲۰، ص۵۳۷ – ۵۴۲.
- ↑ الهیثمی، الصواعق المحرقه، ص۱۲۳؛ الحاکم النشابوری، المستدرک علی الصحیحین، ج۳، ص۳۴۲؛ برای اطلاع از سایر منابع و طرق فراوان حدیث ر.ک: احقاق الحق و ازهاق الباطل، ج۶، ص۴۰۰- ۴۱۸؛ ج۱۶، ص۶۰۶-۶۲۴؛ ملحقات احقاق الحق، ج۲۱، ص۳۰۸-۳۲۱.
- ↑ الهیثمی، الصواعق المحرقه، ص۱۲۴؛ سبط بن الجوزی، تذکرة الخواص، ص۳۶؛ السیوطی، جامع الاحادیث الکبیر، ج۱۶، ص۲۵۶؛ ابن الاثیر الجزری، اسدالغابة، ج۴، ص۱۱۶-۱۱۷؛ ابن ابی شیبه، المصنف فی الاحادیث والآثار، ج۷، ص۵۰۴؛ کنزالعمال، ج۱۳، ص۱۴۳؛ فضائل الصحابه، ج۲، ص۶۲۰؛ المستدرک علی الصحیحین، ج۳، ص۳۲۴ و ۳۲۵؛ النسائی، سنن الکبری، ج۵، ص۱۳۲؛ المبارکفوری، تحفة الاحوذی، ج۱۰، ص۱۹۷ - ۱۹۹؛ علی ناصف، التاج الجامع الاصول، ج۳، ص۳۳۴ و ۳۳۵؛ الترمذی، محمد بن عیسی، سنن الترمذی، ج۵، ص۴۵۰؛ العسقلانی، الاصابه، ج۴، ص۵۶۹؛ الحافظ الطبرانی، المعجم الکبیر، ج۱۸، ص۱۲۹؛ الشیبانی، المسند، ج۳۳، ص۱۵۴؛ جهت اطلاع بیشتر از سایر منابع و احادیث مشابه و طرق آن ر.ک: الحسینی المیلانی، نفحات الازهار، ج۱۵- ۱۶.
- ↑ الهیثمی، الصواعق المحرقه، ص۱۲۳؛ فضائل الصحابه، ج۲، ص۹۵۴؛ مجمع الزوائد و منبع الفوائد، ج۹، ص۱۷۵؛ مرقاة المفاتیح شرح مشکاة المصابیح، ج۱۰، ص۴۷۳؛ ینابیع المودة لذوی القربی، ج۲، ص۱۵۶؛ سنن الکبری، ج۵، ص۱۳۳؛ المستدرک علی الصحیحین، ج۳، ص۳۳۴.
- ↑ برای اطلاع بیشتر از سایر احادیث مشابه و طرق و منابع فراوان آن ر.ک: احقاق الحق و ازهاق الباطل، ج۵، ص۲۱۷-۲۷۴.
- ↑ ر.ک: المظفر، دلائل الصدق، ج۲، ص۲۸۰.
- ↑ «جز این نیست که خداوند میخواهد از شما اهل بیت هر پلیدی را بزداید و شما را به شایستگی پاک گرداند» سوره احزاب، آیه ۳۳.
- ↑ ر.ک: الزمخشری، الکشاف عن حقائق عوامض التنزیل، ج۱، ص۲۸۰؛ تفسیر الکبیر، ج۳، ص۲۴۷؛ الشبلنجی، نور الابصار (بهامشه اسعاف الراغبین)، ص۱۲۳.
- ↑ تفسیر الکبیر، ج۳، ص۲۴۷.
- ↑ مطالب تفصیلی و تکمیلی این استدلال در مباحث آتی به صورت متمرکز ارائه خواهد شد و در اینجا تنها در پی بررسی دلالت کلمه ﴿أَنْفُسَنَا﴾، به خلافت بلافصل علی (ع) اشاره شد؛ ر.ک: بحارالانوار، ج۳۵، ص۲۶۸.
- ↑ ساعدی، محمد، آیات امامت و ولایت در تفسیر المنار، ص ۳۲۰-۳۲۹.