کمک به ظالم در حدیث
مقدمه
یاری ستمکاران در حدیث شریف، نشانه ستمکاری شمرده شده است. از این عنوان با عبارت «يُظْهِرُ الظُّلْمَ» و طبق بعضی از نسخهها «يُظَاهِرُ الظَّلَمَةَ»[۱] به آن اشاره شده است. ما پیش از این درباره یاری ستمکاران بحث کردهایم. در اینجا این نکته را اضافه میکنیم که یاری ستمکاران عنوان عامی است که طبق احادیث رسیده دایرهای بسیار وسیع دارد، چنان که بسیاری از مصداقهای آن در عرف و لغت، یاری نامیده نمیشوند، ولی از نظر پیشوایان دین یاری ستمکار محسوب میشوند تا آنجا که امام صادق (ع) در تفسیر آیه شریفه ﴿وَلَا تَرْكَنُوا إِلَى الَّذِينَ ظَلَمُوا فَتَمَسَّكُمُ النَّارُ﴾[۲] میفرماید منظور، کسی است که به درگاه سلطانی میرود و دوست دارد که سلطان آنقدر زنده بماند که دست در جیب کرده چیزی به او دهد[۳]. در روایتی از صفوان بن مهران شتربان آمده است: روزی خدمت امام کاظم (ع) رسیدم، فرمود: ای صفوان همه کارهای تو خوب و زیباست، جز یک چیز. گفتم: فدایت شوم آن چیست؟ فرمود: اینکه به هارون شتر کرایه میدهی. عرض کردم: به خدا قسم برای سرک سرکشی و خوشگذرانی یا شکار و سرگرمی اجاره ندادهام من برای حج به او شتر اجاره میدهم و خودم نیز با او نمیروم، بلکه یکی از غلامانم را با او میفرستم. فرمود: آیا پیش آمده که قدری از کرایه شترانت به وقت بازگشت موکول شود؟ گفتم: آری فدایت شوم. فرمود: آیا دوست داری زنده بماند تا کرایه تو را بدهد؟ گفتم: آری. فرمود: هرکس بقای آنها را دوست داشته باشد از آنهاست، و هرکس از آنها شمرده شود وارد آتش میشود. من پس از آن همه شترانم را فروختم. هارون باخبر شد مرا احضار کرد و گفت شنیدهام همه شترانت را فروختهای. گفتم: آری. گفت: چرا؟ گفتم من پیر شدهام و غلامان هم خوب کار نمیکنند. گفت: چنین نیست من میدانم چه کسی این کار را به تو توصیه کرد. این کار را به سفارش موسی بن جعفر کردی. گفتم من با موسی بن جعفر چه کار دارم. گفت بگذریم به خدا اگر به خاطر سابقه خوبت نبود تو را میکشتم[۴]. یکی دیگر از مصداقهای یاری ستمکاران، رضایت و خشنودی از ظلم است. کسی که به ظلم راضی باشد، شریک ظالم است. رسول خدا (ص) میفرماید: «لَوْ أَنَّ رَجُلًا قُتِلَ بِالْمَشْرِقِ وَ آخَرُ رَضِيَ بِالْمَغْرِبِ كَانَ كَمَنْ قَتَلَهُ وَ اشْتَرَكَ فِي دَمِهِ»[۵]؛ اگر مردی در مشرق کشته شود و یکی در مغرب به قتل او راضی باشد همانند قاتل و در خون او شریک است.
از دیدگاه مکتب اهل بیت، به حکومتها و حاکمانی که منصب رهبری و خلافت را که خاصّ ائمه اهل بیت (ع) است، غصب کردند و به خاندان پیامبر و شیعیانشان ستم روا داشتند، خلفای اموی و عباسی و دودمانهای ظالم دیگر گفته میشود. سفارش امامان، دوری گزیدن از دربارهای ظالمان و مبارزۀ منفی با خلفای جور بود. داستان نهی امام کاظم (ع) نسبت به صفوان جمّال برای کرایه دادن شترانش به هارون الرشید، حتّی برای سفر حج که مشهور است یک نمونه از آن است.[۶] دیدگاه عدالتخواهانۀ تشیّع، با حکومت جور سر ناسازگاری داشته و هرگونه همکاری با آن را حرام میداند. در کتابهای فقهی، عناوینی چون: حکومت جور، حاکم جائر، ظلمه، اعوان الظّلمه و ابوابی چون "حرمت مسؤولیتپذیری از سوی حکومت ظالم" دیده میشود.[۷] مردی از امام صادق (ع) پرسید: کسانی از شیعه وارد دستگاه حکومتی میشوند، برای آنان کار میکنند و هوادار آنان میشوند. حضرت فرمود: «"لیس هم من الشّیعة، و لکنّهم من أولئک"»[۸] این دیدگاه از آنجا سرچشمه میگیرد که حکومت و خلافت، باید در تداوم رسالت و در مسیر "ولایت اللّه" باشد و مجری احکام الهی گردد. مشروعیّت چنین حکومتی با نصّ خاص یا به نیابت عامّ است. از دیدگاه ائمه، حتّی منصبهایی چون امامت جمعه و نماز عید، خاصّ برگزیدگان و خلفای الهی است که دیگران با قهر و غلبه آن را تصرّف کرده و حکم خدا را تغییر داده و کتاب الهی و فرائض دین را پشتسر انداختهاند. امام سجاد (ع) از این ظلم یاد میکند و دشمنان اهل بیت را لعنت میکند.[۹][۱۰].
حرمت یاری ستمگر در حدیث
موضوع حرمت یاری ستمگر و همکاری در ستم در دین تا بدین پایه است و حضرت صادق (ع) به صراحت موضع سازشناپذیر دین را در رویارویی با مقامات اجرایی و قضایی دستگاه جور بیان فرموده و به طور کلی دادخواهی از قدرتهای ناروا و ستمگر را حرام اعلام نموده است. امام خمینی درباره این حدیث شریف فرموده است: «همانطور که از صدر و ذیل این روایت، و استشهاد امام (ع) به آیه شریفه به دست میآید موضوع سؤال، حکم کلی بوده و امام هم تکلیف کلی را بیان فرموده است... حضرت از مراجعه به مقامات حکومتی ناروا، چه اجرایی و چه قضایی، نهی میفرمایند. دستور میدهند که ملت اسلام در امور خود نباید به سلاطین و حکام جور و قضاتی که از عمال آنها هستند رجوع کنند؛ هرچند حق ثابت داشته باشند و بخواهند برای احقاق و گرفتن آن اقدام کنند. مسلمان اگر پسر او را کشتهاند یا خانهاش را غارت کردهاند، باز حق ندارد به حکام جور برای دادرسی مراجعه کند. همچنین اگر طلبکار است و شاهد زنده در دست دارد، نمیتواند به قضات سرسپرده و عمال ظلمه مراجعه نماید. هرگاه در چنین مواردی به آنها رجوع کرد به"طاغوت"یعنی قدرتهای ناروا روی آورده است، و در صورتی که به وسیله این قدرتها و دستگاههای ناروا به حقوق مسلم خویش نایل آمد «فَإِنَّمَا يَأْخُذُ سُحْتاً وَ إِنْ كَانَ حَقّاً ثَابِتاً» به "حرام"دست پیدا کرده و حق ندارد در آن تصرف کند»[۱۱].
پیامبر ختمی مرتبت و اوصیای آن حضرت در بیانات و مواضع گوناگون این سازشناپذیری را تبیین کردهاند. از رسول خدا (ص) روایت شده است که فرمود: «مَا قَرُبَ عَبْدٌ مِنْ سُلْطَانٍ إِلَّا تَبَاعَدَ مِنَ اللَّهِ»[۱۲].
پیامبر اکرم (ص) به شدّت از نزدیک شدن به درگاه حاکمان ستمگر و قدرتهای جائر پرهیز داده و فرموده است: «إِيَّاكُمْ وَ أَبْوَابَ السُّلْطَانِ وَ حَوَاشِيَهَا فَإِنَّ أَقْرَبَكُمْ مِنْ أَبْوَابِ السُّلْطَانِ وَ حَوَاشِيهَا أَبْعَدُكُمْ مِنَ اللَّهِ تَعَالَى»[۱۳].
آن حضرت بافضیلتترین پیروان خود را آن کس معرفی کرده است که به درگاه سلطانی [[[ستمگر]]] نزدیک هم نشود[۱۴]. آنکه با خشم خدا رضایت ستمگران را جلب میکند، آنکه با سازش با جائران کسب اعتبار میکند، آنکه با همکاری با ظالمان زشتی ستمگری را میکاهد، آنکه با یاری آنان به حق پشت میکند، به حقیقت اسلام پشت کرده است، چنان که در حدیث نبوی آمده است: «مَنْ أَرْضَى سُلْطَاناً بِسَخَطِ اللَّهِ خَرَجَ مِنْ دِينِ اللَّهِ»[۱۵]. «مَنْ مَشَى مَعَ ظَالِمٍ لِيُعِينَهُ وَ هُوَ يَعْلَمُ أَنَّهُ ظَالِمٌ فَقَدْ خَرَجَ مِنَ الْإِسْلَامِ»[۱۶].
رسول خدا (ص) کسانی را که آسیای ستم با کمک و همکاری آنان میگردد به سختترین عقوبتها وعده داده و چنین فرموده است: «مَنْ تَوَلَّى خُصُومَةَ ظَالِمٍ أَوْ أَعَانَ عَلَيْهَا ثُمَّ نَزَلَ بِهِ مَلَكُ الْمَوْتِ قَالَ لَهُ أَبْشِرْ بِلَعْنَةِ اللَّهِ وَ نَارِ جَهَنَّمَ وَ بِئْسَ الْمَصِيرُ- [وَ قَالَ:] مَنْ دَلَّ جَائِراً عَلَى جَوْرٍ كَانَ قَرِينَ هَامَانَ فِي جَهَنَّمَ»[۱۷].
پیامآور عدالت هرگونه مداهنه با ستم و ستمگران را حتی در کمترین صورت آن محکوم کرده و فرموده است: «إِذَا كَانَ يَوْمُ الْقِيَامَةِ نَادَى مُنَادٍ أَيْنَ الظَّلَمَةُ وَ أَعْوَانُ الظَّلَمَةِ مَنْ لَاقَ لَهُمْ دَوَاةً أَوْ رَبَطَ لَهُمْ كِيساً أَوْ مَدَّ لَهُمْ يَدَهُ احْشُرُوهُ مَعَهُمْ»[۱۸].
بقای ستم و قدرت ستمگر در یاری و همکاریهایی است که با دستگاه ستم میشود. از اینرو پیشوایان حق در مبارزه با ستم و ستمگران، یاری و همکاری با آنان را تحریم میکردند و با پیش گرفتن مواضع سلبی و منفی زمینه سقوط آنان را فراهم مینمودند. پیشوایان حق تماس با ستمگران و همکاری با آنان و گام برداشتن در جهت رفع نیازهای آنان و حتی شکایت بردن به آنان و نگاه کردنشان را ممنوع میساختند تا زمینه نابودی سیاسی دستگاه ستم را فراهم نمایند. سلیمان جعفری[۱۹] گوید به حضرت رضا (ع) عرض کردم نظر شما درباره عملکردهای حکومت ستم (قدرت حاکم) چیست؟ فرمود: «يَا سُلَيْمَانُ الدُّخُولُ فِي أَعْمَالِهِمْ وَ الْعَوْنُ لَهُمْ وَ السَّعْيُ فِي حَوَائِجِهِمْ عَدِيلُ الْكُفْرِ وَ النَّظَرُ إِلَيْهِمْ عَلَى الْعَمْدِ مِنَ الْكَبَائِرِ الَّتِي يُسْتَحَقُّ بِهِ النَّارُ»[۲۰].
ملاحظه میشود که یاری ستمگر و همکاری در ستم تا چه میزان مخرّب شمرده شده است که پیشوایان حق اینگونه از آن تعبیر کردهاند و تا این اندازه مرزبندی نمودهاند. از امیر مؤمنان علی (ع) دراینباره چنین روایت شده است: «الْعَامِلُ بِالظُّلْمِ، وَ الْمُعِينُ لَهُ، وَ الرَّاضِي بِهِ، شُرَكَاءُ ثَلَاثَتُهُمْ»[۲۱].
سازش نکردن با ستمگران و مبارزه منفی با آنان تا بدان جاست که امام صادق (ع) به یونس بن یعقوب[۲۲] فرمود: «لَا تُعِنْهُمْ عَلَى بِنَاءِ مَسْجِدٍ»[۲۳].
اگر همکاری و یاری به همین میزان هم در جهت تحکیم پایههای قدرت ستمگر باشد، تحریم شده است، زیرا خداوند همه کارهای ناشایست و ناروا را حرام کرده است و ناشایستهترین ناشایستیها و نارواترین نارواییها حاکمیت پیشوایان ستمگر است که منشأ همه نارواها و ناشایستیها است، چنان که این حقیقت در بیان رسای عبد صالح، امام موسی بن جعفر (ع) آمده است. محمد بن منصور گوید از عبد صالح درباره این سخن خدای عز و جل پرسیدم که فرموده است: ﴿قُلْ إِنَّمَا حَرَّمَ رَبِّيَ الْفَوَاحِشَ مَا ظَهَرَ مِنْهَا وَمَا بَطَنَ﴾[۲۴]. آن حضرت گفت: «إِنَّ الْقُرْآنَ لَهُ ظَهْرٌ وَ بَطْنٌ فَجَمِيعُ مَا حَرَّمَ اللَّهُ فِي الْقُرْآنِ هُوَ الظَّاهِرُ وَ الْبَاطِنُ مِنْ ذَلِكَ أَئِمَّةُ الْجَوْرِ- وَ جَمِيعُ مَا أَحَلَّ اللَّهُ تَعَالَى فِي الْكِتَابِ هُوَ الظَّاهِرُ وَ الْبَاطِنُ مِنْ ذَلِكَ أَئِمَّةُ الْحَقِّ»[۲۵].
بنابراین در منطق پیشوایان دین مصداق اتم و اکمل فواحش، یعنی آن چه فوق العاده زشت و ناپسند و ناشایست است[۲۶]، پیشوایان ستمگرند؛ و یاری آنان در ستمگریشان به همان میزان ناشایست و پلشت است. نقل شده است که مردی به نزد سفیان ثوری[۲۷] رفت و گفت خیاطی هستم که برای سلطان لباس میدوزم، آیا با این کار از یاوران ستمگران شمرده میشوم؟ پاسخ داد: خیر! یاوران ستمگران کسانیاند که به تو نخ و سوزن میفروشند، تو خود از ستمگرانی![۲۸]
حقیقت آن است که اگر با دستگاه ستم همکاری نشود و ستمگران با توجیهات گوناگون یاری نشوند، ستم نخواهد پایید و اساس بیداد درهم خواهد ریخت. عقبة بن بشیر اسدی[۲۹] که از شیعیان بود گوید نزد امام باقر (ع) رفتم و عرض کردم که من در میان قبیله خود از جایگاه بلند ویژهای برخوردارم و سرپرست قبیله ما مرده است و افراد قبیله میخواهند مرا به جای او برگزینند، نظر شما دراینباره چیست؟ امام (ع) پس از آنکه تفاخر او به حسب و نسبش را مورد مذمت شدید قرار داد و یادآور شد که در اسلام ملاک همه فضیلتها ایمان و تقواست، فرمود: «فَإِنْ كُنْتَ تَكْرَهُ الْجَنَّةَ وَ تُبْغِضُهَا فَتَعَرَّفْ عَلَى قَوْمِكَ، يَأْخُذُ سُلْطَانٌ جَائِرٌ بِامْرِئٍ مُسْلِمٍ يَسْفِكُ دَمَهُ فَتَشْرَكُهُمْ فِي دَمِهِ، وَ عَسَى أَنْ لَا تَنَالَ مِنْ دُنْيَاهُمْ شَيْئاً»[۳۰].
پیشوایان حق به پیروانشان اجازه نمیدادند که با توجیهات گوناگون به یاری ستمگران دست بزنند و چرخ آسیای ستم را بچرخانند. عبدالله بن ابی یعفور[۳۱] از یاران گرانقدر امام صادق (ع) گوید نزد امام بودم که مردی از یاران ما داخل شد و به امام (ع) عرض کرد: خداوند امور شما را اصلاح کند، گاهی یکی از ما گرفتار فقر و تنگدستی میشود و در این حال او را برای کار ساختمان یا نهرسازی و یا جادهسازی [برای حکومت] دعوت میکنند، آیا شما اجازه میدهید؟ امام (ع) فرمود: «مَا أُحِبُّ أَنِّي عَقَدْتُ لَهُمْ عُقْدَةً، أَوْ وَ كَيْتُ لَهُمْ وِكَاءً، وَ إِنَّ لِي مَا بَيْنَ لَابَتَيْهَا، لَا، وَ لَا مَدَّةً بِقَلَمٍ؛ إِنَّ أَعْوَانَ الظَّلَمَةِ يَوْمَ الْقِيَامَةِ فِي سُرَادِقٍ مِنْ نَارٍ حَتّى يَحْكُمَ اللَّهُ بَيْنَ الْعِبَادِ»[۳۲].
با سازش مردمان نسبت به ستمگران است که آنان بقا مییابند و به ستمگری خویش ادامه میدهند و اهل حق محروم، محبوس و مقتول میشوند. امام صادق (ع) با صراحت تمام این امر را بازگو کرده است: «لَوْ لَا أَنَّ بَنِي أُمَيَّةَ وَجَدُوا مَنْ يَكْتُبُ لَهُمْ وَ يَجْبِي لَهُمُ الْفَيْءَ وَ يُقَاتِلُ عَنْهُمْ وَ يَشْهَدُ جَمَاعَتَهُمْ لَمَا سَلَبُونَا حَقَّنَا وَ لَوْ تَرَكَهُمُ النَّاسُ وَ مَا فِي أَيْدِيهِمْ مَا وَجَدُوا شَيْئاً إِلَّا مَا وَقَعَ فِي أَيْدِيهِمْ»[۳۳].
بر مبنای همین مبارزه منفی بود که پیشوایان حق، کمترین همکاری با دستگاه ستم را تحریم میکردند. زیاد بن ابی سلمه[۳۴] گوید خدمت امام کاظم (ع) رسیدم. به من فرمود: «ای زیاد تو برای حکومت ستمگر کار میکنی؟» عرض کردم: «آری». فرمود: «برای چه؟» گفتم: «من مردی بخشنده و دست و دلبازم و نمیتوانم آن را ترک کنم، و عیالوار هم هستم که باید زندگی آنان را بگردانم و چون پشتوانه مالی ندارم ناچارم برای آنان کار کنم». امام (ع) فرمود: «يَا زِيَادُ لَأَنْ أَسْقُطَ مِنْ حَالِقٍ فَأَتَقَطَّعَ قِطْعَةً قِطْعَةً أَحَبُّ إِلَيَّ مِنْ أَنْ أَتَوَلَّى لِأَحَدٍ مِنْهُمْ عَمَلًا أَوْ أَطَأَ بِسَاطَ أَحَدِهِمْ (رَجُلٍ مِنْهُمْ)»[۳۵].
در منطق دین و سیره معصومین جای هیچگونه سازش با ستمگران وجود ندارد و کمترین اقدامی که موجب تحکیم ستم و بقای آن شود، نفی شده است. امام سجاد (ع) در پرهیز از نزدیکی به ستمگران و یاری آنان فرموده است: «وَ إِيَّاكُمْ وَ صُحْبَةَ الْعَاصِينَ وَ مَعُونَةَ الظَّالِمِينَ وَ مُجَاوَرَةَ الْفَاسِقِينَ احْذَرُوا فِتْنَتَهُمْ وَ تَبَاعَدُوا مِنْ سَاحَتِهِمْ»[۳۶].
ابوحامد غزالی پس از آنکه اقسام همکاری با دستگاه ستم را مطرح میکند، به موضوع نزدیکی عالمان به آستان ستمگران اشاره میکند و مینویسد چون زُهری[۳۷] به دستگاه خلافت نزدیک شد، یکی از برادران دینیاش[۳۸] نامهای به او نوشت و هشدارش داد و چنین گفت: «اتَّخَذُوكَ قُطْبًا تَدُورُ عَلَيْكَ رَحَى بَاطِلِهِمْ، وَجِسْرًا يَعْبُرُونَ عَلَيْكَ إِلَى بَلَائِهِمْ، وَسُلَّمًا يَصْعَدُونَ فِيكَ إِلَى ضَلَالِهِمْ»[۳۹].
بنابراین در تربیت معصومین جایی برای یاری ستمگران و توجیه ستمگری آنان وجود ندارد و آنکه پذیرای این تربیت باشد، هرگز گامی در مسیر ستمگران برنمیدارد. پیامبر اکرم (ص) فرموده است: «سَيَكُونُ مِنْ بَعْدِي أُمَرَاءُ يَكْذِبُونَ وَيَظْلِمُونَ، فَمَنْ صَدَّقَهُمْ بِكَذِبِهِمْ، وَ أَعَانَهُمْ عَلَى ظُلْمِهِمْ، فَلَيْسَ مِنِّي وَ لَسْتُ مِنْهُ وَ لَمْ یُرِدْ عَلَّيَّ الْحَوْضَ»[۴۰].[۴۱]
منابع
پانویس
- ↑ محمد بن یعقوب کلینی، کافی، ج۱، ص۳۷.
- ↑ «و به ستمگران مگرایید که آتش (دوزخ) به شما رسد» سوره هود، آیه ۱۱۳.
- ↑ محمد بن یعقوب کلینی، کافی، ج۵، ص۱۰۸.
- ↑ محمد بن حسن حر عاملی، وسائل الشیعة (آل البیت)، ص۱۸۲.
- ↑ محمد بن الفتال نیشابوری، روضة الواعظین، ص۴۶۱.
- ↑ حیاة الامام موسی بن جعفر، ج ۲ ص ۲۶۶، وسائل الشیعه، ج ۱۲ ص ۱۳۱
- ↑ مکاسب شیخ انصاری، باب «حرمة الولایة من قبل الجائر»، «المکاسب المحرّمه» امام خمینی، ج ۲ ص ۱۰۵
- ↑ «آنان شیعه نیستند، بلکه از همانانند!» وسائل الشیعه، ج ۱۲ ص ۱۳۸. ر. ک: «باب تحریم معونة الظالمین»، وسائل الشیعه، ج ۱۲ ص ۱۲۷
- ↑ صحیفۀ سجّادیه، دعای ۴۸
- ↑ محدثی، جواد، فرهنگ غدیر، ص۳۷۶.
- ↑ امام روحالله موسوی خمینی، ولایت فقیه (حکومت اسلامی)، چاپ اول، مؤسسه تنظیم و نشر آثار امام خمینی، ۱۳۷۳ ش. ص۷۸-۷۹.
- ↑ «هیچ بندهای به سلطان [ستمگری] نزدیک نشد جز آنکه از خداوند دور شد». فضلالله بن علی الحسینی الراوندی، ترتیب نوادر الراوندی، مؤسسة البلاغ، بیروت، ص۴؛ مستدرک الوسائل، ج۱۳، ص۱۲۲؛ این سخن بلند بدین شکل نیز روایت شده است: «مَا اِقْتَرَبَ عَبْدٌ مِنْ سُلْطَانٍ جَائِرٍ إِلَّا تَبَاعَدَ مِنَ اللَّهِ». ثواب الاعمال و عقاب الاعمال، ص۳۰۷؛ أعلام الدین، ص۴۰۹ [بدون «جَائِرٍ»]؛ وسائل الشیعة، ج۱۲، ص۱۳۰؛ المکاسب، ص۵۴؛ و همچنین آمده است: «مَا ازْدَادَ رَجُلٌ مِنْ سُلْطَانٍ قُرْبَاَ إِلَّا ازْدَادَ مِنَ اللهِ بُعْدَاً». تنبیه الغافلین، ص۱۹۵.
- ↑ «بپرهیزید از این که کارگزار و یا کارمند سلطان (دستگاه ستم) باشید، زیرا نزدیکترین شما به درگاه سلطان و حواشی او دورترین شما از خدای متعال است». ثواب الاعمال و عقاب الاعمال، ص۳۰۷؛ أعلام الدین، ص۴۰۸؛ وسائل الشیعة، ج۱۲، ص۱۳۰؛ المکاسب، ص۵۴.
- ↑ «أَفْضَلُ التَّابِعِينَ مِنْ أُمَّتِي مَنْ لَا يَقْرَبُ أَبْوَابَ السُّلْطَانِ» ترتیب نوادر الراوندی، ص۲۷.
- ↑ «هر که سلطانی [ستمگر] را به چیزی که مایه خشم خداوند است خشنود کند از دین اسلام بیرون رفته است». الکافی، ج۵، ص۶۳؛ و قریب به همین: تحف العقول، ص۴۰؛ ترتیب نوادر الراوندی، ص۲۷؛ الفردوس بمأثور الخطاب، ج۳، ص۶۱۷؛ الجامع الصغیر، ج۲، ص۵۶۴؛ فیض القدیر، ج۶، ص۵۱؛ مستدرک الوسائل، ج۱۳، ص۱۲۳.
- ↑ «هر که به سوی ستمگری رود تا یاریاش کند و بداند که او ستمگر است بیگمان از اسلام بیرون رفته است». تنبیه الخواطر، ج۱، ص۵۴؛ کنزالعمال، ج۶، ص۸۵؛ وسائل الشیعة، ج۱۲، ص۱۳۱؛ المکاسب، ص۵۴؛ المکاسب المحرمة، ج۲، ص۹۵؛ و قریب به همین: محمد بن علی بن عثمان الکراجکی، کنز الفوائد، تحقیق عبد الله نعمة، دارالاضواء، بیروت، ۱۴۰۵ ق. ج۱، ص۳۵۱؛ ربیع الابرار، ج۳، ص۵۰۰؛ مستدرک الوسائل، ج۱۳، ص۱۲۵.
- ↑ «هر که در محکمهای متصدی دفاع از ستمگری شود یا او را در ستمش یاری کند، آنگاه که فرشته مرگ بر او فرود آید به او گوید: بشارت باد تو را به لعنت خدا و آتش دوزخ و آن بد جایگاهی است. [و حضرت فرمود:] هر که ستمگری را به ستمی رهنمون شود، در دوزخ همنشین هامان خواهد بود». امالی الصدوق، ص۳۴۷؛ بحارالانوار، ج۱۰۴، ص۲۹۳؛ و نیز ر. ک: ثواب الاعمال و عقاب الاعمال، ص۳۲۹؛ أعلام الدین، ص۴۱۱؛ وسائل الشیعة، ج۱۲، ص۱۳۱-۱۳۳؛ المکاسب المحرمة، ج۲، ص۹۴.
- ↑ «چون روز قیامت شود، منادی ندا دهد: کجایند ستمگران و یاوران آنان، و آن کسان که برای ایشان دواتی لیقه کردهاند، یا سرکیسهای را برای آنان ریسمان بستهاند، یا یک بار قلمی را برایشان به دوات زدهاند؟ همه را با آنان [یکجا] محشور کنید». ترتیب نوادر الراوندی، ص۲۵؛ مستدرک الوسائل، ج۱۳، ص۱۲۳؛ المکاسب المحرمة، ج۲، ص۹۹؛ و قریب به همین: ثواب الاعمال و عقاب الاعمال، ص۳۰۷؛ ربیع الابرار، ج۳، ص۵۰۴؛ تنبیه الخواطر، ج۱، ص۵۴؛ جامع الاخبار، ص۱۸۱؛ أعلام الدین، ص۴۰۸؛ وسائل الشیعة، ج۱۲، ص۱۳۰؛ الحدائق الناضرة، ج۱۸، ص۱۲۰؛ المکاسب، ص۵۴.
- ↑ سلیمان بن جعفر بن ابراهیم جعفری از اصحاب امام کاظم و امام رضا (ع) و از راویان ثقه است. ر. ک: أبوالعباس احمد بن علی بن العباس النجاشی، رجال النجاشی، تحقیق السید موسی الشبیری الزنجانی، الطبعة الاولی، مؤسسة النشر الاسلامی، قم، ۱۴۰۷ ق. ص۱۸۲-۱۸۳؛ معجم رجال الحدیث، ج۸، ص۲۳۸-۲۴۱؛ محمد تقی التستری، قاموس الرجال، الطبعة الثانیة، مؤسسة النشر الاسلامی، قم، ۱۴۱۰-۱۴۲۴ ق. ج۵، ص۲۴۵-۲۴۷.
- ↑ «ای سلیمان! وارد شدن در عملکردهای آنان و یاری کردنشان و تلاش در تأمین نیازهای ایشان به معنای کفر است، و نگریستن به آنان نیز از گناهان کبیرهای است که انسان را اهل آتش میسازد». أبوالنضر محمد بن مسعود بن عیاش السلمی السمرقندی المعروف بالعیاشی، تفسیر العیاشی، تحقیق هاشم الرسولی المحلاتی، المکتبة العلمیة الاسلامیة، طهران، ج۱، ص۲۳۸؛ وسائل الشیعة، ج۱۲، ص۱۳۸؛ السید هاشم بن سلیمان الحسینی البحرانی، البرهان فی تفسیر القرآن، مؤسسة مطبوعاتی اسماعیلیان، قم، ج۱، ص۳۶۵؛ المکاسب، ص۵۵؛ المکاسب المحرمة، ج۲، ص۱۰۴.
- ↑ «ستمکار و یاریکننده او و آنکه به ستم راضی است، هر سه در ستم شریکند». الکافی، ج۲، ص۳۳۳؛ الخصال، ج۱، ص۱۰۷ «شُرَكَاءُ ثَلَاثَةٍ»؛ وسائل الشیعة، ج۱۲، ص۱۲۸؛ مستدرک الوسائل، ج۱۳، ص۱۲۵-۱۲۶ «شُرَكَاءُ ثَلَاثٍ»؛ المکاسب المحرمة، ج۲، ص۹۳.
- ↑ از شخصیتهای برجسته و از اصحاب امام صادق و امام کاظم و امام رضا (ع) و از راویان ثقه است. ر. ک: رجال النجاشی، ص۴۴۶؛ معجم رجال الحدیث، ج۲۰، ص۲۲۸-۲۳۴؛ قاموس الرجال، ج۱۱، ص۱۸۹-۱۹۴.
- ↑ «آنان را در ساختن مسجد [هم] یاری نکن». تهذیب الاحکام، ج۶، ص۳۳۸؛ المحجّة البیضاء، ج۳، ص۲۷۰؛ وسائل الشیعة، ج۱۲، ص۱۳۰-۱۳۱؛ الحدائق الناضرة، ج۱۸، ص۱۱۹-۱۲۰؛ المکاسب، ص۵۴.
- ↑ «بگو جز این نیست که پروردگارم زشتکاریهای آشکار و پنهان و گناه و افزونجویی ناروا را حرام کرده است» سوره اعراف، آیه ۳۳.
- ↑ «همانا قرآن دارای ظاهری است و باطنی؛ و همه آن چه را که خداوند در قرآن حرام کرده ظاهر قرآن است، و باطن آن پیشوایان ستمگرند؛ و همه آن چه را که خدای متعال در قرآن حلال کرده ظاهر قرآن است، و باطن آن پیشوایان حقاند». الکافی، ج۱، ص۳۷۴.
- ↑ نک: المفردات، ص۳۷۳-۳۷۴.
- ↑ او ابوعبدالله سفیان بن سعید بن مسروق ثوری از بنی ثور بن عبد مناة از مُضَر است. اهل سنت او را از زهاد عصر دانسته و پیشوای حدیثش خوانده و یکی از ائمه مجتهدان دانستهاند. در سال ۹۷ هجری در کوفه زاده شد. منصور عباسی خواهان آن شد که منصب قضا را بپذیرد اما تن به چنین کاری نداد و در سال ۱۴۴ از کوفه خارج شد و در مکه و مدینه مسکن گزید. آنگاه مهدی عباسی خواهان او شد که تن نداد و بگریخت و به بصره درآمد و در سال ۱۶۱ هجری در حالی که مخفی بود درگذشت و شبانه دفن گردید. برخی گفتهاند که در زهد تدلیس میکرد و چنان نبود که مینمود. ر. ک: الطبقات الکبری، ج۶، ص۳۷۱-۳۷۴؛ أبومحمد عبدالله بن مسلم بن قتیبة الدینوری، المعارف، دارالکتب العلمیة، بیروت، ۱۴۰۷ ق. ص۲۷۸-۲۷۹؛ حلیة الاولیاء، ج۶، ص۳۵۶-۳۹۳؛ تاریخ بغداد، ج۹، ص۱۵۱-۱۷۴؛ شمس الدین أبوالعباس احمد بن محمد بن خلکان، وفیات الأعیان و أنباء أبناء الزمان، تحقیق احسان عباس، دارالثقافة، بیروت، ج۲، ص۳۸۶-۳۹۱؛ شمس الدین أبوعبدالله محمد بن احمد بن عثمان الذهبی، تذکرة الحفاظ، تصحیح عبدالرحمن بن یحیی المعلمی، دارالکتب العلمیة، بیروت، ج۱، ص۲۰۳-۲۰۷؛ تهذیب التهذیب، ج۴، ص۹۹-۱۰۲؛ الکنی و الالقاب، ج۲، ص۱۳۳-۱۳۴.
- ↑ کتاب الکبائر، ص۱۱۲؛ و شبیه به همین از قول ابن مبارک نقل شده است. ر. ک: احیاء العلوم، ج۲، ص۱۵.
- ↑ از اصحاب امام سجاد و امام باقر و امام صادق (ع) است. ر. ک: معجم رجال الحدیث، ج۱۱، ص۱۵۰-۱۵۲؛ قاموس الرجال، ج۷، ص۲۱۵-۲۱۶.
- ↑ «اگر از بهشت بدت میآید و آن را دشمن میداری، سرپرستی قبیلهات را بپذیر که در این صورت چون سلطان ستمگری خون مسلمانی را بریزد تو در خونش شریک خواهی بود و چه بسا که از دنیایشان هم چیزی به تو نرسد». أبوجعفر محمد بن الحسن الطوسی، اختیار معرفة الرجال (رجال الکشی)، صححه و علق علیه و قدم له حسن المصطفوی، انتشارات دانشگاه مشهد، ۱۳۴۸. ص۲۰۳-۲۰۴.
- ↑ وی از شخصیتهای برجسته و از خواص اصحاب امام صادق (ع) و از راویان ثقه است. ر. ک: رجال النجاشی، ص۲۱۴؛ معجم رجال الحدیث، ج۱۰، ص۹۶-۱۰۳؛ قاموس الرجال، ج۶، ص۲۳۸-۲۴۴.
- ↑ «من دوست ندارم برای آنان ریسمانی گره زنم و یا سرکیسهای را ببندم و اگر از این سر شهر تا آن سر آن را به من بدهند با آنان همکاری نمیکنم و به اندازه نوشتن سر قلمی نیز کاری برایشان انجام نمیدهم. بیگمان یاوران ستمگران روز قیامت در سراپردهای از آتش خواهند بود تا این که خداوند در میان بندگانش حکم کند». الکافی، ج۵، ص۱۰۷؛ تهذیب الاحکام، ج۶، ص۳۳۱؛ المحجة البیضاء، ج۳، ص۲۵۵-۲۵۶.
- ↑ «اگر بنیامیه کسانی را نمییافتند که منشی آنان شوند و خراج برای آنان جمعآوری کنند و از آنان دفاع کنند و به جماعت آنان حاضر شوند، نمیتوانستند حق [مشروع] ما را سلب کنند؛ و اگر مردم آنان را ترک میکردند، جز بر آن چه در تیول ایشان بود دسترسی پیدا نمیکردند». الکافی، ج۵، ص۱۰۶؛ تهذیب الاحکام، ج۶، ص۳۳۱؛ المحجة البیضاء، ج۳، ص۲۵۴.
- ↑ از اصحاب امام کاظم (ع) است. ر. ک: معجم رجال الحدیث، ج۷، ص۳۰۳؛ قاموس الرجال، ج۴، ص۴۹۴.
- ↑ «ای زیاد! اگر از پرتگاهی بلند فرو افتم و تکهتکه گردم نزد من محبوبتر است تا برای آنان کاری انجام دهم و یا بر بساط یکی از آنان پای گذارم». الکافی. ج۵، ص۱۰۹-۱۱۰؛ تهذیب الاحکام، ج۶، ص۳۳۳؛ المحجة البیضاء، ج۳، ص۲۵۸.
- ↑ «بپرهیز از همنشینی گنهکاران و یاری ستمگران و همسایگی فاسقان. از فتنه آنان بر حذر باشید و از آستانشان دوری گزینید». تحف العقول، ص۱۸۲.
- ↑ محمد بن مسلم بن عبیدالله مشهور به ابن شهاب زهری یکی از مشهورترین فقیهان و محدثان و از بزرگان تابعین در مدینه است. وی ده نفر از صحابه را ملاقات کرد و گروهی از بزرگان حدیث از جمله مالک ابن انس و سفیان بن عیینه و سفیان ثوری از او روایت کردهاند. مالک بن انس گفته است که نخستین کسی که علم حدیث را تدوین کرد زهری بود. شیخ طوسی وی را در ذیل اصحاب امام سجاد (ع) یاد کرده و او را دشمن اهل بیت خوانده است. صاحب روضات الجنات نتیجه تحقیقات خود را بر این میداند که ابن شهاب زهری در اواخر حیات خود در نتیجه پذیرش هدایتهای امام سجاد (ع) در سلک عالمان شیعه درآمده و از ارادتمندان اهل بیت شده است. درگذشت وی را به سال ۱۲۴ هجری نوشتهاند. ر. ک: أبوعبدالله محمد بن اسماعیل البخاری، التاریخ الکبیر، شرح و تحقیق قاسم الشماعی الرفاعی، الطبعة الاولی، دارالقلم، بیروت، ۱۴۰۷ ق. ج۱، ص۲۲۰-۲۲۱؛ المعارف، ص۲۶۷؛ حلیة الاولیاء، ج۳، ص۳۶۰-۳۸۱؛ صفة الصفوة، ج۲، ص۱۳۶-۱۳۹؛ وفیات الاعیان، ج۴، ص۱۷۱-۱۷۹؛ مختصر تاریخ دمشق، ج۲۳، ص۲۲۷-۲۴۳؛ شمس الدین أبو عبد الله محمد بن احمد بن عثمان الذهبی، سیر أعلام النبلاء، اشرف علی تحقیق الکتاب و خرج احادیثه شعیب الأرناءوط، الطبعة الثامنة، مؤسسة الرسالة، بیروت، ۱۴۱۲ ق. ج۵، ص۳۲۶-۳۵۰؛ تاریخ الذهبی، ج۸، ص۲۲۷-۲۴۹؛ البدایة و النهایة، ج۹، ص۳۷۲-۳۷۶؛ تهذیب التهذیب، ج۹، ص۳۹۵-۳۹۹؛ جمال الدین أبوالمحاسن یوسف بن تغری بردی الاتابکی، النجوم الزاهرة فی ملوک مصر و القاهرة، وزارة الثقافة و الارشاد القومی، المؤسسة المصریة العامة للتألیف و الترجمة و الطباعة و النشر، القاهرة، ۱۳۸۳ ق. ج۱، ص۲۹۴-۲۹۵؛ محمد باقر الخوانساری، روضات الجنات فی احوال العلماء و السادات، الطبعة الاولی، الدار الاسلامیة، بیروت، ۱۴۱۱ ق. ج۷، ص۲۳۰-۲۳۷.
- ↑ بنابر آنچه ابن شعبه حرانی در تحف العقول، آورده مشخص است که برادر دینی یاد شده، کسی جز امام سجاد (ع) نیست که زهری را در نامه خویش نصیحت نموده و از این که خدمتگزار ستمگران باشد نهی کرده است. ر. ک: تمام نامه آن حضرت در تحف العقول، ص۱۹۸-۲۰۰.
- ↑ «تو را قطب آسیای ستم خویش کردهاند تا ستمشان بر محور تو بچرخد و تو را پلی ساختهاند تا از روی آن بگذرند و به هدفهای نامشروع خود نایل شوند و تو را نردبانی قرار دادهاند که به وسیله آن به بام گمراهی و تبهکاری خود برآیند». احیاء العلوم، ج۲، ص۱۳۲.
- ↑ «پس از من حاکمانی خواهند بود که دروغ میگویند و ستم میکنند، پس هر که آنان را در دروغشان تأیید و در ستمشان یاری کند، از من نیست و من را با او نسبتی نیست و بر من کنار حوض [کوثر] وارد نخواهد شد». احیاء العلوم، ج۲، ص۱۳۱.
- ↑ دلشاد تهرانی، مصطفی، سیره نبوی، ج۲، ص ۱۲۶-۱۳۶.