آخذ (اسم الهی)
موضوع مرتبط ندارد - مدخل مرتبط ندارد - پرسش مرتبط ندارد
از اسما و صفات الهی
آخذ از مادّه أخذ به معنای گرفتن[۱]. و در اصطلاح، از اسمای خداوند است؛[۲]. یعنی ملاک اسم بودن را که بر کمال دلالت دارد، دارا است؛ بنابراین با توجّه به بحث توقیفی بودن اسما، نامگذاری خداوند به این اسم، مورد نظر نیست. آخذ یک بار در آیه إِنِّى تَوَكَّلْتُ عَلَى ٱللَّهِ رَبِّى وَرَبِّكُم مَّا مِن دَآبَّةٍ إِلَّا هُوَ ءَاخِذٌۢ بِنَاصِيَتِهَآ إِنَّ رَبِّى عَلَىٰ صِرَٰطٍۢ مُّسْتَقِيمٍۢ[۳] آمده است. ۴۵ بار نیز أخْذ به صورت فعل ثلاثی مجرّد[۴]. و هشت بار به صورت فعل ثلاثی مزید از باب مفاعله (مؤاخذه) به معنای مجازات در برابر ناسپاسی[۵]. یا عتاب،[۶]. بازخواست،[۷]. و شانزده بار به صورت فعل ثلاثی مزید از باب افتعال (اتّخاذ) که به مثابه «جَعْل» است،[۸]. به خداوند نسبت داده شده و یک بار به صورت متّخذ از خداوند نفی شده است. از مجموع موارد استناد أخذ در صورتهای گوناگون به خداوند میتوان آخذیّت الهی را انتزاع کرد. در روایات نیز آخذ به صورت صفت الهی آمده است؛ مانندِ: «والآخذ له بذنبه»[۹]. و «و أنت آخذ بناصیة کلّدابّة».[۱۰]. با توجّه به مجموع آیات میتوان نتیجه گرفت که أخذ الهی با نظر به متعلّق آن در شش وجه به کار رفته است که در تمام آنها و نیز در موارد کاربرد مؤاخذه و اتّخاذ، معنای لغوی أخذ به نحوی به چشم میخورد. اَخْذ بنابر وجه نخست مانند قدرت، از صفات حقیقیّه ذاتالاضافه است؛ یعنی حقیقت آن را اضافه تشکیل نمیدهد؛ ولی اضافه به غیر، لازمه آن است؛ از همینرو آخذ در این وجه به ناصیه (موی پیش سر) جنبندگان نسبت داده شده است. صفات حقیقیّه ذاتالاضافه از صفات ذات به شمار میآیند؛ بدین معنا که از مقام ذات انتزاع میشوند و عین ذاتند؛ امّا أخذ بنابر دیگر وجوه، از صفات فعل است؛ یعنی از فعل تکوینی یا تشریعی حق انتزاع میشود و عین آن است و ضابطهای که درباره صفات فعل، مبنی بر تحقّق نقیض آنها مطرح است، درباره آن نیز جاری است. وجوه پیش گفته بدین شرح است:
سلطه
خداوند، متصرّف در جنبندگان معرّفی شده است: إِنِّى تَوَكَّلْتُ عَلَى ٱللَّهِ رَبِّى وَرَبِّكُم مَّا مِن دَآبَّةٍ إِلَّا هُوَ ءَاخِذٌۢ بِنَاصِيَتِهَآ إِنَّ رَبِّى عَلَىٰ صِرَٰطٍۢ مُّسْتَقِيمٍۢ[۱۱] «أخذ به ناصیه» کنایه از کمال سلطه و نهایت قدرت است و به گفته تبیان در کشیدن ناصیه مرد، اذلال او است؛[۱۲]. امّا بر صراط مستقیم بودنِ خدا، بدین معنا است که سنّت وی در آفریدگان، یکنواخت و ثابت، و آن تدبیر امور بر روش عدل و حکمت است.[۱۳]. نتیجه این أخذ را میتوان رهنمون شدن موجودات به سوی کمال لایق خویش دانست. قیصری، تعبیر به دابّه را برای زنده بودن تمام موجودات نزد صاحبان شهود دانسته و حق را به واسطه اسماء، متصرّف در همه موجودات میداند.[۱۴]. برخی، آیه را مانند آیه وَلِكُلٍّۢ وِجْهَةٌ هُوَ مُوَلِّيهَا[۱۵] ناظر به جنبه ارتباط وجودی اشیا با ذات احدیّت دانستهاند.[۱۶].[۱۷].
قبول
خداوند پذیرای توبه بندگان بوده، از ایشان صدقات را قبول میکند: أَنَّ ٱللَّهَ هُوَ يَقْبَلُ ٱلتَّوْبَةَ عَنْ عِبَادِهِۦ وَيَأْخُذُ ٱلصَّدَقَـٰتِ[۱۸] در روایتی که صدوق از امام صادق(ع) نقل کرده، أخذ در آیه، به قبول تفسیر شده است.[۱۹].[۲۰].
برگرفتن
خداوند از پشت فرزندان آدم، ذرّیه آنها را برگرفت و آنان را بر خودشان گواه کرد و پرسید: آیا من پروردگار شما نیستم؟ گفتند: چرا، ما گواهی میدهیم. وَإِذْ أَخَذَ رَبُّكَ مِنۢ بَنِىٓ ءَادَمَ مِن ظُهُورِهِمْ ذُرِّيَّتَهُمْ وَأَشْهَدَهُمْ عَلَىٰٓ أَنفُسِهِمْ أَلَسْتُ بِرَبِّكُمْ قَالُوا۟ بَلَىٰ شَهِدْنَآ[۲۱] در اینکه مقصود از برگرفتن ذرّیه فرزندان آدم از پشتهای ایشان چیست، سه احتمال وجود دارد:
- مقصود خارج ساختن آنان از صلبهای پدران به ارحام مادران و آوردن آنها به عالم دنیا پس از گذراندن مراحل تکاملی جنین است.[۲۲].
- اشاره به نشئه سابق بر نشئه دنیا است که در آن خداوند افراد انسانی را از یکدیگر متمایز ساخته است و آن نشئه به عالم ملکوت نامیده میشود و آیاتی مانند آیه وَكَذَٰلِكَ نُرِىٓ إِبْرَٰهِيمَ مَلَكُوتَ ٱلسَّمَـٰوَٰتِ وَٱلْأَرْضِ وَلِيَكُونَ مِنَ ٱلْمُوقِنِينَ[۲۳] به آن اشاره دارد.[۲۴].
- خداوند همه ذرّیه حضرت آدم(ع) را از پشت حضرت به صورت ذرّاتی کوچک خارج ساخته است.[۲۵].[۲۶].
پیمان تکوینی
در آیه وَمَا لَكُمْ لَا تُؤْمِنُونَ بِٱللَّهِ وَٱلرَّسُولُ يَدْعُوكُمْ لِتُؤْمِنُوا۟ بِرَبِّكُمْ وَقَدْ أَخَذَ مِيثَـٰقَكُمْ إِن كُنتُم مُّؤْمِنِينَ[۲۷]، به پیمان گرفتن خداوند از انسانها اشاره شده است. برخی مفسّران، این پیمان را همان میثاق فطری دانسته و مفاد این آیه را آن دانستهاند که خداوند انسانها را بر اساس فطرت خداشناسی پدید آورده است؛[۲۸]. ولی برخی آن را اشاره به گرفتن پیمان از بنی آدم در حالی که در صلب حضرت آدم(ع) بودند[۲۹]. و برخی دیگر آن را پیمان تشریعی[۳۰]. دانستهاند.[۳۱].
پیمان تشریعی
این وجه، در آیات متعدّدی به چشم میخورد؛ مانند آیاتی که میثاق مسؤولیّتِ تبلیغ و هدایت مردم را در تمام زمینهها درباره پیامبران و با تأکید بیشتری درباره پیامبران اولواالعزم مطرح کرده است:[۳۲]. وَإِذْ أَخَذْنَا مِنَ ٱلنَّبِيِّـۧنَ مِيثَـٰقَهُمْ وَمِنكَ وَمِن نُّوحٍۢ وَإِبْرَٰهِيمَ وَمُوسَىٰ وَعِيسَى ٱبْنِ مَرْيَمَ وَأَخَذْنَا مِنْهُم مِّيثَـٰقًا غَلِيظًۭا[۳۳]. (احزاب / ۳۳، ۷) نیز وَإِذْ أَخَذَ ٱللَّهُ مِيثَـٰقَ ٱلنَّبِيِّـۧنَ لَمَآ ءَاتَيْتُكُم مِّن كِتَـٰبٍۢ وَحِكْمَةٍۢ ثُمَّ جَآءَكُمْ رَسُولٌۭ مُّصَدِّقٌۭ لِّمَا مَعَكُمْ لَتُؤْمِنُنَّ بِهِۦ وَلَتَنصُرُنَّهُۥ قَالَ ءَأَقْرَرْتُمْ وَأَخَذْتُمْ عَلَىٰ ذَٰلِكُمْ إِصْرِى قَالُوٓا۟ أَقْرَرْنَا قَالَ فَٱشْهَدُوا۟ وَأَنَا۠ مَعَكُم مِّنَ ٱلشَّـٰهِدِينَ[۳۴]؛ چنانکه خداوند از اهلکتاب پیمان گرفته است تا حقایق را برای مردم بیان کنند: وَإِذْ أَخَذَ ٱللَّهُ مِيثَـٰقَ ٱلَّذِينَ أُوتُوا۟ ٱلْكِتَـٰبَ لَتُبَيِّنُنَّهُۥ لِلنَّاسِ وَلَا تَكْتُمُونَهُۥ فَنَبَذُوهُ وَرَآءَ ظُهُورِهِمْ وَٱشْتَرَوْا۟ بِهِۦ ثَمَنًۭا قَلِيلًۭا فَبِئْسَ مَا يَشْتَرُونَ[۳۵] همچنین آیاتی که أخذ میثاق توحید در عبادت و نیکی به والدین را افاده میکند: وَإِذْ أَخَذْنَا مِيثَـٰقَ بَنِىٓ إِسْرَٰٓءِيلَ لَا تَعْبُدُونَ إِلَّا ٱللَّهَ وَبِٱلْوَٰلِدَيْنِ إِحْسَانًۭا وَذِى ٱلْقُرْبَىٰ وَٱلْيَتَـٰمَىٰ وَٱلْمَسَـٰكِينِ وَقُولُوا۟ لِلنَّاسِ حُسْنًۭا وَأَقِيمُوا۟ ٱلصَّلَوٰةَ وَءَاتُوا۟ ٱلزَّكَوٰةَ ثُمَّ تَوَلَّيْتُمْ إِلَّا قَلِيلًۭا مِّنكُمْ وَأَنتُم مُّعْرِضُونَ[۳۶] و یا آیاتی که به نریختن خون هم دیگر و بیرون نکردن یک دیگر از خانه و دیار خویش مربوط است: وَإِذْ أَخَذْنَا مِيثَـٰقَكُمْ لَا تَسْفِكُونَ دِمَآءَكُمْ وَلَا تُخْرِجُونَ أَنفُسَكُم مِّن دِيَـٰرِكُمْ ثُمَّ أَقْرَرْتُمْ وَأَنتُمْ تَشْهَدُونَ[۳۷] و اینکه بنیاسرائیل احکام تورات را با ایمانِ محکم و قوی بگیرند: وَإِذْ أَخَذْنَا مِيثَـٰقَكُمْ وَرَفَعْنَا فَوْقَكُمُ ٱلطُّورَ خُذُوا۟ مَآ ءَاتَيْنَـٰكُم بِقُوَّةٍۢ[۳۸] و نیز بقره وَإِذْ أَخَذْنَا مِيثَـٰقَكُمْ وَرَفَعْنَا فَوْقَكُمُ ٱلطُّورَ خُذُوا۟ مَآ ءَاتَيْنَـٰكُم بِقُوَّةٍۢ وَٱذْكُرُوا۟ مَا فِيهِ لَعَلَّكُمْ تَتَّقُونَ[۳۹]؛...، و نصارا[۴۰]. از کتاب خدا و رسول او پیروی کنند: وَمِنَ ٱلَّذِينَ قَالُوٓا۟ إِنَّا نَصَـٰرَىٰٓ أَخَذْنَا مِيثَـٰقَهُمْ فَنَسُوا۟ حَظًّۭا مِّمَّا ذُكِّرُوا۟ بِهِۦ...[۴۱].[۴۲].
عقوبت
أخذ به این معنا (أخذ به قهر) در مقایسه با معانی دیگر بیشترین کاربرد را دارد و قرآن در این آیات اعلام میکند که خداوند، کافران و ستمکاران را پس از اتمام حجّت به عذاب خود گرفتار میسازد. أخذ به معنای عقوبت درباره گروههای ذیل به کار رفته است:
- ماکران: أَوْ يَأْخُذَهُمْ فِى تَقَلُّبِهِمْ فَمَا هُم بِمُعْجِزِينَ * أَوْ يَأْخُذَهُمْ عَلَىٰ تَخَوُّفٍۢ فَإِنَّ رَبَّكُمْ لَرَءُوفٌۭ رَّحِيمٌ[۴۳].
- منکران انبیا: وَلَقَدْ أَرْسَلْنَآ إِلَىٰٓ أُمَمٍۢ مِّن قَبْلِكَ فَأَخَذْنَـٰهُم بِٱلْبَأْسَآءِ وَٱلضَّرَّآءِ لَعَلَّهُمْ يَتَضَرَّعُونَ[۴۴] نیز وَمَآ أَرْسَلْنَا فِى قَرْيَةٍۢ مِّن نَّبِىٍّ إِلَّآ أَخَذْنَآ أَهْلَهَا بِٱلْبَأْسَآءِ وَٱلضَّرَّآءِ لَعَلَّهُمْ يَضَّرَّعُونَ * ثُمَّ بَدَّلْنَا مَكَانَ ٱلسَّيِّئَةِ ٱلْحَسَنَةَ حَتَّىٰ عَفَوا۟ وَّقَالُوا۟ قَدْ مَسَّ ءَابَآءَنَا ٱلضَّرَّآءُ وَٱلسَّرَّآءُ فَأَخَذْنَـٰهُم بَغْتَةًۭ وَهُمْ لَا يَشْعُرُونَ[۴۵]؛ فَلَمَّا نَسُوا۟ مَا ذُكِّرُوا۟ بِهِۦ فَتَحْنَا عَلَيْهِمْ أَبْوَٰبَ كُلِّ شَىْءٍ حَتَّىٰٓ إِذَا فَرِحُوا۟ بِمَآ أُوتُوٓا۟ أَخَذْنَـٰهُم بَغْتَةًۭ فَإِذَا هُم مُّبْلِسُونَ[۴۶]؛ فَكُلًّا أَخَذْنَا بِذَنۢبِهِۦ فَمِنْهُم مَّنْ أَرْسَلْنَا عَلَيْهِ حَاصِبًۭا وَمِنْهُم مَّنْ أَخَذَتْهُ ٱلصَّيْحَةُ وَمِنْهُم مَّنْ خَسَفْنَا بِهِ ٱلْأَرْضَ وَمِنْهُم مَّنْ أَغْرَقْنَا وَمَا كَانَ ٱللَّهُ لِيَظْلِمَهُمْ وَلَـٰكِن كَانُوٓا۟ أَنفُسَهُمْ يَظْلِمُونَ[۴۷]؛ أَوَلَمْ يَسِيرُوا۟ فِى ٱلْأَرْضِ فَيَنظُرُوا۟ كَيْفَ كَانَ عَـٰقِبَةُ ٱلَّذِينَ كَانُوا۟ مِن قَبْلِهِمْ كَانُوا۟ هُمْ أَشَدَّ مِنْهُمْ قُوَّةًۭ وَءَاثَارًۭا فِى ٱلْأَرْضِ فَأَخَذَهُمُ ٱللَّهُ بِذُنُوبِهِمْ وَمَا كَانَ لَهُم مِّنَ ٱللَّهِ مِن وَاقٍۢ[۴۸].
- مترفان و عیّاشان: حَتَّىٰٓ إِذَآ أَخَذْنَا مُتْرَفِيهِم بِٱلْعَذَابِ إِذَا هُمْ يَجْـَٔرُونَ[۴۹]
- ستمکاران: فَلَمَّا نَسُوا۟ مَا ذُكِّرُوا۟ بِهِۦٓ أَنجَيْنَا ٱلَّذِينَ يَنْهَوْنَ عَنِ ٱلسُّوٓءِ وَأَخَذْنَا ٱلَّذِينَ ظَلَمُوا۟ بِعَذَابٍۭ بَـِٔيسٍۭ بِمَا كَانُوا۟ يَفْسُقُونَ[۵۰] و نیز قُلْ أَرَءَيْتُمْ إِنْ أَخَذَ ٱللَّهُ سَمْعَكُمْ وَأَبْصَـٰرَكُمْ وَخَتَمَ عَلَىٰ قُلُوبِكُم مَّنْ إِلَـٰهٌ غَيْرُ ٱللَّهِ يَأْتِيكُم بِهِ ٱنظُرْ كَيْفَ نُصَرِّفُ ٱلْـَٔايَـٰتِ ثُمَّ هُمْ يَصْدِفُونَ[۵۱]؛ وَمَآ أَرْسَلْنَا فِى قَرْيَةٍۢ مِّن نَّبِىٍّ إِلَّآ أَخَذْنَآ أَهْلَهَا بِٱلْبَأْسَآءِ وَٱلضَّرَّآءِ لَعَلَّهُمْ يَضَّرَّعُونَ[۵۲]؛ وَكَذَٰلِكَ أَخْذُ رَبِّكَ إِذَآ أَخَذَ ٱلْقُرَىٰ وَهِىَ ظَـٰلِمَةٌ إِنَّ أَخْذَهُۥٓ أَلِيمٌۭ شَدِيدٌ[۵۳]؛ وَكَأَيِّن مِّن قَرْيَةٍ أَمْلَيْتُ لَهَا وَهِىَ ظَالِمَةٌۭ ثُمَّ أَخَذْتُهَا وَإِلَىَّ ٱلْمَصِيرُ[۵۴].
- فرعون و قوم او: فَأَخَذْنَـٰهُ وَجُنُودَهُۥ فَنَبَذْنَـٰهُمْ فِى ٱلْيَمِّ فَٱنظُرْ كَيْفَ كَانَ عَـٰقِبَةُ ٱلظَّـٰلِمِينَ[۵۵] وَلَقَدْ أَخَذْنَآ ءَالَ فِرْعَوْنَ بِٱلسِّنِينَ وَنَقْصٍۢ مِّنَ ٱلثَّمَرَٰتِ لَعَلَّهُمْ يَذَّكَّرُونَ[۵۶] نیز كَدَأْبِ ءَالِ فِرْعَوْنَ وَٱلَّذِينَ مِن قَبْلِهِمْ كَذَّبُوا۟ بِـَٔايَـٰتِنَا فَأَخَذَهُمُ ٱللَّهُ بِذُنُوبِهِمْ وَٱللَّهُ شَدِيدُ ٱلْعِقَابِ[۵۷]؛ كَدَأْبِ ءَالِ فِرْعَوْنَ وَٱلَّذِينَ مِن قَبْلِهِمْ كَفَرُوا۟ بِـَٔايَـٰتِ ٱللَّهِ فَأَخَذَهُمُ ٱللَّهُ بِذُنُوبِهِمْ إِنَّ ٱللَّهَ قَوِىٌّۭ شَدِيدُ ٱلْعِقَابِ[۵۸]؛ فَأَخَذْنَـٰهُ وَجُنُودَهُۥ فَنَبَذْنَـٰهُمْ فِى ٱلْيَمِّ وَهُوَ مُلِيمٌۭ[۵۹]؛ وَمَا نُرِيهِم مِّنْ ءَايَةٍ إِلَّا هِىَ أَكْبَرُ مِنْ أُخْتِهَا وَأَخَذْنَـٰهُم بِٱلْعَذَابِ لَعَلَّهُمْ يَرْجِعُونَ[۶۰]؛ كَذَّبُوا۟ بِـَٔايَـٰتِنَا كُلِّهَا فَأَخَذْنَـٰهُمْ أَخْذَ عَزِيزٍۢ مُّقْتَدِرٍ[۶۱]؛ فَعَصَوْا۟ رَسُولَ رَبِّهِمْ فَأَخَذَهُمْ أَخْذَةًۭ رَّابِيَةً[۶۲]؛ فَعَصَىٰ فِرْعَوْنُ ٱلرَّسُولَ فَأَخَذْنَـٰهُ أَخْذًۭا وَبِيلًۭا[۶۳]؛ فَأَخَذَهُ ٱللَّهُ نَكَالَ ٱلْـَٔاخِرَةِ وَٱلْأُولَىٰٓ[۶۴].
- قوم لوط: فَعَصَوْا۟ رَسُولَ رَبِّهِمْ فَأَخَذَهُمْ أَخْذَةًۭ رَّابِيَةً[۶۵] قرآن، یکی از خواستههای مؤمنان از خداوند را مؤاخذه نکردن بر نسیان و خطا دانسته است: رَبَّنَا لَا تُؤَاخِذْنَآ إِن نَّسِينَآ أَوْ أَخْطَأْنَا[۶۶] مؤاخذه میتواند به معنای عقوبت یا عتاب یا بازخواست باشد؛ گرچه عتاب و بازخواست نیز به نوعی عقوبت بوده، یا ممکن است به عقوبت بینجامد و شاید از اینرو مؤاخذه به معنای عقوبت دانسته شده است.[۶۷].
عوامل،اشکال و ویژگیهای اخذ قهرآمیز
براساس آیات (أخذ به معنای عقوبت، همین مقاله) عوامل و علل أخذ به قهر، عبارتند از کفر، تکذیب پیامبران، نسیانِ آن چه به واسطه انبیا یادآوری شده، فسق، عموم گناهان و خصوص اتراف و ظلم. اَشکال و طرق این عقوبت، عبارتند از: عذاب سخت در دنیا و آخرت، بلا و مصیبت، گرفتن چشم و گوش، مهر زدن بر دل، قحطی و تنگی معاش، آفت در کشت و زرع، زلزله، طوفان، باد تندِ مخالف،[۶۸]. فروفرستادن سنگ یا باد سنگریزهافکن،[۶۹]. صیحه (فریاد)، فرو بردن زمین، طغیان آب و غرق کردن در دریا. قرآن ویژگی این عقوبت را الیم (دردناک) و شدید: «إِنَّ أخذَه ألیمٌ شَدیدٌ» إِنَّ أَخْذَهُۥٓ أَلِيمٌۭ شَدِيدٌ[۷۰] وبیل (شدید):[۷۱]. فَأَخَذْنَـٰهُ أَخْذًۭا وَبِيلًۭا[۷۲]. رابی (زاید، شدید و فزاینده)[۷۳]. فَعَصَوْا۟ رَسُولَ رَبِّهِمْ فَأَخَذَهُمْ أَخْذَةًۭ رَّابِيَةً[۷۴] و آن را از ناحیه عزیز مقتدر میداند: فَأَخَذْنَـٰهُمْ أَخْذَ عَزِيزٍۢ مُّقْتَدِرٍ[۷۵] که موجب ضجّه و استغاثه میشود.[۷۶]. حَتَّىٰٓ إِذَآ أَخَذْنَا مُتْرَفِيهِم بِٱلْعَذَابِ إِذَا هُمْ يَجْـَٔرُونَ[۷۷] زمان وقوع آن را احیاناً هنگام اشتغال به سیر و گردش[۷۸]. که در مقابل آن توان مقابله نیست، أَوْ يَأْخُذَهُمْ فِى تَقَلُّبِهِمْ فَمَا هُم بِمُعْجِزِينَ[۷۹] مطرح کرده است. شایان ذکر است که قرآن کریم، مخالفت با قَسَم را در صورتی که همراه با التزام قلبی به فعل یا ترک باشد، مورد مؤاخذه دانسته است؛ در غیر این صورت، مؤاخذه الهی را در پی نخواهد داشت:[۸۰]. لَّا يُؤَاخِذُكُمُ ٱللَّهُ بِٱللَّغْوِ فِىٓ أَيْمَـٰنِكُمْ وَلَـٰكِن يُؤَاخِذُكُم بِمَا كَسَبَتْ قُلُوبُكُمْ وَٱللَّهُ غَفُورٌ حَلِيمٌۭ[۸۱] نیز لَّا يُؤَاخِذُكُمُ ٱللَّهُ بِٱللَّغْوِ فِىٓ أَيْمَـٰنِكُمْ وَلَـٰكِن يُؤَاخِذُكُم بِمَا كَسَبَتْ قُلُوبُكُمْ وَٱللَّهُ غَفُورٌ حَلِيمٌۭ[۸۲].[۸۳].
اخذ ناگهانی و تدریجی
أخذ به قهر، گاهی دفعی است و انسان را هنگام سرگرمی و شادمانی به دادهها و روزیها،[۸۴]. گرفتار میسازد و در پی آن، نابودی است: حَتَّىٰٓ إِذَا فَرِحُوا۟ بِمَآ أُوتُوٓا۟ أَخَذْنَـٰهُم بَغْتَةًۭ فَإِذَا هُم مُّبْلِسُونَ[۸۵] و به دلیل جهل از جریان امر الهی، به آن آگاهی وجود ندارد:[۸۶]. فَأَخَذْنَـٰهُم بَغْتَةًۭ وَهُمْ لَا يَشْعُرُونَ[۸۷] البتّه برپایه روایتی، أخذ مذکور بعد از مهلت بیست ساله است؛[۸۸]. چنان که مسأله امهال در آیاتی مطرح شده است: فَأَمْلَيْتُ لِلَّذِينَ كَفَرُوا۟ ثُمَّ أَخَذْتُهُمْ[۸۹] نیز وَلَا يَحْسَبَنَّ ٱلَّذِينَ كَفَرُوٓا۟ أَنَّمَا نُمْلِى لَهُمْ خَيْرٌۭ لِّأَنفُسِهِمْ إِنَّمَا نُمْلِى لَهُمْ لِيَزْدَادُوٓا۟ إِثْمًۭا وَلَهُمْ عَذَابٌۭ مُّهِينٌۭ[۹۰]. از آیات دیگری نیز میتوان عدم تعجیل در این أخذ را استفاده کرد؛ مانند: لَوْ يُؤَاخِذُهُم بِمَا كَسَبُوا۟ لَعَجَّلَ لَهُمُ ٱلْعَذَابَ[۹۱] نیز وَلَوْ يُؤَاخِذُ ٱللَّهُ ٱلنَّاسَ بِظُلْمِهِم مَّا تَرَكَ عَلَيْهَا مِن دَآبَّةٍۢ وَلَـٰكِن يُؤَخِّرُهُمْ إِلَىٰٓ أَجَلٍۢ مُّسَمًّۭى فَإِذَا جَآءَ أَجَلُهُمْ لَا يَسْتَـْٔخِرُونَ سَاعَةًۭ وَلَا يَسْتَقْدِمُونَ[۹۲]؛ وَلَوْ يُؤَاخِذُ ٱللَّهُ ٱلنَّاسَ بِمَا كَسَبُوا۟ مَا تَرَكَ عَلَىٰ ظَهْرِهَا مِن دَآبَّةٍۢ وَلَـٰكِن يُؤَخِّرُهُمْ إِلَىٰٓ أَجَلٍۢ مُّسَمًّۭى فَإِذَا جَآءَ أَجَلُهُمْ فَإِنَّ ٱللَّهَ كَانَ بِعِبَادِهِۦ بَصِيرًۢا[۹۳]. آن چه در دعاها هم مبنی بر نفی مؤاخذه الهی در برابر گناه وارد شده: «یامن لم یؤاخذ بالجریرة»[۹۴]. در همین جهت قابل تبیین است. أخذ گاهی هم تدریجی است که قرآن از آن به «أخذ علی تخوّف» تعبیر میکند: أَوْ يَأْخُذَهُمْ عَلَىٰ تَخَوُّفٍۢ فَإِنَّ رَبَّكُمْ لَرَءُوفٌۭ رَّحِيمٌ[۹۵] این تعبیر از آن رو است که این عذاب همراه ترس است و چون تدریجی است، انسان بر آن آگاهی یافته میتواند به وسیله توبه و ندامت از آن رهایی یابد؛ از این رو در ذیل آیه میفرماید: «فَإِنَّ رَبَّكُمْ لَرَءُوفٌۭ رَّحِيمٌ. برخی آن را عذاب ترسناکی مانند زلزله و طوفان که نابودی را در پی ندارد، دانستهاند و در قول دیگری، تخوّف به تنقّص معنا شده است که بنابر آن «أخذ علی تخوّف» نقصِ تدریجی نعمتها است.[۹۶].[۹۷].
بررسی موارد کاربرد اتخاذ
در آیاتی، أخذ به صورت اتّخاذ استعمال شده است. درباره این آیات میتوان مباحث گوناگونی را با عناوین یاد شده در ذیل مطرح کرد:
کمک نگرفتن در آفرینش: قرآن ضمن بیان این حقیقت که خداوند شیاطین را بر آفرینش آسمانها و زمین و نیز بر ایجاد خود آنها، گواه نگرفته است، هر گونه معاونت از ناحیه آنان را در امر آفرینش نفی کرده است:[۹۸]. مَّآ أَشْهَدتُّهُمْ خَلْقَ ٱلسَّمَـٰوَٰتِ وَٱلْأَرْضِ وَلَا خَلْقَ أَنفُسِهِمْ وَمَا كُنتُ مُتَّخِذَ ٱلْمُضِلِّينَ عَضُدًۭا[۹۹]
عبث نبودن آفرینش ممکنات: خداوند در آیه ۱۶ سوره انبیا میفرماید: آسمان و زمین و آنچه را میان آن دو است، به بازیچه نیافریدیم: وَمَا خَلَقْنَا ٱلسَّمَآءَ وَٱلْأَرْضَ وَمَا بَيْنَهُمَا لَـٰعِبِينَ[۱۰۰] و در آیه بعد، برهانی بر نفی ایجاد آفریدگان برای لعب و لهو (سرگرمی) از قبیل دفع دلتنگی، ملالت، کسالت، فرار از تنهایی و رهایی از خلوت، ذکر کرده است؛ به این بیان که بر فرض مذکور، مخلوقات در خدا تأثیر گذارده و خداوند به چیزی که از هر جهت به او نیازمند است، احتیاج خواهد یافت؛ بنابراین لهو باید به چیزی که خارج از ذات حق نیست، صورت پذیرد و این احتمال که مستلزم احتیاج و نقص در ذات او میباشد، باطل است و به نفی آن، با لفظ «لو» که بر امتناع دلالت دارد، در آیه اشاره شده و با جمله إِن كُنَّا فَـٰعِلِينَ مورد تأکید قرار گرفته است:[۱۰۱]. لَوْ أَرَدْنَآ أَن نَّتَّخِذَ لَهْوًۭا لَّٱتَّخَذْنَـٰهُ مِن لَّدُنَّآ إِن كُنَّا فَـٰعِلِينَ[۱۰۲]
نفی آفرینش فرزند از خداوند: فرزند داشتن خداوند، در آیات متعدّدی، نفی شده است؛ مانند: مَا ٱتَّخَذَ ٱللَّهُ مِن وَلَدٍۢ...[۱۰۳] نیز وَقُلِ ٱلْحَمْدُ لِلَّهِ ٱلَّذِى لَمْ يَتَّخِذْ وَلَدًۭا وَلَمْ يَكُن لَّهُۥ شَرِيكٌۭ فِى ٱلْمُلْكِ وَلَمْ يَكُن لَّهُۥ وَلِىٌّۭ مِّنَ ٱلذُّلِّ وَكَبِّرْهُ تَكْبِيرًۢا[۱۰۴]؛ مَا كَانَ لِلَّهِ أَن يَتَّخِذَ مِن وَلَدٍۢ سُبْحَـٰنَهُۥٓ إِذَا قَضَىٰٓ أَمْرًۭا فَإِنَّمَا يَقُولُ لَهُۥ كُن فَيَكُونُ[۱۰۵]؛ ٱلَّذِى لَهُۥ مُلْكُ ٱلسَّمَـٰوَٰتِ وَٱلْأَرْضِ وَلَمْ يَتَّخِذْ وَلَدًۭا وَلَمْ يَكُن لَّهُۥ شَرِيكٌۭ فِى ٱلْمُلْكِ وَخَلَقَ كُلَّ شَىْءٍۢ فَقَدَّرَهُۥ تَقْدِيرًۭا[۱۰۶]؛ لَّوْ أَرَادَ ٱللَّهُ أَن يَتَّخِذَ وَلَدًۭا لَّٱصْطَفَىٰ مِمَّا يَخْلُقُ مَا يَشَآءُ سُبْحَـٰنَهُۥ هُوَ ٱللَّهُ ٱلْوَٰحِدُ ٱلْقَهَّارُ[۱۰۷]؛ وَأَنَّهُۥ تَعَـٰلَىٰ جَدُّ رَبِّنَا مَا ٱتَّخَذَ صَـٰحِبَةًۭ وَلَا وَلَدًۭا[۱۰۸]. در آیات دیگری از این دست، این عقیده ناروا گزارش شده است؛ مانند: وَقَالُوا۟ ٱتَّخَذَ ٱللَّهُ وَلَدًۭا سُبْحَـٰنَهُۥ بَل لَّهُۥ مَا فِى ٱلسَّمَـٰوَٰتِ وَٱلْأَرْضِ كُلٌّۭ لَّهُۥ قَـٰنِتُونَ[۱۰۹] و نیز قَالُوا۟ ٱتَّخَذَ ٱللَّهُ وَلَدًۭا سُبْحَـٰنَهُۥ هُوَ ٱلْغَنِىُّ لَهُۥ مَا فِى ٱلسَّمَـٰوَٰتِ وَمَا فِى ٱلْأَرْضِ إِنْ عِندَكُم مِّن سُلْطَـٰنٍۭ بِهَـٰذَآ أَتَقُولُونَ عَلَى ٱللَّهِ مَا لَا تَعْلَمُونَ[۱۱۰]؛ وَيُنذِرَ ٱلَّذِينَ قَالُوا۟ ٱتَّخَذَ ٱللَّهُ وَلَدًۭا[۱۱۱]؛ وَقَالُوا۟ ٱتَّخَذَ ٱلرَّحْمَـٰنُ وَلَدًۭا[۱۱۲]؛ وَقَالُوا۟ ٱتَّخَذَ ٱلرَّحْمَـٰنُ وَلَدًۭا سُبْحَـٰنَهُۥ بَلْ عِبَادٌۭ مُّكْرَمُونَ[۱۱۳]؛ همچنین در بخش دیگری از آیات، اعتقاد به این که ملائکه، دختران خداوند باشند، باطل دانسته شده است: أَفَأَصْفَىٰكُمْ رَبُّكُم بِٱلْبَنِينَ وَٱتَّخَذَ مِنَ ٱلْمَلَـٰٓئِكَةِ إِنَـٰثًا إِنَّكُمْ لَتَقُولُونَ قَوْلًا عَظِيمًۭا[۱۱۴] نیز أَمِ ٱتَّخَذَ مِمَّا يَخْلُقُ بَنَاتٍۢ وَأَصْفَىٰكُم بِٱلْبَنِينَ[۱۱۵]
اعطای مقام خلت به ابراهیم: قرآن کریم از اعطای مقام حقیقی خُلَّت (دوستی) به حضرت ابراهیم(ع) خبر داده است؛ آنجا که میفرماید: وَمَنْ أَحْسَنُ دِينًۭا مِّمَّنْ أَسْلَمَ وَجْهَهُۥ لِلَّهِ وَهُوَ مُحْسِنٌۭ وَٱتَّبَعَ مِلَّةَ إِبْرَٰهِيمَ حَنِيفًۭا وَٱتَّخَذَ ٱللَّهُ إِبْرَٰهِيمَ خَلِيلًۭا[۱۱۶]
اعطای کرامت گواه بودن بر اعمال به اولیا: خدای سبحان در قرآن، از اعطای کرامت گواه بودن بر اعمال امّت به اولیای الهی(ع) اخبار نموده؛[۱۱۷]. آنجاکه فرمود: إِن يَمْسَسْكُمْ قَرْحٌۭ فَقَدْ مَسَّ ٱلْقَوْمَ قَرْحٌۭ مِّثْلُهُۥ وَتِلْكَ ٱلْأَيَّامُ نُدَاوِلُهَا بَيْنَ ٱلنَّاسِ وَلِيَعْلَمَ ٱللَّهُ ٱلَّذِينَ ءَامَنُوا۟ وَيَتَّخِذَ مِنكُمْ شُهَدَآءَ وَٱللَّهُ لَا يُحِبُّ ٱلظَّـٰلِمِينَ[۱۱۸].[۱۱۹].
منابع
پانویس
- ↑ مفردات، ص۶۷، «اخذ»؛ التحقیق، ج ۱، ص۴۲، «اخذ».
- ↑ اسماءوصفات، ج ۱، ص۴۸.
- ↑ «من به خداوند- پروردگار خویش و پروردگار شما- توکل کردهام؛ هیچ جنبندهای نیست مگر که او بر هستیش چیرگی دارد؛ به راستی پروردگار من بر راهی راست است» سوره هود، آیه ۵۶.
- ↑ اسماء و صفات، ج ۱، ص۴۸.
- ↑ مفردات، ص۶۷، «اخذ».
- ↑ المنجد، ص۵، «اخذ».
- ↑ دهخدا، ج ۱۳، ص۱۹۱۹۶ و ج ۳، ص۳۵۳۶.
- ↑ مفردات، ص۶۷، «اخذ».
- ↑ نهجالبلاغه، خطبه ۲۱۲، ص۴۴۶.
- ↑ بحارالانوار، ج ۸۴، ص۳۱۸.
- ↑ «من به خداوند- پروردگار خویش و پروردگار شما- توکل کردهام؛ هیچ جنبندهای نیست مگر که او بر هستیش چیرگی دارد؛ به راستی پروردگار من بر راهی راست است» سوره هود، آیه ۵۶.
- ↑ التبیان، ج ۶، ص۱۱.
- ↑ المیزان، ج ۱۰، ص۳۰۳.
- ↑ شرح فصوصالحکم، فص هودی، ص۷۱۰.
- ↑ «و هر کس را قبلهای است که روی بدان میکند» سوره بقره، آیه ۱۴۸.
- ↑ تعلیقات بر شرح فصوص الحکم، ص۲۱۸.
- ↑ اسحاقنیا تربتی، سید رضا، مقاله «آخِذ»، دائرةالمعارف قرآن کریم ج۱، ص ۸۸.
- ↑ «آیا ندانستهاند: خداوند است که از بندگانش توبه را میپذیرد و زکاتها را دریافت میدارد و خداوند است که توبهپذیر بخشاینده است؟!» سوره توبه، آیه ۱۰۴.
- ↑ التوحید، ج ۲، ص۱۶۱؛ البرهان، ج ۲، ص۸۳۶.
- ↑ اسحاقنیا تربتی، سید رضا، مقاله «آخِذ»، دائرةالمعارف قرآن کریم ج۱، ص ۸۹.
- ↑ «و (یاد کن) آنگاه را که پروردگارت از پشت فرزندان آدم، زادههای آنها را برآورد و از آنان بر خودشان گواهی گرفت که آیا من پروردگارتان نیستم؟ گفتند: چرا، گواهی میدهیم؛ مبادا که در رستخیز بگویید ما از این ناآگاه بودیم» سوره اعراف، آیه ۱۷۲.
- ↑ الکشاف، ج ۲، ص۱۷۶؛ مجمعالبیان، ج ۴، ص۷۶۶.
- ↑ «و اینگونه ما گستره آسمانها و زمین را به ابراهیم مینمایانیم و (چنین میکنیم) تا از باورداران گردد» سوره انعام، آیه ۷۵.
- ↑ المیزان، ج ۸، ص۳۱۹ ـ ۳۲۱.
- ↑ التفسیر الکبیر، ج ۱۵، ص۴۶ و ۴۷.
- ↑ اسحاقنیا تربتی، سید رضا، مقاله «آخِذ»، دائرةالمعارف قرآن کریم ج۱، ص ۸۹.
- ↑ «و شما را چه میشود که به خداوند ایمان نمیآورید در حالی که پیامبر شما را فرا میخواند که به پروردگارتان ایمان آورید و اگر مؤمن باشید از شما پیمان گرفته است» سوره حدید، آیه ۸.
- ↑ مجمعالبیان، ج۹، ص۳۴۹؛ تفسیر ملاصدرا، ج۶، ص۱۸۰؛ اسماء و صفات، ج۱، ص۵۰.
- ↑ جامع البیان، مج ۱۳، ج ۲۷، ص۲۸۴؛ قرطبی، ج ۱۷، ص۱۵۵.
- ↑ المیزان، ج ۱۹، ص۱۵۲.
- ↑ اسحاقنیا تربتی، سید رضا، مقاله «آخِذ»، دائرةالمعارف قرآن کریم ج۱، ص ۸۹.
- ↑ نمونه، ج ۱۷، ص۲۱۱.
- ↑ «و (یاد کن) آنگاه را که از پیامبران پیمان گرفتیم و (نیز) از تو و نوح و ابراهیم و موسی و عیسی پسر مریم و از آنها پیمانی استوار گرفتیم» سوره احزاب، آیه ۷.
- ↑ «و آنگاه خداوند از پیامبران پیمان گرفت که چون به شما کتاب و حکمتی دادم سپس پیامبری نزدتان آمد که آن (کتاب) را که با شماست راست میشمارد، باید بدو ایمان آورید و باید او را یاوری کنید و (آنگاه) فرمود: آیا اقرار کردید و بر (پایه) آن پیمان مرا پذیرفتید؟ گفتند: اقرار کردیم؛ فرمود: پس گواه باشید و من نیز همراه شما از گواهانم» سوره آلعمران، آیه ۸۱.
- ↑ «و (یاد کن) آنگاه را که خداوند از اهل کتاب پیمان گرفت که آن (کتاب آسمانی) را برای مردم، روشن بگویید و پنهانش مدارید اما آن را پس پشت افکندند و با آن بهای ناچیزی ستاندند و بد است آنچه میستاندند» سوره آلعمران، آیه ۱۸۷.
- ↑ «و (یاد کنید) آنگاه را که از بنی اسرائیل پیمان گرفتیم که جز خداوند را نپرستید و با پدر و مادر و خویشاوند و یتیمان و بیچارگان نیکی کنید و با مردم سخن خوب بگویید و نماز را بر پا دارید و زکات بدهید؛ سپس جز اندکی از شما، پشت کردید در حالی که (از حق) رویگردان بودید» سوره بقره، آیه ۸۳.
- ↑ «و (یاد کنید) آنگاه را که از شما پیمان گرفتیم که خون همدیگر را نریزید و یکدیگر را از خانههاتان آواره نسازید سپس اقرار کردید در حالی که خود (بر آن) گواهی میدهید» سوره بقره، آیه ۸۴.
- ↑ «و آنگاه که از شما پیمان گرفتیم و (کوه) طور را بر فراز (سر) تان برافراختیم (و گفتیم) آنچه به شما بخشیدهایم، با توانمندی (در اختیار) گیرید و گوش به فرمان باشید؛ (به زبان) گفتند شنفتیم و (به دل گفتند) نپذیرفتیم و به سبب کفری که داشتند، (مهر) گوساله در دلش» سوره بقره، آیه ۹۳.
- ↑ «و (یاد کنید) آنگاه را که از شما پیمان گرفتیم و (کوه) طور را بر فراز (سر) تان برافراختیم. (و گفتیم) آنچه به شما دادیم با توانمندی بگیرید و از آنچه در آن است یاد کنید، باشد که پرهیزگاری ورزید» سوره بقره، آیه ۶۳.
- ↑ اسماء و صفات، ج ۱، ص۵۲.
- ↑ «و از کسانی که میگفتند ما مسیحی هستیم پیمان گرفتیم آنگاه آنان بخشی از آنچه را که به ایشان یادآوری شده بود به فراموشی سپردند ما هم میان آنها تا روز رستخیز دشمنی و کینهجویی افکندیم و زودا که خداوند آنان را از آنچه میکردند آگاه کند» سوره مائده، آیه ۱۴.
- ↑ اسحاقنیا تربتی، سید رضا، مقاله «آخِذ»، دائرةالمعارف قرآن کریم ج۱، ص ۸۹.
- ↑ «یا در آمد و شدشان آنان را فرو گیرد؟ بنابراین آنان به ستوه آورنده (خداوند) نمیتوانند بود * یا آنان را در حال ترسیدن فرو گیرد؟ پس بیگمان پروردگارتان مهربانی بخشاینده است» سوره نحل، آیه ۴۶-۴۷.
- ↑ «و به یقین برای امّتهایی که پیش از تو بودند (پیامبرانی) فرستادیم و آنان را به سختی و رنج دچار کردیم باشد که (به درگاه خدا) لابه کنند» سوره انعام، آیه ۴۲.
- ↑ «و ما در هیچ دیاری پیامبری نفرستادیم مگر آنکه مردمش را به سختی و رنج دچار کردیم باشد که (به درگاه خدا) لابه کنند * سپس به جای خشکسالی، فراوانی آوردیم تا بسیار شدند و گفتند: به پدران ما (نیز) رنج و شادی رسیده است؛ ناگاه آنان را در حالی که خود آگاه نبودند فرو گرفتیم» سوره اعراف، آیه ۹۴-۹۵.
- ↑ «آنگاه چون هشدارهایی را که به آنان داده شده بود فراموش کردند درهای هر چیز (از نعمت و آسایش) را بر آنان گشودیم تا چون از دادهها دلشاد (و سرمست) شدند ناگهان ایشان را (به عذاب) فرو گرفتیم و آنان یکباره ناامید گردیدند» سوره انعام، آیه ۴۴.
- ↑ «پس، هر یک از آنان را برای گناهش فرو گرفتیم، بر برخی از آنان شنباد فرستادیم و برخی را بانگ آسمانی فرو گرفت و برخی را در زمین فرو بردیم و برخی را غرق کردیم و خداوند بر آن نبود که بدیشان ستم کند ولی آنان خود به خویش ستم میکردند» سوره عنکبوت، آیه ۴۰.
- ↑ «و آیا در زمین گردش نکردهاند تا بنگرند که سرانجام پیشینیان آنان چگونه بوده است؟ آنها از ایشان در زمین توانمندتر و پراثرتر بودند و خداوند برای گناهانشان آنان را فرو گرفت و ایشان را در برابر خداوند نگهدارندهای نبود» سوره غافر، آیه ۲۱.
- ↑ «تا هنگامی که کامروایان ایشان را به عذاب فرو گیریم؛ ناگاه به زاری میافتند» سوره مؤمنون، آیه ۶۴.
- ↑ «آنگاه چون اندرزی که به ایشان داده شده بود از یاد بردند کسانی را که (مردم را) از کار بد باز میداشتند رهایی بخشیدیم و ستمورزان را برای آنکه نافرمانی میکردند به عذابی سخت فرو گرفتیم» سوره اعراف، آیه ۱۶۵.
- ↑ «بگو مرا آگاه سازید اگر خداوند شنوایی و چشمانتان را از شما بگیرد و بر دلهای شما مهر نهد جز خداوند کدام خدا آن را برای شما (باز) میآورد؟ بنگر چگونه ما آیات (خود) را گوناگون میآوریم باز هم آنان رو میگردانند» سوره انعام، آیه ۴۶.
- ↑ «و ما در هیچ دیاری پیامبری نفرستادیم مگر آنکه مردمش را به سختی و رنج دچار کردیم باشد که (به درگاه خدا) لابه کنند» سوره اعراف، آیه ۹۴.
- ↑ «و چنین است فرو گرفتن پروردگارت، چون شهرهایی را که ستمکار باشند فرو گیرد بیگمان فرو گرفتن وی دردناک سخت است» سوره هود، آیه ۱۰۲.
- ↑ «و چه بسا شهرهایی که به (مردم) آنها مهلت دادم با آنکه ستمگر بودند سپس آنها را فرو گرفتم و بازگشت (هر چیز) به سوی من است» سوره حج، آیه ۴۸.
- ↑ «بنابراین او و سپاهیانش را فرو گرفتیم و به دریا افکندیم پس بنگر که سرانجام ستمکاران چگونه بود» سوره قصص، آیه ۴۰.
- ↑ «و ما فرعونیان را به خشکسالیها و کاستی فرآوردهها دچار کردیم باشد که در یاد گیرند» سوره اعراف، آیه ۱۳۰.
- ↑ «همچون شیوه فرعونیان و پیشینیان آنان که آیات ما را دروغ شمردند و خداوند آنها را برای گناهانشان فرو گرفت و خداوند، سخت کیفر است» سوره آلعمران، آیه ۱۱.
- ↑ «(روش اینان) چون روش فرعونیان و کسان پیش از ایشان است که به آیات خداوند کفر ورزیدند و خداوند آنان را برای گناهانشان فرو گرفت و خداوند توانمندی سختکیفر است» سوره انفال، آیه ۵۲.
- ↑ «پس او و سپاهش را فرو گرفتیم، آنگاه او را که سزاوار سرزنش بود در دریا افکندیم» سوره ذاریات، آیه ۴۰.
- ↑ «و هیچ نشانهای به آنان نشان ندادیم مگر آنکه از همانندش بزرگتر بود و آنان را با عذاب فرو گرفتیم باشد که بازگردند» سوره زخرف، آیه ۴۸.
- ↑ «آنان همه نشانههای ما را دروغ شمردند پس، آنان را چون فرو گرفتن پیروزمندی توانا فرو گرفتیم» سوره قمر، آیه ۴۲.
- ↑ «با پیامبر پروردگارشان نافرمانی کردند آنگاه (خداوند) آنان را با کیفری بسیار سخت فرو گرفت» سوره حاقه، آیه ۱۰.
- ↑ «آنگاه فرعون با آن پیامبر، نافرمانی کرد و او را با گرفتنی سخت، فرو گرفتیم» سوره مزمّل، آیه ۱۶.
- ↑ «خداوند هم او را به عقوبت جهان بازپسین و نخستین، فرو گرفت» سوره نازعات، آیه ۲۵.
- ↑ «با پیامبر پروردگارشان نافرمانی کردند آنگاه (خداوند) آنان را با کیفری بسیار سخت فرو گرفت» سوره حاقه، آیه ۱۰.
- ↑ «پروردگارا! اگر فراموش کردیم یا لغزیدیم بر ما مگیر» سوره بقره، آیه ۲۸۶.
- ↑ اسحاقنیا تربتی، سید رضا، مقاله «آخِذ»، دائرةالمعارف قرآن کریم ج۱، ص ۹۰.
- ↑ المیزان، ج ۱۹، ص، ۳۹۳.
- ↑ المیزان، ج ۱۶، ص۱۲۷.
- ↑ «بیگمان فرو گرفتن وی دردناک سخت است» سوره هود، آیه ۱۰۲.
- ↑ جامعالبیان، مج ۱۴، ج ۲۹، ص۱۷۰.
- ↑ مزمل آیه ۱۶
- ↑ جامعالبیان، ص۶۶.
- ↑ «با پیامبر پروردگارشان نافرمانی کردند آنگاه (خداوند) آنان را با کیفری بسیار سخت فرو گرفت» سوره حاقه، آیه ۱۰.
- ↑ «پس، آنان را چون فرو گرفتن پیروزمندی توانا فرو گرفتیم» سوره قمر، آیه ۴۲.
- ↑ جامعالبیان، مج ۱۰، ج ۱۸، ص۴۸.
- ↑ «تا هنگامی که کامروایان ایشان را به عذاب فرو گیریم؛ ناگاه به زاری میافتند» سوره مؤمنون، آیه ۶۴.
- ↑ جامعالبیان، مج ۸، ج ۱۴، ص، ۱۴۹.
- ↑ «یا در آمد و شدشان آنان را فرو گیرد؟ بنابراین آنان به ستوه آورنده (خداوند) نمیتوانند بود» سوره نحل، آیه ۴۶.
- ↑ المیزان، ج ۶، ص۱۱۰.
- ↑ «خداوند شما را در سوگندهای بیهوده بازخواست نمیکند امّا از آنچه با دل آگاهی است، بازخواست میکند و خداوند آمرزندهای بردبار است» سوره بقره، آیه ۲۲۵.
- ↑ «خداوند شما را در سوگندهای بیهوده بازخواست نمیکند امّا از آنچه با دل آگاهی است، بازخواست میکند و خداوند آمرزندهای بردبار است» سوره بقره، آیه ۲۲۵.
- ↑ اسحاقنیا تربتی، سید رضا، مقاله «آخِذ»، دائرةالمعارف قرآن کریم ج۱، ص ۹۰.
- ↑ جامعالبیان، مج ۵، ج ۷، ص۲۵۵.
- ↑ «آنگاه چون هشدارهایی را که به آنان داده شده بود فراموش کردند درهای هر چیز (از نعمت و آسایش) را بر آنان گشودیم تا چون از دادهها دلشاد (و سرمست) شدند ناگهان ایشان را (به عذاب) فرو گرفتیم و آنان یکباره ناامید گردیدند» سوره انعام، آیه ۴۴.
- ↑ المیزان، ج ۸، ص۲۰۰ و ۲۰۱.
- ↑ «سپس به جای خشکسالی، فراوانی آوردیم تا بسیار شدند و گفتند: به پدران ما (نیز) رنج و شادی رسیده است؛ ناگاه آنان را در حالی که خود آگاه نبودند فرو گرفتیم» سوره اعراف، آیه ۹۵.
- ↑ جامعالبیان، مج ۵، ج ۷، ص۲۵۵.
- ↑ «و به یقین پیامبران پیش از تو ریشخند شدهاند؛ پس به کافران مهلت دادم آنگاه آنان را فرو گرفتم؛ بنابراین (بنگر که) کیفر من چگونه بود؟» سوره رعد، آیه ۳۲.
- ↑ «کافران هیچ مپندارند اینکه مهلتشان میدهیم برای آنها نیکوست؛ جز این نیست که مهلتشان میدهیم تا بر گناه بیفزایند و آنان را عذابی خوارساز خواهد بود» سوره آلعمران، آیه ۱۷۸.
- ↑ «و پروردگار توست که آمرزنده دارای بخشایش است؛ اگر آنان را برای کارهایی که کردهاند فرو میگرفت عذابشان را پیش میافکند امّا آنان موعدی دارند که هرگز در برابر آن پناهگاهی نخواهند یافت» سوره کهف، آیه ۵۸.
- ↑ «و اگر خداوند مردم را برای ستمشان فرو میگرفت جنبندهای بر زمین وا نمینهاد اما (فرو گرفتن) آنان را تا زمانی معیّن پس میافکند و چون اجل آنها در رسد نه ساعتی دیر میکنند و نه پیش میافتند» سوره نحل، آیه ۶۱.
- ↑ «و اگر خداوند مردم را به آنچه کردهاند فرو میگرفت هیچ جنبندهای را بر پشت زمین وا نمینهاد اما تا زمانی معیّن (مرگ) آنان را پس میافکند و آنگاه که اجل آنان برسد خداوند به بندگان خویش بیناست» سوره فاطر، آیه ۴۵.
- ↑ بحارالانوار، ج ۸۸، ص۱۸۸ و ۳۴۹ و ج ۹۱، ص۳۸۷.
- ↑ «یا آنان را در حال ترسیدن فرو گیرد؟ پس بیگمان پروردگارتان مهربانی بخشاینده است» سوره نحل، آیه ۴۷.
- ↑ المیزان، ج ۱۲، ص۲۶۳.
- ↑ اسحاقنیا تربتی، سید رضا، مقاله «آخِذ»، دائرةالمعارف قرآن کریم ج۱، ص ۹۱.
- ↑ القرآن و العقل، ج ۳، ص۲۰۹.
- ↑ «آنان را نه در آفرینش آسمانها و زمین گواه کردم و نه در آفرینش خودشان و من آن نیم که گمراهکنندگان را یاور گیرم» سوره کهف، آیه ۵۱.
- ↑ «و آسمان و زمین و آنچه را میان آنها ست به بازیچه نیافریدهایم» سوره انبیا، آیه ۱۶.
- ↑ المیزان، ج ۱۴، ص۲۶۱ و ۲۶۲.
- ↑ «اگر میخواستیم سرگرمییی برگزینیم- چنانچه کننده (ی این کار) میبودیم- آن را از نزد خود میگزیدیم» سوره انبیا، آیه ۱۷.
- ↑ «خداوند فرزندی نگزیده است.».. سوره مؤمنون، آیه ۹۱.
- ↑ «و بگو سپاس خداوند را که نه فرزندی گزیده است و نه او را در فرمانروایی انبازی و نه او را از سر زبونی، سرپرستی است و او را چنان که باید بزرگ میدار!» سوره اسراء، آیه ۱۱۱.
- ↑ «سزاوار خداوند نیست که فرزندی برگزیند، پاکا که اوست، چون آهنگ کاری کند تنها بدان فرماید: باش! بیدرنگ خواهد بود» سوره مریم، آیه ۳۵.
- ↑ «همان که فرمانفرمایی آسمانها و زمین او راست و فرزندی نگزیده است و در فرمانفرمایی او را انبازی نیست و هر چیز را آفرید آنگاه آن را به شایستگی اندازه نهاد» سوره فرقان، آیه ۲.
- ↑ «اگر خداوند میخواست فرزندی برگزیند از (میان) آنچه میآفریند هر چه میخواست برمیگزید، پاکا که اوست، او خداوند یگانه دادفرماست» سوره زمر، آیه ۴.
- ↑ «و اینکه جایگاه پروردگارمان والاست هرگز همسر و فرزندی نگزیده است» سوره جن، آیه ۳.
- ↑ «و گفتند خداوند فرزندی گزیده است؛ پاکا که اوست، بلکه هر چه در آسمان و زمین است از اوست؛ همه فرمانبردار اویند» سوره بقره، آیه ۱۱۶.
- ↑ «گفتند: خداوند فرزندی برگزیده است، پاکاکه اوست، او بینیاز است؛ آنچه در آسمانها و آنچه در زمین است، از آن اوست شما را در این (گفته) برهانی نیست؛ آیا چیزی که نمیدانید درباره خداوند میگویید؟» سوره یونس، آیه ۶۸.
- ↑ «و تا به آن کسان که میگویند: «خداوند فرزندی گزیده است»، بیم دهد» سوره کهف، آیه ۴.
- ↑ «و گفتند که (خداوند) بخشنده فرزندی گزیده است» سوره مریم، آیه ۸۸.
- ↑ «و گفتند خداوند بخشنده (از فرشتگان) فرزندی گزیده است؛ پاکا که اوست؛ بلکه (فرشتهها تنها) بندگانی ارجمندند؛» سوره انبیا، آیه ۲۶.
- ↑ «آیا پروردگارتان شما را به (داشتن) پسران برگزید و برای خود از فرشتگان دخترانی برگرفت؟ بیگمان شما سترگ سخنی میگویید» سوره اسرا، آیه ۴۰.
- ↑ «آیا از آنچه میآفریند برای خود دخترانی گرفته و شما را به (داشتن) پسران برگزیده است؟» سوره زخرف، آیه ۱۶.
- ↑ «و بهدینتر از آن کس که روی (دل) خویش به (سوی) خداوند نهد در حالی که نکوکار باشد و از آیین ابراهیم درستآیین پیروی کند، کیست؟ و خداوند، ابراهیم را دوست (خود) گرفت» سوره نسا، آیه ۱۲۵.
- ↑ المیزان، ج۱، ص۳۲۱ و ج۴، ص۲۸ و ۲۹.
- ↑ «اگر زخمی به شما (در احد) برسد زخمی همانند آن به آن گروه رسیده است، و ما این روزگاران را میان مردم (دست به دست) میگردانیم و تا مؤمنان را خداوند معلوم بدارد و از (میان) شما گواهانی بگیرد و خداوند ستمگران را دوست نمیدارد» سوره آلعمران، آیه ۱۴۰.
- ↑ اسحاقنیا تربتی، سید رضا، مقاله «آخِذ»، دائرةالمعارف قرآن کریم ج۱، ص ۹۲.