معنا و مفهوم دجال چیست؟ یکی از پرسشهای مرتبط به بحث مهدویت است که میتوان با عبارتهای متفاوتی مطرح کرد. برای بررسی جامع این سؤال و دیگر سؤالهای مرتبط، یا هر مطلب وابسته دیگری، به مدخل اصلی مهدویت مراجعه شود.
«دجال در لغت به صیغه مبالغه و به معنای بسیار دروغگو و بسیار گمراهکننده، است[۱]. این کار غالباً با استفاده از راههایی انجام میشود که در منابع لغت به عنوان ریشههای این واژه شناخته شدهاند. این ریشهها عبارت اند از: دروغ، زراندود کردن، طلا و آب طلا، و گروه بزرگ همسفران[۲] صاحب تاج العروس در جمعبندی این معانی میگوید: دجال به معنای بسیار دروغگوست و دروغ او سحر، فریب، تهمت، حقپوشی و اظهار مطالبی است که در دل او وجود ندارد[۳]. دجال کسی است که با فریب و دروغ، کسانی را به کفر میکشاند و با پیروانش زمین را در مینوردد» [۴].
«در قاموس[۵] آمده است: " دَجَلَ البعيرَ: طَلاه به، و قيل: عَمَّ جسمَه بالهِناء " او را روغنمالی کرد. " الدَّجَّالُ المَسيحُ الكَذَّابُ، لأنَّه يَعُمُّ الأَرْضَ ". "او دجل، ای کذب و أحرق و جامع و قطع نواحی الأرض سیرا".
در "مجمع البحرین" طریحی[۶] آمده است: " لَمْ يَصِلِ الدَّجَّالُ مَكَّةَ وَ لَا الْمَدِينَة ". فِي آخَرَ الدَّجَّالُ لَا يُبْقِي سَهْلًا مِنَ الْأَرْضِ إِلَّا وَطِئَهُ إِلَّا مَكَّةَ وَ الْمَدِينَةَ". فِيهِ "لَيَزْرَعُنَّ الزَّرْعَ بَعْدَ خُرُوجِ الدَّجَّالِ". در روایت آمده است که ابو بکر نزد پیامبر (ص) از فاطمه (س) خواستگاری کرد. حضرت فرمود: من فاطمه (س) را به علی وعده دادهام و من فردی حیلهگر و دغلباز نیستم که به گفتهام عمل نکنم"[۷]سید محمد صدر، در تاریخ غیبت کبری، دو مورد درباره دجال بحث کرده است[۸]: بعد از آنکه دوازده مطلب را در جلد ۲ کتاب خود، از کتب اهل سنت درباره دجال مطرح کرده، چند مطلب مهم را بیان میکند و در آخر میگوید: روایات دجال را خواه بپذیریم و حمل بر صحت کنیم یا اصلا نپذیریم، وجود دجال واقعیت دارد؛ ولی او یک شخص نیست. وی، دجال را یک پدیده اجتماعی و فرهنگی میداند و از فرهنگ غربی و فرهنگ کفر، به دجال یاد میکند. جایی دیگر[۹] میگوید: دجال یک فرهنگ و تمدن مادی و غربی است". برداشت سنتی آن است که بگوییم: دجال یک شخص است. البته روایاتی نیز بر این موضوع دلالت دارد. برداشت دیگری نیز میگوید: "دجال عبارة عن مستوی حضاری ایدئولوجیة معادیة للاسلام". بعد میافزاید: ما با برهان و استدلال، برداشت نخست را رد کردیم. عمده روایات آن، از اهل سنت است. روایات ما گرچه در این زمینه فراوان نیست؛ ولی برداشت دوم را تأیید میکند. که دجال یک فرهنگ الحادی است. اکثر پیروان دجال: طیالسه[۱۰] (مترفین) و زنازادگان هستند. یعنی کسانی که از پدران خود بریدهاند. (احتمالاً غربزدگان) نتیجه فرهنگ مادی بیاعتقادی به حدود شرع، محرمات و احکام و ... است و یا بر ظاهر حمل کنیم و بگوئیم: منظور همان فرزندان نامشروع هستند.
به هرحال، دجالی که منظور ماست: "مجموع الحضارة المادیة" (فرهنگ فروید که غرب را پوک و پوشالی کرده است). ظاهراً نظر حضرت آیت الله ناصر مکارم شیرازی نیز همین است که دجال، فرهنگ غرب و فرهنگ کفر است، چنانچه از خودشان نیز شنیدم»[۱۱].
«"دجّال" در زبان عربی به معنای "آب طلا" و طلا اندود کردن است و به همین علت، افراد بسیار دروغگو که باطل را حق جلوه میدهند "دجّال" نامیده میشوند[۱۲][۱۳].
از روایات استفاده میشود دجّال ستمکاری است که در آخر الزمان، مردم را گمراه خواهد کرد. البته در آموزههای هر سه دین یهودیت، مسیحیت و اسلام از آن سخن به میان آمده است. افرادی در هر سه جامعه دینی میگویند: دجّال تولد یافته و زنده است[۱۴][۱۵].
در روایاتی چند از خروج "دجّال" به عنوان نشانه ظهور و در برخی دیگر از آن به عنوان یکی از "اشراط الساعه" یاد شده است. این نشانه، در کتابهای اهل سنت بیشتر، یکی از نشانههای برپایی قیامت دانسته شده است[۱۶]؛ ولی در منابع روایی شیعه، بیشتر از آن به عنوان حادثهای مهّم که مقارن ظهور حضرت مهدی (ع) رخ خواهد داد؛ یاد شده است[۱۷][۱۸].
دجال، نام شخص معینی نیست و هرکس که با ادعاهای پوچ و بیاساس و با توسل به حیلهگری و نیرنگ، در صدد فریب مردم باشد، دجّال است. اینکه در روایات، از "دجّال"های فراوان سخن به میان آمده است این احتمال را تقویت میکند. پیامبر اکرم (ص) فرموده است: قیامت، برپا نمیشود، تا وقتی که مهدی از فرزندانم قیام کند. مهدی قیام نمیکند، تا وقتی که شصت دروغگو خروج کنند و هرکدام بگوید: من پیامبرم[۲۰]. در روایات، از این "دجّال"ها و دروغگویان فراوان نام برده شده است. در بعضی دوازده، در برخی سی و برخی شصت و هفتاد دجّال آمده است[۲۱]. از میان این "دجّال"ها، فردی که در دروغگویی، حیلهگری و مردمفریبی سرآمد همه دجالان و فتنهاش از همه بزرگتر است، نشانه ظهور مهدی (ع) و یا برپایی قیامت است. بر این اساس، دو نوع دجّال هست: یکی همان دجّال حقیقی و واقعی است که پس از همه "دجّال"ها میآید و دیگری گروهی شیاد و دروغگویند که دست به فریبکاری، تحمیق و گمراهی مردم میزنند. پیامبر اکرم (ص) میفرماید: پیش از خروج دجّال، بیش از هفتاد دجّال خروج خواهد کرد[۲۲]. حقیقت داستان دجّال، بیانگر این واقعیت است که در آستانه هر انقلابی، افراد فریبکار و منافق که معتقد به نظامهای پوشالی گذشته و حافظ ضد ارزشهایند، برای نگهداشتن فرهنگ و نظام جاهلی گذشته، همه تلاش خود را به کار میگیرند و با سوءاستفاده از زمینههای فکری و اجتماعی و احساسات مردم، دست به تزویر و حیلهگری میزنند. در انقلاب جهانی حضرت مهدی (ع)، چنین خطری پیشبینی شده است. از آنجا که این انقلاب از همه انقلابهای تاریخ بزرگتر و گستردهتر است، خطر فریبکاران دجّال صفت نیز به مراتب بیشتر و گستردهتر است. در آستانه ظهور، آنان همه تلاش خویش را به کار خواهند گرفت که مردم را فریب دهند و آنها را از نتیجه آن، دلسرد و ناامید سازند و سرانجام از پیروزی حتمی آن جلوگیری کنند. البته در این احتمال میتوان گفت: ممکن است یکی از آن دجّالها- صفات زشت در او بیشتر از همه متبلور است- نشانه ظهور باشد[۲۳].
احتمال دوم آن است که فردی معین و مشخص، به نام "دجّال" در دوره غیبت- با همان ویژگیهایی که برای وی بیان شده است- خروج میکند و مردم را به انحراف میکشاند. برخی با استناد بعضی از روایات، او را زنده میدانند؛ برای مثال گفته میشود او در زمان حضرت رسول اکرم (ص) زنده بوده و تا هنگام خروج، زنده خواهد ماند[۲۴]. برخی از کتابها و فیلمها نام "دجّال" بر خود دارند. "دجّال" لقب دغلبازی است که نزد یهودیان "آرمیلوس" و نزد مسلمانان "صائد بن صید" نامیده میشود[۲۵]. اصل داستان "دجّال" در کتابهای مقدس مسیحیان نیز آمده است. در انجیل، واژه "دجّال" بارها به کار رفته و از کسانی که منکر حضرت مسیح (ع) باشند یا "پدر و پسر" را انکار کنند، "دجّال" یاد شده است: دروغگو کیست، جز آنکه مسیح بودن عیسی را انکار کند؟ آن، دجّال است که پسر و پدر را انکار کند[۲۶]. طرفداران احتمال دوم به روایتی استناد کردهاند که اصبغ بن نباته از حضرت علی (ع) پرسید: "ای امیر مؤمنان! دجّال کیست؟ آن حضرت فرمود: دجّال، صائد بن صائد (صید) است. بدبخت کسی است که او را تصدیق کند و خوشبخت آن است که او را تکذیب کند. از شهری برآید که آن را اصفهان نامند؛ از دهی که آن را یهودیه گویند[۲۷]. چشم راستش ممسوح و چشم دیگرش بر پیشانی است و مانند ستاره صبح میدرخشد. در آن، نقطه علقهای است که با خون در آمیخته است و میان دو چشمش نوشته است: "کافر" و هرخواننده و بیسواد آن را میخواند. در دریاها فرو میرود و آفتاب با او میگردد. مقابل او کوهی از دود و عقبش کوهی سپید است که مردم تصور میکنند طعام است. در زمان قحطی سختی خروج میکند؛ در حالی که بر الاغ سپیدی سوار است. هر گام حمارش، یک میل است و زمین، منزل به منزل زیر پایش درنوردیده شود. بر آبی نگذرد، جز آنکه فرورود، تا روز قیامت. به آوازی که همه جن و انس و شیاطین- در شرق و غرب- عالم آن را میشنوند، فریاد کند: "ای دوستان من! نزد من آیید. منم آنکه آفرید و تسویه کرد و تقدیر کرد و رهبری نمود. منم پروردگار شما". دشمن خدا دروغ میگوید. او یک چشمی است که غذا میخورد و در بازارها راه میرود. به راستی که پروردگار شما نه یک چشم است، و نه غذا میخورد، نه راه میرود و نه زوال دارد. و برتر است خدا از این اوصاف؛ برتری بزرگی. آگاه باشید! بیشتر پیروانش در آن روزگار، ناپاک زادگانند و صاحب پوستینهای سبز. خداوند تعالی او را در شام بر سر گردنهای که آن را افیق نامند به دست کسی که حضرت عیسی (ع) پشت سرش نماز میخواند هنگامی که سه ساعت از روز جمعه گذشته باشد، خواهد کشت. آگاه باشید پس از آن، حادثه بزرگ و قیامت کبرا باشد.
برخی نیز این احتمال را مطرح کردهاند که مراد از "دجّال" همان سفیانی است که در کتابهای اهل سنت بیشتر با عنوان "دجّال" و در کتابهای شیعی با عنوان سفیانی آمده است. البته این احتمال مردود است[۲۸][۲۹].
دجّال، کنایه از کفر جهانی و سیطره فرهنگ مادی بر جهان است[۳۰].
برخی از اهل نظر، این احتمال را تقویت کرده و همه ویژگیهایی را که برای دجّال بیان شده، با ویژگیهای استکبار جهانی برابر دانستهاند. "استکبار" به معنای واقعی، دجّال است که خود را قیم ملتها میداند و با تکیه به ثروت انبوه و قدرت عظیم، در همه جای زمین دخالت میکند و همه را به زیر سلطه خویش میآورد[۳۱][۳۲].
از نکات شگفآور و تأملبرانگیز در انبوه روایات شیعه و سنّی ارتباط تنگاتنگی است که بین دجّال و یهودیان مطرح شده است. در روایات بیشتر پیروان دجال یهودی معرفی شدهاند[۳۳]. در منابع اهل سنت به صورت عمده، سخن از کشته شدن دجّال به دست حضرت عیسی (ع) است[۳۴]»[۳۵].
«دجال از ریشه "دجل" است. معانی مختلفی که اهل لغت برای ریشه آن ذکر کردهاند عبارت است از: اختلاط حق و باطل[۳۶]، پوشاندن و پنهان کردن[۳۷]، دروغگویی و وارونه جلوه دادن[۳۸]، پوشاندن پوست شتر با ماده قطران[۳۹] و آب طلا کردن شمشیر[۴۰]. اما واژه دجال، صیغه مبالغه از ماده "دجل" به معنای کذاب و بسیار دروغگوست و جمع دجال را دجاجله و دجالون گفتهاند[۴۱]. ارائه این معنا برای واژه دجال متأثر از معنای دوم ریشه "دجل" است (دروغگویی و وارونه جلوه دادن). بر این اساس، با توجه به کاربردهای لغوی ریشه "دجل" میتوان گفت وجه تمایز "دجل" - که به معنای دروغ گفتن است - با سایر واژههایی که به همین معناست (مانند کذب و...) آن است که که دجل به معنای پوشاندن حقیقت و نوعی دروغ گفتن است؛ اما پوشاندن و دروغ گفتن همراه با جلوه دادن و آرایش و تزیین به صورتی که آن دروغ مزین، حقیقت را پوشانده و اصل مطلب را به گونهای دیگر نمایان کند و دجال یعنی موجودی که با جلوه دادن و آرایش کردن و تزیین، حقیقتپوشی کرده و ناراست را راست و راست را ناراست جلوه میدهد.
اما دجال در اصطلاح روایات، موجودی است که در آستانه ظهورحضرت مهدی (ع) در زمین فتنههای بسیاری برپا میکند و بسیاری از مردم را گمراه کرده و وسعت فتنههای او همه جهان را دربر میگیرد[۴۲]. او تکچشم است[۴۳]؛ الاغی عقیم دارد که فاصله بین دو گوش آن یک میل است[۴۴]؛ وارد دریاها میشود و به روی آبها حرکت میکند، دو کوه از دود در برابرش حرکت میکند و کوه سفیدی در پشت سرش که مردم آن را غذا تصور میکنند. همانا دجال در قحطی شدید خارج میشود[۴۵]؛ میان پیشانی او "کافر" نوشته شده است[۴۶]؛ ابتدا ادعای نبوت میکند و زمانی که مورد ستایش و پذیرش قرار گرفت، آنگاه ادعای ربوبیت میکند[۴۷]. همانا همراه دجال دو رود است؛ رودی بهشت نامیده میشود و رود دیگر جهنم. پس هرکس داخل بهشت او شود، آن را آتش مییابد و هرکس به جهنمش وارد شود، آن را بهشت مییابد[۴۸]»[۴۹].
«این نشانه، در کتابهای اهل سنت از نشانه برپایی قیامت دانسته شده است[۵۰]، ولی در منابع روایی شیعه، از نشانههای ظهور[۵۱]. البته هیچ اشکالی ندارد که رخدادهایی چون خروج دجّال، هم نشانه ظهور باشند و هم نشانه قیامت. دجّال فردی است که در آخر الزمان و پیش از قیام مهدی (ع) خروج میکند و با انجام کارهای شگفتانگیز جمع بسیاری از مردم را میفریبد و سرانجام به دست عیسی مسیح (ع) در کنار دروازه "لد" در منطقه شام، به هلاکت میرسد[۵۲].
از "نزّال بن سبره" آوردهاند که میگوید: امیر مؤمنان (ع) برای ما سخن میگفت که: نخست سپاس خدا را بهجا آورد و او را ستود و بر پیامبر و خاندانش (ع) درود فرستاد، انگاه سه بار فرمود: "سلونی -ایها النّاس!- قبل أن تفقدونی..." یعنی: مردم! تا مرا از دست ندادهاید، هر آنچه میخواهید بپرسید.
"صعصعة بن صوحان" بپا خاست و گفت: چه زمانی "دجّال" خواهد آمد؟ علی (ع) فرمود: "بنشین! خدا سخن تو را شنید و منظورت را دانست... برای خروج "دجّال" نشانهها و علایمی است که دستهدسته هرکدام پس از دیگری روی خواهد داد اگر میخواهی تو را از آنها آگاه سازم؟" صعصعة پاسخ داد: "آری! ای امیر مؤمنان!" فرمود: پس به خاطر بسپار و حفظ کن که اینها علایم و نشانههای آن است: هنگامی که مردم راه و رسم و فرهنگ و معنویت نماز را نابود ساختند و به پوسته آن قناعت کردند و ویژگی امانت و امانتداری را ضایع ساختند و دروغپردازی را روا شمردند و رباخوارگی و ربا را مباح دانستند و رشوه دادند و گرفتند و دین به دنیا فروختند و سفیهان و کمخردان را به اداره امور جامعه گماشتند و قطعرحم کردند و هواهای دل را پیروی کردند و ریختن خونها را آسان ساختند. هنگامی که بردباری، ناتوانی شمرده شد و بیدادگری، باعث افتخار گردید و زمامداران فاجر و بدکار! و وزیران، ستمکار شدند و مأموران و مجریان عدالت، خیانت پیشه ساختند و گویندگان و قاریان قرآن، به فسق و گناه روی آوردند و شهادتهای دروغین در جامعه پدیدار شد و کارهای ناپسند و تهمتتراشیها و گناهکاری و تجاوزگری علنی گردید، انگاه که قرآن به صورت زیبایی چاپ و جلد و تزیین گردید و مسجدها آراسته شد و منارهها سر به آسمان سایید و اشرار مورد تجلیل قرار گرفتند و صفهای جماعت فشرده و دلها از هم دور شد و عهدها و پیمانها گسسته و آن وعده بزرگ نزدیک گردید و زنان به خاطر حرص به دنیا، در کسب و کار همسران خود شرکت کردند و به بازارها و مغازهها و کارخانهها سرازیر گشتند. صدای آواز فاسقان، همهجا پخش و به گوشها رسید و هرچه گفتند و خواندند از آنان پذیرفته شد. رهبری جامعهها به دست اراذل واگذاشته شد و با فاجر به خاطر ترس از شرارتش، مدارا گردید و دروغساز و دروغپرداز، تصدیق و تأیید شد و خیانتکار، امین شمرده شد.
هنگامی که کنیزان آوازهخوان و رقاصهها و آلات لهو و موسیقی، به کار گرفته شد و نسلهای آخرین به نسلهای پیشین نفرین کردند و زنان بر زینها سوار شدند و تلاش کردند خود را شبیه مردان سازند و مردان نیز خود را در ظاهر و اخلاق بسان زنان ساختند، و شاهد بیآنکه از او شهادت بخواهند به دادگاه رفت و شهادت داد، و دیگری برخلاف حق و عدالت و بدون آگاهی، به خاطر رفاقت با کسی، به نفع او به دروغ گواهی کرد... آری! در این شرایط منحطّ و وخامتبارو گناهآلود جامعهها و تمدّنهای اسلامی و جهانی است که دجّال ظاهر میگردد و درآمدن شتاب میکند...[۵۳]»[۵۴].
«از نشانههای ظهور، خروج دجّال است. "دجال" از ریشه "دجل" بهمعنای دروغگوی حیلهگر است. در زبان عربی بهمعنای آب طلا است و به همین علّت، افراد بسیار دروغگو که باطل را حق جلوه میدهند، دجّال نامیده میشوند. در روایات دجالها و دروغگویان فراوانی نام برده شده است. در برخی دوازده و در برخی سی، شصت و هفتاد دجال آمده است[۵۵]. از میان این دجّالها، فردی که در دروغگویی و حیلهگری سرآمد همه دجالان است و فتنه او از همه بزرگتر است، نشانه ظهور مهدی (ع)[۵۶] و یا برپایی قیامت[۵۷] است. بر این اساس باید گفت دو نوع دجال داریم، یکی دجال حقیقی که پس از همه دجالها میآید و دیگری گروهی شیاد و دروغگو که به فریب مردم و گمراهی آنان دست میزنند.
دجّال در روایات اسلامی اینچنین توصیف شده است: "او دارای قدرت و تأثیر عجیبی است، چشم راست ندارد و چشم دیگرش در وسط پیشانی اوست و مانند ستاره صبح میدرخشد. چیزی در چشم اوست که گویی آمیخته به خون است. داخل دریاها میشود و آاز اصفهان یا بجستان و یا خراسان گفتهاند[۵۸]. اصل داستان دجّال در کتابهای مقدس مسیحیان آمده و بارها واژه "دجال" در انجیل به کار رفته است. درباره دجال، صرفنظر از ویژگیهای او، چند احتمال وجود دارد:
دجّال، نام شخص معینی نیست. هرکسی که با ادعاهای پوچ و بیاساس و با توسّل به حیلهگری و نیرنگ، در صدد فریب مردم باشد، دجّال است. بر این اساس دجّالها خواهند بود و اینکه در روایات از دجّالهای فراوان (دوازده، سی، شصت و هفتاد) سخن به میان آمده، این احتمال را تقویت میکند.
فردی معین و مشخص بهعنوان "دجّال" در دوره غیبت، با همان ویژگیهایی که برای وی بیان شده، خروج میکند و مردم را به انحراف میکشاند.
این احتمال نیز وجود دارد که مراد از "دجّال"، همان سفیانی باشد که در کتابهای عامه، بیشتر بهعنوان "دجّال" و در کتابهای خاصه بهعنوان "سفیانی" آمده است[۵۹].
دجّال، کنایه از کفر جهانی و سیطره فرهنگ مادّی بر همه جهان است. استکبار، بهمعنای واقعی، دجّال است. استکبار خود را قیم ملتها میداند و با تکیه بر ثروت انبوه و قدرت عظیمی که در اختیار دارد، در همهجای زمین دخالت میکند و همه را به زیر سلطه خویش میآورد[۶۰]. موضوع دجّال، بیش از آن چه در روایات شیعه است، از طریق اهل سنت نقل شده است و قسمت عمده آن را "احمد بن حنبل" در کتاب مسند "ترمذی" در صحیح خود و "ابن ماجه" در سنن، و "مسلم" در صحیح، و "ابن اثیر" در نهایه از "عبدالله بن عمر" و "ابو سعید خدری" و "جابر بن عبدالله انصاری" نقل کردهاند[۶۱]. مرحوم صدوق در این زمینه میگوید: متعصّبین اهل سنت، اینگونه اخبار را تصدیق میکنند و آن را درباره دجّال و غیبت وی و زنده بودنش را در این مدّت طولانی روایت نمودهاند که در آخر الزمان خروج میکند، ولی درباره قائم باور نمیکنند که او مدت طولانی غائب میشود، آنگاه آشکار میگردد و جهان را پر از عدل و داد میکند، چنانکه از ظلم و جور پر شده باشد، با اینکه پیامبر (ص) و امامان (ع) از این موضوع، صریحاً سخن گفتهاند[۶۲]. همچنین موضوع دجال، اختصاص به اسلام ندارد، بلکه ریشه داستان دجال را باید در کتاب مقدس مسیحیان جستوجو کرد. در رساله اول یوحنا نوشته است: "دروغگو کیست، جز آنکه مسیح بودن عیسی را انکار کند، ان دجّال است که پدر و پسر را انکار مینماید"[۶۳]»[۶۴].
«"صائد بن صید" در زمان پیامبر اکرم (ص) میزیسته و پیامبر او را یکی از مصادیق دجال، به اصحاب خویش معرفی کرده است. بعدها که از خروج دجال در آخر الزمان خبر داده شد، بعضیها گمان کردند، دجال موعود همان "صائد بن صید" است و در نتیجه به زنده ماندن و طول عمر او قائل شدند[۶۵]»[۶۶].
«"دجال" بر وزن فعال صیغه مبالغه است که در ادبیات عرب برای دلالت بر زیادی انجام کار از سوی فاعل، به کار میرود. در کتابهای لغت، احتمالهای متعددی برای ریشه و معنای این واژه مطرح شده است که در اینجا به برخی از آنها اشاره میکنیم:
واژه دجال از "دُجَیل" به معنای "قَطران"[۶۷]. گرفته شده است. گفتنی است، اعراب در گذشته، بدن شتران خود را برای پوشاندن عیوب آنها با ماده سیاه رنگی به نام قطران میپوشاندند و در عرف عرب به پوشاندن کامل بدن شتر با این ماده "تَدجیل" میگفتند. از آنجا که دجال نیز چون قطران سراسر زمین را میپوشاند، از او با این عنوان یاد میشود.
واژه یاد شده از "دَجل" به معنای "دروغ" و "فریب" مشتق شده و دلیل نامگذاری دجال به این نام این است که او ادعای پروردگاری میکند و این کار از بزرگترین دروغهاست.
ریشه لغت دجال، "دَجل"، به معنای "در نوردیدن" است و از اینرو این نام به دجال اطلاق میشود که او بیشتر مناطق جهان را در مینوردد و تحت سلطه خود در میآورد.
دجال از "تَدجیل" به معنای "پوشاندن" ریشه گرفته است و به این دلیل دجال را با این نام میخوانند که او با کفرش مردم را میپوشاند یا زمین را با فراوانی لشکریانش میپوشاند یا اینکه حق را با باطل میپوشاند.
هم این واژه از "تَدجیل" گرفته شده که به معنای "زراندود کردن" برای فریب است. بنابر این قول، دلیل نامگذاری دجال به این نام این است که او دروغ و نیرنگ خود و همچنین با بیان کردن خلاف آنچه در دل دارد، باطل را حق جلوه میدهد و موجب فریب مردم میشود.
لغت دجال از "دجال" به معنای "طلا" یا "آب طلا" مشتق شده است؛ چون دجال در هر جا که قدم میگذارد گنجهای طلا نیز با او همراه است.
ریشه این لغت "دجاله" به معنای "گروه بزرگ همسفران" است و به این دلیل دجال را به این اسم نامگذاری کردهاند که او سراسر زمین را با هواداران فراوان خود میپوشاند.
این واژه از لغت "دجال" به معنای "سرگین"، گرفته شده است؛ زیرا دجال نیز مانند سرگین گستره زمین را با اعمال خود آلوده میکند[۶۸].
مؤلف لغتنامه تاج العروس پس از نقل اقوال یاد شده مینویسد: مصنف همه وجوه محتمل را به خوبی بیان کرد، ولی درستترین و بهترین وجه آن است که گفت: دجال به معنای بسیار دروغگوست و دروغ او سحر، فریب، تهمت، حقپوشی و اظهار مطالبی است که در دل او وجود ندارد[۶۹].
گفتنی است، نویسنده کتاب اعلام قرآن وجه دیگری برای ریشه کلمه دجال بیان کرده که قابل تأمل است. او در این باره مینویسد: در نظر نگارنده دجال کلمهای است مرکب و الف و لام آن همان الف ولامی است که در نامههای دانیال و حزقیال هم وجود دارد و به معنی خدا است. جزء اول آن هر چه باشد به معنی ضد و خصم و دشمن است و دور نیست که با "دژ"، "دشمن" و "دشوار" هم ریشه باشد[۷۰]. اگرچه در این وجه، نکات بدیعی وجود دارد، ولی به دشواری میتوان در میان اهل لغت مؤیدی برای آن پیدا کرد»[۷۱].
«در روایات، از دجال بسیار سخن گفته شده است. دجال به معنای هر انسان دغلباز و فریبکاری است که امور را بر مردم، به ویژه در دین و اعتقادشان، مشتبه سازد. اصل معنای دجل، آمیختگی است و هنگامی دَجَلَ گفته میشود که شخصی، فریبکاری یا دغلبازی کند. دجال و دجاله از همین ریشه به معنای گروه و دسته بزرگ است.
شاعر میگوید: " دَجَّالَة من أَعْظم الرِّفاق"[۷۲]؛ معنای دیگر دجال، مسیح دروغگو است. از همین ریشه ترکیب شتر مُدَجَّل به معنای شتر قطران[۷۳] اندود شده است. وقتی گفته میشود، دَجَلَ الرّجل به معنای مرد دغلبازی کرد. پس او دجال دروغگو است. علت نامگذاری آن شخص خاص بدین نام به دلیل فریبکاری او و پوشاندن حق با باطل است[۷۴].
مسیح دجال؛ او یک شخص یهودی بوده که در آخرالزمان خروج میکند و به این دلیل دجال نامیده شده است که حق را با باطل میپوشاند و گفته شده به این دلیل دجال نامیده شده که طرفداران زیادش زمین را پر میکنند و آن را میپوشانند. همچنین گفته شده است به این دلیل آن شخص مسیح دجال نامیده شده که وی ظاهرش را با دروغها و گفتههای رنگارنگ میآراید؛ مانند اینکه آن شخص، ادعای ربوبیت (خدایی) میکند و این از جمله بزرگترین دروغها است و مردم را فریب میدهد و چون وی سطح زمین را با پیروان زیادش میپوشاند -همان گونه که قطران بدن را در بر میگیرد- به او دجال گفته میشود.
اما درستترین و بهترین تعریف این است که گفته شده: دجال، همان دروغگو است و دروغ او همان جادو و افتراها و پوشاندن حق با دروغهایش و اظهار خلاف آنچه که در دل دارد، است و دجال یعنی دروغگو و فریبکار[۷۵]. او مردی است که در آخرالزمان خروج کرده و ادعا میکند حضرت مسیح (ع) است؛ در حالی که دروغگو است و خروجش از علائم ظهور و نشانه قیامت کبراست.ابوعبید در این مورد گفته است: او بیچشم است و به این دلیل دجال نامیده شده است و دجال مسیح نامیده شده، چون سراسر زمین را طی میکند؛ یعنی سراسر زمین را در مینوردد، جز "مکه"[۷۶]. مسیح، کلمهای بر وزن فعیل و به معنای فاعل است[۷۷]. دجال، همان به وجود آورنده آن فتنه بزرگ است و وی را به دلیل زشتی صورتش، بدخلقت نامیدهاند. ابن فارس گفته است: دجال، مسیح نامیده شده، چون نیمی از صورتش صاف است و چشم و ابرو ندارد. نیز گفته شده: هر دو چشمش معیوب است؛ زیرا یکی از آنها فرو رفته و در گودی افتاده و دیگری برجسته است؛ همانند برجستگی یک دانه انگور در میان سایر حبههای انگور[۷۸]. مسیح دجال به این دلیل، بدین نام نامیده شده که حق را با باطل میپوشاند. دجال از فعل دَجَلَ مشتق شده و دَجَل به معنای پوشاند و پنهان کرد، است؛ برای تمییز میان وی و حضرت عیسی (ع)، مسیح دجال نامیده شده است و حضرت عیسی (ع) به علت گشت و گذارش در زمین، برای پند و عبرت، مسیح نامیده شد؛ نتیجه اینکه، حضرت عیسی (ع)، مسیح هدایت و دجال مسیح گمراهی است[۷۹].
ابوداوود در "سنن" خود میگوید: مسیح با تشدید، دجال و بدون تشدید (مَسیحْ) حضرت عیسی (ع) است.
فریری از خلف عامر نقل کرده است که: مسیح با تشدید و بدون تشدید به یک معناست و از آن واژه هم برای دجال و هم برای حضرت عیسی (ع) استفاده میشود و تفاوتی میان آن دو وجود ندارد.
جوهری در "الصحاح" میگوید: کسانی که آن را با تخفیف و بدون تشدید تلفظ میکنند، منظورشان سیاحت در زمین است و کسانی که آن را با تشدید میخوانند، منظورشان نداشتن چشم است.
حافظ میگوید: برخی واژه مسیح را در مورد دجال با (خ) روایت کردند (مسیخ) و گوینده آن را ناشی از تصحیف دانسته است[۸۰]. در حدیثی آمده است: ابوبکر، حضرت فاطمه (س) را از پیامبر (ص) خواستگاری کرد. پیامبر (ص) فرمودند:"إِنّي وَعَدْتُها لِعَلِيٍّ و لَستُ بدَجَّال"[۸۱] و منظور پیامبر (ص) همین معنی است. گفته شده: چون که با کفرش حقیقت را از مردم میپوشاند، دجال نامیده شده است و گفته شده: چون ادعای پروردگاری میکند، به دلیل این دروغش دجال نامیده شده است.
البته تمام این معانی به هم نزدیک هستند. ابن خالویه میگوید: هیچ کس بهتر از ابوعمرو، دجال را شرح و تفسیر نکرده و او گفته است، دجال یعنی فریبنده و کسی که باطل را به صورت حق جلوه دهد، گفته میشود: " دَجَلْت السيفَ "، یعنی شمشیر را رنگاندود کردم و دجاله، گروهی بزرگ است و به این دلیل آن شخص دجال نامیده شد که اشخاص زیادی به دور او جمع میشوند[۸۲]»[۸۳].
آقای محمد علی کریمی، در کتاب «آیا ظهور نزدیک است» در اینباره گفته است:
«(دجال)، از ریشه (دجل) به معنای دروغگوی حیلهگر است. در روایات، از این (دجال)ها و دروغگویان فراوان نام برده شده است. از میان این (دجال)ها، فردی که در دروغگویی و حیلهگری و مردمفریبی سرآمد همه دجالان و فتنه او از همه بزرگتر است، نشانه ظهور مهدی (ع) و یا برپایی قیامت است. بر این اساس، باید گفت: ما دو نوع دجال داریم: یکی همان دجالحقیقی و واقعی است که پس از همه (دجال)ها میآید و دیگری گروهی شیاد و دروغگویند که دست به فریبکاری و تحمیق و گمراهیمردم میزنند. بنابراین احتمال، با توجه به معنای لغوی دجال و نیز فراوانی آنان در روایات، فرد خاصی منظور نیست بلکه هر آدم حقهباز دروغگویی که با فریفتنمردم، به فتنهانگیزی بپردازد، دجال است، منتهی ممکن است یکی از آنان که تبلور این صفات در وی، از همه بیشتر است، نشانه ظهور باشد»[۸۴].
↑"و خروجه عقيب ظهور المهدي (ع) كما جاءت به الرواية. يقال سمي دَجَّالًا لتمويهه من الدَّجْلِ و التغطية. يقال دَجَلَ الحقَّ أي غطاه بالباطل. و دَجَلَ: إذا لبس و موه. وَ فِي الْخَبَرِ" إِنَّ أَبَا بَكْرٍ خَطَبَ فَاطِمَةَ إِلَى النَّبِيِّ ص فَقَالَ وَعَدْتُهَا لِعَلِيٍّ وَ لَسْتُ بِدَجَّالٍ"؛ بحار الانوار، ج ۵، ص ۳۶۹.
↑"قطران" ماده رقیق و چسبنده و سیاه رنگی است که با جوشاندن چوب و زعال و مانند آن به میآید و برای نگهداری چوب از پوسیدگی به کار میرود. خلیل جر، فرهنگ لاروس ترجمه: سید حمید طبیبیان، چاپ نهم: تهران، امیر کبیر، ۱۳۷۷، ج ۲، ص ۱۱.
↑ر.ک: تاج العروس من جواهر القاموس، ج ۱۴، ص ۲۲۸، ماده "دجل"؛ سعید الخوری الشرتونی، اقرب الموارد فی فصح العربیة و الشوارد، قم، مکتبة آیت الله العظمی المرعشی النجفی، ۱۴۰۳ ه.ق، ج ۱، ص ۳۲۰؛ مجمع البحرین، ج ۵، ص ۳۶۹؛ لغتنامه (دهخدا)، ج ۷، ص ۱۰۴۸۱.