منظور از قتل نفس زکیه چیست؟ یکی از پرسشهای مرتبط به بحث مهدویت است که میتوان با عبارتهای متفاوتی مطرح کرد. برای بررسی جامع این سؤال و دیگر سؤالهای مرتبط، یا هر مطلب وابسته دیگری، به مدخل اصلی مهدویت مراجعه شود.
و اما اینکه او را نفس زکیه نامیدهاند: اگرچه در وجهش حدیثی نیست اما معلوم است که از جهت علم و تقوی و ورع است و اما اینکه بعضی او را حسنی توهم کردهاند نظر به روایت کافی از قلت تدبر است، بلکه تحقیق این است که دو سید کشته گردند قبل از خروج قائم، یکی حسینی که به نفس زکیه معروف است و کشته شدن او از حتمیات است، و دیگر حسنی ولی او به نام و نام پدر معلوم نیست.
این دو قضیه باهم مباینت تام دارند، پس نمیشود گفت: یکی است و اختلاف کرد که حسنی است یا حسینی، و از تأمل دقیق ظاهر میشود که اول نفس زکیه کشته خواهد شد و بعد این حسنی و بعد از این حسنی فاصله زیاد نیست. و کشتن این حسنی هم در ما بین رکن و مقام نیست، بلکه چون او مبادرت به خروج میکند. پس ظاهر این است که در مکه در خیابانها و بازار باشد»[۷].
«"کشته شدن انسانی بیگناه" یکی از نشانههای پنج گانه حتمی است. "نفس زکیه"؛ یعنی، فرد بیگناه، پاک و کسی که قتلی انجام نداده است[۱۲] و جرمی ندارد. این مضمون در آیات قرآن در داستان حضرت موسی (ع) نیز به کار رفته است[۱۳]. محمد بن مسلم میگوید: از امام باقر (ع) پرسیدم:ای فرزندرسول خدا! چه زمانی قائم شما قیام میکند؟ امام در پاسخ فرمود: "وَ قَتْلُ غُلَامٍ مِنْ آلِ مُحَمَّدٍ ص بَيْنَ الرُّكْنِ وَ الْمَقَامِ اسْمُهُ مُحَمَّدُ بْنُ الْحَسَنِ النَّفْسُ الزَّكِيَّةُ..."[۱۴]؛ در روایتی جابر جعفی از امام باقر (ع) نقل کرده است:"وَ النَّفْسُ الزَّكِيَّةُ مِنْ وُلْدِ الْحُسَيْنِ "[۱۵]؛ از ویژگیهایی که برای "کشته شدن نفس زکیه"، بیان شده و اهمیت این رخداد را مینمایاند، حتمی بودن این واقعه است. روایات متعددی با تعابیر گوناگونی چون "محتوم"، "لابد ان یکون"، "لایخرج حتی" این مطلب را بیان میکنند. این حتمی بودن، در حدیثحمران بن اعین از امام صادق (ع) با تأکید بیشتری تبیین شده است: "از نشانههای حتمی که ناگزیر پیش از قیامقائم (ع) خواهد بود، خروج سفیانی و فرو رفتن در سرزمین بیداء و کشته شدن نفس زکیه و منادی از آسمان است. آنچه از روایات به دست میآید کلیاتی درباره قتل نفس زکیه و به چگونگی و اهداف او کمتر اشاره شده است"[۱۶]»[۱۷].
در روایتها آمده است که نفس زکیه در کوفه به همراه هفتاد نفر از صالحان کشته میشود[۲۱]. روایتهای دیگر میگوید که نفس زکیه میان رکن و مقام کشته میشود و این گونه به نظر میآید که منظور از نفس زکیه که جزو علایم حتمی است همان کسی که میان رکن و مقام کشته میشود، زیرا در بعضی روایات و آثار آمده است البته اگر این تعبیر درست باشد او در مکه کشته میشود. بهعنوان مثال عمار بن یاسر سخنی دارد که به پیامبر (ص) نسبت داده نشده است و میگوید: هنگامی که نفس زکیه کشته شود و برادرش در حوالی مکه کشته شود یک منادی از آسمان ندا میدهد که آگاه باشید امیرتان فلان شخص است ..[۲۲].
این مسئله هنوز جای بحث دارد زیرا این نشانهها با وجود احتمال داشتن قرینههایی که حاکی از این است که نفس زکیه همان است که در کوفه کشته میشود به مرحله قطعیت میرسد.
از صالح موسی مولای بنی عذراءنقل است که میگوید: از امام صادق (ع) شنیدم که فرمود: میان قیامقائمآل محمد (ع) و کشته شدن نفس زکیه، فقط ۱۵ شب فاصله است[۲۴]. و گفته عمار بن یاسر که میگوید: پس از قتل نفس زکیه، یک منادی از آسمان ندا میدهد که امیر شما فلانی است و به امام مهدی (ع) اشاره میکند نیز تأییدکننده این موضوع است اما اینگونه نشانهها در مرز تأیید قرار دارد و حتما تأیید شده نیست. سؤالی که در اینجا مطرح میشود این است که این نفس زکیه، کیست؟ آیا بنابر عقیده برخی او در گذشته کشته شده یا اینکه حادثه قتل او در آینده اتفاق میافتد؟ ما پاسخ تمامی این سؤالات را در طی بحث در مورد مصداق این علامت خواهیم گفت»[۲۵].
«قتل نفس زکیه یعنی: کشته شدن انسان بیگناه؛ منظور از زکیه انسانی پاک و بیگناه است. زیرا مردممکه بدون هیچ عذری او را به شهادت میرسانند. در روایات از نفس زکیه، به "غلام" تعبیر شده است و این ممکن است بدان جهت باشد که او به هنگامه شهادت، نوجوان و یا جوان خواهد بود[۲۶]. این مضمون در داستان حضرت موسی (ع) در قرآن کریم نیز آمده است. "أَقَتَلْتَ نَفْسًا زَكِيَّةً بِغَيْرِ نَفْسٍ"[۲۷]
امام باقر (ع) میفرمایند: قائم (ع) به اصحاب خود میفرماید: مردممکه مرا نمیخواهند اما من کسی را به سوی آنها میفرستم تا آن گونه که سزاوا مثل من است بر آنها اتمام حجت کند. آنگاه مردی از اصحاب خود را فرا میخواند و به او میفرماید: به مکه برو و بگو: ای اهل مکه! من فرستاده فلان (مهدی) به سوی شما هستم و میفرماید: ما اهل بیترحمت و معدن رسالت و خلافتیم، ما از فرزندانمحمد و پیامبرانیم که مورد ظلم و ازار و قهر قرار گرفتیم و حق ما از زمانی که پیامبر ما رحلت کرد تا امروز از ما گرفته شد. پس ما برای گرفتن حق خود از شما یاری میخواهیم و شما هم ما را یاری کنید. وقتی این جوان سخنان او را نزد اهل مکه بیان میکند به او حمله کرده و در بین رکن و مقام سر از تن او جدا میکنند و این همان نفس زکیه است[۲۸].
امام باقر (ع) فرمودند: "وَ النَّفْسُ الزَّكِيَّةُ مِنْ وُلْدِ الْحُسَيْنِ"[۲۹]»[۳۰].
در حدیثی دیگر از امام باقر (ع) چگونگی کشته شدن نفس زکیه چنین شرح گردیده است: قائم به یارانش میفرماید: "ای مردم! مکیان، مرا نمیخواهند؛ اما من کسی را به سوی ایشان میفرستم تا همچنان که شایسته مانند من است، بر آنان احتجاج کنم". آن گاه مردی از یارانش را فرا میخواند و به او میگوید: "به سوی مکیان برو و بگو: ای اهل مکه! من فرستاده فلانی به سوی شما هستم و او به شما میگوید: ما خاندانرحمت، معدن رسالت و خلافت و فرزندانمحمد و از نسل پیامبران هستیم و پس از وفاتپیامبران تا امروز به ما ستم شده و بر ما فشار آورده شده و چیرگی گشته و حقمان ربوده شده است و اکنون از شما یاری میخواهیم. یاریمان دهید". هنگامی که این جوان، این سخن را میگوید، به سویش میآیند و او را در میان رکن حجر الاسود و مقامابراهیم سر میبُرند و او همان نفس زکیه است. چون خبر او به اما میرسد، به یارانش میفرماید: "آیا به شما نگفتم که مکیان، ما را نمیخواهند؟!" و یارانش او را وا نمینهند تا خروج کند و با سیصد و سیزده مرد به شمار جنگاوران بدر، از گردنه طُوا [در ورودی مکه] سرازیر و به مسجد الحرام وارد میشوند. او چهار رکعت نماز نزد مقامابراهیم میخواند و پشتش را به حجر الاسود تکیه میدهد و پس از حمد و ثنای الهی]] و یاد کردن پیامبر (ص) و درود فرستادن بر ایشان، سخنی میگوید که هیچ یک از مردمان آن را نگفته است[۳۳]
درباره علت و کیفیت کشته شدن وی در روایتی از وجود مقدسامام باقر (ع) چنین نقل شده است: "حضرت قائم (ع) به اصحاب خود میگوید: ای قوم! اهل مکه مرا نمیخواهند؛ ولی من کسی را به سوی آنان میفرستم، تا برایشان اتمام حجت کند و به آنچه سزاوار است، مانند من بر آنها احتجاج کند. پس مردی از اصحاب خود را میخواهد، و به او میفرماید: به سوی اهل مکه برو و بگو:ای اهل مکه! من فرستاده از طرف فلان امام زمان (ع) به سوی شمایم، و او امام زمان (ع) میگوید به شما: به درستی که ما اهل بیت (ع) رحمت و معدن رسالت و خلافت هستیم و ما از فرزندانمحمد (ص) و از تبار و سلاله پیامبرانیم و به درستی که ما مورد ظلم و ستم واقع گردیده و مقهور شدیم. از زمانی که پیامبرمان از دنیا رفت، تا امروز، حق ما از ما گرفته شده است، پس اکنون ما شما را به یاری میطلبیم؛ پس یاری کنید. چون آن جوان این کلام را بگوید، مردم به سوی او بروند و او را بین رکن و مقامذبح کنند و او است نفس زکیه".[۴۰]»[۴۱].