بنیادگرایی: تفاوت میان نسخهها
(←منابع) |
بدون خلاصۀ ویرایش |
||
خط ۲: | خط ۲: | ||
| موضوع مرتبط = | | موضوع مرتبط = | ||
| عنوان مدخل = | | عنوان مدخل = | ||
| مداخل مرتبط = | | مداخل مرتبط = [[بنیادگرایی در فقه سیاسی]] | ||
| پرسش مرتبط = | | پرسش مرتبط = | ||
}} | }} |
نسخهٔ کنونی تا ۲ نوامبر ۲۰۲۳، ساعت ۰۹:۴۹
مقدمه
«بنیادگرایی»، آن گونه که امروزه به کار برده میشود، تنها یک اصطلاح تازه به وجود آمده است که تا حد زیادی به بافتهای تاریخی و فرهنگی پروتستانیزم در سالهای دهه ۱۹۲۰ ایالات متحده آمریکا مرتبط میشود از آن زمان به بعد به کشورهای دیگر صادر شده و در مورد ادیان مختلفی چون بوداسیسم، یهودیت و اسلام به کار برده شده است. بنیادگرایی به معنای سرسختی در مذهب و جهانبینی است که هدف آن عقبگرایی در تفکر و اندیشه بر بنیاد ریشههای اولیه دین و ایدئولوژی است. اگر چه اصطلاح بنیادگرایی در کابرد عمومی به صورت تحقیرآمیز در مورد یک گروه افراطی دینی به کار برده میشود، ولی در واقع معنای دقیقتری دارد. واژه «بنیادگرایی» به معنای بازگشت به اصولی است که معرف یا اساس یک دین است و به طور خاص به هر گروه بسته دینی اطلاق میشود که حاضر نیست با گروه دینی بزرگتری که خود از درون آن برخاسته ادغام شود، بر این اساس که اصول بنیادینی که گروه دینی بزرگتر بر اساس آن پایهگذاری شده، فاسد شده یا جای خود را به اصول دیگری که مخالف ماهیت آن هستند داده است. واکنش پروتستانهای انگلستان و ایالات متحده آمریکا از دهه ۱۸۷۰ به بعد قرائتهای نوگرایانه از کتاب مقدس است که حقیقت کلامی بخشهای مافوق طبیعی و جنبههای اعجاز تاریخ توراتی و نیز موقعیت متن مقدس به عنوان وحی مستقیم و غیر قابل چالش کلام خدا را، به چالشطلبیدند. بنیادگرایان بهویژه در برابر تعالیم علم تکاملی داروین در مدارس عمومی آمریکا مقاومت کردند. تجسم سیاسی آشکارتر بنیادگرایی مسیحی از اتحاد محافظه کاری مذهبی و سیاسی در آمریکای جنوبی ناشی میشود. انقلاب اسلامی ایران در ۱۹۷۹ موجب ظهور بنیادگرایی اسلامی بود و سبب شد که بنیادگرایی برای جهان غرب با مبارزهجویی، قشریگری و عدم تساهل مترادف شود[۱].
اصطلاح «بنیادگرایی اسلامی» نیز به طور وسیع در ایالات متحده آمریکا و انگلستان برای اشاره به هر جنبش طرفدار اجرای دقیق تعالیم قرآن و شریعت اسلامی به کار میرود. اساساً آنچه که در جهان اسلام به عنوان بنیادگرایی مورد اشاره قرار میگیرد، تعداد رو به افزایش گروهها، انجمنها و جنبشهایی است که به جنبشهای اصلاحی اسلامی سابق از سده نوزدهم به بعد انتقاد میکند. این گروهها حاکمان و حکومت غیر مذهبی (سکولار) در منطقه را نیز به دلیل ناتوانی در حفظ رفاه امت (جامعه مؤمنان)، عدم انجام تعهدات اسلامی نسبت به جامعه اسلامی و یا به دلیل فشار مورد انتقاد قرار میدهند. این گرایش اصلاح اسلامی در سده نوزدهم توسط سیدجمالالدین اسدآبادی و محمدعبده به جریان افتاد. پس از آن، دفاع از احیای اسلام و جامعه اسلامی بر این جریان مسلط شد چون سرنوشت جهان اسلام به نحو فزایندهای در اختیار قدرتهای اروپایی بود که به دلخواه خود به آن شکل میدادند[۲].[۳]
بنیادگرایی و مفاهیم آن
معانی مختلفی که از واژه بنیادگرایی منظور میشود به شرح زیر است:
- بنیادگرایی یا اصل به جای مصلحت: توجیه وسیله توسط هدف، نوعی مصلحتاندیشی است که با پایبندی به اصول در عمل ناسازگار است. به این ترتیب تمامی کسانی که به دلیل پایبندی به اصول و ارزشهایی که از تعقل و تدین به آن رسیدهاند، هدف را توجیهگر وسیله نمیدانند، بنیادگرا شناخته میشوند؛
- بنیادگرایی یا تقلید و یا تعصب کورکورانه: آنها که از واژه بنیادگرایی مفهوم ناخوشایند آن را برای تحقیر مسلمانان مبارز و متعهد استفاده میکنند، گاه از این واژه معنای تقلید کورکورانه و تعصب چشم بسته را، منظور میدارند. بنیادگرایی به این معنا هر چند حتی از منطق قرآن نیز محکوم است، اما متأسفانه این واژه در عمل در مورد کسانی به کار گرفته میشود که اهل منطق و استدلال بوده و از تقلید و تعصب به دور هستند؛
- بنیادگرایی یا خشونتگرایی: با توجه به این نکته که عدم علاقه غرب به خشونت، نتیجه تجربه تاریخی این بزرگ سیاستمداران است که نتایج حاصل از صلح بجای جنگ را بیشتر و سهلتر و بیدردسرتر طالبند، میتوان گفت که غرب بارها این حقیقت را به اثبات رسانده که هرگاه نتایج مطلوب خود را از مسالمت و صلح به دست نیاورده، از سهمگینترین وجه خشونت نیز استفاده کرده است؛
- بنیادگرایی یا عدم سازش با دشمن: مداهنه به معنای برخورد دوگانه با دشمن و سازش با آن بدان جهت در نصوص اسلامی منع شده «وَ لَعَمْرِي مَا عَلَيَّ مِنْ قِتَالِ مَنْ خَالَفَ الْحَقَّ وَ خَابَطَ الْغَيَّ مِنْ إِدْهَانٍ»[۴] که در نهایت معنای آن چیزی جز پذیرش آسیبرسانی دشمن به اسلام و عافیت اندیشی مسلمانان مداهن نیست. قرآن مداهنه با دشمن را سیاستی بینتیجه و عملی به دور از عقل میشمارد؛ زیرا مداهنه با دشمن راه را برای عمل متقابل دشمن بازمیکند و سازش، همواره عملی به نفع دشمن محسوب میشود[۵]؛
- بنیادگرایی در مقابل تکثرگرایی: احترام به آراء مخالف (صرف نظر از حق و باطل بودن آنها) که بر تقلید و تعصب و زور متکی نباشد، خود از اصول اسلامی است و این نوع احترام به اندیشه و انسان تا آنجا مورد تأکید است که موجب لزوم شنیدن و دانستن آن آرا نیز میشود[۶]. اما این احترام و استماع به معنای قبول آرای متخالف نیست. بنابراین اگر منظور از تکثرگرایی مفهوم اول باشد بیگمان بنیادگرایی بدان معنی سیاستی معقول از دیدگاه اسلام به شمار میآید، اما اگر معنای دوم از آن منظور شود و تکثرگرایی به مفهوم بیتفاوتی نسبت به حق و باطل و یکسان تلقی نمودن همه آرا و نظریات تفسیر شود، بیشک نه معقول است و نه مشروع؛
- بنیادگرایی یا روشمندی و عمل مبنایی: هر نوع کار علمی الزاماً باید روشمند باشد و هر علمی روش خاص خود را میطلبد. زندگی اجتماعی نیز بر این اساس قانونمند است و هر نوع التزام به قانون نوعی رفتار علمی به شمار میرود؛
- بنیادگرایی یا نفی دیگران (تبری): هر گونه تعهد و التزام علمی یا اعتقادی به یک اصل به معنای رد خلاف آن است. اما این نوع رد یا تبری همواره به معنی خشونت و ناهمگرایی محسوب نمیشود. آیات مربوط به خشونت و تبری در قرآن مربوط به دشمنانی است که با هیچ روش منطقی دست از خصومت و دشمنی برنمیدارند. قرآن در مورد مخالفانی که خصومت نمیورزند، راه همگرایی و همکاری را نشان داده است[۷]؛
- بنیادگرایی یا خشکسری: در عرصه مطبوعات بهویژه آنها که به جنگ سرد بر علیه اسلام دامن میزنند گاه از این واژه، مفهوم تحقیرآمیز خشکسری و جمود فکری را به مخاطبان خود القا میکنند و بدین ترتیب با تعمیم آن نسبت به مسلمانان متعهد و وفادار به اسلام، آنها را به جمود و عقبماندگی متهم میکنند؛
- بنیادگرایی یا ضدیت با نوگرایی: سنتگرایی تابعی از وفاداری به اصول و مبانی فرهنگی و اعتقادی است و نوگرایی به معنای دور انداختن هر نوع اندیشهای که گرد تاریخ و زمان بر روی آن نشسته، نه منطقی است و نه روشی مصلحتآمیز است؛
- بنیادگرایی یا عقبماندگی: بسیاری از ژورنالیستها و نویسندگانی که از واژه بنیادگرایی در مورد مسلمانان پایبند به اصول استفاده میکنند، برآنند که به تلویح این فکر را برای مخاطبان خود القا نمایند که پایبندی به اصول اخلاقی و ایدئولوژیک موجب عقبماندگی مزمن جهان اسلام بوده است و عامل پیشرفت دنیای غرب در جدایی از ایدئولوژی و دین در عرصههای علمی، سیاسی و اجتماعی است و راه پیوستن به کاروان تمدن و نیل به پیشرفتهای علمی، صنعتی و اجتماعی جز این نیست که زندگی اجتماعی و ابزارهای نوین آن را از قید و بند ایدئولوژی رها کنیم و پایبندی به اصول مذهبی را به کنج مسائل فردی روانه کنیم و به جای ایدئولوژی واقعیتهای عینی و علمی زمان را مبنای زندگی قرار دهیم.
منادیان و حامیان این اندیشه در حقیقت دین را مایه عقبماندگی میدانند و به سکولاریزم به عنوان تنها راهحل مشکل عقبماندگی ادعایی مینگرند[۸].[۹]
بنیادگرایی و سلفیه
در میان آثار متفکران و فرق اسلامی، شاید هیچ گروهی چون سلفیه به اندیشه بنیادگرایی پایبند نبودهاند و سلفیگری در واقع نماینده بیچون و چرای بنیادگرایی در تاریخ اسلام است که همه اصول مثبت و منفی آن را در حد کامل به کار گرفته و سخت بر آنها پایبند بوده است. آثار ابن تیمیه، گواه روشنی بر پایبندی وی به اندیشه بنیادگرایی به مفهوم تعصبآمیز آن است[۱۰][۱۱].[۱۲]
بنیادگرایی و غربستیزی
بنیادگرایی و غرب ستیزی دو مقوله به ظاهر جدا و متمایز از یکدیگرند، که اولی به ادعای رسانهها و تبلیغات غرب و دومی به واقع در جهان اسلام مشهود میباشد. لکن در عمل بین این دو مقوله رابطه علت و معلولی وجود دارد و غربستیزی جهان اسلام از بنیادگرایی آن نشأت میگیرد. بنیادگرایی به هر معنا که تفسیر شود لازمهاش غربستیزی است؛ زیرا غرب در حال خصومت با اسلام و در انتظار فرصت به یغما بردن منافع جهان اسلام است. امروز جهان غرب با وجود ظاهر انساندوستانه و مسالمتجویانه و دیالگهای منطقی و ژست متمدنانهای که دارد از این که جهان اسلام به اسلام پایبند و وفادار است، خمشگین و حداقل ناراضی است و هدف جنگ سردی که بر علیه اسلام سامان دادهاند، تضعیف ایمان ملتهای مسلمان و بیتفاوت کردن آنها نسبت به اصول، ارزشها و مبانی اعتقادی آنهاست. عناوینی چون بنیادگرایی و حقوق بشر در واقع جاده صاف کن مقاصد نهایی غرب هستند.[۱۳].[۱۴]
قرآن کریم و بنیادگرایی
آیات قرآن آکنده از اصول بنیادگرایی است: آیاتی چون: ﴿إِنَّ الدِّينَ عِنْدَ اللَّهِ الْإِسْلَامُ﴾[۱۵] و ﴿مَنْ يَبْتَغِ غَيْرَ الْإِسْلَامِ دِينًا فَلَنْ يُقْبَلَ مِنْهُ﴾[۱۶] و ﴿فَمَاذَا بَعْدَ الْحَقِّ إِلَّا الضَّلَالُ﴾[۱۷] اصل حقانیت اسلام و جزمیت دینی اثبات آن را بیان میدارد و آیاتی چون: ﴿يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا﴾ و ﴿وَمَنْ يَتَعَدَّ حُدُودَ اللَّهِ﴾[۱۸]، ﴿تِلْكَ حُدُودُ اللَّهِ فَلَا تَعْتَدُوهَا﴾[۱۹] پایبندی و التزام عملی و لزوم وفاداری به اسلام را در عمل به روشنی بیان میکند و آیاتی چون: ﴿وَمَنْ يَتَوَلَّهُمْ مِنْكُمْ فَإِنَّهُ مِنْهُمْ﴾[۲۰] و ﴿يُوَادُّونَ مَنْ حَادَّ اللَّهَ وَرَسُولَهُ﴾[۲۱]برائت از دگر اندیشان و مخالفان را تبیین میکند و آیاتی چون: ﴿فَقَاتِلُوا أَئِمَّةَ الْكُفْرِ﴾[۲۲] و ﴿وَاقْتُلُوهُمْ حَيْثُ وَجَدْتُمُوهُمْ﴾[۲۳] مبارزه با عوامل تهدیدکننده را شرح میدهد و آیات امر به معروف و نهی از منکر حکایت از درگیری مستمر با آنان که اصول را رعایت نمیکنند دارد و آیاتی چون: ﴿وَلْيَجِدُوا فِيكُمْ غِلْظَةً﴾[۲۴] و نظایر آن نشانههایی از نوعی تعصب دینی را در بر دارد. از مجموع این آیات که تفصیل هر کدام از اصول و موازین آن را در احادیث و نیز در احکام فقهی میتوان یافت چنین نتیجهگیری میشود که اندیشه سیاسی در اسلام مبتنی بر اصولگرایی و نفی دیگران است[۲۵].[۲۶]
رادیکالیزم
«بنیادگرایی» یا «رادیکالیزم» در اصطلاح سیاسی به اصلاحطلبی و تندروی بنیادی و جناح افراطیون و سیاست یورش و حالت تهاجمی گفته میشود. رادیکالیزم از واژۀ لاتین «Radix» و «Icis» به معنای «ریشه» آمده است و در اصطلاح طرفداری از تغییرات بنیادین است. این اصطلاح، برای اولینبار در کشور بریتانیا توسط چارلز فوکس رهبر حزب ویگ رایج شد و به اعضای حزب ویگ، که خواهان اصلاحات ریشهای در پارلمان و مذهب بودند و از پروتستانیسم دفاع میکردند، گفته میشد. در سدۀ نوزدهم رادیکالها، بخش بزرگی از بورژوازی لیبرال انگلیس به شمار میآمدند. خواست نخستین آنان اصلاح قانون انتخابات بود که در سال ۱۸۳۲ میلادی تحقق یافت. با تشکیل حزب سوسیالیست در انگلیس، نگرش رادیکالیستی به سوی حزب جدید متمایل شد. امروزه، اصطلاح رادیکالیزم به هر فکر و عمل سیاسی، اقتصادی و اجتماعی اطلاق میشود که خواهان دگرگونیهای سریع در ارگانها و سازمانهای اجتماعی به مفهوم عام باشد[۲۷].[۲۸]
منابع
پانویس
- ↑ فرهنگ علوم سیاسی آکسفورد، ص۱۲۰.
- ↑ فرهنگ علوم سیاسی آکسفورد، ص۴۱۶-۴۱۷.
- ↑ عمید زنجانی، عباس علی، دانشنامه فقه سیاسی، ص ۴۱۴.
- ↑ نهجالبلاغه، خ ۲۴.
- ↑ ﴿وَدُّوا لَوْ تُدْهِنُ فَيُدْهِنُونَ﴾ «دوست دارند نرمی پیشه کنی تا نرمی پیش گیرند» سوره قلم، آیه ۹.
- ↑ ﴿وَالَّذِينَ اجْتَنَبُوا الطَّاغُوتَ أَنْ يَعْبُدُوهَا وَأَنَابُوا إِلَى اللَّهِ لَهُمُ الْبُشْرَى فَبَشِّرْ عِبَادِ * الَّذِينَ يَسْتَمِعُونَ الْقَوْلَ فَيَتَّبِعُونَ أَحْسَنَهُ أُولَئِكَ الَّذِينَ هَدَاهُمُ اللَّهُ وَأُولَئِكَ هُمْ أُولُو الْأَلْبَابِ﴾ «و آنان را که از پرستیدن بت دوری گزیدهاند و به درگاه خداوند بازگشتهاند، مژده باد! پس به بندگان من مژده بده! * کسانی که گفتار را میشنوند آنگاه از بهترین آن پیروی میکنند، آنانند که خداوند راهنماییشان کرده است و آنانند که خردمندند» سوره زمر، آیه ۱۷-۱۸.
- ↑ ﴿لَا يَنْهَاكُمُ اللَّهُ عَنِ الَّذِينَ لَمْ يُقَاتِلُوكُمْ فِي الدِّينِ وَلَمْ يُخْرِجُوكُمْ مِنْ دِيَارِكُمْ أَنْ تَبَرُّوهُمْ وَتُقْسِطُوا إِلَيْهِمْ إِنَّ اللَّهَ يُحِبُّ الْمُقْسِطِينَ﴾ «خداوند شما را از نیکی ورزیدن و دادگری با آنان که با شما در کار دین جنگ نکردهاند و شما را از خانههایتان بیرون نراندهاند باز نمیدارد؛ بیگمان خداوند دادگران را دوست میدارد» سوره ممتحنه، آیه ۸.
- ↑ فقه سیاسی، ج۱۰، ص۲۲۴-۲۳۰.
- ↑ عمید زنجانی، عباس علی، دانشنامه فقه سیاسی، ص ۴۱۵.
- ↑ فقه سیاسی، ج۱۰، ص۲۷۹ به بعد.
- ↑ فقه سیاسی، ج۱۰، ص۲۲۱.
- ↑ عمید زنجانی، عباس علی، دانشنامه فقه سیاسی، ص ۴۱۶.
- ↑ فقه سیاسی، ج۱۰، ص۲۳۰-۲۳۱
- ↑ عمید زنجانی، عباس علی، دانشنامه فقه سیاسی، ص ۴۱۷.
- ↑ «بیگمان دین (راستین) نزد خداوند، اسلام است» سوره آل عمران، آیه ۱۹.
- ↑ «هر کس جز اسلام دینی گزیند هرگز از او پذیرفته نمیشود» سوره آل عمران، آیه ۸۵.
- ↑ «بنابراین، پس از حقّ جز گمراهی چه خواهد بود؟» سوره یونس، آیه ۳۲.
- ↑ «و آنان که از حدود خداوند تجاوز کنند» سوره بقره، آیه ۲۲۹.
- ↑ «اینها احکام خداوند است از آنها تجاوز نکنید» سوره بقره، آیه ۲۲۹.
- ↑ «و هر کس از شما آنان را دوست بگیرد از آنان است» سوره مائده، آیه ۵۱.
- ↑ «با کسانی که با خداوند و پیامبرش مخالفت ورزیدهاند دوستی ورزند» سوره مجادله، آیه ۲۲.
- ↑ «پس با پیشگامان کفر کارزار کنید» سوره توبه، آیه ۱۲.
- ↑ «هر کجا آنان را یافتید بگیرید و بکشید» سوره نساء، آیه ۸۹.
- ↑ «و باید در شما صلابت بیابند» سوره توبه، آیه ۱۲۳.
- ↑ فقه سیاسی، ج۱۰، ص۲۲۰-۲۲۱.
- ↑ عمید زنجانی، عباس علی، دانشنامه فقه سیاسی، ص ۴۱۷.
- ↑ فرهنگ سیاسی، ص۳۱۱؛ فقه سیاسی، ج۱۰، ص۲۶۱.
- ↑ عمید زنجانی، عباس علی، دانشنامه فقه سیاسی ج۲، ص۹۰.