ضرورت عقلی امامت: تفاوت میان نسخهها
خط ۳۰: | خط ۳۰: | ||
## مشروعیت شرعی: [[ضرورت شرعی تعیین امام]] ([[وجوب شرعی تعیین امام]])؛ | ## مشروعیت شرعی: [[ضرورت شرعی تعیین امام]] ([[وجوب شرعی تعیین امام]])؛ | ||
==[[ضرورت عقلی | ==[[ضرورت عقلی امامت]]== | ||
بعد از [[بیان]] [[شئون]] و مسؤولیتهای [[امام]] که عبارت بود از: [[تعلیم]] و [[تبیین]]، حراست از [[دین]]، [[تصدی]] [[حکومت]] و [[تولی]] [[امور اجتماعی]] و [[هدایت]] [[امت اسلامی]]، نوبت به بحث از دلائل [[لزوم]] و [[ضرورت امامت]] و [[جانشینی]] برای [[نبی گرامی]] [[اسلام]]{{صل}} میرسد. در این جا بحث را با [[ادله عقلی]] بر [[ضرورت]] و [[لزوم]] [[امامت]] آغاز میکنیم. | بعد از [[بیان]] [[شئون]] و مسؤولیتهای [[امام]] که عبارت بود از: [[تعلیم]] و [[تبیین]]، حراست از [[دین]]، [[تصدی]] [[حکومت]] و [[تولی]] [[امور اجتماعی]] و [[هدایت]] [[امت اسلامی]]، نوبت به بحث از دلائل [[لزوم]] و [[ضرورت امامت]] و [[جانشینی]] برای [[نبی گرامی]] [[اسلام]]{{صل}} میرسد. در این جا بحث را با [[ادله عقلی]] بر [[ضرورت]] و [[لزوم]] [[امامت]] آغاز میکنیم. | ||
[[متکلمان اسلامی]] نسبت به [[لزوم]] [[امامت]] [[اتفاق نظر]] دارند هر چند در شیوه [[استدلال]] بر این [[ضرورت]] و نحوه [[وجوب]] با هم متفاوتند. یعنی [[اشاعره]] با توجه به [[انکار]] [[حسن و قبح عقلی]]، [[ضرورت امامت]] را یک [[حکم]] شرعی میدانند و مخاطب این [[وجوب]] را [[مکلفان]] میدانند و میگویند: {{عربی| نصب الامام واجب علینا شرعا}}<ref>ر.ک: شرح المواقف ج۸، ص ۳۴۸ و شرح المقاصد ج۵، ص ۲۳۵.</ref>. متعزله نیز همانند [[اشاعره]] [[نصب امام]] را بر [[مردم]] [[واجب]] دانسته اما [[وجوب]] را به [[عقل]] مستند میکنند<ref>ر.ک: شرح اصول خمسه، ص ۵۰۸ و المغنی فی أبواب التوحید و العدل ج۲۰ (امامت۱، ص۱۶ الکلام فیما یتعلق بوجوب الإمامة و وجه وجوبها).</ref>. | [[متکلمان اسلامی]] نسبت به [[لزوم]] [[امامت]] [[اتفاق نظر]] دارند هر چند در شیوه [[استدلال]] بر این [[ضرورت]] و نحوه [[وجوب]] با هم متفاوتند. یعنی [[اشاعره]] با توجه به [[انکار]] [[حسن و قبح عقلی]]، [[ضرورت امامت]] را یک [[حکم]] شرعی میدانند و مخاطب این [[وجوب]] را [[مکلفان]] میدانند و میگویند: {{عربی| نصب الامام واجب علینا شرعا}}<ref>ر.ک: شرح المواقف ج۸، ص ۳۴۸ و شرح المقاصد ج۵، ص ۲۳۵.</ref>. متعزله نیز همانند [[اشاعره]] [[نصب امام]] را بر [[مردم]] [[واجب]] دانسته اما [[وجوب]] را به [[عقل]] مستند میکنند<ref>ر.ک: شرح اصول خمسه، ص ۵۰۸ و المغنی فی أبواب التوحید و العدل ج۲۰ (امامت۱، ص۱۶ الکلام فیما یتعلق بوجوب الإمامة و وجه وجوبها).</ref>. |
نسخهٔ ۴ ژوئن ۲۰۲۰، ساعت ۲۲:۴۶
- در این باره، تعداد بسیاری از پرسشهای عمومی و مصداقی مرتبط، وجود دارند که در مدخل امامت (پرسش) قابل دسترسی خواهند بود.
طبقهبندی ضرورت امامت
- ضرورت امامت به معنای ضرورت وجود امام یا وجوب وجود امام و به معنای علّت وجود یا علت فاعلی و همواره عقلی است:
- ضرورت امامت به معنای ضرورت تعیین امام یا وجوب تعیین امام و به معنای علّت مشروعیت:
- مشروعیت عقلی: ضرورت عقلی تعیین امام (وجوب عقلی تعیین امام)؛
- مشروعیت شرعی: ضرورت شرعی تعیین امام (وجوب شرعی تعیین امام)؛
ضرورت عقلی امامت
بعد از بیان شئون و مسؤولیتهای امام که عبارت بود از: تعلیم و تبیین، حراست از دین، تصدی حکومت و تولی امور اجتماعی و هدایت امت اسلامی، نوبت به بحث از دلائل لزوم و ضرورت امامت و جانشینی برای نبی گرامی اسلام(ص) میرسد. در این جا بحث را با ادله عقلی بر ضرورت و لزوم امامت آغاز میکنیم. متکلمان اسلامی نسبت به لزوم امامت اتفاق نظر دارند هر چند در شیوه استدلال بر این ضرورت و نحوه وجوب با هم متفاوتند. یعنی اشاعره با توجه به انکار حسن و قبح عقلی، ضرورت امامت را یک حکم شرعی میدانند و مخاطب این وجوب را مکلفان میدانند و میگویند: نصب الامام واجب علینا شرعا[۱]. متعزله نیز همانند اشاعره نصب امام را بر مردم واجب دانسته اما وجوب را به عقل مستند میکنند[۲]. امامیه نصب امام را بر خداوند واجب میدانند و بر پایه حسن و قبح عقلی ضرورت نصب امام را عقلی میدانند و میگویند: نصب الامام واجب علی الله عقلا[۳].
بنابراین قدر مشترک هریک از ادلهای که برای لزوم نصب امام به وسیله مردم یا نصب امام از سوی خداوند اقامه شده است، اثبات ضرورت وجود امام است. اما این که امام را مردم انتخاب کنند یا منصبی الهی است و احتیاج به نصب و نص دارد از مسائل اختلافی است که نیازبه تحلیل و بررسی دارد[۴][۵].
اثبات ضرورت وجود امام
شبهات مخالفان ضرورت امام
بعد از بیان وجوه عقلی برای اثبات ضرورت امام و جانشین برای رسول خدا(ص)، نوبت به بررسی شبهات مخالفان ضرورت امامت میرسد در اینجا به مواردی اشاره میکنیم:
- ایجاد نظم بدون وجود امام: کارکردهای امام به وسیله خود مردم قابل تحقق است یعنی مردم با آن مقدار از آگاهیهایی که از دین دارند و نیز اصول مسلم و پذیرفته شده عقلایی میتوانند برای خود یک زندگی دینی و عرفی را تحقق بخشند بدون نیاز به امام و خلیفه به عنوان زعیم و رهبر دینی. مانند مردمی که خارج از تبعیت حکومت مرکزی به صورت قبیلهای زندگی منظم و منسجمی را دارند. پاسخ: با آنچه در شئون امامت در مباحث دیگر گفته شد معلوم میگردد که واگذاری شئون و مسوولیتهای امام- که تنها یکی از آنها ایجاد نظم است- به افراد جامعه چیزی غیر از تشتت و هرج و مرج در پی نخواهد داشت. و در صورت توافق بر فردی به عنوان زعیم و رهبر در برخی از طوایف و قبائل، در مقام عمل مطابقت کارها با احکام شرع نادیده گرفته میشود. علاوه بر این که تجربه نشان داده است زمانی که حکومت مرکزی از اقتدار لازم برخوردار نباشد نظم و انظباط گفته شده نیز به کلی از بین خواهد رفت[۶].
- عدم دسترسی مردم به امام: دسترسی عموم مردم به پیشوای امت اسلامی مقدور نیست بنابراین نصب امامی که وقت نیاز نمیتوان به او مراجعه کرد نمیتواند مصداق کار واجب و ضروری تلقی شود. پاسخ: روش عقلا و اداره کارهای مربوط به شئون زندگی عادی دخالت مستقیم مدیران در تمام کارها نیست بلکه هر مدیر با برنامه ریزی و نظارت بر اجرا و بهکارگیری افراد شایسته در امر اجرا و نظارت اقدام میکند و زعیم امت اسلامی نیز این گونه است یعنی امامت متوقف بر دخالت مستقیم و بدون واسطه نیست[۷].
- عدم تحقق شرائط امامت: امامت و زعامت امت اسلامی به عنوان خلافت و جانشینی از رسول خدا(ص) دارای شرائط و خصوصیاتی است که در بیشتر زمانها فرد واجد همه آن شرائط، یافت نمیشود در نتیجه وجوب نصب امام از مصادیق تکلیف بما لا یطاق محسوب میگردد. پاسخ: هر تکلیفی عقلاً مشروط به قدرت است و هر مقدار از شرائط که احراز نشود نسبت به آن، تکلیف از عهده برداشته میشود[۸]. علاوه بر اینکه اشکال بر گروهی وارد است که نصب امام را واجب شرعی بر امت میدانند. اما بنابر اینکه نصب امام فعل خداوند باشد این اشکال از اساس ساقط است.
- امامت و خاتمیت
در بحث خاتمیت رشد و بلوغ فکری مردم حکمت بی نیازی از شریعت جدید شمرده شده است. حال ممکن است این سوال مطرح شود که بلوغ فکری میتواند سبب بی نیازی از امام و خلیفه باشد یعنی مؤمنان خود میتوانند نیازهای دینی فردی و اجتماعی را از قرآن و سنت پیامبر(ص) برطرف کنند و دیگر چه احتیاجی به امام و جانشین رسول خدا(ص) است؟ پاسخ: این سوال ناشی از خلط بین ختم نبوت و ختم دیانت است. توضیح مطلب این که ختم نبوت به معنای پایان یافتن شأنی است از شئون پیامبر یعنی دریافت وحی و شریعت برای ابلاغ به مردم. اما به اتفاق امت اسلامی رسول خدا(ص) شئون دیگری غیر از دریافت وحی داشتند مانند: تبیین و توضیح معارف و احکام به دلیل آیه کریمه ﴿وَأَنْزَلْنَا إِلَيْكَ الذِّكْرَ لِتُبَيِّنَ لِلنَّاسِ مَا نُزِّلَ إِلَيْهِمْ وَلَعَلَّهُمْ يَتَفَكَّرُونَ﴾[۹]. و تولی امور و مدیریت و هدایت امت به دلیل آیه کریمه ﴿النَّبِيُّ أَوْلَى بِالْمُؤْمِنِينَ مِنْ أَنْفُسِهِمْ﴾[۱۰].
این کارها و مسؤولیتها مستمر است و تعطیل پذیر و قابل اهمال نیست و از سوی دیگر برای رهایی از هرج و مرج و انحراف از موازین و مقررات دینی، متصدی معین و واجد خصوصیات و شرائطی را لازم دارد که از او به امام امت اسلامی تعبیر میشود. با این بیان معلوم شد که امامت نه تنها با خاتمیت تناقی ندارد بلکه مکمل معنای خاتمیت است. یعنی با وجود امام و جانشین رسول خدا(ص) و انجام دادن وظائفی که بر عهده آن حضرت(ص) در امر هدایت امت بود ختم رسالت معنای درست و معقولی مییابد.
بلوغ فکری مردم در دوران رسالت پیامبر اسلام(ص) نیز به این معناست که بعد از رسول خدا(ص) دیگر نیازی به پیامبر و شریعت دیگری ندارند و همان دین و شریعت برای هدایت و سعادت آنان کافی است اما این مطلب نیاز به جانشین رسول خدا در اجرای دستورات دین اسلام را نفی نمیکند. بلکه همان گونه که گفته شد امامت مکمل ختم رسالت است و امت به این استعداد و قوت رسیدهاند که در زمان بعد از رسول خدا(ص) بتوانند برای رسیدن به سعادت و کمال از وجود امام بهره ببرند[۱۱][۱۲].
جستارهای وابسته
منابع
منبعشناسی جامع امامت
پانویس
- ↑ ر.ک: شرح المواقف ج۸، ص ۳۴۸ و شرح المقاصد ج۵، ص ۲۳۵.
- ↑ ر.ک: شرح اصول خمسه، ص ۵۰۸ و المغنی فی أبواب التوحید و العدل ج۲۰ (امامت۱، ص۱۶ الکلام فیما یتعلق بوجوب الإمامة و وجه وجوبها).
- ↑ ر.ک: کشف المراد، ص ۱۸۱ و امامت پژوهی (بررسی دیدگاههای امامیه، معتزله و اشاعره)، ص ۱۲۵.
- ↑ درباره مهمترین موارد اختلاف طی درسهای آینده تحت عنوان نصب الهی درباب ویژگیهای امام و راههای شناخت و تعیین امام به تفضیل سخن خواهیم گفت.
- ↑ زهادت، عبدالمجید، معارف و عقاید ۵ ص ۵۹-۶۳
- ↑ ر.ک: شرح مواقف، ج۸، ص ۳۴۷.
- ↑ شرح مواقف، ج۸، ص ۳۴۷.
- ↑ شرح مواقف، ج۸، ص ۳۴۷.
- ↑ «و بر تو قرآن را فرو فرستادیم تا برای مردم آنچه را که به سوی آنان فرو فرستادهاند روشن گردانی و باشد که بیندیشند» سوره نحل، آیه ۴۴.
- ↑ «پیامبر بر مؤمنان از خودشان سزاوارتر است» سوره احزاب، آیه ۶.
- ↑ ر.ک: خاتمیت، ص ۵۳ و پاسخ به شبهات کلامی دفتر چهارم امامت، ص ۱۴۳.
- ↑ زهادت، عبدالمجید، معارف و عقاید ۵ ص ۵۹-۶۳